تفسیر قرآن

اگر دشمن آغازکنندۀ جنگ باشد و مسلمانان در موضع برتر باشند، پیشنهاد صلح از سوی مسلمانان جایز نیست؛ اما اگر دشمن جنگ را رها کرد و خواهان صلح شدباید آن را پذیرفت.

پرسش:

قرآن درباره صلح با دشمن چه توصیه و دیدگاهی دارد؟ آیا هر پیشنهاد صلح گرچه تحمیلی را باید پذیرفت؟

 

پاسخ:

«صلح» به ‌معنای مسالمت، آشتی و سازش و پایان‌دادن به اختلاف و جنگ است. برای صلح در قرآن معمولاً از دو واژه «صُلح» و «سِلم» به کار برده شده است. در این نوشتار نخست به مهم‌ترین آیاتی می‌پردازیم که به موضوع صلح پرداخته‌اند، در ادامه دیدگاه قرآن دربارۀ «صلح تحمیلی» را بیان می‌کنیم.

آیات صلح در قرآن

از نگاه قرآن، «صلح» اصل و «جنگ» خلاف اصل است: ﴿... فَإِنْ قٰاتَلُوکُمْ فَاقْتُلُوهُمْ ...﴾: ... اگر با شما جنگیدند، آنان را به قتل برسانید ... (1). بر اساس این آیه، شروع مسلمانان به جنگ مشروط به آغاز جنگ از سوی دشمنان شده است؛ بنابراین مسلمانان حق شروع‌ جنگ را ندارند. به طور کلی قرآن «صلح» را بهتر از جنگ و درگیری می‌داند: ﴿... اَلصُّلْحُ خَیْرٌ ...﴾: ... صلح و آشتی بهتر است ... (2). این آیه هرچند در اصل درباره اختلاف زن و شوهر است، از قانونی همگانی یعنی برتری صلح و دوستی بر جنگ و دشمنی سخن گفته است (3). خداوند در آیات دیگری خطاب به پیامبرش می‌گوید: «تا زمانی‌که دشمن در حال جنگ با توست و خواهان صلح نیست و شما ضعیف نیستند، با آنان بجنگ» (4) و هرگز به آنان پیشنهاد صلح نده: ﴿فَلاٰ تَهِنُوا وَ تَدْعُوا إِلَى اَلسَّلْمِ وَ أَنْتُمُ اَلْأَعْلَوْنَ وَ اَللّٰهُ مَعَکُمْ وَ لَنْ یَتِرَکُمْ أَعْمٰالَکُمْ﴾: پس سست نشوید و [کافران و مشرکان را] به آشتی و صلحی دعوت نکنید، درحالی‌که شما برتر هستید و خدا با شماست (5).

اما اگر دشمنان دست از جنگ کشیدند و خواهان صلح شدند، با آنان صلح کن: ﴿وَ إِنْ جَنَحُوا لِلسَّلْمِ فَاجْنَحْ لَهٰا ...﴾ (6). با توجه به اینکه این احتمال همیشه وجود دارد که هدف دشمن از پیشنهاد صلح، فریب‌دادن باشد، خداوند به پیامبرش می‌گوید به صرف این احتمال با صلح مخالفت نکن و مطمئن باش خداوند برای شما بس است و شما را در برابر خدعه دشمن یاری خواهد کرد: ﴿وَ إِنْ یُرِیدُوا أَنْ یَخْدَعُوکَ فَإِنَّ حَسْبَکَ اَللّٰهُ هُوَ اَلَّذِی أَیَّدَکَ بِنَصْرِهِ وَ بِالْمُؤْمِنِینَ﴾: و اگر بخواهند [در زمینه صلح و آشتی] تو را بفریبند، به‌یقین خدا تو را بس است. اوست کسی که تو را با یاری خود و به وسیله مؤمنان نیرومند کرد .(8)

اما اگر پس از انعقاد صلح، دشمن در عمل اقداماتی برخلاف معاهده صلح انجام داد، باید دوباره با آنان جنگید: ﴿وَ إِمّٰا تَخٰافَنَّ مِنْ قَوْمٍ خِیٰانَهً فَانْبِذْ إِلَیْهِمْ عَلىٰ سَوٰاءٍ إِنَّ اَللّٰهَ لاٰ یُحِبُّ اَلْخٰائِنِینَ﴾: و اگر از خیانت و پیمان‌شکنی گروهی [که با آنان هم‌پیمانی] بیم داری، پس به آنان خبر ده که [پیمان] به ‌صورتی مساوی [و طرفینی] گسسته است؛ زیرا خدا خائنان را دوست ندارد (9).

همچنین خداوند می‌فرماید: ﴿وَ إِنْ نَکَثُوا أَیْمٰانَهُمْ مِنْ بَعْدِ عَهْدِهِمْ وَ طَعَنُوا فِی دِینِکُمْ فَقٰاتِلُوا أَئِمَّهَ اَلْکُفْرِ إِنَّهُمْ لاٰ أَیْمٰانَ لَهُمْ لَعَلَّهُمْ یَنْتَهُونَ﴾: و اگر پیمان‌هایشان را پس از تعهدشان شکستند و در دین شما زبان به طعنه و عیب‌جویی گشودند، در این صورت با پیشوایان کفر بجنگید که آنان را [به پیمان‌هایشان] هیچ تعهدی نیست، باشد که بازایستند (10) و (11).

 

صلح تحمیلی از نگاه قرآن

اگر به ‌جای کشور متجاوز، از کشوری که مورد تجاوز و ظلم قرار گرفته است، بخواهند یک‌طرفه و درحالی‌که دشمن هنوز مشغول جنگ و تجاوز است، دست از دفاع بردارد و به زبان ساده تسلیم شود، به‌یقین قرآن با چنین صلحی مخالف است. بر اساس دیدگاه قرآن، باید با دشمن متجاوز جنگید تا دست از تجاوز بردارد؛ چراکه خداوند می‌فرماید: ﴿وَ قٰاتِلُوا فِی سَبِیلِ اللّٰهِ اَلَّذِینَ یُقٰاتِلُونَکُمْ ... * فَإِنِ اِنْتَهَوْا فَإِنَّ اَللّٰهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ﴾: و در راه خدا با کسانی که با شما می‌جنگند، بجنگید ...؛ اگر از فتنه‌گری و جنگ بازایستند، [شما نیز دست از جنگ بکشید؛ زیرا] به‌یقین خدا بسیار آمرزنده و مهربان است (12).

