فلسفه احكام

چگونه احکام اسلام 14 قرن گذشته پاسخگوی نیاز جامعه امروز است؟
دستورات اسلام مبتني بر ویژگی‌های انساني بوده و اين ویژگی‌ها با مرور زمان تغيير نمی‌کند.
  1. به نام خدا سلام. چگونه براي دانش‌آموزان بيان کنيم که احکام اسلام و قرآن که مربوط به 14 قرن پيش است می‌تواند پاسخگوي نيازهاي امروز جامعه باشد؟ تشکر از لطف شما

به نام خدا و با سلام و تشکر از ارتباط شما با مرکز ملي پاسخگويي به سؤالات ديني و آرزوي توفيق روزافزون.

 

برخي این‌گونه می‌گویند که مقتضيات زمانه همواره در حال دگرگوني است و انسان اگر بخواهد در اين دنيا ترقي داشته باشد بايد با اين تغييرات هم آهنگ بوده و تجددطلب باشد؛ اين در حالي است که دين امري ثابت بوده و مانع نوخواهي محسوب می‌شود درنتیجه انسان اگر ميل پيشرفت دارد، نبايد به دين پايبند باشد.

در پاسخ به اين پرسش می‌گوییم:

اول اينکه اين مطلب، سؤال جديدي نبوده و مباحث بسياري در پيرامون آن مطرح‌شده است، شايد بهترين کتابي که توانسته است به نحو روشني اين پرسش را پاسخ داده و مطالب ارزنده‌ای در اين خصوص بيان کند، کتاب ارزشمند استاد شهيد مرتضي مطهري است که با عنوان «اسلام و مقتضيات زمان» و يا «اسلام و تجدد» به چاپ رسيده است.

دوم اينکه تغييراتي كه در زندگي بشر پيدا مي‏شود دو نوع است:

1-      تغييرات صحيح (اعتلایی)

2-      تغييرات ناصحيح (غير اعتلایی)

حال سؤال ما اين است که اگر قرار است که انسآن‌هم آهنگ با تغييرات، پيش رود، اين امر شامل تغييرات ناصحيح و منفي نيز می‌شود؟ به‌عنوان‌مثال جامعه، روزبه‌روز به سمت گسست نظام خانواده حرکت کرده و روابط خويشاوندي با تمام آثار و برکاتي که دارد، به‌تدریج در حال کمرنگ شدن است. آيا هم آهنگي با تغييرات این‌گونه نيز صحيح است؟! درحالی‌که می‌دانیم انسان موجودي است كه مي‏تواند مقتضيات زمان را در جهت خوبي يا در جهت بدي تغيير بدهد.

سوم اينکه بايد پرسيد چه چيزي در طول زمان تغيير کرده است؟ آيا می‌توان گفت که خصوصيات انساني نيز تغيير کرده است و يا تغيير تنها در ناحيه ابزار انسان‌هاست؟ به‌عنوان‌مثال، انسان از مرکب حيواني و انحصار سير بر روي زمين عدول کرده و اکنون به کمک تکنولوژي توانسته است نياز خود به مرکب حيواني را ناچيز کرده و در آسمان‌ها نيز به سير بپردازد، اما آيا خصوصيات انساني همچون بد بودن دروغ و خوب بودن عدل و احسان نيز عوض‌شده است؟ آيا می‌توان گفت که در زمان نزول اسلام، جنايت و ظلم بد بوده و دستوراتي که در اسلام مبتني بر تنبيه جاني و ظالم تشريع شده است مربوط به آن زمان است، ولي اکنون جنايت و ظلم خوب است و ديگر نبايد به اين تکاليف ديني اعتنا کرد؟!

ادعاي ما اين است که دستورات اسلام مبتني بر ویژگی‌های انساني بوده و اين ویژگی‌ها با مرور زمان تغيير نمی‌کند.

در توضيح اين اصطلاح عرض می‌کنیم: اجتهاد در فقه شيعه به دست آوردن و استنباط احكام موضوعات مختلف از كتاب، سنت، عقل، اجماع و اصول عمليه شرعي و عقلي است. به‌بیان‌دیگر فقيه با استفاده از منابع فوق می‌کوشد تا اراده الهي را در مورد موضوعات مختلف استنباط نمايد و دراین‌باره با دودسته موضوعات روبرو است.

1-      موضوعاتي كه در زمان ظهور اسلام وجود داشته و ائمه علیهم‌السلام به آن پرداخته‌اند.

2-      موضوعاتي كه با مرور زمان و بر اساس تغيير شرايط و اقتضائات زمان و مكان حادث می‌شوند و به مسائل مستحدثه معروف هستند.

امام رضا علیه‌السلام می‌فرماید: بر ماست كه اصول را بيان كنيم و برشماست (بر فقها است) كه احكام ديگر را با استفاده از اين اصول بيان نمايند»(1) ازاین‌رو امكان تغيير در احكام الهي نيز يكي از احكام الهي است كه البته بر اساس اصول و ضوابط خاصي كه به‌وسیله ائمه معصومين علیهم‌السلام و آموزه‌های قراني بیان‌شده است امکان‌پذیر است.

پنجم اينکه: سرّ پويايي در اجتهاد و فقه اسلامي به خاطر چند ويژگي منحصر به فرد تعبیه‌شده در آموزه‌های اسلامي است كه اين امكان را مهيا می‌کند كه به نیازها و پدیده‌های ثابت و متغير انسان و جامعه بشري به نحو شایسته‌ای پاسخگو باشد. در ادامه به تعدادي از اين موارد اشاره می‌کنیم كه در ضمن آن حكمت تغيير احكام در بعضي موارد مورد اشاره در سؤال پرسشگر محترم مشخص می‌گردد.

1.       انعطاف‌پذیری احكام: بسياري از احكام اسلامي ماهيتي منعطف دارند كه با زمان و مکان‌های مختلف قابل تطبيق است. به‌عنوان‌مثال ذكر عناوين 6 گانه براي ديه يك روش كاربردي براي احتساب ميزان ديه در تمام مکان‌ها و زمان‌هاست. اگرچه برخي از اين موارد (مانند پارچه حله) منقضي شده است لكن 5 مورد (طلا، نقره، گوسفند، شتر، گاو) جز اموالي است كه داراي اعتبار است و می‌توان ميزان ديه را بر اساس ارزش آن‌ها قیمت‌گذاری كرد.

2.       قواعد كلي: در اسلام قواعد كلي و عامي وجود دارد كه به مجتهد، اين توانايي را می‌دهد كه هرگاه مسئله جديدي به دليل تحولات زندگي بشر پديد آمد، بتواند حكم آن مسئله جديد را از آن قواعد كلي و عام استخراج و استنباط كند. به‌عنوان‌مثال برخلاف بسياري از علما مسيحي و يهودي كه همواره با پدیده‌های نوظهور مقابله می‌کرده است در اسلام فقيه با استناد به اصولي كه ائمه علیهم‌السلام يا قران ارائه داده است به جواز شبیه‌سازی حكم می‌کند درحالی‌که همه ما مطمئنيم كه مسئله شبیه‌سازی مربوط به قرن بيستم است و در زمان ائمه معصومين علیهم‌السلام چنين پدیده‌ای وجود نداشته، ولي مطمئن هستيم كه حكم اسلامي در مورد آن جواز است.

3. موضوعات عرفي: موضوع برخي از احكام ثابت، عرفي است. يعني، «عرف» مصداق آن موضوع را تعيين می‌کند. درنتیجه با عوض شدن برداشت عرفي از یک‌چیز حكم آن‌هم عوض می‌شود. به‌عنوان‌مثال قمار يا بازي با آلات قمار داراي حكم ثابت حرمت است لكن اينكه چه ابزاري ابزار و آلت قمار محسوب می‌شود يك امر عرفي است.

4. تزاحم: تزاحم احكام نكته ديگري است كه زمينه تغيير حكم و پويايي دين اسلام را مهيا می‌کند. به‌عنوان‌مثال حكم سنگسار زناكار، با حصول شرایط كامل آن يكي از احكام ثابت اسلام است كه داراي مصالح گسترده‌ای نيز می‌باشد، لكن ممکن است اجراي آن موجب نقص در شأن و احترام دين اسلام شده و فقيه جامع‌الشرایط با استفاده از اصول و مباني كه در دست دارد می‌تواند به‌طور موقت حكم به عدم اجراي حكم سنگسار نمايد.

5.       احكام الزامي و غير الزامي: احكام تكليفي اسلام به دو بخش احكام الزامي (وجوب و حرمت) و احكام غير الزامي (استحباب، كراهت و اباحه) تقسيم می‌شود. ولی‌فقیه اختيار دارد كه در حيطه احكام غير الزامي، بنا بر مصالحي كه تشخيص می‌دهد حكم الزامي صادر كند. به‌عنوان‌مثال قرارداد بیمه ازنظر شرعي يك حكم غير الزامي است لكن حاكم نظام سياسي (ولی‌فقیه) می‌تواند به خاطر حفظ مصالح اجتماعي مقرر كند كه بيمه شخص ثالث براي وسايل نقليه لازم و ضروري است. يا اينكه باوجودآنکه ديه زن در اسلام به خاطر حکمت‌های متعدد نصف مرد است لكن می‌توان در مورد بيمه شخص ثالث كه يك قرارداد دوطرفه بين بیمه‌گر و بیمه‌گذار است برابري خسارت‌زن و مرد را لحاظ نمايد.

6.       عناوين ثانويه در كنار عناوين اوليه: يكي از ابزارهاي ديگري كه امكان تطابق با زمان و مکان را در احكام اسلامي مهيا می‌کند وجود عناوين ثانويه در كنار عناوين اوليه است. به‌عنوان‌مثال به خاطر حکمت‌های متعدد حق طلاق به دست مرد است، لكن اگر موقعيتي پيش بيايد كه زن تحت ظلم و اضطرار و سختي بیش‌ازحد اندازه قرار بگيرد حاكم شرع می‌تواند بدون رضايت مرد اقدام به اجراي طلاق زن نمايد.

7.       احكام امضايي در كنار احكام تأسیسی: باوجودآنکه بسياري از احكام اسلامي به‌وسیله شارع مقدس بیان‌شده است لكن در كنار آن بسياري از احكام و مقررات اجتماعي و سياسي و ... به‌وسیله دين اسلام تأیید و امضاشده است كه می‌تواند منشأ پويايي و انعطاف‌پذیری احكام اسلام گردد. به‌عنوان‌مثال ازنظر اسلام در مورد زن و شوهر حق انتخاب مسكن و شغل و طلاق براي مرد درنظر گرفته‌شده است لكن به‌وسیله قرارداد و شرط ضمن عقد تمام اين موارد قابل‌انتقال به زن می‌باشد.

