پرسش وپاسخ
۱۳۸۹/۰۵/۲۳ ۰۰:۲۹ شناسه مطلب: 16435
برابر قانون در بیمارستانها علاوه بر حقوق مبالغی به عنوان کارانه یا اضافه کار پرداخت میشود حال سوال اینجاست که آیا در مراکز درمانی وابسته به سازمانهای خاص که سایر قسمتهای آن بدلیل نداشتن درآمد از چنین مزیتی برخوردار نیستند صحیح است؟
با سلام و تشکر به خاطر ارتباط تان با اين مرکز
اگر پرداخت ها بر اساس قا نون باشد، اشکال ندارد.(1 )
لطفا هرگاه سوال شرعي مي پرسيد ،نام مرجع تقليد خود را ذکر کنيد تا بر اساس نظر مرجع شما پاسخ بدهيم .
پي نوشت:
1 .اجوبه الاستفتا ئات ،سئوال 1987
۱۳۸۹/۰۵/۲۳ ۰۰:۲۷ شناسه مطلب: 16434
با سلام خدمت شما من پسری هستم 19 ساله و باپسری 17 ساله دوست شدم و اونو خیلی خیلی خیلی به توان 1000 دوست دارم درکم کنید دلم نمی خواد با هم زنا کنیم به خاطر همین دلم می خواد دختری زیبا بشم تا بتونم تا آخر عمرم باهاش باشم و زندگی کنم پسر خوبی هستم نمازام به جاست و به دعا اعتقاد عجیبی دارم با دعا نمی شه تغییر جنسیت را از الله خواست راهی بهم پیشنهاد کنید خیلی دیوانه اش شدم به طوری که اگه یک دقیقه پیشش نباشم احساس مرگ می کنم خواهشن کمکم کنید
با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما در اين ماه عزيز؛ و تشكر به خاطر ارتباطتان با اين مركز؛
وضعيت شما از نظر روان شناسي، وضعيت غير نرمال و غير طبيعي است كه از نظر ديني نيز مردود است. ريشه ها و عوامل آن مي تواند جنسيتي و غير جنسيتي باشد كه بايد با مراجعه به متخصصين سكس تراپي مورد بررسي قرا گيرد، اما عوامل آن هر چه باشد، غير طبيعي بوده و نياز به درمان دارد. تصور شما از اين ارتباط نادرست است كه به عبارات مختلف سعي در تطهير و حتي تقديس چنين رابطه اي داريد، به گونه اي كه حتي ازدواج را ( به عنوان امري مقدس و مورد تأكيد دين) به عنوان مانع براي اين ارتباط ، مردود مي دانيد. وجود وابستگي نيز بايد توسط روانپزشك مورد بررسي قرار گيرد.
ممكن است انگيزه هاي دروني و جنسيتي، در ايجاد چنين فكري نقش داشته باشد . شايد ممكن است اين فكر در انتخاب تأثير گذاشته باشد، اما در هر دو فرض، فكر اشتباه و نتيجه اي نادرست عايدتان شده است. هنگامي كه روابط عاطفي به صورت افراطي و فزاينده درميآيند ،کم کم رنگ و بوي اختلال پيدا ميکنند. اگر چنين رابطه اي ميان غير همجنس نيز بود، باز از اختلال هاي رواني حكايت داشت، در حالي كه رابطه با دختر براي يك پسر زمينه طبيعي دارد تا چه رسد به رابطه اين گونه با يك همجنس كه به هيچ روي نمي توان آن را صحيح دانست.
آنچه از رفتارهاي غيرمتداول نوشته ايد ،رفتارهايي منحرفانه است و از لحاظ شرعي نيز مشکل دار است. خواسته هاي شما نيز غير معمول بوده و حتماً توسط يک روانپزشک بررسي و معاينه شويد. اين مسأله در مورد دوست تان نيز بايد به طور جداگانه مورد بررسي قرار گيرد. همچنين روانپزشک بايد در مورد تغيير جنسيت و اين ميل در شما نظر بدهد. گاهي اختلالات جنسي مي تواند منجر به اين وضع شود. مکانيزم عشق( حتي به غير همجنس) به علت گوناگوني آن تا حدي پيچيده و ناشناخته است، ولي رگههاي سه اختلال اضطراب ، وسواس فکري و افسردگي را تا حدودي در آن ميتوان رديابي کرد، هرچند هورمونهاي جنسي و تحولات دوران بلوغ نقش بسزايي در آن دارند. در هر صورت به چند نکته ذيل توجه فرماييد:
1ـ هر چيزي که اضطراب احتمالي شما را پايين بياورد( از جمله ورزش منظم و تفريحات سالم) بسيار مفيد ميباشد؛ زيرا در افراد مضطرب شاهديم که براي کاهش اضطراب خود به چيزي پناه ميبرند و از آن کسب آرامش ميکنند . در برخي موارد نسبت به آن شيء يا فرد شرطي ميشوند.
2ـ عشق در برخي موارد رفتار وسواسي محسوب ميشود، پس با از کار انداختن چرخه رفتار وسواسي کم کم و به تدريج اين روند معيوب را از فرايند زندگيتان حذف کنيد و ببينيد که هيچ اتفاق خاصي نمي افتد . بدين منظور اگر مثل يک فرد وسواسي عادت داريد که هر روز او را ببينيد، فاصله بين وهلههاي ديدارتان از هر روز به يک روز در ميان و به همين ترتيب فاصله وهلهها را افزايش دهيد.
پس از موفقيت در اين مرحله و به صفر رساندن ديدار (که البته بسيار سخت است) به آرامش دست خواهيد يافت. پس هرچه که تداعي گر ايشان براي شما باشد، روز به روز بر کاهش عملکرد شما خواهد افزود. شک نکنيد که ترک تدريجي ديدار و به صفر رساندن آن کليد اين معضل بزرگ است.
3ـ سعي کنيد معناي جديدي براي زندگي خود بيابيد. اين فرد را تنها معنى زندگي خود ندانيد . اين وابستگي افسردهوار چيزي جز عميقتر کردن رگههاي افسردگي در شما ثمره ديگري نخواهد داشت؛ پس با مطالعه و رفاقت با افراد مستقل و غير وابسته و همچنين يافتن معناهاي اصيل زندگي (که از هر گونه افسردگي و وابستگي به دور است ) زندگي مستقل عاطفي براي خود فراهم آوريد.
4ـ يکي از راههاي آن، تغيير مدرسه ،تغيير محل زندگي و هر گونه تغيير منطقي و عقلاني اثرات مثبتي بر روحيه شما خواهد داشت.
5ـ با کمک يک روانشناس مجرب و دينآگاه تلاش کنيد تا با تصاوير مبتني بر روابط منافي اخلاق در ذهن خود مقابله کنيد. اين نوع درمان ممکن است چند جلسه به طول بيانجامد؛ اما در رفع اين مشکل مؤثر خواهد بود. متقابلاً دوست شما نيز چنانچه به همين وضع مبتلا است، نياز به دريافت کمک تخصصي دارد.
6- بسياري از اين رفتارها در دوران نوجواني تشديد مي شود كه با گذشت زمان و حذف برخي از عوامل و عناصر، يا حصول جدايي در يك مدت زمان، روند درمان تسريع خواهد شد.
۱۳۸۹/۰۵/۲۲ ۲۳:۵۸ شناسه مطلب: 16433
روزه دار مي تونه در طول روز ازمسواك يا موادخشبو كننده دهان استفاده كنه؟
با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما در اين ماه عزيز؛ و تشكر به خاطر ارتباط تان با اين مركز؛
انسان روزه دار مي تواند مسواك بزند و از مواد خوشبو کننده دهان استفاده کند ، اما بايد از فرو دادن آب يا مواد ديگر جلوگيري نمايد. (1)
پي نوشت :
1.توضيح المسائل مراجع ، ج 1 ،مسئله 1657.
۱۳۸۹/۰۵/۲۲ ۲۲:۲۰ شناسه مطلب: 16429
از حضرت زهرا(س) آمده است:"نزدیکترین حالات زن به خدا آنست که ملازم خانه خود باشد وبیرون از خانه نشود." و یا:"بهترین چیز برای زن آنست که مردی او را نبیند واو هم مردی را نبیند." باتوجه به اینکه امروزه زنان زیادی از کشور خودمان در بیرون از منزل فعالیت دارند این سخنان را لطفا برایم تشریح کنید.با تشکر
با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما در اين ماه عزيز؛ و تشكر به خاطر ارتباطتان با اين مركز؛
خاتم پيامبران(ص)، روزى در جمع مسلمانان سؤال كرد: مرا خبر دهيد كه بهترين چيز براى زنان كدام است؟ [بسيارى از حاضران جوابهايى دادند كه مورد تأييد قرار نگرفت تا اينكه] حضرت زهرا(س) فرمودند: بهترين چيز براى زنان آن است كه مردى را نبينند و مردى هم آنان را نبيند.