البته اگر به کشوری که تجاوز شده است، توانایی دفع تجاوز دشمن را نداشته نباشد و به این نتیجه برسد که ادامه دفاع، سبب خسارت‌های مالی و جانی بیشتری خواهد شد و این خسارت‌ها منفعت مهم‌تری برای او ندارد، نه‌تنها پذیرش صلح مانعی ندارد، بلکه می‌تواند خودش پیشنهاد صلح را مطرح کند. این مسئله را می‌توان از مفهوم آیۀ 35 سورۀ «محمد» به دست آورد (13). بر اساس این آیه، مؤمنان درحالی‌که دست برتر را دارند، اجازه پیشنهاد صلح را ندارند؛ یعنی اگر ضعیف هستند، پیشنهاد صلح نه‌تنها مانعی ندارد (14)، بلکه گاه واجب نیز خواهد بود .(15)

نتیجه:

بر اساس دیدگاه قرآن، «صلح» اصل و بهتر از جنگ است؛ ولی اگر دشمن جنگ را شروع ‌کرد، باید تا زمانی که دشمن به جنگ ادامه می‌دهد و سپاه اسلام غالب است، با او جنگید و مسلمانان نباید پیشنهاد صلح بدهند. اما اگر دشمن دست از جنگ کشید و خواهان صلح شد، باید آن را پذیرفت. صِرف احتمال خدعۀ دشمن نباید مانع پذیرش صلح شود؛ ولی اگر پس از صلح متوجه شدیم دشمن می‌خواهد برخلاف معاهدۀ صلح عمل کند، باید دوباره با او جنگید. بر اساس آیات قرآن، اگر گروهی به گروه دیگری حمله کرد، مسلمانان باید بکوشند میان آنان صلح برقرار کنند و اگر گروه متجاوز حاضر به پذیرش صلح نشد، باید با او جنگید و صلح را بر او تحمیل کرد. قرآن با پذیرش صلح تحمیلی از سوی گروهی که دشمن به آنان تجاوز کرده است، تا زمانی که مظلوم در شرف پیروزی بر ظالم است، موافق نیست؛ اما اگر مظلوم توانایی دفع ظلم دشمن را ندارد و ادامه دفاع فقط خسارت‌های بیشتری را برای مظلوم به همراه دارد، قبول و حتی پیشنهاد صلح مانعی ندارد.

برای مطالعه بیشتر:

پوریزدان‌پناه کرمانی، محیا و زهره اخوان‌مقدم؛ مقاله «رفع تعارض از آیات ناظر بر صلح و جنگ»؛ پژوهشنامه تفسیر و زبان قرآن، ش 6 (2)، ص 53-66، 1397 ش.

پی‌نوشت‌ها

1. بقره: 191.

2. نساء: 128.

3. مکارم شیرازی، ناصر و همکاران؛ تفسیر نمونه؛ چ 10، تهران: دار‌الکتب الإسلامیه، 1371 ش، ج ‏4، ص 151. باغبانی، جواد؛ شناخت قرآن و عهدین؛ قم: مؤسسه امام خمینی، [بی‌تا]، ص 349.

4. ﴿... فَإِنْ لَمْ یَعْتَزِلُوکُمْ وَ یُلْقُوا إِلَیْکُمُ اَلسَّلَمَ وَ یَکُفُّوا أَیْدِیَهُمْ فَخُذُوهُمْ وَ اُقْتُلُوهُمْ حَیْثُ ثَقِفْتُمُوهُمْ وَ أُولٰئِکُمْ جَعَلْنٰا لَکُمْ عَلَیْهِمْ سُلْطٰاناً مُبِیناً﴾: ... پس اگر [از جنگ با شما] کناره نگرفتند و پیشنهاد صلح و آشتی نکردند، و بر ضد شما دست [از فتنه و آشوب] برنداشتند، آنان را هر جا یافتید بگیرید و بکشید. آنان‌اند که ما برای شما نسبت به [گرفتن و کشتن] آنان دلیلی روشن و آشکار قرار دادیم (نساء: 91).

5. محمد: 35.

6. انفال: 61.

7. انفال: 62.

8. ر.ک به: طباطبائی، سید‌محمدحسین؛ المیزان فی تفسیر القرآن؛ چ 2، بیروت: مؤسسه الأعلمی للمطبوعات‏، 1390 ق، ج ‏9، ص 118.

9. انفال: 58.

10. توبه: 12.

11. ر.ک به: فخر رازی، محمد؛ مفاتیح الغیب (التفسیر الکبیر)؛ چ 3، بیروت: دار‌احیاء التراث العربی، 1420 ق، ج ‏15، ص 501.

12. بقره: 191 ـ 192.

13. به باور برخی، جملۀ حالیۀ «و انتم الاعلون» مفهوم ندارد (قرشى بنابى، على‌‏اکبر؛ تفسیر احسن الحدیث؛ چ 2، تهران: بنیاد بعثت، 1375 ش، ج ‏10، ص 207).

14. هاشمى رفسنجانى، اکبر و جمعی از محققان؛ تفسیر راهنما؛ قم: بوستان کتاب، 1386 ق، ج ‏17، ص 375.

15. مرکز فرهنگ و معارف قرآن؛ دایرة‌المعارف قرآن کریم؛ چ 3، قم: بوستان کتاب، 1382 ش، ج ‏1، ص 79.

مترجمان و مفسران قرآن اغلب، جزئیاتی را به ترجمه‌ها و تفاسیر خود اضافه می‌کنند. این کار، امکان بهره‌مندی بهتر از آموزه‌های قرآن را فراهم می‌آورد.

پرسش:

چرا در بسیاری از موارد آیات قرآن ناقص هستند و مفسران و مترجمان مجبور می‌شوند برای کامل کردن معنای آیات، به صورت مکرر مطالبی را بیان کنند که در خود قرآن نیامده است؟

پاسخ:

مقدمه

ترجمه و تفسیر قرآن از دیرباز یکی از مهم‌ترین ابزارهای انتقال آموزه‌های قرآنی بوده‌اند. در فرایند این انتقال، مترجمان و مفسران غالبا به برگردان و تشریح کلمه‌به‌کلمه اکتفاء نکرده و توضیحاتی را از بیرون متن به ترجمه و تفسیر خود اضافه کرده‌اند. در این نوشتار ضمن بررسی دلایل و انگیزه‌های افزودن این اضافات، به این پرسش پاسخ می‌دهیم که آیا این اضافات نشانه نقصان قرآن هستند؟

پاسخ تفصیلی:

افزوده‌های مترجمان و مفسران

اضافات مترجمان و مفسران قرآن از اهداف و اغراض مختلفی ناشی می‌شوند:

1. گاهی مترجمان و مفسران با افزودن اطلاعات تاریخی، فرهنگی یا اجتماعی، خلأ معنایی بین دو زبان مبدأ و مقصد را پر و به فهم بهتر آیات کمک می‌کنند. بدون این زمینه‌ها، عموم خوانندگان امروزیِ قرآن که با پیشینه اجتماعی-تاریخیِ زمان و مکان نزول آن آشنایی ندارند، نمی‌توانند معنای آیات را به‌خوبی درک کنند. به‌ویژه که در برخی آیات، شاهد ارجاعات و اشاراتی هستیم که هرچند مخاطبان اولیه از آن‌ها آگاه بوده‌اند، اما مخاطبان امروزی معمولاً از آن‌ها بی‌خبر هستند و بدون دانستن آن‌‌ها، فهم آیات دشوار می‌شود. مترجمان و مفسران با افزودن اطلاعاتی پیرامون این زمینه‌ها به خوانندگان کمک می‌کنند تا متن را در بستر زمانی و مکانی خود بهتر درک کنند.

