اربعین حسینی

روایات متعددی در منابع معتبر حدیثی شیعه بیان‌کنندۀ اجر و پاداش بسیار عظیم انفاق برای اهل‌بیت (علیهم ‌السلام) یا در راه خدمت به ایشان است.

پرسش:

برخی با استناد به روایاتی می‌گویند هزینه‌کردن یک درهم برای ائمه، صدها برابر ارزش بیشتری از هزینه‌کردن در امور دیگر دارد؛ آیا چنین روایاتی درست هستند؟ و آیا می‌توان با استناد به این روایات، برای مواکب پول جمع‌آوری کرد؟

پاسخ:

امروزه مواکب دینی به‌‌ویژه در مناسبت‌‌هایی مثل اربعین، عاشورا و غدیر، یکی از جلوه‌‌های مردمی ایمان و محبت به اهل‌‌بیت (علیهم السلام) هستند. این اجتماع‌ها که با نیت خدمت، اطعام و ترویج معارف اهل‌‌بیت (علیهم السلام) شکل می‌‌گیرند، نقش مهمی در تقویت هویت شیعی و پاسداشت مناسبت‌ های دینی دارند. اطعام، پذیرایی و گسترش فضای معنوی در این برنامه‌‌ها، مصداقی از یاری دین و زنده نگه‌‌داشتن یاد امامان معصوم (علیهم السلام) به شمار می‌‌آید. این نوشتار، مشروع‌بودن و ارزش معنوی کمک به این مواکب را در روایات بررسی می‌‌کند.

1. روایات صلۀ امام

روایات متعددی در منابع معتبر حدیثی شیعه بیان‌‌کنندۀ اجر و پاداش بسیار عظیم انفاق برای اهل‌بیت (علیهم ‌السلام) یا در راه خدمت به ایشان است:

الف) حسن بن میّاح از پدرش از امام صادق (علیه السّلام) نقل می‌کند: «یَا مَیَّاحُ دِرْهَمٌ یُوصَلُ بِهِ الْإِمَامُ أَعْظَمُ وَزْناً مِنْ أُحُدٍ: اى میاح، درهمى که به امام برسد، وزنش از کوه احد بزرگ‌تر است» (1).

ب) امام صادق (علیه السلام) فرمود: «دِرْهَمٌ یُوصَلُ بِهِ الْإِمَامُ أَفْضَلُ مِنْ أَلْفَیْ أَلْفِ دِرْهَمٍ فِیمَا سِوَاهُ مِنْ وُجُوهِ الْبِرِّ: یک درهم که به امام برسد، بهتر است از دو میلیون درهمى که در راه خیر دیگر صرف شود» (2).

ج) امام صادق (علیه السّلام) ‌فرمودند: «مَا مِنْ شَیْ‏ءٍ أَحَبَّ إِلَى اللَّهِ مِنْ إِخْرَاجِ الدَّرَاهِمِ إِلَى الْإِمَامِ وَ إِنَّ اللَّهَ لَیَجْعَلُ لَهُ الدِّرْهَمَ فِی الْجَنَّهِ مِثْلَ جَبَلِ أُحُدٍ ثُمَّ قَالَ إِنَّ اللَّهَ تَعَالَى یَقُولُ فِی کِتَابِهِ‏ مَنْ ذَا الَّذِی یُقْرِضُ اللَّهَ‏ قَرْضاً حَسَناً فَیُضاعِفَهُ لَهُ‏ أَضْعافاً کَثِیرَهً (3) قَالَ هُوَ وَ اللَّهِ فِی صِلَهِ الْإِمَامِ خَاصَّهً: چیزى نزد خدا از رساندن پول به امام (علیه السّلام) محبوب‌تر نیست. به‌راستى خدا یک درهم را در بهشت چون کوه احد سازد. سپس فرمود: خداى تعالى در کتاب خود مى‌فرماید: "کیست آن کسى که به خدا وامى نیکو دهد تا خداوند آن را براى او چند برابر سازد"، فرمود: به خدا آن درباره صله به امام است» (4).

