پرسش وپاسخ

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

با سلام سوال : آبی که از انسان خارج می شود در هنگام بوسیدن و یا در آغوش همسر بودن اگر بدون شهوت و جهش باشد چه حکمی دارد و آیا روزه صحیح است

با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما در اين ماه عزيز؛ و تشكر به خاطر ارتباطتان با اين مركز؛اين آب پاک است و نياز به غسل جنابت ندارد . به روزه هم ضرري وارد نمي کند و روزه صحيح است.
زن با دو چيز جنب مي شود و هرگاه جنب شود بايد غسل جنابت کند:
1 - داخل شدن آلت تناسلي مرد به جلو يا عقب زن که اگر به اندازه ختنه گاه يا بيش تر داخل شود، زن و مرد هردو جنب مي شوند، گرچه مني خارج نشود.
2-بيرون آمدن مني ، چه در خواب باشد يا در بيداري. خروج مني در زن پرش ندارد بلکه اگر با شهوت باشد، مني حساب مي شود.
اگر زن بر اثر تحريک هاي جنسي به قدري تحريک شود که به اوج لذت و شهوت جنسي برسد و در آن حال مايعي از او خارج شود، جنب مي شود. اگر به اوج لذت نرسد و مايع خارج شود و يا به اوج لذت برسد، ولي مايعي خارج نشود و يا شک کند که مايعي خارج شد يا نه ، جنب نمي شود و غسل لازم نيست. زن اگر يقين به خارج شدن مني پيدا کند جنب مي شود . اگر يقين پيدا نکند جنب نمي شود. بنابراين مواقعي که زن بر اثر تحريک هاي شهواني مقداري لذت مي برد و در آن حال رطوبتي از او خارج مي شود، چون به اوج شهوت نرسيده ،جنب نمي شود. رطوبت خارج شده هم پاک است و وضو و غسل را باطل نمي کند.(1)
اوج لذت و شهوت به حالتي گفته مي شود. که در آن حال معمولا انسان از خود بي خود مي شود و لذت زيادي مي برد و مني بيرون مي ريزد. بعد از تمام شدن آن حال انسان احساس تخليه شدن و ارضا مي کند و حالت شهوتش تمام و بدنش سست مي شود . حالت تحريک آميزي که قبل از تخليه شدن داشت ، ديگر آن حالت را ندارد. مثل اين که انسان گرسنه دلش غذا مي خواهد، ولي وقتي غذا خورد و سير شد ، ديگر ميل به غذا ندارد.
پي نوشت:
1. آيت الله بهجت ،توضيح المسائل ،م350 و استفتا آت، ج1 ،سوال 705 و812.

من دوستی دارم که پزشک هستند از خانواده ایی مسلمان که به خدا ایمان دارد نماز میخواند ولی سایر دستورات مثل روزه وحجاب وحرام بودن گوشت خوک و شراب را رد میکند و جالب اینکه با دلایل پزشکی بیان میکند که روزه و گرسنگی طولانی مدت باعث مرگ سلولهای مغزی میشود گوشت خوک ضرری ندارد چون دیگر محافظت میشود و نجاست خودش را نمیخورد شراب به مقدار کم برای قلب مفید است ووقتی به ایشان میگویم که برای پی به حقیقت باید به قرآن رجوع کند میگوید قرآن تحریف شده در جواب میگویم آخرین کتاب و دین پیامبر تحریف نشده میگوید سایر مذاهب هم همین ادعا را دارن و میگویند شما مسلمانان چرا ادعا میکنید فقط کتاب ما تحریف نشده(ایشان در خارج از کشور اقامت دارند)میخواستم لطف کنید و جوابی اصولی و پزشکی برای تمام این سئوال ها برای من بفرستید چون ایشان معتقدند که ما دین را از روی عادت بی تحقیق پذیرفته ایم و فقط از روی عادت روزه میگیریم مهم روزه بودن زبان و اعمال آدم است....

