فلسفه احكام

سلام. سوال اول: مگر حجاب برای زنان فقط در مقابل نامحرمان نیست؟ مگر فلسفه حجاب پوشش و مصون ماندن از نگاه ناپاک نیست. چه کسی محرم تر از خدا است به انسان ها؟ چرا زنان در نماز باید حجاب داشته باشند . باید چادر و مقنعه بپوشند. باید فقط گردی صورت و مچ و کف دست و پایشان بیرون باشد. ؟؟؟؟؟ سوال دوم : در وضو گردی صورت و روی پا و دست از آرنج تا نوک انگشتان شسته می شوند ، هنگام نماز هم گردی صورت و آن مقدار از پا که در وضو شسته شده است می تواند حجاب نداشته باشد . پس چرا دست از آرنج نمی تواند بی حجاب باشد و باید تا مچ پوشانده شود؟

پرسش 1:
جاب در نماز شرح مگر حجاب براي زنان فقط در مقابل نامحرمان نيست؟ مگر فلسفه حجاب پوشش و مصون ماندن از نگاه ناپاک نيست. چه کسي محرم تر از خدا است به انسان ها؟ چرا زنان در نماز بايد حجاب داشته باشند ؟ در وضو گردي صورت و روي پا و دست از آرنج تا نوک انگشتان شسته مي شوند ، هنگام نماز هم گردي صورت و آن مقدار از پا که در وضو شسته شده است مي تواند حجاب نداشته باشد . پس چرا دست از آرنج نمي تواند بي حجاب باشد و بايد تا مچ پوشانده شود؟

پاسخ:
@@پرسشگر گرامي با سلام و سپاس از ارتباطتان با اين مرکز
1- در مورد حجاب زنان در نماز، در روايات، به دليل و روايت خاصي که حکمت آن را بيان کند برخورد نكرده ايم، در حالي كه اصل وجوب پوشش زنان در آن ها بيان شده است. در عين حال كه مي­دانيم و اطمينان داريم احكام دين اسلام بر اساس مصالح واقعي است كه خداوند عالَم به تمام اسرار آن­ها آگاهي داشته و بر بندگان مقرر و معين كرده تا به مصالح واقعي احكام دست يافته و به سعادت و كمال برسند.
همچنين به عنوان يك حكمت عام در احكام دين اسلام مي­دانيم كه مقررات الهي سنجشي براي ميزان تعبد و تسليم انسان در مقابل پروردگار است كه چقدر اهميت و ارزش به رضاي الهي مي­نهد. اگر خواسته دل بر خلاف رضاي الهي باشد، چگونه عمل خواهد كرد و ميزان تعبد و تسليم او در مقابل آفريدگار جهان و عالِم به تمام اسرار هستي چگونه خواهد بود.

حكمت پوشش بدن و رعايت حجاب اسلامي بر زن در حال نماز پنهان كردن و مستور نمودن خود از خدا نيست؛ زيرا چيزي از علم خدا پنهان نيست و خداوند بر همه چيز در همه حالات آگاه است. لکن حکمت هاي ديگري در کار است که ممکن است موارد زير نيز از حکمت هاي حجاب در هنگام نماز باشد :
رعايت ادب:
يكي از حكمت هاي اين حكم رعايت ادب است، يعني بدون ستر عورت و پوشش لازم هنگام نماز خواندن نوعي بي احترامي به حساب مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌آيد. اين مسئله در تمام اديان در هنگام عبادت وجود داشته و حفظ حجاب براي زنان داراي اهميت ويژه بوده است.
حضور قلب :
حكمت ديگر اين است كه رعايت حجا ب و آداب ديگر در نماز مانند پاك بودن بدن و لباس درتحصيل حضور قلب مؤثر است . رعايت اين برنامه ها شخص را از غياب به حضور مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌رساند .پرده ها و حجاب هايي را كه ميان بنده و خدا ايجاد شده است كنار مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌زند.
در دين اسلام براي نماز و ايستادن در مقابل پروردگار و راز و نياز با او، آداب و احكامي قرار داده شده تا انسان آمادگي لازم براي حضور در مقابل پروردگار را پيدا كند. مانند طهارت رعايت قبله و امثال اين امور، حجاب نيز يکي از آداب لازم براي نماز است که با رعايت و توجه به حجاب آمادگي لازم براي نماز خواندن را پيدا نمايد.
پي بردن به ارزش و اهميت حجاب:
حكمت ديگري براي پوشش در هنگام نماز تأكيد در موضوع پوشش و حجاب بانوان است، و اين كه حجاب و پوشيده بودن بدن زن پسنديده و محبوب خدا است . اين حكم به زنان مسلمان مي فهماند كه حجاب مطلوب خداوند است به گونه اي كه حتي در نماز از زن مسلمان خواسته با حفظ حجاب با خداوند سخن گويد چون او بنده اش را اين گونه مي پسندد . نيز مي تواند تمريني براي زنان با ايمان باشد كه در حفظ حجاب به هنگام برخورد با نامحرمان كوشا باشند. حفظ حجاب در ميان جامعه اهميت بسيار دارد.
چه بسا حكمت‏هاي ديگري نيز وجود داشته باشد كه از آن‏ها آگاهي نداشته باشيم.
2- از آنچه در پاسخ سؤال اول شما بيان شد، پاسخ سؤال دوم نيز روشن مي شود، چون حکم خدا در مورد پوشش زن در مقابل نامحرم آن است که دست ها در برابر نامحرم از مچ به بالا بايد پوشيده باشد، در مسئله نماز نيز همان مسئله که در هنگام حضور در برابر نامحرم لازم است ،بايد رعايت گردد . اين مسئله که در وضو صورت شسته مي شود ،ولي پوشاندن آن از نامحرم لازم نيست، پس پوشاندن دست ها هم از آرنج به پايين واجب نباشد، قياس باطل است . ملاک حکم شرعي حکمت و مصلحت احکام است ،نه قياس کردن. اگر اين قياس صحيح باشد ،بايد بگوئيم که پوشاندن قسمت جلوي سر که مسح کشيده مي شود نيز واجب نباشد درحالي که پوشاندن موها براي زن در هرحال در برابر نامحرم و در نماز واجب مي باشد.
ضمناً اجازه باز بودن گردي صورت به اندازه وضو به معناي آن نيست كه وضو علت براي اين حكم است تا بگوييم كه شستن دست هم مربوط به وضو است، پس آن هم باز باشد. اين اشتباه در تصور است، بلكه براي آن گفته شده تا مقدار باز بودن را مشخص كنند. يعني اصل باز بودن صورت حكم شرعي است، اما براي اينكه بدانيم چه مقدار باز باشد، گفته اند همان اندازه كه شسته مي شود.

