همسرگزینی

سلام من 20سالمه.دانشجویه حقوقم.ترم دوم بود که با یکی از همکلاسیام دوست شدم.تقریبا 10ماه با هم رابطه داشتیم.ولی یه روز گفت خواستگار دارم باید ازدواج کنم گفت نمیتونم ای همه شرایط خوب رو از دست بدم.میگفت بایدمنو ببخشی خلاصه تا جایی که اطلاع دارم داره عقد میکنه.حالا من نمیدونم چطوری فراموشش کنم.قبل این خانم من باکسی رابطه نداشتم در واقع اولی نفری بود که وابستش شدم.ازتو خواهش میکنم کمکم کنید اصلا نمیتونم به هیچ خانمی دیگه اعتماد کنم.

پرسشگر گرامی قبل از ذکر تکنیک های برای رهایی از دام وابستگی های عشقی با توجه به تجارب گرانقدر مرکز مان به شما توصیه می‌کنم که بعد از این بخاطر آسیب زا بودن روابط دوستی پسر و دختردر قبل ازدواج، اکیدا از ایجاد چنین دوستی هایی خوداری نمایید. یکی از آسیب های چنین دوستی هایی اینست که در اینگونه دوستی ها دختر و پسر وابستگی شدید بهم پیدا می کنند و چون تا ازدواج آنها صد اما و اگر وجود دارد و اصلا معلوم نیست که موفق به ازدواج باهم می شوند و یانه، و به محض بروز مشکل درمسیر ازدواج و یا ازدواج کردن یکی از آنها با شخص دیگری، آنها کاملا بهم می‌ریزند و توان درس‌خواندن و یا پیگیری اهداف عالیه تحصیلی خود را تا مدت طولانی از دست می دهند و مدت بسیار زیادی به جای درس خواندن و پیشرفت با بحرانهای روحی و روانی دست بگریبان می شوند. و متاسفانه این مسئله ای است که بارها و بارها درمحیطهای آموزشی مختلف تکرار شده و می شود و سلامت روان بسیاری از جوانان را با خطر مواجه می سازد.
و اما در مورد بخش دیگر پرسش شما باید عرض نمایم که در روانشناسی تکنیکهایی برای نجات افراد از دام عشق و عاشقی و وجود دارد که در ذیل به آن اشاره می شود:
توجه به این نکته در ابتدا بسیار حیاتی است که برخي از روان شناسان در این باره مي‌گويند که کار کردن با چنین افرادی( افرادی که عاشق کسی شده اند) بسیار سخت است زیرا اين ها مثل آدمهاي «مانيک»هستند؛ مانيک‌ها ازآن حالت «مانياي» خود‌شان خيلي خوششان مي‌آيد، و راضی به ترک آن حالت نمی شوند. شما اگربه بيمارستان بیمارانی که اختلالات روانی دارند، برويد، موارد جالبي می بینید. مثلا وقتی به قسمت زنان مي‌رويد، مي‌بينيد خانمی که «مانيک»است ومي‌خواند و مي‌رقصد و بسیار خوش است اما همينکه پرستار را مي‌بيند که آمپول دستش است و براي مداواي او مي‌آيد به شما پناه مي‌برد و مي‌گويد مرا از دست آن پرستار که مي‌خواهد اين حالت را از من بگيرد نجات دهيد، وقتي پرستار آمپول را به او مي‌زند مثل لاستيکي که پنچر شده باشد بادش مي‌خوابد و ديگر اصلا از آن حالات خبري نيست، و اين حالت را دوست ندارد و مي‌خواهد در همان حالت شيدايي بماند و لذّت ببرد. روان‌شناسان مي‌گويند: اينهایي که درگير روابط رمانتيک و عاشقانه هستند، مثل افراد مانيک هستند که از مانيا بودن خودشان خيلي لذت مي‌برند ولذا انگيزه‌اي براي خروج از اين حالت ندارند. پس قدم اول و بسیار حیاتی برای حل مشکل شما اینست که در خود اراده ای برای خروج از این حالت آسیب زا ایجاد کنید که توجه دقیق به بحث شناختی قبلی می تواند این انگیزه و اراده را در شما ایجاد کند. به تجربه برای من ثابت شده است که رهایی از این حالت احساسی آسیب زا امکان دارد بشرطی‌که خود شخص، تقاضای کمک برای رهایی از این مشکل بنیان برافکن را داشته باشد و بخواهد از این حالت خلاص شود، زیرا در این صورت شخص عاشق، دیگر آن حالت بی رغبتی افراد مانیک برای درمان را ندارد و انگیزه برای درمان و نجات از این حالت ویرانگر دراو ایجاد شده و مقداری بینش درونی(insight) نسبت به عاقبت بد ادامة این وضعیّت خود پیدا کرده است. در اين زمينه ما يک سري تکنيک‌هاي براي کمک به شما ارائه می دهیم.
