پرسش وپاسخ
۱۳۸۹/۰۴/۲۲ ۱۲:۱۸ شناسه مطلب: 14304
با سلام مدتی است در تهران قیمت بلیط اتوبوس ها تغییر کرده است و مثلا در مسیری 100 تومان شده است. ولی ما که از کارت اعتباری استفاده می کنیم 20 تومان کسر می کند . خواستم ببینم آیا از نظر بیت المال ما مدیون هستیم یا اشکالی ندارد؟
پرسشگر گرامي با سلام و سپاس از ارتباطتان با اين مرکز
اگر استفاده از کارت اعتباري مذکور طبق قانون باشد و با اجازه مسئولان مربوطه قانونا از شما 20 تومان کسر مي شود، نه بيش تر و قانونا مستحق استفاده از کارت اعتباري باشيد، در صورتي که اتوبوس دولتي باشد، اشکال ندارد.(1) اگر اتوبوس شخصي باشد، بستگي به رضايت راننده اتوبوس دارد . اگر راننده اتوبوس شخصي راضي نباشد، استفاده از کارت مذکور جايز نيست . مگر مطابق مقررات و قانون باشد.
پي نوشت:
1. آيت الله خامنه اي، اجوبت الإستفتاءات ،سؤال 1956 1961 و1965و1966.
۱۳۸۹/۰۴/۲۲ ۱۲:۰۱ شناسه مطلب: 14301
سورهی حمد، سخن محمد ابن عبدالله یا کلام خدائی بنام الله؟ محمد ابن عبدالله بیان نموده است که قرآن کلام الله مجید است، اللهی که خدای جهانیان میباشد و غیر از او خدائی در جهان نیست(لا اله الا الله). با مطالعهی قرآن، به تناقضاتی آشکار در این مطالب برخورد مینمائیم، از سورههائی که با قل(بگو) شروع میشود تا سایر تناقضات علمی و متنی قرآن. اما در این میان یک استثنای جالبی وجود دارد و آن سورهای به نام حمد میباشد؛ این سوره بصورتی نوشته شده است که خواننده از الله درخواستی(دعا) را بیان مینماید و همزمان او را میستاید. اگر کلام الله است، پس چه لزومی دارد که این خدا از خودش درخواستی را مطرح نماید و یا به شیوهی بندگانش، خود را مورد ستایش قرار دهد: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ (حمد/1) به نام الله، رحم کنندهای مهربان. در این آیه که بخش از سورهی حمد است؛ گوینده دعا را با نام الله، خدائی که بسیار رحم کننده است آغاز مینماید. این رحم تنها شامل مؤمنان است و غیر مؤمنان را مانند چهارپایان به حساب میآورد. الْحَمْدُ للّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ (حمد/2) ستايش ویژهی الله است، كه پروردگار جهانيان میباشد. در اینجا گوینده یادآوری مینماید که تنها باید الله را مورد ستایش قرار داد و از ستایش دیگران خودداری نمود. در ادامهی آیات همین سیاق ادامه پیدا مینماید؛ یعنی گوینده خطاب به الله میگوید که ما تنها تو را میپرستیم و تنها از تو یاری و مدد میجوئیم(خطاب به یا علی مدد گویان!)؛ پس تو ما را به راه راست هدایت بفرما، راه آن کسانیکه آنان را هدایت نمودی؛ نه راه غضب شدگان باگاه الهی و نه را گمراهانی که خود الله آنان را گمراه نموده است: الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ (حمد/3) رحم کنندهای مهربان. مَالِكِ يَوْمِ الدِّينِ (حمد/4) خداوند روز جزا (است) إِيَّاكَ نَعْبُدُ وإِيَّاكَ نَسْتَعِينُ (حمد/5) (بار الها) تنها تو را مىپرستيم و تنها از تو يارى مىجوييم. اهدِنَا الصِّرَاطَ المُستَقِيمَ (حمد/6) ما را به راه راست هدايت فرما. صِرَاطَ الَّذِينَ أَنعَمتَ عَلَيهِمْ غَيرِ المَغضُوبِ عَلَيهِمْ وَلاَ الضَّالِّينَ (حمد/7) راه آنان كه گرامىشان داشتهاى نه [راه] غضب شدگان و نه [راه] گمراهان.(ترجمه از فولادوند) با توجه به سبک این سوره، به نظر میرسد که محمد دعائی را از قول الله به پیروانش یاد میدهد و آنچنان تحت تأثیر این دعا قرار گرفته که دستور داده است در تمام رکعتهای نماز(17 بار) در شبانهروز خوانده شود. به نظر می رسد که اسلام نماز را از ادیان ایران باستان اقتباس کرده است.
پرسش 1:
يك شبهه از قرآن شرح : سوره حمد، سخن محمد ابن عبدالله يا کلام خدائي به نام الله؟
محمد ابن عبدالله بيان نموده است که قرآن کلام الله مجيد است، الله که خداي جهانيان ميباشد و غير از او خدائي در جهان نيست(لا اله الا الله). با مطالعه قرآن، به تناقضاتي آشکار در اين مطالب برخورد مينمائيم، از سورههائي که با قل(بگو) شروع ميشود تا ساير تناقضات علمي و متني قرآن. اما در اين ميان يک استثناي جالبي وجود دارد و آن سورهاي به نام حمد ميباشد؛ اين سوره به صورتي نوشته شده است که خواننده از الله درخواستي(دعا) را بيان مينمايد و همزمان او را ميستايد. اگر کلام الله است، پس چه لزومي دارد که اين خدا از خودش درخواستي را مطرح نمايد و يا به شيوه بندگانش، خود را مورد ستايش قرار دهد: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ (حمد/1) به نام الله، رحم کنندهاي مهربان. در اين آيه که بخش از سوره حمد است؛ گوينده دعا را با نام الله، خدائي که بسيار رحم کننده است آغاز مينمايد. اين رحم تنها شامل مؤمنان است و غير مؤمنان را مانند چهارپايان به حساب ميآورد. الْحَمْدُ للّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ (حمد/2) ستايش ويژه الله
پاسخ:
پرسشگر گرامي با سلام و سپاس از ارتباطتان با اين مرکز
ظاهرا شما اين متن را از اينترنت گرفته ايد . نويسنده اين متن فردي است منکر نبوت و پيامبري حضرت محمد و به همين جهت آسمان و ريسمان کرده و مهملاتي بافته است که چون منطقي و استدلالي نيست، جواب منطقي و استدلالي هم ندارد.
اين متن بر چند محور است که جداگانه ذکر مي شوند و به هر کدام جواب مختصري داده مي شود:
1. تناقضات آشکار در قرآن، تناقضات علمي و متني؛
اين يک ادعا است که از روز نزول قرآن تا به امروز از طرف مخالفان مطرح شده و چون در آيات و مفاهيم آن ها دقت نکرده و به عمق آن ها نرسيده اند، پنداشته اند که بين آيات تناقض هست. مثلا قرآن در جايي اعلام مي کند که چشم ها نمي تواند خدا را درک کند و خدا ديدني نيست، در جاي ديگر از زبان پيامبري چون موسي از خدا مي خواهد که خود را به او بنمايد يا مي فرمايد که چهره هايي در قيامت و بهشت شادابند و به خداي شان نظاره گرند.
کسي که معناي لقاي خدا را نداند ، اين آيات براي شان متناقض مي نمايد، اما اگر عقل و دانش خود را به كار گيرند و در مکتب قرآن و اهل بيت زانو بزند، براي شان آشكار مي شود كه اين لقا و ديدار با چشم سر نيست.
با توجه به توضيح بالا اگر کسي قائل به تناقض در قرآن است، موارد را بيان کند تا جواب لازم داده شود.
پرسش 2:
.اگر حمد کلام خدا است پس چه لزومي دارد خدا از خودش درخواست کند؟
پاسخ:
بيش ترين همت نويسنده مطالب فوق آن است که بگويد قرآن کتاب خدا نيست بلکه نوشته محمد و تراوش ذهن اوست.
قرآن و آورنده اش يعني محمد به صراحت اعلام کرده اند که اين کلام خداست، نه کلام محمد و نوشته يا تراوش ذهني او . براي اثبات اين ادعا دليل هم آورده اند که آن جهات مختلف و متعدد اعجازي قرآن است که ثابت مي کند چنين کاري از دست بشر ساخته نيست . بعد هم به صراحت اعلام شده اگر به خدايي بودن اين کتاب باور نداريد و بشر از جمله محمد را قادر بر آوردن چنين کتابي مي دانيد، بياييد با آوردن مثل اين کتاب ، بلکه با آوردن ده سوره مثل اين کتاب بلکه با آوردن يک سوره اين ادعاي تان را ثابت کنيد و ادعاي قرآن و محمد را براي هميشه باطل سازيد.
ايشان بايد بگويد چگونه هزار و چهارصد سال گذشته و هنوز مخالفان بي شمار قرآن نتوانسته اند يک سوره مانند قرآن از جمله مانند همين سوره حمد بياورند و به جامعه بشري عرضه کنند تا سخن شناسان مؤمن و کافر و مسلمان و غير مسلمان به همساني آن با قرآن مهر تاييد بزنند و ادعاي محمد و قرآن باطل شود؟
سرنوشت کساني که در صدد ارائه سوره و سوره هايي مانند قرآن برآمدند، چه شد؟ آيا همساني سخن آنان با قرآن مورد تاييد سخن شناسان قرار گرفت يا مضحکه خاص و عام شدند؟
پس خدايي بودن قرآن از آفتاب نيمروز هم آشکارتر است .
اما قرآن کلام خدا براي هدايت و راهنمايي بندگان است. خدا در اين کتاب خودش را به بندگانش شناسانده ، نجوا و عبادت و ستايش را به آنان تعليم داده ، دستورات کمال بخش خود را در آن کتاب ارائه کرده ،گرداب ها و بيابان هاي گمراه کننده را مشخص نموده تا بندگانش به کمک اين کتاب راه بندگي را بيابند و بپويند و به کمال برسند.
سوره حمد طريق ستايش و نجوا و درس عبوديت و بندگي را به انسان مي آموزد. در اين سوره خدا از خودش حاجت ندارد بلکه طريق عرض حاجت را به بندگان مي آموزد. آيا اين تعليم با وحي بودن آيات قرآن به انسان ها و بندگان ناسازگار است؟
پرسش 3:
سوره هايي که با قل شروع مي شود ؟
پاسخ:
سوره هايي که با "قل" شروع مي شوند ، در مقام تعليم و خطاب خدا به پيامبرش و عامه مردم مي باشد. کجاي شروع شدن با "قل=بگو"
با وحي بودن منافات دارد؟
کساني که ايراد مي گيرند ،به ما بگويند سوره هاي توحيد و کافرون و فلق و ناس با چه کلمه اي بهتر بود شروع شود؟
پرسش 4:
چرا بايد به شيوه بندگان خود را بستايد؟
پاسخ:
خدا ستايش خود را به بندگان تعليم مي کند و ياد مي دهد. تعليم بر مبناي حقيقت است . آيا خداوند نبايد خود را به بندگان معرفي کند؟ آيا لازم نيست رحمانيت و رحيميت عام و خاص خود را اعلام نمايد تا بندگان خداي شان و غايت شان را بشناسند؟
اگر خدا خود را معرفي نکند و صفات کمال و جمال خود را نشان ندهد، بندگان چگونه و از چه راه ديگري او را بشناسند و به سويش رهسپار شوند؟ آيا انسان ها در طول تاريخ براي شناخت خدا به راه هاي منحرف نرفته اند و خدايان متعدد و با شكل هاي عجيب و غريب نساخته اند؟ آيا راه فهم درست، سخن درست با خدا و عبادت صحيح را به بندگانآموختن با وحي خدا به انسان ناسازگار است؟
اين که اين گونه ستايش را ستايش به شيوه بندگان ناميده ايد، خوب است يا بد؟ آيا جهان خلقت و مخلوقات جز بندگان خدايند؟
هر موجودي مگر بنده نيست و هر موجودي مگر ستايش گر خدا نيست، چه شيوه ديگري براي ستايش خدا سراغ داريد که بهتر باشد؟
پرسش 5:
خداي رحمن،خداي بسيار رحم کننده که اين رحم تنها شامل مؤمنان است و غير مؤمنان را مانند چهارپايان به حساب مي آورد.