2. هر زبان و فرهنگی، از جمله زبان و فرهنگ عربی، زمان و مکان نزول قرآن، معانی و نکات مختص به خود را دارد که در زبان‌ها و فرهنگ‌های دیگر وجود ندارند. در این موارد، مترجمان و مفسران با افزودن اطلاعاتی به آن دسته از خوانندگان که با زبان و فرهنگ متن مبدأ آشنا نیستند، کمک می‌کنند از تفاوت‌های زبانی و فرهنگی آگاه شوند و متن را روشن‌تر فهم کنند.

3. برخی از مترجمان و مفسران قرآن، می‌کوشند با اشاره به برخی از مصادیق امروزی آیات، آن‌ها را با شرایط زمان و مکان ترجمه خود منطبق و مرتبط کرده و زمینه را برای کاربردی ساختن آیات فراهم کنند. این اضافات معمولاً آیات را به معضلات و مشکلات موجود در جامعه مرتبط می‌کنند و کاربردهای عملی برای آیات ارائه می‌دهند.

4. برخی از آیات، دارای تفاسیر مختلفی هستند. مترجمان و مفسران با اشاره به تفسیرهای مختلف، به خوانندگان کمک می‌کنند تا با تنوع دیدگاه‌ها آشنا شوند. برخی از آنان نیز با هدف تبیین دیدگاه خاص خود و اثبات آن، یا تطبیق آیات با چارچوب فکری یا مذهبی خاص، اضافاتی را به ترجمه یا تفسیر خود اضافه می‌کنند.

5. زبان عربی به ایجاز گرایش دارد و از اطاله کلام روی‌گردان است. قرآن نیز به زبان عربی نازل شده و درنتیجه، به گزیده‌گویی متمایل و از پُرگویی و اطناب گریزان است؛ به همین دلیل، به اموری که برای مخاطبانش روشن بوده، اشاره نکرده است. خواننده غیرآشنا با زبان، فرهنگ و تاریخِ زمان و مکان نزول قرآن، معمولاً از این امور اطلاع ندارد؛ ازاین‌رو، مترجمان و مفسران چنین مطالبی را به ترجمه‌ها و تفاسیر خود اضافه می‌کنند.

6. مترجمان و مفسران معمولاً خود را در مقابل سوءبرداشت‌های مخاطبان ترجمه و تفسیر خود یا پرسش‌های احتمالی آنان مسئول می‌دانند و می‌کوشند با افزودن توضیحاتی از برداشت نادرست خوانندگان جلوگیری کنند و به سؤالات آنان پاسخ بدهند. این توضیحات معمولاً ناظر به اشتباهات و سؤالاتی هستند که نوعاً خوانندگان غیرمتخصص قرآن به آن دچار می‌شوند.

7. برخی مترجمان ضمن ترجمه آیات، اطلاعاتی جانبی و تکمیلی درباره آیات را ارائه می‌دهند تا ترجمه و تفسیر آنان، برای افرادی که نیازی به ترجمه ندارند نیز مفید باشد. برای نمونه، قرآن کریم در بسیاری از موارد به کلیات مطالب بسنده کرده و بیان جزئیات را بر عهده پیامبر خدا گذاشته است. چنان که در روایات، افزون بر معنای ظاهری، برای برخی آیات، معانی باطنی نیز بیان شده است. مترجمان و مفسران قرآن با مراجعه به تبیین‌های نبوی و آوردن نکات مهم آن‌ها در ترجمه و تفسیر خود، می‌کوشند مخاطبان خود را از مراجعه مستقیم و مستقل به روایات بی‌نیاز کنند.

نتیجهگیری:

مترجمان و مفسران قرآن معمولاً اضافاتی را به ترجمه و تفسیر خود می‌افزایند تا آیات را بهتر و بیشتر توضیح دهند و درک آن‌ها را برای خوانندگان آسان‌تر کنند. این اضافات به دلیل عمق متون، ارائه زمینه‌های تاریخی و فرهنگی، انطباق با زبان مقصد، رفع ابهامات و شبهات احتمالی، ارائه تفاسیر مختلف و تقویت فهم و یادگیری خوانندگان انجام می‌شود. هدف از این اضافات، افزایش شفافیت و دقت در انتقال پیام متن اصلی و تسهیل درک آن برای خوانندگان است. این کار به خوانندگان کمک می‌کند تا کامل‌تر و دقیق‌تر معنای متن را فهمیده و از آن بهره‌مند شوند. بنابراین، اضافات در ترجمه‌ها و تفسیرهای قرآن، اولاً پدیده‌ای اجتناب‌ناپذیر و حتی ضروری است و به همین دلیل اختصاصی به قرآن ندارد و در همه ترجمه‌ها و تفسیرها معمولاً وجود دارند؛ ثانیاً به‌هیچ‌وجه به معنای نقصان قرآن نیستند.

برای مطالعه بیشتر:

نقد نقد قرآن ویکی‌پدیای فارسی:

https://fa.wikipedia.org/wiki/نقد_قرآن

چرایی نیاز قرآن به تفسیر مسئله ای تک بُعدی نیست و باید آن را دستکم از سه بُعد مختلف مثل ابهام عمدی یا ارجاع دادن به راسخان در علم مورد بررسی قرار داد.

پرسش:

چرا قرآن باید دشوار باشد تا نیازی به تفسیر داشته باشد؟ چرا برخی از واژگان قرآن معنای واضحی ندارند و درنتیجه، حتی مفسران قرآن نیز بر سر معنای آن‌ها باهم اختلاف دارند؟

پاسخ:

مقدمه

چرایی نیاز قرآن به تفسیر درگرو امور متعددی است. در این نوشتار مهم‌ترین عواملی که سبب شده قرآن نیازمند تفسیر باشد را به صورت چکیده‌ مرور می‌کنیم.

 

پاسخ اجمالی1

تفسیر قرآن لزوماً ناشی از دشواری آن بتمامه نیست، برخی از خوانندگان قرآن به دلیل 1. تسلط بیشترشان به زبان عربی و ظرایف ادبی آن، 2. آگاهی کامل‌تر به شرایط تاریخی و فرهنگی زمان و مکان نزول قرآن و درنتیجه، اطلاع بیشتر از قرائن منفصل آیات، 3. مراجعه بیشتر به روایات معصومان به‌عنوان مفسران قرآن و 4. انس زیادتر با قرآن، فهم و درک بیشتر و بهتری از قرآن دارند. این افراد معمولاً با نگارش تفسیر قرآن، دیگران را در فهم خودشان از قرآن شریک می‌کنند.

 

پاسخ اجمالی2

نیاز قرآن به تفسیر ریشه در عوامل مختلفی دارد. برای نمونه، قرآن به زبان عربی نازل شده و این یعنی غیرعرب‌زبانان برای درک قرآن باید به ترجمه که نوعی تفسیر فشرده است، مراجعه کنند. ادبی بودن متن قرآن نیز سبب شده فهم دقیق‌تر آن در گرو شرح و توضیح ادیبان باشد. بیان آشکار برخی از مطالب ممکن بوده منجر به تحریف قرآن شود؛ ازاین‌رو، خداوند این مطالب را در لفّافه بیان کرده است. کنار زدن این لفافه و درک مراد واقعی خداوند نیز معمولاً تنها از عهده افراد آگاه با زبان و بیان قرآن ساخته است. گاهی نیز بلندی معنا و فقر واژگانی زبان عربی دست‌به‌دست هم داده‌اند و تشابه آیات را به همراه داشته‌اند. فهم منظور خداوند از این آیات نیز منوط به تفسیر راسخان در علم است.

