پرسش وپاسخ

شهید كردن امام جواد توسط چه كسی انجام شده ؟
روایات در این رابطه مختلف است.

با سلام می خواستم بدانم شهید كردن امام جواد توسط چه كسی انجام شده ؟چون در كتاب سیره پیشوایان استاد مهدی پیشوایی نوشته به دستور معتصم و توسط منشی یكی از وزرایش. عقیده داشتم كار دختر مامون وزن امام ام الفضل است.كدام درست است؟

روایات در این رابطه مختلف است. برخی قاتل آن حضرت را  ام الفضل  دختر مامون و به تحریك معتصم دانسته اند(1). و برخی اشاره كرده اند كه نقل شده كه آن حضرت راسم دادند و به اینكه چه كسی و چگونه اورا سم دادند اشاره نشده. (2). و برخی نقل كرده اند كه به دستورمعتصم وتوسط منشی یكی از وزرایش به شهادت رسید.(3) بنا براین اظهار نظر قطعی در این باره مشكل است.

پي نوشت ها :

1. اعیان الشیعه، سید محسن امین ،بیروت ،دار التعارف للمطبوعات ،1418 ه ق ،چاپ پنجم، تحقیق سید حسن امین  ج 2 ص 581 .

2. ارشاد،شيخ مفيد، ترجمه رسولي محلاتي، تهران، انتشارات علميه اسلاميه،  ارشاد ج 2، ص 284.

3. بحار الانوار ج 50 ،ص 8

تفاوت خواب و مرگ از نظر قرآن و روايات چيست؟
«وَ هُوَ الَّذي يَتَوَفَّاكُمْ بِاللَّيْلِ وَ يَعْلَمُ ما جَرَحْتُمْ بِالنَّهارِ ثُمَّ يَبْعَثُكُمْ فيهِ لِيُقْضي‏ أَجَلٌ مُسَمًّي ثُمَّ إِلَيْهِ مَرْجِعُكُمْ..

تفاوت خواب و مرگ از نظر قرآن و روايات چيست؟

خداي متعال مي فرمايد:

«وَ هُوَ الَّذي يَتَوَفَّاكُمْ بِاللَّيْلِ وَ يَعْلَمُ ما جَرَحْتُمْ بِالنَّهارِ ثُمَّ يَبْعَثُكُمْ فيهِ لِيُقْضي‏ أَجَلٌ مُسَمًّي ثُمَّ إِلَيْهِ مَرْجِعُكُمْ ثُمَّ يُنَبِّئُكُمْ بِما كُنْتُمْ تَعْمَلُون»؛ (انعام (6) آیه 60)

بنا بر آیه فوق "توفّی" و تحویل گرفتن جان آدمی كه از آن به "موت" و مرگ هم تعبیر شده ، هم به هنگام خواب روی می دهد و هم به هنگام مردن. به هنگام خواب ملائكه روح و جان آدمی را می گیرند و به هنگام بیدار شدن دوباره آن را برمی گردانند تا زمان رسیدن مرگ كه دیگر این روح به بدن باز نمی گردد تا قیامت و بعث و برانگیختن عمومی.

رسول خدا فرمود: خواب برادر مرگ است . (1)

از امام باقر در مورد مرگ سؤال شد و ایشان فرمود:

مرگ همان خواب است كه هر شب به سراغ شما می آید؛ جز این كه مدتش طولانی تر است و تا قیامت از آن بیدار نمی شوید. (2)

از این رو در بیان علمای اسلام با توجه به تعلیم قرآن و روایات ، خواب را "الموت الاصغر = مرگ كوچك " در مقابل "الموت الاكبر = مرگ بزرگ" نامگذاری كرده اند. (3)

پس خواب از جنس مرگ است و تفاوت آن دو در مدت آن ها است و خواب مرگ كوچك و كوتاه است.

پی نوشت ها:

1. فیض كاشانی ، الاصفی ، اول ، قم ، دفتر تبلیغات اسلامی ، 1418 ق ، ج 2 ، ص 711.

