معارف قرآن
۱۳۹۵/۱۱/۲۴ ۱۱:۱۳ شناسه مطلب: 95292
اسم پيامبر در قرآن چهار بار با نام "محمد" آمده به شرح زير :
آل عمران (3)، آيه 144.
احزاب (33)، آيه 40 .
محمد (47)، آيه 2.
فتح (48)، آيه 29 .
و يك بار با نام " احمد" در آيه زير:
صف (66)، آيه 6.
اما نام هيچكدام از امامان در قرآن نيامده است.
۱۳۹۵/۱۱/۲۳ ۱۳:۴۰ شناسه مطلب: 95290
ابتدا بايد اين مطلب را ياد آور شويم كه تورات و انجيل كنوني كه در دسترس است اصلي نيست و تورات و انجيل تحريف شده است و اين امر مورد تأييد محققان يهودي و مسيحي است نبايد انتظار داشت كه نام صريح پيامبر اسلام (ص)و ائمه معصومين(ع) به صورت صريح در تورات موجود و اناجيل، ذكر شده باشد با اين همه باز كلمات و جمله هايي وجود دارد كه بر بعثت و ظهور پيامبر اسلام (ص) و امامان معصوم (ع) دلالت مي كند و يهوديان و مسيحيان توجيهي براي انكار آنها ندارند و اگر در ظاهر منكر اين دلالت ها هستند، ريشه اي جز لجاجت و دشمني با مسلمانان ندارد و ما براي روشن شدن مطلب به ذكر چند نمونه اكتفا مي كنيم. 1. در تورات مي گويد: وقتي حضرت ابراهيم در مورد حضرت اسماعيل دعا كرد خداوند فرمود« ... اما در مورد اسماعيل نيز تقاضاي تو را اجابت نمودم و او را بركت خواهم داد و نسل او را چنان زياد خواهم كرد كه قوم بزرگي از او به وجود آيد. دوازده امير از ميان فرزندان او بر خواهند خاست.»(1)مسلماً دوازده امير كه در ترجمه هاي ديگر، امام نيز ترجمه شده مصداقي جز امامان دوازده گانه كه همگي از اولاد اسماعيل هستند وجود ندارد و هيچ كس نه از يهوديان نه از غير يهوديان نتوانسته اند مصداق ديگري ذكر كنند.(2) 2. در كتاب ادريس آمده كه حضرت آدم پرسيد: «پروردگارا اين انوار با عظمت و جلال كيانند. خطاب رسيد اينها اشرف مخلوقات من و واسطه بين من و ساير آفريدگانند. اگر اينها نبودند من ترا نمي آفريدم و نه آسمان و نه زمين و نه بهشت و نه جهنم و نه آفتاب و نه ماه را، عرض كردم پروردگارا نام اينها چيست؟ خطاب رسيد به ساق عرش بنگر چون نگريستم ديدم اين پنج نام مبارك نوشته شده: پارقليطا (محمد) ايليا (علي) طيطه (فاطمه) شِبّر (حسن) شُبّير (حسين)».(3) 3. در انجيل برنابا مي نويسد: «چون آدم و حوا از بهشت بيرون شدند، مشاهده كردند كه بالاي دروازه بهشت نوشته اند: «لا اله الّا الله محمد رسول الله.»(4) 4. همچنين در انجيل برنابا ذكر شده كه «راست مي گويم كه پسر ابراهيم همان اسماعيل بود كه واجب است كه از نسل او بيايد مسيا (حضرت محمد) كه ابراهيم به او وعده داده شده بود كه همه قبائل زمين او بركت يابند.»(5) با اين كه اين اشارات به نام پيامبر اسلام (ص) و ائمه معصومين(ع) در تورات و انجيل هاي موجود وجود دارد ولي علماي مسيحيت و يهوديت از قبول آنها سرباز مي زنند و به لجاجت مي پردازند. خداوند در قرآن مي فرمايد:«الَّذينَ آتَيْناهُمُ الْكِتابَ يَعْرِفُونَهُ كَما يَعْرِفُونَ أَبْناءَهُمْ وَ إِنَّ فَريقاً مِنْهُمْ لَيَكْتُمُونَ الْحَقَّ وَ هُمْ يَعْلَمُونَ»(6)؛ كساني كه كتاب آسماني به آنان داده ايم، او (پيامبر) را چون فرزندان خود مي شناسند (ولي) جمعي از آنان حق را آگاهانه كتمان مي كنند. علاوه بر اينكه در بعضي روايات اسلامي آمده است كه نام برخي امامان در تورات آمده است. از جمله رسول خدا(ص)خطاب به جابر اين عبدالله انصاري فرمود: «تو زنده ميماني و فرزندم محمد بن علي بن حسين بن علي بن أبي طالب را كه نامش در تورات باقر است درمييابي. هنگام كه او را ديدي سلام مرا برسان».(7) كه به نظر ميرسد نام امام باقر(ع) در تورات اصلي كه تحريف نشده است،وجود داشته باشد، ولي در تورات تحريف شده كه فعلاً در اختيار ما ميباشد، نام امام حذف شده باشد. اما در قرآن كريم هر چند نام و اسامي هيچيك از ائمه(ع)نيامده است كه آن هم بخاطر دلايلي است از جمله دليلي كه در روايت ذيل اشاره شده، ولي درباره فضائل و جايگاه، مقام ولايت و امامت، عصمت و... آيات زيادي وجود دارد كه مفسرين و محدثين شيعه و سني اين آيات را در كتبشان آورده اند از جمله در كتاب اصول كافي بابي با اين عنوان آمده: «بَابُ مَا نَصَّ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ وَ رَسُولُهُ عَلَي الْأَئِمَّةِ (ع) وَاحِداً فَوَاحِدا»؛ مواردي كه خداي عز و جل و رسولش بر ائمه (ع) يكي پس از ديگري تصريح كردهاند.(8) در اين باب آياتي از قرآن كه مربوط به ائمه معصومين(ع) است آمده كه به چند نمونه از آنها اشاره مي كنيم: 1-ابو بصير گويد: از امام صادق(ع) در باره قول خداي عز و جل «أَطِيعُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ»(9) پرسيدم، فرمود: در باره علي بن ابي طالب و حسن و حسين (ع) نازل شده است (زيرا در آن زمان همان سه نفر از ائمه حاضر بودند)، به حضرت عرض كردم: مردم مي گويند: چرا نام علي و خانوادهاش در كتاب خداي عز و جل برده نشده؟ فرمود: به آنها بگو: آيه نماز، بر پيغمبر (ص) نازل شد و سه ركعتي و چهار ركعتي آن نامبرده نشد تا اينكه پيغمبر (ص) خود براي مردم بيان كرد و آيه زكاة بر آن حضرت نازل شد و نامبرده نشد كه زكاة از هر چهل درهم يك درهم است، تا اينكه خود پيغمبر آن را براي مردم شرح داد و امر به حج نازل شد و به مردم نگفت هفت دور طواف كنيد تا اينكه خود پيغمبر (ص) براي آنها توضيح داد. و آيه أَطِيعُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ نازل شد و درباره علي و حسن و حسين هم نازل شد، پس پيغمبر (ص) در باره علي (ع) فرمود: «هر كه را من مولا و آقايم علي مولا و آقاست» و باز فرمود: درباره كتاب خدا و اهل بيتم به شما سفارش مي كنم. من از خداي عز و جل خواستهام كه ميان آنها جدائي نيندازد تا آنها را در سر حوض بمن رساند، خدا خواسته مرا عطا كرد، و نيز فرمود: شما چيزي به آنها نياموزيد كه آنها از شما داناترند، و باز فرمود: آنها شما را از در هدايت بيرون نكنند و بدر گمراهي وارد نسازند. اگر پيغمبر خاموشي مي گزيد و در باره اهل بيتش بيان نميكرد، آل فلان و آل فلان آن را براي خود ادعا ميكردند، ولي خداي عز و جل براي تصديق پيغمبرش بيان آن حضرت را در كتابش نازل فرمود: «إِنَّما يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرا»(10) در خانهام سلمه و علي و حسن و حسين و فاطمه (ع)بودند كه پيغمبر (ص) آنها را زير عبا گرد آورد. 2- امام صادق(ع) راجع به قول خداي عز و جل «إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذينَ آمَنُوا...»(11) يعني علي و اولادش كه ائمه (ع) هستند تا روز قيامت، سپس خداي عز و جل ايشان را وصف كرد و فرمود: «الَّذينَ يُقيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ راكِعُون» امير المؤمنين مشغول نماز ظهر بود، بعد از آنكه دو ركعت را خوانده و در ركوع بود،مرد سائلي آمد و گفت: سلام بر تو اي ولي خدا و اي كسي كه نسبت به مؤمنين از خودشان سزاوارتري. به فقير صدقهاي ده، علي (ع) انگشترش را به جانب او انداخت و با دست اشاره كرد كه بردار، سپس خداي عز و جل آن آيه را در شأن او نازل فرمود. آيات ديگري در قرآن است كه مربوط به ولايت و امامت امير المومنين علي(ع) است يا آياتي كه مربوط به امامت عامه دوازده امام و فضائل آن حضرات است كه به طور اجمال به آنها اشاره مي كنيم: آيه تبليغ(12)، اكمال دين(13)، آيه صادقين(14)، آيه ذوي القربي(15)، آيه مباهله(16) و... روايات معتبر و متواتري هم درباره امامان(ع) آمده كه بعضي از آنها در تفسير آيات فوق است و بعضي به طور جداگانه و مشخص امامت و ولايت ايشان را اثبات مي كند از جمله حديث ثقلين كه متواتر است و شيعه و سني آن را نقل كرده اند و حديث غدير و منزلت و سفينه نوح و... كه نزد شيعه متواتر و معتبر است. در اينجا روايتي را كه از پيامبر اكرم(ص) نقل شده و در آن اسامي دوازده امام(ع) آمده را ذكر مي كنيم: از جابربنعبدالله انصاري نقل شده است كه از: "وقتي خداي عزوجل آيه شريفه: "يَأيّها الذين ءامنوا أطيعوا الله و أطيعوا الرسول و أُولي الأمر منكم..." را بر پيامبر گراميش نازل كرد، به آن حضرت گفتم: يا رسولالله! خدا و رسولش را شناختيم، اوليالامر كه خداوند اطاعت آنان را در ادامة اطاعت تو قرار داده كيست؟ فرمود: اي جابر! آنان جانشينان مناند و امامان مسلمانان بعد از من كه اولشان عليبنابيطالب و سپس حسن و آنگاه حسين و بعد از او عليبنالحسين و سپس محمدبنعلي است كه در تورات معروف به باقر است، و تو به زودي او را درك خواهي كرد. چون او را ديدار كردي از طرف من سلامش برسان. و سپس صادق جعفربنمحمّد آنگاه موسي بن جعفر و پس از علي بن موسي و پس از او محمد بن التقي و پس از علي بن محمد النقي و آنگاه حسنبنعلي و... آخرين امام همنام من است، كه هم، نامش نام من (محمّد) و هم، كنيهاش كنية من (ابوالقاسم) است. او حجت خدا بر روي زمين و بقيةالله و يادگار الهي در بين بندگان خدا و پسر حسنبنعلي است.(17) معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر: 1. افتخار اسلام بر ساير اديان، شيخ محمد صادق فخر الاسلام. 2. بشارات عهدين، محمد صادقي، تهران، انتشارات دارالكتب الاسلاميه. 3. طبرسي، احمد بن علي، الاحتجاج، (احتجاجات امام رضا (ع) با بزرگان ديگر اديان) 4. مكارم شيرازي، ناصر، پيام قرآن، انتشارات نسل جوان، ج9 . 5. جوادي آملي، عبدالله، همتايي قرآن و اهل بيت، انتشارات اسراء. پي نوشت ها: 1. كتاب پيدايش (كتاب اول تورات) 17 / 20. 2. ر.ك: صادقي، محمد، بشارات عهدين، تهران، ناشر دارالكتب الاسلاميه، ص 213. 3. همان، ص 230. 4. انجيل برنابا، 41 / 33. 5. برنابا، 208 / 7، بشارات عهدين، ص 214. 6. بقره(2)آيه146. 7. شيخ صدوق، كمال الدين و تمام النعمه، انتشارات اسلاميه، ج1، ص253. 8. كليني، محمد بن يعقوب، الكافي، انتشارات اسلاميه، ج1، ص286. 9. نساء(4)آيه 59. 10. احزاب(33)آيه33. 11. مائده(5)آيه55. 12. همان، 67. 13. همان، آيه3. 14. توبه(9)آيه119. 15. شوري(41)آيه23. 16. آل عمران(3)آيه61. 17. كمال الدين و تمام النعمه، ج1، ص253.
