پرسش وپاسخ
۱۳۹۰/۱۲/۰۶ ۱۳:۴۲ شناسه مطلب: 62802
اگر انسان مدت طولاني جنب نشود ايا استمنا جايز است؟
پاسخ:
استمنا حتی برای کسی که به مدت طولانی جنب نشده است ، حرام است . (1)
پی نوشت:
1. آیت الله مکارم شیرازی، استفتائات جدید، ج 1، ص 369، س 1246 .
۱۳۹۰/۱۲/۰۶ ۰۹:۳۰ شناسه مطلب: 62776
آیا داشتن رابطه جنسی با فردی که بعدا با وی ازدواج خواهیم کرد زنا محسوب می شود؟
پرسشگر گرامی، در حرام بودن ارتباط با نامحرم، قبل از خواندن عقد و ازدواج ، فرقی بین اینکه زن و مرد می خواهند با هم ازدواج کنند و یا قصد ازدواج ندارند ، نمی باشد.
بنابراین هر گونه ارتباط جنسی با نامحرم حرام و گناه کبیره می باشد و ازدواج بعدی از حرمت و گناه آن کار کم نمی کند.(1)
اما باید توجه داشت که زنا در صورتی می باشد که دخول و نزدیکی صورت بگیرد و اگر ارتباط های دیگر باشد هر چند که گناه و معصیت است اما زنا نمی باشد.
پی نوشت:
1. آیت الله فاضل ، استفتائات ، ج1 ،س 1427.
۱۳۹۰/۱۲/۰۶ ۰۴:۲۷ شناسه مطلب: 62766
این احساسیه که بعد از چهار سال تجربه تعامل اجتماعی در مقطع لیسانس، در هفته سوم یا چهارم مقطع فوق لیسانس به من دست داده.آقا پسری از یک رشته ی دیگر سر یکی از کلاس های درسی ما شرکت میکرد.بعد از چند جلسه دوستش رو هم به همراه آورد.(مباحث درسی ما مورد نیاز عنوان پایان نامه آنها بود) بعد از دو سه بار صحبت با من برای گرفتن جلسات ابتدایی درس که حضور نداشتند،بعد از حس کردن(تکون خوردن شاخک های خانم ها)نگاههای دوستایشون، تازه متوجه حضورشون شدم.یعنی تا اون لحظه و اون روز چون کاری با دوستشون نداشتم،دلیلی جز سلام و علیک سلام نمیدیدم.دقیقا یادم هست که بعد از دیدار سوم (تو سایت دانشکده)متوجه شدم احساسی در من به وجود آمده. همین الان در تاریخچه تعاملات من افرادی هستند که من برای خودشون، هنرشون، اخلاقشون احترام قائل هستم و واقعا این افراد رو به خاطر این بخش قشنگ از وجودشون دوست دارم ولی هرگزحسی که نسبت بهشون داشتم( ودارم) این حسی نیست که الان دارم(درمورد آقای ز.) تجربه میکنم. قبل از ادامه حرفم هم بگم که همه ی این مسائل و آنچه در ادامه میاد رو از ریز تا درشت برای ماردم تعریف کرده و ایشون رو در جریان گذاشته ام و برای هر حرکت از ایشون کسب اجازه کرده ام. الان از آشنایی ما و توجهمون به هم 3-4 ماه گذشته.البته فقط گه گاه توی محیط دانشگاه از کنار هم رد شدیم و سلام و احوال کردیم.اما مراوده وصحبت های پیامکیمون بیشتر از این حرفا بوده. و البته هرگز هم ازچهارچوب ادب خارج نشدیم و یک بارهم به هم"تو"نگفتیم چه برسه بخوایم صحبت هامون رو با الفاظ سبک یا زشت ویا مخالف این زمان از رابطه بزنیم. ماهپیش به همراه یکی از دوستان متأهل من و یکی از دوستان صمیمی ایشون برای صرف شام بیرون رفتیم.ایشون استقبال کردند از این حرکت. بعد از اون دقیقا تا امروز1ماه بود که به علت امتحانات و اتمام کلاس ها و اینکه من در شهرمان بودم و او در شهر دانشگاهمان یا بالعکس قادر به دیدن همدیگر(ولو در سطح دانشگاه)نبودیم.البته من از این تأخیر استقبال کردم تا احساس خودم رو محک بزنم که آیا یک احساس واقعیه یا آیا شهوانی و بخاطر مسائل جنسیه) بااخره امروز باز با اکیپی از دوستانمون -که توسط دو دوست من که زن و شوهر هستند-سرپرستی میشدیم به پارک کوچکی رفتیم. بچه ها فاصلهخوشونو با ما حفظ میکردند تا وثلا ما با هم حرف بزنیم.ولی واقعا راه رفتن در کنار هم برامون از هر چیزی لذت بخش تر بود.انقدر که در طول2-3 ساعت فقط چندبار درمورد درس و تکالیفمون صحبت کردیم و یک بار هم یک سوالشخصی رو وسط کشیدیم. از ظهر به بعد واقعا احساس سبکی خوبی دارم. الان هم که دارم اینا رو مینویسم قلبم داره از جاش در میاد. میدونم برای ازدواج شرایط زیادی مثل هم کفو بودن خانوادهها وجود داره.میخوام ازتون الان بپرسم که چطور ایشون رو متوجه علاقه ام بکنم، علاقه برای ازدواج نه دوستی(اصلا رابطهی دوست دختر/پسری در مرام و تربیت من نیست).البته از شوخی هایی که دوست نزدیک ایشون با من دارند و به قول خودمون تکه هایی که می اندازند میدونم ایشون متوجه علاقه من شده اند(اما از هدف علاقه ام مطمئن نیستم خبر داره یانه)و البته باز هم از همین طریق متوجه شدم که ایشون همعلاقه(یا کششی) نسبت به من دارند. در آخر بگم این دو آقا پسر از بچه هاب موجه دانشگاه هستند(ظاهر و طرز لباس پوشیدن مردانه و جاافتاده دارند)و اینکه من متولد66 هستم و از ایشون 5ماه بزرگتر. چکار کنم حالا؟ با تشکر از اینکه سرتونو درد آوردم!
