سوالات و شبهات موضوعي

ائمه علیهم‌السلام نیز احترام خاصی برای عرفه قائل شدند و مردم را به بزرگداشتش فراخواندند و در برخی از روایات از آن به «عید مسلمین» تعبیر کنند.

آیا روز عرفه در روایات عید نامیده شده است؟ آیا عید نامیدن عرفه در بین مسلمین برای تضعیف غدیر نبوده؟

مقدمه:
روز عرفه، نهم ذی‌الحجه، یعنی یک روز قبل از عید قربان است. بر اساس روایات اهل‌بیت علیهم‌السلام، این روز بسیار پُرفضیلت است. نظر به اهمیت روز عرفه، ادعیه و مناجات ویژه‌ای نیز از معصومان علیهم‌السلام نقل‌شده است. (1)
عظمت روز عرفه در روایات:
ائمه علیهم‌السلام احترام خاصی برای این روز قائل بودند و ضمن بزرگداشت این روز، سائلان را به‌هیچ‌وجه دست‌خالی رد نمی‌کردند همچنان که در مورد امام باقر علیه‌السلام گفته‌اند: «کَانَ أَبُو جَعْفَرٍ علیه السلام إِذَا کَانَ یَوْمُ عَرَفَهَ لَمْ یَرُدَّ سَائِلا» یعنی حضرت، چون روز عرفه فرامی‌رسید هیچ سائلى را ردّ نمى‏کرد. (2)
در برخی از روایات از این روز به‌عنوان روز «عید» نام‌برده شده است. شخصی به نام «فُرَاتِ بْنِ أَحْنَفَ» می‌گوید به امام صادق علیه‌السلام عرض کردم فدایت شوم «لِلْمُسْلِمِینَ عِیدٌ أَفْضَلُ مِنَ الْفِطْرِ وَ الْأَضْحَى وَ یَوْمِ الْجُمُعَهِ وَ یَوْمِ عَرَفَهَ قَالَ فَقَالَ لِی نَعَمْ أَفْضَلُهَا وَ أَعْظَمُهَا وَ أَشْرَفُهَا عِنْدَ اللَّهِ مَنْزِلَهً وَ هُوَ الْیَوْمُ الَّذِی أَکْمَلَ اللَّهُ فِیهِ الدِّینَ وَ أَنْزَلَ عَلَى نَبِیِّهِ الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَ رَضِیتُ لَکُمُ الْإِسْلامَ دِیناً...» (3)
یعنی آیا مسلمانان عیدی برتر از عید فطر و قربان و یا جمعه و «روز عرفه» دارند؟ امام به من فرمود: بله برترین و بزرگ‌ترین و شریف‌ترین اعیاد ازنظر منزلت نزد خداوند همان روزی است که دین کامل و این آیه را نازل فرمود: «امروز دین شمارا برای تان کامل کردم و نعمتم را بر شما تمام کردم و اسلام را به‌عنوان دین برای شما پسندیدم».
در این روایت وقتی راوی از «روز عرفه» به عید تعبیر می‌کند، امام صادق علیه‌السلام آن را رد نمی‌کند، بلکه فقط عید غدیر را برتر از آن می‌داند. در اصطلاح علوم حدیث وقتی امام معصوم در برابر گفتار و رفتار دیگران سکوت می‌کند از آن به «تقریر معصوم» یاد می‌کنند و تقریر معصوم در کنار قول و فعل معصوم زیرمجموعه سنت قرار می‌گیرد.
روایت فوق پاسخ بخش دوم سؤال را نیز روشن می نماید. بر اساس این روایت و روايات متعدد شيعه، عيد غدير همواره جزء مهم‌ترين اعياد به‌حساب مي‌آيد و تأکيد روايات بر فضيلت روز عرفه هيچ دليلي بر کم‌اهميت جلوه دادن عيد غدير نيست.
شیخ طوسی نیز روایتی را در عید بودن روز عرفه چنین نقل می‌کند که عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ عَلَیْهِ السَّلَامُ، قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ صَوْمِ یَوْمِ عَرَفَهَ فَقَالَ: عِیدٌ مِنْ أَعْیَادِ الْمُسْلِمِینَ، وَ یَوْمُ دُعَاءٍ وَ مَسْأَلَهٍ. (4)
یعنی از امام صادق علیه‌السلام در مورد روزه، روز عرفه سؤال ‌شد، حضرت فرمودند: این روز، عیدی از اعیاد مسلمین است و روز دعا و درخواست است.
در این روایت، امام صادق علیه‌السلام به‌صراحت از این روز تعبیر به «عید» می‌کند.
مرحوم سید بن طاووس در فضیلت روز عرفه می‌گوید:
روز عرفه یکى از برترین عیدها براى بندگان است، هرچند به‌عنوان روز عید معروف نیست؛ زیرا گفته شد که این روز، روز فرخنده‌اى است که خداوند بندگان را در آن به ستایش و ثناگویى خود فراخوانده و به آن‌ها نوید جود و بخشش عمومى و برآوردن وعده‌ها و آمرزش گناهان و پنهان داشتن عیب‌ها و برطرف ساختن ناراحتى‌ها داده و به روی آورندگان به خود، اذن ورود و به روى برگردانندگان اجازه‌ى درخواست داده است؛ شایسته است که عظمت ارزش آن شناخته شود و هراندازه که بنده توان دارد، به ستایش و سپاسگزارى از خداوند بپردازد. (5)
عید در فرهنگ اسلامی:
واژه «عید» یک‌بار در قرآن کریم آمده است. وقتی حواریون از حضرت عیسی علیه‌السلام درخواست مائده کردند، حضرت چنین دعا کرد «اللَّهُمَّ رَبَّنَا أَنزِلْ عَلَیْنَا مَائدَهً مِّنَ السَّمَاءِ تَکُونُ لَنَا عِیدًا لِأَوَّلِنا وَ آخِرِنا وَ آیَهً مِنْکَ وَ ارْزُقْنا وَ أَنْتَ خَیْرُ الرَّازِقینَ». (6)
