پرسش وپاسخ

سلام از راهنماییهای قبلیتون ممنونم من در زندگی روزمره با دوستان ویا افرادی روبرو میشم که اونها بحثهایی رو میارن بالا که این بحثها درمورد اروپایی ها وآمریکایی ها است که چرا اونها پیشرفته تر ازما هستند وما با اینکه دینمون برتره ولی از اونها عقب هستیم ومردممون بی فرهنگ هستند ومردممون بی پول وبدبختن وراستی اینو هم میگن که باوجود اینکه اونها یعنی خارجی ها گناهکار هستن وما مثل اونها فسق وفجور نمیکنیم ولی باز اونها از ماپیشرفته تر هستند.یااینکه چرا میگن خدا کسی که نماز میخونه بیشتر بهش رزق میده ولی الان داریم میبینیم که اونهایی هم که نماز نمیخونند حتی توکشور خودمون هم خدا بیشتر بهشون میده البته نمیگم که هر کسی تو کشور ما نماز نمیخونه خدا بیشتر بهش میده منظورم اینه که زبونم لال به قول بعضی ها نماز خوندن دلیلی برای رزق وروزی نیست حالا من خودم میدونم که همه این افکار اشتباه هستن ولی میخوام دلیل قانع کننده ای برای قانع کردن اینطور افراد داشته باشم تا در مقابله باونها به قول معروف کم نیارم.