۱۳۹۵/۱۱/۲۳ ۱۳:۳۲ شناسه مطلب: 95289
در روايات و تفاسير نيامده كه اين آيه اشاره به اسم به يكي از امامان باشد. البته در روايات آمده كه اسم پنج تن برگرفته از اسم هاي خدا بوده و كلماتي كه حضرت آدم از درگاه خدا تلقي كرد و با آنان توبه نمود ، اين اسم ها بوده است. صفوان الجمال ، قال : دخلت علي أبي عبد الله جعفر بن محمد عليه السلام وهو يقرأ هذه الآية : " فتلقي آدم من ربه كلمات فتاب عليه إنه هو التواب الرحيم " ثم التفت إلي . فقال : يا صفوان إن الله تعالي ألهم آدم عليه السلام أن يرمي بطرفه نحو العرش ، فإذا هو بخمسة أشباح من نور يسبحون الله ويقدسونه . فقال آدم : يا رب من هؤلاء ؟ قال : يا آدم صفوتي من خلقي لولاهم ما خلقت الجنة ولا النار ، خلقت الجنة لهم ولمن والاهم ، والنار لمن عاداهم . لو أن عبدا من عبادي أتي بذنوب كالجبال الرواسي ثم توسل إلي بحق هؤلاء لعفوت له . فلما أن وقع آدم في الخطية قال : يا رب بحق هؤلاء الأشباح اغفر لي فأوحي الله عز وجل إليه : إنك توسلت إلي بصفوتي وقد عفوت لك . قال آدم : يا رب بالمغفرة التي غفرت إلا أخبرتني من هم . فأوحي الله إليه : يا آدم هؤلاء خمسة من ولدك ، لعظيم حقهم عندي اشتقت لهم خمسة أسماء من أسمائي ، فأنا المحمود وهذا محمد وأنا العلي وهذا علي ، وأنا الفاطر وهذه فاطمة ، وأنا المحسن وهذا الحسن ، وأنا الاحسان فهذا الحسين ( 1 ) . راوي گويد بر امام صادق وارد شدم و ايشان آيه "فتلقي آدم من ربه كلمات فتاب عليه" را تلاوت مي كرد، با ديدن من فرمود: اي صفوان خداوند به قلب حضرت آدم انداخت كه به طرف عرش بنگرد پس پنج نور را در حال تسبيح و تقويس خدا ديد و از هويت آنان سؤال كرد و خداوند فرمود: اينان برگزيدگان من از بين خلايق مي باشند كه ... اينان پنج نفر از ذريه تو هستند كه به خاطر حق بزرگي كه دارند پنج اسم از اسامي خود را برايشان برگزيدم: من محمود هستم و اين محمد، من "العليّ" هستم و اين هم عليّ، من فاطر هستم و اين فاطمه، من محسن هستم و اين حسن، من احسان هستم و اين حسين. بنا به روايت ديگر : فلقنه جبرئيل وقال له: قل يا حميد بحق محمد، يا عالي بحق علي ، يا فاطر بحق فاطمة، يا محسن بحق الحسن، يا قديم الاحسان بحق الحسين (2) خدا به او تلقين كرد بگويد : يا ... البته در اين آيه فرموده كه جز كساني كه به اذن خدا اجازه شفاعت دارند، كسي نزد خدا شفاعت نمي كند و مؤمنان به اجازه خدا شفاعت مي كنند و امامان برترين مصداق كساني هستند كه به اذن خدا شفاعت مي كنند و روايتي به اين مصداق بودن امامان اشاره دارد . (3) يا در روايتي ظاهرترين و آشكارترين مصداق طاغوت كساني شمرده شده اند كه حق اهل بيت يعني پيشوايي و امامت جامعه را غصب كردند همان گونه كه ولايت امامان بارزترين نمود حبل الله شمرده شده است. (4) پي نوشت ها: 1. قاضي نعمان مغربي ، شرح الأخبار ، قم ف انتشارات اسلامي ، - ، ج 3 ، ص 6 - 7. 2. سيد علي اابطحي ، الإمام الحسين في أحاديث الفريقين ، قم ، امير ، 1418 ق ، ج 2 ، ص 312 - 313. 3. ..مَنْ ذَا الَّذِي يَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلَّا بِإِذْنِهِ يَعْلَمُ ما بَيْنَ أَيْدِيهِمْ قال نحن أولئك الشافعون. حويزي ، نور الثقلين ، قم ، اسماعيليان ، 1415 ق ، ج 1 ، ص 258. 4.فهم الذين غصبوا آل محمد حقهم قوله: «فَقَدِ اسْتَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقي» يعني الولاية «لَا انْفِصامَ لَها» اي حبل لا انقطاع له الله ولي الذين آمنوا» يعني أمير المؤمنين و الائمة عليهم السلام «يُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَي النُّورِ وَ الَّذِينَ كَفَرُوا» و هم الظالمون آل محمد..... بحراني ، البرهان ، تهران ، بنياد بعثت ، 1416 ق ، ج 1 ، ص 524 - 521.
۱۳۹۵/۱۱/۲۱ ۱۳:۰۶ شناسه مطلب: 95284
در اين كه مريم از زنان برگزيده خدا مي باشد، شكي نيست. اما سخن اين است كه آيا قرآن دلالت دارد كه حضرت مريم برگزيده ترين زن جهان براي هميشه است يا اين كه برگزيده بودن و برتري او بر همه زنان تا زمان نزول قرآن را اثبات ميكند و براي اين كه بدانيم آيا بعد از نزول قرآن و از زمان پيامبر تا قيام قيامت بانويي در رتبه ايشان يا برتر از ايشان خواهد آمد يا نه؟ بايد از خدا و پيامبر خدا كه به امر و اراده خدا بر غيب اشراف دارد، جويا شد.
پس بايد پيام قرآن كريم درباره برتري مريم روشن شود. در قرآن آمده: وَ إِذْ قالَتِ الْمَلائِكَةُ يا مَرْيَمُ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفاكِ وَ طَهَّرَكِ وَ اصْطَفاكِ عَلي نِساءِ الْعالَمِينَ (1) و (به ياد آوريد) هنگامي را كه فرشتگان گفتند: "اي مريم! خدا تو را برگزيده و پاك ساخته و بر تمام زنان جهان، برتري داده است.
