شأن نزول

چرا در آیه ولایت (انما ولیکم الله و.....) الذین (کسانی که) آمده است؟ در حالی که به اعتقاد شیعیان این آیه در شأن حضرت علی (علیه السلام) نازل شده است. چرا از الذی (کسی که ) استفاده نشده است؟

پاسخ:
در آيه فوق اوصاف كساني كه بعد از رسول خدا (صلی الله علیه و آله) ولايت دارند به صورت كلي بيان شده است و به اين جهت چون اين مفهوم كلي است از لفظ جمع براي آن استفاده شده است. گرچه ممكن است در خارج فقط يك مصداق داشته باشد.
در زمان رسول خدا (ص) اين سؤال در ذهن جامعه بوده و بارها و به صورت هاي مختلف اين سؤال را از محضر آن حضرت مطرح كرده اند، از جمله در ذيل همين آيه وارد شده كه جمعي از يهود ايمان آورده و به محضر رسول خدا مشرف شده و اعلام كردند كه حضرت موسي وصي و جانشين خود را معرفي كرد و يوشع بن نون را به عنوان جانشين شناساند و شما هم حتما وصي و جانشيناني داريد كه بعد از شما حق تصدي ولايت را دارد، آنان كيانند؟
آيه فوق در جواب آنان نازل شد و جانشين رسول خدا به وصف معرفي گرديد. مخاطبان هنوز نمي دانستند مصداق اين آيه كيانند. رسول خدا برخاست و با آنان به سوي مسجد روانه شد و وقت رسيدن به مسجد، سائلي را در حال خارج شدن ديدند. حضرت از او در حضور جمع يهود تازه مسلمان شده و ديگران پرسيد كه كسي به تو كمك كرده؟ گفت آري: پرسيد: چه كسي؟ او علي را نشان داد. حضرت پرسيد چه چيز به تو بخشيده است؟ او گفت انگشترش را در حالي كه در ركوع بود به من داد. رسول خدا وقتي اين سخنان را شنيد، تكبير گفت و آيه را تلاوت كرد و ولايت امام را به يهود مسلمان شده و ديگر مسلمانان اعلام كرد. (1)
پس در اين آيه مومناني كه شايستگي و حق تصدي ولايت دارند به وصف معين شده اند و بيان اين مفهوم كه مي تواند مصداق هاي متعدد داشته باشد، با لفظ جمع هيچ منعي ندارد و در قران هم سابقه دارد كه مفهومي كه مي تواند مصداق هاي متعدد داشته باشد با لفظ جمع بيان شده در حالي كه در خارج بيش از يك مصداق نداشته است. مثلا قرآن مي گويد:
الذين قال لهم الناس ان الناس قد جمعوا لكم فاخشوهم (2)
بنا بر روايات فراوان گوينده فقط نعيم بن مسعود اشجعي بود.
موارد اين گونه در قرآن و ادبيات عرب فراوان است و علماي عرب وجوهي براي آن ذكر كرده اند. (3)

پي نوشت:
1. بحراني، البرهان، تهران، بنياد بعثت، 1416 ق، ج2، ص318.
2. آل عمران(3)، آيه 173.
3. سيد عبد الحسين شرف الدين، رهبري امام علي در قرآن و سنت، ترجمه محمد جعفر امامي، قم، انتشارات اسلامي، ص283-287.
موفق و موید باشید.

آیه ولایت درباره ی چه کسی نازل شده و در کدام سوره قرآن قرار دارد؟ لطفا معنای آیه را بنویسید و درباره شأن نزول آن توضیح دهید.

