پرسش وپاسخ
۱۳۸۹/۰۶/۰۹ ۲۱:۰۷ شناسه مطلب: 18102
حکم در مورد گوش دادن آهنگ خارجی در موقع ورزش کردن چیست؟
پاسخ: پرسشگر گرامي باسلام و تشکر از ارتباط با اين مرکز.
موسيقي که مخصوص مجالس لهو ولعب باشد ،حرام است. در غير اين صورت اشکال ندارد.(1)
فرقي بين موسيقي داخلي و خارجي وهمچنين براي ورزش يا غير ورزش نيست.
تشخيص اينکه کدام موسيقي مخصوص مجالس گناه ولهو مي باشد، به عهده خود مکلف مي باشد.
پي نوشت :
1. آيه الله فاضل ، استفتائات ، ج1 ، س987.
۱۳۸۹/۰۶/۰۹ ۱۹:۳۲ شناسه مطلب: 18099
با سلام با فرض پذيرش عالمي به نام ذرپيش از زندگي دنيا دسته اي از روايات پيرامون آن وارد شده است كه عده اي افراد بشر در همان عالم سوء انتخاب داشته و مثلا سر باز زده اند يا اقرار نكرده اند يا ولايت را نپذيرفته اند و از اين قبيل. 1- حال سوال اين است كه اگر محتواي اين دسته را بپذيريم و سندا و دلالتا خدشه اي نكنيم آيا صرف همان انكار برخي انسان ها موجب عصيان و عقاب ميشود يا خير؟ 2- اگر پذيرش مفاد اين روايات (يا حتي آيه اي از قرآن با اين اوصاف) باعث انكار اصول مسلم عقلي مثل اصل اختيار در عالم يا مثلا اصل تكليف و ثواب و عقاب و... شود بايد چه برخوردي با اين دسته از آيات و روايات كرد؟ اگر بايد طرد شوند به چه دليل؟ با تشكر
پرسش: عام ذرشرح : با فرض پذيرش عالمي به نام ذرپيش از زندگي دنيا دسته اي از روايات پيرامون آن وارد شده است كه عده اي افراد بشر در همان عالم سوء انتخاب داشته و مثلا سر باز زده اند يا اقرار نكرده اند يا ولايت را نپذيرفته اند و از اين قبيل. 1- اگر محتواي اين دسته را بپذيريم و سندا و دلالتا خدشه اي نكنيم، آيا صرف همان انكار برخي انسان ها موجب عصيان و عذاب مي شود ؟
پاسخ:
با سلام و تشکر به خاطر ارتباط تان با اين مرکز
در مورد «عالم ذر» منابع محدودي در آيات و روايات وجود دارد. در نتيجه اختلاف در مورد اصل اين عالم و ويژگي هاي آن بسيار است ، اما در هر صورت آياتي(1) وجود دارد که مفادش آن است که از فرزندان آدم پيمان بر ربوبيت خدا گرفته شده، اما اين پيمان چگونه و در چه زمان بوده است، توضيحي نميدهد. از اين جهت مفسران درباره اين پيمان اختلاف کردهاند.
در ذيل به برخي از اين نظريهها اشاره ميکنيم:
أ) نظريه محدّثان اسلامي
محدثان اسلامي براساس فهم برخي از روايات بر اين باورند که خداوند به هنگام آفرينش آدم، تمام فرزندان آينده او را به صورت موجودات ريز درآورد و به آنان گفت: «ألست بربّکم» آنان گفتند «بلي» سپس همگي را به صلب و پشت آدم بازگردانيد. آنان هنگام خطاب الهي داراي عقل و شعور کافي بودند و سخن خدا را شنيدند و پاسخ او را گفتند. اين پيمان به اين خاطر از آنان گرفته شد که راههاي عذر در روز رستاخيز را روي آنان ببندد.(2)
اشکالاتي بر اين نظر وارد شده است که محققان به آن اشاره کردهاند. (3)
ب) نظريه برخي مفسران
گروهي از مفسران معتقدند بايد آيه را بر توحيد فطري حمل نمود. در توضيح نظريه خود گفتهاند: انسان با رشته غرائز و استعدادها و انواع تقاضاها و درخواستهاي طبيعي و فطري به جهان گام مينهد. آدمي هنگام تولد و خروج از صلب پدر و دخول به رحم مادر و در وقت انعقاد نطفه، ذرهاي بيش نيست، ولي در اين ذره استعدادهاي فراوان و لياقتهاي قابل توجهي است، از آن جمله استعداد و فطرت خداشناسي. با تکامل اين ذره در بيرون رحم، تمام استعدادها شکفته شده و به مرحله کمال و فعليت ميرسد.