بايد توجه داشت كه منظور از برتري و فضيلت حضرت مريم(س) در آيه مذكور اين نيست كه ايشان در تمام فضائل و كمالات و جهات انساني بر همه زنان عالم حتي فاطمه زهرا برتري دارد. بلكه منظور از اين برتري جهت خاصي است كه حضرت مريم(س) را از سائر زنان ممتاز كرده است.
براي روشن شدن اين مطلب از خود آيه شريفه كمك ميگيريم. در آيه ياد شده كلمه اصطفاء دو بار تكرار شده است.
در فراز (( إِنَّ اللَّهَ اصْطَفاكِ وَ طَهَّرَكِ )) به يك نوع انتخاب اشاره ميكند بدون اينكه مسئله برتري آن حضرت را مطرح نمايد. و اين قسمت از آيه صرفا اصطفاء و انتخاب نفس خود مريم(س) را در فضائل و تقوا بيان ميكند، و برتري ايشان نسبت به سائر زنان لحاظ نگرديده است.
ودر فراز (( وَ اصْطَفاكِ عَلي نِساءِ الْعالَمِينَ))، گرچه برتري حضرت مريم نسبت به سائر زنان عالم آمده است؛ حال بايد روشن شود منظور از اين برتري چيست؟آيا برتري ايشان بر زنان عالم بهصورت مطلق است يا مقيّد ميباشد، با اين معنا كه در چه جهت برتري دارد در تمام جهات و فضائل انساني يا در يك جهت خاص كه مخصوص ايشان ميباشد. آنچه ميتوان گفت اين است كه حضرت مريم در يك جهت خاص نسبت به تمام زنان عالم برتري دارد. و آن جهت برتري اين است كه ايشان بدون داشتن همسر به طور معجزه آسا و خرق عادت فرزند آورد. پس برتري ايشان در قسمت اخير آيه نسبي است و به طور مطلق نميباشد.
و از نظر دستور زبان عرب نيز اگر كلمه اصطفا با "علي" متعددي شود معناي تقدم را ميدهد نه مطلق اصطفاء و برتري، (2) يعني حضرت مريم به خاطر صلاحيتها و ويژگيهائي كه داشته است اين برتري و تقدم را بر زنان عصر و زمانهاش پيدا كرده كه او به عنوان مادر حضرت عيسي برگزيده شده است.
بعد از روشن شدن معناي برتري حضرت مريم نسبت به سائر زنان عالم، حال بايد گفت زني كه در فضائل و كمالات معنوي و طهارت و تقوا، يگانه زنان است و نسبت به همه زنان عالم از اولين و آخرين برتري دارد عصمت كبري فاطمه زهرا(ع) است.(3)
و از امام صادق(ع) در مورد فرمايش رسول خدا سؤال شده كه "فاطمه سرآمد زنان عالم است يا سرآمد زنان عصر خويش ميباشد؛ آن حضرت پاسخ دادند آنكه سرآمد زنان عصر خويش بود مريم(س) بود. اما فاطمه(س) سرآمد همه زنان عالم از اولين تا آخرين است، (4)
بنابر اين مسئله برتري حضرت فاطمه(س) نسبت به زنان عالم وحتي مريم(س) مستند به روايات متعدد است كه در احاديث رسول گرامي(ص) و ائمه(ع) آمده است. حضرت زهرا كسي است كه خداوند در شأن او، پدر، شوهر و فرزندانش آيه تطهير را نازل كرده و او را در آيه مباهله شريك در رسالت شمرده و تنها مصداق "نسائنا" معرفي كرده و پيامبر هم در تفسير اين آيات، او را از خود و پاره تن خود خوانده است. پس همان طور كه خود رسول خدا افضل برگزيدگان به طور مطلق است، پاره تنش نيز كه با او در تطهير و مباهله و... شريك است، افضل برگزيدگان مي باشد.
پس افضل بودن حضرت زهرا با استناد به خود آيات قرآن و روايات مؤيد آيات است.
روايات هم در مقام بيان و تفسير آيات است. روايات پيامبر بر افضليت حضرت زهرا هم فراوان است و در كتب معتبر شيعه و سني وارد شده و عالمان معتبر بدانها استناد كرده اند. از جمله اين روايات: "فاطمه بضعه مني؛ (5) فاطمه پاره تن من است". رسول خدا خطاب به ايشان فرمود:"يا فاطمة إما ترضين ان تكوني سيدة نساء العالمين؛(6) وقتي حضرت پرسيد پس مريم چه مي شود؟ جواب داد: او سيد زنان عالم خودش (امت هاي قبل از اسلام) بود".
امام علي هم بر بالاي مزار فاطمه خطاب به رسول خدا فرمود:
"قل يا رسول الله عن صفيتك صبري وعفا عن سيدة نساء العالمين تجلدي؛(7) اي رسول خدا! از تحمل فراق برگزيده ات صبرم كم شده و چشم پوشيدن از فقدان سيده زنان دو جهان برايم مقدور نيست!".
روايات در اثبات برتري مطلق حضرت زهرا از زنان جهان در دنيا و آخرت بسيار است كه به بيان هاي مختلف در كتب معتبر شيعه و سني وارد شده و با توجه به آنها همه عالمان شيعه و كثيري از عالمان اهل سنت، ايشان را برگزيده زنان جهان و افضل از زهراي بتول مي دانند.
آلوسي بغدادي از مفسران به نام اهل سنت مي نويسد:
عقيده من اين است كه فاطمه بتول افضل زنان گذشته و آينده است؛ زيرا علاوه بر جهات ديگر، او پاره تن رسول خداست. (8)
لازم به توجه است كه آيات قرآني بدون در نظر گرفتن توضيح و تبيين رسول خدا(ص) نه تنها هدايتگر نخواهند بود بلكه ممكن است گمراه كننده باشند. از اين جا است كه حكمت وجود انبياء و پيامبر(ص) مشخص شده و دقيقا اين موضوع يكي از موضوعات اختلافي ميان صحابه بوده است. چه اينكه برخي در مقابل سخنان پيامبر(ص) شعار «كفانا كتاب الله» را سر داده و مانع از بيان مواضع و سخنان پيامبر(ص) شدند.
پي نوشت ها:
پي نوشت ها:
1. آل عمران(3) آيه 42.
2. علامه طباطبايي، الميزان، نشر جامعه مدرسين قم، ج 3، ص 205.
3. طبري، دلايل الامامه، نشر موسسه البعثه تهران، 1413ش، ص81.
4. مجلسي، بحارالانوار، انتشارات المكتبة الاسلاميه، ج 43، ص21.
