پرسش وپاسخ
۱۳۹۲/۰۱/۲۱ ۰۲:۱۵ شناسه مطلب: 89514
۱۳۹۲/۰۱/۱۹ ۲۲:۵۳ شناسه مطلب: 89411
آیا از گروه مسیحیان و یهودیان و یا حتی کافران هستند کسانیکه به بهشت داخل شوند؟ چگونه؟
پاسخ:
بر اساس معارف دين اسلام در مورد سعادت انسان ها بايد گفت كه حقانيت يك دين و مذهب، با اهل نجات بودن و بهشتي بودن افراد دو موضوع مستقل مي باشند، يعني همانطور كه لزوما پيروان اعتقادي يك دين آسماني اهل بهشت نيستند، پيروان ساير اديان نيز اهل جهنم نخواهند بود.
به بيان روشن تر ما در عين اين كه از ميان هفت ميليارد انسان روي كره زمين، تنها شيعه دوازده امامي را اهل حق و در نهايت سعادت و نجات ميدانيم، آن هم به شرطي كه رعايت تكاليف ديني را نموده باشند، امّا هرگز معتقد نيستيم غير از اينان، بقية انسان ها اهل جهنم و عذاب هستند.
خداوند متعال هيچ كس را بيش از حد توان خود تكليف نمي نمايد (1) و اين بدان معناست كه افرادي كه به دلائل مختلف امكان شناخت حقيقت را نداشته و به همين دليل از پيروي از اعتقاد صحيح محروم مانده اند. طبيعتا توان عمل به دستورات الهي را مطابق با خواست حقيقي خداوند نداشته اند و خداوند نيز به همان مقداري كه معذور بوده اند نسبت به آنها سهل و آسان خواهد گرفت.
در فرهنگ ديني افرادي كه بر خلاف جريان حقيقي دين حركت مي كنند يا نسبت به خطاي خود عالم و عامد هستند يا جاهل و غير عامد. عالمان و عامدان به جهت مخالفت عالمانه با حقيقت اهل عذاب خواهند بود، چون عمداً بر خلاف علم خود عمل كرده اند. اما افراد ديگر كه به خاطر جهل خود از پيروي از اعتقاد حقيقي محروم مانده اند نيز دو دسته اند: مقصر و قاصر.
مقصران افرادي هستند كه با وجود امكان رسيدن به حقيقت، از روي بي توجهي از آن سرباز زده اند، كه در اين صورت كوتاهي به خود آنها برمي گردد و مثل عالمان، جهنّمي اند. (البته بدون لحاظ رحمت الهي كه ممكن است شامل آنها هم بشود). امّا افراد قاصر كه ناخواسته از دسترسي به حقيقت محروم مانده اند و علي رغم تبعيت از آنچه حق مي پنداشتند در شناخت مصداق حق دچار خطا شدند كه اكثر مردم را تشكيل ميدهند، به طور حتم اهل نجاتند.
قرآن مجيد ميفرمايد: « وَ ما كُنَّا مُعَذِّبينَ حَتَّى نَبْعَثَ رَسُولاً ؛ هيچ طايفه اي را عذاب نمي كنيم. مگر حجت را بر آن ها تمام كرده باشيم».(2)
حتماً بر جاهلان قاصر اتمام حجّت نشده است، زيرا يا غافلند و اصلاً احتمال خلاف در گفتار و كردار خود را نمي دهند يا احتمال خلاف ميدهند، امّا راه و وسيله اي براي رسيدن به حق در اختيار ندارند و يا در پي كشف حقيقت رفته و تحقيق كرده اند، ولي نتوانسته اند بفهمند گفتار و كردارشان باطل بوده و خلاف واقع است، هر چند پايبندي آنها به اصول و دستورهاي ديني خودشان هم تا حدي لازم است.
شهيد مطهرى(ره) در اين باره مى گويد: «اگر كسى در روايات دقت كند، مى يابد كه ائمه(ع) تكيه شان بر اين مطلب بوده كه هر چه بر سر انسان مى آيد، از آن است كه حق بر او عرضه بشود و او در مقابل حق، تعصب و عناد بورزد و يا لااقل در شرايطى باشد كه مى بايست تحقيق و جستجو كند، اما افرادى كه ذاتاً و به واسطه قصور فهم و يا به علل ديگر در شرايطى به سر مى برند كه مصداق منكر و يا مقصر به شمار نمى روند، آنان در رديف منكران و مخالفان نيستند.
ائمه اطهار بسيارى از مردم را از اين طبقه مى دانند. اين گونه افراد داراى استضعاف و قصور هستند و اميد عفو الهى درباره آنان مى رود».
