پرسش وپاسخ

اهل سنت معتقدند که اگر مقصود از مولی خلیفه بود پیامبر باید آن را در مراسم حج که اکثریت ممکن حضور داشتند اعلام می فرمود.دلیل دیگر ذکر شده آن است که به دلیل نزدیک بودن زمان فوت پیامبر،این وجود مبارک در صدد بودند تا با اعلام دوستی باامیرالمؤمنین خطر آنهایی که درجنگ های اسلام اقوامشان به دست امیرالمؤمنین کشته شده اند را دور کنند. لطفا جوابی را که به اهل سنت میدهید را برای من بفرستید.با تشکر

با توجه به این که واقعه غدیر خم بعد از مراسم حج بود آیا برای اعلام خلافت امیرالمؤمنین بهتر نبود در مراسم حج که همه مردم حضود داشتند این اعلام انجام می شد؟

با سلام و تشکر به خاطر ارتباط تان با این مرکز.
به دلیل دو ضلعی بودن پرسش پاسخ در دو محور ارایه می شود:
الف- جایگاهی که برای ابلاغ پیام مزبور انتخاب شده بود، نقطه‏ ای بود که غیر از اهل مکه همه حجاج از آن عبور می‏ کردند و در آن جا همه حجاج وجود داشتند.
در ضمن شاید طرح مسئله در مکه مخالفت بسیار جدی در پی داشت، زیرا حضرت علی (ع) بسیاری از سران قریش و اهل مکه را کشته بود. اعلان ولایت و پذیرش در آن جا دشوار می‌نمود و خوف فتنه می‌رفت. این مسئله می‌تواند از پایان آیه ابلاغ"... والله یعصمک من الناس"(1) خداوند تو را از (شر) مردم حفظ خواهد کرد ، به دست آید.
شاید انتخاب آن مکان به آن دلیل باشد که اگر در ضمن اعمال حج، این عمل انجام می‏ شد، برجستگی لازم را پیدا نمی‏ کرد و شکوه تاریخی آن محو می‏ گردید. از همین‏ رو مکان مستقل و زمانی جدا از دیگر اعمال انتخاب شد که در عین امکان اجتماع عظیم مسلمانان، این مطلب به عنوان خبری کاملاً تازه و نو، توسط حجاج به بلاد مختلف اسلامی پخش شود، تا برجستگی و شکوه و طراوت آن بهتر حفظ گردد.
در این جا می‌توانست شواهد و قرائنی جمع شود که این مسئله را برجسته نماید، مانند اعلان تنها یک واقعه، نه چیز دیگر، نگه داشتن مردم در زیر آفتاب سوزناک، برگرداندن کسانی که به جلو رفتند و منتظر ماندن برای کسانی که عقب ماندند، فرصت کافی برای اعلان و بیعت کردن دیگران با علی (ع)، در حالی که در ایام حج در مکه در روز‌های اول که فرصت کافی وجود داشت، حضرت علی در یمن بود و در مکه حضور نداشت. در روز‌های آخر به مکه می‌رسد که اعمال حج به صورت فشرده بوده است.
البته در تاریخ دیدیم که چگونه با این همه تمهیدات، اصل مسئله از مسیر خود منحرف شد. کسانی این مسئله را انکار کردند که در آن جمعیت حضور داشتند، پس اگر حتی در مکه انجام می‌شد، چه فرقی در اصل مسئله داشت؟ در حالی که امروز می‌بینیم با توجیهاتی چون "ولایت" به معنای دوستی است، حقانیت ولایت و امامت حضرت علی (ع) را انکار می‌کنند، پس برای کسانی که نخواهند حقیقت را قبول نمایند، توجیهات، در صورت اعلان در مکه نیز وجود‌ داشت.
ب- درباره فراز دوم پرسش باید گفت
اولاً:‌ به فرض کلمه مولا در حدیث غدیر از کلمات چند منظوره تلقی شود و هر کسی برداشت خاصی از آن بنماید، جای تردید نیست که این تعبیر در کلام حضرت متأثر از روش وحی و قرآن کریم است. در قرآن کریم در مسایل متعدد و مختلف برای بیان مقاصد الهی از کلماتی استفاده شده که چندین معنا برای آن وجود دارد، ولی همان کلمات به دلیل اسراری که برای ما نهفته است، به کار گرفته شده، در این باره آیات فراوانی قابل طرح است.
در کلّ همان طور که قرآن کریم در بسیاری موارد از کلمات به اصطلاح متشابه استفاده کرده، حقایقی را بیان داشته و سبب و حکمت آن برای کسی به خوبی روشن نیست، پیامبر(ص) نیز در برخی موارد از جمله جریان غدیر از این روش قرآنی استفاده کرده، ولایت را با کلمه «مولا» بیان کرده است.
سرّ اصلی و حکمت واقعی آن شاید به خوبی برای کسی روشن نباشد. این هیچ گونه محذوری ندارد، بلکه در عرف حقایق وحیانی مطرح است.
دوم: پیامبر(ص) در مقام بیان ولایت امیرمؤمنان در روز غدیر از قرآن کریم تبعیت کرده است چون در قرآن کریم نیز جریان ولایت با واژه «ولی» بیان شده : «إنّما ولیّکم الله و رسوله و الذین آمنوا الذین یقیمون الصلوه و یؤتون الزکوه و هم راکعون؛(2) ولی شما تنها خدا و پیامبر او است و کسانی که ایمان آورده‌اند. همان کسانی که نماز برپا می‌دارند و در حال رکوع زکات می‌دهند».
بر اساس منابع شیعی و سنی این آیه در شأن امیر مؤمنان (ع) نازل شده مثلاً قوشجی که از علمای بزرگ اهل سنت است، در شرح تجرید الاعتقاد تصریح نموده که به اجماع مفسران این آیه درباره علی(ع) نازل شده است.(3) این آیه که نزد شیعیان معروف به آیة ولایت است، در مقام بیان ولایت علی(ع) از کلمه «ولی» استفاده کرده است.
بنابراین اگر در خطبة غدیر حضرت پیامبر در مقام اعلان ولایت امیرمؤمنان به عنوان سرپرست امت و جانشین بعد از خود از کلمه مولا استفاده کرده ،ممکن است به دلیل تأسّی به قرآن بوده باشد.
سوم: دلایل و شواهدی بسیاری در روز غدیر رخ داده که هر کدام برای کسی که در پی دانستن حقیقت باشد ،نشانه هدایت و دلیل روشن به معنا مولا در کلام پیامبر است، مثلاً هیچ عاقلی نمی‌پذیرد که حضرت پیامبر آن همه مردم مسافر را آن مدت در آفتاب گرم نگاه دارد تا دوستی علی(ع) را به آن ها اعلان کند. از نحوه رخداد غدیر به خوبی معلوم است که حضرت در خطبه غدیر مرادش اعلان سرپرستی امت و جانشین بعد از خود بوده است، و گرنه برای بیان محبت و دوستی آن همه مقدمات لازم نبود ،به خصوص آن که این رخداد در حجة‌الوداع و روزهای آخر عمر حضرت پیش آمده است.
از این گذشته در همان خطبه غدیر حضرت پیامبر قبل از اعلان خلافت و ولایت امیر مؤمنان با تعبیر «من کنت مولاه فهذا علیّ مولاه» این جمله را خطاب به مردم فرمود:
«ألست أولى بکم من أنفسکم؛ آیا من در حق تسلط و ولایت و سرپرستی بر شما از خودتان سزاوارتر نیستم؟» همه گفتند: بلى یا رسول الله؛ آری شما سزاوارتر هستید.
آن گاه حضرت فرمود: «هر کس من مولای اویم،‌ علی مولای اوست».
از این معلوم می‌شود که کلمه مولا در کلام حضرت به معنای سرپرستی است و نه دوستی.(4)
همان طور که کلام پیشین حضرت به معنای سرپرستی است.
چهارم: خلافت و جانشینی امیر مؤمنان(ع) غیر از جریان غدیر در چند مورد دیگر نیز از سوی پیامبر ابلاغ شده است، مثلاً در جریان یوم الدار، حدیث یوم الدار و حدیث منزلت، حدیث ثقلین و مانند آن ها درباره جانشینی امیر مؤمنان سخن گفته شده ، این روایات غیر از منابع شیعی در کتاب‌های اهل سنت نیز به صورت متواتر نقل شده است.
پس به دلایل گوناگون کلمه مولا در حدیث غدیر مفهوم روشنی دارد . هرگز نمی‌توان آن را به معنای دوستی در آن رخداد تلقی کرد. پیامبر در مکه و در عرفات و منی نیز خواست که مسله ولایت را ابلاغ کند ، ولی بر اثر سر و صدای عده ای موفق نشد .
یکی از دلایل این که مولا به معنای پیشوایی است ، این که در شعر حسان که به مناسبت عدیر سروده ، مولا به همین معنا آمده است. (5)

پی‌نوشت‌ها:
1.مایده(5) آیه67.
2. همان، آیه 55.
3. سیمای اهل بیت در عرفان امام خمینی، ص 208، نشر مؤسسه آثار امام خمینی 1387ش.
4. مرتضى مطهری، مجموعه آثار، ج 4، ص 868، نشر صدرا 1374ش.
5.الغدیر ،ج2 ،ص34 نشر دارالکتب الاسلامیه ،تهران 1366 ش؛
محمد سعیدی مهر، آموزشی کلام اسلامی، ج2 ،ص165 ، طه ،قم،1383 ش.