د) معاذ جامه‌‌دار گوید از امام صادق (علیه السّلام) شنیدم مى‌‌فرمودند:‏ «إِنَّ اللَّهَ لَمْ یَسْأَلْ خَلْقَهُ مَا فِی أَیْدِیهِمْ قَرْضاً مِنْ حَاجَهٍ بِهِ إِلَى ذَلِکَ وَ مَا کَانَ لِلَّهِ مِنْ حَقٍّ فَإِنَّمَا هُوَ لِوَلِیِّهِ: به‌راستى خدا از آفریدۀ خود آنچه را به قرض خواسته به دلیل نیاز نبوده است. هر حقى از آن خداست و همانا به "ولىّ" او تعلق دارد» (5).

هـ) ابن‌بکیر از امام صادق (علیه السّلام) نقل مى‌کند: «إِنِّی لآَخُذُ مِنْ أَحَدِکُمُ الدِّرْهَمَ وَ إِنِّی لَمِنْ أَکْثَرِ أَهْلِ الْمَدِینَهِ مَالًا مَا أُرِیدُ بِذَلِکَ إِلَّا أَنْ تُطَهَّرُوا: به‌راستى من از یکى از شماها چند درهم را مى‌‌پذیرم با این‌که در شهر مدینه ثروتم از همه بیشتر است. قصد من از پذیرش آن، این است که شما پاکیزه شوید» (6).

و) امام صادق (علیه السّلام) فرمود: «مَنْ زَعَمَ أَنَّ الْإِمَامَ یَحْتَاجُ إِلَى مَا فِی أَیْدِی النَّاسِ فَهُوَ کَافِرٌ إِنَّمَا النَّاسُ یَحْتَاجُونَ أَنْ یَقْبَلَ مِنْهُمُ الْإِمَامُ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ- خُذْ مِنْ أَمْوالِهِمْ صَدَقَهً تُطَهِّرُهُمْ‏ وَ تُزَکِّیهِمْ‏ بِها: هر کس که گمان برد امام به آنچه در دست مردم است نیاز دارد، کافر است. همانا مردم نیاز دارند از آنها چیزى را بپذیرد. خداى عز‌و‌جل مى‌فرماید: "از دارایى آنها صدقه بردار تا آنها را پاکیزه کنى و با آن بپرورانى"» (7) و (8).

ز) امام صادق (علیه السلام) از پدرانش از رسول خدا (صلّى اللّه علیه و آله) نقل فرمودند: «مَنْ وَصَلَ أَحَداً مِنْ أَهْلِ بَیْتِی فِی دَارِ هَذِهِ الدُّنْیَا بِقِیرَاطٍ کَافَیْتُهُ یَوْمَ الْقِیَامَهِ بِقِنْطَارٍ: هر کس دینارى در این دنیا به خاندانم دهد، در رستاخیز یک قنطار [پوست گاو پر از زر] به او خواهم داد» (9).

این روایات با توجه به تعدد و اینکه برخی اسانید معتبری دارند، استناد‌پذیر هستند.

از نظر مفهومی (دلالت)، نکتۀ کلیدی در فهم این روایات، درک عبارت «دِرْهَمٌ یُوصَلُ بِهِ الْإِمَامُ: یک درهم که به امام برسد» است:

الف) در زمان حضور ائمه (علیهم السلام): معنای روشن آن، تحویل اموال (وجوهات شرعیه و مانند آن) به شخص امام برای مصارفی بود که ایشان صلاح می‌‌دانستند؛ مانند ادارۀ امور شیعیان، کمک به فقیران بنی‌‌هاشم، حمایت از یاران تحت تعقیب، پیشبرد اهداف اسلام حقیقی. در‌واقع هزینه‌کردن به معنای تقویت جایگاه امامت و ولایت بود که اساس دین است.

