اخبار

محمد باقر شریعتى سبزوارى

معناى دعا
((و اذا سئلك عبادى عنى فانى قریب اجیب دعوه الداع اذا دعان1)).

نخست به مبادى تصوریه دعا پرداخته, سپـس, موانع, شرایط و مشكلات آن را بازگو مى كنیم. ((دعا)) در فرهنگ لغت به مفهوم خواندن, صدا زدن و عبادت و نیایش است; خواندن, گاهى تواءم با خواستن است و زمانى به شكل راز و نیاز و تضرع و ابتهال مى باشد.

اقبال لاهورى مى نویسد: ((نیایش خواه به شكل فردى و خواه به صورت اجتماعى, تجلى اشتیاق درونى انسان براى دریافت جوابى در سكوت است))2. كم نیستند كسانى كه اعتقاد به مبداء متعال ندارند, لیكن براى تسكین دردها و آلام درونى, حوایج قلبى خویش را در قالب دعا مطرح مى سازند; در این صورت, اگرچه چنین خواندنى, دعاى اصطلاحى نیست (زیرا مدعوى در میان نیست), ولى بیانگر ضرورت دعا براى بشر, است. بنابراین, اگر بخواهیم تعریف جامع ترى از دعا ارائه بدهیم, باید بگوئیم دعا تجلى عشق به خدا براى نیل به تكامل و رفع نیازمندیهاست; ((الدعاء الرغبه الى الله));3 نیایش, گرایش و كشش به سوى خدا است.

درخصوص دعا تعریف هاى زیادى شده است كه نمونه هایى از آن ها را مىآوریم:

ـ دعا مطالبه آن چیزهایى است كه انسان به لیاقت و كار و اندیشه باید به دست آورد.

ـ دعا منبع و كانون عظیم تغذیه روح انسانى است; همان گونه كه جسم مركز تغذیه نیازهاى مادى بشر مى باشد.

ـ دعا احیاى خواسته ها, آرمان ها و ایدهآل هاى راستین انسان است.

ـ بالاخره حقیقت دعا عشق به خالق زیبایى ها, عظمت ها, جهش به سوى كمال مطلق و علم مطلق و پرواز بسوى بى نهایت و معبود لایتناهى است. به عقیده دكتر ((كارل)) دعا و نیایش عبارت است از تضرع و ناله و طلب یارى و استعانت و گاهى یك حالت كشف و شهود روشن و آرامش درونى و مستمر دورتر از اقلیم همه محسوسات.

الگوهاى دعا
دعا, گاهى براى جلب منفعت و سود مادى و زمانى به منظور دفع ضرر و زیان و گاهى در قالب نفرین است. زمانى هم به شكل پوزش و عذرخواهى از قصور و تقصیرها و گاهى براى جلب بهره هاى معنوى و كرامات اخروى است. صدا زدن را دعوت مى گوییم و دعوت شونده را مدعو; این قسم از دعا در میان مردم معروف و رایج است.

((علامه طباطبایى)) مى فرماید: ((دعا و دعوت عبارت است از اینكه دعا كننده نظر مدعو را به سوى خود متوجه كند و پـس از جلب توجه, فایده و نعمتى را از وى درخواست نماید. بنابراین, ((سوال)) به منزله غرض و نتیجه دعا مى باشد, و این مفهوم به تمام موارد سوال منطبق است, مانند پرسش در مورد مجهولات و سوال به معنى محاسبه و پرسش در زمینه تقاضاى كمك مادى و معنوى.

خداى تبارك و تعالى چیزى را كه زبان در آن دخالت دارد سوال نامیده است.

((وآتاكم من كل ما ساءلتموه و ان تعدوا نعمه الله لا تحصوها4)); و از انواع نعمت هایى كه از او درخواست كردید به شما عطا فرمود كه اگر نعمت هاى خدا را بخواهید به شماره در آورید هرگز حساب آن نتوانید كرد.

البته این درخواست به زبان ظاهرى نیست بلكه به زبان فقر و استحقاق وجودى و فطرى است.

((دعوت)) با ((نداء)) نیز فرق دارد; زیرا ندا اختصاص به لفظ و صوت دارد, ولى دعا مى تواند از مقوله لفظ باشد و یا از طریق اشاره و با توجه قلبى انجام بگیرد ((ادعوا ربكم تضرعا و خفیه))5.

((راغب اصفهانى)) مى گوید: دعا مثل نداست, جز آنكه ندا گاهى فقط خواندن است, بدون ذكر اسم, ولى دعا غالبا با ذكر اسم است و ندا به مجرد بلند كردن صدا گفته مى شود.6

نیازبه دعا از منظر عقل و دین
نیاز بشر به دعا از جهات متعددى قابل بررسى است و آثار حیاتى مهمى دارد كه بعضى از آن ها را مىآوریم:

یكم ـ فقر ذاتى انسان به اضافه ضعف و ناتوانى همه جانبه, او را به قدرت بى نیاز و لایزال مى كشاند و از خودخواهى باز مى دارد و انسان مى فهمد كه بدون مشیت ذات اقدس متعال كارى سامان نمى گیرد, چرا كه انسان به مجرد تاءمین صحت, ثروت و كسب قدرت مغرور مى شود و طغیان مى كند و به قول قرآن ((ان الانسان لیطغى اءن رآه استغنى))7, كه نتیجه سركشى جز خسران چیزى نیست.

دعا توحید افعالى را به انسان مىآموزد كه عامل موثر و مسبب الاسباب را خدا مى داند و او را در همه جا حاضر و ناظر مى شمارد ((و هو معكم اءینما كنتم));8 و ((ان ربك لبالمرصاد))9 او باور دارد ((والله خلقكم و ما تعملون))10, پـس عمل و تلاش انسان از دایره مشیت بیرون نمى باشد. زیرا انسان ها را خلق كرده و آنچه انجام مى دهند نیز به یك معنى, فعل خداست. قرآن این واقعیت دینى را چنین مىآموزد. ((یا اءیها الناس اءنتم الفقراء الى الله والله هو الغنى الحمید11)); نیازمندى وجودى انسان در حدوث و بقا و به هنگام بلا و مصائب, جاى تردید نیست. انسان گاهى از دفع پشه و مگسى ناتوان شده و, در برابر بیمارىها, تصادفات, تصادمات, سكته ها و مرگ و میرها, بیچاره و مضطر شده, خدا را مى خواند. قرآن مى گوید:

2 ـ ((قل اءراءیتكم ان اتیكم عذاب الله او اتتكم الساعه اغیر الله تدعون ان كنتم صادقین بل ایاه تدعون فیكشف ما تدعون الیه ان شاء و تنسون ما تشركون12)). ((قل من ینجیكم من ظلمات البر و البحر تدعونه تضرعا و خفیه لئن انجانا من هذه لنكونن من الشاكرین قل الله ینجیكم منها و من كل كرب ثم اءنتم تشركون13)); این آیات انسان با وجدان و خردمند را به این حقیقت متوجه مى كند كه پناهگاه واقعى بشر ذات خلاق عالم است, چرا كه هركسى از طریق دل, راهى به خدا دارد, حتى شقى ترین و معاندترین افراد, و شاهد زنده آن توجه و تضرع و زارى آن ها در بن بست هاست, وقتى از علل و اسباب مادى ناامید مى شوند بى اختیار به قدرت لایزال پناه مى برند, ولى در مواقع عادى به قدرت هاى مادى و عقاید خرافى پناهنده مى شوند: به جادوگران, ریاضت كشان, رمالان, فالگیران, ساحران و كاهنان و ... .

دوم ـ دعا از مصادیق روشن ((ذكر الله)) است

یاد خدا باعث آرامش روح و روان مى باشد. ((اءلا بذكر الله تطمئن القلوب))14, این آرامش با تكامل روح قرین است و آرامش كاذب و موقت نیست. این آرامش با خیالات شاعرانه و تصورات موهوم تاءمین نمى گردد. زندگى دریایى است پر از طوفان, دلهره و اضطراب. تنها امید و اتكاء دعا و نیایش با حق تعالى است كه آرام بخش روح و روان است.

چه غم دیوار امت را كه داردچون تو پشتیبان
چه باك ازموج بحر آن را كه باشدنوح,كشتیبان
(سعدى)
انسانى كه با دعا سر و كار دارد هرگز یاءس و ناامیدى بر او غالب نمى شود و با دعا و نیایش مشكلات مادى و معنوى خود را از او مى خواهد و اجابت را باور دارد.

سوم ـ روح تضرع و زارى

دعا و تضرع در مقابل معبود واقعى در نهاد جان و فطرت انسان گذاشته شده است. انسان پیوسته مایل است از گناهان توبه كند و از قصور و تقصیرها عذرخواهى نماید. دعا در اسلام به منزله اقناع روح و تضرع و زارى است, چنین فردى هرگز ناامید نمى شود و تا آخرین نفـس با امید و نشاط با خدا سخن مى گوید; به عبارت دیگر دعا مبادله عشق و پیام است. اصولا بشر میل شدیدى دارد كه در برابر معبودش به راز و نیاز و عذرخواهى از تقصیر بپردازد و حدیث درد فراق را با او در میان بگذارد شكایت و گلایه كند, از بى وفایى ها, مكرها و فریب ها سخن بگوید و آلام درونى خود را بدین سان تسكین دهد.

((دكتر كارل)) مى نویسد: ((حقیقتا چنین به نظر مى رسد كه احساس عرفانى, جنبشى است كه از اعماق سرشت ما سرچشمه گرفته و یك غریزه اصلى است. این احساس بخش بسیار مهمى از هستى ماست كه ما اجازه داده ایم به ضعف گراید و غالبا, به كلى نابود شود)). و همو مى گوید: ((دعا مانند غذا یكى از نیازهاى ضرورى انسان است كه از عمق جان انسان سر مى كشد و روح را در یك حركت تكاملى به طرف كانون معنوى جهان به پرواز در مىآورد)).

چهارم ـ حفظ دستاوردهاى مادى و معنوى

خداوند متعال به انسان موقعیت, نعمت, حكومت بر دل ها, آبرو و حیثیت, سلامت, ثروت و قدرت و معنویت مى بخشد. باید پیوسته دعا كند كه از وى نعمت و ثروت و حال عبادت سلب نشود. اگر نسل مومنى دارد, پیوسته از خدا بخواهد بر ایمان و معنویت آنان بیفزاید. اگر از نعمت امنیت و سلامت برخوردار است, دعا كند كه خدا باقى بدارد. انسان نباید فقط در حال اضطرار و مصیبت به یاد خدا بیفتد و دعا كند, بلكه در حال صحت و مرض, تنگدستى و تمكن, روز بى كسى و عزت و قدرت, همواره باید دست به دعا بردارد. قرآن كریم كسانى را كه فقط در مواقع بدبختى دست به دعا برمى دارند توبیخ كرده است. ((و اذا مـس الانسان الضر دعانا لجنبه اءو قاعدااوقائما))15.

پنجم ـ دفع زیان هاى احتمالى و حوادث غیر مترقبه

انسان در دنیا پیوسته در معرض حوادث قرار دارد, سكته ها, تصادف ها, زلزله ها, حوادث و مصائب ناگهانى و غیر مترقبه و همچنین بلاهایى كه به صورت قضا و قدر مى خواهد نازل شود. در حدیث دارد:

((ادفعوا امواج البلاء عنكم بالدعاء قبل ورود البلاء فوالذى فلق الحبه و براء النسمه, البلاء اءسرع الى المومن من انحدار السیل من اءعلى التلعه الى اءسفلها)). 16 ((ادفعوا اءبواب البلاء بالدعا)).17 در احادیث بسیارى آمده كه دعا, حتى قضاى مبرم و محكم را نیز دفع مى كند:

((عن زراره قال: قال لى ابوجعفر(ع) الا ادلك على شى لم یستثن فیه رسول الله(ص)؟ قلت بلى قال الدعا یرد القضاء و قد ابرم ابراما و ضم اصابعه)).18

در روایت خود ((دعا و نیایش)) از قضا و قدر الهى به شمار رفته است. ((الدعا هو القضا)); بنابراین قضا مى تواند قضاى دیگرى را به اذن خدا خنثى كند.