5. الخزاز القمي، كفايه الاثر، قم: خيام، 1401 ق، ص 37-38؛ احمد بن حنبل، مسند، بيروت: دار صادر، بي تا، ج 4، ص 5 و....
6. ابي داود، مسند، بيروت: دار المعرفه، بي تا، ص 197.
7. كليني، كافي، تهران: اسلاميه، 1363ش، ج1، ص 459.
8. آلوسي بغدادي، روح المعاني، بيروت: دار الكتب العلميه، 1415 ق، ج2، ص 150.
۱۳۹۵/۱۱/۲۱ ۱۱:۳۴ شناسه مطلب: 95281
از سوره هاي نازل شده در شأن حضرت زهرا(س) سوره (دهر) و (كوثر) را مي توان نام برد. و نزديك به 30 آيه در شأن ايشان تأويل شده است كه بعضي از آنها عبارتند از:
1. آيه تطهير: "إنّما يريد الله ليذهب عنكم الرّجس أهل البيت ويطهّركم تطهيراً"( احزاب، آيه 33)
2. آيه مودّت: "قل لا أسئلكم عليه أجراً إلاّ المودّة في القربي " (شوري، آيه 23.)
3. آيه مباهله: "قل تعالوا ندع أَبناءَنا وَأَبناءَكُم وَنساءَنا ونساءَكم وأنفسنا وأنفسكم ثمّ نبتهل فنجعل لعنت الله عَلي الكـذبين". (آل عمران، آيه 61.)
4. "إنّا أنزلنـهُ في ليلة مبـركة إنّا كنّا منذرين " (دخان، آيه 3)
5. "إنّا أنزلنـهُ في ليلة القدر" (5) مراد از "ليلة" در اين دو آيه، حضرت فاطمه(س)است. (رباحين الشريعه، ج 1، ص 152.)
6. سوره آل عمران (3) آيه 61 مراد از نساءنا فاطمه مرضيه هست
7. سوره هل اتي (انسان ).
و...
جهت اطلاع بيشتر مي توانيد از كتاب فاطمه في القرآن كه آياتي را كه در باره آن حضرت تفسير يا تاويل شده است گرد آوري كرده استفاده نماييد.
شرف الدين، المراجعات، قم، بوستان كتاب، 1384 ش، ص 397 ( نامه 86 به نقل از منابع متعدد اهل سنت).
۱۳۹۵/۱۱/۲۱ ۱۱:۲۱ شناسه مطلب: 95280
اولا: از آيات قرآن به خوبي استفاده مي شود كه وسيله قرار دادن مقام انسان صالحي در پيشگاه خدا و طلب چيزي از خداوند به خاطر او، به هيچ وجه ممنوع نيست و منافات با توحيد ندارد، از جمله آيات آيه 35 سوره مائده است كه مي فرمايد: «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ ابْتَغُوا إِلَيْهِ الْوَسِيلَةَ وَ جاهِدُوا فِي سَبِيلِهِ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ؛ اي كساني كه ايمان آوردهايد پرهيزگاري پيشه كنيد و وسيلهاي براي تقرب به خدا انتخاب نمائيد و در راه او جهاد كنيد باشد كه رستگار شويد».
موضوع مهمي كه در اين آيه بايد مورد بحث قرار گرفته دستوري است كه در باره انتخاب" وسيله" در اين آيه به افراد با ايمان داده شده است.
" وسيله" در اصل به معني تقرب جستن و يا چيزي كه باعث تقرب به ديگري از روي علاقه و رغبت ميشود ميباشد.
بنا بر اين وسيله در آيه فوق معني بسيار وسيعي دارد و هر كار و هر چيزي را كه باعث نزديك شدن به پيشگاه مقدس پروردگار ميشود شامل ميگردد كه مهم ترين آن ها ايمان به خدا و پيامبر اكرم (ص) و جهاد و عبادات همچون نماز و زكات و روزه و زيارت خانه خدا و همچنين صله رحم و انفاق در راه خدا اعم از انفاق هاي پنهاني و آشكار و همچنين هر كار نيك و خير ميباشد
و نيز در سوره نساء آيه 64 آمده است: «وَ لَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جاؤُكَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ وَ اسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّاباً رَحِيماً؛ اي پيامبر، اگر مردم به خويشتن ستم كردند و مرتكب گناهي شدند به سراغ تو مي آمدند و از خداوند طلب عفو و بخشش ميكردند و تو نيز براي آن ها طلب عفو ميكردي، خدا را توبهپذير و رحيم مييافتند».
و نيز در سوره يوسف آيه 97 آمده است كه: برادران يوسف از پدر تقاضا كردند كه در پيشگاه خداوند براي آن ها استغفار كند و يعقوب نيز اين تقاضا را پذيرفت.
و در سوره توبه آيه 114نيز موضوع استغفار ابراهيم در مورد پدرش آمده كه تاثير دعاي پيامبران را در باره ديگران تاييد ميكند و ... .
و نيز روايات متعددي كه از شيعه و سني موجود است كه، به خوبي استفاده ميشود كه توسل به آن معناي وسيعش هيچ گونه اشكالي ندارد، بلكه كار خوبي محسوب ميشود، اين روايات بسيار فراوان است و در كتب زيادي نقل شده و به چند نمونه اشاره ميشود:
سمهودي مي گويد: مدد گرفتن و شفاعت خواستن در پيشگاه خداوند از پيامبر (ص) و از مقام و شخصيت او، هم پيش از خلقت او مجاز است و هم بعد از تولد و هم بعد از رحلتش، هم در عالم برزخ، و هم در روز رستاخيز، سپس روايت معروف توسل آدم را به پيامبر اسلام (ص) از عمر بن خطاب نقل كرده كه: آدم روي اطلاعي كه از آفرينش پيامبر اسلام در آينده داشت به پيشگاه خداوند چنين عرض كرد: «يا رب اسئلك بحق محمد لما غفرت لي؛ خداوندا به حق محمد (ص) از تو تقاضا ميكنم كه مرا ببخشي».
