پرسش وپاسخ

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

حکم نزدیکی از پشت را بیان کنید؟

آمیزش با زن از راه مقعد کراهت شدید دارد . بهتر است که این کار ترک شود. مخصوصا اگر زن راضی نباشد .(1)
با توجه به اختلاف نظر مراجع در این مسئله برای اطلاع از نظر مرجع تقلید خود لطفا در ارتباط بعدی نام مرجع تقلیدتان را ذکر کنید تا پاسخ دقیق تری بدهیم.
پی نوشت :
1. امام خمینی ، تحریر الوسیله ، ج2 ، کتاب النکاح ، م 11.

با سلام و خسته نباشید وتشکر از زحماتتون.من دختری هستم معتقد تا به حال با هیچ پسری رابطه ای نداشتم نه کلامی و نه رابطه دیگر.با اینکه از نظر تحصیلات،وضع مالی،طبقه اجتماعی و ...در موقعیت خوبی هستم ولی تا به حال موقعیتی برای ازدواج نداشتم ولی الان احساس می کنم برای حفظ دین و پاکیم و رهایی از تنهایی احتیاج شدیدی به ازدواج دارم در ضمن من دختر نامعقولی هم نیستم که عاشق چشم و ابرو و یا ثروت کسی بشم ولی چند وقت هست که عاشق یه پسری در کلاسم شدم یه حس خاصی نسبت بهش دارم از شما میخواهم کمکم کنید که چطور بهش بفهمونم که دوستش دارم و اینکه چطور حس اونو نسبت به خودم بفهمم؟اصلا چطور اونو به خودم علاقه مند کنم البته در تمام حالات و مراحل زندگیم خداوند متعال در اولویت است و مد نظرم. لطفا کمکم کنید.متشکرم و ممنون.

مطالبی را در قالب نکات زیر تقدیم می داریم:
1. از این که تا به حال با هیچ پسری رابطه ای نداشته اید، معلوم است که دختر مؤمن و عفیفی هستید که به از خطوط قرمز الهی و دینی آگاهید . به خوبی تلاش کرده اید که عصمت و پاکی خود را حفظ کنید. از این بابت خرسندیم و به وجود دخترانی همانند شما افتخار می کنیم.
2. يکي از نيازهاي طبيعي انسان وقتي که به سن بلوغ و جواني مي رسد، ازدواج است. علاقه به جنس مخالف و ازدواج ريشه در ميل و كشش غريزي دارد. خداوند این میل را براي برآوردن هدف خاصي در وجود انسان نهاده و او را براي برآوردن اين غريزه از راه درست (ازدواج) راهنمايي كرد، تا نسل انسان گسترش يافته و نوع بشر حفظ شود، نيز در سايه ازدواج به آرامش دست يابد.
3. اگر واقعاً قصد ازدواج با فرد مورد نظر را داريد و ایشان را در ظاهر فرد مناسبی برای ازدواج می دانید، ابتدا علاقه را كنار بگذاريد . همچون يك بيگانه با او برخورد كرده، درباره وي تحقيق كنيد. مطمئن شويد از شرايط مثبت و کافی ازدواج برخوردار است. پس دقت كنيد و ببيند آيا فرد مورد نظر، از لحاظ اعتقادي، اخلاقي، فكري، فرهنگي و جغرافیایی، اجتماعی، خانوادگي، جسمی و زیبایی، روحی و روانی، سنی، سیاسی، تحصیلی و عشق و علاقه با شما همخواني دارد يا نه.
بدون شک مهم ترین عامل موفقیت و خوشبختی در ازدواج، وجود تطابق و همخوانی دختر و پسر در زمینه های ذکر شده می باشد. تحقیقات بسیاری این نتیجه را به اثبات رسانیده زن و شوهرهایی که بیش ترین تطابق و همخوانی و تفاهم را با هم دارند، ازدواج موفق و پایداری دارند .در زندگی با مشکلات کم تری مواجه هستند.
4. اگر او را در ظاهر فرد مناسبی برای ازدواج می دانید، طبیعتاً نمی توانید شخصاً و به طور مستقیم یا با انجام برخی رفتارهای خاص و اظهار عشق و علاقه او را از انگیزه خود مطلع گردانید، چرا که انجام برخی رفتارهای خاص، خودنمایی و جلب توجه کردن دختر در برابر پسر ، ابراز عشق و علاقه، تجسّم بخشيدن به ذلّت و زبوني خود و بي شخصيّت جلوه دادن خويش است.
زن مجذوب است نه جاذب، محبوب و معشوق است، نه عاشق و طالب. يعني اصلاً ساختار وجود دختر به گونه‏اي است كه ديگران را به سوي خود جذب مي‏كند . آن ها به سوي او گرايش مي‏يابند. گل محمدي و لاله و جمال يوسف و ديگر گل‏هاي زيبا هرجا باشند، مردم به سوي شان گرايش مي‏يابند و آن ها را به دست مي‏آورند و نيازي به خودنمايي ندارند.
علاوه بر آن اصولاً اظهار محبّت يك دختر به يك پسر، سوء ظنّ در ذهن پسر ايجاد خواهد كرد كه از كجا معلوم كه دختر تاكنون به چند جوان ديگر نيز ابراز علاقه نكرده باشد. يعني به طور طبيعي مردان اين گونه‏اند كه به محض اظهار علاقه و محبّت از جانب دختران، سوء ظن در آن ها پديد مي‏آيد.
5. بهترین راه حل ممکن این است که از طريق واسطه‏اي مورد اعتماد و امین، خود را به پسر مورد نظر معرفی کنید . نظر طرف مقابل را درباره خويش و ازدواج با شما، به نحوی که متوجه نشود واسطه را فرستاده اید، جويا شويد؛ حال در صورتي كه او نيز به ازدواج با شما تمايل و علاقه داشت، باز از طریق واسطه به او پیشنهاد کنید که به طور رسمي و از طريق خانواده از شما خواستگاري كند تا ان شاء اللّه در صورت فراهم بودن زمینه ها و شرایط لازم و با توافق شما و وي و خانواده‏هاي دو طرف مقدمات ازدواج فراهم گردد. اما اگر به شما علاقه و تمایل به ازدواج نداشت، راحت با این مسئله کنار بیایید و او را فراموش کنید. بدانید که عشق یک طرفه دردی را دوا نمی کند و مفید ازدواج نمی باشد.
6. از آن جا که سن ازدواج بین دختران و پسران افزایش یافته ، نگرانی شما از بابت نداشتن خواستگار کاملاً بی مورد است . دلیل بر وجود اشکالی در شما نیست؛ البته ویژگی‌های ظاهری و جسمانی یا صفات اخلاقی در این جهت تأثیر گذار است . در این میان، تنها صفات اخلاقی بر عهده شما است. خیلی از کارها،‌خارج از خواست انسان است و در این موارد نباید نگران بود. همان‏طور كه براى شما به عنوان يك دختر، اين مشكل وجود دارد و هنوز نتوانسته‏ايد با فرد مناسب و دلخواه خود ازدواج كنيد، براى پسرها نيز اين مشكل وجود دارد. علاوه بر اين، بين دختران تنها فردى نيستيد كه دچار اين مشكل هستيد . دختران زياد ديگرى نيز هستند كه مدت‏ها و گاهى سال‏ها با اين مسئله روبه‏رو هستند؛ امّا سرانجام همسر مناسب و متناسب با روحيات خود را پيدا مى‏كنند؛ ولى با اندكى تأخير از نظر زمانى. بنابراین زود ازدواج‏كردن، نشانه موفقيت در امر ازدواج و تأمين خوشبختى و سعادت هميشگى نيست. با كمى دقت، مشاهده مى كنيد كه فرآيند خواستگارى و ازدواج، معمولاً يك فرآيند طولانى مدت است . نيازمند زمان و دقت كافى است . چه بسا همين تجربه‏ها و به تأخير افتادن‏ها، شناخت و آگاهى‏تان را از موضوعات و معيارهاى ازدواج بيش تر و عميق‏تر كند . موفقيت در اين امر مهم و حياتى را چندين برابر كند كه در نتيجه به صلاح شما خواهد بود.
7. بهتر است تا زماني كه كسي به خواستگاري شما نيامده است، فكر و ذهن خود را از مسائلي مربوط به ازدواج، خواستگاري، خالي كنيد. بيش ترين هم و غم تان درس و ادامه تحصيل باشد ، چرا كه اولاً بهترين فرصت براي رشد و كمال و كسب مدارج علمي و عملي، دوران جواني و تحصيل است . مي توانيد با عمق بخشيدن به مطالعات و فعاليت هاي علمي در زمينه رشته تحصيلي خود، به يكي از امتيازات و ارزش هايي كه مي تواند براي آينده و خوشبختي تان مؤثر واقع شود دست يابيد .
با كم تر فكر كردن در اين زمينه و از طرف ديگر توجه نمودن به تحصيل و مطالعه و پيشرفت هاي علمي، اعتماد به نفس تان نيز بيش تر خواهد شد.
8. البته نباید از مسائلی که زمینه ساز خواستگاری است غفلت کرد، مثلاً پاکیزگی و نظافت، شادابی، خوش اخلاقی، خوش سخن بودن، شوخی های به جا میان همجنس، رعایت کردن فرهنگ صحیح جامعه، پرهیز از گرفتگی چهره و عبوس بودن ، ابتذال اخلاقی ، ژولیدگی و اظهارات دلسرد کننده، حالات افسردگی و...
البته در کنار این کارها می توانید به افراد موثق و مورد اطمینان بسپارید که اگر پسر خوب و مجردی را سراغ دارند که با شما همخوانی و تناسب دارد، به خانواده تان معرفی کنند تا زمینه خواستگاری از شما به وجود آید.

با سلام و خسته نباشید وتشکر از زحماتتون.من دختری هستم معتقد تا به حال با هیچ پسری رابطه ای نداشتم نه کلامی و نه رابطه دیگر.با اینکه از نظر تحصیلات،وضع مالی،طبقه اجتماعی و ...در موقعیت خوبی هستم ولی تا به حال موقعیتی برای ازدواج نداشتم ولی الان احساس می کنم برای حفظ دین و پاکیم و رهایی از تنهایی احتیاج شدیدی به ازدواج دارم در ضمن من دختر نامعقولی هم نیستم که عاشق چشم و ابرو و یا ثروت کسی بشم ولی چند وقت هست که عاشق یه پسری در کلاسم شدم یه حس خاصی نسبت بهش دارم از شما میخواهم کمکم کنید که چطور بهش بفهمونم که دوستش دارم و اینکه چطور حس اونو نسبت به خودم بفهمم؟اصلا چطور اونو به خودم علاقه مند کنم البته در تمام حالات و مراحل زندگیم خداوند متعال در اولویت است و مد نظرم. لطفا کمکم کنید.متشکرم و ممنون.

