حديث

پس از سلام،

آیا در اسلام توجیهی برای خون ریختن وقربانی کردن حیوان حلال گوشت به نیت رفع مشکل و خطر و یا شفای بیمار وجود دارد؟ به عبارت دیگر آیا مثلا برای باز شدن گره ای در زندگی آیا بهتر است ما ابتدا قربانی کنیم وصدقه دهیم یا به همان مبزان از قصّابی گوشت تهیه کرده صدقه دهیم؟ یا تفاوتی نمی کند؟

با سلام و آرزوی قبولی طاعات و عبادات شما و سپاس از ارتباط تان با مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی
از روايات فهميده مي شود كه ذبح يا خون ريختن وقرباني كردن حيوان حلال گوشت و تقسيم آن بين فقرا و نيازمندان و يا با آن گوشت غذا پخته شود به همسايگان، اقوام و نيازمندان داده شود، عملي پسنديده و سنت است. از امام محمد باقر(ع) روايت شده كه همانا خداوند دو عمل را دوست دارد، يكي اطعام و خوراندن غذا يا مهماني دادن دوم خون ريختن يعنى ذبح گوسفند، شتر و يا هر حيوان حلال گوشت ديگر و توزيع گوشت بين نيازمندان(1) هم چنين عقيقه كردن براي فرزندان يكي از سنت هاي مستحبي است كه در روايات تأكيد زيادي بر اجرا و انجام آن شده است. عقيقه همانند صدقه دادن براي حفظ سلامتي و رفع بلا از فرزندي است كه به خاطر او به اصطلاح خون ريخته مي شود، يعني گوسفندي ذبح مي شود. اگر چه هر دو عمل (يعني خريد گوشت از قصابي و تقسيم آن بين فقرا، و يا قرباني كردن حيوان حلال گوشت و توزيع گوشت آن) مطلوب و پسنديده است، ليكن از روايات فهميده مي شود كه تأثير خون ريختن بيشتر از خريد گوشت و توزيع آن است. چنان كه در روايات آمده است كه به جاي عقيقه كردن گوسفند جهت سلامتي فرزند، نمي توان پول آن گوسفند و يا قرباني را به فقير داد، بلكه بايد عقيقه انجام بگيرد يعني ذبح و قرباني بشود و گوشت عقيقه را پخته و مردم را به خوردن آن دعوت كنند. و خوب است حداقل ده نفر را اطعام كنند(2) و هر چه تعداد دعوت شدگان بيشتر باشد، بهتر است، و اگر غذا پختن براي وي ميسر نبود، جايز است گوشت را ميان فقرا تقسيم نمايند. سيره و روش بزرگان دين مثل حضرت امام خميني رضوان الله تعالي عليه نيز همين بود. امام براي سلامتي و رفع گرفتاري پول مي دادند تا گوسفندي بخرند و ذبح كنند و گوشت آن را بين فقرا تقسيم كنند.

پي نوشت ها:
1. محمد باقر كمره‏اى‏، آداب معاشرت، ترجمه جلد شانزدهم بحار الانوار، ناشر اسلاميه‏، ج‏1، ص 232.
2. شيخ طبرسي، الاداب الدينيه للخزانه المعينيه، ترجمه احمد عابدي، ص 306، ناشر زائر – قم.
موفق باشید.

با سلام

«اى على! بعد از ظهر با همسرت نزدیکى مکن؛ چرا که اگر در آن هنگام، میانتان فرزندى تقدیر شود، کژ چشم (لوچ ) خواهد بود و شیطان، از کژ چشمى انسان، شادمان مى شود. (البته جماع در عصر روز جمعه مناسب است، چنانکه در ادامه ذکر خواهد شد) در اوقات نامناسب جماع کردن به زمان "بعد از ظهر" اشاره شده. اینکه در این زمان جماع کردن مناسب نیست خواستم بدونم با توجه به اینکه اذان ظهر ساعت13:02 بوده بعد از ظهر دقیقاً از چه ساعتی می باشد؟ ممنون