تمام این مطالبي كه شما گفته ايد خلاصه اش این مي شود كه شما يك پسري را در دانشگاه ديده ايد و از ظواهر او خوشتان آمده است، و بدتان نمي آيد كه با او ازدواج كنيد. این را گفتم كه متوجه باشيد كه چيزي بيشتر از این نيست و شناختي در این مورد وجود ندارد. اينكه از ايشان خوشتان آمده است اشكالي ندارد. اما بايد این را دقت كنيد كه خوش آمدن و پسنديدن، براي ازدواج كافي نيست و بايد شرائط ازدواج با هم را داشته باشيد. بايد در مورد شخص او و خانواده اش اطلاعات كافي را به دست آوريد و پس از آن اگر شرائط را مطلوب ديديد، در مورد ازدواج با او تصميم بگيريد. براي اينكه بتوانيد صحبت در مورد ازدواج را با او آغاز كنيد نبايد خودتان مستقيما این علاقه خودتان را به ايشان بيان كنيد، بلكه بهترين كار این است كه از طريق يكي از همين دوستان نزديكتان این كار را بكنيد، به این صورت كه به این دوست نزديكتان بگوييد كه پيشنهاد خواستگاري از شما را به ايشان بدهد، البته این مطلب را بايد از طرف خودش بگويد، نه اينكه از طرف شما براي ايشان پيام ببرد، و علاقه شما به ازدواج با ايشان را فاش كند، بلكه به عنوان يك پيشنهاد از طرف خودش باشد. شما حتما يا این كار را انجام دهيد و يا اينكه رابطه دوستانه خودتان با ايشان را قطع كنيد، چون در صورت عدم ازدواج، ادامه این رابطه به ضرر شماست، و شما را به صورت دختري بي حيا و اهل دوستي هاي نامشروع جلوه مي دهد. به هر حال تكليف خودتان را با این مسئله معلوم كنيد و اگر هم ايشان از شما خواستگاري كرد شما موضوع را كاملا به خانواده ارجاع بدهيد، به عبارت ديگر بگذاريد این مسئله تحت نظر خانواده و با مديريت آنها ادامه پيدا كند.
اما نكته اساسي و مهم این است كه این را بدانيد كه شما در مورد ايشان چيز زيادي نمي دانيد، لذا فعلا معلوم نيست كه مورد مناسبي براي ازدواج باشد. بايد خيلي مواظب باشيد كه علاقه اي كه به ايشان پيدا كرده ايد بر عقلتان غلبه نكند و چشمتان را بر روي شرائط و خصوصيات او نبنديد. شما بايد از ملاك هاي صحيح انتخاب همسر آگاهي پيدا كنيد و آنها را در ايشان جستجو كنيد، و به صرف علاقه و احساس مثبت نسبت به ايشان اكتفا نكنيد. واقعيت این است كه مدتي بعد از ازدواج، این هيجانهاي عاطفي شديد و قوي فروكش مي كنند و متعادل مي شوند و زندگي روال عادي خودش را پيدا مي كند، آن موقع است كه ناسازگاري ها و ناهماهنگي ها خودشان را نشان مي دهند و اگر در ابتداي تصميم گيري براي ازدواج، به آنها دقت نكرده باشيد، مشكل ساز خواهند شد. نمي خواهم شما را بترسانم و قصدم فقط این است كه به شما دقت و احتياط و واقع بيني را تذكر بدهم، همه زن و شوهرهايي كه روزي از هم جدا شدند و طلاق گرفتند، اول آشنايي اشان همين حالت شما را نسبت به همديگر داشته اند، لذا صرف این احساسات و علاقه ها به هيچ عنوان براي ازدواج كافي نيستند.
