پرسش وپاسخ

ن را از رفتن به مسجد باز نداريد وهنگام بيرون رفتن بوي خوش بكار نبرند
در برخي كتب روايي اهل سنت « هرگاه همسر يكي از شما براي رفتن به مسجد اذن خواست مانع نشويد.»«هرگاه يكي از زنان در مسجد حاضر شد، بوي خوش به كار نَبَرد.»

اين سخن از كيست؟ زنان را از رفتن به مسجد باز نداريد و بايد هنگام بيرون رفتن بوي خوش بكار نبرند؟

سخن مذكور از رسول خدا (ص) نقل شده است.

در برخي كتب روايي اهل سنت نقل شده كه:« إِذَا اسْتَأْذَنَتْ أَحَدَكُمُ امْرَأَتُهُ إِلَي الْمَسْجِدِ فَلَا يَمْنَعْهَا»(1)

 « هرگاه همسر يكي از شما براي رفتن به مسجد اذن خواست مانع نشويد.»

در حديث ديگري مي خوانيم:« إذا شَهِدَت إحداكُنَّ المسجد فلا تَمَسَّ طِيبا »(2)

«هرگاه يكي از زنان در مسجد حاضر شد، بوي خوش به كار نَبَرد.»

پي نوشت ها:

1. نيشابوري قشيري، ابوالحسين مسلم بن الحجاج، صحيح مسلم، بيروت، دار إحياء التراث العربي، بي تا، ج1، ص 326.

2. همان، ص 328.

علت تقدس حجرالاسود
حجر الاسود چون منسوب به خداست ، مقدس است.

علت تقدس حجرالاسود چیست؟

قداست ذاتي فقط از خداست كه حق مطلق و قدوس است . غير خدا اگر قداستي دارد، از خدا گرفته است. هر چه كه منسوب به خدا باشد ، از خدا كه قداست مطلق است، كسب قداست مي كند . كعبه مقدس است، چون "بيت الله و خانه خدا" است . پيامبر مقدس است چون "عبدالله و رسول الله و حبيب الله" است . امامان مقدس اند ، چون "ولي الله" مي باشند.  عبادات مقدس اند ، چون رساننده به مقدس مطلق و خداي بزرگ هستند و...

حجر الاسود هم چون منسوب به خداست ، مقدس است.

در جواب سؤال قبل آمد كه اين حجر ملكي بوده كه مواثيق بندگان را در خود دارد . خدا او را به اين صورت گردانده و در اين مكان قرار داده تا بندگان نزد او آيند . بر ميثاق پذيرش ربوبيت خدا و بندگي خود و رسالت خاتم انبيا و وصايت و ولايت اوصياي ايشان شهادت دهند و تجديد عهد نمايند و بدين جهت مقدس است.

نقل شده  خليفه دوم بر حجر عبور كرد و خطاب به او گفت :

اي سنگ ، به خدا قسم  ما مي دانيم  كه تو سنگي هستي كه نفع و ضرري نمي رساني و  چون ديديم رسول خدا تو را دوست مي داشت ، از اين رو تو را دوست مي داريم .

امام علي در انكار سخن او گفت : اي پسر خطاب! چگونه (نفع و ضرر نمي رساند) ؟ به خدا قسم !او(حقيقت و وجود ملكوتي آن ) در قيامت برانگيخته مي شود ،در حالي كه زبان و دو لب دارد . براي كساني كه به ميثاق بندگي عمل كرده اند ، شهادت مي دهد . او دست خدا بر روي زمين است كه بندگان به واسطه او با خدا بيعت مي كنند . (1)

بنا بر روايت دیگر ، فردي يهودي با امام علي محاجه و بحث مي كرد و از اولين سنگي  كه بر زمين نهاده شده است ، پرسيد. امام  فرمود: گمان و ادعاي يهود اين است كه "صخره بيت المقدس" مي باشد ،ولي دروغ مي گويند و آن حجر الاسود است كه با آدم از بهشت فرود آمد . آدم او را در ركن كعبه نهاد  .مردم موظفند آن را لمس كنند و ببوسند و با او عهد و پيمان بين خود و خدا را تجديد كنند .(2)

پي نوشت ها:

1. صدوق ،  علل الشرائع ،  نجف ، مكتبه حيدريه ، 1386 ق ،  ج 2 ، ص 426.

2. صدوق ، كمال الدين  ، قم ، انتشارات اسلامي ، 1405 ق ، ص 295.

معنای كلمه مولا در لغت و قرآن و در عبارت "من كنت مولاه و هذا علی مولاه
گفته اند: قرارگرفتن چیزی در كنار چیزی دیگر است، به نحوی كه فاصله ای در كار نباشد.

معنای كلمه مولا در لغت و قرآن و در عبارت "من كنت مولاه و هذا علی مولاه" یعنی چه؟

با تشكر از ارتباط تان با اين مركز.

واژه ولی ، مولی ، و اولی ، و امثال این ها از ماده : و، ل، ی ، اشتقاق یافته ، از پر استعمال ترین واژه های قرآن كریم است كه به صورت های مختلف به كار رفته است .

معنای ولی و مولا همچنان كه لغت شناسان ازجمله ابن اثير (1)،صاحب صحاح اللغة (2)،صاحب مقاييس (3) و

راغب در مفردات گفته اند: قرارگرفتن چیزی در كنار چیزی دیگر است، به نحوی كه فاصله ای در كار نباشد، یعنی اگر دو چیز چنان به هم متصل باشند كه هیچ چیز دیگر در میان آن ها نباشد، ولی گفته می شود .

