دشمنی

علت کدورت و دشمنی بین افراد
موارد متعددی در روایات، از علل و عوامل کدورت بیان شده است مثل؛ حسادت، جدال و مراء، شوخی بی‌مورد، فحش و ناسزا، زیاد سرزنش کردن، و غیبت کردن دیگران ....

پرسش:

براساس روایات، علت کدورت و دشمنی بین افراد چه چیزی می‌تواند باشد؟ لطفاً دعایی برای رفع کدورت و دشمنی بین افراد معرفی کنید.

پاسخ:

کدورت و دشمنی که در زبان عربی از آن به «حِقد» یاد می‌شود، یعنی کینه‌ورزی نسبت به طرف مقابل. کینه و کدورت به معنای نگاه داشتن عداوت در قلب و منتظر فرصت بودن است. در بسیاری مواقع، کینه منجر به بروز خشم و غضب می‌شود و معمولاً بر اثر شدت خشم و غضب، حس انتقام‌جویی در شخص بروز پیدا کرده و عفو و گذشت کاهش می‌یابد. ازاین‌رو، کدورت و دشمنی از اخلاق ناپسند در اسلام است. اهل‌بیت علیهم‌السلام مردم را از کینه‌ورزی و دشمنی نسبت به یکدیگر پرهیز داده و علل آن را تبیین کرده‌اند. در آموزه‌های دینی راهکارهایی هم برای رفع کدورت و دشمنی بیان شده است که یکی از آنها دعا است. با توجه به سؤال مطرح شده، ابتدا به برخی از علل کدورت در روایات اشاره می‌شود سپس برخی دعاها برای رفع آن آورده می‌شود.

الف. علت کدورت و دشمنی

کدورت و دشمنی علت‌های مختلفی می‌تواند داشته باشد که در روایات مواردی بیان گردیده و در ادامه اشاره می‌شود:

1. حسادت

یکی از علت‌های کینه و دشمنی، حسادت‌ورزی نسبت به دیگران است. از امیرمؤمنان علیه‌السلام نقل شده است:

 «شِدّةُ الْحِقْدِ مِنْ‏ شِدَّةِ الْحَسَدِ؛(1) شدت کینه، از شدت حسادت است

2. جدال و مراء

یکی دیگر از اموری که باعث کدورت و دشمنی بین افراد می‌شود، گفتگوهای جنجالی بی‌فایده است. در روایتی از امیرمؤمنان علیه‌السلام آمده است:

 «إِیَّاکُمْ وَ الْمِرَاءَ وَ الْخُصُومَةَ فَإِنَّهُمَا یُمْرِضَانِ الْقُلُوبَ عَلَى الْإِخْوَانِ وَ یَنْبُتُ عَلَیْهِمَا النِّفَاقُ؛(2) از ستیزه‌جویی در دین بپرهیزید؛ زیرا دل‌ها را نسبت به یکدیگر بیمار می‌کند و نفاق و دشمنی پدید می‌آورد

3. شوخی بیش‌ازحد و بی‌مورد

شوخی بیش‌ازحد، آفات متعددی دارد. یکی از آفات آن، پیدایش کینه و دشمنی بین افراد است. در موارد متعددی دیده شده رابطه و دوستی طولانی‌مدت برخی افراد، بر اثر یک شوخی بی‌جا از بین رفته و باعث کینه و دشمنی بین آنها می‌شود. امیرمؤمنان علیه‌السلام می‌فرمایند:

 «إِیَّاکُمْ وَ الْمِزَاحَ فَإِنَّهُ یَجُرُّ السَّخِیمَةَ وَ یُورِثُ الضَّغِینَةَ...؛(3) از شوخی‌های بی‌مورد پرهیز نمایید؛ زیرا باعث ایجاد ناراحتی و کینه‌ورزی می‌شود

4. فحش و ناسزا

براساس روایات معصومان علیهم‌السلام یکی دیگر از علل پیدایش کدورت و دشمنی بین افراد، فحش و ناسزا به یکدیگر است. شخصی محضر رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله آمد و عرضه داشت مرا نصیحتی فرمایید، حضرت فرمودند:

 «لَا تَسُبُّوا النَّاسَ‏ فَتَکْتَسِبُوا الْعَدَاوَةَ بَیْنَهُمْ؛(4) به مردم ناسزا نگویید؛ زیرا باعث ایجاد دشمنی بین آنها می‌شود

5. زیاد سرزنش کردن

یکی دیگر از اموری که باعث ایجاد کدورت می‌گردد، زیاد سرزنش کردن افراد است. در روایتی از امیرمؤمنان علیه‌السلام آمده است:

 «احْتَمِلْ أَخَاکَ عَلَى مَا فِیهِ وَ لَا تُکْثِرِ الْعِتَابَ‏ فَإِنَّهُ یُورِثُ الضَّغِینَةَ وَ یُجَرُّ إِلَى الْبِغْضَه؛(5) برادرت را با همان وضعی که دارد تحمل کن و زیاد سرزنش نکن؛ زیرا این کار کینه می‌آورد و باعث دشمنی می‌گردد

6. بیان کردن و ابراز داشته‌ها

یکی از اموری که ممکن است باعث کینه‌ورزی و حسادت دیگران نسبت به انسان شود، ذکر کردن داشته‌ها نزد کسی است که آن چیز را ندارد، یا امکان تحصیل آن را ندارد. مانند این که شخصی به شرافت خانوادگی خود افتخار نماید، در حالی که طرف مقابل این شرافت خانوادگی را ندارد و قابل کسب هم نیست؛ در نتیجه کینه او را به دل می‌گیرد. در روایات از امیرمؤمنان علیه‌السلام نقل شده است:

 «احتَرِس مِنْ ذِکْرِ الْعِلْمِ عِنْدَ مَنْ لاَ یَرْغَبُ فِیهِ وَ مِنْ ذَکَرَ قَدِیمَ الشَّرَفِ عِنْدَ مَنْ لا قَدِیمَ لَهُ فَإِنَّ ذَلِکَ مِمَّا یَحْقِدُهُمَا عَلَیْکُ؛(6) بپرهیز از بیان علم نزد کسی که اشتیاقی به آن ندارد و از ذکر نسب خود نزد کسی که گذشته افتخارآمیزی ندارد؛ زیرا این امر موجب کینه‌توزیِ او نسبت به تو می‌گردد

7. غیبت

غیبت از گناهانی است که هم موجب خشم و غضب خداوند می‌شود و هم دشمنی مردم را در پی دارد. امیرمؤمنان علیه‌السلام فرمودند:

 «إِیَّاکَ وَ الْغِیبَةَ فَإِنَّهَا تُمْقِتُکَ إِلَى اللَّهِ وَ النَّاسِ وَ تُحْبِطُ أَجْرَک؛(7)‏ از غیبت بپرهیز؛ زیرا سبب می‌شود مورد خشم و دشمنی خدا و مردم قرارگیری و پاداشت نابود شود

ب. دعای رفع کدورت و دشمنی

می‌توانید این عبارت از دعای بعد از نماز صبح را ده بار تکرار نمایید: «اللَّهُمَّ اقْذِفْ فِی‏ قُلُوبِ‏ الْعِبَادِ مَحَبَّتِی؛(8) خدایا محبت مرا در قلوب بندگان قرار بده‏!» این دعا، بخشی از دعای مفصّلی است که شیخ طوسی در کتاب مصباح المتهجد آورده است. این کتاب از مهم‌ترین منابع دعایی شیعه است.

نتیجهگیری:

با جستجو در آموزه‌های روایی، موارد متعددی از علل و عوامل کدورت یافت شد. حسادت، جدال و مراء، شوخی بیش‌ازحد و بی‌مورد، فحش و ناسزا، زیاد سرزنش کردن، بیان کردن و ابراز داشته‌ها و غیبت کردن دیگران، ازجملة این موارد است. برای رفع کدورت و دشمنی نیز راهکارهای متعددی وجود دارد که یکی از آنها دعا است.

پی‌نوشتها:

1. لیثى واسطى، على بن محمد، عیون الحکم و المواعظ، محقق/مصحح: حسنى بیرجندى، حسین‏، قم، دارالحدیث، چاپ اول، 1376ش، ص298.