2. ری شهری ، میزان الحكمه ، - ، قم ، دار الحدیث ، 1416 ق ، ج 4 ف ص 2959.

3. محمد محمود حجازی ، التفسیر الواضح ،دهم ، بیروت ، دار الجیل ، 1413 ق ، ج1 ، ص 622.

آيا اين بر خلاف عدالت خدا نيست كه هر كسي رو بخواهد هدايت مي كنه ؟
خداوند نه كسي را به زور به بهشت مي برد و نه كسي را به زور به جهنم

در آيات بسياري از قرآن ذكر شده:« یضل من یشاء و يهدي من يشاء »

آيا اين بر خلاف عدالت خدا نيست كه هر كسي رو بخواهد هدايت مي كنه هر كسي رو هم كه بخواهد گمراه مي كند ؟؟!!

خداوند فعال مايشاء و حاكم مطلق است و هدايت و ضلالت به دست اوست و هر كس را بخواهد هدايت مي كند و هر كس را بخواهد گمراه مي گرداند و مجبور به هدايت كردن كسي يا گمراه كردن ديگري نيست. اما هدايتگري خدا و گمراه كنندگي بي حساب و كتاب نيست. خداوندي كه فعال ما يشاء است، خودش را عادل، حكيم، لطيف، رحيم  و واجد همه صفات حسني در حد اطلاق و بي نهايت مي شمارد و چنين خداوندي هدايت جويان و هدايت خواهان را هدايت مي كند و عدالتش با تحميل هدايت بر گمراهي طلبان سازگار نيست. خداوند نه كسي را به زور به بهشت مي برد و نه كسي را به زور به جهنم زيرا تحميل را نمي خواهد. او مي خواهد همه مخلوقاتش را هدايت كند از اين رو كتاب هايش و پيامبرانش را به سوي همه مي فرستد و همه را از فرعون و نمرود گرفته تا هدايت خواهان و هدايت جويان خطاب مي كند و دعوت مي نمايد و راه هدايت را بر كسي نبسته و كسي را هم به اجبار به هدايت نكشانده كه اگر مي خواست، مي توانست.

آيات زير نشان مي دهد كه خدا چه كساني را خواسته هدايت مي كند و چه كساني را هدايت نمي كند:

يَهْدي بِهِ اللَّهُ مَنِ اتَّبَعَ رِضْوانَهُ سُبُلَ السَّلامِ (1)

وَ يَهْدي إِلَيْهِ مَنْ أَناب(2)

َ يَهْدي إِلَيْهِ مَنْ يُنيب(3)

وَ اللَّهُ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمينَ (4)

وَ اللَّهُ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكافِرينَ (5)

وَ اللَّهُ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الْفاسِقين (6)

إِنَّ اللَّهَ لا يَهْدي مَنْ هُوَ كاذِبٌ كَفَّارٌ (7)

ْ إِنَّ اللَّهَ لا يَهْدي مَنْ هُوَ مُسْرِفٌ كَذَّاب(8)

پس خداوند كساني كه دنبال يافتن حق هستند و به سوي او بازگشت و انابه دارند و جوياي رضوان او هستند را هدايت مي كند و كساني كه كافر، ظالم، مسرف و فاسق هستند و از اين رويه دست بردار نيستند، را هدايت نكرده و بر گمراهي آنان مي افزايد.

عزت و ذلت دادن خدا هم به همين نحو است. گروه اول را عزت مي دهد و گروه دوم را ذليل مي گرداند.

پي نوشت ها:

1. مائده(5) آيه16.

2. رعد(13) آيه27. 

3. شوري(42) آيه13.

4. بقره(2) آيه258.

5. همان، آيه264.

6. مائده(5) آيه108.

7. زمر(39) آيه3.