سپس حديث ديگري از جماعتي از راويان حديث از جمله" نسايي" و" ترمذي" دانشمندان معروف اهل تسنن به عنوان شاهد براي جواز توسل به پيامبر در حال حيات نقل ميكند كه خلاصهاش اين است: " مرد نابينايي تقاضاي دعا از پيامبر براي شفاي بيماري اش كرد، پيغمبر به او دستور داد كه چنين دعا كند:
" اللهم اني اسئلك و اتوجه اليك بنبيك محمد نبي الرحمة يا محمد اني توجهت بك الي ربي في حاجتي لتقضي لي اللهم شفعه في؛ (2) خداوندا من از تو به خاطر پيامبرت پيامبر رحمت تقاضا ميكنم و به تو روي ميآورم اي محمد! بوسيله تو به سوي پروردگارم براي انجام حاجتم متوجه ميشوم خداوندا او را شفيع من ساز».
بنا بر اين معلوم است آنچه در آيات و روايات بعنوان وسيله توسل و تقرب ذكر شده كه از جمله آن ها پيامبران و معصومان هستند هم مي شنوند و هم مي بينند، و توسل به آن ها در زندگي آن ها مؤثر است و گرنه معنا ندارد كه دستور به توسل و تقرب به خدا به اين صورت دستور داده شود.
دوم اين كه:
اگر حضرت عالي در باره آيات فوق به تفسير هاي سني و شيعه مراجعه نماييد ملاحظه خواهيد كرد كه آيات فوق را مربوط به مشركان بت پرست مي دانند كه خطاب به آنان مي گويد: شما بت پرستان دچار توهم شديد ،اين بتها برايتان نه مبدء سودي هستند، نه منشأ زياني، نه از خود دفاع ميكنند، نه از شما، اينان حتي مالكيتي بر پوسته هسته خرمايي ندارند! چرا كه قطعاتي از سنگ و چوب بيش نيستند جمادند و بيشعور، به فرض كه ناله و اصرار و شما را بشنوند هرگز توانايي پاسخگويي به نيازهاي شما ندارند.
با اين حال چگونه شما بيخردان آن را پرستش ميكنيد و حل مشكلاتتان را از آن ها ميخواهيد؟! اگر آن ها را براي حل مشكلات خود بخوانيد هرگز صداي شما را نميشنوند ،سپس در ادامه مي گويد: از اين بالاتر روز قيامت كه ميشود آن ها پرستش و شرك شما را منكر ميشوند.
اين شهادت و گواهي يا به زبان حال است كه هر كس به بتها بنگرد با گوش هوش اين سخن را از آنان ميشنود، و يا اينكه همان خداوندي كه در آن روز اعضاء و جوارح و پوست تن انسان را به سخن در ميآورد به آن ها فرمان سخن گفتن ميدهد، تا شهادت دهند كه اين بت پرستان منحرف اوهام و شهوات خود را در حقيقت پرستش ميكردهاند. (3)
به هر حال چنانچه گفته شد منظور آيات بتها است نه چيز ديگر.
اين شبهه هم برگرفته از شبهات و نظرات وهابيون قشري و افراطي است، كه از اين گونه آيات سوء استفاده كرده و تفسير انحرافي مي كنند اينان براي بريدن ارتباط مسلمين از پيامبر اسلام و پيشوايان بزرگ از طريق توسل و شفاعت طلبيدن، به اين آيه و مانند آن تمسك جستهاند، و گفتهاند قرآن ميگويد: تمام كساني را كه غير از خدا ميخوانيد حتي پيامبران! سخن شما را نميشنوند و اگر بشنوند اجابت نميكنند.
و شبيه اين به آيه سوره اعراف نيزاستناد مي كنند: «وَ الَّذِينَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ لا يَسْتَطِيعُونَ نَصْرَكُمْ وَ لا أَنْفُسَهُمْ يَنْصُرُونَ؛ (4) كساني را كه غير از خدا ميخوانيد نميتوانند شما را ياري كنند و نه حتي خويشتن را در برابر مشكلات ياري دهند» و مانند اين گونه آيات.
به هر حال با اين تفسير غلط كه هيچ مفسر داراي اعتبار علمي آن را قبول ندارد هر گونه توسل به ارواح پيامبران و امامان را نفي ميكنند، و آن را مخالف توحيد ميشمرند! در حالي كه يك نگاه ساده به آياتي كه قبل از اين آيات و بعد از آن است براي درك اين حقيقت كافي است كه منظور از آن بتها ميباشد چرا در همه اينها سخن از بتها در ميان است، سخن از سنگ و چوبهايي است كه آنها را شريك خدا ميپنداشتند و براي آنها قدرتي در برابر قدرت خدا قائل بودند.
ولي چه كسي است كه نداند انبياء و اولياء، همچون شهداي راه خدا كه قرآن با صراحت از حيات وزندگي جاويدان آنها سخن ميگويد، داراي حيات وزندگي برزخي هستند، و حيات برزخي فعاليت روح گستردهتر و وسيع تر است، چرا كه از حجابهاي مادي و تعلقات دنيوي رهايي يافته، اين از يك سو.
از سوي ديگر بدون شك توسل به اين ارواح پاك نه به اين معني است كه براي آنها در مقابل خداوند استقلالي قائل شويم، بلكه هدف آن است كه از آبرو جاه ومقام آنان در پيشگاه خدا مدد بطلبيم و از احترام و عظمتي كه در درگاه خدا دارند كمك بخواهيم كه اين عين توحيد و عبوديت وبندگي پروردگار است .
بنا بر اين همانگونه كه قرآن صريحا در مساله شفاعت ميگويد آنها به اذن و فرمان خدا شفاعت ميكنند. «مَنْ ذَا الَّذِي يَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلَّا بِإِذْنِهِ؛ (5) چه كسي است كه بتواند در درگاه خدا جز به فرمان او شفاعت كند. همچنين توسل به آنان نيز از همين طريق و همين رهگذر است».
چه كسي ميتواند آيات صريح توسل را انكار كند؟ و يا آن را شرك بپندارد و در مقابل قرآن بايستد و دم از توحيد زند؟ جز جاهلان مغروري كه اين نغمههاي شوم را كه منجر به ايجاد تفرقه بين مسلمين است سر دادهاند!
لذا فراوان در حالات صحابه پيامبر (ص) ديده مي شود كه آنان براي رفع مشكلات به كنار قبر پيامبر (ص) ميآمدند، و توسل ميجستند، و از روح پاك آن حضرت به درگاه خداي متعال ياري ميطلبيدند.