ب) در زمان غیبت: امروزه که دسترسی مستقیم به امام معصوم (علیه السلام) ممکن نیست، این مفهوم به مصادیق دیگری تعمیم داده می ‌شود؛ بنابراین «رساندن به امام» به معنای هزینه در اموری است که موجب زنده نگه‌داشتن نام، یاد، راه و هدف ائمه اطهار (علیهم السلام) می‌‌شود. این موارد می‌‌تواند گزینه‌‌های زیر را دربر گیرد:

* نشر معارف اهل‌بیت: چاپ کتاب، حمایت از مراکز تحقیقاتی و فرهنگی، تولید محتوای دیجیتال و ...؛

* حمایت از شیعیان و محبان به‌ویژه کمک به فقیران شیعه: چراکه رسیدگی به پیروان ایشان، موجب خوشنودی آن بزرگواران است؛

* تعظیم شعایر دینی: برپایی مجالسی که در آن فضایل و مصایب اهل‌بیت (علیهم السلام) بازگو می‌‌شود؛ مانند مجالس عزاداری، جشن‌‌های اعیاد مذهبی به‌ویژه زیارت عتبات عالیات.

* ساخت‌و‌ساز و نگهداری حرم‌‌ها و اماکن متبرکه: زیرا این مکان‌ها پایگاه اصلی تجمع دوست‌داران اهل‌بیت (علیهم السلام) است.

فلسفۀ پاداش عظیم این است که هزینه‌کردن برای امام، در‌واقع سرمایه‌‌گذاری برای حفظ و تقویت اصل و اساس دین (یعنی امامت و و لایت) است. وقتی اصل دین تقویت شود، تمام شاخ‌و‌برگ‌‌های آن (مانند اعمال خیر دیگر) نیز جان می‌‌گیرند. امام باقر (علیه السّلام) فرمود: «بُنِیَ الْإِسْلَامُ عَلَى خَمْسٍ عَلَى الصَّلَاهِ وَ الزَّکَاهِ وَ الصَّوْمِ‏ وَ الْحَجِّ وَ الْوَلَایَهِ وَ لَمْ یُنَادَ بِشَیْ‏ءٍ کَمَا نُودِیَ‏ بِالْوَلَایَهِ: اسلام بر پنج پایه نهاده شده است: نماز و زکاه و روزه و حج و ولایت و چنان‌که براى ولایت [در روز غدیر خم یا در عالم میثاق] فریاد زده شد، براى هیچ چیزى دیگر فریاد زده نشد» (10).

2. انطباق این روایات بر جمع‌آوری کمک برای مواکب

امروزه که امام معصوم (علیه السلام) در غیبت به سر می‌‌برد، مفهوم «درهم یوصل به الامام: رساندن درهمی به امام» معنایی عمیق‌‌تر و گسترده‌‌تر پیدا می‌‌کند؛ این درهم امروزه به صورت فیزیکی به دست ایشان نمی‌‌رسد، اما از طریق صرف‌شدن در اموری که موجب رضایت و خوشنودی ایشان و تحقق اهدافشان است، به ایشان «صله» می‌‌شود. جمع‌‌آوری پول برای مواکب دینی به‌‌ویژه در مناسبت‌‌هایی مثل اربعین، عاشورا و غدیر یکی از مصادیق «دِرْهَمٌ یُوصَلُ بِهِ الْإِمَامُ: درهمی که به امام برسد» به شمار می‌آید. می‌‌توان این کار را یکی از مصادیق روشن و برجستۀ این روایات دانست؛ زیرا:

اولاً: احیای امر اهل‌بیت (علیهم السلام): ائمۀ اطهار (علیهم السلام) همواره شیعیان را به «زنده نگه‌داشتن امرشان» تشویق کرده‌‌اند. برگزاری مواکب و راهپیمایی اربعین یکی از بزرگ‌ترین و مؤثرترین مصادیق احیای امر اهل‌بیت (علیهم السلام) در دوران معاصر است. امروزه پیاده‌روی اربعین به نمایش قدرت نرم برای مکتب اهل‌بیت (علیهم السلام) در جهان تبدیل شده است. حمایت مالی از این حرکت، به معنای زنده نگه‌داشتن و ترویج راه و هدف امام حسین (علیه السلام) است که خود مصداق بارز «احیاء امرنا: زنده‌کردن امر ما» است که ائمه (علیهم السلام) به آن توصیه کرده‌‌اند.