ترجمه: خدایا! اى پروردگار ما! براى ما از آسمان سفره‏اى پر از غذا نازل کن تا عیدى باشد براى اهل زمان ما و نسل آینده ما و نشانه‏اى از سوى تو؛ و ما را روزی‌بخش که تو بهترین روزى دهندگانى.
آیت‌الله مکارم شیرازی در تفسیر این آیه می‌گوید: به‌روزهایی که مشکلات از قوم و جمعیتى برطرف مى‏شود و بازگشت به پیروزی‌ها و راحتى‏هاى نخستین مى‏کند عید گفته مى‏شود و در اعیاد اسلامى به مناسبت اینکه در پرتو اطاعت یک ماه مبارک رمضان و یا انجام فریضه بزرگ حج، صفا و پاکى فطرى نخستین به روح و جان بازمی‌گردد و آلودگی‌ها که برخلاف فطرت است، از میان مى‏رود، عید گفته‌شده است و ازآنجاکه روز نزول مائده روز بازگشت به پیروزى و پاکى و ایمان به خدا بوده است حضرت مسیح علیه‌السلام آن را «عید» نامیده است و اگر در روایتى که از امام علی علیه‌السلام نقل‌شده «کُلُّ یَوْمٍ لَا یُعْصَى اللَّهُ فِیهِ فَهُوَ یَوْمُ عِیدٍ» (7) یعنی هرروز که در آن معصیت خدا نشود روز عید است، نیز اشاره به همین موضوع است، زیرا روز ترک گناه روز پیروزى و پاکى و بازگشت به فطرت نخستین است. (7)
بنابراین چه‌بسا علت این‌که روز عرفه «عید» معرفی‌شده از همین جهت باشد چون در آن روز، حق‌تعالی، بندگان خود را به عبادت و اطاعت خویش فراخوانده و سفره گسترده جود و احسان خود را براى ایشان گسترانیده و ایشان را به آمرزش گناهان و پوشانیدن عیب‌هایشان وعده فرموده است.
امام سجاد علیه‌السلام در وصف این روز می‌فرماید:
اللَّهُمَّ هَذَا یَوْمُ عَرَفَهَ یَوْمٌ شَرَّفْتَهُ وَ کَرَّمْتَهُ وَ عَظَّمْتَهُ، نَشَرْتَ فِیهِ رَحْمَتَکَ، وَ مَنَنْتَ فِیهِ بِعَفْوِکَ، وَ أَجْزَلْتَ فِیهِ عَطِیَّتَکَ، وَ تَفَضَّلْتَ بِهِ عَلَى عِبَادِکَ. (8)
ترجمه: خدایا! این روز، روز عرفه است؛ روزی که آن را شرافت و کرامت و عظمت دادی؛ سفره رحمتت را در آن گستردی و در آن به بخششت بر بندگان منّت نهادی و عطایت را در آن بزرگ کردی و به‌وسیله آن بر بندگانت تفضّل و احسان فرمودی.
بنابراین بر اساس آموزه‌های اسلام، مفهوم حقیقی عید یعنی روزی که در آن معصیت خداوند صورت نگیرد و انسان در آن روزبه وظیفه خود و تطهیر نفس و تصفیه جان خود بپردازد. روز عرفه به دلیل شرافت، عظمت و تأثیرش در تطهیر انسان، روز مهم و عید به‌حساب می‌آید. همچنان که روز جمعه به دلیل دارا بودن این ویژگی بر اساس روایات، عید مسلمانان به‌حساب می‌آید. (9)
 نتیجه:
نهم ذی‌حجه را ‏روز عَرَفه گویند. روز عرفه یکی از روزهای باعظمت در دین مقدس اسلام هست و به همین دلیل روز مهمی بر مسلمانان و ازجمله شیعیان است. اعمال مختلفی همچون غسل، نماز و دعا برای این روز ذکرشده است. عظمت و شرافت روز عرفه سبب شده است که ائمه علیهم‌السلام نیز احترام خاصی برای آن قائل شوند و مردم را به بزرگداشتش فراخوانند و در برخی از روایات از آن به «عید مسلمین» تعبیر کنند.
پی‌نوشت‌ها:
1. رجوع کنید: سید ابن طاووس، رضی الدین علی، الاقبال بالاعمال الحسنه، تهران: دار الکتب الإسلامیه‏، چاپ دوم، 1409 ق، ج‏1، ص 392.
2. ابن‌بابویه، محمد بن على (شیخ صدوق)‏‏، من لا یحضره الفقیه‏، محقق / مصحح: غفارى، علی‌اکبر، قم: دفتر انتشارات، چاپ دوم، 1413 ق، ج‏2، ص 211.
3. فرات کوفى ابوالقاسم فرات بن ابراهیم، تفسیر فرات الکوفى، تحقیق: محمدکاظم محمودى، تهران: سازمان چاپ و انتشارات وزارت ارشاد اسلامى، چاپ اول، 1410 ق، ص 118.
4. طوسى، محمد بن الحسن، الأمالی‏، قم: دار الثقافه، چاپ اول، 1414 ق، ص 667.
5. سید ابن طاووس، رضی الدین علی، الاقبال بالاعمال الحسنه، تهران: دار الکتب الإسلامیه‏، چاپ دوم، 1409 ق، ج‏1، ص 330.
6. سوره مائده، آیه 114.
7. مکارم شیرازى، ناصر، تفسیر نمونه‏، تهران: دار الکتب الإسلامیه، چاپ دهم، 1371 ش، ج‏5، ص 131.
8. على بن الحسین، امام چهارم علیه‌السلام، الصحیفه السجادیه، قم: دفتر نشر الهادى‏، چاپ اول، 1376 ش، ص 220.
9. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، محقق/مصحح، غفاری، علی‌اکبر، آخوندی، محمد، تهران: دارالکتب الإسلامیه، چاپ چهارم، 1407 ق، ج‏1، ص 480.
 