اگر پرسشگر محترم از خوبی و برتری فرهنگی غرب و خوش بختی افراد آن جامعه سخن گفته ، اولا به قول معروف صدای دهل از دور خوش است و به گفته سعدی :
چو بانگ دهل هولم از دور بود به غیبت مرا عیب مستور بود
ثانیا :به فرض این ادعا درست باشد، ولی یک طرفه داوری در این گونه امور درست نخواهد بود. در بسیاری از امور نظیر محبت و نوع دوستی و فرهنگ اخلاقی و روابط خانوادگی و مانند آن کشور های اسلامی به خصوص ایران به طور یقین از غرب جلوتر است .
بنا بر این تصور مطرح شده در پرسش نوعی جستجوی محدود و با دیدن و یا شنیدن مواردی خاص از دور است که این نوع شناخت در قضاوت و داوری قابل قبول نیست . اگر با نگاهی منصفانه تر و به دور از پیش داوری ها به مجموعه انسان ها بنگرید ، خواهید دید که بسیاری از پلیدی ها و زشتی ها که اهل معصیت با آن دست به گریبانند ، در زندگی مومنان و خدا باوران وجود ندارد . این همه جرم و جنایت و زندان و قتل و تجاوز معمولا مربوط به افرادی است که اهل معصیت و گناهند، نه مومنان پاک سرشت . به علاوه بسیاری از گنهکاران تظاهر به دارایی و خوشی دارند . حقیقت و باطن زندگی آن ها پر از بدبختی و نکبت و عدم آرامش است یا اگر روزی به ظاهر خوش و مرفهند، روز دیگر در فلاکت و بدبختی که معمولا آن روزشان از چشم شما مخفی است ، ولی غالب مومنان معمولا زندگی متوسط و آبرومند، ولی پایداری دارند .
این ادعا را که بسیاری از بدکاران به ظاهر زندگی خوب و بی درد و رنج و مرفهی دارند، قبول داریم، به خصوص در کشورهای غربی این امر بیش تر به چشم می خورد ؛ اما دلیل چیست ؟
یکی از اصلی ترین دلایل به سنت های الهی بر می گردد .
خداوند متعال در نظام خلقت سنت‌های فراوانی دارد که آن ها را در جهان آفرینش اجرا می‌کند، از جمله:
* هر انسانی به اندازه تلاش و کوشش خود به دست می‌آورد:
«لیس للانسان إلاّ ما سعی؛(1) انسان جز نتیجه کوشش، چیزی به دست نمی‌آورد».
بنا بر این سنت، هر کس که بیش تر تلاش کند و تدبیر و مدیریت قوی‌تری داشته باشد، محصول بیش تری به دست می‌آورد. این یک قانون کلی است . همه مردم در برابر آن یکسان هستند. بر همه به یک منوال اجرا می‌گردد. بسیار دیده شده که اهل کفر و معصیت در رسیدن به مقاصد و اهداف مادی و دنیایی خود بسیار پر تلاش و کوشا هستند، ولی اهل ایمان در این امور سست و کاهل ! مسلم است که در نتیجه مکنت و بهره مادی و نظایر آن نصیب همان کسی می گردد که از تلاش و جدیت بیش تری برخوردار است . سنت تکوینی الهی بر اعطای آنچه بندگان واقعاً بخواهند و بطلبند ، قرار گرفته است، حال چه آن مطلوب دنیا باشد و چه آخرت:
«ما همه را (چه آنان که دنیا را بخواهند ، چه آنان که آخرت را بخواهند) از عطای پروردگارت مدد می‌دهیم . عطا و بخشش پروردگارت مانعی ندارد» (2).
پس سختی معیشت و فقر انسان‌های مومن در بسیاری از موارد، معلول عملکرد خود آن ها است. سعی و تلاش نکردن در زندگی و مبارزه نکردن برای به دست آوردن حق، یا انداختن مشکلات به گردن تقدیر و قضا و سرنوشت و یا بد دانستن مال و ثروت و موارد دیگر از این دست، علل این وضعیت و در واقع مربوط به خود آن‌ها است، نه خواست خداوند .
از طرف دیگر عالم محل روابط علّی و معلولی است ؛ واضح است که اگر پدر و مادری در تغذیه ، بهداشت و سایر امور زناشویی به نکات علمی -که در بسیاری از موارد مطابق با آموزه های دینی ماست- عمل کنند ، فرزند زیباتر و سالم تر و احیانا باهوش تری نسبت به دیگر والدینی که به این موارد عمل نکرده اند ، خواهند داشت ، چه والدین مومن باشند یا کافر؛ همچنین رعایت اصول و مبانی تربیت و رشد علمی و فکری یک کودک تا حد شایانی تعیین کننده وضعیت و آینده شخصی، شغلی و اجتماعی او خواهد بود . نمی توان توقع داشت در یک خانواده متدین به ابتدایی ترین آموزه ها در این حوزه توجه نشود، ولی فرزندشان به صرف تولد در چنین خانواده خداپرستی از کمالات و توانمندی های فردی و اجتماعی برخوردار گردد .
البته برای نعمت داشتن اهل معصیت دلایل دیگری نیز وجود دارد :
* برخى از کفار و ظالمان هستند که لیاقت سعادت اخروى را به کلى از دست داده‏اند:
والاخرة عند ربک للمتقین؛ آخرت پیش پروردگار تو براى پرهیزگاران است (3).
اینان اگر در دنیا عمل نیکى انجام دهند، پاداش آن عمل نیک در دنیا به آن ها داده مى‏شود تا ظلمى متوجه آنان نشده باشد. اما بهره آن ها از رحمت الهى، فقط در دنیاى فانى است؛ چرا که لیاقت سعادت اخروى را از دست داده‏اند.
* این مساله نوعى امتحان محسوب مى‏شود؛ هم امتحان براى کافران و گنهکارانى که با نعمت ها و مسئولیت های مضاعفی که به دنبال دارد، آزموده مى‏شوند ؛ هم امتحان براى مؤمنانى که نعمت‏هاى دنیوى کافران را مشاهده مى‏کنند و شکى به دل راه نمى‏دهند .
به اعتقاد ما خداوند این جهان را محل تکلیف و آزمایش و جهان دیگر را محل پاداش و کیفر قرار است. خداوند گرچه می‏تواند انسان های ظالم و گنهکار را سریعاً مؤاخذه کند و جلو ظلم آنان را بگیرد، یا آن ها را از نعمت های گوناگون محروم سازد. اما این کار را نمی‏کند؛ چون این کار بر خلاف سنت وی در مورد آزمایش و تکامل اختیاری انسان است. زیرا در این صورت کسی با اختیار خود راه درستی و پاکی را انتخاب نمی کرد و مومن از غیر مومن شناخته نمی شد، بلکه در مواردی امر برعکس می شود؛ یعنی معصیتکاران دارای نعمات و امکانات بیش تری می شوند تا ایمان و عمل صالح بندگان مومن به طمع رسیدن به نعمت دنیایی نباشد .
آیا واقعا آنچه برخی اهل معصیت دارند، نعمت است و سختی هایی که برخی مومنان به آن مبتلایند، عذاب و نقمت ؟
اگر با دقت بنگریم ،می بینیم بسیاری از دارایی ها و امکانات که معمولا سبب بی‌ایمانی و گناه بیش تر می‌گردد، مقدمه عذاب و فرو برنده آن ها در عمق غفلت و دوری از خدا است که بزرگ ترین بلا برای انسان است . اگر به تعالیم دینی و تکالیف عبادی نگاهی بیندازیم، خواهیم دید جنبه غفلت زدایی و بیرون آوردن انسان از فراموشی یاد خدا و جهان آخرت از اصلی ترین اهداف و حکمت های آن ها بوده ، از آن جا که بسیاری از نعمت ها تنها باعث فرو رفتن بیش تر در غفلت ها است، نه تنها نعمت نبوده، بلکه عین بلا و نقمت است:
«اموال و فرزندان فراوان آنان تو را به تعجب وا ندارد. خداوند می‌خواهد آنان را با مال و فرزند در دنیا عذاب کند».(4)
آنچه در باره کشورهای غربی مطرح شده . بر خلاف واقعيات عيني است ، زيرا در جهان چه بسيارند افراد ظالم كه گرفتار رنج هاي جسمي و روحي فراوان اند . با نگاهی به دنیا، به خوبی می‏توان دید که آنان از نظر ثروت و قدرت، در اوج قرار دارند. اما هرگز عدم نگرانی و آسایش را (که رمز سعادت است) به دست نیاورده‏اند.
در سال 1998 میلادی در ایالات متحده، هجده میلیون نفر به افسردگی دچار بودند. در اوایل دهه 1990 میلادی ارتکاب جرایم عمده در ایالات متحده در هر سال بیش از چهار صد میلیارد دلار به جامعه و قربانیان اصلی آن خسارت وارد ساخته است.(5) پس اين تصور كه همه ظالم ها سالم اند، نادرست است ، و لااقل كليت ندارد . اما اين كه خدا با ظالم است، بر خلاف آموزه هاي وحياني است ، چون در آموزه هاي ديني تصريح شده كه خدا بر ضد ستمگران است. (6)اما چرا ظالمان ثروت مندند ؟
1. بعضی از تفاوت‏ها معلول ستم و تجاوز افراد نسبت به حقوق دیگران است.
تفاوت‏ها ظالمانه و غیر منطقی است . با از بین رفتن نظام طبقاتی و گسترش عدالت اجتماعی از میان خواهد رفت. هیچ گاه اسلام و قرآن این گونه تفاوت‏ها را تأیید نکرده است، زیرا بر اساس استعمار و استثمار صورت گرفته و آن‏ها را نمی‏توان به حساب دستگاه آفرینش گذارد. مشکلات مالی بسیاری از خانواده ها ناشی از ظلمی است که در گذشته بر آن ها یا پدران آن ها شده است .
اگر ظلم ها نبود ، وضع کنونی خانواده و خاندان حتی یک جامعه متفاوت بود .
2. خداوند، عالم هستی را بر اساس نظام علت و معلول (اسباب و مسببات) استوار کرده است. هیچ پدیده‏ای بدون علت به وجود نمی‏آید. هر آنچه در عالم هستی محقق می‏شود، ناشی از علت و سبب خاصی است. آتش علت سوزاندن است. پیدایش درخت میوه ، معلول قرار گرفتن نهال درون خاک با شرایط و کیفیت خاص و آب و هوای مناسب و غیره است ، لازمه‏ نظام علت و معلولی حاکم بر جهان هستی، تحقق پدیده‏ها به دنبال علت آن هاست.
البته در تحقق این وضعیت عوامل گوناگونی می توانند دخیل بوده ،نقش آفرینی کنند، اما نمی توان توقع داشت که علت ها به معلول طبیعی خود منتهی نشوند . اگر در اروپا چند نسل به تلاش و تحقیق و پژوهش و توسعه امکانات رفاهی و خدماتی دست بزنند و به هر راه و وسیله ای ثروت جمع نمایند ، اما در نهایت رفاه و امکانات رفاهی و زندگی بهره مند برای نسل های بعد از خود به ارمغان نمی آورند .
به همين نسبت در مورد تمكن هاي مالي. بی بهره گی مادي و رفاهي انسان‌ها در برخی موارد معلول عدم کار و تلاش خودشان است ؛ قانون خلقت بر آن نهاده شده که هر کسی به اندازه سعی و تلاش خود بهره­مند شود . مطمئنا کسی که به تنبلی خو کرده ، یا مقدمات صحیح موفقیت اقتصادی را فراهم ننموده باشد ، نمی‌تواند مانند دیگران از نعمت‌های دنیوی برخوردار شود . کسی که کار و تلاش بیش تری می‌کند ، بهره بیش تری خواهد داشت، گرچه اهل معصیت و گناه باشد .(7)
3. لطف و عنایت و کمک های بی دریغ خداوند نسبت به بندگانش عام و فراگیر است. جهل و بی خبری ما از عنایات همیشگی خداوند در حق ماست که موجب پدید آمدن چنین توهماتی می شود. علاوه بر نعمت وجود و حیات و تکرار لحظه به لحظه این نعمت در حق ما ،تدبیر امور بندگان و رزق و هدایت و کمال و سعادت آن ها و... هر کدام متأثر از توجهات و عنایات ویژه الهی است که برای بندگانش در نظر می‌گیرد؛ حتى عاصی‌ترین و ظالم‌ترین بندگان خدا از این توجهات و عنایات بی‌دریغ خداوند بی‌ نصیب نیستند. در یکی از دعاها می‌خوانیم:
«رزقک مبسوط لمن عصاک؛ روزی تو برای آنان که تو را معصیت کردند ، بی‌دریغ است».(8)
چه بسیار بلاها و مشکلات و مصائب که خداوند از ما دور ساخته که اصلا از آن ها مطلع نشدیم . چه نعمت های بی شماری که استحقاق آن را نداشتیم، ولی او از لطف بی کرانش به ما داده ، بسیاری از افراد به داشتن آن ها آرزومندند ، ولی به داشتن آن ها توجهی نداریم ،چه رسد که از این نعمت ها شکر گزار باشیم . مسّلم است که سعادت و خوشبختی از آنِ جامعه‏ای است که آسایش خاطر و آرامش بیش تری داشته باشد. پس مال و ثروت و قدرت، منشأ و مصداق كامل سعادت و خوشبختی به حساب نمی‏آید، زیرا ثروت و قدرت، رفاه می‏آورند. اما به طور مطلق آرام بخش نیستند.
4. رنج‌ها و بلاها گاه وسیله آزمایش بندگان و به ویژه مؤمنان است. مؤمن به بلا و رنج گرفتار می‌شود، تا آزمایش شود . در پی آن مورد بخشش و آمرزش الهی و نیز تکامل روحی قرار گیرد . به کمال مطلوب خود نزدیک‌تر شود. با این حساب بلایا و رنج‌ها نعمتی است که عامل مهمي در تطهير انسان از برخي گناهان و نابساماني هاي اوست . زمينه رفاه ابدي او در آخرت را فراهم مي آورد ؛ در نتيجه مي توان گفت هر کس در طول زندگی خود اين قبيل مشكلات را نبیند، مورد خشم خداوند است، نه محبوب او .
آری بلاها و رنج‌ها نعمتی بس عظیم است که در پی آن مؤمن آزمایش و در کوره حوادث آبدیده شود. در نتیجه به مقام قرب الهی برسد. به همين خاطر حضرت صادق (ع) فرمود :"مؤمن به منزله کفه ترازو است. هر اندازه ایمانش زیاد شود، گرفتاریش زیاد می شود ".(9)
هر که در این بزم مقرب‌تر است جام بلا بیش ترش می‌دهند
انجام عباداتی نظیر نماز و مانند آن نه تنها سبب کمبود رزق و روزی نمی شود، بلکه باعث ریزش رحمت و نعمت خداوند می گردد . در قرآن به صراحت فرمود :
وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرى‏ آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَيْهِمْ بَرَكاتٍ مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ وَ لكِنْ كَذَّبُوا فَأَخَذْناهُمْ بِما كانُوا يَكْسِبُونَ؛ (10) چنانچه مردم شهرها همه ایمان آورده و پرهیزکار می شدند ، برکاتی از آسمان و زمین روی آن ها می گشودیم .
پی‌نوشت‌ها:
1. نجم (53) آیه 39.
2. اسرا (17) آیه 20.
3. زخرف(43) آیه 35.
4. توبه (9) آیه 55 و 85.
5. كهف(18)آيه 29.
6. مرتضی مطهری، بیست گفتار، ص 109، انتشارت صدرا ، تهران ، بی تا.
7. حدیث زندگی، ش 12، ص 58 به نقل از ویلیام، جی، سنت، شاخص‏های فرهنگی در ایالات متحده، ترجمه فاطمه فراهانی. نشر علمی فرهنگی، تهران ، 1382 ش.
8. شیخ عباس قمی ، مفاتيح الجنان ،ص250، نشر دفتر فرهنگ اسلامی، تهران، 1370 ش.
9. محمد محمدی ری شهری، میزان الحکمة ، واژه بلا، شماره 1950. ج21404 نشر دار الحدیث، قم، 1416 ق.
10. اعراف (7) آیه (96) .

