مکه

از سوی گروه علمی تاریخ مرکز برگزار شد:
در این نشست علمی پاسخی علمی به یکی از شبهات منشتر شده در قالب یک فیلم ارائه شد.

به گزارش روابط عمومی مرکز ملی پاسخگویی به سؤالات دینی، حجت الاسلام حمید حاج امینی، استاد و پژوهشگر تاریخ اسلام، در این نشست به یکی از شبهات تاریخی که در قالب یک فیلم در فضای مجازی در حال پخش است پاسخی دقیق و علمی ارائه کرد. با توجه به حجم و دقت علمی مباحث مربوطه برای استفاده بیشتر علاقمندان خلاصه نشست در قالب گزارش علمی ارائه می گردد.

مدتی است در فضای مجازی فیلمی پخش شده است به نام «شهر مقدس» که تردیدهایی را دربارة‌ اصالت شهر مکه و قبله بودن آن برای مسلمانان مطرح می‌کند. بازتاب‌های این فیلم در جامعه و پرسش‌هایی که ـ به ویژه برای جوانان ـ به وجود آورده است، گروه تاریخ مرکز ملی پاسخ‌گویی را بر آن داشت تا در راستای وظایف خود نشستی علمی دربارة‌ این فیلم برگزار کند. این نشست در خردادماه گذشته با عنوان: «مکه یا پترا؟ تأملی در فرضیه خاستگاه هاجری اسلام» با حضور کارشناسان تاریخ این مرکز برگزار شد که گزارشی از مباحث آن در ادامه می‌آید.

معرفی فیلم «شهر مقدس» و سازندة آن

«شهر مقدس؛ کشف سرمنشأ واقعی اسلام» فیلمی است ساختة آقای دانیل (دن) گیبسون، نویسندة‌ کانادایی ـ بریتانیایی تبار در یک ساعت و بیست و پنج دقیقه که تلاش شده رنگ و بوی مستند داشته باشد. بر اساس اطلاعات موجود در آثار و مصاحبه‌‌های ایشان، وی زادة‌ سال ۱۹۵۶ در کاناداست که از جوانی ـ به تبع پدر و پدربزرگش ـ به مطالعه دربارة‌ تاریخ شبه جزیرة‌ عربستان و خاورمیانه علاقه داشت. او در بیست سالگی وارد این حوزة‌ مطالعاتی شد و با مسافرت‌ها و اقامت‌های طولانی که در این مناطق داشت، به طور ویژه دربارة‌ تاریخ و تجارت نبطی‌ها (از ۳۰۰ قبل از میلاد تا ۵۰۰ میلادی) به پژوهش پرداخت و آثار متعددی در قالب کتاب و مقاله، به صورت مستقل یا با همکاری دیگران پدید آورده است. شاید نخستین اثر وی که ارتباط نزدیکی هم با موضوع حاضر داشته باشد کتاب « The Nabataeans: Builders Of Petra نبطی‌ها: سازندگان پترا» باشد که سال ۲۰۰۴ آن را منتشر ساخت. اثری که او را به شهرت رساند کتاب « Qur'ānic Geography: A survey and evaluation of the geographical references in the Qur'ān with suggested solutions for various problems and issues' جغرافیای قرآنی: بررسی و ارزیابی منابع جغرافیایی قرآن با راه حل های پیشنهادی برای مشکلات و مسائل مختلف» بود که اختصارا به نام «جغرافیای قرآن» شناخته می‌شود و در سال ۲۰۱۱ منتشر شد و در سال ۲۰۱۶ مستندگونة «شهر مقدس» را بر اساس آن ساخت. گیبسون اکنون دارای چهار فرزند و در ۶۳ سالگی ساکن کاناداست. آخرین اثر او با عنوان «  Early Islamic Qiblas: A survey of mosques built between 1AH/622 C.E. and 263 AH/876 C.E. قبله‌های اولیه اسلام: بررسی مساجد ساخته شده بین سال نخست هجری تا سال ۲۶۳ هجری (۶۲۲ـ۸۷۶ مسیحی)» در سال ۲۰۱۷ منتشر شده است.

ترجمه‌ای از فصل ششم کتاب جغرافیای قرآن با عنوان «سؤال مکه» به زبان‌های مختلف از جمله زبان فارسی و عربی در فضای مجازی منتشر شده است (نزدیک به ۵۰ صفحه). فیلم شهر مقدس نیز با زیرنویس یا دوبله به زبان‌های گوناگونی عرضه شده است. این فیلم در ماه‌های پایانی سال ۱۳۹۷ با دوبلة فارسی در فضای مجازی نشر و به طور جدی بازنشر شد. تا کنون مباحث فراوانی در رد یا تأیید آثار گیبسون به زبان‌های مختلف در قالب نوشتار یا تولیدات چندرسانه‌ای عرضه شده است که روند عرضة‌ این مباحث با نشر این فیلم، حجم و سرعت بیشتری گرفته است.

محتوای فیلم شهر مقدس

سخن اصلی دن گیبسون این است که شهر مقدس اصلی اسلام این شهر مکه کنونی که کعبه در آن قرار دارد و مسلمانان به سوی آن نماز می‌خوانند نیست؛ بلکه شهری است باستانی به نام پترا که در جنوب اردن کنونی قرار دارد. یعنی محل سکونت قریش و قبایل و چهره‌های سرشناس تاریخی آن دوره مثل بنی‌هاشم و بنی‌امیه، عبدالمطلب و ابوطالب و حمزه و ابولهب و ابوجهل و محل بعثت پیامبر اکرم(ص) و نزول وحی و خانة‌ کعبه و قبله مسلمانان و مراسم حج، شهر پترا بوده است نه شهر مکه.