پرسش: علت مجازات اعدام، براي شخص مرتد چيست؟

پاسخ: با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما ؛ و تشكر به خاطر ارتباطتان با اين مركز؛ براي پي بردن به فلسفه اين حکم الهي بايد خاستگاه وضع اين حکم از ديدگاه قرآن بررسي شود. قرآن نقل مي‌نمايد: «جمعي از اهل کتاب (يهود) گفتند (برويد ظاهراً) به آنچه بر مؤمنان نازل شده در آغاز روز ايمان بياوريد، و در پايان روز کافر شويد و (باز گرديد) شايد آن‏ها (از دين خود) باز گردند».(1) دوازده نفر از دانشمندان يهود خيبر و نقاط ديگر، نقشه‏اي ماهرانه براي متزلزل ساختن باور و ايمان بعضي از مؤمنان طرح نموده و با يکديگر تباني کردند که صبحگاهان خدمت پيامبر اسلام(ص) برسند و ظاهراً ايمان بياورند، ولي در آخر روز از آيين برگردند. هنگامي که از علت کارشان سؤال شد بگويند: ما صفات محمّد را از نزديک مشاهده کرديم و هنگامي که به کتب ديني خود مراجعه نموده يا با دانشمندان ديني خود مشورت کرديم، ديديم صفات و روش او با آنچه در کتب ما است، تطبيق نمي‌کند و از اين رو برگشتيم. اين موضوع سبب مي‌شود که عده‏ اي بگويند اين‏ها که به کتب آسماني از ما آگاه ترند، لابد آنچه را گفته‏ اند راست مي‌گويند و به اين وسيله ايمان مسلمانان متزلزل مي‌گردد.(2) مکر و نيرنگ کفار به وسيله خداوند آشکار گرديد و خدا حدّ ارتداد را وضع نمود. بايد توجه داشت که اين ترفند مختص زمان رسول خدا نمي‌باشد، بلکه در همه زمان‏ها امکان اجراي آن وجود دارد. اسلام با وضع چنين حکمي جلوي مفاسد احتمالي (که برخي نيز به وقوع پيوسته) را گرفته است که در ذيل به نمونه هايي از اين مفاسد اشاره مي‌کنيم: 1- همه مسلمانان از نظر اعتقاد و ايمان دروني در سطح بالا نيستند، بلکه برخي افراد در ايمانشان سست هستند. اين گونه تبليغات افراد سست ايمان را تحت تأثير قرار مي‌دهد و آن‏ها را از مسير حق باز مي‌دارد. حدّ و حکم شرعي ارتداد مي‌تواند افراد را از انحراف باز دارد. 2- اگر اسلام جلوي اين روند را نمي‌گرفت، نوعي جنگ رواني عليه دين صورت مي‌گرفت و کفار با تبليغات شديد عليه اسلام، علاوه بر اين که مسلمانان را دلسرد مي‌کردند، باعث دلسرد شدن افرادي که گرايش به اسلام داشتند، مي‌شدند. 3- مهم‏ترين مسئله ارتداد، پيامدهاي سياسي، اجتماعي و فرهنگي آن است. در جامعه اسلامي که اسلام و احکام و قوانين آن پايه براي رفتارهاي فردي و اجتماعي و روابط خانوادگي و تعيين کننده رفتار انسان‏ها با يکديگر و ارزش‏هاي اخلاقي جامعه است، هر گونه اختلالي در ايمان و اعتقاد انسان‏ها با توجه به همسنگ نبودن آگاهي‏ها، در رفتارها تأثير گذاشته و التزام به احکام و قوانين ديني واجتماعي را سست مي‌کند و ارکان جامعه را مورد تهديد جدّي قرار مي‌دهد. همچنين گسترش افکار انحرافي در جامعه که از طرف افراد مرتد ايجاد مي‌شود، نيروي مسلمانان را از جهت کمّي و کيفي مورد تهديد قرار مي‌دهد، از اين جهت هر گونه برنامه ريزي بر اساس نيروهاي اسلامي در جامعه، غير ممکن خواهد بود. با توجه به موارد فوق کاملاً مشخّص مي‌شود که حکم ارتداد، يک حکم اجتماعي و سياسي است، هم چنين آنچه در روايات در مورد حکم ارتداد بيان شده، در زماني است که انکار دين اسلام از روی جحد باشد، يعني شخصي به رغم حقانيت دين اسلام به جهت انگيزه‏هاي نادرست از دين اسلام خارج شده و در مقابل آن موضع‏گيري نمايد؛ بنابراين اگر کسي دين ديگري غير از اسلام را (آن هم پس از بررّسي و به دور از هر گونه حُبّ و بُغض و مشکلات ديگر) انتخاب نمايد، اين عقيده براي او محترم است، تا زماني که به صورت موضع‏گيري در مقابل اسلام و تهديد آن در نيايد. به همين خاطر، ارتداد تضادي با آزادي عقيده (که در اسلام محترم شمرده شده است) و انتخاب