پاسخ:
رحمان يعني داراي رحمت فراگير و عام؛ اين رحمت کجا فقط شامل بندگان است؟ مگر باران و آفتاب و مهتاب و باد و زمين و آب و هدايتگري پيامبران و هدايتگري قرآن و....اختصاص به مؤمنان داد؟
آيا خدا کافران را روزي و حيات و مال و فرزند و سلامتي و عيش و... نمي دهد؟ يا آنان اين نعمت ها را از غير خدا مي گيرند؟آيا پيامبران براي هدايت همه انسان ها نيامده اند؟
آيا آنان پيام هدايت بخش خود را از بعضي دريغ مي کردند؟
حال اگر برخي از انسان ها خود را از هدايت و رحمت خدا دور نمايند و از لطف خاص الهي بهره مند نشوند، اين عيب براي كيست؟
کافران و معاندان با اختيار و انتخاب بد خود خود را از رحمت هدايت و لطف الهي دور كرده اند. او مي تواند با انتخاب خوب خود محبوب خدا گردد . مي تواند با انتخاب بدش خود را از چشم محبت خدا انداخته و مغضوب خدا سازد. اين خود کافران هستند که چنين راهي را براي خود برگزيده اند.
پرسش 6:
تنها از تو ياري و مدد مي طلبيم( خطاب به يا علي مدد گويان)
پاسخ:
مدد از علي غير از مدد از خداست. از خدا مدد مي طلبيم زيرا او را خالق و قادر و مالک و شنوا و بينا و اجابت کننده و...مي دانيم .در اين وادي براي او رقيب و شريکي نمي شناسيم . کسي را همطرازش نمي سازيم. او يگانه مطلق است .
اما اين يگانه مطلق از ما خواسته بندگان محبوبش را بشناسيم . محبت آنان را به دل بگيريم . مطيع و پيرو آنان باشيم . در ارتباط با خدا آنان را به عنوان شفيع بياوريم . بدانان متوسل شويم. بنا بر اين مدد ما از علي براي شفاعت و وساطت است زيرا او را خدا واسطه و شفيع قرار داده است . ما به جهت اين که خدا او را واسطه قرار داده، به او متوسل مي شويم، نه چون مشرکان از سر خود او را مقرب و شفيع شمرده ، به او توسل جوييم . بين اين دو شفاعت فاصله از زمين تا آسمان است، همچنان بين آن دو کمک خواهي فاصله از زمين تا آسمان است.
پرسش 7:
خدايا ما را از راه گمراهاني که "خودت آنان را گمراه نموده اي" برگردان.
پاسخ:
خدا هيچ بنده اي را از ابتدا گمراه نکرده و نمي کند بلکه همه مخلوقات را به هدايت تکويني و غريزي و انسان ها را به هدايت غريزي و عقلي و وحياني (فرستادن پيامبران)هدايت کرده ، هدايت خدا عام و فراگير است و هيچ کس از شمول آن خارج نيست.
بله هدايت پاداشي خدا فقط شامل حال مؤمنان و پذيرندگان است .خدا کساني را که هدايت ابتدايي را نپذيرند و در مقابل آن منکرانه بايستند و استکبار ورزند ، از هدايت پاداشي محروم کرده، چون خواهان درک و فهم و پذيرفتن حق نيستند . کيفر عمل مستکبرانه و ستيزه جويانه خودشان است.
پرسش 8:
به نظر مي رسد که محمد دعايي را از قول الله به پيروانش ياد مي دهد و چنان تحت تاثير اين دعا قرار گرفته که در تمام رکعت هاي نماز در شبانه روز خوانده شود.
پاسخ:
همان جواب که در بالا گفتيم. يعني نويسنده مدعي است آوردن سوره اي چون حمد در توان بشر است ،پس مانند آن را بياورد. ديگر اين که هر کس در زندگي محمد کم ترين توجه و مطالعه اي داشته باشد ،مي بيند که محمد قبل از بعثت چهل سال در بين جامعه بوده ، هيچ گاه از او مشابه اين سخنان شنيده نشده است . از هيچ کس هم تعليم نديده و اهل سواد و خواندن و نوشتن نبوده، چگونه و از کجا اين سخنان را ياد گرفته و بر زبان رانده است؟
كسي كه در ميان قوم خود به امين و درستكار بودن شناخته شده، كسي كه قبل از بعثت هيچ چيزي ننوشت و نخواند.
همه مردم به ايمان او به خدايش و خدا ترسي اش باور دارند . چگونه کسي که در اين مرحله از خداترسي است ،جرات مي کند مطلبي را که خود گفته يا از جايي گرفته ،به خدا نسبت دهد؟ او که به قيامت باور دارد و دروغ بستن به خدا را بالاترين ظلم مي داند و در قرآنش آن را به عنوان بالاترين ظلم بارها اعلام کرده(1)، چگونه خود مرتکب اين بالاترين ظلم مي شود؟
مگر عبادت ها و کيفيت آن ها را او ابداع کرده است؟ اين ها سخن کسي است که به نبوت و خدا و وحي ايمان ندارد . اگر کسي به اين مقوله ها ايمان داشته باشد، مي داند که پيامبران مبلغ از جانب خدا بودند و به خود اجازه نمي دادند در کار خدا دخالت کنند و هر چه به عنوان دين مي گفتند و انجام مي دادند، به امر خدا بوده است.
پي نوشت :
1. انعام(6)آيات 21،93،144؛ اعراف(7)آيه37؛ يونس(10)آيه11؛ هود(11)آيه18؛ کهف(18)آيه15؛ عنکبوت(29)آيه68؛ زمر(39)آيه32؛ صف(57)آيه7.
پرسش 9:
به نظر مي رسد اسلام نماز را از اديان ايران باستان اقتباس کرده است.
پاسخ:
اين که بين اديان مشابهت هايي وجود دارد، دليل اين نيست که اقتباس صورت گرفته زيرا منشا اديان خداي يگانه است. اديان حقيقي شباهت بسيار بيش تري از اديان موجود با هم داشته اند . تحريف ها و کتمان ها بوده که سبب شده بسياري از شباهت ها کتمان شود يا اختلاف و تفاوت ايجاد گردد . به خاطر وجود رگه هايي از دين حقيقي در اديان تحريف شده موجود، مشابهت هايي بين آن ها با دين اسلام وجود دارد که اين ها خود تاييد کننده ادعاي قرآن در وحدت اديان است.
خدا دين حق را يکي شمرده که از جانب همه پيامبران بيان شده ، تفاوت را در شريعت ها و دستور عمل ها مي داند که به تناسب زمان و شرايط تغيير کرده است. البته شريعت ها کاملا با هم مغاير و متفاوت نيستند، بلکه بعضي از دستور عمل هاي شريعت قبلي در شريعت بعد نسخ شده است . بسياري تاييد شده و شباهت ها در مورد همين تاييد شده ها است.
۱۳۸۹/۰۴/۲۲ ۱۱:۵۷ شناسه مطلب: 14300
سلام. سوال من در خصوص كاشت ناخن و حكم غسل و وضو با ناخن كاشته شده چيست؟
پرسشگر گرامي با سلام و سپاس از ارتباطتان با اين مرکز
کاشتن ناخن مصنوعي در صورتي که برداشتن آن ممکن نباشد، بدون ضرورت و نياز از جهت آن که مانع رسيدن آب به بدن مي گردد، جايز نيست، ولي اگر ضرورت در بين باشد ، مانند آن که ناخن کسي قطع شده باشد و ناخن مصنوعي بکارد، اشکال ندارد.
در هر صورت اگر کسي ناخن مصنوعي بکارد، در صورتي که ممکن باشد در هنگام وضو و غسل ناخن مصنوعي را بردارد، اما اگر برداشتن آن ممکن نباشد يا موجب حرج و سختي غير قابل تحمل باشد، بايد به صورت جبيره اي وضو و غسل را انجام دهد، يعني دست تر روي ناخن کاشته شده بکشد، وضو و غسل صحيح است و بعد از وضو يا غسل بنابر احتياط تيمم هم نمايد.(1)
لطفا هرگاه سوال شرعي مي پرسيد ،نام مرجع تقليد خود را ذکر کنيد تا بر اساس نظر مرجع شما پاسخ بدهيم .
پي نوشت:
1. سؤال تلفني(7746666-0251) از دفتر آيت الله خامنه اي.
