پرسش وپاسخ

به نام خدا اعوذ بالله علامه زين العابدين گلپايگاني كيست؟؟؟ در كتاب انوار الولاية صفحة 440 آورده كه هر كس بول و غائط و خون ائمة را بنوشد آتش بر وي حرام و بهشت بر او واحب مي شود. با تشكر

با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما در اين ماه عزيز؛ و تشكر به خاطر ارتباطتان با اين مركز؛
راجع به ايشان اطلاع خاصي نداريم و کتابش هم شناخته شده نيست. البته اين گمنامي دليل کوچک يا کم اهميت بودن او هم نيست.
اما راجع به پاک ويا نجس بودن خون و بول و غائط امامان مي گوييم:
کمال يک فرد و بودن او در بالاترين درجه عصمت با جاري بودن احکام بر او منافاتي ندارد. دليلي بر خارج بودن معصوم از احکام انساني که در قرآن و سنت بيان شده، نداريم و به همين جهت روايت شده که رسول خدا و امامان غسل جنابت مي کردند و از نجاسات خود را پاک مي ساختند و اين که بول يا خون و غائط آنان نجس باشد، با طهارت ذاتي آنان منافات ندارد.
اعتقاد به پاک بودن خون و بول و غائط امام نه جزو اصول اعتقادي است و نه جزو ضروريات مذهب و بهتر است در مورد پاک يا نجس بودن خون و بول و غائط امامان سخن نگوييم و امر آن را به خود امام واگذاريم.(1)
در هر حال اگر خون و بول و غائط امامان هم پاک باشد به نظر نمي رسد آن بزرگواران افراد را به خوردن آنها دعوت کرده و بر آن وعده پاداش داده باشند. عرض ارادت به امامان راه هاي فراواني دارد که همگي آنها در نظر عاقلان مخالف و موافق پسنديده و محترمانه است و لازم نيست نوعي از ارادت را اعلام و ترويج کنند که در نظر مخالفان زشت و مخالف کرامت انساني به نظر برسد و هم دعوت کننده و هم اجابت کننده مورد ايراد مخالفان واقع گردند.
پي نوشت ها:
1. ترجمه با مختصر تغيير. 1.الأنوار الإلهية ، (رسالة في لبس السواد) ص: 201-202.

آیا دعا یا ذکری برای دور کردن شیطان از انسان هست؟ 

با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما در اين ماه عزيز؛ و تشكر به خاطر ارتباطتان با اين مركز؛در روايات اسلامي راه هاي مبارزه با شيطان بيان شده است، از جمله:‌
1-‌استعاذه:
يعني پناه بردن به خداوند از شر شيطان و گفتن " أعوذ بالله من الشّيطان الرّجيم".
انسان وقتي خدا را شناخت و دريافت كه خدا هم قدرت بي پايان دارد و هم نسبت به انسان از پدر و مادر مهربان­تر است، ‌و با اين احساس از شر شيطان به خدا پناه برد، ‌خداوند نجاتش مي­دهد و دماغ شيطان را به خاك مي­مالد.
قرآن مي­فرمايد:‌" و أما ينزغنّك من الشيطان نزغٌ فاستعذ بالله إنّه سميع عليم؛ اگر انگيزش و وسوسه­اي از شيطان تو را برانگيزد، ‌پس به خدا پناهنده شو كه او شنواي دانا است". (1)
2- بسم الله گفتن:
مداومت به گفتن بسم الله در آغاز هر كاري به انسان القا مي كند كه استعانت فقط به درگاه خدا شايسته است، در هيچ امري غير حق موثر نيست. طبيعي است وقتي چنين عمل كند، ديگر جايي براي وساوس شيطان لعين باقي نمي ماند. رسول خدا(ص) فرمود:
"وقتي سفره غذا را مي گسترانند، چهار هزار فرشته دور آن جمع مي شوند. اگر بنده " بسم الله الرحمن الرحيم" گفت، ‌فرشتگان مي گويند: خدا بر شما و غذاي تان بركت فرستد . به شيطان خطاب مي كنند كه بيرون رو، اي فاسق، تو را بر ايشان سلطنتي نيست. اگر بسم الله نگفت، فرشتگان به شيطان مي گويند: بيا، اي فاسق و با اين ها هم غذا شو". (2)
3- نماز:
يكي از عوامل دفع و رفع شيطان كه در مبارزه با او سلاح تيز و برّاني محسوب مي شود، نماز است.
نماز اگر با آداب و شرايط آن اقامه شود، نمازگزار را به عالَم پاكي و قداست بالا برده، غُل و زنجير دنيا و دام هاي شيطان را از پاي او پاره مي كند. قرآن مي فرمايد: "با نماز و روزه از خدا طلب ياري كنيد". (3) رسول خدا(ص) مي فرمايد: "شيطان پيوسته از فرزند آدم(ع) تا وقتي كه نمازش را به وقت و با شرايط و آداب بخواند، در وحشت و هراس است". (4)
4- روزه:
روزة حقيقي باعث مي­شود وسوسه و نيرنگ­هاي شيطان از مملكت دل بيرون رود.
روزي پيامبر به ياران خود فرمود: آيا شما را به چيزي آگاه نكنم كه اگر انجام دهيد، ‌شيطان از شما دور مي­گردد، همچون دوري شرق از غرب؟ عرض كردند: ‌بله يارسول الله. حضرت فرمود: روزه. روزه صورت شيطان را سياه مي­كند. (5)
5- استغفار و توبه:
وقتي انسان از كارهاي زشت و خلاف خويش توبه كند و از خداوند بخواهد كه گناهانش را بيامرزد و تصميم بگيرد كه ديگر گناه نكند، ‌ضربة ‌بزرگي بر شيطان وارد مي­شود. پيامبر فرمود: "و لاستغفار يقطع و تينه؛ طلب آمرزش و بخشش از خدا رگ دل شيطان را قطع كرده و بند دلش را پاره ­ند". (6)
6-ياد خدا:
قرآن در توصيف پرهيزگاران مي­فرمايد: "آن ها كه در آن حال كه وسوسه­هاي شيطاني آن­ها را احاطه مي­كند، به ياد خدا مي افتند و راه حق را به روشني مي بينند و انتخاب مي كنند". (7)
وسوسه هاي شيطان همانند ميكروب هاي بيماري زا در همه وجود دارند، ولي به دنبال بنيه هاي ضعيف و جسم هاي ناتوان مي گردند تا در آن جا نفوذ كنند، اما آن ها كه جسمي سالم و نيرومند دارند، اين ميكرب ها را از خود دفع مي كنند. (8)
پي نوشت ها:
1. اعراف (7) آيه‌.
2. فروع كافي، ج 6، ص 292.
3. بقره (2) آيه‌.
4. بحارالأنوار، ج 82، ص 203.
5. سفينه البحار، ج 2، ص 64.
6. محمد محمدي ري شهري، ‌ميزان الحكمه، ج 2، ص 1457، ماده شيطان، ‌شماره9412.
7. اعراف (7) آيه 201.
8. تفسير نمونه، ج 7، ‌ص 67.