اگر چند نفر پهلوی هم نشسته با شند و ما بخواهیم وضع و ترتیب نشستن آن ها را بیان كنیم، می گوییم زید در صدر مجلس نشسته است  (ویلیه عمرو ، و یلی عمرا و بكر ) یعنی بدون فاصله در كنار زید عمرو نشسته است .در كنار عمرو بدون هیچ فاصله ای بكر نشسته است. به همین خاطر اگر ولی،یا مولا  به معانی دیگر هم استعمال شده، از جمله قرب و نزدیكی مكانی و معنوی ، دوستی ،یاری و كمك ، تصدی امر،و تسلط ، یك نحوه اتصال  بین شان وجود دارد كه در حقیقت به یك معنای اصلی برمی گردد .

 معنای اصلی ولی و مولی در لغت :تصدی و صاحب اختیار یك كار است . این دو كلمه به یك معنا است كه گاهی مفهوم اسم فاعلی دارد و گاهی اسم مفعولی (4) از این رو كلمه ولی در حدیث معروف پیامبر (ص) كه در غدیر خم فرموده ،به معنای صاحب اختیار و ولایت و سرپرستی است:

فمن كنت مولاه فعلي مولاه‏ ، هر كس من مولا و صاحب اختیار و رهبر او هستم ،علی مولا و صاحب اختیار و رهبر اوست .

 اين سخن را سه بار و به گفته بعضي از راويان حديث،چهار بار تكرار كرد . دنبال آن سر به سوي آسمان برداشت و عرض كرد:

خداوندا! دوستان او را دوست بدار . دشمنان او را دشمن بدار. محبوب بدار آن كس كه او را محبوب دارد. مبغوض بدار آن كس كه او را مبغوض دارد. يارانش را ياري كن. آن ها را كه ترك ياريش كنند، از ياري خويش محروم ساز.حق را همراه او بدار و او را از حق جدا مكن. (5) ولی  در حدیث پیامبر (ص) را بیش تر مفسران شیعه و سنی به معنی صاحب اختیار گرفته اند . 

پی نوشت ها :

1-  النهاية، لابن اثير، ج 5، ص 227.

2-الصحاح في لغة العرب، ج 6، ص2528.

3- مجمع مقاییس اللغه ماده ، ولی ،ج6 ،ص 141 .

4-المفردات الراغب، ص 570، استاد مطهری، ولاء و ولایت ها . 

5- تفسیر نمونه ،ج 5 ،ص 11.

متن كامل خطبه غدیر با منبع مطمئن رو از كجا میتونم تهیه كنم؟
كتاب شرح و تفسير خطبه پيامبر اكرم در غدير خم نوشته استاد محمد تقوي نقوي

متن كامل حدیث غدیر شرح با سلام متن كامل خطبه غدیر با منبع مطمئن رو از كجا میتونم تهیه كنم؟ اگه ممكن هست لطفا برام بفرستید با تشكر

می توانید از كتاب شرح و تفسير خطبه پيامبر اكرم در غدير خم نوشته استاد محمد تقوي نقوي    

 انتشار: موسسه تحقيقاتي فرهنگي جليل تاریخ انتشار: 1374 استفاده نمایید.

آیا دعوا و بازی بچگانه در شاّن ائمه هست؟!!
آنچه كه در روايات آمده، تنها كشتي گرفتن و يا بعضي رقابت ها و بازي هاي كودكانه است.

چرا در بعضی روایات آمده كه امام حسن و امام حسین باهم دعوا میكردند یا دربچگی ائمه بازی می كرده اند؟ آیا دعوا و بازی بچگانه در شاّن ائمه هست؟!!

در روايات چيزي تحت عنوان دعوا يا درگيري بين امام حسن و امام حسين عليهما السلام وارد نشده است. آنچه كه در روايات آمده، تنها كشتي گرفتن و يا بعضي رقابت ها و بازي هاي كودكانه است. (1)اما به هر حال سوال شما به جاي خود باقي است كه در شان ائمه است كه در كودكي مشغول بازي و اعمال بچه گانه باشند؟

 امام با آن كه داراي جايگاهي ممتاز در عالم آفرينش است اما مانند ما بشر بوده و اكثر احتياجات انساني را دارا مي باشد. آن ها مثل ما گرسنه و تشنه مي شدند و نياز به غذا و آب داشتند؛ مثل ما داراي جراحت بدني مي شدند . همانند ما نياز به خواب و استراحت داشتند. در قرآن خداوند به حضرت رسول (ص) امر مي كند كه به مردم بگويد كه من هم مثل شما انسان هستم . به من نگاه

فرا بشري نداشته باشيد: قُلْ إِنَّما أَنَا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ يُوحي‏ إِلَي ؛ بگو: من فقط بشري هستم مثل شما (امتيازم اين است كه) به من وحي مي‏شود. (2)

 حضرت رسول اكرم (ص) نيز مي فرمايند: من مانند شما انسان هستم....(3)

حتما قبول داريد كه بازي جزئي از وجود هر كودكي است . تمام كودكان اين ویژگی را كم و بيش درون خود دارند. پيامبر و ائمه نيز به جهت اين كه در اين گونه امور مانند ما انسان هستند، در زمان كودكي خود به كارها و بازي هاي بچه گانه مي پرداختند اما نه به صورتي كه به جايگاه اين مقام خدشه اي وارد شود و يا منجر به عمل گناه شده و يا از چشم مردم بیافتند. مثلا حضرت رسول اكرم (ص) با آن كه مانند بچه هاي ديگر به صحرا براي بازي مي رفتند اما هيچ گاه دامن لباس خود را بالا نمي زدند تا شرمگاه ايشان مشخص شود. آن ها همانند يك انسان عادي زندگي روزانه خود را داشتند . در عين حال با توجه به مقامي كه داشتند ،در مسير ترويج اسلام و اصلاح جامعه قدم برمي داشتند.