با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما در اين ماه عزيز؛ و تشكر به خاطر ارتباطتان با اين مركز؛
به دلايل فراوان قرآن موجود همان کتابي است که بر رسول خدا نازل شده ، بدون کم و زياد به دست ما رسيده است. برخي از دلايل عدم تحريف قرآن:
1. قرآن بر قلب پيامبر نازل شد و از آن جا به زبانش جاري گشت و به گوش مسلمانان رسيد و در قلب شان جاي گرفت. رسول خدا بدون اين که نياز به خواندن و نوشتن داشته باشد، به اراده خدا حافظ قرآن بود، زيرا قرآن بر قلبش نازل و در آن حک گرديد . از همان ابتدا که آن را بر مسلمانان خواند، افرادي را براي ياد دادن قرآن معين کرد. افراد از جمله ابن مسعود و ابن عباس و ابي بن کعب به دعاي پيامبر و با عشق و ارادت خود حافظ قرآن بودند . بر قرائت صحيح و بدون کم و کاست قرآن و يادگيري آن نظارت داشتند . رسول خدا ناظر بر آنان بود.تا زماني که ايشان زنده بود، خودش حافظ تماميت قرآن بود . اجازه تصرف در آن را نداد . بعد از خودش علاوه بر همه مسلمانان ، به جانشينش يعني علي بن ابي طالب که حافظ قرآن در قلب خود و حامل علم رسول خدا بود، امر کرد به عنوان اولين کار قرآن را که در يک هميان بر لوح ها و کتف ها و پارچه ها نوشته شده و پشت منبر رسول خدا بود، به صورت کتابي در يک مجلد در آورده ، به همراه شرح و بيان به جامعه اسلامي تحويل دهد. ايشان هم اين کار را کرد و گرچه حاصل زحماتش از جانب حاکمان پذيرفته نشد، ولي در حضور ايشان و به همت اصحاب، قرآن از همان ابتدا در قالب يک کتاب تنظيم شد . بعد هم زمان خليفه سوم از روي آن قرآن نسخه هايي نوشته و به سراسر جهان اسلام فرستاده شد . بقيه قرآن ها جمع آوري و از بين برده شد تا هيچ کم و زيادي در قرآن حاصل نشود.
در تاريخ ثبت است که بعد از رسول خدا و به دستور خليفه اول ، زيد بن ثابت با کمک برخي ديگر و با احتياط و سخت‏گيري فراوان به جمع آوري قرآن پرداخت . با اين که خود تمام قرآن را حفظ و بر پيامبر قرائت کرده بود، بر حافظه خويش اعتماد نکرد . آيات ارائه شده توسط صحابه و حافظان را در صورت وجود دو شاهد معتبردر قرآن مجيد جاي داد. مسلمانان بعد از رسول خدا با وسواس بي نظير مراقب در امان ماندن قرآن از دستبرد، تحريف و کم و زياد بودند، به طوري که هيچ کس در هيچ مقامي جرات نمي کرد حتي يک حرف از قرآن کم يا زياد کند.(1)
اين قضيه معروف است که عثمان تصميم گرفت حرف «واو» را از آيه «والذين يکنزون الذهب و الفضّة» حذف کند، که با واکنش مسلمانان روبرو شد.أبي بن کعب گفت: بايد اين حرف را به قرآن برگردانيد يا شمشير مي‏کشم.
همين طور درباره عمر بن الخطاب گفته‏اند که او روزي جمله «والذين اتبعوهم باحسان» را بدون واو قرائت کرد، مردم آن چنان با او برخورد کردند که مجبور شد دوباره آيه را با واو قرائت کند.(2)
با اين توضيح به خوبي معلوم مي‌شود که در زمان صحابه مسلمانان با اهتمام فراوان در پي حفظ و نگهداري قرآن برآمدند . در اين هنگامه حساس و مهم قرآن را از هر گونه تحريف مصون داشتند . بعد از آن هم به جهت فراواني نسخه‌هاي قرآن، توانايي تحريف آن از همگان سلب شد ؛ امروزه ما شاهد وجود ميليون‌ها بلکه ميلياردها نسخه قرآن هستيم که همه اين‌ها يک سان هستند . اين خود دليل گويايي است که قرآن از هر گونه دگرگوني و تحريف مصون مانده است.
2.عقل انسان حكم مي كند كه احتمال هر گونه تغيير و تبديل از قرآن كريم به دور است، زيرا قرآن كتابي است كه از روز اوّل مورد عنايت و اهتمام مسلمانان بوده است. قرآن براي مسلمانان همه چيز بوده است: قانون اساسي، دستور عمل زندگي، برنامه حكومت، كتاب مقدس آسماني و رمز عبادت و بندگي.