 

پاسخ تفصیلی

چرایی نیاز قرآن به تفسیر

در فهم هر متنی سه امر دخیل هستند:

 1. نویسنده که اراده کرده از طریق متن معنایی را منتقل کند؛

 2. ﻣﺘﻦ که مشتمل بر واژگان برگزیده نویسنده است؛

 3. خواننده متن که قرار است از طریق متن به مراد نویسنده پی ببرد.

 

 چرایی نیاز یک متن به تفسیر به یکی از این سه امر برمی‌گردد:

1. نویسنده متن

گاهی نویسنده متن را مبهم می‌نویسد و درنتیجه، فهم متن درگرو تفسیر خواهد بود. مبهم‌نویسی گاهی سهوی و از سر عجز است، مثلاً نویسنده به‌اندازه کافی به زبان متن و قواعد آن یا روش نگارش درست متن تسلط ندارد و به‌همین‌دلیل، متن را مبهم می‌نویسد. نیاز قرآن به تفسیر با قطع‌نظر از الهی بودن آن، نمی‌تواند ازاین‌جهت ناشی باشد؛ چراکه فصاحت قرآن اتفاقی و رکن اصلی فصاحت، وضوح و ظهور آن در معنا است. گاهی ابهام متن عامدانه است و نویسنده آگاهانه متن را مبهم می‌نویسد. ابهام عمدی نیز گاهی از سر عجز و مثلاً ترس از به خطر افتادن جان و مال یا گاهی نیز طمع است. چنین ابهامی نیز در قرآن وجود ندارد. گاهی نیز نویسنده هرچند از جان و مال خود ترسی ندارد، اما ترس این را دارد که بیان آشکار برخی از مطالب باعث از بین رفتن متن یا تحریف و تغییر آن شود و به همین دلیل، برخی از مطالب را حکیمانه در لایه‌ای از ابهام بیان می‌کند. گاهی نیز نویسنده عمداً متن را مبهم می‌نویسد تا فهم آن جزء از طریق رجوع به افراد خاصی ممکن نباشد. همانند متون درسی مدارس که فهم درست همه مطالب آن‌ها مشروط به حضور در کلاس درس و زانو زدن در مقابل استاد است. قرآن خود به این مسئله اشاره کرده و آشکارا گفته است که قرآن را با این هدف به پیامبر نازل کرد که او آن را برای مردم تبیین کند. ازاین‌رو بسیاری از آیات قرآن فقط حاوی کلیات هستند و برای پی بردن به جزئیات چاره‌ای نیست مگر مراجعه به مبین قرآن. علت دیگر بیان کلی‌گونه مطالب، حجم زیاد آن‌ها از یک‌سو و از سوی دیگر لزوم طولانی نبودن متن است؛ طولانی‌بودنی که باعث بی‌رغبتی خواننده به آن و همچنین دشواری حفظ و نگهداری آن می‌شد.

2. متن

متن ناگزیر باید به یک زبانی باشد و به هر زبانی که باشد افراد فراوانی هستند که از آن آگاهی ندارند و برای فهم آن نیازمند ترجمه که همان تفسیر فشرده است، می‌باشند. چنانکه فهم قرآن توسط غیرعرب‌زبانان یا منوط به فراگرفتن این زبان یا مراجعه به آشنایان با این زبان است.

واژگان هر زبانی با توجه به نیازهای روزانه اهل آن زبان شکل گرفته و توسعه یافته است؛ به‌ همین دلیل، سخن‌گفتن از چیزی که برای اهل یک‌زبان مأنوس نیست به ابهام‌گویی کشیده می‌شود؛ مثلاً زبان عربی برای مردمی بود که درنهایت سادگی عقلی و فقر علمی به سر می‌بردند و نهایت همّ و غمّ‌شان امور مادی، محسوس و ملموسی همچون زن، شراب و شتر بود؛ بنابراین، کاملاً طبیعی است که بیان مطالب متعالی از جنس معانی خارج از حس و درک بشر با استفاده از چنین زبانی منجر به‌نوعی ابهام شود.

متن را می‌توان به دودسته ادبی و معمولی تقسیم کرد. متون ادبی هرچند برای همگان قابل‌درک هستند، اما به دلیل ظرایفی که در آن‌ها هست فهم کامل آن‌ها مبتنی بر مراجعه به ادیبان است. قرآن نیز که در اوج فصاحت و بلاغت است از این قاعده مستثنا نیست.

مسئله دیگر واژگان مشترکی است که در هر زبانی ازجمله زبان عربی وجود دارد. این واژگان بین چندمعنا یا مصداق، مشترک هستند و تشخیص اینکه نویسنده کدام معنا یا مصداق آن‌ها را اراده کرده است در گرو قرائنی است که همیشه همراه کلام نیستند و در بسیاری از موارد منفصل و جدا از آن می‌باشند.

3. خواننده متن

خواننده متن باید با زبان متن آشنا باشد و هرقدر ازاین‌جهت قوی‌تر باشد فهمش نیز قوی‌تر خواهد بود. افزون بر این، اگر متن موردنظر ادبی باشد، باید از ظرایف متون ادبی همچون استعارات و تشبیهات سررشته داشته باشد و هر مقدار که در این امر خبیرتر باشد، درکش از آن متن بیشتر خواهد بود؛ به همین دلیل، چنین افرادی از متن اموری را می‌فهمند که افراد معمولی نمی‌فهمند.

نویسنده در هنگام نگارش متن به یک سلسله قرائنی اعتماد کرده که برخی از آن‌ها در متن هستند و برخی دیگر خارج از متن. قرائن خارجی یا منفصل معمولاً برای اهل زمان و مکان آن متن آشکار است، اما با فاصله زمانی و مکانی خواننده با زمان و مکان پدید آمدن متن، پی بردن به قرائن ناپیوسته نیز مشکل می‌شود. ازاین‌رو، هر خواننده‌ای که شناخت بیشتری از زمان و مکان خلق متن داشته باشد، فهم بهتری از آن خواهد داشت.

مسئله دیگر سطح درک و فهم خوانندگان است. اگر کتاب بسیار ساده نوشته شود، افرادی که در مراتب پایینی از فهم هستند آن را می‌فهمند، اما دیگر برای افرادی که در مراتب بالایی قرار دارند، قابل‌استفاده نخواهد بود؛ چنان‌که اگر نویسنده فقط افراد فهیم را در نظر بگیرد، افراد ضعیف محروم می‌مانند. بهترین کار رعایت حد وسط است؛ چراکه اکثر مردم در این سطح از فهم هستند و ضعف افراد ضعیف با تفسیر جبران می‌شود.