با سلام و خسته نباشيد و آرزوي قبولي طاعات مشكلي برايم پيش آمده كه و اقعا من را درمانده كرده و واقعا نياز به راهنمايي دارم. 3سال پيش با پسري آشنا شدم.من دانشجوي سال آخر برق هستم و او ديپلم دارد و هر دو هم سن هستيم.او در مغازه فروش لوازم كامپيوتر يكي از آشنايانش مشغول به كار با حقوق خوبي است.مادرم و همچنين مادر او در اين مدت تا حدودي از رابطه ما با خبر بود و رفت و آمدهاتحت نظرايشان انجام مي گرفت و بيشتر اوقات ابراز رضايت مي كرد . تا اينكه آذر سال پيش به خواستگاري آمد و پدرم و حتي مادرم به شدت مخالفت كردند.به سه علت اول خواهر بزرگ من كه مجرد بودو دوم مدرك تحصيلي او و سوم كارش. به عقيده پدرم كار او پشتوانه نداشت و ممكن بود بيكار شود هرچند او آدم خيلي كاري است.به اصرار من به تحقيق رفتند و همه چيز خوب بود.ولي با اين وجود نيز پدرم گفت بايد شرايطش مهيا شود. مادرم وقتي اصرار مرا ديد گفت اگر كار يا درسش درست شود جواب ما مثبت مي شود.خواهرم در اين چند ماه عقد كرد.و ما منتظر شهريور بوديم تا جواب كنكور بيايد.تا اينكه پدرم به طور كاملا اتفاقي تلفن مارا شنيد و به كل مخالف شد.چرا كه ما داشتيم سر همين مسائل علت مخالفت خانواده ام بحث مي كرديم.درم به من گفته حق رابطه با او را ندارم و تا كار ودرس او درست نشود جواب نه است.در حالي كه قرار درست شدن يكي از اين ها بود.خواهش ميكنم راهنماييم كنيد.پدرم اين اتفاق يعني شنيدن حرف ما را حكمت خدا مي داند.من خيلي درمانده ام يعني واقعا حكمت خدا اينست كه ما جدا شويم يا چيز ديگري؟من بايد رابطه ام را با او قطع كنم و در اين شرايط او را تنها بگذارم؟چه كار كنم كه خانواده ام راضي شوند مگر نه اينكه خدا زوج جوان را از فضل خود غني مي كند پس اين دلايل چيست؟من چه كار كنم تو رو خدا كمكم كنيد

پرسشگر گرامي با سلام و سپاس از ارتباطتان با اين مرکز
در فرهنگ ايراني و اسلامي ما هر گونه رابطه مستقيم دختر و پسر مورد نکوهش قرار مي گيرد، زيرا باعث آسيب هايي مي باشد که بيش تر آن ها بعد از ازدواج آشکار مي شوند . زوج هاي جواني که به دليل بدبيني و يا وسواس فکري به دادگاه هاي خانواده و يا کلينک هاي مشاوره مي روند، بسيارند . شايد طرف مقابل شما در حال حاضر اگر با ايشان قطع رابطه کنيد، ناراحت شوند، ولي بعد از گذشت مدتي از زندگي مشترک ،زماني که افکار بدبينانه اي مانند اين که از کجا من بدانم که همسرم با کسي ديگري نبوده ،چون ازدواج ما با دوستي شروع شده ، آن زمان مي توانيد به ايشان بگوييد که حتي رابطه ام را با شما هم قطع کردم . چطور ممکن است که رابطه با فرد ديگري داشته باشم؟ از اين طريق ايشان به شما مطمئن شده و به شما که حتي رابطه ات را با ايشان قطع کردي، افتخار خواهد کرد. از طرفي در ازدواج هايي که با دوستي شروع مي شود، به تفاوت هاي شخصي ، خانوادگي و فرهنگي ،همچنين موضوعاتي سرنوشت ساز مانند رابطه والدين ، وضعيت اعضاي ازدواج کرده ، وضعيت شغلي و تحصيلي ، وضعيت دوستان انتخابي و نظر کارفرما نسبت به وضعيت ارتباطي ايشان ، اهميت داده نمي شود . اگر مشکلاتي در اين موضوعات باشد، دو طرف توجيه مي کنند، غافل از اينکه بعد از گذشت مدتي از زندگي زناشويي و کاهش احساسات، تمام اين موضوعات توجيه شده، باعث دردسر و ناسازگاري هاي زناشويي خواهد شد. بنابراين اگر رابطه خودتان را به تدريج قطع کنيد و به ايشان بگوييد که به دليل فشار خانواده و احساس عذاب وجدان و گناه به دليل عدم رضايت پدر رابطه را قطع مي کنيد ، امتيازات زير را کسب خواهيد کرد:
1- عدم احساس گناه به دليل رابطه نامشروع حتي به صورت کلامي.
2- ايجاد اضطراب در فرد مقابل که باعث تلاش و کوشش چند برابر براي موضوعات کار و تحصيل .
3- جلوگيري و پيشگيري از بدبيني هايي که معمولا بعد از ازدواج در زن و شوهر هايي که ازدواج شان با دوستي شروع شده، وجود دارد.
4- افزايش اعتماد و عزت نفس و خود ارزشمندي به دليل اينکه ايشان بايد رسما به خواستگاري اقدام کنند، نه مخفيانه و پنهاني .
5- فرصت براي تفکر و تحقيق محلي دقيق و جزيي بيش تر فارغ از احساسات توجيه کننده.
بنابراين با توجه به اين امتيازات و از طرفي عدم رضايت ولي که براي دختر شرط است، به تدريج اين رابطه را قطع و از ايشان بخواهيد که به خواستگاري رسمي اقدام کنند. از طرفي به دست آوردن يک مدرک تحصيلي با توجه به مراکز مختلف تحصيلي کار مشکلي نيست اما در صورتي که اين دو موضوع محقق نشد ، باز اين رابطه پنهاني و مخفيانه ، نامناسب است .بهتر است از طريق معتمدين و واسطه هاي مناسب صيغه عقد خوانده شود . در ايام نامزدي که بهتر است يک سال باشد ،کار و تحصيل مناسب پي گيري شود. موفق باشيد.

