پرسش:
منظور از مسخ در قرآن چیست و آیا مسخ ازنظر علمی محال و غیرممکن است؟
«مسخ» در زبان عربی بهمعنای تغییر صورت و زشت شدن آن (1) و به عبارت سادهتر، از شکل انسان به شکل حیوان درآمدن است. در اصطلاح قرآنی و دینی، «مسخ» به دگرگونی شکل انسان گناهکار به شکل حیوانی همچون میمون و خوک بهعنوان عذابی الهی و درنتیجه سرپیچی از فرمان خداوند و با اراده تکوینی او گفته میشود؛ بهعبارتدیگر، انسان درحالیکه هنوز انسان عاقل است، شکل و شمایلش شبیه حیوان میشود و وقتی خودش را به این شکل میبیند، عذاب میکشد.(2) هرچند این واژه فقط یکبار در آیه 67 سوره یس بهکار رفته، اما چندین آیه قرآن به این اتفاق اشاره کردهاند. برای نمونه میتوان به آیه 60 سوره مائده اشاره کرد:
﴿... مَنْ لَعَنَهُ اَللّٰهُ وَ غَضِبَ عَلَیْهِ وَ جَعَلَ مِنْهُمُ اَلْقِرَدَهَ وَ اَلْخَنٰازِیرَ ...﴾؛ ... «[آنان] کسانی هستند که خدا لعنتشان کرده، بر آنان خشم گرفته و برخی از آنان را بهشکل بوزینه و خوک درآورده ... .»
مشهورترین نمونه مسخ در قرآن، داستان «اصحاب سبت» است.(3)
اصحاب سبت:
داستان اصحاب سَبْت (یاران شنبه) در سوره اعراف آیههای ۱۶۳ تا ۱۶۶ بهتفصیل بیان و در آیه 65 سوره بقره و آیه 47 سوره نساء نیز به آن اشاره کوتاهی شده است. این داستان مربوط به گروهی از یهودیان است که در شهری ساحلی زندگی میکردند. خداوند صید ماهی در روز شنبه را برای امتحان بر آنان حرام کرد. پس از مدتی ماهیها که متوجه شده بودند در روزهای شنبه شکار نمیشوند، در این روز بهوفور و آشکارا به سمت ساحل میآمدند و کاملاً در دسترس بودند؛ اما در روزهای دیگر به ساحل نزدیک نمیشدند. بسیاری از یهودیان وقتی این ماجرا را دیدند دست به یک حقه یا اصطلاحاً «کلاهشرعی» زدند. آنها در روزهای جمعه ترفندی را در ساحل اجرا میکردند تا ماهیها در روزهای شنبه محبوس شوند و سپس در روزهای یکشنبه، آن ماهیها را میگرفتند و میگفتند: ما فرمان خدا را زیر پا نگذاشته و روز شنبه ماهی نگرفتیم! خداوند نیز در مقام مجازات آنان با امر تکوینی ظاهر آنان را شبیه به میمون و اصطلاحاً «مسخ» کرد:
﴿وَ لَقَدْ عَلِمْتُمُ اَلَّذِینَ اِعْتَدَوْا مِنْکُمْ فِی اَلسَّبْتِ فَقُلْنٰا لَهُمْ کُونُوا قِرَدَهً خٰاسِئِینَ﴾؛ (4) «بیتردید شما سرگذشتِ کسانی از هممسلکان خود را که در شنبه عصیان ورزیدند، دانستید که [به کیفر عصیانشان] به آنان نهیب زدیم که بهصورت بوزینگانی خوار و راندهشده درآیید.»
مطابق روایات افراد مسخشده فقط سه روز زنده ماندند و سپس مردند و نسلی از آنها باقی نماند.(5)
مسخ از دیدگاه عقل و علم:
در مسخ در عین بقای حقیقت انسان و بدون اینکه شاهد انتقال از یک بدن به بدن دیگر باشیم (6) یا امری بالفعل، بالقوه شود یا یک گونهای به گونه دیگری تبدیل شود، شکل و شمایل انسان به اراده تکوینی خداوند (7) به شکل و شمایل حیوانی همچون میمون و خوک درمیآید. در مسخ، انسان گناهکار میمون یا خوک نمیشود، بلکه ازنظر ظاهری شبیه میمون و خوک میشود. چنین چیزی ازنظر عقل مُحَال نیست و چون خارج از چارچوب قوانین فیزیکی و بیولوژیکی حاکم بر جهان ما است، هرچند مورد تأیید علوم تجربی نیست اما آن را رد نمیکند و در مقابل آن ساکت است.