 

نتیجه

چرایی نیاز قرآن به تفسیر مسئله‌ای تک‌بُعدی نیست و باید آن را دستکم از سه بُعد مختلف خالق متن، متن و مخاطب آن بررسی کرد. گاه خداوند عامدانه و درعین‌حال حکیمانه برخی از مطالب را مبهم بیان کرده است. ابهام عمدی یا برای حفظ قرآن از تحریف بوده و یا برای اینکه مخاطب چاره‌ای جز مراجعه به مفسران واقعی قرآن (معصومین علیهم‌السلام) نداشته باشد. گاهی نیز متن قابلیت محتوا را نداشته و امر دایر بین گفتن اما مبهم یا نگفتن بوده و خداوند مبهم‌گفتن را برگزیده و خوانندگان کتاب خود را به مفسران برگزیده خودش، یعنی راسخان در علم، ارجاع داده است. متن لاجرم باید به زبانی می‌بود و در رابطه با قرآن قرعه به نام زبان عربی افتاده است؛ بنابراین، غیرعرب‌زبانان ناآشنا با این زبان ناگزیر از مراجعه به تفاسیر هستند. چنانکه ادبی بودن متن قرآن نیز سبب شده فهم کامل آن درگرو ادیب بودن یا مراجعه به ادیبان باشد.

برای مطالعه بیشتر

عسگری، انسیه، نیاز مخاطبان قرآن به تفسیر و بررسی علل آن، حسنا، سال سوم، تابستان و پاییز 1390 ش، شماره 9 و 10، ص 151-163.

نقد نقد قرآن ویکی پدیای فارسی

https://fa.wikipedia.org/wiki/نقد_قرآن

(فصلنامه فرهنگی اجتماعی ژرفای آفتاب - علی سکندری)
قرآن کریم، توصیف گری گویاست و در آیه های فراوانی به بیان منزلت بلند و جایگاه والای خویش پرداخته است. اهل بیت (علیهم السلام) که عارف به حقیقت قرآن هستند...

چکیده:

قرآن کریم، توصیف گری گویاست و در آیه های فراوانی به بیان منزلت بلند و جایگاه والای خویش پرداخته است. اهل بیت (علیهم السلام) که عارف به حقیقت قرآن هستند، این منزلت و فضیلت را به خوبی تبیین کرده اند.در این مقاله با نگرشی به سیره قرآنی و تفسیری امام رضا (علیه السلام) به بیاناتی که به طور مستقیم در باب قرآن کریم در تفسیر و فهم آن فرموده اند پرداخته می شود.

کلیدواژه: قرآن، امام رضا، احادیث امام رضا، تفسیر قرآن

مقدمه:

باید اذعان کرد قرآن کریم در اندیشه، گفتار و رفتار اهل بیت (علیهم السلام) تجسم و عینیت تمام یافته است و سیره کریمانه و سخن حکیمانه آنان مستقیم یا غیر مستقیم، روشنگر کتاب الهی در ابعاد گوناگون آن است؛ چرا که آنان بنا بر وصیت پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم)، عترت آن حضرت در زمین خواهند بود.[1]

میراث قرآنی و تفسیری ارزشمند و باقی مانده از وجود مبارک امام رضا (علیه السلام) از نمونه های عظیم ذخایر قرآنی تفسیر معصومان (علیهم السلام) است.

از آنجا که لطف و حکمت خداوند متعال همواره اقتضا کرده است تا انسان را در پهنه زندگی بدون راهنما و حجت رها نسازد میراث را در میان خاندان نبوت، دست به دست نموده تا به هشتمین اختر تابناک آسمان امامت و ولایت حضرت امام علی بن موسی الرضا (علیه السلام) برسد و آن امام همام وارث کتاب الهی و مفسر راستین قرآن باشد.

در این مقاله با نگرشی به سیره قرآنی و تفسیری امام رضا (علیه السلام) به بیاناتی که به طور مستقیم در باب قرآن کریم در تفسیر و فهم آن فرموده اند پرداخته می شود.

الف) جایگاه قرآن

قرآن کریم، توصیف گری گویاست و در آیه های فراوانی به بیان منزلت بلند و جایگاه والای خویش پرداخته است تا برای کسی در روی گردانی از قرآن حجتی باقی نماند. آن که به قرآن رو می آورد با معرفت و بینش در وادی آن گام می نهد. اهل بیت (علیهم السلام) نیز که عارف به حقیقت قرآن هستند هم پای آن این منزلت و فضیلت را به خوبی تبیین کرده اند. اینک نمونه ای از فراز های گفتار امام رضا (علیه السلام) در این خصوص ذکر می گردد:

قرآن کریم در اندیشه، گفتار و رفتار اهل بیت (علیهم السلام) تجسم و عینیت تمام یافته است

1-صدوق به نقل از ریان بن صلت که او از امام رضا (علیه السلام) پرسید: نظر شما درباره قرآن چیست ؟ فرمود «کلام الله لاتتجاوزه و لا تطلبوا الهدی فی غیره فتضلوا؛ قرآن کلام خداست از آنچه او گفته است فراتر نروید و هدایت را در غیر او نجویید که گمراه می شوید.» (مسند الامام الرضا، عزیز الله عطاری، ج 1، ص 307)

2-صدوق به نقل از حسین بن خالد آورده است که گفت: از امام رضا (علیه السلام) پرسیدم: یابن رسول الله بفرمایید که آیا قرآن خالق (قدیم) است یا مخلوق؟ فرمود: نه خالق است و نه مخلوق بلکه کلام خدای عزوجل است (عیون اخبار الرضا، شیخ صدوق، ج 1، ص 290 . مسند الامام الرضا ج 1، ص 307).

3- در این باره که: اولین و آخرین سوره که بر پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) نازل شد کدام است ؟ امام رضا فرمود: از پدرم شنیدم که از پدرش حکایت می کرد نخستین سوره ای که نازل شد سوره اقرا باسم ربک و آخرین سوره اذا جاء نصرالله و الفتح بود (مسند الامام الرضا ج 1، ص 308).

4- امام رضا (علیه السلام) به نقل از پدر بزرگوارش آورده است که مردی از امام صادق (علیه السلام) پرسید: علت این که قرآن هر چه بیشتر نشر می یابد و مطالعه می شود تازگی و طراوات آن بیشتر می شود چیست ؟ فرمود برای اینکه خداوند قرآن را برای زمان و مردمی خاص نازل نفرموده است لذا قرآن در هر زمانی نو بوده و تا روز قیامت برای هر قومی، طراوت و تازگی دارد (همان، صص 308-309).

ب) تبیین علوم قرآن

در بحث های قرآنی گاهی خود قرآن کریم موضوع و محور بحث قرار می گیرد و گاهی به بررسی و مطالعه جنبه های مختلف آن پرداخته می شود. در اصطلاح به این بخش از مباحث قرآنی مثل نزول قرآن، اسباب نزول، محکم و متشابه، ناسخ و منسوخ، مباحث ادبی قران، اعجاز و...، علوم قرآن اطلاق می شود.

در آثار بجای مانده از امام رضا (علیه السلام) نمونه هایی وجود دارد که در ذیل علوم قرآن جای می گیرد که در این مجال به بیان برخی از آن ها می پردازیم.

«قرآن کلام خداست؛ از آنچه او گفته است فراتر نروید و هدایت را در غیر او نجویید که گمراه می شوید.»

  شأن نزول

در خصوص شأن نزول آیات قرآن نیز مانند هر چیزی دیگر باید به پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) و جانشینان اومراجعه نمود، زیرا تنها آنان می توانند شأن نزول را بیان کند.