۱۳۸۹/۰۴/۲۲ ۱۱:۱۵ شناسه مطلب: 14298
سلام مدتی است مسئله ای منو آزار می ده و منو دچار بی هویتی و پوچی کرده بطوری که فکر می کنم زندگی مو با یادگیری مسائل مذهبی و عمل کردن به اونها و پرهیز از گناهان هدر دادم و چیزی جز سختی نتیجه ای برام نداشته. و دیگه علاقه ای به این راه و یاد گیری بیشتری به مسائل مذهبی ندارم و و هر وقت قصد خوندن قرآن یا تفسیر و یا کتب دیگر دینی میکنم با این افکار دست بر می دارم . این موضوعی که منو دچار شک و تردید کرده اینه که چرا اسلام در همه ی جهان بخش نشد تا حجت بر همه تمام بشه مگه قرار نبود با آمدن قرآن حجت بر همه تمام بشه و همه به اسلام روی بیاورن. چرا کسانی در کشورهای خارجی همه نوع لذت رو از زندگی باید ببرن از رابطه های جنسی گرفته تا جشن و آواز و موسیقی و رقص و......... و هیچ گناهی براشون نوشته نمی شه چون حجت بر آنها تمام نشده و یا در عرف آنها رابطه جنسی اشکال نداره یا همجنس بازی مجاز ویا مشروب در آنجا مجازو آنها فکر میکنن اینطور زندگی صحیح است و با توجه به فقه شیعه هر کس فکر کند که کاری که می کند صحیح است اگر خلاف شرع باشد چون فکر می کده عمل صحیحی انجام می داده اشکالی نداره و تنها در یک مورد است که مراجع ما گفتن اشکال داره آن هم غسل است که حتما باید یاد گرفت و اگر اشتباه کند نمازها و روزه ها باطل است.(من در استفتائات مراجع محترم تقلید این را خواندم) آنها حتی با محارم رابطه برقرار میکنند مشروب می خورند می رقصند همجنس بازی میکنن و...........................وو یا چون دنیشون تحریف شده و و مردم عادی مسئولیتی ندارن هر کار ی می خواهند میکنند..... بعد از مرگ هم بخاطر اینکه حجت بهشون تمام نشده بود و نمی دونستن درست چیه و غلط چیه به بهشت میرن و خدا عذرشونو می پذریه. اما ببخشید شما نمی تونید بگید اینطور نیست چون در همان استفتائاتی که گفتم در مورد تشخیص کافر گفته شده چون در غرب تبلیغ بدی در مورد اسلام هست و آنها نمی دانند واقعیت چیست کافر محسوب نمی شوند. اماحالا مسلمانها بخصوص شیعه که همه چیو نجس میدونن باید از همه چیز پرهیز کنیم و توبه هم کنیم حالا شاید بهشت رفتیم. خودومون عذاب بدیم نمی دونم این آب کر یا این آب قلیل یا رقصیدن حرام یا رابطه جنسی حرام حتما باید ازدواج کنی بعد ویا .................از همه نظر باید خودمونو حفظ کنیم تا به بهشت بریم اما خارجی ها و حتی آدمهایی که تو کشور اسلامی زندگی کردن و می کنن اگر مطالعه دینی نداشته باشن و سراغ یادگیری مسائل دینی نرن هم تو این دنیا لذت می برن هم اونجا(با توجه به استفتائات مراجع بزرگ ) آیا با عدل خدا سازگار ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ چرا همه جا اسلام کسترش پیدا نکرد تا همه یکسان اعمالشون مورد برسی قرار بگیره. حتی این قضیه تو خود مسلمانها هم هست از طرفی تو رساله ها نوشته باید احکامی رو که معمولا با اون سرکار داریم واجب یاد بگیریم.اما اگه کسی یاد نگیره و خودش فکر می کنه درست انجام می ده و بعد بفهم غلط اشکال نداره.مثلا یکی فکر میکنه بین آب کر و قلیل فرقی نیست خوب زندگیش راحتر از کسی که این فرق و می دونه پس به من بگید چرا باید به سراغ یاد گیری مسائل دینی بریم و خودمونو بدبخت و بیچاره و محدود کنیم چرا مثل من که تا وقتی احکامو یاد نگرفته بودم زندگیم بهتر بود تا الان .خوب اگه یاد نگیرم حسابو کتاب ما هم راحت تر ای کاش زود تر اینو می فهمیدم . واقعا چرا باید سراغ یادگیری مسائل دینی رفت وقتی مسئولیت بیشتر میشه مثلا تا وقتی ندونی اگر گناهی کنیم و ندونیم اشکال نداره و اگر عمل نیک کنیم ثواب می بریم اما اگر بدونی گناه کنیم عذاب داره و عمل نیک هم خوب ثواب . واقعا چه ارزشی داره پرهیز من مسلمان (بخصوص شیعه)با مسلمانی که هیچ چیزو رعایت نمی کنه چون نمی دونه و یا خارجی هایی که حجت بهشون تمام نشده و همه نوع حرامو می کنن و قرار همه به بهشت بریم .واقعا این عادلانه است؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ خواهشا اینون نگید که چون کسی که بیشتر می دونه اگر عمل کنه پاداش کامل اون عمل نصیبش میشه .چون اگه نکنه عذاب می بینه اما کسی که نمی دونه نه. چرا اینها رو زودتر به ما نمی گید تا الکی سراغ مسائل مذهبی و یاد گیری اون نریم و زندگیمون سخت نشه و وقت و عمرمون بی جهت تلف نشه. چرا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ حالا من دچار پوچی شدم می بینید چقدر سخته فقطی بفهمی یک عمر خودتو عذاب دادی بخاطر آخرت اما کسانی که گناه می کنن هم در این دنیا وهم آخرت بخاطر ندونستن لذت می برن. شما میگید گناه خیرو برکتو می بره درسته ؟حالا چرا خیر برکت گناه کارو نمیره از هر نظر مثلا خارجی ها خدا به اونها زیبایی بی نظیری داده و همچنان این نعمت و به آنها می ده و از وقتی روابط نامشروع در کشور ما هم زیاد شده چهرهای بچه ها داره زیبا تر میشه بچه ها ی ماهم اکثرا شبیه خارجی شدند موهای بور چشمانی رنگی.اینها نشانه یچیست شما خودتان میگویید هیچ کاری بی حکمت نیست و خدا هم در قرآن گفته که چهرهای شما را در رحم مادر ترسیم میکنیم. آیا این نشانه ی آن نیست چون بخاطر جهالت آنها گناه صورت گرفته خدا رحمت را از آنها دریغ نمی کند و آنها را سیراب می کند از رحمت بی انتهای خود.نگویید که به شرایط خاصی بستگی داره چهره زیبا می دانم منظورتان چیست اما خانواده های مذهبی مثلا خانواده ی مراجع محترم که اینها را رعایت میکنن چرا از این نعمت برخوردار نیستند آیا نمی تواند دلیل این باشد بخاطر فهم زیاد مسائل و رعایت نکردن بعضی چیزها چهر ه ی بچه های آنها زیبا نشده و حتی چهر ه خودشان که از خلنواده های مذهبی بودند آیا توجیهی دیگر دارد؟مگر اینکه بخواهیم خودمان را بزور توجیه کنیم. مسئله من در خانواده ی یکی از آشناها دیدم شخصی از کودکی تا نوجوانی دارای چهره ی زشتی بوده و اما با بزرگتر شدن و شروع به گناه چهره ی بسیار زیبایی پیدا کرده و همچنان دارای این چهره زیبا با توجه به سن زیادی که پیدا کرده دارد اما شخص دیگری از کودکی تا نوجوانی بسیار زیبا بوده اما چون نماز خوان بوده و یک مدت دچار روابط مثلا نامشروع شده بود چهره زیبای خود را از دست داده و روز به روز هم داره زشت تر میشه و فقط گناهش این بوده که معتقد تر بوده و می دونسته همین .مگر این در ست نیسته که آثار گناه در چهره شخص گناه کار پیدا می شه که فقط در مورد این بیچاره بوده چون اطلاعات داشته اما شخص اول نه.خواهشا اینو نگید که خوب شخص اول به حال خودش رها شده چون همین شخص دوم باعث هدایت شخص اول شده .اینهم آثاری که من دیدم .حالا به چه امیدی زندگی کنم وقتی با خوندن کتابهای بسیار زیاد زندگی رو برای خودم سخت کردم فقط به جرم دونستن فقط می تونم خدا رو شکر کنم که زود فهمیدم وگرنه تصمیم به تحصیلات حوزوی هم داشتم وگرنه دیگه بدبخت می شدم. حالا شما بگید با این خستگی چه کنم اینقدر خوردمو توجیه کردم خسته شدم و وقتی با خوندن استفتائات مراجع بزرگ متوجه شدم چقدر می تونستم راحت زنگی کنم اما نکردم خیلی عذاب می بیبنم. همیشه یا نمی رسیم و یا وقتی می رسیم خیلی دیره دیر دیر دیر
پرسش 1:
چرا اسلام در همه جهان پخش نشد تا حجت بر همه تمام بشه ؟
پاسخ:
پرسشگر گرامي با سلام و سپاس از ارتباطتان با اين مرکز
سوالي كه مطرح نموديد ، سال گذشته با كمي اختصار و البته با آيدي ديگري براي ما ارسال شده بود و پاسخي كامل هم به آن داده شد ، اما گويا با آن پاسخ چندان مشكل تان حل نشد ؛ در هر حال سوال پاسخ مجددي به ضميمه پاسخ قبلي ارائه مي شود :
يك اشتباه كوچك و دركي اشتباه از يك حقيقت ديني باعث شد كه به چنين شبهه و دغدغه فكري و ذهني مبتلا شويد . اميدواريم كه با توضيحات ما حقيقت را به روشني دريابيد . از تقواي گذشته خود و تلاشي كه در مسير درك و عمل به مفاهيم ديني به كار بسته ايد ،خوشحال و شاكر باشيد .
چرا اسلام در همه جهان پخش نشد و به صورت ديني فراگير درنيامد ؟
اسلام ديني همه گير و براي همه انسان ها تا انتهاي عمر دنياست اما اين امر مستلزم آن نيست كه اسلام در زماني كوتاه يا طولاني مدت در سراسر عالم سيطره پيدا كند . در شرق و غرب عالم احدي نباشد مگر آن كه به اين دين ايمان آورده باشد ؛ اصولا اگر بنا بود كه با نوعي اعجاز و قدرت الهي اين دين رشد يابد و مردم همه نقاط جهان به قدرت الهي نسبت به اين دين مومن گردند ،ديگر ضرورتي براي اين همه تلاش و مجاهدت پيامبر و ائمه و بزرگان دين وجود نداشت .
حقيقت يك دين باور عقلاني و نوعي عقيده دروني است . پذيرش و قبول يك فكر و عقيده نيازمند رسيدن به حقانيت آن از طريق خاص فكري و استدلالي و فطري است . به زور و اجبار و فشار يا راهكارهاي ديگر نمي توان درستي و حقانيت يك فكر را به ديگران تحميل نمود ، به همين خاطر انبيا و اوليا همواره تلاش نمودند تا با حركت فكري و فرهنگي در صدد ترويج تفكرات و آيين خود برآيند . توده جامعه را به سمت تفكر آسماني خود بكشانند . اگر كوشش و مبارزه عملي هم در اين راه وجود داشت ،براي مقابله با ظالمان و مانعان اين مسير بود .
نتيجه تلاش و كوشش عملي و فكري و فرهنگي آن شد كه اكنون به رغم همه فشارها و تلاش هاي صورت گرفته در مسير تبليغ و ترويج اسلام، اين دين بزرگ تبديل به دين دوم عالم شده ، بعد از مسيحيت مهم ترين دين مردمان جهان است.آمار بيش ترين گروش آن هم در بين اقشار تحصيل كرده و فرهيخته در سراسر جهان به اين دين تعلق دارد ؛ پس حقانيت اسلام و فراگير بودن آن و حجيت قرآن براي همه مردم بشر منافاتي با وضعيت فعلي جهان و ميزان آگاهي مردمان از حقيقت اين دين ندارد .بلكه مويد اين امر هم معتقد بودن مردماني در همه قاره ها به اين دين است .شايد كشوري نباشد كه تعداد كم يا زيادي مسلمان را به خود اختصاص نداده باشد ، به علاوه حجم گرايش مردمان مناطق گوناگون جهان به اين دين نيز حكايت از پذيرش اين تفكر در بين همه فرهنگ ها و تفكرات جهان دارد .
پرسش 2:
2- چرا کساني در کشورهاي خارجي همه نوع لذت رو از زندگي بايد ببرن، از رابطه هاي جنسي گرفته تا جشن و آواز و موسيقي و رقص و......... و هيچ گناهي براشون نوشته نمي شه چون حجت بر آن ها تمام نشده و يا در عرف آن ها رابطه جنسي اشکال نداره يا همجنس بازي مجاز ويا مشروب در آن جا مجاز و آن ها فکر مي کنن اين طور زندگي صحيح است و با توجه به فقه شيعه هر کس فکر کند که کاري که مي کند صحيح است اگر خلاف شرع باشد چون فکر مي کرده عمل صحيحي انجام مي داده اشکالي نداره و تنها در يک مورد است که مراجع ما گفتن اشکال داره ،آن هم غسل است که حتما بايد ياد گرفت و اگر اشتباه کند نمازها و روزه ها باطل است.( در استفتائات مراجع محترم تقليد اين را خواندم) آن ها حتي با محارم رابطه برقرار مي کنند ،مشروب مي خورند، مي رقصند ،همجنس بازي مي کنن و...و يا چون دينشون تحريف شده و و مردم عادي مسئوليتي ندارن ،هر کار ي مي خواهند مي کنند..... بعد از مرگ هم به خاطر اينکه حجت بهشون تمام نشده بود و نمي دونستن درست چيه و غلط چيه، به بهشت مي رن و خدا عذرشونو مي پذيره. اما ببخشيد شما نمي تونيد بگيد اين طور نيست چون در همان استفتائاتي که گفتم
پاسخ:
در تبيين مساله دچار نوعي اشتباه مبنايي شده و تصوير درستي از نوع نگاه و رفتار مردمان جهان نداريد ؛ تنها بخش كوچكي از مردمان مناطق مسيحي نشين ،آن هم مناطق غير كاتوليك را مد نظر قرارداديد كه جمعيتي حد اكثر 2 درصد جهان را تشكيل مي دهند ، در حالي كه در مناطق گوناگون جهان انسان هاي معتقد به مذاهب واديان مختلف وجود دارند كه براي خود تفكرات و آداب و رسوم و شريعت هاي سخت و آسان گوناگوني دارند .