نتیجهگیری:
مسخ، تغییر شکل و شمایل انسان گناهکار به اراده تکوینی خداوند به شکل و شمایل حیواناتی همچون میمون یا خوک است؛ یعنی ظاهر انسان در همین دنیا در حالیکه هنوز انسانی زنده و عاقل است شبیه میمون یا خوک میشود و وقتی خود را در چنین حالتی میبیند، دچار عذاب میشود. در مسخ نه انتقال از یک بدن به بدن دیگر رخ میدهد، نه بالفعل، بالقوه میشود، نه حقیقت انسانی از بین میرود و نه شاهد تغییر یک گونه به گونه دیگر هستیم. این پدیده نه با عقل در تعارض است و نه در قلمرو علوم طبیعی است تا با آن مخالف باشند.
برای مطالعه بیشتر:
داوری چلقائی، احد و محمد سبحانی یامچی، مقاله «تحلیل انتقادی دیدگاه المنار درباره مسخ اصحاب سبت»، مجله آموزههای قرآنی، دوره 19، ش 35، فروردین 1401 ش، صص 293-316.
پینوشتها:
1. ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، بیروت، دار الفکر للطباعه و النشر و التوزیع، چاپ اول، بیتا ج ۳، ص ۵۵: «تحویل صوره إِلى صوره أَقبح منها»؛ جوهری، اسماعیل بن حماد، الصحاح، بیروت، دار العلم للملایین، چاپ سوم، 1404 ق، ج ۱، ص ۴۳۱.
2. فخر رازی، محمد، مفاتیح الغیب (التفسیر الکبیر)، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ سوم، 1420 ق، ج3، ص 542. برخی برای مسخ دو قسم ظاهری/ صوری/ جسمی و باطنی/ معنوی/ روحی قائل هستند. مسخ ظاهری در متن تعریف شد. منظور از مسخ باطنی این است که شخص در اثر گناه بهتدریج خلقوخوی حیوانی پیدا کند. برخی تشبیه گروهی از انسانها به حمار (سوره جمعه، آیه 5) یا کلب (سوره انعام، آیه 176) در قرآن را از مصادیق مسخ باطنی دانستهاند. ر.ک: نقدعلیان، پروانه و عبدالله میراحمدی، مقاله «مقایسه و ارزیابی دیدگاه و ادله مفسّران و حکما درباره کیفیت عذاب مسخ»، انسانپژوهی دینی، دوره 17، ش 43، شهریور 1399 ش، صص 85-108.
3. تذکر این نکته لازم است که «مسخ» غیر از «تناسخ» است. در «مسخ» فقط شکل شخص زنده تغییر و به شکل حیوانی همچون میمون یا خوک درمیآید؛ اما «تناسخ» برای پس از مرگ است و در آن روح یک شخص از بدن او خارج و در همین دنیا وارد بدن دیگری میشود. به باور مسلمانان اوّلی به اراده تکوینی خداوند ممکن، اما دوّمی غیرممکن و مُحال است. ر.ک: شاکر اشتیجه، محمدتقی و محمود قیومزاده، مقاله «جستاری در چیستی و چگونگی مسخ انسان»، مجله انسانپژوهی دینی، دوره 10، ش 29، شهریور 1392 ش، صص 83-107.
4. سوره بقره، آیه 65.
5. طبرسى، فضل بن حسن، مجمعالبیان فی تفسیر القرآن، تهران، ناصرخسرو، 1372 ش، ج4، ص 759؛ فخر رازی، مفاتیح الغیب، ج3، ص 542.
6. برخی بهاشتباه مسخ را بهمعنای «هو انتقال النفس الناطقه من بدن الإنسان إلى بدن حیوان آخر یناسبه فی الأوصاف کبدن الأسد للشجاع و الأرنب للجبان و هو من أقسام التّناسخ» دانستهاند. (تهانوی، محمد اعلی بن علی، موسوعه کشاف إصطلاحات الفنون و العلوم، بیروت، مکتبه لبنان ناشرون، چاپ اول، 1996 ق، ج ۲، ص ۱۵۳۵)
7. سوره نحل، آیه 40: ﴿إِنَّمٰا قَوْلُنٰا لِشَیْءٍ إِذٰا أَرَدْنٰاهُ أَنْ نَقُولَ لَهُ کُنْ فَیَکُونُ﴾؛ «فرمان ما درباره چیزی چون [بهوجودآمدنش را] اراده کنیم، فقط این است که به آن میگوییم: باش، پس [بیدرنگ] موجود میشود.»