به عبارت ديگر: خدا انسانها را از پشت پدران و رحم مادران بيرون آورد و آفرينش آنها را با خصوصياتي ترکيب داد که پيوسته پروردگار خود را بشناسند و نياز خود را به او احساس کنند.
هنگامي که انسانها به نياز خود به خدا توجه پيدا کردند و خود را غرق در نياز ديدند، گويي به آنان گفته ميشود:
من خداي شما نيستم؟ آنان ميگويند: چرا گواهي ميدهيم که خداي ما هستي.(4)
ج) نظريه علامه طباطبايي
علامه طباطبايي معتقدند اين آيه ناظر به وجود و حضور جمعي انسانها در حضور خدا است؛ حضوري که غيبت در آن متصور نيست، گويي همه فرزندان آدم يک جا از پشت پدران گرفته شده، گرد هم جمع آمدهاند و در برابر خدا حضور دارند. در اين حالت هر انساني خود را حضوري مييابد و يافتهاش گواهي روشن بر وجود خدا و خداوندگاري او است، ولي قرار گرفتن انسانها در گردونه زمان و تحولات جهان، آدمي را چنان مشغول و از خود بي خود ميکند که از آن علم حضوري که به آفريدگار خود داشت، غافل ميگردد.(5)
آن چه تا اين جا آورديم، ديدگاههاي برخي از محدثان، متکلمان و مفسران راجع به تفسير آيه ذر بود.
پس از بيان نظريات مختلف ميگوييم:
ظاهراً آيه شريفه گفت و گويي بين خدا و انسان ميباشد. در اين گفت و گو خداوند از انسانها اقرار ميگيرد که پروردگار آنان است. اقرار گرفتن براي اتمام حجت بر انسان ميباشد که درآينده ادعاي غفلت نکند.
آيا گفت و گو به همين صورت که در آيه آمده، اتفاق افتاده است؟ موطن و عالمي که اين ميثاق گرفته شده، کجا است؟ دنيا يا غير آن؟ آيا اين ميثاق قبل از تولد انسان گرفته شده يا بعد از آن؟
در پاسخ به اين سئوالات نظريات مختلفي ارائه شده است.
آيت الله جوادي آملي بعد از بررسي نظريات مفسران در آيه، دو احتمال را موجه دانستهاند.
أ) بيان تمثيلي: هر چند ظاهر آيه حاکي از گفت و گويي بين خدا و انسان و گرفتن اقرار است، ولي اين آيه در مقام بيان واقع نيست، بلکه مقصود صرفاً تمثيل است.
خداوند در واقع از فرزندان آدم اقرار نگرفته، بلکه مراد آن است که گويا خداوند از همه انسانها اقرار گرفته است. مسئله ربوبيت خدا و عبوديت انسان به قدري روشن است که گويا همه انسانها گفتند «بلي». شيوه بيان اين آيه بيان تمثيلي است مانند آيه يازدهم سوره فصلت که فرمود: «سپس آهنگ آفرينش آسمان کرد و آن بخاري بود، پس از آن
به زمين فرمود: خواه يا ناخواه بياييد. آن دو گفتند: فرمانپذير آمديم»(6) آن دو گفتند با رغبت ميآييم، در حالي که در واقع گفت و گويي بين خدا و آسمان و زمين واقع نشده است.
پس در آيه ميثاق (عالم ذر) امر و نهي لفظي نيست، بلکه در حقيقت تمثيل است.
بايد توجه داشت که خود قرآن بيان نموده که درصدد تمثيل است.
«اگر قرآن را برکوهي فرو ميفرستاديم، يقيناً آن کوه را از بيم خدا فروتن و از هم پاشيده ميديدي و اين مثلها را براي مردم ميزنيم؛ باشد که آنان بينديشند».(7)
در اين آيه خداوند ميفرمايد که انزال قرآن بر کوه مثلي است که براي به تفکر واداشتن انسان به کار رفته ، بنابراين احتمال گفت و گوي ذکر شده در آيه ميثاق، صرفاً تمثيلي است براي بيان وضوح ربوبيت خدا و عبوديت انسان.(8)
ب)بيان واقعي: معناي دوم که بيش تر مورد نظر است، اين ميباشد که آيه صرفاً تمثيل نيست، بلکه به لسان گفت و گو از واقعيتي سخن ميگويد که در خارج رخ داده و واقعيت اين است که خداوند با زبان دو حجت خود با انسان سخن گفته : يکي زبان عقل (پيمبر دروني انسان) و ديگري زبان وحي از طريق انبيا (پيامبران بيروني). اين دو حجت، خدا را به انسان مينمايانند و ربوبيت او را بيان ميکنند. اين دو از هيچ انساني دريغ نشده است.