امام رضا (علیه السلام) به نقل از امام علی (علیه السلام) فرمود روزی رسول گرامی اسلام برای ما خطبه ای خواند و در آن فرمود: از آیات قرآن از من بپرسید تا به شما بگویم درباره چه کسی و در کجا نازل شده است (عیون اخبارالرضا، شیخ صدوق، ج 2، ص 121).

امام رضا (علیه السلام) که به عنوان یکی از جانشینان بر حق اوست، روایت هایی در شأن نزول برخی آیات و سوره ها فرموده است که به ذکر دو مورد بسنده می کنیم.

1-امام رضا (علیه السلام) از پدرانش نقل می کند که آیه «الذین ینفقون اموالهم بالیل و النهار سرا و علانیه»[2] درباره حضرت علی (علیه السلام) نازل شده است (همان، ص107؛ و مسند الامام الرضا، ج 1، ص 323).

2- امام رضا (علیه السلام) در تفسیر سوره ی لیل می فرماید: این سوره درباره ابو دحداح است که درخت خرمای شخصی بخیل را که در خانه مرد انصاری بود و موجب اذیت او می شد، در عوض خانه اش خرید و به آن مرد واگذار کرد (مسند الامام الرضا، ج1، 383).

محکم و متشابه

امام رضا (علیه السلام) در این باره که در قرآن کریم، محکم و متشابه داریم و اینکه باید محکم را به متشابه ارجاع داد فرمود:

هر کس متشابه قرآن را به محکمش بازگرداند به راه راست راهبری می شود سپس فرمود: در اخبار ما نیز متشابهاتی همانند متشابهات قرآن و محکماتی همانند محکمات آن وجود دارد، پس متشابهات آن را به محکماتش ارجاع دهید و از متشابه آن بدون در نظر گرفتن محکم، پیروی نکنید که گمراه می شوید (مسند الامام الرضا، ج 1، ص 307 – 308؛و عیون اخبارالرضا، شیخ صدوق، ج1، ص 290).

هر کس متشابه قرآن را به محکمش بازگرداند به راه راست راهبری می شود.

ج) تفسیر آیات قرآنی

سیره و روایات تفسیری باقی مانده از عالم آل محمد گنجینه ای بسیار ارزشمند و دست مایه ای بسیار مهم برای مفسران و علاقه مندان به تفسیر قرآن می باشد. به اختصار نمونه هایی را ذکر می نماییم.

1-امام هشتم در تفسیر آیه شریفه «الذی جعل لکم الارض فراشاً و السماء بناء» (بقره: 22) فرموده است: خدا زمین را با طبایع و ابدان شما سازگار و موافق قرار داد و آن را گرم و سوزان نساخت تا شما را بسوزاند، و بسیار سرد قرار نداد تا شما را منجمد گرداند، هوای آن را زیاد خوشبو نکرده تا سرهای شما به درد آید و زیاد بد بو نساخت تا شما را هلاک کند، آن را مانند آب نرم روان قرار نداد تا در آن غرق شوید و زیاد سخت و صلب نیافرید تا نتوانید خانه و ابنیه و قبرهای مردگان در آن بسازید بلکه خداوند متعال بخشی از آن را به اندازه ای که از آن سود برید و آرامش یابید و بدنها و خانه هایتان بر آن قرار گیرد، سفت و سخت آفرید.

«و السماء بناء» یعنی بر بالای سر شما آسمان را سقفی محفوظ بنا کرد و خورشید و ماه ستارگان آسمان را برای مصلحت و منفعت شما به چرخش در آورد (مسند الامام الرضا، ج 1، ص 308).

2- امام رضا (علیه السلام) در مورد معنای «ختم الله علی قلوبهم» (بقره: 7) می فرماید: ختم به معنای مهر است که به عنوان عقوبت عصیان و کفر کافران بر قلب های آنان زده می شود چنان که می فرماید: بلکه خداوند متعال بر قلوب آنان مهر زده است به سبب کفر آنان پس ایمان نمی آورند مگر اندکی (عیون اخبارالرضا، شیخ صدوق، ج1، ص 248).

3-امام هشتم (علیه السلام) در پاسخ سوال ابن فضال در مورد آیه شریفه «کلا انهم عن ربهم یومئذ لمحجوبون» (مطففین: 14) فرمود: خداوند متعال هرگز وابسته به مکانی نشده و در محلی حلول نمی کند که موجب محجوب بودن بندگان از او باشد، ولکن در اثر معاصی از اجر و ثواب پروردگارشان محجوب می شوند (همان، ص 252).

امام رضا (علیه السلام) در مورد معنای «ختم الله علی قلوبهم» (بقره: 7) می فرماید: ختم به معنای مهر است که به عنوان عقوبت عصیان و کفر کافران بر قلب های آنان زده می شود.

  4-ابراهیم بن ابی محمود نقل می کند درباره معنای «فلما اضاءت ما حوله ذهب الله بنورهم و ترکهم فی ظلمات لا یبصرون» (بقره: 17) از امام رضا (علیه السلام) پرسیدم او در جواب فرمود:

ان الله تبارک و تعالی لا یوصف بالترک کما یوصف خلقه ولکنه متی علی أنهم لایرجعون عن الکفر و الضلال منعهم المعاونه و اللطف و خلا بینهم و بین اختیارهم؛ خداوند متعال چنین نیست که بدون جهت کسی را ترک کرده و از او اعراض کند ولی چون دید که آنان از کفر و گمراهی دست نمی کشند نظر لطف و معاونت را از آنان قطع کرده و آنان را به خود و به اختیار خودشان وا نهاد (همان).

5-ابن فضال می گوید: از امام رضا (علیه السلام) درباره «و مکروا و مکرالله» (آل عمران: 54) و نیز «یخادعون الله و هو خادعهم» (نساء: 142) پرسیدم، امام در جواب فرمود:

ان الله تعالی لایمکر و لا یخادع و لکنه تعالی یجازیهم جزاء المکر و الخدیعه؛ پروردگار به کسی مکر و خدعه نمی کند اما آنان را در مقابل مکر و خدعه ای که انجام می دهند مجازات می کند (مسند الامام الرضا، ج 1، ص 318).

تفسیر واژگان قرآن، تبیین پیام ها و نکات آیات شریفه قرآنی، آوردن جمله ها و عباراتی در ذیل آیه ها جهت معنا نمودن واژگان و اصطلاحات قرآنی و بیان مقصود خداوند متعال و رفع ابهام های مردم در زمینه فهم قرآن از دیگر روش ها و معیارهای تفسیری امام رضا (علیه السلام) می باشد.

حضرت رضا (علیه السلام) از امام صادق (علیه السلام) نقل می کند آن حضرت درباره «اهدنا الصراط المستقیم» (فاتحه:6) فرمود: أرشدنا الی الطریق المستقیم ؛ یعنی ما را به راست رهنمون باش تا پایبند و ملازم طریقی باشیم که به حجت تو منتهی می شود و به دین تو می رسد و ما را از پیروی هوا و اخذ به رای خود که منجر به هلاکت و تباهی می شود باز می دارد (همان، ص 314). امام رضا (علیه السلام) در بیان یاد شده ضمن تبدیل آیه قرآن به معادل لغوی آن تبیین می کند که صراط مستقیم راهی است که در مسیر حجت خدا باشد و هوا خواهی و خود رایی در دین گمراهی و تباهی است.