با سلام و آرزوی قبولی طاعات و عبادات شما و سپاس از ارتباط تان با مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی
از آنجا كه دين اسلام، آئين زندگي است، براي همۀ جنبه هاي زندگي انسان برنامه هايي ارائه كرده است؛ از جمله در مورد آميزش و مسائل زناشويي آدابي بيان نموده كه رعايت آن، در بهداشت فردي و اجتماعي، روحي و جسمي زن و شوهر، بچه دار شدن و سالم بودن آن، ازدياد محبت و غيره تأثير دارد.
همانطور كه مي دانيد يكي از مهمترين اهداف ازدواج توليد نسل سالم و صالح است. تحقق چنين امري مستلزم رعايت يك سلسه اموري است كه در ذيل به آنها اشاره مي شود:
الف- مكان آميزش: بايد به دور از حضور ديگران حتي كودكان و نوزاداني كه بيدار هستند، باشد. پيامبر اسلام(ص) مي فرمايند: «اگر در اتاقي كه كودكي در آن بيدار است با همسر خود همبستر شويد (آميزش كنيد) موجب مي شود كه كودك روي رستگاري را به خود نبيند».(1)
ب- زمان آميزش: براي آميزش زماني در نظر گرفته شده است كه عدم رعايت آن مي تواند تأثيرات بدي را به دنبال داشته باشد. طبق بعضى از روايات، مجامعت و نزديكى با همسران در ايام و ساعاتى نامناسب است و اين روايات در كتاب هاى معتبره (حديثى و فقهى) شيعه موجود و در آنها حكمت و فلسفه اين دستورات تا حدودى تشريح شده است.(2)
- برخي از اين ايام و ساعات به قرار زير است:
1. جماع در شب و روزى كه ماه و خورشيد گرفته است. 2. هنگام غروب خورشيد. 3. هنگام طلوع فجر تا طلوع آفتاب. 4. شب اول ماه غير از ماه رمضان. 5. در شب آخر ماه. 6. جماع بعد از احتلام در خواب. 7. جماع در جايى كه كودكى باشد كه به آنها نگاه كند يا سر و صداى آنها را بشنود، هر چند چيزى متوجه نشود. 8. نگاه كردن به فرج هنگام جماع. 9. جماع به صورت عريان. 10. جماع در زير آسمان (بدون هيچ پوشش). 11. جماع رو به قبله و پشت به قبله. 12. هنگامى كه شكم پر است.
- در روايات تأكيد زيادي دارد بر:
زمان آميزش: اهميت برخي از اين مباحث و كراهت هايي كه در روايات نقل شده است، حتي از نظر علوم روز هم ثابت شده است. اما نسبت به برخي هنوز اطلاعات پيدا نكرده و متوجه نكتۀ آن نشده است.
مثلاً پيامبر خدا(ص) در سفارش به امام على(ع) مي فرمايد:
اى على! در آغاز، ميان و پايان ماه با همسرت نزديكى مكن، كه ديوانگى، جذام و تباه ‏مغزى، بسيار زود به سراغ وى و فرزندش مى‏ آيد.
اى على! بعد از ظهر با همسرت نزديكى مكن؛ چرا كه اگر در آن هنگام، ميانتان فرزندى تقدير شود، كژْ چشم خواهد بود و شيطان، از كژْ چشمى انسان، شادمان مى‏ شود.
اى على! در شب عيد قربان با همسرت نزديكى مكن؛ زيرا اگر ميانتان فرزندى تقدير شود، شش انگشت يا چهار انگشت خواهد داشت.
اى على! در زير درختى ميوه ‏دِه با همسرت آميزش مكن؛ چرا كه اگر ميانتان فرزندى تقدير شود، جلاّد، قاتل يا عريف خواهد بود.
اى على! در زير نور خورشيد و تابش آن با همسرت نزديكى مكن، مگر اين كه پرده‏ اى آويخته باشى كه شما را مى‏ پوشاند؛ چرا كه اگر ميانتان فرزندى تقدير شود تا پايان عمر در تيره‏ بختى و تهى‏ دستى خواهد بود.
اى على! ميان اذان و اقامه با همسرت نزديكى مكن؛ زيرا اگر ميانتان فرزندى تقدير شود، به خونريزى علاقه‏ مند خواهد بود.
اى على! در نيمه شعبان با همسرت نزديكى مكن، زيرا اگر ميانتان فرزندى تقدير شود، بدْشگون خواهد بود و نشانى سياه بر چهره خواهد داشت.
اى على! با همسرت در آخرين روزهاى پاكى و در حالى كه تنها دو روز از او مانده باشد، نزديكى مكن؛ چرا كه اگر ميانتان فرزندى تقدير شود، عشّار يا ياورِ ستمگران خواهد بود و توده‏هايى از مردم به دست او به كام مرگ خواهند رفت.
اى على! چون روانه سفرى شدى، تا مسافت سه شبانه روز ره پيمودن، با همسرت نزديكى مكن؛ چرا كه اگر ميانتان فرزندى تقدير شود، يار هر ستمگرى خواهد بود كه بخواهد به تو ستمى برساند.
اى على! در نخستين ساعت شب، با همسرت نزديكى مكن؛ چرا كه اگر ميانتان فرزندى تقدير شود، اطمينانى نيست كه ساحر و از آنان كه دنيا را بر آخرت بر مى‏ گزيند، نباشد.(3)
- كلام پاياني:
بعد از ظهر نيم ساعت بعد از ظهر شرعي تا اندكي بعد از غروب آفتاب را گويند. سعي بر اين باشد كه براي انعقاد نطفه به اين زمان ها دقت شود، اما در صورتي كه اين اتفاق در اين اوقات افتاد، نبايد كاملاً مسأله را تمام شده دانست. با دادن صدقه و توكل بر خداي متعال از اين حالات خود را دور سازيد.

پي نوشت ها:
1. حر عاملي، محمد بن حسن، وسائل الشيعه، مكتبة الاسلاميه، تهران. ج۲۰، ص۱۳2.
2. مجلسي، بحارالانوار، دار احياء التراث العربي، چاپ دوم، 1403ق. ج ۱۰۳، ص ۲۸۱.
3. ر.ك: حلية المتقين، فصل چهارم از باب چهارم.
موفق باشید.