ششم ـ دعا براى جلب عنایت و رحمت الهى

قرآن مجید مى فرماید: اگر دعا و تضرع و ابتهال شما نبود, خداوند هیچ عنایتى به شما نداشت; ((قل ما یعبوبكم لولا دعائكم)).19

((قل من ینجیكم من ظلمات البر والبحر تدعونه تضرعا و خفیه لئن اءنجانا من هذه لنكونن من حلشاكرین قل الله ینجیكم منها و من كل كرب ثم اءنتم تشركون)); بگو كیست كه شما را در تاریكى هاى خشكى و دریا نجات مى دهد, در حالى كه او را با تضرع و زارى در خلوت و جلوت مى خوانید و مى گویید اگر خدا از این مهلكه ها نجات دهد, از شاكران خواهیم بود. بگو خدا شما را از ظلمات خشكى و دریا و از هر غصه و اندوهى نجات مى دهد, ولى باز شما مشرك مى شوید.

انواع دعا
دعا نیز مثل عبادت و تسبیح و تنزیه حق تعالى بر دو قسم است:

تشریعى و تكوینى.

((دعاى تكوینى)) یعنى همه موجودات به زبان طبیعت و هستى خویش ـ كه جز فقر ذاتى چیزى نیست ـ از خداى هستى بخش یارى مى جویند; هر موجودى به میزان استعداد و ظرفیت فیض, از خدا طلب مى كند كه آیه ((یسئله من فى السموات والارض كل یوم هو فى شاءن))20.

اشاره بدین حقیقت است.

همه هستند سرگردان چو پرگار
پدید آرنده خود را طلبكار
تمام موجودات به زبان حال, خدا را مى خوانند, به ویژه موجودات زنده در حال اضطرار به زبان خود دعا مى كنند.

((دعاى تشریعى (اختیارى))), این دعا مخصوص موجودات مختار و با اراده است كه طبق درجه معرفت, از قدرت مافوق مطالباتى دارند ولى غالبا بر اثر فاصله گرفتن از تعلیمات پیامبران, بشر به غیر خدا پناه مى برد اما هنگامى كه بفهمد ملك و قدرت و عزت و ذلت دست خداست به قدرت فناناپذیر روى مىآورد این نوع دعا در تكامل انسان آزاد و مختار تاءثیر بسزایى دارد. علامه طباطبایى در تفسیر المیزان مى نویسد: ((دعا در مورد آفریدگار جهان گاهى تكوینى است یعنى ایجاد موجودى براى شیى دیگر, گویى خداوند متعال آن را بطرف آن شیى فرا مى خواند.

((یوم یدعوكم فتستجیبون بحمده));21 روزى كه شما را فرا مى خواند و با سپاس پاسخ مى دهید. كه مقصود دعوت به زندگى اخروى است. هركـس مى میرد و در واقع دعوت خدا را لبیك مى گوید. و گاهى تشریعى است كه مى فرماید: ((قل ادعوا الله اءو ادعوا الرحمن ایاما تدعوا فله الاسماء الحسنى))22. نیایشگران واقعى, دعا را به منظور پاسخ به نیاز ذاتى و فقر وجودى انجام مى دهند. از تضرع و ابتهال و ارتباط با حضرت حق لذتى وصف ناپذیر مى برند.

سخن گفتن با محبوب و راز دل گشودن براى آنان از همه دنیا عزیزتر است.

((دكتر كارل)) مى گوید: نیایش در مرحله عالى ترش از سطح درخواست و عرض حال بالاتر مى رود, انسان در برابر خداوندگار هستى نشان مى دهد كه او را دوست دارد, نعمت هاى او را سپاس مى گذارد و آماده است تا خواسته هاى او را ـ هرچه باشد ـ انجام دهد. در اینجا نیایش به صورت یك سیر روحانى و مكاشفه درونى در مىآید)). 23 خداوند متعال براى رسیدن به اهداف مقطعى و مادى, علل و اسبابى قرار داده است كه بشر ناگزیر باید آن مقدمات را طى كند تا به نتیجه برسد; به عبارت دیگر دنیا دار علل و اسباب است.

در حدیث آمده: ((اءبى الله اءن یجرى الاشیاء الا بالاسباب))24 در قرآن مجید مى فرماید: ((فلیرتقوا فى الاسباب));25 بنابراین دعا چه نقشى مى تواند ایفا كند؟ در پاسخ باید گفت:

اولا ـ دعا و نیایش آموزش عالى ترین مسایل اخلاقى و عرفانى و اعتقادى است, دعا یك نوع جهان بینى عمیق و لطیف و مفید است.

ثانیاـ انگیزه دعا به حسب ظرفیت و شناخت متفاوت مى باشد, بعضى دعا را كلید موفقیت در امور اقتصادى مى دانند و بـس; این افراد مفهوم دعا را نفهمیده اند. این نوع برداشت ها در ذهن روشنفكران شیعه و سنى, تصویرهاى ناموزونى از دعا گذاشته است كه دعا براى افرادى بى خبر از قانون علت و معلول و ارتباطات جهانى است و همراه دعا انسان هاى گوشه گیر و ساده لوح و خوش باور و خیال باف در ذهن آنان تداعى مى كند.

غافل از اینكه فاعل بر دو گونه است: یكى آنكه احتیاج به ابزار كار دارد وگرنه نمى تواند كارى بكند, مثل نجار و بنا كه بدون ابزار نه ساختمان درست مى شود و نه میز و صندلى, ولى گاهى فاعل بدون ابزار اثر مى گذارد, مانند كسى كه با اراده و با حرارت و انرژى خاص چیزى را مى اندازد و بیمارى را درمان مى كند (انرژى درمانى).

ملائكه و قواى غیبى این عالم به مشیت الهى بر سامان دادن امور جهان ماءمورند گاه با ابزار و گاهى بدون ابزار; ((والمدبرات اءمرا))26. دعا معارضه با طبیعت نیست تا بگوییم طبیعت مقهور موجودات غیبى هستند, بلكه طبیعت هم به تدبیر قواى عاقله این عالم است. اگر خدا بخواهد بیمارى كه اجل محتوم دارد, گاهى به دارویى شفا مى دهد و گاهى به دعا و توسلى, چون علت شفا, منحصر به یك چیز نیست.

((صاحب تفسیر المنار)) استجابت دعا را منحصر به جایى دانسته كه اسباب طبیعى نیز در میان باشد و دعا آن است كه از خداوند بخواهند اسباب طبیعى را فراهم سازد تا داعى به مقصود برسد, مثلا فقیر, وسائل كسب و كار از خدا بخواهد و مریض دارو. البته گاهى خداوند متعال, بدون اسباب و عوامل مادى دعا را مستجاب نمى كند, ولى این تخصیص و انحصار درست نیست; چون به غیر اسباب طبیعى نیز مى تواند حاجت ها را برآورد, علل و عوامل روحانى مى تواند شفا بخش باشد. ولى گروهى فراتر از این ها فكر مى كنند, آن ها دست به دعا برمى دارند, نه براى حوایج مادى, بلكه نفـس دعا كردن براى آنان موضوعیت دارد. ما قاعده و لزوم دعا را قبلا ذكر كردیم, این قسمت را كه هدف اصلى و اساسى دعاست بیشتر باز مى كنیم.

در اینجا نیایش به صورت یك سیر روحانى و مكاشفه رحمانى در مىآید, در این برداشت, دعا به مفهوم پرواز روح به سوى عالم بالاست و ارتباط مجذوبانه قلب است با خدا, شریف ترین و گران سنگ ترین حالات انسان است. اگر از دكتر كارل ها سخن مى گوییم بدین علت است كه وى این مفاهیم معنوى بلند را از طریق چالش هاى تجربى و یا كاوش هاى عقلانى مبتنى بر تجربیات شخصى به دست آورده; او به معانى بلند دعا در اسلام و به مضامین عالى دعاهاى امامان معصوم(علیهم السلام) برخورد نداشته, او دعاى عرفه و مناجات شعبانیه را ندیده و صحیفه سجادیه را نخوانده است.

در این برداشت, دعا یك نوع عبادت است و تمرد از دعا و احساس استغنا, یك نوع تكبر مى باشد, و سرانجام متكبران دخول در آتش است; ((و قال ربكم ادعونى اءستجب لكم ان الذین یستكبرون عن عبادتى سیدخلون جهنم داخرین))27.

امام زین العابدین در صحیفه سجادیه مى فرماید: ((فسمیت دعائك عباده و تركه استكبارا و توعدت على تركه دخول جهنم داخرین));28 دعا و خواندن خود را عبادت نامیده اى و ترك آن را استكبار, و تهدید كرده اى كیفر ترك آن, با خوارى وارد جهنم شدن است.

امام صادق(ع)فرمود: ((علیكم بالدعاء فانكم لا تقربون بمثله));29 شما را به دعا سفارش مى كنم. زیرا با هیچ عمل دیگرى همچون دعا, به خدا نزدیك نمى شوید. پـس دعا, درمان عطش قلب و تسكین سوزش جان و عروج به عالم بالاست.

در دعاى شعبانیه كه تمام ائمه(علیهم السلام) بر آن مواظبت مى كردند و حضرت امام خمینى(ره), بخشى را پیوسته در قنوت مى خواندند. ((الهى هب لى كمال الانقطاع الیك)).

((لقائك قره عینى و وصلك منى نفسى و الیك شوقى و فى محبتك ولهى... و فى مناجاتك روحى و راحتى و عندك دواء علتى و شفاء غلتى و برد لوعتى)).30

رفت موسى آتشى آرد به دست
آتشى دید او كه از آتش برست
بهرنان شخصى سوى نانوا دوید
دادجان چون حسن نانوا رابدید
لذا حال دعا براى اهل دل, پیش از آنكه طلب باشد مطلوب است و به جاى مقدمه, نتیجه و غایت و محصول است, دردها و رنج ها بهانه یى است براى كوبیدن در محبوب و راز دل گفتن با او ((یا منى قلوب المشتاقین و یا غایه آمال المحبین))31.

1اى اخى دست از دعا كردن مدار1با اجابت یا رد اویت چكار؟1 گر اجابت كرد او را, بـس نكوست1ور كند موقوف, آن هم لطف اوست1 تمام شكوه و جلال نیایش از دعاى با توجه و حال برمى خیزد, نه صرف لقلقه زبان كه نه عشقى وشورىدارد و نه سوز و گدازى و نه اهتزازى در جان مى افكند. چند نمونه روایات مىآوریم:

رسول خدا فرمود: ((واعلموا اءن الله سبحانه لا یستجیب دعاء من قلب غافل));32 بدانید كه خداى سبحان خواندن بدون توجه قلبى را پاسخ نمى دهد.

امام صادق(ع) فرمود: ((ان الله لا یستجیب دعاء بظهر قلب ساه33 فاذا دعوت فاءقبل بقلبك));34 خدا, خواندن بدون توجه قلب را باسخ نمى دهد. پـس هرگاه خداى را مى خوانى, قلبت را به سوى خدا متوجه كن.

آب كم جو, تشنگى آور به دست
تا بجوشد آبت از بالا و پست
هركه جویا شد بـیابد عاقـبت
مایه اش درد است و اصل مرحمت
رحمتم موقوف آن خوش گریه هاست
چون گرست ازبحر رحمت موج خاست
هركه او بیدارتر پر دردتر
هركه او آگاه تر رخ زردتر
پیش حق یك ناله از روى نیاز
به كه عمرى بى نیازاندر نماز
چون خداخواهد كه مان یارى كند
میل ما را جانب زارى كند
اى خدا زارى زتو مرهم زتو
هم دعا از تو اجابت هم ز تو35
از منظر عقل فلسفى واقعیت مخلوق جز فقر و نیاز به خالق نیست.