2. کلینى، محمد بن یعقوب، کافی، محقق/مصحح: غفارى علی‌اکبر و آخوندى، محمد، تهران، دارالکتب الإسلامیه، چاپ چهارم، 1407ق، ج2، ص300.

3. کلینى، محمد بن یعقوب، کافی، محقق/مصحح: غفارى علی‌اکبر و آخوندى، محمد، تهران، دارالکتب الإسلامیه، چاپ چهارم، 1407ق، ج2، ص664.

4. کلینى، محمد بن یعقوب، کافی، محقق/مصحح: غفارى علی‌اکبر و آخوندى، محمد، تهران، دارالکتب الإسلامیه، چاپ چهارم، 1407ق، ج2، ص664.

5. إبن شعبه حرانى، حسن بن على، تحف العقول‏، محقق/مصحح: غفارى، على اکبر، قم، جامعه مدرسین، چاپ دوم، 1404ق، ص84.

6. إبن أبی‌الحدید، عبدالحمید بن هبه‌الله، شرح نهج‌البلاغه لإبن أبی‌الحدید، محقق/مصحح: ابراهیم، محمد ابوالفضل‏، قم، چاپ اول، مکتبه آیه الله المرعشی النجفی، 1404ق، ج20، ص322.

7. تمیمى آمدى، عبدالواحد بن محمد، تصنیف غررالحکم و دررالکلم، ‏محقق/مصحح: درایتى، مصطفى، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ اول، 1366ش، ص221.

8. طوسى، محمد بن الحسن، مصباح المتهجّد و سلاح المتعبّد، بیروت، مؤسسه فقه الشیعه، چاپ اول، 1411ق، ج1، ص209.

کینه و دشمنی شخصی که انسان مترصد انتقام گرفتن و آرامش دل خود باشد مذموم است. آنچه رواست حب و بغض به خاطر خدا و دین است که منشأ الهی و دینی دارد.
کینه و نفرت مطلوب

پرسش:
آیا کینه مطلوب هم داریم؟ یعنی می‌توانیم نسبت به برخی افراد مثل دشمنان کینه و نفرت داشته باشیم یا نه؟
 

پاسخ:
پرسشگر گرامی انسان دارای حالات روحی مختلفی است. بعضی وقت‌ها حبّ و محبت بر دل انسان غالب می‌شود و بعضی وقت‌ها بغض و عداوت غالب می‌شود. کاری نیست که انسان انجام دهد و بدون محبت یا عداوت باشد. 
یکی از این حالات روحی، کینه و دشمنی است که عبارت از عداوت و دشمنی دیگری در دل داشتن و منتظر فرصت مناسب برای ابراز آن بودن، است. (۱) باید توجه داشت که کینه فقط یک حالت قلبی است و اگر به این کینه در خارج ترتیب اثر دهد، ‌«عداوت» و دشمنی گفته می‌شود؛ و این ثمره ظاهری کینه است؛ اما برای اینکه بفهمیم کینه ممدوح یا مطلوب داریم یا نه باید به مطالبی توجه کنید.

1. کینه به معنای نگه‌داشتن دشمنی و نفرت در دل از مؤمنان که اصلاً جایز نیست و در روایات آمده است که متأسفانه کینه‌ورزی و دشمنی می‌تواند انسان را وادار به گناهان مختلفی نسبت به دیگران کند تا بخشی از عقده‌های خود را بدین‌وسیله جبران کرده و به افراد ضربه بزند. در روایتی از پیامبر صلی‌الله علیه و آله چنین نقل‌شده است: «أَشْرَارُ النَّاسِ مَنْ یُبْغِضُ الْمُؤْمِنِینَ وَ تُبْغِضُهُ قُلُوبُهُمْ، الْمَشَّاءُونَ بِالنَّمِیمَه، الْمُفَرِّقُونَ بَیْنَ الْأَحِبَّهِ، الْبَاغُونَ لِلْبُرَآءِ الْعَنَت‏»؛ (2) بدترین مردم آن‌کسی است که دشمنی مؤمنین را در دل دارد و مؤمنین هم دشمنی او را در دل دارند، این فرد کسی است که به‌سوی سخن‌چینی می‌دود، کسی که بین دوستان جدایی می‌اندازد و کسی که از افراد پاک عیب‌جویی می‌کند. این‌ها نمونه‌ای گناهانی که کینه می‌تواند زمینه‌ساز آن باشد؛ بنابراین نسبت به مؤمنان که اصلاً جایز نیست.