با وجود اين دو حجت، ديگر انسان نميتواند ادعاي فراموشي و غفلت کند.
نکتهاي که از آيه به دست ميآيد، نوعي تقدم اين ميثاق بر زندگي انسان ميباشد. از اين رو حجت باطني (عقل) و ظاهري(وحي) هر چند تقدم زماني بر انسان و اعمال ارادي او ندارد، ولي بر مکلف شدن انسان حداقل تقدم رتبي دارد؛ يعني ابتدا حجت بر عبد تمام ميشود، سپس مکلف به تکاليف الهي ميگردد. بنابراين مقصود آيه، گفت و گوي لفظي بين خدا و انسان نيست، بلکه اعطاي دو حجت محکم الهي به انسان است.
با توجه به معناي فوق موطن و عالمي که اين ميثاق الهي در آن رخ داده، دنيا ميباشد و براي هر انساني بعد از تولد او چنين چيزي رخ ميدهد.
بنابراين آيه ميثاق هيچ دلالتي بر ازلي بودن انسان يا حتي هرگونه وجودي قبل از تولد براي آدمي ندارد، بلکه آيه يا صرفاً يک تمثيل است، نه بيان واقع و يا از واقعيت اعطاي حجت باطني و ظاهري سخن ميگويد که مربوط به بعد از تولد انسان ميباشد.(9)
براي آگاهي بيش تر ر.ک: فطرت در قرآن، تفسير موضوعي قرآن کريم، آيتالله جوادي آملي، نشر اسراء قم، فصل سوم. اين کتاب به اقوال مختلف درباره آيه ميثاق پرداخته و بعد از نقل اقوال مختلف، دو نظر فوق را پذيرفته است.
پينوشتها:
1. اعراف(7) آيه 172 - 174.
2. مجمعالبيان، ج5، ص 390، بيروت، مؤسسه اعلمي؛ تفسير فخررازي، ج15، ص 47 - 46، چ داراحياءالتراث، بيروت.
3. تفسير تبيان، ج5، ص 28؛ مجمعالبيان، ج 4، ص 390.
4. مجمعالبيان، ج4، ص 391؛ تفسير ظلال القرآن، ج9، ص 59 - 58؛ تفسير رازي، ج15، ص 53.
5. تفسير الميزان، ج8، ص 455.
6. فصلت(41) آيه 16.
7. حشر(59) آيه21.
8. جوادي آملي، عبدالله، فطرت در قرآن، ص 123 - 126 و 135.
9. همان.
پرسش: اگر پذيرش مفاد اين روايات (يا حتي آيه اي از قرآن با اين اوصاف) باعث انكار اصول مسلم عقلي مثل اصل اختيار در عالم يا مثلا اصل تكليف و ثواب و عقاب و... شود ،بايد چه برخوردي با اين دسته از آيات و روايات كرد؟ اگر بايد طرد شوند، به چه دليل؟
پاسخ:
آموزههاي وحياني (آيات قرآن و روايات متواتر) ممکن است ظاهر برخي از آن ها با قواعد عقلي ناسازگار تلقي شود ، ولي روح وحي و عقل هرگز با هم تعارض ندارد، ولي در خصوص مواردي که تعارض بين مباني عقلي و ظواهر آيات و يا روايات احساس شود، بر اساس آنچه در علم اصول فقه بيان شده، ظاهر آن آموزههاي وحياني به نحوي بايد توجيه شود تا با مباني مسلم عقلي تعارضي نداشته باشد . يعني در چنين مواردي مراد شارع مقدس چيزي نيست که از ظاهر آن آيه و يا روايت فهميده ميشود بلکه آنها در صدد بيان حقيقت ديگر بوده که بايد بدان رسيد و ظاهرش حمل بر قواعد عقلي مي شود ،يعني حکم عقل و از ظاهر آيه و يا روايت دست برميداريم.
اين کار هر کس نيست . هر کس نميتواند به مجرد آن که ظاهر يک آيه و يا روايتي با عقل و فهم او قابل درک نشد، آن را رها کند . به اصطلاح به حکم عقل خودش عمل نمايد. اين کار که در
موردي عقل و ظاهر شرع ممکن است با هم تعارض داشته باشد، يک کار تخصيصي است . بايد سال ها در حوزههاي علمي فنون مختلف علوم اسلامي را فرا گرفت و به درجه اجتهاد رسيد. آن گاه در صورت برخورد به موارد تعارض عقل و آيه و يا روايت تصميمگيري نمود.