در غير از كشورهاي مسلمان ، مناطق يهودي نشين عالم كه داراي شريعتي به مراتب سخت تر از شريعت اسلام هستند و همچنين بخش اعظم جنوب و شرق آسيا هم كه به تفكرات بودايي ،ذن ، هندو و مانند آن گرايش دارند ، به باورهاي رفتاري مختلفي معتقدند . براي خود آيين عملي و شريعت نسبتا دشواري دارند كه اجازه انجام بسياري از رفتارها ر ا به آن ها نمي دهد .
حتي در مناطق بدوي و قبيله اي آفريقا و آمريكاي جنوبي هم گرايش هاي آييني قومي و قبيله اي سفت و سختي وجود دارد كه افراد مومن به آن تفكرات را در انجام بسياري از امور محدود كرده، اجازه انجام هركاري را به آن ها نمي دهد ، به همين خاطر اين مردمان از بسياري لذت هاي طبيعي و عادي كه ما از آن ها بهره مي بريم، محرومند و اجازه انجام آن ها را ندارند .
حتي در مورد يهوديان و مردمان مغرب زمين كه نوع زندگي آن ها مقياس شما قرار گرفته است، نيز دچار اشتباه هستيد ،زيرا هرچند در تفكر مسيحي حجم شريعت بسيار محدود شده و كمرنگ به نظر مي رسد ، اما در هر حال بسياري از رفتارها به طور صريح در اين تفكر گناه و حرام دانسته مي شود .هر نوع رابطه جنسي خارج از محدوده ازدواج شرعي و هر نوع انحراف جنسي ديگر مانند همجنس بازي بر اساس همه تفكرات و مذاهب مسيحي حرام و مستحق عقوبت و نيازمند توبه است .
اصولا بسياري از اين اعمال در همين كشورها جرم محسوب مي شود . به شكلي تابوي فرهنگي هم به حساب مي آيد ، هرچند ارتباط ما با اين فرهنگ ها از طريق رسانه هايي است كه حقيقت رفتاري اين جوامع را به درستي به ما منتقل نمي كنند. در بين مردمان همين كشورها هم بسياري از اموري كه نام برديد ، مذموم و مطرود است . بدنه جامعه اين گناهان را بر نمي تابد . اين اعمال را شنيع و غير انساني مي داند . افراد مرتبط با اين رفتارها هنوز كه هنوز است ، در جوامع غربي در اقليت و تا حدي در انزوا هستند .
به همين دليل فرايند اعتراف پيش كشيش در برابر انجام اين قبيل اعمال امري كاملا پذيرفته شده محسوب مي شود .به رغم رواج برخي رفتارها مانند روابط نامشروع و... در اين كشورها ، هيچ كس در گناه بودن اين امورترديدي به خود راه نمي دهد ؛ در حقيقت عوامل اصلي تبليغ و ترويج اين گونه اباحي گري ها و رفتارهاي شنيع كساني هستند كه معتقد به ايمان مسيحي نبوده، عملا خود را منكر اديان آسماني يا خدا معرفي مي كنند و آده ايست يا آگنوستيك محسوب مي شوند .
هرچند اسلام كامل ترين دين آسماني و جامع ترين دستورعمل خداوند براي رسيدن به كمال انسان و دستيابي به مراتب والاي سعادت دنيوي و اخروي است ، اما اگر كسي مسلمان نبود، محكوم به نوعي آزادي و بي قيدي نيست .
اگر فرد يا افرادي به دلايل گوناگون امكان دسترسي به حقيقت دين اسلام نداشتند ، تكليف شان چيست ؟آيا در همه كارهاي شان آزاد و مجاز به انجام هر عملي هستند ؟ يا آن كه خداوند براي آن ها تكاليف و مسئوليت هايي قرار داده است و در قيامت نسبت به چگونگي برخورد با تكاليف مورد بازخواست قرار مي گيرند ؟
در تفكر اسلامي به هيچ وجه اين نگاه تبعيض آميز قابل قبول نيست؛ بر اساس آموزههاي وحياني انسان از دو طريق هدايت ميشود :
يکي از طريق بيروني که معارف وحياني است .
ديگري طريق دروني که عبارت از عقل آدمي است . عقل مثل آموزههاي دين حجت خداوند بر بشر است . باعث اتمام حجت بر انسان ميشود. در روايت زيبايي آمده است:
«خداوند بر مردم دو نوع حجت دارند،
يکي حجت ظاهري و ديگر حجت باطني، اما حجت ظاهر انبيا و ائمهاند، اما حجت باطني عبارت از عقل خرد آدميان است».(1)
بنابر اين به فرض مردمان کشورهاي غربي از فيض درک معارف اسلام بينصيب مانده و به اصطلاح حقايق اين دين بر آن ها عرضه نشده باشد، ولي به طور يقين از موهبت عقل و خرد برخوردارند . نقاط ابهام و يقيني البطلان تفكر سنتي خود را ادراك مي نمايند ، همچنين انديشمندان توانا در ميان آن ها وجود دارند كه به كمك آن ها ميتوانند به حکم عقل عمل نموده آ به سوي شناخت حق روي بياورند يا طبق عقل شان عمل کرده و از انجام کارهاي ضد اخلاقي و مخالف با فطرت و خلقيات انساني دوري نمايند.
آن ها هم به حكم عقل و منطق و فطرت انساني خود و هم به حكم دين و مذهب خود كه بسياري از احكامآن ها با اسلام مشترك است ، مسئوليت داشته و مورد بازخواست الهي قرار مي گيرند. بنابراين تصور آن كه ايشان هرگونه عمل و رفتار نمايند، اهل بهشت خواهند بود و درمورد اعمال و رفتارشان مورد بازخواست قرار نمي گيرند ،تفكري كاملا مردود و نادرست است .
پس اكثر مواردي كه بيان كرديد ،مانند روابط نامشروع و همجنس بازي و روابط با محارم و... در همه شرايع اديان موجود (چه آسماني و چه غير آسماني) عملي حرام و مذموم و مستحق مجازات خوانده مي شود . لااقل از منظر عقل و فطرت انساني بسياري از اين امور، عملي مذموم محسوب مي گردد .در هر حال فرد در قيامت به واسطه مخالفت با حكم عقل و بينش خود مجازات مي گردند و اين رفتارها بي حساب نخواهد بود .
با توجه به آنچه گفته شد، تا حدودي حقيقت در مورد فتوايي كه نقل كرديد و نظر علما در خصوص گناهكار نبودن فردي كه از نادرستي عملش مطلع نيست ،روشن مي شود ؛ زيرا آنچه گفتيد، در همه اديان و مذاهب مطرود و مذموم است .فاعل اين كارها خود مي داند كه گنهكار است .در نتيجه مستحق مجازات به حساب مي آيد ، حتي اگر اين گونه نباشد ،لااقل خود مي فهمد كه اين كار مورد پذيرش عقل و فطرت انساني نيست .انجام آن دوري از حقيقت وجودي انساني است . اگر حقيقتي در وراي اين عالم باشد ،چه بسا در برابر خرد گريزي او را مواخذه نمايد .
پس در خصوص اكثريت اعمال ناشايست و معاصي حجت بر همه انسان ها تمام شده است ،اما اگر عملي نه از منظر دين و آيين فرد قبيح باشد و نه عقل خود او نادرستي آن را درك نمايد مانند مصرف مشروبات الكلي يا رقص ، آن هم در محدوده بسيار معين و غيرافراطي ، آيا بي اطلاعي اين فرد از گناه بودن اين عمل، ناشي ازكوتاهي از درك حقيقت دين و آيين حق در اين دوره زماني بوده ؟
در حقيقت نوع جهل افراد در اين گونه از امور به دو صورت است :
يا فرد واقعا دين و آيين خود را دين حق يافته و بر اساس تحقيق و درك عقلاني خود در درستي آيين سنتي خود بدان پايبند است . در نتيجه در گناه ندانستن عمل مزبور تقصيري ندارد. جاهل قاصر به حساب مي آيد ؛
يا فرد در رهيافت به دين حق و شناخت عمل گناه از غير گناه ،سهل انگاري و كوتاهي كرده، بلكه بر خلاف حكم عقل خود در نادرستي و اشكالات روشن تفكر سنتي خود باز نسبت به تحقيق در مورد دين حق تعلل ورزيده ؛ در اين صورت در عدم درك گناهان جاهل مقصر محسوب مي گردد .
از نظر همه مراجع بخشيده بودن عمل فرد مرتكب گناهان كه از گناه بودن آن غفلت دارد، مربوط به افراد قاصر است، يعني مسلماناني كه از گناه بودن اين عمل ناخواسته آگاه نشدند يا غير مسلماناني كه ازاساس در درك دين اسلام و حقايق آن محرومند، نه اكثريت افراد در جوامع غير مسلمان كه به هيچ وجه در برابر اعمال و رفتارهاي شنيع خود آزاد و بي مجازات نخواهند بود .
اين قبيل افراد به طور کلي دو دستهاند:
عدهاي از آن ها قاصرند، يعني واقعاً از آموزههاي دين آسماني بيخبرند.
اين عده که تعدادشان بسيار اندک است ، در آخرت گرفتار عذاب نخواهند شد، ولي وارد بهشت به معني كامل كلمه هم نميشوند، چون بهشت از آن کساني است که ايمان و عمل صالح دارند .بهشت در واقع نتيجه و پيامدهاي عمل درست آدمي است. اين عده اگر بر اساس دين و شريعتي كه اطمينان بر درستي آن داشتند و همچنين بر اساس حكم عقل عمل نمايند ، پاداش آن رفتارها را خواهند ديد .
اما عدهاي ديگر که مقصرند ، يعني در شناخت اسلام و عمل به احکام دين کوتاهي کردند و گناه کارند، بيترديد در قيامت شديدترين عذابها را خواهند ديد ؛ البته اين افراد خود به گرو هاي مختلفي تقسيم مي شوند ،
بخشي توده عادي جامعه را تشكيل مي دهد كه ميزان عذاب آن ها بسته به حجم پايبندي شان به آيين خود و مباني معرفتي مسيحيت و مانند آن است . در برابر تك تك گناهاني كه بر اساس مذهب خود انجام دادند و همچنين همه رفتارهايي كه مخالف فطرت و اخلاق انساني بود ،مستحق عذاب و مجازاتند ، اما چه بسا در نهايت از عذاب نجات يابند ،ولي در هر حال به بهشت منتقل نمي شوند .