وى از مرحوم علامه طباطبايى نقل مى كند: «همان طورى كه ممكن است منشأ استضعاف، عدم امكان تغيير محيط باشد، ممكن است اين جهت باشد كه ذهن انسان متوجه حقيقت نشده باشد و به اين سبب از حقيقت محروم مانده باشد».(3)
در نتيجه پيروان بسياري از اديان ديگر و حتي انسان هايي كه پيرو ديني از اديان آسماني نيستند ممكن است در اين مجموعه محسوب شده و در صورت عمل به آنچه حقيقت و درست مي پنداشتند يا به مقتضاي عقلشان صحيح مي نمود، اهل نجات خواهند بود و فلسفه خلقت آنان هم مانند همه انسان هاي ديگر براي رسيدن به كمال و سعادت ابدي است كه براي آن ها هم رقم خواهد خورد.
پي نوشت ها:
1. بقره(2)آيه 286.
2. اسراء(17)آيه 15.
3. مرتضى مطهرى، مجموعه آثار، انتشارت صدرا، تهران 1374 ش، ج 1، ص 320 به بعد.
موفق باشید.
۱۳۹۲/۰۱/۱۹ ۱۸:۴۱ شناسه مطلب: 89398
آیا اعمال روز شرف شمس از قبیل نماز حاجت قبل از نماز ظهر و روزه گرفتن و نوشتن ذکر ابجد آن روی کاغذ زرد سندیت دارد یا خیر؟
پاسخ:
در كتب روايت و دعا چيزي به نام اعمال روز شرف شمس نديده ايم. در اينترنت از اين مطالب بي پايه فراوان است كه بسياري از مواقع به معصومين هم نسبت داده مي شود، ولي اساسي ندارد. جز به مطالبي كه مستند به منابع معتبر بوده و در سايت هاي معتبر مي آيد، توجه نكنيد. اينها شايد نقشه دشمن در خرافي معرفي كردن جامعه باشد.
موفق باشید.
۱۳۹۲/۰۱/۱۹ ۰۶:۲۴ شناسه مطلب: 89374
بسمه تعالی
برهان نظم نمی تواند وجود خدا را ثابت بکند. ممکن است چون ما علت نظم را نمی دانیم آن را به خدا نسبت بدهیم. علم در حال پیشرفت است و ممکن است در آینده ای دور یا نزدیک دانشمندان علت علمی آن را کشف کنند.
با سلام و عرض تبریک سال نو و آرزوي سال پرخیر و برکت برای شما و سپاس از ارتباط تان با مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی
توجه داشته باشيد كه هر برهاني در زمينه خداشناسي مسووليت خاصي بر عهده دارد و داراي محدوده خاصي است و بيش از آن را نمي توان از يك برهان خاص انتظار داشت. متكلّمان الهى با طرح برهان نظم در صدد آن اند تا اثبات نمايند كه نظم جهان طبيعت حاكى از دخالت عقل و شعور در پديد آمدن آن است و هرگز اين نظم را نمىتوان به عامل ناآگاه منسوب ساخت. امّا اين كه عامل دانا و توانا چه كسى است، واجب الوجود است يا ممكن الوجود، فناپذير است يا فناناپذير، اين برهان از پاسخ گفتن به آن ناتوان است.
اين برهان با اثبات نظم حاكم بر جهان، ناظمي آگاه و حكيم را اثبات مي كند كه خالق اين نظم است. هر برهانى پيامى ويژه اي دارد و چه بسا يك برهان، بخشى از مدّعا را ثابت كند، نه همه آن را.
پس از آن كه از برهان وجوب و امكان و ديگر براهين عقلى، منتهى گشتن سلسله هستىهاى امكانى به واجبالوجود بالذات را اثبات كردند و روشن شد كه نظم حاكم برطبيعت، فعل و كار اوست، آنگاه از برهان نظم براى اثبات صفات كمال او، مانند علم وقدرت و حيات و حكمت، بهره مىگيريم.
به هر حال، نبايد از كاربرد اين برهان، كه به روشنى دخالت عقل و شعور را در آفرينشنظم ثابت مىكند، غفلت كرد؛ زيرا نتيجه مزبور در ابطال عقيده مادّي گرايان كافى است و اين خود يكى از اهداف بلند حكيمان الهى است. در مورد شما هم اين قضيه صادق است.
چرا كه اولا تا چيزي ثابت نشده است نمي توان به براهين اثبات شده فعلي خدشه وارد كرد. هر زمان چنين مساله اي به روشني اثبات شد، آنگاه در حواشي آن بحث خواهيم كرد. ثانيا اگر منظور از دليل علمي دليل مادي باشد بايد گفت كه علت مادي فاقد شعور و آگاهي است و نمي تواند خالق اين همه نظم در دنيا باشد.
براي مطالعه بيشتر ر.ك: براهين اثبات وجود خدا در فلسفه غرب، عليرضا جمالي نسب و محمد محمدرضايي، مركز مطالعات و تحقيقات اسلامى، قم.