2. اما نسبت به کافران و دشمنان دین بغض و دشمنی در منابع دینی داریم؛ یعنی بغض و دشمنی نسبت به دشمنان دین شایسته و رواست ولی کینه به معنای نقشه و انتظار فرصت برای ضربه زدن که در تعریف اول بحث مطرح کردیم شاید روا نباشد. 
توضیح آنکه روایات زیادی در مورد دشمنی و بغض دشمنان خدا و رسول و اهل‌بیت در قرآن و روایت داریم که شکی در آن نیست. علت این موضوع مرزبندی با کفار و دشمنان و نزدیک نشدن به آن‌ها  و دینشان و عدم انحراف است؛ یعنی دشمنی و کینه شخصی با کفار هم نداریم. از دوست گرفتن آن‌ها در قرآن نهی شده به همین دلیل که شبیه آن‌ها آلوده نشویم. خدا در قرآن می‌فرماید: ﴿ یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا عَدُوِّی وَ عَدُوَّکُمْ أَوْلِیاءَ تُلْقُونَ إِلَیْهِمْ بِالْمَوَدَّهِ وَ قَدْ کَفَرُوا بِما جاءَکُمْ مِنَ الْحَقِّ یُخْرِجُونَ الرَّسُولَ وَ إِیَّاکُمْ أَنْ تُؤْمِنُوا بِاللَّهِ رَبِّکُم‏﴾؛ (3) «اى کسانى که ایمان آورده‏اید! دشمن من و دشمن خودتان را دوست نگیرید! شما نسبت به آنان اظهار محبت مى‏کنید، در حالى که آن‌ها به آنچه از حقّ براى شما آمده کافر شده‌اند و رسول‌الله و شما را به خاطر ایمان به خداوندى که پروردگار همه شماست از شهر و دیارتان بیرون مى‏رانند»؛ و در روایات نیز بغض دشمنان ممدوح محسوب شده آنجا که کینه و دشمنی شخصی نباشد، بلکه مکتبی و روی حساب دشمنی باخدا و اهل‌بیت و دین باشد. 
امام صادق علیه‌السلام می‌فرماید: «مَنْ أَحَبَّنَا وَ أَبْغَضَ عَدُوَّنَا فِی اللَّهِ مِنْ غَیْرِ وَتِیرَهٍ وَتَرَهَا إِیَّاهُ لِشَیْ‏ءٍ مِنْ أَمْرِ الدُّنْیَا ثُمَّ مَاتَ عَلَى ذَلِکَ وَ عَلَیْهِ مِنَ الذُّنُوبِ مِثْلُ زَبَدِ الْبَحْرِ غَفَرَهَا اللَّهُ لَه‏»؛ (4) «هر کس خدا را دوست بدارد و با دشمن او به خاطر خدا دشمنی ورزد و این دشمنى او به خاطر جنایت و ستمى نباشد که [آن شخص] در دنیا به او کرده است (یعنى به خاطر کینه شخصى نباشد)، چنانچه از دنیا بروید با همین محبت و بغض و روز قیامت با گناهانى به‌اندازه کفِ دریا مبعوث شود، خداوند، همه آن‌ها را بر او می‌بخشد»؛ یعنی دشمنی با دشمنان خدا داریم و این دشمنی اولاً به خاطر خداست و با در نظر گرفتن خداست که انسان از خدا دور نشود و شبیه دشمنان خدا نشود و منحرف نشود و ثانیاً به خاطر کینه شخصی نباشد. از این نتیجه می‌گیریم که کینه به معنای انتظار ضربه زدن به دشمن به معنای کینه شخصی نداریم.