معلول عین ربط به علت است و انسان عین تعلق به وجود مطلق مى باشد, لذا نمى تواند در جوهر ذات خود از دعا و تضرع و ابتهال انفكاك پیدا كند, چون در اصل و اساس آفرینش در حال دعاست; بلكه هویت مخلوقات به دعا و تسبیح است: ((و لله یسجد ما فى السموات و ما فى الارض من دابه والملائكه و هم لا یستكبرون)). 36

تربیت هاى نادرست, حجاب هاى جهل و علم و قدرت, چهره شفاف فطرت را مستور مى سازد و او را از فقر و نیاز ذاتى غافل مى كند. تنها در تنگناها و مصایب روانى, فطرت بیدار مى شود و سپـس رو به افول مى گذارد; به فرموده قرآن:

((وجائهم الموج من كل مكان وظنوا اءنهم احیط بهم دعوا الله مخلصین له الدین))37.

این حالت, موقت و گذراست و براى همه پیش مىآید, ولى خاصان درگاه احدیت در نعمت و نقمت حال دارند.

عقل مى گوید ضرر احتمالى را چه یقینى باشد و چه مشكوك و محتمل, باید به وسیله اى رفع كرد و چون انسان به تنهایى قدرت بر رفع مصائب و ناملایمات ندارد, ناگزیر باید به دعا پناه ببرد و از خداى خالق قهار بخواهد.

دنیا دار بلا و مصیبت است و فرارى از آن نیست جز به سوى خدا:

((ففروا الى الله لاملجاء و لا منجى منه الا الیه)); به سوى خدا بگریزید زیرا هیچ پناه گاه و نجات بخشى جز او نیست.

حضرت على(ع) درباره نیازمندى بشر به دعا مى فرماید:

((ما المبتلى الذى قد اشتد به البلاء باحوج الى الدعاء من المعافى الذى لا یاءمن البلاء قال رسول الله افزعوا الى الله فى حوائجكم والجووا الیه فى ملماتكم و تضرعوا الیه و ادعوه فان الدعاء مخ العباده و ما من مومن یدعوالله الا استجاب فاما اءن یعجله له فى الدنیا اءو یوجل له فى الاخره واما اءن یكفر من ذنوبه بقدرما دعاه ما لم یدع بماءثم));38 آنان كه در آسایش اند و در معرض بلا, به دعا محتاج ترند از كسانى كه دچار بلاهاى سخت هستند. رسول خدا(ص) فرمود:

در نیازهاى خود, نزد خدا فغان و فریاد كنید و در بلاهاى شدید به او پناه برید و تضرع كنید.

زیرا دعا, مغز و اصل بندگى است و هیچ مومنى خدا را نمى خواند مگر اینكه مستجاب شود. و این قبولى دعا یا در دنیا و یا در آخرت است و یا اینكه موجب پوشش و محو گناهان است تا زمانى كه گناه تازه اى از مومن سر نزده باشد. در تمام نیازها باید به خدا پناه برد.

قال الصادق: ((یا میسر ادع و لا تقل ان الا مر قد فرغ منه ان عند الله عزوجل منزله لا تنال الا بمساءله و لو اءن عبدا سد فاه و لم یساءل لم یعط شیئا فسل تعط یا میسر انه لیس من باب یقرع الا یوشك اءن یفتح لصاحبه)); پیوسته خدا را بخوان, چه به حاجت برسى یا نرسى, كه در پیشگاه خدا براى انسان منزلت و مقامى است كه جز از طریق دعا امكان پذیر نیست. اگر بنده دهانش را ببندد و چیزى سوال نكند, به وى اعطا نمى شود. پـس بخواه تا اعطا شود. اى میسر, انسان وقتى درى را بكوبد بالاخره به رویش باز مى شود.

گفت پیغمبر كه گر كوبى درى
عاقبت زان در برون آید سرى39

--------------------------------------------------------------------------------

پى‏نوشت‏:
1ـ بقره, 186
2ـ تفكرات اسلامى, 108
3ـ تاج العروس
4ـ ابراهیم, 34
5ـ اعراف, 55
6ـ المیزان, ج 2, ص 24
7ـ علق, 7 و 8
8ـ حدید,4
9ـ فجر,14
10ـ صافات, 96
11ـ فاطر, 15
12ـ انعام, 40 و 41
13ـ همان, 63 و 64
14ـ رعد, 28
15ـ یونس, 12
16ـ بحار الانوار, ج 10, 99
17ـ بحار الانوار, ج 93, ص 288
18ـ كافى, ج 2, ص 469
19ـ فرقان, 77
20ـ الرحمن, 29
21ـ اسراء, 52
22ـ همان, 110
23ـ نیایش, ص 20
24ـ بحار الانوار, ج 2, ص 90
25ـ ص, 10
26ـ نازعات, 5
27ـ غافر, 60
28ـ صحیفه, دعاى 45
29ـ المحجه البیضا, ج 2, 283
30ـ مناجات المریدین, از دعاى خمسه عشر
31ـ بحارالانوار, 94, ص 149
32ـ المحجه البیضاء, ج 2, ص 294
33ـ قلب ساه: یعنى عارى از توجه
34ـ المحجه, ابیضا ج 2, ص 292. بحار الانوار ج 93, ص 305
35ـ مثنوى معنوى
36ـ نحل, 49
37ـ یونس, 22
38ـ بحار الانوار, ج 93, ص 303
39ـ مثنوى معنوى مولانا

سید حسین موسوى راد لاهیجى

روزه از نظر بهداشت جسم و سلامت‏بدن و ابعاد دیگر داراى فواید فراوانى است، روزه در سلامت معده و پاكسازى آن از انواع غذاها كه موجب انواع بیمارى‏هاست اثرات فوق العاده‏اى دارد.

مركز بیماریها معده است
پیامبر خدا فرمود: «المعدة بیت كل داء، و الحمئة راس كل دواء» (1)
معده مركز و خانه هر دردى است، و پرهیز و اجتناب (از غذاهاى نامناسب و زیاد خورى) اساس و راس هرداروى شفابخش است.

پیامبر(ص) سه باب از علوم بروى ما گشود
پیامبر عظیم الشان اسلام در یك بیانیه كوتاه، اثرات و فوائد سه چیز را به این شرح بیان مى‏فرماید: «اغزوا تغنموا، و صوموا تصحوا، و سافروا تستغنوا» اول، جنگ و جهاد كنید تا مستغنى شوید، كه غنائم جنگى باعث استغنا مى‏باشد، دوم، روزه بگیرید تا صحت و سلامتى خویش را تضمین كنید، سوم، سفر كنید تا مالدار شوید، زیرا مسافرت و حمل كالاى تجارتى از شهرى به شهر دیگر یا از كشورى به كشور دیگر باعث رفع نیازمندى‏هاى جامعه و عمران كشورها مى‏گردد، در این سه جمله پیامبر(صلى الله علیه و آله) سه باب از درهاى علم: جهاد (كه خود باعث تمكن و امكانات مالى مى‏شود)، بهداشت جسم و اقتصاد جامعه را بر روى ما مى‏گشاید.

امام على(ع) در فلسفه روزه چه مى‏فرماید؟

ما اگر پویاى فلسفه روزه و حكمت تشریع آن باشیم و از خواص و فوائد آن بخواهیم اطلاعات بیشترى پیدا كنیم و به اشكال تراشیهاى منتقدین پاسخ اقناع كننده بدهیم به سخنان حكیمانه و درربار حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام در نهج البلاغه گوش فرا مى‏دهیم در قسمتى از این خطبه امام مى‏فرماید: «و مجاهدة الصیام فى الایام المفروضات، تسكینا لاطرافهم، و تخشیعا لابصارهم، و تذلیلا لنفوسهم و تخفیضا لقلوبهم، و اذهابا للخیلاء عنهم لما فى ذلك من تعفیر عتاق الوجوه بالتراب تواضعا و التصاق كرائم الجوارح بالارض تصاغرا و لحقوق البطون بالمتون من الصیام تذللا» (2) امیرمؤمنان علیه السلام به دنباله مطالب ارزشمندى مى‏فرماید: از خدا بترسید و از كیفر تباهكارى در دنیا، و از زیان ستمگرى در آخرت ... و خداوند بندگان مؤمنش را حفظ مى‏فرماید، به وسیله نمازها و زكاتها، ( و سپس فوائد و پاره‏اى از علل و فلسفه روزه را بیان مى‏فرماید) و كوشش در گرفتن روزه در روزهاى واجب، براى آرام ماندن دست و پا و اندام و دیگر ایشان (از معصیت و نافرمانى) و چشم به زیر انداختنشان و فروتنى جانهاشان، و زبونى دلهاشان، و بیرون كردن كبر و خودپسندى از آنان، چون در نماز است مالیدن رخسارهاى نیكو براى فروتنى، و (هنگام سجده نمودن) چسبانیدن اعضاء شریفه (هفت موضع) را به زمین براى اظهار كوچكى و «ذلت‏به پیشگاه با عظمتش‏» و در روزه رسیدن شكمها به پشتها براى خضوع و ناچیز دانستن خویش كه روزه و نماز و زكات فلسفه‏اش سازندگى و تزكیه، و تذلل و تقلل به پیشگاه حضرت حق است، و از چیزهائى است كه مى‏تواند آدمى را از چنگ شیطان نجات بخشد، و از انواع بیماریهاى ظاهرى و باطنى برهاند، و مخصوصا درس مقاومت و مبارزه را عملا یاد آدمى دهد، مخصوصا روزه است كه از امتیازات بخصوص برخوردار است، كه پاداش آن فقط به خداوند بزرگ برگزار شده است. كه امیرالمؤمنین(علیه السلام) درجائى دیگر مى‏فرماید:«و الصیام ابتلاء لاخلاص الخلق‏» (3)

روزه براى آزمایش اخلاص مردم است
خداوند روزه را براى آزمایش اخلاص مردم واجب فرموده است، كه روزه در اخلاص عمل بسیار مؤثر است، یعنى كسى كه روزه مى‏گیرد و تمامى روز را با همه امكان بخوردنیها و آشامیدنى‏هایى كه در اختیار دارد، در عین حال امساك مى‏نماید، جز اخلاص به پیشگاه حضرت حق مفهومى دیگر ندارد، و در قسمتى از نهج البلاغه مى‏فرماید: «و صوم شهر رمضان فانه جنة من العقاب‏» (4) و یكى از دلائل وجوب روزه این است كه روزه ماه رمضان سپر است از عقاب الهى، یعنى روزه موجب غفران و آمرزش گناهان و معاصى انسان است، كه به وسیله روزه نجات از آتش جهنم و عقوبت پروردگار به دست مى‏آید.

خدایا از گرسنگى بتو پناه مى‏آوریم
فوائد كم خورى از نظر بهداشت و تندرستى جسم و روح، درست است كه آدمى تاب گرسنگى زیاد را ندارد، و اسلام هم نخواسته است كه انسان خود را در زحمت تحمل گرسنگى زیاد قرار دهد، بلكه در بعضى روایات رسیده است: «اللهم اعوذبك من الجوع‏» (5) خدایا از گرسنگى به تو پناه مى‏برم، ولى در عین حال باید متوجه بود، كه مقدارى از گرسنگى براى انسان لازم است! و فوائد بسیارى در بردارد، و بر عكس پورخورى و سیر بیمارى زیادى به همراه مى‏آورد.

از نظر بهداشت و تندرستى، باید غذا كمتر مصرف شود، و هنوز اشتهاء تمام نشده، دست از غذا خوردن بكشد، به تجربه ثابت‏شده است. افرادى كه كم مى‏خورند، از كسانى كه همیشه سیر مى‏خورند سالم‏تر مى‏باشند، و تن درست‏ترند.