 

 پي نوشت ها:

1. مجلسي، محمدباقر، بحار الانوار، موسسه الوفاء، بيروت، 1404ه.ق، ج37ص76.

2. كهف(18) آيه110.

3. كليني، محمد بن يعقوب، الكافی، دار الكتب الاسلاميه، تهران، 1365ه.ش، ج5 ص568.

استفاده از مواد و داروهای حرام مانند شراب ، برای معالجه بیماری
روایتی را كه از ما خواستید به این مضمون در كتب فراوانی ذكر شده كه ما دو روایت را برایتان ذكر می نماییم

لطفاً درباره این روایت هم كه در این مورد( استفاده از مواد و داروهای حرام مانند شراب ، برای معالجه بیماری ) است ، توضیح دهید.البّته چون اصل روایت در خاطرم نیست ، مضمون آنرا بیان می كنم . روزی شخصی نزد امام صادق(ع) آمد{اگر اشتباه نكنم ، امام صادق(ع) بودند}و گفت:اگر برای علاج فلان بیماری از شراب استفاده كنم ، چه حكمی دارد؟امام (ع)در جواب می فرمایند:نباید مصرف كنی ؛ زیرا خداوند شفای هیچ بیماری را در حرام قرار نداده است ...حتی یك ذره هم نباید مصرف شود ... و سپس امام(ع) از عقوبت آن عمل كه اگر مصرف شود ، سخن می گویند . لطفاً اگر اصل این حدیث در دسترس باشد ، با ذكر منبع بیان كنید.

روایتی را كه از ما خواستید  به این مضمون در كتب فراوانی ذكر شده كه ما دو روایت را برایتان ذكر می نماییم :

1. «مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَي عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَي عَنْ أَخِيهِ الْعَلَاءِ عَنْ إِسْمَاعِيلَ بْنِ الْحَسَنِ الْمُتَطَبِّبِ قَالَ قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع) إِنِّي رَجُلٌ مِنَ الْعَرَبِ وَ لِيَ بِالطِّبِّ بَصَرٌ وَ طِبِّي طِبٌّ عَرَبِيٌّ وَ لَسْتُ آخُذُ عَلَيْهِ صَفَداً فَقَالَ لَا بَأْسَ قُلْتُ إِنَّا نَبُطُّ الْجُرْحَ وَ نَكْوِي بِالنَّارِ قَالَ لَا بَأْسَ قُلْتُ وَ نَسْقِي هَذِهِ السُّمُومَ الْأَسْمَحِيقُونَ وَ الْغَارِيقُونَ قَالَ لَا بَأْسَ قُلْتُ إِنَّهُ رُبَّمَا مَاتَ قَالَ وَ إِنْ مَاتَ قُلْتُ نَسْقِي عَلَيْهِ النَّبِيذَ قَالَ لَيْسَ فِي حَرَامٍ شِفَاءٌ- قَدِ اشْتَكَي رَسُولُ اللَّهِ (ص) فَقَالَتْ لَهُ عَائِشَةُ بِكَ ذَاتُ الْجَنْبِ فَقَالَ أَنَا أَكْرَمُ عَلَي اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مِنْ أَنْ يَبْتَلِيَنِي بِذَاتِ الْجَنْبِ قَالَ فَأَمَرَ فَلُدَّ بِصَبِر ؛ (1)

از اسماعيل بن حسن متطبب نقل شده كه می گويد: به امام صادق (ع) عرض كردم كه من مردي عربم و در طب بينايم (خیلی بلدم)، طب من طب عربي است و در برابر معالجه خود مزدي هم نمی گيرم؟ امام (ع) در پاسخ فرمود عيب ندارد.

گفتم ما زخم و دمل را عمل مي كنيم و آن را مي شكافيم و به آتش داغ مي كنيم؟ امام (ع) فرمود عيب ندارد، گفتم ما اين دواهاي سمي مانند اسمحيقون و غاريقون به مريض مي‏دهيم؟ فرمود عيب ندارد.

گفتم اين گونه دواها كه به مريض مي‏دهيم راستش گاهي مي‏شود كه مي ميرد؟ فرمود اگر چه بميرد؛ گفتم ما روي آن دواء سمي نبيذ (شراب خرما) به بيمار مي نوشانيم؟

فرمود: در حرام شفائي نيست، رسول خدا (ص) بيمار شد و عايشه گفت شما بيماري سينه پهلو داريد در پاسخ او فرمود من نزد خداوند عز و جل ارجمندترم از اينكه مرا به سينه پهلو دچار سازد، فرمود:

پس پيغمبر دستور داد با قطره‏ چكاني از صبر تلخ در دهان او چكانيدند (با صبر خوب او را مالش دادند)».