موفق باشید.
۱۳۹۲/۰۱/۱۹ ۰۴:۰۶ شناسه مطلب: 89355
1- جایگاه و مفهوم آزادی در نظام جمهوری اسلامی چیست؟
2- جایگاه ولایت فقیه را برای دانش آموزان دوره متوسطه توضیح دهید؟
جواب ها را برای اقناع دانش آموزان دوره متوسطه و بر اساس استناد به قرآن و روایات معتبر مطرح کنید.
پرسش1: جایگاه و مفهوم آزادی در نظام جمهوری اسلامی چیست؟
پاسخ:
سؤال شما كلي است، زيرا آزادي انواع و اقسامي دارد، مانند آزادي فردي، آزادي سياسي، آزادي فرهنگي...
بحث در همه اين موضوعات نيازمند فرصت ديگر مي باشد. لذا انتظار مي رود در ارتباطهاي بعد محور خاص از آزادي را مشخص نماييد، تا در همان محور جواب ارائه شود. در عين حال در اين جا به مطالب زير اشاره مي شود.
آزادي به معناي رهايي از قيد و بندها مي باشد.(1) و آزادي معنوي نيز به معناي آزادي انسان از قيد و اسارت نفس است. (2) آزادي اجتماعي، يعني آزادي انسان از بندگي و اسارت انسانهاي ديگر.(3)
هدف از بعثت انبيا، آزادي انسانها از هر نوع بندگي جز بندگي خدا است. قرآن در اين باره ميفرمايد:" اي كساني كه ايمان آوردهايد! اجابت كنيد دعوت خدا و پيامبر را هنگامي كه شما را به چيزي ميخوانند كه زنده كننده شما است."(4)
در نظام ما نيزآزادي وجود دارد، البته ممكن است برخي از نارسايي ها وسلب آزادي هاي نيز وجود داشته باشد كه اين امر خواسته ونخواسته در يك جامعه اجتناب ناپذير است.
نگاهي منصفانه به وضعيت قبل از انقلاب و ساير كشورهاي منطقه و حتي كشورهاي مدعي ليبراليسم و آزادي و مقايسه آن با وضعيت كنوني جامعه و نظام اسلامي، به خوبي بيانگر اين واقعيت است كه بسياري از وجوه آزادي در حد نسبتا مطلوبي در كشور ما وجود دارد و به بركت انقلاب اسلامي گام هاي مؤثري در اين زمينه برداشته شده است براي اثبات اين مدعي كافي است نيم نگاهي به مطبوعات داشته باشيد كه پر است از انواع انتقادها، اعتراض هاي غير منصفانه نسبت به نظام و مسئولين عالي رتبه آن كه تنها در موارد بسيار محدودي كه منجر به اخلال در امنيت و نظم عمومي مي شود با آنها برخورد مي شود و در قبال بسياري از اينها مجموعه نظام با بزرگواري و رحمت برخورد مي كند و بسياري از انتقادهاي منطقي پذيرفته مي شود. از سوي ديگر احزاب، گروه هاي سياسي واقليت هاي مذهبي آزادانه فعاليت مي كنند.
يكي از مصاديق مهم آزادي ها در ايران، آزادي هایي است كه به اقليت هاي مذهبي داده شده است.
نظام جمهوري اسلامي ايران، با الهام از آموزه ها و تعاليم حيات بخش اسلام احترام به اقليت هاي مذهبي قائل بوده و اين مهم با مراجعه به اصول قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران و ساير قوانين عادي و عملكردها و اقدامات نظام اسلامي بعد از پيروزي انقلاب به خوبي قابل اثبات است:
1.براساس اصل سيزدهم قانون اساسي اقليت هاي ديني (زرتشتي، كليمي و مسيحي) به رسميت شناخته شده اند كه در حدود قانون در انجام مراسم ديني خود آزادند ودر احوال شخصيه و تعليمات ديني بر طبق آيين خود عمل مي كنند.
2. اقليت هاي ديني در برگزاري مراسم و مناسك مذهبي خود آزاد بوده و نظام اسلامي چنين حقي را كاملا براي آنان محترم مي شمارد و آنان مي توانند به صورت كاملا آزاد در معابد رسمي خود (كليسا، كنيسه و...) به انجام مراسم ديني خود بپردازند.
3. در احوال شخصيه و تعليمات ديني بر طبق آيين خود عمل مي كنند.
4. بر اساس اصل 26 حق تشكل احزاب را دارند: «... انجمن هاي ... اقليت هاي ديني شناخته شده آزادند، مشروط به اين كه اصول استقلال، آزادي، وحدت ملي، موازين اسلامي و اساسي جمهوري اسلامي را نقض نكنند.