با دقت در اين موضوع روشن مي شود كه اصولاً كم و زياد در آن امكان نداشته است.
قران كتابي بود كه مسلمانانِ نخستين همواره در نمازها، در مسجد، در خانه، در ميدان جنگ، به هنگام رو به رو شدن با دشمنان و به عنوان استدلال بر حقانيت مكتب ، از آن استفاده مي كردند.
از تواريخ اسلامي استفاده مي شود كه تعليم قرآن را مِهر زنان قرار مي دادند. اصولاً تنها كتابي كه در همه محافل مطرح بود و هر كودكي را از آغاز عمر با آن آشنا مي كردند و هر كس مي خواست درسي از اسلام بخواند، آن را به او تعليم مي دادند، قرآن مجيد بود.
آيا با چنين وضعي كسي احتمال مي دهد كه دگرگوني در اين كتاب آسماني رخ دهد؟ به خصوص با توجه به اين كه قرآن؛ به صورت يك مجموعه با همين شكل فعلي در عصر خود پيامبر جمع آوري شده بود، و مسلمانان سخت به يادگرفتن و حفظ آن اهميت مي دادند.
اصولاً شخصيت افراد در آن عصر تا حد زيادي به اين شناخته مي شد كه چه اندازه از آيات را حفظ كرده بودند. شمار حافظان قرآن به اندازه اي زياد بود كه در تواريخ مي خوانيم در يكي از جنگ ها كه زمان ابوبكر واقع شد، چهارصد نفر از قاريان حافظ قرآن به قتل رسيدند.
از اين مطالب روشن مي شود كه حافظان و قاريان و معلّمان قرآن آن قدر زياد بودند كه تنها در يك ميدان جنگ اين تعداد شهيد شدند.
هم چنان كه گفتيم قرآن فقط قانون اساسي براي مسلمانان نبود، بلكه همه چيز آن ها را تشكيل مي داد، مخصوصاً در آغاز اسلام كه هيچ كتابي جز آن نداشتند و تلاوت و قرائت و حفظ و تعليم و تعلّم مخصوص قرآن بود.
قرآن يك كتاب متروك در گوشة خانه و يا مسجد كه گرد و غبار فراموشي روي آن نشسته باشد نبود تا كسي از آن كم كند يا بر آن بيفزايد.
مسئله حفظ قران به عنوان يك سنت و يك عبادت بزرگ هميشه در ميان مسلمانان بوده و هست، حتي پس از آن كه قرآن به صورت كتاب تكثير شد و در همه جا پخش گرديد حتي بعد از پيدا شدن صنعت چاپ كه سبب شد اين كتاب به عنوان پر نسخه‌ترين كتاب در كشورهاي اسلامي چاپ و نشر گردد، باز مسئله حفظ قرآن به عنوان يك سنت ديرينه و افتخار بزرگ، موقعيت خود را حفظ كرد، به طوري كه در هر شهر و ديار هميشه جمعي حافظ قرآن بوده و هستند.
اكنون در بعضي كشورهاي اسلامي مدرسه هايي وجود دارد كه برنامه شاگردان آن در درجة اولّ حفظ قرآن است.
اكنون در كشور پاكستان بيش از يك ميليون و نيم حافظ قرآن وجود دارد. سنت حفظ قرآن از عصر پيامبر(ص) و به دستور و تأكيد حضرت در تمام قرون ادامه داشته است. هم چنين سنت قرائت قرآن در شب ها و روزهاي متعدد و ثواب بسياري كه بر قرائت ذكر شده است. آيا با چنين وضعي هيچ گونه احتمالي در مورد تحريف قرآن امكان پذير است؟! مسلّماً نه.
3ـ دليل ديگر نويسندگان وحي است، يعني كساني كه بعد از نزول آيات بر پيامبر، آن را يادداشت مي كردند كه شمار آن ها را از چهارده تا چهل و سه نفر نوشته اند.
ابوعبدالله زنجاني در كتاب "تاريخ قرآن" مي گويد: "پيامبر نويسندگان متعددي داشت كه وحي را يادداشت مي كردند و آن ها چهل و سه نفر بودند كه از همه مشهورتر خلفاي چهارگانة نخستين بودند، ولي بيش از همه "زيدبن ثابت" و امير مؤمنان علي بن ابي طالب(ع) ملازم پيامبر در اين باره بودند". البته همه كاتبان وحي، همه آيات را نمي نوشتند، بلكه در مجموع آيات را مي نوشتند.
امام علي(ع) فرمود: «ان کل آية انزلها الله تعالي علي محمد(ص) عندي باملاء رسول الله و خط يدي...؛ هر آيه‏اي که پروردگار بر پيامبر فرو فرستاده است، ايشان بر من املا فرمود و من نوشتم که اکنون آن‏ها نزد من است».