از جمله داستاني است كه " بيهقي" محدث معروف اهل سنت نقل ميكند كه در زمان خليفه دوم خشكسالي و قحطي شد، بلال به همراهي عدهاي از صحابه به كنار مرقد مطهر پيامبر (ص) آمد و چنين گفت: يا رسول اللَّه استق لامتك ... فانهم قد هلكوا ... رسول خدا براي امتت باران بخواه ... كه هلاك شدند". (6)
برخي از مفسران اهل سنت مانند" آلوسي" احاديث زيادي در اين زمينه نقل كرده، و پس از گفتگو و كنكاش در مورد اين احاديث سرانجام چنين ميگويد: بعد از تمام اين گفتگوها، من مانعي در توسل به پيشگاه خداوند به مقام پيامبر (ص) نميبينم، چه در حال حيات و زنده بودن پيامبر وچه بعد از مرگ وي (ص)... سپس كسان ديگري را كه در پيشگاه خدا مقام و منزلت دارند نيز بر آن افزوده و اعتراف به جواز توسل به آنها ميكند. (7)
براي اطلاع بيشتردر اين زمينه مي توانيد به تفسير نمونه در اين زمينه به جلد چهارم، صفحه 366 ذيل آيه 35 سوره مائده و جلد 18، ص 215.
پي نوشت ها:
1. تفسير نمونه، تهران، دارالكتب الاسلاميه ، سال ج4، ص 367 به نقل از وفاء الوفاء ج 3 ص 1371، در كتاب" التوصل الي حقيقة التوسل" ص 215 حديث فوق را از" دلائل النبوة" بيهقي نيز نقل نموده است.
2. مكارم شيرازي، تفسير نمونه، تهران ، دارالكتب الاسلاميه ، سال 1361. ج 18، ص 215.
3. اعراف (7) آيه 197 .
4. بقره (2) آيه 255.
5. تفسير نمونه، ج 18، ص 215 به نقل از كتاب التوصل الي حقيقة التوسل.
6. تفسير نمونه، ج 18؛ ص 215 به نقل از تفسير، روح المعاني، دارلكتب، العلميه ،بيروت سال، 1415.
7. تفسير نمونه، ج4، ص 367.
۱۳۹۵/۱۱/۱۹ ۱۳:۰۳ شناسه مطلب: 95273
پرسشگر محترم توسل يعني از كسي كه محبوب خداست و خدا او را واسطه هدايت و خير قرار داده و ما را به محبت و اطاعت او فراخوانده، بخواهيم از خدا براي ما مغفرت، خير و برآورده شدن حاجات ما را بخواهد و به قدرت و اجازه اي كه خدا به او داده، ما را هدايت كند و به خير برساند.
وقتي ما مثلا پيامبر اسلام را كه محبوب خدا و هدايتگر به اذن و اراده خداست، صدا مي زنيم و از او هدايت و ياري و شفاعت مي طلبيم، وهابيون از طرفي اين كار را شرك مي دانند و ما را نهي مي كنند و ما جواب مي دهيم شرك يعني مخلوقي را همرديف خدا و قادر و شنواي و برآورنده مستقل حاجت و شريك و همرديف خدا در اين كارها بدانيم در حالي كه ما پيامبر و امامان را بندگان خدا مي دانيم كه از خود هيچ ندارند و اگر قدرت و تواني در اين موارد دارند، خدا به آنان داده است زيرا آنان به بيان قرآن كه كتاب خداست، برگزيده ها و محبوب هاي خدا هستند كه از جانب ايشان وظيفه هدايت و نصرت مؤمنان را دارند.
اشكال ديگر آنها اين است كه مردگان نمي شنوند و نمي بينند و پيامبر و امامان هم مرده اند و ديگر صداي ما را نمي شنوند و ما را نمي بينند تا براي ما شفاعت كنند.
در جواب از اين اشكال آنها به آيات و رواياتي استناد شده كه اثبات مي كند انسان ها اعم از مؤمن و كافر بعد از مرگ حيات برزخي دارند و مي بينند و مي شنوند و از جمله اين ادله آيات مربوط به شهيدان است كه به صراحت مي فرمايد آنها را مرده ونابود شده مپنداريد و مگوييد بلكه آنان زنده اند و در پيشگاه پروردگار بهره مند از نعمت ها هستند و شما متوجه نيستيد.(1)
يكي از ادله زنده بودن انسان بعد از مرگ و داشتن حيات برزخي روايتي است كه بدان اشاره شده كه رسول خدا بر بالاي چاه هاي بدر حاضر شد و با كشتگان بدر كه در آن چاه ها ريخته شده بودند، سخن گفت و وقتي بعضي از اصحاب كوته بين اعتراض كردند، حضرت فرمود شما از آنها شنواتر نيستيد، ولي آنان را توان جواب گفتن نيست. (2)
بنا بر اين ما فقط شهيدان را زنده نمي دانيم. بلكه همه انسانها بعد از مرگ حيات برزخي دارند ولي شهيدان زنده اند و در پيشگاه خدا بهره مند از روزي هاي طيب و طاهر و كافران زنده اند و مانند آل فرعون صبح و شام به جهنم عرضه مي شوند و در عذاب برزخي هستند:
النَّارُ يُعْرَضُونَ عَلَيْها غُدُوًّا وَ عَشِيًّا وَ يَوْمَ تَقُومُ السَّاعَةُ أَدْخِلُوا آلَ فِرْعَوْنَ أَشَدَّ الْعَذاب (3)
عذاب آنها آتش است كه هر صبح و شام بر آن عرضه ميشوند و روزي كه قيامت برپا شود (ميفرمايد:) «آل فرعون را در سختترين عذابها وارد كنيد!»
پس زنده بودن كشتگان قبر به اين معنا نيست كه آنان هم جزو شهيدان هستند. پس يكي زنده است و در نعمت ،ديگري زنده است و در نقمت.آيا ميان آنها تفاوتي نيست ؟
نمي دانيم نويسندگان كتاب هاي اهل سنت را مي خوانند و مي فهمند؟ اگر مي فهمند پس چرا اين گونه سؤال مي كنند؟
پرسشگر محترم براي پاسخگويي به شبهات اهل سنت حتما به سايت وليعصر زير نظر آيت الله حسيني قزويني و سايت آيت الله ميلاني مراجعه بفرماييد
پي نوشت ها:
1. آل عمران(3) 169؛ بقره(2) آيه154.
2. طبري، تاريخ طبري، بيروت، اعلمي، ج2، ص155.
3. غافر(40) آيه46.