پاسخ:
آیه 55 سوره مائده که ولی و سرپرست مؤمنان را برای همیشه معین کرده، به آیه ولایت معروف است و متن آن به شرح زیر است:
إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذينَ آمَنُوا الَّذينَ يُقيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ راكِعُونَ؛ سرپرست و ولىّ شما، تنها خداست و پيامبر او و آنها كه ايمان آورده‏ اند همان ها كه نماز را برپا مى‏ دارند، و در حال ركوع، زكات مى‏ دهند.
این آیه ولی مطلق و واجب الاطاعه برای مؤمنان را فقط خدا و رسول و مؤمنانی می داند که نماز می خوانند و در حال رکوع زکات می دهند و با توجه به این وصف و این که این آیه بعد از آیاتی نازل شده که ولایت یهود و نصارا بر مؤمنان را نفی می کند، معلوم می شود که آیه در صدد معرفی کسانی است که بر مؤمنان ولایت دارند و بعد از خدا و رسول، "مؤمنان نماز گذاری که در حال رکوع زکات می دهند"، را به عنوان ولی معین کرده است و معلوم می شود این وصف تعیین کننده است و مسلمانان باید ببینند زمان نزول این آیه کدام مسلمان یا مسلمانانی در حال رکوع نماز برای رضای خدا زکات داده اند. پس این آیه ناظر به شخص معینی است که در حال رکوع زکات داده و با توجه به روایات (1)، منظور امام علی (علیه السلام) می باشد که غیر از ایشان و فرزندان معصوم وی، ولی مطلق واجب الاطاعه نداریم و اگر کسی هم به اذن اینان متصدی امر ولایت گردد، تا زمانی که در خط مستقیم اینان باشد، اطاعت از او واجب است و اگر از راه حق منحرف شد، اطاعت از او مجاز نمی باشد.

پی نوشت ها:
1. بحرانی، البرهان، تهران، بنیاد بعثت، 1416 ق، ج 2، ص 318.

باسلام در مدرسه به ما آموختند كه پيغمبر خدا معصوم است و معصوميت را به معصوميت از گناه و معصوميت از اشتباه معنا كردند، در مورد معصوميت از اشتباه مثال مي زدند كه يعني امكان ندارد مثلا پيغمبر خدا كه تسبيح را در دست بگيرند و يكبار آن را به تعداد 100 بشمارند و يكبار به تعداد 101! يعني هيچ اشتباهي چه به عمد و چه غير عمد مرتكب نمي شوند.

اگر اين تعبير درست نيست لطفا براي من عصمت پيغمبر را تعريف كنيد و اگر درست است است سوال من اين است: در آيه اول سوره تحريم خداوند از پيغمبر خود مي پرسند كه چرا براي خوشنودي همسرانت چيزا كه من بر تو حلال كردن تو بر خود حرام كردي؟ در تفسيرهاي الميزان و نمونه دو روايت به عنوان شان نذول اين آيه قيد شده است كه به اختصار اين گونه است: 1) پيغمبر خدا كنيزي داشتند كه به او علاقه مند بودند. اين كنيز شربتي درست مي كرده است پيغمبر اين شربت را بسيار دوست مي داشت و اين موضوع مورد حسد 2 نفر از همسران پيغمبر واقع شده بود. اين دو نفر تصميم مي گيرند كه جهت كوچك كردن اين كنيز و از چشم پيغمبر انداختن او نقشه اي بكشند و قرار مي گذارند كه زماني كه پيغمبر اين شربط را نوشيد اگر نزد هر يك از اين دو آمد به دروغ بگويند كه دهانتان بوي بسيار بدي مي دهد. و هر دو به نوبت چنين مي كنند و پيغمبر كه به ظاهر خود بسيار اهميت مي دادند حرف ايشان را باور كرده و نوشيدن آن شربط را بر خود حرام مي كنند كه اين آيه نازل مي شود.سوال اين است كه اگر پيغمبر معصوم از اشتباه است چگونه در موضوعي به اين سادگي به اشتباه انداخته مي شوند ( حتي براي لحظه اي) تا جايي كه خداوند براي روشن كردن موضوع آيه نازل مي كند.