جمع‌بندی:

براي انطباق اسلام با مقتضيات زمان و مكان، در درجه اول تقاضاي زمان و مكان به‌وسیله آموزه‌ها و اهتمامات معارف اسلامي به‌دقت مورد ارزيابي قرار می‌گیرد اگر اين تقاضا ازنظر اسلام مشروع و بر اساس مصالح و مفاسد انسان و اهداف خلقت بود با استفاده از روش‌ها و ابزارهاي فقهي كه زمینه‌ساز پويايي اجتهاد در اسلام است حكمي هم‌جهت و همسو با تقاضاي زمان و مكان صادر می‌شود. لكن درصورتی‌که تقاضاي زمان و مكان تقاضاي نامشروعي بود نه‌تنها هيچ حكم همسويي در رابطه با آن نخواهد بود بلكه بی‌شک شاهد مبارزه و تعامل منفي اسلام و احكام اسلامي با اين تقاضاي نامشروع خواهيم بود. با اين تبيين مشخص می‌شود كه سرّ پايداري اسلام و تكاپو و پويايي اين دين نيز در همين نحوه عملكرد و تعامل با مقتضيات زمان و مكان است. اگر قرار بود كه اسلام با همه تقاضاهاي زمان و مكان‌ هم سو و هم‌جهت باشد ديگر چيزي از ارزش‌های اسلامي باقي نمی‌ماند.

 

پی‌نوشت:

عن الرِّضَا (ع) قَالَ عَلَيْنَا إِلْقَاءُ الْأُصُولِ وَ عَلَيْكُمُ التَّفْرِيع وسائل الشيعة، ج 27، 62 6 باب عدم جواز القضاء و الحكم بالرأي و الاجتهاد و المقاييس و نحوها من الاستنباطات الظنية في نفس الأحكام الشرعية ... ص 35.

چرا باید به مكه رفت؟
در آغاز آفرینش همه كره زمین را آب فراگرفته بود، و اولین نقطه خشكی كه در زمین پیدا شد ، سرزمین مكه بود، و اولین نقطه كره زمین كه محل عبادت و سجده گاه انسان ...

چرا باید به مكه رفت؟

در آغاز آفرینش همه كره زمین را آب فراگرفته بود، و اولین نقطه خشكی كه در زمین پیدا شد ، سرزمین مكه بود، و اولین نقطه كره زمین كه محل عبادت و سجده گاه انسان قرار گرفت، سرزمین مكه و همان جایی بود كه الان كعبه در آنجا هست . یعنی اولین انسان كه حضرت آدم  به عنوان پدر همه انسان های فعلی و اولین پیام آور خدا در روی زمین بود ، در همین جایی كه الان كعبه هست به عبادت مشغول بود و بعد از او همه پیامبران الهی و پیروان آنان - به مدت كوتاه یا  تمام عمرشان - در این مكان به عبادت خدا  پرداختند.

 بنا بر این مكه و نقطه مركزی آن ( كعبه ) تجلی گاه توحید و عبودیت خداوند و یاد آور خاطرات ، مبارزات ، عبادات، مناجات و راز و نیاز های سلسله پیامبران از حضرت آدم به عنوان اولین پیامبر  تا حضرت محمد به عنوان آخرین پیامبر علیهم السلام است . پس رفتن به مكه و قدم گذاشتن و تنفس نمودن  در سرزمینی كه یكصد و بیست و چهار هزار پیامبر و پیروان آنان در آنجا قدم گذاشته اند و در آن فضا تنفس نموده اند و برخی از آن ها در آنجا به مصاف اهریمنان و دشمنان توحید رفته و به شهادت رسیده اند و هم اكنون حدود هفتاد پیامبر در كنار كعبه در حجر اسماعیل مدفون هستند ، از یك سو به معنای همگامی و همسویی با انبیا و اولیای الهی است و از سویی دیگر اظهار بندگی و عبودیت در پیشگاه خداوند بی نیاز است.

هجرت آگاهانه به سوی سرزمین شجاعان و قهرمانان توحید ، هجرت به سوی خدا است ، چنین هجرتی حیات و نشاط و زندگی تازه ای به انسان می بخشد ، و درس های زیادی از توحید و خدا پرستی و مبارزه با انواع ظلم ها و تبعیض ها، بت ها  و بت پرستی ها ، و مهم تر از همه، راه مبارزه با خود پرستی ها و خود خواهی ها و هواهای نفسانی را به خدا پرستان آموزش می دهد . بازگو كردن همه آثار و فواید و خاطرات چنین سرزمینی و چنان قبله و عبادتگاهی در این مجال كوتاه پاسخگویی به سؤالات ممكن نیست .  بنا براین به ذكر  چند نمونه از فواید و فلسفه حج  بسنده می كنیم . بهتر است جهت آگاهی بیشتر به كتاب هایی كه بازگو كننده اسرار حج می باشد ، رجوع شود .  ما در پایان به چند نمونه اشاره خواهیم كرد  .

1. يكي از عبادت هاي بزرگ اسلامي حج است . حـج يك عبادت دسته جمعي است كه هرسال در روزهاي معيني در سرزميني تاريخي و با شكوه انجام مي گيرد . ايـن نـوع عـبـادت عـلاوه بـر ايـن كه پيوند استواري ميان بنده و خدا به وجود مي آورد، مي تواند از جـهـات گـونـاگوني مبدا اثرات سودمند و ارزنده اي در اجتماع اسلامي باشد .

2. يك  چـنـين عبادت دسته جمعي كه با تجرد كامل و وارستگي مطلق ، تنها با پوشيدن دو قطعه پارچه سـاده آغـاز مـي گـردد ؛ نـشانه مساوات بندگان الهي در پيشگاه اوست و اين يكي از آمال و آرزوهای  بزرگ  انـساني است كه روزي انسان هاي جهان به همه  عوامل برتري هاي موهوم و خود ساخته  مانند: نژاد، زبان، رنگ و ثروت را كنار گذارده، همگي خود را در برابر خدا مساوي و برابر بدانند. عـمـل حـج از عبادت هايي است كه به اين هدف تحقق مي بخشد و موجب مي شود كه افراد با ايمان امتيازات اجتماعي را وسيله برتري خود ندانند .

3. چنين اجتماع عظيمي كه اعضاي آن را نمايندگان واقعي ملت هاي مسلمان جهان تشكيل مـي دهـد، كنگره بزرگ سالانه مسلمانان دنيا محسوب مي گردد كه در هر سال در اين سرزمين مقدس برگزار مي شود ؛ تا همه مسلمان بلكه همه انسان های تشنه حقیقت بدانند و آگاه شوند كه  آيين اسلام يك مشت قوانين اخلاقي و سنن تربيتي كه هدفي جز اصلاح روح و روان مردم نداشته بـاشـد ، نـيست تا خود را از تاسيس كنگره سالانه و اجتماعات هفتگي و روزانه كه مخصوص احزاب  سـيـاسي و اجتماعات متحرك و زنده است دور بگيرد ؛ بلكه يك آيين جهاني و جامعي است كه به همه شوون زندگي بشر - اعم از اخلاقي ، اجتماعي، سياسي ، اقتصادي و نظامي - نظر دارد .

از اين نظر آورنده اسلام با وضع قوانين سياسي و دعوت به تشكيل كنگره سالانه در سرزمين مكه، بـقـا و ابـديـت و مصونيت آيين خود را تضمين نموده است و طبعا اين كنگره اثراتي بالاتر از اثرات كنگره هاي سالانه احزاب سياسي و زنده جهان در برخواهد داشت . مـنـتها ، سران سياسي ، در اين اعصار به اهميت چنين موضوعاتي توجه پيدا كرده اند در حالي كه اسلام از چهارده قرن پيش طرح آن را ريخته و اثرات مطلوبي از آن گرفته است .

متفكران اسلام كه طبعا در اجتماع مزبور شركت خواهند داشت ، مي توانند آخرين تحولات اوضاع جهان اسلام را مورد بررسي قرار دهند و پس از گردآوري اطلاعات دقيق و تبادل نظر ، در بهبود وضـع مـسـلـمـانـان بـكوشند و سرزمين اسلام را از عوامل ضد آزادي و استقلال پاك سازند و به پيشرفت همه جانبه مسلمانان جهان كمك كنند . چـه اجـتماعي سودمندتر از اين كه مي تواند بزرگترين حلقه اتصال ميان مسلمانان جهان باشد و سران اسلام را از اوضاع يكديگر آگاه سازد . اين كنگره مي تواند به وضع اقتصادي و فرهنگي مسلمانان كمك هاي شاياني بنمايد ؛ زيرا متفكران و صـاحبنظران - پس از اداي فريضه حج - مي توانند در محيطي آرام و پراز صفا و معنويت به تبادل افكار بپردازند و در زمينه فرهنگ و اقتصاد اسلام طرح هايي بريزند . كـنگره سالانه حج همواره الهام بخش بسياري از جنبش هاي آزادي خواهي و نهضت هاي عظيم براي گـسـسـتـن زنـجـيرهاي ظلم و ستم و تعدي بوده است و اين نكته با مراجعه به تاريخ اسلامي و انـقـلابـ هـاي فـرزنـدان اسـلام روشـن مي شود ؛ زيرا نطفه بسياري از نهضت هاي اسلامي كه براي بـرانـداخـتـن حـكومت هاي جور و ستم صورت مي گرفت در ايام حج بسته مي شد و اين سرزمين الهام بخش چنين آزادي هايي بود .  

4. هر یك از عمال حج دارای حكمت های بسیاری است كه برخی از آن ها در روایات ذكر شده است. مثلاً  در روایتی از امام صادق (ع) كه به اسرار باطنی حج اشاره شده ، درباره سعی  صفا و مروه آمده است:

«با وقوف خویش بر كوه صفا روح خود را برای دیدار خداوند در روزی كه دیدارش خواهی كرد ،پالوده ساز . در كوه مروه با پیراستگی از گناهان، نسبت به خداوند صاحب مروت باش ! » . (1 )

آیة الله جوادی آملی در توضیح این روایت می فرمایند:

سعی بین صفا و مروه، هروله ای مخصوص، «من الله» و «الی الله» است . همچنین فرار از خدا به سوی خدا و هجرت از او به سوی اوست... سعی زائر آن گاه كه رو به جانب صفا دارد، این است كه خود را تصفیه كرده، از صفای الهی برخوردار شود و وقتی به سوی مروه می رود، سعی می كند تا مروت و مردانگی به دست آورد. زیرا «مروه» رمز مروت و مردانگی و «صفا» نشان تصفیه و تهذیب روح است.  (2 )

5. آزمایش و امتحان الهی : در یك نگاه به سرزمین و تاریخ مكه و مأموریتی كه حضرت ابراهیم خلیل از طرف خدا داشت، و نگاهی به اعمال حج و مسئله قربانی كردن و  فلسفه محرمات و احرام آن  این حقیقت را به وضوح می توان دریافت كه ، سرزمین مكه ، سرزمین امتحانات الهی و باشگاه برگزاری كلاس های توحید و مبارزه با شیطان های درونی و بیرونی و داخلی و خارجی است.