ملاک های انتخاب همسر را  راهنمایی خواستم و مشاوره خواستم؟

خواهر گرامی! با سپاس و تشکر از ارتباطتان با مرکز.
در باره ازدواج شما با پسر مورد نظر، نکاتی را تقدیم حضورتان می کنیم:
1. اگر واقعاً قصد ازدواج با فرد مورد نظر را داريد و ایشان را در ظاهر فرد مناسبی برای ازدواج می دانید، ابتدا عشق و علاقه را كنار بگذاريد و همچون يك بيگانه با او برخورد كرده، درباره وي تحقيق كنيد؛ برای این که مطمئن شويد از شرايط مثبت و کافی ازدواج برخوردار است.
بدانید هر گونه شتاب و احساسي برخورد كردن، نتايج زيان‏باري را به دنبال خواهد داشت. معمولاً روح حاكم در عشق‏هاي احساسی، عشق ورزيدن است، نه خردورزي؛ در حالي كه براي تصميم‏گيري در باره ازدواج، علاوه بر عشق و مهروزي، بصيرت و تعقل هم لازم است.
پس دقت كنيد و ببيند آيا فرد مورد نظر، از لحاظ اعتقادي، اخلاقي، فكري، فرهنگي و جغرافیایی، اجتماعی، خانوادگي، جسمی و زیبایی، روحی و روانی، سنی، سیاسی، تحصیلی و عشق و علاقه، با شما همخواني دارد يا نه. بدون شک، مهم ترین عامل موفقیت و خوشبختی در ازدواج، وجود تطابق و همخوانی دختر و پسر در زمینه های ذکر شده می باشد. تحقیقات بسیاری این نتیجه را به اثبات رسانیده که زن و شوهرهایی که بیش ترین تطابق و همخوانی و تفاهم را با هم دارند، ازدواج موفق و پایداری دارند و در زندگی با مشکلات کم تری مواجه هستند. به هر حال، اگر ازدواج از روي ترحم و دلسوزي يا بر اساس خجالت و ملاحظه‌کاري و یا از سر اجبار و تحمیلی صورت پذيرد، به هيچ وجه به نفع طرفين تمام نخواهد شد. دير يا زود اثرات مخرب آن بر ازدواج احتمالي شما پديدار خواهد گشت.
2. اگرچه ما از وضعیت خانواده شما و نیز از خودتان بی اطلاعیم و شما در پرسش خود اطلاعاتی در این خصوص بیان نکرده اید تا ما بتوانیم با مقایسه دو خانواده و نیز دختر و پسر میزان همخوانی و تناسب شما در معیار ها را بسنجیم و به یک جمع بندی برسیم، ولی به هر حال، آنچه از لابه لای گفته های شما پیداست و با یک نگاه سطحی در ملاک ها و معیار های ازدواج شما می توان دریافت، این است که شما از لحاظ سطح تحصیلات با پسر مورد نظر همخوانی ندارید. این موضوع می تواند باعث بروز مشکلاتی در زندگی شما گردد و از طرف دیگر، مادر شما با این وصلت به دلایلی که ذکر کردید، مخالف هستند. این مشکل کوچکی نیست که بتوان به سادگی از کنار آن گذشت.
البته تفاوت در سطح تحصیلات به تنهایی نمی تواند مشکل آفرین باشد؛ بلکه باید دید که آیا در ملاک های اساسی دیگر با هم تناسب دارید یا نه؟ طبیعی است با بودن ملاک های سطح بالاتر می توان از ملاک های پایین تر، چشم پوشید.
در برخی موارد دیده شده زن به دلیل بالاتر بودن مدرک تحصیلی اش نسبت به شوهرش اگر انتقاد و یا پیشنهادی داشته باشد، مرد با این گمان که این پیشنهاد و یا انتقاد به دلیل بالا بودن مدرک می باشد، ممکن است احساس حقارت کند و برای این که مرد بودن خود را ثابت کند، دست به رفتارهایی مانند تحقیر و یا محدودیت های نامناسب و امر و نهی های غیر منطقی بزند؛ در حالی که اگر شما تحصیلات پایین تری از همسرتان را داشتید، ممکن بود انتقاد و یا پیشنهاد را داشتید؛ اما ایشان بر اساس یک ساخت ذهنی، دست به این اقدامات زده است. بنابراین، لزوم آگاهی دادن قبل از ازدواج به همسرتان و ملاحظه کردن زمان، مکان و لحن صحبت ها می تواند به تشکیل نشدن این ساخت ذهنی معیوب کمک کند.
3. این را بدانید که موافقت و مخالفت والدين، در ازدواج تأثیر شگرفی دارد. از ديدگاه روانشناختي، نه تنها موافقت والدين در آغاز، ضرورت يك ازدواج موفق است، بلكه شرط انجام يك ازدواج موفق، رضايت و همراهي مستمر والدين است. چه این که بدون تحصيل رضايت آن ها، هر يك از دختر و پسر در انجام يك عمل خطير كه نيازمند همراهي و تأييد ديگران است، بدون پشتوانه مي مانند و اين خود شروع یک اضطراب ناخواسته و ورود آفت است. چه بسا فرزنداني كه با وجود فراهم بودن تمام شرایط يك ازدواج موفق، چون رضايت والدين را به همراه ندارند، نتوانند يك زندگي شيرين و همراه با پيشرفتي را پيش روي داشته باشند.
اصولاً باید توجه داشت که روابط دختر و پسر پيش از ازدواج، داراي آفت ها و آسيب هاي رواني و اجتماعي جبران ناپذيري است. از جمله:
1. فقدان شناخت درست و واقع بينانه:
معمولاً ادعا مي شود اين گونه روابط به انگيزه ازدواج شكل مي گيرد، ولي با كمي دقت فهميده مي شود، روح حاكم بر اين روابط، عشق ورزي كور است؛ نه خردورزي. اين نوع انتخاب كه در فضايي آكنده از احساسات و عواطف انجام مي گيرد، به دليل عدم شناخت عميق و واقع بينانه، زندگي مشترك را تلخ و آينده را تيره و تار مي سازد. شناخت پیدا کردن لزوماً به این معنا نیست که دختر و پسر، روابط دوستانه قبل از ازدواج برقرار کنند که در بسیاری از مواقع، هدف اصلی که شناخت باشد، نه تنها تأمین نمی شود، بلکه چه بسا شناخت کاذبی به وجود می آید که آثار آن در آینده، وقتی ازدواج صورت گرفت، ظاهر می شود.
با نگاهی به آمار می توان دید که آمار طلاق بین کسانی که قبل از ازدواج ارتباط های دوستانه داشته اند، بالاتر است. از طرفی، آشنایی و ارتباط دختر و پسر در محیط اجتماع، بیش تر از آن که معرفت ساز باشد، فروزنده هوس ها و معرفت سوز است. عمدتاً دیده می شود فرد آن گونه که هست، خود را نشان نمی دهد، یا به سبب محبت و عشقی که ایجاد شده، نمی تواند عیوب طرف مقابل و جوانب مختلف قضیه را بسنجد. بیشتر رفتارها در آشنایی ها و ارتباط های قبل از ازدواج، به شکل های تصنعی ابراز می شود.
این را به خاطر بسپارید که در بسیاری از مواقع، شناخت شخصیت واقعی و رفتارها و ویژگی های طرف مقابل، بیش تر از طرف دوستان، فامیل ها، خانواده، محیط کار و... به دست می آید.
2. ايجاد جو بدبيني:
دختر و پسر نسبت به هم پس از ازدواج اعتماد نداشته و احتمال وجود رابطه اي ديگر را مي دهند. زن و شوهر بعد از ازدواج همواره با این سؤال رو به رو هستند که آیا شریک زندگیشان که قبلاً با هم دوست بوده اند، شریک قابل اعتمادی است؟ یا ممکن است با چندین نفر دیگر مثل من ارتباط داشته باشد؟ آیا می توان به چنین شخصی اعتماد نمود و نقش مادری و پدری فرزندان را به او سپرد؟
این سؤال ها که در بعضی موارد منشأ وسواس گونه نیز دارد، باعث سوء ظن و عدم آرامش روانی که یکی از اهداف اصلی ازدواج است، می شود که زمینه اصلی بسیاری از دعواها و مشاجرات خانوادگی و نهایتاً طلاق و جدایی می گردد.
3. اضطراب، تشويش و احساس نگراني:
در ارتباط و دوستي هاي موجود بين دختران و پسران قبل از ازدواج، به علت مقاومت خانواده و جامعه در برابر اين مسئله، اين گونه ارتباط ها و دوستي ها با مخاطرات رواني گوناگون از جمله اضطراب و تشويش همراه است. وجود افكار ديگري چون احساس گناه و نگراني از تهديداتي كه توسط پسر براي فاش كردن روابطش با دختر صورت مي گيرد، تعارض دروني و اضطراب مستمر را به دنبال دارد.
4. محروميت از ازدواج پاك:
دختراني كه در پي اين روابط هستند، معمولاً به جرم آلودگي به اين روابط، شرايط ازدواج پاك را از دست مي دهند. تماس لمسی شما نشانگر ورود در خط قرمزهای الهی است و زنگ خطری است که نباید آن را سرسری گرفت؛ چگونه ادعای تدین و تقید می کنید، در حالی که از حریم عفاف و پاکی فاصله گرفته اید؟!
البته گاهي اوقات به جهت ميل شديد جنسي بي آن كه دختر و پسر (به خصوص دختران) بخواهند، در شرايطي قرار مي گيرند كه حتي اراده خود را از دست مي دهند و ديگر نمي توانند از ارتباط های غیر شرعی و حتی ارتباط جنسي خودداري كنند و ناخود آگاه و بي آن كه بخواهند، كم كم در آن شرايط بدون بازگشت قرار مي گيرند و زماني متوجه مي شوند كه كار از كار گذشته است؛ يعني با فراهم شدن شرايط ديگر، اراده جلوگيري، بسيار سخت و دشوار است. به همين دلیل، در اسلام حتي خلوت كردن زن و مرد (دختر و پسر) نامحرم در مكاني كه رفت و آمد نباشد، حرام و گناه است.
بنابراین، توصیه می کنیم که در درجه اول از اشتباهات خود توبه کنید و به دلیل مبهم و نامشخص بودن وضعیت خواستگاری شما، به هیچ وجه با پسر مورد علاقه تان رابطه برقرار نکنید؛ چراکه برقراری این گونه روابط علاوه بر این که گناه شرعی است، آسیب های فراوانی دارد که بیش ترین آسیب آن متوجه شما خواهد بود.
5. افسردگی پس از جدایی و احتمال خودکشی:
پس از ایجاد ارتباط و به دلیل ارتباط مستمر، نوعی حالت وابستگی بین طرفین ایجاد می شود. در این دوره، طرفین برای حفظ این ارتباط تلاش می کنند و حاضرند هر هزینه ای برای ادامه رابطه بپردازند. آن ها اصرار به ادامه ارتباط و حتی ازدواج هستند. در این حالت، در صورت قطع رابطه و به هم خوردن نامزدی به هر علتی که باشد، به افسردگی شدید منجر شده و موجب بی حوصلگی و یأس و ناامیدی می گردد. میل به زندگی از بین می رود و در مواردی نیز دست به خودکشی می زنند.
از آن جا که به نظر می رسد شما در برخی از معیار ها با پسر مورد نظر تطابق و تناسب ندارید و از آن جا که حکما گفته اند: "جلوی ضرر را از هر وقت بگيري، منفعت است"، پس بهتر است پسر مورد نظر و معشوقتان را فراموش نمایید. بیش از این، وقت خود را هدر ندهید و فرصت های بعدی را از دست ندهید.
توصیه می شود با واقع بینی به این قضیه نگاه کنید. با ملاحظه معیارها و ملاک های ازدواج و آسیب شناسی تفاوت ها، به یک جمع بندی مناسب برسید. در این خصوص، از مشورت با متخصص اهل فن غافل نباشید. اگر باز نظرتان برای ازدواج مثبت بود، آن گاه این مسئله را با مادرتان در میان گذاشته و تلاش کنید که موافقت او را جلب کنید؛ ولی اگر ازدواج شما، با ایشان منتفی شد، در اين صورت بهتر است تصميم جدي بگيريد كه او را فراموش كنيد. براي اين كه بتوانيد برخود فائق آييد و او را فراموش کنید، توصیه می شود:
1. مطمئن باشيد كه در صورت اراده حتمي و قطعي، خواهيد توانست او را فراموش كنيد و حتماً موارد بهتر و مناسب‏تري در آينده، براي ازدواج خواهيد يافت.
2. رابطه و پيوند خود را با خداوند كه مظهر همه زيبايي‏ها و كمال‏ها است، محكم كنيد.
بدانيد كه همه زيبايي‏ها از اوست و تمامي موجودات، مظهر و شعاعي از جمال و جلال اويند. پس عشق‏ورزي به او، عشق حقيقي است و بقيه عشق‏ها و محبت‏ها همه فاني و گذرا هستند.
3. سعي كنيد با مطالعه، ورزش و اشتغالات ديگر، مجالي براي فكر كردن به موضوعي كه براي شما فايده‏اي ندارد، باقي نگذاريد. اوقات فراغت را با كارهاي متنوع پر كنيد تا كم تر به او فكر كنيد. با ايجاد اشتغال فكري و ذهني یا بدني و فيزيكي از بيكاري اجتناب كنيد. با مشغول ساختن خويش به مطالعه كتاب هاي درسي و غير درسي، یا مطالعه كتاب هاي ادبي (شعر و داستان) همچنين با حفظ آيات قرآن یا اشعار مفيد، ذهن خود را از آن فرد منحرف سازيد. شركت در مجامع عمومي نظير: كلاس هاي علمي و آموزشي، ديني و مذهبي، هنري و ادبي، راهكارهاي مفيدي براي فراموشي تدريجي آن فرد هستند.
4. به فعاليت هاي ورزشي اهميت دهيد؛ چون اين نوع فعاليت ها، دريچه اي براي خروج فشارهاي ناشي از تراكم انرژي انباشته شما محسوب مي شود.
5. به ياد داشته باشيد كه بيشتر دوستي ها چنين است؛ دوست به همكلاسي، يا علاقه مندي به پسر كه پس از مدتي با علل و عوامل مختلف قطع مي شود و هر كسي به سراغ كار و زندگي و خوشبختي خود مي رود. پس با اين مسئله به صورت طبيعي برخورد نماييد.
این که می گویید: "خودم به شخصه تاب جدایی ندارم و همه فکرم ایشان شده"، به این دلیل است که قسمتی از خاطرات و برگی از تاریخ زندگی شما بوده است. به هر حال، این جدایی دلیلی داشته که به آن دلیل نتوانسته اید به هم برسید. پس بهتر است منطقی فکر کنید و از دیدارهای مجدد پرهیز کنید. به مسائل دیگر زندگیتان بپردازید. گذشت زمان این اشتیاق را کمتر می کند و چه بسا عشق دیگری در آینده نصیبتان شود. از نظر فیزیولوژی، دوران عاشقی همچون دوران اعتیاد است و در بدن هورمونی ترشح می شود که فرد احساس می کند باید حتماً معشوق را ببیند و ضربان قلب تندتر می زند و حالات عجیبی که ناشی از ترشح همین هورمون است. این حالت، با کم کردن دیدارها و منطقی فکر کردن و با گذشت زمان، قابل حل است.
6. مطمئن باشيد با حفظ شؤون اخلاقي و ديني و رعايت وقار، متانت و حجاب كامل، بهتر خواهيد توانست خود را از دام خطا و لغزش حفظ كنيد. بي ترديد، جوانان غيرتمند، اهل زندگي و وفا و عشق و متدين و هم شأن شما سراغ افرادي چون شما خواهند آمد و براي ازدواجي موفق از شانس بيش تري برخوردار خواهيد بود. پس در حفظ متانت و وقار خود بيشتر دقت كنيد.
بنابراین، توصیه می کنیم که از اشتباهات خود توبه کنید و تا مشخص نشدن وضعیت خواستگاری شما، به هیچ وجه با پسر مورد علاقه تان رابطه برقرار نکنید؛ چراکه برقراری این گونه روابط علاوه بر این که گناه شرعی است، آسیب های فراوانی دارد که به برخی از آن ها اشاره کردیم.
موفق باشید.