بعضي که معاندند، يعني كاملا لزوم وجود خدا و بطلان تفكر مسيحي و اديان خود را دريافتند اما در شناخت دين حق كوتاهي كرده ،بلكه به انكار درستي و حقانيت اسلام پرداختند ، به طور جاودان و ابدي در آتش ميسوزند . اما در هر حال مي توان گفت چه بسا اين افراد در بهترين حالت هيچ گاه وضعيت يك مسلمان معتقد به حقايق آسماني را هرچند گرفتار گناه و لغزش و اشتباه باشد ندارند .نعمت و رفع عذابي كه از روي ناآگاهي براي فرد حاصل مي شود، قابل مقايسه با نعمت درك آگاهانه حقيقت نيست .
نجات، کمال، رستگاري و امتياز در شناخت حقايق و ايمان به آن و عمل به آن است و نه بيخبري از آن، پس اگر انسانهايي که در کشور غير اسلامي زندگي ميکنند ، از شناخت اسلام و احکام نوراني آن بينصيباند، در واقع از امتياز و کمالاتي محروم و بينصيب اند که مسلمانان از آن برخوردارند . عملا سعادت ابدي و لذت و شكوه بهشت جاويدان را پيش رو نخواهند داشت .
عمل به احكام دين اسلام ، نه تنها براي سعادت اخروي ما آمده ، بلكه براي سعادت و خوشبختي انسان ها در دنياست. اگرفرد يا جامعه اي به اين دستورات عمل نكرد و نادرستي اين رفتارها را ادراك ننمود ، هرچند در ظاهر لذتي از انجام اين امور خواهد برد ، اما در حقيقت گرفتار ناملايمات و معضلات گوناگون جسمي و روحي فردي و بحران هاي مختلف اجتماعي خواهد شد كه امروزه جهان غرب به وضوح با آن ها دست به گريبان است .
در واقع ممكن است كه گناه يك فرد به نوعي عذاب اخروي را براي او به دنبال نداشته باشد ، اما در عين حال عوارض طبيعي و آثار وضعي اين اعمال كه سعادت دنيوي بشر را نيز تهديد مي كند، از اين اعمال جدا نمي شود ، همان گونه كه فردي نادانسته مشروب بخورد ،يقينا براي او گناه به حساب نمي آيد ، اما مستي و زوال عقل و لطمات جسمي اين عمل ناخواسته را نمي توان از آن جدا دانست .
پينوشت:
1. اصول کافي، ج 1، کتاب العقل والجهل، ص 16، نشر دار الکتب الاسلاميه، تهران، بيتا.
پرسش 3:
شما مي گيد گناه خيرو برکتو مي بره . چرا خير برکت گناه کارو نمي ره از هر نظر مثلا خارجي ها خدا به اون ها زيبايي بي نظيري داده و همچنان اين نعمتو به آن ها مي ده و از وقتي روابط نامشروع در کشور ما هم زياد شده چهرهاي بچه ها داره زيبا تر مي شه .بچه ها ي ماهم اکثرا شبيه خارجي شدند. موهاي بور. چشماني رنگي.اين ها نشانه چيست............
پاسخ:
در مورد زيبايي خارجي ها هرچند نكته بسيار سطحي و ساده انگارانه اي گفتيد اما بحث ما درخصوص غير مسلمانان و افرادي است كه به حقيقت اسلام راه نيافتند ،نه انسان هاي بخش معيني از اروپا و آمريكا ؛
در واقع هرچند معيار ها در زيبايي كاملا نسبي و متفاوت است ، اما حتي از همان لحاظ مورد نظر شما ، قضاوت تان نه در خصوص خود غربي ها صادق است و نه غير آن ها ، چون اولا اكثريت غير مسلمانان را مردمان آفريقا و آسياي ميانه و جنوب شرقي آسيا و اقيانوسيه و آمريكاي جنوبي تشكيل مي دهند كه از نظر زيبايي ظاهري قابل قياس با مسلمانان كشورهايي مانند ايران و لبنان و تركيه و آذربايجان و... نيستند .
ثانيا اصولا خود مردمان اروپا و آمريكا هم در بخش هاي مختلف قيافه هاي متفاوتي دارند و زيبايي همساني ندارند ، بلكه حتي در بهترين شرايط وقتي از نزديك با اين افراد مواجه مي شويد ، در مي يابيد كه نسبت به قيافه آن ها و زيبايي مورد نظر دچار اشتباه بوديد و حقيقت آن گونه مي پنداشتيد نبود .
جالب آن كه در آمريكا موارد متعددي ديده شده كه ملكه زيبايي در اين كشورها از نژادهايي غير غربي انتخاب مي شود، يعني افراد معدود غير بومي ساكن در اين كشور به عنوان زيباترين فرد برگزيده مي شوند ،چنان كه چند سال قبل فردي افغاني و در سال جاري فردي لبناني ملكه زيبايي شناخته شد .
اين مطالب ارزش بيان نداشت اما براي روشن شدن نادرستي تفكر شما لازم بودكه بيان شود ، اما در نگاه دقيق علمي از نظر پزشكي بشر به سمت زيبايي نسل هاي آينده مي رود، زيرا در ميزان رعايت مقررات و ضوابط پزشكي و تغذيه و مراحل رشد جنين در دوران حاملگي و جلوگيري از بيماري هايي كه موجب نقص جسمي يا بيماري هاي گوناگون مي شود ، پيشرفت هاي چشم گيري صورت گرفته ، رعايت همه اين موارد به زيباتر شدن نسل هاي بعدي مي انجامد .
در حقيقت اين مساله هيچ ارتباطي با ترويج گناه در جامعه و تفاسير مضحكي از اين دست ندارد ، هرچند ما معتقديم كه انجام برخي گناهان آثار وضعي خود را به دنبال دارد ، اما نتيجه عادي اين اعمال زشتي هاي روحي و اخلاقي است ،نه زشتي جمال و چهره ظاهري .
به علاوه اگر در معارف ديني بر تاثير گذاري اعمال بر زيبايي چهره تاكيد شده ،مثلا گفته شده كه افراد نماز شب خوان زيباتر از ديگران هستند، اولا اين زيبايي نوعي زيبايي معنوي و روحي است كه آثار خود را به نوعي در قيافه ظاهري نشان مي دهد .
ثانيا اين بدان معنا نيست كه افراد غير نماز شب خوان يا گنهكار روز به روز زشت تر مي شوند .
در هر حال به نظر مي رسد اين تفكرات مبنا و پايه اي ندارد . حقيقت درك صحيح حقايق عالم و عمل به آن ها براي رسيدن به سعادت دنيا و آخرت را فداي تصورات سطحي و ناشي از تمايل به برخي رفتارهاي به ظاهر لذت بخش اما در واقع بسيار زشت و داراي عواقب سوء نكرده ، در عين حال از لذت هاي مجاز و حلال كه خداوند براي بشر قرارداده ،خود را بي نصيب نگردانيد .
اگر در هر مورد خاصي سوال و ابهامي براي تان باقي ماند، با كمال ميل پاسخگو خواهيم بود .
۱۳۸۹/۰۴/۲۲ ۱۱:۰۶ شناسه مطلب: 14297
۱۳۸۹/۰۴/۲۲ ۱۰:۵۶ شناسه مطلب: 14296
چگونه می توانیم زندگی منطبق بر معیار های الهی با توجه به شرایط دنیای امروزی داشته باشیم؟از کجا و چگونه اغاز کنیم؟
پرسشگر گرامي با سلام و سپاس از ارتباطتان با اين مرکز
اگر مي خواهيم در دنياي امروز زندگي مان بر پايه معيار هاي الهي باشد ،بايد به دو نکته اساسي توجه کنيم:
اول : دينداري در زماني و جامعهاي که همه اسباب هدايت و دينداري آ ماده است و همه مردم به سوي آن گرايش دارند، اگر چه ارزشمند است، ولي ارزشمندتر از آن دينداري در روزگاري و اجتماعي يا در ميان خانواده و گروهي است که اکثريت آن ها در گرايش به فساد و گناه و بيديني با هم مسابقه ميدهند.
چرا خداوند براي قدرداني از جوانان اصحاب کهف قسمتي از وحي و قرآن را به داستان آنان اختصاص داده ، عملکرد، افکار و عقايد آنان را الگو براي همه جوانها و انسانها قرار داده است؟ چون در جامعه کفر و شرک و فساد، راه خدا را در پيش گرفتند . راه خود را از جامعه خود جدا ساختند.
چرا خداوند در ميان همه زنان دنيا از« آسيه»همسر فرعون همانند مريم مادر حضرت عيسى تجليل نموده و او را الگوي بشر معرفي نموده است؟(1)
در روايات شيعي نام آسيه در کنار حضرت فاطمه زهرا(س) جزو چهار زن برتر بهشتيان معرفي شده ، چون آسيه بر خلاف فرعون و جامعه فرعوني راه خدا و پايبندي به احکام الهي را در پيش گرفت.
قرآن کريم چه زيبا ميان کساني که پيش از فتح مکه و در دوران غربت اسلام و پيامبر ايمان آوردهاند، با کساني که بعد از فتح و پيروزي ايمان آوردهاند، فرق گذاشته :
«لَا يَسْتَوِي مِنكُم مَّنْ أَنفَقَ مِن قَبْلِ الْفَتْحِ وَقَاتَلَ أُوْلَئِكَ أَعْظَمُ دَرَجَةً مِّنَ الَّذِينَ أَنفَقُوا مِن بَعْدُ وَقَاتَلُوا؛(2)
كسانى از شما كه پيش از فتح مكه انفاق و جهاد كردهاند، با ديگران يكسان نيستند. آنان از حيث درجه بزرگ تر از كسانىاند كه بعدا به انفاق و جهاد پرداختهاند».
پس اگر بتوانيم در دنياي امروز که آميخته با فشارهاي روحي فرسايشي و آلوده به هزاران گناه و فساد و ابزا رها ي فساد انگيز ا ست ، دين خود را حفظ کنيم ، به دستور علما و مراجع تقليد و رهبر معظم انقلاب که حجت خدا و امام زمان عليه السلام در زمان غيبت هستند، عمل نماييم ، از تلاوت قرآن و پايبندي به نماز اول وقت و صبر و شجاعت و پايداري در برابر محنتها و فشارها کمک بگيريم، مي توانيم بگوييم که ـ ان شاء الله ـ مُهر رضايت و خشنودي خدا و ولي عصر را در نامه عمل خود داريم .
دوم : توجه کنيم و با دقّت در اين موضوع مهم تأمل و انديشه نماييم که « دين مجموعه باورها در باره نظام هستي و ارزش هاي مبتني بر اين باورهاست. »گستره باورها كه ارزش هايي را به دنبال دارد، متشكّل از يك منظومه فكري و رفتاري است كه پر و بال آن بر تماميّت انسان و همه وجود او سايه ميگستراند .
تمامي افكار و اعمال او را در جزئيترين موقعيتها به تسخير خود در ميآورد. « دين » يك سيستم فكري مقدّس و الهي و وحياني است كه مسلمان خود را دائما در آن احساس ميكند . نور اين منظومه فكري را در همه عرصههائي كه با آن مواجه ميشود، پرتو افكن ميبيند . تمام زواياي حيات فكري و زندگي عملي او را در بر ميگيرد. از اين رو قرآن کريم « ايمان » را - که از معرفت و سيستم فکري صحيح زايش پيدا مي کند - در کنار « عمل صالح » ذکر مي کند .
