پرسش:
عشق حالتی قلبی و خارج از دست انسان است؛ پس چرا میگویند بد است؟
پاسخ:
انسان موجودی کمالگراست که این ویژگی او را به سمت کمالات جذب کیکند. قلب ارزشمندترین بخش وجود انسان است که علایق و وابستگیهای انسان در آن جای میگیرد. کارکرد حقیقی قلب این است که کاملترین معشوق را در خود جای دهد؛ ازاینرو اگر انسان معشوقی غیرکامل را به قلب خود دعوت کند، حق قلب را ادا نکرده است.
مراتب وجود انسان
برای وجود انسان مراتب مختلفی تعریف شده است؛ اولین مرتبۀ وجود انسان، جمادی است؛ بدین معنا که انسان در برخی از ویژگیها با جمادات اشتراک دارد. مرتبۀ بعدی، مرتبه نباتی است که به مشترکات وجودی ما با گیاهان اشاره میکند. بُعد حیوانی از دیگر مراتب وجودی انسان است که نقطۀ اشتراک انسان با حیوانات را پوشش میدهد. درنهایت قوه عاقله انسان است که او را از سایر موجودات متمایز میکند. انسان به واسطۀ مراتب مختلفی که در وجود خود دارد، با معشوقهای گوناگونی در ارتباط است؛ بنابراین آنچه در عشقورزیدن اهمیت دارد، این است که انسان با کدام مرتبه از وجود خویش عاشق شده است. آنجا که عشق را مذمت میکنند، به این دلیل است که انسان با مراتب نازل وجود خویش عاشق شده است و آنجا که عشق را ستایش میکنند، جایی است که انسان عاقلانه عشق میورزد.
حس و رفتار
نکتهای که انسان باید بدان دقت کند این است که حس قلبی و کشش عاطفی انسان ممکن است ناخواسته باشد؛ اما رفتار و اقدام برآمده از آن حس، ناخواسته نیست. اینکه انسان ناگهانی و ناخواسته مهر کسی به دلش بیفتد، بهخودیخود مذمت نمیشود، بلکه موضوع مذمت، پروبالدادن به این علایق سطحی است؛ یعنی وقتی جرقۀ عشقی ایجاد میشود، انسان لازم است منبعش را بیابد و در وجود خویش به کنجکاوی بپردازد که چرا و چه چیز او را به سمت معشوق کشانده است.
آثار عشق
ویژگی عشق، مأنوسشدن است. انسان به واسطهٔ عشق با معشوق خویش انس میگیرد و وقتی این معشوق با قوه عاقله انتخاب نشده باشد، به طور طبیعی این انس همسو با مسیر کمال نخواهد بود؛ به همین دلیل وظیفۀ انسان، خالیکردن قلب خود از عشقهای مراتب پایینی است و باید آن را برای معشوق اصلی خود پاک و خالص گرداند. ساختار وجودی انسان به گونهای تعبیه شده است که قلبش تنها با وجود معشوق حقیقی یعنی خداوند به آرامش میرسد؛ بنابراین وقتی انسان قلب خویش را محلی برای عشقهای مجازی قرار دهد، قلب با دوگانگی مواجه و از حالت اعتدال خارج میشود. نقدهایی که به عشق وارد میشود و آن را بد میدانند، مربوط به مرتبه اقدام و عمل است نه صرف ایجاد حالتی ناگهانی و ناخواسته.
نتیجه:
حالت ناخواسته در عشق مذموم نیست؛ موضوع مهم این است که این حالت قلبی از کدام منبع وجودی الهامگرفته است. در نگاه اسلام بین عشق ناشی از هوس و امیال نفسانی و عشق الهی تفاوت وجود دارد. عشق مادی و مجازی بهوجودآورندۀ دلبستگی مادی است و مانعی در مسیر سلوک قلب است؛ اما عشق پاک منجر به کمال میشود. بنابراین بدبودن عشق وقتی معنا مییابد که عقل و شرع را کنار میگذارد و منجر به انحراف از وظایف فردی و اجتماعی یا غفلت از حق دیگران میشود. عشق نیرویی خودجوش اما نیازمند هدایت است؛ یعنی ایجاد جرقه عشق ممکن است غیرارادی باشد؛ اما ساماندهی و تنظیم هیجانات و انتخاب رفتارهایی مبتنی بر عقل و شرع کاملاً ارادی و مسئولانه هستند.