با عرض سلام آیا این حدیث از رسول خدا نقل شده است؟ اگر بله سند آن در کدام کتاب است همانگونه که آفتاب بر رنگ و کیفیت اجسام تاثیر می گزارد، نگاه مرد نامحرم به صورت زن صالحه نیز تاثیر می گزارد و او را فاسد می گرداند

اگر چه اين عبارتي كه شما آورديد در سايت هاي اينترنتي به عنوان حديثي از رسول خدا(ص) آمده است، ولي با جستجويي كه در منابع روايي انجام شد، چنين عبارتي به عنوان حديث از معصومين نقل نشده بود.
ولي در باب حرمت نگاه به زنان نامحرم احاديث فراواني نقل شده كه مضمون بعضي از آنها همين است كه نگاه به زنان نامحرم موجب حسرت يا گمراهي يا فساد انسان مي گردد. چند نمونه از آن احاديث را نقل مي كنيم:
1-«عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع) قَالَ سَمِعْتُهُ يَقُولُ النَّظَرُ سَهْمٌ مِنْ سِهَامِ إِبْلِيسَ مَسْمُومٌ وَ كَمْ مِنْ نَظْرَةٍ أَوْرَثَتْ حَسْرَةً طَوِيلَة»(1)؛ راوى مى‏گويد از امام صادق(ع) شنيدم كه فرمودند: نگاه كردن به زنان نامحرم تيرى از تيرهاى مسموم ابليس است. و اى بسا كه يك نگاه باعث حسرتى طولانى گرديده است.
2-«عَنِ ابْنِ سِنَان‏ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(ع) يَقُولُ: كَانَ الْمَسِيحُ (ع) يَقُولُ لِأَصْحَابِهِ إِلَى أَنْ قَالَ وَ إِيَّاكُمْ وَ النَّظِرَةَ فَإِنَّهَا تَزْرَعُ فِي قَلْبِ صَاحِبِهَا الشَّهْوَةَ وَ كَفَى بِهَا لِصَاحِبِهَا فِتْنَةً»(2)؛ ابن سنان مى‏گويد: از امام صادق(ع) شنيدم كه مى‏فرمود: مسيح (ع) به يارانش مى‏گفت: از نگاه حرام بپرهيزيد كه نگاه حرام در دل صاحبش شهوت مى‏روياند و اين براى گمراهى صاحب آن بس است.
3-«قَالَ عِيسَى بْنُ مَرْيَمَ لِلْحَوَارِيِّينَ إِيَّاكُمْ وَ النَّظَرَ إِلَى الْمَحْذُورَاتِ فَإِنَّهَا بَذْرُ الشَّهَوَاتِ وَ نَبَاتُ الْفِسْق»(3)؛‏ و حضرت عيسى(ع) به حواريان خود فرموده است: پرهيز كنيد از نظر به سوى محذورات و آنچه ممنوع شده است، زيرا اين چنين نظر تخم شهوات بوده و فرع و شاخه فسق و فجور است.
پي نوشت ها:
1. كليني، محمد بن يعقوب، الكافي، انتشارات اسلاميه، ج5، ص559.
2و3. محدث نوري، حسين، مستدرك الوسايل و مستنبط المسائل، انتشارات آل البيت، ج14، ص269و270.
موفق باشید.

جانب مدت 11سال است که ازدواج نموده ام و صاحب دو فرزند هستم مدرس دانشگاه (به ضورت حق اتدریس)می باشم و هر چه تلاش کرده ام که در زمینه کاری موفقیت کسب کنم چه در زمینه استخدام و جه ادامه تحصیل به شکست مواجه شدهام تاکنون 8 بار فقط آزمون دکتری شرکت نم.ده و برای استخدام بارها تلاش کردهام تا اندازه ای که دیگر انگشت نما آشنا و فامیل شدهام هر بار اتفاقی مانع کسب موفقیت برای من رخ میدهدو تاکنون فقط توکلم به خدای متعال بوده دیگر برایم موفقیت طلسم شده آیا دعایی یا ذکری و جود دارد که این ناکامی ها برطرف گردد آیا می توان از سرکتاب باز کردن به علت ان پی برد دیگر مانده ام که چه کنم آیا کسی می تواند زندگی دیگری راب دعا طلسم کند با تشکر