مدتی باپسری تماس تلفنی داشتم سپس باایشان بیرون هم میرفتم ازمن خواستگاری کردند ولی به دلیل اینکه ایشان سوادشان درحدسیکل وبنده لیسانس هستم مادرم موافقت نکردند روز به روز مادوتاعاشق تر شدیم وخودم به شخصه تاب جدایی ندارم همه فکرم ایشان شده و متاسفانه بااینکه هر دو باحجاب وهم خودمان وهم خانواده هامون مقید هستیم اما این 4بار آخر باهم تماس لمسی داشته ایم شما بگین چیکار کنم ؟دیگه خسته شدم

خواهر گرامی! با سپاس و تشکر از ارتباطتان با مرکز.
در باره ازدواج شما با پسر مورد نظر، نکاتی را تقدیم حضورتان می کنیم:
1. اگر واقعاً قصد ازدواج با فرد مورد نظر را داريد و ایشان را در ظاهر فرد مناسبی برای ازدواج می دانید، ابتدا عشق و علاقه را كنار بگذاريد و همچون يك بيگانه با او برخورد كرده، درباره وي تحقيق كنيد؛ برای این که مطمئن شويد از شرايط مثبت و کافی ازدواج برخوردار است.
بدانید هر گونه شتاب و احساسي برخورد كردن، نتايج زيان‏باري را به دنبال خواهد داشت. معمولاً روح حاكم در عشق‏هاي احساسی، عشق ورزيدن است، نه خردورزي؛ در حالي كه براي تصميم‏گيري در باره ازدواج، علاوه بر عشق و مهروزي، بصيرت و تعقل هم لازم است.
پس دقت كنيد و ببيند آيا فرد مورد نظر، از لحاظ اعتقادي، اخلاقي، فكري، فرهنگي و جغرافیایی، اجتماعی، خانوادگي، جسمی و زیبایی، روحی و روانی، سنی، سیاسی، تحصیلی و عشق و علاقه، با شما همخواني دارد يا نه. بدون شک، مهم ترین عامل موفقیت و خوشبختی در ازدواج، وجود تطابق و همخوانی دختر و پسر در زمینه های ذکر شده می باشد. تحقیقات بسیاری این نتیجه را به اثبات رسانیده که زن و شوهرهایی که بیش ترین تطابق و همخوانی و تفاهم را با هم دارند، ازدواج موفق و پایداری دارند و در زندگی با مشکلات کم تری مواجه هستند. به هر حال، اگر ازدواج از روي ترحم و دلسوزي يا بر اساس خجالت و ملاحظه‌کاري و یا از سر اجبار و تحمیلی صورت پذيرد، به هيچ وجه به نفع طرفين تمام نخواهد شد. دير يا زود اثرات مخرب آن بر ازدواج احتمالي شما پديدار خواهد گشت.
2. اگرچه ما از وضعیت خانواده شما و نیز از خودتان بی اطلاعیم و شما در پرسش خود اطلاعاتی در این خصوص بیان نکرده اید تا ما بتوانیم با مقایسه دو خانواده و نیز دختر و پسر میزان همخوانی و تناسب شما در معیار ها را بسنجیم و به یک جمع بندی برسیم، ولی به هر حال، آنچه از لابه لای گفته های شما پیداست و با یک نگاه سطحی در ملاک ها و معیار های ازدواج شما می توان دریافت، این است که شما از لحاظ سطح تحصیلات با پسر مورد نظر همخوانی ندارید. این موضوع می تواند باعث بروز مشکلاتی در زندگی شما گردد و از طرف دیگر، مادر شما با این وصلت به دلایلی که ذکر کردید، مخالف هستند. این مشکل کوچکی نیست که بتوان به سادگی از کنار آن گذشت.
البته تفاوت در سطح تحصیلات به تنهایی نمی تواند مشکل آفرین باشد؛ بلکه باید دید که آیا در ملاک های اساسی دیگر با هم تناسب دارید یا نه؟ طبیعی است با بودن ملاک های سطح بالاتر می توان از ملاک های پایین تر، چشم پوشید.
در برخی موارد دیده شده زن به دلیل بالاتر بودن مدرک تحصیلی اش نسبت به شوهرش اگر انتقاد و یا پیشنهادی داشته باشد، مرد با این گمان که این پیشنهاد و یا انتقاد به دلیل بالا بودن مدرک می باشد، ممکن است احساس حقارت کند و برای این که مرد بودن خود را ثابت کند، دست به رفتارهایی مانند تحقیر و یا محدودیت های نامناسب و امر و نهی های غیر منطقی بزند؛ در حالی که اگر شما تحصیلات پایین تری از همسرتان را داشتید، ممکن بود انتقاد و یا پیشنهاد را داشتید؛ اما ایشان بر اساس یک ساخت ذهنی، دست به این اقدامات زده است. بنابراین، لزوم آگاهی دادن قبل از ازدواج به همسرتان و ملاحظه کردن زمان، مکان و لحن صحبت ها می تواند به تشکیل نشدن این ساخت ذهنی معیوب کمک کند.
3. این را بدانید که موافقت و مخالفت والدين، در ازدواج تأثیر شگرفی دارد. از ديدگاه روانشناختي، نه تنها موافقت والدين در آغاز، ضرورت يك ازدواج موفق است، بلكه شرط انجام يك ازدواج موفق، رضايت و همراهي مستمر والدين است. چه این که بدون تحصيل رضايت آن ها، هر يك از دختر و پسر در انجام يك عمل خطير كه نيازمند همراهي و تأييد ديگران است، بدون پشتوانه مي مانند و اين خود شروع یک اضطراب ناخواسته و ورود آفت است. چه بسا فرزنداني كه با وجود فراهم بودن تمام شرایط يك ازدواج موفق، چون رضايت والدين را به همراه ندارند، نتوانند يك زندگي شيرين و همراه با پيشرفتي را پيش روي داشته باشند.
اصولاً باید توجه داشت که روابط دختر و پسر پيش از ازدواج، داراي آفت ها و آسيب هاي رواني و اجتماعي جبران ناپذيري است. از جمله:
1. فقدان شناخت درست و واقع بينانه:
معمولاً ادعا مي شود اين گونه روابط به انگيزه ازدواج شكل مي گيرد، ولي با كمي دقت فهميده مي شود، روح حاكم بر اين روابط، عشق ورزي كور است؛ نه خردورزي. اين نوع انتخاب كه در فضايي آكنده از احساسات و عواطف انجام مي گيرد، به دليل عدم شناخت عميق و واقع بينانه، زندگي مشترك را تلخ و آينده را تيره و تار مي سازد. شناخت پیدا کردن لزوماً به این معنا نیست که دختر و پسر، روابط دوستانه قبل از ازدواج برقرار کنند که در بسیاری از مواقع، هدف اصلی که شناخت باشد، نه تنها تأمین نمی شود، بلکه چه بسا شناخت کاذبی به وجود می آید که آثار آن در آینده، وقتی ازدواج صورت گرفت، ظاهر می شود.
با نگاهی به آمار می توان دید که آمار طلاق بین کسانی که قبل از ازدواج ارتباط های دوستانه داشته اند، بالاتر است. از طرفی، آشنایی و ارتباط دختر و پسر در محیط اجتماع، بیش تر از آن که معرفت ساز باشد، فروزنده هوس ها و معرفت سوز است. عمدتاً دیده می شود فرد آن گونه که هست، خود را نشان نمی دهد، یا به سبب محبت و عشقی که ایجاد شده، نمی تواند عیوب طرف مقابل و جوانب مختلف قضیه را بسنجد. بیشتر رفتارها در آشنایی ها و ارتباط های قبل از ازدواج، به شکل های تصنعی ابراز می شود.
این را به خاطر بسپارید که در بسیاری از مواقع، شناخت شخصیت واقعی و رفتارها و ویژگی های طرف مقابل، بیش تر از طرف دوستان، فامیل ها، خانواده، محیط کار و... به دست می آید.
2. ايجاد جو بدبيني:
دختر و پسر نسبت به هم پس از ازدواج اعتماد نداشته و احتمال وجود رابطه اي ديگر را مي دهند. زن و شوهر بعد از ازدواج همواره با این سؤال رو به رو هستند که آیا شریک زندگیشان که قبلاً با هم دوست بوده اند، شریک قابل اعتمادی است؟ یا ممکن است با چندین نفر دیگر مثل من ارتباط داشته باشد؟ آیا می توان به چنین شخصی اعتماد نمود و نقش مادری و پدری فرزندان را به او سپرد؟
این سؤال ها که در بعضی موارد منشأ وسواس گونه نیز دارد، باعث سوء ظن و عدم آرامش روانی که یکی از اهداف اصلی ازدواج است، می شود که زمینه اصلی بسیاری از دعواها و مشاجرات خانوادگی و نهایتاً طلاق و جدایی می گردد.
3. اضطراب، تشويش و احساس نگراني:
در ارتباط و دوستي هاي موجود بين دختران و پسران قبل از ازدواج، به علت مقاومت خانواده و جامعه در برابر اين مسئله، اين گونه ارتباط ها و دوستي ها با مخاطرات رواني گوناگون از جمله اضطراب و تشويش همراه است. وجود افكار ديگري چون احساس گناه و نگراني از تهديداتي كه توسط پسر براي فاش كردن روابطش با دختر صورت مي گيرد، تعارض دروني و اضطراب مستمر را به دنبال دارد.
4. محروميت از ازدواج پاك:
دختراني كه در پي اين روابط هستند، معمولاً به جرم آلودگي به اين روابط، شرايط ازدواج پاك را از دست مي دهند. تماس لمسی شما نشانگر ورود در خط قرمزهای الهی است و زنگ خطری است که نباید آن را سرسری گرفت؛ چگونه ادعای تدین و تقید می کنید، در حالی که از حریم عفاف و پاکی فاصله گرفته اید؟!
البته گاهي اوقات به جهت ميل شديد جنسي بي آن كه دختر و پسر (به خصوص دختران) بخواهند، در شرايطي قرار مي گيرند كه حتي اراده خود را از دست مي دهند و ديگر نمي توانند از ارتباط های غیر شرعی و حتی ارتباط جنسي خودداري كنند و ناخود آگاه و بي آن كه بخواهند، كم كم در آن شرايط بدون بازگشت قرار مي گيرند و زماني متوجه مي شوند كه كار از كار گذشته است؛ يعني با فراهم شدن شرايط ديگر، اراده جلوگيري، بسيار سخت و دشوار است. به همين دلیل، در اسلام حتي خلوت كردن زن و مرد (دختر و پسر) نامحرم در مكاني كه رفت و آمد نباشد، حرام و گناه است.
بنابراین، توصیه می کنیم که در درجه اول از اشتباهات خود توبه کنید و به دلیل مبهم و نامشخص بودن وضعیت خواستگاری شما، به هیچ وجه با پسر مورد علاقه تان رابطه برقرار نکنید؛ چراکه برقراری این گونه روابط علاوه بر این که گناه شرعی است، آسیب های فراوانی دارد که بیش ترین آسیب آن متوجه شما خواهد بود.
5. افسردگی پس از جدایی و احتمال خودکشی:
پس از ایجاد ارتباط و به دلیل ارتباط مستمر، نوعی حالت وابستگی بین طرفین ایجاد می شود. در این دوره، طرفین برای حفظ این ارتباط تلاش می کنند و حاضرند هر هزینه ای برای ادامه رابطه بپردازند. آن ها اصرار به ادامه ارتباط و حتی ازدواج هستند. در این حالت، در صورت قطع رابطه و به هم خوردن نامزدی به هر علتی که باشد، به افسردگی شدید منجر شده و موجب بی حوصلگی و یأس و ناامیدی می گردد. میل به زندگی از بین می رود و در مواردی نیز دست به خودکشی می زنند.
از آن جا که به نظر می رسد شما در برخی از معیار ها با پسر مورد نظر تطابق و تناسب ندارید و از آن جا که حکما گفته اند: "جلوی ضرر را از هر وقت بگيري، منفعت است"، پس بهتر است پسر مورد نظر و معشوقتان را فراموش نمایید. بیش از این، وقت خود را هدر ندهید و فرصت های بعدی را از دست ندهید.
توصیه می شود با واقع بینی به این قضیه نگاه کنید. با ملاحظه معیارها و ملاک های ازدواج و آسیب شناسی تفاوت ها، به یک جمع بندی مناسب برسید. در این خصوص، از مشورت با متخصص اهل فن غافل نباشید. اگر باز نظرتان برای ازدواج مثبت بود، آن گاه این مسئله را با مادرتان در میان گذاشته و تلاش کنید که موافقت او را جلب کنید؛ ولی اگر ازدواج شما، با ایشان منتفی شد، در اين صورت بهتر است تصميم جدي بگيريد كه او را فراموش كنيد. براي اين كه بتوانيد برخود فائق آييد و او را فراموش کنید، توصیه می شود:
1. مطمئن باشيد كه در صورت اراده حتمي و قطعي، خواهيد توانست او را فراموش كنيد و حتماً موارد بهتر و مناسب‏تري در آينده، براي ازدواج خواهيد يافت.
2. رابطه و پيوند خود را با خداوند كه مظهر همه زيبايي‏ها و كمال‏ها است، محكم كنيد.
بدانيد كه همه زيبايي‏ها از اوست و تمامي موجودات، مظهر و شعاعي از جمال و جلال اويند. پس عشق‏ورزي به او، عشق حقيقي است و بقيه عشق‏ها و محبت‏ها همه فاني و گذرا هستند.
3. سعي كنيد با مطالعه، ورزش و اشتغالات ديگر، مجالي براي فكر كردن به موضوعي كه براي شما فايده‏اي ندارد، باقي نگذاريد. اوقات فراغت را با كارهاي متنوع پر كنيد تا كم تر به او فكر كنيد. با ايجاد اشتغال فكري و ذهني یا بدني و فيزيكي از بيكاري اجتناب كنيد. با مشغول ساختن خويش به مطالعه كتاب هاي درسي و غير درسي، یا مطالعه كتاب هاي ادبي (شعر و داستان) همچنين با حفظ آيات قرآن یا اشعار مفيد، ذهن خود را از آن فرد منحرف سازيد. شركت در مجامع عمومي نظير: كلاس هاي علمي و آموزشي، ديني و مذهبي، هنري و ادبي، راهكارهاي مفيدي براي فراموشي تدريجي آن فرد هستند.
4. به فعاليت هاي ورزشي اهميت دهيد؛ چون اين نوع فعاليت ها، دريچه اي براي خروج فشارهاي ناشي از تراكم انرژي انباشته شما محسوب مي شود.
5. به ياد داشته باشيد كه بيشتر دوستي ها چنين است؛ دوست به همكلاسي، يا علاقه مندي به پسر كه پس از مدتي با علل و عوامل مختلف قطع مي شود و هر كسي به سراغ كار و زندگي و خوشبختي خود مي رود. پس با اين مسئله به صورت طبيعي برخورد نماييد.
این که می گویید: "خودم به شخصه تاب جدایی ندارم و همه فکرم ایشان شده"، به این دلیل است که قسمتی از خاطرات و برگی از تاریخ زندگی شما بوده است. به هر حال، این جدایی دلیلی داشته که به آن دلیل نتوانسته اید به هم برسید. پس بهتر است منطقی فکر کنید و از دیدارهای مجدد پرهیز کنید. به مسائل دیگر زندگیتان بپردازید. گذشت زمان این اشتیاق را کمتر می کند و چه بسا عشق دیگری در آینده نصیبتان شود. از نظر فیزیولوژی، دوران عاشقی همچون دوران اعتیاد است و در بدن هورمونی ترشح می شود که فرد احساس می کند باید حتماً معشوق را ببیند و ضربان قلب تندتر می زند و حالات عجیبی که ناشی از ترشح همین هورمون است. این حالت، با کم کردن دیدارها و منطقی فکر کردن و با گذشت زمان، قابل حل است.
6. مطمئن باشيد با حفظ شؤون اخلاقي و ديني و رعايت وقار، متانت و حجاب كامل، بهتر خواهيد توانست خود را از دام خطا و لغزش حفظ كنيد. بي ترديد، جوانان غيرتمند، اهل زندگي و وفا و عشق و متدين و هم شأن شما سراغ افرادي چون شما خواهند آمد و براي ازدواجي موفق از شانس بيش تري برخوردار خواهيد بود. پس در حفظ متانت و وقار خود بيشتر دقت كنيد.
بنابراین، توصیه می کنیم که از اشتباهات خود توبه کنید و تا مشخص نشدن وضعیت خواستگاری شما، به هیچ وجه با پسر مورد علاقه تان رابطه برقرار نکنید؛ چراکه برقراری این گونه روابط علاوه بر این که گناه شرعی است، آسیب های فراوانی دارد که به برخی از آن ها اشاره کردیم.
موفق باشید.