2) شان نزول ديگر به اين شكل است كه پيغمبر خدا كنيزي داشتند كه به اول علاقه مند بودند. روزي در منزل يكي از همسران خود بودند كه اين كنيز هم حضور داشت. همسر پيغمبر خانه را براي كاري ترك مي كنند و در اين هنگام پيغمبر خدا با آن كنيز خلوت مي كنند كه نا گهان همسر پيغمبر به خانه باز مي گردد و پيغمبر و كنيز را با هم مي بيند كه شروع به داد كشيدن مي كند كه پيغمبر خدا براي آرام كردن او سوگند مي خورد كه آن كنيز را بر خود حرام كرده و ديگر نزد او نمي رود كه اين آيه نازل مي شود. سوال اين است كنيزي كه نزد پيغمبر خداست بر او حلال است و به نوعي همسر پيغمبر محسوب مي شود چرا كه بر پيغمبر حلال و بر مردان ديگر حرام است. او نيز انسان است و نيازهايي دارد. آيا اينكه پيغمبر او را بر خود حرام كند ظلمي در حق او نيست؟ آيا اينكه زني را در شرايطي قرار بدهيم كه نه خود به او نزديك شويم و نه كسي بتواند به او نزديك شود نظلمي در حق او نكرديم؟ و اين موضوع چگونه با عصمت قابل جمع است. و اگر هيچ يك از اين شان نزول ها را صحيح نمي دانيد لطفا شان نزول صحيح را ذكر بفرماييد. باتشكر