2. روايت دیگری هم در اين زمينه هست كه آن را هم می آوریم:

«دَخَلَتْ أُمُّ خَالِدٍ الْعَبْدِيَّةُ عَلَي أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع) وَ أَنَا عِنْدَهُ فَقَالَتْ جُعِلْتُ فِدَاكَ إِنَّهُ يَعْتَرِينِي قَرَاقِرُ فِي بَطْنِي [فَسَأَلَتْهُ عَنْ أَعْلَالِ النِّسَاءِ وَ قَالَتْ‏] وَ قَدْ وَصَفَ لِي أَطِبَّاءُ الْعِرَاقِ النَّبِيذَ بِالسَّوِيقِ وَ قَدْ وَقَفْتُ وَ عَرَفْتُ كَرَاهَتَكَ لَهُ فَأَحْبَبْتُ أَنْ أَسْأَلَكَ عَنْ ذَلِكَ، فَقَالَ لَهَا وَ مَا يَمْنَعُكِ عَنْ شُرْبِهِ؟ قَالَتْ :قَدْ قَلَّدْتُكَ دِينِي فَأَلْقَي اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ حِينَ أَلْقَاهُ فَأُخْبِرُهُ أَنَّ جَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّدٍ (ع) أَمَرَنِي وَ نَهَانِي فَقَالَ يَا أَبَا مُحَمَّدٍ أَلَا تَسْمَعُ إِلَي هَذِهِ الْمَرْأَةِ وَ هَذِهِ الْمَسَائِلِ لَا وَ اللَّهِ لَا آذَنُ لَكِ فِي قَطْرَةٍ مِنْهُ وَ لَا تَذُوقِي مِنْهُ قَطْرَةً فَإِنَّمَا تَنْدَمِينَ إِذَا بَلَغَتْ نَفْسُكِ هَاهُنَا وَ أَوْمَأَ بِيَدِهِ إِلَي حَنْجَرَتِهِ يَقُولُهَا ثَلَاثاً أَ فَهِمْتِ...؛(2) روزي زني به نام ام خالد خدمت امام صادق (ع) رسيد و عرض كرد: پزشكان عراق به خاطر بيماري كه دارم برايم شراب خوردن را تجويز كردند ؛ ولی توقف كردم چون فهمیدم كه شما به این مسئله كراهت دارید. دوست دارم این مسئله را از شما بپرسم. پس امام فرمود: چه چیز تو را منع كرده كه از آن ننوشی؟ ام خالد گفت: دینم را از شما تقلید می كنم و اگر فرداي قيامت به من گفتند چرا خوردي؟ بگويم امام صادق دستور داد و اگر سئوال كردند چرا نخوري (و مردي؟ ) باز در جواب بگويم امامم دستور دادند. پس به او خبر داد كه امام صادق مرا امر كرد و نهی كرد و فرمود: آیا از این زن و این مسایل را نشنیدی كه بيان كرد . بخدا قسم هرگز اجازه نمي دهم برای تو در قطره ای از آن و يك قطره از شراب را نخور! زيرا وقتي جانت به گلويت برسد (زمان مرگ ) سخت پشيمان خواهي شد و اشاره كرد با دستش به حنجره اش و سه بار فرمود  فهميدي چه گفتم...».

پی نوشت:

1. شيخ كليني،‏ الكافي،‏ ناشر اسلاميه‏، چاپ تهران‏، سال 1362 ش‏، نوبت دوم‏، ج‏8، ص 194 .

2. همان ، ج6 ،ص 413 ،حدیث  1.

برای درمان وسواس طب سنتی بهتر است یا طب جدید؟
به نظر می رسد كه هیچ كدام از طب سنتی و طب جدید به تنهایی نمی توانند در درمان وسواس موفق باشند، بلكه باید از درمان های روان شناختی هم استفاده شود.

برای درمان قطعی وسواس فكری و عملی كدام روش بهتراست؟ طب سنتی یا طب جدید؟

وسواس اختلالی است كه فقط جنبه زیست شناختی و فیزیكی ندارد، بلكه جنبه روانی و رفتاری هم دارد، حتی به نظر ما جنبه روانی و رفتاری آن بیش تر است. به نظر می رسد كه هیچ كدام از طب سنتی و طب جدید به تنهایی نمی توانند در درمان وسواس موفق باشند، بلكه باید از درمان های روان شناختی هم استفاده شود. به نظر روان شناسان درمان اصلی این گونه اختلالات از طریق درمان های رفتاری و شناختی صورت می گیرد كه در حیطه كار روان شناسان است، اما از آن جایی كه ثابت شده كه این گونه اختلالات، همراه نقص های فیزیكی و زیست شناختی است، علم روان پزشكی هم به كمك روان شناسان می آید و در درمان كمك می كند. در مورد درمان های پزشكی، در طب سنتی هم داروهایی برای درمان وسواس دارند كه ادعا می كنند كه می توانند از طریق آن ها وسواس را درمان كنند، البته شخصا از میزان تاثیر گذاری و موفقیت طب سنتی در این مورد خبری ندارم، اما با توجه به بعضی از اطلاعات، بعید نیست كه در این زمینه موفقیت هایی داشته باشند.