بر اساس جستجوهاي انجام‌شده روايت مستندي در کتب متقدمين اعم از روايي و ادعيه و اذکار يافت نشد که سفارش به استفاده از شرف الشمس کرده باشند

در باور عموم انگشتر عقيق زرد منقوش به طلسم شرف شمس بسيار مبارک و پر خاصيت و مورد سفارش است. لکن در برخي متون و گفته هاي برخي علما اشاره شده است که شرف شمس و طلسم مربوطه از انحرافات و بدعت هاي منحرفين در دين است و نه تنها شرف شمس برگرفته از اسلام و کلام اهل بيت نيست بلکه از نفوذهاي شياطين انس و جن در باورهاي اسلامي است و به دست داشتن انگشتر منقوش به دعاي شرف شمس داراي خواص بد و ناخوشايند است.

با توجه به عدم دسترسي اين جانب به منابع معتبر جهت بررسي اين ادعا، لطف بفرماييد بنده را راهنمايي نماييد که آيا شرف شمس يک تحريف و بدعت شيطاني است يا نه هماهنگونه که عموم باور دارند داراي خواص روحاني و مبارک است؟

درباره انگشتر شرف الشمس و فوايد آن نکاتي را بيان مي‌کنيم:
اولاً در باور عاميانه، «شرف الشمس» نگين انگشتري زردرنگ است که برخي به نيت گشايش در کارها به دست مي‏کنند. درحالي‌که شرف الشمس، سنگ نيست، بلکه دعايي منسوب به امام علي عليه‌السلام است.
ثانياً بر اساس جستجوهاي انجام‌شده روايت مستندي در کتب متقدمين اعم از روايي و ادعيه و اذکار يافت نشد که سفارش به استفاده از شرف الشمس کرده باشند، فقط برخي از متأخرين در چند قرن اخير به آن پرداخته‌اند و بعدازآن هم تحليل‌هاي مختلفي در مورد آن صورت گرفته است مثلاً برخي با بدگماني به آن نگريسته‌اند و آن را ساخته يهود مي‌دانند (درحالي‌که اين سوظن بدون ارائه دليل و برهان است) و برخي با نظر مثبت به اين قضيه پرداخته‌اند و ستاره پنج پر را برگرفته از پنج نام مبارک خداوند مي‌دانند؛ اما هيچ‌کسي به‌صورت مستند ظاهراً مطالبي ارائه نکرده. بااين‌وجود برخي از علما استفاده از انگشتري که اذکار و شکل مشهور به شرف شمس در آن حک‌شده است را رد نمي‌کنند و به دست کردن چنين انگشتري به‌قصد رجا (به اميد کسب ثواب) را داراي اشکال نمي‌دانند.
بنابراين روايت مستند و صحيح دراين‌باره وجود ندارد و برخي از سخنان هم که در اين خواص و ... ذکرشده است صرف تحليل‌هاي خارج از مستند روايي است. در پايان به اين نکته نيز اشاره مي‌کنيم که سيره اهل‌بيت عليهم‌السلام نيز ارجاع به اين‌گونه رموز نجومي و علوم غريبه نبوده و حتي اهل‌بيت عليهم‌السلام با برخي از افرادي که ستاره‌شناس بودند و براي ستارگان قدرت‌هاي استقلالي و در مقابل قدرت خداوند قائل بودند، برخورد مي‌کرد. (1) به نظر مي‌رسد به‌جاي استفاده از شرف والشمس که نکات مبهم زيادي در مورد آن وجود دارد، از انگشترهايي با نگين عقيق سرخ يماني، فيروزه، حديد صيني و ... استفاده کنيد که روايات متعددي در کتاب‌هاي حديثي شيعه در مورد آن‌ها وجود دارد.
مرحوم کليني در کتاب شريف «الکافي» (ط - الإسلامية)، جلد ‏6، صفحه: 468 روايت در اين زمينه را بيان مي‌کند که مي‌توانيد براي اطلاع بيشتر از آن‌ها به اين کتاب مراجعه کنيد و مجموعه روايات در مورد سنگ‌ها را مطالعه کنيد.
پايگاه اطلاع‌رساني «لبيك» در مورد شرف الشمس از چند تن از عالمان توضيح خواسته براي اطلاع بيشتر مي‌توانيد به آدرس اينترنتي زير مراجعه كنيد:
http://www.askdin.com/thread3998.html

پي‌نوشت:
1. نهج‌البلاغه، خطبه 78، ترجمه انصاريان، ص 153.

 

دعا برای تسريع ازدواج می‌خواهم؟
از اميرالمؤمنين (علیه‌السلام) نقل‌شده کسی که قصد ازدواج دارد، دو رکعت نماز گذارد در هر رکعت پس از «حمد» سوره «ياسين» بخواند. پس از اتمام نماز ...

دعا برای تسريع ازدواج می‌خواهم؟

در روايات متعدد حضرات ائمه (علیهم‌السلام) ما را به دعا کردن و نمازخواندن براى دست يافتن به يک ازدواج موفق توصيه و سفارش نموده‌اند. راه رسيدن به آن و شيوه دعا کردن هم بسيار ساده است.

از اميرالمؤمنين (علیه‌السلام) نقل‌شده کسی که قصد ازدواج دارد، دو رکعت نماز گذارد در هر رکعت پس از «حمد» سوره «ياسين» بخواند. پس از اتمام نماز حمد و ثناى پروردگار گذارد و اين دعا را بخواند:

«اللَّهُمَّ ارْزُقْنِی زَوْجَةً وَدُوداً وَلُوداً شَكُوراً غَيُوراً إِنْ أَحْسَنْتُ شَكَرَتْ وَ إِنْ أَسَأْتُ غَفَرَتْ وَ إِنْ ذَكَرْتُ اللَّهَ تَعَالَى أَعَانَتْ وَ إِنْ نَسِيتُ ذَكَّرَتْ وَ إِنْ خَرَجْتُ مِنْ عِنْدِهَا حَفِظَتْ وَ إِنْ دَخَلْتُ عَلَيْهَا سَرَّتْنِی وَ إِنْ أَمَرْتُهَا أَطَاعَتْنِی وَ إِنْ أَقْسَمْتُ عَلَيْهَا أَبَرَّتْ قَسَمِی وَ إِنْ غَضِبْتُ عَلَيْهَا أَرْضَتْنِی يَا ذَا الْجَلَالِ وَ الْإِكْرَامِ هَبْ لِی ذَلِكَ فَإِنَّمَا أَسْأَلُكَهُ وَ لَا آخُذُ إِلَّا مَا مَنَنْتَ وَ أَعْطَيْتَ وَ قَالَ مَنْ فَعَلَ ذَلِكَ أَعْطَاهُ اللَّهُ مَا سَأَلَ فَإِذَا زُفَّتْ [إِلَى‏] زَوْجِهَا وَ دَخَلَتْ عَلَيْه‏»(1)

البته متوسل شدن به ائمه (علیهم‌السلام) در امر ازدواج و دعا کردن برای بهره‌مند شدن از همسری شايسته و صالح، با تحقيق و بررسی و جستجو با توجه به ملاک‌هایی که در آیات و روايات آمده منافاتی ندارد. به‌عبارت‌دیگر نبايد دست روی دست گذاشت و از طلب و تحقيق و جستجو دست برداشت و منتظر بود که امام رضا (علیه‌السلام) و امامان (علیهم‌السلام) همسری شايسته و صالح برای ما پيدا کنند. عالَم، عالم اسباب و مسببات است و بايد برای رسيدن به مقصد و مقصود، راه‌های طبيعی آن را پيمود و در کنار آن بايد از توسل و دعا و درخواست از خدا و اوليای او بهره جست.