ابعادى در فلسفه روزه از بیان امام صادق(ع)

هشام بن حكم از رئیس مذهب تشیع حضرت جعفر بن محمد (علیهما السلام) مى‏پرسد از علت و فلسفه روزه، امام مى‏فرماید: «انما فرض الله الصیام لیستوى به الغنى و القیر و ذلك ان الغنى لم یكن لیجد مس الجوع، فیرحم الفقیر، لان الغنى كلما اراد شیئا قدر علیه، فاراد الله تعالى ان یسوى بین خلقه، و ان یذیق الغنى مس الجوع و الالم لیرق على الضعیف و یرحم الجائع‏» (6)

حضرت صادق(علیه السلام): براستى خداوند روزه را واجب كرد، تا به وسیله او بین اغنیاء و فقراء مساوات و برابرى به وجود آید، و این براى آن است كه ثروتمندانى كه هرگز درد گرسنگى را احساس نكرده‏اند، به فقراء ترحم نمایند، زیرا اغنیاء هرگاه (خوردنى و آشامیدنى را) اراده نمودند (و هوس هر نوع ماكولات و مشروبات كردند) برایشان میسر است، پس خداوند متعال «روزه را واجب نموده‏» كه تا بین بندگانش از فقیر و غنى، برابرى به وجود آورد، و اینكه سرمایه داران مسلمان الم جوع و گرسنگى را لمس نمایند، تا بر ضعفاء رقت آوردند، و بر گرسنگان عالم ترحم نمایند، (و این تنها شعار اسلام است، آرى تنها مكتبى كه به حال گرسنگان عالم ترحم نمایند، (و این تنها شعار اسلام است، آرى تنها مكتبى كه به حال گرسنگان و محرومان مى‏اندیشد اسلام است.

خصال هفتگانه مخصوص روزه‏داران
در حدیثى طویل حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) از پیامبر خدا (صلى الله علیه و آله) چنین نقل مى‏فرماید كه پیامبر (صلى الله علیه و آله) فرمود: «ما من مؤمن یصوم شهر رمضان احتسابا الا اوجب الله تبارك و تعالى له سبع خصال: اولها یذوب الحرام من جسده، و الثانیة یقرب من رحمة الله عزوجل، و الثالثة قد كفر خطیئة ابیه آدم، و الرابعة یهون الله علیه سكرات الموت و الخامسة امان من الجوع و العطش یوم القیمة و السادسة یطعمه الله عزوجل من طیبات الجنة، و السابعة یعطیه الله عزوجل برائة من النار، قال: صدقت‏یا محمد» (7) .

هیچ مؤمنى نیست كه ماه رمضان را فقط به حساب خدا روزه بگیرد، مگر آنكه خداى تبارك و تعالى فت‏خصلت را براى او واجب و لازم گرداند: 1- هر چه حرام در پیگرش باشد محو و ذوب گرداند، 2- به حمت‏خداى عزوجل نزدیك مى‏شود، 3- (با روزه خویش) خطاى پدرش حضرت آدم را مى‏پوشاند، 4- خداوند لحظات جان كندن را بر وى آسان گرداند، 5- از گرسنگى و تشنگى روز قیامت در امان خواهد بود، 6- خداى عزوجل از خوراكیهاى لذیذ بهشتى او را نصیب دهد، 7- خداى و عزوجل برائت و بیزارى از آتش دوزخ را به او عطا فرماید. (پرسش كننده در این حدیث مفصل، عالم یهودى بود) كه عرض كرد راست گفتى اى محمد.

فلسفه و دلائل وجوب روزه از امام رضا(ع)

امام رضا(علیه السلام) در فلسفه و دلائل وجوب روزه مى‏فرماید: «انما امروا بالصوم لكى یعرفوا الم الجوع و العطش، فیستدلوا على فقر الآخرة، و لیكون الصائم خاشعا ذلیلا مستكینا ماجورا و محتسبا عارفا، صابرا على ما اصابه من الجوع و العطش، فیستوجب الثواب مع ما فیه من الامساك عن الشهوات و یكون ذلك واعظا لهم فى العاجل و رائضا لهم على اداء ما كلفهم و دلیلا لهم فى الآجل و لیعرفوا شدة مبلغ ذلك على اهل الفقر و المسكنة فى الدنیا فیؤدوا الیهم ما افترض الله لهم فى اموالهم‏» (8)

وقتى از حضرت درباره فلسفه روزه مى‏پرسند، مى‏فرماید: همانا (مردم) مامور به روزه شدند تا بشناسند درد و ناگواریهاى گرسنگى و تشنگى را، و آنگاه استدلال كنند بر سختیهاى گرسنگى و تشنگى و فقر آخرت، (كه پیامبر صلى الله علیه و آله در خطبه شعبانیه مى‏فرمود: و اذكروا بجوعكم و عطشكم جوع یوم القیمة و عطشة، یاد آورید از گرسنگى و تشنگى روزه داریتان گرسنگیها و تشنگیهاى روز قیامت را، كه این یادآورى انسان را به فكر تدارك قیامت مى‏اندازد كه تا سعى كند، جد و جهد بیشترى در كسب رضاى خداوند و كمك به مخلوق ضعیفش بنماید و آنان را از امكانات مادى و غیر مادى خویش بهره‏مند سازد).

(آنگاه امام علیه السلام خصوصیات صائم را این چنین توصیف مى‏فرماید) و هر آینه روزه‏دار باید (به پیشگاه خداوند) بنده‏اى خاشع و ذلیل و داراى استكانت و وقار باشد، (و خود و عمل خویش را) ماجور و مثاب دانسته، (و بداند كه اعمال و زحماتش) به حساب مى‏آید، (و نادیده گرفته نمى‏شود) و در همه حال به آنچه كه انجام مى‏دهد از عبادات عارف باشد، و بر آنچه كه از گرسنگى و تشنگى به او مى‏رسد صبر كند، و در آن هنگام با امساك از شهوات (و پیروى نكردن از نفس اماره بسوء) مستوجب ثواب فراوانى مى‏شود، (و خداوند اجر و ثواب عبادت روزه‏داریش را به او مرحمت‏خواهد فرمود) و این اوصاف حمیده (كه براى صائم ذكر شد) واعظ خوبى براى روزه‏داران در دنیا خواهد شد، (كه اثرات وضعى این اوصاف كاملا در چهره و اعمال و رفتار آنان مشهود خواهد گشت) و رائض و راغب است‏بر روزه‏داران بر اداء آنچه كه مكلف به آنند و راهنماى خوبى براى آنان است در عالم عقبى، و آنان باید بشناسند شدت و اهمیت مشكلات فقرا و بیچارگان را كه تا رحمت آورند بر فقراء و مساكین در دنیا، سپس اداء نمایند حقوق آنان را كه خداوند در اموالشان مقرر فرموده است. (یعنى اینطور نباشد كه خود خوب بخورند و بپوشند و دیگران گرسنه باشند).

شاعر عرب «حاتم بن عبد الله طائى‏» مى‏گوید:

و حسبك داء ان تبیت‏ببطنة و حولك اكباد تحن الى القد! (9)

یعنى: این درد براى تو بس است كه شب با شكم پر بخوابى و در گردت جگرها باشد كه قدح پوستى را آرزو كنند (و براى آنان فراهم نشود چه جاى آنكه طعام داشته باشند.

بحثى دیگر در فلسفه روزه از امام رضا(ع)

امام رضا (علیه السلام) در یك پرسش دیگر از فلسفه روزه چنین مى‏فرماید: «علة الصوم لعرفان مس الجوع و العطش لیكون العبد ذلیلا مستكینا ماجورا محتسبا صابرا فیكون ذلك دلیلا على شدائد الآخرة، علت روزه از براى فهمیدن الم و درد گرسنگى و تشنگى است، تا بنده ذلیل و متضرع و ماجور و صابر باشد و بفهمد شدائد آخرت را، مع ما فیه من الانكسار له عن الشهوات و اعظاله فى العاجل دلیلا على الآجل لیعلم مبلغ ذلك من اهل الفقر و المسكنة فى الدنیا و الآخرة‏» (10) علاوه بر این كه در روزه انكسار شهوات و موعظه هست از براى امر آخرت تا بداند حال اهل فقر و فاقه را در دنیا و عقبى. بلى این است قسمتى از فلسفه روزه از بیان حضرت رضا علیه آلاف التحیة و الثناء.

بلى روزه از افضل طاعات است، زیرا كه روزه مشتمل بر انكسار شهوات بهیمیه است كه شریعت آسمانى و احكام الهى نیامده مگر براى تعدیل شهوات و توقیف و مهار آنها كه در حد اعتدال انجام گرفته، و براى تزكیه و طهارت نفس و تصفیه آن از اخلاقیات رذیله، زیرا مقصود از صوم مجرد امساك از اكل و شرب و مباشرت با نسوان نیست، بلكه غرض نهائى آن كف نفس و نگهدارى آن از شهوترانى‏هاى حیوانى است، چنان كه رسول خدا (صلى الله علیه و آله) فرمود: الصوم جنة فاذا صام احدكم فلا یرفث و لا یجهل و ان امرء جادله او شاتمه فلیقل انى صائم: كه روزه سپرى است از براى شخص، زیرا یكى از شما اگر روزه گرفت‏سخن زشت نگوید، و كارهاى بیهوده نكند، و اگر كسى با وى مجادله كند یا او را شماتت نماید، او بگوید من روزه هستم، مراد از این حدیث‏شریف نبوى (صلى الله علیه و آله) این است: كه روزه وقایه‏اى است كه نگه مى‏دارد آدمى را از انحرافات و لغزشها، كه به واسطه آن از دشمنانى بزرگ چون شیطان نفس، دشمن درونى، خلاصى مى‏جوید، پس نفس را كنترل مى‏نماید از شهوات نابجا، و شیطان را از خود دور مى‏نماید.

مجراى نفوذ شیطان را با روزه ضیق نمائید
بر این مبنا رسول الله (صلى الله علیه و آله) فرمود: «ان الشیطان لیجرى من ابن آدم مجرى الدم فضیقوا مجاریه بالجوع‏»، كه شیطان جریان مى‏یابد و نفوذ مى‏كند در فرزندان آدم، مانند جریان خون در بدن پس مجارى شیطان را در وجود خود به واسطه گرسنگى یعنى روزه تنگ نمائید، (11) و الحق، كه روزه بدون اثر چه فایده و ثمرى دارد؟ آرى فائده و اثرى ندارد كه آدمى غذاى ناهار خویش را به افطار تاخیر اندازد، و از امساك و اجتناب از یك سرى مبطلات روزه، انواع تهمتها و دروغها و غیبتها و شهوترانى‏ها و هتك حرمت‏خلق الله و حفظ نكردن ناموس خویش از نامحرمان و سوء تربیت فرزندان و سرعت غضب به حادثه كوچكى و ایجاد ضرب و شتم و صدها گناه دیگر مرتكب شود و بگوید من روزه هستم خیر؟ این نوع روزه اثرى و فایده‏اى ندارد، باید روزه قدرت ساختن و اصلاح نفس داشته باشد و روزه این قدرت را دارد، لكن این مائیم ارزش و اهمت او را تشخیص ندادیم، و از این نوع روزه‏هاى بى اثر ثمرى جز گرسنگى و تحمل تشنگى عاید ما نمى‏شود، و چه فایده‏اى است از براى روزه‏دار كه فریضه‏اى اداء كند و كبیره‏اى مرتكب گردد، و با خیانت‏بر بندگان خدا در مال و عرض ایشان تجاوز نماید

روزه رابطه مستقیم با اخلاص دارد
خلاصه كنم و این بخش را «فلسفه روزه و حكمت مشروعیت‏» به سخن مولاى متقیان (علیه السلام) مزین نمایم كه امام علیه السلام در آنجا كه فلسفه پاره‏اى از احكام را تشریح مى‏فرماید: «و الصیام ابتلاء لاخلاص الخلق‏» (12)

خداوند، روزه را براى آزمایش اخلاص مردم مقرر و فرض فرموده است، و كسى كه به پیشگاه حضرت حق اخلاص ورزد، تمامى اوصافى كه در فلسفه روزه بیان شده است‏شامل حالش مى‏شود، و روزه كاملا با اخلاص روزه‏دار، در رابطه است.