جواب صحيح فاطمه زهرا(س) پس از ناتوانى حاضران، چنان پيامبر را به وجد آورد كه فرمود: فاطمه پاره تن من است.(1)
در مورد اين روايت توضيحاتي لازم است:
اول: اين روايت از لحاظ سندى به طور مرسل نقل گرديده و سلسله راويان آن معلوم نيست. در ضمن در كتب اربعه حديثى نيز ثبت نشده است.
علامه مجلسى علاوه بر نقل فوق از مصباحالانوار، اين حديث را به شرح زير از كشفالغمه اربلى به نقل از اخبار فاطمه(س) از ابنبابويه به طور مرسل نقل كرده است: امام على(ع) فرمود: روزى در محضر رسول خدا بوديم و حضرت از ما سؤال كرد: مرا خبر دهيد كه بهترين چيز براى زنان كدام است؟ [جوابهاى ما مورد قبول واقع نشد ]و از دادن جواب [صحيح ]عاجز شديم. جمع متفرق شد [بدون اينكه جواب روشن گردد ]و من به خانه آمدم و جريان را به فاطمه(س) خبر دادم. ايشان فرمود: «خير للنساء ان لا يَرين الرجالَ و لا يراهنّ الرجالُ»؛ با شنيدن اين جواب به محضر رسول خدا بازگشتم و جواب را به سمع حضرتش رساندم.
حضرت فرمود: تو در جمع و نزد من كه بودى ،جواب را نمىدانستى، چه كسى تو را از جواب آگاه كرد؟ گفتم: فاطمه. حضرت متعجب و شادمان فرمود: فاطمه پاره تن من است.(2)
دوم: اين روايت از هيچ حكم الزامى بر فعل يا ترك خبر نمىدهد، بلكه ناظر به فضيلتى استحبابى است . فقيهان شيعه چون معتقد به آسانگيرى در دلايل مستحبات هستند، از نقّادى آن چشم پوشيدهاند.
سوم: به نظر مىرسد اين حديث پيام متعالى، صحيح و بلندى دارد كه حفظ حريم و دورى از اختلاط و روابط فساد زاست . اين پيام در احاديث فراوان ديگرى تكرار شده است. خلاصه اينكه، سخن مذكور از چنان جلا و درخششى برخوردار است كه به صادر شدن آن از زهراى مرضيه(س) اطمينان مىبخشد.
چهارم: خيريت و افضليت مطرح شده در اين حديث، نسبى و غالبى است ،يعنى در غالب اوقات و در بيش تر برخوردها و فعاليتها بهتر است زن طورى رفتار و عمل كند كه با مردى مواجه نشود . مردى هم با او مواجه نگردد. در بسيارى از حيطههاى اجتماعى، آموزشى، خدماتى، سياسى و ادارى، زن مىتواند و شايسته است از اختلاط، همنشينى و گفتگوهاى صميمى با مردان خوددارى ورزد . از اين موارد غير ضرورى، فسادخيز و فتنه انگيز اجتناب ورزد. اما مواردى هست كه مواجه شدن زن با مرد و سخن گفتن و ... لازم و ضرورى است مانند ميدان كسب علم زنان از مردانى كه همرتبه علمى آنان در بين زنان يافت نمىشود و برعكس، يا مواجه شدن براى امر به معروف، نهى از منكر، سفارش به حق و صبر و ... ترك چنين مواردى نه تنها خيريت و افضليت ندارد، بلكه مذموم است و از شمول حديث خارج مىباشد.
كسب علم در اين سطح و يا امر به معروف و نهى از منكر در آن مرتبه، از قدرت و توان همه زنان بلكه مردان خارج است [و قدرت هم شرط وجوب مىباشد] .فقط بعضى زنان هستند كه به اين درجه از شاگردى يا استادى مىرسند و يا داراى قدرت امر به معروف و نهى از منكر هستند .براى اين تعداد كم، چون انجام وظيفه ملازم با مواجه شدن با مردان بيگانه و در منظر آنان واقع شدن است. ديدن و ديده شدن عيب نيست و ترك آن فضيلت نمىباشد. فضيلت براى اين عده حضور در اجتماع و مواجه با آن مردان براى افاده و استفاده يا امر به معروف و نهى از منكر است.
سخن حضرت زهرا(س) در مورد فضيلت خوددارى زن از ديدن مردان و ديده شدن توسط آنان ناظر به ديدن و ديده شدن غالب افراد است كه ديدارها و ملاقاتهاي شان با شائبههاى گناه و فساد همراه است . بهتر آن است كه حتىالامكان از اين ملاقاتها و نشست و برخاستها و گفتگوها احتراز شود؛ اما اگر زنانى محترمانه و با حرمت و كرامت در اجتماعى ظاهر شوند و به انجام اعمال صالح و مفيد اجتماعى بپردازند، گرچه لازمه چنين حضورى ديدن و ديده شدن توسط مردان بيگانه است، اما حضور بهتر از خوددارى از آن است.
زنان پيامبر(ص) با مردان ديگر مواجه مىشدند . قرآن آنان را نهى نكرد بلكه آداب و رفتار محترمانه را به آنان آموخت .آنان را از برجگونه ظاهر شدن و به ناز و كرشمه سخن گفتن نهى كرد . نه از مطلق خارج شدن از خانه و سخن گفتن با مرد نامحرم.
صحابه بزرگوارى همچون سلمان فارسى، ابوذر غفارى و جابر بنعبداللَّه انصارى خدمت حضرت زهرا(س) مىرسيدند . از ايشان علم مىآموختند حتى سلمان در كارهاى منزل به حضرت يارى مىرساند.
با توجه به مجموع ادله و روايات و سنت و سيره معصومان به خصوص سيره خود حضرت زهرا(س)، اسلام دعوتكننده به رعايت حريم و عفت و حيا در اجتماع توسط عموم و به خصوص زنان است . حضور عفيفانه و محترمانه زن را بر پردهنشينى و عزلتگزينى زن ترجيح مىدهد . زن و مرد را در برابر خدا، خود و اجتماع مسئول دانسته ، به كسب علم و كمال و تعالى اجتماعى فرا خوانده است .اين هدف و غايت جز با حضور صحيح، محترمانه، عفيفانه و حريمدار زنان محقق نمىشود.
پنجم:نكته تربيتى اين حديث از اهميت بسزايى به خصوص براى امروز جامعه اسلامى برخوردار است. حضرت مىخواهد به اين نكته توجه دهد كه نشست و برخاستهاى غير ضرورى و هوسآميز، سخن گفتن و خوش و بشهاى بىحساب و غلط در بين زنان و مردان، اجتماع را فاسد مىكند . پرهيز از آن لازم و ضرورى است . چون در غالب اين نشست و برخاستها و خوش و بشها زمام امر به دست زن است و مرد طالب و خواستار است كه از ايجاد آن ابتدائاً ناتوان مىباشد، پس بايد زنان را نسبت به آن هشدار داد .آنان را آگاه ساخت كه بهترين چيز براى آنان احتراز از اين گونه امور مىباشد.
كلام زهراى اطهر(س) رهنمون به سوى عفت و حيا و پوشش است. اگر زنان از اختلاط هاى بيجا و غير ضرورى و فسادانگيز با مردان بپرهيزند و به آنان هم اجازه چنين اختلاط هايى را ندهند، اگر در محيط كار بنا را بر رعايت حريم عفت، پوشيدگى، حيا و پاك دامنى بگذارند و روابط را بر مبناى انجام وظيفه دينى و انسانى و اجتماعى قرار دهند و جز در حد لازم و مفيد و صحيح با هم برخورد و ارتباط نداشته باشند، اگر امر به معروف و نهى از منكر، سفارش به حق و صبر، هميارى و همكارى در انجام عمل صالح و سبقتجويى به سوى رضاى خدا چارچوب ارتباط هاى اجتماعى مردان و زنان باشد، حضور اجتماعى زن، عمل صالح و انسانساز خواهد بود. در غير اين صورت، حضورش جز وزر و وبال خود و اجتماع نيست و عواقب ناگوارى به دنبال خواهد داشت.
پىنوشت ها:
1. بحارالانوار ج100، ص238 به نقل از مصباحالانوار.
2. همان، ج43، ص54 به نقل از كشفالغمه.