5. حق نمايندگي مجلس شوراي اسلامي بر اساس اصل 64 قانون اساسي و شركت در تمام انتخابات اعم از شوراها، رياست جمهوري، همه پرسي، خبرگان رهبري و...را دارند.
6. براساس اصل تساوي عموم در مقابل قانون (اصل 3 و 14) و تساوي و برخورداري همه افراد ملت از حقوق مساوي در تمام زمينه ها (اصول 19 و 20) آنان در زمره افراد ملت از اين حقوق برخوردار خواهند بود.
7. در پيرو اين اصول و با الهام از ارزش ها و تعاليم اسلامي دولت بهترين رفتار را با پيروان اقليت هاي ديني داشته است و اين واقعيتي است كه اقليت هاي هم وطن ما بدان اعتراف دارند. البته ما انتظار داريم كه به مرور زمان آزادي هاي بيشتر به گروهها واحزاب داده شود تا فضاي انتقاد بيشتر فراهم گردد. اتفاقا مسئولان نيز درصدد آن هستند كه آزادي هاي بيشتر به افراد داده شود، اما بدان معنا نيست كه برخي به بهانه آزادي در صدد بر اندازي نظام باشند ويا به دستورات اسلام اهانت نمايند.
دراسلام به انواع آزادي هاي مشروع اهميت داده شده است.
اميرمؤمنان(ع) فرمود: "حق من بر شما اين است كه به بيعت وفا نمايند و در حضور و غياب نسبت به من خير خواه باشيد."(5) از سوي ديگر در اسلام تاكيد شده است كه در دعوت مردم به اسلام حكمت و جدال احسن را رعايت (6) و از مجادله با اهل كتاب پر هيز كنيم.(7) همچنين قرآن اهل كتاب را به گفتگو دعوت نمود(8) و خواستار مشاركت همگان به بحث آزاد گرديد. "فبشر عباد الذين يستمعون القول فيتّبعون احسنه" (9)
البته آزادي در اسلام تا وقتي ارزش دارد كه نسبت به اسلام و عقايد ديگران بي احترامي و اهانت صورت نگيرد، و در هيچ جامعه آزادي هاي مطلق و بدون حد و مرز وجود نداشته و نخواهد داشت.
پي نوشت ها:
1. رفسنجاني هاشمي و محققان، فرهنگ قرآن، ج 1، ص 160،بي نام.
2. شهيد مطهري گفتارهاي معنوي، انتشارات صدرا، ص 26.
3. همان.
4. انفال(4)آيه24.
5. فيض الاسلام نهجالبلاغه، تهران، چاپ آفتاب، خطبهى 34، ص105.
6. نحل، آيه 125.
7. عنكبوت، آيه 46.
8. آل عمران، آيه 64.
9. زمر، آيه 17 و 18.
------------------------------
پرسش2: جایگاه ولایت فقیه را برای دانش آموزان دوره متوسطه توضیح دهید؟
پاسخ:
بهترين روش در اين خصوص اين است كه ولايت فقيه را به زبان ساده و روان -براي جوانان- بيان كنيد. شما مي توانيد بحث را به اين صورت ارائه دهيد: حكومت، هميشه و در همه شرايط يك ضرورت اجتناب ناپذير عقلى و فطرى بوده است و نمى توان از آن بى نياز بود، چون بشر مدنى بالطبع است و تنها در سايه يك زندگى اجتماعى و تشكيلات منسجم مى تواند به حيات خود ادامه دهد. در غير اين صورت زندگى بشرى، شكل انسانى و معقولى نخواهد داشت؛ بلكه هرج و مرج و بى نظمى، حفظ و بقاى اجتماع و حقوق افراد را با خطر مواجه خواهد ساخت. اسلام، دين فطرت و عقل است و بر اساس خواسته ها و نيازهاى فطرى، معقول و منطقى انسان نازل شده است و در آن ضرورت عقلى و فطرى به خوبى درك شده و حكومت ـ به عنوان يكى از ضرورى ترين نيازهاى جامعه ى انسانى ـ مورد تأييد قرار گرفته و براى آن شرايط و ويژگى هاى مشخص شده است.
انديشمندان شيعه و اهل سنت به ضرورت وجود حكومت مى باشند. چنان كه ابن ابى الحديد -يكي- از دانشمندان اهل سنت مى گويد: «دانشمندان علم كلام، امامت و حكومت را لازم مى دانند»(1) امام على(علیه السلام) در مقابل خوارج كه شعار "لا حكم الا لله"، فرمود: «... لابدّ للناس من امير برّ او فاجرٍ...»(2) مردم چاره اى ندارند، جز آن كه اميرى داشته باشند. خواه نيكوكار باشد يا بدكار.
