پرسش وپاسخ
۱۳۹۰/۰۳/۲۰ ۱۳:۴۲ شناسه مطلب: 35396
من پسری 20 ساله هستم و 1 ساله که دانشگاه می رم هم خانه و هم دانشگاهم در تهران است من هم خودم هم خانوادم خیلی خیلی زیاد مذهبی هستیم من نماز می خونم قرآن حفظ می کنم نمازشب خونم هستم البته نه همیشه و... من مدت زیادی است که به این موضوع فکر میکنم که بهتره با یک دختر دوست بشم تا بعضی از گناه هایی که گرفتارشون شدم از سرم بره من در این مورد با خیلی ها بحث کردم خانواده.دوستام.کسایی که این کارو نکردند.کسایی که تجربه ی این کار را دارند خلاصه هیچ کس نتونسته منو قانع کنه که این کار را بکنم یا نه.؟ من به خودم مطمئنم که اگه با کسی دوست بشم گناهی نمکیکنم البته میدونم که این کارخودش گناهه ولی منظورم اینه که گناه بزرگی نمیکنم این که میگم به خودم مطمئنم احساس نیست واقعیته چون امتحانه خودمو پس دادم چون من با یک دختر حدود25 روز بودم البته دوست نبودم ولی چند بار باش بیرون رفتم و حتی یک بارم باش دست ندادم وقتی هم که احساس کردم رابطمون داره زیاد میشه از ترس گناهش قطعش کردم خلاصه که من با این شرایطی که دارم/ محله ای که توش زندگی میکنیم/دوستام/جو دانشگاه/و خیلی چیزای دیگه فکر میکنم باید دوست دختر داشته باشم مگه گناهش چقدره از خود ارضایی که بیشتر نیست انقدر ثواب میکنم که گناه این کار دیده نشه آخه خودتون میدونید که الآن اگه بخوای تو اجتماع باشی باید کمی مثله اجتماع باشی اگه بخوای اصلا گناه نکنی نمی تونی از خونت بیرون بیای اصلا مگه از خدا بخشنده ترم داریم خدا خودش می دونه چقدر زندگی سالم داشتن سخته من میگم این گناهو میکنم خدا انقدر بخشنده هست که این گناهو از من ندید بگیره خلاصه که من گیج شدم و خودم نمی دونم چیکار میکنم لطفا کمکم کنید هرچه زودتر بهتر باتشکر.
در پاسخ به سؤال شما مطالبی را در قالب نکات زیر تقدیم می داریم:
1. از این که می خواهید از گناه بیشتر فاصله بگیرید واقعاً خرسندیم، اما آیا رسیدن به این هدف مقدس و متعالی، گزینه بهتری بهتر از این راه پیشنهادی شما ندارد؟ از کجا به خودتان این قدر مطمئن هستید که در ارتباط با دختر نامحرم و جنس مخالف سالم خواهید ماند؟ هیچ تضمینی در این خصوص وجود ندارد. شما در ارتباط 25 روزه با دختری این نکته را تجربه کرده اید که به هر حال، مسیر دوستی شما هر روز که می گذشت به سوی گناه و نافرمانی خداوند نزدیکتر می شد و چون از پاکی و لطافت درونی برخوردار بوده اید، خداوند دست شما گرفت و شما را از پیشروی و افتادن در گرداب معاصی برحذر داشت، با این وجود، هیچ تضمینی وجود ندارد که در دوستی های بعدی خداوند دست شما را بگیرد، چه بسا ممکن است شما در خواب غفلت و فراموشی به سر ببرید و زمانی از این خواب بیدار گردید که دامن پاک و عفاف شما به گناهانی آلوده شده که عرش الهی از آن به لرزه در آمده است و جزء سیاهی دل و بی آبرویی چیزی نصیب شما نشده است!.
2. اگر فرض کنیم که ارتباط و دوستی شما با جنس مخالف و نامحرم کاملاً پاک خواهد بود و هیچ گاه از مسیر پاکی خود تخطی و پیش روی نخواهد کرد، در این صورت شما باید مکرراً دوستی های خود را قطع کنید و با دختر دیگری ارتباط دوستی برقرار کنید، چون در خوشبینانه ترین حالت، دوره پاکی دوستی شما به تجربه خودتان از 25 روز بیشتر تجاوز ننموده است.
بنا بر این نتیجه این می شود که بیشتر عمر و وقت ارزشمند شما در جهت دوست یابی متعدد و صرف هزینه های مختلف برای آن خرج خواهد شد و این مساوی با خسران همه جوره شماست.
3. اگر شما نیم نگاهی به صفحات نورانی قرآن کریم داشته باشید متوجه می گردید که اصل ارتباط دختر و پسر نامحرم، خود گناه و حرام محسوب می گردد و از لحاظ شرعی و قانونی و روانشناختی خالی از اشکال نیست و آسیب های فراوانی در آن نهفته است که مهم ترین آن ها ضعيف شدن حس اعتماد، وابستگی روانی (عشق افراطی)، بدبینی و سؤظن، ضربه روحي و مشكلات عاطفي، اتلاف عمر و وقت، انحراف اخلاقی، آبروریزی، مخالف خانواده ها و ... است. با این وصف، هر نوع ارتباط با جنس مخالف به حساسيت و مواظبت خاصّ نياز دارد؛ زيرا جاذبه طبيعي و زيستي دختر و پسر، به ويژه در سنين جواني، زمينه انحراف ارتباط هاي انساني را فراهم ميسازد و ارتباط ها را تحت تأثير قرار ميدهد. بنا بر اين، نبايد از آفاتي كه در جاذبههاي زيستي ريشه دارد، غفلت كرد؛ زيرا روابط انساني سخت از اين ناحيه آسيب ميپذيرد و به انحراف ميگرايد. بر اين اساس، شارع مقدس به ما هشدار ميدهد كه هر گاه دو غير همجنس، در قالب هر ارتباطي، در مكاني خلوت و دور از ديد ديگران قرار گيرند، شيطان نيز با آنها خواهد بود و روابط صحيح را تهديد ميكند.
