آداب اخلاقي

با سلام حضرت علی(ع) در نهج البلاغه-حکمت434- فرموده اند: "مردم را بیازمای تا دشمن گردی.(و به باطن آنها پی ببری)" این یعنی چه؟ و به چه طرقی میتوان مردم را آزمود؟ با تشکر

مولای متقیان در نهج البلاغه بیان کوتاه، اما لطیف و معنا داری دارند که البته در آن دوران خفقان و نیرنگ و فتنه و آزمایش که به خانه نشینی حضرت منجر شد ذکر چنین سخنانی دور از انتظار نبود و باید اضافه کرد که موضوع امتحان کردن افراد برای شناسایی شان یکی از موضوعات مهم در برقراری روابط عمومی انسان ها با یکدیگر در اجتماعات خصوصا یکی از ابزار اصلی ادامه و یا قطع ارتباط دوستان با هم است.
به همین دلیل مولای متقیان و دیگر اولیای الهی به مناسبت های مختلف به مریدان خود توصیه کردند که افراد را با امتحان بیازمایند تا معلوم شود صلاحیت دوستی دارند یا ندارند و به تعبیر دیگر در صف دوستانشان هستند یا دشمنانشان.
حضرت فرمود:
َ" اخْبُرْ تَقْلِه‏"(1)یعنی: او را بيازماى،باشد كه از او بيزار شوى.
از این حدیث و موارد مشابه آن می فهمیم که مقصود اصلی حضرت از امتحان، دشمنی کردن به معنایی که ما می فهمیم نیست(یعنی این که به قصد دشمنی با مردم آنان را امتحان کن که این خود نوعی فتنه و دشمنی کردن به شکل یک طرفه است و این گونه حساسیت ها زندگی را برای انسان سخت می کند) بلکه به دست آوردن معیار برای نزدیکی به افراد و دوست پنداشتن آنان یا دشمن شمردن شان است یعنی با امتحان بفهم که می توانی با او دوست شوی یا از او دور شوی و اگر از او دور شوی یعنی با او دشمن شده ای. و این دشمنی دلیل مقابله کردن با او و سلاح به دست گرفتن و جنگیدن با او نیست ) پس امتحان موجب می شود که نهان افراد آشکار شود در نتیجه نمی توان به آنانی که نمره منفی گرفته اند اطمینان کرد و این مقصود اصلی حضرت است.
حضرت در بیانی دیگر فرمود:" من اختبر قلا و هجر"(2)
هر كسی آزمايش كند، دشمن گردد، يعنى هر كسی بخواهد مردم را مورد آزمايش قرار دهد. نتیجه اش به دشمنی و ترک با ایشان منجر خواهد شد، چون در بیشتر مواقع بدی های پنهانی افراد هنگام آزمایش آشکار خواهد شد و آشکار شدن بدی های افراد به دشمنی با هم و دور شدن از یکدیگر منجر خواهد شد و این نتیجه، طبیعی است.
امام صادق عليه السّلام نیز فرمود: با مردم درآميز و آنها را بيازماى، و چون آزمودي شان از آنها بدت مى‏آيد.(چون با آزمودن افراد به بدی های شان آگاه خواهی شد.(3)
باید دانست این موارد توصیه های مهم اخلاقی است که باید در در زندگی روز مره انسان ها به کار رود تا موجب بهبود تعاملات و ارتباطات اجتماعی آنان شود.
آزمودن مردم:
اما این که مردم را چگونه می توان آزمود، باید به روایات اولیاء الهی که مردم را به آزمودن افراد دعوت کردند و علاوه بر آن، معیارهایی نیز داده اند، توجه کنیم. اگر چه تجربه نیز نشان داده است به طور معمول افرادی که بخواهند خصوصا از در دوستی با هم مرتبط باشند با یکی دو بار هم نشینی می توانند نسبت به هم قضاوت صحیح داشته باشند. با این حال وجود بعضی از معیار ها می تواند نقطه وصل یا فصل ارتباط دو طرفه و بهانه ای برای نزدیکی یا دوری افراد به هم، یا از هم باشد.
اسباب امتحان:
1.امام صادق(ص) فرمود: اخْتَبِرْ شِيعَتَنَا فِي خَصْلَتَيْنِ فَإِنْ كَانَتَا فِيهِمْ وَ إِلَّا فَاعْزُبْ ثُمَّ اعْزُبْ قُلْتُ مَا هُمَا قَالَ الْمُحَافَظَةُ عَلَى الصَّلَوَاتِ فِي مَوَاقِيتِهِنَّ وَ الْمُوَاسَاةُ لِلْإِخْوَانِ وَ إِنْ كَانَ الشَّيْ‏ءُ قَلِيلًا"(4)
یعنی شیعیان ما را با دو خصلت امتحان کن که اگر نداشتند از آن ها دوری کن 1. وقت نماز (که اگر دیدی به نماز اول وقت اهمیت می دهد با او باش) 2. هر چه داشت با دیگر ان تقسیم کند و در اختیارشان بگذارد هر چند چیز اندکی باشد.
2.از مولای متقیان روایت شده است:
.مردم شناخته نمي شوند مگر با آزمايش. خانواده و فرزندانت را در غيبت خود بيازما. و دوست خود را در مصيبت و گرفتارى. خويشاوند را هنگام احتياج و دوست و چاپلوس را هنگام تنگدستى، تا بفهمى موقعيت تو در نظر آنها چه اندازه است.(5)
ِ3. از لقمان حکیم نقل شده است:"ثَلَاثَةٌ لَا يُعْرَفُونَ إِلَّا فِي ثَلَاثَةِ مَوَاضِعَ- لَا يُعْرَفُ الْحَلِيمُ إِلَّا عِنْدَ الْغَضَبِ- وَ لَا يُعْرَفُ الشُّجَاعُ إِلَّا فِي الْحَرْبِ- وَ لَا تَعْرِفُ أَخَاكَ إِلَّا عِنْدَ حَاجَتِكَ إِلَيْهِ "(6)
یعنی سه گروه شناخته نمی شوند مگر در سه جا(یا سه حالت)1. هنگام غضب حلیم از غیر حلیم شناخته خواهد شد.2. هنگام جنگ و حضور در جهاد شجاع از غیر شجاع تشخیص داده خواهد شد. 3. و جز هنگام نیاز و حاجت، برادر از غیر برادر شناخته خواهد شد.
تجربه مستند به اخبار و روایات ثابت کرده که خوبی ها و بدی های افراد هنگام مسافرت آشکار می شود و سفر هر چند کوتاه، یکی از بهترین معیار ها برای امتحان است، زیرا در سفر عرضه افراد معلوم و جوهره وجودی شان آشکار خواهد شد.
در پایان باید گفت این موارد بخش های مهم و کلیدی راه های امتحان افراد بود. علاوه راه های دیگری هم وجود دارد که از تجربه ها به دست آمده و می آید.
پی نوشت ها:
1. سید رضی، نهج البلاغة،قم،انتشارات هجرت، سال 1414 ه.ق، چاپ اول، ص 553 خطبه 434 .
2. خوانساری آقا جمال الدین، شرح غرر الحكم، تهران، انتشارات دانشگاه تهران، سال 1366 ه.ش،چاپ اول، ج‏5، ص 474.
3. آژیر حمید رضا،بهشت کافی( ترجمه روضه كافى)قم،انتشارات سرور،سال 1381 ه.ش،چاپ اول، ص224.
4. شیخ صدوق، مصادقة الإخوان، قم، انتشارات کرمانی، سال 1402 ه.ق، چاپ اول، ص 38.
5. خسروی موسی، مواعظ امامان (ع)(ترجمه جلد هفدهم بحارالانوار علامه مجلسی)، تهران، انتشارات دار الکتب الاسلامیه، سال 1364 ه.ش، چاپ اول، ص 12.
6.علامه مجلسی محمد باقر، بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار،تهران، انتشارات دار الکتب الاسلامیه،چاپ مکرر، ج‏71، ص 179.

