پاسخ ارائه شده به سؤالِ یک پرسشگر با مشخصات خاص است. در صورتی که سؤال یا ابهامی برای شما ایجاد شده از طریق درگاه های پاسخگویی پیگیری فرمائید.
در میانه راه نیز شرایط برای برخورد با امام،فراهم نبوده وچه بسا امیدوار بودند امام با شنیدن خبر شهادت مسلم وعدم یاری کوفیان،منصرف شود و به بیعت با یزید راضی شود
ترور امام حسین علیه السلام در راه کوفه

پرسش:
اگر قصد یزید کشتن امام حسین علیه السلام بود، چرا نیروهای او در میان راه مکه به کوفه ایشان را ترور نکردند؟
 

پاسخ:

قرائن و شواهد تاریخی حاکی از این است که خواست یزید از ابتدا، این بود که امام حسین علیه السلام یا باید بیعت کند و یا کشته شود؛ اما سیر حوادث و مجموع شرایط، به گونه‌ای رقم خورد که امام بیعت نکرد و کشتن او نیز تا چند ماه به تأخیر افتاد.

دستور کشتن امام:

بر اساس گزارش یعقوبی، در نامه‌ای که یزید برای ولید بن عتبه بن ابی سفیان حاکم مدینه فرستاد، ضمن اعلان خبر درگذشت معاویه، برای او نوشته بود: «هرگاه این نامه به دستت رسید، حسین بن علی و عبدالله بن زبیر را احضار کن و از آنان [ برای من] بیعت بگیر. اگر خودداری کردند، گردن آنان را بزن و سرشان را نزد من بفرست. از مردم نیز بیعت بگیر…». (1) در نقل خوارزمی نیز این تعبیر آمده است که «از حسین بن علی و… بیعت بگیر و هر کدام از آنان که خودداری کردند، گردنش را بزن و سرش را نزد من بفرست». (2) ابن اعثم نیز همین عبارت را در انتهای نامه یزید به ولید بن عتبه آورده است. (3)

اما امام حسین علیه السلام به شرحی که می‌دانیم، شبانه مدینه را ترک کرد و به مکه رفت و در آن جا به روشن گری بر ضد یزید پرداخت. مکه، خانه امن الهی شمرده می‌شد و تعرّض به امام در آن جا، به سادگی میسّر نبود؛ اما قرائن و شواهد تاریخی حاکی از آن است که یزید دست از سر امام بر نمی‌‌ داشت و در پی کشتن آن حضرت بود. تلاش مأموران یزید برای کشتن امام، در چندین گفت وگوی نقل شده از آن حضرت، انعکاس یافته است. از جمله این‏که درباره بنی امیه فرمود: «آنان مرا رها نخواهند کرد تا این‏که روحم را از بدنم جدا کنند و آن گاه که این کار را کردند، خداوند متعال کسی را بر آنان مسلط خواهد  کرد که آنان را ذلیل و خوار کند…». (4) به همین دلیل بود که امام در پاسخ فرزدق که پرسید چرا عجله داری و برای حج درنگ نمی‌‌ کنی؟ فرمود: «لَوْ لَمْ أَعْجَلْ لَأُخِذْت‏؛ اگر شتاب نکنم، دستگیر می‌شوم». (5)

 همچنین آن حضرت در پاسخ به پیشنهاد عبدالله بن زبیر برای ماندن در مکه فرمود: «به خدا سوگند اگر یک وجب بیرون حرم کشته شوم، برایم خوش تر از آن است که یک وجب داخل حرم کشته شوم. به خدا سوگند اگر من در سوراخ خزنده‌ای از خزندگان باشم، آنان مرا بیرون خواهند آورد تا به خواسته‌ای که درباره من دارند (گرفتن بیعت یا کشتن من) برسند. به خدا سوگند در حقّ من تعدّی خواهند کرد؛ همان گونه که یهود در روز شنبه [از حقّ خود] تجاوز کردند». (6)

 بعدها نیز ابن عباس در نامه‌ای به یزید نوشت: «من فراموش نمی‌‌ کنم که چگونه حسین را از حرم رسول خدا صلی الله علیه و آله راندی و این ‏که به مأمورانت دستور دادی تا او را [در حرم] به قتل برسانند». (7)

اجرا نشدن حکم تا عاشورا:

اما چرا دستور یزید، در مکه و در میانه راه کوفه اجرا نشد و تا عاشورا به تأخیر افتاد؟

 برای یافتن پاسخ، باید به چند نکته توجه داشت:

1 _ همان شب اول که امام حسین علیه السلام را به خانه حاکم مدینه احضار کردند، تنها نرفت؛ بلکه «جمعی از موالی خود و اهل خاندان خود» را نیز همراه برد و به آنان فرمود: «من وارد خانه می‌شوم. اگر شما را فراخواندم یا صدای ولید را شنیدید که بلند شده، همه با هم به یاری من بیایید. وگرنه، همین جا بمانید تا نزد شما برگردم». (8) این نشان می‌دهد که آن حضرت از همان ابتدا، تدابیر امنیتی لازم را می‌اندیشیده و کشتن آن حضرت، کار ساده‌ای نبوده است. خروج شبانه ایشان از مدینه نیز حاکی از هم احتیاط و تدبیر است.