مطالبی را در قالب نکات زیر تقدیم می داریم:
1. از این که تا به حال با هیچ پسری رابطه ای نداشته اید، معلوم است که دختر مؤمن و عفیفی هستید که به از خطوط قرمز الهی و دینی آگاهید . به خوبی تلاش کرده اید که عصمت و پاکی خود را حفظ کنید. از این بابت خرسندیم و به وجود دخترانی همانند شما افتخار می کنیم.
2. يکي از نيازهاي طبيعي انسان وقتي که به سن بلوغ و جواني مي رسد، ازدواج است. علاقه به جنس مخالف و ازدواج ريشه در ميل و كشش غريزي دارد. خداوند این میل را براي برآوردن هدف خاصي در وجود انسان نهاده و او را براي برآوردن اين غريزه از راه درست (ازدواج) راهنمايي كرد، تا نسل انسان گسترش يافته و نوع بشر حفظ شود، نيز در سايه ازدواج به آرامش دست يابد.
3. اگر واقعاً قصد ازدواج با فرد مورد نظر را داريد و ایشان را در ظاهر فرد مناسبی برای ازدواج می دانید، ابتدا علاقه را كنار بگذاريد . همچون يك بيگانه با او برخورد كرده، درباره وي تحقيق كنيد. مطمئن شويد از شرايط مثبت و کافی ازدواج برخوردار است. پس دقت كنيد و ببيند آيا فرد مورد نظر، از لحاظ اعتقادي، اخلاقي، فكري، فرهنگي و جغرافیایی، اجتماعی، خانوادگي، جسمی و زیبایی، روحی و روانی، سنی، سیاسی، تحصیلی و عشق و علاقه با شما همخواني دارد يا نه.
بدون شک مهم ترین عامل موفقیت و خوشبختی در ازدواج، وجود تطابق و همخوانی دختر و پسر در زمینه های ذکر شده می باشد. تحقیقات بسیاری این نتیجه را به اثبات رسانیده زن و شوهرهایی که بیش ترین تطابق و همخوانی و تفاهم را با هم دارند، ازدواج موفق و پایداری دارند .در زندگی با مشکلات کم تری مواجه هستند.
4. اگر او را در ظاهر فرد مناسبی برای ازدواج می دانید، طبیعتاً نمی توانید شخصاً و به طور مستقیم یا با انجام برخی رفتارهای خاص و اظهار عشق و علاقه او را از انگیزه خود مطلع گردانید، چرا که انجام برخی رفتارهای خاص، خودنمایی و جلب توجه کردن دختر در برابر پسر ، ابراز عشق و علاقه، تجسّم بخشيدن به ذلّت و زبوني خود و بي شخصيّت جلوه دادن خويش است.
زن مجذوب است نه جاذب، محبوب و معشوق است، نه عاشق و طالب. يعني اصلاً ساختار وجود دختر به گونه‏اي است كه ديگران را به سوي خود جذب مي‏كند . آن ها به سوي او گرايش مي‏يابند. گل محمدي و لاله و جمال يوسف و ديگر گل‏هاي زيبا هرجا باشند، مردم به سوي شان گرايش مي‏يابند و آن ها را به دست مي‏آورند و نيازي به خودنمايي ندارند.
علاوه بر آن اصولاً اظهار محبّت يك دختر به يك پسر، سوء ظنّ در ذهن پسر ايجاد خواهد كرد كه از كجا معلوم كه دختر تاكنون به چند جوان ديگر نيز ابراز علاقه نكرده باشد. يعني به طور طبيعي مردان اين گونه‏اند كه به محض اظهار علاقه و محبّت از جانب دختران، سوء ظن در آن ها پديد مي‏آيد.
5. بهترین راه حل ممکن این است که از طريق واسطه‏اي مورد اعتماد و امین، خود را به پسر مورد نظر معرفی کنید . نظر طرف مقابل را درباره خويش و ازدواج با شما، به نحوی که متوجه نشود واسطه را فرستاده اید، جويا شويد؛ حال در صورتي كه او نيز به ازدواج با شما تمايل و علاقه داشت، باز از طریق واسطه به او پیشنهاد کنید که به طور رسمي و از طريق خانواده از شما خواستگاري كند تا ان شاء اللّه در صورت فراهم بودن زمینه ها و شرایط لازم و با توافق شما و وي و خانواده‏هاي دو طرف مقدمات ازدواج فراهم گردد. اما اگر به شما علاقه و تمایل به ازدواج نداشت، راحت با این مسئله کنار بیایید و او را فراموش کنید. بدانید که عشق یک طرفه دردی را دوا نمی کند و مفید ازدواج نمی باشد.
6. از آن جا که سن ازدواج بین دختران و پسران افزایش یافته ، نگرانی شما از بابت نداشتن خواستگار کاملاً بی مورد است . دلیل بر وجود اشکالی در شما نیست؛ البته ویژگی‌های ظاهری و جسمانی یا صفات اخلاقی در این جهت تأثیر گذار است . در این میان، تنها صفات اخلاقی بر عهده شما است. خیلی از کارها،‌خارج از خواست انسان است و در این موارد نباید نگران بود. همان‏طور كه براى شما به عنوان يك دختر، اين مشكل وجود دارد و هنوز نتوانسته‏ايد با فرد مناسب و دلخواه خود ازدواج كنيد، براى پسرها نيز اين مشكل وجود دارد. علاوه بر اين، بين دختران تنها فردى نيستيد كه دچار اين مشكل هستيد . دختران زياد ديگرى نيز هستند كه مدت‏ها و گاهى سال‏ها با اين مسئله روبه‏رو هستند؛ امّا سرانجام همسر مناسب و متناسب با روحيات خود را پيدا مى‏كنند؛ ولى با اندكى تأخير از نظر زمانى. بنابراین زود ازدواج‏كردن، نشانه موفقيت در امر ازدواج و تأمين خوشبختى و سعادت هميشگى نيست. با كمى دقت، مشاهده مى كنيد كه فرآيند خواستگارى و ازدواج، معمولاً يك فرآيند طولانى مدت است . نيازمند زمان و دقت كافى است . چه بسا همين تجربه‏ها و به تأخير افتادن‏ها، شناخت و آگاهى‏تان را از موضوعات و معيارهاى ازدواج بيش تر و عميق‏تر كند . موفقيت در اين امر مهم و حياتى را چندين برابر كند كه در نتيجه به صلاح شما خواهد بود.
7. بهتر است تا زماني كه كسي به خواستگاري شما نيامده است، فكر و ذهن خود را از مسائلي مربوط به ازدواج، خواستگاري، خالي كنيد. بيش ترين هم و غم تان درس و ادامه تحصيل باشد ، چرا كه اولاً بهترين فرصت براي رشد و كمال و كسب مدارج علمي و عملي، دوران جواني و تحصيل است . مي توانيد با عمق بخشيدن به مطالعات و فعاليت هاي علمي در زمينه رشته تحصيلي خود، به يكي از امتيازات و ارزش هايي كه مي تواند براي آينده و خوشبختي تان مؤثر واقع شود دست يابيد .
با كم تر فكر كردن در اين زمينه و از طرف ديگر توجه نمودن به تحصيل و مطالعه و پيشرفت هاي علمي، اعتماد به نفس تان نيز بيش تر خواهد شد.
8. البته نباید از مسائلی که زمینه ساز خواستگاری است غفلت کرد، مثلاً پاکیزگی و نظافت، شادابی، خوش اخلاقی، خوش سخن بودن، شوخی های به جا میان همجنس، رعایت کردن فرهنگ صحیح جامعه، پرهیز از گرفتگی چهره و عبوس بودن ، ابتذال اخلاقی ، ژولیدگی و اظهارات دلسرد کننده، حالات افسردگی و...
البته در کنار این کارها می توانید به افراد موثق و مورد اطمینان بسپارید که اگر پسر خوب و مجردی را سراغ دارند که با شما همخوانی و تناسب دارد، به خانواده تان معرفی کنند تا زمینه خواستگاری از شما به وجود آید.

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

 1- خدا چیه ! 2-چرا باید نماز بخونیم 3-عبادت یعنی چی 4- به طور کل مثه یه کسی شدم که تازه می خواد مسلمون بشه هیچی از اسلام و دینم نمی دونم در صورتی که خانودامون خیلی خیلی مذهبی هستن چی کار کنم چه طور شروع کنم به شناخت اسلام ، می خواد در مورد دینم تحقیق کنم