با سلام، امام علی (علیه السلام) در یکی از نامه هایش به یکی از فرماندارانش می فرماید "سابقه ی نیکوی پدر تو مرا به اشتباه انداخت" آیا با این جمله عصمت ایشان زیر سؤال نمی رود؟

پاسخ:
براي رسيدن به پاسخ توجه به نكاتي ضروري مي باشد:
1- عصمت انبیا و ائمه اطهار علیهم السلام دارای دلیل و برهان عقلی است که طبق آن برهان هر پیامبری ( اعم از رسول و غیر رسول ) و هر وصی پیامبری باید معصوم از گناه و خطا و اشتباه و سهو و نسیان باشد.
مبنای این مساله اعتمادی است که باید وجود داشته باشد تا مردم بر اساس آن اعتماد بتوانند هدایت الهی را از آنان دریافت کنند .اگر خللی در اعتماد به واسطه گناه یا خطا یا اشتباه یا سهو و نسیان ، وارد شود ، مردم از آنان تبعیت نمی کنند. اگر هم تبعیت کنند، با شک و تردید خواهد بود. بنابراین در عمل به راهنمائی ها و هدایت های آن ها دچار سستی می شوند، و این به معنی از بین رفتن هدف برانگیخته شدن انبیا و تعیین ائمه علیهم السلام می باشد.
2- هر عبارتی که ظاهر آن موهم این باشد که گناه یا خطا یا اشتباهی متوجه یکی از انبیا و اوصیا گردیده است، توان مقابله با آن دلیل عقلی که در نکته اول بیان شد ندارد و باید به معنای صحیحی تاویل شود.
بنابر آن دلیل عقلی یقین پیدا می کنیم که پیامبران و اوصیای آن ها معصوم می باشند. پس هر آیه یا روایتی که معنای ظاهرش خلاف این مطلب را برساند ، در مقابل دلیل عقلی و یقینی تاب مقاومت ندارد و باید به معنای غیر ظاهری خود تاویل و تفسیر شود.
این مطلب در موارد دیگر نیز جریان دارد.
با دلیل و برهان عقلی و یقینی ثابت می کنیم که خدای متعال جسم نیست و دست و چشم و پا ندارد، اما در آیه ای از دست خدا سخن گفته است: « ید الله فوق ایدیهم » .(1)
نمی توانیم « یدالله» را به معنای دست ظاهری همان گونه که انسان ها دارند معنا کنیم چرا که معنای ظاهری خلاف دلیل و برهان عقلی و یقینی است که خدا مجرد است و جسم ندارد؛ بنابراین به معنای غیر ظاهری آن تاویل و تفسیر می کنیم و می گوئیم که منظور و مراد از دست، قدرت و سیطره خدای متعال است. همان گونه که در موارد دیگر هم ما دست را به این معنا به کار می بریم، مثل اینکه می گوئیم « کشور در دست فلانی است » و ما یقین داریم که این جا دست به معنای ظاهری آن نیست ، چرا که هیچ دستی به آن بزرگی نیست تا بتواند کشوری را در خود جای دهد. این جا دست به معنای قدرت است و معنای صحیح چنین است که کشور تحت قدرت و سیطره فلانی است و او کشور را اداره می کند.
3- پیامبران و ائمه اطهار علیهم السلام در زمان حیات خود، اعم از زندگی شخصی و اجتماعی ، مامور به ظاهر بوده اند.
یعنی ایشان در رفتار و حکومت بر مردم مامور بودند که به ظاهر حال افراد توجه کنند.
اگر کسی را پیش پیامبر و یا امامی می آورند و اتهام خلافی را می دهند ، پیامبر یا امام وظیفه دارد که برای اثبات یا نفی اتهام از شخص از امور ظاهری که در شرع مقدس اعلام شده، استفاده نماید، نه از علم غیب خود.
باید از اتهام زننده برای ادعای خود دلیل و مدرک بخواهد . از او بخواهد برای ادعای خود شاهد بیاورد. اگر توانست شاهد بیاورد ،به نفع او حکم می کند و اگر نه ، به نفع متهم حکم خواهد کرد.
در این جا امام اگر چه بداند که در واقع حق با کیست، ولی تا ضرورت اقتضا نکند، به علم خود استناد نمی کند و به ظاهر عمل می کند.
در این مورد امام علیه السلام به ظاهر حال منذر و نیز پیشینه خوب خانوادگی او نگاه کرده ، طبق ظاهر شایسته گرفتن این مقام دیده است، ولی وقتی خلافی از او سر زد، بلافاصله عکس العمل نشان داد و او را بازخواست نمود.
اگر امام به خود اشتباهی نسبت می دهد ،به خاطر همین ظاهر است که ممکن است با واقع مطابق باشد و ممکن است نباشد . ائمه هم مامورند به ظاهر عمل کنند، نه علم خود به واقع.
برای همین در ادامه این ماجرا در تاریخ نقل شده است که وقتی امام او را بازخواست کرد و صعصعه یکی از یاران خاص امام خواست شفاعت او را بکند، امام فرمود: اگر سوگند بخورد که من این کار را نکرده ام ، او را آزاد خواهم کرد.
این همان عمل به ظاهر است که باید پیامبران و ائمه علیهم السلام از آن تبعیت می کردند.(2)

پی نوشت ها:
1. فتح (48) ، آیه 10.
2. ناصر مکارم شیرازی ، پیام امیرالمومنین علیه السلام ، ج 11، نامه 71.

آیا سفر در روز تاسوعا و عاشورا اشکال دارد؟ (طبق نظر آیةالعظمی مکارم شرازی «مدظله»)

پاسخ:
مسافرت در روز تاسوعا و عاشورا اشکال ندارد. دلیل شرعی برای منع از سفر در این روزها دیده نشده است.(1)

پی نوشت:
1. سؤال تلفنی(7840001-0251) از دفتر آیت الله مکارم شیرازی.

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

شیخ مفید در الارشاد می گوید: ولادت امام زین العابدین علیه السلام در سال 38 هجری در مدینه بود. او در هنگام شهادت پدر بزرگوارش 23 سال داشت.