در مورد اينكه شما از ايشان 5 ماه بزرگتر هستيد به نظر مي رسد كه مشكلي نداشته باشد،البته این مسئله بايد در مجموع و با توجه به ساير شرايط این آقا در نظر گرفته شود. گرچه مطلوب این است كه پسر حدود 4 سال از دختر بزرگتر باشد. اما اگر ساير شرايط این آقا خوب باشد با در نظر گرفتن بعضي از مسائل مي توان از این اختلاف سني چشم پوشي كرد. علاوه بر سن شناسنامه ای باید به سن و بلوغ عقلی، اجتماعی، فرهنگی و ظاهر وی نیز توجه کرد. دختری ممکن است 3 سال از پسری بزرگتر باشد، اما با نشاط و پرانرژی است و علاقمندی ها و تمایلات مشترکی با پسر دارد. هم چنين لازم است که به ظاهر، طرز فکر و نگرش هم توجه شود. نحوه تفکر پسر و دختر، نسبت به اختلاف سنی در ازدواج ( بزرگتر بودن دختر از پسر)، بسیار مهم است. اگر پسری از اول با تردید به بزرگتر بودن خانمش بیندیشد، آمادگی دارد که بعدا با کنایه اطرافیان به هم بریزد و این مسئله را مرتب به رخ خانمش بکشد. اما پسری که درگیر این گونه مسائل نیست به سادگی از کنار این مسئله می گذرد. همچنین دختری که به این مسئله (سن زیاد) حساس است، هر مسئله را به خود و سن بالایش نسبت می دهد.
در مجموع اگر دختر و پسر در معیارها و ملاک های اساسی ازدواج از قبیل اعتقادات، خصوصیات اخلاقی، درک و فهم، خانواده و... بیش ترین تناسب و همخوانی را با هم داشته باشند و فقط در معیار سن با هم تفاوت داشته باشند، یعنی اینکه فاصله سنی طبیعی و نرمال بین آن ها نباشد یا همسن بوده و یا سن دختر بزرگ تر از پسر باشد، اگر دختر و پسر شرايط همسر ايده آل را داشته و از هر جهت كفو هم باشند و به وظایف و حدود دینی و قانونی زندگی زناشویی آگاه باشند و سعی نکنند در حوزه وظایف هم دخالت کنند، می توانند با هم ازدواج کرده و با همفکری و کمک هم زندگی موفق و پایداری را رقم بزنند.
در مورد اينكه از دو شهر مختلف هستيد هم بايد دقت داشته باشيد كه بالاخره اختلاف فرهنگي و اختلاف آداب و رسوم و دوري شهرها از همديگر را بايد لحاظ كنيد، و نسبت به مقدار این تفاوت ها آگاه باشيد و به آنها دقت كنيد.
در مجموع اگر فكر مي كنيد كه ايشان مورد مناسبي براي ازدواج هست، همان كاري كه در بالا گفتم را انجام دهيد و به هر حال رابطه دوستي و ارتباطات قبل از ازدواج را تعطيل كنيد تا بتوانيد در این مورد، عاقلانه تصميم بگيريد.
شما می توانید برای آگاهی بیشتر از ملاک های انتخاب همسر به کتاب " جوانان و انتخاب همسر " استاد علی اکبر مظاهری و کتاب " انتخاب همسر" آيت الله اميني مراجعه کنید.
موفق باشید.
۱۳۹۰/۱۲/۰۵ ۲۱:۵۷ شناسه مطلب: 62750
۱۳۹۰/۱۲/۰۵ ۱۲:۰۲ شناسه مطلب: 62697
۱۳۹۰/۱۲/۰۴ ۱۵:۰۳ شناسه مطلب: 62646
سلام خسته نباشید یک سخن از حضرت علی هست که میگه آدم عاقل کسی نیست که از میان خوب وبد خوب رو تشخیص بده بلکه کسیست که از میان بد و بدتر بد رو تشخیص بده 1-جوانی هستم که شهوتم زیاده و نمی تونم جلوی خودم رو بگیرم از روی سخن قبلی تصمیم گرفتم به جای زنا ، خود ارضایی کنم ولی دیگه خسته شدم نمی دونم چکار کنم شما بگید؟ 2-اگه با یه زنی رابطه برقرار کنم ولی به جای دخول از روش های دیگر برای خالی کردنمون استفاده کنیم حکمش چیه؟ راستی الانم شرایط ازدواجو ندارم.
پرسش گر گرامی اولا سند این حدیث را برای ما نگفته اید که از کجا ذکر نمودید ولی بر فرض که این حدیث درست باشد معنایش این نیست که همیشه انسان بین بد و بدتر قرار دارد و باید بد را انتخاب کند .بسیاری از مواقع انسان اشتباها تصور می کند که بین بد و بدتر قرار گرفته در حالی که منحصرا دو راه (یکی بد و دیگری بدتر) نیست. بلکه راه خوب هم هست ولی ما نمی بینیم یا نمی خواهیم آن راه را جزو راه ها قرار دهیم. مثلا برای شما که به گفته خودتان شهوت تان زیاد است راه منحصر نبوده بین خود ارضایی و زنا (بد و بدتر )بلکه راه شرعی و درستی مثل ازدواج هم وجود داشته که شما به دلائل یا بهانه های مختلف نخواسته اید به آن فکر کنید. به هر حال گناه خود ارضایی هم بسیار بزرگ است و هنگامی که از حضرت صادق (ع) در مورد استمنا میپرسند، میفرماید:
«گناه بزرگی است که خداوند در قرآن مجید از آن نهی فرموده است. استمنا کننده مثل این است که با خودش نکاح (زنا) کرده باشد. اگر کسی را که چنین کاری میکند بشناسم، با او هم خوراک نخواهم شد».(2)
راوی از امام میپرسد: گناه زنا بزرگتر است یا استمنا؟ حضرت میفرماید: استمنا گناه بزرگی است.(3)
اما برای ترک این گناه چند نکته و گام مهم را باید بدانید:
1.این عادت شوم جنسی، با تمام آثار مرگباری که دارد، قابل معالجه و درمان است. به گواهی پزشکان و بسیاری از افرادی که آلوده بوده اند، اگر از طریق صحیحی وارد شوند، مانند هر عادت و اعتیاد غلط دیگر به طورحتم بر طرف خواهد گردید.