۱۳۸۹/۰۵/۲۲ ۱۴:۲۲ شناسه مطلب: 16405
سلام دختری هستم دانشجو ترم دوم از روزای اول عاشق پسری شدم ولی هیچ وقت بروز ندادم نه به خودش نه به هیچ کس دیگه هر روز نگاهاش به سمت من بیشتر شد منم هر روز از اون دور تر شدم و اجازه ندادم حتی یک بار به حریمم وارد بشه ازش فاصله میگرفتم که کمتر همدیگه رو ببینیم ترم بعد واحدامو ازش جدا گرفتم ولی کم کم منم بهش علاقه مند شدم هوس نبود واقعا عشق بود خیلی به خودم فشار اوردم که ازش دور شم همه میدونستن که اون عاشق منه از نگاهاش میشد فهمید تا اینکه از طریق ارسال پیام الکترونیکی بدون اینکه بدونه منم امتحانش کردم و بهش پیشنهاد دوستی دادم اونم جواب نه داد من فقط میخواستم امتحانش کنم ولی نمیدونم فهمید یا نه ازم فاصله گرفت اون حتی یک بار هم با من حرف نزد فقط همیشه به نزدیک ترین جای ممکن رو پیدا میکرد و پیشم مینشست و به من نگاه میکرد من تحمل نگاهاشو نداشتم من دختر بدی نیستم میتونم به جرئت بگم مسلمانم و دستورات دینمو اجرا میکنم برا همینم ازش فاصله گرفتم که وارد گناه نشم هروقت به من نگاه میکرد با اخم من روبه رو میشد تا اینکه همین اولای تابستون شنیدم از یکی از بچه ها خواستگاری کرده روز به روز اب میشدم برحسب اتفاق من شدم سنگ صبور دوستم که تا اون موقع خیلی باهم نبودیم من فقط راهنماییش میکردم و هیچ وقت برضدش کاری نکرم و پشتش بودم هنوز جوابی بهش نداده ولی برای من این آزمایش خدا سخته که بشم واسطه ازدواج کسی که فکر میکردم مال منه من بارها به ائمه پناه بردم که فراموشش کنم با امام زمان عهد بستم بهش فکر نکنم ولی خوابش هم رهام نمیکنه حالا این دوستمم همش با من دردو دل میکنه و همه حرفاش از انتخاب با اونه نمیتونم بهش بگم که از اون با من حرف نزنه همه بچه ها که براشون خواستگار میاد با من درمیون میزارن چه کنم که فراموشش کنم چه کنم که از این آزمایش سربلند بیرون بیام دیگه چیزی ازم نمونده این مدت نزدیک 10کیلو کم کردم ارتباطمو با خدا نزدیک تر میکنم ولی جوابی نمیبینم فکر میکردم دارم کافرمیشم که خدا کمکم نمیکنه تا حالا پیش هیچ کی درودل نکردم جز با خدا این بار جواب میخوام از شما میخوام کمکم کنید تا از این منجلاب بیرون بیام برام سخته ترم بعد باهاش سر یه کلاس بشینم برام سخته ببینم حالا نگاهاش به سمت یکی دیگست برام سخته فراموش کنم اون روزارو برام سخته جواب ختم قرآنامو نبینم برام سخته فراموش کردنش...
با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما در اين ماه عزيز؛ و تشكر به خاطر ارتباط تان با اين مركز؛
توجه شما را به نکات ذيل جلب مينمايم:
1ـ فرايند فراموشي عشق زمانبر است. عشق چند ماهه را نميتوان چند روزه فراموش کرد. اگر قبول کنيم اين فرايند زمانبر است، پس نبايد زود از آن خسته شويم يا با هر تداعي خاطره از ميدان به در رويم.
2- روند تدريجي فراموشي او را با روند حذف علائم و نشانه هاي تداعي گر خاطرات او همراه سازيد. از تنهايي در مكان هايي كه ياد آور خاطره گذشته است، پرهيز كنيد.
3ـ وابستگي رواني يا عشق افراطي به اين جهت نابهنجار است که موجب کاهش عملکرد در زندگي روزمره شما ميگردد، پس اگر به هر طريقي به عملکرد طبيعي خود بازگرديد، باقيمانده آثار و عوارض عشق هيچ مشکلي براي شما به وجود نخواهد آورد. مهم اين است که فکر ايشان باعث کاهش عملکرد (مثل اختلال خواب، اختلال خوراک و...) در شما نگردد، پس با تمايز ميان اين دو هر گونه پيشرفت در زمينه ارتقاي سطح عملکرد خود را ارج بنهيد.
4- سعي نماييد بر نقاط ضعف و كاستي هاي فرد مورد نظر تمرکز يابيد و از بزرگنمايي صفات مثبت ايشان برحذر باشيد .
5ـ وابستگي عاطفي ـ رواني (در موارد حاد و شديدش) مانند اعتياد، علاوه بر خوددرماني نيازمند کمک متخصصان روانشناسي و روانپزشکي ميباشد، پس در صورت تشديد اين امر به خوددرماني اکتفا نکنيد .در اسرع وقت براي دارودرماني يا روان درماني احتمالي به نزد يک متخصص برويد.
6ـ ورزش سنگين، تنفس عميق و تفريحات سالم و توسعه روابط متعادل با دوستان را سر لوحه زندگي خود قرار دهيد.
7 ـ همواره خود را در معرض آزمايش الهي بدانيد . با ديدة عبرت بين به همه پديدههاي پيرامون خود بنگريد.
8- با جايگزيني و جاگذاري ماهرانه امور مثبت و خداپسندانه در خلال برنامههاي روزانه خود، مجالي براي تفکر در گذشته که چيزي جز فرصتسوزي براي شما ندارد، باقي نگذاريد.
9ـ از نزاع بيثمر و جنگ فرسايشي با افکار و خاطرات تان برحذر باشيد ، چرا که بر خلاف تصور اوليه، نزاع بيش تر با اين افکار مزاحم ، به تشديد آن ها در شما ميانجامد. مثل همه انسانها از نعمت دروازهبان فکري محروميد، پس بيهوده به دنبال دروازهبان فکري نگرديد. با پذيرفتن اين افکار کم کم مقدمات سادهسازي(و نه بغرنج سازي)، خنثى سازي و بياعتنايي به اين افکار را فراهم آوريد. اين گونه افکار بايد مانند نسيمي که از توري مشبک ميگذرد، از ذهن شما بگذرد . نبايد مانند ديوار در مقابل اين نسيم فکري ايستاد. ورود و خروج آزادانه اين افکار بدون مقاومت ذهني شما به درگيري کم تر ذهنيتان و تقليل اين افکار ميانجامد. .
10ـ هر چند ضمير ناخودآگاه مثل هارد رايانه قابل پاک کردن نيست، ولي از قابليت جايگزيني اطلاعات مثبت با اطلاعات منفي برخوردار است.
در ادامه توجه شما را به مطلبي در زمينه عشق جلب مي نمايم. برخي نکات آن (و نه همه آن) همپوشي زيادي با مشکل شما دارد.
عشق از مفاهيم بسيار پيچيده است . از نظر روانشناسي چندان امر مثبتي قلمداد نميشود. آنچه که به ترويج و تشديد اين مقوله هزار تو دامن ميزند، تعريف و تمجيدها بيحساب و کتابي است که از مفهوم عشق در سريالها، فيلمها، رمانها، ترانهها، شعرها، حکايتهاي تاريخي و... مي شود . انگيزه هاي دروني و عاطفي نيز به آن دامن مي زند . اين مسئله باعث گشته ماهيت واقعي عشق در پس پرده خيالپردازيهاي رمانتيک مغفول بماند . بسياري از دختران و پسران اين مرز و بوم در وادي جانکاه آن گرفتار آيند.
پيش از ورود به بحث عشق اجازه ميخواهم نيم نگاهي به فرق بين دو مفهوم کليدي وابستگي و دلبستگي نماييم.
فرض کنيد به ميوهاي مانند آناناس علاقمند هستيد و به آن «دل بستهايد» .حال اگر روزها، ماهها و سالها به هر دليلي از خوردن آن محروم بمانيد، آيا در زندگي عادي و روزمره شما اختلالي ايجاد خواهد شد؟ آيا عملکرد روزانه شما رو به کاستي ميگذارد؟ مسلّماً نه. سالها از موضوع «دلبستگي» خود محروم ميمانيد ، ولي همه امور زندگي شما بر وفق مراد است.
اين نوع علاقه و تعلق را «دلبستگي» ميگويند ،حال اگر به جاي دلبستگي به آناناس به آن «وابسته» بوديد ، يک روز بدون آناناس نميتوانستيد سر کنيد. آدم وابسته به آناناس مثل فرد معتادي است که هر از گاهي براي به حد طبيعي رساندن سطح عملکرد خود نيازمند مصرف مواد است، پس وابستگي رواني نوعي اعتياد است. وابستگي رواني به چيزي يا کسي باعث کاهش عملکرد در فرد ميگردد و به نوعي فرد را از زندگي روزانه و عادي خود خارج ميسازد . فرد وابسته رواني مثل فرد معتاد، دلش به موضوع وابستگي (مثل مواد مخدر يا محبت معشوق) خوش است ،در حالي که اين وابستگي عقلاً و منطقاً امري به شدت نکوهيدهاي است.