ندارد. البته احترام به آن، به معناي حقانيت و درستي هر عقيده‏ اي نمي‌باشد. حکم ارتداد در اديان آسماني ديگر نيز بيان شده و اختصاص به اسلام ندارد. طبيعي است که هر ديني براي محافظت از کيان خود، راهکارهايي را براي وحدت پيروان انديشيده باشد. در مورد اديان ديگر و از جمله مسيحيت بايد توجه داشت که: اين دين دقيقاً آن نيست که حضرت مسيح آورده باشد. آنچه به نام انجيل امروزه در دست مسيحيان قرار دارد، کتاب آسماني حضرت مسيح نيست. اين مطلب را مسيحيان نيز اذعان دارد. در انجيل موجود، جملاتي وجود دارد که به آمدن پيامبري پس از مسيح بشارت داده و به پيروي از او فرمان داده است. اگر کسي پس از تحقيق و بررسي به اين نتيجه برسد که پيامبر پس از مسيح، حضرت محمد است و به او ايمان آورد، به پيام انجيل و حضرت مسيح گوش فرا داده است و حتي از جهت دين آن‏ها نبايد مرتد محسوب شود. اگر به فرض بپذيريم که هيچ گونه تحريفي در اين دين صورت نگرفته باشد، اما از آن جا که دين اسلام خود را تکميل کننده دين مسيحيت مي‌شناسد و به آن به عنوان ديني که در زمان خود صحيح بوده اما اکنون نسخ شده است، نگريسته مي‌شود، هم چنين چون دين اسلام آخرين پيام الهي است شخص مؤمن به خداوند بايد به آخرين پيام الهي گوش فرا دهد. مسيحي اگر به خدا ايمان داشته باشد، کاملاً معقول و منطقي است که به دين اسلام و کامل‏ترين پيام آسماني اعتقاد داشته باشد. با وجود پيام کامل الهي، تبعيت از پيامي که زمان آن سپري شده و نسبت به آخرين پيام، کامل نيست، غير منطقي است. در موردحکم ارتداد و آزادي عقيده اضافه مي‌کنيم که دين اسلام فطري است. اگر فردي به اصول و فروع اسلام آشنا باشد و حالت انکار نداشته باشد، به صورت طبيعي و معمولي به آن ايمان مي‏ آورد. قرآن مي‏گويد: «لا اکراه في الدين؛ در پذيرش عقيده اکراه نيست». اصولاً عقيده با اکراه سازگار نيست. اين سخن درستي است اما قرآن به دنبال سخن مذکور مي‏گويد: «قد تبيين الرشد من الغي؛ راه راست از راه‏هاي انحرافي و نادرست روشن است».(3) يعني وقتي راه رشد و حقيقت آشکار است، دليلي براي اکراه و اجبار وجود ندارد، زيرا عقل سليم بدون داشتن انکار و عناد آن را پذيرا است. اما انسان حق ندارد از آزادي سوءاستفاده کند و به بهانه آزادي، اعتقادات جامعه را به باد مسخره بگيرد و امنيت فکري و فرهنگي اجتماع را متزلزل و مختل نمايد.و حکم ارتداد نيز براي چنين موردي است. اين سخن نيز مورد پذيرش عقل و عرف است. حال اگر فردي در خانواده مسلمان تشخيص داد که دين اسلام بر حق نيست، مي‏تواند دين ديگر را انتخاب کند، اما در جامعه‏ اي که براساس اعتقادات و باورهاي ديني، قوانين، رفتارهاي اجتماعي و فردي، اميال و آرزوهاي انسان‏ها ارزش‏هاي اخلاقي شکل گرفته که هر يک از اين موارد کارکردهاي بسياري در زندگي فردي و اجتماعي دارد، حق ندارد در برابر دين و اعتقادات موضع‏گيري نموده و درصدد تخريب آنها باشد، زيرا آثار نامطلوب در زندگي فردي و ا جتماعي ايجاد خواهد کرد و باعث تزلزل ارکان اجتماعي خواهد شد، بنابراين ارتداد از اين جهت که افکار عمومي و ايمان مردم را متزلزل مي‏کند، اظهار آن روا و شايسته نيست، و با وجود يک سري شرايط اسلام با مرتد برخورد مي‏کند. اما اگر باور خود را رواج نداد و به امنيت فکري و فرهنگي جامعه آسيبي وارد نکرد، به او کاري ندارند و حکم ارتداد نداشته و عقيده‏ اش نزد خودش محترم است. اين که خدا با او چگونه برخورد مي‏کند، تنها خدا مي‏داند که وي صداقت دارد يا از روي عناد و لجاجت به اين عقيده روي آورده است. خداوند فرداي قيامت بر پايه عدل و حکمت، با او رفتار خواهد کرد.
پي‌نوشت‏ها:
1. آل عمران (3) آيه 73.
2. تفسير نمونه، ج 2، ص 614.
3. بقره (2) آيه 256.