امام صادق (علیه‌السلام) به «ابوبصير» می‌فرمایند: هرگاه خواستی ازدواج کنی ابتدا دو رکعت نماز بجا بياور، سپس حمد و سپاس خداوند نما و بعد بگو: «اللَّهُمَّ إِنِّی أُرِيدُ أَنْ أَتَزَوَّجَ فَقَدِّرْ لِی مِنَ النِّسَاءِ أَعَفَّهُنَّ فَرْجاً وَ أَحْفَظَهُنَّ لِی فِی نَفْسِهَا وَ فِی مَالِی وَ أَوْسَعَهُنَّ رِزْقاً وَ أَعْظَمَهُنَّ بَرَكَةً وَ قَدِّرْ لِی وَلَداً طَيِّباً تَجْعَلُهُ خَلَفاً صَالِحاً فِی حَيَاتِی وَ بَعْدَ مَمَاتِي»؛ خداوندا! من می‌خواهم ازدواج کنم، خداوندا! برای من پاک‌دامن‌ترین زنان را مقرر فرما و کسی که خویشتن‌دار از همه نسبت به خود و نگهداری کننده­ترین فرد در مالم باشد که به‌واسطه آن نفسم (حالم) و مالم محفوظ بماند، کسی که فراخ‌ترین روزی و بيشترين برکت را در زندگی داشته باشد و از وی برای من فرزندی طيب در نظر بگير که جانشينی شايسته در حيات و ممات من باشد. (2)

خواندن نماز امام زمان (ع) و درخواست از آن حضرت هم مفيد است.

دستور ديگر در اين زمينه از امام صادق (علیه‌السلام) واردشده که فرمودند درصورتی‌که اراده ازدواج نمودی دو رکعت بعد از نماز جمعه بخوان و رکوع و سجده را طولانی بنما، بعد از نماز اين عبارات را بخوان: «اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُكَ بِمَا سَأَلَكَ بِهِ زَكَرِيَّا إِذْ قَالَ رَبِّ لا تَذَرْنِی فَرْداً وَ أَنْتَ خَيْرُ الْوارِثِينَ اللَّهُمَّ هَبْ لِی ذُرِّيَّةً طَيِّبَةً إِنَّكَ سَمِيعُ الدُّعاءِ اللَّهُمَّ بِاسْمِكَ اسْتَحْلَلْتُهَا وَ فِی أَمَانَتِكَ أَخَذْتُهَا فَإِنْ قَضَيْتَ فِی رَحِمِهَا وَلَداً فَاجْعَلْهُ غُلَاماً وَ لَا تَجْعَلْ لِلشَّيْطَانِ فِيهِ نَصِيباً وَ لَا شِرْكاً»(3)

از دستورات ديگر که می‌توان به‌صورت عمومی برای گرفتن حاجت بهره برد، نماز جعفر طيار، زيارت آل يس و نماز حضرت زهرا (سلام‌الله عليها) است که دستور آن در «مفاتیح‌الجنان» بیان‌شده است.

 

پی‌نوشت‌ها:

1. الجعفريات (الأشعثيات)، ص 109.

2. الكافی (ط - الإسلامية)، ج ‏3، ص 482.

3. همان.

برای رفع عذاب قبر، چه دعايی بايد بخوانم؟
امام صادق (علیه‌السلام) می‌فرمایند: هر چيزى قلبى دارد و قلب قرآن سوره ياسين است‏؛ کسی که آن را قرائت کند از فشار قبر ايمن خواهد بود ...

برای رفع عذاب قبر، چه دعايی بايد بخوانم؟

در روايات به اين موضوع پرداخته‌شده و به عوامل ذيل برای از بين رفتن عذاب قبر اشاره گرديده است که صرف دعا نیست زيرا برخی از اين اعمال جنبه قوی‌تری از ذکر تنها دارند:

1. امام صادق (علیه‌السلام) می‌فرمایند: هر چيزى قلبى دارد و قلب قرآن سوره ياسين است‏؛ کسی که آن را قرائت کند از فشار قبر ايمن خواهد بود. (1)

2. امام باقر (علیه‌السلام) می‌فرمایند: کسى که بر تلاوت سوره «زخرف» مداومت نمايد، خداوند در قبر، او را از حشرات و حيوانات سمى زمين و فشار قبر ايمن می‌نماید تا زمانى که در پيشگاه خداوند حاضر شود. (2)

3. امام صادق (علیه‌السلام) می‌فرمایند: کسى که بين ظهر پنج‌شنبه تا ظهر جمعه از دنيا برود، خداوند او را از فشار قبر ايمن می‌گرداند. (3)

4. منصور بن حازم گويد: از امام صادق (علیه‌السلام) پرسيدم پاداش کسى که چهار بار حج بجا آورده چيست؟ فرمود: اى منصور کسى که چهار بار حج بجاى آورد هرگز فشار قبر نبيند. (4)

5. امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) فرمودند: کسى که در هر جمعه سوره «نساء» را بخواند از فشار قبر ايمن خواهد بود. (5)

6. امام باقر (علیه‌السلام) در ضمن بيان اثرات زيارت امام حسين (علیه‌السلام) می‌فرمایند: زيارت امام حسين (علیه‌السلام) باعث ايمن بودن زائر از عذاب قبر می‌شود. (6)

7. پيامبر اسلام (صلی‌الله علیه و آله) فرمودند: سه طايفه از زن­ها هستند که عذاب قبر از آن‌ها برداشته و با فاطمه (علیها السلام) محشور می‌شوند: زنى که بر غيرت شوهرش صبر کند، زنى که با شوهر بداخلاق بسازد و زنى که مهریه‌اش را ببخشد. (7)

8. از رسول خدا (صلی‌الله علیه و آله) روایت‌شده است که صدقه دادن مؤمن از او آفت‌های دنيا و عذاب قبر و عذاب روز قيامت را برطرف می‌کند. (8)

 

در پايان يادآور می‌شویم اگرچه عذاب قبر بسيار رنج‌آور و سخت است، ولی همين فشار و عذاب قبر، کفاره گناه مؤمنان است تا در قيامت و هنگام رسيدگی به اعمال، از گناهان آنان کاسته شده باشد. در روايات متعددی به اين حقيقت اشاره‌شده است؛ «سکونى» از امام صادق (علیه‌السلام) و ايشان از پدرش و از پدرانش، از اميرمؤمنان (علیه‌السلام) نقل کرده است که رسول خدا (صلی‌الله علیه و آله) فرمودند: فشار قبر براى مؤمن، کفّاره نعمت‌هایی است که تباه کرده است. (9)

حديث آخر بسيار حائز اهميت است؛ عامل اين عذاب را بی‌توجهی به نعمات الهی معرفی نموده است. بر اين اساس توجه بيشتر به اين مسئله می‌تواند انسان را از شر اين عذاب نجات بخشد.