امام صادق (علیه السّلام) به اصحابشان فرمودند: «اتَّقُوا اللَّهَ وَ کُونُوا إِخْوَهً بَرَرَهً مُتَحَابِّینَ فِی اللَّهِ مُتَوَاصِلِینَ مُتَرَاحِمِینَ تَزَاوَرُوا وَ تَلَاقَوْا وَ تَذَاکَرُوا أَمْرَنَا وَ أَحْیُوهُ:‏ از خدا پروا کنید و برادرانى خوش‌رفتار باشید. در راه خدا با هم دوستى کنید و پیوستگى داشته باشید و مهر ورزید. به دیدار و ملاقات یکدیگر روید و امر [ولایت] ما را مذاکره کنید و آن را زنده دارید» (11).

عبد‌السّلام بن صالح هروى از امام رضا (علیه السّلام) نقل می‌کند: «سَمِعْتُ أَبَاالْحَسَنِ عَلِیَّ بْنَ مُوسَى الرِّضَا ع یَقُولُ رَحِمَ اللَّهُ عَبْداً أَحْیَا أَمْرَنَا فَقُلْتُ لَهُ وَ کَیْفَ یُحْیِی أَمْرَکُمْ قَالَ یَتَعَلَّمُ عُلُومَنَا وَ یُعَلِّمُهَا النَّاسَ فَإِنَّ النَّاسَ لَوْ عَلِمُوا مَحَاسِنَ‏ کَلَامِنَا لَاتَّبَعُونَا: خداوند رحمت کند بنده‌‌اى که امر ما را زنده کند. عرض کردم چگونه امر شما زنده مى‌‌شود؟ فرمود: علوم ما را فراگیرد و آن را به مردم بیاموزد. هرگاه که مردمان حُسن کلام ما را بدانند، ما را پیروى مى‌‌کنند» (12). امام جواد (علیه السلام) نیز فرمودند: «رَحِمَ اللَّهُ عَبْداً أَحْیَا ذِکْرَنَا قُلْتُ مَا إِحْیَاءُ ذِکْرِکُمْ قَالَ التَّلَاقِی وَ التَّذَاکُرُ عِنْدَ أَهْلِ الثَّبَاتِ: خدا ببخشد بنده‌ای که نام ما را زنده بدارد. گفتم زنده‌داشتن نام شما به چیست؟ فرمود: دیدار ثابت‌قدمان بر امر ولایت و گفتگو با آنان» (13).

گرچه نشر علوم و معارف مصداق اولیه است، ایجاد فضایی مانند اربعین که میلیون‌‌ها نفر را با فرهنگ و مصیبت اهل‌بیت (علیهم السلام) آشنا می‌‌کند، به‌یقین یکی از زیباترین جلوه‌‌های «احیای امر» است و مواکب، زیرساخت اصلی این حرکت عظیم هستند. مواکب تنها محلّی برای خوردن و آشامیدن نیستند، بلکه مجالس ذکر، روضه، نماز جماعت و گفتگوی دینی نیز در آنها برپاست که دقیقاً مصداق این روایات است.

ثانیاً: خدمت به زائران امام: خدمت به زائر امام در فرهنگ اهل‌بیت (علیه السلام) به منزلۀ خدمت به خود امام و تکریم ایشان است؛ مواکب نیز مصداق اتمّ این خدمت هستند. مواکب به طور مستقیم به زائران امام حسین (علیه السلام) و دیگر ائمه (علیهم السلام) خدمت‌‌رسانی می‌ کنند. بی‌شک خدمت به مهمان و زائر امام، خدمت به خود امام و راه ایشان است و از بهترین مصادیق تعظیم شعایر الهی است.