بنا بر این اصل ارتباط شما صحیح نمی باشد و غلط و اشتباه است!! چون نتایج بسیاری از تحقیقات و تجربه مشاوره ای بنده و همکارانم نشان می دهد که تصور و ترسیم ارتباط پاک بین دختر و پسر نامحرم، امکان پذیر نیست، چون هیچ گاه این گونه روابط در یک سطح باقی نمی ماند؛ بلکه رفته رفته و به تدریج روابط گسترش پیدا می کند و موجب عبور از حدود شرعی و زیر پا نهادن خطوط قرمز می گردد و انسان را به گناهان بسیار بزرگ تر مبتلا می کند.
4. مقایسه ای که در بین گناهان انجام دادید، مقایسه بی ربطی است، اگرچه ما گناه کبیره و صغیره داریم؛ اما توجه داشته باشید که گناه در هر صورت گناه و نافرمانی خداست و گناه صغیره با اصرار در آن تبدیل بر گناه کبیره می شود. بنا بر این ارتباط با نامحرم به اندازه خودارضایی گناه و نافرمانی خداوند است و هر دو، شما را نابود خواهد کرد. البته به اذعان خیلی از جوانان، ارتباط و دوستی با نامحرم، خود باعث تشدید نیاز جنسی و خودارضایی مکرر می گردد. بنا بر این بی جهت خوش خیال نباشید که ارتباط با نامحرم شما را از گناهان بزرگ تر باز خواهد داشت، بلکه نه تنها این راه حل درمان خودارضایی شما نیست، بلکه باعث تشدید آن و آلوده شدن شما به گناهان بزرگ تر دیگر می گردد.
5. این که می فرمایید: « آن قدر ثواب می کنم که گناه این کار دیده نشه»!! ما را به یاد حرف شیطان در قرآن می اندازد که دقیقاً استدلال شما را داشت به این گونه که از وقتی از سجده حضرت آدم (ع) تمرّد و سرپیچی کرد در مقابل به خدا عرضه داشت که به جای این کار حاضر است سال ها عبادت کند اما غافل از این که عبادت یعنی بندگی الهی در همه دستورات او نه این که گزینشی عمل کنیم و هر جا در ظاهر به نفع مان نبود از دستورات الهی تبعیت نکنیم.
6. توجه داشته باشید که خیلی از انسان های پاک و خوب نیز همانند شما در این اجتماع زندگی می کنند؛ ولی هرگز تفکر شما را ندارند، آن ها نیز با همه شرایط بد اجتماع در اجتماع ظاهر می شوند؛ اما سعی و تلاششان این است که هیچ گاه مرتکب گناه نشوند و اگر ناخواسته با صحنه گناهی مواجه می شوند، یوسف وار از آن روی گردان می شوند، اصولاً ارزش انسان ها در امتحانات و شرایط سخت معلوم می گردد، جوانی که در شرایط سخت و به شدت گناه آلود، از خود به خوبی مراقب کند و به گناه آلوده نگردد، یقیناً از اجر و قرب مضاعفی در پیشگاه الهی برخوردار است، اصلاً هنر این است که انسان در آن شرایط سخت پرهیزگاری داشته باشد و تقوا را رعایت کند و الا در شرایط راحت و عاری از گناه، خودداری از گناه هنر محسوب نمی گردد.
7. به نظر شما دو راه بی خطر و کم آسیب تر از ارتباط با نامحرم در پیش روی خود دارید.
الف) ازدواج در صورت فراهم بودن زمینه آن و تلاش برای رفع موانع آن می باشد. حتی می توانید در صورت فراهم نبودن شرایط برای ازدواج با دختری عقد کنید و چند سالی را تا فراهم شدن شرایط عروسی رسمی را به تأخیر اندازید.
ب) خویشتنداری و عفت می باشد و برای درمان خودارضایی هم می توانید به سایت پاسخگو و سایر سایت های مرتبط و یا به روانشناس مراجعه کنید و راهکارهای درمانی را از آن ها بجویید.
۱۳۹۰/۰۳/۲۰ ۱۳:۰۸ شناسه مطلب: 35386
آیا بین علم پیامبر(صلی الله علیه وآله) و امامان (علیهم السلام) نسبت به نحوه شهادت امام حسین(ع) و بین اختیار انسان تنافی وجود ندارد؟
پاسخ:
در دیدگاه تفکر شیعی هر فردی در طول زندگی مستقل از اراده الهی و خواست و مشیت او به اعمال و افعال گوناگون دست نمی زند، بلکه طبق تقدیرات الهی و اراده خداوند زندگی می کند ، در واقع هر انسانی در طول زندگی در علم الهی دارای نقشی خاص خواهد بود؛ حال یکی نقش مثبت و دیگری نقش منفی، ولی ایفای این نقشها بدون اختیار و اراده خود فرد یا متضاد با آن نیست، بلکه علم خدا و تقدیر الهی آن است که هر کسی با انتخاب و اختیار خود این نقش را ایفا کند، بنابر این ابتدا باید معنای قضا و قدر الهی روشن شود تا پاسخ سؤال روشن گردد.