قدم اول: تکنیک اوّل: «رُمَنس» زدايي؛ در اولیّن قدم باید برای شما روشن شود که، رومنس و عشق عاشقی يک پديدة پیش پا افتاده و روزمرّه است! حال چطور به اين نکته واقف شوید؟ و به این نقطه برساید؟ سعي کنید با تمام جزئيات اين حالات و تجارب رمانتيک خود را که با فلانی داشته ای بنويسید وبعدآنرا با صدای بلند برای خود بخوانيد و گاهي اوقات استفاده از ضبط صوت و آينه براي اين منظور خيلي خوب است يعني در حين اينکه متنی را که نوشته اید، مي‌خوانيد و یا از ضبط صوت صدای خود را گوش می‌کنید در آينه نیز خودتان را نگاه کن، حال باید گفت که چرا اين کار را انجام مي‌دهيم؟ اگر شما رفته باشيد خانة کسي، و در آن خانه يک غذاي لذت بخشي خورده باشيد و خيلي به شما خوش گذشته باشد، بار اوّل که تعريف مي‌کنيد با لذت تمام آن را تعريف مي‌کنيد، ‌و دفعة دوّم کمي لذت آن کمتر مي‌شود و بار سي‌ام و چهلم ديگري لذتي از تعريف کردن آن نمي‌بريد ويواش يواش رنگ مي‌بازد، اين همان حالتی است که من درمانگر در پی آن هستم ومي‌خواهم، شما به آن برسید و ببینید که اين يک حالت یک پديدة روزمرّه است که اگر انسان عنان خود را دست شیطان بدهد هر روز بارها و بارها انسان را بدام آن می اندازد. فکر نکنید که این حالت شیدایی شما يک چيز خیلی ويژه است و آسمان سوراخ شده و فقط یک مورد برایتان پایین افتاده است، همه از اين تجربه‌ها دارند، امّا آنهايي که ضعیف و «نان اَسِر‌تيو»هستند، بدام آن مي‌افتند و افراد«اَسِر‌تيو» و عزّت مند براحتي از کنار آن ردّ مي‌شوند. اين نوع مردها يا زنهايي که اين حالت را دارند و رمانتيک هستند مي‌گويند: اوه خدای من، يک رویداد فوق العاده و بی‌نظیر برای من رخ داده و باید آنرا غنییمت شمرده و خوب از آن استفاده کنم چون آسمان سوراخ شده، واين مورد بی نظیر براي من از آسمان افتاده!، پس شما باید اين توهم را از ذهن خود بزدائيد و بيرون کنید و تنها راه آن همين است که گفتم. توجّه کنيد که هر چقدر اين عمل زياد تکرار شود، آن‌حالت عاشقانه ای که دارید، عادي‌ترمی شود و روزمرّه‌گي بیشتری پيدا مي‌کند، و اگر شما بتوانيد این حالت خاص خود را به حالت روزمره‌گي برسانيد، در «رُمَنس» زدایی ( برطرف کردن حالت عاشقانه) موفق شده‌ايد، همانگونه که گفته شد، اين تکنیک را «رُمَنس» زدايي مي‌گويند. یعنی شخص درگير حالتهاي رمنسي و عشقی است و با نصيحت نمي‌شود او را درست کرد مثلا نمی توان به او گفت: اين کارها بد است وخوبیّت ندارد، او اینها را نمی پذیرد و قبول نمي‌کند و تازه اگر بپذیرد و قبول کند باز سراغ ماجرای عاشقانه خودش می رود زیرا دلش درگیر آن است و اینگونه حرفها به عقل و سر مربوط است یعنی عقلی‌که در سر است آن را می پذیرد، اما دل کاری به عقل و سر ندارد و کار خودش را می‌کند و خود مختار است و به خاطر کششي که دارد، دوباره مي‌رود سراغ عشق و عاشقی و کار خود را انجام مي‌دهد، پس اين یک تکنيک قشنگ و کاربردی برای اینگونه موارد است و اگر دقيق اجرا شود کارآیی زیادی دارد.