باعرض سلام، سنّ امام سجاد علیه السلام در کربلا چند سال بوده و آیا امام سجاد (علی اوسط) از حضرت علی اکبر بزرگتر بودند؟ آیا صحیح است که امام محمدباقرعلیه السلام در واقعه کربلا حضور داشته و پنج ساله بوده اند؟ اگر صحیح است آیا ازنظر تفاوت سنی با پدرشان توجیهی دارد؟

پاسخ:
شیخ مفید در الارشاد می گوید: ولادت امام زین العابدین علیه السلام در سال 38 هجری در مدینه بود. او در هنگام شهادت پدر بزرگوارش 23 سال داشت. در سال 95 هجری در مدینه در سنّ 57 سالگی به شهادت رسید.(1)
شیخ مفید معتقد است که امام سجاد علیه السلام از علی بن حسین بزرگ‌تر است.(2 )
مشهور این است که علی اکبر از امام سجاد بزرگ تر است (3 )
امام باقر علیه السلام در کربلا حضور داشت و حضرت در آن زمان چهار ساله بود. (4 )

پی نوشت ها:
1. شیخ مفید، الارشاد، ج 2 ص 138.ترجمه رسولی محلاتی.تهران ، انتشارات علميه اسلاميه .
2. همان، ص 137.
3. اعیان الشیعه ، ج 2 ص 389 . سید محسن امین، ،بیروت ،دار التعارف للمطبوعات ،1418 ه ق ،چاپ پنجم ، تحقیق سید حسن امین .
4. منتهی الآمال ، ج 2 ،ص 173 ، شیخ عباس قمی ،قم ،انتشاراتی هجرت ،1378 ، چاپ سیزدهم .

1- در شهر مزار شریف، مرقدی منسوب به امام علی (علیه السلام) هست و توسط برادران اهل تسنن ما اداره می شود. زیارت این مقبره و پول انداختن داخل آن به منظور صدقه درست است؟

2- لطفا درباره تاریخ و چگونگی پیدایش مقبره منسوب امام علی (علیه السلام) در مزارشریف توضیح دهید.

پرسش1: در شهر مزار شریف، مرقدی منسوب به امام علی (علیه السلام) هست و توسط برادران اهل تسنن ما اداره می شود. زیارت این مقبره و پول انداختن داخل آن به منظور صدقه درست است؟
پاسخ:
1- مزاری که در شهر مزار است و معروف به زیارت امام علی (علیه السلام) است، در واقع زیارت و مقبره امام علی (علیه السلام) نمی باشد؛ قبر امام در نجف اشرف می باشد.
از بعضی از تاریخ استفاده می شود عالم پرهیزکاری به اسم علی در شهر بلخ زندگی می کرده که پدرش ابوطالب نام داشته است. زمانی که این عالم پرهیزکار از دنیا می رود، در همین جایی که معروف به زیارت امام علی است، او را دفن می کنند. امير بلخ بر قبر او بقعه و بارگاهي ساخت و موقوفاتي قرار داد. چون اسم این عالم هم علی بن ابی طالب بوده، با گذشت زمان معروف به مقبره امام علی بن ابی طالب می شود.(1)
2- زیارت کردن قبر مذکور و خواندن فاتحه به روح صاحب قبر و هم چنین خواندن فاتحه به نیت هدیه به روح مقدس امام علی (علیه السلام) اشکال ندارد. خواندن فاتحه ثواب هم دارد.
3- بهتر است از انداختن پول خودداری شود. به جای انداختن پول در زیارتگاه مزار شریف، به فقرا داده شود.
لطفا هرگاه سؤال شرعي مي پرسيد، نام مرجع تقليد خود را ذکر کنيد تا بر اساس نظر مرجع شما پاسخ بدهيم.

پی نوشت:
1. خراساني، منتخب التواريخ، تهران، انتشارات علميه اسلاميه.
-------------------------------

پرسش2: لطفا درباره تاریخ و چگونگی پیدایش مقبره منسوب امام علی (علیه السلام) در مزارشریف توضیح دهید.
پاسخ:
مزار شريف يكي از شهرهاي معروف و متبرك "افغانستان" و بسيار مورد علاقه افغان ها مي‌باشد. امروز مركز يكي از استان هاي شمالي افغانستان و جمعيت آن حدود پنجاه هزار نفر است.
نام اصلي آن خواجه خيران كه قريه‌اي از توابع بلخ بوده و بعداً به نام مزار شريف معروف شده و دلیل نامگذاری بدين نام آن است كه اهالي افغانستان معتقدند جسد مطهر حضرت اميرالمؤمنين علي(ع) در آن جا مدفون است. شرح آن به طوري كه در كتاب تاريخ مزار شريف، تأليف حافظ نور محمد، چاپ كابل سال 1325 به استناد چند كتاب تاريخي ذكر شده به طور اجمال و اختصار آن است:
چون ابومسلم مروزي خراساني در رمضان سال 129 به طرفداري خاندان نبوت از قريه سفيدج مرو، قيام نموده و با عمال بني‌اميه جنگيد، مرتب در پيشرفت بود. چون بني‌اميه نزديك به شكست شدند، شرحي خدمت حضرت صادق عرض كرد كه اگر امام به مسند خلافت راغب باشند، اين كم ترين سپهسالاري و خدمتگزاري به تقديم خواهم رسانيد.
حضرت در جواب ابومسلم مرقوم فرمود: از ما هر كس خروج كرده، به درجه شهادت رسيده، بنابر اين ما را به حكومت و خلافت رغبتي نيست.
به قاصد فرمود: به ابومسلم بگو: اگر مي‌خواهد در اين خاندان خدمت شايسته‌اي به‌ جا آورد، جسد مبارك جد بزرگوارم را كه در صندوقي در نجف اشرف مدفون است، به بلخ انتقال دهد تا بعد از آن كه فتنه بني‌اميه فرو نشيند و دولت آن ها منقرض شود، به مدينه‌ مطهره برده شود.
مقصود حضرت اين بود كه اگر جنگ طول بكشد و بعض بلاد دست به دست بگردد، جسد مطهر از دستبرد بني‌اميه محفوظ باشد و در جاي دور امني گذارده شود. چون اين دستور به ابومسلم رسيد، به عياران كار آزموده‌ي خود دستور داد كه به اين امر مبادرت ورزند. آن ها آن صندوق را پنهاني از نجف برداشته با شتر به مرو شاه‌ جهان بردند. در محلي موسوم به كوه نور گذاشته و از آن جا به كلف آورده و بعداً وارد بلخ كردند و در قريه خواجه خيران كه در مشرق بلخ و دوزاده ميلي آن(سه فرسخي) واقع است، مخفيانه مدفون ساختند. لوحي نيز بر روي آن گذاشتند. ولي بعدها به واسطه اشتغال ابومسلم به جنگ و قلع و قمع بني‌اميه و تمشيت امور خلافتي در آغاز دولت بني‌عباس و قتل نا به‌ هنگام او موضوع انتقال جسد مطهر يا اظهار و اعلان موضوع دفن در بلخ ميسر نشد و مدفن مطهر پنهان بود. چون در زمان هارون الرشيد طبق گفته پير معمر كه به هارون اظهار داشت، معلوم شد كه جسد مطهر حضرت در نجف مدفون بوده، هارون بارگاهي در آن جا ساخت و مردم متوجه بدان جا گرديدند. از اين رو نام بلخ ظهوري نيافت و آن واقعه فراموش شد تا آن كه در زمان سلطان سنجر بن ملكشاه سلجوقي كه از 511 تا 522 سلطنت كرد، در سال 530 در دفتر معاملات ابومسلم مطالبي در اين باب يافت شد، از جمله موضوع عريضه‌اي كه در اين باب خدمت حضرت صادق(ع) عرض شده و جواب حضرت به دست آمد. انتقال جسد و دفن در قريه خواجه خيران مفهوم گرديد؛ از طرفي چهارصد نفر از سادات و اكابر بلخ در يك شب حضرت را در نزديكي قريه خيران خواب ديده كه بالاي صفه آن ايستاده بود و مي‌فرمود: سال هاست ما در اين جا مي‌باشيم و كسي اطلاع ندارد، بايد به سلطان اطلاع دهيد كه قبر ما را ظاهر سازد تا مردم به زيارت ما بيايند.
پس از پيدايش دفتر ابومسلم و كشف خواب اكابر، سلطان سنجر از مرو پايتخت خود به امير قماج -والي بلخ- دستور داد كه موضوع را تحقيق و كنجكاوي كند. او با وجود مخالفت بعض علماي بلخ و انكار وجود جسد در آن جا به قريه خيران آمده و روي پشته‌اي كه به نام تل علي معروف بود، شروع به حفاري كردند. پس از اندكي حفاري به گنبد كوچكي با دريچه فولادين با قفل نقره برخوردند و خيلي شادمان شدند. با جمعيت علما آن را باز كردند و داخل حجره شدند. صندوقي فولادين ديدند كه روي آن قرآني به خط كوفي روي پوست آهو با شمشيري بزرگ و سنگي ديدند كه روي سنگ نوشته بود:
هذا قبر ولي الله علي اسدالله. بعداً صندوق را باز كردند، جسد مطهر را ديدند تر و تازه حتي ناخن ها و موي ها كاملاً صحيح و آثار زخم نيز بر پيشاني مقدس ظاهر بود. بعضي كه آن را مشاهده و زيارت نمودند ، از هوش رفتند. مردم از اين قضيه مهم غريو و فرياد تكبير و شادي بلند نمودند، نذرها و نيازها تقديم كردند، چون خبر به سلطان سنجر رسيد، او نيز براي عتبه بوسي حركت كرد، پنجاه هزار دينار زر سرخ تقديم آن جا و خادمان آن نمود. خواست صندوق را با خود به مرو ببرد و در آن جا دفن كند و بارگاهي بسازد، ولي علما و همه مردم جداً مانع شده و تقاضا كردند در همان جا بماند. او از تصميم خود منصرف شد و ساختمان كوچك خشتي در آن جا نمود.
نظري در اين باب:
اين قول درست نیست، زيرا امام امر به نبش هيچ قبري مخصوصاً قبر جد بزرگوارش علي (ع) نمي‌فرمايد. به اضافه قبر حضرت در آن زمان به كلي مخفي بود. جز امام و نزديكان و خواص خاندان عصمت كسي از آن اطلاع كاملي نداشت. ظهور قبر بنا به قولي در زمان حضرت صادق (ع) شد.
عقيده شيعه متفقاً و علماي اهل سنت بر اين است كه جسد مطهر حضرت در نجف اشرف مدفون است و به هيچ‌وجه هم نقل نشد. اكنون هم محترم و مطاف دوستان آن شاه مردان و پيشواي انس و جان مي‌باشد. كعبه‌ آمال عاشقان صاحب ولايت همان خاك پاك است. البته هر محلي كه به نام آن بزرگواران باشد، محترم و مقدس است چون انتساب به آن نام هاي پاك دارد.(1)

پي نوشت:
1 . <http://afghanistanhistory.net> بر گرفته از مجله مجموعه حكمت دوره چهاره شماره 1 ارديبهشت ماه سال 1339ش.

