پرسش:
چه کسی تعیین میکند که آنچه بهعنوان تحدی آورده شده، مثل قرآن است یا نیست؟ آیا نباید برای قضاوت درباره اینکه تحدی محقق شده یا نه، قوانین و همچنین داوری مشخص شده باشد؟
«تَحَدّی» در لغت به معنای مبارزه و برتریجویی(1) و در اصطلاح علم کلام، هماوردطلبی پیامبر در آوردن مثل کاری است که او بهعنوان معجزه و دلیل نبوت خود ارائه داده است تا پس از مشخص شدن عجز دیگران از آوردن مثل آن، الهی بودن آن و درنتیجه، نبوت او ثابت شود. قرآن کریم هرچند بارها با مخالفان الهی بودن خود تحدی کرده، اما سازوکاری برای آن معین نکرده و مثلاً نگفته که چه کسی قرار است حکم کند آنچه بهعنوان معارضه با تحدی آورده شده، مثل قرآن است یا نیست. در این نوشتار نخست به تبیین این مسئله میپردازیم که چرا قرآن به این امور نپرداخته و سپس بیان میکنیم که چرا اصلاً چنین کاری فایدهای ندارد.
چرا قرآن قوانین تحدی و داور آن را مشخص نکرده است؟
1. تحدی بهعنوان یکی از راههای اثبات برتری چیزی بر چیز دیگر، همواره در طول تاریخ، ازجمله در عصر و مصر (زمان و مکان) نزول قرآن و در میان شعرا و فصحای عرب، رواج داشته است. برای نمونه، شاعران و فصیحان عرب در بازار عُکاظ مکه دورهم جمع میشدند و ضمن خواندن اشعار خود، با یکدیگر تحدی میکردند.(2) نظر به اینکه قرآن برای تحدی، قانون و شرط خاصی بیان نکرده، مشخص میشود که تحدی رایج در آن زمان را با همان قوانین و شرایطش، به رسمیت شناخته است.
2. مخالفان حضرت محمد صلیاللهعلیهوآله مدعی بودند که نه ایشان پیامبر است و نه قرآن از سوی خدا نازل شده است.(3) گاهی میگفتند او شاعر است و پیامبر را با عنوان «مجنون» خطاب میکردند؛(4) چراکه مردم آن زمان گمان میکردند هر شاعری جنی دارد و شعرهایش را از او میگیرد.(5) برخی نیز حضرت را متهم میکردند که قرآن را از اینوآن میگیرد اما بهدروغ به خدا نسبت میدهد.(6) گاهی نیز مدعی میشدند که قرآن نیز چیزی همانند «افسانههای گذشتگان» است و آنان نیز اگر بخواهند میتوانند همانند آن را بیاورند.(7) در چنین فضائی آیات تحدی نازل میشوند.(8) نکته مهم در این آیات این است که خداوند در چهار آیه از آیات قرآن به مشرکان میگوید: اگر در ادعای خود مبنی بر توانایی بر آوردن مثل قرآن صادق هستید ﴿إِنْ کُنْتُمْ صٰادِقِینَ﴾(9) یا ﴿إِنْ کٰانُوا صٰادِقِینَ﴾(10) یک سوره همانند سورههای آن بیاورید. در حقیقت، مشرکان مکه با اینکه از الهی بودن قرآن خبر داشتند، اما بهجای پذیرش حق، در راستای شبههپراکنی علیه قرآن و پیامبر، مدام بهدروغ میگفتند که این قرآن بشری است و ما هم اگر بخواهیم میتوانیم مثل آن را بیاوریم. خداوند در راستای شکستن جوّ منفیای که آنان ایجاد کرده بودند، با یک راهکار ساده، اما راهگشا نیرنگ آنان را نقش بر آب کرد و با تحدی، صادق نبودن آنان در ادعایشان مبنی بر توانایی آوردن مثل قرآن را نشان داد؛ بنابراین، در زمان نزول آیات تحدی، ازیکطرف مشرکان فقط بلوف میزدند و واقعاً قصد نداشتند چیزی مثل قرآن را بیاورند و از طرف دیگر، خداوند آوردن مثل قرآن را ناممکن میدانست: ﴿فَإِنْ لَمْ تَفْعَلُوا وَ لَنْ تَفْعَلُوا﴾؛(11) به همین دلیل، نیازی به تعیین داور نبوده است.
داور تحدی
هدف آورنده سورهای همانند سورههای قرآن این است که به معتقدان الهیبودن قرآن ثابت کند که قرآن الهی نیست و از سوی دیگر، باور این معتقدان از دو حال خارج نیست: یا اهلفن هستند و از همین طریق، متوجه الهی بودن قرآن شدهاند، یا کارشناس نیستند و بر اساس نظر کارشناسان مورد اعتماد خود به این باور دستیافتهاند. اگر شخص از گروه اول باشد، همانطور که قرآن را بررسی کرده، سورهای که در مقام معارضه با تحدی قرآن آورده شده را نیز بررسی میکند و اگر مثل آن باشد، حتی اگر اعتراف نکند ناخودآگاه اعتقادش به الهیبودن قرآن زایل میشود؛ و اگر از گروه دوم باشد، باید منتظر اظهارنظر همان کارشناسانی بماند که بر اساس نظر آنان به الهی بودن قرآن معتقد شده است. چکیده سخن اینکه هر فردی، اعم از معتقد یا غیر معتقد، داور خود را از پیش تعیین کرده است.