آیا احترام گذاشتن به پدر ومادر در هر صورتی واجب است؟ اصلا من در این موضوع از خدا شکایت دارم من نمیفهمم که چرا پدر ومادر حق دارن درحق بچه هر غلطی که می توانند بکنند ولی فرزند حق هیچ کاری را ندارد؟ آیا این ظلم به انسان نیست؟؟ من نمیدانم چرا خداوند پدر ومادر را بر ما مسلط ساخته است ؟ اگر پدر ومادر ظلمی بر انسان روا بدارند یا او را از حقوق مادی وروحیش سلب کنند چرا فرد نباید حتی چیزی بگوید وسر آنها داد بزند؟؟ من از خدا نارضیم من از خدا نارضیم من از خدا نارضیم اصلا چرا بدون اجازه از ما ما را آفردد مارا وارد این جهان پلید کرد چرا؟؟ چرا؟؟ پس خدا ظالم است آیا نیست؟؟؟ خدا مرا دوست ندارد، این را از ذره ذره ی عالم میفهمم چرا که برای قدرت نمایی ما را آفرید و عده ای را بدون دلیلی بر ما مسلط ساخت مثل پدر و مادر که اگر ظلم وستمی هم برماکنند به درک؟؟؟ من هیچ دلیلی پیدا نمی کنم که خدا مرا دوست داشته باشد؟؟؟؟؟؟؟و از ای حال دارم سکته می کنم نگویید اگر ما را دوست ندارد پس چرا آفریده ؟ میگویم چون می خواسته قدرت نمایی کند و لا غیر ؟؟؟؟

یکی از چیزهایی که در قرآن و روایات مورد تاکید قرار گرفته است. احترام به پدر و مادر است. خداوند احترام و نیکی به والدین را در کنار پرستش و عبادت خود ذکر کرده است و می فرماید:«وَ قَضى‏ رَبُّكَ أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا إِيَّاهُ وَ بِالْوالِدَيْنِ إِحْسانا» (1) پروردگارت فرمان داده: جز او را نپرستيد! و به پدر و مادر نيكى كنيد».
امام رضا (ع) در روایتی می فرمایند: «بِر الوالدین واجِبٌ وإن كانا مُشرِكَينِ، ولا طاعَةَ لَهُما فى مَعصِيَةِ الخالِقِ» نیکی و رفتار مناسب با پدر و مادر واجب است اگر چه آن دو مشرک باشند؛ ولی اطاعت کردن از آن دو در مورد معصیت خداوند جایز نیست». (2)
بنابر این شما حق ندارید تحت هیچ شرایطی حتی اگر پدر و مادر شما، به شما بی احترامی کنند با پدر و مادر خود رفتار نامناسبی داشته باشید. بلکه در هر حالی باید احترام آنها را نگه بدارید و در حق آنها نیکی کنید.
ما نکاتی را در اینجا به اختصار برای شما بیان می کنیم؛
1. توجه داشته باشید که هر مشکلی یک راه حلّی دارد و برای باز کردن هر گره ای در زندگی باید از راه آن وارد شد با داد و فریاد و نارضایتی از خداوند نه تنها مشکلی حل نمی شود. بلکه به مشکلات شما افزوده نیز خواهد شد.
2. طبق آموزه های دینی وظیفه ما فقط احترام به پدر و مادر است. هرچند پدر و مادر کافر باشند. پس به خدا توکل کرده و و در برابر رفتار بد آنها اگر رفتار بدی دارند صبور باشید.
3. اگر می توانید، سعی کنید که با حفظ احترام آنها، نظرات خود را ابراز کنید و آنان را از رفتار نامناسبشان باز دارید و اگر والدین شما کار اشتباهی انجام می دهند، و واقعا ظلمی در حق شما روا داشته و یا شما را از حقوق مادی و روحیتان باز داشته اند، سعی کنید آنها را از آن کار باز دارید. مطمئن باشید خداوند حتما شما را یاری خواهد کرد. بنابراین توصیه مؤکد ما این است که در مرحله اول به رویه خود و احترام والدین ادامه داده و تحت هیچ شرایطی با گفتار و کردار خود ایشان را ناراحت نکنید.
4. به زحماتی که والدین شما برایتان کشیده اند، بیش تر فکر کنید. زحمات ایشان را در ذهن و درون خود بزرگ تر و نمایان تر کنید. این مسئله در آرامش روان و در انجام بهتر مسئولیت ها در مقابل والدین به شما کمک می کند و قدرت تحمل شما را در برابر رفتار نا مناسب آنها بالا می برد.
5. به این نکته توجه داشته باشید که رفتار خوب شما در رابطه با رفتار بد پدرتان از دید خداوند پنهان نیست. در روایات وارد شده همانطوری که فرزند در برابر کوتاهی و آزار و اذیت والدین ممکن است مورد عاق والدین قرار گیرد والدین نیز، در برابر کوتاهی نسبت به فرزندان خود ممکن است مورد عاق آنها قرار گیرند. پیامبر اسلام (ص) در این باره خطاب به امیر المؤمنین می فرمایند: اى على! والدين، عاقّ فرزند خود مى‏شوند، همان گونه كه فرزند، عاقّ پدر و مادر مى‏گردد. (3)
در سؤال خود به این نکته اشاره کرده اید که من نمی دانم چرا خداوند پدر ومادر را بر ما مسلط ساخته است ؟
ما از آنچه در خانواده شما اتفاق افتاده اطلاعی نداریم و نمی دانیم که والدین شما در حق شما چه کاری انجام داده اند که این قدر ناراحت هستید؛ ولی توجه داشته باشید که خداوند هیچ کس را بر دیگری مسلط نکرده است، تنها چیزی که خداوند از ما خواسته است این است که ما احترام پدر و مادر خود را داشته باشیم.
دوست عزیز! به این نکته توجه داشته باشید که در آینده روزی خود شما پدر خواهید شد بنا بر این الآن همانگونه باشید و همانگونه رفتار کنید که دوست دارید، در آینده، فرزندان شما در حق شما رفتار کنند.
در آخر نامه خودناگهان از احترام پدر و مادر به آفرینش خود و نارضایتی از خداوند روی آورده اید؛ از نامه شما به خوبی مشخص است که به خاطر همان اتفاق و برخوردی که بین شما و خانواده شما رخ داده، از شدت ناراحتی این کلمات را بر زبان جاری کرده اید، ای کاش جزئیات ماجرا را بیشتر برای ما بیان کرده بودید.
در هر حال ما در پایان به اختصار نکاتی را عرض می کنیم:
1. جهان هستی با تمام نظم و زیبایی هایش نمادی از لطف، مهربانی، علم، قدرت، حکمت و... خداست، به طوری که بدون آفرینش، صفات جمال و جلال خدا مخفی و پنهان می ماند .
به عبارتی هر «بود»ی ، «نمود»ی دارد؛ نمی شود فیاض باشد، اما فیضی نداشته باشد، همان گونه که نمی تواند روغن باشد. اما چربی نداشته باشد و رحمت باشد. اما بخشش نداشته باشد!
بنابراین از همین جا می توان نتیجه گرفت که خلقت جهان نتیجه صفات خداوند است.
2. این که فردی دوست نداشته باشد مخلوق و دارای حیات باشد. یعنی میل به حیات و زندگی دنیا نداشته باشد تكوينا(ونه شرعا)در اختیار خودش و کاملا مربوط به خود او ست، اما این امر واقعیت ها را تغییر نمی دهد، مثلا بنده دوست دارم که زمستان گرم باشد و تابستان سرد، یا اصلا فصل سردی نباشد، یا در برابر ویروس ها بیمار نشوم و ... اما قوانین و قواعدی در عالم برقرار است که بر اساس اصول خود عمل می کند و میل و خواسته های افراد در عملکرد آن ها تاثیری نخواهد داشت.
اصل به دنیا آمدن ما هم از همین قبیل است؛ بر اساس یک رابطه علٌی و معلولی و در نتیجه ازدواج و پیوند والدین مان خلق شده و به دنیا آمدیم، همانند ولادت همه موجودات دیگر و رخ دادن همه حوادث ریز و درشت عالم؛ این یک قانون عام در عالم است که به صورت حتمی و جبری در عالم جریان دارد و خواست ما آن را تغییر نمی دهد.
البته ممکن است گفته شود که چرا از اساس چنین ساختار و مجموعه ای ایجاد شده و ساختار علی و معلولی در آن نهادینه شده است تا در نتیجه تحقق همه علل و عوامل ما به ناچار و از روی جبر به دنیا بیاییم و در این موقعیت دشوار قرار گیریم؛ اما پاسخ این سوال همان فلسفه آفرینش خداوند و هدف مهم ایجاد همه موجودات است که بحثی جداگانه و مفصل است.
در واقع عقل در نگاهی کاملا کلان و آزاد درک می کند که اصل آفرینش عالم با این همه عظمت و شکوه از نیافریدن آن ارزشمند تر است و جایگاه خلقت فارغ از دغدغه ها و نگرانی های ما بسیار رفیع و ارزشمند است؛ در این عالم هم ساختار و قانون معین علت و معلول حقیقتی بسیار لازم و منطقی و مفید است و تحقق معلول بر اثر شکل گیری علت هم امری لازم و منطقی و حکیمانه است.
به هر حال ممکن است فردی از اساس نسبت به این خلقت و قرار گرفتن در این مجموعه آفرینش و مسیری که در برابر اوست رضایت نداشته باشد و از آن شاکی باشد، اما این امر تفاوتی در نتیجه ایجاد نمی کند و حکم عقل در مورد رفتارهای درست و نادرست او را متفاوت نمی سازد همان طور که اگر فردی از جاری شدن سیل در شهرش ناراضی است، نباید بگوید حال که این گونه شد، من هم از آن فرار نمی کنم و جان خود را نجات نمی دهم .
بنا بر این انسان مانند هر موجود دیگری در آفرینش خود نقشي ندارد ، اما در چگونگی زندگی اختیار دارد.(4)
موفق باشید.
پی نوشت‏ها:
1. اسراء (17) آیه 23.
2. محمدی ری شهری، محمد، قم، دارالحدیث ، (ویرایش دوم) ، ج13، حدیث22658.
3. صفاخواه، محمد حسین، گلچین صدوق، تهران ، فیض کاشانی ، 1376هش، ج2، ص106.
4.برای مطالعه بیشتر رجوع کنید به مجموعه آثار، شهید مطهری، نشر صدرا ، 1378 ش، ج 1، ص 386.