اين چارچوب فكري، با سرشت و شالوده وجود انسان هماهنگ است. اگر مجموعه تعاليم ديني را به هرمي تشبيه كنيم، رأس اين هرم را جهانبيني تشكيل ميدهد. پس در دنياي امروز که عصر انفجار اطلاعات ، و رايانه و فضا است ، نخست بايد تصويري الهي و بينشي وحياني از خود ، جهان و جامعه و زندگي داشت .
چه آن که دين داري فرع بر دين شناسي است. كسي كه شناخت از دين ندارد، چه بسا به انحراف كشيده شود و به بيراهه رود. امام صادق (عليه السلام) مي فرمايد:
"العامل علي غير بصيره كالسائر علي غيرالطريق و لايزيده سرعه السير من الطريق الاّ بُعداً ؛
كسي كه بدون بصيرت عملي انجام دهد، مانند كسي است كه در جهت اصلي گام برنداشته باشد. سرعت سير او هر چه بيش تر باشد، او را از مقصد دورتر ميسازد."(3)
امام علي (عليه السلام) به كميل فرمود:" هيچ حركتي نيست مگر اين كه در آن نيازمند به معرفت و شناخت هستي."(4)
اگر دين داري با دين شناسي همراه نباشد، خطر افتادن به افراط و تفريط وجود دارد. امام علي (ع) ميفرمايد:
جاهل را نمي بيني مگر اين كه افراط(تندروي) مي كند يا تفريط(كم كاري)(5)
متاسفانه خوارج نهروان با اين كه مردمي عبادت پيشه و متمسك بودند و شب ها را به عبادت مي گذراندند، به دليل جهل و ناداني وكج فهمي ديني با امام در افتادند. در مقام عمل و شناخت وظيفه دچار مشكل شدند . نتوانستند ميان ظاهر(يعني خط و جلد قرآن) و معني آن جدايي قائل شوند، از اين رو ابزار و آلت دست زيرك هاي مدّعي دينداري قرار گرفتند.
البته دين شناسي نيز بدون دين داري،كارايي ندارد. شناخت و معرفتي ارزشمند است كه مقدمه عمل باشد. شناخت خدا و پيامبر و احكام الهي، تنها مسئوليت انسان را سنگين تر مي كند. علم و عمل بايد توام باشد.
آيين مسلماني مراحلي دارد؛ مرحله اوّل آن همان ايمان به وحدانيت خداوند و نبوّت پيامبر اسلام است كه دو جمله «شهادتين» معرّف آن است . مراحل بعدي عمل به دستورات و قوانين اسلامي است . آنچه مايه سعادت جاويدان است، عقيده و ايمان برخاسته از شناخت و معرفت ( جهان بيني اسلامي ) همراه با عمل صالح است.
بنابراين دينداري علاوه بر عبادت ،التزام به همه مباني ديني و پيروي از خدا و پيامبر و اولياي الهي را نيز لازم دارد. چنين دينداري در هر زمان به ويژه در دنيايي که ما زندگي مي کنيم ،به شناخت و معرفت ديني نياز دارد . بدون تلاوت قرآن و تعمّق و تدبّر در تفسير و معاني آن و بدون مطالعه کتاب هاي معتبر و مورد اعتماد نمي توان به شناخت صحيح از دين نايل گشت .
پينوشتها:
1. تحريم (66) آيه 11.
2. حديد (57) آيه 10.
3. بحارالانوار، ج 1، ص 206.
4. تحف العقول، ص 119.
5. نهج البلاغه، فيض الاسلام، قصار 67.
۱۳۸۹/۰۴/۲۲ ۱۰:۰۴ شناسه مطلب: 14295
سلام علیکم چند سوالی دارم که ندانستن آنها مرا اذیت می کنند خواهش می کنم جواب قانع کننده و اگر امکانش هست با دلیل و حدیث آن را بیان کنید. پیشاپیش از شما تشکر می شود. 1- آیا هر چی پدر و مادر می گویند باید پیروی کرد ؟ در چه جاهایی به حرف پدر و مادر نباید گوش داد؟ چرا؟ 2- زمانی که جنگ رخ دهد. مثلا ایران و آمریکا. آیا برای جبهه رفتن ( شهید شدن) اجازه پدر و مادر واجب است؟ 3- برای کار کردن حق انتخاب کار مورد نظر با پدر و مادر یا با فرزند ؟ اگر با پدر و مادر فرزند به اختیار خود می توادند کاری انتخاب کند که کاملا مخالف با پدر و مادر باشد؟ 4- آیا در زندگی مشترک فرزندوهمسر، پدر و مادر حق دخالت در زندگی مشترک همچنین مشکلات زندگی آنها را دارند ؟ ( مادرم طوری در زندگی دخالت می کند که باعث اختلاف بین من و همسرم شده است . و بجای اینکه حل مشکل کنند باعث اختلاف زیاد بین من و خانمم شده و کینه نسبت به خانم و مادرم پیدا کردم.) 5- با وجود عقاید بدی که مادرم دارد( مانند اینکه حق زیاد بیرون رفتن و گردش با همسرت را نداری چرا که همسر پور رو می شه - درست رفتار کردن و کمک کردن آن در امر خانه، زن ذلیلی است و خیلی چیزها.) قبل از اینکه مشکلات بین من و همسرم و مادرم زیادتر شود. آیا برخلاف پدر و مادرم می توانم برای خود مستقل شوم و از خانه پدری خارج شوم (پیروی نکردن از حرف پدر و مادر در اینجا چه حکمی دارد) ؟ 6- مادر و خواهری دارم که خیلی غیبت می کنند. که اگر امکانش باشه یا از خونه می زنم بیرون یا نصیحتشون می کنم که اغلب گوش به نصیحت نمی دهند و مشغول غیبت می شوند. من در اینجا که نمی تونم همیشه از خونه فراری باشم . تکلیف چیست ؟ خواهش می کنم توضیح دهید؟ مسئله شرعی- دو سال پیش نود هزارتومان به حساب عابر بانکیم واریز شده بود که نمی دونم از کجا واریز شده اند. بانک برام پرینت نگرفت که مشخص شود همچنین جواب درستی نگرفتم که باید با این پول ها چه کار کرد. آیا می توانم آنها را به فقیر و فقرا بدهم؟
پرسش: سوال شرح 1- آيا هر چي پدر و مادر مي گويند بايد پيروي کرد ؟ در چه جاهايي به حرف پدر و مادر نبايد گوش داد؟ چرا؟
پاسخ: پرسشگر گرامي ! با سلام و سپاس از اعتماد و ارتباط تان با اين مرکز.
از روايات معصومان استفاده ميشود که والدين، چه مؤمن باشند و چه کافر و چه نيکوکار و چه معصيتکار بايد مورد احترام قرار گيرند و استثنا بردار نيست.
اما حد و حدود آن چقدر است ؟ به تعبير شما « آيا هر چي پدر و مادر مي گويند بايد پيروي کرد ؟» امامرضا(ع) ميفرمايد:
«نيکي به والدين واجب است ،گرچه مشرک باشند، ولي در معصيت خدا نبايد آنان را اطاعت کرد».(1)
قرآن مجيد نيز تنها در يک مورد مخالفت با پدر و مادر را جايز و بلکه واجب و لازم دانسته و آن موقعي است که پدر و مادر فرزند را به شرک و کفر دعوت کنند و يا به انجام گناه و نافرماني خدا و ترک واجب (عيني ) فرا خوانند، ولي در ساير موارد به رفتار پسنديده توصيه نموده است.(2)
امام باقر(ع) ميفرمايد: «سه چيز است که خداوند در باره آن ها براي مخالفت رخصت نفرموده است:
- رد امانت: حال صاحب امانت نيکوکار يا بد کردار،
- وفاي به عهد و پيمان: نسبت به نيکوکار و بدکردار.
- خوش رفتاري با پدر و مادر،نيکوکار باشند يا بدکردار، مؤ من باشند يا کافر ».(3)
البته فرزند ميتواند با رعايت ادب و متانت و حفظ جايگاه و حرمت پدر و مادر، نظر خود را در موضوعات مختلف بيان کند . از منطق خود دفاع نمايد. مهم اين است که فرزندان از جدل و بحثهاي بيهوده که ممکن است به تيرگي روابط و ناراحتي پدر و مادر بيانجامد، اجتناب ورزند،
از روايات استفاده مي شود قطع ارتباط يا برخورد خشم آلود با ارحام و خويشان به خصوص پدر و مادر كم ترين اثرش در دنيا اين است كه باعث فقر شديد و گرفتار شدن به اذيت اشرار، كوتاه شدن عمر و بروز مرگ ناگهاني و نابهنگام مي شود. در آخرت چنان از رحمت الهي دور مي گردد كه بوي بهشت (كه از مسافت هزار سال راه به مشام مي رسد) به مشام چند گروه از جمله عاق والدين يا كسي كه با ارحام قطع رابطه كند، نخواهد رسيد.(4)
- اهميت احترام به پدر و مادر و نيكى كردن به آن ها در سطحى است كه قرآن كريم در 9 مورد از آن سخن آورده است. در سه جا، احسان به پدر و مادر را در كنار توحيد و يكتاپرستى ذكر مى كند: «واعبدوالله ولا تشركوا به شيئا و بالوالدين احسانا؛ خدا را بپرستيد، و هيچ چيز را همتاى او قرار ندهيد و به پدر و مادر نيكى كنيد»(5)
در سه جاى ديگر، احسان به پدر و مادر را به عنوان وصيت الهى مطرح مى كند: «و وصينا الانسان بوالديه حسنا ؛ به انسان توصيه كرديم كه به پدر و مادرش نيكى كند»(6)
همچنين در سه مورد تكريم و نيكى به پدر و مادر را از زبان پيامبران الهى (ع) نقل مى كند: «ربنا اغفرلى ولوالدى و للمؤمنين يوم يقوم الحساب؛ پروردگارا !من و پدر و مادرم و همه مؤمنان را در آن روزى كه حساب برپا مى شود بيامرز»(7)
البته تحمل بدرفتاري والدين، نياز به صبر و بردباري دارد ، به خصوص براي جوان كه زودرنج و حساس است. اما اگر انسان رضايت خدا را در نظر داشته باشد و انگيزه الهي را در كار خود قرار دهد، سعادت وخوشبختي دنيا وآخرت،طول عمر باعزت وسر بلندي و وسعت رزق را همراه با الطاف الهي براي خود فراهم وتضمين نموده است.
پينوشتها:
1. عيون اخبار الرضا، ج 2، ص 124.
2. لقمان (31) آيه 15.
3. اصول کافي، ج 3، ص 236..
4. همان، ج2، ص 350 - 346.
5. نسا/آيه 36/بقره/83/انعام/151.
6. عنکبوت/8/لقمان14 احقاف15.
7. ابراهيم/41/مريم32/نوح28.
پرسش: 2- زماني که جنگ رخ دهد. مثلا ايران و آمريکا. آيا براي جبهه رفتن ( شهيد شدن) اجازه پدر و مادر واجب است؟
پاسخ: بستگي به نياز جبهه دارد. اگر رفتن به جبهه مورد نياز باشد، براي مردان بالغ رفتن به جبهه واجب است تا نياز جبهه برطرف شود و اجازه پدر و مادر را لازم ندارد.(1)
پي نوشت:
1. امام خميني، استفتائات ،ج1 ،س10و15 از دفاع.