اين شيوه برخورد حقيقتي است كه از جانب خود معصومين به ما رسيده است. براي كيفيت برخورد با روايات معارض با اصول و مباني ديني و قراني راهكارهاي معيني ارائه شده است؛ در اين باره مطالعه کتاب اصول فقه، شهيد مطهري که در ضمن مجموعه آثار چاپ شده توصيه مي شود .
۱۳۸۹/۰۶/۰۹ ۱۹:۲۶ شناسه مطلب: 18098
سلام خسته نباشيد خيلي ممنون که به جواب سوالهاي ما ميرسيد سوال من در رابطه با حيض بود زن بايد حيض خود را چگونه ببيند که نمازش باطل و روزه اش خورده ميشود؟
با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما در اين ماه عزيز؛ و تشكر به خاطر ارتباطتان با اين مركز؛
در حايض شدن زن فرقي نمي کند که خون به صورت عادي بيايد و يا اينکه به صورت لکه باشد در صورتي که خون ديدن زن از ده روز بيشتر نشود همه آن را بايد حيض قرار بدهد.
خون حيض از سه روز کمتر وازده روز بيشتر نمي شود. در زمان حيض نماز و روزه حرام است و نماز ها قضا ندارد. ولي روزه هارا بايد قضا نمود.(1)
در صورتي که به پاسخ سوالتان نرسيد. سوال خود را به صورت روشن تري بيان کنيد تا پاسخ دقيق تري بدهيم.
لطفا هر گاه سوال شرعي مي پرسيد نام مرجع تقليد خود را ذکر کنيد تا براساس نظر مرجع شما پاسخ بدهيم
پي نوشت :
1. توضيح المسائل مراجع ، م440.
۱۳۸۹/۰۶/۰۹ ۱۹:۲۵ شناسه مطلب: 18097
با سلام می خواستم مستحبات نماز یومیه و نافله های شب را بدانم ومی خواستمبدانم من در شهری زندگی می کنم که اکثرا سنی هستند و گاهی مجبور می شوم در خانه های انان نماز به جا اورم آیا اشکالی دارد
پاسخ: پرسشگر گرامي باسلام و تشکر از ارتباط با اين مرکز.
خواندن نماز در خانه اهل سنت اشكال ندارد . در صورتي كه خطر و ترسي نباشد ، بايد به روش شيعيان نماز را بخوانيد.
اما در مورد مستحبات :
مستحبات نماز يوميه بسيار است . براي اطلاع از مستحبات مي توانيد به توضيح المسائل مراجع و همچنين كتاب مفاتيح الجنان و كتاب هاي ديگري كه در اين زمينه نوشته شده است، مراجعه كنيد
مستحبات نماز:
1- مستحب است در نمازهاي يوميه، پيش از نماز اذان و اقامه گفته شود
2- در آغاز شروع به نماز هفت تكبير گفته شود و يكى را تكبيره الاحرام قرار دهد (بهتر است تکبير آخر را تکبيرة الاحرام قرار دهد).
3- بعد از تکبيرة الاحرام دعايي که در رساله عمليه بيان شده است، خوانده شود،
4- قنوت در نماز مستحب است.
5- گفتن تکبيرات پيش از رفتن به رکوع و پيش از رفتن به سجده و بعد از سجده.
6- گفتن سمع الله بعد از رکوع.
7- گفتن« بحول الله »هنگام بلند شدن براي رکعت بعد.
8- همچنين مستحب است اين دعا در سجده آخرخوانده شود: «يا خير المسئولين و يا خير المعطين ارزقنى و ارزق عيالى من فضلك فانك ذو الفضل العظيم» .
يعني: اي بهترين کسي که از او حاجت مي طلبند و اي بهترين بخشندگان ،به من و عيالم از فضل خودت روزي بده که تو داراي فضل عظيمي
9- تعقيبات بعد از نماز (1)
و در مورد نماز شب :
نماز شب 11 ركعت است. 8 ركعت به نيت نافله شب، به صورت 4 تا دو ركعتي مانند نماز صبح خوانده ميشود . 2 ركعت به عنوان نماز شفع مانند نماز صبح . يك ركعت به نيت نماز وتر خوانده ميشود. در نماز وتر بعد از خواندن سوره حمد، 3 مرتبه سوره قل هو الله احد و يك مرتبه قل اعوذ برب الناس و يك مرتبه قل اعوذ برب الفلق خوانده ميشود، سپس دست به قنوت برداشته ميشود. در قنوت 40 مؤمن يا مؤمنه را دعا کنيد . بعد 70 مرتبه استغفر الله ربي و اتوب اليه ميگوييد . سپس 300 مرتبه العفو العفو گفته ميشود، بعد ركوع و سجدهها و تشهد و سلام را به جا ميآوريد.