3. البته در مسائل مربوط به جهاد و مسائل نظامی یا سیاست امور خارجی نسبت به دشمن با همان ملاک بالا دشمنی برای خدا لازم است. دشمنی به معنای فاصله گرفتن و مرزبندی با آن‌هاست؛ زیرا اگر مرزبندی و حذر و اجتناب از آن‌ها نباشد به‌راحتی دشمن نفوذ می‌کند و ضربه‌اش را می‌زند. لذا همیشه باید برای دشمن و ضربات او آماده‌باشیم همان‌طور که قرآن دستور صریح می‌دهد ﴿ وَ أَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّه... ﴾؛ (5) «هر نیرویى در قدرت دارید، براى مقابله با آن‌ها [دشمنان‏]، آماده‌سازید!» و اگر تجاوزی کرد، می‌توانیم بغض و حتی غضب داشته باشیم و این خشم مثبت است، ولی پرخاشگری برگرفته از غضب نداریم، بلکه می‌توانیم جواب مناسب بر اساس عقلانیت بدهیم مثلاً در شرایطی لازم است مثل خود دشمن رفتار کنیم. همان‌طور که خداوند می‌فرماید: ﴿ وَ جَزاءُ سَیِّئَهٍ سَیِّئَهٌ مِثْلُها﴾؛ (6) «کیفر بدى، مجازاتى است همانند آن‏» این دشمنی و بغض نه به خاطر کینه و کدورت و نفرت شخصی است بلکه به خاطر ادب کردن دشمن و جلوگیری از پیشرفت نظامی و ضربه نزدن اوست در واقع نوعی بازدارندگی از ارتکاب جرائم بیشتر است. در اینجا خشم و غضب مثبت داریم که اگر نداشته باشیم نمی‌توانیم از خودمان دفاع کنیم و این‌یک موهبت الهی است و فطری و غریزی هم هست. حتی در صورت صلح و قرارداد با دشمن هم توصیه‌شده است که به‌صورت کامل مواظب ضربات و نفوذ دشمن باشید.

امیرالمؤمنین علیه‌السلام می‌فرماید: «لَکِنِ الْحَذَرَ کُلَّ الْحَذَرِ مِنْ عَدُوِّکَ بَعْدَ صُلْحِهِ فَإِنَّ الْعَدُوَّ رُبَّمَا قَارَبَ لِیَتَغَفَّل‏»؛ (7) «ولی اجتناب کن اجتناب کامل از دشمنی بعد از اینکه صلح کردی با او زیرا گاهی دشمن نزدیک می‌شود تا تو را غافل کند و (ضربه بزند)» البته در هر صورت باید رعایت عدالت و اخلاق بشود  همان‌طور که خداوند می‌فرماید: ﴿ یـایها الذین ءامنوا... ولایجرمنکم شنـان قوم علی الاتعدلوا...﴾؛ (8) «ای کسانی که ایمان آورده‌اید... و البته نباید دشمنی گروهی شما را بر آن دارد که عدالت نکنید...»؛ بنابراین در مقابل دشمن، بغض و دشمنی برای خدا در منابع دینی داریم و این به خاطر آمادگی در برابر دشمن و جلوگیری از آسیب زدن است و اگر آسیب زد با استفاده از خشم مقدس مقابله به‌مثل می‌کنیم، ولی تجاوز و ستم نخواهیم کرد.

نتیجه:
کینه به معنای نگه‌داشتن دشمنی و نفرت در دل از مؤمنان که اصلاً جایز نیست؛ اما نسبت به کافران و دشمنان دین بغض و دشمنی در منابع دینی داریم؛ یعنی بغض و دشمنی نسبت به دشمنان دین شایسته و رواست ولی دشمنی شخصی و دنیوی نیست. دشمنی با کافران و دشمنان دین و خدا و اهل‌بیت علیهم‌السلام برای لزوم مواظب و آمادگی نظامی  و سیاسی برای جلوگیری از ضربه‌ها  و صدمات آن‌ها و برخورد عقالانه در مواقع تهاجم آن‌هاست؛ بنابراین در مقابل دشمن، بغض و دشمنی برای خدا در منابع دینی داریم و این به خاطر آمادگی در برابر دشمن و جلوگیری از آسیب زدن است و اگر آسیب زد با استفاده از خشم مقدس مقابله به‌مثل می‌کنیم، ولی تجاوز و ستم نخواهیم کرد.

منابع برای مطالعه بیشتر
-کینه از منظر اخلاق اسلامی، طاهره محقق، سید علی حسینی زاده.