خوشحاليم که در آغاز جواني آماده پاسخ دادن به سؤالات اساسي و بنيادين ذهن خود شده و مهياي تولدي دوباره گشته ايد. بر خلاف آنچه بيان کرده ايد، گمان مي كنيم كه به دليل زندگي در محيط ديني کشور ما حتماً درک و نگرش خاصي نسبت به خدا، جهان، دين و موضوعاتي از اين دست داريد. بالاتر از همه اين ها، به يقين، نوعي باور دروني و فطري را نسبت به اين حقايق دارا مي باشيد که بسيار ارزشمند است؛ اما در عين حال، به دنبال رسيدن به يک باور دقيق عقلاني و ايماني عميق و منسجم و استواريد که تلاشي درخور و بسيار ارزنده است.
احساسات پاک و تلاش حقيقت جويانه شما را در اين مسير مي ستاييم. اميدواريم که در اين مسير به نتيجه نهايي و حقيقتي که به دنبال آن هستيد، برسيد. مطمئن باشيد که اگر اين راه را به طور صحيح و درست طي کنيد، به نتيجه مطلوب خواهيد رسيد. محققان اين مرکز را دوستان همراه خود در طي اين مسير بدانيد و مطمئن باشيد که اين دوستان از ارائه کمک دريغ نخواهند نمود .
ايمان به يک دين، داراي مراتب و درجات متفاوتي است که بسياري از افراد درجات پايين و حداقلي آن را دارا هستند . در معناي عام کلمه ضرورت ندارد که هر يک از ما ايمان فطري و دروني خود به يک دين را کنار گذاشته و آن را نادرست قلمداد نماييم و به دنبال بازسازي اين ايمان باشيم .
البته در مراحل عالي و بالا، اعتقاد به يک دين در معناي حقيقي آن، باور و ايمان و عقيده دروني به درستي مباني فکري و معرفتي و دستورعمل هاي مرتبط با آن دين است. اصولا عقيده از ماده عقد (گره) است؛ يعني چيزي که به جان انسان گره مي خورد. در نتيجه، اعتقاد کامل به يک دين علاوه بر ايمان دروني و فطري و باور قلبي که انسان به شکل عادي دارد، نيازمند تلاشي چند برابر و رسيدن به برهان و دليل قطعي در خصوص آن است که ايمان قلبي انسان را به درجات بالاتر و عالي تري مي رساند.
بسياري از بزرگان تصريح مي کنند که در ابتداي سلوک معرفتي مان، دين آبا و اجدادي را به کناري گذاشته، آن گاه پس از تحقيق و تأمل و بررسي، اسلام را دوباره به عنوان دين حق انتخاب نموديم و به آن ايمان و باور قلبي داريم. بدين جهت، نگاه بزرگان به دين و دستورات ديني، با افرادي چون ما متفاوت است.
اين کار به معناي رها کردن آموزه ها و دستورات و تکاليف اسلام و نادرست خواندن گزاره هاي فکري و دستورات عملي آن نيست؛ بلکه اين بزرگواران در عين تعبد و تسليم محض در برابر دستورات ديني، در مدت تحقيق، بناي خود را بر تساوي دين اسلام در برابر ديگر گزينه ها گذاشته، به تحقيق منصفانه و به دور از پيش داوري دست مي زدند.
در واقع، شيوه درست ورود در اين عرصه آن است که انسان با در اختيار داشتن ابزار و شرايط مناسب تحقيق، به شکلي منطقي و صحيح و در بستري مناسب به جستجوي بي تعصب حقيقت بپردازد تا به نتيجه مطلوب برسد.
از آن جا که هر دين و تفکر عقيدتي و به خصوص تفکر ناب اسلامي، مجموعه اي از باورها و تفکرات در هم تنيده است و يک مجموعه منظومه مانند را که اجزاي آن به شکلي کامل با هم در ارتباط و تعامل هستند، تشکيل مي دهد، اگر در مسيري صحيح و اصولي تفکرات بررسي و تحليل شود و پايه ها و مباني فکري آن به شکلي منطقي و عقلاني استوار گردد، جزييات و فروع آن، حتي جزيي ترين عقايد مرتبط هم به شکلي برهاني و منطقي به اثبات مي رسد و شک و ترديدي در هيچ زمينه اي باقي نمي ماند.
در هر حال، به نظر مي رسد ابتدا لازم باشد در مباني اعتقادي و فكري اسلام تحقيقات خود را آغاز كرده، آن گاه به امور معرفتي و تربيتي ديگر بپردازيد. در اين بخش اول نيز ابتدا در اصل ضرورت وجود خداوند و آن گاه چگونگي و شناخت از او به بررسي بپردازيد. پس از شکل گرفتن اين اساس و شالوده، به دنبال بررسي دقيق ساير معارف ديني باشيد. در اين مسير مي توانيد به اين کتاب ها مراجعه نماييد:
- آفريدگار جهان، تأليف آيت‏الله ناصر مکارم شيرازى.
- خدا را چگونه بشناسيم، از همين مؤلف (که اين دو کتاب داراي بياني روان و قابل فهم براي بيش تر افرادند).
- توحيد، تأليف شهيد مطهري (از بهترين کتاب ها در اين زمينه که داراي بيان قوي و علمي در خصوص براهين مشهور اثبات خداوند است).
- خدا و علم (در برخي چاپ ها "خدا و دانش")، اثر فيلسوف مشهور ژان گيتون و برادران بوگدانف، منتشر شده توسط دفتر نشر تبليغات اسلامي (اثري مفيد و خواندني در پذيرش اصل خدا است).
- تبيين براهين اثبات خدا، از آيت الله جوادي آملي، (کتابي دقيق، اما داراي متن فلسفي و سنگين است).
اما اگر فعلاً شرايط بررسي عميق و کامل در خصوص موضوع توحيد واثبات خداوند را نداريد، پيشنهاد مي شود که حتماً در ابتدا يک دوره کتاب هاي استدلالي عقايد اسلامي را به دقت مطالعه نماييد. آن گاه در هر زمينه اي که دچار شبهه و ابهام بوديد، به شکل مبسوط و کامل تر به مطالعه کتاب هاي موضوعي و دقيق تر بپردازيد. در عين حال، در هر موضوع خاص مي توانيد از کمک و همراهي محققان اين مرکز هم استفاده ببريد. در اين زمينه، دو کتاب پيشنهاد مي شود که مطالعه يکي از اين دو کافي است:
ـ آموزش عقايد، آيت اللّه مصباح يزدي.
ـ آموزش کلام اسلامي، محمد سعيدي مهر.

پرسش 2:
چرا بايد نماز بخونيم ؟
پاسخ:

از مسلّمات اسلامى اين است که احکام شرعى تابع و برگرفته از مصالح و مفاسد واقعى است؛ يعنى هر امر شرعى، به علت مصلحت ضرورى است و هر نهى شرعى، ناشى از مفسده‏اى است که بايد ترک شود. خدا براى اين که بشر را به يک سلسله مصالح واقعى که سعادت او در آن است برساند، امورى را واجب يا مستحب کرده است. براى اين که بشر از مفاسد دور بماند، او را از پاره‏اى کارها منع نموده است. اگر مصالح و مفاسد نبود، نه امرى بود و نه نهى.
مصالح و مفاسد و به تعبير ديگر، حکمت‏ها به گونه‏اى است که اگر عقل انسان به آن‏ها آگاه گردد، همان حکم را مى‏کند که شرع کرده است. (1) منتهى عقل انسان قادر به کشف همه ملاکات احکام الهى نيست؛ به ديگر سخن، عقل انسان حکم کلى را (که هر حکم الهى و شرعى داراى ملاکى است) درک مى‏کند؛ ولى در همه موارد، حکم جزئى را که در فلان مورد مثلاً ملاک واقعى چيست، نمى‏تواند درک کند؛ يعنى مى‏داند آن حکم فلسفه‏اى دارد، ولى نمى‏داند آن فلسفه چيست و چون شرع دستور داده، آن را مى‏پذيرد.
بنابراين، هر حکمى و دستوري که از طرف خداوند حکيم آمده است، حکمتى و دليلي دارد؛ هرچند ممکن است بر اثر کمى اطلاع و عدم احاطه بر تمام مسائل نتوانيم آن را کشف کنيم. گفتني است که تمام يا قسمتي از فلسفه برخي احکام الهي به تدريج با رشد و کمال يافتن عقل و خِرَد انسان و پيشرفت علم و دانش فهميده مي شود؛ ولي ممکن است حکمت و علت صدور برخي احکام خدا با تکيه بر معيارهاي مادي هيچ وقت شناخته نمي شود. نا شناخته ماندن فلسفه اين دسته از احکام الهي، به اين دليل است که آدم‏هاى متعبد و پذيراى امر الهى از آدم‏هاى متکبّر و صاحب نخوت شناخته شوند. حضرت على(ع) مى‏فرمايد:
«و لکنّ اللَّه سبحانه ابتلى خلقَه ببعض ما يجهلون اصله...»؛ (2) «خداوند بعضى از دستورهايى را به بشر مى‏دهد که ريشه و فلسفه‏اش براى بشر معلوم نيست، تا اين که حالت تسليم در مردم پيدا شود و خوب‏ها از بدها تميز داده شوند، و اطاعت کنندگان از معصيت کاران شناخته گردند».
پي بردن به تمام آثار و فلسفه نماز و روزه و ساير عبادات، شايد در توان بشر عادي نباشد. در آيات قرآن و از طريق پيامبر و پيشوايان ديني نيز، تنها بخشي از آثار و حکمت‏هاي نماز و برخي عبادات بيان شده است.
با توجه به آيات و روايات در اين زمينه، برخي از آثار و حکمت‏ها نماز چنين است:
1. نماز، نياز روح و روان
فطرت ما، چه بخواهيم و چه نخواهيم، به عبوديت و پرستش ميل دارد. اصولاً عبوديت و پرستش، يکي از نيازهاي دروني انسان است. اما عبوديت بايد در مسير صحيح و در باره موجودي که لايق پرستش است، انجام بپذيرد. خداوند، تنها موجودي است که لايق و شايسته پرستش است.
‌حتي موجودات ديگر نيز به عبادت و پرستش مشغول اند. قرآن مي‌فرمايد: «کلّ قد علم صلوته و تسبيحه»؛ (3) «تمامي موجودات، نماز و تسبيح خدا را دانستند».
در جاي ديگر مي‌فرمايد: «إنْ مِن شيء إلاّ يسبّح بحمده و لکن لا تفقهون تسبيحهم»؛ (4) «هر موجودي با حمد، خدا را تسبيح مي‌گويد؛ اما شما تسبيح آنان را نمي‌فهميد».
جمله ذرات عالم در نهان با تو مي‌گويند روزان و شبان
ما سميعيم و بصيريم و هشيم با شما نامحرمان ما خاموشيم
گر شما سوي جمادي مي‌رويد محرم جان جمادان کي شويد
2. ياد خدا و آرامش رواني
در قرآن آمده است: «اقم الصلوة لذکري»؛ (5) «نماز را بر پا دار تا به ياد من باشي».
ذکر و ياد خداوند، نقش تعيين کننده در آرامش رواني دارد. نماز به عنوان ذکر خدا به نمازگزار آرامش مي‏دهد؛ «ألا بذکر اللَّه تطمئن القلوب»؛ (6) «آگاه باشيد ياد خدا مايه اطمينان است».
3. عامل بازدارنده از گناه
يکي از آثار مهم نماز، جلوگيري از گناه است:
طبيعت نماز از آن جا که انسان را به ياد خدا و نيرومندترين عامل بازدارنده، يعني اعتقاد به مبدأ و معاد مي‏اندازد، داراي اثر بازدارندگي از فحشا و منکر است. از اين رو، قرآن مي فرمايد: «إنّ الصلوة تنهي عن الفحشا و المنکر». (7)
در پايان، کتاب هاي زير را جهت مطالعه پيشنهاد مي کنيم:
- آيين نيايش، ابراهيم غفاري.
- نماز عارفانه، جواد محدثي.
- پرورش در پرتو نيايش، حسنعلي نوري ها.
- نماز زيباترين الگوي پرستش، غلامعلي نعيم‌ آبادي.
- نماز از ديدگاه قرآن و حديث، موسوي لاهيجي.
- نماز، حسين انصاريان.
- عبادت عاشقانه، استاد کريم محمود حقيقي.