 

پی‌نوشت‌ها:

1. صدوق، محمد بن علی، ثواب الاعمال، ترجمه: بندرريگى، ص 223، انتشارات اخلاق، قم، 1379 ش.

2. همان، ص 243.

3. همان، ص 419.

4. صدوق، محمد بن علی، من لا يحضره الفقيه، ج 2، ص 217، انتشارات جامعه مدرسين، قم، 1413 ق.

5. همان، ص 223.

6. محدث نوری، مستدرک ‏الوسائل، ج 10، ص 309، انتشارات موسسه آل البيت، قم، 1408 ق.

7. ديلمی، حسن بن ابی الحسن، ارشاد القلوب (ترجمه رضايى)، ج ‏1، ص 413، انتشارات اسلاميه، تهران، 1377 ش.

8. همان، ج ‏1، ص 444.

9. ثواب الاعمال، پیشین، ص 425.

قرائت دسته جمعي چه حكمي دارد؟
بهتر است دعا ها و ادعيه به همان صورتي كه وارد شده است خوانده شود و جملاتي از آن را تكرار نكنند.

تكرارفرازهايي از زيارت عاشورا مثل "يا اباعبدالله"كه هنگام قرائت دسته جمعي چه حكمي دارد؟

بهتر است دعا ها و ادعيه به همان صورتي كه وارد شده است خوانده شود و جملاتي از آن را تكرار نكنند. (1)

پي نوشت ها:

1. آيه الله مكارم شيرازي، ناصر، الفتاوي الجديده، انتشارات مدرسه امام علي بن ابي طالب(ع)، ج 3، ص 513

علامه مجلسی: خاصه وعامه گفته اندکه اسب برتن آن مظلوم تاختند اصلی ندارد
آنچه خاصه و عامه گفته اند مبنی بر اسب تازاندن بر بدن اباعبدالله اصل دارد و اصل آن هم محكم است ...

قضیه اسب دوانیدن بربدن امام حسین

شرح : در جلد سوم اصول کافی باب ولادت امام حسین (ع)قضیه هفتم در شرحی که علامه مجلسی در آخرکتاب گفته(189)این قضیه دلالت دارد بر اینکه آنچه خاصه و عامه گفته اندکه اسب برتن آن مظلوم تاخته اند اصلی ندارد. این چگونه با آنچه شایع است در مورد اینکه بربدن اسب دوانیده اند توضیح داده می شود؟

در روایات تاریخی آمده كه ابن سعد بعد از به شهادت رساندن امام برای خوش خدمتی تصمیم به تازاندن اسب بر بدن امام گرفت و برای این منظور داوطلب خواست و ده نفر آماده شدند و این كار را كردند و بر آن افتخار نمودند و از ابن زیاد بر این كار جایزه گرفتند و بعد ها به وسیله مختار كشته شدند.

سید بن طاووس و ابن نما در كتب مقتل خود این جریان را نقل كرده اند و اسامی را ذكر كرده اند. (1)

در كافی هم روایتی آمده كه وقتی ابن سعد تصمیم به این جنایت گرفت و داوطلبانی برای این كار تعیین نمود، فضه خادمه به حضرت زینب عرض كرد كه "سفینه" غلام آزاد شده پیامبر سوار بر كشتی بوده كه طوفان زده و شكسته شده و او به ساحل جزیره ای افتاده و در آنجا با شیری مواجه شده و وقتی خود را غلام آزاد شده پیامبر معرفی كرده، شیر به او احترام گذاشته و او را تا كنار جاده همراهی كرده است. بعد از حضرت اجازه گرفته و به سراغ آن شیر می رود و او را به كمك می طلبد و وقتی سواران برای تاختن بر بدن می آیند، با شیر مواجه می شوند و جرأت بر اقدامی نمی نمایند. (2)

به نظر می رسد همچنان كه علامه مجلسی گفته (3)، بین این مطلب (اسب تازاندن بر بدن مبارك كه در تاریخ ها آمده) و بین آن حدیث كافی كه دلالت دارد این اتفاق نیفتاده، منافاتی نیست؛ زیرا طبق حدیث كافی و نقل تاریخ، عمر  بن سعد ملعون چنین تصمیمی گرفت و داوطلب خواست و ملعون های مورد اشاره اعلام آمادگی كردند و برای تاختن بر بدن سوار شدند و به سوی بدن تاختند، ولی هم چنان كه در روایت كافی آمده با شیری مواجه شدند كه بر بالین اباعبدالله بود و به همین جهت جرأت چنین كاری را نكردند و به فرمان عمر بن سعد ، جریان شیر را كتمان كردند و مدعی شدند بر بدن اسب تازانده اند و مختار هم آنان را به خاطر داوطلب شدن و افتخار بر عملی كه (قصد داشتند. ولی نتوانستند انجام دهند اما) ادعایش را داشتند و بدان مفتخر بودند و بر آن جایزه گرفته بودند، مجازات كرد.

بنا بر این آنچه خاصه و عامه گفته اند مبنی بر اسب تازاندن بر بدن اباعبدالله اصل دارد و اصل آن هم محكم است؛ فقط در این بین یك معجزه اتفاق افتاده كه نگذاشته آنان نقشه شوم خود را عملی كنند و آن ها با این وجود این معجزه ، آن را كتمان كرده و مدعی شده اند تصمیم شوم خود را عملی كرده اند و این بسیار اتفاق می افتد كه ظالمان و قدرتمندان تصمیم بر ظلمی می گیرند كه موفق به انجامش نمی شوند؛ ولی به دروغ مدعی می شوند آن كار را كرده اند تا هیمنه شان شكسته نشود.

پی نوشت ها:

1. أحمد حسين يعقوب،كربلاء، الثورة والمأساة، اول، بیروت، الغدیر للطباعه و النشر، 1418 ق، ص 342 - 343 به نقل از: تاريخ الطبري، ج 6 ،ص 161؛ والكامل لابن كثير، ج 4 ،ص 33 ؛ومروج الذهب للمسعودي ،ج 2 ،ص 91؛ والخطط للمقريزي، ج 2 ، ص 281؛ والبداية والنهاية لابن الأثير، ج 8 ،ص 189؛ و تاريخ الخميس، ج 3 ، ص 333 ، و مناقب ابن شهرآشوب، ج2 ، ص 224 .

2. كلینی، كافی، پنجم، تهران، دار الكتب الاسلامیه، 1362 ش، ج 1، ص 465.

3. مجلسی، مرآه العقول، دوم، تهران، دار الكتب الاسلامیه،1363 ش ، ج5، ص 371.