پروردگار به کسی مکر و خدعه نمی کند اما آنان را در مقابل مکر و خدعه ای که انجام می دهند مجازات می کند

  آن حضرت درباره «فاصفح الصفح الجمیل» (حجر: 85) می فرماید: صفح جمیل، گذشتی است که در او مواخذه و عقاب نباشد (عیون اخبار الرضا ج 1ص 596). درباره «خذوا زینتکم عند کل مسجد» (اعراف: 31) نیز از آن حضرت روایت شده که فرمود: زینت یعنی لباس بنابراین معنای آیه این می شود که هنگام نماز و حضور در مساجد لباس های نیکو و زینتی خود را بپوشید (معانی الاخبار، شیخ صدوق، ص 3).

از امام رضا (علیه السلام) درباره «و ما یومن اکثرهم بالله و هم مشرکون» (یوسف: 106) پرسیده شد، فرمود: شرکی است که به حد کفر نمی رسد(مسند الامام الرضا، ج 1، ص 347). در این آیه کریمه آمده بیشتر آنان به خدا ایمان نمی آورند مگر آنکه برای او شریک می گیرند.

در اینجا ممکن است این سوال پیش آید که چگونه در حالی که مشرکند ایمان دارند. پاسخ امام رضا (علیه السلام) می فهماند که مقصود از شرک مذکور در این آیه شرکی است که با ایمان قابل جمع است و به حد کفر نمی رسد.

تطبیق آیات و تعیین مصداق

از دیگر معیارهای تفسیر امام رضا (علیه السلام) تعیین مصداق و تطبیق آیه است، بدین صورت که مفهوم کلی آیه اخذ و بر مصادیق جدید انطباق داده می شود و راهکارهای زندگی در گستره های مختلف فردی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی از قرآن برداشت می شود و برای واژه یا عبارتی مصادیق بسیار کلامی و یا فردی تعیین می نماید. حال، نمونه هایی از کلام امام رضا (علیه السلام) در این زمینه عرضه می گردد که در آن به بیان مصداق و تطبیق آیه پرداخته اند.

1-   امام رضا (علیه السلام) در آیه «ان تجتنبو کبائر ما تنهون عنه» (نساء: 31) برای کبائر این مصادیق را بر شمردند: پرستش بتها، می خوردن، قتل، نافرمانی پدر و مادر، تهمت ناروا زدن، فرار از جنگ و خوردن مال یتیم (مسند الامام الرضا، ج 1، ص 325).

از دیگر معیارهای تفسیر امام رضا (علیه السلام) تعیین مصداق و تطبیق آیه است.

  2- امام رضا (علیه السلام) در ذیل آیه «شهدالله انه لااله الا هو و الملائکه و اولو العلم قائماً بالقسط» (آل عمران: 18) فرمود مقصود و مصداق اعلی و اکمل اولوالعلم ائمه معصومین (علیهم السلام) هستند زیرا دانش آنان برگرفته از دانش خدا و رسول اوست و آنان به سر چشمه علم و معرفت دسترسی دارند و دیگران از فیض وجود آنان به معرفت صحیح و کامل دست می یابند (همان، ص 324؛ و تفسیر عیاشی، ج 1، ص 238).

3-امام رضا (علیه السلام) فرمود زمانی که به سختی افتادید به واسطه ما از خداوند کمک بخواهید و این همان سخن خداست که فرمود «و لله الاسماء الحسنی فادعوه بها» (اعراف: 180). آن حضرت در ادامه فرمود به خدا سوگند ماییم اسمای حسنای الهی که دعای هیچ کس جز به شناخت ما پذیرفته نمی شود (همان، ص 324-325؛ و تفسیر عیاشی، ج 1، ص 166).

4-وشا می گوید: از امام رضا (علیه السلام) درباره «و علامات و بالنجم هم یهتدون» (نحل: 16) پرسیدم فرمود آن نشانه ها ماییم و نجم رسول خداست (تفسیر عیاشی، ج 2، ص 42 ؛ مسند الامام الرضا، ج 1، ص 350).

د) بیان احکام قرآن کریم

فقه پژوهی قرآنی از نخستین شاخه های تفسیر و علوم قرآن است که زمینه خلق آثار فراوانی با عنوان آیات الاحکام و فقه القرآن بوده است. امامان معصوم (علیهم السلام) که خود منبع و مرجع تبیین احکام دین هستند در بسیاری از موارد نظر خود را در بیان احکام به قرآن کریم مستند کرده اند. روایتهای عالم آل محمد (علیه السلام) در آیات الاحکام و تمسک به قرآن در تبیین مسائل فقهی از نمونه های بارز استناد معصومین در تبیین احکام به قرآن کریم است.

امامان معصوم (علیهم السلام) که خود مرجع تبیین احکام دین هستند در بسیاری از موارد نظر خود را در بیان احکام به قرآن کریم مستند کرده اند.

  ابوالقاسم فارسی می گوید: به امام رضا (علیه السلام) عرض کردم خداوند در کتابش می فرماید «فامساک بمعروف او تسریع باحسان» (بقره: 299) مقصود از آن چیست؟ امام فرمود: امساک به معروف یعنی آزارندادن همسر و پرداخت نفقه او و اما تسریح باحسان یعنی طلاق دادن طبق آنچه خدا مقرر فرموده است (کلینی اصول کافی ج 1، ص 219).

پس از گفت و شنودی که ابوسعید مکارم با امام رضا (علیه السلام) داشت به امام می گوید: مساله ای از تو می پرسم. امام می فرماید: گمان نمی کنم پاسخ مرا بپذیری اما در عین حال بپرس. او گفت مردی که هنگام مرگش گفته است کل مملوک قدیم فهو حر لوجه الله، یعنی هر برده قدیمی که داشتم در راه خدا آزاد کردم در این باره چه می گویی؟ امام فرمود: بله هر بنده ای که شش ماه بر او گذشته باشد، آزاد است ؛ زیرا خداوند می فرماید: «و القمر قدرناه منازل حتی عاد کالعرجون القدیم» (یس: 39) بنابراین هر چیزی که شش ماه مانده باشد قدیمی است (مسند الامام الرضا ج 1، ص 216).

هـ) تنزیه پیامبران و تبیین متشابهات

 ترویج خرافات و افسانه های نادرست درباره پیامبران، برداشت نادرست از آیات متشابه در داستان پیامبران و تفسیرهای ناروا سبب بدجلوه دادن چهره پیامبران و تهمتهای ناروا به آنان شده است و شاید در طول تاریخ برخی سود جویان و قدرت طلبان خواسته اند با آلوده جلوه دادن حریم نبوت و ولایت زمینه حضور خود در مسند رهبری جامعه و توجیه کرده های خود را فراهم آورند.

امامان معصوم (علیهم السلام) که جانشینان پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) و آگاه به سرگذشت و سیره انبیای پاک الهی بوده اند پرده از چهره باطل برداشته و به دفاع از حریم نبوت پرداخته اند. اهل بیت (علیهم السلام) تمامی آیه های مربوط به زندگی انبیا را بر اساس عصمت آنان تفسیر کرده اند.