سلامخانمی هستم متولد 60 دوسال هست جدا از همسرم زندگی می کنم 0 و در راهروهای دادگاه آقایی که پیگیر کارم بود با من آشنا شده و یکبار متاسفانه رابطه جنسی با وی داشتم الان خیلی خیلی پشیمانم و ناراحت 0چکار کنم میخوام توبه کنم روم نمیشه چکار کنم

خواهر گرامی! گناه هر چند بزرگ باشد، قابل توبه و بازگشت است و توبه از آن، در درگاه الهى پذیرفته مى شود و آثار و برکات توبه در دنیا و آخرت نمایان مى گردد، به شرط آن که توبه حقیقى باشد ،و از عمق دل توبه کرده باشد. یعنی پشیمانی راستین از عملکرد گذشته و استغفار و طلب آمرزش از خداوند، تصمیم جدی بر ترک آن در حال و آینده. زیرا خدای مهربان همه گنه کاران و کسانی که با معصیت خدا به خودشان ستم روا داشته اند را به توبه و بازگشت از گناه دعوت کرده، سپس فرموده: خداوند تمام گناهان را می آمرزد:« ان الله یغفر الذنوب جمیعاً»(1) لیکن جهت آگاهی از گناهی که انجام گرفته و ضرورت توبه فوری و واقعی از گناه لازم است توضیح مختصری در مورد گناه انجام گرفته داده شود.
در ابتدا سوالمان از شما این است که، منظورتان از جدا زندگی کردن، چیست؟ آیا طلاق گرفته اید یا فقط به خاطر اختلافات یا مسایل دیگر، جداگانه زندگی می کنید؟ این مطلب را برایمان بنویسید تا جواب کامل و متناسب با وضعیتتان را بدهیم.
در هر صورت، زنا از گناهان کبیره است و آثار و عواقب بسیار خطرناک دنیوی و اخروی به دنبال دارد. گناه و کیفر زنا از نظر قرآن کریم آن قدر سنگین و شدید است که می فرماید: «و لا تقربوا الزّنا انّه کان فاحشة و ساء سبیلاً؛ (2) یعنی به زنا نزدیک نشوید که کار بسیار زشت و بد مسیر و راهی است! ».
از احکام اسلام در مورد رابطه نامشروع معلوم می‌شود که این عمل زشت از نظر اسلام بسیار منفور است و موجب بی‌آبرویی در دنیا و آخرت می‌گردد. بنابر این اگر کسی مرتکب چنین گناهی شود، لازم است فوراً توبه نماید و به سوی خدا برگردد تا خداوند وی را مورد مغفرت و بخشش قرار دهد و در آخرت وی را به عذاب‌های وحشتناک و غیر قابل تحمل گرفتار نفرماید.
مطالبی را در قالب نکات، خدمتتان عرض می کنیم:
1)در این زمینه برای أحدی( حتی نزدیکان و معتمدین) صحبتی نکنید. چون انسان فقط باید در برابر خدا اعتراف به گناهان کند و حق ندارد آبروی خود را در مقابل أحدی ببرد. پیامبر اکرم (ص) می فرماید: « الْمُذِيعُ بِالسَّيِّئَةِ مَخْذُولٌ؛ (3) اظهار و افشا کننده گناه رسوا خواهد شد». ولی اگر توبه پیش از ظاهر شدن آثار وضعی باشد خداوند آن آثار را به ستاریت خویش می پوشاند. توصیه می کنیم بعد از توبه، سعی کنید از مقدمات این گناه فاصله گرفته و از هر گونه ارتباطی که مقدمه گناه است فاصله بگیرید.
2) از این به بعد، با آن مرد به هیچ وجه و تحت هیچ بهانه و عنوانی در ارتباط و تماس نباشید. سعی کنید خود را ازفضاهای غیر انسانی دور کنید و مواظب نگاه های تند و هوس آلود دیگران باشید و خود را از این فضاها دور کنید.
3) شما که از روی عناد و لجاجت، عصیان با پروردگار هستی نکرده‌اید، یا بر آن موضع نیستید، بلکه گناه شما از روی جهل و سهو و پیروی هوای نفس و غلبه نفس اماره و مقتضیات جوانی بوده و سپس توبه حقیقی کرده‌اید، چرا مأیوس شوید؟ یأس از رحمت الهی، خود از گناهان کبیره و در ردیف کفر قرار دارد. توبه کننده، محبوب خدا است؛ چنان که قرآن کریم فرموده: «ان الله یحب التّوابین»؛ (4) «خداوند توبه کنندگان را دوست دارد».
4) سعي كنيد از اضطراب و نگراني و احساس بیش از حد و افراطی از گناه پرهيز نماييد، كه علل برخي ناهنجاري هاي رفتاري و اخلاقي همین افراط و تفریط ها، است. ترس قبل از گناه مهم است نه بعد از گناه! نه اين كه انسان، راه بازگشت و توبه را به روی خود بسته ببيند. از اين رو با نشاط و اميد ، راه درست تعیین شده از طرف خدا را طی نموده و از اشتباهات و گناهان خود توبه کنید.
و در آخر: توبه حقيقي چنان انسان را دگرگون مي كند كه گويي هيچ گناهي را مرتكب نشده است. امام محمد باقر (ع) مي فرمايد: ‌"التائب من الذّنب كمن لا ذنب له؛ (5) توبه كننده از گناه مانند كسي است كه گناه نكرده است".
خواهر محترم! این سوال برایمان وجود دارد که این شخص که پیگیر کارتان بوده است، چه سمتی داشته است؟ اگر شخصی عادی است و صرفا پیگیر کارهای اداری شماست، ادامه کار را به شخص دیگری محول نماید و دنبال شخص دیگری باشید تا مبادا دوباره فضای گناه پیش آید، ولی اگر این شخص به ناچار در کار شما باید وجود داشته باشد(مثلا وکیل یا اموری که شما توانایی تغییر او را ندارید) جهت ارایه اطلاعات بیش تر و دریافت راهنمایی بیش تر و همچنین در مورد اصل وجود مشکل با همسرتان و رفع آن می‌توانید با سرویس تلفنی مرکز با شماره 09640 تماس حاصل نمایید.
پی نوشت‏ها:
1. زمر (39) ، آیه 59.
2. اسراء (17) آیه 32.
3. اصول کافی، ج 2، باب ستر الذنوب، ص 428.
4. بقره (2) آیه 222.
5.كليني، محمد بن یعقوب، كافي،تهران، دار الكتب الاسلاميه، 1365 ه. ش ، ج 4، ص 168.

جوانی هستم 28 ساله گناهان نسبتا زیادی انجام دادم 2 ،3 ساله که نماز نمیخونم چندین بار تلاش کردم حداقل نمازمو بخونم اما فقط برای چند روز تداوم داشته خیلی دوست دارم نماز بخونم اما نمیشه؟ نمی دونم چی کار کنم؟