بیفایده بودن تعیین داور
شاید تصور کنیم بهترین کار این است که هرگاه فردی مدعی آوردن مثل قرآن شد، شورایی متشکل از متخصصان، با قطعنظر از دین و مذهب آنان، تشکیل شود و پس از بررسی و مقایسه آن با قرآن، حکم کنند که آیا آن ادعا مثل قرآن است یا نیست؛ اما حقیقت این است که برفرض تشکیل چنین شورایی و صدور چنین حکمی، چیزی در خارج عوض نمیشود؛ چراکه اولاً کسانی که نمیخواهند ایمان بیاورند، بازهم ایمان نخواهند آورد. برای نمونه، میتوان به ماجرای معارضه ساحران فرعون با حضرت موسی علیهالسلام اشاره کرد. با اینکه فرعون خودش ساحران را فراخوانده بود اما وقتی آنان به حقانیت حضرت حکم کردند، فرعون نهتنها زیر بار حرف آنان نرفت، بلکه همه آنان را اعدام کرد؛(12) ثانیاً مگر کسانی که به قرآن ایمان آوردند بر اساس شورا و حکم داور بوده که الآن بهخاطر این امور دست از ایمان خود بردارند.(13)
فایده تحدی قرآن
بیفایده بودن تعیین داور به معنای بیفایده بودن تحدی قرآن نیست؛ چراکه اولاً آیات تحدی در زمان نزولشان نشان دادند که ادعای مشرکان مبنی بر توانایی آوردن مثل قرآن فقط یک بلوف است؛ ثانیاً تحدی باعث شد بسیاری از افراد در طول تاریخ، چه با دیدن عجز خود و چه عجز دیگران از آوردن مثل قرآن، به الهی بودن قرآن یقین کنند؛ ثالثاً مقایسه قرآن با اموری که بهعنوان مثل قرآن ارائه شدند، باعث شد ارزش قرآن و استواری واژگان، ترکیبات، نظم، ساختار و بلندی معنای آیات آن، بیشازپیش نمایان شود.
نتیجهگیری:
1. عرب عصر نزول با تحدی و شرایط و قوانین آن بیگانه نبود تا نیازی باشد قرآن به چنین اموری اشاره کند؛
2. بررسی آیات تحدی نشان میدهد که این آیات در مقام اثبات این مطلب نازل شدهاند که مشرکان در ادعای خود مبنی بر توانایی آوردن مثل قرآن صادق نیستند و قدرت انجام این کار را ندارند. با توجه به اینکه در آن زمان کسی واقعاً قصد معارضه با تحدی قرآن را نداشته، نیازی به تعیین داور نیز از سوی قرآن نبود؛
3. تجربه نشان داده که تعیین داور و حکم او عملاً فایدهای ندارد و مخالفان حکم آن را نمیپذیرند؛
4. تحدی قرآن هم در زمان نزول و هم در طول تاریخ فواید متعددی داشته است.
برای مطالعه بیشتر:
جواهری، سید محمدحسن، پاسخ به شبهات اعجاز و تحدی، قم، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، چاپ دوم، 1398 ش، ص 333-338.
پینوشتها:
1. جواهری، سید محمدحسن، پاسخ به شبهات اعجاز و تحدی، قم، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، چاپ دوم، 1398 ش، ص 259.
2. عظیمی، امین و عبداللهیپور، مهدی، «بررسی پیشینه تحدی و شناخت جایگاه آن در نزد عرب عصر جاهلیت»، اولین کنفرانس ملی توسعه پایدار در علوم انسانی و مطالعات فرهنگی ایران، تهران، 1397 ش.
3. سوره هود، آیه 35.
4. سوره صافات، آیه 36.
5. باقلانی، محمد، اعجاز القرآن، عالم الکتب، بیروت، چاپ اول، 1408 ق، ص 57 و 58.
6. سوره نحل، آیه 103.
7. سوره انفال، آیه 31.
8. سوره یونس، آیه 38.
9. سوره بقره، آیه 23.
10. سوره طور، آیه 34.
11. سوره بقره، آیه 24.
12. سوره طه، آیههای 56-74.
13. به باور برخی منظور از شهدا در آیه 23 سوره بقره کارشناسانی است که قرار است درباره آنچه بهعنوان تحدی آورده شده، قضاوت کنند. در نقطه مقابل، برخی شهدا را به معنای معاون معارض تحدی گرفتهاند. ر.ک: جواهری، پاسخ به شبهات اعجاز و تحدی، ص 333-338.
14. برای اطلاع از این اشخاص ر.ک: معرفت، محمدهادی، التمهید فی علوم القرآن، قم، التمهید، 1388 ش، ج ۴، ص ۲۴۰.