2 _ هرچند مأموران یزید در مکه نیز در پی کشتن امام حسین علیه السلام بودند؛ ولی به هر حال مکه حرم امن بود و عزیمت عبدالله بن زبیر به مکه نیز برای بهره مندی از همین محیط امن بود. پس کشتن امام در آن جا، برای حاکم مکه و همه دستگاه اموی سنگین و پر هزینه بود. از این رو، می‌بایست امام را مخفیانه بکشند و گویا تا پیش از مراسم حج، شرایط این کار، فراهم نبوده است.

3 _ هر کسی حاضر به اجرای دستور یزید و کشتن امام نبود. در منابع معتبر تاریخی آمده است که وقتی ولید بن عتبه حاکم مدینه، امام حسین علیه السلام را به بیعت با یزید فرا خواند و امام آن شب را مهلت گرفت و رفت، مروان او را سرزنش کرد که چرا اجازه دادی برود و باید مجبورش می‌کردی و اگر نمی‌‌ پذیرفت، گردنش را می‌زدی! ولید در پاسخ گفت: « دوست ندارم همه آنچه خورشید بر آن می‌تابد و غروب می‌کند از آنِ من باشد در حالی که حسین را کشته باشم»؛ و به نقلی دیگر گفت: «سبحان الله! حسین را فقط به این خاطر بکشم که می‌گوید بیعت نمی‌‌ کنم؟! به خدا سوگند، به پ ندار من، کسی که در روز قیامت، به خاطر خون حسین بازخواست شود، ترازوی عملش نزد خداوند سبک خواهد  بود». (9) این در حالی است که ولید، پسر عموی یزید و فردی از خاندان بنی امیه بود که کدورت و کینه آنان نسبت به اهل بیت آشکار بود و با این حال، حاضر به کشتن آن حضرت نشد. روشن است که در میان دیگر مردم نیز کم‏تر کسی حاضر بود دست به چنین کاری بزند. چنان که وقتی یزید، ولید را عزل کرد و عمرو بن سعید اشدق را حاکم مکه و مدینه کرد، او برادرش یحیی بن سعید را مأمور کرد که جلوی خروج امام از مکه را بگیرد ؛ ولی او هم بعد از یک درگیری مختصر و رد و بدل شدن چند ضربه تازیانه، از ادامه درگیری با امام خودداری کرد و به اعتراض زبانی و سرزنش امام بسنده کرد. (10) گویا درگیری جدی و آشکار با امام را به صلاح نمی‌‌ دید.

4 ـ ممکن بود مأموران یزید در مکه بتوانند مخفیانه (مثلاً در لباس احرام) امام را ترور کنند؛ ولی با خروج امام از مکه، دیگر چنین فضایی فراهم نبود و کار کشتن ایشان سخت تر شد. به علاوه، تعداد همراهان امام در این مقطع، بیش‏تر بود و افزون بر آنان که از مدینه یا مکه با امام همراه شده بودند، گروهی از اعضای کاروان یمنی هم که امام کاروان‌شان را مصادره کرده بود، به امام پیوستند (11) و این نیز کار ترور امام را مشکل تر می‌کرد.

5 ـ افراد مختلفی امام حسین را از حرکت به سوی کوفه باز می‌داشتند. برای نمونه، ابوبکر بن عبدالرحمان مخزومی به امام گفت: «دیدی مردم عراق با پدر و برادرت چه کردند؟…». عبدالله بن جعفر نیز امام را از مردم کوفه بر حذر داشت و عبدالله بن عمر هم گفت: «به راستی که مردم عراق مردم بدی هستند و پدرت را کشتند و برادرت را [نیزه] زدند و چنین و چنان کردند». (12) از مجموع این نصایح، چنین برداشت می‌شود که آنان مردم کوفه را محرّک امام می‌دانستند و فکر می‌کردند اگر بدعهدی کوفیان را تبیین کنند، امام منصرف خواهد  شد. چه بسا حاکمان اموی نیز گمان می‌کردند امام حسین با شنیدن خبر شهادت مسلم و نومیدی از یاری کوفیان، از ادامه حرکت منصرف شود و تن به بیعت با یزید بدهد . این گزینه، برای آنان بسیار مطلوب بود؛ زیرا هم به خواستشان می‌رسیدند و هم دستشان به خون فرزند رسول خدا صلی الله علیه و آله آغشته نمی‌‌ شد. از این رو، بعید نیست که تعلّل عمدی هم داشته‌اند تا بلکه امام ناامید و تسلیم شود که هرگز نشد! مؤید این احتمال این است که عبیدالله بن زیاد نیز وقتی فهمید که مسلم وصیت کرده پیکی از سوی او نزد امام حسین علیه السلام برود و او را از آمدن به کوفه منصرف کند، مانع اجرای وصیت نشد؛ بلکه تلویحاً عمر سعد را به اجرای وصیت مسلم تشویق کرد و به نقل ابو مخنف گفت: « اگر حسین به سوی ما نیاید، با او کاری نداریم؛ ولی اگر بیاید، از او دست نخواهیم کشید». (13)