مراحل اثبات نظریة‌ پترا

ایشان برای اثبات مدعای خویش چهار مرحله را طی می‌کند. نخست می‌کوشد تا بنابر شواهدی، اصالت شهر مکه را زیر سؤال ببرد. در مرحلة‌ دوم به دنبال جایگزینی برای شهر مکه می‌گردد و شهر پترا را معرفی می‌کند. در مرحلة‌ سوم تلاش دارد تا نشان دهد اوصاف مذکور در کتب تاریخی دربارة‌ شهر مقدس اسلام بر شهر پترا صدق می‌کند و در نهایت هم سعی می‌کند توضیح دهد که چرا و چگونه کعبه از شهر پترا به محلی به نام مکه منتقل شد و شهر پترا از یادها فراموش شد.

گیبسون برای اثبات ادعای خویش در مرحلة‌ نخست، اوصافی برای پایگاه نخستین و شهر مقدس اسلام برمی‌شمارد و ادعا می‌کند که طبق داده‌های تاریخی، شهر مقدس اسلام شهری بسیار خوش آب و هوا و سرسبز و خرم بوده و از لحاظ شهرسازی هم حصار و برج و بارو داشته است. سپس توضیح می‌دهد که شهر مکه کنونی چنین ویژگی‌هایی ندارد و کاوش‌های باستان‌شناسانه هم سابقة وجود چنین اوصافی را در این منطقه تأیید نمی‌کند. بنابراین باید دید زادگاه و شهر مقدس اسلام با چنین اوصافی کجا قرار داشته است؟

گیبسون در مرحلة‌ دوم که یافتن جایگزینی برای شهر مکه کنونی است، ادعا می‌کند که منابع تاریخی، صادقانه و به درستی به ما منتقل نشده و نمی‌توان برای رسیدن به پاسخ این سؤال که: «شهر مقدس اسلام کجا بوده است؟» به آن‌ها رجوع و تکیه کرد. به همین دلیل گیبسون در این مرحله، روش پژوهش کتابخانه‌ای را کناری می‌گذارد و به پژوهشی باستان‌شناسانه دست می‌زند. راهی که او در پیش می‌گیرد این است که به سراغ کهن‌ترین مساجد مسلمانان که در سدة‌ نخست اسلامی ساخته شده و بر جای مانده است، برود و با بررسی جهت قبلة‌ این مساجد دریابد که مسلمانان در ابتدا به کدام سمت نماز می‌خوانده‌اند و شهر مقدسشان کجا بوده است. برای این کار ایشان چند بنای کهن اسلامی را برمی‌گزیند و قبلة‌ آن‌ها را بررسی می‌کند. به گفتة‌ ایشان ـ که در این فیلم سعی شده به بهترین صورت با استفاده از جلوه‌های گرافیکی ساخته و پرداخته شود ـ جهت قبلة هیچ یک از این مساجد به سمت کعبة کنونی نیست و شگفت این که جهت قبلة‌ این مساجد به جهت‌های مختلف و پراکنده هم نیست بلکه همة‌ آن‌ها در یک نقطه تلاقی می‌کند و این نقطة‌ تلاقی جایی است به نام پترا که گیبسون آن را شهر مقدس اصلی مسلمانان معرفی می‌کند.

گیبسون در مرحلة‌ سوم می‌کوشد تا اوصافی را که برای شهر مقدس مسلمانان لازم دانسته بود بر شهر پترا تطبیق دهد. او سعی می‌کند نشان دهد که این شهر آبادان و دارای برج و بارو بوده و از سوی دیگر جاهایی را به عنوان کعبه و زمزم و صفا و مروه و غار حرا و امثال آن در پترا نشان می‌دهد تا اثبات کند که پترا، همان زادگاه اسلام بوده است.

گیبسون در مرحلة‌ چهارم و آخر در پاسخ به این که: «چرا شهر پترا اکنون محل عبادت مسلمانان نیست؟ و چگونه به مکه انتقال یافته است؟ و چرا تا کنون هیچ اطلاعاتی در این باره از سوی هیچ کسی در هیچ جایی ثبت نشده است؟» ادعا می‌کند که در جنگ بین ابن زبیر ـ که محل قیام و مرکز حکومتش، شهر پترا بود ـ و بنی‌امیه که در شام بودند، ابن زبیر که خود را شکست‌خورده می‌دید، سنگ‌های خانة‌ کعبه را از شهر پترا به منطقه‌ای ناشناخته در شبه جزیرة عربستان به نام مکه منتقل کرد و طی چندین دهه، آرام آرام مسلمانان این جابه‌جایی را قبول کردند و پذیرفتند که دیگر به سمت این مکان جدید نماز بگزارند. شهر پترا هم بر اثر زلزله‌ها و سیل‌های گوناگون، از سکنه خالی شد و به فراموشی سپرده شد. داستان و کیفیت این تغییر مکان هم در کتاب‌های مسلمانان ثبت نشد و یا اگر ثبت شد، یا سانسور شده است و یا اسناد آن در جنگ‌ها و کتاب‌سوزی‌های تاریخی از بین رفته است؛ به همین دلیل الان چیزی از چگونگی آن در دست ما نیست.