از امام صادق (علیه السلام) پرسیده شد کسی که خودش به دلیل بیماری یا مشکلی نمی‌‌تواند به زیارت امام حسین (علیه السلام) برود، اما در عوض، شخص دیگری را با دادن هزینه به زیارت می‌‌فرستد، چه اجری دارد؟ امام فرمودند: «خداوند به ازای هر درهمی که خرج می‌‌کند، به اندازه کوه اُحد برایش حسنه می‌‌نویسد و چند برابر آنچه هزینه کرده را در همین دنیا به او برمی‌‌گرداند. و بلاهایی که قرار بوده به او برسد را از او دفع می‌‌کند و مالش حفظ می‌‌شود» (14). این روایت به‌روشنی نشان می‌‌دهد کمک مالی به دیگران برای انجام زیارت (کاری که مواکب با فراهم‌آوردن نیازهای زائران انجام می‌‌دهند) دارای پاداشی باور‌نکردنی است.

ثالثاً: ایجاد وحدت و محبت: مواکب محلّی برای تجلّی محبت به اهل‌بیت (علیهم السلام) و ایجاد همبستگی میان شیعیان و حتی دیگر مسلمانان و غیرمسلمانان هستند و این همان هدفی است که ائمه (علیهم السلام) به دنبال آن بودند.

بنابراین استناد به این روایات برای تشویق مردم به کمک مالی به مواکب، کاری صحیح و بجاست.

3. فلسفه و حکمت این پاداش عظیم

پرسش اینجاست که چرا یک درهمی که به امام صله داده شود، از میلیون‌‌ها درهم در راه‌‌های دیگر برتر است؟ پاسخ در جایگاه امامت است؛ چراکه امامت، ریشه و اساس دین است و اعمال خیر دیگر (مانند ساختن مسجد، کمک به فقیر غیرشیعه و ...) شاخ‌و‌برگ‌‌های این درخت هستند؛ برای نمونه شهری با سیستم تصفیۀ آب مرکزی اداره می‌‌شود، در این شهر کمک به شهروند و دادن یک بطری آب به او کار بسیار خوبی است؛ اما سرمایه‌‌گذاری برای حفظ و تقویت سیستم تصفیۀ آب مرکزی که حیات کل شهر به آن وابسته است، ارزشی هزاران برابر دارد. امام نیز همان منبع حیات معنوی و مرکز هدایت امت است. هزینه‌کردن برای تقویت جایگاه امامت و اهداف آن، در‌واقع سرمایه‌‌گذاری بر اصل دین است. وقتی ریشه سالم و قوی باشد، تمام شاخ‌و‌برگ‌‌ها رشد خواهند کرد و ثمر خواهند داد. این هزینه، ضامن بقای کل ساختار دین است؛ به همین دلیل چنین پاداش عظیمی برای آن در نظر گرفته شده است.

نتیجه:

روایاتی که برای «صله امام»، پاداشی صدها و هزاران برابر قائل شده‌‌اند، با توجه به تعدد و اینکه برخی اسانید معتبری دارند، استناد‌پذیر هستند. بررسی روایات مرتبط با «صِلَة الإمام» نشان می‌‌دهد هرچند ظاهر برخی احادیث بر فضیلت کمک مستقیم به امام معصوم (علیه السلام) دلالت دارند، اما در دوران غیبت نیز می‌‌توان این آموزه را با شرایطی به کمک به راه امام و ترویج ولایت تعمیم داد. در همین راستا، اگر مواکب دینی در مسیر تبلیغ معارف اهل‌بیت (علیهم السلام)، خدمت به مؤمنان و احیای شعایر ولایی باشند، کمک به آنها می‌‌تواند ذیل عنوان «صِلَه الإمام» قرار گیرد. بنابراین استفاده از روایات «صِلَه الإمام» برای تشویق به کمک به مواکب، دفاع‌شدنی است. جمع‌آوری کمک‌‌های مردمی برای مواکب خدمت‌‌رسان به زائران اهل‌بیت (علیهم السلام) یکی از مصادیق روشن و پذیرفتنی برای این روایات در عصر غیبت است.