--------------------------------------------------------------------------------

پى‏نوشت‏:
1- اركان الاسلام، ص 108 این عبارت حدیثى است كه از پیامبر اسلام در بحار الانوار، ج 14 روایت‏شده است، لكن این كتاب بحارث بن كلده نسبت داده است.
2- نهج البلاغه فیض، ص 798.
3- از حكمت 244 نهج البلاغه فیض الاسلام.
4- نهج البلاغه، چاپ صبحى صالح، ص 163.
5- مجمع البحرین، ماده جوع.
6- وسائل الشیعه، ج 7، ص 3 - و من لا یحضره الفقیه، ص 73، ج 2.
7- خصال شیخ صدوق، ص 386.
8- وسائل الشیعه، ج 7، ص 4.
9- حاتم به عبد الله طائى.
10- علل الشرایع صدوق علیه الرحمه.
11- از مجموعه‏اى از سخنان پیشوایان معصوم(ع) استخراج شده است.
12- نهج البلاغه، ص 1197.

منبع :روزه، درمان بیماریهاى روح و جسم ص 81

سید مصطفى علامه مهرى

اشاره:
اندیشه پیروزى حق بر باطل و غلبه صالحان بر طالحان و عادلان بر ظالمان كه‏برگرفته از متن قرآن كریم است، بارقه‏اى از نور امید در دل‏ها تابانیده وهمه را چشم به انتظار شخصى گذاشته كه منادى حق است و سفیر نور، كشتیبان‏هدایت است و قافله‏سالار رهایى; مجدد حیات بشریت است و احیاگر اخلاق خدایى،این شخصیت‏بزرگ را در روایات اسلامى «مهدى‏» علیه السلام مى‏نامند.

چنین انتظارى افضل عبادات شمرده شده است. زیرا این انتظار با امید،تعهد، تحرك با مسوولیت و سازندگى و رفع ناامیدى از جامعه همراه مى‏باشد.

منتظران واقعى، خود را در حال مهیاى جامعه‏اى مى‏بینند كه انتظار موعودى‏را مى‏كشد، بنابراین براى حضور حضرتش شرایطى لازم است كه هم زمینه‏سازقدومش باشد و هم پذیراى حكومت عدل او، زیرا تحمل عدالت‏خود نیاز به‏سازندگى دارد. و الا، پذیرایى حق بر افراد بسى مشكل خواهد بود. بنابراین،ما براى خودسازى به یكى از بهترین راه‏ها كه طریق پرورش یافتگان مكتب‏انسان‏ساز اسلام; یعنى یاوران خاص ولى‏عصر(عج) است متمسك مى‏شویم، ویژگى‏هاى‏آن‏ها را بشناسیم و به كار بندیم تا زمینه‏ساز حضور حضرتش باشیم. زمینه‏سازحكومت‏حضرت، خیزش ایمان است نه ازدیاد فساد. ما در این نوشتار به برخى‏از خصال یاوران باوفاى حضرت اشارتى خواهیم داشت.

ایمان یاوران مهدى (ع)
ایمان از مهم‏ترین مایه‏هاى یك انسان خداجو است.

پایدارى، شجاعت، رشادت، ایثار، فداكارى و... یك انسان مومن ریشه درایمان وى دارد. یاوران مهدى از مومنانى هستند كه ایمانشان آن‏ها را به‏مرحله‏اى رسانده است كه هرگونه شك و ریبى در دلشان راه نمى‏یابد. همان‏كسانى كه به نقل روایات در ترنم روح‏بخش تلاوت قرآن و مناجات شبانه آن‏هاهم چون صداى زنبوران عسل درهم پیچیده و شب را تا به صبح به راز و نیازبا خداى خویش مشغولند. و خودخواهى‏ها و منیت‏ها را در زیر آسیاب تهجدسورمه كرده و با آن چشم دل را روشن نموده‏اند. خدا را با معرفت‏شناخته وایمان به خدا در اعماق جانشان نفوذ كرده است. لذا در راه ایمان و اجراى‏فرامین الهى از هیچ مانعى هراس ندارند و از سرزنش هیچ سرزنش كننده‏اى بیم‏به دل راه نمى‏دهند. چنان كه صادق آل محمد(ص) از قرآن كریم اوصاف آن‏ها رابیان داشته و به ایمان آن‏ها و راهشان سفارش مى‏كنند: سلیمان بن هارون‏مى‏گوید: به آن جناب عرضه داشتم بعضى از این عجلیان گویند كه شمشیر رسول‏خدا(ص) نزد عبدالله بن حسن است! فرمود: به خدا سوگند، نه او و نه پدرش‏با هیچ یك از دو چشمانش آن را ندیده، مگر آن كه پدرش آن را نزد حسین(ع)دیده باشد، و البته براى صاحب این امر محفوظ است، پس، مبادا به راست وچپ روى آورى، كه به خدا سوگند امر روشن است. به خدا سوگند اگر اهل آسمان‏و زمین هم‏دست‏شوند كه این امر را از جایگاهى كه خداوند آن را در وى قرارداده برطرف سازند نخواهند توانست، و چنان چه همه مردمان كفر ورزند تاجایى كه هیچ كس باقى نماند; همانا خداوند براى این امر كسانى را خواهدآورد كه او شایستگان آن باشند. سپس فرمود: آیا نمى‏شنوى كه خداوندمى‏فرماید:

«اى كسانى كه ایمان آورده‏اید هر كدام از شماها از دین خودمرتد شوید پس به زودى خداوند قومى را كه دوست مى‏دارد و آن‏ها نیز خدا رادوست مى‏دارند و نسبت‏به مومنان فروتن و بر كافران سرافراز و مقتدرند به‏نصرت اسلام بر مى‏انگیزد...»

تا آخر آیه را تلاوت فرمود و در آیه دیگرفرمود:

«پس اگر این قوم به آن كفر ورزند، همانا قومى را كه هرگز به‏آن كافر نشوند بر آن برگماریم‏».

سپس حضرت فرمود:«همانا (اهل) این آیه همان اهل آن آیه مى‏باشند.»

آیه‏اى كه امام صادق علیه السلام - آن را تلاوت فرموده‏اند اوصاف مومنانى كه‏باید این رسالت‏بزرگ را انجام دهند چنین بیان مى‏دارد:

1. آن‏ها به خدا عشق مى‏ورزند و جز به خشنودى او نمى‏اندیشند: «یحبهم ویحبونه‏»

2. در برابر برادران دینیشان خاضع و فروتن هستند: «اذله على المومنین‏»

3. نسبت‏به كافران ستم‏گر و كج‏اندیش، سرسخت، خشن و سرافرازند:«اعزه على الكافرین‏»;

4. براى بسط عدل و اجراى فرامین الهى همواره درراه جهاد فى سبیل‏الله هستند: «یجاهدون فى سبیل الله‏»;

5. در جهت‏نابودى كافران و برچیدن بساط ستم‏گران كوشا و از هیچ ملامتى پروا ندارند:«و لایخافون لومه لائم‏».

این‏ها همه از اعتقاد به خدا و ایمان به مقصد و میل به هدف آن‏ها نشات‏گرفته و از آن‏ها انسان‏هایى ساخته كه در حقیقت علاوه بر قدرت جسمانى چنان‏شهامتى دارند كه از شكستن سنت‏هاى غلط و مخالف با اكثریتى كه راه انحراف‏را پیش گرفته‏اند، و با تكیه بر كثرت عددى خود دیگران را به استهزامى‏گیرند، پروایى ندارند. بسیارى از افراد را مى‏شناسیم كه صفات ممتازى‏دارند، اما در مقابل غوغاى محیط و هجوم افكار عوام و اكثریت‏هاى منحرف‏بسیار محافظه‏كار، ترسو، و بى‏جرئتند، و زود در مقابل آن‏ها میدان را خالى‏مى‏كنند، در حالى كه براى یك رهبر سازنده و افرادى كه براى پیاده كردن‏افكار او وارد میدان مى‏شوند، قبل از هر چیز چنین شهامتى لازم است.

عوام‏زدگى، محیطزدگى، و امثال آن كه همگى نقطه مقابل این امتیاز عالى‏روحى هستند، سد راه بیش‏تر اصلاحات محسوب مى‏گردند.» آرى به دست آوردن این‏امتیازات و موفقیت‏ها در هر درجه‏اى كه باشد علاوه بر كوشش خود فرد، مرهون‏فضل خداوند است كه به هر كس بخواهد و شایسته بیند عطا كند و حاصل لطف‏اوست: «ذلك فضل الله یوتیه من یشاء».

عبادت یاران مهدى(ع)
همان گونه كه اشاره شد آنان پارسایان شب‏اند كه تا بامدادان به ذكر و رازو نیاز و بر قیام و قعودند. آتش عشق به معشوق و عرفت‏به ذات بارى‏تعالى‏خواب را از دیدگان آنان ربوده است:

جز خم ابروى دلبر هیچ محرابى ندارم

جز غم هجران رویش من تب و تابى ندارم

گفتم اندر خواب بینم چهره چون آفتابش

حسرت این خواب در دل ماند چون خوابى ندارم

سر نهم بر خاك كویش، جان دهم در یاد رویش

سر چه باشد، جان چه باشد، چیز نایابى ندارم

مردانى كه شب هنگام زمزمه تلاوت قرآن و ذكر مناجاتشان، هم چون‏صداى زنبوران عسل درهم پیچیده و هیبت الهى آن‏ها را به قیام واداشته وبامدادان سوار بر مركب‏ها شوند، آنان راهیان شب‏اند و شیران روز.

گفتیم همه این عبادت‏ها و نیایش‏ها، رشادت‏ها و شهامت‏ها و... از ایمان یك‏فرد مومن سرچشمه گرفته و اوصاف بارزى از معرفت و ایمان نهفته در قلب اواست. كه در این اعمال ظهور مى‏یابد و هر چند درجه ایمان فزونى یابد دراین اعمال نیز فزونى خواهد یافت و هیچ امرى سد راه آنان نخواهد شد، نه‏تنها جهاد و كوشش آن‏ها را از عبادت و راز و نیاز به درگاه الهى بازنمى‏دارد، بلكه این تلاش‏ها سبب مى‏گردد تا حلاوت ایمان بیش‏تر در كام خودچشند و همه رفتارهاى خود را رنگ و جلوه الهى دهند كه چه رنگى بهتر ازرنگ الهى: «صبغه الله و من احسن من الله صبغه و نحن له عابدون‏».

آمرین به معروف و پیكاركنندگان با منكر
رسالت‏حضرت مهدى و یاران باوفایش احیاء دین خدا و اتمام رسالت انبیا واولیا و اصلاح زمین كه ظالمان و فاسدان با بدعت‏ها و ظلم‏هایشان روز خاكیان‏را مبدل به شب دیجورى كرده با شراره سم ستمشان، سیماى سپیده را روشنى‏بخشند و نقاب تزویر را از چهره مزوران بركشند و رسالتش را در دو عنوان‏سبز بسط در «قسط‏» و «عدل‏» خلاصه گرداند. «یملا الارض قسطا و عدلا كماملئت ظلما و جورا». سیره رسول گرامى اسلام و همه معصومین(ع) بر امر به‏معروف و نهى از منكر بود، و از بدو دوران كودكى تا واپسین لحظات حیات آن‏را پاس داشته‏اند. یعقوب سراج، خدمت امام صادق(ع) مى‏رسد در حالى كه حضرت‏در كنار گهواره فرزندش حضرت موسى بن جعفر(ع) ایستاده و با او سخن‏مى‏گوید. یعقوب گوید: من نشستم تا امام از سخن گفتن با فرزندش فارغ شد،پس برخاستم، امام صادق(ع) به من فرمود:

نزدیك سرورت بیا و او را سلام گوى. من نزدیك گهواره رفتم و به كودك سلام‏كردم، امام موسى بن جعفر(ع) از درون گهواره با زبانى فصیح و گویا سلام راپاسخ گفت فرمود: «اذهب و تغیر اسم ابنتك التى سمیتها امس فانه اسم‏یبغضه الله‏» برو و آن نام را كه دیروز بر دخترت نهاده‏اى تغییر ده زیرااین اسم را خدا دشمن دارد. آن گاه امام صادق(ع) فرمود: به دستور فرزندم‏عمل كن تا هدایت‏یابى. من نیز به دستور آن حضرت عمل كردم و نام‏«حمیرا» دختر یك روزه‏ام را تغییر دادم.» بنابراین، یكى از اوصاف بارزیاران حجت، امر به معروف و نهى از منكر مى‏باشد.