بررسی و نقد این فیلم

در ادامة‌ این نشست و پس از ارائة این خلاصة‌ بسیار کوتاه از فیلم که تلاش شد دقیق و امانت‌دارانه و طبق گفته‌های سازندة فیلم باشد، بخش‌هایی از فیلم شهر مقدس پخش و با مشارکت کارشناسان گروه تاریخ حاضر در جلسه بررسی و نقد شد. مطالب و استنادات طرح شده در این فیلم، از جنبه‌ها و محورهای مختلف قابل نقد است که برخی از ایرادهای وارد بر آن را می‌توان از قرار زیر برشمرد:

    1. ارائة‌ گزارش‌های غیرواقعی و نسبت دادن آن به منابع تاریخی؛ مانند ادعای سرسبز بودن شهر مکه بر خلاف گزارش متفق القول آثار قدیم و جدید دربارة‌ تاریخ شبه جزیره عرب و حجاز که همگی این منطقه را به قول قرآن کریم: «غیر ذی زرع» می‌دانند.
    2. نقل ناقص گزارش‌های تاریخی؛ مانند نقل ناقصی از گزارش قتل یک نفر در «کنار دیوار مکه» که ایشان آن را دال بر وجود یک حصار بر گرد این شهر می‌داند در حالی که گزارش تاریخی کامل توضیح می‌دهد که این شخص «وارد شهر مکه شد و در کنار یک دیوار» کشته شد که دلالتی بر آن چه که گیبسون ادعا می‌کند ندارد.
    3. شتاب‌زدگی در استنتاج از گزارش‌های تاریخی و برداشت نادرست از آن؛ مانند بیان یک بیت شعر دربارة خوردن انگور در مکه در غیر فصل انگور و استدلال با آن بر کشاورزی و محیط آبادان شهر مکه.
    4. ترجمة‌ نادرست و دلبخواهی متون تاریخی؛ مانند ترجمة واژة «بناء» به باغ یا ترجمة واژة‌ »طین» به خاکی که فقط در مزرعه وجود دارد و یا ترجمة‌ واژة‌ »مسجد» به محل اجتماع.
    5. برخورد گزینشی با شواهد و گزارش‌های موجود؛ مانند گزینش چند مسجد خاص از صدر اسلام برای بررسی جهت قبله و نادیده گرفتن بسیاری از مساجد و ابنیه دیگر که مربوط به همین دورة زمانی است.
    6. سنجش و ارزش‌گذاری دقت بناهای کهن با امکانات امروزی؛ مانند نمونة شگفت‌آور مسجد صنعا که در بررسی ایشان هم قبلة کلی این مسجد به سمت مکه و مسجد الحرام است ولی چون بر اساس ابزارهای نوین امروزی به صورت دقیق و صددرصد خط قبلة‌ این مسجد به شهر مکه نمی‌خورد و با آن زاویه دارد، هر چند این زاویه بسیار اندک و قابل اغماض است، باز ایشان آن مسجد را به عنوان یکی از مساجد که قبله‌ای متفاوت داشته است، مطرح می‌کند؛ در حالی که به طور طبیعی دانش و امکانات تعیین قبله در صدر اسلام با دانش و امکانات کنونی فاصله فراوان دارد و این یک توقع غیرمنطقی است که در بناهای کهن به دنبال دقتی امروزین باشیم. بسیاری از مساجدی که ایشان به عنوان نمونه بررسی می‌کند از این قبیل است.
    7. تعمیم نابه‌جا و غیرروشمند مورد جزئی و نتیجه‌گیری کلی؛ مانند بررسی قبلة‌ چند مسجد محدود و ادعای رو به مکه نبودن قبلة‌ تمامی مساجد صد سال نخست اسلام.
    8. ادعاهای خلاف واقع و کذب صریح؛ مانند ادعای عدم امکان رؤیت مسجد الحرام از غار حرای موجود در مکه.
    9. گمانه‌زنی بی‌پشتوانه و غیرروشمند در ترسیم گذشته؛ مانند مباحثی که ایشان در تبیین اوصاف شهر پترا به عنوان شهر مقدس اسلام دارد که می‌کوشد مکان‌هایی را به عنوان صفا و مروه و ... معرفی کند که معنایی جز تاریخ‌سازی خیال‌پردازانه ندارد.
    10. سهل‌انگاری در خوانش و گزارش منابع؛ مانند نقل بی‌دقت و آشفته و در هم و بر هم داستان اسلام آوردن رئیس قبیله دوس که نه از اهالی مکه است و نه معبد ذوالشری (که در فیلم به نام دوشارا از آن یاد می‌شود) در مکه قرار دارد.
    11. عوام‌فریبی؛ مانند نشان دادن چندین گوی سنگی در یک خرابه شهر پترا به عنوان گوی‌های منجنیقی که سپاه شام برای کوبیدن سپاه ابن زبیر و کعبه در پترا از آن استفاده کرده‌اند.
    12. استناد به داستان‌های موهوم و مردود تاریخی؛ مانند استناد به کتاب‌سوزی در فتوحات اسلامی که در پژوهش‌های متعدد تاریخ‌پژوهان، نادرستی آن ثابت شده است.
    13. زمان‌پریشی در مباحث تاریخی؛ مانند نسبت دادن نابودی اسناد انتقال کعبه از پترا (که به گفتة‌ ایشان در سال ۷۰ هجری قمری رخ داده است) به جریان موهوم کتاب‌سوزی در زمان فتوحات سه خلیفة‌ نخست (که از سال ۱۵ تا ۳۵ هجری قمری رخ داده است)! و یا استناد به متنی از سفرنامة‌ مارکوپولو (که مربوط به قرن هفتم قمری است) برای اثبات وجود جمعیت فراوان مسلمانان در منطقة چین و نیاز آنان به مسجد که منجر به ساختن مسجد سعد بن ابی‌وقاص در سال ششم ظهور اسلام (یعنی حتی پیش از هجرت پیامبر اکرم به مدینه) در این منطقه شد!