در طب جدید هم معتقد هستند كه یكی از علت های ایجاد وسواس، كاهش ترشح هورمون سروتونین است. سعی می كنند كه از طریق داروهای شیمیایی، میزان ترشح این هورمون را تعدیل كنند. در خیلی از موارد موفقیت هایی هم داشته اند. انجام این كار و تجویز دارو در حیطه كاری روان پزشكان است. البته معمولا مصرف دارو در مواردی توصیه می شود كه بیماری وسواس، شدیدتر شده باشد.

 به نظر می رسد كه درمان دارویی ( چه سنتی و چه جدید) به تنهایی كافی نیست، بلكه باید درمان های رفتاری و شناختی روی فرد مبتلا به وسواس صورت بگیرد.این اشخاص باید به یك روان شناس و درمانگر مراجعه كنند. هم چنین از درمان های دارویی  استفاده كنند. تحت راهنمایی های یك متخصص درمانی خوب، رفتار درمانی نیز برای مداوای این روان رنجوری انجام می گیرد. در رفتار درمانی، افراد مبتلا با موقعیت هایی روبه رو می شوند كه اضطراب و وسواس فكری آن ها را افزایش می دهد. بعد متخصص آن ها را تشویق می كند تا دست به اعمال وسواسی نزند و احساسات عصبی خود را كنترل كند. مثلاً كسی كه وسواس فكری در مورد میكروب و كثیفی دارد، ترغیب می شود تا از دستشویی عمومی استفاده كرده و دست های خود را فقط یك مرتبه بشوید. برای استفاده از این متد، فرد مبتلا باید قادر باشد میزان بالای اضطراب تحمیل شده بر خود را تحمل كند. در طول زمان رفتار درمانی باعث از بین رفتن علائم این بیماری خواهد شد.

درمانگران براي درمان وسواس از راه های دیگری هم استفاده می كنند:

 1- تغيير آب و هوا:

دور ساختن بيمار از محيط خانواده، و اقامت او در يك آسايشگاه و واداشتن به زندگي در يك منطقه خوش آب و هوا براي تخفيف اضطراب و درمان بيمار اثري آرامش بخش دارد. اين امري است كه اولياي بيمار مي ‏توانند به آن اقدام كنند.

2- تغيير شرايط زندگي:

از شيوه ‏هاي درمان اين است كه زندگي بيمار را به محيطي ديگر بكشانيم و وضع او را تغيير دهيم. او را بايد به محيطي كشاند كه در آن مسئله حيات سالم و دور از اغتشاش و اضطراب مطرح باشد. بناي اصلي شخصيت او از دستبردها دور و در امان باشد. بررسي هاي تجربي نشان مي ‏دهند كه در مواردي با تغيير شرايط زندگي و حتي تغيير خانه و محل كار و زندگي، بهبود كامل حاصل مي ‏شود.

3- ايجاد اشتغال و سرگرمي:

تطهيرهاي مكرر و دوباره‏كاري‏ها بدان خاطر است كه بيمار وقت و فرصت كافي براي انجام آن در خود احساس مي‏ كند . وقت و زماني فراخ در اختيار دارد. بدين سبب ضروري است در حدود امكان سرگرمي او زيادتر گردد تا وقت اضافي نداشته باشد. اشتغالات يكي پس از ديگري او را وادار خواهد كرد كه نسبت ‏به برخي از امور بي ‏اعتماد گردد، از جمله وسواس.

4- زندگي در جمع:

فرد وسواسي را بايد از گوشه ‏گيري و تنهايي بيرون كشيد. زندگي در ميان جمع، خود مي ‏تواند عاملي و سببي براي رفع اين حالت‏ باشد. ترتيب دادن مسافرت هاي دسته جمعي كه در آن همه افراد ناگزير شوند شيوه واحدي را در زندگي پذيرا شوند، در تخفيف و حتي درمان اين بيماري مخصوصاً در افراد كمرو مؤثر است.

5- شيوه‏ هاي اخلاقي:

رودربايستي ‏ها و ملاحظات  كه هر انساني با آن مواجه است، تا حدود زيادي سبب تخفيف اين بيماري مي‏ شود. طرح سؤالات انتقادي توأم با لطف و شيريني، به ويژه از سوي كساني كه محبوب و مورد علاقه بيمارند، در امر سازندگي بيمار بسيار مؤثر است. مي‏ تواند موجب پيدايش تخفيف هايي در اين رابطه شوند. البته بايد سعي بر اين باشد كه «انتقاد» به «ملامت» منجر نشود. روح بيمار را نيازارد. احياي غرور بيمار در مواردي بسيار سبب درمان و نجات او از عوامل آزار دهنده و خفت و خواري ناشي از پذيرش رفتارهاي ناموزون وسواسي است و به بيمار قدرت مي ‏دهد. بايد گاهي غرور فرد را با انتقادي ملايم زير سؤال برد. با كنايه به او تفهيم كرد كه عُرضه اداره و نجات خويش را ندارد تا او بر سر غرور آيد و خود را بسازد. بايد به او القا كرد كه مي ‏تواند خود را از اين وضع نجات دهد. همچنين بايد به بيمار اجازه داد كه درباره افكار خود، اگر چه بي معني است، صحبت كند و از انتقاد ناراحت نباشد.