خدا فلسفه محرمات حج را آزمون و آزمایش میداند و در آیهای كه مربوط به شكار صید در حرم یادر حال احرام است میفرماید: " ای اهل ایمان، خدا شما را به چیزی از صید (شكار) كه در دسترس شما و در تیررس تیرهای شما است میآزماید". (3) این كه انسان نزد خویش، نعمتهای الهی مثل آهو و دیگر حیوانات را ببیند و وسوسه بشود كه از آنها استفاده كند، درحالی كه نمیتواند،امتحانی است كه انسان بتواند بر نفس خویش غلبه كند.  و قدرت اراده خویش را تقویت نماید . حضرت علی (ع) در این باره فرمودهاند: "(محرمات حج) آزمونی بزرگ و امتحانی سخت و آزمایشی آشكار است". (4)

6. پاكسازی و خالص شدن : حضرت علی (ع) فلسفه محرمات حج را پاكسازی و خالص شدن انسان میداند و میفرماید: " خدا این سرزمین (مكّه) را محل آزمون قرار داده كه انسانها در پرتو ریاضت پسندیدهای كه به واسطه محرمات احرام و نیز اعمال حج و عمره انجام میدهند، از آلودگی ها و تعلقات پاك و خالص گردند" . (5)

خداوند با حرام كردن بعضی از امور دنیوی، انسان را به سوی كارهای الهی سوق می دهد. "محرمات برای این است كه انسان از گناه دوری كرده و شهوات را ترك گوید و با پاك ساختن روح از حالت خود برتر بینی و تكبر و كشمكش های نفسانی، دست برداشته، حالت اخلاص را در خود ایجاد كند و اصل اخوت و همدلی را زنده و پویا كند". (6)

از این رو خداوند نزدیكی با زنان و دروغ گفتن و مجادله كردن در حال احرام را حرام كرده است: "فلا رفث و لافسوق و لاجدال فیالحج" . (7)

امام صادق (علیه السلام) با استفاده از همین آیه فرمود: هنگامی كه احرام بستی، پس بر تو است به رعایت دقیق پرهیزگاری و تقوای الهی، بسیار ذكر خدا گفتن، كم سخن گفتن مگر سخن نیكو و پسندیده .پس تمام حج و عمره این است كه انسان زبانش را حفظ كند، مگر در سخن گفتن نیكو و پسندیده زیرا فرموده است: "كسی كه حج بر او واجب می شود، نزدیكی با زنان نكند، دروغ نگوید و مجادله نكند".(8)

7. شكستن خودخواهی انسان و دوری از كبر و فخر فروشی و پرورش روح تسلیم پذیری در برابر خدا :

 قربانی كردن در منی پس از رمی جمرات و سنگ پراكنی به سوی شیطان كه به دنبال فرمان ذبح كردن اسماعيل به حضرت ابراهيم از طرف خدا صادر شده چه پیامی جز این دارد كه می خواهد روح تسليم پذيري  در برابر حقیقت مطلق (خدا) در انسان ايجاد كند و او را با این فرمان محك بزند؟

 یكی دیكر ازفلسفه های محرمات حج شكستن خودبینی انسان و دور كردن او از تكبر و فخر فروشی است.

زیرا با آن كه نظافت و تمیزی و استفاده كردن از عطر و بوی خوش فضیلت دارد و بسیار سفارش شده ،ولی استفاده از عطر و بوی خوش در حال احرام حرام است. همچنین هنگام  تماس و مجالست و همراهی با افراد بدبو، یا هنگام عبور از كنار قربانگاه، گرفتن بینی به سبب بو نامطبوع حرام است. (9)همه این ها تمرین برای شكستن خود برتربینی و تكبر است.

و یا یكی دیگر از محرمات احرام زینت كردن، سرمه كشیدن و نگاه در آینه است. حضرت علی (علیه السلام) در این باره می فرماید: " با موهای آشفته و بدن های پرگرد و غبار در حركت باشند و لباس های خود را (كه نشانه شخصیت هر فرد است) درآورند، و با اصلاح نكردن موهای سر، قیافه خود را تغییر دهند... تا كبر و خود پسندی را از دل هایشان خارج كرده، جای آن فروتنی بیاید". (10) این گونه امور خودبینی انسان را شكسته و تفاخر و تكبر را روح می زداید. (11)

8. مشخص شدن باطن انسان: یكی دیگر از فلسفه های محرمات احرام كه در قرآن به آن اشاره شده، آن است كه انسان باطن خویش را بشناسد و معلوم شود چه كسی در باطن خدا ترس است و چه كسی نیست و حرمت حدود الهی را رعایت نكرده است. (12)

9. كسب رحمت خدا: حضرت علی (علیه السلام) می فرماید: یكی از فلسفه هایی كه خداوند در محرمات حج قرار داده این است كه با انجام ندادن محرمات، رحمت الهی كسب شود ؛ (13) درهای فضل و رحمتش را بگشاید و وسایل عفو و بخشش را به آسانی در اختیار بنده اش گذارد. (14)

10. بهشتی شدن: حضرت علی (علیه السلام) می فرماید: یكی دیگر از فلسفه هایی كه خداوند در محرمات حج قرار داده این است كه این اعمال سبب رسیدن به بهشت می شوند .(15) یعنی خوی و خصلت بهشتیان در انسان نمودار شده و لایق بهشت میگردد.

11. قران مجيد در يك جمله كوتاه درباره  پرسش فلسفه‏ مكه رفتن و اعمال حج و عمره انجام دادن  پاسخ می دهد و مي‏فرمايد: «لِيَشْهَدوا مَنافِع لَهم؛ (16)  مردم به اين سرزمين مقدّس براي اين مي‏آيند كه منافع( مادی و معنوی ) خويش را با چشم خود ببينند» .

 امام صادق (ع) در پاسخ هشام بن حكم كه از فلسفه حج مي‏پرسد ، توضیحاتی می دهد . آن حضرت نخست به مسئله آشنايي مسلمين تمام جهان با يكديگر، سپس به منافع اقتصادي آن و ايجاد بسياري از مشاغل در شعاع حج و سرانجام به اثرات فرهنگي آن اشاره كرده  ، آنگاه مي‏فرمايد: « وَ لِتُعَرفُ آثارُ رَسُولِ اللهِ(ص) وَ تُعْرَفُ اَخُبارُهُ وَ يُذْكَرُ وَلا يُنْسي؛ (17)  یكی از ا هداف حج اين بوده كه آثار پيامبر (ص) و اخبار و روایات آن حضرت شناخته شود . از این طریق علوم و دانش هاي اسلامي، از نسلي به نسل ديگر منتقل گردد و به دست فراموشي سپرده نشود».

برای اطلاعات بیشتر در مورد اسرار حج می توانید به كتاب های زیر رجوع كنید: 

1. كتاب صهبای حج ،آیت الله جوادی آملی .

2. معراج السعاده ، ملا احمد نراقی.

3. علم اخلاق اسلامی ،دكتر سید جلال الدین مجتبوی.

 

پی نوشت ها:

1. العلامه المجلسي، بحار الانوار، الناشر: مؤسسه الوفاء، بيروت، لبنان، سنه النشر: 1404 ه.ق ، ج 96، ص 124.

2. ایة الله جوادی آملی، صهبای حج، نشر اسرا. چاپ پنجم ، سال 1383 ش ، ص 402.

3 . مائده (5) آیه 94.

4 . نهج البلاعه، ترجمه فیض الاسلام، خطبه (قاصعه) ش 192، بند 58 و 59.

5 .  صهبای حج، ص 347.

6. همان، ص 383.

7. بقره (2) آیه 197.

8. ثقه الاسلام كليني، الكافي، الناشر: دار الكتب الاسلاميه، طهران، سنه النشر: 1365 ه.ش ، ج 4، ص 337.

9. صهبای حج، ص 383 .

10. نهج البلاغه، ترجمه فیض الاسلام ،خطبه قاصعه، (ش 192) (بند 58 - 65).

11. صهبای حج، ص 383.

12. مائده (5) آیه 94.

13. نهج البلاغه، خطبه قاصعه، 192،(بند 59).

14. همان ، بند 65.

15. همان، بند 59.

16. حج(22) ، آیه 28.

17. محمد بن الحسن الحر العاملي، وسائل الشيعه، الناشر: مؤسسه آل البيت، قم، سنه النشر: 1409 ه.ق ، ج 11 ، ص14 .

آيا ميتوان نماز عيد فطر را به جماعت نيت كرد؟ ودرنماز بايد حمد و سوره را همراه با امام جماعت بخوانيم يا خير؟

آيا ميتوان نماز عيد فطر را به جماعت نيت كرد؟ ودرنماز بايد حمد و سوره را همراه با امام جماعت بخوانيم يا خير؟

1- در زمان غیبت احتیاط واجب آن است که نماز عید به جماعت خوانده نشود؛ ولی به قصد رجاء اشکال ندارد و با قصد امید به ثواب جماعت؛ نیت جماعت نماید، اشکال ندارد.
لیکن اگر در زمان غیبت، توسط ولی فقیه یا کسی که از طرف او اجازه دارد نماز عید را به جماعت برگزار نماید، اشکال ندارد و نیت جماعت بدون قصد رجاء هم اشکال ندارد و صحیح است.
2- در صورت برگزاری نماز عید با جماعت، حمد و سوره را امام می خواند و ماموم حمد و سوره را نمی خواند؛ ولی سایر ذکر ها از جمله دعای قنوت را ماموم هم باید بخواند. (1)
پی نوشت:
1. امام خمینی، توضیح المسائل، مسأله 1533 و 1461.

فلسفه آزمودن بشر و قرار دادن او در مسير كمال، بالاترين فلسفه جعل همه تكاليف و دستورات دين از جمله محرمات روزه است.
افطار

چرا خداوند برخی از امور را در ماه مبارک رمضان حرام کرده است؟

در ابتدا بايد اشاره شود كه اساسا ماهيت روزه داري ترك همين گونه لذايذ در روز است. چه اين كه روزه نوعي تمرين  در رويارويي با شهوت خوردن و آشاميدن و نه گفتن به آن است.

همه موجوداتي كه در عالم خاكي به سر مي برند، حيات شان وابسته به غذايي است كه خداي متعال در اختيارشان قرار داده است. هيچ موجودي نمي تواند در اين عرصه در مدتي طولاني بدون دريافت آب و غذا زنده بماند. انسان نيز به گونه آشكار از اين قاعده مستثني نيست. به علاوه بهره مندي هاي ديگر مانند برآوردن نياز جنسي در زمره نياز هاي طبيعي بشر است.

خداي عالم در مسير تكليف از همين نقطه استفاده نمود و براي آزمودن بنده اش او را در طول روز از خوردن و آشاميدن و لذات ديگر منع نمود تا در مقابل طاقتي كه بنده در انجام تكليف از خود نشان مي دهد، به كمال روحي رسيده و خود را لايق بهره مندي از پاداش هاي الهي كند. پاداش چيزي جز باز شدن پنجره هاي معرفت و عرفان در باطن او نيست. انسان مي تواند از پنجره هاي باز شده ملكوت آسمان ها مشاهده كند و از لذت عرفاني آن لذت ببرد، لذتي كه قابل توصيف نيست.(۱)

فلسفه آزمودن بشر و قرار دادن او در مسير كمال بالاترين فلسفه جعل همه تكاليف و دستورات ديني از جمله محرمات روزه است، هر چند در كنار اين امر مبنايي تك تك دستورات ديني مي تواند داراي مصالح و فوائد خاص ظاهري و باطني باشد. اما برخي ديگر از  محرمات روزه و فوايد ترك آن امور عبارت اند:

روزه از نظر بهداشت جسم و سلامت ‏ روح و معنويت و ابعاد ديگر داراي فوايد فراواني است. روزه در سلامت معده و پاكسازي آن از انواع غذاها (كه موجب انواع بيماري‏هاست) اثرات فوق‌العاده‏اي دارد.

مركز بيماري‌ها معده است. پيامبر خدا فرمود: «المعدة بيت كل داء، و الحمية رأس كلّ دواء؛ (۳) معده مركز و خانه هر دردي است، و پرهيز و اجتناب (از غذاهاي نامناسب و زياد خوري) اساس و رأس هر داروي شفابخش است».