در اسلام به شدت از وابستگي به غير خدا پرهيز داده شده است . وابستگي رواني يا به تعبيري عشق را اين گونه تصوير کرده است که وقتي بندهاي از خدا فاصله ميگيرد، خداوند عشق غير خود را در اين فاصله قرار ميدهد.
اولياي خدا و ائمه معصومين به همسران و فرزندان خود دلبسته بودند، ولي سر سوزني به غير خدا وابسته نبودند.
آن چه که در زندگي هر مؤمن در درجه اول اولويت قرار ميگيرد، استقلال رواني ـ عاطفي است . استقلال رواني-عاطفي سر منشأ بسياري از تحولات مثبت است. استقلال رواني ـ عاطفي در همه حوزههاي عاطفي از قبيل پدر و مادر ،همسر و فرزند و دوستان بايد جاري باشد. وابستگي به هر کسي چيزي جز فرسودگي رواني، اشتغالات ذهني بيمورد، کاهش عملکرد، افول معنوي، افت تحصيلي و شغلي، فرصتسوزيهاي مکرر و... ندارد.
دختر و پسري که به عشق افراطي مي گرايند ( و به کاهش شديد عملکرد دچار مي شوند)به نوعي از چند اختلال عمده روانشناسي يعني اضطراب وسواس و افسردگي بيبهره نيستند، به عنوان مثال با نگاهي به درونيات خود متوجه خواهيد شد که از اضطراب نسبتاً بالايي رنج ميبريد. اضطراب حتى به قبل عاشق شدن تان بر ميگردد . در گذشته نيز براي کاهش اضطراب خود به افراد پيراموني خود پناه ميبرديد. پناهجويي به نوعي در شما نهادينه شده و به آن شرطي شدهايد، پس با هر اضطرابي ناخودآگاه به دنبال فرد آرامشگري ميگرديد که اين فرد معمولاً معشوق است .پس در مکانيزم عشق اضطراب بالا نقش بهسزايي دارد . در درمان آن نيز کاهش اضطراب نقش کليدي دارد.
از سوي ديگر عشق به نوعي به نابودي عزت نفس فرد بازگشت ميکند. کسي که عزيز است ،هيچگاه خود را در مقابل فردي از هم نوع خود حقير و کوچک نميکند. اين دختر مثل ميليونها دختر ديگر داراي نقاط ضعف و قوت عمدهاي است . به هيچ وجه صلاحيت بت ،قبله يا خدا شدن براي شما ندارد. خضوع و خشوع فقط در مقابل عزيز مطلق يعني خداوند زيبنده است . هر نوع کوچک کردن بنده نزد بنده ديگر مطرود است. فردي که ارزشمندياش دروني است، نه بيروني، هيچ گاه به مقوله عشق گرفتار نميآيد. اگر از درون خود را ارزشمند بدانم ،چه نيازي دارم فرد بيروني به ارزشگذاري من اقدام نمايد؟ تحقير و تضعيف عاشق در برابر معشوق از نظر اسلام و روانشناسي محکوم است . با مقوله مهم عزت نفس و اعتماد به نفس منافات دارد.
افراد عاشق معمولاً از رگههايي از افسردگي رنج ميبرند . به تعبيري از بيمعنايي(همه چيز تو زندگي برام خيلي تلخ شده بعضي مواقع فکر مي کنم که زندگي برام خيلي پوچه اين افکار که تمام کارام برام تکراري شده و زندگي پوچ بودن هميشه با منه) و يکنواختي در زندگي به ستوه آمدهاند. فرد افسرده ميکوشد معناي جديدي براي زندگي خود دست و پا کند . معناي جديد معمولاً از جنس مخالف انتخاب ميشود. فرد افسرده پس از مدتي معشوقش به تنها معناي زندگياش مبدل ميگردد . احساس ميکند که زندگي بدون معشوق فوقالعاده بيمعناست.
معناي زندگي به امور گذرا متغير و بيمبنا اطلاق نميگردد، پس اگر به هر دليلي فرد عاشق در رفع افسردگي باليني يا غير باليني خود بکوشد و کانون ارزشمندي خود را از بيرون و افراد بيروني به درون خود منتقل نمايد ،به معناي واقعي زندگي دست مييابد. مقوله عشق روز به روز جاي خود را به دلبستگي صرف ميسپارد . دلبستگي امري سالم و صد در صد خدايي است، ولي وابستگي رواني امري صد در صد مرضي و غير خدايي است . آنچه متأسفانه گرفتار شديد ، وابستگي است.
از نظر روانشناسي خصوصيات افراد عاشق همپوشاني زيادي با خصوصيات افراد وسواسي دارد . همان گونه که فرد وسواسي براي حصول آرامش به ده بار شستن دست خود در روز عادت دارد ، فرد عاشق هم براي به دست آوردن آرامش خود نيازمند ملاقات نو به نو(عيني يا ذهني مثل اين عبارت مذکور در نامه: به هيچ وجه از ذهنم بيرون نمي ره از اون روز که ايشون رو ديدم ديگه هميشه تو ذهنمه که شباهت زيادي به نشخوار ذهني و فکر وسواسي دارد) و تجديد ديدار با فرد معشوق است. به اين ترتيب عشق مرضي تحت عنوان رفتار وسواسي ـ اجباري طبقهبندي ميشود . وسواسي بودن جاي هيچ تعريف و تمجيدي براي فرد باقي نميگذارد تا اين جا مشخص ميشود که سريالها فليمها رمانها ترانهها و... امري را ميستايند که به نوعي اختلال رواني محسوب ميگردد و باعث خارج شدن فرد عاشق از گردونه زندگي سالم ميگردد.
بايد بدانيد مشکل شما در درون شماست . اگر بتوانيد با کمک روانشناس مجرب و روانپزشک کارآزموده بر اين سه اختلال خود چيره آييد، شکي نيست معناي واقعي زندگي را که سراسر آرامش و طمأنينه است ،خواهيد چشيد. بايد هر چه زودتر به ارزشمندي واقعي خود رسيده ، از افسردگي بيرونآمده ، با احترام و شخصيت دادن به خود و يافتن دوباره عزت نفس از دست رفته ، به دنياي آرامش بازگرديد.
۱۳۸۹/۰۵/۲۲ ۱۴:۲۰ شناسه مطلب: 16403
سلام دختری هستم دانشجو ترم دوم از روزای اول عاشق پسری شدم ولی هیچ وقت بروز ندادم نه به خودش نه به هیچ کس دیگه هر روز نگاهاش به سمت من بیشتر شد منم هر روز از اون دور تر شدم و اجازه ندادم حتی یک بار به حریمم وارد بشه ازش فاصله میگرفتم که کمتر همدیگه رو ببینیم ترم بعد واحدامو ازش جدا گرفتم ولی کم کم منم بهش علاقه مند شدم هوس نبود واقعا عشق بود خیلی به خودم فشار اوردم که ازش دور شم همه میدونستن که اون عاشق منه از نگاهاش میشد فهمید تا اینکه از طریق ارسال پیام الکترونیکی بدون اینکه بدونه منم امتحانش کردم و بهش پیشنهاد دوستی دادم اونم جواب نه داد من فقط میخواستم امتحانش کنم ولی نمیدونم فهمید یا نه ازم فاصله گرفت اون حتی یک بار هم با من حرف نزد فقط همیشه به نزدیک ترین جای ممکن رو پیدا میکرد و پیشم مینشست و به من نگاه میکرد من تحمل نگاهاشو نداشتم من دختر بدی نیستم میتونم به جرئت بگم مسلمانم و دستورات دینمو اجرا میکنم برا همینم ازش فاصله گرفتم که وارد گناه نشم هروقت به من نگاه میکرد با اخم من روبه رو میشد تا اینکه همین اولای تابستون شنیدم از یکی از بچه ها خواستگاری کرده روز به روز اب میشدم برحسب اتفاق من شدم سنگ صبور دوستم که تا اون موقع خیلی باهم نبودیم من فقط راهنماییش میکردم و هیچ وقت برضدش کاری نکرم و پشتش بودم هنوز جوابی بهش نداده ولی برای من این آزمایش خدا سخته که بشم واسطه ازدواج کسی که فکر میکردم مال منه من بارها به ائمه پناه بردم که فراموشش کنم با امام زمان عهد بستم بهش فکر نکنم ولی خوابش هم رهام نمیکنه حالا این دوستمم همش با من دردو دل میکنه و همه حرفاش از انتخاب با اونه نمیتونم بهش بگم که از اون با من حرف نزنه همه بچه ها که براشون خواستگار میاد با من درمیون میزارن چه کنم که فراموشش کنم چه کنم که از این آزمایش سربلند بیرون بیام دیگه چیزی ازم نمونده این مدت نزدیک 10کیلو کم کردم ارتباطمو با خدا نزدیک تر میکنم ولی جوابی نمیبینم فکر میکردم دارم کافرمیشم که خدا کمکم نمیکنه تا حالا پیش هیچ کی درودل نکردم جز با خدا این بار جواب میخوام از شما میخوام کمکم کنید تا از این منجلاب بیرون بیام برام سخته ترم بعد باهاش سر یه کلاس بشینم برام سخته ببینم حالا نگاهاش به سمت یکی دیگست برام سخته فراموش کنم اون روزارو برام سخته جواب ختم قرآنامو نبینم برام سخته فراموش کردنش...