تقدیر و قضا و قدر الهی یعنی مشیت خدا بر این تعلق گرفته که هر موجود ممکنی طبق محاسبه دقیق از راه علل و اسباب خود به وجود بیاید. مختار بودن انسانی جزء قضا و قدر الهی است، بدین معنی که خداوند خواسته انسان کارهای ارادی را با اختیار خود انجام دهد. پس درست است که بر خلاف تقدیر الهی نمی شود کاری انجام داد. لیکن آزاد و مختار بودن انسان تقدیر الهی است، یعنی انسان نمی تواند مجبور باشد چون خدا خواسته که مختار باشد. خداوند سرانجام کار هر انسانی را از ازل می داند، و آگاه است که هر کس با استفاده از اختیار و آزادیش چه کاری را انجام می دهد.
عنصر آزادی، اراده و اختیار نیز جزء معلوم خداوند بوده، میدانسته که بندگان با صفت اختیار و با ارادة خویش چه عملی را انجام می دهند. بنا بر این يزيد و شمر و افرادی مانند آن ها جنایت خود را با اختیار خویش انجام دادند و می توانستند از کارشان منصرف شوند.
هر انسانی فطرتاً و به حکم وجدان خود کاملاً درک می کند که در کارهای خود از آزادی برخوردار است. قرآن کریم در تأیید داوری فطرت و حکم خود تصریحاً و تلویحاً آزادی انسان را زیر بنای تشریع دانسته و سرنوشت او را در دست خود میداند: "و ان لیس للانسان إلا ما سعی؛ بر آدمی جز نتیجه تلاشش چیزی نیست".(1)
نیز می فرماید: "کل نفس بما کسبت رهینه؛ هر انسانی در گرو کار خود می باشد".(2)
چه پیامی رساتر از این که می گوید: "هر کس کار نیکی انجام دهد، به سود خود انجام داده و هر کس کار بد انجام داده است، بر زیان او می باشد و خدای تو بر بندگان ستم نمی کند".(3)
اعزام پیامبران و تشریع قوانین و کوشش های تربیتی و تأسیس این همه دانشکده های علوم انسانی و برنامه های پرورشی، بر اصل آزادی انسان استوار است. اگر این اصل متزلزل گردد، برای هیچ کدام معنی صحیحی نخواهد بود، و باید تمام کوشش های دانشمندان علوم تربیتی را تلاشی بی ثمر دانست. از نظر منطق قرآن، بشر مختار و آزاد آفریده شده، یعنی به او عقل و فکر و اراده داده شده است.
بشر در کارهای خود مانند یک سنگ نیست که او را از بالا به پایین رها کرده باشند و تحت تأثیر عامل جاذبة زمین به طرف زمین سقوط کند. نیز مانند گیاه نیست که تنها یک راه محدود در جلو او باشد، و همین که در اوضاع معیّنِ رشد و نمو قرار گرفت، خواه ناخواه مواد غذایی را جذب و راه رشد و نمو را طی می کند. نیز مانند حیوان نیست که به حکم غریزه کارهایی را انجام دهد. بشر همیشه خود را در چهار راه هایی می بیند و هیچ گونه اجباری ندارد که فقط یکی از آنها را انتخاب کند. انتخاب یکی از آنها به نظر و فکر و ارادة شخصی او مربوط است؛ یعنی طرز فکر و انتخاب او است که یک راه را معیّن می کند.(4)
عمر سعد با علم به حقانیت امام حسین(ع) حتی یک شب برای فکر در عواقب کار مهلت می خواهد، ولی سرانجام با کمال آزادی راه شقاوت را بر می گزیند. "حر ریاحی" با این که ابتدا در صف دشمنان امام (ع) بود، با حُسن اختیار خود شهادت در رکاب امام را انتخاب کرد و به خیل سعادتمندان پیوست.
قرآن می فرماید: "ما راه را به انسان ارائه نمودیم، او سپاسگزار است یا ناسپاس".(5)
علم خداوند یا رسول خدا از چگونگی به کارگیری اختیار توسط انسان ها در آینده به معنی تاثیرگذاری در انتخاب ها و اعمال آن ها نیست. همانند معلمی که با توجه به شناختی که از دانش آموزانش دارد، می داند که کدام یک در امتحان موفق و کدام یک ناموفق خواهد بود؛ مسلما علم معلم به نتیجه ای که در امتحان رقم خواهد خورد ،به معنی تعیین نتیجه و صوری بودن امتحان و مانند آن نیست و دانش آموز مردود نمي تواند معلم خود را در رقم خوردن اين نتيجه مقصر دانسته ،خود را مجبور به مردود شدن تلقي نمايد .
آگاهي پيشين خداوند یا اولیاء او همانند آگاهي قبلي پزشکی است که به طور قطع می داند فلان بیمار در آینده دچار فلان بیماری خواهد شد. یا با توجه به وضع فعلی اش روند بهبودی یا پیشرفت بیماری اش به کجا منتهی می گردد. روشن است كه دانستن این مسایل از طرف پزشک تأثیری در به وجود آمدن یا نیامدن بیماری و روند خاص پیشرفت یا درمان آن ندارد و بيمار نمي تواند پزشك را مقصر بداند كه از ابتدا مي دانستي كه من بهبود خواهم يافت يا خير و... .
امام حسین (عليه السلام) هم با توجه به اراده و اختیار خود و از روی علم و آگاهی و تشخیص و احساس تکلیف، قدم در این مسیر نهاد .قاتلان آن بزرگوار هم بر همین اساس در برابر ایشان قرار گرفتند. در نتیجه آنچه در پایان رقم خورد، با همه نتایج و آثار و تبعاتی که در طول تاریخ به جای گذاشت، چیزی جز تجلی انجام مختارانه و آگاهانه اعمالی خاص از سوی برخی انسان ها نبود.