سلام از راهنماییهای قبلیتون ممنونم من در زندگی روزمره با دوستان ویا افرادی روبرو میشم که اونها بحثهایی رو میارن بالا که این بحثها درمورد اروپایی ها وآمریکایی ها است که چرا اونها پیشرفته تر ازما هستند وما با اینکه دینمون برتره ولی از اونها عقب هستیم ومردممون بی فرهنگ هستند ومردممون بی پول وبدبختن وراستی اینو هم میگن که باوجود اینکه اونها یعنی خارجی ها گناهکار هستن وما مثل اونها فسق وفجور نمیکنیم ولی باز اونها از ماپیشرفته تر هستند.یااینکه چرا میگن خدا کسی که نماز میخونه بیشتر بهش رزق میده ولی الان داریم میبینیم که اونهایی هم که نماز نمیخونند حتی توکشور خودمون هم خدا بیشتر بهشون میده البته نمیگم که هر کسی تو کشور ما نماز نمیخونه خدا بیشتر بهش میده منظورم اینه که زبونم لال به قول بعضی ها نماز خوندن دلیلی برای رزق وروزی نیست حالا من خودم میدونم که همه این افکار اشتباه هستن ولی میخوام دلیل قانع کننده ای برای قانع کردن اینطور افراد داشته باشم تا در مقابله باونها به قول معروف کم نیارم.