با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما در اين ماه عزيز؛ و تشكر به خاطر ارتباط تان با اين مركز؛
توجه شما را به نکات ذيل جلب مينمايم:
1ـ فرايند فراموشي عشق زمانبر است. عشق چند ماهه را نميتوان چند روزه فراموش کرد. اگر قبول کنيم اين فرايند زمانبر است، پس نبايد زود از آن خسته شويم يا با هر تداعي خاطره از ميدان به در رويم.
2- روند تدريجي فراموشي او را با روند حذف علائم و نشانه هاي تداعي گر خاطرات او همراه سازيد. از تنهايي در مكان هايي كه ياد آور خاطره گذشته است، پرهيز كنيد.
3ـ وابستگي رواني يا عشق افراطي به اين جهت نابهنجار است که موجب کاهش عملکرد در زندگي روزمره شما ميگردد، پس اگر به هر طريقي به عملکرد طبيعي خود بازگرديد، باقيمانده آثار و عوارض عشق هيچ مشکلي براي شما به وجود نخواهد آورد. مهم اين است که فکر ايشان باعث کاهش عملکرد (مثل اختلال خواب، اختلال خوراک و...) در شما نگردد، پس با تمايز ميان اين دو هر گونه پيشرفت در زمينه ارتقاي سطح عملکرد خود را ارج بنهيد.
4- سعي نماييد بر نقاط ضعف و كاستي هاي فرد مورد نظر تمرکز يابيد و از بزرگنمايي صفات مثبت ايشان برحذر باشيد .
5ـ وابستگي عاطفي ـ رواني (در موارد حاد و شديدش) مانند اعتياد، علاوه بر خوددرماني نيازمند کمک متخصصان روانشناسي و روانپزشکي ميباشد، پس در صورت تشديد اين امر به خوددرماني اکتفا نکنيد .در اسرع وقت براي دارودرماني يا روان درماني احتمالي به نزد يک متخصص برويد.
6ـ ورزش سنگين، تنفس عميق و تفريحات سالم و توسعه روابط متعادل با دوستان را سر لوحه زندگي خود قرار دهيد.
7 ـ همواره خود را در معرض آزمايش الهي بدانيد . با ديدة عبرت بين به همه پديدههاي پيرامون خود بنگريد.
8- با جايگزيني و جاگذاري ماهرانه امور مثبت و خداپسندانه در خلال برنامههاي روزانه خود، مجالي براي تفکر در گذشته که چيزي جز فرصتسوزي براي شما ندارد، باقي نگذاريد.
9ـ از نزاع بيثمر و جنگ فرسايشي با افکار و خاطرات تان برحذر باشيد ، چرا که بر خلاف تصور اوليه، نزاع بيش تر با اين افکار مزاحم ، به تشديد آن ها در شما ميانجامد. مثل همه انسانها از نعمت دروازهبان فکري محروميد، پس بيهوده به دنبال دروازهبان فکري نگرديد. با پذيرفتن اين افکار کم کم مقدمات سادهسازي(و نه بغرنج سازي)، خنثى سازي و بياعتنايي به اين افکار را فراهم آوريد. اين گونه افکار بايد مانند نسيمي که از توري مشبک ميگذرد، از ذهن شما بگذرد . نبايد مانند ديوار در مقابل اين نسيم فکري ايستاد. ورود و خروج آزادانه اين افکار بدون مقاومت ذهني شما به درگيري کم تر ذهنيتان و تقليل اين افکار ميانجامد. .
10ـ هر چند ضمير ناخودآگاه مثل هارد رايانه قابل پاک کردن نيست، ولي از قابليت جايگزيني اطلاعات مثبت با اطلاعات منفي برخوردار است.
در ادامه توجه شما را به مطلبي در زمينه عشق جلب مي نمايم. برخي نکات آن (و نه همه آن) همپوشي زيادي با مشکل شما دارد.
عشق از مفاهيم بسيار پيچيده است . از نظر روانشناسي چندان امر مثبتي قلمداد نميشود. آنچه که به ترويج و تشديد اين مقوله هزار تو دامن ميزند، تعريف و تمجيدها بيحساب و کتابي است که از مفهوم عشق در سريالها، فيلمها، رمانها، ترانهها، شعرها، حکايتهاي تاريخي و... مي شود . انگيزه هاي دروني و عاطفي نيز به آن دامن مي زند . اين مسئله باعث گشته ماهيت واقعي عشق در پس پرده خيالپردازيهاي رمانتيک مغفول بماند . بسياري از دختران و پسران اين مرز و بوم در وادي جانکاه آن گرفتار آيند.
پيش از ورود به بحث عشق اجازه ميخواهم نيم نگاهي به فرق بين دو مفهوم کليدي وابستگي و دلبستگي نماييم.
فرض کنيد به ميوهاي مانند آناناس علاقمند هستيد و به آن «دل بستهايد» .حال اگر روزها، ماهها و سالها به هر دليلي از خوردن آن محروم بمانيد، آيا در زندگي عادي و روزمره شما اختلالي ايجاد خواهد شد؟ آيا عملکرد روزانه شما رو به کاستي ميگذارد؟ مسلّماً نه. سالها از موضوع «دلبستگي» خود محروم ميمانيد ، ولي همه امور زندگي شما بر وفق مراد است.
اين نوع علاقه و تعلق را «دلبستگي» ميگويند ،حال اگر به جاي دلبستگي به آناناس به آن «وابسته» بوديد ، يک روز بدون آناناس نميتوانستيد سر کنيد. آدم وابسته به آناناس مثل فرد معتادي است که هر از گاهي براي به حد طبيعي رساندن سطح عملکرد خود نيازمند مصرف مواد است، پس وابستگي رواني نوعي اعتياد است. وابستگي رواني به چيزي يا کسي باعث کاهش عملکرد در فرد ميگردد و به نوعي فرد را از زندگي روزانه و عادي خود خارج ميسازد . فرد وابسته رواني مثل فرد معتاد، دلش به موضوع وابستگي (مثل مواد مخدر يا محبت معشوق) خوش است ،در حالي که اين وابستگي عقلاً و منطقاً امري به شدت نکوهيدهاي است.
در اسلام به شدت از وابستگي به غير خدا پرهيز داده شده است . وابستگي رواني يا به تعبيري عشق را اين گونه تصوير کرده است که وقتي بندهاي از خدا فاصله ميگيرد، خداوند عشق غير خود را در اين فاصله قرار ميدهد.
اولياي خدا و ائمه معصومين به همسران و فرزندان خود دلبسته بودند، ولي سر سوزني به غير خدا وابسته نبودند.
آن چه که در زندگي هر مؤمن در درجه اول اولويت قرار ميگيرد، استقلال رواني ـ عاطفي است . استقلال رواني-عاطفي سر منشأ بسياري از تحولات مثبت است. استقلال رواني ـ عاطفي در همه حوزههاي عاطفي از قبيل پدر و مادر ،همسر و فرزند و دوستان بايد جاري باشد. وابستگي به هر کسي چيزي جز فرسودگي رواني، اشتغالات ذهني بيمورد، کاهش عملکرد، افول معنوي، افت تحصيلي و شغلي، فرصتسوزيهاي مکرر و... ندارد.
دختر و پسري که به عشق افراطي مي گرايند ( و به کاهش شديد عملکرد دچار مي شوند)به نوعي از چند اختلال عمده روانشناسي يعني اضطراب وسواس و افسردگي بيبهره نيستند، به عنوان مثال با نگاهي به درونيات خود متوجه خواهيد شد که از اضطراب نسبتاً بالايي رنج ميبريد. اضطراب حتى به قبل عاشق شدن تان بر ميگردد . در گذشته نيز براي کاهش اضطراب خود به افراد پيراموني خود پناه ميبرديد. پناهجويي به نوعي در شما نهادينه شده و به آن شرطي شدهايد، پس با هر اضطرابي ناخودآگاه به دنبال فرد آرامشگري ميگرديد که اين فرد معمولاً معشوق است .پس در مکانيزم عشق اضطراب بالا نقش بهسزايي دارد . در درمان آن نيز کاهش اضطراب نقش کليدي دارد.