6- تنگ كردن وقت:

بيش از اين هم گفته ‏ايم كه گاهي تن دادن به ترديدها ناشي از اين است كه بيمار خود را در فراخي وقت و فرصت‏ ببيند . براي درمان ضروري است كه در مواردي وقت را بر فرد وسواسي تنگ كنند. در چنين مواردي لازم است ‏با استفاده از فنون و شيوه‏ هايي او را به كاري مشغول داريد . به امر و وظيفه‏ اي وادار نماييد تا حدي كه وقتش تنگ گردد . ناگزير شود با سر هم كردن عمل و وظيفه، كار و برنامه خود را،اگرچه نادرست است‏ سريعاً انجام دهد. تكرار و مداومت در چنين برنامه‏ اي در مواردي مي ‏تواند به صورت جدي در درمان مؤثر باشد.

7- زير پا گذاردن موضوع وسواس:

در مواردي براي درمان بيمار چاره ‏اي نداريم جز اين كه به او القا كنيم به قول معروف به سيم آخر بزند، حتي با پيراهني كه او آن را نجس مي‏ داند و يا با دست و بدني كه تطهير نكرده مي‏ شمارد ، به نماز بايستد و وظيفه‏ اش را انجام دهد. به عبارت ديگر بيمار را واداريم تا  كاري را كه از آن مي‏ ترسد، انجام دهد. تنها در چنين صورتي است كه در مي ‏يابد هيچ واقعه ‏اي اتفاق نمي‏ افتد.

موفق باشید.

من زن دارم ولي با كسي كه عاشقش بودم و شوهر داره با تلفن در ارتباطيم
ديگر منطقي نيست كه با يكديگر خارج از چارچوب‌هاي شرعي، ضوابط عقلي، ملاحظات عرفي و تعهدات ازدواج ارتباطي داشته باشيد

 من زن دارم ولي با كسي كه عاشقش بودم و شوهر داره با تلفن در ارتباطيم راهنماييم كنيد

خيلي بهتر بود كه در نامهي خود به اين نكته نيز اشاره ميكرديد كه آيا عشق و علاقه شما به قبل از ازدواج آن خانم با شوهرش بر ميگردد يا نه؟ اگر قبل از ازدواج او با شوهرش به او علاقهمند بودهايد حال اين سؤال مطرح مي شود كه چرا علي رغم اين كه عاشق آن بوده ايد ولي با اين حال با او ازدواج نكردهايد؟ دانستن علت يا علل عدم ازدواج شما ميتواند ذهنتان را به اين نكته معطوف كند كه حتماً موانعي در پيش بوده كه شما به هم نرسيدهايد و الا با هم ازدواج ميكرديد و در بستري مناسب، صميمانهترين ارتباطات مشروع را با هم پيدا ميكرديد. حالا وقتي به خاطر وجود برخي موانع، شما از رسيدن به يكديگر و ازدواج با هم محروم شدهايد و نهايتاً هر كدامتان به فرد ديگري ازدواج نمودهايد طبيعتاً، ديگر منطقي نيست كه با يكديگر خارج از چارچوبهاي شرعي، ضوابط عقلي، ملاحظات عرفي و تعهدات ازدواج ارتباطي داشته باشيد چون به هر حال، با ازدواج هر دوي شما با فرد ديگر، يك مانع بسيار بزرگ جدي بر موانع قبلي اضافه گردد و عملاً ارتباط شما و ادامه آن غير ممكن ميگردد. ادامه ارتباط به صورت تلفني،  آن هم پنهاني نه تنها هيچ كمكي به شما نميكند و شما را به وصال معشوقتان نميرساند بلكه، بزرگترين و بدترين آسيبها و پيامدهاي منفي را به دنبال دارد. به اعتقاد ما وقتي مانع جدي بر سر وصال شما با آن زن شوهردار وجود دارد، طبيعتاً بايستي از هر گونه ارتباطي با وي به هر انگيزه و هدفي بپرهيزيد و او را كاملاً به ورطهي فراموشي بسپاريد تا در زندگي به آرامش برسيد. هرگونه نشخوار ذهني، خيالپردازي و يا ارتباط بيشتر، به منزلهي سمّ مهلكي است كه نه تنها زندگي شما را از هم متلاشي ميكند بلكه، زندگي آن خانم را نيز در معرض نابودي قرار ميدهد. ضمن اين كه تجربه نشان داده است كه ارتباط شما هيچگاه در همين حد باقي نميماند و روز به روز بيشتر و دامنهي آن گستردهتر ميگردد و ممكن است به تدريج به روابط جنسي نامشروع هم ختم گردد كه در اين صورت، آسيبهاي به مراتب سختتر و شديدتري در انتظارتان خواهد بود. اگر روزي ارتباط نامشروع شما آشكار گردد در آن موقع، رسواي عالَم و آدم خواهيد شد و مجازاتي مثل اعدام در انتظارتان خواهد بود چرا كه مجازات ارتباطي جنسي زن و مرد متأهل به چيزي كمتر از مرگ، آن هم به شديدترين نوع آن نيست.