با سلام و آرزوی قبولی طاعات و عبادات شما و سپاس از ارتباط تان با مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی
پرسش گر گرامي در مورد سركتاب باز كردن بايد بگوييم كه: نمي توان گفت همه مطالبي كه با اين كار مي گويند، صحيح است و صد در صد درست و مطابق با واقع است و اگر اين كار را با كتابي ديگر غير از قرآن انجام مي دهند، مورد تاييد نيست و كاري اسلامي محسوب نمي شود.
در شرع مقدس اسلام، چيزي به نام "سر كتاب باز كردن" نداريم. آگاهي به غيب -در مرحله اول - اختصاص به خداوند عالم دارد و در مرحله دوم , از آن انبيا و ائمه و اولياي اوست ; كه آنها از خودشان به طور استقلال چيزي ندارند, بلكه خداوند عالم طبق مصالح, به اندازه اي كه صلاح مي داند, آگاهي از غيب را در اختيار آنها قرار مي دهد. سر كتاب باز كردن و فالگيري و كف بيني و طالع شماري كه كار افراد شياد است, هيچ مستند شرعي ندارد.
در مورد اصل طلسم و سحر بايد بگوييم كه سرنوشت انسانها در دست خدا و در گرو عمل شان است و در بيش تر اوقات اين عقيده كه كسي را طلسم بسته اند، اعتقادي عوامانه است. انسانها به دلايل خاص و بعضاً نامعلوم، در طول زندگي خود دچار تحوّلاتي مي شوند كه در عالم خلقت امري طبيعي و متداول به نظر ميرسد. همه اين موارد، داراي علل و عوامل خاص خود است. ما اگر بتوانيم علت حوادث و پيش آمدها را شناسايي كنيم و آن ها را به خوبي در زندگي به كار گيريم، زندگي خوبي خواهيم داشت. پس موفقيت يا عدم موفقيت ما در زندگي، در گرو شناخت صحيح و عمل بر طبق آن است.
اما در مورد مشكلاتي كه براي تان پيش آمده بايد بدانيد: بروز هر مشكلي در زندگي ،چيزي نيست كه بتوان آن را با اين امور درست كرد، بلكه بايد ابتدا علت مشكلات را بدانيد ،گاهي اوقات نيز بسياري از بلاها و گرفتاري ها به خاطر عدم دقت و تدبير خود ما در كار ها است، يعني درست مشورت نكردن ، آينده نگري نكردن، تصميم هاي غلط، و بي دقتي خود ما باعث بسياري از ضرر هاي ما است و با دقت و مشورت و تدبير در كارها مي توان اين مشكلات را حل كرد، مثلا در مورد شما شايد يكي از اشتباهاتي كه باعث انگشت نما شدن شما شده اين است كه، كارهاي شخصي تان را بقيه متوجه مي شدند، اصلا لازم نبوده كسي بفهمد شما آزمون دكتري شركت كرده ايد، همين كه بقيه نفهمند شما امتحان داده ايد ،متوجه رد شدن شما هم نمي شوند.
نكته ديگر اين است كه شايد متناسب با قبولي در آزمون دكتري تلاش علمي نكرده ايد، به هر حال بايد دانش تان را در همه زمينه هاي لازم زياد كنيد و با تمركز به جلسه امتحان برويد تا قبول شويد.
پس به نظر ما مشكل شما اولا مشكل خاصي نيست، و اين رد شدن در امتحان براي بسياري اتفاق مي افتد، ثانيا مشكل تان ربطي به سحر ندارد، ثالثا با تلاش بيشتر مي توانيد حتما قبول شويد. از همه مهم تر اين است كه به الطافي كه خداوند به شما كرده فكر كنيد و اميدتان به خدا را حفظ كنيد ،همين كه در دانشگاه مشغول كار هستيد در حالي كه بسياري از همطرازان تان كار ندارند يا كاري متناسب ندارند، بسيار ارزش مند است.
اميد واريم با تلاش بيشتر در زمينه علمي و كاري، هم در دكتري و هم در استخدام موفق شويد.
در صورت لزوم به توضيحات بيشتر به با بخش تلفني به شماره 09640 تماس بگيريد.
موفق باشید.

سلام، آیا در احادیث روایتی مبنی بر اینکه پولی که خرج سفر کربلا می شود به صاحب آن برخواهد گشت وجود دارد؟