2. پزشکان عموما معتقدند، برای ترک هر نوع اعتیاد، قبل از هر چیز، اراده و تصمیم قاطع ، جدی و محکم لازم است. اما اینکه بعضی می گویند:(بارها تصمیم گرفته و شکسته ایم) به این افراد صراحتا اعلام می کنیم: شکستن تصمیم، به معنی از بین رفتن همه آثار آن در وجود انسان نیست. همین تصمیم شکسته شده، رسوباتی در اعماق دل و روح انسان باقی می گذارد. زمینه را برای تصمیم نهایی بیش ازگذشته، آماده می سازد.
پس خود را برای به کار بستن نکات زیر آماده کنید:
توجه: ممکن است این موارد در نظر بعضی ساده جلوه کند، ولی هنگام عمل روشن می شود که اثر معجزه آسایی دارد.
1. ازدواج در نخستین فرصت: ازدواج، تاثیر قابل توجهی در مبارزه با انحراف جنسی دارد.
2. اجتناب از تحریکات مصنوعی: مانند فیلم های سکسی، رمان های عشقی، عکس های شهوت انگیز.
3. تهیه برنامه فشرده و تمام وقت: برای تمام شبانه روز خود، برنامه تنظیم کنند، به طوری که وقت بیکار و بدون برنامه نداشته باشند.تفریح و ورزش را هم حتما در برنامه داشته باشید.
4. باید عادتی جانشین عادتی گردد: روانشناسان می گویند؛ برای ترک یک (عادت بد) باید سراغ (عادت خوب) رفت و آن را جانشین عادت بد نمود.
5. پرهیز از مطلق تنهایی: هرگز تنها نباشید.تنهایی، محیط کاملا مساعدی برای پرورش میکروب این اعتیاد است.
6. تلقین و تقویت اراده: (تلقین) نیز در مبارزه با این عادت، نقش مهمی را بازی می کند.به گفته و اعتراف افرادی که مبتلا به این عمل بوده اند، نخستین گام در این راه (اراده و تصمیم) است.
7. پرهیز کامل از منحرفان: از معاشرت و همنشینی با افراد منحرف و مبتلا به این عادت، در همه اوقات، باید دوری جست.
8. تقویت عمومی و رژیم غذایی: داشتن یک رژیم غذایی کامل و سالم که موجب تقویت عمومی بدن گردد، نیز در مبارزه با این عادت که در بسیاری از مواقع از ضعف اعصاب سرچشمه می گیرد و یا خود، عامل ضعف اعصاب است، تاثیر دارد.(3)
برای توصیحات بیشتر با شماره (09640) تماس بگیرید.
پی نوشت:
1. شيخ حر عاملى، وسائل الشيعة؛ مؤسسه آل البيت عليهمالسلام قم، 1409 هجرى قمری، ج 28، ص 364.
2. شهید دستغیب، گناهان کبیره،دفتر انتشارات اسلامی ، ج 2، ص 331.
3. مکارم شیرازی،مشکلات جنسی جوانان، ص151،انتشارات نسل جوان، قم،1376ش.
پرسش: 2-اگه با یه زنی رابطه برقرار کنم ولی به جای دخول از روش های دیگر برای خالی کردنمون استفاده کنیم حکمش چیه؟ راستی الانم شرایط ازدواجو ندارم.
پاسخ:
رابطه با زن نامحرم به هر شکلی باشد حرام است و در دنیا و آخرت مجازات دارد، ولی تا دخولی صورت نگیرد زنا محسوب نمی شود. اگر شرایط ازدواج دائم را نداری می توانی زن بیوه ای را صیغه کنی و صیغه(ازدواج موقت) حلال است.(1)
پی نوشت:
1. آیت الله فاضل، توضیح المسائل، مسئله 2489و2543.
۱۳۹۰/۱۲/۰۴ ۱۰:۲۱ شناسه مطلب: 62637
با سلام، اطفا اگر کتابی در این زمینه وجود دارد که تمام آیات مرتبط با بنی اسرائیل و یهود را بررسی کرده باشد معرفی نمایید. ضمنا لطف کنید کامل ترین نرم افزار موجود در زمینه جستجوی موضوعی قرآن را معرفی نمایید. با تشکر
1. کتاب "بنو اسرائیل فی القرآن" از محمد بن سعد طنطاوی از علمای اهل سنت مصر ، قاهره ، دار الشروق ، 1420 ق است که همه آیات مربوط به بنی اسرائیل را جمع آوری کرده است.
2. مقاله الیهود فی القرآن از شیخ محمد ابوزهره که در لینک زیر می توانید ببینید :
http://www.noormags.com/view/fa/articlepage/741573
<http://www.noormags.com/view/fa/articlepage/39673/10/image>
3. محمد فارس برکات ، الجامع لمواضیع الایات القرآن الکرین ، تهران ، اداره اوقاف ، 1407 ق ، ص 617-640 .