8. غافر(40) آيه28

آيا منظور قرآن از موجودات آسمانها موجودات فضايي امروزي هستند؟
در این كه منظور از "من فی السماء" در آیات قرآن كیست، دو نظر داده شده است:

  آيا منظور قرآن از موجودات آسمانها موجودات فضايي امروزي هستند؟

             در این كه منظور از "من فی السماء" در آیات قرآن كیست، دو نظر داده شده است:

1. منظور، ملائكه موكل بر امور است كه عاملان خداوند می باشند و در سماء و آسمان (به معنای مرتبه بالاتر از دنیای مادی) هستند و به امر خدا امور را تدبیر می كنند.

این قول، به نظر صحیح است؛ زیرا بنا بر ظهور آیه، آنان باید قادر به كارهای عظیم مثل فرو بردن زمین یا انداختن پاره هایی از آسمان به صورت باران سنگ بر زمین باشند تا صحیح باشد كه خدا به آدمیان بگوید از كجا اطمینان یافته اید كه ساكنان آسمان، زمین زیر پای شما را فرو نمی برند یا پاره ای از آسمان را به صورت باران بر شما نمی افكنند؟

«أَ أَمِنْتُمْ مَنْ فِي السَّماءِ أَنْ يَخْسِفَ بِكُمُ الْأَرْض‏». (1)

«أَمْ أَمِنْتُمْ مَنْ فِي السَّماءِ أَنْ يُرْسِلَ عَلَيْكُمْ حاصِبا». (2)

2. منظور، خدا است كه برای اشاره به او از جهت بالا و آسمان كه حاكی از علو و برتری و تسلط است، استفاده می شود.

علامه طباطبایی نظر اول را پسندیده و نظر دوم را با ظاهر آیه مناسب ندانسته است. (3) البته نظريه دوم با آياتي هم كه مي فرمايد موجوات آسماني براي خداوند سجده مي كنند، سازگار نيست.

بنابراین، ظاهر این است كه منظور از "ساكنان آسمان ها" نه موجودات فضایی مادی، بلكه ملائكه باشند.

 

پی نوشت ها:

1. ملك (67) آیه 16. 

2. ملك (67) آیه 17.

3. طباطبایی، محمد حسین، المیزان (ترجمه)، موسوی همدانی محمد باقر، پنجم، قم، دفتر انتشارات اسلامی، 1374ش، ج 19، ص 599-600 و تفاسیر دیگر.

نزول دفعی قرآن در شب قدر در چه سالی صورت گرفت؟
این كه نزول دفعی قرآن در سال اول بعثت بوده است یا در سال سوم مشخص نیست.

نزول دفعی قرآن در شب قدر در چه سالی صورت گرفت؟ آیا قبل از  نزول تدریجی این كتاب آسمانی بود؟

این كه نزول دفعی قرآن در سال اول بعثت بوده است یا در سال سوم مشخص نیست. (1)

پی نوشت ها:

1 . آیه الله گرامی، محمد علی درسهایی از قرآن، انتشارات احسن الحدیث، ص 94.

اين كه مي گويند قرآن قديم است يا حادث به چه معني است؟
جایگاه این بحث بیش تر میان دو فرقه بزرگ اشاعره و معتزله ( كه هر دو از اهل سنت است ) بود. آنان به این گونه بحث ها دامن می زدند.

شبهات

شرح :         با عرض سلام و خسته نباشيد خدمت شما بزرگواران چند سوال دارم كه ان شا الله در اسرع وقت و با دقت و كامل جواب بدهيد.  اين كه مي گويند قرآن قديم است يا حادث به چه معني است؟

یکی از مطالب بی فایده میان متکلمان مسلمان،فرقه ها و مکاتب در سابق این بوده که آیا قرآن قدیم است یا حادث، جایگاه این بحث بیش تر میان دو فرقه بزرگ اشاعره و معتزله ( كه هر دو از اهل سنت است ) بود. آنان به این گونه  بحث ها دامن می زدند. بر اثر تحلیل های نادرستی که القا می کردند، جنگ های زیادی بر پا شد. البته جای طرح این گونه مباحث،مربوط به علم کلام و در حوزه عقاید و به نوعی به تفاوت فهم بعضی از آیات قرآن هم به قرآن مرتبط است ولی در واقع سوال شما این نیست لذا به اصل سوال شما پاسخ می دهیم و اطاله کلام نمی کنیم:

معناى‏ قديم‏ و ازلى آن ست كه هميشه بوده است و براى وجود او ابتدائى نيست و معنى باقى و ابدى آنست كه هميشه خواهد بود و براى وجودش انتهائى نيست. (1)

مقصود از محدث و حادث تازه بودن و نو بودن آن است، و هر چيز نوى البتّه حادث‏ است و قديم نيست. (2)

اگر منظور از كلام اللَّه محتوا و مضمون آن است، بطور قطع قديم است يعنى هميشه در علم خدا بوده و علم واسع پروردگار هميشه به آن احاطه داشته است.

و اگر منظور اين الفاظ و اين كلمات و اين وحى است كه بر پيامبر (ص) نازل شده، آن هم بدون شك" حادث" است.

كدام عاقل مى‏گويد الفاظ و كلمات ازلى است؟ يا نزول وحى بر پيامبر (ص) از آغاز فرمان رسالت نبوده؟ بنا بر اين ملاحظه مى‏كنيد هر طرف بحث را بگيريم روشن است.

به تعبير ديگر قرآن الفاظى دارد و معانى، الفاظش قطعا حادث است و معانيش قطعا قديم، بنا بر اين جايى براى جر و بحث نيست. (3)

قرآن كريم را اگر بدان جهت در نظر بگيريم كه عبارت است از آياتى خواندنى و دلالت مى‏كند بر معانى ذهنى مانند ساير كلمات، قرآن نه حادث است ،نه قديم، بلکه به وساطت حدوث اصوات كه معنون به عنوان كلام و قرآن اند ،حادث است.

 اگر بدان جهت در نظر گرفته شود كه معارفى است حقيقى و در علم خدا، مانند علم خدا به ساير موجودات، قديم خواهد بود، چون خود خدا قديم است . به اين حساب اگر مى ‏گوييم قرآن قديم است، معنايش اين است كه علم خدا قديم است. هم چنان كه‏ مى‏گوييم زيد حادث، قديم است .

لذا نظر عموم علمای ما این است که بحث ‏هايى كه در باره قدیم و حادث بودن قرآن به راه انداخته بودند، بحث ‏هايى بى‏فايده بود، زيرا اگر كسی كه مى‏گويد قديم است، مقصودش از قرآن حروفى باشد كه خواندنى است و صوت هايى رديف شده و تركيب يافته و بیانگر معانى خويش است و مى‏خواهد بگويد چنين قرآنى مسبوق به عدم نبوده، بر خلاف وجدان خود سخن گفته است.اگر مقصودش اين است كه خدا عالم به آن بوده و به عبارت ديگر علم خدا به قرآن قديم بوده، اين اختصاص به قرآن ندارد تا منّتش را بر قرآن بگذاريم، بلكه علم خدا به تمامى موجودات قديم است، چون ذاتش قديم است و علمش هم عين ذاتش است، زيرا مقصود از علم مورد بحث علم ذاتى است. (4)                      

پی نوشت :

1. طيب عبد الحسين، كلم الطيب در تقرير عقايد اسلام‏، ‏ناشر كتابخانه اسلام،‏ سال1362 ش‏،نوبت چهارم،‏ ص 62.

‏2. دكتر حلبى على اصغر، ‏تاريخ علم كلام در ايران و جهان، ناشر انتشارات اساطير تهران، ‏سال 1376 ش،‏نوبت دوم‏.

3. مكارم شيرازى ناصر، تفسير نمونه، ناشر دار الكتب الإسلامية، تهران، سال 1374 ش، نوبت اول، ج‏13، ص358.

4. طباطبایی، تفسير الميزان، ترجمه موسوی همدانی، انتشارات جامعه مدرسین قم، سال 1374 ش، چاپ پنجم ، ج‏14، ص351

اعراف/120:جادوگران به موسی ایمان آوردند ولی یونس/83:ایمان نیاوردند ؟
منظور اين است كه به نسبت قوم موسي، صرفا ضعفاي آن ها ايمان آوردند و اشراف همچنان در استكبار خود باقي ماندند.