پاسخ:
گوهر اصلی انسان که نفس ناطقه‌ اوست، به گونه ای آفریده شده که اگر بخواهد، با تأمین برخی شرایط به آسانی می تواند به قله بلند عصمت برسد، زیرا نفس انسان با حرکت جوهری و تکامل معنوی از قوه به فعلیت رسیده و می تواند از آفت‌های سهو، نیسان، غفلت، جهالت و هر گونه ناپاکی مصون باشد، چون محدوده ای نفوذ شیطان تنها محصور به مراحل وهم و خیال است که وابسته به نشئه طبیعت انسان است، اما مراتب عقل و قلب کاملا از قلمرو و نفوذ شیطان مصون است . سهو، نسیان، غفلت و جهل و هر ناپاکی دیگر در آن ساحت قدسی راه نمی‌یابد. بنابراین چون شؤون هستی انسان محدود به مراتب طبیعی، خیالی و وهمی نیست، اگر کسی به مرتبه عقل خالص و قلب سلیم راه یافت، می تواند همچون فرشتگان از گزند لغزش های علمی و عملی مصون بماند. (1)
بر اساس روایات عقل و وحی هر دو حجت خداوند است. (2)
این دو حجت الهی همواره معاضد و مؤید هم دیگرند، چه این که به گفته امیر مؤمنان (ع) عقل که از اسارت هوا و هوس مصون مانده و وابسته به دنیا نشده باشد، این گونه حقایق را به روشنی درک می‌کند، (3) زیرا عقل می‌داند که اگر پیامبر مصون از خطا و اشتباه نباشد و گفته‌ها و کردار پیامبران معصومانه نباشد، و احتمال لغزش و خطا در گفته‌های آنان وجود داشته باشد، نه تنها اعتبار و اعتمادی به سخن آن ها نخواهد بود، بلکه دعوت به ضد آن چه می‌گویند و عمل می‌کند، تلقی خواهد شد. در نتیجه هدف و غرض دعوت آن ها به دست نمی‌آید و این بر خلاف حکمت و عقل است. (4)
از این رو گفته شده: یکی از اهداف ارسال پیامبران تربیت و تزکیه مردم است. این اهداف به صورت کامل محقق نمی‌شود مگر آن که پیامبر سرمشق علمی و عملی و عینی باشد، حال اگر پیامبری اهل فسق و فجور و ارتکاب معاصی و دروغ باشد، نه تنها نقش یک مربی الهی را از دست می‌دهد، بلکه عملاً سبب تشویق مردم به اشتباه و گناهکاری می‌شود. جواز و امکان دروغ و گناه از سوی آن ها نه تنها با غرض بعثت ناسازگار است، بلکه با حکمت متعالی الهی هم سازگاری ندارد . عقل در درک و اثبات این مسئله کاملاً توانا است و به آسانی ثابت می‌کند که پیامبر و ائمه از هر گونه عیب و نقص معصوم‌اند. (5) بنا بر این عقل سلیم در این مسئله به قاطعیت حکم می‌کند که پیامبر و ائمه از هرگونه عیب منزه اند.
محور دوم مفهوم شناسی مطلبی است که در آیه مورد پرسش اشاره گردیده است. در این رابطه باید توجه داشت که بحث آيه فوق در حقيقت قاطعيتى است از سوى خداوند بزرگ در برابر چنين حادثه‏ اى، و براى حفظ حيثيت پيامبرش. خداوند نخست روى سخن را به خود پيامبر (ص) كرده مى‏ گويد: " اى پيامبر! چرا چيزى را كه خدا بر تو حلال كرده به خاطر جلب رضايت همسرانت بر خود تحريم مى‏ كنى"؟! «يا أَيُّهَا النَّبِيُّ لِمَ تُحَرِّمُ ما أَحَلَّ اللَّهُ لَكَ تَبْتَغِي مَرْضاتَ أَزْواجِكَ ؟»(6 )
معلوم است كه اين تحريم، تحريم شرعى نبوده، بلكه به طورى كه از آيات بعد استفاده مى‏ شود سوگندى از ناحيه پيامبر ياد شده بود و مى‏ دانيم كه قسم خوردن بر ترك بعضى از مباحات به خاطر مصلحتي، گناهى ندارد.
بنا بر اين جمله : " لِمَ تُحَرِّمُ" (چرا بر خود تحريم مى‏ كنى؟) به عنوان عتاب و سرزنش نيست؛ بلكه نوعى دلسوزى و شفقت است. درست مثل اين كه ما به كسى كه زحمت زياد براى تحصيل درآمد مى‏ كشد و خود از آن بهره چندانى نمى‏ گيرد، مى‏ گوئيم: چرا اين قدر به خود زحمت مى‏ دهى، و از نتيجه اين زحمت بهره نمى‏ گيرى؟
بدون شك مرد بزرگى همچون پيغمبر اسلام تنها به خودش تعلق ندارد، بلكه به تمام جامعه اسلامى و عالم بشريت متعلق است، بنا بر اين اگر در داخل خانه او توطئه‏ هايى بر ضد وى، هر چند به ظاهر كوچك و ناچيز، انجام گيرد، نبايد به سادگى از كنار آن گذشت، حيثيت او نبايد نعوذ باللَّه بازيچه دست اين و آن گردد، و اگر چنين برنامه‏ اى پيش آيد، بايد با قاطعيت با آن‏ بر خورد نموده و آیه فوق در این فضا نازل شده است. (7) و هیچ گونه منافاتی با عصمت پیامبر ندارد.
درباره آن شأن نزول ها که در پرسش آمد، باید گفت که: علامه آن شأن نزول ها را نقل کرده، ولی خود معتقد است که این روایات در باب شأن نزول آن آیه، با خود قرآن نمی سازد. لذا تصریح کرده: اين روايت هم آن طور كه بايد به روشنى با آيات مورد بحث نمى‏ سازد، زيرا ظاهر اين عبارت اين است كه: خداى تعالى بعضى از خلافكاري هاى آن دو زن را بيان كرده، و نیز تأکید نموده که: اين حديث به طرق مختلف و الفاظى مختلف نقل شده، ليكن به روشنى با آيات مورد بحث كه همه در يك سياق قرار دارند تطبيق نمى‏ شود. (8) بنا بر این مشکل محرومیت آن کنیز در این ماجرا پیش نمی آید .

پی‌نوشت‌ها:
1. جوادی آملی، وحی و نبوت در قرآن ،ص 201، نشر مرکز اسرا ،قم،1381 ش .
2. کافی، ج 1، ص 16، حدیث 12، نشر دار الکتب الاسلامیة ، تهران 1388 ق .
3. نهج البلاغه، حکمت 211.
4. شیعه در اسلام، ص 85، نشر دارالکتب الاسلامیة، 1348 ش .
5. آموزش کلام اسلامی، ج 2، ص 75 ،نشر طه ،قم، 1383 ش .
6. تحریم (66) آیه1 .
7. تفسیر نمونه ،ج24 ،ص273 ، نشر دار الکتب اسلامیة ، تهران ، بی تا .
8. الميزان، ج‏19، ص 568 ، نشر جامعه مدرسین ، قم ، بی تا .