امام صادق(ع) در تفسیرآیه «الذین ان مكناهم فى الارض اقاموا الصلاه و آتوا الزكاه و امروا بالمعروف و نهو عن المنكر و لله عاقبه الامور».

مى‏فرمایند: براى آل‏محمد(ص) مهدى(ع) و اصحاب او، خداوند متعال مشارق و مغارب زمین را به‏تصرف آن‏ها درآورد، و دین را آشكار سازد، و خداوند متعال به وسیله او ویارانش بدعت‏ها و باطل را از بین مى‏برد، هم چنان كه سفیهان حق را میرانده‏باشند، تا جایى كه اثرى از ظلم دیده نشود و امر به معروف و نهى از منكرخواهند نمود و عاقبت كارها به دست‏خداست.

ایمان و اطاعت از رهبرى
امامت و رهبرى، از اركان دین مبین اسلام و محور و اساس همه كارها اعم ازعبادى و غیرعبادى است:

«و انه لیعلم ان محلى منها محل القطب من الرحا...»

و همه اعمال اعم از فردى و اجتماعى به نوعى وابسته به امامت‏است. لذا ایمان به رهبرى زمینه‏ساز فلاح و رستگارى مسلمانان است. همین‏ایمان و اطاعت از رهبرى و پیامبر بود كه در مدتى بسیار كم مسلمانان صدراسلام از حضیض ذلت‏به اوج عزت رسیدند و پوزه ظالمان و متكبران را به خاك‏مالیدند چرا كه به فرمان خدا به آن چه پیامبر مى‏فرمود گردن مى‏نهادند:

«و ما آتاكم الرسول فخذوه و ما نهاكم عنه فانتهوا»

و بعد از رسول خداشیعیان اهل بیت همان عقیده و ایمان را نسبت‏به ائمه اطهار داشته و یاران‏حجت(ع) در بالاترین درجه آن نسبت‏به امام زمان علیه السلام دارند كه‏این عشق و ایمان در وجود آن حضرت متمركز گردیده:

«یتمسحون بسرح الامام علیه السلام یطلبون بذلك البركه‏»

این عشق به امام است كه سر از پانشناخته براى اطاعت و اجراى فرامین او شب و روز را نمى‏شناسند و در راه‏فرمان‏بردارى او از یك كنیز نسبت‏به مولایش مطیع‏تراند و در هنگام خطرات‏براى دفاع از وجود او جانشان را فدا مى‏كنند:

«و یخفون به یقونه بانفسهم فى الحروب و یكفونه ما یوید... هم اطوع له من الامه لسیدها»

از وجود مباركش و آن چه متعلق به اوست تبرك و شفا مى‏جویند:

كیست كاشفته آن زلف چلیپا نشود

دیده‏اى نیست كه بیند تو و شیدا نشود

ناز كن ناز كه دل‏ها همه در بند تو اند

غمزه كن غمزه كه دلبر چو تو پیدا نشود

سر به خاك سر كوى تو نهد جان از دست

جان چه باشد كه فداى رخ زیبا نشود

این عشق و علاقه امام و یارانش به حدى به هم گره خورده كه «آن چه شخص‏امام بدان وصف شده‏اند، آنان نیز به آن توصیف گشته‏اند:

«انهم اذا ساروا الرعب امامهم سیره شهر;هنگامى كه به طرف مكانى حركت مى‏كنند، ترس ازآنان پیشاپیش در دل مردمان افتد.»

«لایكفون سیوفهم حتى یرضى الله عزوجل; آنان دست از شمشیرهاى خود در پیكار با دشمنان دین باز نمى‏گیرندتا آن كه خداى تعالى راضى شود.»

این همه به سبب آن است كه یاران مهدى‏شیعه كاملى براى مولاى خود بوده و افعال و صفاتشان مطابق افعال و صفات‏امام علیه السلام مى‏باشد.

شجاعت‏یاوران مهدى علیه‏السلام
وصف بارزى كه در روایات براى اصحاب آقا امام زمان علیه‏السلام‏برشمرده شده شجاعت‏یاران حضرت است، شجاعت وصفى ذاتى است كه‏داراى لوازماتى است كه بر روى هم این صفت‏براى فرد حاصل مى‏گردد كه اصحاب‏آقا واجد آن اوصاف بوده و ما به برخى از آن‏ها اشاره مى‏كنیم:

عدم ترس
ترس و جبن از خصلت‏هاى مذموم یك انسان است، چرا كه ترس نشات گرفته‏از ضعف ایمان و یقین و عاجز بودن نفس است: «شده الجبن من عجز النفس وضعف الیقین.» شخص ضعیف النفس و ضعیف الایمان مایه امید از او گرفته شده،یقین به رحمت الهى و پاداش روز جزا نداشته همواره در نوعى بیم و ترس به‏سر مى‏برد. ترس از آن دارد كه هر لحظه این دفتر عمر بسته شود و به دیارنیستى كوچ كند. اما شخص مومن در اقیانوسى از امید به سر برده و در همه‏مشكلات تكیه‏گاهش را خدا مى‏داند و یقین دارد كه:

«ولله العزه و لرسوله و للمومنین.»

دلیلى ندارد كه احساس ضعف و ترس كند، بلكه ترس را عار و ننگ‏و نقصى براى خود دانسته و سعى در دورى از آن مى‏كند:

«احذروا الجبن فانه عار و منقصه‏» یاران مهدى علیه‏السلام كه قلبشان مالامال از عشق‏به خدا و یقین به روز جزا و یارى پروردگار است از هیچ كس هراسى به دل‏ندارند.

یاد روى تو غم هر دو جهان از دل برد

صبح امید همه ظلمت‏شب باطل كرد

عشق به شهادت
از محك‏هایى كه خداوند افراد راستگو و با ایمان را از افراد دروغگوجدا مى‏سازد «تمناى مرگ است‏» یك فرد مومن كه آینده‏اى درخشان و زیبابراى خود پیش‏بینى مى‏كند و عاشق كوى یار و قرب الى‏الله و هم‏نشینى اولیاءالله را در دلش زمزمه مى‏كند همواره تمناى مرگ دارد:

آتش بجانم افكند شوق لقاى دلدار

از دست رفت صبرم اى ناقه پاى بردار

«لولا اجل الذى كتب الله علیهم لم تستقر ارواحهم فى اجسادهم طرفه عین‏شوقا الى الثواب و خوفا من العقاب.»

اصحاب حجت كه مهدى(ع) را با معرفت‏شناخته و ایمان به راه و هدفش دارند وبه او عشق مى‏ورزند و همه هستیشان را فانى در وجود او مى‏دانند، عاشق‏شهادت در راه وى هستند:

«یدعون بالشهاده و یتمنون ان یقتلوا فى سبیل‏الله شعارهم یالثارات الحسین علیه‏السلام‏»

بنابر این، فردى كه جانش را ازهدفش بیش‏تر دوست دارد نمى‏تواند شجاعت ورزد، بلكه او باید همواره حافظجانش باشد تا به او آسیبى نرسد لذا شجاعت‏شیرانى چون یاوران مهدى(عج) رامى‏طلبد.

قلب نورانى و دل فولادین
از دیگر اوصافى كه یاوران مهدى علیه السلام داراهستند «قلب قوى و پولادین‏» است كه در روایات مختلفى تعبیر به «پاره‏هاى‏آهن‏» شده است: «تجیى‏ء الرایات السود من قبل المشرق كان قلوبهم زبرالحدید» و در روایات دیگر مى‏خوانیم كه قلب‏هاى آن‏ها سخت‏تر از پاره‏هاى‏آهن است «... و ان قلب رجل منهم اشد من زبر الحدید».

آرى قلب‏هاى آن‏ها پنجره‏هایى به آسمان معنا گشوده‏اند و دل‏ها را به ریسمان‏الهى پیوند داده‏اند خانه دل را با قندیل‏هاى ایمان روشن نموده‏اند:

«كان قلوبهم القنادیل و هم من خشیه الله مشفقون.»

اینان با پشتوانه‏اى ازایمان به خدا و یقین به روز جزا و هدفى مقدس «هم‏چون مشعل‏هاى فروزانندكه دل‏هاى استوارشان بسان قندیل‏هاى نور در سینه‏هاى سترگشان آویخته است واین رادمردان تنها دل به خداى خویش داده‏اند و تنها از او هراس دارند» وقلب را به یاد او قوت بخشیده‏اند: «الا بذكر الله تطمئن القلوب.»

اجسم قوى
قدرت جسمانى از دیگر لوازمات اعمال شجاعت است كه از اوصاف اصحاب صاحب‏الامر(عج) شمرده شده و در روایات قدرت آن‏ها را برابر با چهل مرد قرارداده است: «فان الرجل منهم یعطى قوه اربعین رجل‏» قدرت جسمانى برگرفته‏شده از ایمان راسخ به خدا و یقین به امامت و حقانیت هدف او است; یاوران‏مهدى(ع) با این قدرت جسمانى و روحیه عالى بوده كه مى‏توانند خط بطلان برجمیع مفاسد كشیده و ظلم و جور را از صحنه گیتى براندازند.

موالا با افراد ضعیف الجسه و ضعیف‏الایمان كه چنین مهمى امكان ندارد كمااین‏كه امام على بن موسى الرضا(ع) در پاسخ «دیان بن صلت‏» كه از او سوال‏مى‏كند كه آیا شما صاحب این امر هستید؟! حضرت در جواب مى‏فرماید:

«من صاحب‏این امر هستم ولكن من آن كسى نیستم كه زمین را پر از عدل و قسط كنم‏چنان‏كه پر از جور و ستم شده; چگونه من مى‏توانم با این ضعف جسمانیم زمین‏را پر از عدل و قسط كنم و به درستى كه قائم، آن كسى است كه وقتى خروج‏مى‏كند با این كه داراى سن زیادى مى‏باشد، ولى جوان است‏بدن او قوى حتى‏اگر دست‏هاى مباركش را به طرف بزرگ‏ترین درخت دراز كند و او را به طرف‏زمین آورد مى‏آورد و مى‏شكند، حتى اگر صیحه‏اى بین كوه‏ها زند از فریاد اوكوه‏ها درهم ریزند...»

حال برگردیم به سخن اصلى; یعنى شجاعت اصحاب آن‏حضرت، با این اوصاف است كه آن‏ها سدى محكم، نیزه و شمشیرى برنده، و ركن‏ركینى هستند كه حضرت لوط علیه السلام هنگام رویارویى با قوم كافر ومنحرف خود تمناى آن ها را مى‏كرد.

«قال ابو عبدالله(ع) ما كان یقول‏لوط(ع) «لو ان لى بكم قوه او آوى الى ركن شدید» الا تمنا لقوه القائم‏علیه السلام و لا ذكر الا بشده اصحابه فان رجل منهم یعطى قوه اربعین رجلا وان قلبه لاشد من زبر الحدید و لو مروا بجبال الحدید لتدكدكت [لقطعوها]، لایكفون سیوفهم حتى یرضى الله عزوجل‏»

این روایت كه بیان گویایى از شجاعت‏آن عزیزان است، ما را از ذكر دیگر احادیث‏بى‏نیاز مى‏كند. در تشبیه قلب‏هاى‏آن‏ها به پاره‏هاى آهن یا به قطعات سنگ، براى تاكید بیش‏تر بر عظمت و شهامت‏آنان و نفى هرگونه ترس و وحشت از قلوب و افكارشان مى‏باشد. پرواضح است كه‏به كارگیرى، واژه‏هاى شمشیر و نیزه نیز فقط به لحاظ تاثیر مادى آن‏هانیست، بلكه نشانى بر توان فعالیت موثر آن‏ها مى‏باشد; یعنى آن‏ها در زمینه‏عمل و مبارزه دلیرتر از شیر و برتر از نیزه هستند. در بیان امام علیه‏السلام كه مى‏فرماید: «به هر فردى از آن‏ها نیروى چهل مرد داده مى‏شود»مقصود محدود نمودن این نیرو نیست، بلكه تقریبى است‏براى میزان فوق‏العاده قدرت ایشان و اشاره است، بر اثر عملى فعالیت‏هاى هر یك از اصحاب‏مهدى(ع) كه از كوشش گروهى مركب از چهل نفر نیز فزون‏تر است.