اگر پرسشگر محترم از خوبی و برتری فرهنگی غرب و خوش بختی افراد آن جامعه سخن گفته ، اولا به قول معروف صدای دهل از دور خوش است و به گفته سعدی :
چو بانگ دهل هولم از دور بود به غیبت مرا عیب مستور بود
ثانیا :به فرض این ادعا درست باشد، ولی یک طرفه داوری در این گونه امور درست نخواهد بود. در بسیاری از امور نظیر محبت و نوع دوستی و فرهنگ اخلاقی و روابط خانوادگی و مانند آن کشور های اسلامی به خصوص ایران به طور یقین از غرب جلوتر است .
بنا بر این تصور مطرح شده در پرسش نوعی جستجوی محدود و با دیدن و یا شنیدن مواردی خاص از دور است که این نوع شناخت در قضاوت و داوری قابل قبول نیست . اگر با نگاهی منصفانه تر و به دور از پیش داوری ها به مجموعه انسان ها بنگرید ، خواهید دید که بسیاری از پلیدی ها و زشتی ها که اهل معصیت با آن دست به گریبانند ، در زندگی مومنان و خدا باوران وجود ندارد . این همه جرم و جنایت و زندان و قتل و تجاوز معمولا مربوط به افرادی است که اهل معصیت و گناهند، نه مومنان پاک سرشت . به علاوه بسیاری از گنهکاران تظاهر به دارایی و خوشی دارند . حقیقت و باطن زندگی آن ها پر از بدبختی و نکبت و عدم آرامش است یا اگر روزی به ظاهر خوش و مرفهند، روز دیگر در فلاکت و بدبختی که معمولا آن روزشان از چشم شما مخفی است ، ولی غالب مومنان معمولا زندگی متوسط و آبرومند، ولی پایداری دارند .
این ادعا را که بسیاری از بدکاران به ظاهر زندگی خوب و بی درد و رنج و مرفهی دارند، قبول داریم، به خصوص در کشورهای غربی این امر بیش تر به چشم می خورد ؛ اما دلیل چیست ؟
یکی از اصلی ترین دلایل به سنت های الهی بر می گردد .
خداوند متعال در نظام خلقت سنت‌های فراوانی دارد که آن ها را در جهان آفرینش اجرا می‌کند، از جمله:
* هر انسانی به اندازه تلاش و کوشش خود به دست می‌آورد:
«لیس للانسان إلاّ ما سعی؛(1) انسان جز نتیجه کوشش، چیزی به دست نمی‌آورد».
بنا بر این سنت، هر کس که بیش تر تلاش کند و تدبیر و مدیریت قوی‌تری داشته باشد، محصول بیش تری به دست می‌آورد. این یک قانون کلی است . همه مردم در برابر آن یکسان هستند. بر همه به یک منوال اجرا می‌گردد. بسیار دیده شده که اهل کفر و معصیت در رسیدن به مقاصد و اهداف مادی و دنیایی خود بسیار پر تلاش و کوشا هستند، ولی اهل ایمان در این امور سست و کاهل ! مسلم است که در نتیجه مکنت و بهره مادی و نظایر آن نصیب همان کسی می گردد که از تلاش و جدیت بیش تری برخوردار است . سنت تکوینی الهی بر اعطای آنچه بندگان واقعاً بخواهند و بطلبند ، قرار گرفته است، حال چه آن مطلوب دنیا باشد و چه آخرت:
«ما همه را (چه آنان که دنیا را بخواهند ، چه آنان که آخرت را بخواهند) از عطای پروردگارت مدد می‌دهیم . عطا و بخشش پروردگارت مانعی ندارد» (2).
پس سختی معیشت و فقر انسان‌های مومن در بسیاری از موارد، معلول عملکرد خود آن ها است. سعی و تلاش نکردن در زندگی و مبارزه نکردن برای به دست آوردن حق، یا انداختن مشکلات به گردن تقدیر و قضا و سرنوشت و یا بد دانستن مال و ثروت و موارد دیگر از این دست، علل این وضعیت و در واقع مربوط به خود آن‌ها است، نه خواست خداوند .
از طرف دیگر عالم محل روابط علّی و معلولی است ؛ واضح است که اگر پدر و مادری در تغذیه ، بهداشت و سایر امور زناشویی به نکات علمی -که در بسیاری از موارد مطابق با آموزه های دینی ماست- عمل کنند ، فرزند زیباتر و سالم تر و احیانا باهوش تری نسبت به دیگر والدینی که به این موارد عمل نکرده اند ، خواهند داشت ، چه والدین مومن باشند یا کافر؛ همچنین رعایت اصول و مبانی تربیت و رشد علمی و فکری یک کودک تا حد شایانی تعیین کننده وضعیت و آینده شخصی، شغلی و اجتماعی او خواهد بود . نمی توان توقع داشت در یک خانواده متدین به ابتدایی ترین آموزه ها در این حوزه توجه نشود، ولی فرزندشان به صرف تولد در چنین خانواده خداپرستی از کمالات و توانمندی های فردی و اجتماعی برخوردار گردد .
البته برای نعمت داشتن اهل معصیت دلایل دیگری نیز وجود دارد :
* برخى از کفار و ظالمان هستند که لیاقت سعادت اخروى را به کلى از دست داده‏اند:
والاخرة عند ربک للمتقین؛ آخرت پیش پروردگار تو براى پرهیزگاران است (3).
اینان اگر در دنیا عمل نیکى انجام دهند، پاداش آن عمل نیک در دنیا به آن ها داده مى‏شود تا ظلمى متوجه آنان نشده باشد. اما بهره آن ها از رحمت الهى، فقط در دنیاى فانى است؛ چرا که لیاقت سعادت اخروى را از دست داده‏اند.
* این مساله نوعى امتحان محسوب مى‏شود؛ هم امتحان براى کافران و گنهکارانى که با نعمت ها و مسئولیت های مضاعفی که به دنبال دارد، آزموده مى‏شوند ؛ هم امتحان براى مؤمنانى که نعمت‏هاى دنیوى کافران را مشاهده مى‏کنند و شکى به دل راه نمى‏دهند .
به اعتقاد ما خداوند این جهان را محل تکلیف و آزمایش و جهان دیگر را محل پاداش و کیفر قرار است. خداوند گرچه می‏تواند انسان های ظالم و گنهکار را سریعاً مؤاخذه کند و جلو ظلم آنان را بگیرد، یا آن ها را از نعمت های گوناگون محروم سازد. اما این کار را نمی‏کند؛ چون این کار بر خلاف سنت وی در مورد آزمایش و تکامل اختیاری انسان است. زیرا در این صورت کسی با اختیار خود راه درستی و پاکی را انتخاب نمی کرد و مومن از غیر مومن شناخته نمی شد، بلکه در مواردی امر برعکس می شود؛ یعنی معصیتکاران دارای نعمات و امکانات بیش تری می شوند تا ایمان و عمل صالح بندگان مومن به طمع رسیدن به نعمت دنیایی نباشد .
آیا واقعا آنچه برخی اهل معصیت دارند، نعمت است و سختی هایی که برخی مومنان به آن مبتلایند، عذاب و نقمت ؟
اگر با دقت بنگریم ،می بینیم بسیاری از دارایی ها و امکانات که معمولا سبب بی‌ایمانی و گناه بیش تر می‌گردد، مقدمه عذاب و فرو برنده آن ها در عمق غفلت و دوری از خدا است که بزرگ ترین بلا برای انسان است . اگر به تعالیم دینی و تکالیف عبادی نگاهی بیندازیم، خواهیم دید جنبه غفلت زدایی و بیرون آوردن انسان از فراموشی یاد خدا و جهان آخرت از اصلی ترین اهداف و حکمت های آن ها بوده ، از آن جا که بسیاری از نعمت ها تنها باعث فرو رفتن بیش تر در غفلت ها است، نه تنها نعمت نبوده، بلکه عین بلا و نقمت است:
«اموال و فرزندان فراوان آنان تو را به تعجب وا ندارد. خداوند می‌خواهد آنان را با مال و فرزند در دنیا عذاب کند».(4)
آنچه در باره کشورهای غربی مطرح شده . بر خلاف واقعيات عيني است ، زيرا در جهان چه بسيارند افراد ظالم كه گرفتار رنج هاي جسمي و روحي فراوان اند . با نگاهی به دنیا، به خوبی می‏توان دید که آنان از نظر ثروت و قدرت، در اوج قرار دارند. اما هرگز عدم نگرانی و آسایش را (که رمز سعادت است) به دست نیاورده‏اند.
در سال 1998 میلادی در ایالات متحده، هجده میلیون نفر به افسردگی دچار بودند. در اوایل دهه 1990 میلادی ارتکاب جرایم عمده در ایالات متحده در هر سال بیش از چهار صد میلیارد دلار به جامعه و قربانیان اصلی آن خسارت وارد ساخته است.(5) پس اين تصور كه همه ظالم ها سالم اند، نادرست است ، و لااقل كليت ندارد . اما اين كه خدا با ظالم است، بر خلاف آموزه هاي وحياني است ، چون در آموزه هاي ديني تصريح شده كه خدا بر ضد ستمگران است. (6)اما چرا ظالمان ثروت مندند ؟
1. بعضی از تفاوت‏ها معلول ستم و تجاوز افراد نسبت به حقوق دیگران است.
تفاوت‏ها ظالمانه و غیر منطقی است . با از بین رفتن نظام طبقاتی و گسترش عدالت اجتماعی از میان خواهد رفت. هیچ گاه اسلام و قرآن این گونه تفاوت‏ها را تأیید نکرده است، زیرا بر اساس استعمار و استثمار صورت گرفته و آن‏ها را نمی‏توان به حساب دستگاه آفرینش گذارد. مشکلات مالی بسیاری از خانواده ها ناشی از ظلمی است که در گذشته بر آن ها یا پدران آن ها شده است .
اگر ظلم ها نبود ، وضع کنونی خانواده و خاندان حتی یک جامعه متفاوت بود .
2. خداوند، عالم هستی را بر اساس نظام علت و معلول (اسباب و مسببات) استوار کرده است. هیچ پدیده‏ای بدون علت به وجود نمی‏آید. هر آنچه در عالم هستی محقق می‏شود، ناشی از علت و سبب خاصی است. آتش علت سوزاندن است. پیدایش درخت میوه ، معلول قرار گرفتن نهال درون خاک با شرایط و کیفیت خاص و آب و هوای مناسب و غیره است ، لازمه‏ نظام علت و معلولی حاکم بر جهان هستی، تحقق پدیده‏ها به دنبال علت آن هاست.
البته در تحقق این وضعیت عوامل گوناگونی می توانند دخیل بوده ،نقش آفرینی کنند، اما نمی توان توقع داشت که علت ها به معلول طبیعی خود منتهی نشوند . اگر در اروپا چند نسل به تلاش و تحقیق و پژوهش و توسعه امکانات رفاهی و خدماتی دست بزنند و به هر راه و وسیله ای ثروت جمع نمایند ، اما در نهایت رفاه و امکانات رفاهی و زندگی بهره مند برای نسل های بعد از خود به ارمغان نمی آورند .
به همين نسبت در مورد تمكن هاي مالي. بی بهره گی مادي و رفاهي انسان‌ها در برخی موارد معلول عدم کار و تلاش خودشان است ؛ قانون خلقت بر آن نهاده شده که هر کسی به اندازه سعی و تلاش خود بهره­مند شود . مطمئنا کسی که به تنبلی خو کرده ، یا مقدمات صحیح موفقیت اقتصادی را فراهم ننموده باشد ، نمی‌تواند مانند دیگران از نعمت‌های دنیوی برخوردار شود . کسی که کار و تلاش بیش تری می‌کند ، بهره بیش تری خواهد داشت، گرچه اهل معصیت و گناه باشد .(7)
3. لطف و عنایت و کمک های بی دریغ خداوند نسبت به بندگانش عام و فراگیر است. جهل و بی خبری ما از عنایات همیشگی خداوند در حق ماست که موجب پدید آمدن چنین توهماتی می شود. علاوه بر نعمت وجود و حیات و تکرار لحظه به لحظه این نعمت در حق ما ،تدبیر امور بندگان و رزق و هدایت و کمال و سعادت آن ها و... هر کدام متأثر از توجهات و عنایات ویژه الهی است که برای بندگانش در نظر می‌گیرد؛ حتى عاصی‌ترین و ظالم‌ترین بندگان خدا از این توجهات و عنایات بی‌دریغ خداوند بی‌ نصیب نیستند. در یکی از دعاها می‌خوانیم:
«رزقک مبسوط لمن عصاک؛ روزی تو برای آنان که تو را معصیت کردند ، بی‌دریغ است».(8)
چه بسیار بلاها و مشکلات و مصائب که خداوند از ما دور ساخته که اصلا از آن ها مطلع نشدیم . چه نعمت های بی شماری که استحقاق آن را نداشتیم، ولی او از لطف بی کرانش به ما داده ، بسیاری از افراد به داشتن آن ها آرزومندند ، ولی به داشتن آن ها توجهی نداریم ،چه رسد که از این نعمت ها شکر گزار باشیم . مسّلم است که سعادت و خوشبختی از آنِ جامعه‏ای است که آسایش خاطر و آرامش بیش تری داشته باشد. پس مال و ثروت و قدرت، منشأ و مصداق كامل سعادت و خوشبختی به حساب نمی‏آید، زیرا ثروت و قدرت، رفاه می‏آورند. اما به طور مطلق آرام بخش نیستند.
4. رنج‌ها و بلاها گاه وسیله آزمایش بندگان و به ویژه مؤمنان است. مؤمن به بلا و رنج گرفتار می‌شود، تا آزمایش شود . در پی آن مورد بخشش و آمرزش الهی و نیز تکامل روحی قرار گیرد . به کمال مطلوب خود نزدیک‌تر شود. با این حساب بلایا و رنج‌ها نعمتی است که عامل مهمي در تطهير انسان از برخي گناهان و نابساماني هاي اوست . زمينه رفاه ابدي او در آخرت را فراهم مي آورد ؛ در نتيجه مي توان گفت هر کس در طول زندگی خود اين قبيل مشكلات را نبیند، مورد خشم خداوند است، نه محبوب او .
آری بلاها و رنج‌ها نعمتی بس عظیم است که در پی آن مؤمن آزمایش و در کوره حوادث آبدیده شود. در نتیجه به مقام قرب الهی برسد. به همين خاطر حضرت صادق (ع) فرمود :"مؤمن به منزله کفه ترازو است. هر اندازه ایمانش زیاد شود، گرفتاریش زیاد می شود ".(9)
هر که در این بزم مقرب‌تر است جام بلا بیش ترش می‌دهند
انجام عباداتی نظیر نماز و مانند آن نه تنها سبب کمبود رزق و روزی نمی شود، بلکه باعث ریزش رحمت و نعمت خداوند می گردد . در قرآن به صراحت فرمود :
وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرى‏ آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَيْهِمْ بَرَكاتٍ مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ وَ لكِنْ كَذَّبُوا فَأَخَذْناهُمْ بِما كانُوا يَكْسِبُونَ؛ (10) چنانچه مردم شهرها همه ایمان آورده و پرهیزکار می شدند ، برکاتی از آسمان و زمین روی آن ها می گشودیم .
پی‌نوشت‌ها:
1. نجم (53) آیه 39.
2. اسرا (17) آیه 20.
3. زخرف(43) آیه 35.
4. توبه (9) آیه 55 و 85.
5. كهف(18)آيه 29.
6. مرتضی مطهری، بیست گفتار، ص 109، انتشارت صدرا ، تهران ، بی تا.
7. حدیث زندگی، ش 12، ص 58 به نقل از ویلیام، جی، سنت، شاخص‏های فرهنگی در ایالات متحده، ترجمه فاطمه فراهانی. نشر علمی فرهنگی، تهران ، 1382 ش.
8. شیخ عباس قمی ، مفاتيح الجنان ،ص250، نشر دفتر فرهنگ اسلامی، تهران، 1370 ش.
9. محمد محمدی ری شهری، میزان الحکمة ، واژه بلا، شماره 1950. ج21404 نشر دار الحدیث، قم، 1416 ق.
10. اعراف (7) آیه (96) .