4ـ دعوت همه پيشوايان اسلام به قرآن موجود: بررسي كلمات پيشوايان بزرگ اسلام نشان مي دهد كه از آغاز اسلام، همه يك زبان مردم را به تلاوت و عمل به قرآن موجود دعوت مي كردند، و اين نشان مي دهد كه كتاب آسماني به صورت يك مجموعة دست نخورده در همة قرون ماندگار بوده است.
مولاي متقيان علي(ع) بعد از رسيدن به خلافت هيچ گونه اشاره اي به كم يا زياد شدن قرآن نفرمود ،‌بلكه بارها مردم را به عمل و چنگ زدن به قرآن موجود دعوت نمود. اگر كم و زيادي در قرآن پيش آمده بود، مسلّماً حضرت قرآن اصلي را بر مردم عرضه مي نمود. حضرت فرمود: "كتاب خدا ميان شما است. سخنگويي است كه هرگز زبانش به كندي نمي گرايد، و خانه اي است كه هيچ گاه ستون هايش فرو نمي ريزد. وسيلة عزت است، چنان كه يارانش هرگز مغلوب نمي شود".(3)
نيز فرمود: "كتاب خدا نوري است خاموش نشدني و چراغ پرفروغي است كه به تاريكي نمي گرايد".(4)
اگر دست تحريف به دامن اين كتاب آسماني دراز شده بود، امكان نداشت امام علي اين گونه به آن دعوت كند و آن را به عنوان چراغي كه به خاموشي نمي گرايد، معرفي كند. مانند اين تعبيرها در سخنان علي(ع) و ساير پيشوايان دين، گواه و دليل روشني است بر عدم تحريف قرآن كريم.
5ـ اصولاً پس از قبول خاتميت پيامبر و اين كه اسلام آخرين آيين الهي است، و رسالت قرآن تا پايان جهان برقرار خواهد بود، چگونه مي توان باور كرد كه خدا اين يگانه سند اسلام و پيامبر خاتم را پاسداري نكند؟ آيا با تحريف قرآن جاودانگي اسلام طيّ هزاران سال و تا پايان جهان مفهومي مي تواند داشته باشد؟!(5)
6.يكي از دلايل تجديد نبوت ها، تحريف كتاب آسماني بوده است و اگر اين تحريف در قرآن صورت گرفته بود، بايد پيامبري از طرف خداوند براي اصلاح مي آمد، در حالي که پيامبر اسلام، خاتم پيامبران شناخته شده و خود نيز آن را بيان كرده است.
7.روايات فراواني به صراحت يا به التزام دلالت بر عدم تحريف قرآن دارند از جمله:
اول ؛ پيامبر فرموده است:« إِنّي تاركٌ فيكم الثَّقلين كتابَ اللَّهِ و عترتي ما إِنْ تمسَّكْتُم بهما لَنْ تَضِلُّواو إنّهما لن يفترقا حتّى يَرِدا عَلَيَّ الحوض».
اين حديث شاهدى تام و گواهى قطعى بر عدم تحريف قرآن است و با صراحت اعلام مى‏كند كه قرآن براى هميشه و تا روز قيامت محفوظ است؛ زيرا اگر قرآن تحريف شده ‏باشد، نه به قرآن مى‏توان تمسّك نمود و نه به عترت؛ چون عترت جداى از قرآن به عنوان يك حجّت مستقل شناخته نمى‏شود. اگر عترت باشد، ولى قرآن نباشد ،مفهوم آن افتراقِ عترت از قرآن است؛ در حالى كه حديث ثقلين مى‏گويد اين دو هرگز از يكديگر جدا نمى‏شوند. در حقيقت قرآن و عترت به عنوان يك حجّت به هم آميخته‏اند؛ به طورى كه مكمّل يكديگرند و تمسّك به يكى بدون ديگرى معقول نيست. اگر هر يك از قرآن و حديث به عنوان دو حجت و دليل مستقل مطرح بودند، با نبودِ يكى امكان تمسك به ديگرى وجود داشت؛ در حالى كه پيامبر فرموده است: در صورتى كه به اين دو تمسك نماييد ،هرگز گمراه نمى‏شويد. نيز فرموده‏اند: اين دو از هم جدا نمى‏شوند، تا آن كه در حوض بر من وارد شوند.
دوم؛ رواياتى ازپيامبر و ائمه به ما رسيده است كه در حوادث و فتنه‏هاى روزگار، ما را به قرآن ارجاع داده‏(6) و آن را به عنوان پناهگاهى مطمئن معرفى نموده اند ؛ اگر كتابى، خود از آسيب فتنه‏هاى روزگار در امان نمانده باشد ،آيا مى‏تواند از گزند فتنه‏ها مصون نگه‏دارد؟