پی‌نوشت‌ها:

1. کلینى، محمد بن یعقوب؛ الکافی؛ چ 4، تهران: دارالکتب الإسلامیه، 1407 ق، ج‏1، ص 537.

2. همان، ج ‏1، ص 538.

3. بقره: 246.

4. کلینى، محمد بن یعقوب؛ الکافی؛ چ 4، تهران: دارالکتب الإسلامیه، 1407 ق، ج ‏1، ص 537.

5. همان.

6. همان.

7. توبه: 104.

8. کلینى، محمد بن یعقوب؛ الکافی؛ چ 4، تهران: دارالکتب الإسلامیه، 1407 ق، ج ‏1، ص 537.

9. ابن‌بابویه، محمد بن على؛ الأمالی (للصدوق)؛ چ 6، تهران: کتابچى، 1376 ش، ص 399.

10. کلینى، محمد بن یعقوب؛ الکافی؛ چ 4، تهران: دارالکتب الإسلامیه، 1407 ق، ج ‏2، ص 18.

11. همان، ج ‏2، ص 175.

12. ابن‌بابویه، محمد بن على؛ عیون أخبار الرضا (علیه السلام)؛ تهران: نشر جهان، 1378 ق، ج ‏1، ص 307.

13. ابن‌بابویه، محمد بن على؛ مصادقه الإخوان؛ الکاظمیه: مکتبة الإمام صاحب‌الزمان العامه، 1402 ق، ص 34.

14. ابن‌قولویه، جعفر بن محمد؛ کامل الزیارات؛ نجف اشرف: دار‌المرتضویه، 1356 ش، ص 123 ـ 124.

بسیاری از پدیده های دینی، جنبه های سیاسی دارند و بالعکس. پیاده روی اربعین هم، همچون اصل قیام امام حسین علیه‌السلام، هم خاستگاه دینی دارد و هم پیامدهای سیاسی.
سیاسی یا دینی بودن پیاده‌روی اربعین

پرسش:
یکی از دوستانم میخواست پیاده روی اربعین برود اما برادرش می گفت این پیاده روی ارتباطی به دین و امام حسین ندارد و یک حرکت سیاسی است. سوالم از شما این است که پیاده روی اربعین، یک عمل دینی است یا سیاسی؟
 

پاسخ:
پیاده روی اربعین، پیاده روی سالانه شیعیان در روزهای منتهی به بیستم صفر در کشور عراق است. شیعیان هر ساله در این ایام، از کشورهای مختلف عراق، ایران، پاکستان، افغانستان، هند و غیره، گرد هم آمده و هم‌پا و همدل به سوی مرقد مطهر امام حسین علیه‌السلام پیاده روی می کنند. این حرکت افزون بر اینکه مستند به آموزه های دینی است، دارای پیامدهای سیاسی مثبت برای جامعه شیعی است و می توان آن را تمرین صبر و همدلی و همراهی برای حضور در نهضت مهدوی دانست که در آن روز موعود، یاران مهدی عجل الله تعالی فرجه از سراسر جهان گرد هم آمده و سختی راه را به جان خریده و با ایشان پیمان می بندند و یک‌دل و هماهنگ علیه ظلم و فساد  قیام می کنند. با عنایت به این مقدمه، به پرسش حاضر در قالب چند نکته پاسخ می دهیم.