توجه شما را به چند موضوع جلب می کنیم:
أ) فلسفه خلقت انسان این است که به کمال برسد. کمال نهایی او نزدیک شدن به خدا و بندگی است . برای رسیدن به خدا وسیله لازم است . بهترین وسیله نماز است. حضرت علی علیه السلام فرمود:«الصلاةُقربان کل تقى ّ؛ نماز وسیله نزدیکى به خداوند براى همه پرهیزگاران است». (1)
ب) سپاس گزاری از ولیّ نعمت و کسی که به انسان احسان کرده و نعمت داده ، شایسته و لازم است. این امر آن قدر لازم است که می بینیم حتی حیوانات در برابر نعمت دهندگان و صاحبان خود فرمانبرند . با حرکاتی از آن ها تشکر و سپاس گزاری می کنند. یکی از بهترین راه های سپاس گزاری از منعم، نماز است.
ج) توجه به فلسفه وجوب نماز, رغبت انسان را نسبت به اقامه آن بیش تر می سازد. در روایات و آیات به فلسفه آن اشاره شده است از آن جمله:
1- یاد خدا:
قرآن مجید می فرماید:«اقم الصلوة لذکرى ؛ نماز را بر پادار تا به یاد من باشى ». (2)
روشن است که یاد خدا موجب آرامش روان و تسکین قلب می شود. الاّ بذکراللّه تطمئن القلوب ؛(3) آگاه باشیددل با یاد خدا آرام می شود.
2- کفاره گناهان :
نماز سبب می شود که گناهان قبلی از بین برود، در واقع نماز یک نوع استغفار است. رسول خدا صلی الله علیه و آله می فرماید: اگر کنار خانه کسی نهر آبی باشد و هر روز پنج مرتبه در آن بدن خود را شست و شو کند، چرکی در بدنش نمی ماند. هم چنین نماز خواندن سبب می شود گناهان از بین برود. (4) آب , چرک و کثافت ظاهری را از بین می برد .نماز, آلودگی های روحی و باطنی را.
3- بازدارنده از گناه :
نماز سبب می شود که انسان از گناه و معصیت و فحشا و منکرات دوری کند و دامنش را آلوده نسازد.
قرآن کریم می فرماید: ان الصلوة تنهی عن الفحشاء و المنکر؛ نماز انسان را از فحشا و منکرات باز می دارد. (5)
4- تقویت اراده :
اقامه نماز در اوقات معیّن و با شرایط و کیفیت خاص روح انضباط و تسلّط بر نفس را درانسان تقویت کرده و او را متوجه این امر می کند که در بعضی موارد نباید هر حرفی را زد, هر کاری را انجام داد و هر نوع لباسی را پوشید.
5- معیار قبولی اعمال دیگر:
قبولی همه اعمال انسان در گرو قبولی نماز است. اگر انسان دانشگاه و مدرسه بسازد, مدرسه , مسجد بنا نهد, حج برود, امر به معروف و نهی از منکر کند و کارهای دیگر خیری انجام دهد، تا نمازش مورد پذیرش الهی قرار نگیرد، هیچ کدام قبول نخواهد بود.
امام صادق علیه السلام فرمود: روز قیامت اولین چیزی که از انسان می پرسند و از او محاسبه می کنند ،نماز است , پس اگر قبول شود، بقیه اعمال او قبول خواهد بود . اگر رد شود، دیگر اعمالش نیز رد خواهد شد. (6)
6- تارک الصلوة و عذاب الیم :
روز قیامت بهشتیان از دوزخیان می پرسند: به چه جرم و گناهی به این روز گرفتار شدید و به عذاب الیم و دردناک و طاقت فرسا مبتلا هستید؟ در پاسخ به عواملی اشاره می کنند که اوّلش نماز نخواندن است. (7)

توجه به این موضوع که انسان موجود دو بعدی است ، همان طور که بدنش نیازهایی دارد ،روح او هم که ، حقیقت انسان به اوست،
نیازهایی دارد که نیازها به منزلۀ غذای روح اوست ؛تکالیف شرعی و در رأس آن نماز ، همه به منزلۀ غذای روح است . باعث تقویت اصل و حقیقت انسان می شود.همان طور که در طی روز چند وعده غذا می خوریم، باید چند وعده هم از غذای معنوی استفاده نماییم تا بعد حقیقی ما قوّت گرفته و در زندگی حقیقی خود که بعد از مردن شروع می شود، بدون مشکل، شاد و خرم باشیم.
در این راه از خداوند کمک بخواهید. حتماً یاری تان می کند. تنبلی را کنار بگذارید تا ببینید چگونه کمک تان می کند. چگونه می شود خدایی که همۀ نیروها از اوست، در همۀ کارها به ما نیرو بدهد اما در انجام چنین عمل مهمی بی توجه باشد؟! اراده نمائید و قدم اول را بردارید تا عنایات و یاری خدا شامل حال تان شود.
موفق باشید.

پی نوشت ها:
1. محمد باقر مجلسی , بحار الانوار, ج 10 ص 99. الوفاء، بیروت،1404ق.
2. طه (20) آیه 14.
3. رعد (13) آیه 28.
4. بحارالانوار, ج 79 ، ص 236 ،حدیث 66.
5. عنکبوت (29) آیه 45.
6. بحارالانوار, ج 79 ، ص 236 حدیث 64.
7. مدثر (74) آیه 40ـ 43.

با سلام:من متاهل هستم،خیلی دوست دارم حجاب داشته باشم ولی وقتی زنان دیگریو میبینم که جلوی شوهرم وضع خوبی ندارند منم به همین خاطر که شوهرم به آنها نگاه نکند بر خلاف میل خودم سعی میکنم مثل اونا باشم.راه حل مشکل من چیست ولی وقتی بدون شوهرم جایی میروم حجابم را حفض میکنم

حجاب یکی از دستورات صریح اسلامی است که در قرآن و روایات به لزوم پوشش و حجاب برای زنان در برابر مردان نامحرم تأکید شده است. از اینکه دوست دارید حجاب خود را حفظ کنید ما نیز خوشحالیم ولی آیا این مسأله که برخی در برابر شوهر شما دارای پوشش نامناسبی مجوزی برای بد پوششی شما می شود؟ الگوی شما و باور شما در رابطه با حجاب چیست؟ و تا چه اندازه مقید به حفظ حجاب خود هستید؟ اینکه در سؤال خود وضعیت زنان دیگر در مقابل شوهرتان را دلیل برای عدم حفظ حجاب خود ذکر کرده اید؛ به خاطر اینکه شوهر شما به آنان نگاه نکند، دلیل قابل توجیهی نیست. چرا که اگر افراد دیگری نیز مانند شما فکر کنند و عمل کنند یعنی به خاطر زنان بد حجاب و به دلیل اینکه شوهرشان به آنان نگاه نکند در حفظ حجاب خود سستی و کوتاهی کنند و این داستان همینطور ادامه داشته باشد مسلما ما شاهد ترویج بد حجابی و تزلزل خانواده ها خواهیم بود. بنابراین حجاب در اسلام واجب شرعی است. اگر در رابطه با حجاب حتی اگر شوهر شما چنین درخواستی نیز، مبنی بر عدم رعایت حجاب، از شما داشت نباید انجام می دادید، بلكه رعايت حرمت كسي است كه از شوهر بيش تر بر ما حق دارد و آن خداي بزرگ است. به همين جهت در روايت آمده است: "لاطاعة لمخلوق في معصيه الخالق؛ (1) براي اطاعت از مخلوق نبايد به معصيت خدا رو آورد".
راه حل مشکل شما این نیست که در حجاب خود کوتاهی کنید؛ ما به شما توصیه می کنیم:
1-اگر در جمعی هستید که به غیر از شوهرتان مرد نامحرمی وجود ندارد در اینجا اشکالی ندارد که شما نیز مانند زنان دیگر باشید تا نظر شوهر خود را به طرف خودتان جلب کنید.
2- در برابر این کار شوهرتان یعنی نگاه به نامحرم او را امر به معروف و نهی از منکر کنید. ولی اگر ترتیب اثری نداد این کار او مجوزی برای بد پوششی شما در برابر نامحرمان نمی شود.
3- در خلوت و تنهایی هر گونه که شوهرتان دوست دارد لباس بپوشید.
پي نوشت :
1. شيخ صدوق،‌ خصال، قم، جامعه مدرسين‏، 1362 ش‏، چاپ اول، ج 1، ص 139.

آیا پس از رابطه پسر و پسر توبه قبول است و چگونه طرف مقابل را به توبه راهنمایی کرد زیرا امکتن ندیدن آن وجود ندارد و رابطه فامیلی دارد