سوم؛ مورد ديگر روايات عَرْض بر قرآن است. احاديثى از پيامبر و ائمه وجود دارد كه فرموده‏اند: آن‏چه را از ما به شما رسيده، بر قرآن عرضه كنيد؛ اگر موافق با كتاب اللَّه بود ،اخذ نماييد، و گر نه، آن ها را طرد كنيد:« ما وافَقَ كِتابَ‏اللَّهِ فَخُذُوهُ وَ ما خالَفَ كِتابَ اللَّه فَرُدُّوه».(7)
نيز فرموده‏اند: هر سخنى و حديثى كه موافق با كتاب خدا نباشد ،باطل است: «وَ كُلُّ حَديثٍ لا يُوافِقُ كِتابَ اللَّه فَهُو زُخْرُفٌ.(8) يا ما لَمْ يُوافِقْ مِنَ الْحديث القرآنَ فَهُوَ زُخْرفٌ».(9)
با توجه به اين دلايل و دلايل فراوان ديگر،علما و دانشمندان و مفسران اسلامي، با قاطعيت تمام، مسئلة تحريف قرآن را ردّ كرده اند
زيرا امكان تحريف دراين كتاب آسماني راه ندارد.
امروزه در مجموعه‏هاى هنرى و فرهنگى و آثار باستانى قرآن هايى موجود است كه نگارش آن‏ها به بيش از هزار سال مى‏رسد. همه نسخه‏هاى موجود قرآن از آغاز تاكنون بدون هيچ تحريف و كاستى و يا زيادتى موجود است، اين مسئله نيز دليلي ديگر بر تحريف ناپذيرى قرآن است.
دربارة عدم تحريف قرآن کتاب فراوان نوشته شده که به چند نمونه اشاره مي کنيم.
ـ قرآن هرگز تحريف نشده، تأليف آيت الله استاد حسن‌زاده آملي؛
ـ افسانة تحريف قرآن، رسول جعفريان؛
ـ قرآن‌شناسي، آيت الله مصباح يزدي؛
ـ مصونيت قرآن از تحريف، آيت الله معرفت.
اما اين که ايشان دين افراد را تقليدي و ناپسند شمرده، گر چه در مورد بسياري درست است اما تقليد ناپسند در مورد افرادي است که در باور ها و اعتقادها اهل تقليدند زيرا اسلام مي خواهد افراد از روي تحقيق و بينش و بصيرت ديندار باشند اما در باب احکام و موضوعاتي که ايشان ذکر کرده مثل مشروب و گوشت خوک و...، راهي جز تقليد نيست زيرا احکام در اسلام تعبدي هستند . ما دليل بسياري از احکام و حلال و واجب وحرام ها را نمي دانيم . اصلا عقل نمي تواند دليل همه اين ها را پيدا کند .
واجب و حلال و حرام تابع امر و نهي خداست .در تشريع، خدا حاکم است . اگر خدا دليل حکم را نفرموده باشد، ما نمي توانيم به علت حکم پي ببريم.
اما با وجود اين که دليل و علت احکام را نمي دانيم ،ولي علم ،به مؤيدات فراواني براي احکام اسلام از جمله روزه و گوشت خوک و مشروب رسيده و حکم اسلام را تاييد مي کند. ضرر فروان روحي و جسمي مشروب مورد تاييد همه عاقلان است. مشروب و گوشت خوک و ديگر حرام ها آثاري روحي و رواني دارند که از نگاه غربيان ناپسند نمي آيد. امروز در غرب، حيا و عفت و پاکدامني و خداگرايي بهاي چنداني ندارد.کسي که مشروب يا گوشت خوک حتي کم آن را مي خورد، به فسق و فجور علاقه مند مي گردد و اين تحت عنوان لذت گرايي نه تنها ناپسند نيست بلکه از مباني فرهنگ غرب است.
روزه هم براي کساني که عذر شرعي و مريضي ندارند ،نه تنها باعث مريضي نمي شود ،بلکه از راه هاي درمان در طب امروز، روزه درماني است.
ما در اين موراد نمي خواهيم اين ها را از لحاظ علمي ثابت کنيم بلکه براي ما مهم اين است که دلايل قرآني و روايي معتبر بر حرمت يا حليت يا وجوب داشته باشيم . اگر دلايل داشتيم ، بدان پايبند خواهيم بود حتي اگر وجه آن را ندانيم.
خداي عالم و مهربان قطعا چيزي که به ضرر خلايق باشد ،بر آن ها واجب نمي سازد. با حرام کردن چيز هاي مفيد ، مردم را از آن ها محروم نمي گرداند.
پي‌نوشت‌ها:
1. تفسير نمونه، ج1، ص 8 - 10؛ قرآن هرگز تحريف نشده، آيت الله حسن زاده، آملي ص 28.
2. ابوعبدالله زنجاني، تاريخ قرآن، ص 24.
3.نهج البلاغه (فيض الاسلام)، ص 403.
4. همان، ص 632،‌خطبة 189.\
5.تفسير نمونه، ج 11، ص 21 - 26.
6.اصول كافى، كتاب فضل القرآن، ج‏4، ص‏398.
7.وسائل الشيعه، ج‏18، باب‏9 از ابواب صفات قاضى، ح 19، 29 و 35.
8.همان، ح‏14.
9.همان،حديث 12.