نتیجه:

خلاصه این‏که مأموران یزید دستور داشتند که در صورت خودداری امام حسین از بیعت، او را بکشند؛ ولی تدبیر امام در خروجِ به هنگام از مدینه و اقامت ایشان در مکه و رعایت تدابیر لازم، کار را برای آنان دشوار کرد؛ و چون با فرا رسیدن ایام حج، محیط مکه ناامن شد، امام به سرعت مکه را ترک کرد و به نظر می‌رسد در میانه راه نیز شرایط برای برخورد با امام، فراهم نبوده و چه بسا امیدوار بودند امام با شنیدن خبر شهادت مسلم و عدم یاری کوفیان، منصرف شود و به بیعت با یزید راضی شود.

 

کلید واژه:

سیره امام حسین علیه السلام، نهضت عاشورا، بیعت با یزید، ترور امام حسین، خروج امام حسین از مکه به کوفه.

 

پی نوشت ‏ها:

1. یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب بن جعفر، تاریخ الیعقوبی، بیروت، دار صادر، بی تا، ج 2، ص 241.

2. خوارزمی، مقتل الحسین، ج 1، ص 180 (نقل در: یوسفی غروی، وقعه الطف لأبی مخنف لوط بن یحیی، قم، مرکز الدراسات التاریخیه، الطبعه الاولی، 1442 ھ.ق، ص 82، پاورقی 1).

3. ابن اعثم، ابو محمد احمد بن اعثم الکوفی، کتاب الفتوح، تحقیق: علی شیری، بیروت، دار الأضواء، ط الأولی، 1411 ق/ 1991 م، ج 5، ص 10.

4. طبری، ابوجعفر محمد بن جریر، تاریخ الأمم و الملوک، تحقیق: محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، دار التراث، چاپ دوم، 1387 ھ.ق/ 1967 م، ج 5، ص 394.

5. شیخ مفید، الإرشاد فی معرفه حجج الله علی العباد، قم، کنگره شیخ مفید، چاپ اول، 1413 ھ. ق، ج 2، ص 66.

6. طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج 5، ص 385. این عبارات با اندکی تفاوت در منابع دیگر نیز آمده است. از جمله: بلاذری، احمد بن یحیی، کتاب جمل من انساب الأشراف، تحقیق: سهیل زکار و ریاض زرکلی، بیروت، دار الفکر، ط الأولی، 1417 ق/ 1996 م، ج 3، ص 164 (چاپ ‏زکار، ج ‏3، ص 375).

7. گروهی از تاریخ پژوهان زیر نظر مهدی پیشوایی، تاریخ قیام و مقتل جامع سیدالشهدا (علیه السلام)، قم، انتشارات مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، چاپ هفدهم، 1396 ش، ج 1، ص 858. (به نقل از: سید بن طاووس، الملهوف علی قتلی الطفوف، ص 128).

8. طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج 5، ص 339.

9. یوسفی غروی، وقعه الطف لأبی مخنف لوط بن یحیی، قم، مرکز الدراسات التاریخیه، الطبعه الاولی، 1442 ھ.ق، ص 86، پاورقی 5.

10. طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج 5، ص 385. برای جزئیات بیش‏تر ماجرا، ر.ک: تاریخ قیام و مقتل جامع سید الشهداء، ج 1، ص 619 و 625 _ 626.

11. طبری، همان جا.

12. برای آگاهی از سخنان مخالفان حرکت امام به سوی عراق، ر.ک: ر.ک: محمدی ری‏شهری، محمد و همکاران، شهادت‏نامه امام حسین بر پایه منابع معتبر (برگرفته از: دانش نامه امام حسین علیه السلام)، با همکاری سیّد محمود طباطبایی نژاد و سید روح الله سیّد طباطبایی، گزینش: مرتضی خوش نصیب، سازمان چاپ و نشر دارال حدیث، تک جلدی، چاپ سوم، 1390 شمسی، ص 321 _ 332.

13. طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج 5، ص 377.