پي‌نوشت‏ها:
1. مرتضى مطهرى، مجموعه آثار، ج 20، ص 52.
2. سيد رضي، نهج البلاغه، ص 287، هجرت‏، قم‏، 1414 ق‏، چاپ اول.
3. نور (24)، آيه 41.
4. اسراء (17)، آيه44.
5. طه (20)، آيه 14.
6. رعد (13)، آيه 28.
7. عنکبوت (29)، آيه 45.
پرسش 3:
عبادت يعني چي؟
پاسخ:

عبادت، معناي وسيعي دارد که هم شامل بعضي امور واجب و تکاليف الهي مي‌شود و هم بعضي اموري را که مستحب است، در بر مي‌گيرد.
عبادت در لغت، به معناي انجام فرايض (واجبات) ديني به قصد قرب الهي و انجام دستور او و پرستش و بندگي است. (1)
راغب در مفردات مي نويسد: «عبوديت، اظهار تذلل و عبادت، نهايت تذلل است». (2)
عنوان بصري از امام صادق(ع) در مورد حقيقت عبوديت سؤال كرد. ايشان فرمود: «حقيقت بندگي، درسه چيز است:
اول اين كه بنده، خودش را مالك چيزهايي كه خدا به وي عطا كرده، نداند؛ زيرا بندگان مالك چيزي نمي شوند، بلكه مال را مالِ خدا مي‌دانند و در همان طريق كه فرموده، به مصرف مي رسانند.
دوم اين كه بنده خودش را در تدبير امور ناتوان بداند.
سوم اين كه خودش را در انجام اوامر و ترك نواهي خدا مشغول بدارد». (3)
حضرت آيت الله بهجت - رحمة الله عليه - در توصيه اي که به مؤمنان داشته اند، فرموده اند:
«عبوديت، ترک معصيت است در عقيده و عمل». (4)
بنابراين، كسي كه عبوديت و بندگي خدا را برگزيده است، در تمام مراحل زندگي و حتي در جزئيات اعمال و رفتار نيز طبق رضاي پروردگار عمل مي‌كند؛ يعني واجبات را انجام مي‌دهد و محرمات را ترك مي‌كند.
عمل به واجبات و پرهيز از محرمات، حداقل مرتبه بندگي و عبوديت است. مراتب بعدي آن، انقطاع از خلق و توجه محض به پروردگار مي‌باشد.

پي نوشت ها:
1. دکتر خليل الجر، فرهنگ لاروس، ترجمه طبيبيان، ج 2، ص 1417، نشر امير کبير.
2. راغب اصفهانى، حسين بن محمد، المفردات في غريب القرآن، ص 542، دارالعلم الدار الشامية، دمشق بيروت، چاپ اول، 1412 ق.
3. علامه مجلسى، بحار الأنوار، ج 1، ص 224، مؤسسة الوفاء بيروت - لبنان، 1404 هجرى قمري.
4. بهجت القلوب، ويژه نامه اربعين رحلت آيت الله بهجت، ص 39، ناشر: مؤسسة البهجة، قم.

سلام من جند وقتیه که مبتلا شدم به استمنا کمکم کنید کنکوریم واقعا منو از درسم عقب انداخته خیلی اشفتم فقط بگید چکار کنم دوباره متمرکز شم رو درسم بی نهایت ممنونم