ابتدا باید شجاعت و شهامت شما را بستائیم که موضوع و مشکل خود را با ما در میان گذاشتید. برای حل آن طلب کمک کردید. این نامه و استمدادتان حکایت از عزم و جدیت در ترک این عمل است. پس بر این تصمیم و اراده پافشاری کنید . مطمئن باشید خداوند متعال نیز چنین جوانانی را دوست دارد . آنان را مورد لطف و آمرزش قرار می دهد.
خداوند متعال غریزه جنسی را جهت خیر و بقای نسل بشر در وجود انسان به ودیعه نهاده است. با پرداختن به ازدواج و رابطه جنسی با جنس مخالف که نیازی فطری است، خواستار پاسخگویی به مسایل جنسی است.
دوست گرامی!
سوال تان دارای ابهام می باشد، زیرا مشخص نکرده اید که آیا شما هم نقشی در گناه دارید یا نه فقط مطلع هستید که یکی از أقوام تان مبتلا به گناه شده است و در صدد راهنمایی او برآمده اید؟برای مان بنویسید که کدام یک می باشد؟
در هر صورت امیدواریم نکات زیر شما را برای رسیدن به جواب تان راهنمایی کند:
1.لواط از گناهان کبیره و دارای کیفری سهمگین است. کسی که این عمل زشت را انجام داده، باید از روی خلوص توبه کند. از خداوند آمرزش بخواهد و از کردار ناشایست خویش پشیمان شود و تصمیم بگیرد که برای همیشه آن را ترک کند. همه گناهان قابل بخشش است:" إِنَّ اللَّهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِیعاً".(1) خداوند همه گناهان را مى‏بخشد. بنابر این با عزم جدى به ترک گناه و استغفار به درگاه خداوند، مطمئن باشید خداوند گناه شما را مى‏بخشد. با انجام واجبات و دوری از محرمات، دایره گناه را تنگ کرده و در مرحله بعد از بین ببرید. خداوند در قرآن می فرماید:" ِ إِنَ‏ الْحَسَناتِ‏ يُذْهِبْنَ‏ السَّيِّئات‏".(2) یعنی کارهای خوب بدی ها و گناهان را از بین می برد؛ اگر کسی کار بد و گناهی انجام داده باشد و در اثر متنبه و آگاه شدن بدی آن عمل توبه بکند و آن کار را تکرار نکند ،طبق این آیه همه گناهانش در این مورد بخشیده می شود. به راستی هرچه گناه ما بزرگ باشد، رحمت، محبت و بخشش خدای مهربان بیش تر و بزرگ تر است.
2.هرگز گناهان را(خصوصا گناهان جنسی که به سرعت پخش می شود) براى کسى بازگو نکنید(چه گناه خود و چه گناه دیگران) . فقط با خداوند راز و نیاز کرده و از او آمرزش بخواهید که او آمرزنده‏اى مهربان است. مشورت خوب است اما بازگو کردن گناه هم باعث اشاعه فحشا و هم رفتن آبروی شما و آن شخص می شود؛ اما اگر کسی باشد که بتوان از او برای ترک گناه و جبران گذشته کمک گرفت ، حالا با اشاره به انجام گناه هم می توان مطلب را فهماند ؛ فرد هم هر کسی نباشد ،بلکه کارشناس باشد یا کسی که از دست او در این مورد کاری بربیاید و فایده ای داشته باشد.
3. تلاش تان برای هدایت دیگران کاری بس ارزشمند و مورد پسند است. آیا می دانید اگر یک نفر با راهنمایی شما هدایت شود، ارزش و ثوابش بالاتر و بیش تر است از این که آسمان و زمین مال تو باشد و همه را در راه خدا انفاق کنی ؟ چنان که پیامبر خطاب به امیر المؤمنین(ع) می فرماید :
« یَا عَلِیُّ !.. وَ ایْمُ اللَّهِ لَأَنْ یَهْدِیَ اللَّهُ عَلَى یَدَیْکَ رَجُلًا خَیْرٌ لَکَ مِمَّا طَلَعَتْ عَلَیْهِ الشَّمْسُ وَ غَرَبَتْ؛ (3)
به خدا سوگند !اگر خداوند به دست شما و با تشویق و راهنمای های تان یک نفر را هدایت کند، برای شما بهتر و با ارزش تر است از آنچه خورشید بر آن طلوع و غروب می کند» .
برادر گرامی!
هر شخصی یک نقطه پذیرش و به قول معروف «رگ خوابی» دارد. سعی کنید رگ خواب و نقطه پذیرش هر فردی را پیدا کنید. سپس از این راه وارد شوید و هدف خود را تعقیب کنید.
با ایجاد فضای رفاقت و محبت با او مأنوس شده و اشتباهی را که انجام داده یا با هم انجام داده اید ، ترک کند. سعی کنید به صورت غیر مستقیم نکاتی را از اشتباهات و عواقب جنسی و باز بودن در توبه و رحمت الهی، گوشزد کنید. در صورتی هم که خودتان مرتکب گناه شده اید، با انجام کارهای نیک و دور شدن از کارهای ناشایست، حسن نیت و دگرگونی خودتان را به او برسانید؛ طوری اقدام کنید که متوجه شود که سخت پشیمان هستید. البته این یادآوری نیاز به مدت زمان دارد. از نصیحت های خشک و بی روح پرهیز کنید . بعد از گذشت زمان، در فضایی دوستانه ، به صورت غیر مستقیم بگویید که از کار گذشته خود پشیمانید . دیگر قصد تکرار آن را ندارید . ألان در فضای بهتری هستید. البته فاصله گرفتن و دور شدن از او به صورت مقطعی خالی از لطف نیست، گرچه بی محلی کردن صلاح نیست.
تذکر مهم:در راهنمایی و مشورت دهی به این سوال، یکی از این دو صورت را که پیش فرض است ، در نامه بعدی بیان کنید؛
1.آیا خود پرسشگر یکی از أفراد گناه است و در صدد جبران گذشته و دوری از شرمندگی است؟
2.آیا پرسشگر فقط نقش مشورت دهی و هدایتگری دارد؟
منابعی برای مطالعه بیش تر :
1. مشکلات جنسی جوانان، مکارم شیرازی، انتشارات نسل جوان، چاپ33، قم، 1376ش.
2. گناهان کبیره ، شهیددستغیب، انتشارات صبا ، تهران، 1399.
3.روان شناسي رفتار جنسي، محمد باقر كجباف، نشر روان، تهران، 1381.
4.خلاصه روانپزشكي، كاپلان - سادوك، ترجمه نصرت الله پور افكاري، انتشارات آزاده، تهران، 1373.
5.روانشناسی جرائم و انحرافات جنسی، مسعود انصاری، نشر کتابفروشی اشراقی، چاپ دوم، تهران، 1359.
پی نوشت ها :
1.زمر(39)آیه53.
2.هود(11)آیه114.
3. کلینی، کافی ،ج9،ص410، دارالحدیث؛چاپ اول،قم،1429ق.

با سلام.در خواندن نماز کاهلی می کنم.خیلی هم ناراحتم.کارهای بدی نمی کنم.ولی در هم نشینی با دوستانم این طور شدم.فکر می کنم اگر نماز بخونم بدبختی سراغم می آید.تورو خدا راهنماییم کنید دانشجوی کارشناسی ارشد هستم