هر چه بيشتر به عواقب سوء جسماني، رواني، آثار و پيامدهاي منفي و آسيبهاي فراوان ارتباطتان يا زن شوهردار بينديشيد و نسبت به عواقب آن خوب فكر كنيد. تفكر و مطالعه درباره عواقب و آثار سوء دنيوي و اخروي اين عمل، شما را در تصميم¬تان و تلاش براي قطع ارتباط كمك خواهد كرد و انگيزه¬تان را افزايش مي دهد. اگر بدانيد كه با اين ارتباط گناهآلود چه آسيبهاي وحشتناكي به پيكره خود و روح و روان خويش و به زندگي آن زن وارد مينماييد و در صورت بر ملا شدن، چه آبروريزي بزرگي اتفاق خواهد افتاد، هرگز تن به چنين كاري نميداديد و فرسنگ¬ها و كيلومتر¬ها از آن فاصله ميگرفتيد و تحت هيچ شرايطي خود را درگير اين قبيل روابط حساس نميكرديد.

لحظهاي خود را جاي شوهر اين خانم قرار دهيد، آيا به او اجازهي ميداديد چنين رابطهاي را با مرد بيگانه برقرار كند و آيا به همسر خود نيز اجازهي اين گونه روابط پنهاني ميدهيد؟ اين را بدانيد كه خورشيد هميشه پشت ابر نميماند و ياد زماني بيفتيد كه روزي تمام اين ارتباطات و صحبت كردنهاي تلفني و ابراز علاقه-هاي پنهاني برملا شود و باعث جنگ و جدال شديدي بين شما و شوهر اين خانم يا خانوادهي او و بالعكس گردد. بنابراين بهتر است با تنظيم يك ترازنامهي اخلاقي و ترسيم عاقبت و همهي آثار سوء آن، انگيزهي خود را براي ترك عمل گناهآلود و قطع ارتباطتان بالا ببريد.

ناگفته نماند كه ادامهي ارتباطتان، صحبت كردنها، ابراز علاقه متقابل و تدوام اين گونه روابط غير شرعي، باعث ميشود كه ناخودآگاه، شما و آن خانم تخليه هيجاني شويد و ديگر حال و حوصله همسرانتان را نداشته باشيد و خداي نكرده محبتتان نسبت به همسرانتان كم گردد و در نتيجهي آن، در زندگي دچار اختلافات عديدهاي گرديد و زندگي هر دوي شما به تباهي كشيده شود كه در اين بين گناه شما و آن خانم شديدتر خواهد بود چرا كه شما با ادامهي ارتباطتان باعث نابودي زندگي همسرانتان گرديدهايد و در حق آنها به نوعي مرتكب ظلم و ستم و خيانت گرديدهايد..

براي اين كه از آسيبهاي اين گونه روابط گناهآلود در امان بمانيد توصيه ميشود با در نظر گرفتن همهي اين نكات، سعي كنيد همهي زمينه¬هاي ارتباطات پنهاني و تلفنيتان را از بين ببريد و هيچ¬گاه با او تماس نگيريد و اجازه تماس مجدد را نيز به او ندهيد.

يادتان باشد شما و آن خانم با ازدواج با همسرانتان قانوناً و شرعاً متعهد شدهايد كه به اصول و مباني ازدواج و زندگي مشترك خود با همسرانتان متعهد باشيد از اين روي، ارتباط گناهآلود شما با آن خانم زير پا گذاشتن همهي تعهدات ازدواج تلقي ميگردد.

چگونه باید موضوع ازدواج را با خانواده در میان گذاشت؟
اگر در سن ازدواج هستيد اولين راه این است كه به صورت مستقيم با مادر و پدرتان در این مورد صحبت كنيد و از ايشان بخواهيد كه براي ازدواج شما اقدام كنند.

چگونه باید موضوع ازدواج را با خانواده در میان گذاشت؟

در سوالات مشاوره اي خودتان، هميشه ميزان سن خود را معلوم كنيد، هم چنين در این مورد اگر مقداري از وضعيت خانواده اتان را توضيح مي دايد خوب بود. اما در هر صورت اگر در سن ازدواج هستيد اولين راه این است كه به صورت مستقيم با مادر و پدرتان در این مورد صحبت كنيد و از ايشان بخواهيد كه براي ازدواج شما اقدام كنند، اگر با پدر و مادرتان خيلي راحت نيستيد مي توانيد با خواهر و برادر يا خاله و عمه و عمو و دايي و هر كسي كه با پدر و مادرتان صميمي است و شما هم با او راحت هستيد صحبت كنيد تا آنها با پدر و مادرتان این مسئله را مطرح كنند. به هر حال در این قضيه، حيا و خجالت جايي ندارد و اگر دختري را هم خودتان پسنديده ايد و زير نظر داريد با آنها مطرح كنيد و نظرشان را جويا شويد. اگر برادر و خواهر بزرگتري در خانه نداشته باشيد به ا حتمال زياد خانواده اتان انتظار طرح این مسئله را از طرف شما دارند و لذا در مورد آن، كاملا عادي برخورد خواهند كرد، گرچه از نظر ما وجود خواهر و برادر بزرگتر هم نمي تواند مانع ازدواج فرزند كوچكتر محسوب شود. اگر در این مورد، نكته اي وجود دارد كه در سؤالتان مطرح نكرده ايد باز هم با ما مكاتبه كنيد. هم چنين مي توانيد با شماره 096400 با مشاورين تلفني این مركز تماس بگيريد.

موفق باشيد.

می خوام خودكشی كنم دانشجوی دكتری بیكار 32سالمه. چرا باید بیكار باشم؟
پر واضح است براي حل هوشمندانه مسائل چاره اي جز فراخ كردن ديدمان به مشكل نداريم.