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

مردی بارنی نزدیکی کرده حالا برادرزن خواستگار دختر مردشده جه حکمی دارد؟

پرسشگر گرامي ، ازدواج آن دو اشكالي ندارد.(1)
آنچه كه اشكال دارد، ازدواج دختر با دايي خودش مي باشد. اما در فرض سوال دختر با خواستگار خواهر زاده و دايي نيستند.
پي نوشت :
1. سوال تلفني از دفتر امام خميني (7743232-0251).

آیا اگر از خروج منی در استمنا جلوگیری شود،باز هم غسل جنابت واجب است؟

یعنی عرق حاصل از آن نجس است یا خیر؟ و اینکه اگر غسل واجب است،باید تمام نماز و روزه هایی که در این مدت بدون غسل انجام شده،دوباره انجام شود؟ ضمنا جلوگیری از خروج منی از رگی که در زیر بیضه ها قرار دارد انجام میشود،نه از فشار خود آلت. لطفا رود پاسخ دهید. با تشکر

پرسش 1:
آيا اگر از خروج مني در استمنا جلوگيري شود،باز هم غسل جنابت واجب است؟
پاسخ:
هر چند استمنا در هر صورت حرام است. اما اگر مني بر اثر جلوگيري حتي بعد از مدتي خارج نشود ، غسل جنابت واجب نمي شود. (1)

پي نوشت:
1. آيت الله خامنه اي ، رساله اجوبه الاستفتائات، س 787 .
پرسش 2:
عرق حاصل از استمناء نجس است يا خير؟
پاسخ:

عرق جنب از استمنا پاک است. اما به احتياط واجب با آن عرق نماز خوانده نشود. (1)

پي نوشت:
1. آيت الله خامنه اي ، رساله اجوبه الاستفتائات، س 270.
پرسش 3:
و اينکه اگر غسل واجب است، بايد تمام نماز و روزه هايي که در اين مدت بدون غسل انجام شده، دوباره انجام شود؟
پاسخ:

غسل در صورت جلوگيري از خروج مني و عدم خروج آن واجب نمي شود. (1)

پي نوشت:
1. آيت الله خامنه اي ، رساله اجوبه الاستفتائات، س 787 .
پرسش 4:
ضمنا جلوگيري از خروج مني از رگي که در زير بيضه ها قرار دارد انجام مي شود،نه از فشار خود آلت. لطفا رود پاسخ دهيد. با تشکر
پاسخ:
هر چند استمنا در هر صورت حرام است اما اگر مني بر اثر جلوگيري حتي بعد از مدتي خارج نشود ، غسل جنابت واجب نمي شود. (1)
پي نوشت:
1. آيت الله خامنه اي ، رساله اجوبه الاستفتائات ، س 787 .

چرا عبادات بدون پذیرش ولایت قبول نیست و مصادیق ولی به چه کسانی تعلق میگیرد؟

لطفا ساده پاسخ بدین.