پاسخ تان را در قالب چند نکته بیان می کنیم :
اول : آگاهی و معرفت، درمان هر دردی است.
یکی از علل ترک نماز یا سستی در انجام آن، عدم آشنایى با فلسفه نماز است. همان طور که شما نیز به این بی اطلاعی تان اقرار کردید و گفتید (فکر می کنم اگر نماز بخونم، بدبختی سراغم می آید)، اگر انسان بداند نماز یعنی چه و چرا نماز می خواند، پایبندی و تقید به نماز اول وقت چه آثاری و برکاتی در زندگی دنیا و آخرت او دارد و سبک شمردن نماز و عدم پایبندی به نماز اول وقت یا ترک آن چه عواقب و نتایجی خواهد داشت، قطعاً با میل تمام، بلکه عاشقانه به سوی نماز خواهد رفت؛ زیرا کسی که نسبت به نماز و به فلسفه و علت اقامه آن معرفت پیدا می کند، از درون وجود خویش معنای با خدا حرف زدن و راز دل با او گفتن را درک می کند. حالش پیش از فرا رسیدن موقع نماز و بلند شدن صدای روح نواز اذان ، همانند آن عاشق شیدایی و فدایی می شود که نه همچون مجنون منتظر لیلی و نه همچون زلیخا اسیر زلف یوسف و یک تبسم او، بلکه هزاران بار جنونش از مجنون فزون تر و چشم به انتظار نماز ماندنش از زلیخا جانسوزتر می گردد.
از این رو، هنگام نماز برای او، هنگامه به پایان رسیدن هجران و چشم انتظاری است. هنگام فرا رسیدن لحظات وصال و عشقبازی عاشق و معشوق حقیقی است. قطعاً هیچ لذتی برای او لذت بخش تر از نماز خواندن و مناجات و راز و نیاز کردن با معشوق حقیقی اش، یعنی خدا نیست. مرحوم آیة الله بهجت شبی بعد از نماز فرمود: اگر سلاطین عالم می دانستند که انسان در حال عبادت چه لذت هایی می برد، هیچ گاه دنبال مسائل مادی نبودند. (1)
دوم: آگاهی از عواقب ترک نماز یا سستی و کاهلی در آن.
اگر انسان از بی خبری و حال و هوای بچگی در آید و به عواقب زیان بار گناهان از جمله سستی و کاهلی در اقامه نماز یا ترک نماز آگاهی پیدا کند، گناه نمی کند . هرگز جرأت نمی کند در نماز یا هر عبادت دیگری سستی کند؛ زیرا آن را با هلاکت و نیستی خویش برابر می بیند.
می گویند حضرت موسی (ع) در ایام کودکی که در دربار فرعون بود، روزی چنگ انداخت و ریش بلند فرعون را محکم کشید؛ به گونه ای که فرعون عصبانی شد و گفت: این بچه همان فردی است که تاج و تخت مرا بر باد خواهد داد، باید او را بکشم. به او گفتند: او بچه است، خوب و بد را تشخیص نمی دهد. الآن ظرفی از آتش و ظرفی از طلا را جلوی او می گذاریم. اگر دستش را به سوی آتش دراز کرد، حرف ما درست است و کشیدن ریش تو از روی عمد نبوده و اگر به سوی طلا دستش دراز شد، حق با تو است .
ما انسان ها و به اصطلاح آدم های بزرگ گاهی همانند بچه ها هستیم . دست به سوی آتش دراز می کنیم تا آن را بر داریم و بخوریم؛ چون از عواقب و اثر سوزندگی آتش بی خبریم . اگر آثار و عواقب ترک نماز و روزه و ارتباط با خدا، خوردن مال حرام و مال یتیم، غیبت و تهمت و سایر گناهان را می دانستیم و آن را در وجود خود حس می کردیم، هرگز گناه نمی کردیم؛ زیرا بچه به دلیل نادانی دست به سوی آتش یا لجن دراز می کند؛ ولی ما بزرگ ترها با ترک نماز یا سستی و کاهلی در آن و یا انجام هر گناه دیگر، همه هستی خود را به آتش می کشیم؛ بلکه خود را هیزم جهنم می کنیم:
"پس از آتشی که هیزم آن مردم بد کردار و سنگ خارا است، بپرهیزید". (2) "آن ها جز آتش جهنم در شکم های خود فرو نمی برند". (3) نه تنها دست به سوی لجن دراز می کنیم، بلکه آن را سر می کشیم؛ چنان که قرآن باطن کارهای ما را این گونه گزارش می دهد:
«لا طَعامٌ إِلَّا مِنْ غِسْلِينٍ لا يَأْكُلُهُ إِلَّا الْخاطِؤُن؛ (4) غذایی جز چرک و خون نصیب شان نمی شود. این طعامی است که آن را جز خطاکاران و گنهکاران نمی خورند».
در این جا فقط به دو روایت معروف در مورد عواقب سبک شمردن نماز که جامعیّت دارد، اشاره مى کنیم:
الف) حضرت رسول (ص) مى فرماید: «هر کس نماز را سبک بشمارد، دچار پانزده بلا مى شود: شش بلا در دنیا، سه بلا هنگام مرگ، سه بلا در قبر و سه بلا هنگامى که از قبر بیرون مى آید. آنچه در دنیا به آن دچار مى شود:
1. خداوند برکت را از عمر او بر مى دارد.
2. خداوند برکت را از روزى اش بر مى دارد.
3. چهره خوبان از او گرفته مى شود.
4. کار نیک وى پاداش نخواهد داشت.
5. دعایش به اجابت نمى رسد.
6. از دعاى خوبان بهره‏اى نخواهد برد.
امّا آنچه هنگام مرگ به آن دچار مى شود:
1. با ذلت و خوارى مى میرد.
2. گرسنه از دنیا مى رود.
3. تشنه مى میرد.
امّا آنچه در قبر گریبانش را مى گیرد:
1. خداوند ملکى را در قبر وى مى گمارد تا او را شکنجه دهد.
2. قبر بر وى تنگ خواهد گرفت.
3. درون قبر وى تاریک خواهد بود.
آنچه در قیامت هنگام برخاستن از قبر به آن دچار مى شود:
1. خداوند فرشته‏اى بر او مى گمارد تا وى را با صورت بر زمین بکشد.
2. با وى محاسبه سختى خواهد داشت.
3. هرگز خداوند به وى نظر رحمت نمى افکند». (5)
ب) امام صادق (ع ) فرمود: رسول الله (ص ) فرمود: «لیس منی من استخف بالصلوه لایرد علی الحوض لا والله ؛ (6) به خدا قسم! از من نیست کسی که نماز را سبک بشمارد و کنار حوض کوثر بر من وارد نمی شود».
نماز زمینه ساز توفیق های مختلف و یاری کننده انسان در عرصه های متفاوت زندگی مادی و معنوی است . خداوند در قرآن می‌فرماید: «از شکیبایی و نماز یاری جویید. به راستی این (کار) گران است؛ مگر بر افراد فروتن و متواضع ». (7)
ارتباط با خداوند و چنگ زدن به ریسمان الهی و پیوند دائمی با خداوند، انسان را بسیار یاری می کند تا بتواند ناهمواری ها را هموار و سختی ها را پشت سر بگذارد.
نکته مهم: دوست بد در انحراف انسان بسیار مؤثر است که خودتان هم گفتید در همنشینی با دوستانم این طور شده ام. توصیه می کنیم برای خدا از دوستانی که شما را نسبت به نماز بی اهمیت می کنند، فاصله بگیرید و با افراد با خدا و با نماز و با مکان های مذهبی مانند مساجد بیش تر ارتباط برقرار نمایید.
تذکر:
هیچ کس با خواندن یک یا چند کتاب و رساله یا پای منبر نشستن و موعظه شنیدن، به معرفت لازم و محرک و شوق آور در مورد خدا و نماز نخواهد رسید. این ها تماماً ابزارهایی هستند که می توانند سبب بیداری و آگاهی انسان گردند؛ درست مثل همین نامه که برای شما نوشته ایم. آنچه آگاهی ها را به «نور» و «هدایت» تبدیل می کند و به معرفت محرّک و مشوّق مبدّل می سازد، «اراده و تصمیم جدی، عمل آگاهانه و خالصانه» شما است.

پی نوشت ها:
1. مؤسسه البهجه، بهجه القلوب ( زندگی نامه آیة الله بهجت )، مرکز تنظیم و نشر آثار حضرت بهجت ، ص 16.
2. بقره (2)، آیه 24.
3. بقره (2)، آیه 174.
4. الحاقه (69)، آیه 35 و 36.
5. المحدث النوري، مستدرك الوسائل، مؤسسه آل البيت، قم، 1408 ه.ق . ج 1، ص 172 و 171.
6. حاج شيخ عباس قمي، سفينه البحار، دار الاسوة الطباعة و النشر، 1422 ه.ق، واژه "صلاه".
7. بقره (2)، آیه 45.

خيلي از افرادي كه در اطراف من زندگي مي‌كنند از آشنايان تا دوستان و حتي در محل كار اين عقيده را دارند و از آن‌جايي كه كافر كسي است كه خدا يا پيغمبر او را قبول نداشته باشد پس اين‌ افراد كافرند و نجس اگر اين طور باشد بنده حقير تكليفتم چيست ؟ اين افراد ابزار هم نمي‌كنند كه مسلمان هستند يا غير مسلمان در جواب مي‌گويند ما خدا را مي‌پرستيم و اين كفايت مي‌كند نيازي به امام و پيغمبر نيست و با خدا بدون واسطه حرف مي‌زنيم چون خودش گفته از رگ گردن به ما نزديك‌تر است.بايد با همه با احتياط برخورد كنم يا با كسي رابطه نداشته باشم كه مثلا احتياط كنم كه از غذاي آن‌ها نخورم.چكار كنم؟ لطفا كامل و بر اساس سوال من جواب دهيد نه اين‌كه شماره مسله را از توضيح المسايل برايم بگوييد معزل خيلي بزرگي شده براي من و خيلي افراد ديگر. حال يا به خاطر شرايط يا در اثر تحقيق به اين نتيجه رسيده‌اند. لطفا مرا كمك كنيد.البته من خودم به همه ايمه معتقدم