البته از آن جا که خداوند نسبت به همه اعمال آینده بندگان علم دارد و اولیای خود را نیز در مواردی از این حقایق مطلع می گرداند، مانعی وجود ندارد که رسول خدا از داستان عاشورا و جنایتی که قاتلان امام حسین در آینده انجام می دهند، مطلع بوده، از آن خبر دهد؛ اما این مسایل به هیچ وجه به معنی سلب اختیار از این افراد نبوده و نیست، چون همان گونه که بیان شد، این آگاهی بر عملی است که از روی انتخاب و اختیار از آن ها سر می زند؛ پس نه تنها منافات با اختیار آنان ندارد، بلکه نوعی تأیید برای اختیار است.
پینوشتها:
1. نجم (53) آیه.
2. مدثر (74) آیه .
3. فصلت (41) آیه 46.
4. مرتضی مطهری، مجموعه آثار (انسان و سرنوشت)، انتشارات صدرا، تهران ، 1374 ش ، ج 1، ص 385.
5. دهر (76) آیه.
۱۳۹۰/۰۳/۲۰ ۱۳:۰۵ شناسه مطلب: 35385
۱۳۹۰/۰۳/۲۰ ۱۳:۰۴ شناسه مطلب: 35384
۱۳۹۰/۰۳/۲۰ ۱۲:۱۲ شناسه مطلب: 35378
باعرض سلام وخسته نباشید،
می خواستم بدانم که آیا یک مرد مجرد می تواند یک زن بیوه که مسیحی است را صیغه کند؟ آیا عقد موقت یک مسلمان با یک مسیحی حلال است؟
(طبق فتوای امام خمینی «رحمةالله علیه»)
پاسخ:
عقد موقت مسلمان با یک زن مسیحی جایز است (1)
پی نوشت:
1. امام خمینی، توضیح المسائل م 2271 (مطابق با نظر آیت الله خامنه ای).
۱۳۹۰/۰۳/۱۹ ۱۹:۰۷ شناسه مطلب: 35342
برای رسیدن به حد عصمت چه کار باید کرد و لازمه این کار داشتن چه ویژگیهایی در شخص است؟
پاسخ:
در ابتدا باید گفت:
گرچه نصاب تام عصمت یعنی عصمت مطلق اختصاص به چهارده نفر دارد، ولی ممکن است مراتب نازل از عصمت نصیب سایر افراد نیز بشود، زیرا گوهر اصلی انسان که نفس ناطقه اوست، به گونه ای آفریده شده که اگر بخواهد، با تامین برخی شرایط می تواند به قله بلند عصمت برسد، زیرا نفس انسان با حرکت جوهری و تکامل معنوی از قوه به فعلیت رسیده و می تواند از آفتهای سهو، نیسان، غفلت، جهالت و هر گونه ناپاکی مصون باشد، چون محدوده نفوذ شیطان محصور به مراحل وهم و خیال است که وابسته به طبیعت انسان است، اما مراتب عقل و قلب کاملا از قلمرو و نفوذ شیطان مصون است. سهو، نسیان، غفلت و جهل و هر ناپاکی دیگر در آن ساحت قدسی راه نمییابد. بنا بر این چون شوون هستی انسان محدود به مراتب طبیعی، خیالی وهمی نیست، اگر کسی به مرتبه عقل خالص و قلب سلیم راه یافت، می تواند همچون فرشتگان از گزند لغزش های علمی و عملی مصون بماند. (1)
از سوی دیگر مصونیت معصومان در برابر گناه از مقام معرفت و علم و تقوای سرچشمه میگیرد، درست همانند پرهیز از پاره ای از گناهان برای بسیاری از افراد که به خاطر علم و آگاهی و ایمان و معرفت آن را ترک میکند، مثلاً هرگز با بدن لخت و عریان، قدم در کوچه و خیابان نمیگذارد. گروه زیادی از مردم نسبت به گناهانی مانند سرقت مسلحانه در شب یا قتل انسانهای بی گناه یا انتحار و خودکشی مصونیت دارند. دارای حالت درونی خاصی میباشند که عوامل پیدایش این نوع گناهان در محیط ذهن آن ها، چنان محکوم و مورد تنفر میباشد که حتی به فکر آن نیز نمی افتند. بنا بر این بیش تر انسانها از حد و درجه ضعیفی از عصمت برخوردارند.
گفتنی است که عصمت معصومان از دو چیز برخوردار است،
یکی علم و آگاهی از حقیقت و آثار گناه؛
دیگر ایمان محکم که آن ها را از گناه باز میدارد، بی آن که اختیار آن ها برای انجام یا ترک گناه سلب شده باشد.
معصوم در عین قدرت بر انجام گناه، با اختیار خودش گناه را ترک مینماید. مانند انسانی که به سیم لختِ برق دست نمیزند و یا باقی مانده غذای بیمارِ مبتلا به جذام و سل را نمیخورد.
از آن جا که منشأ عصمت «اراده و اختیار» آدمی است، (2) هر انسان صاحب ارادهای، می تواند با ریاضت شرعی و تهذیب نفس، به مقام عصمت دست یابد. بنا بر این خداوند هیچ کس را از رسیدن به مقام عصمت محروم نکرده است. از این رو عصمت منحصر به پیغمبران و امامان معصوم (ع) نیست (3)؛ چنان که حضرت مریم (س)، حضرت فاطمه (س) و مخلصینی دیگر (4) که نه پیامبر بودند و نه امام - به مقام شامخ عصمت دست یافته اند.