به گفته ی قرآن اسلام به اجبار نیست.میخواهم بدانم کسانی که در ایران اسلام راقبول ندارند یا با حجاب آن مشکل دارند باید با حجاب باشند یاواقعا"میتوانند آزاد باشند؟مثل کشورهای اسلامی دیگر.

با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما در اين ماه عزيز؛ و تشكر به خاطر ارتباطتان با اين مركز؛
رعايت پوشش و حجاب ديني مي‌تواند از دو جنبه مورد بررسي قرار گيرد:
يكي از جنبه فردي و اخلاقي و ديني،
ديگري از جنبه قانون اجتماعي.
از نظر فردي هر مؤمني بنا بر دستور الهي خود را ملزم به رعايت پوشش‌ و حجاب مي‌داند. اين مسئله حتي در دين مسيحيت و يهوديت نيز آمده است. اين كه متأسفانه بسياري از پيروان دين مسيحيت ويهود به اين حكم عمل نمي‌كنند، دلايل بسياري داردکه در جاي خود بدان اشاره شده است
اما الزام حجاب در كشور ايران، به خاطر قانون كشور است،‌ نه اين كه فرد بايد مسلمان باشد يا احكام اسلام را عمل كند، بلكه از اين جهت كه حجاب پديده‌اي اجتماعي است و ربطي به دين دار بودن يا نبودن ندارد. اگر حجاب تنها يك مسئله فردي بود، مسيحي يا يهودي و يا افليت هاي مذهبي ديگر هيچ الزامي براي انجام آن نداشتند، همان گونه كه هيچ كس مسيحي يا يهودي را اجبار به روزه گرفتن يا نماز خواندن نمي‌كند، زيرا فقط يك مسئله فردي است ، اما چون حجاب مسأله اجتماعي است و حالت فردي ندارد، رعايت آن بر غير مسلمان نيز لازم است، همان طور که تأسيس مراکز مشروب‌ فروشي براي غير مسلمان نيز جايز نيست ، اگر چه در دين آنان اشكال نداشته باشد.اصولاً کارهاي خلاف و منکري که آشکارا و در منظر مردم، رخ مي‌دهد ،در حکومت اسلامي از انجام آنها جلوگيري مي‌شود ، ولي کارهايي که جنبة علني ندارد و در جامعه تأثير منفي ايجاد نمي‌کند، حالت اجباري ندارد.
رعايت حجاب يك قانون كشوري است و از جهت قانوني بودن همه ملزم به رعايت آن مي‌باشند، خواه قبول داشته يا نداشته باشند .خواه مسلمان باشد يا نباشد. اين موضوع نه در مسئله حجاب ، بلکه در مورد تمام قوانين اجتماعي حکومت لازم الاجرا است . نبايد هيچ کس در جامعه اسلامي تظاهر به امر منکر کند ، خواه مسلمان باشد ، يا مسيحي يا يهودي.مردم مي‌توانند در خانه خود روزه نگيرند، نماز نخوانند و... اما به صورت علني و در خيابان و در منظر عام، حق ندارند. در ماه رمضان روزه بخورند. حجاب نيز چنين است. اگر درون خانه در ارتباط با نامحرم، حجاب را رعايت نکنند، آنان را مجبور به حجاب نمي‌کنند، ولي در مجامع عمومي و کوچه و خيابان که در منظر ديگران است، بايد حجاب را رعايت کنند . در کشورهايي مانند مالزي، حکومت اسلامي نيست، بلکه بيش تر مردم (با درصد كمتري از ايران) مسلمان هستند، بنابر اين با مملکت ما تفاوت دارد.
در ضمن مهم نيست که در کشور هاي ديگر حجاب اجباري است يانه، اما از آن جايي که جامعه ما جامعه ديني واسلامي است، رعايت دستو رات اسلام لازم است. اگر در برخي کشور هاي ديگر حجاب رعايت نمي شود ،آن ها بايد در سياست خود تجديد نظر نمايند.
لزوم حجاب با آيه" لا اکرا في الدين"، منافات ندرد، زيرا اين آيه در صدد بيان اين مطلب است که مردم در انتخاب اصل دين و مکتب آزاد هستند. در اين امر اجبار نيست . اما حجاب قانون اجتماعي است . که بايد همگان رعايت کنند.
براي آگاهي بيش تر به کتاب مسأله حجاب از آيت الله شهيد مطهري مراجعه نماييد.