 اعراف/120 می گوید جادوگران به موسی ایمان آوردند ولی یونس/83 می گوید ایمان نیاوردند ؟

در آیه 83 سوره یونس می خوانیم: «فَما آمَنَ لِمُوسي‏ إِلاَّ ذُرِّيَّةٌ مِنْ قَوْمِه»؛ « هيچ كس به موسي ايمان نياورد، مگر گروهي از فرزندان قوم او».

 حرف «فاء» كه در آغاز این آیه آورده شده چنانكه برخي از مفسران گفته اند (1)  «فاء تفريع» است به اين معنا كه عبارت بعد از آن، فرع و نتيجه مطلب قبل است يعني پس از آنچه در آيات قبل گذشت كه همان معجزه حضرت موسي بود هيچ كس به حضرت موسي ايمان نياورد، مگر گروهي از فرزندان قوم او.

با توجه به اين نكته اين سؤال پيش مي آيد كه چرا از ايمان ساحران در اين آيه، سخني به ميان نيامده است در حالیكه در سایر آیات مانند آیه 120 و  121 سوره اعراف (2) استفاده می شود كه ساحران نیز ایمان آوردند!

 در پاسخ به اين سؤال، پاسخ هاي متعددي مي توان ارائه داد كه به اختصار به برخي از آنها اشاره مي كنيم:

1. برخي از مفسرين (3) احتمال داده اند كه ضمير «هاء» در كلمه «قومه» به فرعون بر مي گردد يعني بعضی از ذريه فرعون ايمان آوردند و آن ذريه‏اي از قوم‏ فرعون كه ايمان آوردند مادرانشان از بني اسرائيل و پدرانشان از نژاد قبطي بودند، و ذريه نامبرده، راه مادران را پيش گرفته و به موسي ايمان آوردند. و لذا ممكن است آن ساحران هم جزئي از همين افراد بوده اند لذا در اينجا به طور خصوصي ذكر نشده اند.

2. بعضي ديگر از مفسرين (4) گفته‏اند: ضمير مذكور به حضرت موسي برمي‏گردد، و منظور از « ذريه‏اي از قوم موسي» جماعتي از بني اسرائيل است كه سحر آموخته بودند و در زمره ساحران در آن صحنه شركت داشتند و از هواداران فرعون بودند و با ديدن معجزه موسي، به وي ايمان آوردند.

3. برخي از مفسران فرموده اند كه آنچه از ظاهر عبارت و سياق بر مي آيد اين است كه ضمير مذكور به حضرت موسي بر مي گردد اما مراد از ذريه، بعضي از افراد ضعيف و طبقه ناتوان بني اسرائيل است، و اشراف و توانگران بني اسرائيل ايمان نياوردند.(5)

 با توجه به اين تفسير در پاسخ به سؤال شما مي توان گفت كه حصر ايمان به ذريه در اين آيه، حصر اضافي و نسبي است نه حصر حقيقي يعني انحصار ايمان در ذريه به معناي اين نيست كه احدي از انسان هاي ديگر و اقوام ديگر ايمان نياورند بلكه منظور اين است كه به نسبت قوم موسي، صرفا ضعفاي آن ها ايمان آوردند و اشراف همچنان در استكبار خود باقي ماندند.

علاوه این كه به صریح قرآن فرعون ساحران را بعد از ایمان آوردن كشت (6) از این رو نبودند تا بخواهد به آنها هم اشاره كند.

پي نوشت ها:

1. ابن عاشور، محمد بن طاهر، التحرير و التنوير، بيروت، مؤسسه التاریخ، 14020ق،  ج‏11، ص 156.

2. « وَ أُلْقِيَ السَّحَرَةُ ساجِدينَ (*) قالُوا آمَنَّا بِرَبِّ الْعالَمينَ » « و ساحران (بي‏اختيار) به سجده افتادند. (*) و گفتند: «ما به پروردگار جهانيان ايمان آورديم».