با توجه به مسئله ای که عنوان کردید، مشکل تان چیزی جز اضطراب نیست. اضطراب یکی از عوامل شناخته شده مشکل خودارضایی است که می تواند به خاطر عوامل متعددی باشد. در شخصی مانند شما، این عامل درس کنکور است، در فرد دیگر عامل دیگر، اما این یک عامل مشترک است؛ بنابراین تفاوتی از این جهت با دیگران ندارید؛ بنابراین توجه شما را به نکات ذیل جلب می‌نمایم:
1- اضطراب نقش مؤثری در تشدید قوای جنسی و تولید نیاز جنسی کاذب سهم به سزایی دارد. ارضای جنسی تا حدودی برای کاهش اضطراب مفید است . اگر ارضای جنسی از طریق حرام (مانند استمنا) صورت گیرد، با این که به صورت موقت از اضطراب می‌کاهد، ولی پس از مدت کوتاهی به خاطر تشدید احساس گناه سطح اضطراب را دوچندان می‌کند. با این وصف اضطراب هم علت و هم معلول استمنا محسوب می‌گردد.
2ـ همان طور که اضطراب در گرایش به خودارضایی مؤثر است ، کاهش اضطراب از طریق ورزش سنگین منظم، تنفس عمیق 25 تا 30 بار در روز، تن‌آرامی (ریلکسیشن) و داروهای گیاهی و شیمیایی سهم بسزایی در کاهش میل به خودارضایی دارد. مکانیزم دفاعی خیالبافی یکی از اموری است که با بالا آمدن سطح اضطراب فعال می گردد. خیالبافی جنسی نیز یکی از بدترین انواع خیالبافی است که برای کاهش اضطراب کنکور راه اندازی می گردد.
3ـ در اسرع وقت برای کاهش اضطراب به روانپزشک مراجعه نمایید . در برخی موارد دارو درمانی سبک بسیار مؤثر است.
4ـ مانند یک محقق دست به تحقیق در زمینه افکار، احساسات و رفتارهای انگیزاننده میل به خودارضایی در خود بزنید. در طی مدت یک ماه مراحل آغاز تا پایان یک وهله خودارضایی را در برگه‌ای یادداشت نمایید . این کار را برای وهله‌های دیگری که اتفاق می‌افتد، تکرار کنید. زمان و مکان و شرایط جسمی و روحی در قبل و بعد از خودارضایی را ثبت نمایید. در طی یک ماه ببینید یک وهله خودارضایی با چه فکری آغاز می‌گردد، سپس این فکر مزاحم چه احساس در شما برمی‌انگیزد و این احساس چگونه به رفتار خودارضایی در شما می‌انجامد، همچنین معمولاً در چه زمانی‌هایی و در چه مکان‌هایی و در چه شرایط جسمی ـ روحی میل به خودارضایی در شما تشدید می‌گردد.
از سوی دیگر نگاهی موشکافانه به پرونده گذشته خودارضایی خویش بیفکنید، ببینید در چه شرایطی توانسته‌اید بر خودارضایی فایق آیید. با چه تکنیک‌های فاصله بین وهله‌های خودارضایی را افزایش داده‌اید، چه زمانی برای ترک کوتاه مدت یا دراز مدت خودارضایی موفق بوده‌اید.
در این مرحله نیز تحقیق نیز به تجزیه و تحلیل و جمع‌بندی نتایج بپردازید. پایش روانی دست شما را برای اتخاذ یک راهکار مناسب باز می‌کند.
5ـ برای 24 ساعت خود برنامه‌ریزی سبک و سهل الوصول انجام دهید. با اشتغال ذهنی به امور مثبت از هر گونه اشتغال فکری به تفکرات تحریک‌زا پرهیز نمایید.
6ـ سعی نمایید از تکنیک‌های انزجار درمانی و شرطی‌زدایی استفاده کنید. لذت کاذب خود ارضایی را با یک امر منزجر کننده ذهنی مانند تصور صحنه تهوع‌آور یا خوردن داروی تلخ پیوند بزنید و با آن تداعی نمایید یا آن که فرایند شرطی شده (اضطراب - خودارضایی) را به (اضطراب - ورزش یا تفریح سالم، تنفس عمیق، رفتن به سر یخچال و آب خوردن و...) تبدیل نمایید.
7ـ به هیچ وجه خود را دست و پا بسته فرض نکنید. بدانید صدها هزار توانسته‌اند که ترک کنند و شما از آنان مستثنا نیستید.
8-با توجه به اینکه عامل درس خواندن را عامل مهمی برای مسئله ذکر کردید، موثرترین راه این است که در مکان شلوغ مانند کتابخانه درس بخوانید، یا اگر امکان آن نیست، با دوست خود قرار درسی بگذارید تا در یک جا با هم درس بخوانید. در هنگام درس به خود فشار زیاد فکری وارد نکنید. بعد از یک ساعت درس خواندن از جا باند شوید و در حیاط دور بزنید، یا چیزی برای خود آماده کنید و بخورید یا به کار دیگر مشغول شوید.
با توجه به نوشته تان ظاهراً‌مشکل خاصی نباید برای تان اتفاق افتاده باشد، اما برای اینکه از این جهت نیز مضطرب نباشد و برای اطمینان خاطر بهتر است به یک متخصص زنان مراجعه کنید و از این جهت هیچ نگرانی نداشته باشید. آن ها روزانه با موارد بسیاری از این دست مواجه هستند که علت های آن متعدد است، از جمله ضربه سنگین یا افتادن از جایی و...
جهت اطلاعات بیش تر به متن زیر توجه کنید:
خود ارضایى یکى از اقسام انحرافات جنسى به شمار مى‏رود. در پیدایى آن علل مختلفى دخالت دارد مانند تحوّلات بلوغ، عوامل تحریک زا، عقده حقارت، مساعد نبودن محیط خانواده، معاشرت با منحرفان، ضعف ایمان و ناآگاهى از پیامدهاى خودارضایى.
خودارضایی عوارض جسمی و روحی و روانی زیادی دارد. عوارضی مانند: افسردگی و بی حالی و ضعف بینایی ، ضعف قوای جسمانی ، آسیب دستگاه تناسلى و ناتوانى‏هاى جنسى و تولید مثل، بیماری هاى مقاربتى‏،عقیم شدن‏،کم خونى، کم اشتهایى و مشکلات گوارشى؛کم خوابى و اختلال در خواب؛ تنگى نفس؛ سر درد و سرگیجه؛پیدایش تغییرات در نخاع و ستون فقرات، ضعف حافظه، حواس پرتى و ناتوانى در تمرکز فکرى‏،اضطراب ،افسردگى‏، پرخاشگرى و بد اخلاقى‏، یأس از زندگى‏، از بین رفتن خلاقیت‏ها، توانایى‏ها و سرکوب شدن استعدادها، عدم میل به تحصیل، مطالعه، تحقیقات علمى و فعالیت‏هاى فکرى، هوس باز و بى‏بند و بار شدن ، افت تحصیلى‏،بزهکارى و ...
بر اساس تحقیقات به عمل آمده، بیش تر افراد مبتلا به استمنا اظهار کرده اند آن قدر اراده ندارند تا بتوانند دست از این کار بردارند. اینان خود را غریقی می بینند که میان امواج خروشان دریا گرفتار شده اند، در حالی که حقیقیت این نیست. در طول زندگی به موازات رشد بدنی، اراده نیز گسترش می یابد . انسان در هر شرایطی قادر به تسلط بیش تر بر خواسته های خود می باشد.
عواملی در تقویت اراده مؤثر است مانند:
1ـ تمرکز بخشیدن به فعالیت های گوناگون.
2ـ توجه به عبادات به ویژه نماز که تمرین تمرکز فکر است.
3ـ پایان رسانیدن کارهای نیمه تمام.
4ـ تلقین مثبت:
همواره به خود این گونه تلقین کنید که اراده انجام این کار را دارید و شکست مفهومی ندارد. تلقین در ترک عادات نامطلوب و غلبه بر خودارضایی مؤثر است.
پل ژاگو می گوید: "وقتی بخواهیم با عادت زشتی ستیزه کنیم، ابتدا باید نتایج نامطلوب آن را در نظر مجسّم سازیم، بعد منافعی را که در نتیجه ترک آن عاید می شود، در روح خود تصور کنیم، در نتیجه این عمل، هر بار که چنین نمایشی در روح خود می دهیم، بر آن تحریک یا وسوسه چیرگی یافته و لذت ترک آن را در خود احساس می کنیم. اگر تلقین به نفس را بلافاصه پیش از خواب اجرا کنیم، مؤثرتر از مواقع دیگر خواهد بود.
متمرکز ساختن فکر در کاری که می خواهیم برای اجرای آن فردا صبح در فلان ساعت بیدار شویم کافی است". ( 1)
بنابراین باید خود را باور کنید. ترس و شکست را به خود راه ندهید. بدانید که اگر بخواهید می توانید. این جمله شعار نیست، بلکه در عمل نیز افراد زیادی توانسته اند بر عادات ناپسند غلبه کنند و به حال طبیعی برگردند.
روان شناسان مى‏گویند: براى ترک یک عادت بد، حتماً باید به سراغ عادت خوب رفت و آن را جانشین عادت بد نمود. در مورد عادات بد جنسى باید درست در همان ساعاتى که انگیزه آن در مبتلایان تولید مى‏شود، به سراغ برنامه خاصى (مانند ورزش، تفریح، رفتن پیش دوستان و بیرون آمدن از خلوت و تنهایی ) که براى چنین ساعاتى از قبل پیش بینى کرده‏اند بروند.( 2)
راهکار های عملی:
توبه از هر گناهی و از جمله استمنا دو رکن اساسی دارد:
1- پشیمانی بر گناه؛
2- عزم بر ترک آن.
امام علی(ع) می‌فرماید: «توبه به دل پشیمان شدن و به زبان آمرزش خواستن و به اندام ترک نمودن است».( 3)
اولین گام در ترک استمنا امید به نجات از دام این بیماری است. به گواهی پزشکان و بسیاری از افرادی که آلوده بوده‌اند، ‌اگر از طریق صحیحی وارد شوید، نجات از آن مانند دیگر اعتیاد‌ها مسلّم و حتمی است. البته این عادت که سال‌ها به صورت طبیعت ثانوی در آمده، یک شبه از سر به در نمی‌رود، ولی به تدریج ترک خواهد شد. در مدت نسبتاً کوتاهی آثار شوم آن زائل خواهد گشت.
گام دوم: تصمیم، اراده و صبر در برابر خواسته‌های نفسانی است. اگر قبلاً تصمیم گرفته‌اید ولی باز آن را شکسته‌اید، مأیوس نشوید. بیایید از نو تصمیم بگیرید. با در نظر گرفتن سرانجام این گناه و بررسی تمام جوانب مسئله و بسیج کردن تمام نیروهای معنوی خود، به خصوص ایمان به خدا عزم خود را در ترک استمنا راسخ کنید . با جدیت وارد عمل شوید . با زبان جاری کردن استغفار و طلب مغفرت و عزم بر ترک گناه مطمئن باشید گناه سابق شما بخشیده شده است. با ترک این عادت ناپسند مشکلات رفتاری شما نیز برطرف خواهد شد.
سعی کنید خاطرات تلخ گذشته را به بوته فراموشی بسپارید . بر نقاط قوّت خود تأکید و اصرار ورزید تا از این طریق اعتماد به نفس و خود باوری شما تقویت گردد.
اکنون که به لطف خدا به زشتی این عمل پی برده اید ، عزم خود را جزم نمایید. دامن همت به کمر زده، از نیرو و اراده جوانی استفاده کنید . به صورت جدی این عمل را ترک کنید به این منظور:
1- سعی کنید همیشه پیش از خواب مثانه خود را تخلیه کنید . شب‏ها به خصوص غذایی سبک میل کنید.
2- هرگز شکم خود را بیش از حد معمول پر نکنید . اگر تا چند لقمه دیگر جای دارید ، از غذا دست بکشید.
3- از پوشیدن لباس‏های تنگ و چسبان (به خصوص لباس زیر ) اجتناب ورزید
4-هرگز در حمام به طور کامل لخت نشوید. مثلا در حالی که هنوز زیر شلوار به پا دارید، قسمت فوقانی بدن خود را بشویید. از لیف و صابون زدن به اندام جنسی خود که باعث تحریک آن می شود بپرهیزید. مطمئن باشید صرف تماس آب و صابون با اندام جنسی بدون دست ورزی برای بهداشت آن کفایت می کند.
هرگز فکر گناه را به ذهن خود راه ندهید . از تصور و تخیل امور جنسی و شهوانی سخت پرهیز کنید.
5- از خواندن، شنیدن، نگاه کردن به امور و تصاویر شهوت زا دوری کنید.
6- از خوردن مواد غذایی محرک مانند: خرما،پیاز، فلفل، تخم‏مرغ و غذاهای چرب اجتناب و یا به حداقل اکتفا نمایید.
7- از نگاه کردن و دست‏ورزی به اندام جنسی خود پرهیز کنید.
8- هرگز به رو نخوابید.
9- هیچ‏گاه تنها در یک مکان نباشید تا فرصت و زمینه گناه از بین برود.
10- برای تخلیه انرژی زاید بدن به طور منظم و زیاد ورزش کنید.
11- هیچ‏گاه بیکار نباشید . همیشه برای مشغول ساختن خود به فعالیتی مطلوب و مثبت برنامه داشته باشید.
12- روزه بگیرید . حتی اگر روزه واجب به عهده ندارید ، روزه مستحبی بگیرید . اگر قادر نیستید، روزه تربیتی بگیرید، یعنی به کم ترین مقدار غذا و کم‏حجم‏ترین نوع غذاها اکتفا کنید . وعده غذایی خود را کم کنید.
13- هرگز به نامحرم نگاه نکنید، حتی اگر به ارتباط کلامی با آن ها مجبور باشید.
14- با جنس مخالف رفتار متکبرانه داشته باشید، هرگز با روی باز و نرمی با آن ها برخورد نکنید.
15- هرگاه افکار جنسی به ذهن شما حمله ور شد ، ذهن خود را مثلاً با بستن یک کش به مچ دست خود و کشیدن و رها کردن آن از آن افکار منصرف کنید. به خود هشدار دهید.
16- به بدی این گناه و عواقب آن بیاندیشید . احساس گناه شما از این کار نباید به حدی باشد که در شما ایجاد اضطراب مخل به سلامت روان کند.
17- به محض لغزش فوراً توبه کنید. هرگز از رحمت خدا مأیوس نباشید . رحمت خدا از گناه شما بزرگ تر است.
18- قرآن زیاد بخوانید و در معانی آیات آن تفکر کنید.
19- در مجالس مذهبی، دعا و توسل و موعظه زیاد شرکت کنید.
20- از کتبی که جنبه موعظه و بیدارگری قلبی دارد بهره بگیرید . مقید باشید در روز چند ساعت به مطالعه این‏گونه کتب بپردازید . برای مثال مجموعه کتاب‏های شهید دستغیب توصیه می‏شود به خصوص کتاب گناهان کبیره، قلب قرآن، ایمان، قلب سلیم و معاد و….
21- اوقات فراغت خود را با مطالعه، ورزش، زیارت، عبادت و عیادت از نزدیکان و... پر کنید.
22-به معاد و قیامت فکر کنید.
23- ذکر لاحول ولا قوة الا باللَّه را زیاد بر زبان جاری سازید.
24- از محیط های آلوده، سخت دوری کنید . بیش تر وقت خود را در کتابخانه بگذرانید . بی‏علت در خیابان‏های آلوده پرسه نزنید .
25- بعد از موفقیت در ترک ، حتی به طور موقت ، خود را تشویق نمایید . مثلا اگر یک روز توانستید استمنا نکنید ، جایزه ای به خود بدهید ( مثلا یک بستنی یا هر چه که دوست دارید ) . اگر این مدت بیش تر شد ، این روند را ادامه دهید.
موفق و موید باشید.

پی نوشت ها:
1. پل ژاگو، قدرت اراده، ترجمه کاظم عمادی، ص 81 ـ 80.
2. ناصر مکارم شیرازى، مشکلات جنسى جوانان، ص 169 .
3. غررالحکم، ج 1، ص 93.