سلام؛ یک سوال کلی در مورد احکام دارم.ببینید ما وقتی حکم چیزی را می دانیم، به آن عمل می کنیم. اما اگر در موردی شک داشتیم، چه ؟ بگذارید مثال بزنم. خوردن لقمه حرام، جایز نیست. اما اگر شک داشته باشیم غذایی از راه غیر مشروع به دست آمده چه باید بکنیم؟ یا گوش دادن به موسیقی لهوی جایز نیست اما اگر شک داشته باشیم یک موسیقی لهوی است یا نه چه باید بکنیم؟ البته منظورم این دو مورد خاص نیست. کلا می گویم. ما باید به طرفی عمل کنیم که به نفعمان است یا باید احتیاط کنیم؟ با تشکر

با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما در اين ماه عزيز؛ و تشكر به خاطر ارتباطتان با اين مركز؛
در موارد شک مي توانيد استفاده بکنيد. و استفاده از آنها را حرام ندانيد. گرچه احتياط بهتر و طريق نجات است.(1)
پي نوشت:
1 . آيت الله مکارم کتاب النکاح ص 44 و حيله هاي شرعي ص 44 .

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

سلام چرا عید سعید فطر هر ساله در ایران یک روز غقب تر از سایر کشورهای مسلمان است؟با تشکر