سلام.من چند سوال داشتم اول اینکه خواهشا در مورد احکام ارتداد یعنی اینکه چرا اگر یک مسلمان بعد از سن تکلیف اگر مسیحی شود او را میکشید؟او که به اختیار خود اسلام را انتخاب نکرده است خانواده ی او مسلمان بوده و او به ناچار مسلمان شده است /مگر این خلاف اختیار و آزادی نیست؟خدا انسان را آزاد آفریده/البته این حکم فقط در نظام جمهوری اسلامی ایران اجرا میشود حتی در لبنان که مسیحیان زیاد هستند(مسلمانان لبنان هم خیلی هستند) و به راحتی تبلیغ میکنند تا شاید مسلمانان را مسیحی کنند اجرا نمیشود.سوال دیگر من این است که چرا در ایران مسیحیان اجازهی تبلیغ دین ندارند؟ شما مسلمانان اگر فکر میکنید دین شما برتر است اجازه دهید تا ما هم تبلیغ کنیم ببینیم طرفدار کدام بیشتر است؟

با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما در اين ماه عزيز؛ و تشكر به خاطر ارتباطتان با اين مركز؛
اگر براي هر فرد به تبعيت از والدينش ديني فرض مي شود ، مربوط به قوانين و مقررات اجتماعي است كه مي تواند در جامعه اي وجود داشته باشد و در جامعه ديگر نباشد ، اما اين مسئله ربطي به اعتقاد ديني ندارد و نمي توان از آن نتيجه گرفت كه افراد در انتخاب دين آزادي دارند ، يا ندارند ؛ زيرا اعتقاد و عدم اعتقاد به يك دين ، مربوط به خود انسان وعقل و دل او است .
درست است كه از نظر فقهى بچه ‏هاى پدر و مادر مسلمان به تبعيت از والدين‏شان مسلمان هستند. از نظر حقوقى مسلمان محسوب مى‏شوند . از مزاياى اجتماعى در جامعه به عنوان يك مسلمان برخوردار هستند اما اين موضوع، غير از اعتقاد به اسلام است. اعتقاد به اسلام، نمى‏تواند سنتى و تقليدى باشد؛ بنابراين فرزندان وقتى به مرحله رشد عقلى و تكليف رسيدند، پذيرش اسلام‏شان بايد به سبب دليل باشد، نه از روى تبعيت و تقليد محض .
از اين رو تمام مراجع تقليد در اول توضيح‏ المسائل مى‏نويسند: تقليد در اصول دين جايز نيست. بنابراين فرزندان مسلمانان، دين را خود انتخاب مى‏كنند. دين و ايمان به آن كه يك اعتقاد قلبى و درونى است، ممكن نيست تحميلى باشد. و به همين جهت قرآن مى‏فرمايد: «لا اكراه فى الدين؛ در دين اجباري نيست». سپس مي افزايد: راه راست، انديشه راستين و آيين درست و نجات بخش، از انديشه دروغين و آيين باطل واضح و روشن است ( قد تبين الرشد من الغي). (1) حال اگر راه درست و دين حق، از راه نادرست نمايان است، پس چه دليلي براي تحميل و اجبار است؟!
از نظر جهان بيني اسلامي همه انسان ها از آزادي، اختيار و قدرت بر تصميم گيري برخوردارند و خودشان سرنوشت خويش را رقم مي زنند.اسلام از راه هاي گوناگون مي كوشد. انديشه بشر را از اسارت باطل برهاند و آدمي با ديد باز و وسعت نظر بيانديشد و داوري كند و دين و آيين حق را برگزيند. اين سخن قرآن است :
«به بندگاني مژده باد كه همه سخنان را مي شنوند و بهترين را برمي گزينند».(2)
« چون به ايشان گفته شود كه از آن چه از سوي خدا فرود آمده است، پيروي كنيد، گويند: نه، به همان راهي مي رويم كه پدران ما مي رفتند. حتي اگر پدران شان بي خرد و گمراه بوده اند!»(3)
آيه اخير، انسان ها را توبيخ مي كند كه چگونه به راه پدران و تقليد از آنان رفتند ، شايد پدران آن ها درك نمي كردند . پس تقليد در دين از نظر قرآن محكوم است. در روايات تصريح شده که تقليد در دين، نه فقط از پدر و مادر مردود است ، حتي تقليد در عقايد از شخصيت هاي بزرگ هم جايز نيست.(4)
البته اين بدان معنا نيست كه بايد ديني غير از دين پدران انتخاب نمود ، بلكه چه بسا راه و دين پدران حق باشد، اما در هر دو صورت اين گزينش دين بايد با انتخاب و از روي تحقيق و تامل و بررسي خود انسان باشد.
پس ديدگاه اسلام در مورد انتخاب دين روشن شد ؛ حال مي پرسيم : اگر دين امري انتخابي است ، پس حکم ارتداد براي چيست؟
ارتداد اصلاً مسئله اي اعتقادي نيست ، بلکه يک موضوع سياسي و اجتماعي است ؛ براي فهم اين كه مسلمان مي تواند به آئين ديگر در آيد يا نه و موضوع ارتداد و شرايط آن چيست، بايد خاستگاه وضع اين حكم از ديدگاه قرآن بررسي شود. قرآن حقيقت اين مساله را اين گونه نقل مي نمايد:
"جمعي از اهل كتاب (يهود) گفتند (برويد ظاهراً) به آنچه بر مؤمنان نازل شده در آغاز روز ايمان بياوريد، و در پايان روز كافر شويد و (باز گرديد) شايد آن‏ها (از دين خود) باز گردند".(5)
دوازده نفر از دانشمندان يهود خيبر و نقاط ديگر، نقشه ‏اي ماهرانه براي متزلزل ساختن باور و ايمان بعضي از مؤمنان طرح نموده و با يكديگر تباني كردند كه صبحگاهان خدمت پيامبر برسند و در ظاهر ايمان بياورند، ولي در آخر روز از آيين برگردند. هنگامي كه از علت كارشان سؤال شد بگويند: ما صفات محمّد را از نزديك مشاهده كرديم و هنگامي كه به كتب ديني خود مراجعه نموده يا با دانشمندان ديني خود مشورت كرديم، ديديم صفات و روش او با آنچه در كتب ما است، تطبيق نمي كند و از اين رو برگشتيم. اين موضوع سبب مي شود كه عده‏اي بگويند اين‏ها كه به كتب آسماني از ما آگاه ترند، لابد آنچه را گفته‏اند راست مي گويند و به اين وسيله ايمان مسلمانان متزلزل مي گردد.(6)
مكر و نيرنگ كفار به وسيله خداوند آشكار گرديد و خدا حدّ ارتداد را وضع نمود. بايد توجه داشت كه اين ترفند مختص زمان رسول خدا(ص) نمي باشد، بلكه در همه زمان‏ها امكان اجراي آن وجود دارد.
اسلام با وضع چنين حكمي جلوي مفاسد احتمالي را (كه برخي نيز به وقوع پيوسته) گرفته است كه در زير به نمونه هايي از اين مفاسد اشاره مي كنيم:
1- همه مسلمانان از نظر اعتقاد و ايمان دروني در سطح بالا نيستند، بلكه برخي افراد در ايمان شان سست هستند. اين گونه تبليغات، افراد سست ايمان را تحت تأثير قرار مي دهد و آن‏ها را از مسير حق باز مي دارد. حدّ و حكم شرعي ارتداد مي تواند افراد را از انحراف باز دارد.