این فیلم در کنار مباحثی که به طور مستقیم دربارة‌ شهر مکه و پترا مطرح می‌کند، با طرح برخی مباحث پیرامونی و نیز با بهره‌گیری از شگردهای مختلف بصری ـ رسانه‌ای تلاش دارد ناب بودن این نظریه و خدشه‌ناپذیر بودن آن را به خواننده القا کند که توجه به دو نکته در این باره لازم است:

الف. ایدة دن گیبسون در این فیلم ایده‌ای نو نیست و علی‌رغم تلاش وی در ارائة‌ آن به عنوان کاری پژوهشی و منحصر به فرد که هیچ سابقه‌ای ندارد، نویسندگان دیگری پیش از ایشان، آن را مطرح کرده‌اند. به بیان دیگر، دن گیبسون، اخلاق پژوهش در بیان سابقة‌ تحقیق و زحمات دیگران در این زمینه را رعایت نکرده و با ارائة‌ حاصل تلاش دیگران به نام خود، متهم به سرقت علمی است. برای نمونه، ۳۴ سال پیش از انتشار کتاب جغرافیای قرآن آقای گیبسون در سال ۲۰۱۱، پاتریشیا کرون و مایکل کوک در سال ۱۹۷۷، با انتشار کتابی به نام « Hagarism: The Making of the Islamic World هاجریسم: ساختن جهان اسلام» این ایده را مطرح کردند (تفاوت گیبسون با دیگران در این است که وی با ساختن این فیلم، این بحث را از فضای علمی آکادمیک به فضای عمومی غیرتخصصی آورد). سرقت علمی دن گیبسون مورد توجه تاریخ‌پژوهان غربی نیز بوده است. برای نمونه دکتر دیوید اِی. کینگ (نویسندة کتاب نقشه‌های جهانی برای یافتن جهت قبله و فاصله تا مکه و دارای مقالات بسیار در زمینه قبله و نویسندة‌ چندین مقاله در دایرة المعارف اسلام [EI]) در نقد صریحی که بر کتاب «قبله‌های اولیه اسلام» از دن گیبسون دارد، وی را متهم می‌کند که از بسیاری مقالات ایشان بدون ذکر عنوان آن استفاده کرده است. نام این نقد «بازگشت از پترا به مکه و از پبله به قبله» (From Petra back to Makka – From "Pibla" back to Qibla) است.

  • به تبع نکتة‌ بالا، یعنی نو نبودن این ایده و سابقة‌ بیش از چهل سالة‌ آن، می‌بینیم که هم در جهان اسلام و هم در بین متخصصان غربی، پاسخ‌های فراوانی به این ایده داده شده است که با جست و جو در پایگاه‌های علمی می‌توان به این نقدها دست پیدا کرد؛ برای نمونه در زبان فارسی می‌توان مقالة «فرضیۀ خاستگاه هاجری اسلام، تحلیل و نقد» اثر آقایان سعید کریم‌پور و علی راد را نام برد.

بر خلاف ادعایی که در انتهای فیلم مطرح می‌شود که این نظریه تا کنون پاسخی از سوی علمای اسلام دریافت نکرده است، دو اثر آقای گیبسون یعنی کتاب «جغرافیای قرآن» و فیلم «شهر مقدس» نیز به تفصیل، نه فقط از جانب مسلمانان، بلکه از جانب متخصصان و تاریخ‌پژوهان غربی هم پاسخ داده شده است. برای آشنایی با برخی از منتقدان این نظریه، یک جست و جو در پایگاه‌های علمی کافی است که برای نمونه فقط به دو نقد اشاره می‌کنیم:

الف. سال ۲۰۱۲ (یعنی یک سال پس از انتشار کتاب جغرافیای قرآن)؛ تاریخ‌پژوهی به نام دنیل سی ووف در شمارة دهم مجلة‌ «جاده ابریشم» («The Silk Road») در مقاله‌ای به نام «بررسی کتاب جغرافیای قرآن دن گیبسون» اشتباهات بسیاری از این کتاب را برمی‌شمرد.

ب. سال ۲۰۱۴؛ مایکل لکر در شمارة‌ پاییز مجلة‌ مطالعات سامی («Journal of Semitic Studies »)، کتاب جغرافیای قرآن را یک نوشتار تخیلی معرفی می‌کند که شاید حتی در محافل علمی نیز پیروانی برای خود داشته باشد.

سستی این نظریه و عدم وجاهت علمی آن سبب شده است که بسیاری از متخصصان آن را قابل بحث علمی ندانند به گونه‌ای که دکتر دیوید اِی. کینگ نقد خویش بر آخرین اثر دن گیبسون، یعنی کتاب قبله‌های اولیه اسلام، را این چنین جمع‌بندی می‌کند: «اثری آماتوری و غیرعلمی که هم توهین به مسلمانان است و هم توهین به پژوهش‌های علمی غربی و اسلامی».

بررسی بخش‌های دیگر این فیلم به جلسات دیگری در آینده واگذار شد. به گفتة کارشناس این جلسه، بررسی ایرادهای این فیلم می‌تواند دست‌گرمی خوبی برای کارورزی مبتدیان در مباحث تاریخی و نیز بحث مغالطات در علم منطق و تفکر انتقادی باشد. هم‌چنین از منظر دیگر می‌توان گفت که این شبهه‌افکنی‌ها می‌تواند زمینة‌ مناسبی برای همکاری و نزدیکی بیشتر شیعه و سنی و اتحاد جهان اسلام در دفاع از اعتقادات اصیل اسلامی پدید آورد؛ بررسی پاسخ‌هایی که از جانب مذاهب مختلف اسلامی و نخبگان علمی در فضای مجازی به این فیلم داده شده است و نمونه‌های اندکی از آن در این جلسه پخش شد، شاهدی گویا بر این گمانه است. لزوم اصلاح دیدگاه غیرروشمند سنتی به تاریخ و به رسمیت شناختن جدی‌تر این رشتة‌ علمی در بین علوم دینی هم پیام دیگری است که از این فیلم و امثال آن می‌توان گرفت.