... هنگامى كه تلاش انسان با توانایى طبیعى، براى انجام كارى توام‏مى‏گردد; مثل دوران جوانى، نتیجه كارها بهتر و كامل‏تر خواهد شد. و شایدبه همین جهت است كه بیش‏تر یاران «حضرت مهدى علیه‏السلام‏» را جوانان تشكیل مى‏دهند،زیرا به سبب این‏كه به صراحت‏با حق مواجه مى‏شوند و آن را عمیقا درك‏مى‏نمایند و با اخلاص تمام اطاعت امام خویش را پى مى‏گیرند، هر كدام ازتوان و نیروى بزرگى برخوردارند. و حاصل تلاششان به نحوى است كه گروه‏هاى‏بزرگ نیز از عهده آن برنمى‏آیند. بیانات ائمه علیهم السلام مبنى براین كه به هر كدام از یاران مهدى(ع) نیروى چهل مرد داده مى‏شود.

گویاى این نكته نیز هست كه خداوند این توانایى را از راه‏هاى طبیعى، و نه‏از سر اعجاز، به آنان عطا مى‏كند، چرا كه نفس انسانى قابلیت این تكامل وترقى را در شرایط معین و تحت تربیت‏خاصى دارا است . و این پرورش و شجاعت‏نه تنها صفت عمومى لشكر امام مهدى(ع) است، بلكه شامل تمام مومنان مى‏شود.

چرا كه همه مومنان به نحوى جزء لشكر امام زمان هستند از این جهت است كه‏در روایات آمده: «فلایبقى مومن الا صار قلبه اشد من الحدید و اعطاه الله‏عزوجل قوه اربعین رجلا; هیچ مومنى نمى‏ماند مگر آن كه قلبش هم چون پاره‏هاى‏آهن گشته و خداوند به هر یك از آنان قدرت چهل مرد عطا گرداند.»

--------------------------------------------------------------------------------

ماهنامه پاسدار اسلام شماره 204

آیة الله مكارم شیرازى

بعضى از ناآگاهان چنین پنداشته‏اند كه انتظار ظهور مهدى (ع) بر اساس آیات فوق(كه درمقاله قبل آمده است) ممكن است سبب ركود و عقب ماندگى یا فرار از زیر بار مسؤولیتها و تسلیم در برابر ظلم و ستم گردد، چرا كه اعتقاد به این ظهور بزرگ مفهومش قطع امید است از اصلاح جهان قبل از او حتى كمك كردن به گسترش ظلم و فساد است تا زمینه ظهور آن حضرت فراهم گردد.

این سخنى است كه سالهاست بر سرزبان مخالفان و منكران قیام مهدى (ع) است و ابن خلدون به آن اشاره كرده است، درحالى كه مطلب كاملا برعكس است و انتظار این ظهور بزرگ آثار بسیار سازنده‏اى دارد كه در ذیل به طور فشرده مى‏آوریم تا معلوم شود آنها كه چنین قضاوت كرده‏اند قضات عجولانه و حساب نشده‏اى است در برابر مساله‏اى كه هم در قرآن مجید به آن شاره شده و هم در احادیث متواتره كه در كتب معروف اهل سنت و منابع مشهور شیعه آمده با صراحت مطرح شده است .

* * *
حقیقت انتظار و آثار سازنده آن
سخن در این بود كه آیا ایمان به ظهور مهدى (ع) با آن برنامه جهانیش كه عالم را پر از عدل و داد مى‏كند و ریشه‏هاى ظلم و ستم را قطع مى‏نماید اثر سازنده تربیتى دارد یا آثار منفى ؟

آیا ایمان به چنین ظهورى انسان را چنان در افكار رؤیایى فرو مى‏برد كه از وضع موجود خود غافل مى‏گردد و تسلیم هرگونه شرایط مى‏كند ؟

و یا این كه به راستى این عقیده یك نوع دعوت به قیام و سازندگى فرد و اجتماع است ؟

آیا ایجاد تحرك مى‏كند یا ركود؟

آیا مسئولیت آفرین است یا مایه فرار از زیر بار مسئولیتها ؟

وبالاخره آیامخدر است یا بیدار كننده ؟

ولى قبل از توضیح و بررسى این سؤالات توجه به یك نكته كاملاً ضرورى است و آن این كه سازنده‏ترین دستورات و عالیترین مفاهیم هرگاه بدست افراد نا وارد یا نالایق یا سوء استفاده چى بیفتد ممكن است چنان مسخ شود كه درست نتیجه‏اى بر خلاف هدفى اصلى بدهد و در مسیرى بر ضد آن حركت كند و این نمونه‏هاى بسیار دارد و مسئله «انتظار» بطورى كه خواهیم دید در ردیف همین مسائل است .

بهر حال براى رهایى از هر گونه اشتباه در محاسبه در این گونه مباحث باید به اصطلاح آب را از سرجشمه گرفت تا آلودگیهاى احتمالى نهرها و كانالهاى میان راه در آن اثر نگذارد.

یعنى ما در بحث انتظار مستقیما به سراغ اصلى اسلامى رفته و لحن گوناگون روایاتى راكه روى مسئله انتظار تاكید مى‏كند مورد بررسى قرار مى‏دهیم تا از هدف اصلى آگاه شویم .

اكنون با دقت با این چند روایت توجه كنید:

1- كسى از امام صادق (ع) پرسید: چه مى‏گوئید درباره كسى كه داراى ولایت پیشوایان است و انتظار ظهور حكومت حق را مى‏كشد و در این حال از دنیا مى‏رود؟

امام (ع) درپاسخ فرمود: هو بمنزله من كان مع القائم فى فسطاطه - ثم سكت هنیئه - ثم قال هو كمن كان مع رسول الله:«او همانند كسى است كه با رهبر این انقلاب در خیمه او(ستاد ارتش او) بوده باشد - سپس كمى سكوت كرد - و فرمود مانند كسى است كه با پیامبر اسلام (ص) در «مبارزاتش» همراه بوده است».( 1 )

عین این مضمون در روایات زیادى با تعبیرات مختلفى نقل شده است .

2- در بعضى «بمنزله الضارب بسیفه فى سبیل الله»:« همانند شمشیر زنى در راه خدا».

3- و در بعضى دیگر «كمن قارع مع رسول الله بسیفه»: «همانند كسى است كه در خدمت پیامبر با شمشیر بر مغز دشمن بكوبد».

4- در بعضى دیگر «بمنزله من كان قاعدا تحت لواء القائم»: «همانند كسى است كه زیر پرچم قائم بوده باشد».

5- و در بعضى دیگر«بمنزله المجاهد بین یدى رسول الله (ص): «همانند كسى است كه پیش روى پیامبر جهاد كند».

6- و بعضى دیگر «بمنزله من استشهد مع رسول الله : «همانند كسى است كه با پیامبر شهید شود».

این تشبیهات هفتگانه كه در موردانتظار ظهور مهدى (ع) در این شش روایت وارد شده روشنگر این واقعیت است كه یك نوع رابطه و تشابه میان مسئله «انتظار از یك سو، و «جهاد»، و مبارزه با دشمن در آخرین شكل خود از سوى دیگر وجود دارد.

7- در راویت متعددى نیز انتظار چنین حكومتى را داشتن، به عنوان بالاترین عبادت معرفى شده است .

این مضمون در بعضى از احادیث از پیامبر و در بعضى از امیر مؤمنان على (ع) نقل شده است، در حدیث مى‏خوانیم كه پیامبر فرمود: افضل اعمال امتى انتظار الفرح من الله عزوجل»: «بالاترین اعمال امت من انتظار فرج از ناحیه خدا كشیدن است».( 1 )

و در حدیث دیگرى از پیامبر مى‏خوانیم « افضل العباده انتظار الفرج»:( 3 )

این تعبیرات همگى حاكى از این است كه انتظار چنان انقلابى داشتن همیشه توام با یك جهاد وسیع و دامنه دار است این را در نظر داشته باشید تابه سراغ مفهوم انتظار رفته سپس از مجموع آنها نتیجه‏گیرى كنیم .

مفهوم انتظار
(انتظار» معمولا به حالت كسى گفته مى‏شود كه از وضع موجود ناراحت است و براى ایجاد وضع بهترى تلاش مى‏كند .

فى المثل بیمارى كه انتظار بهبودى مى‏كشد، یا پدرى كه در انتظار بازگشت فرزندش از سفر است، از بیمارى و فراق فرزند نارحتند و براى وضع بهترى مى‏كوشند.

همچنین تاجرى كه از بازار آشفته ناراحت است و در انتظار فرو نشستن بحران اقتصادى مى‏باشد این دو حالت را دارد «بیگانگى با وضع موجود» و «تلاش براى وضع بهتر».

بنابراین مسئله انتظار حكومت حق و عدالت مهدى و قیام مصلح جهانى در واقع از دو عنصر است عنصر نفى و عنصر اثبات عنصر نفى همان بیگانگى است با وضع موجود و عنصر اثبات خواهان وضع بهترین بودن است .

و اگر این دو جنبه در روح انسان به صورت ریشه دار حلول كند سرچشمه دو رشته اعمال دامنه دار خواهد شد

این دو رشته اعمال عبارتند از ترك هر گونه همگارى و هماهنگى با عوامل ظلم و فساد و حتى مبازره با آنها از یك سو، و خود سازى و خودیارى و جلب آمادگیها جسمى و روحى و مادى و معنوى براى شكل گرفتن آن حكومت واحد جهانى و مردمى از سوى دیگر .

و خوب كه دقت كنیم مى‏بینم هر دو قسمت آن سازنده‏و عامل تحرك و آگاهى و بیدارى است .

با توجه به مفهوم اصلى «انتظار» معنى روایات متعددى ه در بالا درباره پاداش و نتیجه كار منتظران نقل كردیم به خوبى درك مى‏شود. اكنون مى‏فهمیم چرا منتظران واقعى گاهى همانند كاسنى شمرده شده‏اند كه در خیمه حضرت مهدى (ع) یا زیر پرچم او هستند یا كسى كه در راه خدا شمشیرى مى‏زند، یا به خون خود آغشته شده، یا شهید گشته است .

آیا اینها اشاره به مراحل مختلف و درجات مجاهده در راه حق و عدالت نیست كه متناسب با مقدار آمادگى و درجه انتظار افراد است ؟

یعنى همانطور كه میزان فداكارى مجاهدان راه خدا و نقش آنهابا هم متفاوت است، انتظار و خود سازى و آمادگى نیز درجات كاملا متفاوتى دارد كه هر كدام از اینها با یكى از آنها از نظر مقدمات و نتیجه‏گیرى شباهت دارد هر دو جهادند و هر دو آمادگى مى‏خواهند و خود سازى كسى كه در خیمه رهبر چنان حكومتى قرار گرفته یعنى در مركز ستاد فرماندهى یك حكومت جهانى است نمى‏تواند یك فرد غافل و بیخبر و بى تفاوت بوده باشد آنجا جاى هر كس نیست جاى افرادى است كه به حق شایستگى چنان موقعیت و اهمیتى را دارند.

همچنین كسى كه سلاح در دست دارد ودر برابر رهبر این نقلاب با مخالفان حكومت صلح و عدالتش مى‏جنگد آمادگى فراوان روحى و فكرى ورزمى باید داشته باشد .

براى آگاهى بیشتر از اثرات واقعى انتظار ظهور مهدى (ع) به توضیح زیرتوجه كنید .