از سوي ديگر عشق به نوعي به نابودي عزت نفس فرد بازگشت ميکند. کسي که عزيز است ،هيچگاه خود را در مقابل فردي از هم نوع خود حقير و کوچک نميکند. اين دختر مثل ميليونها دختر ديگر داراي نقاط ضعف و قوت عمدهاي است . به هيچ وجه صلاحيت بت ،قبله يا خدا شدن براي شما ندارد. خضوع و خشوع فقط در مقابل عزيز مطلق يعني خداوند زيبنده است . هر نوع کوچک کردن بنده نزد بنده ديگر مطرود است. فردي که ارزشمندياش دروني است، نه بيروني، هيچ گاه به مقوله عشق گرفتار نميآيد. اگر از درون خود را ارزشمند بدانم ،چه نيازي دارم فرد بيروني به ارزشگذاري من اقدام نمايد؟ تحقير و تضعيف عاشق در برابر معشوق از نظر اسلام و روانشناسي محکوم است . با مقوله مهم عزت نفس و اعتماد به نفس منافات دارد.
افراد عاشق معمولاً از رگههايي از افسردگي رنج ميبرند . به تعبيري از بيمعنايي(همه چيز تو زندگي برام خيلي تلخ شده بعضي مواقع فکر مي کنم که زندگي برام خيلي پوچه اين افکار که تمام کارام برام تکراري شده و زندگي پوچ بودن هميشه با منه) و يکنواختي در زندگي به ستوه آمدهاند. فرد افسرده ميکوشد معناي جديدي براي زندگي خود دست و پا کند . معناي جديد معمولاً از جنس مخالف انتخاب ميشود. فرد افسرده پس از مدتي معشوقش به تنها معناي زندگياش مبدل ميگردد . احساس ميکند که زندگي بدون معشوق فوقالعاده بيمعناست.
معناي زندگي به امور گذرا متغير و بيمبنا اطلاق نميگردد، پس اگر به هر دليلي فرد عاشق در رفع افسردگي باليني يا غير باليني خود بکوشد و کانون ارزشمندي خود را از بيرون و افراد بيروني به درون خود منتقل نمايد ،به معناي واقعي زندگي دست مييابد. مقوله عشق روز به روز جاي خود را به دلبستگي صرف ميسپارد . دلبستگي امري سالم و صد در صد خدايي است، ولي وابستگي رواني امري صد در صد مرضي و غير خدايي است . آنچه متأسفانه گرفتار شديد ، وابستگي است.
از نظر روانشناسي خصوصيات افراد عاشق همپوشاني زيادي با خصوصيات افراد وسواسي دارد . همان گونه که فرد وسواسي براي حصول آرامش به ده بار شستن دست خود در روز عادت دارد ، فرد عاشق هم براي به دست آوردن آرامش خود نيازمند ملاقات نو به نو(عيني يا ذهني مثل اين عبارت مذکور در نامه: به هيچ وجه از ذهنم بيرون نمي ره از اون روز که ايشون رو ديدم ديگه هميشه تو ذهنمه که شباهت زيادي به نشخوار ذهني و فکر وسواسي دارد) و تجديد ديدار با فرد معشوق است. به اين ترتيب عشق مرضي تحت عنوان رفتار وسواسي ـ اجباري طبقهبندي ميشود . وسواسي بودن جاي هيچ تعريف و تمجيدي براي فرد باقي نميگذارد تا اين جا مشخص ميشود که سريالها فليمها رمانها ترانهها و... امري را ميستايند که به نوعي اختلال رواني محسوب ميگردد و باعث خارج شدن فرد عاشق از گردونه زندگي سالم ميگردد.
بايد بدانيد مشکل شما در درون شماست . اگر بتوانيد با کمک روانشناس مجرب و روانپزشک کارآزموده بر اين سه اختلال خود چيره آييد، شکي نيست معناي واقعي زندگي را که سراسر آرامش و طمأنينه است ،خواهيد چشيد. بايد هر چه زودتر به ارزشمندي واقعي خود رسيده ، از افسردگي بيرونآمده ، با احترام و شخصيت دادن به خود و يافتن دوباره عزت نفس از دست رفته ، به دنياي آرامش بازگرديد.
۱۳۸۹/۰۵/۲۲ ۱۴:۰۶ شناسه مطلب: 16401
باسلام. یک نفر زمینی رامدت ها پیش با اب باران کشت می کرده الان27سال است که در ان کشتی نکرده ودر حال حاضر نفر دیگری با اب چاه در ان زمین کشت می کند از نظر قانونی حق را به نفر دوم داده اند ولی نفر اول راضی نیست ایا محصولی که از این زمین به دست می اید حلال است یا نه؟
با سلام و تشکر به خاطر ارتباط تان با اين مرکز
محصولي که به دست مي آيد، حلال است (1)
پي نوشت:
1 .اجوبه الا ستفتائات ،سوال1987.
۱۳۸۹/۰۵/۲۲ ۱۲:۱۱ شناسه مطلب: 16391
حدود 3 سال پیش با دختر همسایه امان که با هم در یک شهر درس میخواندیم اما در دو دانشگاه متفاوت با تک زدن به هم دوست شدم و تصمیم به ازدواج گرفتیم اما چیزها و حرف هایی که من از اون شنیدم ویک موضوع دیگر با عث جدایی ما از هم شد.اون دوباره سعی کرد اوایل امسال به زندگی من برگردد اما من او را قبول نداشتم.البته هنوز هم نتونستم که فراموشش کنم و فکر می کنم هنوز در دلم جا دارد چه کنم که برای همیشه فراموشش کنم؟راهکار قرآنی بدهید.
با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما در اين ماه عزيز؛ و تشكر به خاطر ارتباطتان با اين مركز؛
توجه شما را به نکات ذيل جلب مينمايم:
1ـ فرايند فراموشي عشق زمانبر است. عشق 3 ساله را نميتوان 3 روزه فراموش کرد. اگر قبول کنيم اين فرايند زمانبر است، پس نبايد زود از آن خسته شويم يا با هر تداعي خاطره از ميدان به در رويم.
2- روند تدريجي فراموشي او را با روند حذف علائم و نشانه هاي تداعي گر خاطرات او همراه سازيد.
3ـ وابستگي رواني يا عشق مرضي به اين جهت نابهنجار است که موجب کاهش عملکرد در زندگي روزمره شما ميگردد، پس اگر به هر طريقي به عملکرد طبيعي خود بازگرديد، باقيمانده آثار و عوارض عشق هيچ مشکلي براي شما به وجود نخواهد آورد. مهم اين است که فکر ايشان باعث کاهش عملکرد (مثل اختلال خواب، اختلال خوراک و...) در شما نگردد، پس با تمايز ميان اين دو هر گونه پيشرفت در زمينه ارتقاي سطح عملکرد خود را ارج بنهيد.
4- سعي نماييد بر نقاط ضعف و كاستي هاي فرد مورد نظر تمرکز يابيد و از بزرگنمايي صفات مثبت ايشان برحذر باشيد.
5ـ وابستگي عاطفي ـ رواني (در موارد حاد و شديدش) مانند اعتياد، علاوه بر خوددرماني نيازمند کمک متخصصان روانشناسي و روانپزشکي ميباشد پس در صورت تشديد اين امر به خوددرماني اکتفا نکنيد .در اسرع وقت براي دارودرماني يا روان درماني احتمالي به نزد يک متخصص برويد.
6ـ ورزش سنگين، تنفس عميق و تفريحات سالم و توسعه روابط متعادل با دوستان را سر لوحه زندگي خود قرار دهيد.
7 ـ همواره خود را در معرض آزمايش الهي بدانيد . با ديدة عبرت بين به همه پديدههاي پيرامون خود بنگريد.
8- با جايگزيني و جاگذاري ماهرانه امور مثبت و خداپسندانه در خلال برنامههاي روزانه خود، مجالي براي تفکر در گذشته که چيزي جز فرصتسوزي براي شما ندارد، باقي نگذاريد.
9ـ از نزاع بيثمر و جنگ فرسايشي با افکار و خاطرات ايشان برحذر باشيد ، چرا که بر خلاف تصور اوليه، نزاع بيش تر با اين افکار مزاحم ، به تشديد آن ها در شما ميانجامد. مثل همه انسانها از نعمت دروازهبان فکري محروميد،پس بيهوده به دنبال دروازهبان فکري نگرديد. با پذيرفتن اين افکار کم کم مقدمات سادهسازي(و نه بغرنج سازي)، خنثى سازي اين افکار را فراهم آوريد. اين گونه افکار بايد مانند نسيمي که از توري مشبک ميگذرد، از ذهن شما بگذرد . نبايد مانند ديوار در مقابل اين نسيم فکري ايستاد. ورود و خروج آزادانه اين افکار بدون مقاومت ذهني شما به درگيري کمتر ذهنيتان و تقليل اين افکار ميانجامد. .