اهل بیت (علیهم السلام) تمامی آیه های مربوط به زندگی انبیا را بر اساس عصمت آنان تفسیر کرده اند.

  عالم آل محمد امام هشتم (علیه السلام) در مناظراتشان و در پاسخ پرسشهایی که از ایشان می شد میراث ارجمندی را در تفسیر آیات قصص به یادگار گذاشت که به یک نمونه از آن اشاره می شود:

محمد بن علی بن جهم حکایت می کند که در مجلس مامون حاضر شدم و علی بن موسی الرضا (علیه السلام) نیز نزد وی نشسته بود مامون به ایشان گفت ای فرزند رسول خدا آیا سخن شما این نیست که پیامبران دارای عصمت از گناه هستند ؟ وی فرمود: بله، درست است. مأمون از تعدادی از آیه های قرآن پرسید، از جمله گفت: این آیه را برای من روشن سازید که نسبت به ابراهیم می فرماید: «فلما جن علیه اللیل رآی کوکباً قال هذا ربی» (انعام: 75)، امام فرمود: ابراهیم، میان سه گروه قرار گرفت که عبارت بودند از زهره پرست، ماه پرست و خورشید پرست. وقتی پرده تاریک شب همه جا را گرفت و ستاره زهره را دید به گونه ای پرسش گرانه و انکار آمیز گفت: «هذا ربی». چون زهره افول کرد و ناپدید شد، گفت: من چیزهایی را که غروب می کند، دوست ندارم ؛ زیرا افول از صفات پدید آمده هاست، نه چیزی که قدیم و همیشگی است. پس از آن وقتی ماه را دید که طلوع کرده است، انکار آمیز و پرسش گرانه گفت: این پروردگار من است ! زمانی که ماه از دیدگان نهان شد گفت: اگر پروردگارم مرا هدایت نکند از گمراهان خواهم بود.

پس چون صبح شد و خورشید را دید که درخشان و طالع است، از روی انکار و پرسش گفت: این پروردگار من است! چرا که این از زهره و ماه بزرگ تر است ! آنگاه که خورشید غروب کرد، به گروه های سه گانه ای که زهره، ماه و خورشید را می پرستیدند گفت ای قوم من از آنچه شما شریک خدا قرار می دهید بیزارم من رو به سوی کسی می آورم که آفریننده آسمانها و زمین است و از مشرکان نیستم. ابراهیم (علیه السلام) خواست برای آنان بطلان دینشان را روشن و ثابت کند که پرستش همانند زهره یا خورشید را نسزد و تنها شایسته آفریننده آنها و خالق آسمان و زمین است. آنچه ابراهیم با آن بر قومش احتجاج کرد، از چیزهایی بود که خداوند عزوجل به او الهام کرده بود همچنان که می فرماید: «و تلک حجتنا آتیناها ابراهیم علی قومه» (عیون اخبارالرضا ج 1، ص 399).

 نتیجه:

آن چه به عنوان نمونه از احادیث و روایات رسیده از امام رضا (علیه السلام) درباره فضیلت قرآن و تبیین و تفسیر برخی آیات و عبارات آن بیان شد، به خوبی روشن می نماید که اهل بیت (علیهم السلام) بهترین منبع برای شرح و تفسیر قرآن هستند به نحوی که بدون راهنمایی ها و روشنگری های ایشان، بسیاری از زوایای این دریای معرفت ناشناخته می ماند. البته باید یاد آور شد در این مقاله به بخشی از گفتار امام رضا (علیه السلام) پیرامون قرآن مجید که از لابلای انبوه احادیث آن حضرت برای خوانندگان عزیز انتخاب شده پرداختیم. برای اطلاع بیشتر به کتابهای اخبار الرضا تالیف شیخ صدوق، مسند الامام الرضا از شیخ عزیز عطاردی و قرآن کریم از منظر امام رضا (علیه السلام) نوشته آیت الله جوادی آملی مراجعه شود.

 

[1] نک : ابی منصور طبرسی الاحتجاج، قم 1380 ق، ص 172 ؛ شیخ صدوق عیون اخبار الرضا ج 2، ص 108.

[2] کسانی که اموال خود را شب و روز و نهان و آشکارا، انفاق می کنند، سوره (2) بقره آیه 272

1393/5/10 جمعه

من دوست دارم که قرآن را بفهمم وفهم قرآنی داشته باشم.چکار کنم؟

با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما در اين ماه عزيز؛ و تشكر به خاطر ارتباطتان با اين مركز؛
براي فهم قرآن، علاوه بر مقدماتي که لازم است و در جاي خود بيان شده، روش هايي بايد لحاظ شود از جمله:
1.بايد براي فهم صحيح آيات، آيه را در مجموعه قرآن ديد و مطالعه کرد زيرا قرآن يک مجموعه به هم پيوسته است که بعضي از آن مفسر بعضي ديگر است . همه آيات در يک راستا و همساز با هم مي باشند . هيچ آيه اي با آيات ديگر ناهمخواني ندارد . تناقض و تنافي در آن نيست.
2. بايد بر سنت کلامي و تفسيري پيامبر و امامان احاطه خوبي داشت، زيرا پيامبر و امامان در کلام و عمل، مفسر و مبين و معلم قرآن هستند.
3. همراستا دانستن قرآن و عقل در معارف و حقايق، زيرا هر دو از جانب خدا هستند . مؤيد و مصدق يکديگرند.
4. در قرآن آياتي محکم و مرجع و اصل و اساس هستند . بقيه آيات را که متشابهات هستند، بايد با ارجاع به محکمات فهميد . اين از روش هاي اصولي در فهم قرآن است.
5. روايات زيادي در بيان مصاديق وارد شده ، براي فهم درست قرآن بايد اين اصل اساسي را مدنظر داشت که روايات از باب تطبيق و جري است . نبايد کليت آيه را فراموش کرد و آن را در مصاديق محدود نمود.
براي آگاهي از روش هاي فهم قرآن به کتاب هاي زير مراجعه کنيد:
مباني و روش هاي تفسيري، محمد کاظم شاکر
روش شناسي تفسير قرآن
کليد هاي فهم قرآن
تفسير و مفسران
مقدمه ترجمه الميزان از آيت الله جوادي آملي
مقدمه تفسير تسنيم از آيت الله جوادي آملي

با سلام و احترام. در چند مورد در قرآن آمده است که بنی اسراییل پیامبران را بغیر حق میکشتند.آیا این آیات مفهوم مخالف هم دارند؟ به این معنا که بتوان پیامبران را به حق کشت؟منظور از این قید در آیه چیست؟

با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما در اين ماه عزيز؛ و تشكر به خاطر ارتباطتان با اين مركز؛
اين قيد، قيد تاکيدي و توضيحي است . منظور از «بِغَيْرِ حَقٍّ» اين نيست كه مى‏ توان پيامبران را به حق كشت، بلكه منظور اين است قتل پيامبران هميشه به غير حق و ظالمانه بوده است و به اصطلاح «بِغَيْرِ حَقٍّ» قيد توضيحى است كه براى تأكيد آمده.(1)

پي نوشت:
1. تفسير نمونه، ج‏2، ص: 559.

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

صفحه‌ها