وقت نماز شب از نيمه شب است تا اذان صبح.(2)
نماز شب و نافله ها را مي شود در حال حرکت ، خوابيده ، پشت به قبله و ... خواند. اگر ايستاده و با حالت معمولي نماز بخوانيد، بايستي روبه قبله نماز بخوانيد .(3)
نماز شب فضيلت فراوان دارد، در ارزش نماز شب كافي است كه بدانيم قرآن مجيد ثواب آن را براي انسان ها قابل درك نمي داند : مؤمنان حقيقي شب ها پهلو از بستر بر مي دارند . خدا را با بيم و اميد مي خوانند . از آن چه روزي شان كرده ايم، انفاق مي كنند. پس هيچ كس نمي داند به پاداش اعمال شان چه نعمت ها به عنوان چشم روشني براي آن ها آماده شده است.(4)
پي نوشت ها :
1. توضيح المسائل مراجع، ج1، مسئله 916 به بعد
2. تحريرالوسيله، ج 1، ص 136.
3 . توضيح المسائل مراجع ، ج 1 ، ص 454 ، مسئله 781 .
4. سجده (32) آية 16 و 17.
۱۳۸۹/۰۶/۰۹ ۱۹:۱۵ شناسه مطلب: 18096
با سلام و آرزوی قبولی طاعات و عبادات جوانی(مرد وجرد) 27 ساله هستم و در ماه رمضان دچار ریزش موی شدید شده ام و با وجود رعایت رژیم مناسب رمضان تحت نظر کارشناس تغذیه،باز هم ریزش ادامه دارد وشدت آن نیز رو به افزایش است. چه باید کرد؟ آیا باید بگذارم موهایم بریزند؟
با سلام وتشکر از ارتباط با اين مرکز
ريزش مو مجوز براي ترک روزه به حساب نمي آيد.
اما در صورتي که يقين داشته باشيد که ريزش مو به دليل روزه مي باشد و اگر روزه را ترک کنيد ريزش موي شما قطع مي شود و نداشتن مو هم براي شما نقص به حساب مي آيد، مي توانيد روزه نگيريد.
در طول سال تا ماه رمضان سال بعد بايد قضا كنيد .در صورتي كه عذر شما تا سال بعد باقي باشد ،قضا لازم نيست .بايد به ازاي هر روز يك مد (750 گرم) طعام (گندم يا جو يا...) به فقير بدهيد.(1)
لطفا هرگاه سوال شرعي مي پرسيد ،نام مرجع تقليد خود را ذکر کنيد تا بر اساس نظر مرجع شما پاسخ بدهيم .
پي نوشت :
1. سوال تلفني از دفتر (7746666-0251) آيه الله خامنه اي .
۱۳۸۹/۰۶/۰۹ ۱۹:۰۴ شناسه مطلب: 18095
با توجه به این که خدا از سرنوشت همه ی انسان ها آگاه است آیا این یک نوع نوع جبر در سرنوشت نیست به این مفهوم که انسان ها نمی توانند چیزی بشوند به جز آنچه خدا به آن علم دارد
با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما در اين ماه عزيز؛ و تشكر به خاطر ارتباطتان با اين مركز؛
تصور بسياري از مردم اين است كه سرنوشت انسان از پيش رقم خورده و هر چه بر انسان واقع ميشود. از پيش طراحي و تعيين شده است و انسان در تغيير آن نقشي نميتواند. داشته باشد. اما حقيقت چنين نيست. و هرگز قضا و قدر الهي که امري مسلم و درست است به معناي جبر و سرنوشت حتمي و بدون اختيار ما نيست .
در همين رابطه اگر کمي دقت کنيم در مي يابيم علم و آگاهي خدا از آينده انسان و ساير موجودات عالم هيچ ربطي به اعمال وکارهاي انسان و موجودات ديگر ندارد.