پاسخ:
«عَنِ الْحَلَبِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(ع) قَالَ: قُلْتُ لَهُ جُعِلْتُ فِدَاكَ مَا تَقُولُ فِيمَنْ تَرَكَ زِيَارَةَ الْحُسَيْنِ (ع) وَ هُوَ يَقْدِرُ عَلَى ذَلِكَ قَالَ إِنَّهُ قَدْ عَقَّ رَسُولَ اللَّهِ(ص) وَ عَقَّنَا وَ اسْتَخَفَّ بِأَمْرٍ هُوَ لَهُ وَ مَنْ زَارَهُ كَانَ اللَّهُ لَهُ مِنْ وَرَاءِ حَوَائِجِهِ وَ كُفِيَ مَا أَهَمَّهُ مِنْ أَمْرِ دُنْيَاهُ وَ إِنَّهُ يَجْلِبُ الرِّزْقَ عَلَى الْعَبْدِ وَ يُخْلِفُ عَلَيْهِ مَا يُنْفِقُ وَ يُغْفَرُ لَهُ ذُنُوبُ خَمْسِينَ سَنَةً وَ يَرْجِعُ إِلَى أَهْلِهِ وَ مَا عَلَيْهِ وِزْرٌ وَ لَا خَطِيئَةٌ إِلَّا وَ قَدْ مُحِيَتْ مِنْ صَحِيفَتِهِ فَإِنْ هَلَكَ فِي سَفْرَتِهِ نَزَلَتِ الْمَلَائِكَةُ فَغَسَّلَتْهُ وَ فُتِحَ لَهُ بَابٌ إِلَى الْجَنَّةِ يَدْخُلُ عَلَيْهِ رَوْحُهَا حَتَّى يُنْشَرَ وَ إِنْ سَلِمَ فُتِحَ لَهُ الْبَابُ الَّذِي يَنْزِلُ مِنْهُ رِزْقُهُ وَ يُجْعَلُ لَهُ بِكُلِّ دِرْهَمٍ أَنْفَقَهُ عَشَرَةُ آلَافِ دِرْهَمٍ وَ ذُخِرَ ذَلِكَ لَهُ فَإِذَا حُشِرَ قِيلَ لَهُ لَكَ بِكُلِّ دِرْهَمٍ عَشَرَةُ آلَافِ دِرْهَمٍ إِنَّ اللَّهَ نَظَرَ لَكَ فَذَخَرَهَا لَكَ عِنْدَهُ»(1)؛ حلبي از امام صادق(ع) پرسيد: فداى تو شوم، چه مى فرمائيد در حقّ كسى كه ترك كند زيارت قبر حضرت حسين (ع ) را، و در حالى كه قادر به زيارت آن حضرت باشد؟ فرمود: مى گويم كه او عاقّ حضرت رسول (ص) و عاقّ ما شده است، و سبك شمرده است امرى را كه براى او نافع است.
و هر كه آن حضرت را زيارت كند خدا حوائج او را متكفل مى گردد. و كفايت مهمّات دنيائى او را مى نمايد. و زيارت آن حضرت براى بنده روزى جلب مى نمايد، و آنچه در اين راه خرج نمايد خدا به او عوض مى دهد، و گناه پنجاه ساله او را مى آمرزد، در حالى بسوى اهل خويش باز مى گردد كه هيچ گناه و خطائى بر او نباشد، مگر آنكه از نامه عمل او محو شود. و اگر در اين سفر بميرد ملائك نازل مى شوند و او را غسل مى دهند و گشاده شود براى او درى بسوى بهشت كه داخل شود بر او نسيم بهشتى.
و اگر سالم بماند گشاده شود براى او درى كه نازل شود از آن در روزى او و حقتعالى به عوض هر درهمى كه او خرج كرده است هزار درهم به او بدهد و براى او ذخيره نمايد، و چون محشور شود به او گويند كه خدا اين عوض ‍ را براى تو ذخيره كرده است و امروز به تو رسانيد.
همانطور كه ملاحظه مي كنيد در دو جاي اين روايت تصريح شده كه خداوند به عوض آنچه در راه زيارت خرج شده مي دهد. يكي اين جمله: «وَ يُخْلِفُ عَلَيْهِ مَا يُنْفِقُ»و آنچه در اين راه خرج نمايد خدا به او عوض مى دهد. و ديگري اين جمله: «َو يُجْعَلُ لَهُ بِكُلِّ دِرْهَمٍ أَنْفَقَهُ عَشَرَةُ آلَافِ دِرْهَمٍ» و حقتعالى به عوض هر درهمى كه او خرج كرده است هزار درهم به او مي دهد.

پي نوشت:
1. شيخ طوسي، تهذيب الاحكام، انتشارات دار الكتب الاسلاميه، ج 6، ص 45؛ و نيز: شيخ حر عاملي، وسائل الشيعه، انتشارات آل البيت، ج14، ص429.
موفق باشید.

کراهت عدم نزدیکی در شب چهارشنبه تا چه اندازه اهمیت دارد و روایت مربوط به این موضوع تا چه اندازه متواتر است

با توجه به اینکه تحت درمان برای بچه دار شدن می باشیم رعایت این موضوع مشکلاتی را ایجاد می کند .

در روايات مربوط به كراهات و مستحبات دقت و ريزبيني اي كه در احاديث حرام و واجب و حرام و حلال شده، اعمال نشده است. زيرا بالاخره مكروه جايز است و مستحب واجب نيست و ترك مستحب و انجام مكروه كيفر ندارد بر عكس واجب و حرام.
در باره نكاح در شب چهار شنبه در روايت از امام صادق(ع) آمده:
لَيْسَ لِلرَّجُلِ أَنْ يَدْخُلَ بِامْرَأَةٍ لَيْلَةَ الْأَرْبِعَاء (1)
نبايد مرد در شب چهارشنبه بر همسرش وارد شود. (با او هم بستر نشود)
از اين روايت محدثان بزرگي چون كليني و شيخ حرّ عاملي نه كراهت آميزش در شب چهارشنبه به طور مطلق، بلكه كراهت تزويج و دخول بر نوعروس در شب چهارشنبه را برداشت كرده اند بنا بر اين ظاهرا شب چهار شنبه نزديكي با همسر كراهت ندارد بلكه ازدواج و زفاف در شب چهارشنبه كراهت دارد. (2)
پي نوشت ها:
1. كليني، كافي، تهران، اسلاميه، 1363ش، ج5، ص366.
2. همان، شيخ حر عاملي، وسائل االشيعه، قم، آل البيت، 1408ق، ج20، ص94.
موفق باشید.

آیا حیوانات مسخ شده (مانند: خرگو ش، فیل و ...) در کلام امام علی (علیه السلام) در ابتدا، خلقت انسانی داشتند یا خیر؟ توضیح دهید.