نرم افزار جامع التفاسير (نور 2) ، مركز كامپيوتري نور
۱۳۹۰/۱۲/۰۲ ۱۹:۱۸ شناسه مطلب: 62507
1- ولایت مطلقه فقیه یعنی چه؟
2- آیا رهبری قبل از اینکه به عنوان ولی فقیه زمان شناخته شود، مرجع تقلید بود یا نه؟ آیا مرجع بودن یا فقیه بودن از شرایط ولی فقیه است؟
3- آیا اگر درانتخابات خبرگان درصد شرکت کنندگان کم باشد و یا بیشتر از نیمی از مردم درآن شرکت نکنند این به معنی عدم اعتماد به رهبری فعلی نیست واز مقبولیت نمی افتد؟ آیا انتخاب اعضای شورای نگبان توسط رهبر وسپس تایید کاندیداهای مجلس خبرگان توسط شورای نگهبان نوعی دور نیست استدلال چیست؟
پاسخ1:
ولایت فقیه عبارت است از: ریاست و زمامدارى فراگیر فقیه عادل و با کفایت در حوزه امور دینى و دنیوى بر امت اسلامى. درباره ولایت فقیه از دو زاویه می توان بحث نمود:
1. اصل ولایت فقیه
2. قلمرو ولایت فقیه
فقهای شیعه درباره اصل ولایت فقیه اختلاف ندارند؛ اما اختلاف آنان در قلمرو ولایت فقیه می باشد که دایره اختیار ولی فقیه چه مقدار می باشد.
درباره قلمرو ولایت فقیه، دو دیدگاه اساسى وجود دارد:
الف) برخی قلمرو اختیار ولایت فقیه را محدود پنداشته اند. از جمله دخالت در امور مال هایى که مالکان آن ناشناخته اند، کودکانِ بى سرپرست، چیزهایی که شارع راضی به زمین ماندن آن نیست، مانند: ساخت مساجد و امور عام المنفعه و ... از این دید گاه به عنوان ولایت مقیده یاد می شود. برخی از علما قایل به همین ولایت می باشند. البته تعداد این افراد محدود است.
ب) دیدگاهى که قلمرو ولایت فقیه را بسان قلمرو ولایت پیامبر و امامان معصوم(ع) گسترده مى داند و باور دارند که ولیّ فقیه، در تدبیر و اداره کشور، در همه امور، حقّ دخالت و تصمیم گیرى دارد. از این ولایت فقیه به" عنوان ولایت مطلقه و ولایت عامه" یاد می شود . البته معنای مطلقه این نیست که فقیه تابع قوانین نیست ، بلکه معنا آن این است که فقیه در امور حکومتی اختیارات معصومان را دارد.
عده ای از فقهای پیشین و پسین طرفدار ولایت مطلقه هستند: از جمله: شیخ مفید، صاحب جواهر ، ملا احمد نراقی (1) هم چنین حضرت امام خمینی (ره) .امام خمینی در این مورد میفرماید:" تمام اختیاراتی که پیامبر و امامان داشتهاند، فقیه جامع الشرائط نیز دارا میباشد"(2). در جای دیگر میفرماید: اگر فرد لایقی که دارای دو خصلت فقاهت و عدالت باشد، به پا خاست و تشکیل حکومت داد، همان ولایتی را که حضرت رسول اکرم(ص) در امر اداره جامعه داشت، دارا میباشد. بر همة مردم لازم است از او اطاعت کنند.(3)
پاسخ2:
گرچه مقام معظم رهبری - قبل ازپذیرش مسولیت رهبری- مرجع تقلید نبود، اما اجتهاد او قبلاً مورد تأييد بسياري از مراجع تقليد قرار گرفته بود. مرجعيت ايشان نيز- بعد از رهبری - توسط جامعة مدرسين حوزة علميه قم مورد تأييد قرارگرفت و مرجعيت 7 نفر ازعلما و مجتهدين اعلام گرديد نام ایشان نیز در میان آنان بود.
بر اساس آموزهای دینی باید رهبر جامعه اسلامی فقیه باشد. در قانون اساسی جمهوری نیز به این امر تصریح شده است.
پاسخ3:
درخصوص "دور" مجلس خبرگان و شورای نگهبان باید گفت: دور اصطلاح كلامى و فلسفى هست. "دور" اين است كه چيزي وجودش توقف داشته باشد بر چيزي كه خود آن توقف بر همان چيز اول دارد، مثلاً بگوييم وجود «الف» توقف دارد بر وجود «ب» و وجود «ب» توقف دارد بر وجود «الف» و " دور " به اين معني محال است، زيرا لازمه اش تقدم شیء بر نفس است يعني لازم مي آيد كه چيزي قبل از اين كه وجود پيدا كند موجود باشد. با توجه به تعريف "دور"، در انتخاب رهبري و مجلس خبرگان دور لازم نميآيد، زيرا مجلس خبرگان را رهبر تعيين نميکند، بلکه اعضاي آن توسط مردم انتخاب می شوند. مجلس خبرگان بر عملکرد رهبر نظارت نموده و رهبر عزل و تعيين مي کند. اگر اعضای مجلس خبرگان را رهبر تعیین و رهبر نیز مجلس خبرگان را تعیین می کرد" دور" پیش می آمد، وحال اینکه این گونه نیست. همچنين اعضاي مجلس خبرگان از سوي شوراي نگهبان انتخاب نميشوند، بلکه شوراي نگهبان بر انتخاب اعضاي مجلس خبرگان نظارت ميکند همان گونه که اين شورا بر انتخاب رئيس جمهور و نمايندگان مجلس شوراي اسلامي نظارت ميکند. حتى شوراي نگهبان به عملکرد و مصوبات مجلس خبرگان نظارت نیز ندارد. بله اگر مجلس خبرگان توسط شورای نگهبان تعیین و شورای نگهبان توسط مجلس خبر گان تعیین می گردید، "دور" پبش می آمد و حال اینکه این گونه نیست.