چرا در جنگ زنان را اسیر می کنند؟

 

پيامبر خدا صلى‏ الله ‏عليه و ‏آله و سلّم: - وقتى به ايشان عرض شد : دوست دارم داناترين مردم باشم- : از خدا پروا داشته باش ، تا داناترين مردم باشى . كنز العمّال : 44154 منتخب ميزان الحكمة : 406

 

پرسش 1:
چرا مسلمانان در جنگ زنان را اسير مي کردند؟

پاسخ:
با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما ؛ و تشكر به خاطر ارتباطتان با اين مركز؛
اگر منظورتان اين است كه فقط مسلمانان در جنگ زنان را اسير مي كنند، اين طور نيست، زيرا در جنگ ها و خصوصاً در قديم مرسوم بوده كه زنان را علاوه بر مردان به اسارت مي گرفته اند و اختصاصي به اسلام ندارد.
فرض كنيد دولتي كافر به جامعه اسلامي حمله كرده و در نتيجه نبرد افرادي از سپاه دشمن به اسارت در آمدند ؛ مسلما در بين آنها اقشار گوناگوني از زن ومرد مي توانست حضور داشته باشد كه همه به عنوان مقابله با اسلام و كمك به سپاه كفر به حكومت اسلامي حمله كرده اند ؛ حال تكليف اين عده چيست و حكومت اسلامي چگونه بايد با آنها برخورد كند؟
جواب از چند مورد بيرون نيست ؛ يا بايد آنها را از دم تيغ بگذراند يا در زندان اسير كرده و يا آنها را آزاد نمايد ؛ اگر دقت كنيم همه اين موارد دچار مشكلات عديده اي است ؛زنداني كردن اسرا علاوه بر همه مفاسدي كه اصل قانون زندان در پي دارد، بار مالي سنگيني را بر دولت اسلامي تحميل مي كرد .جداي آن كه با نياز مالي بسيار مسلمانان در آن مقطع زماني وكمبودهاي فراوان و حجم زياد اسرا اين امر امكان پذير نبود . اصولاً در آن زمان چنين راهكاري وجود نداشت ، بلكه با تأمين مخارج زندگي بردگان ، از آنها استفاده كاري مي كردند.
كشتن همه اسرا هم نتايج مثبتي در پي نداشت زيرا بسياري از اين افراد شناخت كاملي از اسلام نداشتند .چه بسا با آشنايي درست به اسلام مي گرويدند . به علاوه كشتن بيشتر افراد آثار و نتايج سوء فرهنگي و رواني در پي داشت كه با فلسفه اسلام همخواني نداشت .
از طرف ديگر آزادي همه اسرا هم كاري بسيار نامعقول بود زيرا اين افراد كساني بودند كه با اسلام و مسلمانان به جنگ برخاسته ،حتي برخي از آنان را كشته بودند . به علاوه آزادي آنها همان و بازگشت به آغوش كفار و آمادگي براي شركت در نبرد بعدي همان ؛ پس ناچار لازم بود بدون آن كه نگهداري آنها هزينه و فشاري بر جامعه اسلامي وارد كند، اين افراد در متن جامعه به نوعي وارد شوند كه هم آثار مثبت اقتصادي و رفاهي براي جامعه در پي داشته باشند و هم زمينه آشنايي آنها با حقايق اسلام و بستر ميل وگرايش به اسلام در آنها فراهم گردد و اين همان قانون برده داري مورد امضا وتجويز اسلام بود كه اعمال شد .
هرچند علاوه بر همه اينها نبايد از ياد برد كه اين نوع برده ها در نهايت ندرت بودند ،زيرا چنان كه در تاريخ ذكر شده، بسياري از اسرا با تبادل با اسراي مسلمان يا با دادن فديه و يا با تعليم خواندن و نوشتن به مسلمانان آزادي خود را به دست مي آوردند ، به علاوه اكثر اين افراد اسير خود بردگان و كنيزاني در جامعه كفر بودند ، يعني قبل از اسارت نيز خود برده و كنيز محسوب مي شدند و در حقيقت كساني بودند كه توسط دلالان و تجار برده از مناطق ديگر اسير مي شدند و در مناطق مختلف دنيا به فروش مي رسيدند .
در مورد به اسارت گرفتن زنان مي توان اضافه كرد :
گاهي اوقات نيز فقط مردان به جنگ مي رفتند مانند جنگ بدر که دراين صورت زنان اسير نمي شدند . گاهي كه زنان به صورت مستقيم و غير مستقيم در جنگ حضور داشتند ، اسير مي شدند. نيز ممكن بود كه در يك قبيله تمام مردان در جنگ باشند كه يا كشته و يا اسير شوند‌، در اين صورت زنان نيز به اسارت در مي آمدند و اين موضوع در آن عصر ، امري متعارف و معمولي بلکه تا حدي ضروري به حساب مي‌آمد، زيرا بعد از کشته شدن مردان جنگجوي سپاه دشمن يا يک طايفه،‌ اگر زنان و کودکان به عنوان اسارت برده نمي‌شدند و از آنان مراقبت و نگهداري نمي‌شد و هزينه زندگي آنان تأمين نمي‌گرديد،‌مشکلات زيادي براي خود ‌آنها به وجود مي‌آمد، چون زنان نمي‌توانستند امور زندگي خود و نيازهاي خانواده را تأمين کنند، بنابر اين ضرورت اجتماعي آن زمان چنين اقتضا مي‌کرد که زنان و کودکان به اسارت گرفته شوند تا هم از نظر معيشت تأمين گردند، هم از نظر اخلاقي و فرهنگي و تربيت داراي سرپرستي باشند که به آنان رسيدگي نمايد و هم در جامعه اسلامي رشد كرده و با فرهنگ اسلامي آشنا شوند.
آن عصر زنان کاملاً وابسته به مردان بودند و به شدت نياز به سرپرست داشتند . سرپرستي هم بايد توسط مردان انجام مي‌شد، همچنين اگر زنان و کودکان را رها مي‌کردند، مورد حمله و تجاوز طايفه‌ها و گروه‌ها و افراد قدرتمند ديگر قرار مي‌گرفتند.
البته اسلام بعد از به اسارت گرفتن زنان و کودکان و افراد ديگر زمينه‌هاي زيادي براي آزادي تدريجي آنان فراهم کرده که در کتاب‌هاي فقهي آمده است.
براي آگاهي بيشتر به کتاب‌‌هايي مانند:
1) نگاهي به بردگي، از محمدعلي گرامي؛ 2) اسلام و مسأله آزادي بردگي،‌از موسوي زنجاني؛ 3) بردگي در اسلام، ‌از صادق ايرجي، مراجعه نماييد.

پرسشگر گرامي با سلام و سپاس از ارتباطتان با اين مرکز
به چنين کراهتي( انداختن انگشتر به انگشت شست)دست نيافتيم . آنچه زياد تأکيد شده ، انگشتر را به دست راست نمودن است؛ انگشتر به دست چپ کردن نيز تنها در صورت استنجا و طهارت اگر اسماي متبرکه داشته باشد، نهي شده است.(1)
درارتباط هاي بعدي نام مرجع خود را ذکر کنيد.
پي نوشت:
1.حليه المتقين،ص 31.

سلام.. من مطالبی درباره ی تقسیم بندی حقوق و وظایف مردان و زنان بر اساس توانایی های جسمی آنها خواندم و قبولشان هم دارم... مگر در قرآن نیامده که برتری به تقوا است؟؟ با وجود این چرا هنگام نماز خواندن مرد باید جلوی زن بایستد؟؟؟؟ زیرا امکان دارد زن با تقواتر از مرد باشد.... ویک سؤال دیگر.. آیا دلیل به سن تکلیف رسیدن دختران در 9 سالگی مدت زمانی است که زن به دلیل عذر شرعی نمی تواند نماز بخواند ولی مرد می تواند نماز بخواند تا با این وسیله (زودتر به سن تکلیف رسیدن) جبران شوداست یا خیر؟؟؟ و اگر دلیل این است خوب آیا قوای جسمانی یک دختر 9 ساله با یک پسر 15 ساله برابری می کند برای روزه گرفتن؟؟ زیرا بسیاری از دختران را دیده ام که به این دلیل روزه نمی گیرند. آیا عقل یک پسر 15 ساله با یک دختر 9 ساله از نظر اسلام برابر است؟؟ زیرا می دانیم که هر دو باید پس به تکلیف رسیدن نماز بخوانند و به دستورات دینی پایبند باشند. و مسلّماً یک انسان عاقل در انجام دادن تکالیف و وظایف خود دقیق تر و کوشاتر است. و در سوره ی زخرف آمده است که نبوت یک نعمت است. اگر نعمت است پس چرا زنان از این نعمت بهره مند نبودند؟؟ و من سوالات زیادی در این باره دارم آیا پرسیدن این سوالات گناه است؟؟؟؟ یا علی...