پاسخ:
مسخ و دگرگوني جسماني متناسب با اعمالي است كه بعضي از انسان ها انجام داده‌اند، يعني چون عده‌اي از جمعيت‌هاي گناهكار بر اثر انگيزه هواپرستي و شهوتراني دست به طغيان و نافرماني خدا مي‌زدند و جمعي با تقليد كوركورانه از آن ها، آلوده به گناه شدند، به هنگام مسخ هر گروه به شكلي كه متناسب با كيفيت اعمال او بود، ظاهر مي‌ شد.
و اما درباره قسمت ديگر سؤال توضيح مي دهيم.
اين كه معتقد شويم حيوانات نام برده قبلا خلقت انساني داشتند و سپس به اين شكل در آمدند، يا انسان ها قبلا از آفرينش در شمايل حيواني يا چيز ديگري بوده اند، واقعيت ندارد و حتي قابل اثبات هم نيست و تمام حيوان ها خود بر اساس نوع خلقتي كه بنا شد آفريده شوند آفريده شده اند.
تنها چيزي كه وجود دارد بر اساس آيات الهي است كه بعضي از اقوام پيشين به دليل سرپيچي فرمان الهي به شكل ميمون يا خوك در آمده و تفسير شده است كه چنين افرادي بيش از چند روز زنده نماندند و حتي نسلي از ايشان باقي نماند كه اكنون محل سوال يا استشهاد قرار گيرد.
حيوان همواره حيوان خلق شده و گذشته ديگري جز همين قالب امروزي نداشته است. البته مي توان با پذيرش فرضيه تكامل انواع، تغييرات را باز در همين قالب ها مشاهده كرد، زيرا ذات موجود جز به اذن خداي متعال عوض نمي شود و اگر هم اتفاقي رخ داده، مربوط به انسان هايي بوده كه دست به طغيان زدند و به شكل ميمون يا خوك و ... در آمدند و اشاره شد كه نسلي از آنان باقي نماند.
پس معلوم مي شود، حيوانات نام برده دراصل به شكل امروزي وجود داشتند ودر زماني بعضي از اقوام مطابق با فطرت يا طينت شان به شكل آن ها در آمدند.
كتاب خدا در آيات متعدد از مسخ شدن برخي در افراد در زمان پيشين خبر داده از جمله فرمود: "فَلَمَّا عَتَوْا عَنْ ما نُهُوا عَنْهُ قُلْنا لَهُمْ كُونُوا قِرَدَةً خاسِئين"(1)
هنگامي كه در برابر فرماني كه به آن ها داده شده بود سركشي نمودند، به آن ها گفتيم به شكل ميمون‌ها درآييد و طرد شويد.
دستور الهي مبني بر اين كه به شكل ميمون ها در آييد نشان مي دهد كه اين حيوان قبلا وجود داشته است.
"قُلْ هَلْ أُنَبِّئُكُمْ بِشَرٍّ مِنْ ذلِكَ مَثُوبَةً عِنْدَ اللَّهِ مَنْ لَعَنَهُ اللَّهُ وَ غَضِبَ عَلَيْهِ وَ جَعَلَ مِنْهُمُ الْقِرَدَةَ وَ الْخَنازيرَ"(2)
همان كساني را كه خدا بر آن ها لعن و غضب كرد و آنان را به بوزينه و خوك مسخ نمود.
از اين گونه آيات به دست مي‌آيد در امت‌هاي پيشين كساني بر اثر گناه مورد غضب الهي قرار گرفته، در دنيا به عذاب و كيفر دچار شده و مسخ شده‌اند. اما درباره نحوه مسخ آنان بايد گفت: مسخ يا به تعبير ديگر تغيير شكل انساني به صورت حيوان مسلما موضوعي بر خلاف جريان عادي طبيعت است، ولي در هر حال چنين مسايلي بر خلاف جريان عادي طبيعي وجود دارد و در آن جاي شك و ترديد نيست.
مسخ و دگرگوني جسماني متناسب با اعمالي است كه انجام داده‌اند، يعني چون عده‌اي از جمعيت‌هاي گناهكار بر اثر انگيزه هواپرستي و شهوت‌راني دست به طغيان و نافرماني خدا مي‌زدند و جمعي با تقليد كور كورانه از آن ها، آلوده به گناه شدند، هنگام مسخ هر گروه به شكلي كه متناسب با كيفيت اعمال او بوده، ظاهر ‌شده است.
برخي بر اثر شكم پرستي و شهوت پرستي‌، به خوك تبديل شده؛ در عين حال كه انسان بودند، چهره خوك پيدا مي كردند. برخي ديگر به دليل تقليد كوركورانه و چشم و گوش بسته به صورت ميمون تغيير چهره مي‌داده‌اند، چون خوك نماد شكم بارگي و شهوت‌پرستي، و ميمون نماد تقليد كوركورانه است.
از مجموع آموزه‌هاي ديني به دست مي‌آيد كساني كه مسخ مي‌شده‌اند، تنها چند روز(سه روز) زنده مي‌ماندند و سپس از دنيا مي‌رفتند و نسلي از آن ها به وجود نمي‌آمد.(3)
در برخي روايات تعداد حيواناتي كه انسان هاي گناهكار به شكل آنان مسخ مي شوند، بيان شده از جمله از رسول خدا نقل شده حيواناتي كه انسان ها به صورت آن ها مسخ مي شوند سيزده گونه اند كه از آن جمله ميمون، خنزير، خفاش، گرگ، فيل، مارماهي، موش و... نام برده شده است.(4)

پي‌ نوشت‌ها:
1. سوره اعراف، آيه166.
2. سوره مائده، آيه 60.
3. مكارم شيرازي ناصر، تفسير نمونه،تهران انتشارات اسلاميه، سال 1374 ه ش، چاپ اول، ج 6، ص 426.
4. مجلسي محمدباقر، بحارالانوار، لبنان، بيروت، انتشارات دار الاحياء التراث العربي، سال 1403 ه ق، ج 62، ص222.
موفق باشید.

