دانش تاريخ

رسول گرامی اسلام بارها فرمودند: خداوند به رضایت فاطمه سلام الله علیها راضی می شود و به غضب او غضبناک می شود.
عصمت حضرت زهرا

در این زمینه می توان به ادله قرآنی و روایی مراجعه کرد:

الف ) ادله قرآنی :

ا- حضرت زهرا سلام الله علیها معصوم از هر گناه و بدی

آیه‌ی تطهیر و عصمت اهل‌بیت علیهم‌السلام:
طبق نص صریح قرآن کریم حضرت زهرا سلام الله علیها از زمره معصومین هستند؛ خداوند در سوره‌ی احزاب می‌فرماید: «إِنَّمَا یرِیدُ اللَّهُ لِیذْهِبَ عَنکمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیتِ وَیطَهِّرَکمْ تَطْهِیراً (احزاب 33)» «خداوند می‌خواهد پلیدى و گناه را فقط از شما اهل بیت دور کند و کاملا شما را پاک سازد.»
این آیه در خانه‌ی ام سلمه همسر رسول خدا نازل شده است. و وقتی این آیه نازل رسول الله امیرالمؤمنین و فاطمه و حسن و حسین علیهم السلام را فرا خواندند و عبای خود را برآنها پوشاند و خود داخل آن شد و فرمود خدایا اینها اهل بیت من هستند که تو درباره آنها به من وعده داده‌ای، خدایا پلیدی را از آنها برطرف فرما و آنها را از هر رجس و ناپاکی تطهیر نما. ام‌سلمه عرض کرد یا رسول الله آیا من نیز با آنها هستم. رسول خدا فرمود ای ام‌سلمه من تو را بشارت به خیر و خوبی میدهم . (ولی جزء‌ آنها نیستی). (1)
طبق این آیه‌ی شریفه حضرت زهرا سلام الله علیها از کسانی هستند که خداوند آنها را از هر عیب و بدی و رجس و ناپاکی و گناه و پلیدی پاک کرده است، یعنی خداوند ایشان را تطهیر کرده است و ایشان هستند که معصوم از هر گناه و بدی هستند.

2- حضرت زهرا سلام الله علیها برترین زن عالم:

از طرف دیگر مقام ایشان از همه‌ی زنان عالم برتر است، خداوند در سوره آل عمران آیه 61 می‌فرماید: «قُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَکمْ وَنِسَاءَنَا وَنِسَاءَکمْ وَأَنْفُسَنَا وَأَنْفُسَکمْ ثُمَّ نَبْتَهِل فَنَجْعَلْ لَعْنَةَ اللّهِ عَلَى الْکاذِبِینَ»
«به آنها بگو: بیایید ما فرزندان خود را دعوت کنیم، شما هم فرزندان خود را؛ ما زنان خویش را دعوت نماییم، شما هم زنان خود را؛ ما از نفوس خود دعوت کنیم، شما هم از نفوس خود؛ آنگاه مباهله کنیم؛ و لعنت خدا را بر دروغگویان قرار دهیم.»

همه راویان و محدثین شیعه و سنی در این مساله اتفاق نظر دارند و می‌گویند که این آیه شریفه در حق پیامبر و حضرت علی و حضرت زهرا و حسنین علیهم‌السلام نازل شده است. مسیحیان پس از مذاکره با پیامبر در باره عقاید باطل مسیحیت‏حاضر به پذیرش اسلام نشدند، ولى آمادگى خود را براى مباهله اعلام کردند.
وقت مباهله فرا رسید. پیامبر ازمیان تمام بستگان، خویشاوندان، همسران و اصحاب خود فقط چهار نفر را انتخاب کردند تا در این حادثه تاریخى شرکت کنند واین چهار تن جز حضرت على و حضرت فاطمه وحسن وحسین - علیهم السلام – نبودند. (2)
طبق آیه‌ی مباهله، حضرت علی علیه السلام به منزله‌ی نفس پیامبر(صلی‌الله‌وعلیه‌وآله وسلم) و حسنین به منزله‌ی فرزندان پیامبر (صلی‌الله‌وعلیه‌وآله وسلم) هستند. نکته قابل توجه این است که با وجود اینکه رسول الله مأمور بودند که زنان خود را برای مباهله دعوت کنند ولی می‌بینیم که تنها و تنها، یگانه فرزند خویش یعنی حضرت زهرا سلام الله علیها را همراه خود می‌برند، و از بین تمام مردان فقط امیرالمؤمنین علی علیه السلام را همراه خود می‌برند که اینها بیانگر این است که اولا اهل‌بیت پیامبر، همسران ایشان نیستند، بلکه امیرالمؤمنین، حضرت زهرا و حسنین علیهم‌السلام هستند و ثانیا حضرت زهرا سلام الله علیها مقامشان از همه‌ی زنان برتر است، زیرا اگر کسی افضل ازایشان بودند، حتما پیامبر اکرم او را همراه خود به مباهله می‌برد.

3- حضرت زهرا سلام الله علیها الگوی عالمیان:

امام حسن و امام حسین (علیهما‌السّلام) بیمار شدند. پیامبر گرامی‌ (صلی‌الله‌وعلیه‌وآله وسلم) با جمعی از یارانشان به عیادت دو نوه خود آمدند. در آن دیدار، رسول خدا (صلی‌الله‌وعلیه‌وآله) به حضرت امیر (علیه‌السّلام) فرمودند: «علی جان اگر برای شفا یافتن و بهبودی فرزندانت می‌توانستی نذری کنی، خدا از سر مهر و کرامت آنان را سلامت ارزانی می‌داشت»
امیرالمؤمنین (علیه‌السّلام) در همان لحظه با خدایش عهد بست و نذر نمود که اگر دو فرزندش سلامتی یابند سه روز روزه بدارد. از پی حضرت علی (علیه‌السّلام)، حضرت زهرا (علیها‌السلام) نیز نذر کرد و آن گاه «فضه» خادمۀ ایشان همان نذر را نمود.
چیزی نگذشت که هر دو شفا یافتند و اهل بیت (علیهم‌السّلام) برای وفای به نذر آماده شدند؛ اما در خانه غذایی برای روزه‌داری یافت نمی‌شد. امام علی (علیه‌السّلام) سه صاع جو تهیه نمود. حضرت زهرا (علیها‌السلام)، یک سوم آن را آرد کرد و نان پخت. هنگام افطار، مسکینی بر در خانه آمد و گفت: «سلام بر شما ای خاندان محمد (صلی‌الله‌وعلیه‌وآله)، مستمندی از مستمندان مسلمین هستم. غذایی به من بدهید. خداوند به شما از غذاهای بهشتی مرحمت کند».
آن‌ها همگی مسکین را بر خود مقدم داشتند و سهم خود را به او دادند در حالی که چیزی جز آب نداشتند. روز دوم را هم‌‌چنان روزه گرفتند. موقع افطار وقتی که نان جو را برای غذا آماده کرده بودند، یتیمی‌بر در خانه آمد. این بار نیز ایثار کردند و غذای خود را به او دادند و بار دیگر با آب افطار کردند. روز بعد را نیز روزه گرفتند. به هنگام غروب اسیری بر در خانه آمد. باز سهم غذای خود را به او دادند. پس از انجام نذر هنگامی‌که صبح شد حضرت امیر (علیه‌السّلام) در حالی که دست دو پسر بزرگوارش را گرفته بود به خدمت پیامبر اکرم (صلی‌الله‌وعلیه‌وآله) رسید. هنگامی‌که پیامبر آن‌ها را مشاهده کردند، دیدند از شدت گرسنگی می‌لرزند. پیامبر اشک ریختند و فرمود: «این حالی را که در شما می‌بینم برای من بسیار گران است»
سپس برخاستند و با آن‌ها حرکت کردند. هنگامی‌که وارد خانه حضرت زهرا (علیها‌سلام) شدند ایشان را در محراب عبادت دیدند در حالی که از شدت گرسنگی ضعیف شده و چشمهایش به گودی نشسته بود. پیامبر گرامی‌(صلی‌الله‌وعلیه‌وآله) اندوهگین شدند. در همین هنگام جبرئیل امین نازل شد و گفت: «ای محمد این سوره را بگیر. خداوند با چنین خاندانی به تو تهنیت می‌گوید» سپس سوره «هل أتی » «انسان یا دهر» را بر او خواند.
نقل شده است که از آیه 5 تا آیه22 این سوره در مورد اهل بیت علیهم‌السلام نازل شده است.
«إِنَّ الْأَبْرَارَ یشْرَبُونَ مِن کأْسٍ کانَ مِزَاجُهَا کافُوراً * عَیناً یشْرَبُ بِهَا عِبَادُ اللَّهِ یفَجِّرُونَهَا تَفْجِیراً * یوفُونَ بِالنَّذْرِ وَیخَافُونَ یوْماً کانَ شَرُّهُ مُسْتَطِیراً * وَیطْعِمُونَ الطَّعَامَ عَلَى‏ حُبِّهِ مِسْکیناً وَیتِیماً وَأَسِیراً * إِنَّمَا نُطْعِمُکمْ لِوَجْهِ اللَّهِ لاَ نُرِیدُ مِنکمْ جَزَاءً وَلاَ شُکوراً * إِنَّا نَخَافُ مِن رَبِّنَا یوْماً عَبُوساً قَمْطَرِیراً * فَوَقَاهُمُ اللَّهُ شَرَّ ذلِک الْیوْمِ وَلَقَّاهُمْ نَضْرَةً وَسُرُوراً * وَجَزَاهُم بِمَا صَبَرُوا جَنَّةً وَحَرِیراً * مُتَّکئِینَ فِیهَا عَلَى الْأَرَائِک لاَ یرَوْنَ فِیهَا شَمْساً وَلاَ زَمْهَرِیراً * وَدَانِیةً عَلَیهِمْ ظِلاَلُهَا وَذُلِّلَتْ قُطُوفُهَا تَذْلِیلاً * وَیطَافُ عَلَیهِم بِآنِیةٍ مِن فِضَّةٍ وَأَکوَابٍ کانَتْ قَوَارِیرَا * قَوَارِیرَا مِن فِضَّةٍ قَدَّرُوهَا تَقْدِیراً * وَیسْقَوْنَ فِیهَا کأْساً کانَ مِزَاجُهَا زَنجَبِیلاً * عَیناً فِیهَا تُسَمَّى‏ سَلْسَبِیلاً * وَیطُوفُ عَلَیهِمْ وِلْدَانٌ مُخَلَّدُونَ إِذَا رَأَیتَهُمْ حَسِبْتَهُمْ لُؤْلُؤاً مَنثُوراً * وَإِذَا رَأَیتَ ثَمَّ رَأَیتَ نِعِیماً وَمُلْکاً کبِیراً * عَالِیهُمْ ثِیابُ سُندُسٍ خُضْرٌ وَإِسْتَبْرَقٌ وَحُلُّوا أَسَاوِرَ مِن فِضَّةٍ وَسَقَاهُمْ رَبُّهُمْ شَرَاباً طَهُوراً * إِنَّ هذَا کانَ لَکمْ جَزَاءً وَکانَ سَعْیکم مَشْکوراً»
«به یقین ابرار (و نیکان) از جامى مى‏نوشند که با عطر خوشى آمیخته است، * از چشمه‏اى که بندگان خاص خدا از آن مى‏نوشند، و از هر جا بخواهند آن را جارى مى‏سازند * آنها به نذر خود وفا مى‏کنند، و از روزى که شر و عذابش گسترده است مى‏ترسند، * و غذاى (خود) را با اینکه به آن علاقه دارند، به «مسکین‏» و «یتیم‏» و «اسیر» مى‏دهند * (و مى‏گویند:) ما شما را بخاطر خدا اطعام مى‏کنیم، و هیچ پاداش و سپاسى از شما نمى‏خواهیم * ما از پروردگارمان خائفیم در آن روزى که عبوس و سخت است * خداوند آنان را از شر آن روز نگه مى‏دارد و آنها را مى‏پذیرد در حالى که غرق شادى و سرورند * و در برابر صبرشان، بهشت و لباسهاى حریر بهشتى را به آنها پاداش مى‏دهد * این در حالى است که در بهشت بر تختهاى زیبا تکیه کرده‏اند، نه آفتاب را در آنجا مى‏بینند و نه سرما را * و در حالى است که سایه‏هاى درختان بهشتى بر آنها فرو افتاده و چیدن میوه‏هایش بسیار آسان است * و در گرداگرد آنها ظرفهایى سیمین و قدحهایى بلورین مى‏گردانند * ظرفهاى بلورینى از نقره، که آنها را به اندازه مناسب آماده کرده‏اند * و در آنجا از جامهایى سیراب مى‏شوند که لبریز از شراب طهورى آمیخته با زنجبیل است، * از چشمه‏اى در بهشت که نامش سلسبیل است * و بر گردشان نوجوانانى جاودانى مى‏گردند که هرگاه آنها را ببینى گمان مى‏کنى مروارید پراکنده‏اند * و هنگامى که آنجا را ببینى نعمتها و ملک عظیمى را مى‏بینى * بر اندام آنها لباسهایى است از حریر نازک سبزرنگ، و از دیباى ضخیم، و با دستبندهایى از نقره آراسته‏اند، و پروردگارشان شراب طهور به آنان مى‏نوشاند * این پاداش شماست، و سعى و تلاش شما مورد قدردانى است»

خداوند در این آیات مقامات اهل‌بیت علیهم‌السلام را بیان می‌کند.

ب) ادله روایی :

ادله روایی بسیارند اما مشهور ترین آنها :
رسول گرامی اسلام بارها فرمودند: «إنّ الله یرضی لِرِضا فاطمه و یغضب لِغَضَبِها » «خداوند به رضایت فاطمه سلام الله علیها راضی می شود و به غضب او غضبناک می شود.»(3)
همچنین در حدیثی دیگر فرمودند: «هر کس فاطمه‌سلام‌الله‌علیها را خشنود سازد، پیامبر (صلی‌الله‌وعلیه‌وآله) را خشنود ساخته و هر کس او (سلام الله علیها) را خشمگین کند، پیامبر‌(صلی‌الله‌وعلیه‌وآله) را غضبناک نموده است»

پی نوشت:
1- ر. ك :صحيح مسلم جلد 4/1883 ، مستدرك حاكم ج 2/416 ، تفسيرطبري 22ص 5 و شواهد التنزيل ج 2/39 ،‌مسند احمد بن حنبل ج 4/107 و اسد الغابه ج 2/12 و تفسير فخر رازى جلد 6 ص 783 آمده است . كه البته در برخي روايات آمده است كه در منزل ام المؤمنين عايشه اين آيه نازل شد ولي قدر مسلم اين است كه اين آيه درمورد اميرالمؤمنين و حضرت زهرا و حسنين است.
2- ر. ك : تفسير كبير فخر رازي 8/85 ، مسند احمد بن حنبل 3/97 حديث 1608،‌ صحيح ترمذي 4/293 حديث 3085 و ....
3- رجوع كنيد به : صحيح بخاري كتاب الخمس 4/96 ، و باب غزوه خيبر 5/177، مستدرك حاكم نيشابوري 3 / 167 حديث 4730، الاصابه عسقلاني 4/375، صواعق ابن حجر ص 105، كنز العمّال: 12 / 111 حديث 34238 و 13 / 674 حديث 37725؛

اگر علی علیه‌السلام برای احقاق حق دست به شمشیر می برد، مسلما جنگ دامنه داری پدید می آمد که پایان آن چیزی جز از بین رفتن زحمات پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله نبود.
غصب خلافت, سکوت حضرت علی