3. طبرسي، فضل بن حسن ، مجمع البيان في تفسير القرآن، تهران، انتشارات ناصر خسرو، 1372 ش، ج‏5، ص 192.

4. همان.

5. علامه طباطبائي، الميزان في تفسير القرآن، قم، جامعه مدرسين حوزه علميه قم، 1417ق ، ج‏10، ص 112.

6. اعراف(7) آیه121؛ طه(20) آیه70؛ شعراء (26) آیه47.

چرا در سوره توبه كه با برائه آغاز شده بسم الله نیامده؟
خداوند حكیم و عالم مطلق است و كارهایش حتما از روی مصلحت و دلیل محكم است كه شاید عقل ما خیلی از آنها را درك نكند.

   چرا در سوره توبه كه با برائه آغاز شده بسم الله نیامده، اما در سور تبت و همزه كه ابتدای سوره نفرین است آمده است؟

  اولا خداوند حكیم و عالم مطلق است و كارهایش حتما از روی مصلحت و دلیل محكم است كه شاید عقل ما خیلی از آنها را درك نكند. ما نمی یابیم كاری از خدای تعالی سرزده باشد كه در نظر عقل آزاد و رها از قید و بند ها، قبیح و ناپسند باشد. اما وجه و حكم بسیاری از كارهای خدا را نمی دانیم و عقل ما بدان نمی رسد.

دوم این كه سوره تبت و همزه خطاب به عموم انسان ها و بخصوص مؤمنان است كه اعلام كند ابولهب مورد قهر قرار گرفته و دارایی و قبیله و یارانش و ... نتوانستند و نمی توانند قهر خدا را از او دور كنند و به زودی آتش قهر خدا را خواهد چشید و ... همچنین افراد عیب جو و بد زبان مورد قهر خدایند وبر خلاف گمانشان مال فراوانی كه جمع كرده ، آنان را در دنیا جاودان نساخته ودرآتش قهر خدا افكنده می شوند و ...

این یادآوری و تذكر و هشداری به عموم انسان ها و به مسلمانان است تا هشیار شوند و از پیروی راه ابولهب و عیبجویان و بد زبانان و ... خودداری ورزند و این تذكر ناشی از رحمت خدا به بندگان می باشد پس شایسته است كه این سوره ها همچون دیگر آیات و سوره ها با "بسم ا... " شروع شوند ولی سوره برائت بخصوص آیات ابتدایی آن خطاب به مشركانی است كه با گذشت بیش از دو دهه دعوت پیامبر، باز هم بر شرك پافشاری می كنند و از دشمنی با خدا و رسول و مؤمنان دست بر نمی دارند. عبارات زیر از آیات ابتدایی سوره مؤید این است كه مخاطب مشركان هستند:

فَسيحُوا فِي الْأَرْضِ أَرْبَعَةَ أَشْهُرٍ وَ اعْلَمُوا أَنَّكُمْ غَيْرُ مُعْجِزِي اللَّهِ وَ أَنَّ اللَّهَ مُخْزِي الْكافِرينَ (1)

با اين حال، چهار ماه (مهلت داريد كه آزادانه) در زمين سير كنيد (و هر جا مي‏خواهيد برويد، و بينديشيد)! و بدانيد شما نمي‏توانيد خدا را ناتوان سازيد، (و از قدرت او فرار كنيد! و بدانيد) خداوند خواركننده كافران است!

و این سوره اعلان جنگ و برائت به آنان است و اعلان جنگ و برائت با نام رحمان و رحیم تناسب ندارد. (2)

علاوه بر این كه چه بسا سوره توبه، سوره جداگانه ای نبوده و ادامه سوره انفال باشد. (3)

پی نوشت ها:

1. توبه (9) آیه 2.

2. فیض كاشانی، الاصفی، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، 1418 ق، ج 1 ، ص 451.

3. همان.