پرسش: 3- براي کار کردن حق انتخاب کار مورد نظر با پدر و مادر يا با فرزند است؟ اگر با پدر و مادر است، فرزند به اختيار خود مي تواند کاري انتخاب کند که کاملا مخالف با پدر و مادر باشد؟
پاسخ: انتخاب شغل و كار هر كس حق خود او است.پدر و مادر نمي توانند به زور انسان را به شغل يا حرفه اي خاص وادار كنند، البته جلب رضاييت پدر در همه احوال لطف و عنايات خدا را متوجه انسان مي سازد.
پرسش: 4- آيا در زندگي مشترک فرزند و همسر، پدر و مادر حق دخالت در زندگي مشترک همچنين مشکلات زندگي آن ها را دارند ؟ ( مادرم طوري در زندگي دخالت مي کند که باعث اختلاف بين من و همسرم شده است . و به جاي اينکه حل مشکل کنند، باعث اختلاف زياد بين من و خانمم شده و کينه نسبت به خانم و مادرم پيدا کردم.)
پاسخ: پدر و مادر هر هر حال نگران فرزند خود هستند حتي اگر فرزند مستقل شود .مي خواهند به نحوي به آن ها كمك نمايند. اين جمله معروف است كه فرزند هر چه بزرگ هم باشد، اما براي پدر و مادر يك بچه است.
آنچه شما دخالت بيجا مي ناميد، از نگاه آنان كمك و ياري به فرزند است. حس كمك و ياري براي شما ضروري و مورد نياز است . نبايد آن را از بين ببريد، اما مي توانيد آن را در جهت صحيح تغيير دهيد. با اين حس شما در مشكلات و سختي هاي خود از آن ها كمك و مشاوره مي گيريد؛ بنابراين سعي نكنيد در مقابل هر نوع دخالتي از طرف آن ها موضع منفي بگيريد.
اما از نظر ديني چيزي كه كانون گرم و محبت آميز افراد درون خانه را تهديد كند، مورد تأييد نيست. دخالت آن ها اگر به اختلافات زناشويي دامن زده يا موجب آن شود، مورد تأييد دين وشرع نيست، حتي اگر چنين افرادي پدر و مادر باشند.
بهترين كار آن است كه وضعيت ميانه و اعتدال را انتخاب كنيد. چه بسا برخي رفتارهاي همسر يا خواسته هاي او، يا نگراني هاي بيجاي او به اين وضعيت دامن بزند .شايد همان گونه كه گفتيد پدر و مادر دخالت بيجا داشته باشند. در هر دو صروت بايد از طرف شما كنترل و مديريت شود. يكي از ويژگي هاي مردان در خانواده و مسئوليت آن ها تعامل و تعديل رفتارهاي دو طرف است.
گاهي با خريد هديه و دادن آن به مادر و گفتن اينكه همسر تهيه كرده و برعكس مي توانيد بين آن ها ارتباط برقرار يا كينه ها را كم كنيد. از خوبي هاي دو طرف براي آن ديگري نقل كنيد. از سخنان خوبي كه نسبت به هم مي گويند، اگر چه يكي از صد سخن باشد. سخنان تلخ و زننده و بدگويي يكي را براي ديگري نقل نكنيد.
پرسش: 5- با وجود عقايد بدي که مادرم دارد( مانند اينکه حق زياد بيرون رفتن و گردش با همسرت را نداري چرا که همسر پر رو مي شه - درست رفتار کردن و کمک کردن آن در امر خانه، زن ذليلي است و خيلي چيزها.) قبل از اينکه مشکلات بين من و همسرم و مادرم زيادتر شود. آيا برخلاف پدر و مادرم مي توانم براي خود مستقل شوم و از خانه پدري خارج شوم (پيروي نکردن از حرف پدر و مادر در اين جا چه حکمي دارد) ؟
پاسخ: پيروي كردن از پدر و مادر در اين مورد واجب نيست. البته در روايات ديني زياد آمده كه نبايد كاري كنيد كه موجب آزار آن ها، يا بي احترامي به آن ها شود. اگر مي خواهيد مستقل شويد، سعي كنيد كه در كمال احترام باشد. دعاي خير پدر و مادر چيزي است كه هر جواني در دنيا وآخرت به آن نياز دارد.
لازم است براي كسب رضايت آن ها و نيز رضايت همسرهزينه فكري، عملي زيادي انجام دهيد. عصبانيت و تصميم گيري عجولانه و سستي در اين راه مي تواند زندگي دنيا و آخرت شما را تباه سازد.
بايد قبل از هر چيز بتوانيد با راهكارهاي خوب و مفيد علاقه و الفت بين آن ها را زياد كنيد.
در مورد كارهاي خانه، بگو كه بله درست است كه همه مردم اين طوري مي گويند كه آن ها پر رو مي شوند، اما حضرت علي(ع) چيز ديگري فرموده؛ گفته در كار خانه به همسر خود كمك كنيد . خودش نيز با داشتن اين همه مسئوليت كاري چنين مي كرد، چه اشكالي دارد كه منم اين كار را بكنم؟ اگر كار بدي بود ، او اين كار را نمي كرد.
پرسش: 6- مادر و خواهري دارم که خيلي غيبت مي کنند. که اگر امکانش باشه يا از خونه مي زنم بيرون يا نصيحتشون مي کنم که اغلب گوش به نصيحت نمي دهند و مشغول غيبت مي شوند. من در اين جا که نمي تونم هميشه از خونه فراري باشم . تکليف چيست ؟
دو سال پيش نود هزارتومان به حساب عابر بانکيم واريز شده بود که نمي دونم از کجا واريز شده اند. بانک برام پرينت نگرفت که مشخص شود. همچنين جواب درستي نگرفتم که بايد با اين پول ها چه کار کرد. آيا مي توانم آن ها را به فقير و فقرا بدهم؟
پاسخ: الف- اگر در مكان و مجلسي غيبت كنند، انسان با احتمال تأثير بايد نهي از منكر كند،(هرچند پدر و مادر يا خواهر و برادر باشند ) .
اگر نهي از منكر اثر نميكند ،چنانچه ترك مجلس دشوار نيست، بايد آن جا را ترك كند.
اگر ترك مجلس دشوار است، لازم نيست مجلس را ترك كند، ولي نبايد گوش بدهد . اگر خود به خود غيبت به گوشش بخورد، اشكال ندارد.(1)
نهي از منكر مراحل و مراتبي دارد، تفهيم منكر و ارائه شناخت و آگاهي صحيح با استفاده از روشها و شيوههاي متناسب با اخلاق و روحيات و موقعيت اشخاص، از مراتب نخستين آن است.
ب- در مورد مالي که اشتباها به حساب شما واريز شد، البته اگر مطمئني اشتباه شده،بايد مجددا به بانک مراجعه کنيد و از مقام مسئول بخواهيد مال را به صاحب اصليش بر گرداند . اگر از پيگيري نتيجه نگرفتي و از پيداشدن مالک پول مأيوس شدي ، پول را به نيابت از طرف مالکش در امور خيريه و کمک به فقرا و نيازمندان و مانند آن هزينه کن .
پي نوشت :
1. امام خميني، استفتائات، ج 2، س 6 از گناهان كبيره؛
آيت الله تبريزي، استفتائات، س 1003
۱۳۸۹/۰۴/۲۲ ۰۹:۲۱ شناسه مطلب: 14294
فلسفهء ذکر های طولانی چیست ؟ آیا واقعاً به اجابت می رسد ؟ مثلاً چطور ممکن است ذکر یک خطی را مثل " حسبی الله و نعم الوکیل و لا حول و لا قوه الا با الله العلی العظیم لا اله الا انت سبحانک انی کنت من ظالمین " را هـــــــــزار بار یا دوازده هـــــــــــزار بار با تـــــــــوجــــــــه کامل خواند . چطور می توان نمازی که در هر رکعت آن 50 بار سوره توحید دارد و یا نمازی که پایان آن 91 بار آیه الکرسی دارد ( که هر یک حدود 1 ساعت طول می کشد را با تـــــــو جــــــــه خواند ؟ چطور ؟اگر انجام ندهی به خواسته ات نمی رسی، اگر نماز و ذکر را بخوانی ، نمی توانی توجه داشته باشی . تکلیف چیست ؟ و اینکه افرادی مثلاً مانند شیخ بهاالدین عاملی در برخی از ذکرها گفته اند مجرب است مجرب است مجرب است ( با تأکید ) واقعاً چه ضمانتی برای اجابت دعا وجود دارد؟ این مورد اخیر را نیز در برخی از کتب مثل بحار الانوار از پیامبر اکرم(ص) و اگر اشتباه نکنم از امام حسین (ع) و امام صادق (ع ) نقل شده است . جواب یکی مثل من را که خیلی از این ذکر ها را برای کاری( که استخاره آن مثبت بوده ) خوانده و نتیجه نگرفته ، چه کسی میدهد ؟ آیا می توان گفت که کاری که استخاره ان مثبت بوده ، خدا با انجام شدن آن مخالف است . تکلیف 3 ماه دعا و ذکر و نمازی که با " هـــــــزار امــــــیــــــــد " با دانستن اینکه استخاره مثبت بوده و خوانده شده و به اجابت نرسیده چیست ؟ لطفاً من را توجیه کنید، من از خودم ، نماز ، ذکر و توجه خدا ناامید شدم ، مگر خدا نمی گوید ادعونی استجب لکم، 3 ماه در خانه اش را کوبیدم ، جوابم را نداد ، حالا از چه کسی طلب کمک کنم ؟
پرسشگر گرامي با سلام و سپاس از ارتباطتان با اين مرکز
عزيز گرامي ! در آغاز لازم است به نکاتي قابل تأمل توجه کنيد .
1- افراط و تفريط در هر کاري ، نه تنها انسان را به نتيجه دلخواه نمي رساند ، بلکه گاه نتيجه عکس مي دهد .اين حکم کلي در مورد عبادات هم صادق است . اگر ميزان عبادت ها با ظرفيت انسان متناسب نباشد ، چه بسا باعث دلزدگي از کل عبادات شود . بنابراين به جا است که انسان در امور عبادي خود نيز مديريتي واقع گرا داشته باشد .
2- در امورعبادي اولويت را به انجام واجبات و ترک محرمات داده ، سعي کنيد به طورتدريجي به آنچه که ملاک اسلام است، نزديک شويد .
3- در مستحبات اصلا به خود فشار نياوريد . سختگير نباشيد و به اندازه حالي که داريد ، مستحبات را انجام دهيد . در صورتي که انگيزه اي براي عمل مستحبي نداريد، به خود فشار نياوريد . از بعضي روايات استفاده مي شود كه هميشه حالات روح را بايد ملاحظه كرد. از هر گونه اكراه و اجبار و تحميل اجتناب ورزيد. امام علي(ع) با تأكيد بر اين مطلب ، دليل را چنين مي فرمايد: "إنّ القلب إذا أكره عمي؛ دل اگر مورد اجبار قرار گيرد، نابينا مي شود".(1)يعني شوق و رغبتش مي رود ، کسالت و بي حالي عارضش مي شود .
ايشان در جايي ديگر مي فرمايد : "دل گاهي ميل دارد و گاهي ميل ندارد (اقبال و ادبار). هر گاه حال خوشي داشتيد، نافله را هم بخوانيد. هر گاه مي بينيد ميل نداريد، به واجبات اكتفا كنيد".(2)
4- . از نماز ها يا دعاهاي طولاني مدت که خستگي و کسالت روحي براي شما دارد ، جدا بپرهيزيد . در اسلام بيش از کميت برکيفيت عمل تاکيد شده است.