پاسخ:
اگر خداوند انسان را به انجام عبادات مکلف نموده است، به خاطر اثر و نتیجه ای می باشد که در انجام آن وجود دارد و در هدایت و سعادت انسان تأثیر گذارند. برای رسیدن به نتایج مطلوب هر شرط و آدابی هم که لازم بود، بیان کرد و انسان را به انجام عبادات به همراه شرایط و آداب خاص خود مکلف نمود.
شرایط و آداب دو گونه هستند:
بخشی از آن مربوط به صورت و شکل و آداب عبادات هستند که به شرایط صحت عبادات معروفند، مثل داشتن وضو که شرط صحت نماز می باشد.
بخشی شرایط و آداب اثر گذاری آن عمل محسوب می شوند که به شرایط قبولی عبادات معروفند، مثل داشتن حضور قلب در نماز(1).
ممکن است یک عبادت به خاطر رعایت شرایط و آداب خود کاملا صحیح باشد. اما به خاطر عدم رعایت شرایط قبولی آن بی اثر باشد. از آن جائی که یکی از شرایط مؤثر بودن عبادات انسان این است که مسیر حرکت کلی آدمی در جهت صحیح و به سوی سعادت باشد، اعتقادات و باورهای قلبی او که مسیر کلی حرکت را مشخص می کنند، در میزان قبولی اعمال و عبادات مؤثر می باشند، چون هم در نگرش انسان تأثیر می گذارند و هم در الگو برداری و انتخاب مسیر هدایت و سعادت نقشی تعیین کننده دارند. به همین خاطر و بر اساس دلایل متعدد یکی از شرایط قبولی عبادات انسان پذیرش ولایت ائمه معصومین (ع) می باشد که پس از پیامبر اسلام (ص) مشعل هدایت جامعه را در دست دارند. ولایت اهل بیت بالاترین نعمت الهی به انسان معرفی می شود(2). مثلا در روایات بیان می شود که خداوند ما اهل بیت را باب (معرفت و شناخت) خود قرار داد. ما را راه و صراط به سوی خود قرار دادند و ... پس هر کس از پذیرش ولایت ما عدول کند و یا دیگری را برتر از ما بداند، از راه الهی منحرف گشته است و...(3).
راز این که اعمال انسان بدون ولایت اهل بیت پیرفته نمی شود، در آیه شریفه است که می فرماید:
«كسى كه خواهان عزّت است (بايد از خدا بخواهد، چرا كه) تمام عزّت براى خداست،(و بداند که) کلمه پاكيزه به سوى او صعود مى‏ كند، و عمل صالح را بالا مى‏ برد»(4). روایات بیان می کند که مراد خداوند از «کلمات پاکیزه» ولایت ما اهل بیت پیامبر(ص) و ائمه معصومین(ع) می باشد. خداوند هیچ عملی را از منکر ولایت ما نمی پذیرد.(5) پذیرش ولایت آن ها به این معناست که انسان طبق دستور خداوند در آیات متعدد قرآن آن ها را به عنوان افرادی معصوم و پاکیزه و بدون خطا (6) و خلیفه الهی و امام و پرچمدار هدایت انسان به سوی سعادت و کمال بشناسد(7). کلام آن ها را همچون کلام پیامبر و خداوند بپذیرد و اطاعت نماید(8). اطاعت الهی بستر مناسبی برای محقق شدن و شرط تحقق ولایت اهل بیت می باشد. اگر کسی از مسیر اطاعت خداوند خارج شد و صرفا ولایت اهل بیت را به زبان بپذیرد، در عمل این ولایت دردی را از او دوا نمی کند.(9) مصداق ولی همان طور که از روایات متعدد پیامبر اسلام (10) به دست می آید، ائمه معصومین (ع) و دوازده امام معصوم می باشند که به عنوان امام زمان در هر زمان زمام هدایت جامعه و افراد در دست آن ها می باشد.

پی نوشت ها:
1. محسن قرائتی ، اسرار نماز، ص25، مرکز فرهنگی درس هایی از قرآن، 1385ش.
2.ثقة الاسلام كلينى، الكافي، ج1 ، ص217، دار الكتب الإسلامية تهران، 1365ش .
3.همان،ج1،ص 184.
4.فاطر (35) آیه 10.
5.الكافي،ج1، ص 430.
6.احزاب (33) آیه 33.
7.مائده (5) آیه 55.
8.نساء(4) آیه 59.
9. الكافي، ج 2 ، ص 75 .
10. حویزی ،تفسیر نور الثقلین ،ج1 ،ص 499 ، نشر اسماعیلیان، قم،1415ق.

دختر و پسر نامحرم در هر محیطی که باشند، واجب است حریم ارتباط با همدیگر را رعایت کنند،ارتباط دختر از طریق صحبت کردن به مقدار ضرورت و نیاز آن هم بدون قصد لذت اشکال ندارد، اما ارتباط غیر متعارف و یا با قصد لذت حرام است.
نگاه کردن به دست و صورت نامحرم با قصد لذت و نگاه به مو و سایر قسمت های بدن نامحرم هر چند بدون قصد لذت باشد ،حرام است. صحبت های تحریک کننده و حرکات تحریک کننده و غیر متعارف و شوخی کردن های تحریک کننده بین دختر و پسر نامحرم در هر جا که باشد ،حرام است.
در رعایت محدوده نامحرم بودن . در هر جا که باشند ، وظیفه مرد و زن نامحرم آن است که تمام احکام نامحرم بودن را بینشان رعایت نمایند. (1)
دلیل آن این است که غریزه جنسی که از نیرومندترین غرایز در وجود انسان است اگر کنترل نشود مفاسد زیادی به بار می آورد و شاهد آن این است که روابط آزاد دختر و پسر در جوامع غربی و غیر غربی منشا مفاسدی از قبیل :
1ـ افزایش روابط جنسی نامشروع.
2ـ آبستنی‌های ناخواسته.
3ـ ازدیاد غیر قابل کنترل آمار سقط جنین .
4ـ افزایش خانواده‌های تک والدینی.
5ـ روسپیگری:
پدیده شوم روسپی گری به ویژه در بین دختران جوانی که به طور ناخواسته صاحب فرزند نامشروع شده­اند، در جوامع غربی شایع است، زیرا فرزندان ناخواسته، فرصت‌های اشتغال و تحصیل را از مادران گرفته، آنان ناچارند برای تأمین هزینه‌های زندگی و رهایی از فقر، به هر کاری رو آورند.
6ـ گسترش بیماری‌های مقاربتی:
روابط آزاد دختر و پسر، در نتیجه روابط آزاد جنسی، سکوی پرش روسپی گری و افزایش بیماری‌های عفونی و مقاربتی است. در این باره کافی است بدانید : در هر 13 ثانیه یک نفر در آمریکا به ویروس مهلک بیماری ایدز مبتلا می‌شود. قربانیان این ویروس که عمدتاً از طریق بی بند و باری جنسی مبتلا می‌شوند، از این بیماری عفونی هلاک می‌گردند.
آنچه ذکر شد، اشاره به برخی پیامدهای روابط آزاد دختر و پسر پیش از ازدواج است. عوارض دیگری چون جنون،‌عقده‌های روانی، تزاید جنایت و آدم کشی از دیگر نتایج آن روابط است.
به این ترتیب روشن شد که چرا اسلام روابط آزاد دختر و پسر و نگاه و صحبت‌های التذاذی آنان را که منشأ برای روابط بعدی می‌شود، حرام و ممنوع ساخته است.
در این موضوع می‌توانید کتاب‌های زیر را مطالعه کنید:
1ـ جامعه شناسی خانواده،‌از دکتر شهلا اعزازی.
2ـ سیمای زن در جهان ـ امریکا، از مرکز امور مشارکت زنان ریاست جمهوری.
3ـ درّ و صدف، از محمد شجاعی، انتشارات محیی، شهرری.