سؤال 1- من مطالبی درباره ی تقسیم بندی حقوق و وظایف مردان و زنان بر اساس توانایی های جسمی آنها خواندم و قبولشان هم دارم... مگر در قرآن نیامده که برتری به تقوا است؟؟با وجود این چرا هنگام نماز خواندن مرد باید جلوی زن بایستد؟؟؟؟ زیرا امکان دارد زن با تقواتر از مرد باشد؟

پاسخ:
پرسشگر گرامي با سلام و سپاس از ارتباطتان با اين مرکز
يكى از مسلّمات اسلامى اين است كه احكام شرعى تابع و برگرفته از مصالح و مفاسد واقعى است، يعنى هر امر شرعى به علت مصلحت ضرورى است و هر نهى شرعى ناشى از مفسده‏اى است كه بايد ترك شود. خدا براى اين كه بشر را به يك سلسله مصالح واقعى كه سعادت او در آن است برساند، امورى را واجب يا مستحب كرده است . براى اين كه بشر از مفاسد دور بماند، او را از پاره‏اى كارها منع نموده است. اگر مصالح و مفاسد نبود، نه امرى بود و نه نهيى.
مصالح و مفاسد و به تعبير ديگر حكمت‏ها به گونه‏اى است كه اگر عقل انسان به آن‏ها آگاه گردد، عقل نيز همان حكم را مى‏كند كه شرع بيان كرده است.
جلو بودن مرد از زن در هنگام نماز برتري حساب نمي شود تا آن را با تقواي زن و مرد ارتباط بدهيم. بلکه جلو بودن مرد از زن در هنگام نماز اصلا ربطي به تقوا ي بيش تر و کمتر ندارد. ممکن است يک زن در مقام تقوي به مراتب از مرد بالاتر باشد، ولي در عين حال حکم مسأله از نظر مراجع همين است.
ممکن است فلسفه اصلي آن باشد که جاذبه جنس مخالف روي فکر و روح ديگري اثر گذار باشد . اگر زن با فاصله کم جلو تر از مرد يا محاذي و مساوي باشد و پرده و مانع در بين نباشد، جاذبه جنس مخالف روح و فکر مرد ها را در هنگام نماز گرفتار مي کند، حالت خضوع وخشوع را از بين مي برد. نيز ممکن است حکمت هاي ديگري درکار باشد. در هرصورت اين مسأله براساس تقوي حساب نشده است، بلکه مصلحت هاي ديگري در کار مي باشد.(1)

پي نوشت:
1.آيت الله سيستاني، توضيح المسائل مسأله 874 و8751.
--------------------------------

پرسش 2- دليل به سن تکليف رسيدن دختران در 9 سالگي مدت زماني است که زن به دليل عذر شرعي نمي تواند نماز بخواند ،ولي مرد مي تواند نماز بخواند تا با اين وسيله (زودتر به سن تکليف رسيدن)جبران شود است ؟ اگر دليل اين است، آيا قواي جسماني يک دختر 9 ساله با يک پسر 15 ساله برابري مي کند، براي روزه گرفتن ،زيرا بسياري از دختران را ديده ام که به اين دليل روزه نمي گيرند؟

پاسخ:
دليل اين مسأله که دختران در 9 سالگي به سن بلوغ مي رسند، رشد عقلي و فکري دختران است که زود تر از پسران به رشد فکري مي رسند . اين يک امتياز براي دختران حساب مي شود که زود تر از پسران به رشد عقلي مي رسند و شايستگي انجام تکليف را پيدا مي کنند، اين که آيا زودرس بودن بلوغ دختران، وسيله جبران دوران عادت ماهيانه خانم ها هم است،ممکن است زود رس بودن بلوغ دختران اين مسأله را هم جبران کند، لکن زودرس بودن بلوغ جنسي در دختران مربوط به خلقت و آفرينش آنان است. بلوغ جنسي دختران از نظر تکويني در سني کم تر از سن پسران محقق مي شود.
انديشه و عقل دختران نيز زودتر از پسران شکفته مي‏شود .دليلش آن است که دختران قبل از پسران زبان مي‏ گشايند. زودتر از آنان آغاز به سخن مي‏کنند. با توجه به رابطه غير قابل انکاري که بين انديشه و سخن گفتن وجود دارد، اين نتيجه به دست مي‏ آيد که دستگاه فکري دختران زودتر از پسران به کار مي‏ افتد.(1)
اما نسبت به ضعف جسماني دختران در انجام تکاليف شرعي:
دختري که به سن بلوغ رسيده باشد، در صورت امکان واجب است روزه را بگيرد و تکاليف شرعي را انجام دهد،ولي اگر در اثر ضعف جسمي توان روزه گرفتن را نداشته باشد، در صورتي که روزه گرفتن براي او حرجي باشد، يعني روزه گرفتن براو به طوري سخت باشد که عادتا قابل تحمل نباشد و يا خوف ضرر داشته باشد،در اين صورت روزه گرفتن براي او واجب نيست، و هر زمان قدرت بر روزه گرفتن پيدا نمود، قضاي آن را بگيرد(2)
1- آيت الله بهجت: بايد قضاي روزه ها را بعدا بگيرد ولي کفاره ندارد
پي نوشت ها:
1. محمد تقي فلسفي، بزرگسال و جوان، ج 2، ص 135.
2. سؤال تلفني (7741415-0251) از دفتر آيت الله سيستاني
-----------------------------

پرسش 3- آيا عقل يک پسر 15ساله با يک دختر 9 ساله از نظر اسلام برابر است؟؟زيرا مي دانيم که هر دو بايد پس به تکليف رسيدن نماز بخوانند و به دستورات ديني پايبند باشند..و مسلما يک انسان عاقل در انجام دادن تکاليف و وظايف خود دقيق تر و کوشاتر است..

پاسخ:
پرسشگر گرامي با سلام و سپاس از ارتباطتان با اين مرکز
همان طور که در پاسخ سؤال ديگري شما بيان شد، دستگاه فکري دختران زودتر از پسران به کار مي ‏افتد و معمولا دختران در 9 سالگي همان بلوغ فکري را پيدا مي کنند که پسران در 15 سالگي به دست مي آورند.
-----------------------------

پرسش 4- در سوره زخرف آمده است که نبوت يک نعمت است..اگر نعمت است پس چرا زنان از اين نعمت بهره مند نبودند؟