حال كه ضرورت تشكيل حكومت ثابت شد، سؤال اين است كه در زمان غيبت امام (ع) تشكيل حكومت به عهده چه كسى است؟ بنابر نظريه ولايت فقيه، تشكيل حكومت بر عهده فقيهان است. دليل عقلى بر اين مدعا آن است كه اجراى قانون الهى به دست كسى مى تواند انجام گيرد كه دو ويژگى شناخت قانون و عدالت را داشته باشد.(3) ولى فقيه اين دو ويژگى را دارا است، چون او كسى است كه با اجتهاد خود حكم الهى را از منابع موجود استخراج مى كند و به نيازهاى جامعه پاسخ مى دهد. بنابراين دليل عقلي ولايت فقيه به طور خلاصه آن است كه احكام اسلام براي همه دوره ها و زمان ها است. براي اجراي احكام الهي نياز به شخص آگاه به احكام الهي و عادل و مدير و مدبر است. اين شخص مقام ولايت فقيه در عصر غيبت امام معصوم (ع) است.
اما دليل نقلى روايات زيادى است كه فقط به يكى از آن ها اشاره مى كنيم.
امام زمان توقيعي در پاسخ نامه اسحاق ين يعقوب مرقوم داشته است: و اما الحوادث الواقعه فارجعوا فيها الي رواةْْ حديثنا فانّهم حجّتي عليكم و انا حجهْْ الله عليهم...[(4) امّا حوادث جديدى كه اتفاق مى افتد، درباره آن ها به راويان حديث ما رجوع كنيد؛ زيرا آن ها حجّت من بر شمايند و من حجت خدا بر آن ها هستيم. اين حديث صريح است كه امام زمان فقهاي واجد شرايط را به عنوان نايب خود انتخاب نموده است.
درضمن شما كتاب هاي زير را مطالعه وخلاصه آن را-به زبان روان- براي جوانان بيان كنيد:
- ولايت فقيه، امام خمينى(ره)
-.محمد هادي معرفت، ولايت فقيه
- آيت الله جوادي، ولايت فقيه
- مصباح يزدي، پرسش و پاسخ هاي درباره ولايت فقيه،
پينوشتها:
1. ابن ابي الحديد، شرح نهج البلاغه، قم، كتاب خانه آيت الله نجفي،1404ه، ج 2، ص 308.
2. نهج البلاغه، فيض الاسلام، خطبه 40، تهران، 116.
3. امام خمينى، كتاب البيع، ج 2، ص 464. بي نام.
4. طبرسي، الاحتجاج، ناشر مرتضي، ج2، ص470.
موفق باشید.
۱۳۹۲/۰۱/۱۹ ۰۲:۳۰ شناسه مطلب: 89347
پسری هستم 22ساله مسلمان ومعتقد. نمازم را ميخونم روزه ام رو ميگيرم و در كل وظايف شرعی ام رو ميدونم و انجام ميدم. مدتی بود حس ميکردم به يکی از دخترهای فاميلمون علاقه دارم.اما چون خانواده های ما زياد باهم رفت و آمد ندارند ما باهم درارتباط نيستيم. مدتی هست که فشارهای روحی زيادی چه از طرف جامعه چه دوستان و نزديکان در مورد دوستی با دختر روی من هست. مثلا درخيابون اين دوستی هارو ميبينم و با خودم ميگم کاش منم با يه دختر دوست بودم.ازطرف ديگه دوستانم همش به قول خودشون دوست دختر دارن و اينو هم يه سرگرمی ميدونن هم رفع نيازهاشون مثه تنهايی. خلاصه خيلی به من پيشنهاد ميدن يا مسخره ام ميکنن که چرا دوست دختر ندارم. بعداز اين همه تنهايی و فشارها تصميم گرفتم به دختری که توی فاميلمون بود و بش علاقه داشتم بگم که دوستش دارم بلکه يکم بيشتر بهش وابسته بشم و پايبندش باشم و خيالم راحت بشه. خلاصه هرطور شده بش گفتم و به خاطر اينکه دختر نجيبی بود گفت که باهم ارتباط نداشته باشيم و منتظر بمونيم منم با کمال ميل قبول کردم. گذشتو گذشت الان 2ساله که من احساس ميکنم به شدت نياز دارم با دختر ارتباط داشته باشم اما پيش خودم يه حس درونی ميگه نه! من واقعا نميدونم چکار کنم سوالم از شما اينه آيا داشتن يه رابطه سالم با يه دختر غريبه مشکل داره؟ تأکيد ميکنم ميخوام يه رابطه سالم باشه که هم از تنهايی بيرون بيام هم تجربياتم زياد بشه! اگه اينکار درسته و مشکل شرعی نداره بهم بگيد اگه نه بگيد چجوری از شر اين افکار و حس تنهايی بيرون بيام؟ حرف ازدواج رو نزنيد که اصلا شرايطش رو ندارم چونکه دوتا برادر بزرگتر از خودم دارم يکيش سربازه و ديگری و خودم دانشجوييم يه پدر زحمتکش دارم که تمام درآمدش خرج تحصيل ما ميشه و دست هممون تو جيبشه! دوباره ميپرسم آيا يه دوستی سالم با يه دختر غريبه مشکل شرعی داره؟يا کلا درست هست؟البته اصلا نميخوام خانواده هامون بفهمن! اگه مشکل داره بگيد چجوری از شر اين افکار و تنهايی بيرون بيام؟ ببخشيد سرتون رو درد آوردم لطفا راهنمايی کنيد با تشکر.