علت اینكه می گویند برای زیارت امام حسین( ع )عطر نزنید چیست؟
این كه عطر نزنید، در روایات نیامده است؛ بلكه در روایات آمده كه جابر پس از آن كه غسل كرد و لباس پاكیزه پوشید، از طیب و ماده خوشبویی به نام "سعد" استفاده كرد

علت اینكه می گویند برای زیارت امام حسین( ع )عطر نزنید چیست؟

در روایات آمده است:

«إذا أتيت أبا عبد الله (عليه السلام) فاغتسل علي شاطئ الفرات ثم ألبس ثيابك الطاهرة». (1)

«ان أربعة آلاف ملك عند قبر الحسين عليه السلام شعث غبر يبكون إلي يوم القيامة بينهم». (2)

«إذا أردت زيارة الحسين (عليه السلام) فزره وأنت حزين مكروب شعث مغبر جائع عطشان». (3)

«وَ لَا تَدَّهِنْ وَ لَا تَكْتَحِلْ حَتَّي تَأْتِيَ الْفُرَاتَ‏ وَ أَقِلَّ مِنَ الْكَلَامِ وَ الْمِزَاحِ وَ أَكْثِرْ مِنْ ذِكْرِ اللَّهِ تَعَالَي وَ إِيَّاكَ وَ الْمِزَاحَ وَ الْخُصُومَة». (4)

بر اساس این روایات، امام حسین(ع) در حالی كه تشنه و گرسنه و غبار آلود و... بود، به شهادت رسید و ملائكه موكل قبر در تأسی به حالت ایشان در عاشورا، با همین حالت در قبر ایشان موكل و خدمتگزار هستند. مستحب است كه زیارت كنندگان قبر شریف، برای تأسی به حضرت و یادآوری حالات ایشان، با تشنگی و گرسنگی و غبار آلود و االبته با زدودن ناپاكی های ظاهری از خود و غسل زیارت و پوشیدن لباس های پاك، به زیارت بروند.

این كه عطر نزنید، در روایات نیامده است؛ بلكه در روایات آمده كه جابر پس از آن كه غسل كرد و لباس پاكیزه پوشید، از طیب و ماده خوشبویی به نام "سعد" استفاده كرد. (5)

 

پی نوشت ها:

1. كلینی محمد بن یعقوب، كافی، پنجم، تهران، دار الكتب الاسلامیه، 1363 ش، ج 4، ص 576.

2. صدوق، ثواب الاعمال، دوم، قم، شریف الرضی، 1368 ش، ص 87.

3. كافی، همان، ص587.

4. ابن قولویه، كامل الزيارات، اول، نجف، مرتضوی، 1356 ق، ص 225.

5. قمی، شیخ عباس، منتهی الآمال، سیزدهم، قم، هجرت، 1378ش، ج 1، ص 819.

رابطه با فرد بي نماز چطور بايد باشد؟
با توجه به اصول و قواعدي عمومي كه از مجموع آيات و روايات استفاده مي شود بايد بگوييم كه شخص بي نماز كسي است كه مهمترين معروف دين خود را رها کرده است...

رابطه با فرد بي نماز چطور بايد باشد؟ با بيان احاديث و آيات قرآن و منابع؟

آيه يا حديثي كه به صورت اختصاصي حكم رابطه با مسلمان تارك الصلاه را بيان كرده باشد ما نيافته ايم، ولي با توجه به اصول و قواعدي عمومي كه از مجموع آيات و روايات استفاده مي شود بايد بگوييم كه شخص بي نماز كسي است كه مهمترين معروف دين خود كه ستون خيمه دين وي است (1)يعني نماز را رها كرده است همان نمازي كه در روايات آمده كه اولين عملي كه در روز قيامت حسابرسي مي گردد نماز است اگر قبول درگاه الهي واقع شود سراغ بقيه اعمال مي روند و اگر مقبول واقع نشود و نصاب قبولي را كسب نكند سراغ بقيه اعمال نمي روند (2)و لذا مي بينيم كه در برخي روايات شخص تارك الصلاه كافر دانسته شده است (3) البته نه بدين معنا كه همه آثار و احكام كافر را داشته باشد و همچون كافر نجس باشد يا ساير احكام كافر را داشته باشد، بلكه برخي عواقب كفر مشمول تارك الصلاه نيز مي گردد به عنوان نمونه چنانكه عاقبت كفر آتش جهنم است عاقبت ترك نماز هم آتش جهنم است. چنانكه خداوند متعال در قرآن كريم مي فرمايد كه در روز قيامت وقتي بهشتيان از دوزخيان درباره علت جهنمي شدن آنها سؤال مي كنند اولين پاسخي كه مي دهند اين است كه: « قالُوا لَمْ نَكُ مِنَ الْمُصَلِّينَ»(4) مي‏گويند: «ما از نمازگزاران نبوديم»

با توجه به اين اوصاف وظيفه اي كه ما نسبت به تارك نماز داريم امر به معروف (نماز) و نهي از منكر (ترك نماز) وي است و روشن است كه امر به معروف و نهي از منكر براي همه افراد و همه اعصار و همه شرايط يكسان نيست. برخي با خنده رويي و روي خوش نشان دادن ترغيب به نماز مي شوند و برخي با قطع رابطه و ترشرويي و روشن است كه تا زماني كه مي توانيم با روي خوش افراد را امر به معروف كنيم نمي توانيم با قطع رابطه و امثال آن امر به معروف كنيم چنانكه خداوند متعال در خصوص پيامبر (ص) مي فرمايد:« فَبِما رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَ لَوْ كُنْتَ فَظًّا غَليظَ الْقَلْبِ لاَنْفَضُّوا مِنْ حَوْلِك...»(5)  «به (بركت) رحمت الهي، در برابر آنان [مردم‏] نرم (و مهربان) شدي! و اگر خشن و سنگدل بودي، از اطراف تو، پراكنده مي‏شدند»

البته ناگفته نماند كه مسائل مذكور در خصوص افرادي است كه از روي سهل انگاري نماز را ترك كرده اند. اما اگر كسي اعتقاد داشته باشد كه نماز جزء دين نيست و عمدا با اين اعتقاد نماز نخواند چنانچه بداند نماز ضروري دين است و انكار نماز به انكار رسالت پيامبر (ص) برگردد، كافر و نجس است.(6)

البته در بين عموم افرادي كه تارك الصلاه هستند اين حالت به ندرت اتفاق مي افتد و لذا نبايد هر بي نمازي را اتهام كفر و نجاست بزنيم. چنانكه نبايد در قبال بي نمازي آنها بي تفاوت باشيم. زيرا اين بي تفاوتي ها به نوعي  تأييد ايشان در عدم التزام به امور ديني و تأييد گناه آنان است.