پاسخ:
در اين که نبوت، نعمت و رحمتي است که نصيب بندگان برگزيده مي شود، شکي نيست. کسي که به مراتب بالاي عبوديت و بندگي برسد، از جانب خدا برگزيده مي شود. نعمت وحي نصيب او مي گردد و به علم الهي آموخته مي شود و باب الهامات غيبي بر وي گشوده مي گردد و...
اما اين نعمت و خبر شدن از غيب و خبر دادن از غيب و...، فرع بر عبوديت و بندگي است . اول بايد فرد عبد الله و ولي الله شود تا بعد برگزيده گشته و قلبش به نور خدا نوراني شده و از علم لدني مملو گردد . تا اين جا به هيچ وجه مختص مردان نيست.
اين مريم سلام الله عليها است که به بيان قرآن به مراتب بالاي بندگي مي رسد. خدا او را مانند آدم و ابراهيم و نوح و...، بر مي گزيند. ملائکه خدا بر او نازل مي شوند و از غيب او را خبر مي دهند که تو را برگزيديم و به تو فرزندي خواهيم داد که بر بني اسرائيل رسول خواهد بود:
وَ إِذْ قالَتِ الْمَلائِكَةُ يا مَرْيَمُ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفاكِ وَ طَهَّرَكِ وَ اصْطَفاكِ عَلى‏ نِساءِ الْعالَمينَ يا مَرْيَمُ اقْنُتي‏ لِرَبِّكِ وَ اسْجُدي وَ ارْكَعي‏ مَعَ الرَّاكِعينَ ... إِذْ قالَتِ الْمَلائِكَةُ يا مَرْيَمُ إِنَّ اللَّهَ يُبَشِّرُكِ بِكَلِمَةٍ مِنْهُ اسْمُهُ الْمَسيحُ عيسَى ابْنُ مَرْيَمَ وَجيهاً فِي الدُّنْيا وَ الْآخِرَةِ وَ مِنَ الْمُقَرَّبينَ وَ يُكَلِّمُ النَّاسَ فِي الْمَهْدِ وَ كَهْلاً وَ مِنَ الصَّالِحينَ (1)
اى مريم، از پروردگارت اطاعت كن و سجده كن و با نمازگزاران نماز بخوان. اين ها از خبرهاى غيب است كه به تو وحى مى‏ كنيم. و گر نه آن گاه كه قرعه زدند تا چه كسى از ميان شان عهده‏دار نگهدارى مريم شود، آن گاه كه كارشان به نزاع كشيد، تو در نزدشان نبودى. فرشتگان گفتند: اى مريم، خدا تو را به كلمه خود بشارت مى ‏دهد. نام او مسيح، عيسى پسر مريم است، در دنيا و آخرت آبرومند و از مقرّبان است. با مردم هم چنان كه در بزرگى، در گهواره سخن مى‏گويد، و از شايستگان است.
ساره همسر ايراهيم خليل است که ملائکه را مي بيند و از آنان مي شنود که فرزند دار خواهد شد و...:
وَ لَقَدْ جاءَتْ رُسُلُنا إِبْراهيمَ بِالْبُشْرى‏ قالُوا سَلاماً قالَ سَلامٌ فَما لَبِثَ أَنْ جاءَ بِعِجْلٍ حَنيذٍ فَلَمَّا رَأى‏ أَيْدِيَهُمْ لا تَصِلُ إِلَيْهِ نَكِرَهُمْ وَ أَوْجَسَ مِنْهُمْ خيفَةً قالُوا لا تَخَفْ إِنَّا أُرْسِلْنا إِلى‏ قَوْمِ لُوطٍ وَ امْرَأَتُهُ قائِمَةٌ فَضَحِكَتْ فَبَشَّرْناها بِإِسْحاقَ وَ مِنْ وَراءِ إِسْحاقَ يَعْقُوبَ قالَتْ يا وَيْلَتى‏ أَ أَلِدُ وَ أَنَا عَجُوزٌ وَ هذا بَعْلي‏ شَيْخاً إِنَّ هذا لَشَيْ‏ءٌ عَجيبٌ قالُوا أَ تَعْجَبينَ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ رَحْمَتُ اللَّهِ وَ بَرَكاتُهُ عَلَيْكُمْ أَهْلَ الْبَيْتِ إِنَّهُ حَميدٌ مَجيد؛(2)
به تحقيق رسولان ما براى ابراهيم مژده آوردند. گفتند: سلام. گفت: سلام. و لحظه‏اى بعد گوساله‏اى بريان حاضر آورد. و چون ديد كه بدان دست نمى‏يازند، آنان را ناخوش داشت و در دل از آن ها بيمناك شد. گفتند: مترس، ما بر قوم لوط فرستاده شده‏ايم. زنش كه ايستاده بود، خنديد. او را به اسحاق بشارت داديم و پس از اسحاق به يعقوب.
زن گفت: واى بر من، آيا در اين پيرزالى مى‏زايم و اين شوهر من نيز پير است؟ اين چيز عجيبى است. گفتند: آيا از فرمان خدا تعجب مى‏كنى؟ رحمت و بركات خدا بر شما اهل اين خانه ارزانى باد. او ستودنى و بزرگوار است.
به گواهي روايات فراوان، بعد از وفات رسول خدا جبرئيل بر حضرت زهرا فرود مي آمد . حوادث آينده را به اطلاع ايشان مي رساند . ايشان فرموده هاي جبرئيل را املا مي کرد. حضرت علي مي نوشت که مجموعه آن "مصحف فاطمه" (ع) شد.
اما نبوت تشريعي و رسالت ، تکليف و شاني اجرايي است که خداوند حکيم فقط مردان را براي اداي رسالت برگزيده ،زيرا اين شان هم اختلاط و مواجهه با مردم را نياز دارد که خداوند آن را براي زنان جز در موارد لازم نپسنديده ، رسول بايد داراي شرايطي باشد که کلام و امرش را نافذ گرداند. بشر معمولا نخوت دارد به خصوص مردان و بزرگان بشر که بيش تر مردان بوده اند ،پذيرش نبوت و هدايت و رهبري و پيشوايي يک زن را براي خود کسر شان مي دانند . اگر پيامبران از جنس زن بودند ، در ماموريت کم تر قرين موفقيت مي شدند. بدين جهت و به جهاتي ديگر که نمي دانيم و شايد اصل آن جهات باشد، خداوند مصلحت ديده اين شان را به مردان واگذارد . ما را که به مصالح آگاه نيستيم، سزاوار نيست مشرکان قريش را همرنگ شده و در تقسيم رحمت و نعمت، به خدا رهنمود دهيم:
وَ قالُوا لَوْ لا نُزِّلَ هذَا الْقُرْآنُ عَلى‏ رَجُلٍ مِنَ الْقَرْيَتَيْنِ عَظيمٍ أَ هُمْ يَقْسِمُونَ رَحْمَتَ رَبِّكَ؛ (3)
گفتند: چرا اين قرآن بر مردى از بزرگمردان آن دو قريه نازل نشده است؟ آيا آنان رحمت پروردگارت را تقسيم مى‏كنند
در حالي که خدا خود داناتر است که رسالتش را به دوش چه کسي بگذارد:
اللَّهُ أَعْلَمُ حَيْثُ يَجْعَلُ رِسالَتَه‏(4)
خدا داناتر است كه رسالت خود را در كجا قرار دهد.