2- اگر اسلام جلوي اين روند را نمي گرفت، نوعي جنگ رواني عليه دين صورت مي گرفت و كفار با تبليغات شديد عليه اسلام، علاوه بر اين كه مسلمانان را دلسرد مي كردند، باعث دلسرد شدن افرادي كه گرايش به اسلام داشتند مي شدند.
3- مهم‏ترين مسئله ارتداد، پيامدهاي سياسي، اجتماعي و فرهنگي آن است. در جامعه اسلامي كه احكام و قوانين آن پايه براي رفتارهاي فردي و اجتماعي و روابط خانوادگي مي باشد، نيز تعيين كننده رفتار انسان‏ها با يكديگر و ارزش‏هاي اخلاقي جامعه است، هر گونه اختلالي در ايمان و اعتقاد انسان‏ها با توجه به همسنگ نبودن آگاهي‏ها، در رفتارها تأثير گذاشته ، پاي بندي به احكام و قوانين ديني واجتماعي را سست مي كند ، نيز اركان جامعه را مورد تهديد جدّي قرار مي دهد.
همچنين گسترش افكار انحرافي در جامعه كه توسط افراد مرتد ايجاد مي شود، نيروي مسلمانان را از جهت كمّي و كيفي مورد تهديد قرار مي دهد، از اين جهت هر گونه برنامه ريزي بر اساس نيروهاي اسلامي در جامعه، غير ممكن خواهد بود.
با توجه به موارد برشمرده مشخّص مي شود حكم ارتداد، يك حكم اجتماعي و سياسي است، هم چنين آنچه در روايات در مورد حكم ارتداد بيان شده، در زماني است كه انكار دين اسلام "جاحدانه " و مغرضانه باشد، يعني شخصي به رغم حقانيّت دين اسلام، به جهت انگيزه ‏هاي نادرست، از دين اسلام خارج شده و در مقابل آن موضع‏گيري نمايد؛ بنابراين اگر كسي دين ديگري غير از اسلام را (آن هم پس از بررسي و به دور از هر گونه دوستي و دشمني و مشكلات ديگر) انتخاب نمايد، اين عقيده براي او محترم است، تا زماني كه به صورت موضع‏گيري در مقابل اسلام در نيايد ، يا به صورت سخنراني و تحريك ديگران در مقابل اسلام جبهه گيري نكند.
نكته قابل توجه در اين زمينه آن است كه حكم ارتداد در اديان آسماني ديگر نيز بيان شده و طبيعي است كه هر ديني براي پاسداري از كيان خود، راهكارهايي را براي وحدت پيروان انديشيده باشد.همان گونه كه دين يهود در زمان خود اجازه ارتداد نمي‏داد و با شدّت برخورد مي‏كرد،(7) نيز در زمان حقانيت دين حضرت عيسي(ع) قانون ارتداد وجود داشت.(8)
آري پذيرش دين به عنوان يک مسئله فردي امري انتخابي است و انسان در انتخاب آن آزاد است و اين نکته اي است که در قرآن نيز مورد تأييد و تأکيد قرار گرفته ، اما انسان حق ندارد از آزادي سوءاستفاده كند . به بهانه آزادي، اعتقادات جامعه را متزلزل نمايد . امنيت فكري و فرهنگي اجتماع را سست و مختل كند. حكم ارتداد براي چنين موردي است . روشن است كه اين سخن مورد پذيرش عقل و عرف است.
در نتيجه اگر فردي در خانواده مسلمان تشخيص داد دين اسلام بر حق نيست، مي‏تواند دين ديگر را انتخاب كند، اما در جامعه‏اي كه براساس اعتقادات و باورهاي ديني، قوانين و رفتارهاي اجتماعي و فردي، نيز گرايش ها و آرزوهاي انسان‏ها و ارزش‏هاي اخلاقي شكل گرفته (كه هر يك از اين موارد كاركردهاي بسياري در زندگي فردي و اجتماعي دارد) حق ندارد در برابر دين و اعتقادات موضع‏گيري نموده و درصدد تخريب آن ها باشد، زيرا اين امر آثار نامطلوب در زندگي فردي و اجتماعي ايجاد خواهد كرد و باعث تزلزل اركان اجتماعي خواهد شد.
بنابراين ارتداد از اين جهت كه افكار عمومي و ايمان مردم را متزلزل مي‏كند، اظهار آن روا و شايسته نيست. با وجود يك سري شرايط، اسلام با مرتد برخورد مي‏كند. اما اگر فرد باور خود را رواج نداد و به امنيت فكري و فرهنگي جامعه آسيبي وارد نكرد، به او كاري ندارند . عقيده‏اش نزد خودش محترم است . به حكم عقل بايد بر اساس همان عقيده رفتار نمايد . بنابراين تغيير دين‌ بدون اعلام ، تبليغ ، يا موضع گيري در مقابل اسلام و تخريب آن ، حكم اعدام ندارد.
چنان كه روشن شد مساله رعايت كيان جامعه اسلامي و برخورد با مرتدان و مخالفان با اين قانون در فرض وجود جامعه اسلامي معنا پيدا مي كند . در غير اين صورت عملا مجازات و محكوميت مرتد بي معناست ، زيرا برخورد با مرتد با حاكم جامعه اسلامي است. در نتيجه در كشورهايي كه داراي حكومت اسلامي نيستند، چنين فرضي معنا ندارد .پيروان اديان مختلف در اين كشورها به تبليغ و ترويج دين خود مي پردازند .
براي اطلاع بيش تر در موضوع ارتداد، به كتاب احكام مرتد از ديدگاه اسلام و حقوق بشر، تأليف سيف الله صرامي مراجعه فرماييد.
اما این که چرا در ايران بر خلاف برخی کشورها، مسيحيان اجازه تبليغ دين ندارند؟ باید گفت هرکشوري درباره اقليت‌هاي مذهبي قوانين خود را دارد که چگونه با آن ها رفتار نمايد. ايران اسلامي نيز در اين زمينه قوانين خود را دارد. از جمله اين که مسيحيان در انجام مراسم عبادي خود آزاد، اما در تبليغ دين آزاد نيستند. اين امراختصاص به ايران ندارد، در برخي کشور هاي ديگرنيز اقليت هاي مذهبي حق ندارند از دين خود تبليغ نمايند ،حتي در برخي کشور ها اقليت هاي مذهبي حق ندارند آزادانه مراسم مذهبي خود را برگزار نمايند. از جمله در فرانسه دختران مسلمان - هنگام حضور در مدارس - حق ندارند حجاب داشته باشند.
عدم اجازه تبليغ از دين مسيحيت- در ايران - نه بدان است که اين دين جذابيت دارد و موجب گرايش مردم به اين آن مي شود،زيرا اين دين داراي تناقضات و تعاليم غير معقول مي باشد، اين در حالي است که امروزه در دنيا- علي رغم اينکه عليه اسلام تبليغات مي‌شود- اما محبوبيت اسلام افزايش يافته . به گونه‌اي که غرب خواستار مقابله با آن شده است.
عدم اجازه تبليغ از دين مسيحيت در ايران ، بدان جهت مي باشد که ممکن است برخي مسيحيان از اين آزادي سوء استفاده کنند .به مباني حکومت صدمه بزنند،چنان که برخي از اقليت ها ي مذهبي ديگراين کار را کرده اند . اين امر با مصالح جامعه در تضاد وحکو مت اسلامي چنين اجازه را نمي دهند ، عدم اجازه تبليغ از مسيحيت به خاطر بعد سياسي آن است.