بعد از اجرای این تکنیک به عنوان قدم اوّل که باعث می‌شود شخص از حالتهای عاشقانة خود سير و اشباع شود، تکنيک بعدي را بعنوان دومیّن گام در جهت درمان او، برمی داریم.
قدم دوم: تکنیک دوّم که باید به عنوان قدم بعدی برداشته شود بزرگ نمایی نکات منفی معشوق است: این تکنیک بايد بعد از اجرای تکنيک اول انجام گیرد به این صورت که شما باید نقطه‌هاي منفي طرف را هم ببینید و هم بگوييد و بنویسید؛ زيرا بالاخره هر کسي يک نکات مثبت و يک نکات منفي دارد، البته بايد توجه داشته باشيد که ابتدا اوّل بايد تکنيک اوّل را انجام دهيد تا ابرهاي عشق به کناري رود تا شخص بتواند نکات منفي طرف را هم ببيند زيرا اگر از همان اوّل که عشق او شديد است ، به او بگوييد نکات منفي‌معشوقت را هم بگو، بی درنگ خواهد گفت: يار من در حسن وجمال وکمال و رفتار بي‌نظير است و تمامش حسن است و اصلاً عیبی ندارد که من آنرا به شما بگویم! امّا وقتي بوسيلة تکنيک اوّل اندکي ابرهاي توهم کنار رود، شخص مي‌تواند نکات منفي طرف را هم ببيند و بگويد. در تکنيک اوّل شخص معشوق خود را تماماً گل مي‌بيند ومن به عنوان درمانگر با تکنيک اوّل او را وادار مي‌کنم تا اين گل را آنقدرببويد که ديگر بويش براي او عادي شود و آنگاه در تکنيک دوّم به خارها مي‌پردازم و به او مي‌گويم که قشنگ با تمام جزئيات فکرکن و هر شب دو مورد از آن خارها و نکات منفي طرف را با جزئيات ريز بنويس و با صداي بلند بخوان و بخواب. بايد اين کار قبل از خواب انجام شود. چون اگر روان‌شناسي «هيلگارد» را خوانده باشيد می دانید که آدمها وقتي يک چيز را قبل از خواب ياد مي‌گيرند وسپس به خواب مي‌روند انبار گرداني مغزي مي‌شود و ذهن شروع مي‌کند به سازمان دادن لذا بايد این کار، درست قبل از خواب اتفاق بيافتد.
قدم سوم: تکنیک سوّم به رخ کشیدن است : وقتي تکنیک دوّم هم به خوبی انجام شد و شما تمام خارها و معایب معشوق خود را هم دیدید و لمس کرید، مي‌توانيد به عنوان قدم سوم روي اين تفسير کار کنيد که: خّب آيا اين همان کسی است که تو با اين قدرت داري رويش سرمايه‌گذاري مي‌کني و تمام هستي‌ات، رابطة خانوادگی ات، و آبرويت را روي آن گذاشته‌ای! البته بحث شناختی که در ابتدای پاسخ ذکر شد برای این مرحله نیز مفید می باشد. آقای پرفسور بک مثلثي در این زمينة دارد به این صورت که یک راس آن s یک راس آن i و یک راس آن g است مثلاً آن عشق و علاقه ای که تو با این آدم داری چقدر s است، یعنی چقدر استحکام و پایایی دارد، زيرا عشقهاي رنگي گذرا هستند و با آمدن رنگ برترهمچون حبابی از بین می روند بدین معنی‌که به همان دلیلی‌که به معشوق اول دل سپرده بودیم به معشوق زیباتر تر از معشوق اول دل می‌سپریم و از معشوق اوّل دست بر می داریم این طبیعت انسان است که شیطان نیز بخوبی از آن آگاه است و برای کشاندن انسان بدنبال خود با مهارت خاصّی از آن استفاده می کند و چقدرI است يعني چقدر از اين مُحَسناتي‌که برای معشوقت برشمردی، جزو خصوصيات ذاتي اين آقا است. و به شرايط شما و یا ایشان ربطي ندارد و طرف فيلم‌بازي نمی کند و چقدرG است يعني اين حالت تا چه حدّ مي‌تواند فراگیر باشد و تمام زندگي تو را تحت تأثير خود قرار دهد و آن را از هم بپاشاند و اگر دست برداري تا چه حدّ زندگي تو متحّول مي‌شود و رو به بهبود مي‌رود، تمام اينها را بايد با جزئي‌ترين وجوه براي خودتان تشريح کنيد. مثلا با خود بگویید: اگر دست از این عشق بکشید کلّ زندگي شما چگونه مي‌شود و اگر نکشيد چطور می شود و اگر هردم دنبال یکی که از قبلی بهتر است راه بیافتی و بروی چه می شود و کارت به کجا می کشد. يعني «گلوباليني» زندگي تان را در هر دو صورت به طور دقيق با هم مقايسه کنيد و روی نتایج آن تفکر نمایید. کار کردن با این مثلث این خوبی را دارد که وقتی مثلا s مثلث در نظرتان خُرد می‌شود و می‌فهمید که اين عشق یک چیز گذرا و ناپایدار است، ویا i آن ویا g آن خرد می شود و اينها همه ارزش زدايي از حالتهاي «رمنس» و عشق و عاشقی است. يعني زدودن حالت‌هاي رمانتيک است.