آیا حضرت سکینه وجود داشته است؟ اگر وجود داشته، دختر امام علی (علیه السلام) بوده یا امام حسین (علیه السلام)؟

پاسخ:
سکینه دختر بزرگوار امام حسین (علیه السلام)، مادرش رباب دختر امرىء القیس از زنان نامى اسلام است. نام وى آمنه یا امیمه، امینه، امامه ثبت شده است. سکینه لقب او است که از سوى مادرش رباب به او داده شده و یادآور آرامش و وقار او است. در وجه نامگذارى وى به آمنه، گفته شده که او را آمنه نامیدند تا یادآور جده اش حضرت آمنه مادر رسول خدا باشد.
وامام علی (ع) دختری به نام سکینه نداشته است.
هرچند از سال تولّد حضرت سکینه گزارشى در تاریخ ذکر نشده است، ولى از قراین و شواهدى مى توان به سال تولد وى پى برد و آن اینکه:
اولاً: امام حسین (علیه السلام) در روز عاشورا وى را سیّدة النسوان خواند، این مى رساند که سکینه در سال (61 هـ.ق) یک بانو و در سن بلوغ بوده است.
ثانیاً: گفته اند که در هنگام واقعه کربلا، در عقد پسر عموى خود، عبدالله بن حسن بود.
ثالثاً: او در سال (117هـ.ق) در 70 سالگى از دنیا رفته، از این رو، وى متولد سال (47هـ.ق) مى باشد.
سکینه در دورانى پا به عرصه وجود نهاد که خاندان وحى در غربت و انزوا به سر مى بردند. شهادت امام على (علیه السلام) و سپس در سال (50 هـ.ق)شهادت امام مجتبى (علیه السلام) غم عظیمى را بر آل على به وجود آورده بود. از این رو، وجود سکینه خردسال مایه شادى و گرمى خانه بود. امام حسین (علیه السلام) سخت به او علاقمند بوده است.
سکینه دوران کودکى و نیز نوجوانى را در کنار پدرش سپرى کرد. در این دوران درس عفت و پاکدامنى، احکام دینى و سایر آموزه هاى اسلامى را آموخت. راه عبادت و معنویت را در پیش گرفت.
ویژگى ها:
مورخان و نسب شناسان اسلامى نوشته اند، سکینه (علیها السلام) از پرده نشینان خاندان رسالت و از زنان نامى اسلامى است که داراى اخلاق فاضله، صفات حمیده، علم و دانش، جود و کرم و بخشش، و بانویى جلیل القدر و والا مقام و پاک بوده است. از نظر ویژگى هاى جسمانى و ظاهرى از زیباترین زنان عصر خود به شمار مى آمد. به زینت عفت و پاکدامنى و سلامت نفس، متصف، و صفات جمال و جلال انسانى را در خود جمع داشت.(1) در زیر به چند نمونه از ویژگى هاى این بانوى بزرگ اشاره مى نماییم:
1. حاضرجوابى:
حضرت سکینه شوخ طبع و ملیح و حاضر جواب بود. از وى پرسیدند: تو بسیار شوخى و مزاح مى نمایى ولى خواهرت فاطمه شوخى نمى کند. وى بى درنگ جواب گفت:
«چون او را همنام جده مان فاطمه زهرا (علیها السلام) و مرا به اسم جده دیگرمان آمنه بنت وهب مادر رسول خدا نام گذارى نموده اند.»
دکتر بنت الشاطىء مى نویسد: این جواب وى اشاره به این نکته ظریف است که چون فاطمه زهرا (علیها السلام) پس از رحلت پدرش رسول الله، زیاد گریست ـ و به وى ستم فراوان روا گشت ـ وى هیچ گاه خندان نبوده و شوخى نمى کرده است. مهم تر از آن، اینکه فاطمه زهرا (علیها السلام) بانوى معصوم و پاکى است که ساحت مقدس وى از رفتارى که انسان هاى معمولى انجام مى دهند، منزّه است.
علاّمه سید محسن امین نقل مى کند که حضرت سکینه در مجلس ختمى حضور یافت. در آن مجلس دخترى از عثمان بن عفان نیز حضور داشت. دختر عثمان جهت فخر فروشى گفت: «من دختر شهیدم!» سکینه چیزى نگفت. در همان میان، صداى مؤذن به گوش رسید که گفت: «اَشْهَدُ اَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللهِ»، سکینه لب به سخن گشود و فرمود:
«این نام که برده مى شود، پدر من است یا پدر تو؟»
دختر عثمان که جواب دندان شکن سکینه را دریافته بود گفت: «هیچ گاه دیگر بر شما فخر نخواهم فروخت.»(2)
2 . راوى حدیث:
از جمله روایات به یادگار مانده از حضرت سکینه، حدیثى است در فضایل شیعه که محمد بن جعفر قمى در کتاب «مسلسلات» آن را چنین آورده است:
«فاطمه دختر امام على بن موسى الرضا (علیهما السلام) از فاطمه و زینب و امّ کلثوم دختران موسى بن جعفر (علیهما السلام) از فاطمه دختر امام صادق (علیه السلام) از فاطمه دختر امام محمد باقر (علیه السلام) از فاطمه دختر امام سجاد (علیه السلام) از فاطمه و سکینه دختران امام حسین (علیه السلام) از امّ کلثوم دختر امیرمؤمنان (علیه السلام) روایت کرده است که رسول خدا (صلى الله علیه و آله) فرمودند:
چون به آسمان رفتم و وارد بهشت شدم، در مقابل خود قصرى دیدم که بر آن نوشته شده بود: لا إلهَ إلاَّ الله و مُحَمَّدٌ رَسُولُ الله وَ عَلِىّ وَلِىّ الله. نیز این جمله به چشم مى خورد: خوشا به حال شیعیان على...»
در ادامه این حدیث، بخشى از ماجراى معراج بیان شده است.
3. مدافع ولایت:
حضرت سیکنه پس از حادثه کربلا و در عصر امامت برادرش، امام على بن الحسین (علیهما السلام) نیز از مدافعان امامت و ولایت بود. بارها براى تقویت بنیه مالى امامت، اموالى را تقدیم امام سجاد (علیه السلام) مى کرد. نیز هنگامى که شنید ابن مطیر، خالدبن عبدالملک، حاکم مدینه در روزهاى جمعه به هنگام خطبه هاى جمعه بر فراز منبر، امیرالمؤمنین على (علیه السلام) را سبّ مى کند، به همراه کنیزان خود به مسجد مى آمد. مقابل ابن مطیر موضع مى گرفت. هرگاه آن خطیب، حضرت را سب و دشنام مى داد، حضرت سکینه به همراه کنیزان و همراهان خود، ابن مطیر را سب و لعن مى کردند و جواب وى را مى دادند. حاکم مدینه در مقابل شجاعت فرزند على (علیه السلام) ناتوان گشته بود. به جهت موقعیت و پایگاه اجتماعى او، قدرت رویارویى با وى را نداشت، دستور مى داد تا کنیزان حضرت را بزنند!
4. فنا در بحر عظمت الهى:
از دیگر مشخصه هاى روحى حضرت سکینه، عبادت و معنویت بود که از وى چهره اى ممتاز ساخت. او جز به خدا نمى اندیشید؛ چنان که روایت شده است که حسن مثنى فرزند امام مجتبی (علیه السلام) براى خواستگارى دختر عمویش، خدمت حضرت حسین بن على (علیهما السلام) رسید. امام فرمود: هر یک از دخترانم فاطمه و سکینه را خواستى انتخاب کن، حسن از شرم سرش را به زیر انداخت و چیزى نگفت. امام حسین (علیه السلام) فرمود:
«أَخْتارُ لَکَ فاطِمَةَ فَهِیَ أَکْثرها شَبَهاً بِأُمّیّ فاطِمَةَ بِنْتَ رَسُولِ الله صلى الله علیه وآله ..... وَ أَمّا سُکَیْنَةُ فَغالَبَتْ عَلَیْها الاسْتِغْراق مَعَ اللهِ تَعالى، فَلا تَصْلَحُ لِرَجُل؛
فاطمه را برایت بر مى گزینم که بیش از خواهرش به مادرم فاطمه دختر رسول خدا (صلى الله علیه وآله) شبیه است. در دیندارى چنان است که شب را سراسر به عبادت مى پردازد. روز را به روزه و در جمال انسانى حورالعین را مانند است. اما سکینه غالب بر او چنان است که با تمام وجود به آستان کبریایى حق تعالى پر کشیده و سزاوار ازدواج با کسى نمى باشد.»(3)
ازدواج سکینه با عبدالله بن حسن:
امام حسین (علیه السلام) وقتى رشد، بلوغ و نبوغ دخترش سکینه را دید، وى را به عقد برادر زاده اش عبدالله اکبر فرزند امام حسن مجتبى (علیه السلام) درآورد. از محدثان و محقّقان شیعى، جمعى به این پیوند تصریح نموده اند. از قدماى علماى شیعه محدث شهیر قاضى نعمان بن محمد بن منصور، صاحب کتاب «الدعائم» به این ازدواج اشاره کرده و نوشته است: حسین بن على (علیهما السلام) دخترش سکینه را به عقد عبدالله بن حسن درآورد. عبدالله در روز عاشورا به شهادت رسید.
از محقّقان معاصر نیز استاد محمد على دخیل، به ازدواج سکینه با عبدالله بن حسن تصریح کرده، مى نویسد:
«او پس از شهادت عبدالله با هیچ کس پیمان زناشویى نبست و این عقیده شیعه در این زمینه است.»
رک :ره توشه عتبات عالیات، رفیعی پور سیدعباس، ناشر مشعر

پی نوشت:
1. أعیان الشیعة ، السید محسن الأمین ، جلد : 3 ، صفحه 492 ، ناشر : دار التعارف للمطبوعات - بیروت - لبنان.
2. وفیات الأعیان وأنباء أبناء الزمان ، ابن خلکان ، جلد : 2 ،صفحه 394،ناشر : دار الثقافة؛ اعیان الشیعه، عاملى، ج3، ص492.
3. الإرشاد ،الشیخ المفید ، جلد : 2، صفحه 25، سال چاپ : 1414 - 1993 م ، ناشر : دار المفید للطباعة والنشر والتوزیع - بیروت - لبنان.