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

آیا اعمال روز شرف شمس از قبیل نماز حاجت قبل از نماز ظهر و روزه گرفتن و نوشتن ذکر ابجد آن روی کاغذ زرد سندیت دارد یا خیر؟

پاسخ:
در كتب روايت و دعا چيزي به نام اعمال روز شرف شمس نديده ايم. در اينترنت از اين مطالب بي پايه فراوان است كه بسياري از مواقع به معصومين هم نسبت داده مي شود، ولي اساسي ندارد. جز به مطالبي كه مستند به منابع معتبر بوده و در سايت هاي معتبر مي آيد، توجه نكنيد. اينها شايد نقشه دشمن در خرافي معرفي كردن جامعه باشد.
موفق باشید.

با سلام و خسته نباشید، چرا با توجه به روایت زیر ما شیعیان می گوییم که پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) در لحظه ی شهادتشان به حضرت فاطمه (سلام الله علیها) گفتند که تو اولین کسی هستی که پس از من به من ملحق می شوی و حضرت فاطمه هم خوشحال می شوند؟ نکند این روایت از بیخ وجود نداشته؟ روایت از اهل سنت: روزي پيامبر (صلي الله عليه وآله وسلم) نشسته بود، حسن بن علي بر او وارد شد، ديدگان پيامبر كه بر حسن افتاد، اشك آلود شد، سپس حسين بن علي بر آن حضرت وارد شد، مجدداً پيامبر گريست. در پي آن دو، فاطمه و علي (عليهما السلام) بر پيامبر وارد شدند، اشك پيامبر با ديدن آن دو نيز جاري شد، وقتي از پيامبر علت گريه بر فاطمه را پرسيدند، فرمود: وَ أَنِّي لَمَّا رَأَيْتُهَا ذَكَرْتُ مَا يُصْنَعُ بِهَا بَعْدِي كَأَنِّي بِهَا وَ قَدْ دَخَلَ الذُّلُّ في بَيْتَهَا وَ انْتُهِكَتْ حُرْمَتُهَا وَ غُصِبَتْ حَقَّهَا وَ مُنِعَتْ‏ إِرْثَهَا وَ كُسِرَ جَنْبُهَا [وَ كُسِرَتْ جَنْبَتُهَا] وَ أَسْقَطَتْ جَنِينَهَا وَ هِيَ تُنَادِي يَا مُحَمَّدَاهْ فَلَا تُجَابُ وَ تَسْتَغِيثُ فَلَا تُغَاثُ ... فَتَكُونُ أَوَّلَ مَنْ يَلْحَقُنِي مِنْ أَهْلِ بَيْتِي فَتَقْدَمُ عَلَيَّ مَحْزُونَةً مَكْرُوبَةً مَغْمُومَةً مَغْصُوبَةً مَقْتُولَة . فَأَقُولُ عِنْدَ ذَلِكَ اللَّهُمَّ الْعَنْ مَنْ ظَلَمَهَا وَ عَاقِبْ مَنْ غَصَبَهَا وَ ذَلِّلْ مَنْ أَذَلَّهَا وَ خَلِّدْ فِي نَارِكَ مَنْ ضَرَبَ جَنْبَهَا حَتَّى أَلْقَتْ وَلَدَهَا فَتَقُولُ الْمَلَائِكَةُ عِنْدَ ذَلِكَ آمِين‏ . فرائد السمطين ج2 ، ص 34 و 35 . زماني كه فاطمه را ديدم، به ياد صحنه‌اي افتادم كه پس از من براي او رخ خواهد داد، گويا مي‌بينم ذلت وارد خانۀ او شده،‌ حرمتش پايمال گشته، حقش غصب شده، از ارث خود ممنوع گشته، پهلوي او شكسته شده و فرزندي را كه در رحم دارد، سقط شده؛ در حالي كه پيوسته فرياد مي‌زند: وا محمداه ! ولي كسي به او پاسخ نمي‌دهد،‌ کمک مي خواهد؛ اما كسي به فريادش نمي‌رسد. او اول كسي است كه از خاندانم به من ملحق مي‌شود؛ و در حالي بر من وارد مي‌شود كه محزون، گرفتار و غمگين و شهيد شده است. و من در اينجا مي‌گويم: خدايا لعنت كن هر كه به او ظلم كرده، كيفر ده هر كه حقش را غصب كرده، خوار كن هر كه خوارش كرده و در دوزخ مخلد كن هر كه به پهلويش زده تا فرزندش را سقط كرده و ملائكه آمين گويند.