البته در صورت امکان پیشنهاد ما اینست که این تکنیکها را زیر نظر یک مشاور و یا روان درمانگر با تجربه پی گیری نمایید.

salam man dokhtari14sale hastam ke aasheghe dostpesaram shodeh am oo ham aasheghe man ast ma ham ra be shedat dost darim ama oo namaz nemikhanad sharab mikhorad va ...man bayad chegoone oo ra hedayat konam?dar zemn harfe jodaee ra ham nazanid ke man bi oo mimiram!

در شرايطي نيستيد كه پذيراي هيچ حرف مخالفي باشيد. با اين وصف شايد بهتر باشد از هرگونه ارائه مشاوره پرهيز شود.
متأسفانه دختران در سنين نوجواني بسيار ساده دل تر از آن هستند كه بتوانند با ديدي آينده نگر به سال هاي فراروي خود و حوادث تلخ و شيريني كه در آن رخ خواهد داد بنگرند. قطعاً شما در آينده دو راه بيش تر نداريد : ازدواج يا انصراف.
گزينه ازدواج جدي ترين گزينه پيش روي شماست، چرا كه عاشق و دلباخته ايشان هستيد. عشقي كه هم به ازدواج منجر نگردد ،نبودش از بودش بهتر است. با اين وصف چاره اي نداريد جز اين كه با ايشان ازدواج نماييد.
ازدواج شما با ايشان مستلزم كسب مقدمات اوليه و ضروري زندگي از جانب ايشان است .اين امر لااقل بين 5 تا 15 سال طول مي كشد . در مدت اين سال هاي طولاني با خيلي چيزها خداحافظي خواهيد كرد كه از جمله مهم ترين آن ها خداست . با گردن فرازي در برابر او به چيزي تن داده ايد كه از منظر او درست نيست. رابطه دختر و پسر بدون هيچ گونه قيد شرعي و قانوني صد در صد مشكل دارد (هر چند از نظر شما كاملاً بي اشكال باشد).
بديهي است بعد از چندين سال رابطه عشقي، رمقي براي تجربه زندگي جديد در شما وجود نخواهد داشت. زندگي شما از همان آغاز بوي كهنگي مي دهد. راستي چه حرف تازه اي براي شما دو نفر بعد از 5 تا 15 سال آشنايي وجود دارد؟ زندگي اي كه تكرار مكررات باشد ،فرجامي جز طلاق عاطفي يا قانوني نخواهد داشت .براي اين كه به عمق اين قضيه پي ببريد ،فرض كنيد كه 5-6 سال گذشته است و چند ماه اول عقد را نيز در كنار هم سپري كرده ايد،آيا احساس نمي كنيد كه ديگر حال و حوصله جملات محبت آميز وي را نداريد، چه برسد غر زدن ها و سركوفت ها يا مسائل به مراتب بدتر از آن؟!
پسري كه در سابقه اش رابطه با جنس مخالف وجود دارد ،به احتمال بسيار بعد از ازدواج به همسرش اكتفا نخواهد كرد و براساس تنوع طلبي اش هر از گاهي فيلش ياد هندوستان مي كند .قطعا هيچ بركت ويژه اي در زندگي مشترك شما (كه نطفه اش با گناه و حرام بسته شده است) وجود نخواهد داشت . امداد الهي (كه ضروري هر زندگي مؤمنانه است) در زندگي شما كاملاً بي رنگ است .