پى‏نوشت‏ها:
1. بقره (2) آيه 256.
2. زمر (39) آيه 18.
3. بقره ، آيه 170 - مائده، آيه 104.
4. ميزان الحکمه، ح 6296 ؛ بحارالانوار، ج 23، ص 103.
5. آل عمران (3) آيه 73.
6. تفسير نمونه، ج 2، ص 466.
7. كتاب مقدس، تورات، سفر تثنيه، فصل 13.
8 .عهد جديد (انجيل)، نامه‏اي به مسيحيان عبراني، بند 10.

با عرض سلام 1.میخواستم بپرسم نگاه کردن (بدون قصد و شهوت)به دختری که به طور جدی باهاش قصد ازدواج داریم اما هنوز اقدامی برای خواستگاری نکرده ایم چه حکمی دارد؟ 2.آیا روشی برای رفع شهوت به جزصیغه که مطابق با اسلام باشدوجود دارد؟در صورت وجود داشتن آن را ذکر کنید. با تشکر

پاسخ:
با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما در اين ماه عزيز؛ و تشكر به خاطر ارتباطتان با اين مركز؛
نگاه کردن به صورت و دست ها تا مچ در صورتي که بدون قصد لذت وشهوت باشد ،اشکال ندارد .(1)
پي نوشت :
1. آيه الله نوري همداني ، توضيح المسائل ، م2429 .