 می خوام خودكشی كنم دانشجوی دكتری بیكار 32سالمه. زن نمیدن میگن بیكاره. خدایش معدلم خیلی خوبه ولی نمی دونم چرا باید بیكار باشم

ما در روان شناسي و مشاروه بحثي داريم مبني بر اين كه همه ما انسان ها چه دكتر باشيم چه بي سواد در مواجهه با مشكلات شخصی گويا دچار نوعي تفكر و ديد «لوله اي» مي گرديم به عبارت دیگر ما در برخورد با دشواري هاي زندگي شخصی مان گویا فقط مي توانيم از داخل يك لوله باريك به مسائل و مشكلات بنگريم و زاويه و افق ديد ما بسيار ضيق و تنگ مي گردد.

پر واضح است براي حل هوشمندانه مسائل چاره اي جز فراخ كردن ديدمان به مشكل نداريم. تا از طریق تجزيه و تحليل جزئيات و جوانب مشكل به حل آن نایل آییم. مثلا شما به عنوان يك دانشجوي بسيار موفق دوره دكتري مي توانيد مشكلات به مراتب بزرگتر از مشكل فعلي خود را براي ديگران حل و فصل نماييد و همچون يك مشاوره كار اشنا پس از تجزيه و تحليل دقيق مشكل به ارائه راه كار كارآمد بپردازيد. ولي با اين وصف در برخورد با مشكلات شخصي تان احساس در می مانید. و به جاي حل مساله به برخورد هيجاني با ان، از جمله پاك كردن صورت مسأله (مثلا از طريق تصميم به خود كشي) اقدام مي نماييد.

پس در شرايط كنوني ضروري است كه از اصرار بر حل يك تنه مشكل حذر نماييد و با كمك مشاور دانشگاه یا ساير مراكز مشاوره دانشجويي يا مشاروه شغلي بر توانمندي خود براي حل مساله بيفزاييد.

صرف بازگو كردن مشكلات دروني به بينش بيشتر شما مي انجامد و از سطح تنيدگي شما مي كاهد. خوشبختانه توانمندي ذهني شما آن قدر بالاست كه ما نيازي به بيان بسياري نكات مشاروه اي نداريم. در هر صورت چه بخواهيد چه نخواهيد حل جادويي و يك شبه مشكل بيكاري شما غير ممكن است و شما بايد به صورت گام به گام و مرحله به مرحله به حل مشكل بيكاري خود اقدام نماييد شما مي توانيد مانند همه بیكاران عالم از در آمد اندك شروع كنيد و با زمان دادن به خود اين مهم را تا در آمدهاي بالاتر ادامه دهيد.

متاسفانه معلوم نيست كه دليل ممانعت ذهني شما از صدها شغل موجود با درآمد اندك يا متوسط چيست؟ آيا آن ها را در شان خود نمي بینيد؟ آيا از كمال گرايي منفي در رنجيد؟ آيا فقط به پشت ميز مي انديشيد؟ آيا صرفا به استخدام رسمي يا هيات علمي نظر داريد؟ آيا به نياز بازار توجهي نداريد و صرفا به علایق خود دل، خوش دارید؟ آيا افسرده ايد و حس و حال كاري نداريد؟ آيا توقع داريد به پسر بيكار زن دهند و دو دو چهار تا عقلي مبني بر نياز تشكيل زندگي به پول را منكر شوند؟

آيا بايد دم اخر به فكر كسب درآمد افتاد و آيا نمي توانستیم اين مهم را از همان اوايل كارشناسي آغاز كرد و ده ها آياي ديگر كه مشاور مي تواند بدون كوچكترين محكوم كردن شما دوست عزيز به پاسخ دادن منطقي شما به آن ها كمك كند.

اين سوالات نبايد به باتلاق رواني شما تبديل گردد، بلكه بايد با تجزيه و تحليل همدلانه آن ها به خلق راه برون رفت پرداخت.

اگر كمي به افراد پيراموني خود بنگريد مي بينيد كه افرادي در شرايط به مراتب بدتر از شما صرفا از طريق ترجمه، تايپ، پروژه هاي تحقيقاتي كوچك، تدريس خصوصي يا تدريس در آموزشگاه ها، تاليف مقاله علمي، نوشتن مطلب در روزنامه و هفته نامه حتي كارهاي خدماتي مانند نقاشي ساختمان، فروشندگي دست فروشی مسافر كشي نه تنها زن گرفته اند بلكه در فكر خريد ماشين و سر پناه مي باشند.

قطعاً پدر خانم آينده شما همين كه در شما توانمندي كسب در آمد حلال از هر طريقي چه متناسب با شان دكتري شما، چه غير متناسب ببيند به دامادي شما رضايت مي دهد و اگر اين توانمندي يا حال و حوصله در ما نباشد قطعا هيچ كس از جمله خود شما به دامادي چنين فردي رضايت نمي دهيد. بار ديگر تاكيد مي گردد در اسرع وقت خود را در دامان يك مشاور با تجربه بيندازيد و با مشاوره هاي هفتگي به تدريج خود را از شرايط فعلي رهايي ببخشيد. به عنوان مثال اگر منشا بيكاري اموري مانند افسردگي، وسواس فكري، كمال گرايي منفي و ... باشد فقط از طريق درمان تخصصي اين ها، راه براي اشتغال فرد باز مي شود و گرنه روز از نو و روزی از نو.

صفحه‌ها