پرسشگر گرامي! هر انساني در سرشت و نهاد خويش به دنبال پاكيها و نجابت است؛ از اينكه شما نسبت به اين گونه مسايل دغدغه داشته و عكس العمل نشان مي دهيد، نشان از سالم ماندن فطرت پاكتان دارد، اميدواريم با نسخه هاي اسلام، هميشه اين حالت را پايدار نگه داريد.
نياز به جنس مخالف براي تأمين و تعادل سازي غريزۀ جنسي از نيازهاي طبيعي در انسان مي باشد، يعني در واقع امكان اينكه با ارتباط دو جنس مخالف بدون ضوابط، مشكلي پيش نيايد خيلي بعيد است. البته شيطان در ابتداي كار با سياست گام به گام خود پيش مي رود و با گذشت زمان كه علاقه و وابستگي ايجاد شد، زهر خود را مي ريزد. از نگاه روانشناسان، ارتباط دو جنس مخالف رو به اوج است و هر روز پيشرفتش بيشتر مي شود. پس در اين مسأله بايد دقت زيادي كرد.
- نكاتي مهم و ضروري را خدمتتان عرض مي نماييم:
1- اگر دختر و پسر، مسائل و معاشرتهاي مهم روزانه خود را با افراد مجّرب مطرح كنند و والدين و مشاوران نيز بتوانند در حل مسائل آن ها نقش مفيد و سازندهاي را ايفا كنند، ميتوان اميدوار بود كه جلوي بسياري از روابط پنهاني و ناسالمي كه احتمال دارد. پس از برخورد نخستين شكل بگيرد، گرفته شود. انساني كه مقام و منزلت خود را ميداند، خود را به بهاي كم و اندك نميفروشد. اگر از واليدن خود خجالت مي كشيد و يا اينكه نمي خواهيد آنها متوجه شوند، از دلسوزان اين عرص كمك بگيريد.
2- غالباً دوستي و ارتباط قبل از ازدواج، راه عقل را مسدود، چشم واقع بين انسان را كور ميسازد. اجازه نميدهد تا يك تصميم صحيح و پيراسته از اشتباه گرفته شود. اين نوع انتخابها كه در فضايي آكنده از احساسات و عواطف انجام ميگيرد، به دليل نبود شناخت عميق و واقع بينانه، اگر هم به ازدواج منتهي گردد، زندگي مشترك را تلخ و آينده را تيره و تار ميسازد.
3- نوشته ايد كه قصد داريد با اين دختر فاميل ازدواج كنيد. ببينيد وابستگيهايي كه بين دختر و پسر ايجاد ميشود، مانع گزينش صحيح و دقيق براي شريك آينده زندگي ميشود. از آن جا كه دختر يا پسر به فردي خاص وابسته شده، تمام نيكيها، خوبيها، زيباييها را در فرد مورد علاقه خود ميبيند و ديگر توان مشاهده عيوب احتمالي طرف مقابل را ندارد؛ زيرا از روي علاقه و از پشت عينك وابستگي، به طرف مقابل نگاه ميكند؛ نه با نگاه خريدار و نه با نگاه نقادانه و بررسي كنندهاي كه تمام نقاط ضعف و قوت او را در ترازوي حقيقت بين، مورد دقت و مشاهده قرار دهد.
در روايت داريم:"حُبُّك للشّيءِ يُعْمي وَ يُصِمُّ؛ دوست داشتن چيزي[آن هم ناآگاهانه و از سر هيجان و احساسات]، انسان را كور و كر ميكند."(1)
4- نكات بيان شده، حاصل تجربيات روانشناسان ديني است كه با توجه به تجربه و مراجعاتي كه از دختران و پسران جوان داشته اند، بدست آمده است و واقعيتي است غير قابل انكار!
ايام جوانى دوره ى شور احساسات، شوق جنسى و نشاط جسمى است. با بيدار شدن قواى مختلف جسمى، توجه به مسائل عاطفى و جذابيت هاى ظاهرى جنس مخالف زيادتر مى شود. اين بلوغ طبيعى، در پيدايش دوستى ها و روابط دختر و پسر تأثير به سزايى دارد و گاه چنان فرد را تحت تأثير قرار مى دهد كه تمامى ارزش ها و هنجارهاى اخلاقى و اجتماعى را زير پا گذاشته، در دوستى ها و روابط با جنس مخالف هيچ حدّ و مرزى قايل نمى شود.