پرسش: آيا روشي براي رفع شهوت به جز صيغه که مطابق با اسلام باشد،وجود دارد؟
پاسخ:
براى كنترل و تعديل غريزه جنسى اساسى‏ترين راه كه با طبيعت و ساختار خلقت انسان تناسب دارد، ازدواج است كه به فرموده پيامبر اكرم (ص): «محبوب‏ترين كارها نزد خدا است».(1)
اين امر تأسى و پيروى از سنت انبياى الهى است، و باعث حفظ نصف دين مى‏گردد. (2)
جهت كنترل غرايز جنسى براى كسانى كه شرايط و امكانات ازدواج برايشان مهيا نيست. دو گونه راه حل پيش بينى شده است:
1 - معنوى كه موارد عمده آن به «تقويت اراده، عفت و تقوا، مراقب از نَفْس از طريق دعا و مناجات با خدا و نماز و روزه و توجه به مسايل قيامت و بهشت وجهنم محدود مى‏شود .
2 - غير معنوى: جهت كنترل و تعديل غريزه جنسى موارد زير با دقت مطالعه و عمل شود:
1 شب‏ها، غذاى سبك بخوريد.
2 از مصرف غذاهاى پروتئينى و پر كالرى خوددارى شود. هم چنين ادويه تند و غذاهايى كه طبيعت گرم دارند، مانند عسل، خرما، موز، پياز و سير كم مصرف گردد. سعى شود بيش تر از لبنيات مخصوصاً ماست و هم چنين سبزى به خصوص كاهو كلم استفاده شود.
3 - ورزش، از قبيل پياده روى ، كوه پيمايى، دويدن، حركات نرمشى، فوتبال، واليبال و انواع ورزش‏هاى گروهى، كه موجب تقويت اعصاب و اراده مى‏شود در كنترل يا تعديل غرايز جنسى مؤثر است.
4 - خود اشتغالى: جوان بيكار مرتع و تفرّجگاه شيطان است. جوان بيكار همانند چراگاهى است كه شيطان، شهوت و شكم سيرى‏ناپذير خود را در آن جا پر مى‏كند. هرگاه جوانى بيكار مى‏شود، شيطان از شدت خوشحالى قهقهه مستانه خويش را نمى‏تواند كنترل كند. يكى از وظايف والدين و اوليا و مسئولان فراهم ساختن شغل مناسب براى جوانان است. جوان بيكار آلوده به فساد مى‏شود و جامعه را نيز به فساد مى‏كشاند. متأسفانه مجموعه‏اى از علل كه شما هم كم و بيش از آن آگاهى داريد، موجب شده كه مسايل و مشكلات اساسى جوانان تحت الشعاع يك سرى بازى‏ها قرار گيرد و جوان و جوان گرايى، شعارى شده كه بيشترين كاربرد آن در ايام انتخابات است.
خود اشتغالى در ساعات و فرصت‏هاى فراغت يكى از راه‏هاى كنترل غرايز جنسى است. به تناسب ذوق و روحيه خود به كارهاى ذيل بپردازيد: حل مسايل رياضى، جدول، حفظ اشعار همانند اشعار حافظ، مولوى و پروين اعتصامى، حفظ قرآن كه علاوه بر تأثير مورد نظر باعث افزايش حافظه و تقويت نيروى ايمان و اراده مى‏گردد. خطاطى، نقاشى، گلكارى، جمع آورى تمبر و .......
5 - اجتناب از هر گونه تحريكات مصنوى، از قبيل ديدن فيلم هوس‏انگيز و خواندن رمان‏هاى عشقى و تماشاى عكس‏هاى شهوت‏انگيز و مجلات فاسد و گوش دادن به نوارهايى كه تخيّلات انسان را تحت نفوذ خود در مى‏آورد و آن را به عالم هوس و شهوت و خيال‏پردازى‏هاى گمراه كننده پرت مى‏كند.
6 - پرهيز از تنها ماندن و تنها خوابيدن: گوشه‏گيرى و در فكر فرو رفتن و در عالم تخيّلات سير نمودن براى جوانان مجرد، حكم سهم مهلك را دارد. بنابر اين هرگز نبايد در يك اتاق يا خانه يا جايى تنها بمانى يا بخوابى يا مطالعه كنى.
7 - پوشش نامناسب: ازپوشيدن لباس زبر يا بسيار نرم، هم چنين لباس‏هاى چسبيده به بدن، مانند شلوار جين خوددارى گردد.
8 - مراقبت در خوابيدن از دو جهت:
ا) براى خواب خود برنامه منظم و ساعت مشخصى رامعين كنيد. از دراز كشيدن پيش از غلبه خواب پرهيز شود. توصيه مى‏شود از طريق كار كردن و يا دويدن در هواى آزاد كاملا خسته شويد تا بتوانيد خواب عميقى داشته باشيد، زيرا خواب عميق در تقويت اعصاب و فرح افزايى روان تأثيرى شگرفت و حيات بخش دارد.
ب) براى كنترل غرايز جنسى هيچ گاه هنگام خواب، يكى از پاها را رو پاى ديگر نگذاريد . دست‏ها را از زير لحاف، پتو يا ملافه قرار ندهيد. از خوابيدن با شورت پرهيز كنيد . در اتاق در بسته خلوت نخوابيد، عادت كنيد اتاق خواب شما مقدارى نور و روشنايى داشته باشد.
9 - مراقبت در دفع و تخليه: نگه داشتن ادرار و مدفوع علاوه بر ايجاد سنگ كليه و مثانه و بيمارى‏هاى انگلى و قارچى و بالا رفتن ميزان اوره خون، باعث فراهم شدن زمينه‏اى براى بيمارى جنسى و غلبه شهوت مى‏گردد. بنابر اين تنبلى را بايد كنار گذاشت.
موقع خواب يا بيدارى خود را به موقع تخليه كنيد. مخرج بول و غايط را هميشه با آب سرد شست و شو دهيد. از پاك كردن با دستمال كاغذى وغيره يا شستن با آب گرم خوددارى كنيد. براى تخليه زياد در دستشويى نمانيد.
10 - پرهيز از اضطراب و تشويش خاطر: از هر كارى كه زمينه ساز اضطراب وتشويش خاطر مى‏گردد، اجتناب كنيد.
به توصيه ما عمل كنيد تا اثرات و فوايد آن را حس كنيد.

سلام پسر عموی من (دو سال از من کوچکتر است) از سن 5 سالگی به دلیل فوت عمو و زن عمو با ما زندگی می کرده است. آیا به دلیل این همه مدت زندگی در یک خانواده، ایشان از نظر شرعی برادر من محسوب می شوند یا اینکه من باید در مقابل ایشان حجابم را رعایت کنم و مثل نامحرم ها برخورد کنم؟ با تشکر

با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما در اين ماه عزيز؛ و تشكر به خاطر ارتباطتان با اين مركز؛
گرچه ايشان مدت طولاني در خانه شما بزرگ شده ،ولي با شما نامحرم است و برادر شما محسوب نمي شود . بايد در برابر ايشان حجاب تان را حفظ و مثل نامحرم بر خورد كنيد .

آیا با شلوارک نماز خواندن،اشکال دارد؟

با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما در اين ماه عزيز؛ و تشكر به خاطر ارتباطتان با اين مركز؛
بر مردان واجب است در حالت نماز عورتين (آلت تناسلي و مقعد)خود را بپوشانند . پوشاندن بقيه بدن واجب نيست ، ولي از آداب نماز اين است که مردان نيز پوشش کاملي داشته باشند.(1) بنا بر اين نماز خواندن با شلوارک براي مردان اشکال ندارد و گناه نيست.
پى‌نوشت‏:
1. توضيح المسائل مراجع، ج 1، مسئله 788.