با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما در اين ماه عزيز؛ و تشكر به خاطر ارتباطتان با اين مركز؛
اين گونه نيست که عيد فطر در ايران هميشه ديرتر از همه کشور ها باشد، بلکه گاهي همزمان با ديگر کشور ها مي باشد . اعلام عيد در ديگر کشور هاي اسلامي هم مختلف مي باشد،مثلا گاهي مصر و ترکيه عيد اعلام مي کنند، درحالي که در ديگر کشور ها عيد اعلام نمي شود.
ملاک در اعلام عيد ديدن ماه مي باشد. هر گاه در کشوري ماه ديده شد ،در همان کشور عيد ثابت مي شود .
همان گونه که در زمان نماز شهرها و کشور ها با هم فرق مي کنند مثلا در مشهد نماز حدود نيم ساعت زودتر از تهران خوانده مي شود، در عربستان نماز حدود يک ساعت ديرتر از ايران خوانده مي شود. اختلاف در روزه هم به سبب اختلاف در ديدن ماه است.
.

با سلام و عرض خسته نباشید، و آرزوی قبولی طاعات در قرائت سوره حجر به آیه 36 ام رسیدم که در آن ذکر می شد شیطان از خداوند تاروز رستاخیز مهلت طلبید. این ابهام برای من ایجاد شد که این اشاره به روز قیامت در زمانیکه آدم قرار است در بهشت سکونت ابدی داشته باشد، و پیش از اغفال آدم و حوا توسط شیطان چه معنایی می تواند داشته باشد؟ آیا مفهوم روز جزا و بهشت و جهنم از پیش از خلقت آدم مطرح بوده و این اشاره ابلیس چه معنایی دارد. با تشکر التماس دعا

با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما در اين ماه عزيز؛ و تشكر به خاطر ارتباطتان با اين مركز؛
آدم از روز اول براي زندگي در زمين و تکامل يافتن خلق شده بود . خداوند خطاب به ملائکه فرمود:
اني جاعل في الارض خليفه؛(1)
روى زمين، جانشينى [نماينده‏اى‏] قرار خواهم داد.
دعوت کننده به فساد و ظلم و گناه هم در وجود خود آدمي است . نفس حيواني و جنبه مادي بشر دعوت کننده به فساد و درندگي و تباهي است . ملائکه وقتي از خدا شنيدند که آدم زميني خواهد بود و از زمين خلق شده، گفتند:
اتجعل فيها من يفسد فيها و يسفک الدماء؛(2)
آيا كسى را در آن قرار مى‏دهى كه فساد و خونريزى كند؟
بهشتي هم که آدم در آن سکني يافته بود، بهشت جاويد نبود بلکه بهشت برزخي يا باغي از باغ هاي دنيا بوده است.
اين که آدم در آن جا اسکان داده شد و شيطان بعد از تمرد در آن جا به اغواي آدم اجازه يافت، براي اين بود که انسان دشمنش را بشناسد و اين نوعي تعليم بود. وقتي قرار است انساني خلق شود که مکلف است و امر و نهي خواهد شد ،پس بايد جزا و پاداش هم باشد و گر نه خلقت عبث خواهد بود و شيطان و ملائکه از اراده خدا که انسان زميني است و بناست خليفه خدا شود، به مکلف بودن او و به لزوم معاد براي او پي بردند.
البته معاد و بازگشت به خدا عمومي است ،ولي براي هر موجودي به تناسب خلقتش مي باشد .پاداش و کيفر مربوط به موجودات مکلف و مختار است . موجودات هر کدام به نوعي و مراحلي از اين اختيار و تکليف بهره مندند . معادشان متناسب با نشئه وجودي خودشان است.

صفحه‌ها