در پاسخ به این سوال باید به چند نكته توجه کرد:
نكته اول اینكه حقایق تاریخی را با این‌گونه سؤالات نمی‌توان زیر سؤال برد. این سؤال مانند این است كه بگوییم با وجود اینكه پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله از حضرت علی علیه‌السلام شجاع تر بود ولی چرا به كسانی كه به او سنگ می‌زدند و فضولات حیوانات را بر سر او می‌ریختند و توهین می‌كردند با مهربانی رفتار می‌كرد و در مقابل آنان سكوت می‌كرد، پس چون كسی جرأت این كار را نداشته، سنگ زدن به پیامبر جریانی دروغ است!
دوم اینكه به راستی چرا هنگامی كه ‌سمیه (مادر عمار) را در مقابل چشمان پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله آنقدر شكنجه كردند كه شهید شد، رسول گرامی‌اسلام صلی‌الله‌علیه‌وآله شمشیر نكشیدند و ابوجهل و یاران او را نكشتند؟ به راستی چرا پس از اینكه چندین نفر از مسلمانان زیر شكنجه مشركین شهید شدند حضرت رسول صلی‌الله‌علیه‌وآلهامر به هجرت نمودند؟ چرا امر به جنگ ومقابله نكردند؟ آیا جز این است كه ایشان یار و یاوری نداشتند؟ حضرت علی علیه السلام هم در واقعه شهادت حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها به همین دلیل دست به شمشیر نبردند.
آری در واپسین روزهای زندگی پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله، چند تن از سران قبایل عرب، ادعای پیغمبری کردند. پس از انتشار خبر رحلت آن حضرت، شمار آنان بیشتر شد. افزون بر آن، شمار زیادی از قبایل عرب به بهانه های گوناگون شورش کرده، از اطاعت دولت مدینه سرپیچیدند. کار چهار تن از پیامبران دروغین، بسیار بالا گرفت و مناطق زیادی چون یمن، یمامه، عمان، نجد و... را تصرف کردند. اسود عنسی در یمن، مسیلمه کذاب در یمامه، طلیحه اسدی در نجد و سجاح در قبیله بنی حنیفه به آنها پیوستند. کار این پیغمبران دروغین و قبایل شورشی آن اندازه بالا گرفت که سراسر جزیرة العرب آن روز، آشفته شد و از کنترل دولت مدینه خارج شد. و تنها مکه، طائف و مدینه به اسلام وفادار ماندند. خطر آن قدر جدی بود که حتی مدینه نیز در خطر بود و شب و روز، بر راه های ورودی و کوچه ها، پاسبانی می‌دادند تا غافلگیر نشوند.(1)
در چنین اوضاعی، پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله از دنیا رفت و عده‌ای غاصبانه بر مسند خلافت نشستند.
همچنین علاوه بر خطرات موجود از طرف پیامبران دروغین، مشکلات داخلی و خارجی دیگری نیز وجود داشت. روشن است که وقتی رهبر یک حرکت بزرگ تاریخی که بنیان های جامعه آن روز را زیر و رو کرده و اندیشه و نظامی نوین برقرار نموده، از میان می‌رود، بهترین شرایط برای حرکت‌های ارتجاعی و ضد تکاملی فراهم می‌آید. حال اگر در داخل امت و در بین سران آن نیز درگیری بوجود آید، روشن است که امور آن جامعه و امت هیچ گاه به سامان نخواهد رسید و چه بسا، نتایج همه حرکت های قبلی نیز از دست برود. در صدر اسلام نیز دقیقا همین شرایط پدید آمد. دشمنان خارجی حرکت عظیم اسلام، همانند روم و ایران آن زمان، از یک سو و مخالفان و عناصر ارتجاعی داخلی از سوی دیگر، منتظر فراهم آمدن شرایطی بودند تا نهال نو رسته اسلام را از بیخ بر کنند. اگر فرضا علی علیه‌السلام برای احقاق حق دست به شمشیر می برد، مسلما جنگ دامنه داری پدید می آمد که پایان آن چیزی جز از بین رفتن زحمات پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله نبود.

پی نوشت:
1- تاریخ طبری، حوادث سال 11 هجری

فلسفه آفرینش‌، رسیدن‌ فیض‌ و رحمت‌ کامل‌ به‌ موجودات‌ است‌ و تنها انسان‌ کامل‌ است‌ که‌ شایستگی‌ در یافت‌ کامل‌ترین‌ فیض‌ الهی‌ را دارد
لولاک لما خلقت الافلاک

در بعضی‌ از کتاب‌ها آمد است‌: "تمام‌ خلقت‌ به‌ خاطر پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله بود و آفرینش‌ پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله به‌ خاطر حضرت‌ فاطمه‌ سلام‌الله‌علیها است‌. اگر فاطمه سلام‌الله‌علیها‌ نبود، پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله و علی‌ علیه‌السلام خلق‌ نمی‌شدند" آیا این‌ درست‌ است‌؟ اگر درست‌ است، پس‌ حضرت‌ زهرا بر پیامبر برتری‌ دارد؟

پاسخ:

فاطمه‌ زهرا سلام‌الله‌علیها سیده‌ زنان‌، و دریای‌ بی‌ کران‌ دانش‌، آینه کمال‌، نمونه‌ عینی‌ خلوص‌ در بندگی‌ جلوه تمام‌ و کمال‌ اسماء اللّه‌، و تجلی‌ لطف‌ بی‌ کران‌ خداوند است‌. زهرای‌ اطهر سلام‌الله‌علیها دارای‌ مقامی‌ است‌ که‌ برای‌ احدی‌ غیر از حضرات‌ معصومین‌ علیهم‌السلام قابل‌ درک‌ نیست‌، و آن‌ مقام‌ شامخ‌ عصمت‌ و ولایت‌ کلیه‌ است‌.
مطلبی‌ که‌ در سؤال‌ مطرح‌ شده‌، در کتاب‌ "فاطمه‌ بهجة‌ قلب‌ المصطفی‌" آمده‌ است‌: "عن‌ اللّه‌ تبارک‌ و تعالی‌: یا أحمد، لولاک‌ لما خلقتُ الافلاک‌ و لولا علی لما خلقتُک‌ و لو لا فاطمه‌ لما خلقتکما؛ [1]أی‌ احمد، اگر تو نبودی‌، افلاک‌ را خلق‌ نمی‌کردم‌، و اگر علی‌ نبود، تورا خلق‌ نمی‌کردم‌ و اگر فاطمه‌ نبود، شما را خلق‌ نمی‌کردم‌"
توجیه‌ این‌ حدیث‌ قدسی‌ (البته‌ این‌ حدیث‌ به‌ این‌ عبارت‌ در کتب‌ معتبر نیامده) این‌ است‌ که‌ فلسفه آفرینش‌، رسیدن‌ فیض‌ و رحمت‌ کامل‌ به‌ موجودات‌ است‌ و تنها انسان‌ کامل‌ است‌ که‌ شایستگی‌ در یافت‌ کامل‌ترین‌ فیض‌ الهی‌ را دارد. از آن‌ جای‌ که‌ وجود مقدس‌ فاطمه‌ سلام‌الله‌علیها سر چشمه‌ و منشأ وجود یازده‌ امام‌ معصوم‌ است‌، در این‌ حدیث‌ قدسی‌ محور قرار گرفته‌ است‌، یعنی‌ اگر فاطمه‌ سلام‌الله‌علیها نبود، هدف‌ از خلقت‌ که‌ وجود انسان‌ کامل‌ و خلیفه‌ و حجت‌ الهی‌ روی‌ زمین‌ تا ابد است‌ حاصل‌ نمی‌شد و این‌ به‌ معنی‌ برتری‌ حضرت‌ زهرا سلام‌الله‌علیها از رسول‌ اکرم‌ صلی‌الله‌علیه‌وآله نمی‌باشد، بلکه‌ بدین‌ معنی‌ است‌ که‌ ادامة‌ انوار مقدس‌ معصومین‌ علیهم‌السلام به‌ وسیلة‌ دخت‌ گرامی‌ پیامبر اسلام‌ صلی‌الله‌علیه‌وآله است‌.
به‌ عبارت‌ دیگر: غایت‌ خلقت‌، انوار پاک‌ چهارده‌ معصوم‌ علیهم‌السلام است‌ و همه‌ این‌ بزرگواران‌ نَفس‌ و نور واحد هستند، چنان‌ که‌ در آیة‌ مباهله‌، [2] خدا از علی‌ علیه‌السلام به‌ عنوان‌ نفس‌ نبی‌ صلی‌الله‌علیه‌وآله یاد کرده‌ است‌. رسول‌ خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله فرمود: "خدا من‌، علی‌، فاطمه‌، حسن‌ وحسین‌ را از یک‌ نور آفرید". [3] لیکن‌ چون‌ فاطمه‌ واسطه فیض‌ یازده‌ اختر آسمان‌ ولایت‌ و امامت‌ است‌، خدا خطاب‌ به‌ حضرت‌ محمد صلی‌الله‌علیه‌وآله فرموده‌:  "اگر فاطمه‌ نبود، شما  را خلق‌ نمی‌کردم"  زیرا آن‌ جریان‌ نور مقدس‌ پیامبر از طریق‌ فاطمه‌ ادامه‌ یافته‌ و تا قیام‌ قیامت‌ بر قرار و ثابت    است‌. و فاطمه‌ سلام‌الله‌علیها وحدت‌ بخش‌ انوار پاک‌ و مرکز دایره وجود است‌.
و از آنجا که  هدف رسالت، هدایت بشر و به کمال رساندن انسان‌ها است و تلاش پیامبر(ص) و رسالت او جز با استمرار امامت ممکن نبود و حلقه اتصال میان نبوت و امامت، فاطمه زهرا (سلام الله علیها) بود، اینها هدف نهایی خلقت هستند و وجود آنان به خلقت معنا می‌دهد.
براساس روایات، چهارده معصوم علیهم‌السلام همه "یک نور"اند. [4] یعنی، آنان در مقام وحدت نوری، کثرتی ندارند تا یکی اول و دیگری دوم باشد. این که در زیارت جامعه می‏خوانیم: "وان ارواحکم و طینتکم واحده" [5]؛ اشاره به همین حقیقت دارد که چهارده معصوم علیهم‌السلام "یک نور"اند و در این جهت با هم اتحاد دارند.
از این‏ رو این که در بعضی از روایات، اولین مخلوق نور حضرت محمد صلی‌الله‌علیه‌وآله و در پاره‏ای روایات نور رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله و ائمه هدا علیهم‌السلام مطرح شده است؛ [6] نباید پنداشت که این روایات بر کثرت و غیریت این انوار، دلالت دارد. امام باقر علیه‌السلام می‌‏فرماید:
"یا جَابِرُ إِنَّ اللَّهَ أَوَّلَ مَا خَلَقَ خَلَقَ مُحَمَّداً وَ عِتْرَتَهُ الْهُدَاةَ الْمُهْتَدِینَ فَکانُوا أَشْبَاحَ نُورٍ بَینَ یدَی اللَّهِ قُلْتُ وَ مَا الْأَشْبَاحُ قَالَ ظِلُّ النُّورِ أَبْدَانٌ نُورَانِیةٌ بِلَا أَرْوَاحٍ وَ کانَ مُؤَیداً بِرُوحٍ وَاحِدٍ وَ هِی رُوحُ الْقُدس " [7]
ای جابر! اول مخلوقی که خداوند خلق فرمود، محمد و عترت هدایت شده آن حضرت بودند. پس آنان اشباح نور در برابر خداوند بودند. جابر می‏گوید: به حضرت عرض کردم، اشباح چیست؟ فرمود: سایه نور، بدن‏های نوری بدون روح که مؤید به یک روح یگانه و واحد بودند و آن روح القدس بود...".
این روایت، به روشنی حکایت‏گر این حقیقت است که روح آنها در عین این که یک حقیقت و موجود واحد است، حقیقت همه چهارده معصوم است؛ یعنی، هم حقیقت رسول الله صلی‌الله‌علیه‌وآله است و هم حقیقت تک‏تک اهل‏بیت آن حضرت و در عین یکی بودن، متعدد هم هستند و همه، ظهورات روح واحد و حقیقت واحد می‏باشند. این روایت، با صراحت کامل می‏فرماید: آنان ابدان نوری بودند که ارواح متعدد نداشتند؛ بلکه مؤید به یک روح بودند و آن عبارت است از "روح القدس" و به روشنی به این نکته اشاره دارد که حقیقت روح و جان همه، یکی بود و ظهورات (که ابدان نوری و یا اشباح نوری‏اند) متعدد بود.
بر این اساس، روایتی که مطرح فرمودید، دلالت ندارد بر این که عدم خلق جهان، به صورت انحصاری، متوقف بر حضرت علی علیه‌السلام و حضرت فاطمه سلام‌الله‌علیها باشد؛ بلکه از آن جا که همه چهارده معصوم، "نور واحد"اند، این روایت اشاره به همان حقیقت نوری دارد که آنان در آن وحدت دارند.
به عبارت دیگر، هر چند در این حدیث، به ظاهر به نور (روحی و بدنی) حضرت علی علیه‌السلام و حضرت فاطمه سلام‌الله‌علیها اشاره شده است؛ ولی به دلیل وحدت نوری چهارده معصوم، گویا این حدیث می‏خواهد بگوید: اگر شما چهارده معصوم نبودید، جهان را خلق نمی‏کردیم. به بیان سوم، ظاهر این روایت خطاب به آن دو عزیز است؛ ولی به دلیل وحدت آن دو با دوازده معصوم دیگر، مقصود حقیقتی است که همه آنان در آن اتحاد داشته و هیچ گونه تعداد کثرتی ندارند تا بحث رتبه و تقدم و تأخر پیش آید.

پی نوشت:

[1]. احمد رحمانی‌ همدانی‌، الفاطمة‌ الزهراء بهجة‌ قلب‌ المصطفی‌،موسسه البدر، طبعه الاولی ، 1369 ه ش ، ص‌9، به‌ نقل‌ ازکشف‌ اللئالی‌، صاحب‌ بن‌ عبدالوهاب‌ بن‌ العرندس‌.
[2]. آل‌ عمران‌ (3) آیه‌ 61.
[3] . علامه مجلسى، بحار الانوار، ، مؤسسة الوفاء بیروت - لبنان، 1404 هجرى قمری ، ج‌27، ص‌131.
[4]. همان، ج 36، ص 281 .
[5]. شیخ عباس قمی ، مفاتیح الجنان زیارت جامعه کبیره.
[6]. علامه مجلسى،  بحارالانوار،ج 1، ص 97.
[7].  همان، ج 15 ، ص 2.

برخی از تاریخ نویسان اهل تسنن حادثه یورش به خانه وحی را نیمه روشن و برخی تا حدی روشن بیان نموده‏‌اند
یورش به خانه وحی