نکته اول:
بنا بر آنچه در پرسش طرح شده، دین و سیاست دو مقوله جدا از هم تلقی شده و چون پیاده روی اربعین، سویه های سیاسی دارد، آن را غیردینی به حساب آورده اند؛ از این منظر، یک پدیده یا دینی است یا سیاسی.
اما آیا این تلقی از رابطه دین و سیاست صحیح است؟ پاسخ به پرسش از رابطه دین و سیاست، در گروِ پاسخ به پرسش از چیستی دین و چیستی سیاست است. برای دین تعاریف مختلفی ذکر شده است اما اگر بخواهیم دین را ناظر به اسلام بدانیم و سایر ادیان را مورد نظر قرار ندهیم، در این صورت، می توان دین را اینگونه تعریف کرد: مجموعه ای از معارف عملی و نظری، در حوزه فردی و اجتماعی، اخروی و دنیوی، که از طریق وحی از جانب خداوند به انسان برگزیده اش ابلاغ شده است تا آن را به مردم برساند و مردم با اعتقاد و تعهد به آن معارف، به سعادت ابدی دست یابند.(1)  در تعریف سیاست نیز نظرات مختلفی طرح شده است؛ از جمله اینکه: سیاست به معنی تنظيم امور دولت و تدبير شؤون آن است؛ یعنی مدیریت کلان دولت و راهبرد امور عمومی در جهت مصلحت جمعی و انتخاب روشهای بهتر در اداره شئون کشور.(2)   از این رو، سیاست چون به عمل و زندگی اجتماعی انسان مربوط می شود، ناگزیر با ادیان الهی، خصوصا اسلام که متکفل بیان شیوه های زیستن است و محدود به حوزه شخصی و فردی نیست، مرتبط می شود. در هر دو حال، دین به سیاست نظر دارد و سیاست نیز به نوبه خود در قلمرو دین عمل می کند. به تعبیر فنی، دین و سیاست درباره موضوع مشترک نظر می دهند و بی معناست گمان کنیم دین وسیاست ارتباطی با هم ندارند.  
صرف نظر از تلازم مفهومی دو مقوله دین و سیاست، توجه به اهداف پیامبران -همچون اقامه قسط و حق و هدایت جوامع بشری به سمت عدالت(3)  - و همچنین، گستره شریعت–که احکام سیاسی و اجتماعی فراوان دارد- نشانگر ارتباط وثیق دین و سیاست است و دین بدون جنبه های سیاسی، همانندِ مثلثِ بدون اضلاع می ماند!(4)   از این رو، این تعبیر که فلان پدیده، یا دینی است یا سیاسی، از اساس نادرست است چرا که بسیاری از پدیده های دینی، سیاسی هستند و بسیاری از پدیده های سیاسی، دینی هستند؛ چنانکه پیاده روی اربعین همچون قیام امام حسین علیه‌السلام علیه یزید، هم دینی است و هم سیاسی. در ادامه، فراز آخر را بیشتر توضیح می دهیم.

نکته دوم:
قیام امام حسین علیه‌السلام، نمونه بارز یک کنش دینی‌سیاسی است که هم جنبه دینی دارد و هم جنبه سیاسی. 
آیا می توان گفت حرکت امام حسین علیه‌السلام صرفا یک کنش دینی است و جنبه های سیاسی نداشته است؟! اگر حرکت امام حسین علیه‌السلام صرفا یک کنش دینی است، چرا حاکمان و سیاستمداران فاسد آن روزگار، نسبت به این کنش، حساس شده و با تمام قوا، به سرکوب وحشیانه آن اقدام کردند؟!
آیا می توان گفت حرکت امام حسین علیه‌السلام صرفا یک کنش سیاسی است و انگیزه های دینی نداشته است؟! اگر چنین است، چرا ایشان بارها اصلاح دین و سنت رسول الله صلی الله علیه و آله را هدف خویش معرفی کرده و مردم را به همراهی فرا می خواند؟! 
دینی‌سیاسی بودنِ نهضت حسینی، تردیدناپذیر است و در سخنان به جا مانده از امام حسین علیه‌السلام به روشنی نمایان گشته است؛ برای نمونه، از ایشان روایت شده که فرمودند: «اى مردم ! رسول خدا صلى الله علیه وآله فرمودند: کسى که فرمانرواى ستمگرى را ببیند که حرام خدا را حلال کرده و پیمان الهى را شکسته و با سنت رسول خدا صلى الله علیه وآله مخالفت ورزیده در میان بندگان خدا با گناه و تجاوزگرى رفتار مى کند، ولى در برابر او با کردار و گفتار خود برنخیزد، برخداست که او را در جایگاه (عذاب آور) آن ستمگر قرار دهد. هان (اى مردم) بدانید که اینها تن به فرمانبرى از شیطان داده و اطاعت از فرمان الهى را رها کرده و فساد را نمایان ساخته و حدود خدا را تعطیل نموده اند، درآمدهاى عمومى (بیت المال) مسلمانان را به خود اختصاص داده اند و حرام خدا را حلال و حلالش را حرام کرده اند و من شایسته ترین فرد براى تغییر دادن (سرنوشت و امور مسلمانان) هستم.»(5) 
آیا این تعابیر، جای تردید باقی می گذارد که نهضت حسینی، هم سیاسی بوده و هم دینی؟! بنابراین، دین و سیاست در هم تنیده هستند و این تلقی اشتباه است که اگر پدیده ای سیاسی بود، حتما غیردینی است.