 

روز عرفه از ايام باشكوه و عظيم است. روزي است كه در‌هاي آسمان را براي پذيرش تضرع‌هاي عاشقانه‌ بندگان ذات اقدس اله مي‌گشايند و باز هم آن فاعل بالعشق خواهان بازگشت

مقدمه:
روز عرفه از ايام باشكوه و عظيم است. روزي است كه در‌هاي آسمان را براي پذيرش تضرع‌هاي عاشقانه‌ بندگان ذات اقدس اله مي‌گشايند و باز هم آن فاعل بالعشق خواهان بازگشت اشرف مخلوقاتش به بارگاه امن‌اش است . آري باز هم فرصت براي بازگشت انسان به اصل و جايگاه
اعلي اوليه‌اش را فراهم مي‌كنند، چقدر بزرگوارند و بزرگوارانه رفتار مي‌كنند. چقدر ظلم كرديم! چقدر ناديده گرفتيم آن همه رحمت را! ولي باز هم مي‌خوانندمان، دعوتمان مي‌كنند و مي‌خواهند همچو شب قدر به ارزش و منزلت خود نائل شويم. آري روز عرفه، روزي است كه حق تعالي بندگان خويش را به عبادت و اطاعت خود دعوت كرده و از آن سوي سفره جود خود را براي آنها گسترانيده است.
شيطان را در اين روز در غل و زنجير مي‌كشد و باز هم زمينه پيروزي انسان را بر نفس فراهم مي‌كند. امام صادق (ع) فرموده‌اند: اگر شخص گناه‌كاري نتواند در شب‌هاي قدر خود از قدر و منزلت خود به نحو احسنت استفاده كند و بهره گيرد، مي‌تواند در اين روز از امتيازات برخورداري از رحمت الهي برخوردار شود.1

وجه تسميه روز عرفه:
1. آورده‌اند كه: زماني‌كه جبرييل مناسك حج ابراهيمي را به ابراهيم خليل‌الله مي‌آموخت، چون به عرفه رسيد به او گفت: (عرفت) و او پاسخ بلي را داد - لذا به اين نام خوانده شد.
2. همچنين آورده‌اند كه: مردم از اين جايگاه به گناه خود اعتراف مي‌كنند و بعضي آن را از جهت تحمل و صبر و رنجي مي‌دانند كه براي رسيدن به آن بايد متحمل شوند، چرا كه يكي از معاني «عرف» صبر و شكيبايي است.2
3. همچنين در روايتي آمده كه آدم و حوا پس از هبوط از بهشت و آمدن به كره خاكي در اين سرزمين يكديگر را يافتند و به همين دليل عرفات و اين روز عرفه نام گرفته است.3

پيشينه‌ وقوف در عرفات:
عرفات جمع عرفه به معناي شناخت است و از آنجا كه آن‌جا وادي شناخت و معرفت خدا و نفس و خود است، عرفات نام گرفته.

الف) حضرت آدم و عرفات:
«فتلقي آدم من و به كلمات فتاب عليه انه هو التواب الرحيم»
- آدم از پروردگارش كلماتي دريافت داشت و با آن به سوي خدا بازگشت و خدا توبه‌ او را پذيرفت؛ چرا كه او توبه پذير است. طبق روايت اما صادق (ع)، آدم پس از خروج از جوار خدا و فرود به دنيا چهل روز هر بامداد بر فراز كوه صفا با چشم گريان در حال سجود بود، جبرييل برآدم فرود آمد پرسيد: چرا گريه مي‌كني؟ گفت: چرا گريه نكنم در حالي كه خداوند مرا از جوار و بارگاهش بيرون راند و در دنيا فرود آورد.
جبرييل گفت: اي آدم، به درگاه خدا توبه كن و به سوي او بازگرد آدم گفت چگونه توبه كنم؟ جبرييل او را در روز 8 ذي‌حجه به مني برد، آدم شب را در آنجا ماند و صبح با جبرييل به عرفات رفت. پس از نماز عصر آدم را به وقوف در عرفات واداشت و كلماتي را كه از پروردگار دريافت كرده بود به وي تعليم داد. بگو اي آدم:
سبحانك اللهم و بحمدك لااله‌الاانت عملت سوء و ظلمت نفسي و اعترفت بذنوبي اغفرلي انك انت الغغور الرحيم.
آدم تا هنگام غروب آفتاب همچنان دستش به آسمان بلند بود و با تضرع اشك مي‌ريخت، وقتي كه آفتاب غروب كرد، همراه جبرييل روانه مشعر شد و شب در آنجا وقوف كرد و صبح‌گاهان با كلماتي به دعا پرداخت و به درگاه خدا توبه كرد و خدا توبه او را پذيرفت چرا كه او توبه‌پذير است.
همين مطلب را شيخ صدوق در كتاب «امالي» در روايتي از امام حسن (ع) نقل مي‌كند كه آن حضرت فرموده است: شخصي يهودي خدمت رسول خدا آمد، او از افراد داناي يهود بود از پيامبر سؤالاتي نمود، يكي از سؤالاتش به اين قرار بود، چرا خداوند به بندگانش امر نمود تا بعدازظهر در صحراي عرفات وقوف نماينده پيامبر اكرم(صلي‌الله‌عليه‌و اله) فرمودند: ساعتي است كه حضرت آدم (ع) در آن ساعت مرتكب معصيت (گناه اولي) شد و خداوند بر امت من واجب نمود تا در بهترين مكان‌ها وقوف نمايند و نزد او تضرع و دعا نمايند تا بهشت را مجدداً در اختيار آنها نهد و آن ساعتي كه مردم از عرفه مي‌روند يعني مغرب،‌ ساعتي است كه حضرت آدم (ع) در آن ساعت از خداوند خويش سخناني را فرا گرفت و خداوند با رحمت خود بر او بازگشت و توبه را پذيرفت (چرا كه توبه‌پذير و مهربان) است.
و ايشان فرمودند: به خدا قسم كه براي آسمان‌ها دري است از رحمت و توبه و حاجات، احسان و كرم و بخشش و تمام كساني كه در عرفات اجتماع مي‌كنند شايسته‌ اين صفات هستند.
زماني‌ كه آنها مي‌خواهند از صحراي عرفه خارج شوند خداوند ملائكه‌اش را گواه مي‌گيرد كه همه آنان را از آتش جهنم نجات دادم و بهشت را بر آنان واجب گرداندم.