این مساله یکی از مشکلات موجود در جامعه امروز است که البته دارای سابقه و پیشینه نیز می باشد و در گذشته های نه چندان دور همین مشکلات در خصوص جوانانی که گرایشات توده ای و کمونیستی داشتند مطرح بود که به مرور زمان موضوع آن منتفی شد؛ بد نیست بدانید که این قبیل گرایش ها هم معمولا مقطعی بوده و تداوم مطلق ندارد.
در هر حال مقوله ارتباط با این افراد و جاری دانستن حکم مرتد یا عدم آن در خصوص این گونه اشخاص یکی از دغدغه های افراد مومن و متدین است که در این خصوص به چند نکته اشاره می کنیم:
1- مقوله ارتداد به خودی خود یکی از مقولات پر اختلاف و محل ارائه نظرات گوناگون است و به آسانی نمی توان در خصوص آن اظهار نظر نمود، در نتیجه بسیار دشواراست که بتوانیم به صرف برخی اظهار نظرات یا رفتارهای خاص فرد با افرادی را مرتد قلمداد کرده و احکام مرتد را در مورد آنان جاری دانست .
2- بسیاری از مخالفت های فکری و رفتاری با اصول اعتقادی پیشین فرد یا اعتقاد عمومی جامعه از چند صورت خارج نیست یا نوعی بازخورد ناشی از شرایط خاص روحی و فکری خود فرد است که در بسیاری از جوانان به نوعی در نوع افکار و اعمال درمقطع خاصی بروزمی کند و به مرور زمان فروکش کرده به وضعیت قبلی یا چیزی شبیه آن بر می گردد.
در مواردی دیگر این نوع رفتارها و ابراز عقیده ها نوعی تجربه و کنکاش فردی یا جلب توجه دیگران و حتی مطالبه جایگاه خاص و ویژه در نظر دیگران محسوب می شود که به اقتضای سنین خاص یا موقعیت ها و محیط های خاص شغلی و تحصیلی بروز پیدا می کند و معمولا ریشه درونی کاملی ندارد .
در مواردی دیگر نیز این رفتارها عکس العملی مبارزه گونه و مقابله ای در برابر برخی افراد که به ظاهر در گروه دین داران قرار دارند و فرد خواستار نوعی درگیری و تضاد با آنان است که این مورد در خصوص عکس العمل جوانان عاصی در قبال والدینشان یا رفتار توده جامعه در قبال حاکمان دین مدار جامعه بروزو ظهوردارد .
در هر حال در همه این موارد شبهه جدی در خصوص صدق عنوان مرتد وجود دارد و بر اساس قانون "درء" تنها در صورتی فرد مشمول یه حکم قضایی و یک حد شرعی قرار می گیرد که شبهه ای در مورد جریان حد نباشد (1) و چنان که ذکر شد در اکثریت این گونه افراد شبهه این که در واقع و حقیقت به این گفتاها و رفتاهای خود التزام درونی و قلبی نداشته باشند جدی است .
3- آنچه در مورد اکثریت این افراد می توان گفت آن است که آن ها مسلمان زادگانی هستند که بر اثر برخی گفتارها و رفتارهایشان لااقل در مورد مسلمان ماندن آن ها تردید وجود دارد و در نتیجه بر اساس اصل استصحاب کماکان این افراد مسلمان محسوب می شوند و حکم اسلام بر آن ها بار می شود .
4- اصولا حکم ارتداد مربوط به نوعی تغییر دین و انکار اصول دین می شود نه معتقد شده به هر باور خاص و غیر مشهور ؛ به عبارت روشن تر مرتد کسی است که از دین خارج شده و کفر را انتخاب کند. براین‏اساس نمی توان کسانی که مثلا امامت را قبول ندارند یا پیامبر و ائمه را معصوم نمی دانند، ولی خداوند و پیامبر و ضروریات اسلام را انکار نکرده‏اند را به آسانی مرتد دانست و از اسلام بیرون تلقی نمود .
مرتد کسی است که بعد از ایمان کافر می شود و کافر یعنی کسی که منکر خدا است، یا برای خدا شریک قرار می‏دهد، یا پیغمبری حضرت خاتم‏الانبیا - محمد بن عبدالله (ص) را قبول ندارد. هم چنین است اگر کسی در یکی از این ها شک داشته باشد. نیز کسی که ضروری دین (یعنی چیزی را که مثل نماز و روزه، مسلمانان جزء دین اسلام می‏دانند) منکر شود (که انکار آن ها به انکار خدا و پیامبر برمی‏گردد)...". (2)
با این تعریف روشن می شود که بسیاری از تردیدها و انکارهای روشنفکران امروزی در مقوله انکار ضروری دین یا انکار اصل مهمی که به انکار خداوند و نبوت پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم منتهی گردد نیست .
5- پیشنهاد جدی ما آن است که اصولا زمینه طرح این گونه مباحث را در محیط زندگی و کار و ... فراهم نیاورید و اگر چنین مباحثی مطرح شد به گونه ای پاسخ ندهید و موضع نگیرید که طرف مقابل در مقام بیان صریح نظرات و اعتقادات خود برآید و کار را بر شما وخودش مشکل کند ؛ حتی می توان جملات نیمه صریح افراد را در برخی انحرافات به نوعی توجیه کرد که کار به موضع گیری های جدی منتهی نشود .
به هر حال اولا اصل در مورد اشخاص ایمان و اسلام است نه کفر و ارتداد ، ثانیا نباید در مقام تجسس و بدبینی نسبت به دیگران برآیید و خودتان را به زحمت بیندازید و اصولا این قبیل احتیاط ها برخلاف احتیاط محسوب می شود؛ زیرا به نوعی موجب حساسیت و بدبینی خود این افراد و قرار گرفتنشان در موضع عناد و لجاج می گردد و به علاوه احساس مثبت شما نسبت به دیگر بندگان خدا را به نوعی بدبینی و احساس منفی مبدل می کند .
البته اگر در مواردی خاص فردی به صراحت و بدون تردید و تامل و شبهه رسما از اسلام بر گردد یا اصول دین را به طور قطع و یقین انکار نماید و این امر به تایید کارشناسی برسد، چنین فردی مرتد محسوب می شود و باید از او اجتناب نمود و در این صورت تکلیف انسان متفاوت می شود .

پی‏نوشت‏ها:
1. سيد محمد حسينى شيرازى‏، الفقه، القانون‏، مركز الرسول الأعظم ( ص) للتحقيق و النشر ،1419 ه ق‏، بيروت، ص 28 .
2. توضیح‏المسائل مراجع، دفتر انتشارات اسلامی، قم 1385، ج 1، مساله 106 .

شوهرم دوست ندارد با فاميل من رفت و آمد كند ديگه خسته شدم

خواهر محترم!کاش برای ما بیان می فرمودید که آیا شوهرتان از ابتدا چنین بود یا نه بعداً این گونه شده؟ اگر از ابتدا چنین نبود، چه اتفاقی افتاد که این تصمیم را گرفت؟آیا با همۀ بستگان شما دوست ندارد رابطه داشته باشد یا با بعضی؟ در هر صورت باید علت چنین رفتار را بیان می فرمودید تا می توانستیم بهتر کمک تان نماییم.
از آن جایی که صله رحم واجب است، از همسرتان بخواهید حداقل اجازه بدهد به بستگان تان سر زده و صلۀ رحم را به جا بیاورید.
اما برای اینکه شوهرتان را راضی نمایید تا با خویشان شما رفت و آمد کند، باید محبت خود را نسبت به او بیش تر نموده و با ملاطفت و نرمی و خوشخویی با همسرتان رفتار نمایید . با زیرکی و سیاست،کم کم او را نسبت به این امر متمایل نمایید،اگر واقعاً به همسر خود ابراز علاقه و محبت نمایید، محبت او نیز نسبت به شما بیش تر شده و به مرور زمان به خاطر شما به خواسته تان، تن خواهد داد، اما این کار نیازمند زمان است . باید در این مدت صبر و شکیبایی خود را از دست ندهید تا به مطلوب خود برسید.
البته با بخش تلفنی این مرکز با شماره (09640)تماس گرفته و مشکل خود را با کارشناسان ما در میان بگذارید تا از کمک و راهنمایی آنان بهرمند شده و به مقصود خود نائل آئید.
موفق باشید.

من دختري 16ساله ام چادر ميپوشم و ان را دوست دارم همه مي پرسند چرا حجاب؟من دليل خيلي واقعي و جوان پسندي براي پاسخ دادن به اين پرسش ميخواهم پاسخي به جز چيزي كه همه مي گويند وهيچ جواني به ان اعتقاد ندارد.