پيامبر يكي از حكمت‌هاي روزه را تندرستي اعلام مي‌كند و مي‌فرمايد: «صوموا تصحّوا؛ (۴) روزه بگيريد تا صحت و سلامتي خويش را تضمين كنيد».

اميرالمؤمنين(ع) مي‏فرمايد: «خداوند بندگان مؤمنش را حفظ مي‏فرمايد، به وسيله نماز و زكات‌ و گرفتن روزه». (۵)

روزه و نماز و زكات باعث تقويت اراده، سازندگي و تزكيه روح، و فروتني در پيشگاه حضرت حق است، و از كارهايي است كه مي‏تواند آدمي را از چنگ شيطان نجات بخشد، و از انواع بيماري‌هاي ظاهري و باطني برهاند، و مخصوصا درس مقاومت و مبارزه را ياد آدمي دهد.

اميرالمؤمنين(ع) مي‌فرمايد:«والصيام ابتلاء لاخلاص الخلق؛ (۶) روزه براي آزمايش اخلاص مردم است».

در قسمتي از نهج البلاغه مي‏فرمايد: «و صوم شهر رمضان فانّه جنة من العقاب؛ (۷) يكي از دلائل وجوب روزه اين است كه روزه ماه رمضان سپر است از عذاب الهي»، يعني روزه موجب آمرزش گناهان و معاصي انسان است، كه به وسيله روزه نجات از آتش جهنم و عقوبت پروردگار به دست مي‏آيد.

هشام بن حكم از حضرت جعفر بن محمد عليهما السلام از علت و فلسفه روزه مي‌پرسد، امام مي‏فرمايد: «انّما فرض الله الصيام ليستوي به الغني و الفقير و ذلك أنّ الغني لم يكن ليجد مسّ الجوع، فيرحم الفقير، لأنّ الغني كلّما أراد شيئاً قدر عليه، فأراد الله تعالي أن يسوّي بين خلقه، وأن يذيق الغني مسّ الجوع والألم ليرقّ علي الضعيف ويرحم الجائع؛ (۸) خداوند روزه را واجب كرد، تا به وسيله آن بين اغنيا و فقرا مساوات و برابري به وجود آيد. براي آن كه ثروتمنداني كه هرگز درد گرسنگي را احساس نكرده‏ اند، به فقرا ترحم نمايند، زيرا اغنيا هرگاه (خوردني و آشاميدني را) اراده نمودند، برايشان ميسر است، پس روزه را واجب نمود تا بين بندگانش از فقير و غني، برابري به وجود آورد، و اينكه سرمايه‌داران مسلمان درد گرسنگي را لمس نمايند، تا بر ضعفا و گرسنگان عالم ترحم نمايند».

امام رضا(ع) در مورد فلسفه و دلائل وجوب روزه مي فرمايد: «إنّما اُمروا بالصوم لكي يعرفوا ألم الجوع و العطش، فيستدلّوا علي فقر الآخره، و ليكون الصائم خاشعاً ذليلاً مستكيناً مأجوراً و محتسباً عارفاً؛ (۹) مردم مأمور به روزه شدند تا درد و ناگواري‌هاي گرسنگي و تشنگي را بشناسند، و آن گاه سختي‌هاي گرسنگي و تشنگي و فقر آخرت را بفهمند».

پي‌نوشت ‏ها:

۱- مطهري، مجموعه، آثار۴، نشر صدرا  ۱۳۸۰ ش،  ص ۱۲۳.

۲- محمد باقر مجلسي، بحار الانوار، نشر دار الاحيا التراث العربي بيروت، ج۵۹ ، ص ۲۹.

۳- نعمان بن محمد، دعائم الاسلام، نشر دار الاضواء بيروت ۱۴۱۱ق، ج ۱، ص ۳۴۳.

۴- نهج البلاغه، فيض نشر موسسه فيض الاسلام تهران، بي تا، ص ۷۹۸.

۵- همان، حكمت ۲۴۴.

۶- حرعاملي، وسائل الشيعه، نشر دار الاحيا التراث العربي، بيروت ۱۴۱۲ ق، ج ۷، ص ۳؛ صدوق، من لا يحضره الفقيه، نشر جامه مدرسين، قم بي تا، ص ۷۳، ج ۲.

۷- خصال شيخ صدوق، نشر جامعه مدرسين ۱۳۶۲ ش، ص ۳۸۶.

۸- وسائل الشيعه، همان، ج ۷، ص ۴.

به گزارش شفقنا به نقل از خبرگزاری حوزه حضرت آیت‌ الله العظمی جوادی‌آملی در پاسخِ راز به تکلیف رسیدن دختران قبل از پسران را تشریح کردند. پاسخ معظم‌له به شرح ذیل است.

*توفیق زن بیش از مرد است توفيق زن بيش از مرد است و اگر انسان تنزل كند، حداقل بايد بگويد زن همانند مرد است. زيرا ‏تقريباً شش سال قبل از اين كه مرد، مكلف شود، زن را ذات اقدس اله به حضور پذيرفته است. زن ‏همين كه از نُه سالگى گذشت و وارد دهمين سال زندگى‎ ‎شد، خدا او را به حضور مى ‏پذيرد و با او ‏سخن مى ‏گويد و روزه را بر او واجب مى‏ كند، مناجات‌هاى او را به عنوان دستور مستحب شرعى ‏گوش مى ‏دهد. آن هنگام كه مرد به عنوان يك نوجوان در حال بازى کودکانه است، زن مشغول راز و نياز ‏و نماز است. شش سال زمينه ‏سازى كردن، از دوران نوجوانى او را به حضور پذيرفتن، نماز را كه ‏عمود دين است بر او واجب كردن، روزه را كه سپر دين است و حج را كه وفد الى ‏اللَّه است و ‏مهمانان در آن سفر به ضيافتگاه خداوند مى‏ روند، بر زن واجب كردن، اينها همه نشانه آن است كه ‏زن براى دريافت فضائل، شايسته ‏تر از مرد است. و اگر اين منطق درست تبيين و اجرا گردد، نتيجتاً ‏معلوم خواهد شد كه زن بالاتر از مرد و لااقل همتاى مرد است.

*یک دستورالعمل ‏ ‎ ‎زن گرچه ممكن است در طى دوران عادت از برخى از عبادت محروم باشد اما تمامى آن‏ها ‏جبران ‏پذير است، زيرا قضاى روزه‏ ها را به جا مى ‏آورد و براى نماز اگر وضو بگيرد و در مصلّاى خود رو به ‏قبله بنشيند، و به مقدار نماز، ذكر بگويد ثواب نماز را مى ‏برد. همان گونه كه اگر مسافرى پس از ‏خواندن دو ركعت واجب، سى يا چهل بار تسبيحات اربعه را تكرار كند، جبران آن دو ركعت ساقط ‏شده را خواهد كرد. پس اين گونه از فضائل جبران‏ پذير است.‏ ‎ ‎عمده آن است كه مرد وقتى پانزده سالگى را تمام نمود و وارد شانزدهمين سال زندگى شد، ‏شايستگى خطاب الهى را كسب مى ‏نمايد و قبل از آن چنين لياقتى ندارد، زيرا بلوغ، زمينه تشرّف به ‏مقام عبوديت است‎.‎ ‎‎

*جشن تکلیف درباره يكى از علماى شيعه، ابن طاووس - رضوان اللَّه عليه - نقل شده است كه روز بلوغش ‏را جشن گرفت، او وقتى از پانزده سالگى وارد شانزدهمين سال زندگى شد دوستان و آشنايان خود ‏را به شكرانه اين كه من نَمُردم و سنّ من به حدّى رسيد كه خداى سبحان با من سخن گفت و از ‏من تكليف طلب كرد، جشن گرفت چون انسان‎ ‎تا قبل از بلوغ، مورد خطاب تكليفى خدا نيست، و به ‏هنگام بلوغ لياقت مى‏ يابد كه مورد خطاب خداى سبحان واقع شود. - اما این که آيا اين جشن، در اسلام ‏مشروعيت دارد و جزو سنن هست يا نه؟ مسأله‏ اى جداگانه است، كسى به قصد ورودِ سنّت اقدام ‏به برگزارى اين مراسم نمى‏ كند، بلكه اين جشن را به شكرانه يك نعمت برگزار مى‏ نمايد. و شايد ‏مرحوم سيد ابن طاووس، زير پوشش اطلاقات اوليه كه هر نعمتى به شما رسيده است حق‏ شناس و ‏شاكر باشيد، اين چنين عملى را انجام داده است‎- .‎ ‎ ‎بر اين اساس، بلوغ يك شرافت است. آنها كه اهل عرفان هستند، مى ‏گويند ما مشرَّف شديم نه ‏مكلّف، چون زحمت و مشقتى در كار نيست، بلكه شرف در كار است. لذا در مناجات‏ الذاكرين امام ‏سجاد (ع) مى ‏خوانيم «يا من ذكره شرف» اى خدايى كه نام تو مايه ‏شرافت است.‏ ‎ ‎اگر كسى به جايى برسد كه ذكر خدا گويد و در سايه اين ذكر، به ياد خدا باشد و خدا هم به ياد او ‏باشد، شرافتى نصيب او گرديده است، و این است که زن شش سال قبل از مرد به اين شرافت مى ‏رسد. اگر ‏چنانچه به اين نكته دقت شود، قبل از اين كه مرد به راه بيفتد و در صراط مستقيم گام بردارد، زن ‏بخش زيادى از اين راه را طى كرده است. بنابراين هم آن محروميت‏ هايى كه زن در دوران عادت دارد ‏قابل جبران است و هم شش سال قبل از مرد، از همه مزايايى كه مرد محروم است برخوردار ‏مى‏ شود.‏ *دلایل جبران محرومیت از عبادات ‎ ‎در پايان عمر نيز براى زنان غير سادات پس از سن پنجاه سالگى سخن از ايام محروميت نيست ‏و در اين مدت محروميت نيز اولاً، ايام عادت محدود و چند روز بيشتر نيست. ثانياً، آنها كه باردارند و ‏توفيق حمل امانت را دارند نيز محروميت از عبادت شامل آنها نمى‏ شود، چون غالباً عادت با حمل ‏جمع نمى‏ شود. ثالثاً، مدت شش سالى كه زن قبل از بلوغ مرد، بالغ مى ‏شود، همه نقص‏ ها را ‏ترميم مى ‏كند. بنابراين اگر نقصانى در ايمان باشد، علت آن هم نقص در عبادت باشد، نه تنها قابل ‏جبران است، بلكه اگر زن به اين فكر بيفتد كه دوران شش ساله را مغتنم شمارد، عظمتى فزون تر نيز ‏خواهد يافت.‏‎ ‎از آنچه گفته شد روشن مى‏ شود سِرّ بيان حضرت امير - سلام‏ اللَّه عليه - در نهج ‏البلاغه كه در ‏وصف زن خطاب به امام مجتبى عليه السلام مى ‏فرمايد‎:‎ ‎ »‎فاِنّ المرأة ريحانة وليست بقهرمانة»(1).‏ ‎ ‎يعنى اين كه زن ريحان است، بايد او را زودتر از مرد، تحت تربيت و تكليف قرار داد، در غير اين ‏صورت ضايع مى ‏شود. روايتى ديگر نيز از حضرت صادق - سلام ‏اللَّه عليه - نقل شده است كه ‏مى‏ فرمايد:‏ ‎ »‎من اتّخذ امرأة فليكرمها فانّما امرأة أحدكم لعبة فمن اتّخذها فلا يضيّعها»(2).‏ ‎ ‎مراد از لعب در روايت، بازيچه و اسباب‏ بازى نيست، بلكه يعنى، زن ريحانه است، اين ريحانه را ‏ضايع نكنيد. اسلام به اولياى مدرسه و منزل دستور مى ‏دهد كه به دخترها بيش از پسرها رسيدگى ‏كنيد. اگر تكليف بر دختر، شش سال قبل از پسر شروع مى ‏شود بنابراين اولياى منزل و مدرسه ‏مسؤوليت شان نسبت به دخترها بيش از پسرهاست‎ ‎ ‎روى اين تحليل، معلوم مى ‏شود زن براى نماز و راز و نياز، زودتر از مرد آمادگى پيدا مى‏ كند و اگر‎ ‎احياناً راه‌هاى عاطفى، زمينه ‏هاى انحراف را پيش روى زن قرار دهد، تكاليف عبادى آن راه‌ها را تعديل ‏مى‏ كند تا مبادا به انحراف برود‎.‎

منابع: ‏

(1) نهج البلاغه، نامه 31.‏ ‏

(2) بحارالانوار، ج103، ص224.‏ ‏(زن در آئينه جلال و جمال، صفحات 379 ـ 382.)‏

در سال 84 آقای خامنه ای با حکم حکومتی از شورای نگهبان خواسته که در مورد رد صلاحیت دو تن از کاندیدا ها بازنگری کنند، آیا در دین ما چنین حرکتی مجاز است؟ لطفا با ذکر دلیل.