از طرف دیگر عصمت مراتب متعدد دارد. مراتب پائین تر عصمت که عصمت از گناه باشد، برای دیگران نیز دست یافتنی است. (5)
گرچه دست یابی بدین مقام منیع برای هر کسی به آسانی نمی شود و دشوار است؛ ولی در هر صورت مراتب نازل آن مقام دست یافتنی است. برایرسیدن به تزکیه و مقام عصمت نسبی بعضی از بزرگان دو مرحله پیشنهاد کردهاند:
1ـ تهذیب نفساز بدیها یعنی تصفیهدل از اخلاق زشت و دوریاز گناه. اینعمل را تصفیه و تخلیه هم مینامند.
2ـ پرورش و تکمیل نفس به وسیله تحصیل علوم و معارف برحق و فضائل و مکارم اخلاق و انجام عملصالح. این عمل را تحلیه هم میگویند، یعنی پرورش و تکمیل و آرایشدادن. (6) البته قبل از تخلیه و تحلیه باید انسان ضعف خود را بشناسد. راههای تشخیص نقاط ضعف عبارتند از:
1ـ تقویتعقل.
2ـ تفکر قبل از عمل.
3ـ بدبینی به نفس (خود بیننبودن).
4ـ مراجعه به طبیب روحانی.
5ـ مراجعه به دوست دانا.
6ـ از عیب دیگران پند گرفتن.
پس از این که بیماری اخلاقی شناخته شد، باید وارد میدان مبارزه شد. آن چه در تهذیب نفس ما را یاری میکند عبارتند از:
1ـ تفکر:
امامخمینیمیگوید:
«اوّل شرط مجاهده با نفس و حرکت به جانب حق تعالی، تفکر است و تفکر در این مقام عبارت است از آن که: انسان لا اقل در هر شب و روزی مقداری فکر کند در این که آیا مولای او که او را در این دنیا آورده و تمام اسباب آسایش و راحتی را از برای او فراهم کرده... آیا وظیفه ما با این مولای مالکالملوک چیست؟». (7)
2ـ توجه به کرامتانسانی:
کسیکه به مقام شامخ خود پیببرد، از رذایل دوری خواهد کرد، امام علی (ع) میفرماید:
«هر کس نفس خود را گرامی بدارد، شهوتها برای او کوچک و بیارزشخواهد بود». (8)
3ـ مشارطه:
در اوّل روز انسان با خود شرط کند که امروز بر خلاف امر الهی رفتار نکند.
4ـ مراقبه:
انساندر طولروز مراقباعمالخود باشد. اینمرحلهاز حساسترینمراتبسیر و سلوکبهشمار میرود. قرآن مجید بر ایننکتهتأکید دارد کهخداوند بر احوالو اعمالشما نظارتدارد: «إنّ اللّه کان علیکم رقیباً؛ (9) خداوند بر شما مراقبتدارد». کسی که از آیه فوق درس گرفته باشد، همواره خدا را ناظر بر کارهای خود میداند و از غفلتو گناه دوری میوزرد.
5ـ محاسبه:
برای تزکیه نفس لازم است از اعمال روزانه حسابرسی به عمل آید.
6ـ مؤاخذه و مجازات:
پس از محاسبه لازم است نفس به خاطر عمل زشتی که انجام داده، تنبیه و مجازات شود تا از تکرار آن جلوگیریگردد.
پینوشتها:
1. جوادی آملی، وحی و نبوت در قرآن، نشر مرکز اسرا ، قم،1381 ش، ص 201.
2. پژوهشی در عصمت معصومان، تهران، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، چاپ اول، 1377، فصل سوم، ص 72 - 43.
3. تفسیر موضوعی قرآن کریم، نشر مرکز اسرا، قم 1378ش. ج 9، ص 20-22.
4. علامه طباطبایی، المیزان، بیروت، مؤسسه الاعلمی للمطبوعات، ج 3، ص 205.
5. جعفر سبحاني ، الالهيات ، قم ،نشر موسسه امام صادق عليه السلام ، 1423 هـ . ق ، ج 3، ص 203- 205.
6. ابراهیمامینی، خود سازی نشر بوستان کتب قم 1375 ش، ص 46.
7. امامخمینی، چهلحدیث نشر موسسه آثار امام 1378 ش ، ص 234.
8. نهجالبلاغه، نشر موسسه امیر المومینین ، قم 1380 ش ، قصار 449.
9. نساء (4) آیه1.
۱۳۹۰/۰۳/۱۹ ۱۱:۱۵ شناسه مطلب: 35298
با سلام اگر شخص متاهلي در هنگام نزديكي بازنش دچار مشكلات دستگاه تناسلي شده والتش غير فعال شده و ايشان مجبور به تحريك آن بادست شده و مني خارج شود .آيا گناه است و استمناع محسوب ميشود؟
اگر خود مرد با دست خود استمنا کند، مرتکب فعل حرام شده و جایز نیست؛ اما اگر همسرش او را با دست تحریک کند، گناه نیست و استمنا محسوب نمی شود. زن و شوهر می توانند هر گونه لذتی را از یکدیگر ببرند. (1)
پی نوشت:
1. آیت الله بهجت، رساله توضيح المسائل، م 1897.