اين كه خدا ميداند در آينده فلان شخص چه خواهد كرد و چه نخواهد كرد، تأثيري در عمل فرد ندارد، مانند: معلمي که از قبل بداند کدام دانش آموز در امتحان نمره بدي مي آورد، آیا در امتحان او تاثيري خواهد داشت؟ آيا مي توان گفت چون معلم از نتايج ضعيف او مطلع بود پس او مستحق توبيخ نيست؟ مسلما خير زيرا نتايج ضعيف اين دانش آموز معلول علت هاي خاص خود مانند کاهلي و تنبلي اين دانش آموز است که اطلاع قبلي معلم ربطي به آنها ندارد.
۱۳۸۹/۰۶/۰۹ ۱۹:۰۰ شناسه مطلب: 18094
با عرض سلام و آرزوی قبولی طاعات و عبادات شما گرامیان در این ماه مبارک. من یک مشکل بزرگی دارم و این است که نمی دانم باید دقیقا با نامحرمان چگونه رفتار کنم که نه بدشان بیاید و به آن ها بی احترامی شود و نه خود را یک فرد غیر اجتماعی و بی عرضه جلوه دهم و نه گناهی مرتکب شده باشم. خصوصا در ارتباطات فامیلی و خصوصا خویشاوندانی که آقایی جوان و مجرد هستند. من هم همیشه در ارتباطات فامیلی در موقع سلام و یا خداحافظی، کمی چشمانم را به طرف دیگر می اندازم و کمی به طرف مقابل نگاهی گذرا( نه بخاطر کم نیاوردن و بدون قصد گناه) می اندازم و سلام و احوالپرسی گرمی می کنم(بدور از گناه). ولی خیلی نگرانم که در رفتار من خدای ناکرده اشتباهی باشد یعنی بعضی از مواقع طرف مقابلم طوری است که یا خیلی مذهبی است و خجالتی و اکثرا بدون جواب دادن رفتار می کند یا اینکه فردی است که من اعتمادی به او ندارم و می دانم که زیاد روابط و شئونات را رعایت نمی کند مثلا اینکه خیره به نامحرم نگاه کرده و سلام و احوالپرسی می کند؛ به همین دلایل من واقعا بعضی اوقات اگر بخواهم سلام احوالپرسی عادی و مورد تأیید قلبیم را انجام دهم احساس گناه به من دست می دهد و به همین دلیل گاهی اوقات(منظور: با بعضی افراد خاص) خیلی کم و شل معاشرت می کنم که هم صحبت کرده باشم و هم گناهی به من دست ندهد و همین رفتار را احساس می کنم درست نباشد چون از لحاظ رفتار اجتماعی درست نیست و با این رفتار دچار مشکل می شوم. به دلایلی که خدمتتان عرض نمودم، می خواستم بدانم که باید با نامحرم دقیقا چگونه رفتار کرد و با هر شخصی باید چگونه رفتار کرد(اشخاص زیاد افراطی و اشخاص دچار تفریط در روابط و اشخاص عادی و مذهبی خوب و ...)؟ همینطور خواهش می کنم درباره ی رابطه ی درست مرد با زن نامحرم نیز بفرمائید. کلا اینکه چه در جامعه و چه در روابط خویشاوندی و چه در منزل، زن باید چگونه باشد و چگونه رفتار کند و مرد نیز باید چگونه باشد و چطور رفتار کند؟ با عرض تشکر فراوان.
پاسخ:
با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما در اين ماه عزيز؛ و تشكر به خاطر ارتباطتان با اين مركز؛
قرآن سه توصيه مهم به خانم ها دارد:
نخستين توصيه، رعايت حجاب است كه در چند آيه مطرح شده است . و قل للمؤمنات يغضضن من ابصارهن و يحفظن فروجهن و لا يبدين زينتهن الا ما ظهر منها و ليضربن بخمورهن علي جيوبهن و لا يبدين زينتهن الا لبعولتهن او ابائهن او اباء بعولتهن او ابنائهن او ابناء بعولتهن او اخوانهن او بني اخوانهن او بني اخواتهن او نسائهن او ما ملكت ايمانهن او التابعين غير اولي الاربة من الرجال او الطفل الذين لم يظهروا علي عورات النساء و لا يضربن بارجلهن ليعلم ما يخفين من زينتهن و توبوا الي الله جميعا ايها المؤمنون لعلكم تفلحون (1)
و به زنان مؤمن بگو: چشمهايشان را فرو اندازند و دامنهايشان را حفظ كنند و زينتهاشان را جز آنچه ظاهر است، در ديد ديگران آشكار نسازند. سينه و بر و دوش خود را با مقنعه بپوشانند و زينتهاشان را جز براي شوهرانشان يا پدرانشان يا پدر شوهر هاشان يا پسرانشان يا پسر شوهرانشان يا برادرشان يا پسر برادرانشان يا خواهرانشان يا زنانشان (زنان مسلمان) يا كنيزهاشان يا مرداني كه از تبعه خانواده و بي رغبت به زن هستند. يا كودكي كه هنوز بر عورت و محارم زنان آگاه نيست (آري زينتهاشان را جز براي اينان كه نام برديم) آشكار نسازند و پاهاشان را طوري به زمين نزنند كه خلخال و زيورهاي پنهانشان معلوم شود. و همگي به درگاه خدا توبه كنيد. اي مؤمنين، باشد كه رستگار شويد.