اولين جمله اي كه حضرت مهدي ( عج ) بعد از ظهور بر زبان مي آورد چيست ؟
أول ما ينطق به هذه الآية " بقية الله خير لكم إن كنتم مؤمنين " ثم يقول : أنا بقية الله في أرضه وخليفته وحجته عليكم؛

اولين جمله اي كه حضرت مهدي ( عج ) بعد از ظهور بر زبان مي آورد چيست ؟

بنا بر روایت:

و أول ما ينطق به هذه الآية " بقية الله خير لكم إن كنتم مؤمنين " (1)ثم يقول : أنا بقية الله في أرضه وخليفته وحجته عليكم؛ (2)

اولین كلام حضرت تلاوت آیه "بقیه الله خیر لكم= باقی مانده خدایی برای شما بهتر است" می باشد. پس از تلاوت آیه خود را به عنوان "بقیه الله" و حجت و خلیفه در زمین معرفی می نماید.

پی نوشت ها:

1. هود (11) آیه 86.

2. شیخ صدوق، كمال الدين و تمام النعمة، قم، انتشارات اسلامی، 1363 ش، ص 331

آیا بستن كار وبخت و زندگی یك فرد امكان پذیر است؟برای
خداوند فرموده است: هر گاه بندگان من، از تو در باره من بپرسند، [بگو] من نزديكم، و دعاي دعاكننده را- به هنگامي كه مرا بخواند- اجابت مي‏كنم، ...

آیا بستن كار وبخت و زندگی یك فرد امكان پذیر است؟برای رفع این دعاها وبرای گشایش رفتن پیش دعانویس كارگشاست؟درصورت پاسخ منفی راه حل آن را لطفا بگویید.چون چند نفر به من گفتن كه شخصی این كار را برایم انجام داده.چطور میتوانم دعاها را باطل كنم؟

خواهر محترم! خداوند فرموده است: هر گاه بندگان من، از تو در باره من بپرسند، [بگو] من نزديكم، و دعاي دعاكننده را- به هنگامي كه مرا بخواند- اجابت مي‏كنم، پس [آنان‏] بايد فرمان مرا گردن نهند و به من ايمان آورند، باشد كه راه يابند. (1) آیه این باور و اعتقاد را در وجود انسان تقویت می كند كه دعا و طلب حاجت، منشأ و خاستگاه الهی دارد . چنین به نظر می رسد كه خداوند در یك انتظار رحمانی از مخلوق خود به سر می برد تا او را پاداش دهد و حاجت هایش را برآورد.

 دعا چون دارویی است كه به هر حال تأثیر خود را خواهد گذاشت .اگر در این مسیر به خوبی مورد استناد و استفاده قرار گیرد ،حتماً نتیجه بخش خواهد بود.

 البته مراجعه برای دعا نزد علما و بزرگان كه از كمالات بهره‏ای دارند، نیز از دعاهای مخصوص و وارد شده از لسان معصوم و برای امور خیر استفاده می كنند ، امری پسندیده است.بعضی ادعیه و اسما دارای قدرت های مادی و معنوی خاصی هستند كه می توانند سبب دگرگونی هایی در عالم ظاهر و باطن گردند, اما باید توجه داشت كه چنین ادعیه واسمائی فقط وقتی به كار می روند كه اوّلاً مورد استفاده فردی قرار گیرند كه علم به استفاده از آن ها داشته باشد;

 ثانیاًاهل باطن باشد و نفسش دارای قوه تأثیر و تصرف در عالم باطن باشد. در غیر صورت , از اذكار و اوراد داخل كتاب های رمل و جفر كه بعضی مردمان آن ها را دارند و انسان ها را با آن می فریبند, كاری ساخته نیست.در عین حال مثلاً ازدواج و مشكلاتی كه در مسیر آن قرار دارد، نمی‏تواند به طور حتم معلول دعایی باشد كه دعانویسی نوشته  و یا بختی بسته شده كه دعا نویس باید آن را باز كند. قبول چنین تصوراتی به عنوان اعتقاد حتمی مردود است، اگر چه در عالم هستی اسراری وجود دارد كه به دلایلی به دست بعضی افراد صالح و یا ناصالح می افتد و از آن بهره صحیح یا باطل برده می شود. چنان كه قوم یهود از دو فرشته هاروت و ماروت مطالبی را آموختند كه با سوء استفاده توانستند به وسیله آن، میان مرد و همسر جدایی بیفكند.(2)

بنابراین اگر بخواهد دعا نویسی  طلسم و سحر را  به عنوان ابزار شر مورد استفاده قرار دهد ، اگر چه امكان آن استاما  با استمداد از قدرت الهی و توكل به خداوند می توانآن را باطل نمودچون هیچ چیز جز به اراده خدا تحقق نخواهد داشت.