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

با سلام. مگر از نظر اسلام زن و مرد همسان نیستند پس چرا در آیه 34 نساء مرد بر زن تسلط دارد؟ و می توان او را تنبیه بدنی کند؟ با تشکر

با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما در اين ماه عزيز؛ و تشكر به خاطر ارتباطتان با اين مركز؛
آيه مورد نظر شما به شرح زير است:
الرِّجالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّساءِ بِما فَضَّلَ اللَّهُ بَعْضَهُمْ عَلى‏ بَعْضٍ وَ بِما أَنْفَقُوا مِنْ أَمْوالِهِمْ فَالصَّالِحاتُ قانِتاتٌ حافِظاتٌ لِلْغَيْبِ بِما حَفِظَ اللَّهُ وَ اللاَّتي‏ تَخافُونَ نُشُوزَهُنَّ فَعِظُوهُنَّ وَ اهْجُرُوهُنَّ فِي الْمَضاجِعِ وَ اضْرِبُوهُنَّ فَإِنْ أَطَعْنَكُمْ فَلا تَبْغُوا عَلَيْهِنَّ سَبيلاً إِنَّ اللَّهَ كانَ عَلِيًّا كَبيراً ؛
مردان، سرپرست و نگهبان زنانند، به خاطر برتري هايى كه خداوند (از نظر نظام اجتماع) براى بعضى نسبت به بعضى ديگر قرار داده است، و به خاطر انفاق هايى كه از اموال شان (در مورد زنان) مى‏كنند. زنان صالح، زنانى هستند كه متواضعند، در غياب (همسر خود،) اسرار و حقوق او را، در مقابل حقوقى كه خدا براى آنان قرار داده، حفظ مى‏كنند. (امّا) آن دسته از زنان را كه از سركشى و مخالفت شان بيم داريد، پند و اندرز دهيد! ( اگر مؤثر واقع نشد،) در بستر از آن ها دورى نماييد! (اگر هيچ راهى جز شدت عمل، براى وادار كردن آن ها به انجام وظايف شان نبود،) آن ها را تنبيه كنيد! اگر از شما پيروى كردند، راهى براى تعدّى بر آن ها نجوييد! (بدانيد) خداوند، بلندمرتبه و بزرگ است. (و قدرت او، بالاترين قدرت هاست.)
اين آيه مربوط به خانواده و زن و شوهر است و دو حکم را بيان مي کند:
1. تعيين سرپرست و مدير خانواده؛
زن و مرد با ازدواج، يک اجتماع دو نفره تشکيل مي دهند . در هر اجتماعي بايد نظام و قانون حاکم باشد تا هرج و مرج ايجاد نشود . نيروها هرز و هدر نرود . با اين که زن و مرد بايد مبناي شان بر تعاون و همکاري و گذشت و ايثار باشد، با اين وجود بودن قانون و نظام لازم است .آيه فوق مرد را به عنوان مدير و ادراه کننده و سرپرست خانواده معين مي کند . براي اين تعيين دو دليل مي شمارد:
اول. مرد در تصميم گيري ها و رفتارها، عقلاني تر است . براي به عهده گرفتن مديريت خانواده که به عقل و تدبير بيش تر احتياج دارد، مناسب تر است .
دوم مسؤوليت تامين هزينه زندگي و معاش زن بر عهده مرد است . چون هر جا تکليفي هست، در قبالش بايد حقي هم باشد، پس مديريت را هم مناسب است به مرد واگذار کنند تا تعادل حاصل بين حق و تکليف حاصل شود.
مطلب دومي که در آيه مطرح شده، نشوز زن است.
نشوز آن است كه زن از اداي تکليف اختصاصى‏اش نسبت به شوهر بدون هيچ عذر موجهى سرپيچى نمايد.
اگر زنى از انجام كارهاى خانه، بچه‏دارى و... سرباز زند، شارع مقدس هيچ حقى براى مرد در اين موارد قرار نداده و مرد نمى‏تواند در اين موارد واكنش نشان دهد و همسرش را مورد اذيت و آزار قرار دهد و او را بر انجام کارهاي منزل وادارد. البته اسلام زن را به همکاري در خانواده و کمک به شوهر براي برداشتن بار زندگي دعوت کرده ، براي اين کار وعده پاداش عظيم داده، ولي اين را به عنوان تکليفي واجب بر زن و حقى براى مرد قرار نداده است.
تنها موردي كه زن با پيمان ازدواج، تعهد به آن را ملتزم شده ، تسليم در برابر تقاضاي جنسي همسر است .زن در اين مورد موظف به اجابت است مگر اين که عذر شرعي داشته باشد. حالا اگر زني از انجام اين وظيفه و مقدمات آن( مثل سکونت در منزلي که مرد تهيه مي کند و امکان آمد و شد شوهر به آن منزل هست و خارج نشدن بدون اجازه و هماهنگي از منزل ) سرپيچي کند و به شوهر بگويد که نه تنها در بستر با تو حاضر نمي شوم ،بلکه غير تو را هم به اين بستر مي آورم، در اين جا شوهر بايد او را نصيحت کند.
حال اگر زنى در برابر اندرزها و نصايح شوهر سر تسليم فرود نياورد و همچنان بر سرپيچي از حقوق زوج پايدارى ورزيد، چه بايد كرد؟
در اين جا خداوند راه دومى را قرار داده است كه از حد برخورد منفى عاطفى بالاتر نمى‏رود و آن خوددارى از همبستر شدن با وى مى‏باشد. حال اگر مشكل حل شد ،ديگر كسى حق پيمودن راه سوم را ندارد، امّا اگر زن در چنين وضعيتى نيز سرسختى نشان داده و حاضر به تأمين حقوق طرف مقابل نگرديد ،چه بايد كرد؟
در اين جا چند راه قابل تصور است:
أ) در مقابل نشوز زن به کلي ساکت بود ؛يعني مرد حقوق خود را ناديده انگارد، هر چند ساليان دراز اين برنامه ادامه يابد.
چنين چيزى براساس هيچ منطقى قابل الزام نيست و اختصاص به مرد هم ندارد، يعنى در هيچ يك از نظام‌هاى حقوقى جهان نمى‏توان صاحب حقى را مجبور كرد در برابر حقوق خود ساكت شود و دم نزند. از نظر اخلاقى، آن هم در موارد خاصى مى‏توان چنين توصيه‏اى نمود ،ولى نبايد بين مسأله حقوقى و اخلاقى خلط كرد.