دومين توصيه به خانم ها اين است كه با مرد اجنبي، كمتر اختلاط داشته باشند. البته اگر زن با رعايت حدود حجاب شرعي در بازار رفت و آمد كرد، از نظر قانوني، قابل تعقيب نيست، مگر اين كه به فساد و فحشا كشيده شود؛ اما از نظر اخلاقي، زن مسلمان، موظف است خود را از مرد اجنبي دور نگهدارد و سعي كند كه كارش در محيط خانه باشد.البته گاهي ممكن است شرايط خاصي پيش آيد و مصالح اجتماعي و سياسي، اقتضاي شركت زنان در اجتماعات داشته باشد كه در اين صورت نيز تا آنجا كه ممكن است، بايد اجتماعات زنها جداي از مردها باشد؛ زيرا اختلاط زن و مرد اجنبي، به ويژه اگر زن آرايش كرده باشد، از نظر اسلام، داراي ارزش اخلاقي منفي است. خداوند در اين باره مي فرمايد: وقرن في بيوتكن و لا تبرجن تبرج الجاهليه الاولي (2) در خانه خود بمانيد و چون زنان دوران جاهليت نخستين، با آرايش در ميان مردم ظاهر نشويد.
سومين توصيه به خانم ها، رعايت حياء است. حيا به اين معنا است كه انسان به خاطر ترس از آلوده شدن به گناه، خود را از مظان آلودگي به گناه دور بدارد. بنا بر اين، هر گونه كم رويي يا ضعف نفس را نمي توان حيا ناميد. قرآن كريم، در داستان دختران شعيب مي گويد: فجائته احداهما تمشي علي استحياء (3) پس يكي از آن دو (دختران شعيب) آمد نزد او (موسي) در حالي كه همراه با شرم و حيا گام بر مي داشت.از اين آيه، استفاده مي شود كه حيا براي زن، داراي ارزش اخلاقي ويژه است.
توصيه چهارم به خانم ها آن است كه در هنگام سخن گفتن با مردان، وقار و متانت را رعايت كنند و كيفيت سخن گفتنشان به گونه اي نباشد كه هوس آنان را بر انگيزد. خداوند در اين باره مي فرمايد: فلا تخضعن بالقول فيطمع الذي في قلبه مرض و قلن قولا معروفا (4)پس در گفتار خود، آن چنان با نرمي و لطافت سخن نگوييد تا آنان كه دل بيماري دارند، در شما طمع نكنند.
البته اين، توصيه اي به همسران پيامبر است؛ اما مسلماً يك توصيه اخلاقي است كه رعايت آن براي هر زن مسلمان رجحان اخلاقي دارد.
اگر صحبت زن با نامحرم و يا صداي زن معمولي باشد و با لذت و شهوت همراه نباشد, اشكالي ندارد, اما اگر با لذت و شهوت توأم باشد, هم صحبت زن حرام مي شود و هم استماع صداي او حرام است . امام خميني ره مي فرمايد:بنابر اقوي شنيدن صداي زن نامحرم جايز است , در صورتي كه به قصد لذت وشهوت نباشد.(5) ايشان مي افزايد: صحبت كردن بانوان با مرد نامحرم و رساندن صدايشان به مردان بيگانه , در صورتي كه ترس از فتنه و فساد نباشد جايزاست ... البته اگر گفت و گو و صحبت كردن زنان با مردان , با كيفيت تهييج كننده باشد, حرام است , مانند نازك كردن صوت و نرم كردن كلام و زيبا ساختن صدابه گونه اي كه شخص بيماردل را به طمع اندازد.(6)
پي نوشت ها :
1. نور(24)آيه 31.
2. احزاب(33) آيه 33.
3.: قصص(28)آيه 25.
4.: احزاب(33) آيه 32.
5.امام خميني , تحرير الوسيله , ج 2 ص 245.
6.همان .