خواهر گرامی! اكثر این گونه باورها (شانس،اقبال ،بخت ،ستاره ، سحر ،جادو و طلسم) كه در بین مردم وجود دارد، پایه و اساس عقلی و علمی و دینی ندارد. 

اما آن قسم از سحر و طلسم كه در برخی كتب دینی  آمده است، اگر چه اصلش واقعیت دارد، ولی حقیقت آن در دسترس مردم و شیادان نیست0بنا بر این ذهن خود را از این حرف های بی اساس و خرافی پاك كنید . بدانید كه زمام امور همه چیز در اختیار خداوند است . با توكل و دعا و راز و نیاز با او و توسل به معصومین (علیهم السلام) ، به لطف و رحمت خدا امیدوار باشید.

یكی از بهترین راهها برای درمان این معضل، "دعا" و خواندن خداست، زیرا كید و مكر هر شیطانی در برابر خداوند متعال ضعیف است . دعا مؤثرترین سلاح است كه در قرآن كریم و روایات در مورد آن بسیار تأكید شده است.

اما آنچه در قرآن در این باره وجود دارد، با عنوان سحر آمده است.

از بررسی حدود 51 مورد كلمه سحر و مشتقّات آن در قرآن به این نتیجه می‌‌رسیم كه سحر از نظر قرآن به دو بخش تقسیم می‌‌شود:

1. بخشی از سحر،فریفتن و تردستی و شعبده بازی و چشم بندی است و حقیقتی ندارد، چنان كه در بالا اشاره كردیم،و قرآن  هم میفرماید:

ريسمان ها و چوبدستي‏هايشان، بر اثر سحرشان، در خيال او، [چنين‏] مي‏نمود كه آنها به شتاب مي‏خزند(3) . هم چنین آمده است: هنگامی كه ریسمان ها را انداختند ، چشم های مردم را سحر كردند و آنان را ارعاب نمودند. (4)

از این آیات استفاده میشود كه بخشی از سحر حقیقتی ندارد و اثری نمی گذارد، بلكه نوعی تردستی و چشم بندی است و واقعیت ندارد.

2.  بخشی از سحر  اثر میگذارد، مانند آیه 102 سوره بقره كه داستان هاروت و ماروت را بیان میكند و میفرماید: سحر هایی را به مردم میآموختند، ولی آنان كه سحر را فرا میگرفتند، بین مرد و و زنش جدایی میانداختند(فیتعلمون منهما ما یفرّقون به بین المرء و زوجه) یا (و یتعلمون ما یضرّ هم و لا ینفعهم) نیز چیزهایی می آموختند كه به آنان ضرر میرساند و نفعی نمی بخشید.(5)

 با توكل بر خدا و توسل به اهل بيت (ع) پيش برويد  . در هر روز قرآن را تلاوت نمایید، مخصوصا سوره صافات و يس  و ناس و فلق را تلاوت كنيد . نمازها را در اول وقت به جا بياوريد. از دادن صدقه خودداری نكنيد .نسبت به احترام به والدين كوشا باشيد . خداوند حافظ و نگه دار شما خواهد بود . به خرافات و حرف هاي شيطاني هم اهميت ندهيد.

 

پی نوشتها:

1. بقره (2) آیه 186.

2. همان، آیه 102.

3. طه (20) آیه 66.

4. اعراف (7) آیه 116.

 5. بحار الانوار, ج 92 ،ص 319

صفحه‌ها