با سلام.دختري 19 ساله هستم كه در يك خانواده كاملاً مذهبي(تعصبي) بزرگ شدم دو سال پيش در يك اداره استخدام شدم بعد از يكسال با يكي از همكارانم به اسم محسن آشنا شدم كه قبلاً از اطرافيانم شنيده بودم كه من را ديده و به من علاقه دارد ولي من برعكس اصلاً از او خوشم نمي آمد او به من احترام مي گذاشت ولي من بدم ميامد بخاطر شرايط كار مجبور بوديم هر روز با هم ملاقات داشته باشيم مدت ها گشت تا اينكه من هم به او وابسته شدم تا جايي كه دوري او حتي يك روز خواب و خوراك را از من ميگرفت و بيتابي تمام وجودم را فراميگرفت با ديدن چهره او و شنيدن صداي او دوباره آرامش ميگرفتم گويي تازه متولد شده ام.با هم دوست شديم از اول دوستي درباره هر موضوع كوچك و بزرگي به من دروغ ميگفت البته نه تنها به من بلكه با همه اينگونه بود ولي من بخاطر عشق و علاقه زيادي كه به او داشتم از گناهش ميگذشتم ولي رفتارش طوري بود كه گويي كسي در قلبش جز من حضور ندارد.چند هفته كه با هم بوديم از من تقاضاي كار حرام كرد ولي من نپذيرفتم هفت ماه گذشت و او هر روز التماس ميكرد وقتي ديدكه من علاقه اي به انجام كار حرام ندارم كم كم رفتارش سرد شد و ما كمتر همديگر را ميديديم من هم كه از دوري او وحشت داشتم و ميترسيدم كه مبادا او را از دست بدهم بعد از گرفتن استخاره به خواسته اش تن دادم ان هم در محل كار!!!بعد از آن وقتي از ترس من باخبر شد و دانست كه اگر از من جان بخواهد برايش فراهم ميكنم هر روز طالب آن كار شد و ميگفت كه اگر به خواسته من عمل نكني ديگر من را نخواهي ديد من هم از روي ناچاري قبول ميكردم.تا آنكه يك روز به من گفت كه نامزد دارد باور نكردم بعد از جست و جو فهميدم كه دروغ ميگويد نميدانم شايد ميخواست من را امتحان كند و شدت علاقه من را به خودش بسنجد نتايج تحقيقم را براي او بازگو كردم و شاهد آوردم پس از شنيدن سخنانم عصباني شد و گفت كه ديگر نميخواهد من را ببيند.بعد از آن با خود فكر كردم شايد ميخواسته ميزان عفت من را بسنجد اما من براي داشتن او از عفت خودم گذشتم بخدا سوگند من اين كار را براي اولين بار و آنهم فقط بخاطر اثبات علاقه ام به او انجام دادم نميدانم اگر كارم اشتباه بود چرا استخاره خيلي خوب امد. انقدر به او وابسته شده بودم كه وجود او براي من حكم نفسم را داشت و دوري او باعث خفگي من ميشد بعد از فاصله گرفتنش از من تصميم به خودكشي گرفتم پس از چند روز از كسي شنيدم كه با كمك چند تا از دوستانش نقشه اي ريخته تاآبروي من در اداره و جلوي همكارانم برود اما طوري برنامه ريزي كرده بود كه اسمي از خودش گرفته نشود وقتي خانواده ام موضوع را فهميدند مانع از رفتن من به سركار شدند من هم كه همه غصه عالم به سرم آمده بود تصيمم براي از بين بردن خودم بيشتر شدمقدار زيادي قرص خوردم كه هر چه فكر ميكنم نميدانم چگونه با خوردن آنهمه قرص الان زنده ام؟ پدر و مادرم و بقيه اعضاء خانواده ام كه با شنيدن اين اتفاقات با من قهر بودند حتي زحمت نكشيدند من را به بيمارستان برسانند.بخاطر محسن كتك زيادي خوردم كه اگر خر ميخورد آدم ميشد ولي من احمق با خوردن آنهمه كتك و تحمل سختي هاي زياد هنوز نتوانستم او را فراموش كنم برادر بزرگم از خانه رفت و الان سه ماه است كه برنگشته! محسن رفت و من ماندم يك دنيا بيكسي خدا شاهده در طول مدتي كه ما با هم دوست بوديم كمتر از گل به او نگفتم هر چه از من درخواست ميكرد همان لحظه برايش فراهم ميكردم ولي نميدانم چه شد كه همه چيز به هم ريخت. از شما خواهش ميكنم راهي را جلوي پايم بگذاريد تا دوباره دلش را بدست بياورم من به خوبي ميدانم كه رابطه هاي دوستي حرام است ولي ديگر كار از كار گذشته من او را براي هوس دوست ندارم آرزوي من از اول تا كنون فقط اين بوده كه تا آخر عمر در كنارم باشد. بخاطر شهرت پدرم خواستگارهاي زيادي دارم ولي چون محسن رو دوست دارم به همه آنها جواب رد دادم به اميد روزي كه برگرده! از شما تمنا ميكنم كمكم كنيد بتوانم با كسي كه دوستش دارم ازدواج كنم. من به خوبي عاقبت اين ازدواج را ميدانم ولي بخدا سوگند حاضرم هر اتفاقي كه در زندگي مشتركمان بيافتد تحمل كنم فقط تنها خواسته من داشتن خود اوست