- نكات پاياني:
1- با توجه به نكات بالا، ممكن است مقداري دلخور شده باشيد، ولي در فضاي امروز كه جوانان هر روز عاشق كسي مي شوند، بيان اين نكات لازم و ضروري است. اگر مي خواهيد از شكست خوردگان اين عرصه نشويد، سريعاً اين مسأله را به كارشناس و دلسوزي اطلاع دهيد و بگذاريد آنها تصميم بگيرند و پيگير باشند.
2- در خيلي از موارد افرادي كه دچار لغزش و مشكلاتي شده اند، قدم أولش با يك نگاه و يا يك مكالمه و صحبت چند دقيقه اي شروع شده است؛ روي همين جهت است كه در حديثي آمده است كه: «النظره سهم مسموم من سهام ابليس»؛ «يك نگاه شهوت انگيز تيري از تيرهاي زهرآگين شيطان است كه انسان را به پرتگاه سقوط مي كشاند.»(2)
3- شيطان از هر راهي براي منحرف كردن انسانها وارد عمل مي شود و از هيچ ابزاري براي پيشبرد اهدافش چشم پوشي نمي كند. شايد در ابتدا براي شما اينطور وانمود كند كه ارتباط داشتن با يك دختر بدون قصد و غرض اشكالي ندارد، اما در واقع بخواهد به گناهاني بزرگتر سوق بدهد. اين همان معناست كه در قرآن از آن با تعبير (تزيين اعمال) يعني نيكو جلوه دادن عمل از سوي شيطان براي انسانها استفاده شده است: «زُيِّنَ لَهُمْ سُوءُ أَعْمالِهِمْ»(3) شيطان، اعمال زشت آنها را برايشان نيكو جلوه مي دهد. نافرماني و اسائۀ ادب به خدا زشت و ناپسند است، فرقي هم نمي كند در قالب استمناء، دوستي با نامحرم، دروغ و غيبت يا هر چيز ديگري باشد پس مواظب باشيد با دام شيطان نيفتيد.
- معرفي منابع براي مطالعه بيشتر:
1. تحليلي تربيتي بر روابط دخترو پسر درايران، علي أصغر أحمدي، انجمن اولياء و مربيان.
2. اخلاق جنسي در اسلام و جهان غرب، شهيد مطهري، انتشارات صدرا.
3. جوانان و روابط (پاسخ به پرسشهاي پيرامون روابط دختر و پسر)، مقيمي، مركز مطالعات حوزه.
پي نوشت ها:
1. علامه مجلسي، بحار الانوار، ج74، ص166، مؤسسه الوفاء، بيروت، 1404 ه.ق.
2. محمدي ري شهري، ميزان الحكمه، ج 6، ح 8865، قم، موسسه دارالحديث، 1416هـ.ق.
3. توبه (9) آيه 37.
موفق باشید.
۱۳۹۲/۰۱/۱۷ ۲۳:۰۴ شناسه مطلب: 89249
یکی از مراحل سلوک روزه ترک حیوانی است، آداب و شرایط آن را در عمل عارفان توضیح دهید. آیا در ترک که بیشتر برای رفع حجاب و قساوت قلب است، فقط باید گوشت حیوان نخورد یا سایر موارد حیوانی مثل شیر یا تخم مرغ یا حتی زناشویی نیز باید ترک شود؟
اساسا پر كردن معده از مأكولات و مشروبات هم چنين خواب زياد در آموزه هاي ديني مورد مذمت و نهي قرار گرفته است، زيرا اين امور سبب قساوت قلب و مانع رشد و روشنگري عقل و فكر و اسقرار علم و حكمت در قلب و جان آدمي مي گردد. و در روايات از زياده روي در خوردن گوشت - همانند چيزهاي ديگر - مذمت شده است. از اين رو برخي اهل دل و تهذيب توصيه مي كنند كه در هفته يك بار گوشت خورده شود، نياز بدن را تأمين مي كند و كافي است.بنا بر اين اسلام ترك مطلق حيواني را به هيچ وجه توصيه نمي كند، چه ترك حيواني به معناي خاص آن يعني تنها گوشت باشد، و چه به معناي عام آن كه تمام مأكولات و مشروبات حيواني و عمل زناشويي يا هر گونه تلذذات و تمتعات شهواني و حيواني را شامل گردد. (1) توصيه به ترك حيواني روشي است كه از برخي طوايف مسيحي و مسلك هاي هندي به جهان اسلام، سرايت كرده، به ويژه در ميان صوفي هاي نشأت گرفته از سني ها، و به تعبير عارف واصل مرحوم مقدس اردبيلي در ميان « طايفه مبتدعه و سنيان » (2) آن را تبليغ و ترويج مي كنند. از حضرت امام صادق(ع) رو: شوهر من گوشت و ساير مواد حيوانى را ترك نموده و تناول نمي كند، دومى گفت: شوهر من از هم بسترى با زنان دورى كرده، سومي گفت: شوهر من از استعمال عطريات اجتناب مي نمايد.