ب) راه ديگر آن است كه مرد از هر طريق ممكن حقوق خود را به دست آورد. چنين چيزى را هرگز شارع اجازه نمى‏دهد و براى گرفتن حق، روش‌هاى معيّنى وضع نموده، زيرا در غير اين صورت ممكن است به زن ستم شود و انواع مفاسد و مظالم ديگر به بار آيد.
ج) راه ديگر آن است كه مرد با مراجعه به ديگران اعم از مراجع قضايى يا افراد ذى‏ نفوذ ديگر، حقوق خود را بگيرد.
د) راه ديگر آن است كه مرد اندكى قاطعانه‏تر از برخورد منفى عاطفى برخورد نمايد. از اين رو قرآن مجيد به عنوان آخرين راه حل ممكن در داخل خانه، مسأله «ضرب» را مطرح نموده است.
البته اين مسأله نيز حدودى دارد كه هرگز با آنچه در اذهان عمومى يا تبليغات مسموم مطرح مى‏شود، سازگارى ندارد.
درباره حدّ و چگونگى زدن، علامه مجلسى (ره) در بحار الانوار، ج 104، ص 58 روايتى از فقه‏الرضا (ع) نقل نموده است كه «والضرب بالسواك و شبهه ضرباً رقيقاً؛ زدن بايد با وسايلى مانند چوب مسواك و امثال آن باشد» آن‌هم با مدارا و ملايمت. ظاهر روايت فوق به خوبى نشان مى‏دهد كه «ضرب» بايد در پايين‏ترين حد ممكن باشد. هرگز نبايد اندك آسيبى بر بدن وارد كند. وسيله‏اى كه در اين روايت اشاره شده ،چوبى بسيار نازك، سبك و كم ضربه است.
نكته ديگرى كه از آيه به دست مي‌آيد ،اين است كه دستور فوق جنبه موقت و گذرا دارد و نبايد به آن مداومت بخشيد، زيرا به دنبال اين عمل دو واكنش احتمال مى‏رود:
يكى آن كه زن به حقوق مرد وفادار شود، در اين صورت قرآن مى‏فرمايد:
فَإِنْ أَطَعْنَكُمْ فَلا تَبْغُوا عَلَيْهِنَّ سَبِيلا؛ اگر به اطاعت درآمدند، بر آن ها ستم روا مداريد.
اگر زن در برابر حقوقى كه بر آن پيمان بسته است ،تسليم شد ،ديگر مقابله با وى ظلم و تجاوز است.
واكنش ديگر آن است كه همچنان سرسختى نشان دهد و كانون خانواده را گرفتار تزلزل و بى‏ثباتى نمايد، در اين‌باره در آيه بعد فرموده است:
وَ إِنْ خِفْتُمْ شِقاقَ بَيْنِهِما فَابْعَثُوا حَكَماً مِنْ أَهْلِهِ وَ حَكَماً مِنْ أَهْلِها إِنْ يُرِيدا إِصْلاحاً يُوَفِّقِ اَللَّهُ بَيْنَهُما إِنَّ اَللَّهَ كانَ عَلِيماً خَبِيراً؛
اگر خوف گسست در بين آن دو يافتيد، پس از ناحيه مرد ،داوري و داوري از بستگان زن برگزينيد. اگر از پى آن خواستار صلاح باشند ،خداوند بين آنان وفاق ايجاد خواهد كرد، همانا خداوند دانا و آگاه است.
خلاصه در اين حكم شرايط زير ديده مى‏شود:
1 - حکم زدن زن اختصاص به مورد سرپيچى زن از تكليف خود و حقوق مسلّم مرد دارد؛ حقوقى كه با پيمان ازدواج، زن وفادارى خود نسبت به آن را متعهد شده است.
2 - در راستاى حل مشكل در داخل خانه و خوددارى از بردن آن به خارج از منزل وضع شده؛
3 - سومين مرحله، حل اختلاف در خانه است و بدون گذر از مراحل پيشين روا نيست.
4- حد آن نازل‌ترين مرتبه ضرب است و نبايد موجب كم ترين آسيبى بر بدن زن شود؛
5- موقتى است و چه داراى نتيجه مثبت يامنفى باشد، بايد زود از آن دست كشيد.
البته اجازه زدن خفيف در خصوص مساله نشوز و عدم تمکين زن از شوهر در امر جنسي ، آن هم بعد از مفيد واقع نشدن موعظه و قهر از بستر، قول مشهور است که "ضرب" را به معناي زدن گرفته است ،ولي در مقابل قول مشهور، قول ديگري ضرب را به قطع يعني قطع ارتباط و نفقه و قهر از خانه تفسير کرده که شديدتر از قهر از بستر است . اگر اين مرحله هم مفيد نيفتاد، بايد به دادگاه مراجعه کرده و اقامه دعوا کند.
قانون مدني جمهوري اسلامي نيز ظاهرا بر مبناي اين تفسير است زيرا نفقه زن ناشزه را بر مرد واجب ندانسته، ولي در جايي به مرد اجازه زدن نداده است.
بنا بر اين يکسان بودن زن و مرد در انسانيت ، به اين معنا نيست که در همه حقوق و تکاليف شبيه باشند. بالاخره زن و مرد دو صنف هستند با ويژگي هاي متفاوت .هر کدام نقاط قوت و ضعفي دارند.با ازدواج و کنار هم قرار گرفتن کامل مي شوند .با توجه به ضعف و قوت ها و ويژگي هاي روحي و جسمي و جنسي مختلف ، احکام و حقوق متفاوت دارند ،ولي دو نکته مهم در اين قانونگذاري رعايت شده است:
1. هر کدام حقي دارد، در قبالش تکليفي هم دارد و بالعکس.
2. حقوق و تکالف متناسب با روحيات و ويژگي هاي شان است. در مجموع هر دو به يک نگاه همسان مورد تکليف و حق واقع شده اند. اين گونه نيست که يکي حقوق بيش تر و تکاليف کم تر و ديگري عکس باشد. هر کدام مجموعه اي از حقوق و مجموعه اي از تکاليف دارند و برآيند هر دو يکسان است.

 سلام. می خواستم ببینم خرید ، فروش ، نشان دادن به دیگران ، انتشار در اینترنت و... هر یک از انواع عکس های زیر از لحاظ شرعی چه حکمی دارد.

با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما در اين ماه عزيز؛ و تشكر به خاطر ارتباطتان با اين مركز؛
هر گونه عكسي كه مهيج شهوت باشد و انسان را به سوي شهوت تحريك كند ،خريد و فروش و تكثير و رواج آن در اينترنت يا غير آن جايز نيست .(1)
پي نوشت:
1 . آيت الله خامنه اي؛ استفتائات ،سوال 1312.

صفحه‌ها