درصد شرکت کنندگان درانتخابات خبرگان رهبری به مقبولیت رهبری وعدم اعتماد به وی ارتباط ندارد، زیرا فرایند انتخابات تابع شرایط زمان ونوع انتخابات می باشد، یعنی گاهی شرایط به گونه ای فراهم می شود که مردم بیشتر در انتخابات شرکت می کنند، گاهی چنین نیست، مثلا اگر انتخابات ریاست جمهوری ومجلس باشد،- معمولا- مردم بیشتر شرکت می کنند، اما در برخی انتخابات دیگر - مانند انتخابات شورا ها - میزان شرکت مردم کم تر می باشد.
پی نوشت ها:
1. محمد هادی معرفت، ولایت فقیه، قم، مؤسسه انتشاراتی (التمهید)، 1377ش. ص44.
2. امام خمینی،کتاب البیع، ج 2، ص417، بی نام.
3. امام خمینی، ولایت فقیه، قم، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ص 55.
۱۳۹۰/۱۲/۰۲ ۱۸:۲۲ شناسه مطلب: 62498
سلام. می خواستم کمکم کنید تا بدانم اگر با یک مسیحی روبه رو شدم و خواستم با او بحث کنم از دین خود (اسلام) چه بگویم؟ دین من چه برتری هایی نسبت به ادیان دیگر دارد؟ دین مسیحی چه ضعف هایی نسبت به اسلام دارد؟ اگر می شود به صورت فهرست وار وجامع برای من بگویید و اگر کتابی یا منبعی می شناسید به من معرفی کنید. ممنون
پاسخ:
دوست بزرگوار در مواجهه با پیروان سایر ادیان نظیر یک مسیحی همواره به چند نکته توجه فرمائید:
1. اگرچه حقیقتا دین اسلام به عنوان برترین دین الهی و با رسالتی جهانی و ابدی ضامن سعادت و هدایت همه انسانهای عالم می باشد. و تنها دین حق بر روی زمین محسوب می گردد. لکن این حقیقت را نباید بدون ملموس نمودن آن برای پیروان سایر ادیان مطرح نمود، به بیان دیگر باید اجازه داد تا خود افراد با نگاهی مقایسه ای و منصفانه به این نتیجه برسند، و الا در صورتی که در همان ابتدای بحث مطالبی نظیر انحرافی بودن دین مسیحیت فعلی و ناحق بودن آن مطرح گردد. به جهت تعلقات خاطری که هر فرد نسبت به باورهای دینی خود دارد طبیعتا در موضع تدافعی کلام حق شما را هم متعصبانه نشنیده می گیرد. لذا باید در مسیر با هدفی الهی و فقط به قصد هدایت دیگران به مسیر الهی قدم برداشت نه تحقیر و منکوب کردن آنها که حتی در صورت موفقیت نیز ثمری معنوی برای شما در پی نخواهد داشت.
2. اولین شرط قدم گذاشتن در این مسیر آشنائی کامل خود شما با مبانی و استدلالهای عقلانی و منطقی در مورد اثبات اعتقادات و باور های دینی خود می باشد، و الا نمی توان به صرف اتکا به باور های قلبی که غالبا با تقلید از اطرافیان و والدین و شنیده های خود به دست آورده اید، اکتفا نمود، البته این مهم در هر صورت و برای همه انسانهای مؤمن لازم و ضروری است ولی برای فردی که قصد دفاع و تبلیغ از اعتقادات دینی در مقابل سایر ادیان را دارد ضرورتی دو چندان می یابد.
3. بهترین روش در چنین مواجه ها با یک فرد مسیحی ایجاد یک نگرش مقایسه ای بین معارف دین اسلام با سایر ادیان می باشد، که در این زمینه یکی از بهترین منابع اولیه برای شما می تواند مقاله ای باشد که استاد شهید مطهری در این زمینه نگاشته اند که به عنوان شروع مطالعه آن برای شما بسیار مفید می باشد. البته لازم است با پیگیری تک تک مطالب آن برای خود مطالب را مرور فرمائید تا تسلط لازم را پیدا نمائید:
شهید مطهری در این مقاله دین اسلام را از دو منظر با سایر ادیان مقایسه می فرمایند: یک منظر درون دینی و دیگرى از منظر برون دینی و بدون نگاه به معارف اسلامی که در ادامه بخش هائی از این مقاله محضرتان ارائه می گردد:
الف) منظر درون دینی:
یک مسلمان با توجه به آموزه هاى دینی، حکم مى کند اسلام بر دیگر ادیان برترى دارد، با این توضیح که در اندیشه برون دینی، ایمان به تمامى پیامبران الهى پیشین جزء ضرورى دین است.(1) لیکن شریعت یا دین برتر، اسلام است. در این خصوص قرآن مى گوید: « هر که دینى جز اسلام اختیار کند، از او پذیرفته نخواهد شد و او در آخرت از زیانکاران خواهد بود». (2)
از منظر درون دینی، اسلام، دین تکامل یافته حضرت آدم، نوح، ابراهیم، موسى و عیسی (ع) است، که با تکمیل رهنمودهاى وحیانی، این دین مورد رضاى خداوندى است.