از حوادثی که در این مدت برای شما رخ داده است، متأسفیم . به هر حال زندگی دنیا با سختی ها و مشکلات عجین و همراه شده است . هر کس به اندازه ظرفیتش از مصائب و مشکلات دنیا سهمی دارد. البته نباید این نکته را از یاد ببریم که مسبب بسیاری از مشکلات و ناراحتی ها در واقع خودمان هستیم؛ عدم عاقبت اندیشی ها، ندانم کاری ها، تصمیمات احساسی و... موجب بروز ناملایمات زندگی می گردند.
در پاسخ به نوشتار شما مطالبی را در قالب نکات زیر تقدیم حضورتان می کنیم:
1. هر نوع برخورد و ارتباط با نامحرم و جنس مخالف به حساسيت و مواظبت خاصّی نياز دارد؛ زيرا جاذبه طبيعي و زيستي دختر و پسر، به ويژه در سنين جواني، زمينه انحراف ارتباط هاي انساني را فراهم مي‏سازد و ارتباط ها را تحت تأثير قرار مي‏دهد. بنابراين، حتّي‏ در روابط آموزشي و کاری نبايد از آفاتي كه در جاذبه‏هاي زيستي ريشه دارد، غفلت كرد؛ زيرا روابط انساني سخت از اين ناحيه آسيب مي‏پذيرد و به انحراف مي‏گرايد.
ارتباط قبل از ازدواج از هر طريقى كه باشد، در انتخاب و ازدواج تاثير مى گذارد . چه بسا آن قدر احساسات و عواطف را تحريك كند كه عقل، منطق و شرع را تحت الشعاع قرار دهد . انسان نتواند واقعيت ها را خوب ببيند و به نحو صحيح تصميم بگيرد . عشق و علاقه قبل از ازدواج قدرت انتخاب را كاهش مى دهد، به گونه اى كه گاهى اوقات اصلاً اراده و اختيار را از انسان سلب مى كند.
نكته ديگري كه حساسيت اين نوع ارتباط را فزوني مي‏بخشد، پيامد منفي شكست يا منحرف شدن روابط انساني از ناحيه جاذبه جنسي و زيستي است. اگر ارتباط درستي از اين ناحيه به انحراف گرايد، سبب از دست رفتن آبرو و حيثيت اجتماعي و سرمايه زندگي و ارزش و كرامت انساني دو طرف مي‏گردد كه به سادگی ها جبران‏پذير و قابل ترمیم نيست.
2. انگيزه ارتباط گيري در اکثر قريب به اتفاق پسرها کامجويي و سوء استفادهای جنسی می باشد، به همین خاطر اسلام كه يك مكتب جامع است و مى خواهد مردان و زنان مسلمان، از يك طرف روحى آرام و اعصابى سالم و چشم و گوشى پاك داشته باشند تا بتوانند قله های رفیع انسانی و رستگارى را فتح نمايند و از طرف ديگر به نيازهاي غريزي و فطري خود نيز دست يابند، با حساسيت ويژه، اما واقع بينانه و لحاظ كردن طبيعت و اميال درونى و خواسته هاى نفسانى انسان، قوانين و احكامى را جهت حفظ و نگه دارى فرد و جامعه در خط اعتدال و ميانه روى وضع كرده است.
از جمله احكام ، چگونگي ارتباط با جنس مخالف، رعایت حریم محرم و نامحرم، رعایت حجاب و... است. اين ها همه به سبب اين است كه اسلام از جانب كسى براى هدايت انسان ها فرستاده شده كه خالق فطرت و غريزه با تمامى استعدادهاى بهينه و ذخيره شده در انسان است.
بنابراين هر عاملى كه موجب تحريك انگيزه هاى شهوانى در فرد و جامعه گردد و به آرامش روحى و روانى و عفت عمومى ، صدمه وارد كند، مورد تأييد اسلام نيست.
3. هدف بيش تر دخترها از دوستي با پسرها ارضای نيازهاي عاطفي، احساسي و پرکردن تنهايي است . برعکس انگيزه اين ارتباط گيري در اکثريت قريب به اتفاق پسرها کامجويي و سوء استفاده جنسی بوده که با فرآيند موسوم به "مخ زني" و دادن وعده ازدواج انجام مي گيرد. پس بايد در ارتباط با همکار ‏نامحرم، دقت و اهتمام جدى داشت.
مشکل اصلی در ارتباط دختران با پسران، عینک‌هایی است که روی چشم خود می‌گذارید. عینک شما روشن و عینک طرف مقابل‌تان، دودی است. ارتباط خود را با صداقت شروع می‌کنید، با اعتماد ادامه می‌دهید و با ندامت تمام می‌کنید! اما در دنیای پسران، بر اساس تحقیقاتی که انجام شده، از همان اول یک سرقت طراحی شده، با فریب ادامه می‌یابد و با بازی دادن شما تمام می‌شود.
بسیاری از پسران، همزمان با شما با تعداد زیادی از دختران در ارتباطند. همان پیامک‌های عاشقانه‌ای که برای شما فرستاده‌اند، همزمان برای چند نفر دیگر هم ارسال کرده‌اند. نگاه به ظاهر محبت‌آمیزشان به شما حس جذاب بودن و متفاوت بودن می‌دهد، اما یادتان باشد این فقط یک فیلم است.
تجربه نشان داده است که بسیاری از ارتباط‌ های آزاد و خارج از چارچوب، از یک شیطنت یا کنجکاوی شروع می‌شوند. یک بار پاسخ دادن، یک پیامک فرستادن، یک نگاه، یک لحظه توجه کردن به جنس مخالف و .... تجربه مشاوران می‌گوید: دخترانی که احساس می‌کنند خیلی زرنگ هستند، معمولا زودتر به دام می‌افتند. این دسته از دختران برای اثبات قدرت و تسلط خود زودتر بازی را شروع می‌کنند . بی‌خبر از سابقه فرد مقابل خود، در اندک زمانی چشم و دل می بازند . خود را یک سرگرمی برای حریف می بینند. برخی از شیطنت‌ها و کنجکاوی‌ها ممنوع شده، چون آزمودن چیزی که به اندازه کافی برای دیگران دردسر آفرین بوده، اصلاً منطقی به نظر نمی‌رسد. شروع بازی ارتباط مانند امتحان مواد مخدر، قرص‌های روان‌گردن و دیگر مواردی است که وابستگی ایجاد می‌کند. این هم یک نوع وابستگی است.
4. آنچه که در اسلام و روان‌شناسي به عنوان يک اصل مهم، مورد تأکيد قرار گرفته، پيشگيري از علاقه افراطي و وابستگی روانی است. آدم وابسته به مثل فرد معتادي است که هر از گاهي براي به حد طبيعي رساندن سطح عملکرد خود نيازمند مصرف مواد است، پس وابستگي رواني نوعي اعتياد است. وابستگي رواني به چيزي يا کسي باعث کاهش عملکرد در فرد مي‌گردد . به نوعي فرد را از زندگي روزانه ‌و عادي خود خارج مي‌سازد. فرد وابسته رواني مثل فرد معتاد، دلش به موضوع وابستگي (مثل مواد مخدر يا محبت معشوق) خوش است، در حالي که وابستگي عقلاً و منطقاً امري به شدت نکوهيده‌اي است.
در اسلام به شدت از وابستگي به غير خدا پرهيز داده شده است. اولياي خدا و ائمه معصومان به همسران و فرزندان خود دلبسته بودند، ولي سر سوزني به غير خدا وابسته نبودند.
وابستگي به هر کسي چيزي جز فرسودگي رواني، اشتغالات ذهني بي‌مورد، کاهش عملکرد، افول معنوي، افکار منفی، افت تحصيلي و شغلي، فرصت‌سوزي‌هاي مکرر و... ندارد. ‌آنچه متأسفانه شما گرفتار آن شده ايد، وابستگي است. پس سعی کنید موضوع وابستگی خود را از فرد مورد نظر به معشوق حقیقی (خدا) تغییر دهید.
علاقمندي و دوست داشتن، نه يک اصل ماورايي و رمانتيک، بلکه ناشي از يک اصل بسيار ساده روان‌شناختي است. اين اصل ساده، اصل مجاورت است. خواه ناخواه وقتي دو نفر براي مدتي در مجاورت يکديگر قرار مي‌گيرند، به تناسب و توافق ويژگي‌هاي شخصيتي طرفين و همچنين شرايط فيزيولوژيک آن دو، به هم علاقمند مي گردند؛ به هر حال در ارتباطات صرف علاقمند شدن نشانگر وقوع هيچ حادثه و رويداد خاصي نيست . به هيچ عنوان نمي توان بر روي آن حساب باز کرد. به عبارتي روانشناسانه تر ‌ماهيت عشق بسيار پيچيده است. اگر باعث کاهش عملکرد قابل توجهي در فرد گردد و فرد عاشق را به رفتارهای تکانشی وادارد، رنگ و بوي اختلال نيز به خود مي‌گيرد. فرد عاشق کم کم از عملکرد سابق خود در زمينه تحصيل، روابط خانوادگي، روابط با همسالان و تمرکز بر امور اساسي زندگي فاصله مي‌گيرد. به کاهش عملکرد در زندگي روزمره دچار مي‌‌گردد. به همین خاطر در برخي علاقه‌هاي افراطي که فرد را براي مدت طولاني از روند زندگي روزمره‌اش جدا مي‌گردد، رگه‌هايي از افسردگي، اضطراب بالا و همچنين رفتار و افکار وسواسي و... مشاهده مي‌شود.
چون فرد معناي خاصي در زندگي‌اش احساس نمي‌کند و به نوعي دلمردگي دچار گشته است، به معناي جديدي در زندگي‌اش به نام معشوق روي مي‌آورد و يا براي رهايي از اضطراب بالا به دنبال پناهگاهي (که در اکثر موارد در جنس مخالف جستجو مي‌کند) مي‌گردد يا مانند يک فرد وسواسي براي کاهش اضطراب خود مجبور است زود به زود به ديدار معشوقي که به صورت کاذب و موقتي اضطرابش را پايين مي‌آورد بشتابد.
خصوصيات افراد عاشق هم‌پوشاني زيادي با خصوصيات افراد وسواسي دارد. همان گونه که فرد وسواسي براي حصول آرامش به ده بار شستن دست خود در روز عادت دارد، فرد عاشق هم براي به دست آوردن آرامش خود نيازمند ملاقات نو به نو و تجديد ديدار با فرد معشوق است . بدون او نمی تواند زندگی کند، به اين ترتيب عشق مرضي تحت عنوان رفتار وسواسي ـ اجباري طبقه‌بندي مي‌شود که به نوعي اختلال رواني محسوب مي‌گردد . باعث خارج شدن فرد عاشق از گردونه زندگي سالم مي‌گردد.
پس در حقيقت اين گونه عشق‌ها از حالت سلامت که حاصل معرفت است، جدا گشته و به صورت مرضي (افسردگي، اضطراب، وسواس و...) در مي‌آيد. انگيزه‌هاي ناهشيار جنسي سهم به سزايي در تداوم اين گونه علايق دارد. از سوي ديگر عشق افراطی به نوعي به نابودي عزت نفس فرد بازگشت مي‌کند. کسي که عزيز است، هيچ‌گاه خود را در مقابل فردي از غير همجنس و یا همجنس خود حقير و کوچک نمي‌کند. فرد مورد نظر شما، مثل ميليون‌ها انسان ديگر داراي نقاط ضعف و قوت عمده‌اي است. به هيچ وجه صلاحيت بت، قبله يا خدا شدن براي انسان ندارد. خضوع و خشوع فقط در مقابل عزيز مطلق يعني خداوند زيبنده است.
هر نوع کوچک کردن بنده در نزد بنده ديگر مطرود است. فردي که ارزشمندي‌اش دروني است، نه بيروني، هيچ گاه به مقوله عشق افراطی گرفتار نمي‌آيد. اگر فرد، از درون خود را ارزشمند بداند ،چه نيازي دارد که فرد بيروني به ارزش‌گذاري او اقدام نمايد؟ ذلت و زبونی و تحقير خود در برابر معشوق غیر حقیقی از نظر اسلام و روان‌شناسي محکوم است و با مقوله مهم عزت نفس و اعتماد به نفس منافات دارد.
5. خواهر گرامی! رابطه دوستي پيش از ازدواج نیز بين دختر و پسر نقش تعيين كننده‌اي در موفقيت آن ها ندارد.‌ چه بسا دختر و پسراني كه قبل از ازدواج رسمي عاشق يكديگر بوده‌اند، ولي پس ازدواج، به دليل عدم تفاهم، از هم جدا شده‌اند . چه بسا دختر و پسراني كه بدون آشنايي با هم ازدواج كرده‌اند و زندگي خوبي دارند.
آن چه موجب پايداري و دوام دوستي و حفظ پيوند زناشويي است، رعايت حقوق و وظايف متقابل و احترام گذاشتن به يكديگر و علاقه به زندگي است.
بايد به اين حقيقت تلخ اعتراف كرد متأسفانه افرادي كه تنها به انگيزه علاقه‌مندي، ازدواج كرده و معيارهاي لازم را در نظر نگرفته‌اند، معمولاً زندگي موفقي نداشته‌اند، چون محبت و علاقه باعث شده نقاط ضعف طرف مقابل را نبيند و از آن بگذرد اما پس از ازدواج و فرو نشستن آتش شهوت كه واقع‌بيني حاكم مي‌شود، به نقاط ضعف همسر پي مي‌برد و آن را غير قابل تحمل مي‌بيند.
همچنين چون دوستي و علاقه وجود دارد، هر دو طرف سعي دارند كه در نظر طرف مقابل خوب و شايسته به نظر رسند تا او را از دست ندهند؛ به همين خاطر صفات و ويژگي‌هاي منفي خود را نشان نمي‌دهند . سعي مي‌كنند خود را فرد مثبت و دلخواه طرف مقابل نشان دهند . رفتارها ظاهري و ساختگي مي‌شود. اما اين موضوع نمي‌تواند پس از ازدواج ادامه يابد و نقاط ضعف آشكار مي‌شود. در آن صورت زندگي كنار هم مشكل مي‌شود.
عشق و محبتي كه بنيان خانواده را مستحكم مي‌كند، نبايد صرفاً بر اساس امور شهواني و خصوصيات ظاهري باشد،‌زيرا اين گونه امور در معرض خطر و زوال‌اند . نمي‌توانند موجب استحكام و دوام خانواده شوند. عشقي موجب استحكام خانواده است كه اوّلاً پشتوانه شناختي به طور واقعي داشته باشد؛ ثانياً ريشه در نيازهاي واقعي انسان داشته باشد. اين عشق كهنه نمي‌شود و با گذشت زمان رنگ نمي‌بازد.
6. تجربه نشان داده است عشق و علاقه ناشي از احساسات و هيجانات مانع از بررسي و تحقق كافي شده است . بسياري از عيوب، نقايص و ضعف ها از ديد يكديگر مخفي و پوشيده مانده ؛ در نتيجه در كسب موفقيت در اين امر مهم و حياتي نقش منفي بازي كرده، بلكه به جاي موفقيت، شكست را نصيب فرد كرده است.
7. روابط دختر و پسر پيش از ازدواج، داراي آفت ها و آسيب هاي رواني و اجتماعي جبران ناپذيري است. از جمله؛
فقدان شناخت درست و واقع بينانه:
معمولاً ادعا مي شود اين گونه روابط به انگيزه ازدواج شكل مي گيرد، ولي با كمي دقت فهميده مي شود روح حاكم بر اين روابط عشق ورزي كور است، نه خرد ورزي. اين نوع انتخاب كه در فضايي آكنده از احساسات و عواطف انجام مي گيرد، به دليل عدم شناخت عميق و واقع بينانه، زندگي مشترك را تلخ و آينده را تيره و تار مي سازد.
شناخت پیدا کردن لزوماً به این معنا نیست که دختر و پسر، روابط دوستانه قبل از ازدواج برقرار کنند که در بسیاری از مواقع ، هدف اصلی که شناخت باشد، نه تنها تأمین نمی شود، بلکه چه بسا شناخت کاذبی به وجود می آید که آثار آن در آینده وقتی ازدواج صورت گرفت، ظاهر می شود.