پاسخ:
نمي دانيم دليل ترديد شما در اين روايت كه شيعه و سني آن را نقل كرده اند، چيست.
اين روايت را شيخ صدوق با دو سند معتبر نقل كرده است:
شيخ صدوق، امالي، بيروت، اعلمي، 1400ق، ص112-113. (شيخ صدوق به دو سند اين روايت را از ابن عمر و ابن عباس نقل كرده است: حَدَّثَنَا الشَّيْخُ الْفَقِيهُ أَبُو جَعْفَرٍ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بْنِ مُوسَى بْنِ بَابَوَيْهِ الْقُمِّيُّ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا أَبِي رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى الْعَطَّارُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ يَحْيَى بْنِ عِمْرَانَ الْأَشْعَرِيُّ عَنْ يُوسُفَ بْنِ الْحَارِثِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مِهْرَانَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَسَنِ قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ الرَّزَّاقِ عَنْ مَعْمَرٍ عَنْ إِسْمَاعِيلَ بْنِ مُعَاوِيَةَ عَنْ نَافِعٍ عَنِ ابْنِ عُمَرَ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص)‏ ...)؛ ص486 (حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ زِيَادِ بْنِ جَعْفَرٍ الْهَمَدَانِيُّ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ بْنِ هَاشِمٍ قَالَ حَدَّثَنَا جَعْفَرُ بْنُ سَلَمَةَ الْأَهْوَازِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا إِبْرَاهِيمُ بْنُ مُحَمَّدٍ الثَّقَفِيُّ عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ مُوسَى ابْنِ أُخْتِ الْوَاقِدِيِّ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو قَتَادَةَ الْحَرَّانِيُّ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ الْعَلَاءِ الْحَضْرَمِيِّ عَنْ سَعِيدِ بْنِ الْمُسَيَّبِ عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ قَالَ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ(ص) كَان‏...)
علاوه بر اين روايت كه شيعه و سني نقل كرده اند، روايت هاي ديگري هم هست كه بر اين مطلب دلالت دارد مثلا سليم بن قيس نقل مي كند كه در مريضي وفات پيامبر دخترش فاطمه وقتي ضعف پدر را ديد، بغض گلويش را فشرد و اشكش جاري گشت. رسول خدا او را دلجويي دادو حضرت با بشارت هايي از جمله بشارت اين كه تو اولين كس از اهل بيت من هستي كه به من ملحق مي شوي؛ او را آرام كرد.(1)
فيروزآبادي در فضائل الخمسه از: هيثمي، مجمع الزوائد، ج9، ص165(2) و از متقي هندي، كنز العمال، ج6، ص393 (3)اين حديث را نقل مي كند و در عالم واقع هم اين اتفاق افتاد و حضرت زهرا بعد از 75 يا 95 روز به پدر ملحق گرديد.
با توجه به كثرت نقل ها كه نمونه هاي آن در بالا ذكر شد و آنچه در خارج واقع گرديد كه حضرت زهرا اولين نفر از اهل بيت بود كه به پيامبر(ص) ملحق شد، دليلي براي ترديد در اين حديث به چشم نمي خورد. اگر شما براي ترديدتان دليلي داريد، به اطلاع ما هم برسانيد.
اما چرا پيامبر چنين سخني مي گويد؟ طبيعي است كه حضرت زهرا (س) به پدر علاقه فوق العاده دارد به حدي كه دنيا بدون پدر برايش زنداني بيش نيست بخصوص كه بعد از پدر شاهد انحراف از سنت و سيره پدر هم مي شود و همسرش را كه توسط پدر به عنوان مرجع دين و امام مسلمين معرفي گرديده و عموم با او بيعت كرده اند، از اين مناصب كنار مي زنند و كساني بر اين مناصب تكيه مي زنند كه هيچ صلاحيتي ندارند و هبه پدر را از او مي گيرند و او را در ادعاي فدك دروغگو مي خوانند و ... . طبيعي است كه براي چنين كسي در اين شرايط فراق فوق العاده سنگين است و از اين رو رسول خدا(ص) به او بشارت مي دهد كه فراق آن دو طولاني نخواهد بود و ايشان اولين كسي است كه به او ملحق مي شود.
در روايت امالي خود پيامبر دلايل بشارت بودن را اين گونه توضيح مي دهد:
تَتَذَكَّرُ انْقِطَاعَ الْوَحْيِ عَنْ بَيْتِهَا مَرَّةً وَ تَتَذَكَّرُ فِرَاقِي أُخْرَى وَ تَسْتَوْحِشُ إِذَا جَنَّهَا اللَّيْلُ لِفَقْدِ صَوْتِيَ الَّذِي كَانَتْ تَسْتَمِعُ إِلَيْهِ إِذَا تَهَجَّدْتُ بِالْقُرْآنِ ثُمَّ تَرَى نَفْسَهَا ذَلِيلَةً بَعْدَ أَنْ كَانَتْ فِي أَيَّامِ أَبِيهَا عَزِيزه
گاهي منقطع شدن وحي از خانه اش (كه غالبا مهبط وحي بر پيامبر بود) را به ياد مي آورد و گاهي فراق و دوري مرا از ذهن مي گذراند و شبها از اين صداي قرآن من در نماز شب را نمي شنود به وحشت مي افتد و خود را با اين كه در زمان پدر در جامعه عزيز و محترم بود، ذليل و خوار مي يابد... .
پس با اين وجود طبيعي است كه خبر دادن از وفات زود هنگام حضرت زهرا به او، زيباترين بشارتي است كه مي توان به او داد و پيامبر هم براي تسكين رنج فراق، اين بشارت را به او مي دهد.

پي نوشت ها:
1. سليم بن قيس، كتاب سليم، قم، هادي، 1405ق، ص566 و 907.
2. فيروزآبادي، فضائل الخمسه، تهران، اسلاميه، 1393ق، ج2، ص30.
3. همان، ج3، ص17.
موفق باشید.

صفحه‌ها