انتظار یعنى آماده باش كامل
من اگر ظالم و ستمگرم چگونه ممكن است در انتظار كسى باشم كه طعمه شمشیرش خون ستمگران است ؟

من اگر آلوده و ناپاكم چگونه مى‏توانم منتظر انقلابى باشم كه شعله اولش دامان آلودگان را مى‏گیرد؟

ارتشى كه در انتظار جهاد بزرگى است آمادگى رزمى نفرات خود را بالا مى‏برد و روح انقلاب در آنها مى‏دمد و هرگونه نقطه ضعفى را اصلاح مى‏كند.

زیرا چگونگى انتظار همواره متناسب با هدفى است كه در انتظار آن هستیم .

انتظار آمدن یك مسافر عادى از سفر .

انتظار بازگشت یك دوست بسیار عزیز.

انتظار فرارسیدن چیدن میوه از درخت و درو كردن محصول .

هر یك از این انتظارها آمیخته با یك نوع آمادگى است، در یكى باید خانه را آماده كرد و وسایل پذیرایى فراهم ساخت، در دیگرى ابزار لازم و داس و كمباین و... .

اكنون فكر كنید آنها كه انتظار قیام یك مصلح بزرگ جهانى را مى‏كشند در واقع انتظار انقلاب و دگرگونى و تحولى را دارند كه وسیعترین و اساسى‏ترین انقلابهاى انسانى در طول تاریخ بسر است .

انقلابى كه بر خلاف انقلابهاى پیشین جنبه منطقه‏اى نداشته بلكه هم عمومى و همگانى است و هم تمام شئون و جوانب زندگى انسانهارا شامل مى‏شود، انقلابى است سیاسى، فرهنگى ، اقتصادى و اخلاقى .

نخستین فلسفه - خود سازى فردى
چنین تحولى قبل از هر چیز نیازمند به عناصر آماده و با ارزش انسانى است كه بتوانندبار سنگین چنان اصلاحات وسیعى را در جهان بدوش بكشند و این در درجه اول محتاج به بالا بردن سطح اندیشه و آگاهى و آمادگى روحى و فكرى براى همكارى در پیاده كردن آن برنامه عظیم است. تنگ نظریها، كوته بینیها، كج فكریها، حسادتها، اختلافات كودكانه و نابخردانه و بطور كلى هر گون نفاق و پراكندگى با موقعیت منتظران سازگار نیست .

نكته مهم این است كه منتظر واقعى براى چنان برنامه مهمى هرگز نمى‏تواند نقش تماشاجى را داشته باشد باید از هم اكنون حتما در صف انقلابیون قرار گیرد.

من اگر فاسد و نادرستم چگونه مى‏توانم در انتظار نظامى كه افراد فاسد و نادرست در آن هیچگونه نقشى ندارند بلكه مطرود و منفور خواهند بود روز شمارى كنم .

آیا این انتظار براى تصفیه روح و فكر و شستشوى جسم و جان از لوث آلودگیها كافى نیست ؟

ارتشى كه در انتظار جهاد آزادگى بخش به سر مى‏برد حتمابه حالت آماده باش كامل در مى‏آید سلاحى را كه براى چنین میدان نبردى شایسته است بدست مى‏آورد، سنگرهاى لازم را مى‏سازد آمادگى رزمى افراد خود را بالا مى‏برد.

روحیه افراد خود را تقویت مى‏كند و شعله عشق و شوق براى چنین مبارزه‏اى را در دل فرد فرد سربازانش زنده نگه مى‏دارد ارتشى كه داراى چنین آمادگى نیست هرگز در انتظار به سر نمى‏برد و اگر بگوید دروغ مى‏گوید.

انتظار یك مصلح جهانى به معناى آماده باش كامل فكرى و اخلاقى، مادى و معنوى براى اصلاح همه جهان است فكر كنید چنین آماده باشى چقدر سازنده است .

براى تحقق بخشیدن به چنین انقلابى مردانى بسیار بزرگ و مصمم و بسیار نیرومند و شكست‏ناپذیر، فوق العاده پاك و بلندنظر كاملا آماده و داراى بینش عمیق لازم است .

و خود سازى براى چنین هدفى مستلزم به كاربستن عمیق‏ترین برنامه‏هاى اخلافى و فكرى و اجتماعى است، این است معناى انتظار واقعى آیا هیچكس مى‏تواند بگوید چنین انتظارى سازنده نیست ؟

فلسفه دوم - خویاریهاى اجتماعى
منتظران راستین در عین حال وظیفه دارند تنها به خویش نپردازند بلكه مراقب حال یكدیگر باشند و علاوه بر اصلاح خویش در اصلاح دیگران نیز بكوشند زیرا برنامه عظیم و سنگینى كه انتظارش را مى‏كشند یك برنامه فردى نیست برنامه‏اى است كه تمام عناصر انقلاب باید در آن شركت جویند، باید كار به صورت دسته جمعى و همگانى باشد، كوششها و تلاشها باید هماهنگ گردد و عمق و وسعت این هماهنگى باید به عظمت همان برنامه انقلاب جهانى باشد كه انتظار آن را دارند.

دریك میدان وسیع مبارزه دسته جمعى هیچ فردى نمى‏تواند از حال دیگران غافل بماند بلكه موظف است هر نقطه ضعفى را در هر كجا ببیند اصلاح كند و هر موضع آسیب پذیرى را ترمیم نماید و هر قسمت ضعیف را تقویت كند زیرا بدون شركت فعالانه و هماهنگ تمام مبارزین، پیاده كردن چنان برنامه‏اى امكان‏پذیر نیست .

بنابراین منتظران واقعى علاوه بر اینكه به اصلاح خویش مى‏كوشند وظیفه خود مى‏دانندكه دیگران را نیز اصلاح كنند.

این است اثر سازنده دیگرى‏براى انتظار قیام یك مصلح جهانى واین است فلسفه آن همه فضیلتها كه براى منتظران راستین شمرده شده است .

فلسفه سوم - منتظران راستین در فساد محیط حل نمى‏شوند
اثر مهم دیگرى كه انظار مهدى دارد حل نشدن در مفاسد محیط و عدم تسلیم در برابر آلودگیها است .

توضیح این كه هنگامى كه فساد فراگیر مى‏شود و اكثریت یا جمع كثیرى رابه آلودگى مى‏كشاند گاهى افراد پاك در یك بن بست سخت روانى قرار مى‏گیرند، بن بستى كه از یأس اصلاحات سرچشمه مى‏گیرد.

گاهى آنها فكر مى‏كنند كه كار از كار گذشته و دیگر امیدى به اصلاح نیست و تلاش و كوشش براى پاك نگاهداشتن خویش بیهوده است این نومیدى و یاس ممكن است آنها را تدریجا به سوى فساد و همرنگى با محیط بكشاند و نتوانند خود را به صورت یك اقلیت صالح در برابر اكثریت ناسالم حفظ كنند و همرنگ جماعت نشدن را موجب رسوایى بدانند.

تنها چیزى كه مى‏تواند در آنها امید بدمد و به مقاومت و خویشتن دارى دعوت كند و نگذارد در محیط فاسد حل شوند امید به اصلاح نهایى است تنها در این صورت است كه آنها دست از تلاش و كوشش براى حفظ پاكى و اصلاح دیگران بر نخواهند داشت .

و اگر مى‏بینیم در دستورات اسلامى یأس از آمرزش یكى از برزگترین گناهان شمرده شده است و ممكن است افراد ناوارد تعجب كنند كه چرا یأس از رحمت خدا اینقدر مهم تلقى شده است حتى مهمتر از بسیارى از گناهان، فلسفه‏اش در حقیقت همین است كه گناهگار مأیوس از رحمت هیچ دلیلى ندارد كه به فكر جبران بیفتد و یا لااقل دست از ادامه گناه بردارد و منطق او این است اكنون كه آب از سر من گذشته است چه یك قامت چه صد قامت، من كه رسواى جهانم غم دنیا هیچ است. بالاتر از سیاهى رنگ دیگر نیست، آخرش جهنم است من كه هم اكنون آنرا براى خود خریده‏ام از چه مى‏ترسم و مانند این منطقها...

اما هنگامى كه روزنه امید براى او گشوده شود، امید به عفو پروردگار، امید به تغییر وضع موجود نقطه عطفى در زندگى او خواهدشد و او را به توقف كردن در مسیر گناه و بازگشت به سوى پاكى و اصلاح دعوت مى‏كند .

به همین دلیل امید را مى‏توان همواره به عنوان یك عامل موثر تربیتى در مورد افراد فاسد شناخت همچنین افراد صالحى كه در محیطهاى فاسد گرفتارند بدون امید نمى‏توانند خویشتن را حفظ كنند.

نتیجه این كه انتظار ظهور مصلحى كه هر قدر دنیا فاسدتر مى‏شود امید ظهورش بیشتر مى‏گردد اثر فزاینده روانى در معتقدان دارد و آنهارا در برابر امواج نیرومند فساد بیمه مى‏كند آنهانه تنها با گسترش دامنه فساد محیط مأیوس نمى‏شوند بلكه به مقتضاى «وعده وصل چون شود نزدیك * آتش عشق تیزتر گردد» وصول به هدف را در برابر خویش مى‏بینند و كوششان براى مبارزه با فساد و یا حفظ خویشتن با شوق و عشق زیادترى تعقیب مى‏گردد.

از مجموع بحثهاى گذشته چنین نتیجه مى‏گیریم كه اثر تخدیرى انتظار تنها در صورتى است كه مفهوم آن مسخ یا تحریف شود همانگونه كه جمعى از مخالفان تحریفش كرده‏اند و جحمعى از موافقان مسخش - اما اگر به مفهوم واقعى در جامعه و فرد پیاده شود یك عامل مهم تربیت و خود سازى و تحرك و امید خواهد بود.

از جمله مدارك روشنى كه این موضوع را تایید مى‏كند این است كه در ذیل آیه وعدالله الذین آمنوا منكم وعملوا الصالحات لیستخلفنهم فى الارض...)

«خداوند به آنها كه ایمان دارند و عمل صالح انجام مى‏دهند وعده داده است كه حكومت روى زمین را در اختیارشان بگذارد» از پیشوایان بزرگ اسلام نقل شده است كه منظوراز این آیه « هو القائم و اصحابه»: مهدى و یاران او هستند». ( 4)

و در حدیث دیگرى مى‏خوانیم (نزلت فى المهدى) :این آیه درباره مهدى (ع) نازل شده است».

در این آیه مهدى (ع) و یارانش به عنوان (الذین آمنوا منكم و عملوا الصالحات) «آنها كه ایمان و عمل صالحى دارند» معرفى شده‏اند بنابراین تحقق این انقلاب جهانى بدون ایمان مستحكم كه هر گونه ضعف وزبونى و ناتوانى را دور سازد و بدون اعمال صالحى كه راه را براى اصلاح جهان بگشاید اماكن‏پذیر نیست و آنها كه در انتظار چنین برنامه‏اى هستند هم باید سطح آگاهى و ایمان خود را بالا ببرند و هم در اصلاح اعمال خویش بكوشند.

تنها چنین كسانى هستند كه مى‏توانند نوید شركت در حكومت او بخود دهند، نه آنها كه باظلم و ستم همكارى دارند و نه آنها كه از ایمان و عمل صالح بیگانه‏اند. نه افراد ترسو وزبونى كه بر اثر ضعف ایمان از همه چیز حتى از سایه خود مى‏ترسند.

ونه افراد سست و بى حال و بیكاره‏اى كه دست روى دست گذارده و در برابر مفاسد محیط و جامعه شان سكوت اختیار كرده و كمترین تلاش و كوششى در راه مبارزه با فساد ندارند.

این است اثر سازنده قیام مهدى (ع) در جامعه اسلامى .

خداوندا! دیدگان ما را به جمالش روشن كن، و ما را از یاران وفادار و سربازان فداكارش قرار ده !

--------------------------------------------------------------------------------

1- محاسن برقى طبق نقل بحارالانوار، چاپ قدیم، ج 13، ص 136.

2- كافى بنا به نقل بحار، ج 13، ص 137.

3- كافى بنا به نقل بحار، ج 13، ص 136.

4- بحارالانوار قدیم، ج 13، ص 14.

پیام قرآن ،جلدنهم

صفحه‌ها