5- به تدريج بكوشيد همراه با تنظيم وقت براي عبادات ، معرفت و شناخت خود را از مسايل عقيدتي مانند خداشناسي ، پيامبر و امام شناسي و معاد شناسي بالا ببريد . تا ظرفيت تحمل شما افزوده شود و بتوانيد از عبادت لذت ببريد .
6- درباره فلسفه احکام و عبادات و اسرار باطني و حقايق پنهان آن مطالعه نماييد. مثل کتاب اسرار عبادات آيت الله جوادي آملي = پرواز در ملکوت امام خميني = معراج السعادة نراقي ،فصل اسرار وضو و نماز و حج . زيرا وقتي عبادت همراه با شناخت و معرفت باشد ، حالت نشاط و شادابي در انجام آن ها حفظ خواهد شد .
7- اهل سير و سلوک معتقدند که روح انسان همانند جسم هم به تغذيه نياز دارد و هم به ورزش نياز . تقيّد و پايبندي به انجام واجبات دراولين لحظات وجوبش مثل خواندن نمازهاي واجب در اول وقت، و ترک گناهان کوچک و بزرگ است ،ولي ورزش روح آن است که بايد متناسب با ميزان معرفت و آگاهي از احکام ظاهري و اسرار باطني و ظرفيت و توانايي هاي روح به گفتن برخي ذکر ها و انجام برخي مستحبات و ترک بعضي مکروهات پرداخت . همان گونه که اگر يک وزنه بردارتازه کار، وزنه بزرگي را بر دارد ، يا کسي که تاکنون کوهنوردي نکرده ، بخواهد مسير طولاني و پر فراز و نشيب و سنگلاخي را بپيمايد ، نه تنها براي سلامت جسمش مفيد نيست ، بلکه ضرر مأيوس کننده و بازدارنده از ادامه ورزش را همراه دارد ، ورزش روحي نيز همين وضعيت را دارد .از اين رو اهل سير و سلوک گفتن بعضي ذکرها و خواندن برخي نمازهاي مستحبي را براي بعضي افراد تجويز نمي کنند. .به همين خاطر است که در بعضي کتاب ها نوشته شده که در حرم ائمه عليهم السلام زياد نمانيد ، پيش از آن که خسته شويد، از حرم خارج شويد تا دوباره با اشتياق بدان جا برگرديد.
پرسشگر گرامي ! دعا بر دو قسم است:
قسم اوّل: گاه انسان به زبان خود، خدا را ميخواند و از او حاجت طلب ميكند. در اين گونه دعا خواندن دعا به صورت دستورات وارده شرط نيست؛ هر كسي ميتواند به زبان خود خدا را بخواند و با او مناجات كند. خداوند نيز به تمام آن چه بنده مي خواهد، به هر زبان و به هر شکل باشد، احاطه دارد.
قسم دوم: دعاهايي است كه به زبان عربي و به كيفيّت خاص نقل شده است؛ مانند دعاي ايام خاص و با فضيلت.
اگر بخواهيم فضيلت اين گونه دعاها را به صورت كامل درك كنيم ، بايد آن ها را به زبان عربي و به همان صورت که گفته شده بخوانيم؛ البتّه اگر معناي آن ها را بفهميم، دعا كاملتر است. چون مضامين عرفاني و ملكوتي آيات الهي و ادعيه از طرف معصومان، انس خاصي با فطرت معنوي هر انسان حقيقت طلبي دارد. هنگامي كه ادا مي شوند, با روح و روان آدمي همراه مي شوند.گويا ملكوت دعاها و الفاظ با سرشت و خميره بشر آميخته است . علاوه بر آن که در بسياري از موارد ادعيه ماثوره راه و روش دعا کردن و چگونگي بيان خواسته ها و مهم تر اينکه چه چيز هايي را از خدا خواستن به ما ياد مي دهند . البته در بعضي موارد طولاني شدن دعا ها يا زيارت ها به جهت مضامين آن ها و در واقع جنبه آموزشي دارد مثل زيارت جامعه کبيره يا دعاي جوشن کبير . روشن است که هر کس بايد به اندازه ظرفيت خود به آن ها بپردازد و از آن ها بهره برداري کند
پي نوشت ها:
1. نهج البلاغه، قصار 304.
2. همان، قصار 184.
۱۳۸۹/۰۴/۲۲ ۰۹:۱۸ شناسه مطلب: 14293
سلام،پسر 20ساله اي هستم كه دچار اختلالات رواني شده ام، مهمترين دليلش هم داشتن چهره زشت و به همين واسطه،با از دست اعتماد به نفسم مواجهه شدم! بي پولي و حسرت مال و اموال ديگران را ميخورم،اينقدر به مسائل روزمره ام بيخيال شدم كه يك ترم در دانشگاه مشروط شدم،بدجور گوشه گير شدم،باور كنيد چند ماهي هست كه حرفاي دلمو فقط به خدا ميزنم،در اين ميان نميدانم چي شد عمل استمناء را ترك كردم تنها موفقيتي بود كه در ارتباط با خدا دستگيرم شد.به اينكه ديگران دوست دختر دارند من اگه هم بخواهم داشته باشم هم نميتوانم داشته باشم عذابم ميده چون نه قيافه دارم نه پول و نه خوش تيپ هستم،از آن طرف هم ميدونم بميرم ميرم جهنم،هم تو اين دنيا كسي نيستم و هم در اون دنيا.بارها شده كه موقع حرف زدن با خدا اينقدر غم تو دلم بود،گريه كردم. تورو خدا يك راهي بزاريد از اين زندگي پر غم و غصه در بيام،ميگن با ياد خدا دل آرامش ميگيره،پس دل من چرا آروم نميشه؟
پرسشگر گرامي با سلام و سپاس از ارتباطتان با اين مرکز
چنان که از محتواي نامه پيدا است ، با افسردگي روبرو هستيد .نياز به دريافت خدمات روانپزشکي کاملاً ضرورت دارد.
برادر گرامي؛ هر يک از ما افراد بسياري را در دنيا مي شناسيم که قيافه زيبا و چهره اي جذاب ندارند . علاوه بر آن موفقيت هاي شما( دانشجو و كسي كه عادت به گناه را ترك كرده و...) را نيز ندارند، اما همچنان در شرايط مناسب به زندگي ادامه مي دهند. نبايد ارزشمندي خودمان را به زيبايي يا نازيبايي خود مستند سازيم، در حالي كه زيبايي امري نسبي است. چه بسا چهره اي كه خودتان زشت مي دانيد، براي يك دختري (همسر آينده تان) چهره اي مردانه و جذاب باشد.
در هيچ يک از متون معتبر ديني ما و حتي اديان ديگرهم نمي بينيد که ارزشمندي انسان ها را به زيبايي و برخي ويژگي هاي ظاهري مستند سازند. در واقع، آنچه رهاورد ژنتيک(توارث) است ،آن چيزي است که خداوند به ما اعطا نموده و اختيار ما ما خارج است. زيبايي صورت يا نازيبايي آن چيزي نيست كه ما به دست آورده باشيم، اما زيبايي سيرت و نفس آن چيزي است كه خودمان حاصل مي كنيم. حال بفرماييد، كدام يك نزد شما بايد ارزشمندتر باشد.
خوشبختانه گناهي را كه ترك آن براي بسياري از جوانان جزء آرزوهاي بزرگ زندگي است، ترك كرده ايد. اين يعني لطف و عنايت خدا با انتخاب زيبايي سيرت كه توسط خودتان انجام شد. اين بر بسياري از زيبايي هاي صورت برتري دارد، اما به قول شاعر: تو قدر خود نمي داني ،چه حاصل!
خداوندهمه بندگانش را دوست دارد . در همه حال در حاال دستگيري کردن از آن ها است اما خود ما گاهي دست دراز نمي کنيم. خيلي بد است که ما همه ارزش و اعتباري را كه خدا براي مان قايل شده است و از ميان اين همه ذرات فاقد شعور در عالم هستي ما را به عنوان اشرف مخلوقات برگزيده است، ناديده بگيريم و تنها به يك مورد خاص نگاه كرده ، قضاوت و داوري در مورد شخصت خودمان كنيم.
ارزش واقعي انساني چون شما نه به صورت، بلكه به سيرت و آنچه حاصل كرده ايد است. در هيچ يك از آيات قرآن حتي اشاره كوتاهي به صورت زيبا به عنوان ارزش ذاتي اشاره نشده، اما در آيات بسياري به ارزش سيرت و باطن پاك تأكيد شده است.پس ارزش انسان ذاتي است، حتي اگر توانايي ذهني بالايي هم نداشته يا معلول باشيم و .....اکنون مناسب است که بر اين مسايل متمرکز شويد.
همه ما در معرض امتحان الهي هستيم .چه زيبا چه نازيبا . اين ها امکاناتي هستند که خدا به صورت متنوع در اختيارمان قرار داده است . هر كه امكانات مادي و معنوي بيش تري دارد، آزمون سخت تري نيز دارد. کسي که با زيبايي خودش فساد به راه مي اندازد، داراي ارزشي نيست، بلكه زيبايي او بلاي جان او است . روزي مي رسد كه مي گويد: اي كاش خاكي پست بودم.
پس آن ها که زيبا هستند و مي روند به سراغ فسادکاري ،در امتحان الهي مردود شده اند . غبطه من به حال آن ها از روي ناآگاهي و جهل است.
منفي بافي و كمالگرايي منفي شما باعث شده كه از لطف و رحمت الهي نيز غافل شده ، خود را محروم از لطف و عنايت حضرت حق بدانيد. هم زندگي دنيا را براي خود جهنم كنيد و هم مي خواهيد دست رد به لطف خدا بزنيد.
تمام نشانه هاي لطف خدا( ترك گناه، سخن گفتن با خدا، غم و غصه با خدا در ميان نهادن، گريه به هنگام راز و نياز و...) در تو آشكار است، اما باز به قول شاعر : تو قدر خود نمي داني، چه حاصل!
چيزهايي كه براي خود برشمردي ،آرزوي بسياري از مومنان است، پس چرا اين قدر نا اميدي؟!
مشکل اصلي قيافه زشت و نازيبا نيست. آنچه مهم است ،تمرکز بيش از اندازه شما بر اين مسأله است . اينکه تمام زندگي خودتان را در ارتباط با اين مسأله قرار داده ايد. روشن است که متمرکز شدن بر يک بعد ناخوشايند زندگي منجر به وخامت حال فرد خواهد شد . ابتلا به افسردگي پيامد اين تمرکز خواهد بود. به همين دليل لازم است هر چه سريع تربا يک روانپزشک تماس بگيريد . جهت دارودرماني اقدام نماييد. پس از دو هفته اقدام به دارو درماني بايد با روانشناس ارتباط برقرار نماييد . طي جلسات درماني خاصي برخي باورهاي نامناسب را تغيير داده ، به يک نگرش مثبت و مناسب با واقعيت دست يابيد. در اين بين هرگز دارو را بدون دستور متخصص روانپزشک قطع نفرماييد. براي سهولت در امر روان درماني و دستيابي به برخي توصيه هاي مقدماتي در اين خصوص مي توانيد با سرويس مشاوره رايگان مرکز با شماره 09640 نيز تماس حاصل نماييد . از روند اقدامات آگاه شويد.
والسلام عليکم . خدانگهدارتان!