نکته سوم:
پیاده روی اربعین حسینی، از جمله پدیده های دینی است(6)  که خالی از ابعاد سیاسی نیست که مهمترین‌شان، هماهنگی و همدلیِ جبهه حق علیه جبهه ظلم و نمایش یکدلی و وحدت شیعیان حول محور ولایت است. اینکه این پدیده، پیامد سیاسی دارد، به معنای غیردینی بودنش نیست. همچنین، اگر این پدیده خاستگاه دینی دارد، به معنای خالی کردنش از پیامدهای سیاسی نیست. 
به باور درست، پیاده روی اربعین حسینی، پاسداشت و زنده نگاه داشتنِ اهداف قیام امام حسین علیه‌السلام در هر عصر و دوره ای است و اگر کسی این پیاده روی را صرفا به منظور ثواب انجام دهد و آن را از روح سیاسی و اهداف متعالی خالی کند، این مراسم مذهبی را از معنا و مقصود، تُهی کرده است. همانطور که نماز بدون نیت «تقرب به خدا»، بی فایده است، پیاده روی اربعین حسینی بدون توجه به ابعاد سیاسی نهضت حسینی و تلاش به منظور تحقق آنها، بی فایده است. 

نتیجه:
از منظر اسلام، دین و سیاست ارتباط وثیقی با هم دارند و این تلقی که یک پدیده دینی، لزوما غیرسیاسی است یا یک پدیده سیاسی، لزوما غیردینی است، مردود و غیرقابل‌قبول است. بسیاری از پدیده های دینی، جنبه های سیاسی دارند و بسیاری از پدیده های سیاسی، خاستگاه دینی دارند. پیاده روی اربعین حسینی، همچون اصل قیام امام حسین علیه‌السلام، هم خاستگاه دینی دارد و هم پیامدهای سیاسی دارد؛ و جز این نباید باشد.

پی نوشت:
1. برای مطالعه بیشتر، رک: شیروانی، علی، بررسی تعاریف دین از منظری دیگر، ص29-52. 
2. صلیبا، جمیل، فرهنگ فلسفی، ترجمه منوچهر صانعى دره بيدی، ص402.
3. سوره حدید، آیه 25.
4. برای مطالعه بیشتر، رک: فصیحی، امان الله، دين و كاركرد سياسي آن در جوامع سنّتي و نوين، ص11-24.
5. طبرى، ابوجعفر محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک، ج5، ص403.
6. امام صادق علیه‌السلام می فرماید: «به درستی که هر کسی از خانه‌اش به قصد زیارت قبر حسین بن علی خارج شود، اگر پیاده باشد، با هر قدمی، حسنه‌ای برایش نوشته شده و گناهی از او پاک می‌شود.»( ابن قولویه، جعفر بن محمد، کامل الزیارات، ج1، ص132)