پاسخ:
در انديشه سياسي اسلام ولي فقيه داراي اختيارات تامي است كه مي تواند در تمام امور سياسي، اقتصادي، فرهنگي، قضايي و …، حكم حكومتي كند و اطاعت از حكمش واجب است. بنابراين دايره ی اختيارات ولي فقيه در صدور حكم حكومتي گسترده و حتي آن چنان كه حضرت امام (رحمه الله) مي فرمايد:
«حكومت، اهم احكام الهي است و بر جميع احكام فرعيه الهيه تقدم دارد» (1) و «حكم حكومتي از احكام اوليه است» (2) و «به عناوين ثانويه محدود نيست».(3)
حكم حكومتي به پشتوانه مشروعيت اصل حكومت و ولايت و جايگاه ارزشي آن، همه احكام اولي و ثانوي و يا واقعي و ظاهري را در بر مي گيرد. يعني مجموعه احكامي كه براي حفظ كيان اسلام و نظام سياسي-اجتماعي مسلمانان مفيد و تاثير گذار است مي تواند به عنوان اولي يا ثانوي اش با تشخيص ولي فقيه در قالب احكام حكومتي جعل و صادر شود و اجرايش بر همگان واجب گردد.
درباره قلمرو نفوذ حكم حكومتي، امام راحل(رحمه الله) مي فرمايد:
«حاكم مي تواند مسجد و يا منزلي كه در مسير خيابان است خراب كند… همچنين مي تواند هر امري چه عبادي و يا غيرعبادي كه جريان آن مخالف اسلام است از آن مادامي كه چنين است جلوگيري كند، حكومت مي تواند از حج كه از فرائض مهم الهي است در مواقعي كه مخالف مصالح كشور اسلامي است موقتا جلوگيري كند». (4)
علامه طباطبايي در تبين احكام حكومتي مي گويد: "احكام حكومتى تصميماتى است كه ولى امر در سايه قوانين شريعت و رعايت موافقت آنها به حسب مصلحت زمان اتخاذ مى كند و طبق آنها مقرراتى وضع نموده و به اجرا در مى‏ آورد، اين مقررات لازم‏ الاجرا بوده، و مانند شريعت داراى اعتبار هستند، با اين تفاوت كه قوانين آسمانى، ثابت و غير قابل تغيير، ولى مقررات وضعى، قابل تغييرند، و در ثبات و بقا تابع مصلحتى هستند كه آنها را به وجود آورده است؛ و چون پيوسته زندگى جامعه انسانى در تحول و رو به تكامل است، طبعاً اين مقررات تدريجاً تغيير و تبدل پيدا كرده، جاى خود را به بهتر از خود خواهند داد". (5)
احكام حكومتى در زمان پيامبر اسلام (ص) و حكومت حضرت على (ع) نيز اجرا مى‏ گرديد. ازجمله احكام حكومتى پيامبر (ص) مى‏ توان به خراب كردن مسجد ضرار، قطع درختان يهوديان بنى نضير، منع ازدواج موقت براى عمار ياسر و سليمان بن خالد، منع خوردن گوشت حيوانات اهلى براي مدتي و ... و در زمان حضرت على (ع) مصادره اموال بعضى از كارگزاران بدون محاكمه، گرفتن زكات از اسب‏ها و منع صرافى و ... اشاره كرد.(6)
بنابراين محدوده اختيارات ولي فقيه در صدور احكام حكومتي تا جايي است كه مصالح جامعه اسلامي اقتضا نمايد و درخواست رهبر معظم انقلاب در سال 84 از شوراي نگهبان، بر اساس مصلحتي بود كه ايشان تشخيص داد. و اين كار جزو اختيارت ولي فقيه است.

پي نوشت ها:
1. صحيفه نور، ج ۲۰، ص ۱۷۰.
2. همان، ج ۲۰، ص ۱۷۴.
3. جهت مطالعه كامل ر.ك، دين و دولت در انديشه اسلامي، محمد سروش، انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم، ۱۳۷۸، ص ۶۱۴_۶۷۰.
4. صحيفه نور، ج ۲۰، ص ۱۷۰_۱۷۱.
5. طباطبايي، محمد حسين، معنويت تشيع، ص 65، نشر شركت سهامي انتشار، تهران، به نقل از حاكميت ديني، ص191.
6. بهرامي، قدرت الله، امام خميني از ديدگاه مقام معظم رهبري، ص 94، پژوهشگاه تحقيقات اسلامي سپاه، تهران، بي تا.

جرا اسلام شهادت 2 زن را در مجامع قضايي (دادگاه) معادل شهادت يك مرد مي داند؟ به نظر شما اين تبعيض بين زن و مرد نيست؟

با سلام و آرزوی قبولی طاعات و عبادات شما و سپاس از ارتباط تان با مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی
شهادت در قوانين قضايى اسلام در زمره حقوق قرار ندارد. شهادت حق نيست، تا بگوييم با دو تا يا يكي شدن به شاهد ظلم مي شود و يا در نتيجه آن مرد برتر از زن تلقي مي شود، بلكه شهادت اداي يك تكليف است، يعنى انسان وظيفه دارد براى احقاق حقوق ديگران شهادت بدهد. قرآن كتمان شهادت را حرام اعلام نموده است. (1)
بر اين اساس اگر شهادت برخى در دادگاه پذيرفته نمى‏ شود، يا كم تر پذيرفته مى‏ شود، اين امر گوياى سهل تر بودن تكليف و مسئوليت آنان است، نه تضييع حقوق آنان؛ در واقع از آن جا كه مكانيسم خلقت زن و مرد با هم متفاوت است و روحيات و اخلاق زن و مرد با هم يك جور نيست، مسئوليت هاي زن و مرد هم در جامعه متفاوت است. در نتيجه تفاوت روحيات و مسئوليت ها تكاليف فرع بر اين امور هم متفاوت خواهد شد. توقعى كه خداوند از زن دارد، با توقعى كه از مرد دارد، يكى نيست.
بحث شهادت و اطلاع رسانى به قاضى، ربطى به ماهيت مرد و زن و خلقت آن دو ندارد. در بعضى موارد كه شهادت مربوط به امور زنان باشد، اصلاً شهادت مردان مورد قبول نيست، چون مرد در آن موارد نمى تواند شاهد باشد. البته به شكل طبيعي در وقايع و رخدادهاى اجتماعي، مردان بيش تر از زنان دست اندر كار هستند زيرا مردان به خاطر كار و تلاش و وظيفه به دست آوردن مخارج زندگي با رخدادها و وقايع اجتماعى بيش تر مأنوس اند. اگر واقعه­اى رخ داد، بيش تر و بهتر در معرض اطلاع اند.
در اين ميان هر قدر حضور زنان در جامعه پررنگ تر شود، اما به شكل طبيعي زنان خود را از درگيري ها، نزاع ها، نابساماني هاي اجتماعي و هر آنچه به نوعي داراي ريسك و خطر باشد دور نگه مي دارند؛ به علاوه خود جامعه هم بسياري از اين گونه درگيري ها و بي پردگي هاي رفتاري را در حضور بانوان انجام نمي دهد و در نتيجه غالبا حضور و درك دقيق مساله از منظر زنان كمتر از مردان خواهد بود.
از طرف ديگر نبايد فراموش كرد كه مساله عدم آگاهي دقيق از رخدادهاي اجتماعي تنها بخشي از احتمالات قابل ذكر در فلسفه لزوم تعدد در شهادت زنان است در حالي كه دليل مهمتر و احتمال قوي تر در اين عرصه چيز ديگري است.
در واقع بر اساس نظر روانشناسان زنان از روحيه لطيف­ تر برخوردارند و احساسي تر هستند. بنابراين سريع تر مطالبي را قبول مي كنند و زودتر تحت تأثير قرار مي گيرند و به علاوه از آن جا كه شهادت دادن افراد مي تواند به شدت در برخورداري ديگران از برخي حقوق كارساز باشد، خطر راضي كردن يك شاهد براي شهادت دروغ يا مجبور كردن او براي اين امر از طريق تهديد و فشار و ... نسبت به زنان بسيار بيش تر بوده، هر فرد ظالمي با حاضر كردن دو زن حق ديگران را پايمال مي نمود، مساله اي كه در شهادت چهار زن بسيار سخت تر اتفاق مي افتد.
طبق نظر روانشناسان، محبت، رفتار انفعالى، رفتار عاطفى و حمايت كننده، از ويژگى‏ هاى زنانه است. در برابر اين امور، پرخاشگرى، استقلال، رقابت، سلطه و حاكميت را از ويژگى‏ هاى مردان بر شمرده‏ اند.(2)
به علاوه زنان به جهت اين كه از نيروى احساس و عاطفه بيش ترى بهره مندند، از صحنه‏ هاى احساسى و عاطفى بيش تر متأثر مى‏ شوند و به هيجان مى‏ آيند.(3) در مجموع در ظرفيت وجودى زنان دو چيز بيش از مردان جلوه گر است: يكى بُعد عاطفى و ديگرى شرم و حيا و عفت.
وقتى كه در ساختار وجودي زن اين ويژگى‏هاي پسنديده قوت بيشتري دارد، به تبع اين امور در حوزه قوانين و مسئوليت هاي اجتماعي (به ويژه در امورى كه مربوط به حقّ النّاس است) هم تاثير گذار مي شود، تا حقوق مردم در شهادت‏ ها ضايع نگردد.
به عبارت روشن تر با توجه به همه موارد بيان شده مي توان سه رويكرد متفاوت در مساله شهادت زنان تصور نمود:
1- رويكرد افراطي: شهادت زنان را به كلي فاقد ارزش بدانيم: يعني با توجه به اين كه اولا: جنبه عاطفي در آنها غلبه دارد ثانيا:عفت و حيا و شرم و شور و هيجان نوعا در زنان بيشتر است كه مي تواند زمينه ساز عدم توجه دقيق به حوادث اجتماعي و يا فراموشي برخى امور هيجانى را فراهم نمايد و ثالثا:با توجه به حسن ظن بيشتر و روحيه احساسي قوي تري كه در زنان وجود دارد زنان زودتر به حالت اطمينان در يك مسئله دست مى‏ يابند و زود باورترند و راحت‏ تر تحت تأثير قرار مى‏ گيرند و در نتيجه بيش تر ممكن است مورد سوء استفاده و فشار و تهديد و تطميع قرار بگيرند و... لذا در مجموع براي پيشگيري از تضييع حقوق ديگران به كلي شهادت دادن را از عهده زنان خارج نمائيم.
اين پيشنهاد قابل قبول نيست زيرا ممكن است از جهت ديگر موجب پايمال شدن حقوق ديگران شود و آن جايى است كه شهادت در انحصار زنان باشد يا در برخي حوادث و محيط ها تنها شاهدان واقعه زنان باشند، يا در بين شهود يك واقعه تنها يك مرد باشد كه به تنهايي شهادتش اثري نخواهد داشت.
2- رويكرد تفريطي: بگوييم شهادت زنان كاملا مانند شهادت مردان اعتبار دارد. اين سخن نيز موجب مى‏ شود كه به جهت موارد مذكور از اعتبار قضا كاسته شود و به نوعى حقوق مردم تضييع گردد و زنان خود تحت فشار حضور مكرر در محاكم و منازعات كه با روحيه آن ها همخواني ندارد و تبعات منفي بسياري را نيز مي تواند به دنبال داشته باشد قرار گيرند.
3- رويكرد معتدل: خداوندى كه انسان‏ ها را آفريد و به همه اسرار نهفته آگاه است، فرموده در امورى كه مربوط به حقوق مردم است (حق النّاس، نه حقّ اللَّه) به شهادت زنان ارزش و اعتبار داده شود، ليكن به جهت محكم كارى دو شاهد زن در امورى كه يك شاهد مرد لازم است، يا چهار شاهد زن در امورى كه دو شاهد مرد لازم است، با شرايطى، ارزش و اعتبار دارد. به نظر مي رسد اين عين عدل و منطبق با منطق و عقلانيت است.