دینی که خداوند آن را دین کامل و مورد رضاى خداوندى معرفى کرده است (الیوم أکملت لکم دینکم و أتممت علیکم نعمتى و رضیت لکم الاسلام دیناً ؛ (3) امروز، دين شما را كامل كردم و نعمت خود را بر شما تمام نمودم و اسلام را به عنوان آيين (جاودان) شما پذيرفتم» و نیز فرمود: «و تمّت کلمة ربک صدقاً و عدلاً؛ (4) (با اين قرآن)پیام راستین خدا کامل گشت».
به همین جهت پیام آور این شریعت را خاتم انبیا معرفى کرده است. (5)
خاتم مایه زینت و گُل سرسبد پیامبران است. آیات بر شمرده، برترى پیامبر اسلام و شریعتش را بر پیامبران پیشین و شرایعشان دلالت دارد.
در منظر درون دینی، پیامبران جملگى در یک مسیر در حرکتند و آخرین آنان، بهترین و پیامش بهترین پیامها است، که از آن به دین حق، در برابر ادیان باطل، یا دین برتر در برابر شرایع پیشین آسمانی، یاد مى شود.
ادیان الهى هر کدام براى تکامل بشر آمده اند، بنابراین ادیان بعدى باید کاملتر از ادیان قبلى باشند. چون دین حق در هر زمانی، یکى بیش نیست، در این زمان، دین اسلام که آخرین و کاملترین دین است، باید پیروى شود.
استاد شهید مرتضى مطهرى با استناد به آیة «و من یبتغ غیرالاسلام دیناً فلن یقبل منه» مىفرماید: دین تسلیم است، ولى حقیقت تسلیم در هر زمان، شکلى دارد و در این زمان، شکل آن، دین گران مایهاى است که به دست حضرت خاتم الانبیا ظهور یافته است. لازمه تسلیم خدا بودن، پذیرفتن دستورهاى او است.
روشن است که همواره به آخرین دستور خدا باید عمل کرد و آخرین دستور همان است که آخرین رسول آورده است. (6)
ب) منظر برون دینی:
در این منظر نمى توان براى برترى دین اسلام به آیات قرآنى و روایات اسلامى تمسک نمود، چون که غیر مسلمان اینها را قبول ندارد، بلکه باید نخست حقانیت اسلام را ثابت نمود.
در قدم بعدى نوبت به این مى رسد که دین بر حق تنها یک دین است، نه بیشتر. نمى شود پذیرفت هم اسلام بر حق است و هم ادیان دیگر. پلورالیسم دینى و تکثر گرایی(برابری و تساوی تمام ادیان در حقانیت) قابل پذیرش نیست.
اگر در پى اثبات حقانیت دین اسلام بر آییم، بحث به درازا مى کشد که در این فرصت اندک نمى توان به طور مبسوط و کافى آن را بیان نمود. از این رو به صورت مختصر به آن پرداخته میشود.
برای پى بردن به حقانیت اسلام و برترى آن بر سایر ادیان، راههایى وجود دارد که یکى از آنها بررسى ویژگىهاى اسلام در بُعد شناخت شناسی، جهان بینی، انسان شناسی، عقیده و مسائل اخلاقى و ارزشى با معیار عقل و خِرَد است. اگر در این زمینه خواهان بررسى گسترده هستید، توجه شما را به کتابهاى شهید مطهرى و کتابهاى شهید محمد باقر صدر(به ویژه کتاب فلسفتنا که در فارسى به نام هاى «فلسفة ما»، «جهان بینى ما» و «شناخت ما» ترجمه شده است) جلب میکنیم. به عنوان نمونه شهید مطهرى دربارة ویژگىهاى اسلام مىنویسد: دیدگاه اسلام از نظر شناخت شناسى چنین است:
1ـ بشر میتواند جهان و حقایق آن را بشناسد و خود مشوق آن است....
2ـ شناخت حقایق جهان از این راهها ممکن است: طبیعت یا آیات آفاقی، انسان یا آیات انفسی، تاریخ یا سرگذشت اجتماعى اقوام و ملل و عقل....
3ـ ابزار شناخت عبارتند از: حواس، قوه تفکر و استدلال، تزکیه و تصفیة نفس و مطالعه آثار علمى دیگران.
4ـ موضوعات شناخت عبارتند از: خدا، جهان طبیعت، انسان با جامعه و زمان.
از نظر جهان بینى و انسانشناسى عبارت است از:
1ـ جهان واقعیتش از خدا است. یعنى تمام واقعیتش انتساب به حق است.
2ـ واقعیتش و نسبتش به حق یکى است.
3ـ این واقعیت متغیر و متحرک است.
4ـ واقعیتهاى این جهان درجة تنزل یافته و مرتبة نازلة واقعیات جهانى دیگر است که جهان غیب نامیده میشود.