ب) حضرت ابراهيم در عرفات:
در صحراي عرفات جبرييل پيك وحي الهي، مناسك حج را به ابراهيم(ع) آموخت و ابراهيم(ع) هر يك از مراحل آن را با خلوص و عابدانه برپا داشت و نداي عرفت را در آن سرزمين سر داد.
ج) صحراي عرفات همايش شناخت و خودسازي سرور شهيدان عالم حسين‌بن علي (ع):
امام حسين (ع) در بعدازظهر روز عرفه همراه با فرزندان و ياران خود در صحراي عرفات وقوف كرد. وي در آنجا بزرگترين همايش خودسازي و شناخت را در قالب ژرف‌ترين كلمات به ظهور رسانيد.
سخناني كه از اعماق وجودش نشأت مي‌گرفت آن‌چنان والاست كه آدمي را به تفكر وا مي‌دارد، برخي از موضوعات آن به شرح زير است:
1- ايشان دعاي خود را با ستايش خداوند آغاز مي‌كند، ستايشي زيبا و يكتا.
«ستايش خداوندي را سزاست كه چيزي قضايش را دور نمي‌سازد و از اعطا و بخشش او جلوگيري نمي‌كند و هيچ آفريننده‌اي آفرينش او را ندارد و او سخاوتمندي بي‌انتهاست»
2- بيان گوشه‌اي از نعمت‌هاي بي‌پايان خداوند كه انسان را درتمام مراحل رشد تكامل دربر گرفته و ياد از مهر مادر و مواظبت و پرستاري آنان را از الطاف خداوند مي‌‌شمرد.
3- به شكر نعمت‌هاي الهي اشاره مي‌كند و خود را از اداي يك شكر نيز عاجز مي‌داند.
4- استغفار و انابه عاجزانه به درگاه خداوند و طلب مغفرت از بارگاه حق تعالي.
هر فرازي از اين دعا دريچه‌اي از عشق و نور و محبت و توحيد را در دل انسان مي‌گشايد. ايشان با اين دعا در صدد است انسان و خدا را بشناساند و نزديكي آن دو را به هم نمايان كند. اين نيايش منطقي‌ترين رابطه خدا با انسان را توضيح مي‌دهد. ايشان با همه وجود حضور خداوند و احاطه و اشراف او به همه ذرات هستي و نفوذ علم و قدرت و حيات او را به تك‌تك ذرات و موجودات عالم مشاهده مي‌نمايد و آن چه را مي‌بيند بر زبان مي‌راند.
5- فراگيري راه تعليم و تربيت از خدا
6- شناخت و درخواست بهترين مسألت‌ها.
7- تعليم مفاهيم و ادبيات قرآن.

پي نوشت :

1. كافي، ج 2، صفحه 66
2. فرهنگ دهخدا، ج 10، ص 15818
3. رسول جعفريان، آثار اسلامي مكه و مدينه، نشر مشعر
4. مفاتيح الجنان

در مکه تعداد بیشتر مسلمانان از واقعه غدیر باخبر می شدند، پس چرا رسول خدا مردم را در مکه از جانشینی امام علی مطلع نکرد؟ (لطفا با دلیل های قانع کننده پاسخ دهید )