پى‌نوشت‏ ها:
1. بقره (2) آيه 283.
2. جيمز دبليو و وندر زندن، ترجمه: دكتر حمزه گنجي، روانشناسى رشد، انتشارات سمت، تهران 1375ش، ج 1، ص 330.
3. كتاب نقد، سازمان انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامي، ش 12، ص 59.
موفق باشید.

وقتی به من میگن چرا حجاب می کنی چی بگم

در اين باره هيچ چيز بهتر و مناسب تر از بيان حقيقت نيست؛ به همين جهت ما نكاتي را در مورد فلسفه حجاب بيان مي كنيم كه مي تواند براي ارائه به ديگران نيز مفيد باشد:
قبل از هر چيز بايد توجه داشت كه «اصل حجاب» زنان در ميان اقوام و ملل مختلف مطرح بوده و سابقه طولاني دارد، گرچه نحوه بهره ‏گيري از حجاب، حدود و احكام آن بر حسب سنت و آداب جوامع متفاوت بوده است.(1)
در واقع حجاب نه دستوري خاص در شريعت اسلام بلكه دستور عمومي براي همه شرايع قبلي نيز بوده است و در اديان يهود و مسيحيت صراحتا به مسئله حجاب اشاره شده است .
حجاب در شريعت موسي(ع):
«ويل دورانت» راجع به قوم يهود و قانون تلمود مي‌نويسد: «اگر زني به نقض قانون يهود مي‌پرداخت، مثلاً بي آن كه چيزي بر سر داشت، به ميان مردم مي‌رفت و يا در شارع عام نخ مي‌ريسيد يا با هر سخني از مردان درد دل مي‌كرد يا صدايش آن قدر بلند بود كه چون در خانه‏اش تكلّم مي‌كرد، همسايگانش مي‌توانستند سخنان او را بشنوند، در آن صورت مرد حق داشت بدون پرداخت مهريه او را طلاق دهد».(2)
از كتاب مقدس نيز بر مي‌آيد كه در عهد سليمان(ع) زنان علاوه بر پوشش بدن، «بُرقَعْ» (روبند) به صورت مي‌انداختند.(3) همين سنت در زمان ابراهيم(ع) رايج بود و در متون تاريخي نقل شده نامزد اسحق «رِفْقه» ابتدا كه اسحق را ديد، برقع به صورت انداخت.(4)
حجاب در شريعت عيسي(ع):
آن چه از حجاب در شريعت موسي(ع) بيان شد، در شريعت حضرت عيسي(ع) نيز وجود دارد، چون عيسي گفت:«فكر نكنيد كه من آمده‏ام تا تورات و نوشته‏هاي پيامبران را منسوخ نمايم، بلكه آمده‏ام تا آن‏ها را به تحقق برسانم».(5)
زن‏ها در قرن‏هاي اوليه مسيحيت تنها با چادر مي‌توانستند در مراسم عبادي شركت كنند، زيرا گيسوان شان فريبنده به شمار مي‌رفت و مي‌گفتند حتي فرشتگان ممكن است در موقع اجراي نماز از ديدن آن‏ها حواس شان پرت شود!(6) «پاولوس» فرمان داد زنان بايد حجاب داشته و سر خود را بپوشاند.(7)
با آمدن اسلام، حكم حجاب كه در اديان ديگر نيز بوده، مورد تائيد و تاكيد قرار گرفته است.
اما براي روشن شدن فلسفه حجاب زن و راز تفاوت آن با پوشش مردان، توجه به مطالب ذيل لازم است:
1- توجه به رابطه پوشش با فرهنگ ديني:‏
بر اساس فرهنگ اسلامي، انسان موجودي است كه براي رسيدن به كمال و معنويت خلق گرديده است. اسلام با تنظيم و تعديل غرايز به ويژه غريزه جنسي و توجه به هر يك از آن‏ها در حدّ نياز طبيعي، سبب شكوفايي همه استعدادهاي انسان شده و او را به سوي كمال سوق داده است.
پوشش مناسب براي زن و مرد عامل مهمي در تعديل و تنظيم اين غريزه است.
2- توجه به ساختار فيزيولوژي انسان‏:
نوع پوشش زن و تفاوت آن با لباس مرد رابطه‏اي مستقيم با تفاوت‏هاي جسمي و روحي زن و مرد دارد.
در تحقيقات علمي در مورد فيزيولوژي و نيز روان‏شناسي زن و مرد ثابت شده كه مردان نسبت به محرّك‏هاي چشمي شهوت‏انگيز حساس‌ترند و چون تأثير حس بينايي زيادتر است و چشم از فاصله دور و ميدان وسيعي قادر به ديدن است، از سوي ديگر ترشّح هورمون‏ها در مرد صورتي يكنواخت و بدون انقطاع دارد، مردان به صورتي گسترده تحت تأثير محرّك‏هاي شهواني قرار مي‏گيرند. اما زنان نسبت به حس لمس و درد حساس‌ترند و به محرّك‏هاي حسي پاسخ مي‏دهند. حس لامسه بروز زيادي ندارد و فعاليتش محدود به تماس نزديك است.
از اين گذشته چون هورمون‏هاي جنسي زن به صورت دوره‏اي ترشح مي‏شوند و به طور متفاوت عمل مي‏كنند، تأثير محرّك‏هاي شهواني بر زن صورتي بسيار محدود دارد و نسبت به مردان بسيار كمتر است.
استاد مطهري زمينه وجوب پوشش زنان مي‌فرمايد: «اما علت اين كه در اسلام دستور پوشش، اختصاص به زنان يافته، اين است كه ميل به خود نمايي و خودآرايي مخصوص زنان است. از نظر تصاحب قلب‏ها و دل‏ها مرد شكار است و زن شكارچي، همچنان كه از نظر تصاحب جسم و تن، زن شكار است و مرد شكارچي. ميل زن به خود آرايي از حس شكارچي‏گري او ناشي مي‏شود.
در هيچ جاي دنيا سابقه ندارد كه مردان لباس‏هاي بدن نما و آرايش‏هاي تحريك كننده به كار برند. اين زن است كه به حكم طبيعت خاص خود مي‏خواهد دلبري كند و مرد را دل باخته و در دام علاقه خود اسير سازد. بنابراين انحراف تبرّج و برهنگي، از انحراف‏هاي مخصوص زنان است و دستور پوشش هم براي آنان مقرر گرديده است».(8)
به عبارت ديگر: جاذبه و كشش جنسي و زيبايي خاص زنانه و تحريك پذيري جنس مردانه، يكي از علت‏هاي اين حكم است.
البته اين بدان معنا نيست كه مردان با هر وضعيتي و با هر نوع پوششي مي‌توانند درون جامعه ظاهر شوند، بلكه براي آنان نيز محدوديت در نظر گرفته شده، اما همان گونه كه بيان شد مقدار آن در حد پوشش زنان نيست.
با توجه به مطالب فوق مي‏توان گفت: حجاب در اسلام از يك مسئله كلّي و اساسي ريشه گرفته است. اسلام مي‏خواهد انواع التذاذهاي جنسي (چه بصري و لمسي و چه نوع ديگر) به محيط خانواده و در چهارچوب شرع و قانون اختصاص يابد و اجتماع تنها براي كار و فعاليت باشد، بر خلاف سيستم غربي كه حضور در جامعه را با لذت جويي جنسي به هم مي‏آميزد و تعديل و تنظيم امور جنسي را به هم مي‏ريزد.
اسلام قائل به تفكيك ميان اين دو محيط است و براي تأمين اين هدف، پوشش و حجاب را توصيه نموده است، زيرا بي بند و باري در پوشش به معناي عدم ضابطه در تحريك غريزه و عدم محدوديت در رابطه جنسي است كه آثار شوم آن بر كسي پوشيده نيست.
3- آثار و فوايد رعايت حجاب و پوشش ديني‏:
1- بهداشت رواني اجتماع و كاهش هيجان‏ها و التهاب جنسي كه سبب كاهش عطش سيري ناپذيري شهوت است.
2- تحكيم روابط خانوادگي و برقراري صميميت كامل زوجين.
با رواج بي حجابي و جلوه گري زن، جوانان مجرد، ازدواج را نوعي محدوديت و پايان آزادي‏هاي خود تلقّي مي‏كنند و افراد متأهل هر روز در مقايسه‏اي خطرناك ميان آن چه دارند و ندارند، قرار مي‏گيرند. اين مقايسه‏ها، هوس را دامن زده و ريشه زندگي و پيوند خانواده را مي‏سوزاند.
3- استواري اجتماعي و استيفاي نيروي كار و فعاليت‏
دختر و پسري كه در محيط كار و دانشگاه تحريك شهواني شوند، از تمركز و كارآيي آن‏ها كاسته مي‏شود و حكومت شهوت بر اجتماع سبب هدر رفتن نيروي فكري و كاري است.
4- بالارفتن ارزش واقعيت زن و جبران ضعف جسماني او
حيا، عفاف و حجاب زن مي‏تواند در نقش عاطفي او و تأثيرگذاري بر مرد مؤثر باشد. لباس زن سبب تقويت تخيل و عشق در مرد است و حريم نگه داشتن يكي از وسائل مرموز براي حفظ مقام و موقعيت زن در برابر مرد است.
حجاب موجب مي‌شود كه زنان تنها از نگاه جنسيتي و زيبائي جسمي نگريسته نشوند و اين مسئله موجب احياء حيثيت و حرمت زن و توجه بيشتر به شايستگي اخلاقي و روحي و استعداد‌هاي ديگر در وجود زنان مي‌شود.
اسلام حجاب را براي محدوديت و حبس زن نياورده، بلكه براي مصونيت او توصيه كرده است، زيرا اسلام راضي به حبس، ركود و سركوبي استعدادهاي زن نيست، بلكه با رعايت عفاف و حفظ حريم، اجازه حضور زن را داده، امّا از سوء استفاده شهواني و تجاري و استفاده ابزاري از زنان را منع كرده است.
در واقع حجاب موجب محدوديت، مردان هرزه مي‏باشد كه در صدد كام جويي‏هاي آزاد و بي حد و حصر هستند و مصونيت و حفظ شخصيت زنان از دست اين گروه از مردان منظور است.
در عين حال در اسلام براي مردان نيز پوشش در حد معقول قرار داده و مردان نيز آزادي بي حد و حصر در پوشش ندارند. از طرف ديگر آن ها را بر حفظ نگاه از نامحرم و كنترل شهوت در نگاه تكليف كرده است كه كنترل نگاه براي مردان در نسبت با زنان سخت تر است.
در نتيجه وجود زيبايي و تحريك كنندگي در ساختار جسمي زنان از ضرورت هاي حيات بشري است ، اما همين امر در مجال نامناسب خود مي تواند از تهديدات جدي حيات سعادتمندانه بشري محسوب گردد در نتيجه ساختار حجاب عمال كنترل اين مفاسد و خطرات احتمالي است.
پي‌نوشت‌ها:
1. مجله پيام زن، ش 19، ص 69 - 71؛ ش 20، ص 80 - 83.
2. ويل دورانت، تاريخ و تمدن؛ انتشارات علمي و فرهنگي، تهران، 1378 ش، ج 4، عصر ايمان.
3. كتاب مقدّس، عهد قديم، سفر نشيد الاناشيد،ترجمه وليم گلن، دار السلطنه لندن، 1856ميلادي، باب 5.
4. همان، سفر تكوين، باب 24.
5. همان، عهد جديد، انجيل متي، باب 20.
6. تاريخ تمدن، همان، ج 9، ص 242، به نقل از مجله پيام زن، ش 20، ص 80 - 83.
7. جلال الدين آشتياني، تحقيق در دين مسيح، نشر نگارش تهران، 1379 ش، ص 286.
8. مطهري، مرتضي، مجموعه آثار، انتشارات صدرا، تهران، 1374 ش، ج19، ص 436- 437.
موفق باشید.