سؤالات و شبهاتی پیرامون شهادت حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها):

1- مردم مدینه نسبت قومی و خویشاوندی با پیامبر(صلی الله علیه وآله) داشتند، مادر پیامبر از آنجا بود و مادر عبدالمطلب (سلمی) نیز از قبیله قدرتمند خزرج بود. به همین خاطر مردم مدینه (مخصوصا خزرچ) خودشان را اخوال رسول (یعنی دایی های پیامبر) می دانستند.

2- علاوه بر همه این ها پیامبر اکرم (ص) توانستند هزاران نفر فدایی تربیت نمایند که حاضر بودند در راه خدا و دفاع از ایشان و خانواده شان جان هایشان را فدا کنند، در صورتی که این مطلب دروغ را که دشمنان اسلام درست کرده اند بپذیریم، چه شد که بنی هاشم یک باره لب فرو بستند و کوچکترین اعتراضی ننمودند؟؟؟ آنهمه مسلمان مخلص و فدایی و مخصوصا مردم مدینه که با پیامبر رابطه خویشاوندی و قومی داشتند چه شد همه یکپارچه سکوت نموده و کوچک ترین حرف و اعتراضی ننمودند؟؟؟

3- از همه عجیب تر حضرت علی (علیه السلام) شیر خدا فاتح خیبر کسی که گفته می شود در جنگ خیبر درب قلعه را با یک دست بلند نموده برای خودش سپر ساخت بعدا چهل نفر و در برخی روایات هفتاد نفر تلاش کردند آن در را حرکت دهند نتوانستند از جا تکانش دهند، چرا سکوت نموده و کوچکترین اعتراضی ننمود؟؟؟ حضرت علی موظف بود از همه مظلومان دفاع کند و مخصوصا موظف بود از ناموس خودش دفاع نماید، ناموس (همسر) خط قرمز هر شخصی به حساب می آید. چرا حضرت علی از همسر خودش از دختر پیامبر دفاع ننمود؟؟؟ اهل سنت حضرت علی را اسد الله الغالب (شیر پیروز مند خدا) لقب داده اند چون حضرت علی در هیچ کجا مغلوب کسی دیگر نشد. در بسیاری از جاها اهل سنت (مخصوصا عوام) اسم علی را شاه مردان گذاشته اند در صورت پذیرفتن این مطلب حضرت علی چه مردانگی داشت؟؟؟

سؤال1- مردم مدینه نسبت قومی و خویشاوندی با پیامبر(صلی الله علیه وآله) داشتند، مادر پیامبر از آنجا بود و مادر عبدالمطلب (سلمی) نیز از قبیله قدرتمند خزرج بود. به همین خاطر مردم مدینه (مخصوصا خزرچ) خودشان را اخوال رسول (یعنی دایی های پیامبر) می دانستند.
پاسخ:
اين مطلب نوعى استبعاد است نه دليل؛ زيرا رواياتى که دلالت بر هجوم به خانه فاطمه زهرا و اميرمؤمنان (علیهما السلام) مى‌کند، در کتب اهل سنت (نه کتب شيعه) و با سند صحيح نقل شده است. بنابراين، اين کلمات بيشتر کلماتى خطابى و بازى با احساسات است و نه بحث منطقي.
پس آنچه تاريخ گزارش داده و امري مسلم است، هجوم به خانه زهرا (سلام الله علیها) و روا داشت ستم ها به آن بانو است.
اما اينكه چرا بني هاشم و انصار و باقي اصحاب رسول خدا (صلي الله عليه وآله) با اين كه مي‌دانستند ابوبكر، عمر و ... غاصب خلافت هستند، سنت رسول خدا را اجرا نمي‌كنند، اموال مردم (از جمله فدك و ...) را غارت مي‌كنند، قيام نکردند ... به خاطر مصالحي بود.
اين گونه نيست كه قوم و خويشان هميشه حامي شخصي كه بر حق است باشند، بلكه برخي مصالح شخصي خويش را در نظر داشتند و از حمايت علي دست برداشتند. چگونه مي توان توقع داشت كساني كه حرمت دختر رسول الله را نگاه نداشتند، اگر كسي به حمايت از آنان برمي خاست، به آنان تعرض نكنند؟ نزديكان بني هاشم به مخالفت با ابوبكر برخاسته و به پيروي از امام علي با ابوبكر بيعت نكردند. آنچه گفتيد كه اهل مدينه با اهل بيت خويشاوند بودند، خويشاوندي نزديك نبود.آن گونه كه فضا سازي نموديد، نبود تا حمايت را در پي داشته باشد. مگر از ابولهب نزديك تر به پيامبر كسي بود؟ او عموي پيامبر بود. ضمن آن كه دشمن قسم خورده پيامبر بود! از بين تمامي خاندان پيامبر ابوطالب تنها حامي پيامبر بود. براي آگاهي بيشتر به کتاب رنج هاي حضرت زهرا از سيد مرتضي عاملي مراجعه نمائيد.
-----------------------------

پرسش 2- علاوه بر همه این ها پیامبر اکرم (ص) توانستند هزاران نفر فدایی تربیت نمایند که حاضر بودند در راه خدا و دفاع از ایشان و خانواده شان جان هایشان را فدا کنند، در صورتی که این مطلب دروغ را که دشمنان اسلام درست کرده اند بپذیریم، چه شد که بنی هاشم یک باره لب فرو بستند و کوچکترین اعتراضی ننمودند؟؟؟ آنهمه مسلمان مخلص و فدایی و مخصوصا مردم مدینه که با پیامبر رابطه خویشاوندی و قومی داشتند چه شد همه یکپارچه سکوت نموده و کوچک ترین حرف و اعتراضی ننمودند؟؟؟
پاسخ:
در رضايت امام علي و بني هاشم از خلافت ابوبكر بايد گفت:
زهري مي‏ گويد: «تا پيش از درگذشت فاطمه(س)، نه تنها علي بلکه هيچ يک از بني‏ هاشم با ابوبکر بيعت نکردند».(1)
در تاريخ آمده است که عباس عموي پيامبر و از شخصيت هاي مهم و با نفوذ بني هاشم از علي (ع) خواست که دست برادرزاده خود را به عنوان بيعت بفشارد، ولي حضرت از پذيرفتن پيشنهاد او امتناع ورزيد (2). ابوبکر، عمر بن خطاب را نزد حضرت فرستاد و به عمر گفت: «او را با خشونت تمام نزد من بياور!» عمر نزد علي(ع) آمد و بين آنان سخناني رد و بدل شد و وقايعي اتفاق افتاد؛ از جمله حضرت خطاب به او فرمود: «بدوش شيري را که بخشي از آن سهم توست! به خدا سوگند، شوق وافر تو به امارت او براي چيزي نيست مگر آن که تو را پس از خود به خلافت برگزيند».(3)
پس از اين رخدادها و هنگام جنگ با مرتدان، عثمان نزد امام آمد و گفت: « تا وقتي بيعت نکني، کسي به جنگ اين افراد نخواهد رفت. امام باز خودداري کرد، ولي سرانجام پذيرفت و مسلمانان خوشحال شدند».(4)
علي (ع) با در نظر گرفتن مصالح مسلمانان و رخداد وقايعي که در تاريخ به طور مشروح بيان شده است، با ابوبکر بيعت نمود. در اين کار، بني‏ هاشم و گروهي از اصحاب پيامبر همچون سلمان فارسي، ابوذر غفاري، مقداد و عمار ياسر نيز ايشان را همراهي کردند.
توجه به استدلال عثمان در متقاعد کردن اميرمؤمنان(ع) براي بيعت با خليفه اول نشان مي‏ دهد که يکي از دلايل مصلحت انديشي امام در بيعت با ابوبکر، بيم تفرقه در بين مسلمانان و عدم رغبت آنان در جهاد با مرتدان بود. حفظ اتحاد مسلمانان براي حضرت چنان ارزشمند بود که وقتي ابوسفيان با انگيزه‏ هاي خاص پس از جريان سقيفه درخواست مي‏ کند تا با حضرت بيعت نمايد، او را طرد مي‏ نمايد و بيعت او را نمي‏ پذيرد(.5)

پي نوشت ها:
1. تاريخ الطبري، ج 2، ص 448، (مؤسسْ الاعلمي، بيروت).
2. جعفر سبحاني، فروغ ولايت ، انتشارات صحيفه، قم ، 1368 ،ص 155- 15.
3. بلاذري،انساب الاشراف، (نشر دارالمعارف، مصر)ج 1، ص 587.
4. علي محمد ميرجليلي، امام علي و زمامداران، (انتشارات وثوق)، ص 79، به نقل از انساب الاشراف، بلاذري، ج 1، ص 587، (نشر دارالمعارف، مصر).
5. فروغ ولايت، ص 146 - 177، بخش چهارم، فصل 1 و 2.
---------------------------------