با نگاهی به آمار می توان دید که آمار طلاق بین کسانی که قبل از ازدواج ارتباط های دوستانه داشته اند، بالاتر است. از طرفی آشنایی و ارتباط دختر و پسر در محیط اجتماع ،بیش تر از آن که معرفت ساز باشد، فروزنده هوس ها و معرفت سوز است. عمدتاً دیده می شود فرد آن گونه که هست، خود را نشان نمی دهد یا به سبب محبت و عشقی که ایجاد شده، نمی تواند عیوب طرف مقابل و جوانب مختلف قضیه را بسنجد. بیش تر رفتارها در آشنایی های و ارتباط های قبل از ازدواج به شکل های تصنعی ابراز می شود.
در بسیاری از مواقع، شناخت شخصیت واقعی و رفتارها و ویژگی های طرف مقابل بیش تر از طرف دوستان، فامیل ها، خانواده ، محیط کار و... به دست می آید.
ايجاد جو بدبيني:
دختر و پسر نسبت به هم پس از ازدواج اعتماد نداشته و احتمال وجود رابطه اي ديگر را مي دهند. زن وشوهر بعد از ازدواج همواره با این سئوال روبرو هستند که آیا شریک زندگی شان که قبلاً با هم دوست بوده اند ،شریک قابل اعتمادی است؟ یا ممکن است با چندین نفر دیگر مثل من ارتباط داشته باشد؟آیا می توان به چنین شخصی اعتماد نمود و نقش مادری و پدری فرزندان را به او سپرد؟
این سوال ها که در بعضی موارد منشا وسواس گونه نیز دارد ، باعث سوء ظن و عدم آرامش روانی که یکی از اهداف اصلی ازدواج است می شود که زمینه اصلی بسیاری از دعواها و مشاجرات خانوادگی و نهایتاً طلاق وجدایی می گردد.
عدم استقبال از تشكيل خانواده:
گاهی اين گونه روابط و دوستي ها معمولاً به انگيزه تفنن و سرگرمي شكل مي گيرد. در خلال آن از خود باوري و زود باوري دختران سوء استفاده مي شود. حس تنوع طلبي انسان از يك طرف و فقدان عامل بازدارنده از طرف ديگر باعث مي شود برخي سراغ ازدواج و تشكيل خانواده نروند.
اضطراب، تشويش و احساس نگراني:
در ارتباط و دوستي هاي موجود بين دختران و پسران قبل از ازدواج، به علت مقاومت خانواده و جامعه در برابر اين مسئله، اين گونه ارتباط ها و دوستي ها با مخاطرات رواني گوناگون از جمله اضطراب و تشويش همراه است. وجود افكار ديگري چون احساس گناه و نگراني از تهديداتي كه توسط پسر براي فاش كردن روابطش با دختر صورت مي گيرد، تعارض دروني و اضطراب مستمر را به دنبال دارد.
محروميت از ازدواج پاك:
دختراني كه در پي اين روابط هستند ، معمولآ به جرم آلودگي به اين روابط، شرايط ازدواج پاك را از دست مي دهند. البته اين گونه روابط ناسالم حتي در ازدواج پسران نيز تاخير ايجاد مي كند.
افسردگی پس از جدایی و احتمال خودکشی
از دیگر عوارض چنین ارتباطی است. پس از ایجاد ارتباط و به دلیل ارتباط مستمر نوعی حالت وابستگی بین طرفین ایجاد می شود. در این دوره طرفین برای حفظ این ارتباط تلاش می کنند و حاضرند هر هزینه ای برای ادامه رابطه بپردازند. آن ها اصرار به ادامه ارتباط و حتی ازدواج هستند. در این حالت در صورت قطع رابطه و به هم خوردن نامزدی به هر علتی که باشد ،به افسردگی شدید منجر شده و موجب بی حوصلگی و یأس و ناامیدی می گردد . میل به زندگی از بین می رود و در مواردی نیز دست به خودکشی می زنند.
بنابراین ضمن توجه و تفکر به مطالب فوق، برای مقابله با عشق و علاقه افراطی و بیمارگونه توصيه مي‌شود:
1. عزت نفس و اعتماد به نفس خود را افزایش دهید.
برای این منظور كتاب‏هاى:
روش‏هاى افزايش عزت نفس از اسماعيل بيابانگرد.
رموز اعتماد به نفس از رابرت آنتونى، ترجمه اسماعيل كيوانى،
روان‏شناسى اعتماد به نفس، از پيرداكو،
به خود اعتماد كنيد، از پترستر، ترجمه دكتر سرورى
جوان و نيروى چهارم زندگى از محمد رضا شرفى جهت مطالعه معرفى مى‏شود.
2. معناي زندگي را دریابید . بدانید که معناي زندگي به امور گذرا متغير و بي‌مبنا اطلاق نمي‌گردد.
3. سعی کنید کانون ارزشمندي خود را از بيرون و افراد بيروني به درون خود منتقل نمايید. بدانید که ارزش شما بیش از این است که بهترين و سرنوشت‌سازترين لحظات عمرتان صرف يک امر موهوم، بي‌معنا و مرضی شود و بخواهید با خودکشی، سرمايه عمر و ايمان تان را براي يک فرد فوق‌العاده معمولي تباه کنید.
4. با کمک گرفتن از روانشناس و مشاور زمینه های اختلالات روانی خود را بشناسید. در رفع اضطراب، وسواس و افسردگي باليني يا غير باليني و نیز آشفتگی های به وجود آمده، بکوشد.
5. صرف دوست داشتن و علاقه يک طرفه شما هيچ دردي را دوا نمي‌کند. آنچه که در اسلام و روان‌شناسي به عنوان يک اصل مهم، مورد تأکيد قرار گرفته، پيشگيري از علاقه فوق العاده (عشق) يک طرفه است ، يا حتي عشق دو طرفه اي که بر مباني عقلي و شناختاري استوار نيست.
6. اسلام معتقد است هر دختر پاکي مثل شما بايد با حفظ نگاه خود از نامحرم (چه مؤمن و چه غير مؤمن) و کنترل احساسات و هيجانات عاطفي و... ، ابتلا به وابستگي شديد عاطفي و رواني را از ابتداي کار جلوگيري نمايد. اگر فردي به هر دليلي اين اصل عقلي و شرعي را جامه عمل نپوشاند، تبعاتش چيزي جز علاقه يک طرفه، وابستگي افسرده‌وار، کاهش عملکرد، اضطراب و تشويش ذهني، احساس حقارت و تضعيف عزت نفس، ازدواج بي‌اساس و چه بسا دوري از خدا نخواهد بود، پس شايد عقلاني‌تر اين باشد که به جاي پيشروي در راهي که 99/0 چيزي جز ناکامي، کاهش عزت نفس و از دست دادن برگه‌هاي برنده (که لازمه هر ازدواج موفقي است) نيست ، به بازسازي شخصيتي بپردازيد.
با ساماندهي جانانه نظام عاطفي و شناختي خود در راهي گام نهيد که ازدواج عزتمندانه، مقتدرانه و به دور از هر گونه دلسوزي و ترحم از طرف مقابل و... در پي داشته باشد.
7. با دورانديشي به اين گونه مواجهه هاي آسيب‌زا بنگريد. بر فرض ازدواج، بسياري از مؤلفه‌هاي حياتي در ازدواج موفق را از دست داده‌ايد. براي ايشان صرفاً يک عاشق هستيد، نه يک همسري که بشود رويش حساب کرد.
8. به عنوان يک مشاور به شما خاطرنشان مي‌کنیم که همه مردهاي سالم (نه غير سالم و افسرده و...) از زنان عاشق و شيدا پس از مدت خيلي کوتاه منزجر شده و احساس دلزدگي مي‌نمايند.
9. به هر حال ما نمی دانیم که علت علاقمندی شما به یک مرد دروغگو و دغل باز چیست. اگر سعادت و خوشبختی خود را در ازدواج با همچنین مردی می دانید، باید بگوییم که در خیالی بس باطل سیر می کنید . شناخت درستی از آسیب ها و مشکلات پیش روی این گونه ازدواج ها بی خبرید و یا این که عشق او چنان چشم و دل تان را پر کرده که از دیدن واقعیت های زندگی محرومید .در هر صورت، علت هر چه باشد، باید گفت در وادی خطرناکی قدم گذاشته اید . اصرار بر خواسته خود مساوی است با سقوط در پرتگاه بدبختی و ذلت و خواری که نه تنها آتش آن گریبانگیر زندگی تان خواهد شد، بلکه زندگی افراد دیگر خانواده را هم خواهد سوزاند.
بترسید از اینکه، تصمیم شما از روی هوا و هوس باشد، چرا که در این صورت خود را اسیر بند شیطان نموده اید . خود را همچون مرکبی راهوار در خدمتگذاری شیطان آماده ساخته اید.
بنابراین شایسته است با منطق و عقل سلیم دست به انتخاب درست همسر و شریک آیندتان بزنید . بدون شک، خوشبختی در گرو انتخاب برخاسته از عقل و خرد ژرف اندیش است ،نه پیروی از سر عشق و علاقه تنها، که معرفت سوز و خانمان سوز است.
مصیبت زمانی تمام می شود که علاقه یک طرفه باشد. اصرار بر عشق يک طرفه چيزي جز خودکشي رواني محسوب نمي‌گردد. اگر عشق شما یکطرفه باشد و بخواهید به نحوی این عشق را به او بفهمانی و اظهار کنی، بدان که در این صورت، اظهار علاقه و محبت از سوي شما، تجسّم بخشيدن به ذلّت و زبوني خود و بي شخصيّت جلوه دادن خويش است. چون زن مجذوب است، نه جاذب، محبوب و معشوق است، نه عاشق و طالب. يعني اصلاً ساختار وجود دختر به گونه‏اي است كه ديگران را به سوي خود جذب مي‏كند . آن ها به سوي او گرايش مي‏يابند.
گل محمدي و لاله و جمال يوسف و ديگر گل‏هاي زيبا هر جا باشند، مردم به سوي آن ها گرايش مي‏يابند و آن ها را به دست مي‏آورند و نيازي به خودنمايي ندارند.
10. با توجه به شواهد و قرائن به نظر می رسد که ازدواج شما شدني نباشد. از این روی می گوییم: ادامه اين ارتباط اصلاً به نفع شما نيست ،جز اينكه شما را بيش از پيش اسير يك عشق خيالى مى كند .به مرحله اى مى رسيد كه نمى توانيد خود را كنترل كنيد و عاقلانه تصميم بگيريد .ممكن است حوادث بدترى رخ دهد و شما را در گرداب مشکلات و ناراحتی ها گرفتار کند.
مضاف بر اینکه ارتباط شما در حال حاضر علاوه بر اينكه شرعاً جايز نيست، از نظر عاطفى نيز آسيب زا است، زیرا شما را مجدداً درگیر خاطرات قبلی می کند . ذهن شما را دوباره درگیر می کند . باعث از دست دادن فرصت ها و دلبستگی مجدد می گردد. ولی از آن جا که گفته اند جلوی ضرر را از هر وقت بگيريد ، منفعت است؛ بهتر است آن فرد را فراموش کنید و رابطه خود را با او به طور کامل قطع کنید.
11. با توبه حقیقی به درگاه الهی از اشتباهات گذشته فاصله بگیرید . راه پاکی و صفا را در پیش گیرید. اصولاً خدای مهربان برای تشخیص راه از چاه به انسان عقل داده ، تکیه بر استخاره آن هم برای انجام کار حرام و غیر شرعی، کاملاً مردود و غیر عقلانی است.
در ضمن برای فراموش کردن او، راه‌های عملی لازم است که به آن ها توجه کرده و عمل نمایید.
1ـ ازدواج صحیح عاملي است كه به نيازهاي عاطفي شما پاسخ مثبت مي دهد و به طور طبيعي او را فراموش خواهيد كرد. پس در صورت فراهم شدن شرایط آن، علاوه بر آن که فرمودید خواستگاران زیادی هم دارید، ازدواج کنید.
2ـ يكي ديگر از شيوه هاي فراموش کردن معشوق، جايگزين كردن يك رشته فعاليت هاي ذوقي، هنري، فكري و عملي است تا بتواند فكرتان را از او منصرف نمايد.
3ـ به فعاليت هاي ورزشي اهميّت دهيد، چون اين نوع فعاليت ها، دريچه اي براي خروج فشارهاي ناشي از تراكم انرژي انباشتة شما محسوب مي شود.
4ـ بيش تر دوستي ها چنين است. دوست به همكلاسي ، يا علاقه مندي به پسر كه پس از مدتي با علل و عوامل مختلف قطع مي شود و هر كسي به سراغ كار و زندگي و خوشبختي خود مي رود ؛ پس با اين مسئله به صورت طبيعي برخورد نماييد.
5ـ طريق مهم فراموشي آن پسر ، جايگزين كردن عشق حقيقي (كه عشق به خدا است) به جاي عشق مجازي مي باشد. جز خدا هيچ موجودي قابليت معشوق بودن را ندارد. معشوق مجازي (غير خدا) هر كس باشد، خالي از عيب و نقص نيست. پس بايد عاشق كسي شد كه فنا ناپذير و ابدي و صاحب همه كمالات است، او پروردگار است‌، پس‌« آنچه كه نپايد دلبستگي را نشايد».
6- از حق تعالي و اولياي الهي استمداد بطلبيد و خدا را ياد كنيد.
يكي از موثرترين راه ها ياري جستن از حق تعالي و درخواست فروتنانه و عاجزانه از او و توسل به اولياي الهي عليه السلام به خصوص توسل و ارتباط قلبي با حضرت بقيه الله(ارواحنا فداه) است كه مي توانيد اين مشكل و هر مشكل ديگري را با آن حل كنيد.
7- تجزيه و تحليل كاركردها:
دادگاهي در درون خويش تشكيل دهيد . با خود به استدلال و تجزيه و تحليل عملكردهاي خويش بپردازيد. از خويش بپرسيد:! آيا به خداوندي كه هر لحظه با تو است و در كنار تو و آفريننده تمام زيبايي هاست و هيچ نقص و كمبودي ندارد، اين گونه عاشق شده اي؟ او كه خالق تو است و به تو همه نعمت ها را ارزاني داشته و هيچ لحظه‌اي از تو غايب نيست و هيچ نقص و رنجوري بر او عارض نمي‌شود.
8- اینکه می گویید "فقط تنها خواسته من داشتن خود اوست" به این دلیل است که قسمتی از خاطرات و برگی از تاریخ زندگی شما بوده، ولی جدایی دلیلی داشته که به آن دلیل نتوانسته اید به هم برسید. پس بهتر است منطقی فکر کنید. از دیدارهای مجدد پرهیز کنید . به مسایل دیگر زندگی تان بپردازید. گذشت زمان این اشتیاق را کم تر می کند . چه بسا عشق دیگری در آینده نصیب تان شود. از نظر فیزیولوژی دوران عاشقی همچون دوران اعتیاد است . در بدن هورمونی ترشح می شود که فرد احساس می کند باید معشوق را ببیند . ضربان قلب تندتر می زند . حالات عجیبی که ناشی از ترشح هورمون است و با کم کردن دیدارها و منطقی فکر کردن و با گذشت زمان قابل حل است.
موفق و مؤید باشید.

آیا به اسیران کربلا تجاوز شد؟

پاسخ:
لشکر عمر سعد بعد از شهادت امام حسین (علیه السلام) به خیمه ها حمله کردند. جامه ها و زیورآلات زنان را بردند. خواستند امام سجاد (ع) را به شهادت برسانند (1). خیمه ها را به آتش کشیدند (2) ولی هرگز به اهل بیت تجاوز نشد. اصولا مطرح نمودن چنین مطالبی هم صحیح نیست.

پی نوشت ها:
1 . ارشاد مفید ،ج 2 ،ص117 ، ترجمه رسولي محلاتي ، تهران ، انتشارات علميه اسلاميه.
2 . فرهنگ عاشورا ، ص 170 ، جواد محدثي، قم، ،نشر معروف ، 1378 ، چاپ چهارم.

صفحه‌ها