قبل از هر چيز نگرش مثبت و ارزشي شما را به مسئله حجاب - كه ناشي از فطرت پاك و خداجويتان است - تبريك مي گوييم .
جوان پسندي ويژگي ظاهري پاسخ است؛ ولي حقيقت يك پاسخ قابل قبول، عقلاني و منطقي و مستدل بودن آن است كه اميدواريم جوانان مخاطب شما به اين ويژگي ها توجه داشته باشند ؛ البته براي ما چندان روشن نيست كه منظورتان از جوابي كه همه مي گويند چيست ، اما سعي مي كنيم فلسفه حجاب را به طور مختصر توضيح دهيم :
قبل از هر چيز بايد توجه داشته باشيد كه حجاب به عنوان يك واجب تنها اختصاص به زنان نداشته، بلكه مردان هم موظف به رعايت حجاب هستند ، هر چند در محدوده و كيفيت پوشش و حجاب زنان و مردان تفاوت روشني وجود دارد ، اما در هر حال مردان هم موظف به رعايت حجاب در حد متداول و متعارف هستند . ولي در مورد لزوم و دليل حجاب لازم بر زنان، قبل از هر چيز بايد به اين حقيقت توجه داشته باشيد كه از برخی متون استفاده می‌شود «اصل حجاب» زنان میان اقوام و ملل مختلف مطرح بوده و سابقه طولانی دارد، گرچه نحوه بهره‏گیری از حجاب، حدود و احکام آن بر حسب سنت و آداب جوامع متفاوت بوده است. (1)
در واقع حجاب نه دستوري خاص در شريعت اسلام ، بلكه دستور عمومي براي همه پیروان شرايع قبلي نيز بوده است و در ادیان یهود و مسیحیت صراحتا به مسئله حجاب اشاره شده است.
حجاب در شریعت موسی (ع):
«ویل دورانت» راجع به قوم یهود و قانون تلمود می‌نویسد: «اگر زنی به نقض قانون یهود می‌پرداخت، مثلاً بی آن که چیزی بر سر داشت، به میان مردم می‌رفت و یا در شارع عام نخ می‌ریسید یا با هر سخنی از مردان درد دل می‌کرد یا صدایش آن قدر بلند بود که چون در خانه‏اش تکلّم می‌کرد، همسایگانش می‌توانستند سخنان او را بشنوند، در آن صورت مرد حق داشت بدون پرداخت مهریه او را طلاق دهد». (2)
از کتاب مقدس نیز بر می‌آید که در عهد سلیمان (ع) زنان علاوه بر پوشش بدن، «بُرقَعْ» (روبند) به صورت می‌انداختند. (3) همین سنت در زمان ابراهیم (ع) رایج بود و در متون تاريخي نقل شده نامزد اسحاق «رِفْقه» ابتدا که اسحاق را دید، برقع به صورت انداخت. (4)
حجاب در شریعت عیسی (ع):
آن چه از حجاب در شریعت موسی (ع) بیان شد، در شریعت حضرت عیسی (ع) نیز وجود دارد، چون عیسی گفت: «فکر نکنید که من آمده‏ام تا تورات و نوشته‏های پیامبران را منسوخ نمایم، بلکه آمده‏ام تا آن‏ها را به تحقق برسانم». (5)
زن‏ها در قرن‏های اولیه مسیحیت تنها با چادر می‌توانستند در مراسم عبادی شرکت کنند، زیرا گیسوان شان فریبنده به شمار می‌رفت و می‌گفتند حتی فرشتگان ممکن است در موقع اجرای نماز از دیدن آن‏ها حواس شان پرت شود! (6) «پاولوس» فرمان داد زنان باید حجاب داشته و سر خود را بپوشاند. (7)
با آمدن اسلام، حکم حجاب که در ادیان دیگر نیز بوده، مورد تائید و تاکید قرار گرفته است. اما برای روشن شدن فلسفه حجاب زن و راز تفاوت آن با پوشش مردان، توجه به مطالب ذیل لازم است:
1. توجه به رابطه پوشش با فرهنگ دینی:‏
بر اساس فرهنگ اسلامی، انسان موجودی است که برای رسیدن به کمال و معنویت خلق گردیده است. اسلام با تنظیم و تعدیل غرایز به ویژه غریزه جنسی و توجه به هر یک از آن‏ها در حدّ نیاز طبیعی، سبب شکوفایی همه استعدادهای انسان شده و او را به سوی کمال سوق داده است.
پوشش مناسب برای زن و مرد عامل مهمی در تعدیل و تنظیم این غریزه است.
2. توجه به ساختار فیزیولوژی انسان‏:
نوع پوشش زن و تفاوت آن با لباس مرد رابطه‏ای مستقیم با تفاوت‏های جسمی و روحی زن و مرد دارد.
در تحقیقات علمی در مورد فیزیولوژی و نیز روان‏شناسی زن و مرد ثابت شده که مردان نسبت به محرّک‏های چشمی شهوت‏انگیز حساس‌ترند و چون تأثیر حس بینایی زیادتر است و چشم از فاصله دور و میدان وسیعی قادر به دیدن است، از سوی دیگر ترشّح هورمون‏ها در مرد صورتی یکنواخت و بدون انقطاع دارد، مردان به صورتی گسترده تحت تأثیر محرّک‏های شهوانی قرار می‏گیرند ؛ اما زنان نسبت به حس لمس و درد حساس‌ترند و به محرّک‏های حسی پاسخ می‏دهند. حس لامسه بروز زیادی ندارد و فعالیتش محدود به تماس نزدیک است.
از این گذشته چون هورمون‏های جنسی زن به صورت دوره‏ای ترشح می‏شوند و به طور متفاوت عمل می‏کنند، تأثیر محرّک‏های شهوانی بر زن صورتی بسیار محدود دارد و نسبت به مردان بسیار کمتر است.
استاد مطهری زمینه وجوب پوشش زنان می‌فرماید :
«اما علت این که در اسلام دستور پوشش، اختصاص به زنان یافته، این است که میل به خود نمایی و خودآرایی مخصوص زنان است. از نظر تصاحب قلب‏ها و دل‏ها مرد شکار است و زن شکارچی، همچنان که از نظر تصاحب جسم و تن، زن شکار است و مرد شکارچی. میل زن به خود آرایی از حس شکارچی‏گری او ناشی می‏شود.
در هیچ جای دنیا سابقه ندارد که مردان لباس‏های بدن نما و آرایش‏های تحریک کننده به کار برند. این زن است که به حکم طبیعت خاص خود می‏خواهد دلبری کند و مرد را دل باخته و در دام علاقه خود اسیر سازد. بنا بر این انحراف تبرّج و برهنگی، از انحراف‏های مخصوص زنان است و دستور پوشش هم برای آنان مقرر گردیده است». (8)
به عبارت دیگر:
جاذبه و کشش جنسی و زیبایی خاص زنانه و تحریک پذیری جنس مردانه، یکی از علت‏های این حکم است.
البته این بدان معنا نیست که مردان با هر وضعیتی و با هر نوع پوششی می‌توانند درون جامعه ظاهر شوند، بلکه برای آنان نیز محدودیت در نظر گرفته شده، اما همان گونه که بیان شد مقدار آن در حد پوشش زنان نیست.
با توجه به مطالب فوق می‏توان گفت:
حجاب در اسلام از یک مسئله کلّی و اساسی ریشه گرفته است. اسلام می‏خواهد انواع التذاذهای جنسی (چه بصری و لمسی و چه نوع دیگر) به محیط خانواده و در چهارچوب شرع و قانون اختصاص یابد و اجتماع تنها برای کار و فعالیت باشد، بر خلاف سیستم غربی که حضور در جامعه را با لذت جویی جنسی به هم می‏آمیزد و تعدیل و تنظیم امور جنسی را به هم می‏ریزد.
اسلام قائل به تفکیک میان این دو محیط است و برای تأمین این هدف، پوشش و حجاب را توصیه نموده است، زیرا بی بند و باری در پوشش به معنای عدم ضابطه در تحریک غریزه و عدم محدودیت در رابطه جنسی است که آثار شوم آن بر کسی پوشیده نیست.
3. آثار و فواید رعایت حجاب و پوشش دینی‏:
1-3. بهداشت روانی اجتماع و کاهش هیجان‏ها و التهاب جنسی که سبب کاهش عطش سیری ناپذیری شهوت است.
2-3. تحکیم روابط خانوادگی و برقراری صمیمیت کامل زوجین.
با رواج بی حجابی و جلوه گری زن، جوانان مجرد، ازدواج را نوعی محدودیت و پایان آزادی‏های خود تلقّی می‏کنند و افراد متأهل هر روز در مقایسه‏ای خطرناک میان آن چه دارند و ندارند، قرار می‏گیرند. این مقایسه‏ها، هوس را دامن زده و ریشه زندگی و پیوند خانواده را می‏سوزاند.
3-3. استواری اجتماعی و استیفای نیروی کار و فعالیت‏؛ دختر و پسری که در محیط کار و دانشگاه تحریک شهوانی شوند، از تمرکز و کارآیی آن‏ها کاسته می‏شود و حکومت شهوت بر اجتماع سبب هدر رفتن نیروی فکری و کاری است.
4. بالارفتن ارزش واقعیت زن و جبران ضعف جسمانی او:
حیا، عفاف و حجاب زن می‏تواند در نقش عاطفی او و تأثیرگذاری بر مرد مؤثر باشد. لباس زن سبب تقویت تخیل و عشق در مرد است و حریم نگه داشتن یکی از وسائل مرموز برای حفظ مقام و موقعیت زن در برابر مرد است.
حجاب موجب می‌شود که زنان تنها از نگاه جنسیتی و زیبائی جسمی نگریسته نشوند و این مسئله موجب احیاء حیثیت و حرمت زن و توجه بیشتر به شایستگی اخلاقی و روحی و استعداد‌های دیگر در وجود زنان می‌شود.
اسلام حجاب را برای محدودیت و حبس زن نیاورده، بلکه برای مصونیت او توصیه کرده است، زیرا اسلام راضی به حبس، رکود و سرکوبی استعدادهای زن نیست، بلکه با رعایت عفاف و حفظ حریم، اجازه حضور زن را داده، امّا از سوء استفاده شهوانی و تجاری و استفاده ابزاری از زنان را منع کرده است.
در واقع حجاب موجب محدودیت، مردان هرزه می‏باشد که در صدد کام جویی‏های آزاد و بی حد و حصر هستند و مصونیت و حفظ شخصیت زنان از دست این گروه از مردان منظور است.
در عین حال در اسلام برای مردان نیز پوشش در حد معقول قرار داده و مردان نیز آزادی بی حد و حصر در پوشش ندارند. از طرف دیگر آن ها را بر حفظ نگاه از نامحرم و کنترل شهوت در نگاه تکلیف کرده است که کنترل نگاه برای مردان در نسبت با زنان سخت تر است.

پی‌نوشت‌ها:
1. مجله پیام زن، ش 19، ص 69 - 71، ش 20، ص 80 - 83.
2. ویل دورانت، تاریخ و تمدن، ج 4، عصر ایمان ؛ انتشارات علمي و فرهنگي ، تهران ، 1378 ش.
3. کتاب مقدّس، عهد قدیم، سفر نشید الاناشید، باب 5 ، ترجمه ولیم گلن، دار السلطنه لندن، 1856میلادی .
4. همان، سفر تکوین، باب 24.
5. عهد جدید، انجیل متی، باب 20.
6. تاریخ تمدن، ج 9، ص 242، به نقل از مجله پیام زن، ش 20، ص 80 - 83.
7. جلال الدین آشتیانی، تحقیق در دین مسیح، ص 286، نشر نگارش تهران ، 1379 ش .
8. مطهری،مرتضی، مجموعه آثار ، ج19 ، ص 436- 437، انتشارات صدرا ، تهران ، 1374 ش .

صفحه‌ها