پي نوشت ها:
1. آل عمران(3)آيه43-46.
2.هود(11)آيه70-73.
3. زخرف(43)آيه31-32.
4. انعام(6)آيه124.

حكم امام درباره اعدام سلمان رشدي، از آن رو بود كه مقدس ترين اعتقادات..
حكم امام درباره اعدام سلمان رشدي، از آن رو بود كه مقدس ترين اعتقادات متجاوز از سه ميليارد مسلمان جهان را زير سؤال برده ...

چراحکم اعدام برای سلمان رشدی صادرشد اما برای کسانی که کاریکاتور پیامبر راکشیدند و به اسلام توهین می کنند این حکم صادر نمی شود؟

پاسخ:
پرسشگر گرامي با سلام و سپاس از ارتباطتان با اين مرکز
حكم امام درباره اعدام سلمان رشدي، از آن رو بود كه مقدس ترين اعتقادات متجاوز از سه ميليارد مسلمان جهان را زير سؤال برده، هم پيامبر را استهزاء كرده، هم قرآن را آيات شيطاني قلمداد نموده بود. با هماهنگي استكبار جهاني بر ضد اسلام كتابي نوشته بود، تا در اذهان مردم اروپا و امريكا و شرق و غرب، آيين اسلام را برگرفته از شيطان جلوه دهد. سلمان رشدي تنها يك مرتد و محارب و مفسد في الارض نيست، بلكه وسيله اي براي تهاجم فرهنگي آميخته با اتهامات و دروغ ها عليه اسلام و حضرت محمد شده است. فتواي امام در جهت خنثي كردن يك توطئه جهاني بود كه همه آن ها مي خواستند كتاب را به تمامي زبان ها ترجمه كنند و به سهولت در اختيار جوان هاي مسلمان و كساني كه هوادار اسلام هستند بگذارند. حكم قتل او در درجه اوّل يك حركت سياسي و تدافعي عليه استكبار بود. در درجه دوم يك حكم شرعي و در درجه بعد يك حكم اعتقادي و مذهبي و سياسي .
توهين هائي که بعدها در رسانه ها به به مقدسات اسلامي شد، در حدي نبود که نياز به صدور حکم اعدام داشته باشد. گرچه در برابر آن ها نيز تا حدي از سوي مسلمانان عکس العمل مناسب صورت گرفت.
حكم قتل سلمان رشدي از باب ارتداد بوده كه در مورد ديگران اين گونه نبوده است.

وقتی خدا به همه چیز اگاه است چرا زن باید موقع نماز خود را بپوشاند؟

پاسخ: در مورد حجاب زنان در نماز، به دليل و روايت خاصي در بيان حكمت آن برخورد نكرده ايم، در حالي كه اصل وجوب پوشش زنان در آنها بيان شده است. در عين حال كه مي دانيم و اطمينان داريم احكام دين اسلام بر اساس مصالح واقعي است كه خداوند عالَم به تمام اسرار آن ها آگاهي داشته و بر بندگان مقرر و معين كرده تا به مصالح واقعي احكام دست يافته و به سعادت و كمال برسند.
همچنين به عنوان يك حكمت عام در احكام دين اسلام مي دانيم كه مقررات الهي سنجشي براي ميزان تعبد و تسليم انسان در مقابل پروردگار است كه چقدر اهميت و ارزش به رضاي الهي مي نهد. اگر خواستة دل بر خلاف رضاي الهي باشد، چگونه عمل خواهد كرد و ميزان تعبد و تسليم او در مقابل آفريدگار جهان و عالِم به تمام اسرار هستي چگونه خواهد بود.
با اين توضيحات در مورد حجاب در نماز مي گوييم:
حكمت پوشش بدن و رعايت حجاب اسلامى بر زن در حال نماز پنهان كردن و مستور نمودن خود از خدا نيست؛ زيرا چيزى از علم خدا پنهان نيست و خداوند بر همه چيز در همه حالات آگاه است، بلكه يكى از حكمت¬هاى اين حكم رعايت ادب است، يعنى بدون ستر و پوشش لازم، هنگام نماز خواندن، نوعي بى احترامى به حساب ميآيد. اين مسئله در تمام اديان در هنگام عبادت وجود داشته و براي زنان اين اهميت ويژه بوده است.
در دين اسلام براي نماز و ايستادن در مقابل پروردگار و راز و نياز با او، آداب و احكامي قرار داده شده تا انسان آمادگي لازم براي حضور در مقابل پروردگار را پيدا كند. از جمله طهارت قبل از نماز و وضو و رو به قبله ايستادن و... كه برخي از آن موارد آداب مستحب است، مانند لباس پاكيزه پوشيدن، استفاده از عطر و به طور كامل پوشيده بودن.
مورد اخير در مورد زنان واجب است كه مي تواند به دلائل مختلف باشد، از جمله اين كه به زنان مي¬فهماند حجاب و پوشاندن بدن در مقابل ديگران آن قدر اهميت دارد كه خداوند آن را حتي در نماز و راز و نياز با خود نيز خواسته است..هم چنين حجاب در نماز نوعي تمرين مستمر و روزانه براي حفظ حجاب و تاكيد بر آن در درون جامعه و اجتماع است. در حقيقت همراه نماز، درس عفّت و پوشش مناسب مي دهد، تا الگوي رفتاري و كرداري زن مسلمان را معرفي كند. در عين حال پوشش كامل در پنج نوبت در شبانه روز تمرين و تلقين عملي بسيار خوب و مناسبي بر پوشش و حجاب اسلامي زن مسلمان است.
بنابر اين مي تواند حجاب ازجمله عواملي باشد كه در پاسداشت دائمي پوشش اسلامي زن و جلوگيري از آسيب پذيري او نقش مهمي ايفا كند. اگر بپذيريم اسلام همواره درصدد حفظ حجاب بانوان و مصونيت آنها است و به عفّت و پاكدامني سفارش مي كند، متوجه مي شويم پوشش كامل همسو با اين ايده است.
از طرف ديگر نماز خواندن در منظر مردم و در اماكن عمومي و مساجد و مجامع، حجاب كامل مي طلبد، به ويژه براي زنان تا از نگاه ديگران مصون بمانند، مخصوصاً كه در نماز ركوع و سجده و نشست و برخاست است، در اين صورت حجاب كامل موجب مصون ماندن زنان از نگاه ديگران و باعث حفظ آرامش روحي نمازگزار، نيز پاسداري از عفّت عمومي مي شود و چون تفاوتي بين نوع پوشش نماز گزار در موارد و شرايط متفاوت نيست، در مواردي نيز كه زن در خانه خود ودر جاي خلوت است، اين حكم در آن جا نيز تعميم داده شده و استثنا نشده است، در عين حال كه اين احتمال وجود دارد كه در هر لحظه نامحرمي داخل خانه و حتي در جاي خلوت شده و زن را در حالي كه حجاب ندارد، ببيند. در هر حال اين مسئله در احساس آرامش زن و احساس حضور در مقابل پروردگار تاثير بسيار دارد.