پی نوشت:
1. امام خمینی، توضيح المسائل ، مسئله 2433؛ و تحرير الوسيله، کتاب نکاح، احکام نظر، مسئله 20. و پاسخ سوال های مورد ابتلا از رهبری، سؤال1.

سلام می خواستم بپرسم استمناء کردن مشکل شرعی دارد یا نه ؟ برای بدن ضرر دارد یا نه ؟ با تشکر .

خودارضایی و استمنا در هر صورت حرام و از گناهان بزرگ است . آسیب های متعددی بر جسم و روان انسان بر جای می گذارد. گاهی به صورت عادت در می آید که ترک آن را بسیار دشوار می کند . آثار و مضرات جسمی و روانی آن بسیار می شود. بنا بر این برای تزکیه نفس سودمند نیست . انسان را از تزکیه باطن و درون از گناه باز می دارد.ازدواج بهترین راه جلوگیری از شهوت است، اگر چه غریزه جنسی به طور طبیعی انسان را به سوی شهوت می کشاند.
امام صادق علیه السلام می فرماید:
استمنا مثل زنا است، یعنی گناه زنا را دارد. (1)
ابی بصیر از امام صادق علیه السلام نقل می کند :
خداوند روز قیامت با سه کس سخن نمی گوید و نظر رحمت به آن ها نمی کند ؛ گناه شان را نمی بخشد و عذاب دردناک برای آن ها می باشد. از جمله کسی که در دنیا استمنا کرده باشد. (2)
در ارتباط های بعدی نام مرجع خود را ذکر کنید.
پی نوشت ها:
1.وسایل الشیعه، ج 14، باب 30 از ابواب النکاح المحرّم و ما یناسبه ، روایت 2.
2.همان، باب 28, روایت 7.
پرسش: آيا استمناء برای بدن ضرر دارد یا نه ؟ با تشکر
پاسخ:
استمنا آثار زيانباري بر جسم و روح و روان وارد مي سازد .
الف. آسيب‏هاى جسمانى‏
1. ضعف و تحليلِ قواىِ جسمانى:‏
كاهش انرژى جسمانى بدن از مضرات مهم و جبران‏ناپذير خودارضايى است. احساس خستگى عارضه طبيعى انزال است. اگر خودارضايى در شبانه روز به دفعات تكرار شود، احساس خستگى در ساعات مختلف همراه انسان است. در نتيجه به مرور زمان ضعف و بى حالى در فرد تثبيت شده و يك طبيعت ثانوى براى او ايجاد مى‏كند. كاهش و تخليه مكرر قواى جسمانى به ضعف عمومى و دائمى بدن و بالاخره به پيرى زودرس مى‏انجامد.
لاغرى، لرزش بدن، پژمردگى، ضعف مفاصل، تشنج، زردى و تيرگى چهره، از نشانه‏ها و عوارض ضعف جسمانى است.
متأسفانه ضعف جسمانى به همين جا ختم نمى‏شود ، بلكه كل بدن را ساقط مى‏كند. شخصى كه مبتلا به اين عمل شوم شود، رفته رفته ضعف شديد در خود احساس كرده، كمر درد او را آزار مي ‌دهد تا اين كه به فلج عمومى بدن مبتلا مي شود.
2. ضعف بينايى:
خود ارضایى به تدريج در نور چشم و قدرت بينايى اثر مى‏گذارد و آن را كاهش مى‏دهد. درجات و شدت ضعف چشم بستگى به درجات و شدت خودارضايى دارد و اين به حدى است كه گاه به نابينايى منجر مى‏شود.
3. آسيب‏پذيرى در برابر بيمارى­ها:
تحليل رفتن قدرت بدن و قواى جسمانى، بستر پذيرش ساير بيمارى‏ها را فراهم مى‏آورد. جسمى كه با خود ارضايى ضعيف شده است ،نمى‏تواند در مقابل ميكروب ها و ويروس ها از خود دفاع كند.
4. آسيب دستگاه تناسلى و ناتوانى‏هاى جنسى و توليد مثل‏:
خودارضايى اثرات مهمى در دستگاه تناسلى از خود برجاى مى‏گذارد. دكتر «هوچنين سون» معتقد است كه عموم ناراحتى‏هاى مربوط به دستگاه تناسلى از آثار خودارضايى است. بعضى از اين اثرات عبارت اند از: تورم غدد وذى‏، تورم كانال نطفه،‏ تورم قسمت پايينى و عقب كانال ادرار، شل شدن عضلات تناسلى‏، خروج بى اختيار منى با كوچك ترين حادثه‏، ارضاى ناكامل جنسى و از دست دادن لذت مقاربت بعد از ازدواج‏، ناتوانى و تأخير توليد مثل به خاطر ضعف مكرر دستگاه تناسلى و انزال زودهنگام‏، بيماري هاى مقاربتى‏، عقيم شدن‏.
5. آسيب مراكز عصبى و غدد در مغز:
در اثر خودارضايى و تحريك زياد، هيپوتالاموس آسيب مى‏بيند. مغز و مراكز حساس ديگر مكرراً دچار كاهش نسبى جريان خون مى‏شوند و از اين طريق آسيب‏هاى جبران‏ناپذير و بر آن ها وارد مى‏شود. تخليه‏هاى مكرر عصبى، موجب ضعف اعصاب مى‏شود. خودارضايى‏هاى مكرر، مركز عصبى را دچار حساسيت و ضعف و خستگى و اختلال مى‏سازد. به گفته يكى از دانشمندان، خود ارضايى موجب ضعف قواى شهوانى و بى رمق و بى جان شدن آن ها مى‏شود.
به طور كلى اختلال قواى بينايى، شنوايى (مثل صداى زنگ در گوش و وز وز كردن) و... از ضعف و اختلال اعصاب است.
6. كم خونى؛
7. كم اشتهايى و مشكلات گوارشى؛
8. كم خوابى و اختلال در خواب؛
9. تنگى نفس؛
10. سر درد و سرگيجه؛
11. پيدايش تغييرات در نخاع و ستون فقرات.
12. همگى از آسيب‏هاى جسمى خودارضايى هستند.
ب. آسيب‏هاى روحى - روانى‏:
1. ضعف حافظه، حواس پرتى و ناتوانى در تمركز فكرى‏:
يكى از پى آمدهاى خودارضايى، ضعف و تحليل قواى جسمانى است . اين به نوبه خود ناشى از اختلال در عملكرد سيستم مغز و اعصاب است. اختلال در اين سيستم موجب مى‏شود كه بخش حافظه كارايى لازم را نداشته باشد. علاوه بر اين، شخصِ مبتلا به خودارضايى به خاطر تمركز در اين عمل و توجه نسبتاً مداوم به موضوعات جنسى، حواس پرت و ناتوان در تمركز فكرى است كه اين خود عامل ديگرى براى كاهش مستمر حافظه است.
از عوامل حفظ و تقويت حافظه آن است كه فرد به كارهاى علمى و فكرى مشغول باشد ،در حالى كه شخص خودارضا از كارهاى علمى و فكرى باز مى‏ماند . اين خود عامل ديگرى براى ضعف حافظه چنين اشخاصى است.
2. اضطراب:
دلهره و دلواپسى از ويژگى‏هايى است كه دائماً فرد خودارضا را رها نمى‏كند. او مرتب با خود درگير است و نمى‏تواند با خود كنار آيد. افكار آشفته، وسواس فكرى، بى ثباتى، درهم ريختگى فكرى دامن گير اوست: «نكند كسى بفهمد»، «كى و چگونه اين كار را تكرار كنم»، «كى مى‏شود نجات پيدا كنم» و... لحظه‏اى آرام و قرار ندارد، سرزنش و تحقير خود به علت ارتكاب گناه، شخصيت او را در هم مى‏كوبد. گاهى تأخير در ترك و اين كه بعد از ترك چه مى‏شود، امان او را مى‏گيرد.
3. افسردگى‏:
بى احساسى و بى تفاوتى، بى نشاطى و بى ذوقى، سستى و گوشه‏گيرى، غم و اندوه، عدم علاقه به امور هنرى، ورزشى، مسائل معنوى و... همگى از نشانه‏هاى بارز و حتمى افسردگى است.
4. پرخاش‏گرى و بداخلاقى‏:
شخصِ خودارضا نسبت به كوچك‏ترين محرك محيطى حساس است، حوصله گفت و گو با ديگران را ندارد، زود رنج است و سريعاً از كوره در مى‏رود، به نور زياد، صدا، رفت و آمد و... حساسيت فوق‏العاده دارد.
5. يأس از زندگى‏:
6. از بين رفتن خلاقيت‏ها، توانايى‏ها و سركوب شدن استعدادها.
7. عدم ميل به تحصيل، مطالعه، تحقيقات علمى و فعاليت‏هاى فكرى.
8. هوس باز و بى‏بند و بار شدن و اعتياد به ارضاى جنسى نامشروع.
9. بى عاطفه، كم رو و خجل.
10. عدم اعتماد به نفس و احساس حقارت، ضعف اراده.
11. از بين رفتن صفاى دل و بى علاقه‏گى نسبت به امور معنوى، مجالس دعا، جماعات و... .
12. احساس گناه، عذاب وجدان.
ج) آسيب‏هاى اجتماعى‏:
خودارضايى يك حس گريز از اجتماع پديد مى‏آورد كه در اثر افراط و تكرار در او ريشه‏دارتر خواهد شد. فرد در گوشه‏اى خود را منزوى و به افكار دور و دراز مى‏پردازد. توجه به لذات شخصى، سبب سستى روابط اجتماعى مى‏گردد و حيات جمعى را دچار مخاطره مى‏سازد. فردِ خودارضا به غير از ميل به انزواجويى در عرصه اجتماعى نيز با مردم جوششى ندارد . از زندگى جمع احساس لذت نمى‏كند. اين جاست كه نه تنها شخصيت اجتماعى و انسانى چنين افرادى تدريجاً متزلزل شده بلكه جامعه نيز از وجود نيرو جوان و پرانرژى محروم گرديده است . در دراز مدت موجب اختلال در نظام اجتماعى مى‏شود.
اين دسته از آسيب‏ها عبارت اند از:
1. بى آبرويى؛
2. مشكلات خانوادگى؛
3. انزواى اجتماعى، طرد شدن از جامعه و مشكل دوست يابى؛
4. مشكلاتى در ازدواج از قبيل: عدم پذيرش در خواستگارى‏، بى ميلى به ازدواج و تأخير در آن‏، بى ميلى به همسر، ناتوانى در مقاربت صحيح و ارضاى جنسى خود و همسر، ناسازگارى خانوادگى‏، سرد بودن كانون خانواده، ناتوانى در برابر مشكلات و سختى‏ها پس از ازدواج‏، طلاق و متزلزل شدن كانون خانواده‏.
5. افت تحصيلى‏،
6. بزهكارى‏،
7. عدم علاقه نسبت به فداكارى و خدمتگزارى به همنوعان و...
8. لذت نبردن از دوستى‏ها و مهر و محبت‏ها در روابط با پدر و مادر، بستگان و دوستان و بالاخره بريدن از آنان،
9. از بين رفتن عزت، پاكدامنى، شرف و حيا،
10. انحطاط و انحراف فكرى و عملى خود و به انحراف كشيدن ديگران،
11. ايجاد خطرات اجتماعى براى خانواده خود و نواميس ديگران،
12. سوء استفاده جنسى و تجاوز به كودكان،
13. ترويج و اشاعه فحشا و منكرات،
14. شيوع بيمارى‏هاى مقاربتى در جامعه،
15. حسادت و بدبينى.
د) آسيب‏هاى معنوى و اخروى‏:
همه آسيب‏هاى سه گانه كه سخن از آن ها به ميان رفت، قابل اصلاح و جبران است. اما آسيب معنوى به اين راحتى قابل جبران نيست. چون
اولاً: آسيب به قلب و دل است كه هيچ کدام از ابعاد وجود آدمى به ارزش، كارايى، حساسيت و لطافت قلب و دل او نيست. به تعبير قرآن و روايات اسلامى، گناه به انسان سرازير مى‏شود و آن را فاسد و از كار مى‏اندازد.
دوّم: اين آسيب فقط دنيوى نيست.