فلسفه کامل حجاب چیست اینکه چرا باید حجاب داشته باشیم چرا خدا زیبایی میدهد بعد از ما میخواهد ان را بپوشانیم ایا همان مو را مرد ندارد چرا او نمی پو شاند لطفا جوابی منطقی دهید نه در حد اینکه برای جلوگیری از فساد وفحشا وحفظ ارزش زن است

فلسفه حجاب اتفاقا به دليل وجود زيبايي در زنان است و اگر اين زيبايي نبود پرهيز از خطراتي كه ممكن است به دنبال اين نعمت باشد معنا نداشت؛ اجازه دهيد ابتدا نگاهي كوتاه به فلسفه حجاب داشته باشيم:
قبل از هر چيز بايد توجه داشت كه «اصل حجاب» زنان در ميان اقوام و ملل مختلف مطرح بوده و سابقه طولاني دارد، گرچه نحوه بهره ‏گيري از حجاب، حدود و احكام آن بر حسب سنت و آداب جوامع متفاوت بوده است.(1)
در واقع حجاب نه دستوري خاص در شريعت اسلام بلكه دستور عمومي براي همه شرايع قبلي نيز بوده است و در اديان يهود و مسيحيت صراحتا به مسئله حجاب اشاره شده است.
حجاب در شريعت موسي(ع):
«ويل دورانت» راجع به قوم يهود و قانون تلمود مي‌نويسد: «اگر زني به نقض قانون يهود مي‌پرداخت، مثلاً بي آن كه چيزي بر سر داشت، به ميان مردم مي‌رفت و يا در شارع عام نخ مي‌ريسيد يا با هر سخني از مردان درد دل مي‌كرد يا صدايش آن قدر بلند بود كه چون در خانه‏اش تكلّم مي‌كرد، همسايگانش مي‌توانستند سخنان او را بشنوند، در آن صورت مرد حق داشت بدون پرداخت مهريه او را طلاق دهد».(2)
از كتاب مقدس نيز بر مي‌آيد كه در عهد سليمان(ع) زنان علاوه بر پوشش بدن، «بُرقَعْ» (روبند) به صورت مي‌انداختند.(3) همين سنت در زمان ابراهيم(ع) رايج بود و در متون تاريخي نقل شده نامزد اسحق «رِفْقه» ابتدا كه اسحق را ديد، برقع به صورت انداخت.(4)
حجاب در شريعت عيسي(ع):
آن چه از حجاب در شريعت موسي(ع) بيان شد، در شريعت حضرت عيسي(ع) نيز وجود دارد، چون عيسي گفت:«فكر نكنيد كه من آمده‏ام تا تورات و نوشته‏هاي پيامبران را منسوخ نمايم، بلكه آمده‏ام تا آن‏ها را به تحقق برسانم».(5)
زن‏ها در قرن‏هاي اوليه مسيحيت تنها با چادر مي‌توانستند در مراسم عبادي شركت كنند، زيرا گيسوان شان فريبنده به شمار مي‌رفت و مي‌گفتند حتي فرشتگان ممكن است در موقع اجراي نماز از ديدن آن‏ها حواس شان پرت شود!(6) «پاولوس» فرمان داد زنان بايد حجاب داشته و سر خود را بپوشاند.(7)
با آمدن اسلام، حكم حجاب كه در اديان ديگر نيز بوده، مورد تائيد و تاكيد قرار گرفته است.
اما براي روشن شدن فلسفه حجاب زن و راز تفاوت آن با پوشش مردان، توجه به مطالب ذيل لازم است:
1- توجه به رابطه پوشش با فرهنگ ديني:‏
بر اساس فرهنگ اسلامي، انسان موجودي است كه براي رسيدن به كمال و معنويت خلق گرديده است. اسلام با تنظيم و تعديل غرايز به ويژه غريزه جنسي و توجه به هر يك از آن‏ها در حدّ نياز طبيعي، سبب شكوفايي همه استعدادهاي انسان شده و او را به سوي كمال سوق داده است.
پوشش مناسب براي زن و مرد عامل مهمي در تعديل و تنظيم اين غريزه است.
2- توجه به ساختار فيزيولوژي انسان‏:
نوع پوشش زن و تفاوت آن با لباس مرد رابطه‏اي مستقيم با تفاوت‏هاي جسمي و روحي زن و مرد دارد.
در تحقيقات علمي در مورد فيزيولوژي و نيز روان‏شناسي زن و مرد ثابت شده كه مردان نسبت به محرّك‏هاي چشمي شهوت‏انگيز حساس‌ترند و چون تأثير حس بينايي زيادتر است و چشم از فاصله دور و ميدان وسيعي قادر به ديدن است، از سوي ديگر ترشّح هورمون‏ها در مرد صورتي يكنواخت و بدون انقطاع دارد، مردان به صورتي گسترده تحت تأثير محرّك‏هاي شهواني قرار مي‏گيرند. اما زنان نسبت به حس لمس و درد حساس‌ترند و به محرّك‏هاي حسي پاسخ مي‏دهند. حس لامسه بروز زيادي ندارد و فعاليتش محدود به تماس نزديك است.
از اين گذشته چون هورمون‏هاي جنسي زن به صورت دوره‏اي ترشح مي‏شوند و به طور متفاوت عمل مي‏كنند، تأثير محرّك‏هاي شهواني بر زن صورتي بسيار محدود دارد و نسبت به مردان بسيار كمتر است.
استاد مطهري زمينه وجوب پوشش زنان مي‌فرمايد: «اما علت اين كه در اسلام دستور پوشش، اختصاص به زنان يافته، اين است كه ميل به خود نمايي و خودآرايي مخصوص زنان است. از نظر تصاحب قلب‏ها و دل‏ها مرد شكار است و زن شكارچي، همچنان كه از نظر تصاحب جسم و تن، زن شكار است و مرد شكارچي. ميل زن به خود آرايي از حس شكارچي‏گري او ناشي مي‏شود.
در هيچ جاي دنيا سابقه ندارد كه مردان لباس‏هاي بدن نما و آرايش‏هاي تحريك كننده به كار برند. اين زن است كه به حكم طبيعت خاص خود مي‏خواهد دلبري كند و مرد را دل باخته و در دام علاقه خود اسير سازد. بنابراين انحراف تبرّج و برهنگي، از انحراف‏هاي مخصوص زنان است و دستور پوشش هم براي آنان مقرر گرديده است».(8)
به عبارت ديگر: جاذبه و كشش جنسي و زيبايي خاص زنانه و تحريك پذيري جنس مردانه، يكي از علت‏هاي اين حكم است.
البته اين بدان معنا نيست كه مردان با هر وضعيتي و با هر نوع پوششي مي‌توانند درون جامعه ظاهر شوند، بلكه براي آنان نيز محدوديت در نظر گرفته شده، اما همان گونه كه بيان شد مقدار آن در حد پوشش زنان نيست.
با توجه به مطالب فوق مي‏توان گفت: حجاب در اسلام از يك مسئله كلّي و اساسي ريشه گرفته است. اسلام مي‏خواهد انواع التذاذهاي جنسي (چه بصري و لمسي و چه نوع ديگر) به محيط خانواده و در چهارچوب شرع و قانون اختصاص يابد و اجتماع تنها براي كار و فعاليت باشد، بر خلاف سيستم غربي كه حضور در جامعه را با لذت جويي جنسي به هم مي‏آميزد و تعديل و تنظيم امور جنسي را به هم مي‏ريزد.
اسلام قائل به تفكيك ميان اين دو محيط است و براي تأمين اين هدف، پوشش و حجاب را توصيه نموده است، زيرا بي بند و باري در پوشش به معناي عدم ضابطه در تحريك غريزه و عدم محدوديت در رابطه جنسي است كه آثار شوم آن بر كسي پوشيده نيست.
3- آثار و فوايد رعايت حجاب و پوشش ديني‏:
1- بهداشت رواني اجتماع و كاهش هيجان‏ها و التهاب جنسي كه سبب كاهش عطش سيري ناپذيري شهوت است.
2- تحكيم روابط خانوادگي و برقراري صميميت كامل زوجين.
با رواج بي حجابي و جلوه گري زن، جوانان مجرد، ازدواج را نوعي محدوديت و پايان آزادي‏هاي خود تلقّي مي‏كنند و افراد متأهل هر روز در مقايسه‏اي خطرناك ميان آن چه دارند و ندارند، قرار مي‏گيرند. اين مقايسه‏ها، هوس را دامن زده و ريشه زندگي و پيوند خانواده را مي‏سوزاند.
3- استواري اجتماعي و استيفاي نيروي كار و فعاليت‏
دختر و پسري كه در محيط كار و دانشگاه تحريك شهواني شوند، از تمركز و كارآيي آن‏ها كاسته مي‏شود و حكومت شهوت بر اجتماع سبب هدر رفتن نيروي فكري و كاري است.
4- بالارفتن ارزش واقعيت زن و جبران ضعف جسماني او
حيا، عفاف و حجاب زن مي‏تواند در نقش عاطفي او و تأثيرگذاري بر مرد مؤثر باشد. لباس زن سبب تقويت تخيل و عشق در مرد است و حريم نگه داشتن يكي از وسائل مرموز براي حفظ مقام و موقعيت زن در برابر مرد است.
حجاب موجب مي‌شود كه زنان تنها از نگاه جنسيتي و زيبائي جسمي نگريسته نشوند و اين مسئله موجب احياء حيثيت و حرمت زن و توجه بيشتر به شايستگي اخلاقي و روحي و استعداد‌هاي ديگر در وجود زنان مي‌شود.
اسلام حجاب را براي محدوديت و حبس زن نياورده، بلكه براي مصونيت او توصيه كرده است، زيرا اسلام راضي به حبس، ركود و سركوبي استعدادهاي زن نيست، بلكه با رعايت عفاف و حفظ حريم، اجازه حضور زن را داده، امّا از سوء استفاده شهواني و تجاري و استفاده ابزاري از زنان را منع كرده است.
در واقع حجاب موجب محدوديت، مردان هرزه مي‏باشد كه در صدد كام جويي‏هاي آزاد و بي حد و حصر هستند و مصونيت و حفظ شخصيت زنان از دست اين گروه از مردان منظور است.
در عين حال در اسلام براي مردان نيز پوشش در حد معقول قرار داده و مردان نيز آزادي بي حد و حصر در پوشش ندارند. از طرف ديگر آن ها را بر حفظ نگاه از نامحرم و كنترل شهوت در نگاه تكليف كرده است كه كنترل نگاه براي مردان در نسبت با زنان سخت تر است.
در نتيجه وجود زيبايي و تحريك كنندگي در ساختار جسمي زنان از ضرورت هاي حيات بشري است، اما همين امر در مجال نامناسب خود مي تواند از تهديدات جدي حيات سعادتمندانه بشري محسوب گردد در نتيجه ساختار حجاب عمال كنترل اين مفاسد و خطرات احتمالي است .
پي‌نوشت‌ها:
1. مجله پيام زن، ش 19، ص 69 - 71؛ ش 20، ص 80 - 83.
2. ويل دورانت، تاريخ و تمدن؛ انتشارات علمي و فرهنگي، تهران، 1378 ش، ج 4، عصر ايمان.
3. كتاب مقدّس، عهد قديم، سفر نشيد الاناشيد،ترجمه وليم گلن، دار السلطنه لندن، 1856ميلادي، باب 5.
4. همان، سفر تكوين، باب 24.
5. همان، عهد جديد، انجيل متي، باب 20.
6. تاريخ تمدن، همان، ج 9، ص 242، به نقل از مجله پيام زن، ش 20، ص 80 - 83.
7. جلال الدين آشتياني، تحقيق در دين مسيح، نشر نگارش تهران، 1379 ش، ص 286.
8. مطهري، مرتضي، مجموعه آثار، انتشارات صدرا، تهران، 1374 ش، ج19، ص 436- 437.
موفق باشید.