بسياري از مشكلات ريز و درشت ديگر در اين مسير وجود خواهد داشت كه مجالي براي پرداختن به تك تك آن ها نيست .
البته اين در خوشبينانه ترين حالت است كه ازدواج شما بدون كوچك ترين مانعي سر بگيريد و ايشان خواهان شما باقي بماند. واقع بينانه تر اين است كه پدر و مادر طرفين به مخالفت با ازدواج بپردازند. پسر در بين راه جا بزند و با دختري به مراتب بهتر و عفيف تر از شما طرح ازدواج بريزد .موانعي هم چون عدم همخواني خوني و ژنتيكي و ده ها مانع پيدا و پنهان بر سر راه ازدواج وجود دارد.
پسران معمولاً از دختران عاشق پيشه زود خسته مي شوند . به هيچ وجه دوست ندارند كه در قفس محبتي همسرشان قرار بگيرند. عشق مرضي بي ترديد دير يا زود خواهد گسست . يكي از طرفين ديگري را به امان خدا رها خواهد كرد .
بيش مراقبتي يا بيش مهرباني شما نه تنها در جذب ايشان موثر نخواهد بود ،بلكه عاملي در جهت دلزدگي و تهوع عاطفي ايشان خواهد بود.
مهم ترين عامل در موفقيت ازدواج سلامت روان طرفين مي باشد .پسري كه به مصرف الكل مي پردازد و شراب مي نوشد ، قطعا از چندين اختلال عمده روانپزشكي بي بهره نيست. شرابخواران معمولاً مضطرب و افسرده اند . از عزت نفس فوق العاده پاييني برخوردارند. پسر برخلاف ظاهر ساده اش يك بيمار رواني است . عواطف شما را دستمايه كسب آرامش ناداشته خود كرده است. آرامشگري شما براي اين پسر چند صباحي بيش تر نيست . ايشان در ادامه به آرامشگرهاي جديد نيازمند است .
اگر به جاي 17 ركعت 51 ركعت نماز هم بخواند و تمام روزها را به روزه بگذراند، باز به درد يك لحظه همسري شما نمي خورد. سلامت روان چيزي نيست كه با دو جمله عاشقانه از خير آن گذشت.
با اين وصف توصيه مي شود زياد دنبال نماز خوان كردن ايشان نباشيد، چرا كه شيطان به همين بهانه در صدد توجيه رابطه گناه آلود شما مي باشد .نمي شود در دل حرام ديگري ، به ترك حرام فرا خواند .
اگر بر فرض محال از همين لحظه با ايشان به طور كامل قطع ارتباط كنيد، باز احتمال كمي وجود دارد كه روي سعادت و خوشبختي واقعي را ببينيد .
دليل اين امر واضح است ، چرا كه دختري كه سابقه دوستي با جنس مخالف دارد ،چگونه مي تواند به يك ازدواج پاك با يك پسر كاملا پاك نايل آيد ؟همين چند روز سابقه دوست پسر دانستن كافي است كه تا پايان عمر با هر شوهري (چه پاك ،چه نا پاك) دچار مشكل گرديد.
دختري كه دست خورده عاطفي باشد (چه برسد به اين كه دست خورده جسمي باشد) با هر كسي هم كه ازدواج كند ،باز زندگي بي مشكلي نخواهد داشت.
براي همين است كه ما روان شناسان همه دختران را از ورود در عرصه بسيار خطرناك و بنيان برافكن رابطه با جنس مخالف بر حذر مي داريم.
البته همه اين حرف ها و هشدارها كاملا زايد و بي مورد است ،چرا كه تجربه چندين ساله ما نشان مي دهد به هر دليلي به راه خود ادامه مي هيد . احتمالا ماه ها و سال ها از اين مخمصه عاطفي رهايي نخواهيد يافت. اصل اولي در زندگي پيشگيري است و گرنه بعد از ابتلا كار چنداني نمي توان كرد.
به عنوان يك روانشناس از شما مي خواهم كه در صورت سايه افكندن برخي ابرهاي پشيماني در ادامه مسير خود ترديد نماييد، هر چند آن روز بسيار دير خواهد بود و راه باز گشت چنداني براي شما وجود نخواهد داشت.