با سلام نقل قولی شنیدم که در آن اعلام بیان شده بود که حضرت علی 60 زن داشته، آیا این ادعا صحت دارد یا خیر؟

با تشکر خواهشا منبعی ذر این زمینه معرفی بفرمایید.

پاسخ:
پرسشگر گرامي با سلام و سپاس از ارتباطتان با اين مركز
اين ادعا هيچ پايه و اساسي ندارد و نمي توان آن را پذيرفت؛ آنچه از متون تاريخي در اين باره مي توان ذكر نمود بدين شرح است.
نخستین همسر آن حضرت، فاطمه زهرا (ع) دخت گرامی پیامبر خدا بوده است. علی (ع) تا زمانی که فاطمه در قید حیات به سر می‏برد با کس دیگری پیمان زناشویی نبست.
پس از وفات فاطمه، آن حضرت با امامه دختر ابو العاص بن ربیع بن عبد العزی بن عبد شمس که فرزند زینب دختر پیامبر بود ازدواج کرد.
ام البنین دختر حزام بن دارم کلابیه، زن دیگری بود که علی (ع) او را به عقد خود درآورد.
پس از ام البنین، آن حضرت با لیلی دختر مسعود بن خالد النهشلیة تمیمه دارمیه ازدواج کرد.
پس از وی با اسماء بنت عمیس خثعمی پیمان زناشویی بست. اسماء تا قبل از شهادت جعفر بن ابی­طالب، همسر
وی بود و پس از شهادت جعفر، ابوبکر او را به ازدواج خود درآورد و چون ابوبکر از دنیا رفت، علی (ع) او را به همسری خویش گرفت.
یکی دیگر از همسران امیر المؤمنین (ع) ام حبیب دختر ربیعه تغلبیه و موسوم به صهبا بوده است . این زن از قبیله «سبی» بود که خالد بن ولید در عین التمر بر آن ها حمله برده و ایشان را به اسیری گرفته بود. خوله دختر جعفر بن قیس بن مسلمه حنفی و یا به قولی دیگر خولة دختر ایاس از دیگر زنان آن حضرت بوده است.
همچنین علی (ع) با ام سعد یا ام سعید دختر عروة بن مسعود ثقفی، نیز مخبأة دختر امری القیس بن عدی کلبی پیمان زناشویی بست. (1)
لازم به یادآوری است که این تعداد از زنان امام علی (ع) همه در یک زمان نبوده اند ؛ چرا که اسلام تعداد همسران را به چهار محدود نموده است. امام علی در هیچ زمان از چهار همسر بیشتر نداشت.
براي آگاهي بيشتر در اين باره مي توانيد به كتاب هاي: الارشاد شيخ مفيد و اعيان الشيعه سيد محسن امين مراجعه نماييد
پی‌نوشت‌ها:
1. الإرشاد في معرفة حجج الله على العباد، شيخ مفيد، ناشر: كنگره شيخ مفيد، مكان چاپ: قم‏،سال چاپ: 1413 ق‏،نوبت چاپ: اول‏، ج‏1، ص 354؛ سیره معصومان، ج 3، ص 15، اثر سید محسن امین ترجمه علی حجتی کرمانی.

صفحه‌ها