۱۳۸۹/۰۶/۰۹ ۱۸:۵۰ شناسه مطلب: 18092
با سلام قبل از اینکه ازدواج کنم به درگاه خداوند توکل کردم تا با کسی ازدواج کنم که به خیر و صلاحم است و از او خوشبختی ام را در این ازدواج خواستم . اما توکلم نتیجه ای عکس داد و متاسفانه همسرم فردی خائن از آب درآمد که به خاطر عشق و علاقه اش به دختری دیگر مرا طلاق داد .متاسفانه این طلاق تا به امروز هیچ نتیجه ای جز بدی برایم به همراه نداشته است . من بسیار افسرده شده ام و نه دیگر انگیزه ای برای انجام امور دینی دارم و نه حتی برای یک زندگی عادی . حتی خواستم یک بار خودکشی کنم که بی نتیجه ماند. رفت و آمد را با تمام اقوام و دوستان قطع کردم چرا که دیدن افراد هم سن و سالم که بر خلاف من , زندگی خوب و موفقی دارند مرا آزار می دهد . بعد از این حادثه دچار بیماری قلبی نیز شده ام که مطمئنم روزی مرا از پا در خواهد آورد. چرا خداوند پاسخ اعتماد من به خودش را اینگونه داد ؟ اگر غیر از این است که بعد از توکل , خداوند آن چیزی را در برابرت قرار می دهد که به خیر و صلاحت باشد ,پس چرا توکل من این گونه پاسخ داده شد؟ آیا موارد مذکور را می توان خیر و صلاح یک فرد تلقی کرد؟ افسردگی , بی ایمان شدن و ..... ؟ آیا طلاق اصلا خیر و صلاحی هم می تواند برای کسی به همراه داشته باشد ؟ اگر خداوند را به مانند پدری خیر خواه برای دخترش در نظر بگیریم , کدام پدر را میتوان یافت که برای دخترش به جای یک زندگی آرام , طلاق و جدایی را بخواهد؟
باعرض سلام و تشكر از ارتباط شما با اين بخش.
لطفا به نكات زير دقت فرماييد:
1- برداشت شما از توكل و به طور كلي برداشت تان نسبت به خدا و امامان درست نيست زيرا نمي توانيم چه عمدي و چه غير عمد با توكل بر خدا دست مان را به آتش بزنيم و انتظار داشته باشيم كه نسوزد.
2- اگر قرار بود خداوند براي حل مشكلات و مصائب ما كاري انجام دهد، مصيبت ها و مشكلات را براي بهترين بندگانش قرار نمي داد، زيرا آن ها دايم به ياد خدا بوده و رفتارهاي خدايي داشتند. چرا امامان معصوم براي امرار معاش به كارهايي مانند چوپاني ، كشاورزي مبادرت مي ورزيدند در حالي با يك دعا مي توانستند بهترين روزي ها را براي خود و همسر و فرزندان شان داشته باشند و مشغول عبادت نشوند؟
3- خداوند هيچ وقت نفرموده كه از راه غير عادي من مشكلات شما را حل مي كنم .شايد فردي كه اصلا خدا را قبول نداشته باشد، ولي از راه منطقي و عاقلانه مسيري را طي كند ، به ايشان هيچ آسيبي نرسد اما فردي كه مذهبي است به دليل اينكه مسير مناسبي را انتخاب نكرده، دچار مشكل شود.اگر اندك تحقيق محلي و دقيق و جزيي درباره زندگي گذشته طرف مقابل و وضعيت خانوادگي و فرهنگي و... داشتيد ،متوجه دلبستگي ايشان به فردي ديگر بوديد و اين مشكل را ريشه يابي مي كرديد .
4- به هر حال هر رفتاري بر اساس نيازهايي اتفاق مي افتد . بايد به اين پرسش جواب دهيد كه همسر من چه نيازي به برقراري رابطه با فردي غير من را داشته است .اگر به من علاقه مند بود، چرا انتخاب نكرده و..؟
5- در وضعيتي كه هستيد، نياز شديد و اورژانسي به مشاوره حضوري داريد كه احتمال مصرف داروهاي آرامش بخش در شما وجود دارد. بنابراين بهتر است در اين وضعيت به افكار و احساسات تان برچسب واقعيت نزنيد و آن ها را بيمارگونه بدانيد . براي درمان شوك ناشي از طلاق به مشاوره حضوري اقدام كنيد . به هيچ وجه به تصميم هاي مهم زندگي در اين وضعيت روحي و رواني مبادرت نكنيد. موفق باشيد.