پي نوشت ها:

1. « الصَّلَاةُ عَمُودُ الدِّين‏» (برقي، احمد بن محمد بن خالد، محاسن، قم، دار الكتب الإسلامية، 1371ق، ج‏1، ص286)

2. « أَوَّلُ مَا يُحَاسَبُ بِهِ الْعَبْدُ عَلَي الصَّلَاةِ فَإِذَا قُبِلَتْ قُبِلَ مِنْهُ سَائِرُ عَمَلِهِ وَ إِذَا رُدَّتْ عَلَيْهِ رُدَّ عَلَيْهِ سَائِرُ عَمَلِهِ.» (شيخ صدوق‏، من لا يحضره الفقيه، قم، جامعه مدرسين، 1404ق، ج‏1، ص 208) « اولين چيزي كه بندگان بواسطه آن حسابرسي مي گردند نماز است. اگر نماز مقبول واقع شد ساير اعمال نيز مقبول واقع مي شود و اگر نماز قبول نشد ساير اعمال نيز قبول نمي شود»

3. ر.ك: كليني، محمد بن يعقوب، كافي، تهران، دار الكتب الإسلامية، 1407 هق، ج‏2، ص 279.

4. مدثر(74) آيه 43.

5. آل عمران(3) آيه 159.

6. يزدي، سيد محمد كاظم، العروة الوثقي، بيروت، مؤسسة الأعلمي للمطبوعات، 1409 هق، ج، ص 67.

ويژگي هاي خاص ديگر تربت چيست؟
سجده بر خاك قبر امام حسين (ع) زمين را تا هفت طبقه نوراني مي‌كند. هر كس تسبيحي از گِل قبر حسين (ع) همراه داشته باشد همواره تسبيح گو محسوب مي‌‌شود ...

مي دانم كه يكي از ويژگي هاي استفاده از خاك تربت امام حسین علیه السلام ، مورد قبول واقع شدن نماز است

ويژگي هاي خاص ديگر تربت چيست؟

براي تربت امام حسين(ع) آثار بسياري در روايات ذكر شده از جمله اينكه فقهاي شيعه در باب چيزهايي كه سجده بر آن صحيح است، آورده اند كه سجده بر تربت امام حسين(ع) داراي فضيلت زيادتري است.

در مورد قبول شدن نماز بخاطر سجده بر تربت امام حسين(ع) مرحوم حاجي نوري اين مطلب را از مرحوم شهيد نقل كرده كه:

«عَنِ الشَّهِيدِ رَحِمَهُ اللَّهُ أَنَّ السُّجُودَ عَلَي التُّرْبَةِ الْحُسَيْنِيَّةِ تُقْبَلُ بِهِ الصَّلَاةُ وَ إِنْ كَانَتْ غَيْرَ مَقْبُولَةٍ لَوْ لَا السُّجُودُ عَلَيْهَا»(1)؛ از شهيد رحمه الله عليه كه سجده بر تربت امام حسين(ع) سبب قبولي نماز مي شود. اگر چه نمازي باشد كه مورد قبول نباشد اگر سجده بر تربت نبود.

اما در روايات آثار ديگري براي سجده بر تربت آن حضرت نقل شده است از جمله امام صادق (ع) فرمودند: «مَنْ أَدَارَ سُبْحَةً مِنْ تُرْبَةِ الْحُسَيْنِ (ع) مَرَّةً وَاحِدَةً بِالِاسْتِغْفَارِ أَوْ غَيْرِهِ كَتَبَ اللَّهُ لَهُ سَبْعِينَ مَرَّةً وَ أَنَّ السُّجُودَ عَلَيْهَا يَخْرِقُ الْحُجُبَ السَّبْعَ » (2) كسي كه يك دور و يك بار با تسبيحي كه از تربت امام حسين(ع) درست شده، استغفار كند هفتاد مرتبه براي او منظور مي گردد و سجده  بر تربت امام حسين (ع) نيز موجب برداشته شدن، هفت حجاب (بين بنده وخدا)  مي شود.

همچنين امام صادق (ع) فرمود: « السجود علي طين قبر الحسين (ع) ينوّر إلي الارضين السبعه و من كانت معه سبحه من طين قبر الحسين (ع) كتب مسبّحاً و ان لم يسبح بها»(3)؛ سجده بر خاك قبر امام حسين (ع) زمين را تا هفت طبقه  نوراني ميكند. هر كس تسبيحي از گِل قبر حسين (ع) همراه داشته باشد همواره تسبيح گو محسوب مي‌‌شود  گرچه مشغول  ذكر نباشد.

تربت سيد الشهدا(ع) علاوه بر فضيلت سجده بر آن، فضيلت هاي ديگري نيز دارد از جمله تسبيح تربت كه در دو روايت فوق به فضيلت آن اشاره شده و در روايت ديگري امام جعفر صادق (ع) مي فرمايند: «مَنْ سَبَّحَ بِسُبْحَةٍ مِنْ طِينِ قَبْرِ الْحُسَيْنِ (ع) تَسْبِيحَةً كَتَبَ اللَّهُ لَهُ أَرْبَعَمِائَةِ حَسَنَةٍ وَ مَحَا عَنْهُ أَرْبَعَمِائَةِ سَيِّئَةٍ وَ قُضِيَتْ لَهُ أَرْبَعُمِائَةِ حَاجَةٍ وَ رُفِعَ لَهُ أَرْبَعُمِائَةِ دَرَجَةٍ...»(4)؛ هر كه تسبيح را به وسيله آنچه كه از تربت امام حسين (ع) ساخته شمارش كند، خداوند چهار صد حسنه براي او ثبت مي‏كند و چهار صد گناه از او مي‏بخشد و چهار صد حاجت او را برآورده مي‏سازد و درجات او را چهار صد مرتبه بالا مي‏برد.