رسول خاتم(ص) از شنيدن آن سخنان خشمگين و متغير شده، فورا به مسجد رفت( مردم نيز به مسجد فراخوانده شدند، حضرت به منبر تشريف برد، و پس از حمد و ثناى باريتعالى فرمود: چه شده كه جمعى از اصحاب من ترك حيوانى كرده، عطريات استعمال نمي كنند، و يا با زنان خود هم بستر نمي شوند؟ من كه پيغمبر شما هستم گوشت و مواد حيوانى تناول مي كنم، عطر بكار مي برم، و با زن هاى خود هم بستر مي شوم. هر كه از اين سه چيز دورى كند از امت من نيست.(3) و در تفسير نعمانى به سند خود از امير المؤمنين(ع) روايت كرده، كه آن حضرت فرمود: جمعى از اصحاب سه چيز را بر خود حرام كرده بودند: 1- زناشويي و مباشرت با زنان 2- خوابيدن در شب( شب ها تا صبح به عبادت مي پرداختند) 3- افطار در غير ماه رمضان (يعني هميشه روزه بودند.) ام سلمه اين موضوع را به اطلاع پيغمبر اكرم (ص) رسانيد. حضرت همگى آن ها را احضار فرمود. همين كه شرفياب حضورش شدند، به آنها فرمود: چه شده كه از زن هاى خود دورى مي جوئيد؟! من كه پيغمبر شما هستم و رفتار من بايد سرمشق شما باشد، با زن هاى خود هم بستر مي شوم ، و بيشتر روزهاى غير رمضان افطار مي كنم ( يعني بيشتر روزها روزه نيستم)، و قسمتي از شبها را مي خوابم. اين رفتار شما از طريقه اسلام و سنت من دور است ! و هر كس از روش و سنت من دورى بجويد از اين امت نيست، (4) سپس جبرئيل(ع) اين آيه را نازل كرد. «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تُحَرِّمُوا طَيِّباتِ ما أَحَلَّ اللَّهُ لَكُمْ وَ لا تَعْتَدُوا إِنَّ اللَّهَ لا يُحِبُّ الْمُعْتَدِينَ» (5) اي كساني كه ايمان آورده ايد ! چيزهاي پاكيزه را كه خداوند براي شما حلال كرده است، حرام نكنيد، و از حد و قانون ( خدا) ، تجاوز ننماييد، زيرا خداوند متجاوزان را دوست نمي دارد.
پي نوشت ها:
1. رجوع شود به كمال الدين عبدالرزاق كاشاني، مجموعه رسائل و مصنفات كاشاني، ناشر: ميراث مكتوب، ص 52.
2. مقدس اردبيلي، حديقه الشيعه، ناشر: انتشارات انصاريان – قم، ج 2، ص 792.
3. سيد محمد ابراهيم بروجردي، تفسير جامع، انتشارات صدر – تهران، سال نشر 1366 ش، ج 2، ص 12.
4. همان، ص 13.
5. مائده (5)، آيه 87.
موفق باشید.
۱۳۹۲/۰۱/۱۷ ۲۱:۱۷ شناسه مطلب: 89242
آيا عصمت انبياء يك امر دروني است يا يك امر بيروني توضيح دهيد؟؟
پاسخ:
عصمت نيرويى است كه انسان را از وقوع در خطا و از ارتكاب گناه باز مى دارد، اين نيرو حقيقتي درونى است، نه بيرونى و از درون باعث مى شود كه انسان خطا و اشتباه و گناه نكند. در واقع عصمت ملك هاى است نفسانى كه انسان را از اينكه در خطا واقع شود و مرتكب گناه گردد، باز مى دارد.(1)
توضيح بيشتر اين كه اصل عصمت نوعي درك و معرفت دروني به همراه محبت نسبت به خداوند است كه فرد را از انجام امور نادرست و مخالف خواست خداوند باز مي دارد (2) و از اين جهت همه افراد بر حسب فطرت، به نوعي از درجات نازله عصمت برخوردارند. هيچ گاه دست به انجام برخي اشتباهات و گناهان نمي زنند. بخش ديگري از اين علم و محبت در طول زندگي مي تواند كسب شود و فرد را به درجات بالاتري از عصمت برساند.
پي نوشت ها:
1. الميزان فى تفسير القرآن، طباطبايى، دفتر انتشارات اسلامى جامعه مدرسين حوزه علميه قم، قم، 1417 ق، ج 2، ص 138.
2. همان، ج 5، ص 79.
موفق باشید.