5ـ این جهان ماهیت «به سوى اویی» دارد؛ یعنى همان طور که از اوست به سوى او هم هست....
6ـ جهان داراى نظام متقن علّى و معلولى و سببى و مسببى است. فیض الهى و قضا و قدر او به هر موجودى تنها از مسیر علل و اسباب خاص خود او جریان مى یابد....
7ـ جهان یک واقعیت هدایت شده است. تمام ذرات جهان در هر مرتبهاى که هستند از نور هدایت برخوردارند.
8ـ بعد از این جهان جهانى دیگر است....
9ـ روح انسان حقیقتى جاودانه است.
10ـ انسانها به حسب خلقت مساوى آفریده شدهاند، تنها ملاک فضیلت، علم، جهاد و تقوا است.
11ـ انسانها به حسب اصل خلقت از یک سلسله استعدادهاى فطرى از جمله فطرت دینى و اخلاقی برخوردارند.
12ـ به حکم این که هر فردى بالفطره انسان متولد میشود. در هر انسانى استعداد توبه و بازگشت و پند پذیرى هست....
13ـ انسانها همواره در عمق جانشان یک تضاد درونى (تضاد بین عقل و هواى نفس) دارند و مختار و آزادند، از این رو مسئولیت دارند.
14ـ جهان زیر چتر اراده خداوند واحد است....
از نظر ایدئولوژی:
ایدئولوژی اسلام همه جانبه، جامع و فراگیر است، در آن اجتهاد راه دارد، از سماحت و سهولت برخوردار است. زندگىگرا است.(نه زندگى گریز)، اجتماعى است و مقررات اجتماعى دارد. در عین اجتماعى بودن، حقوق و آزادى فردى را محترم مىشمارد....(7)
با نگاه به ویژگی هایی که از اسلام بیان شد. مىگوییم: این معارف را مىتوان با معارف دیگر مکاتب و مذاهب مقایسه کرد؛ زیرا مقایسه یکى از مهم ترین معیارهاى ارزیابى است. تبلور اسلام در قرآن، و ساير اديان نيز در كتب مقدس خود متبلور هستند مسیحیت در انجیل و یهود در تورات و.زرتشت در گاتهاو .. با تأمّل در این كتب به راحتى حقانیت و برترى قرآن بر ساير کتب دیگر را مى توان دریافت نمود.
کوتاه سخن این که: با نگاه مقایسهاى بین اسلام و سایر ادیان و مکاتب مىگوییم: دین اسلام برترى دارد، به دلیل:
اوّل: دین هاى امروز، توحیدشان و تصویرى که از خدا ارائه مى کنند، قابل خدشه است، بر خلاف اسلام.
دوم: حقوق فردى انسانها در دین هاى دیگر به صورتى که در اسلام شمولیت دارد، لحاظ نشده و گاه نادیده گرفته شده است.
سوم: در دیگر ادیان تعادل میان زندگى دنیوى و اخروى رعایت نشده است، بر خلاف اسلام.
چهارم: رهنمودهاى دین هاى دیگر به جهاتى ایدئالیستىاند، مثلاً عدم خشونت بودایىها و مسیحیان، در حالى که دنیا پُر است از خیر و شر و نیک و بد. از این رو جا به جا باید خشن یا نرم بود. این دستور اسلام است. هم قانون دارد و هم اخلاق؛ یعنى رهنمودش با واقعیتها همخوان است.
پنجم: اکثر دینها عهده دار زندگى اجتماعى انسانها نیستند، یا اگر هستند، تعادلى در آنها دیده نمى شود و قوانین اجتماعى آنان سبب پایمال شدن حقوق انسانها مى شود. این وضع در اسلام بهتر است.
ششم: اکثر مذاهب با پیروان دیگر ادیان با خشونت برخورد مى کنند. در اسلام این امر تعدیل شده است. تاریخ هم نشان داد که در همزیستى مسالمت آمیز، مسلمانان گوى سبقت را از همه ربوده اند.
هفتم: تحریف در ادیان آسمانى تعالیم آنان را دچار خدشه کرده است، ولى در اسلام (قرآن) تحریفى وجود ندارد.
هشتم دين اسلام ديني جامع نگر است و براي تمام ابعاد زندگي انسان اعم از فردي و اجتماعي اخلاقي و سياسي و حتي ريزترين مسائل زنگي برنامه دارد در حالي كه در ساير اديان چنين جامعيتي نيست.
جهت مطالعه بیشتر می توانید به منابع زیر مراجعه فرمائید:
- توفيقي، حسين، آشنايي با اديان بزرگ
- عبدلله مبلغی، تاریخ ادیان و مذاب جهان، ج2 0بخش دین مسیح
- جان ناس، تاريخ جامع اديان، ترجمه علي اصغر حكمت
پینوشتها:
1. بقره (2) آیه285.
2. آل عمران (3) آیه85.
3.مائده (5) آیه 3.
4. انعام (6) آیه 115 .
5. احزاب (33) آیه 40.
6. مرتضى مطهری، عدل الهی،صدرا، تهران، 1388ه.ش، ص 329 تا334.
7. مرتضى مطهری، مجموعةآثار، انتشارات صدرا، تهران، 1378ش، ج 2، ص 229 تا250.