سلام، ابتدا لازم می دانم از جواب های عالی، سریع و صریح شما بی نهایت تشکر کنم. سؤالم این بود که آیا مقام معظم رهبری بر خلاف نصّ قانون اساسی پیشین که مرجعیت را شرط رهبری می دانست انتخاب نشده اند؟ و این انتخاب غیرقانونی نبوده؟ چون ظاهرا شرط اجتهاد به جای مرجعیت بعد از انتخاب ایشان به رهبری صورت گرفته است. متشکرم

پاسخ:
پرسشگر گرامي باسلام و تشکر از ارتباطتان با اين مرکز
قبل از آن که مقام معظم رهبري به رهبري انتخاب شود، در زمان حضرت امام و توسط شوراي بازنگري قانون اساسي كه توسط امام تعيين شده بود، شرط مرجعيت از قانون اساسي حذف شده بود وآيت الله خامنه اي طبق قانون اساسي باز نگري شده که از آن شرط مرجعيت براي رهبري حذف شده بود، انتخاب گرديد.
مرحوم امام خميني در زمان حيات خود و دقيقاً درتاريخ 1368/3/4 فرمان بررسي مجدّد قانون اساسي را صادر فرمودند و عدّه اي از نخبگان را تعيين نمودند تا مواردي را كه نياز به اصلاح دارد، اصلاح نموده و به رؤيت ايشان برسد. كميتة مذكور دراسرع وقت اصلاحات مورد نظر را انجام داد و به تأييد امام راحل رسيد، از جمله تغييرات مهم در قانون اساسي كه پيش از رحلت امام مورد تأييد ايشان قرار گرفت و مبناي عمل مجلس خبرگان رهبري واقع شد، برداشتن شرط مرجعيت از رهبري بود.
در قانون اساسي مصوب 1358 يكي از شروط رهبري را مرجعيت قرار داده بودند. اين شرط در كميتة بررسي قانون اساسي تعيين شده از سوي امام راحل به شرط كفايت اجتهاد تغيير كرد. نظر امام اين بود كه براي ادارة نظام و رهبري جامعه، شرط اجتهاد كافي است. همان گونه كه به آگاهي رسيد، كليه اصلاحات به عمل آمده مورد تأييد امام راحل قرار گرفت و به تأييد ملت نيز رسيد. پس از رحلت امام خميني در جلسة خبرگان 1368/3/14 شمسی مصادف با 29 شوال 1409 قمری، مقام معظم رهبري با اكثريت قاطع اعضاي مجلس به عنوان رهبر نظام جمهوري اسلامي ايران برگزيده شدند.
مراتب اجتهاد مقام معظم رهبري قبلاً مورد تأييد بسياري از مراجع تقليد قرار گرفته بود . بعد از ارتحال آيت الله اراکي، مقام معظم رهبري به عنوان يکي از مراجع تقليد از سوي جامعة مدرسين حوزة علميه قم مورد تأييد قرار گرفت و طي اطلاعية مهمي كه جامعه محترم مدرسين منتشر کرد، مرجعيت 7 نفر ازعلما و مجتهدين اعلام گرديد که نام ايشان ميان آنان بود. بر اين اساس مقام رهبري بر اساس قانون اساسي جمهوري اسلامي انتخاب شده و بر خلاف قانون نبوده است.

چرا دیه زن تا یک سوم برابر مرد و از آن به بعد نصف است؟ آیا فلسفه آن معلوم است؟ ممنونم

شرح: چرا ديه زن تا يک سوم برابر مرد و از آن به بعد نصف است؟
پاسخ:
در مورد نصف بودن ديه، حکمت اصلي که در روايات بيان شود و غالب أدلّه بر محور آن قرار دارد، مسئوليت اقتصادي مردان در خانواده است که بايد، مهر، نفقه و... را بپردازند. فقدان مرد در خانواده ضربه مالي و اقتصادي را بر ديگر افراد خانواده تحميل مي کند. ضرر آن متوجه زن و فرزندان مي شود. در احکام شرع براي جبران اين موضوع اضافه ديه در مردان را مدّ نظر قرار داده است. فقدان مرد علاوه بر آسيب روحى و عاطفى كه بر خانواده وارد مى‏ كند، مشكل اقتصادى نيز به همراه دارد. پس شايسته و به جاست كه هر دو بعد، مورد توجه قرار گيرد. از اين رو مى‏ توان تصور كرد كه شاخص اصلى و كلى ديه، ديه زن است و مازاد بر آن به منظور جبران نارسايى و كمبود منبع درآمد مالى و اقتصادى است كه به وجود آمده، نه اين كه اصل، ديه مردان باشد و كمتر بودن ديه زن، نشانه نقص وجودى او باشد، يعني در اين مورد اضافه ديه، به خانواده مرد برمي گردد، نه به خودش.
در مساوي بودن ديه تا قبل از يک سوم، دليل خاصي در روايات بيان نشده است، اما شايد با توجه به معيار فوق، بتوان گفت چون تا قبل از يک سوم، آسيب اقتصادي چنداني در تأمين معيشت وارد نمي شود؛ بنابراين نيازي به نصف شدن تا قبل از يک سوم نيست. يا نيازي به دو برابر شدن ديه مرد، اما در بيش از اين مقدار آسيب در تأمين اقتصاد خانواده وارد مي شود.
از اين حکم حدّاقل اين مسئله را مي توان استنباط کرد، که مبناي دو برابر بودن ديه مرد، يا نصف بودن ديه زن، به معناي نصف بودن ارزش زن به مرد نيست که برخي از سايت هاي اسلام ستيز تبليغ مي کنند، چون در آن صورت مي توان گفت که پس چرا در کمتر از يک سوم مساوي هستند؟
اين حکم نشان مي دهد که ارزش گزاري براي زن و مرد نيست و موضوع حکم صرفاً جنسيت يا اعضاي مربوط به جنس خاص نيست.

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

صفحه‌ها