10ـ هر چند ضمير ناخودآگاه مثل هارد رايانه قابل پاک کردن نيست، ولي از قابليت جايگزيني اطلاعات مثبت با اطلاعات منفي برخوردار است.
در ادامه توجه شما را به مطلبي در زمينه عشق جلب مي نمايم. برخي نکات آن (و نه همه آن) همپوشي زيادي با مشکل شما دارد.
عشق از مفاهيم بسيار پيچيده است . از نظر روانشناسي چندان امر مثبتي قلمداد نميشود. آنچه که به ترويج و تشديد اين مقوله هزار تو دامن ميزند، تعريف و تمجيدها بيحساب و کتابي است که از مفهوم عشق در سريالها، فيلمها، رمانها، ترانهها، شعرها، حکايتهاي تاريخي و... مي شود . انگيزه هاي دروني و عاطفي نيز به آن دامن مي زند . اين مسئله باعث گشته ماهيت واقعي عشق در پس پرده خيالپردازيهاي رمانتيک مغفول بماند . بسياري از دختران و پسران اين مرز و بوم در وادي جانکاه آن گرفتار آيند.
قبل از ورود به بحث عشق اجازه ميخواهم نيم نگاهي به فرق بين دو مفهوم کليدي وابستگي و دلبستگي نماييم.
فرض کنيد به ميوهاي مانند آناناس علاقمند هستيد و به آن «دل بستهايد» .حال اگر روزها، ماهها و سالها به هر دليلي از خوردن آن محروم بمانيد، آيا در زندگي عادي و روزمره شما اختلالي ايجاد خواهد شد ؟ آيا عملکرد روزانه شما رو به کاستي ميگذارد؟ مسلّماً نه. سالها از موضوع «دلبستگي» خود محروم ميمانيد ، ولي همه امور زندگي شما بر وفق مراد است.
اين نوع علاقه و تعلق را «دلبستگي» ميگويند ،حال اگر به جاي دلبستگي به آناناس به آن «وابسته» بوديد ، يک روز بدون آناناس نميتوانستيد سر کنيد. آدم وابسته به آناناس مثل فرد معتادي است که هر از گاهي براي به حد طبيعي رساندن سطح عملکرد خود نيازمند مصرف مواد است، پس وابستگي رواني نوعي اعتياد است. وابستگي رواني به چيزي يا کسي باعث کاهش عملکرد در فرد ميگردد و به نوعي فرد را از زندگي روزانه و عادي خود خارج ميسازد . فرد وابسته رواني مثل فرد معتاد، دلش به موضوع وابستگي (مثل مواد مخدر يا محبت معشوق) خوش است ،در حالي که اين وابستگي عقلاً و منطقاً امري به شدت نکوهيدهاي است.
در اسلام به شدت از وابستگي به غير خدا پرهيز داده شده است . وابستگي رواني يا به تعبيري عشق را اين گونه تصوير کرده است که وقتي بندهاي از خدا فاصله ميگيرد، خداوند عشق غير خود را در اين فاصله قرار ميدهد.
اولياي خدا و ائمه معصومين به همسران و فرزندان خود دلبسته بودند، ولي سر سوزني به غير خدا وابسته نبودند.
آن چه که در زندگي هر مؤمن در درجه اول اولويت قرار ميگيرد، استقلال رواني ـ عاطفي است . استقلال رواني-عاطفي سر منشأ بسياري از تحولات مثبت است. استقلال رواني ـ عاطفي در همه حوزههاي عاطفي از قبيل پدر و مادر ،همسر و فرزند و دوستان بايد جاري باشد. وابستگي به هر کسي چيزي جز فرسودگي رواني، اشتغالات ذهني بيمورد، کاهش عملکرد، افول معنوي، افت تحصيلي و شغلي، فرصتسوزيهاي مکرر و... ندارد.
دختر و پسري که به عشق افراطي مي گرايند ( و به کاهش شديد عملکرد دچار مي شوند)به نوعي از چند اختلال عمده روانشناسي يعني اضطراب وسواس و افسردگي بيبهره نيستند، به عنوان مثال با نگاهي به درونيات خود متوجه خواهيد شد که از اضطراب نسبتاً بالايي رنج ميبريد . اضطراب حتى به قبل عاشق شدن تان بر ميگردد . در گذشته نيز براي کاهش اضطراب خود به افراد پيراموني خود پناه ميبرديد. پناهجويي به نوعي در شما نهادينه شده و به آن شرطي شدهايد، پس با هر اضطرابي ناخودآگاه به دنبال فرد آرامشگري ميگرديد که اين فرد معمولاً معشوق است .پس در مکانيزم عشق اضطراب بالا نقش بهسزايي دارد . در درمان آن نيز کاهش اضطراب نقش کليدي دارد.
از سوي ديگر عشق به نوعي به نابودي عزت نفس فرد بازگشت ميکند. کسي که عزيز است ،هيچگاه خود را در مقابل فردي از هم نوع خود حقير و کوچک نميکند. اين دختر مثل ميليونها دختر ديگر داراي نقاط ضعف و قوت عمدهاي است . به هيچ وجه صلاحيت بت ،قبله يا خدا شدن براي شما ندارد. خضوع و خشوع فقط در مقابل عزيز مطلق يعني خداوند زيبنده است . هر نوع کوچک کردن بنده نزد بنده ديگر مطرود است. فردي که ارزشمندياش دروني است، نه بيروني، هيچ گاه به مقوله عشق گرفتار نميآيد. اگر از درون خود را ارزشمند بدانم ،چه نيازي دارم فرد بيروني به ارزشگذاري من اقدام نمايد؟ تحقير و تضعيف عاشق در برابر معشوق از نظر اسلام و روانشناسي محکوم است . با مقوله مهم عزت نفس و اعتماد به نفس منافات دارد.
افراد عاشق معمولاً از رگههايي از افسردگي رنج ميبرند . به تعبيري از بيمعنايي(همه چيز تو زندگي برام خيلي تلخ شده. بعضي مواقع فکر مي کنم که زندگي برام خيلي پوچه .اين افکار که تمام کارام برام تکراري شده و زندگي پوچ بودن هميشه با منه) و يکنواختي در زندگي به ستوه آمدهاند. فرد افسرده ميکوشد معناي جديدي براي زندگي خود دست و پا کند . معناي جديد معمولاً از جنس مخالف انتخاب ميشود. فرد افسرده پس از مدتي معشوقش به تنها معناي زندگياش مبدل ميگردد . احساس ميکند که زندگي بدون معشوق فوقالعاده بيمعناست.
معناي زندگي به امور گذرا متغير و بيمبنا اطلاق نميگردد، پس اگر به هر دليلي فرد عاشق در رفع افسردگي باليني يا غير باليني خود بکوشد و کانون ارزشمندي خود را از بيرون و افراد بيروني به درون خود منتقل نمايد ،به معناي واقعي زندگي دست مييابد. مقوله عشق روز به روز جاي خود را به دلبستگي صرف ميسپارد . دلبستگي امري سالم و صد در صد خدايي است، ولي وابستگي رواني امري صد در صد مرضي و غير خدايي است . آنچه متأسفانه گرفتار شديد ، وابستگي است.
از نظر روانشناسي خصوصيات افراد عاشق همپوشاني زيادي با خصوصيات افراد وسواسي دارد . همان گونه که فرد وسواسي براي حصول آرامش به ده بار شستن دست خود در روز عادت دارد ، فرد عاشق هم براي به دست آوردن آرامش خود نيازمند ملاقات نو به نو(عيني يا ذهني مثل اين عبارت مذکور در نامه: به هيچ وجه از ذهنم بيرون نميره از اون روز که ايشون رو ديدم ديگه هميشه توذهنمه که شباهت زيادي به نشخوار ذهني و فکر وسواسي دارد) و تجديد ديدار با فرد معشوق است. به اين ترتيب عشق مرضي تحت عنوان رفتار وسواسي ـ اجباري طبقهبندي ميشود . وسواسي بودن جاي هيچ تعريف و تمجيدي براي فرد باقي نميگذارد تا اين جا مشخص ميشود که سريالها فليمها رمانها ترانهها و... امري را ميستايند که به نوعي اختلال رواني محسوب ميگردد و باعث خارج شدن فرد عاشق از گردونه زندگي سالم ميگردد.