پی‌نوشت‌ها:
1. نراقی، احمد، معراج¬السعاده، ناشر کشف¬الغطاء، چاپ اول، 82، ص 200.
2. طوسى، محمد بن الحسن، الأمالی، قم، دارالثقافه، چاپ اول، 1414 ق، ص 462.
3. سوره ممتحنه، آیه 1.
4. ابن‌بابویه، محمد بن على، ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، قم، دارالشریف الرضی للنشر، چاپ دوم، 1406 ق، ص 170.
5. سوره انفال آیه 60.
6. سوره شوری، آیه 40.
7. سید رضى، محمد بن حسین، نهج¬البلاغه، قم، هجرت، چاپ اول، 1414 ق، ص 442.
8. سوره مائده، آیه 2.

آيات مورد نظر به شرح زير است.

وَ كَذلِكَ جَعَلْنا لِكُلِّ نَبِيٍّ عَدُوًّا شَياطينَ الْإِنْسِ وَ الْجِنِّ يُوحي‏ بَعْضُهُمْ إِلي‏ بَعْضٍ زُخْرُفَ الْقَوْلِ غُرُوراً وَ لَوْ شاءَ رَبُّكَ ما فَعَلُوهُ فَذَرْهُمْ وَ ما يَفْتَرُونَ وَ لِتَصْغي‏ إِلَيْهِ أَفْئِدَةُ الَّذينَ لا يُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ وَ لِيَرْضَوْهُ وَ لِيَقْتَرِفُوا ما هُمْ مُقْتَرِفُونَ 

اينچنين در برابر هر پيامبري، دشمني از شياطين انس و جنّ قرار داديم آنها بطور سري (و درگوشي) سخنان فريبنده و بي‏اساس (براي اغفال مردم) به يكديگر مي‏گفتند و اگر پروردگارت مي‏خواست، چنين نمي‏كردند (و مي‏توانست جلو آنها را بگيرد، ولي اجبار سودي ندارد.) بنا بر اين، آنها و تهمتهايشان را به حال خود واگذار! نتيجه (وسوسه‏هاي شيطان و تبليغات شيطان‏ صفتان) اين خواهد شد كه دلهاي منكران قيامت، به آنها متمايل گردد و به آن راضي شوند و هر گناهي كه بخواهند، انجام دهند!

در اين آيه سخني از استيلاي شياطين بر پيامبران نيست بلكه سخن از اين است كه ما در مقابل پيامبران شيطان هاي جني و انساني قرار داديم تا با سخنان زينت داده شده، همديگر وپيروانشان را اغوا كنند و مغرور سازند و به مقابله با پيامبر وادارند و اگر مي خواستيم آن شيطانها كاري نمي توانستند بكنند، ولي ما اجازه داده ايم كه همديگر را مغرور كنند و به مقابله با پيامبران شجاعت بخشند پس به آنها و افتراهايشان بهايي نده. اينان را اجازه داده ايم تا دلهاي بي ايمانان به آخرت به آنها ميل كند و به سخنشان گوش دهند و دنبال رضايت اين شياطين باشند و دنبال افتراهاي آنان روند.

اين آيه بيانگر همان سنت امتحان و ابتلاي خداوند است كه اگر پيامبران را براي هدايت فرستاده ايم، به شيطان ها هم اجازه اغواگري داده ايم تا گمراهي طلبان پپرو شياطين شوند. چرا كه دنيا دار اختيار و ابتلاست

البته نهي كرده ايم ولي بناي ما بر به اجبار بردن به راه حق و ممانعت قهري از پيمودن باطل نيست. بلكه اجازه داده ايم مناديان باطل به باطل دعوت كنند و باطل گرايان هم اجابت كنند و حق طلبان هم به دنبال سخن هدايتگران باشند و بر همه حجت داشته باشيم:

لِيَهْلِكَ مَنْ هَلَكَ عَنْ بَيِّنَةٍ وَ يَحْيي‏ مَنْ حَيَّ عَنْ بَيِّنَة(1)

تا آنها كه هلاك (و گمراه) مي‏شوند، از روي اتمام حجّت باشد و آنها كه زنده مي‏شوند (و هدايت مي‏يابند)، از روي دليل روشن باشد.

پي نوشت ها:

1. انفال(8) ايه42.