برخی از تاریخ نویسان اهل تسنن حادثه یورش به خانه وحی را نیمه روشن و برخی تا حدی روشن بیان نموده‏‌اند که به نمونه‌هایی اشاره می‌‏شود:
مصادر اول: طبری: او که نسبت ‏به خلفا تعصب خاصی دارد، به این مقدار اعتراف می‏‌کند: « اتی عمر بن خطاب منزل علی فقال: لاحر قن علیکم او لتخرجن الی البیعة» «عمر بن خطاب در برابر خانه علی علیه السلام قرار گرفت و گفت: براستی [خانه را] بر روی شما به آتش می‏کشم و یا اینکه شما برای بیعت خانه را ترک گویید»
ابن قتیبه دینوری: این نویسنده گامی فراتر رفته، می‏‌گوید: خلیفه نه تنها تهدید کرد، بلکه دستور داد که در اطراف خانه هیزم جمع کنند و افزود: «به خدایی که جان عمر در دست اوست! یا باید خانه را ترک کنید و یا اینکه خانه را آتش زده و می‏سوزانم» «وقتی به او گفته شد که دختر گرامی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله، فاطمه در خانه است، گفت: «هر چند فاطمه در آن باشد»(1)
ابن عبد ربه اندلسی می‏گوید: خلیفه به عمر ماموریت داد که متحصنان را از خانه بیرون کشد و اگر مقاومت کردند با آنان نبرد نماید، از اینرو عمر آتشی آورد که خانه را بسوزاند «فاقبل بقبس من النار علی ان یضرم علیهم الدار» در این موقع با فاطمه علیها السلام روبرو گردید، آن حضرت فرمود: فرزند خطاب! آمده‏ای خانه ما را به آتش بکشی؟ وی گفت: آری، مگر اینکه بسان دیگران با خلیفه بیعت نمایید.(2)
شبیه اعترافات فوق را ابوالولید محب الدین محمد بن شخته الحنفی قاضی حنفیها در حلب متوفای سال 815 دارد.(3)
ابی خیزرانه در کتاب غرر نیز چنین مطالبی دارند.(4) و همچنین ابن واضح یعقوبی (5)، عمر رضا کحاله در کتاب «اعلام النساء» و ابراهیم بن عبدالله یمنی در کتاب «الاکتفاء» و ... این امور را ذکر کرده‏‌اند.
مصادر دوم: گروهی از تاریخ نویسان اهل سنت ‏به آخرین مرحله از جسارت به خانه زهرا علیها السلام نیز اعتراف نموده‌‏اند، و صریحا گفته‏‌اند که عمر خانه علی علیه السلام و زهرا علیها السلام را آتش زد. از جمله:
محمد بن عبدالکریم بن احمد شافعی، معروف به شهرستانی (579 – 548)، از ابراهیم بن سیار بن هانی، معروف به نظام، متوفای سال 231 - که از اعاظم شیوخ معتزله و استاد جاحظ بوده است - نقل کرده است که گفت: «... وکان عمر یصبح احرقوها بمن فیها وما کان فی الدار غیر علی وفاطمة والحسن والحسین علیهم السلام، و عمر بود که فرمان داد خانه را با کسانی که در آن قرار دارند بسوزانند، در حالی که در خانه جز علی و فاطمه و حسن و حسین علیهم السلام کسی نبود»
مصادر سوم: مسعودی گفته است: «فَوَجَّهُوا اِلی مَنْزِلِهِ فَهَجَمُوا عَلَیْهِ وَ اَحْرَقُوا بابَهُ... وَ ضَغَطُوا سَیِّدَةَ النِّساءِ بِالْبابِ حَتّی اَسْقَطَتْ مُحْسِنا؛ پس [عمر و همراهان] به خانه علی علیه‏‌السلام رو کردند و هجوم برده، خانه آن حضرت را به آتش کشیدند؛ با در به پهلوی سیده زنان عالم زدند؛ چنان که محسن را سقط نمود»
نظّام، طبق نقل عبدالکریم بن احمد شافعی شهرستانی (548 - 479 ق.) می‏گوید: «اِنَّ عُمَرَ ضَرَبَ بَطْنَ فاطِمَةَ یَوْمَ الْبَیْعَةِ حَتّی اَلْقَتْ اَلْجَنینَ مِنْ بَطْنِها(6) به راستی عمر در روز بیعت، ضربتی به فاطمه علیهاالسلام وارد کرد که بر اثر آن، جنین خویش را سِقط نمود»
همین قول را اسفرائینی (متوفای 429 ق.)، به نظّام نسبت داده و گفته است که او قائل بود: «اَنَّ عُمَرَ ضَرَبَ فاطِمَةَ وَ مَنَعَ میراثَ الْعِتْرَةِ؛ عمر فاطمه علیهاالسلام را زد و از ارث اهل بیت علیهم‏السلام جلوگیری کرد»(7)
صفدی یکی دیگر از علمای اهل سنّت می‏گوید: «اِنَّ عُمَرَ ضَرَبَ بَطْنَ فاطِمَةَ یَوْمَ الْبَیْعَةِ حَتّی اَلْقَتْ اَلْمُحْسِنَ مِنْ بَطْنِها(8) ؛ به راستی عمر آنچنان فاطمه علیهاالسلام را در روز بیعت زد که محسن را سِقط نمود»
مقاتل بن عطیّه می‏گوید: «ابابکر بعد از آنکه با تهدید و ترس و شمشیر از مردم بیعت گرفت، عمر و قنفذ و جماعتی را به درب خانه علی و زهرا علیهماالسلام فرستاد. عمر هیزم را درِ خانه فاطمه جمع نمود و درب خانه را به آتش کشید، هنگامی که فاطمه زهرا علیهاالسلام پشت در آمد، عمر و اصحاب او جمع شدند و عمر آنچنان حضرت فاطمه علیهاالسلام را پشت در فشار داد که فرزندش را سقط نمود و میخ در به سینه حضرت فرو رفت [و بر اثر آن صدمات] حضرت به (بستر) بیماری افتاد تا آنکه از دنیا رفت»(«اَرْسَلَ عُمَرَ وَ قُنْفُذا وَ جَماعَةً اِلی دارِ عَلیٍّ وَ فاطِمَةَ علیهماالسلام وَ جَمَعَ عُمَرُ الْحَطَبَ عَلی دارِ فاطِمَةَ وَ اَحْرَقَ بابَ الدّارِ وَ لمّا جائَتْ فاطِمَةُ خَلْفَ الْباب تَعَدَّدَ عَمَرُ وَ اَصْحابُهُ وَ عَصَرَ عُمَرُ فاطِمَةَ علیهاالسلام خَلْفَ البابِ حَتّی اَسْقَطَتْ جَنینَها وَ نَبَتَ مِسْمارُ الْبابِ فی صَدْرِها وَ سَقَطَتْ مَریضةً حَتّی ماتَتْ»(9)
طبق نقل علمای اهل سنت، رسول الله صلی‌الله‌علیه‌وآله هم واقعه شهادت حضرت زهرا را پیش‌بینی كرده بودند. جوینی از علمای بزرگ اهل سنت (ذهبی در مورد او می‌گوید امام و پیشوا محدث یگانه و كامل و فخر اسلام و با دیانت و صالح بود.(10))، نقل می‌كند كه رسول خدا فرمودند: «من هر وقت او را می‌بینم یاد آن اتفاقی می‌افتم که بعد از من برایش رخ خواهد داد. گویا می‌بینم که ذلت در خانه وی داخل شده، حرمتش شکسته شده ، حقش غصب گردیده ، از ارثش محروم گردیده ، پهلویش شکسته شده است و فرزند در رحمش سقط شده است در حالیکه صدا می‌زند یا محمداه ولی کسی جواب او را نمی‌دهد... او اول کسی است که از خانواده ام به من خواهد پیوست. او د ر حالی نزد من می‌آید كه اندوهگین و سختی کشیده و غمگین است و کشته (شهید) شده است.(11)

پی نوشت:

1-  الامامة والسیاسة، ج‏2، ص‏12؛ اعلام النساء، ج‏3، ص‏1205
2- عقدالفرید، ج‏4، ص‏260; تاریخ ابی الفداء، ج‏1، ص‏156; اعلام النساء، ج‏3، ص‏1207
3- شرح ابن ابی الحدید، ج‏2، ص‏19 و ج‏1، ص‏134؛ احمد بن یحیی بلاذری متوفای 279 ؛ انساب الاشراف، ج‏1، ص‏586؛ تلخیص الشافی، ج‏3، ص‏76
4- نهج الحق و کشف الصدق، ص‏271
5- تاریخ یعقوبی، ج‏2، ص‏126
6- الملل و النحل، عبدالکریم شهرستانی، ج1، ص57
7- اَلفرقُ بین الفرق، عبدالقاهر الاسفرائینی، ص107
8- الوافی بالوفیات، صفدی، ج5، ص347
9-  الامامة والخلافة، مقاتل بن عطیة، ص160 ـ 16
10- ر.ك تذکرة الحفاظ ج 4 ، ص 1505- 1506 ، رقم 24
11- فرائد السمطین ج2 ، ص 34 و 35

چون آیه‌ی 26 سوره اسراء نازل شد، رسول خدا فاطمه زهرا سلام الله علیها را طلبیدند و فدک را به ایشان بخشیدند
فدک

رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله بعد از آنکه از فتح خیبر بازگشتند خداوند رعب و وحشت را در قلوب اهل فدک که از یهودیان سرسخت بودند افکند، ‌آنها کسی را خدمت رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله فرستادند و با ایشان صلح کردند در برابر اینکه نیمی‌از فدک را به آن حضرت واگذار کنند، پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله هم خواسته‌ی آنها را پذیرفتند و این صلح را امضاء نمودند. به این ترتیب فدک ملک شخصی رسول خدا شد(1)، زیرا طبق صریح آیه‌ی قرآن چیزی را که بدون جنگ به دست مسلمین بیفتند منحصرا حق پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله است.
در سوره‌ی حشر می‌فرماید: «وَما أَفاءَ اللّهُ عَلى رَسُولِهِ مِنْهُمْ فَما أَوْجَفْتُمْ عَلَیهِ مِنْ خَیل وَلا رِکاب وَلکنَّ اللّهَ یسَلِّطُ رُسُلَهُ عَلى مَنْ یشاءُ وَاللّهُ عَلى کلِّ شَیء قَدیرٌ» «وآنچه را خدا از آنان به رسولش بازگردانده چیزى است که شما براى به دست آوردن آن نه اسبى تاختید و نه شترى، ولى خداوند رسولان خود را بر هر کس بخواهد مسلط مى‏سازد و خدا بر هر چیز توانا است» (حشر/6)
از طرف دیگر به فرمان خداوند‌، رسول اکرم این ملک را به حضرت زهرا سلام الله علیها هدیه دادند. مفسر معروف جلال الدین سیوطی در تفسیر در المنثور در ذیل آیه‌ی 26 سوره اسراء «وَآتِ ذَا الْقُرْبَى‏ حَقَّهُ» «حق نزدیکان را به آنها بده» از ابو سعید خدری نقل می‌کند که: چون این آیه نازل شد رسول خدا فاطمه زهرا سلام الله علیها را طلبیدند و فدک را به ایشان بخشیدند.(2)
مورخان بسیاری مثل طبری و ابن اثیر نیز به این ماجرا اشاره کرده اند، حتی امیرمؤمنان علی علیه السلام در نهج البلاغه نامه 45 این موضوع را بیان می‌کنند.

پی نوشت:
1- کتاب الأموال، ج 1، ص 14، باب صنوف الأموال التی یلیها الأئمة للرعیة وأصولها فی الکتاب والسنة؛ نیز رجوع کنید به تفسیر قُرْطُبى، الجامع لأحکام القرآن: 9، الجزء 18، ص 9 ـ 1
2- الدر المنثور سیوطی، ج 5، ص 273/ مسند أبی یعلى، ج 2، ص 334 و ج 2، ص 534

حضرت زهرا سلام الله علیها فدک را ابتدا به عنوان هدیه و هبه ای که از رسول خدا دریافت نمودند مطالبه کردند
فدک

حضرت زهرا سلام الله علیها فدک را ابتدا به عنوان هدیه و هبه ای که از رسول خدا دریافت نمودند مطالبه کردند و پس از ممانعت ابوبکر، فدک و زمین‌های خیبر را به عنوان ارث از غاصبان مطالبه کردند. زیرا رسول خدا علاوه بر فدک اموال دیگری هم داشتند، که آن اموال از طریق ارث به حضرت زهرا سلام الله علیها می‌رسید. بنابراین حضرت زهرا سلام الله علیها، ارث خود را از ابوبکر طلب کردند.(1)
اما ابوبکر گفت، من از پیامبر شنیدم که فرمود «ما پیامبران ارثی از خود نمی‌گذاریم و هر چه که بعد از ما بماند صدقه خواهد بود»
پس از این بود که حضرت زهرا سلام الله علیها خطبه فدکیه را ایراد کردند و در آن فرمودند «...شما اکنون گمان مى‌کنید که ما ارث نمی‌بریم، آیا به دنبال حکم جاهلیت هستید؟ و براى اهل یقین، چه حکمى، نیکوتر از حکم خداوند است؟ اى مسلمانان! آیا بر ارثم مغلوب شدم، اى پسر ابوقحافه! آیا در کتاب خدا هست که تو از پدرت ارث ببری؛ ولى من از پدرم ارث نبرم، همانا سخن دروغ به خدا و رسولش نسبت داده‌ای»(2)
در احتجاجی دیگر (3) ایشان خطاب به ابوبکر فرمودند قرآن می‌گوید: سلیمان از داوود ارث برد «وَوَرِثَ سُلَیمَانُ دَاوُدَ» ( سوره نمل آیه 16) زکریا از خداوند فرزندی طلب کرد که از او و آل یعقوب ارث ببرد. « فَهَبْ لِی مِن لَّدُنک وَلِیاً یرِثُنِی وَیرِثُ مِنْ آلِ یعْقُوبَ وَاجْعَلْهُ رَبِّ رَضِیاً» (سوره مریم آیه 5 و6.)

پی نوشت:
1- صحیح البخاری، ج 4، ص 1481، ح3810، کتَاب الْمَغَازِی، بَاب حدیث بَنِی النَّضِیرِ و ج 6، ص 2474، ح6346، کتَاب الْفَرَائِضِ، بَاب قَوْلِ النبی صلى الله علیه وسلم لَا نُورَثُ ما تَرَکنَا صَدَقَةٌ و نیز صحیح البخاری، ج 3، ص 1360، ح3508، کتاب فضائل الصحابة، بَاب مَنَاقِبِ قَرَابَةِ رسول اللَّهِ (ص) وَمَنْقَبَةِ فَاطِمَةَ علیها السَّلَام
2- ابن اثیر جزرى در کتاب منال الطالب، باب أحادیث الصحابیات، دو خطبه از صدیقه شهیده سلام الله علیها، با موضوع دادخواهى از ابوبکر نقل کرده است.
3- این احتجاج در کتاب الطبقات الکبرى، ج2، ص315 ذکر شده است.

فدک مجموعه‌ای از باغات و مزارعی بود در اطراف مدینه که پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله آن را به صلح از یهودیان خیبر گرفته و به حضرت زهرا ـ سلام الله علیها ـ بخشید
باغ فدک

در منابع تاریخی معتبر آمده فدک مجموعه‌ای از باغات و مزارعی بود در اطراف مدینه که پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله آن را به صلح از یهودیان خیبر گرفته و به حضرت زهرا ـ سلام الله علیها ـ بخشید.(1)
بلاذری می‌نویسد که پیامبر اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ نصف آن جا را به صلح خالصه خویش نمود. بنابر نقل بلاذری از عایشه وقتی که زنان پیامبر در زمان عثمان ارث خود را مطالبه نمودند، عایشه جواب داد: «... انما هذا المال لِآل محمد..»(2)
از این حدیث دو نتیجه مهم حاصل می‌شود؛ اول این که زنان پیامبر جزء آل محمد ـ صلّی الله علیه و آله ـ نیستند، دوم این که فدک را حضرت صلی‌الله‌علیه‌وآله به دخترش فاطمه سلام الله علیها داده بود، چنان که نقل کرده است که فاطمه سلام الله علیها به ابی‌بکر گفت رسول خدا فدک را به من هبه نمود، آن را به من بازگردان..(3)
بلاذری که یکی از علمای اهل سنّت است، چند روایت معتبر در این مورد نقل کرده است که ملک فدک مال رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله بود و پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله از درآمد آن به خاندان خود می‌داد که فاطمه سلام الله علیها آن را از رسول خدا خواست و رسول خدا آن را به فاطمه سلام الله علیها بخشید و همچنین این مورخ نقل نموده است که عمر بن عبدالعزیز آن را به اولاد فاطمه سلام الله علیها برگرداند، چنان که عمر بن عبدالعزیز بعد از رسیدن به خلافت خطبه‌ای خواند و گفت فدک «فیء» رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله بود که آن را به فاطمه ـ سلام الله علیها ـ داد... مأمون نیز آن را طی نامه‌ای به فرزندان فاطمه سلام الله علیها برگرداند و گفت این ملک را رسول خدا به دخترش فاطمه بخشیده است و وارثین او و فرزندانش مالک حقیقی آن هستند(4) و قد کتب امیر المؤمنین (مأمون) الی المبارک الطبری مولی امیر المؤمنین (مامون) یا مره برد فدک علی ورثه فاطمه بنت رسول الله ـ صلّی الله علیه و آله ـ ..(5)
ابن ابی الحدید روایاتی آورده است که دلالت می‌کند پیامبر این ملک را بنابر آیه شریفة «... و آت ذی القربی حقه...» به فاطمه بخشید و هرگز آن حضرت فدک را به عنوان میراث مطالبه ننمود.(6)