با سلام مگر در اسلام حد حدود حجاب براي خانمها گفته نشده؟پس پوشيه براي چيست آيا پوشيه وارد دين ما شده؟پوشيه حجاب افراطي است؟ يكي ميگويد ما اگر ميخواهيم خدا دوستمان داشته باشد بايد سختي پوشيه و..را تحمل كنيم.اين درست است؟ من در پاسخ به كسي كه ميگوييد: من با مانتو حجابم رعايت ميكنم ونيازي به چادر نيست اسلام گفته حجاب رعايت شود نه... چه بگويم؟.توجيحي براي چادر؟؟ با تشكر

پوشيه و روبنده، پرده نازكي است كه بعضي از زنان متدين براي حفظ بهتر حجاب خود بر صورت مي زنند و هم اكنون هم در خيلي از كشورهاي اسلامي اين سيره معمول است. با بررسي تاريخ بشر متوجه مي شويم كه چنين چيزي هميشه در فرهنگ بشر بوده است و ادياني مثل زرتشت، يهوديت و مسيحيت از وجوب آن صحبت كرده اند، و دين اسلام نيز اگر چه پوشاندن صورت و دست را اگر خالي از زينت باشد واجب نكرده است ولي، در استفاده از ان منعي نكرده است. اما از آن جا كه نقش زمان و مكان را در استنباط نمي توان ناديده گرفت، عده اي در اين عصر برهنگي معتقدند اين نحوۀ پوشش در اين زمان و در بعضي از جاها مصداق لباس شهرت است و بايد از زدن پوشيه خود داري كرد.
- پوشيه لباس شهرت يا حجاب برتر؟[نقاب و روبند در اسلام]:
به نظر اكثر علما، اگر صورت و دست ها از زينت خالي باشند، پوشاندن آنها واجب نيست. و وقتي حجاب اسلام را با ساير اديان مقايسه مي كنيم، مشاهده مي كنيم حجاب اسلام خيلي متعادل تر از اديان ديگر است. اما در قرآن، بحث صريحي از نقاب وروبنده نشده است. البته در قرآن، يك آيه وجود دارد، كه بعضي آن را، تفسير به روبنده و نقاب كرده اند: «وليضربن بخمُر هنّ علي جيوبهنّ»(1)
شاهد اين مسأله، نقل از زوجات طاهرات پيغمبر(ص) است كه وقتي كه اين آيه نازل شد، زن هاي انصار عموماً از پارچه هاي سياه، معجر ساختند؛ به طوري كه سر آنها مانند كلاغ سياه بود. از اين تشبيه، معلوم مي شود كه صورتشان را گرفته بودند با پارچه سياه كه مثل غراب شده بودند.(2)
- نقاب و پوشيه در سيره زنان مسلمان:
بدون ترديد سنت جاري حجاب در جهان اسلام، به گونه اي بوده است كه زنان، تمامي جسم خويش را كه بيشتر موارد شامل صورت و دستانش مي شده مي پوشانده اند و اين رسم، هنوز هم ميان بسياري از مسلمانان، در نقاط مختلف دنياي اسلام رواج دارد.(3)
- اما نظرات مراجع معاصر:
نظر اكثر فقهاي معاصر اين است كه، پوشاندن وجه وكفين، واجب نيست: (امام خميني، آيت الله خامنه اي، آيت الله مكارم شيرازي، آيت الله سيستاني، آيت الله فاضل لنكراني، آيت الله أراكي، آيت الله تبريزي) اما عده ي قليلي (آيت الله گلپايگاني، صافي) معتقدند كه بنا بر احتياط واجب بايد وجه وكفين هم پوشانيده شود. و آقاياني مثل ايت الله بروجردي قائل به وجوب پوشاندن وجه وكفين هستند.(4)
نكته مهم: تمام اين نظرات در صورتي است، كه اولاً وجه وكفين، داراي زينت نباشد و كسي هم به قصد لذت و ريبه به وجه وكفين نگاه نكند. پس به اتفاق تمام فقها (چه قدما و چه تمام مراجع معاصر) اگر يكي از دو شرط زير وجود داشت پوشاندن وجه وكفين، واجب است:
1- وجه وكفين داراي زينت باشد.
2-كسي به قصد لذت وريبه به وجه كفين زنان نگاه كند. و مفسده اي بر باز بودن وجه وكفين مترتب شود.
متأسفانه اين نكته مورد غفلت بسياري از متدينين واقع شده است. و بسياري از متدينين فكر مي كنند كه وجه و كفين، به صورت مطلق استثنا شده و به طور مطلق پوشاندن آن ها واجب نيست؛ در حالي كه مطلب، اين گونه نيست و اگر فقها مي گويند پوشاندن وجه وكفين واجب نيست مرادشان در جايي است كه اولاً وجه وكفين هيچ گونه زينتي نداشته باشند و ثانياً مفسده اي هم بر نپوشاندن وجه وكفين، مترتب نشود و إلّا اگر وجه وكفين داراي زينت باشد يا مفسده اي بر نپوشاندن وجه وكفين مترتب شود همه ي فقها ي ما بالاتفاق معتقدند كه پوشاندن وجه وكفين واجب است.
اما نظرات برخي از فقها:
** بله امرى راجح و مطلوب است؛ بلكه احتياط واجب در پوشاندن صورت و دست‌ها از نامحرم است.(5)
** بر زن واجب است بدن خود را از نامحرم بپوشاند، و در وجه و كفّين هم احتياط مستحب پوشاندن آن است، و الله العالم.(6)
** حفظ حجاب براى زن از امور واجبه است و احتياط واجب براى زن، مستور نمودن صورت است با هر وسيله‌اى كه ممكن است. و اللّه العالم.(7)
- نتيجه گيري:
1- اين بحث، يك بحث عرفي است، براي اينكه بدانيم پوشيه مصداق لباس شهرت هست يا نه، بايد به عرف مراجعه كرد و عرف هم در همه مكان ها يكسان نيست پس به طور كلي نمي توان جواب اين مسأله را داد. آنچه مشخص شد اين است كه نمي توان پوشيه را مصداق لباس شهرت دانست؛ ولي بهتر است در جايي كه مرسوم نيست، از آن استفاده نشود.
آنچه به صورت يقيني بايد بر آن تأكيد كرد اين است كه با تكيه بر آيات كلام وحي، ميزان حجاب كاملا مشخص شده است. گردي صورت و كف دست از مواضعي هستند كه مي توانند نمايان باشند.
2- حجب و حيا در زنان ذاتي است و نزديك ترين حالت به حجاب، حجاب كامل است كه بدون پوشيه، با چادر هم امكان پذير است، ممكن است عقيده و شرايط شخصي به گونه اي باشد كه حياي دروني اش اجازه اي كمتر از پوشيه را نمي دهد.
3- در مورد نكتۀ پاياني شما كه پرسيده ايد: با مانتو حجاب را مي توان برقرار كرد، خدمتتان عرض مي كنيم: گرچه از جهت شرعي فقط پوشاندن بدن مهم است، اما چادر توانايي بيشتري در پوشش بدن زنان دارد، زيرا از نشان دادن برجستگي هاي زنان جلوگيري مي كند. اما ما نمي توانيم به گونه اي رفتار كنيم كه چادر واجب قلمداد شود. مي بايست از پله هاي پايين شروع كرد و به نهايت حجاب رسيد.
پي نوشت ها:
1. نور(24) آيۀ 31.
2. رسول جعفريان، رسائل حجابيه (دو جلد)، انتشارات دليل ما، چاپ دوم 1386 ش. ج1، ص633.
3. رسول جعفريان،رساله حجابيه، همان، ج1، ص34، در مقدمه بعنوان بدعت كشف حجاب در ايران.
4. شيخ قوام وشنوه اي، حجاب اسلامي، ترجمه احمد محسني گرگاني، بازنويسي محمد حسين حقجو، قم، انتشارات پيامبر اسلام، ص142.
5. استفتاءات (بهجت)، ج‌4، ص 174.
6. استفتاءات جديد (تبريزى)، ج‌1، ص360.
7. جامع الأحكام (صافى)؛ ج‌2، ص 165.
موفق باشید.

صفحه‌ها