۱۳۹۰/۰۳/۱۸ ۱۸:۰۸ شناسه مطلب: 35246
گناه عمل استمناء بیشتر است یا نزدیکی با دختران خیابانی
اگرچه استمنا از گناهان بزرگ است، ولی از روایات استفاده می شود که گناه رابطه جنسی با نا محرم، یعنی گناه زنا، بیش تر از استمنا است. در روایتی از امام صادق - علیه السلام - نقل شده است، راوی سؤال می کند که آیا گناه استمنا بزرگ تر است یا گناه زنا؟ حضرت در پاسخ می فرماید: «هو ذنب عظیم»؛ (1) «زنا، گناه بزرگی است».
از این روایت و مضمون روایات دیگری که از معصومین - علیهم السلام - صادر شده است، استفاده می شود که گناه زنا بیش تر می باشد.
در عین حال، از بعضی روایات استفاده می شود که گناه استمنا، مثل گناه زنا است.
در روايتي دیگری که از امام صادق - عليه السلام - نقل شده است، ایشان مي فرمايد: استمنا، مثل زنا است؛ يعني گناه زنا را دارد. (2) در روايت ديگر، ابي بصير از امام صادق - عليه السلام - نقل مي کند که حضرت فرمود: خداوند روز قيامت با سه کس سخن نمي گوید و نظر رحمت به آن ها نمي کند و گناه آن ها را نمي بخشد و عذاب دردناک براي آنان است. از جمله اين سه طائفه، کسي است که در دنيا استمنا کرده باشد. (3)
توجه به این نکته در باب گناهان ضروری است که هر گناه از آن جهت که معصیت خداوند است، گناه بزرگ حساب
می شود . اگر کسی گناهی را کوچک بشمارد، همان گناه از بزرگ ترین گناهان به شمار می رود.
پی نوشت ها:
1.وسائلالشيعة، ج 28، ص 364، باب3: باب أن من استمنى فعليه التعزير.
2. همان، ج 14، باب 30: من ابواب النکاح المحرّم و ما يناسبه، روايت 2.
3. همان، باب 28، روايت 7.
۱۳۹۰/۰۳/۱۸ ۱۶:۴۲ شناسه مطلب: 35242
حکم استمنا چیست و عواقب آن از نظر دین اسلام و پزشکی چیست؟
استمناء مطلقا حرام است. (1)
حرمت چنین عملی از این آیه به دست میآید : "کسانی که برای ارضای غریزه جنسی خود راهی غیر از ازدواج طلب کنند، تجاوزگرند". (2)
هنگامی که از حضرت صادق (ع) در مورد استمنا میپرسند، میفرماید:
«گناه بزرگی است که خداوند در قرآن مجید از آن نهی فرموده.استمنا کننده مثل این است که با خودش نکاح (زنا) کرده باشد. اگر کسی را که چنین کاری میکند بشناسم، با او هم خوراک نخواهم شد». (3)
ضررها و عوارض استمنا عبارتند از:
الف) آسیبهاى جسمانى:
1. ضعف و تحلیلِ قواىِ جسمانى؛
کاهش انرژى جسمانى بدن از مضرات مهم و جبرانناپذیر خودارضایى است. احساس خستگى عارضه طبیعى انزال است، اگر خودارضایى در شبانه روز به دفعات تکرار شود، این احساس خستگى در ساعات مختلف همراه انسان است. در نتیجه به مرور زمان ضعف و بى حالى در فرد تثبیت شده و یک طبیعت ثانوى براى او ایجاد مىکند. کاهش و تخلیه مکرر قواى جسمانى به ضعف عمومى و دائمى بدن و بالاخره به پیرى زودرس مىانجامد.
... وقتى قلم به دست مىگیرم، زود خسته مىشوم و قدرت نوشتن ندارم، ناچار قلم را روى زمین مىگذارم تا وقتى که دستم کمى قدرت پیدا کند و دوباره بنویسم. «نامهاى از یک جوان»
... آن چه امروز برایم باقى مانده است (از ناحیه این عمل)، جسمى نحیف و درهم شکسته است.«نامهاى از یک جوان».
... با این که ورزشکارم، زانوهایم مرتب سست مىشود.«پسرى 18 ساله»
لاغرى، لرزش بدن، پژمردگى، ضعف مفاصل، تشنج، زردى و تیرگى چهره، از نشانهها و عوارض ضعف جسمانى است.
متأسفانه ضعف جسمانى به همین جا ختم نمىشود بلکه کل بدن را ساقط مىکند. شخصى که مبتلا به این عمل شوم شود، رفته رفته ضعف شدید در خود احساس کرده، کمر درد او را آزار می دهد تا این که به فلج عمومى بدن مبتلا می شود.
2. ضعف بینایى؛
خود ارضائی به تدریج در نور چشم و قدرت بینایى اثر مىگذارد و آن را کاهش مىدهد. درجات و شدت ضعف چشم بستگى به درجات و شدت خودارضایى دارد و این به حدى است که گاه به نابینایى منجر مىشود.
با این که اهل ورزش هستم، چشمانم خسته مىشود و جلو چشمم تیره و تار مىشود، به حدى که سرگیجه مىگیرم؛ آیا این از عوارض خودارضایى است؟ «نامهاى از یک پسر 18 ساله»
جوانى که هشت سال مبتلا به خودارضایى بود، وقتى مىخواست کتابى را بخواند، چشم هایش سیاهى مىرفت، حدقههاى چشم او بیش از حد معمول گشاد و باز شده بود و در قعر چشمهاى خود درد شدید احساس مىکرد. (به نقل از مشکلات جنسى نسل جوان).
روزى در یکى از خیابانها چشمم به جوانى حدوداً بیست و پنج ساله افتاد که در اثر نابینایى به همراه برادرش حرکت مىکرد، چون با برادرش آشنا بودم جلو رفتم و سؤال کردم: چرا چنین شده است؟ گفت: او مبتلا به انحراف جنسى (خودارضایى) بوده است و دست از این کار برنداشته تا به این روز افتاده است. (همان).