پرسش3- از همه عجیب تر حضرت علی شیر خدا فاتح خیبر کسی که گفته می شود در جنگ خیبر درب قلعه را با یک دست بلند نموده برای خودش سپر ساخت بعدا چهل نفر و در برخی روایات هفتاد نفر تلاش کردند آن در را حرکت دهند نتوانستند از جا تکانش دهند، چرا سکوت نموده و کوچکترین اعتراضی ننمود؟؟؟ حضرت علی موظف بود از همه مظلومان دفاع کند و مخصوصا موظف بود از ناموس خودش دفاع نماید، ناموس (همسر) خط قرمز هر شخصی به حساب می آید. چرا حضرت علی از همسر خودش از دختر پیامبر دفاع ننمود؟؟؟ اهل سنت حضرت علی را اسد الله الغالب (شیر پیروز مند خدا) لقب داده اند چون حضرت علی در هیچ کجا مغلوب کسی دیگر نشد. در بسیاری از جاها اهل سنت (مخصوصا عوام) اسم علی را شاه مردان گذاشته اند در صورت پذیرفتن این مطلب حضرت علی چه مردانگی داشت؟؟؟
پاسخ:
چنانچه سكوت در برابر توهين به همسر و خانواده و بيعت با ابوبكر پس از شش ماه در حالت عادي مي داد، ناشي از تزلزل ايمان و يا عدم ايمان کامل است، اما پاسخ ما اين است که در اين جا مصلحت بالاتري که در تعارض با دفاع از خود و حق خويش و حتي خانواده بود، وجود داشت. در اين جا نه تنها گرفتن اين حق امر ديني و ايماني نخواهد بود، بلکه مغاير با ايمان و تسليم شخص در مقابل خداوند و دين او خواهد بود.
مقام امامتي كه خداوند به حضرت داده بود، ارتباطي به روي آوردن مردم و يا پشت نمودن آن ها ندارد؛ بلكه مقامي است كه حضرت هميشه دارا است؛ اما درباره خلافت و حكومت پس از پيامبر بايد گفت:
مشروعيّت حکومت ائمه اطهار (علیهم السلام) نيز وابسته به رأي و رضايت مردم نمي‏ باشد؛ بلکه رأي و رضايت، باعث تحقّق و فعليت حکومت اسلامي آن ها مي‏ شود. حضرت علی(ع) مي‏ فرمايد:
« لولا حضور الحاضر و قيام الحجة بوجود الناصر... لا لقيتُ حبلها علي غاربها ؛ (1) اگر حضور بيعت‏ کنندگان نبود و با وجود ياوران حجّت بر من تمام نمي‏ شد ... رشته کار [حکومت] را از دست مي‏ گذاشتم».
هم چنين مي‏ فرمايد: «لا رأي لمن لا يطاع؛ (2) کسي که فرمانش پيروي نمي‏ شود، رأيي ندارد».
اگرچه مقبوليت مردمي با مشروعيت الهي، تلازمي ندارد. اما براي تحقق و به دست گرفتن حكومت بايد مردم همراه با حضرت باشند كه همراهي وجود نداشت.
افزون بر آن، امام علي (ع) بعد از رحلت رسول خدا (ص) نه تنها ادعاي خلافت کرد، بلکه براي برگرداندن حق خود اقدام کرد. اين امر در قالب‌هاي مختلف ظهور نمود. ازجمله اين که حضرت تشکيل سقيفه را غيرقانوني اعلام کرد و با ابابکر در ابتدا بيعت نکرد. حضرت خطاب به آنان فرمود:
«ولايت حق من است و شما بين آن و من فاصله ايجاد کرديد». (3) همچنين حضرت بعد از جريان سقيفه از مهاجرين و انصار خواست تا وي را براي برگرداندن حق ولايت، ياري نمايند.
براي اين که بهتر به اهميت سکوت حضرت آگاه شويم، بايد نگاهي به اوضاع آن زمان و اهميت حفظ وحدت و رفتار حضرت داشته باشيم:
پس از رحلت پيامبر شرايط به گونه اي بود که جامعه اسلامي شديدا نياز به وحدت داشت؛ زيرا جهان اسلام از سوي دشمنان خارجي تهديد و جنگ هاي داخلي موجب مي شد که مسلمانان در برابر دشمنان تضعيف و در جنگ شکست بخورند. از سوي ديگر بعد از رحلت پيامبر برخي از مردم از دين برگشته و مرتد شده بودند و دين در حال تضعيف بود، بدين سان قيام امام موجب مي شد که دين بيش تر تضعيف شود. از اين رو امام جهت حفظ وحدت اسلامي و حفظ دين سکوت کرد.
علي (ع) با ملاحظه خطرهايي که در صورت قيام او جامعه اسلامي را تهديد مي کرد، از قيام و اقدام مسلحانه خودداري کرد. خطرها را مي توان بدين ترتيب دسته بندي کرد:
1. اگر حضرت با توسل به قدرت و قيام مسلحانه در صدد قبضه حکومت و خلافت بر مي آمد، بسياري از عزيزاني را که از جان و دل به امامت و رهبري او معتقد بودند، ‌از دست مي داد، ‌علاوه بر اين ها گروه بسياري از صحابه پيامبر (ص) که به خلافت امام راضي نبودند، کشته مي شدند. اين گروه هر چند در مسئله رهبري در نقطه مقابل امام موضع گرفته بودند، و روي کينه ها و عقده هايي که داشتند راضي نبودند زمام امور در دست علي (ع) قرار بگيرد، ولي در امور ديگر اختلافي با امام نداشتند. ممکن بود با کشته شدن اين عده که به هر حال قدرتي در برابر شرک و بت پرستي و مسيحي گري و يهودي گري به شمار مي رفتند،‌ قدرت مسلمانان در مرکز به ضعف گراييده شود.
امام هنگامي که براي سرکوبي پيمان شکنان (طلحه و زبير) عازم بصره بود، خطبه اي ايراد کرد و در آن انگشت روي اين موضوع حساس گذاشت و فرمود: «هنگامي که خداوند پيامبر خود را قبض روح کرد، ‌قريش با خودکامگي، خود را بر ما مقدم شمرده، ما را -که به رهبري امت از همه شايسته تر بوديم- از حق خود بازداشت، ‌ولي من ديدم که صبر و بردباري بر اين کار، بهتر از ايجاد تفرقه ميان مسلمانان و ريخته شدن خون آنان است؛ زيرا مردم، به تازگي اسلام را پذيرفته بودند. دين مانند مشکي مملوّ از شير بود که کف کرده باشد. کوچک ترين سستي و غفلت آن را فاسد مي سازد، و کوچک ترين فرد آن را وارونه مي‌کند».(4)
2. از آن جا که بسياري از گروه ها و قبايلي که در سال هاي آخر عمر پيامبر مسلمان شده بودند،‌ هنوز آموزش هاي لازم اسلامي را نديده بودند و نور ايمان کاملاً در دل آنان نفوذ نکرده بود، هنگامي که خبر در گذشت پيامبر اسلام در ميان آنان منتشر گرديد، گروهي از آنان پرچم «ارتداد» و بازگشت به بت پرستي را برافراشتند. عملاً با حکومت اسلامي در مدينه مخالفت نموده و حاضر به پرداخت ماليات اسلامي نشدند. با گرد آوري نيروي نظامي مدينه را به شدت مورد تهديد قرار دادند.
به همين جهت نخستين کاري که حکومت جديد انجام داد، اين بود که گروهي از مسلمانان را براي نبرد با «مرتدان» و سرکوبي شورش آنان بسيج کرد. سرانجام آتش شورش آنان با تلاش مسلمانان خاموش گرديد. در چنين موقعيتي که دشمنان ارتجاعي اسلام، پرچم ارتداد را برافراشته و حکومت اسلامي را تهديد مي کردند، ‌هرگز صحيح نبود که امام پرچم ديگري به دست بگيرد و قيام کند.
حضرت در يکي از نامه هاي خود که به مردم مصر نوشته است، به اين نکته اشاره مي‌کند و مي‌فرمايد:
«به خدا سوگند! هرگز فکر نمي کردم و به خاطرم خطور نمي کرد که عرب بعد از پيامبر امر امامت و رهبري را از اهل بيت او بگيرند و (در جاي ديگر قرار دهند) و خلافت را از من دور سازند!‌ تنها چيزي که مرا ناراحت کرد،‌ اجتماع مردم در اطراف فلاني (ابوبکر) بود که با او بيعت کنند. (وقتي که چنين وضعي پيش آمد) دست نگه داشتم تا اين که با چشم خود ديدم گروهي از اسلام بازگشته و مي خواهند دين محمد (ص) را نابود سازند. (در اين جا بود) که ترسيدم اگر اسلام و اهلش را ياري نکنم، بايد شاهد نابودي و شکاف در اسلام باشم که مصيبت آن براي من از محروم شدن از خلافت و حکومت بر شما بزرگ تر بود،‌ چرا که اين بهره دوران چند روزه دنيا است که زايل و تمام مي شود، همان طور که «سراب» تمام مي‌شود و يا ابرها از هم مي پاشند».(5)
اين مطلب در خطبه اي ديگر نيز بيان شده است.
حضور منافقان در ميان مسلمانان و کساني که به ظاهر اظهار اسلام کردند، ‌ولي هميشه منتظر بودند که در فرصت مناسب به اسلام ضربه بزنند، يکي از عوامل اصلي عدم اعتراض مسلحانه حضرت علي بود. حضرت در مقابل درخواست ابوسفيان براي قيام و مبارزه با ابوبکر -‌که وعده ياري به او داده بود- و به دست گرفتن حکومت توسط حضرت، به ماهيت منافقان و علت اساسي چنين پيشنهادي که ضربه زدن به اسلام نوپا بود، ‌اشاره مي‌کند.
3. علاوه بر خطر مرتدين، ‌مدعيان نبوت و پيامبران دروغين مانند: «مسيلمه کذاب»، «طليحه» و «سجاح» نيز در صحنه ظاهر شده و هر کدام طرفداران و نيروهايي دور خود گرد آوردند. قصد حمله به مدينه را داشتند که با همکاري و اتحاد مسلمانان پس از زحماتي نيروهاي آنان شکست خوردند. نيز خطر حمله احتمالي روميان مي توانست مايه نگراني ديگري براي جبهه مسلمانان باشد.
با در نظر گرفتن نکات مذکور، به خوبي روشن مي‌شود که چرا امام بعد از آن که مکرر حق خود را مطالبه نمود و شديداً بر غاصبان حقش اعتراض کرد،‌ صبر را بر قيام ترجيح داد و چگونه با صبر و تحمّل و تدبير و دور انديشي، جامعه اسلامي را از خطرهاي بزرگ نجات داد. اگر علاقه به اتحاد مسلمانان نداشت و از عواقب وخيم اختلاف و دودستگي نمي ترسيد، ‌هرگز اجازه نمي داد رهبري مسلمانان از دست اوصيا و خلفاي راستين پيامبر خارج شود و به دست ديگران بيفتد. (6)

پي نوشت ها:
1. نهج البلاغة، خطبه 3 (شقشقيه) .
2. همان، خطبه 27 .
3. همان،خطبه 172.
4. ابن أبي الحديد، شرح نهج البلاغة،بيروت، دار إحياء الكتب العربية ، عيسى البابي الحلبي و شركاه ،چاپ أول، 1378 - 1959 م، ج 1، ص 308.
5. نهج البلاغه (فيض الاسلام) ،ص 1039 ، نامه 62 (ولا يخطر ببالي ان العرب ...).
6. جعفر سبحاني،‌ فروغ ولايت، انتشارات صحيفه ، چاپ اول ، 1368، ‌ص 151 - 173؛ مهدي پيشوايي، سيره پيشوايان ، موسسه امام صادق (ع) ، قم، 1379، ‌ص 63 - 71.

صفحه‌ها