امام موسي كاظم (ع) نيز مي فرمايند: «لَا يَسْتَغْنِي شِيعَتُنَا عَنْ أَرْبَعٍ خُمْرَةٍ يُصَلِّي عَلَيْهَا وَ خَاتَمٍ يَتَخَتَّمُ بِهِ وَ سِوَاكٍ يَسْتَاكُ بِهِ وَ سُبْحَةٍ مِنْ طِينِ قَبْرِ الْحُسَيْنِ (ع) فِيهَا ثَلَاثٌ وَ ثَلَاثُونَ حَبَّةً مَتَي قَلَّبَهَا فَذَكَرَ اللَّهَ كُتِبَ لَهُ بِكُلِّ حَبَّةٍ أَرْبَعُونَ حَسَنَةً وَ إِذَا قَلَّبَهَا سَاهِياً يَعْبَثُ بِهَا كُتِبَ لَهُ عِشْرُونَ حَسَنَةً(5)؛ شيعة ما از چهار چيز بي‏نياز نمي‏باشد سجّاده‏اي كه در آن نماز بگزارد، انگشتري كه در دست كند، مسواكي كه با آن به نظافت دندانها بپردازد، و تسبيحي كه از تربت امام حسين (ع) ساخته باشد و در آن سي و سه دانه باشد، پس اگر با آن ذكر بگويد براي هر دانه‏اش چهل حسنه نوشته مي‏شود و اگر ذكر نگويد و آن را فقط بگرداند، براي او بيست حسنه نوشته مي‏شود.

يكي ديگر از ويژگي هاي تربت امام حسين(ع) اين است كه خوردن هر خاكي حرام است اما خوردن خاك قبر ايشان براي شفا و به اندازه ضرورت جايز است و خداوند شفا را در تربت آن حضرت قرار داده است. امام صادق در اين زمينه فرمودند: «إِنَّ اللَّهَ عَوَّضَ الْحُسَيْنَ (ع) مِنْ قَتْلِهِ أَنَّ الْإِمَامَةَ مِنْ ذُرِّيَّتِهِ وَ الشِّفَاءَ فِي تُرْبَتِهِ وَ إِجَابَةَ الدُّعَاءِ عِنْدَ قَبْرِهِ وَ لَا تُعَدُّ أَيَّامُ زَائِرِيهِ جَائِياً وَ رَاجِعاً مِنْ عُمُرِهِ»(6)؛ خداوند در ازاي كشته شده امام حسين(ع) به او ويژگي هايي داد: امامان از ذريه او هستند، در تربتش شفا قرار داد، دعا نزد قبرش به اجابت مي رسد و ايام زيارت ايشان جزء عمر انسان حساب نمي شود.

پي نوشت ها:

1. نوري، حسين، مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل، موسسه آل البيت، ج‏4، ص 12.

2. حر عاملي، وسائل‏الشيعة، موسسه آل البيت، ج6، ص456.

3. همان، ج5، ص366.

4. مجلسي، محمد باقر، بحار الأنوار، چاپ بيروت، ج‏82، ص 341.

5. همان، ص340.

6.  وسائل الشيعه، ج14، ص423.

در اين خصوص روايتي هم وجود دارد؟
امام باقر(ع) و صادق(ع): ... بهشت پرطراوت و زيباي خدا را بر چنين انسان با ايمان و شايسته كرداري تضمين مي‏كنيم.

آيا عزاداري هر چند كه از روي ريا باشد پذيرفته است؟ در اين خصوص روايتي هم وجود دارد؟

وَ رُوِّيتُ عَنِ الْأَئِمَّه الصَّادِقِينَ(ع) قَالُوا مَنْ بَكَي أَوْ أَبْكَي غَيْرَهُ وَ لَوْ وَاحِداً ضَمِنَّا لَهُ عَلَي اللَّهِ الْجَنَّه وَ مَنْ لَمْ يَتَأَتَّ لَهُ الْبُكَاءُ فَتَبَاكَي فَلَهُ الْجَنَّه: (1) از امامان نور امام باقر(ع) و صادق(ع) آورده‏اند كه: كسي در سوگ حسين(ع) بگريد و يا ديگري- گر چه يك تن - را با يادآوري مصائب و رنج‏هاي ما در راه خدا بگرياند، ما بهشت پرطراوت و زيباي خدا را بر چنين انسان با ايمان و شايسته كرداري تضمين مي‏كنيم.

و هر آن كس هم كه گريه‏اش نيامد و نتوانست ديگران را بگرياند؛ امّا حالت و هيئت سوگواران را بر خود گيرد و بسان آنان براي حسين(ع) سوگواري نمايد، باز هم بهشت پرطراوت و زيبا بر او زيبنده مي‏شود.

براي عزاي امام حسين(ع) حداقل كاري كه مي توان كرد، تباكي است، يعني خود را به گريه زدن. تباكي مي تواند به قصد ريا و خود نمايي باشد و مي تواند براي خدا باشد، همان طوري كه گريه چنين است. تباكي يك عمل است. ريا و اخلاص مربوط به دل است.

اين عمل بستگي به نيت شخص دارد. اگر بلند گريه كردن به نيت خودنمايي باشد، ريا و گناه است. عمل را باطل مي كند.

گريه در فرهنگ عاشورائيان سلاح هميشه برّاني است كه فرياد اعتراض به ستمگران را دارد. اشك زبان دل است و گريه فرياد عصر مظلوميت، رسالت اشك نيز پاسداري از خون شهيد است. به تعبير حضرت امام خميني "گريه كردن در عزاي امام حسين، زنده نگهداشتن نهضت است. گريه بر مظلوم، فرياد مقابل ظالم است". (2)

ريا در هر عبادتي حرام محسوب ميشود چه در عزاداري امام حسين باشد يا در عبادات ديگر فرقي نمي كند و هيچ روايتي نداريم كه ريا در جائي جايز باشد و آنچه در روايات است عكس اين است و تاكيد مي كند كه ارزش اعمال به نيت و به ميزان اخلاص آن است؛ ولي تظاهر به عزاداري امام حسين(ع) و تعظيم شعائر دين به قصد قربت جايز بلكه مستحب است، مثل اين كه پرداختن صدقه آشكار قربه الي الله براي تشويق ديگران همان طور كه در قرآن آمده، مستحب است. (3)

پس اگر در شام دادن قصدش فقط مردم باشد هيچ بهره اي نمي برد. اما اگر قصدش لله باشد؛اما اين كار را علني و به منظور تشويق ديگران انجام دهد ثواب مي برد.

پي نوشت:

1. مثير الأحزان‏، ابن نما حلي‏، ناشر مدرسه امام مهدي‏، چاپ قم‏، سال 1406 ق‏، نوبت سوم‏ ص 14؛ اللهوف علي قتلي الطفوف‏، سيد ابن طاوس‏، ناشر جهان‏، مكان چاپ تهران‏، سال 1348 ش‏، نوبت چاپ اول‏، ص 11.

2. صحيفه نور، امام خميني، ج 8، ص 70.

3. شيرازي، ناصر مكارم، استفتاءات جديد(مكارم)، انتشارات مدرسه امام علي بن ابي طالب(ع)، قم، دوم، 1427 هق، ج، ص 503.

صفحه‌ها