با سلام و سپاس از ارتباط شما پرسشگر گرامی با مرکز ملی پاسخگویی به سؤالات دینی.
این که دقیقاً علت این مسئله چه بود، از حوزه فهم و دانش ما بیرون است. پیامبر (ص) هم در این باره از خود اختیاری نداشت. به فرمان الهی در همان نقطه‏ای که مأمور به ابلاغ آن شده بود، انجام وظیفه کرد. در واقع، پیامبر به چیزی که مأمور بود، ابلاغ کرد. در عین حال، جایگاهی که برای ابلاغ پیام مزبور انتخاب شده بود، نقطه‏ای بود که غیر از اهل مکه همه حجاج از آن عبورمی‏کردند و در آن جا همه حجاج وجود داشتند.
ممکن است چند مسئله در خصوص عنوان شدن ولایت علی (ع) در غدیر خم دخالت داشته باشد:
1. شاید طرح مسئله در مکه، مخالفت جدی در پی می داشت؛ زیرا حضرت علی بسیاری از سران قریش و اهل مکه را به دست خود کشته بود. اعلان ولایت و پذیرش در آن جا دشوار می نمود و خوف فتنه می رفت. این مسئله می تواند از فحوای قسمت پایانی آیه ابلاغ "... والله یعصمک من الناس؛ (1) «خداوند تو را از (شر) مردم حفظ خواهد کرد»، نیز به دست آید.
2. شاید انتخاب آن مکان به آن دلیل باشد که اگر در ضمن اعمال حج، این عمل انجام می‏شد، برجستگی لازم را پیدا نمی‏کرد و شکوه تاریخی آن محو می‏گردید. از همین‏ رو، مکان مستقل و زمانی جدا از دیگر اعمال انتخاب شد که در عین امکان اجتماع عظیم مسلمانان، این مطلب به عنوان خبری کاملاً تازه و نو، توسط حجاج به بلاد مختلف اسلامی پخش شود، تا برجستگی و شکوه و طراوت آن بهتر حفظ گردد.
3. در این جا می توانست شواهد و قرائنی جمع شود که این مسئله را برجسته نماید، مانند اعلان تنها یک واقعه نه چیز دیگر، نگه داشتن مردم در زیر آفتاب سوزناک، برگرداندن کسانی که به جلو رفتند و منتظر ماندن برای کسانی که عقب ماندند، فرصت کافی برای اعلان و بیعت کردن دیگران با علی (ع)؛ در حالی که در ایام حج در مکه در روزهای اول که فرصت کافی وجود داشت، حضرت علی در یمن بود و در مکه حضور نداشت. در روز های آخر به مکه می رسد که اعمال حج به صورت فشرده بوده است.
البته ما در تاریخ دیدیم که چگونه با این همه تمهیدات، اصل مسئله از مسیر خود منحرف شد. کسانی این مسئله را انکار کردند که در آن جمعیت حضور داشتند. پس اگر حتی در مکه نیز انجام می شد، فرقی در اصل مسئله نداشت. در حالی که امروز می بینیم با توجیهاتی چون "ولایت" به معنای دوستی است و مانند آن، حقانیت ولایت و امامت حضرت علی را انکار می کنند. پس برای کسانی که نخواهند حقیقت را قبول نمایند، این توجیهات، در صورت اعلان در مکه نیز وجود داشت.

پی نوشت:
1. مائده (5)، آیه 67.

اهل سنت معتقدند که اگر مقصود از مولی خلیفه بود پیامبر باید آن را در مراسم حج که اکثریت ممکن حضور داشتند اعلام می فرمود.دلیل دیگر ذکر شده آن است که به دلیل نزدیک بودن زمان فوت پیامبر،این وجود مبارک در صدد بودند تا با اعلام دوستی باامیرالمؤمنین خطر آنهایی که درجنگ های اسلام اقوامشان به دست امیرالمؤمنین کشته شده اند را دور کنند. لطفا جوابی را که به اهل سنت میدهید را برای من بفرستید.با تشکر

با توجه به این که واقعه غدیر خم بعد از مراسم حج بود آیا برای اعلام خلافت امیرالمؤمنین بهتر نبود در مراسم حج که همه مردم حضود داشتند این اعلام انجام می شد؟