پی نوشت:
1- یاقوت حموی، معجم البلدان، بیروت، چاپ اول، 1410، ج4، ص271.
2- ابی الحسن بلاذری، فتوح البلدان، قم، منشورات الارومیه، 1404 ق، ص 44.
3- همان، ص 45.
4-همان، ص 46 ـ 47؛ و ابن اثیر الکامل، بیروت، دار صادر، 1399، ج 2، ص 225.
5- ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، بیروت، 1409، ج 4، ص 84.
6- همان

زینب کبری(س) در تمام مدت اسارت تهجد و نماز شبش تعطیل نشد. در کتاب ریاحین الشریعه آمده است: شب‌زنده‌داری زینب(س) در تمام عمرش ترک نشد حتی شب یازدهم محرم
زینب کبری

پنجم جمادی الاول سال پنجم هجری مصادف است با سالروز ولادت حضرت زینب کبری(س). به همین مناسبت، گذر کوتاهی بر زندگانی گهربار این بانوی بزرگوار داریم:

درباره ولادت حضرت زینب (س) مورخان اقوال گوناگونی را ذکر کرده‌اند.

دو قول مشهور در مورد ولادت ایشان:

نخست؛ پنجم جمادی الاول سال پنجم هجری و دوم؛ برخی نیز سال ششم هجری را سال ولادت ایشان می‌دانند البته اقوال دیگری نیز ذکر شده است.

مادر بزرگوارش حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها و پدرش امیرالمؤمنین علی(ع) است. این بانوی بزرگوار در شهر مدینه تولد یافت. مدت زندگی ایشان با مادرش حضرت زهرا (س)حدود پنج یا شش سال بوده است. زندگی حضرت زینب با مادر در سوم جمادی الثانی سال یازدهم هجری به پایان رسید.

شوهرِ زینب عبدالله بن جعفر پسر عموی بزرگوارش است. او یکی از شخصیت‌های مشهور اسلام و از سخاوتمندان به نام و معروف است. حضرت زینب(س) دارای القاب و کنیه‌های زیادی است. یکی از القاب آن حضرت که در روایات آمده، عقیله یا عقیله بنی‌هاشم است که به معنای زن ارجمند و گرامی در فامیل خود، است.

از دیگر القاب آن حضرت می‌توان صدیقه صغری، عارفه، عالمه، فاضله، کامله، و عابده آل علی را نام برد. حضرت زینب (س) تا زمانی که امیرالمؤمنین در مدینه بود با شوهرش عبدالله بن جعفر در مدینه زندگی کردند و زمانی که امیرالمؤمنین پایتخت حکومت اسلامی را به کوفه منتقل کردند به کوفه نقل مکان کردند.

حضرت زینب(س) در کوفه به ارشاد و تعلیم زنان کوفه اشتغال داشت. حضرت علی(ع) در سال 40 هجری در کوفه به شهادت رسید. بنابراین سن حضرت زینب (س) در این زمان تقریبا 35 سال بود. حدود 10 سال هم بعد از شهادت پدر بزرگوارش با برادرش امام حسن(ع) زیست نمود. امام حسن(ع) در سال 50 هجری به شهادت رسید.

بعد از شهادت امام حسن(ع) 10 سال نیز با برادر دیگرش یعنی امام حسین(ع) زندگی کرد. حضور ده ساله زینب (س) در صحنه زندگی برادرش حسین(ع) پر حادثه‌ترین و رنج‌آورترین دوران زندگی ایشان است. حضرت زینب در طول زندگی با مصائب زیادی روبرو شد. اما حضور ایشان در کربلا و دیدن آن صحنه‌های دلخراش و از دست دادن برادران و فرزندان و فرزندان برادر از همه مصیبت‌ها دردآورتر و ناگوارتر بود چرا که در یک روز همه عزیزانش خصوصاً برادرش امام حسین(ع) را از دست داد.

هنگام مصیبت جانگداز کربلا سن حضرت زینب (س) 55 ساله بود. این بانوی بزرگوار در شب یکشنبه چهاردهم ماه رجب سال 62 هجری رحلت نمود. هر چند اقوال دیگری نیز در مورد ماه وفات ایشان وجود دارد. اما قول مشهور همان 14 ماه رجب سال 62 هجری است. سیدهاشم رسولی محلاتی می‌نویسد: مشهور آن است که وفات آن بانوی معظمه در شب یکشنبه چهاردهم ماه رجب سال 62 هجری اتفاق افتاد. یعنی حدود یک سال و نیم بعد از واقعه عاشورا. اختلافی که در وفات آن حضرت وجود دارد در ماه وفات آن حضرت است و گرنه همه مورخان اتفاق دارند که سال وفات ایشان همان سال 62 هجری است. بنابراین این بانوی شریف تقریباً یک سال و نیم بعد از واقعه عاشورا رحلت فرمود.

برخی از فضائل حضرت زینب(س)

1. صبر: شهید مطهری در این رابطه می‌نویسد: در حماسه حسینی آن کسی که بیش از همه درس تحمل و بردباری را آموخت و بیش از همه این پرتو حسینی بر روح مقدس او تابید خواهر بزرگوارش زینب (س) بود و در ناسخ التواریخ آمده است: محققاً از آغاز خلقت تاکنون از هیچ زنی از زن‌های انبیاء و اولیاء با این حلم و بردباری پدید نیامده است.

2. عبادت: زینب کبری(س) در تمام مدت اسارت تهجد و نماز شبش تعطیل نشد. در کتاب ریاحین الشریعه آمده است: شب‌زنده‌داری زینب(س) در تمام عمرش ترک نشد حتی شب یازدهم محرم.

3. سخنوری: خطبه‌های آتشین و زیبای زینب در کوفه و شام که یزید و یزیدیان را رسوا ساخت در حد اعلای فصاحت و بلاغت بود. شهید مطهری در این رابطه می‌نویسد:

خطابه‌ای که حضرت زینب در مجلس یزید خوانده است از خطابه‌های بی‌نظیر دنیاست.

4. علم: زمانی که حضرت زینب (س) خطبه پرمحتوا و آتشین خود را در بازار کوفه ایراد نمود، امام سجاد(ع) در تأیید مقام علمی زینب (س) فرمود: الحمدلله تو دانشمند و عالمه‌ای بدون معلم و بانوی خردمندی بدون استاد می‌باشی. این سخن امام سجاد(ع) نشان دهنده علم لدنی آن حضرت است.

5. بزرگواری: در بزرگواری آن حضرت (س) همین نکته بس که زمانی که در عصر روز عاشورا دو پسرش را شهید کردند از خیمه پای بیرون نگذاشت در حالی که هنگام شهادت سایر شهدا از خیمه بیرون می‌آمد و امام حسین(ع) را دلداری می‌‌داد ولی اینجا برای این که برادرش حسین(ع) خجالت نکشد از خیمه بیرون نیامد.

6. عصمت: در کتاب «زینب بنت الامام امیرالمؤمنین» مقام عصمت را برای این بزرگوار ذکر می‌کند و می‌نویسد: هر چند مقام عصمت برای ایشان ضروری دین نیست ولی به این مرحله رسیده‌اند... و خلاصه باید گفت: شئونات باطنیه و مقامات معنویه حضرت زینب (س) نایبه زهرا، امینه خدا را هیچ کس نتواند به تحریر و تقریر در آورد. ابن اثیر می‌نویسد: زینب در فصاحت و بلاغت و زهد و عبادت و فضیلت و شجاعت و سخاوت شبیه‌ترین مردم به پدر خود علی(ع) و مادر خود فاطمه (س)بود.