بايد بدانيد مشکل شما در درون شماست . اگر بتوانيد با کمک روانشناس مجرب و روانپزشک کارآزموده بر اين سه اختلال خود چيره آييد، شکي نيست معناي واقعي زندگي را که سراسر آرامش و طمأنينه است ،خواهيد چشيد. بايد هر چه زودتر به ارزشمندي واقعي خود رسيده ، از افسردگي بيرونآمده ، با احترام و شخصيت دادن به خود و يافتن دوباره عزت نفس از دست رفته ، به دنياي آرامش بازگرديد.
۱۳۸۹/۰۵/۲۲ ۱۱:۳۷ شناسه مطلب: 16388
با سلام و خسته نباشید به شما من جوانی هستم 25 ساله الان بیش از چند ساله که درگیر مسئله خودارضایی هستم.لطفا منو راهنمایی کنید که چگونه میتوانم این کار را ترک کنم. و این موضوع چه تاثیری در زندگی من می گذارد با تشکر
با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما در اين ماه عزيز؛ و تشكر به خاطر ارتباطتان با اين مركز؛
يک پرسش کلي را مطرح فرموده ايد . بهتر بود که تمام شرايط تحقق اين رفتار و جزييات بيش تري را دربارة شرايط و امکان ازدواج خودتان شرح دهيد. هميشه به ياد داشته باشيد که ما در گرفتن مشاوره يک فردي خاص و منحصر به فرد هستيم که شرايط مان نيز با ديگر تفاوت دارد. اما به صورت کلّي بايد گفت که مسألة خودارضايي هميشه به عنوان يک اختلال مرتبط با اضطراب شناسايي و مطرح شده است. اين يکي از مسايلي است که بايد در صدد کنترل آن باشيد. فرد با افزايش يافتن اضطراب به طور مکرر به اين عادت نابهنجار روي ميآورد و براي حل اين مسأله توصيه ميشود به روانپزشک مراجعه نماييد. به نظر ميرسد سطح اضطراب شما بالا باشد . تشويش خاطر شما به خاطر اضطراب فزاينده است. اضطراب نقش مؤثري در تشديد و توليد نياز جنسي کاذب دارد.
اگرچه ارضاي جنسي تا حدودي براي کاهش اضطراب مفيد است، ولي اگر ارضاي جنسي به صورتي نامتناسب صورت پذيرد و از راه درست صورت نگيرد مثلاً از طريق حرام (مانند استمنا) صورت گيرد، يا بيش از اندازه معمول باشد، چون رفتاري نابهنجار است، با اين که به صورت موقت از اضطراب ميکاهد ، ولي پس از مدت کوتاهي به خاطر تشديد احساس گناه سطح اضطراب را دوچندان ميکند.
همان طور که اضطراب در گرايش به خودارضايي مؤثر است، کاهش اضطراب از طريق ورزش سنگين منظم، تنفس عميق 25 تا 30 بار در روز، تنآرميدگي (ريلکسيشن) و دارودرماني که توسط متخصصين ارايه ميشوند، سهم بسزايي در کاهش ميل به خودارضايي دارد.
به هيچ وجه خود را ناپاک ندانيد، فردي مؤمن هستيد که به هر دليلي دچار يک رفتار ناپسند گشتهايد. ولي هيچگاه خودتان را مساوي با رفتار ناشايست خود ندانيد. در پيشگاه خداوند عزيز و دوست داشتني هستيد و براي جبران گناهان ريز و درشت راه روي همه بندگان باز است.
با پرهيز از هر گونه خودسرزنشي به يادداشت نکات مثبت خود بپردازيد، شما نبايد با بزرگنمايي نکات منفي خودتان را به بوته فراموشي بسپاريد.
احساس گناه افراطي که در آن، فرد خود را مأيوس از رحمت خدا ميداند به هيچ وجه مطلوب درگاه خداوند و دين نيست، بلکه احساس گناه فزاينده در راستاي وسوسههاي شيطاني است. احساس گناه يکي از بزرگترين منابع اضطرابزاست . به خوبي ميتوان دريافت که همين احساس گناه بيش از حد زمينهاي براي خودراضايي بيش تر فراهم ميآورد، پس با بالا بردن سطح عزت نفس و اعتماد به نفس و اميد به لطف و بخشش بيکران الهي به تعديل احساس گناه بپردازيد. احساس گناه تا حدي خوب و مفيد که فرد را به سمت جبران خطايا از طريق انجام اعمال نيک و خداپسندانه رهنمون سازد، نه آن که ناخواسته موجب اضطراب بيش تر شده و به گناه بيشتر سوق دهد.
در اسرع وقت براي کاهش اضطراب و افکار وسواسگونه به يک روانپزشک و سپس به روانشناس باليني مراجعه نماييد. دارو درماني در زمينة اختلالات اضطرابي بسيار مؤثر و ضروري است؛ اما هرگز درمان کامل محسوب نمي شود.
در زمينه افکار، احساسات و رفتارهاي انگيزاننده ميل به خودارضايي به ارزيابي بپردازيد و ببينيد که در چه شرايطي افزايش مييابد. در طي مدت يک ماه مراحل آغاز تا پايان يک وهله خودارضايي را در برگهاي ياد داشت نماييد . اين کار را براي وهلههاي ديگري که اتفاق ميافتد، تکرار کنيد. زمان و مکان و شرايط جسمي و روحي در قبل و بعد از خودارضايي را ثبت نماييد، به تعبيري روشنتر در طي يک ماه ببينيد يک وهله خودارضايي با چه فکري آغاز ميگردد، سپس اين فکر مزاحم چه احساس در شما برميانگيزد و اين احساس چگونه به رفتار خودارضايي در شما ميانجامد، همچنين بررسي نماييد که معمولاً در چه زمانيهايي و در چه مکانهايي و در چه شرايط جسمي ـ روحي ميل به خودارضايي در شما تشديد ميگردد.
پس از پايش و رصد رواني يک ماهه به تجزيه و تحليل و جمعبندي نتايج بپردازيد. از نتايج اين تحقيق ميتوانيد راهکارهاي کارآمد ترک يا لااقل تعديل خودارضايي را استخراج نماييد، مثلاً وقتي که اعصابتان خرد است، وقتي که دوستان متأهل خود را ميبينيد، وقتي که با مادرتان جر و بحث ميکنيد، وقتي که اضطراب امتحان داريد، يا وقتي که به فرد خاصي ميانديشيد. عيناً همين قضيه در زمينه مکانهاي تحريکزا تکرار ميگردد .وقتي در اتاق خواب هستم، وقتي تنها در خانه هستم، وقتي دستشويي ميروم و...
از سوي ديگر نگاهي موشکافانه به پرونده گذشته خودارضايي خويش بيفکنيد، ببينيد در چه شرايطي توانسته بوديد که براي يک مدّت آن را کنار بگذاريد. چنانچه به تنهايي نميتوانيد آن را بررسي نماييد از يک مشاور کمک بگيريد.
در اين مرحله نيز تحقيق نيز به تجزيه و تحليل و جمعبندي نتايج بپردازيد.
همواره همراه با تنبيه ذهني ـ عملي خودارضايي خويش ميپردازيد، به تشويق ذهني ـ عملي موفقيتهايي هرچند اندک خود در ترک خودارضايي بپردازيد. بنابراين اگر حتى يک روز هم در ترک موفق بوديد، با کمال سخاوت به تشويق خود بپردازيد. خودتشويقي ميتواند علاوه بر ارتقاي سطح اعتماد به نفس و عزتنفس به کاهش اضطراب شما کمک شاياني کند. خودتشويقي ميتواند به صورت کلامي يا غير کلامي باشد.
براي طول روز خود برنامهريزي سبک و سهل الوصول انجام دهيد. با اشتغال ذهني به امور مثبت از هر گونه اشتغال فکري به تفکرات تحريکزا پرهيز نماييد. و وسايل و اسباب و لوازم اين کار را از خود دور نماييد.
تلاش کنيد تا با مراجعه به يک مشاور از تکنيکهاي انزجاردرماني و شرطيزدايي استفاده کنيد. لذت کاذب خودارضايي را با يک امر منزجر کننده ذهني مانند تصور صحنه تهوعآور يا خوردن داروي تلخ پيوند بزنيد و با آن تداعي نماييد يا آن که فرايند شرطي شده (اضطراب - خودارضايي) را به (اضطراب - ورزش يا تفريح سالم، تنفس عميق، و...) تبديل نماييد. به هيچ وجه خود را ناتوان فرض نکنيد. بدانيد صدها هزار توانستهاند که ترک کنند و شما نيز از آنان مستثنا نيستيد. در صورت تمايل به کسب اطلاعات بيشتر در اين خصوص ميتوانيد با شمارة رايگان 09640 اين مرکز تماس حاصل فرماييد.