با سلام و تشکر به خاطر ارتباط تان با این مرکز.
به دلیل دو ضلعی بودن پرسش پاسخ در دو محور ارایه می شود:
الف- جایگاهی که برای ابلاغ پیام مزبور انتخاب شده بود، نقطه‏ ای بود که غیر از اهل مکه همه حجاج از آن عبور می‏ کردند و در آن جا همه حجاج وجود داشتند.
در ضمن شاید طرح مسئله در مکه مخالفت بسیار جدی در پی داشت، زیرا حضرت علی (ع) بسیاری از سران قریش و اهل مکه را کشته بود. اعلان ولایت و پذیرش در آن جا دشوار می‌نمود و خوف فتنه می‌رفت. این مسئله می‌تواند از پایان آیه ابلاغ"... والله یعصمک من الناس"(1) خداوند تو را از (شر) مردم حفظ خواهد کرد ، به دست آید.
شاید انتخاب آن مکان به آن دلیل باشد که اگر در ضمن اعمال حج، این عمل انجام می‏ شد، برجستگی لازم را پیدا نمی‏ کرد و شکوه تاریخی آن محو می‏ گردید. از همین‏ رو مکان مستقل و زمانی جدا از دیگر اعمال انتخاب شد که در عین امکان اجتماع عظیم مسلمانان، این مطلب به عنوان خبری کاملاً تازه و نو، توسط حجاج به بلاد مختلف اسلامی پخش شود، تا برجستگی و شکوه و طراوت آن بهتر حفظ گردد.
در این جا می‌توانست شواهد و قرائنی جمع شود که این مسئله را برجسته نماید، مانند اعلان تنها یک واقعه، نه چیز دیگر، نگه داشتن مردم در زیر آفتاب سوزناک، برگرداندن کسانی که به جلو رفتند و منتظر ماندن برای کسانی که عقب ماندند، فرصت کافی برای اعلان و بیعت کردن دیگران با علی (ع)، در حالی که در ایام حج در مکه در روز‌های اول که فرصت کافی وجود داشت، حضرت علی در یمن بود و در مکه حضور نداشت. در روز‌های آخر به مکه می‌رسد که اعمال حج به صورت فشرده بوده است.
البته در تاریخ دیدیم که چگونه با این همه تمهیدات، اصل مسئله از مسیر خود منحرف شد. کسانی این مسئله را انکار کردند که در آن جمعیت حضور داشتند، پس اگر حتی در مکه انجام می‌شد، چه فرقی در اصل مسئله داشت؟ در حالی که امروز می‌بینیم با توجیهاتی چون "ولایت" به معنای دوستی است، حقانیت ولایت و امامت حضرت علی (ع) را انکار می‌کنند، پس برای کسانی که نخواهند حقیقت را قبول نمایند، توجیهات، در صورت اعلان در مکه نیز وجود‌ داشت.
ب- درباره فراز دوم پرسش باید گفت
اولاً:‌ به فرض کلمه مولا در حدیث غدیر از کلمات چند منظوره تلقی شود و هر کسی برداشت خاصی از آن بنماید، جای تردید نیست که این تعبیر در کلام حضرت متأثر از روش وحی و قرآن کریم است. در قرآن کریم در مسایل متعدد و مختلف برای بیان مقاصد الهی از کلماتی استفاده شده که چندین معنا برای آن وجود دارد، ولی همان کلمات به دلیل اسراری که برای ما نهفته است، به کار گرفته شده، در این باره آیات فراوانی قابل طرح است.
در کلّ همان طور که قرآن کریم در بسیاری موارد از کلمات به اصطلاح متشابه استفاده کرده، حقایقی را بیان داشته و سبب و حکمت آن برای کسی به خوبی روشن نیست، پیامبر(ص) نیز در برخی موارد از جمله جریان غدیر از این روش قرآنی استفاده کرده، ولایت را با کلمه «مولا» بیان کرده است.
سرّ اصلی و حکمت واقعی آن شاید به خوبی برای کسی روشن نباشد. این هیچ گونه محذوری ندارد، بلکه در عرف حقایق وحیانی مطرح است.
دوم: پیامبر(ص) در مقام بیان ولایت امیرمؤمنان در روز غدیر از قرآن کریم تبعیت کرده است چون در قرآن کریم نیز جریان ولایت با واژه «ولی» بیان شده : «إنّما ولیّکم الله و رسوله و الذین آمنوا الذین یقیمون الصلوه و یؤتون الزکوه و هم راکعون؛(2) ولی شما تنها خدا و پیامبر او است و کسانی که ایمان آورده‌اند. همان کسانی که نماز برپا می‌دارند و در حال رکوع زکات می‌دهند».
بر اساس منابع شیعی و سنی این آیه در شأن امیر مؤمنان (ع) نازل شده مثلاً قوشجی که از علمای بزرگ اهل سنت است، در شرح تجرید الاعتقاد تصریح نموده که به اجماع مفسران این آیه درباره علی(ع) نازل شده است.(3) این آیه که نزد شیعیان معروف به آیة ولایت است، در مقام بیان ولایت علی(ع) از کلمه «ولی» استفاده کرده است.
بنابراین اگر در خطبة غدیر حضرت پیامبر در مقام اعلان ولایت امیرمؤمنان به عنوان سرپرست امت و جانشین بعد از خود از کلمه مولا استفاده کرده ،ممکن است به دلیل تأسّی به قرآن بوده باشد.
سوم: دلایل و شواهدی بسیاری در روز غدیر رخ داده که هر کدام برای کسی که در پی دانستن حقیقت باشد ،نشانه هدایت و دلیل روشن به معنا مولا در کلام پیامبر است، مثلاً هیچ عاقلی نمی‌پذیرد که حضرت پیامبر آن همه مردم مسافر را آن مدت در آفتاب گرم نگاه دارد تا دوستی علی(ع) را به آن ها اعلان کند. از نحوه رخداد غدیر به خوبی معلوم است که حضرت در خطبه غدیر مرادش اعلان سرپرستی امت و جانشین بعد از خود بوده است، و گرنه برای بیان محبت و دوستی آن همه مقدمات لازم نبود ،به خصوص آن که این رخداد در حجة‌الوداع و روزهای آخر عمر حضرت پیش آمده است.
از این گذشته در همان خطبه غدیر حضرت پیامبر قبل از اعلان خلافت و ولایت امیر مؤمنان با تعبیر «من کنت مولاه فهذا علیّ مولاه» این جمله را خطاب به مردم فرمود:
«ألست أولى بکم من أنفسکم؛ آیا من در حق تسلط و ولایت و سرپرستی بر شما از خودتان سزاوارتر نیستم؟» همه گفتند: بلى یا رسول الله؛ آری شما سزاوارتر هستید.
آن گاه حضرت فرمود: «هر کس من مولای اویم،‌ علی مولای اوست».
از این معلوم می‌شود که کلمه مولا در کلام حضرت به معنای سرپرستی است و نه دوستی.(4)
همان طور که کلام پیشین حضرت به معنای سرپرستی است.
چهارم: خلافت و جانشینی امیر مؤمنان(ع) غیر از جریان غدیر در چند مورد دیگر نیز از سوی پیامبر ابلاغ شده است، مثلاً در جریان یوم الدار، حدیث یوم الدار و حدیث منزلت، حدیث ثقلین و مانند آن ها درباره جانشینی امیر مؤمنان سخن گفته شده ، این روایات غیر از منابع شیعی در کتاب‌های اهل سنت نیز به صورت متواتر نقل شده است.
پس به دلایل گوناگون کلمه مولا در حدیث غدیر مفهوم روشنی دارد . هرگز نمی‌توان آن را به معنای دوستی در آن رخداد تلقی کرد. پیامبر در مکه و در عرفات و منی نیز خواست که مسله ولایت را ابلاغ کند ، ولی بر اثر سر و صدای عده ای موفق نشد .
یکی از دلایل این که مولا به معنای پیشوایی است ، این که در شعر حسان که به مناسبت عدیر سروده ، مولا به همین معنا آمده است. (5)

پی‌نوشت‌ها:
1.مایده(5) آیه67.
2. همان، آیه 55.
3. سیمای اهل بیت در عرفان امام خمینی، ص 208، نشر مؤسسه آثار امام خمینی 1387ش.
4. مرتضى مطهری، مجموعه آثار، ج 4، ص 868، نشر صدرا 1374ش.
5.الغدیر ،ج2 ،ص34 نشر دارالکتب الاسلامیه ،تهران 1366 ش؛
محمد سعیدی مهر، آموزشی کلام اسلامی، ج2 ،ص165 ، طه ،قم،1383 ش.