3. آسیبپذیرى در برابر بیمارى ها؛
تحلیل رفتن قدرت بدن و قواى جسمانى، بستر پذیرش سایر بیمارىها را فراهم مىآورد. جسمى که با خود ارضایى ضعیف شده است نمىتواند در مقابل میکروب ها و ویروس ها از خود دفاع کند. جوانى مبتلا به این عمل شوم بود، در همین حین به یکى از بیمارىهاى همراه با تب دچار شد و در همان حال خودارضایى مىکرد، در روز ششم بیمارى کاملاً ضعیف شده بود و در نتیجه مرگ او را فرا گرفت.
4. آسیب دستگاه تناسلى و ناتوانىهاى جنسى و تولید مثل؛
خودارضایى اثرات مهمى در دستگاه تناسلى از خود برجاى مىگذارد. دکتر «هوچنین سون» معتقد است که عموم ناراحتىهاى مربوط به دستگاه تناسلى از آثار خودارضایى است. بعضى ازاین اثرات عبارت اند از:
- تورم غدد وذى؛
- تورم کانال نطفه؛
- تورم قسمت پایینى و عقب کانال ادرار؛
- شل شدن عضلات تناسلى؛
- خروج بى اختیار منى با کوچک ترین حادثه؛
- ارضاى ناکامل جنسى و از دست دادن لذت مقاربت بعد از ازدواج؛
- ناتوانى و تأخیر تولید مثل به خاطر ضعف مکرر دستگاه تناسلى و انزال زود هنگام؛
- بیماری هاى مقاربتى؛
- عقیم شدن.
5. آسیب مراکز عصبى و غدد در مغز؛
در اثر خودارضایى و تحریک زیاد، هیپوتالاموس آسیب مىبیند. مغز و مراکز حساس دیگر مکرراً دچار کاهش نسبى جریان خون مىشوند و از این طریق آسیبهاى جبرانناپذیر بر آنها وارد مىشود. تخلیههاى مکرر عصبى، موجب ضعف اعصاب مىشود.خودارضایىهاى مکرر، مرکز عصبى را دچار حساسیت و ضعف و خستگى و اختلال مىسازد. به گفته یکى از دانشمندان، خود ارضایى موجب ضعف قواى شهوانى و بى رمق و بى جان شدن آنها مىشود.
به طور کلى اختلال قواى بینایى، شنوایى (مثل صداى زنگ در گوش و وز وز کردن) و... از ضعف و اختلال اعصاب است.
... قسمتهاى عمده بدن من یعنى قلب و اعصابم به هم ریخته است. «نامهاى از یک جوان»
و تو اى جوان عزیز به خود آى و این آسیبها را جلوى چشم خویش تابلو کن و با تأمل در این منظره نامطلوب و غیرقابل قبول، خود را از دام این بلا نجات بده.
- کم خونى؛
- کم اشتهایى و مشکلات گوارشى؛
- کم خوابى و اختلال در خواب؛
- تنگى نفس؛
- سر درد و سرگیجه؛
- پیدایش تغییرات در نخاع و ستون فقرات؛
همگى از آسیبهاى جسمى خودارضایى هستند.
ب) آسیبهاى روحى - روانى:
1. ضعف حافظه، حواس پرتى و ناتوانى در تمرکز فکرى؛
همان گونه که گذشت، یکى از پى آمدهاى خودارضایى، ضعف و تحلیل قواى جسمانى است و این به نوبه خود ناشى از اختلال در عملکرد سیستم مغز و اعصاب است. اختلال در این سیستم موجب مىشود که بخش حافظه کارایى لازم را نداشته باشد. علاوه بر این، شخصِ مبتلا به خودارضایى به خاطر تمرکز در این عمل و توجه نسبتاً مداوم به موضوعات جنسى، حواس پرت و ناتوان در تمرکز فکرى است که این خود عامل دیگرى براى کاهش مستمر حافظه است.
از عوامل حفظ و تقویت حافظه آن است که فرد به کارهاى علمى و فکرى مشغول باشد، در حالى که شخص خودارضا از کارهاى علمى و فکرى باز مىماند و این خود عامل دیگرى براى ضعف حافظه چنین اشخاصى است.
... استعداد کافى داشتم و تحصیل مىکردم. اما اکنون استعدادم کم شده و مطالب را درست درک نمىکنم و با فشار و سختى به تحصیل ادامه مىدهم. «نامهاى از یک دانشآموز»
2. اضطراب؛
دلهره و دلواپسى از ویژگىهایى است که دائماً فرد خودارضا را رها نمىکند، او مرتب با خود درگیر است و نمىتواند با خود کنار آید. افکار آشفته، وسواس فکرى، بى ثباتى، درهم ریختگى فکرى دامن گیر اوست: «نکند کسى بفهمد»، «کى و چگونه این کار را تکرار کنم»، «کى مىشود نجات پیدا کنم» و.. لحظهاى آرام و قرار ندارد، سرزنش و تحقیر خود به علت ارتکاب گناه، شخصیت او را در هم مىکوبد. گاهى تأخیر در ترک و این که بعد از ترک چه مىشود، امان او را مىگیرد.