۱۳۹۵/۱۱/۱۹ ۱۰:۰۰ شناسه مطلب: 95269
آياتي كه بر ولايت و جانشيني امام علي دلالت دارند، فراوان مي باشند از جمله آيه "ولايت":
إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذينَ آمَنُوا الَّذينَ يُقيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ راكِعُون (1)
سرپرست و وليّ شما، تنها خداست و پيامبر او و آنها كه ايمان آوردهاند همانها كه نماز را برپا ميدارند، و در حال ركوع، زكات ميدهند.
اين آيه به صراحت وليّ، سرپرست و اداره كنندگان مؤمنان را كه حق امر و نهي دارند و بايد مؤمنان ولايت آنان را پذيرفته و مطيعشان باشند را معرفي كرده كه عبارتند از خدا و رسول و مؤمناني كه نماز را بر پا داشته و در ركوع زكات مي دهند و بنا بر روايات فراوان و صحيح تنها كسي كه اين صفات را داشت و قبل از نزول آيه در ركوع نماز زكات داده بود ، علي بن ابي طالب بود.
آيه "اولي الامر":
يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا أَطيعُوا اللَّهَ وَ أَطيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُم (2)
اي كساني كه ايمان آوردهايد! اطاعت كنيد خدا را! و اطاعت كنيد پيامبر خدا و اولو الأمر [اوصياي پيامبر] را.
اين آيه هم ما را به اطاعت مطلق از خدا و رسول و صاحبان امر دعوت و امر مي كند و همچنان كه خدا و رسول حق محض مي باشند، صاحبان امر هم بايد حق محض باشند و شناسايي افرادي كه حق محض هستند جز به وحي و معرفي پيامبر ممكن نيست و پيامبر امام علي و فرزندانش را به عنوان مصداق هاي اولي الامر معرفي كرده است.
آيه "تطهير":
ُإِنَّما يُريدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهيراً (3)
خداوند فقط ميخواهد پليدي و گناه را از شما اهل بيت دور كند و كاملًا شما را پاك سازد.
اين آيه صراحت دارد كه اهل بيت رسول خدا كه طهارت جو هستند، مورد عنايت خاص خدا قرار گرفته و خدا مدافع طهارت و پاكي آنها شده و رجس و پليدي را از آنان كه فراري از رجس و پليدي هستند، دور كرده و به بالاترين درجه طهارت رسانده است و معلوم است كه با وجود آنان كه در بالاترين درجه توحيد و علم و عمل و طهارت هستند، ديگري حق تصدي رهبري جامعه اسلامي را ندارد و مصداق هاي اين اهل بيت را فقط بايد پيامبر معرفي كند كه به اراده و معرفي خدا آنان را مي شناسد و پيامبر امام علي و فرزندانش را مصداق هاي اين اهل بيت شمرده كه جانشينان او بعد از وي مي باشند.
آياتي كه بر جانشيني امام علي دلالت دارند فراوانند كه بايد به آيات ولايت و امامت در قرآن مراجعه كنيد و اين چند مورد، از باب نمونه بود.
حتما با سايت وليعصر زير نظر آيت الله حسيني قزويني مراجعه بفرماييد . سايتي است بسيار جالب و جامع كه به تمام شبهات اهل تسنن جواب داده است
پي نوشت ها:
1. مائده (5) آيه 55.
2. نساء (4) آيه 59.
3. احزاب (33) آيه 33.
۱۳۹۵/۱۱/۱۸ ۱۳:۲۰ شناسه مطلب: 95267
در قرآن مجيد آيات زيادي در مورد شأن و مقام و حقانيت اميرالمومنين علي (ع) وجود دارد و ما مشهورترين آنها را كه در تفاسير شيعه و سني به آن اشاره شده را مي آوريم:
1- « الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ دِينِكُمْ فَلا تَخْشَوْهُمْ وَ اخْشَوْنِ الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَ رَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلامَ دِيناً »(1)
امروز كافران از (زوال) آئين شما مايوس شدند، بنا بر اين از آنها نترسيد و از (مخالفت) من بترسيد، امروز دين شما را كامل كردم و نعمت خود را بر شما تكميل نمودم و اسلام را به عنوان آئين (جاودان) شما پذيرفتم.
2- «يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكافِرِينَ» (2)
اي پيامبر آنچه از طرف پروردگارت بر تو نازل شده است كاملا (به مردم) برسان و اگر نكني، رسالت او را انجام ندادهاي و خداوند تو را از (خطرات احتمالي) مردم نگاه ميدارد، و خداوند جمعيت كافران (لجوج) را هدايت نميكند.
دو آيه فوق درباره واقعه غدير و نصب حضرت علي به عنوان جانشيني پيامبر نازل شده است.
3-« إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ راكِعُونَ »(3)
سرپرست و رهبر شما تنها خدا است، و پيامبر او، و آنها كه ايمان آوردهاند و نماز را بر پا ميدارند و در حال ركوع زكات ميپردازند.
اين آيه در جريان صدقه دادن حضرت در ركوع نازل شد
4- « وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يَشْرِي نَفْسَهُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّهِ وَ اللَّهُ رَؤُفٌ بِالْعِبادِ »(4)
بعضي از مردم (با ايمان و فداكار، همچون علي ع در" ليلة المبيت" به هنگام خفتن در جايگاه پيغمبر ص)، جان خود را به خاطر خشنودي خدا ميفروشند، و خداوند نسبت به بندگان مهربان است.
اين آيه شريفه مربوط به " ليله المبيت " است كه حضرت علي به جاي پيامبر خوابيدند تا جان ايشان حفظ شود.
5- « يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذا ناجَيْتُمُ الرَّسُولَ فَقَدِّمُوا بَيْنَ يَدَيْ نَجْواكُمْ صَدَقَةً ذلِكَ خَيْرٌ لَكُمْ وَ أَطْهَرُ فَإِنْ لَمْ تَجِدُوا فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ (5)
اي كساني كه ايمان آوردهايد هنگامي كه ميخواهيد با رسول خدا نجوي كنيد قبل از آن صدقهاي (در راه خدا) بدهيد، اين براي شما بهتر و پاكيزهتر است، و اگر توانايي نداشته باشيد خداوند غفور و رحيم است.
اين آيه كه معروف به آيه نجوي است فقط حضرت علي به آن عمل كردند و پس از پرداخت صدقه با پيامبر نجوا مي كردند.
پي نوشت ها:
1. مائده(5)آيه3.
2. همان، آيه67.
3. همان، آيه55.
4. بقره(2)آيه207.
5. مجادله(58)آيه12