سخن گفتن پیرامون افضل‌بودن اشخاص و مقایسه کردن آنها کار ساده‌ای نیست مگر در جایی که دلیل نقلی و یا عقلی داشته باشیم.
حضرت زینب(س)

سخن گفتن پیرامون افضلیت اشخاص و مقایسه کردن آنها کار ساده‌ای نیست مگر در جایی که دلیل نقلی و یا عقلی داشته باشیم مثلاً دلیل عقلی و نقلی اقامه شده بر اینکه پیامبران و امامان معصوم نسبت به غیر معصومین افضل هستند و به سبب مقام بندگی و ارتباط با غیب و گاه موقعیت رهبری و پیشوایی که دارند از مقام بالاتری برخوردار هستند و این معنا را می‌توان در روایات معصومین علیهم‌السلام به کرات دید.

اما پیرامون مقام و جایگاه شاگردان انبیاء (مانند مؤمن آل فرعون و یا آصف بن برخیا) و تربیت شدگان امامان همچون حضرت زینب سلام‌الله علیها دلیل عقلی نداریم. لذا برای رسیدن به پاسخی مناسب تنها از طریق دلیل نقلی می‌توان به نتیجه رسید.

در روایات پیرامون افضل‌بودن حضرت زینب(س) نسبت به انبیاء چیزی نیامده است. اما آنچه که از بعضی روایات می‌توان استفاده کرد تنها عظمت و رفعت آن حضرت در بندگی و اطاعت او در برابر امام زمان خویش است.

امام سجاد(ع)پیرامون عمه‌اش می‌فرماید: انت عالِمَةٌ غَیرُ مُعَلَّمَةٍ، فَهِمَةٌ غَیرُ مُفهَّمَةٍ»؛ تو ناخوانده دانایى و نیاموخته خردمندی.

نقل شده که امام حسین(ع) در لحظه آخر از خواهرش خواست که او را در نماز شبش یاد کند.

در روایت دیگری از امام سجاد (ع)نقل شده که فرمودند: «ان عمتی زینب کانت تؤدی صلوات‌ها، من قیام الفرائض والنوافل عند مسیرنا من الکوفة الی الشام و فی بعض منازل کانت تصلی من جلوس لشدة الجوع و الضعف؛ عمه‏‌ام زینب در مسیر کوفه تا شام همه نمازهای واجب و مستحب را اقامه می‏‌کرد و در بعضی منازل به خاطر شدت گرسنگی و ضعف، نشسته ادای تکلیف می‏‌کرد.

از مجموع این دسته از روایات عظمت بندگی آن حضرت کشف می‌شود. اما دلالتی بر افضلیت آن حضرت نسبت به انبیاء ندارد.

 

منابع:

1. احمد بن على طبرسى‏، الإحتجاج

2. ذبیح الله محلاتی، ریاحین الشریعة، تهران، دار الکتب الاسلامیه

از دیدگاه برخی، خفقان شدید هارون­الرشید باعث شد که دختران امام موسی بن جعفر(ع) نتوانند ازدواج کنند.
حضرت معصومه

 پیرامون زندگی مبارک دختر امام موسی کاظم(ع)، حضرت فاطمه معصومه(س) دو سوال می توان مطرح کرد اول آن که چه کسی لقب معصومه، یعنی دارای عصمت را به ایشان داد؟ در پاسخ به این سوال باید گفت که بر اساس روایتی ، لقب معصومه از سوى امام رضا علیه السلام به ‏این بانوى عظیم الشان اعطا گردید. امام رضا فرمود: «من زار المعصومه بقم کمن ‏زارنى‏»؛ هر کس معصومه را در قم زیارت کند، مانند کسى است که مرا زیارت کرده است.(فاطمة المعصومة (س) محمد علی معلم ،ص 65 بی تا ، بی جا ، به نقل از ریاحین الشریعه ،ج 5 ،ص 35.)  این تعبیر را امام پس از وفات آن بانو به کار برده اند ودلالت بر این نکته دارد که آن بانو دارای مقام عصمت می باشند.

و سوال دیگر این که آیا حضرت معصومه (ص)ازدواج کرده بودند؟ پاسخ این سوال نیز منفی است. در مورد علت عدم ازدواج حضرت معصومه نظریات مختلفی گفته شده است: 

1. در تاریخ یعقوبی آمده است که حضرت موسی بن جعفر (ع) وصیت کرده بود که دخترانش شوهر نکنند . برای همین هیچ یک از دختران حضرت شوهر نکردند، جز یکی از دخترانش به نام «ام سلمه» که در مصر به همسری قاسم بن محمد بن جعفر بن محمد در آمد. این ازدواج بدین جهت بود که قاسم می‌خواست با او محرم شود و او را به حج ببرد. (3)

این نظریه را نمی‌توان پذیرفت به چند دلیل:

اوّل:

این وصیت بر خلاف سنّت و روش پیامبر (ص) است که تأکید بر ازدواج داشتند. ازدواج در اسلام، امری مستحب و در بعضی مواقع، واجب است . این موضوع نمی‌توانست از دید امام موسی کاظم (ع) نادیده گرفته شود، مگر این که موضوع خطیری در میان باشد که در تاریخ ذکری از آن نشده است.

دوم: این موضوع با نقل دیگری از امام(ع) سازگار نیست، در اصول کافی آمده است که حضرت امام موسی بن جعفر (ع) تولیت ازدواج دخترانش را به پسرش حضرت امام رضا (ع) واگذار کرد و فرمود : «اگر علی خواست آنان را شوهر می‌دهد . اگر نخواست، شوهر نمی‌دهد. جز پسرم علی هیچ کس حق ندارد دخترانم را شوهر بدهد . نه برادران دیگرشان، نه عموهایشان و نه سلطان وقت. هیچ کدام حق ندارند در امر ازدواج دخترانم دخالت کنند» . (4) بر اساس این روایت، نمی‌توان گفت که امام موسی بن جعفر (ع) وصیت به عدم ازدواج کرده، بلکه وصیت کرده که امر ازدواج دخترانش به امام رضا (ع) مربوط است . دیگران حق دخالت ندارند. شاید از این نقل برداشت شده که امام به عدم ازدواج دختران خود وصیت کرده است.

2. از دیدگاه برخی، خفقان شدید هارون­الرشید باعث شد که دختران امام موسی بن جعفر(ع) نتوانند ازدواج کنند. در عصر هارون خفقان و استبداد و ستم به جایی رسیده بود که کسی جرأت نداشت به خانه امام موسی بن جعفر رفت و آمد کند . اگر کسی نتواند به خانه امام رفت و آمد داشته باشد، به طور یقین نمی‌تواند خیال دامادی حضرت را در سر بپروراند. (5)

3. به نظر برخی، علت عدم ازدواج، نبودن همتا و هم کفو است. اگر آنان همتا می‌یافتند، ازدواج می‌کردند.

با توجه به اوضاع آن عصر می‌توان گفت که همه این عوامل دست به دست همه دادند و این ستم‌ها را در حق خاندان امام موسی بن جعفر روا داشتند.

پی‌نوشت‌ها:

1. وسیلة المعصومیه، میرزا ابوطالب بیوک، ص 65، به نقل از نزهة الابرار، چاپ سنگی، تهران، کاتب احمد زنجانی، ربیع المولود 1371ق، مستدرک سفینة البحار ،ج 8 ، ص 257 .

2 . مستدرک سفینة البحار، شیخ علی نمازی شاهرودی ، ج 8 ، ص 261 سال چاپ : 1419 ، ناشر : مؤسسة النشر الإسلامی التابعة لجماعة المدرسین بقم المشرفة.

3. تاریخ یعقوبی، ترجمه محمد ابراهیم آیتی، ج 2، ص 421 ، تهران ، انتشارات علمى و فرهنگى ، چ ششم ، 1371ش .

4. اصول کافی ، شیخ کلینى‏ ، ج1 ، ص 316، حدیث 15 ، ناشر: اسلامیه‏ .

5. زندگانی کریمه اهل بیت ، علی اکبر مهدی پور، ص 150 ، ناشر:حاذق .

صفحه‌ها