... آیا با ترکِ خودارضایى باز هم علائم آن باقى مىماند. «امضا: همدم مرگ»
... آیا پس از ترک مىتوانم ازدواج کنم و صاحب فرزند شوم؟ آیا بخشوده خواهم شد؟ «نامهاى از یک جوان»
آن چه امروز از این عمل برایم باقى مانده است، روحى متزلزل و بغض و نفرتى متراکم است. «نوجوان 17 ساله تهرانى»
3. افسردگى؛
بى احساسى و بى تفاوتى، بى نشاطى و بى ذوقى، سستى و گوشهگیرى، غم و اندوه، عدم علاقه به امور هنرى، ورزشى، مسائل معنوى و... همگى از نشانههاى بارز و حتمى افسردگى است.
4. پرخاشگرى و بداخلاقى؛
شخصِ خودارضا نسبت به کوچکترین محرک محیطى حساس است، حوصله گفت و گو با دیگران را ندارد، زود رنج است و سریعاً از کوره در مىرود، به نور زیاد، صدا، رفت و آمد و ... حساسیت فوقالعاده دارد.
5. یأس از زندگى؛
... در سنین 16 یا 17 سالگى دو مرتبه دست به خودکشى زدم ولى موفق نشدم، اکنون در میان توفان مرگبارى به این سو و آن سو مىروم، شاید هم یک سویش نابودى باشد. «نامهاى از یک جوان»
6. از بین رفتن خلاقیتها، توانایىها و سرکوب شدن استعدادها.
7. عدم میل به تحصیل، مطالعه، تحقیقات علمى و فعالیتهاى فکرى.
8. هوس باز و بىبند و بار شدن و اعتیاد به ارضاى جنسى نامشروع.
9. بى عاطفه، کم رو و خجل.
10. عدم اعتماد به نفس و احساس حقارت، ضعف اراده.
11. از بین رفتن صفاى دل و بى علاقهگى نسبت به امور معنوى، مجالس دعا، جماعات و... .
12. احساس گناه، عذاب وجدان.
ج) آسیبهاى اجتماعى:
خودارضایى یک حس گریز از اجتماع پدید مىآورد که در اثر افراط و تکرار در او ریشهدارتر خواهد شد. فرد در گوشهاى خود را منزوى و به افکار دور و دارز مىپردازد. توجه به لذات شخصى، سبب سستى روابط اجتماعى مىگردد و حیات جمعى را دچار مخاطره مىسازد. فردِ خودارضا به غیر از میل به انزواجویى در عرصه اجتماعى نیز با مردم جوششى ندارد و از زندگى جمع احساس لذت نمىکند. اینجاست که نه تنها شخصیت اجتماعى و انسانى چنین افرادى تدریجاً متزلزل شده بلکه جامعه نیز از وجود نیرو جوان و پرانرژى محروم گردیده است و در دراز مدت موجب اختلال در نظام اجتماعى مىشود.
این دسته از آسیبها عبارت اند از:
1. بى آبرویى؛
2. مشکلات خانوادگى؛
3. انزواى اجتماعى، طرد شدن از جامعه و مشکل دوست یابى؛
4. مشکلاتى در ازدواج از قبیل:
- بى میلى به ازدواج و تأخیر در آن
- بى میلى به همسر
- ناتوانى در مقاربت صحیح و ارضاى جنسى خود و همسر
- ناسازگارى خانوادگى
- سرد بودن کانون خانواده
- ناتوانى در برابر مشکلات و سختىها پس از ازدواج
- طلاق و متزلزل شدن کانون خانواده
5. افت تحصیلى:
این کار روى تحصیلات من به شدت اثر گذاشت، من که تا سال سوم راهمایى جزء شاگردان خوب کلاس بودم، در سال سوم راهنمایى، ثلث اول یک تجدیدى آوردم. «نوجوان 15 ساله»
6. بزهکارى:
7. عدم علاقه نسبت به فداکارى، خدمتگزارى به همنوعان و ...
8. لذت نبردن از دوستىها و مهر و محبتها در روابط با پدر و مادر، بستگان و دوستان و بالاخره بریدن از آنان.
9. از بین رفتن عزت، پاکدامنى، شرف و حیا.
10. انحطاط و انحراف فکرى و عملى خود و به انحراف کشیدن دیگران.
11. ایجاد خطرات اجتماعى براى خانواده خود و نوامیس دیگران.
12. سوء استفاده جنسى و تجاوز به کودکان.
13. ترویج و اشاعه فحشا و منکرات.
14. شیوع بیمارىهاى مقاربتى در جامعه.
15. حسادت و بدبینى.
د) آسیبهاى معنوى و اخروى:
همه آسیبهاى سه گانه که سخن از آن ها به میان رفت، قابل اصلاح و جبران است؛ اما آسیب معنوى به این راحتى قابل جبران نیست!!
چون اولاً:
آسیب به قلب و دل است که هیچ چیز بعد از وجود آدمى به ارزش، کارایى، حساسیت و لطافت قلب و دل او نیست. به تعبیر قرآن و روایات اسلامى، گناه به انسان سرازیر مىشود و آن را فاسد و از کار مىاندازد.
ثانیاً:
این آسیب فقط دنیوى نیست.
خودارضایى هم که اسلام به شدت از آن نهى کرده است، شاید از همین باب باشد که اثر در قلب و دل آدمى مىگذارد و آثار روحى و روانى خودارضایى که در بخش (ب) بیان گردید، عمدتاً از همین بیمارى دل ناشى مىشود.
این ها ضررها و آسیب های عمل خود ارضایی است. بنا بر این شایسته است این عوارض را جلوی چشم خود قرار دهید و از آن عمل برای همیشه خداحافظی کنید.
پی نوشت ها:
1. آیت الله خامنه ای، رساله اجوبه الاستفتائات، س 787 .
2. مؤمنون (23)، آیه 7.
3. وسائل الشیعه، ج 18، ص 575.