حديث

لطفا طریفه ختم یس را توضیح دهید

پرسشگر گرامي با سلام و سپاس از ارتباطتان با اين مرکز
طريقه ختم کردن سوره يس را در کتاب هاي معتبر دعا نيافتيم اما سوره " يس" به گواهى احاديث متعددى كه در اين زمينه وارد شده، يكى از مهم ترين سوره‏هاى قرآنى است، به طور ي كه به عنوان" قلب قرآن" ناميده شده است.
در حديثى از پيامبر اسلام مى‏خوانيم:
ان لكل شى‏ء قلبا و قلب القرآن يس؛
" هر چيز قلبى دارد و قلب قرآن يس است. (1)
احاديث در فضيلت آن فروان است که به دو حديث بسنده مي کنيم . امام صادق (ع) در ذيل آن مى‏فرمايد:
فمن قرء يس فى نهاره قبل ان يمسى كان فى نهاره من المحفوظين و المرزوقين حتى يمسى، و من قرأها فى ليله قبل ان ينام و كل به الف ملك يحفظونه من كل شيطان رجيم و من كل آفة:
" هر كس آن را در روز پيش از آن كه غروب شود بخواند، در تمام طول روز محفوظ و پر روزى خواهد بود، هر كس‏ آن را در شب پيش از خفتن بخواند، خداوند هزار فرشته را بر او مامور مى‏كند كه او را از هر شيطان رجيم و هر آفتى حفظ كنند ..." به دنبال آن فضائل مهم ديگرى نيز بيان مى‏فرمايد .
باز در حديثى از پيامبر مى‏خوانيم:

" سوره يس در تورات به عنوان" عموميت آفرين" ناميده شده، سؤال شد: از چه رو به آن عموميت آفرين گفته مى‏شود؟ فرمود: به خاطر اينكه كسى كه همدم و همنشين اين سوره باشد، او را مشمول تمام خير دنيا و آخرت مى‏كند ..." (2)
پي نوشت ها :
1. مجمع البيان" آغاز سوره يس.(1)" مجمع البيان" آغاز سوره يس.
2. تفسير نمونه، ج ‏18، ص: 311.

بعضی افراد این زیارت را قبول ندارند و اعتقاد دارند که این مربوط به دوره ی صفوی و جعلی است؟

پاسخ:
مي‏ توان گفت اين زيارت شريفه از دو يا سه نفر از معصومين (علیهم السلام) نقل شده، يکي از علماي بزرگ شيعه به نام شيخ طوسي، با سه سند اين زيارت شريفه را نقل کرده است.
1. عقبة ابن خالد از امام باقر(عليه‏ السلام).
2. صفوان بن مهران از امام صادق‏ (عليه‏ السلام) از پدرانش از پيامبر و جبرئيل و سرانجام از خدا.
3. علقمه بن محمد حضرمي از امام باقر(عليه‏ السلام).
علامه مجلسي در کتاب بحارالانوار اين زيارت را از امام باقرنقل کرده است که ‌حضرت فرمود:
"هركسي ‌ روز عاشورا حسين‌(علیه السلام) را زيارت و براي مصيبت‌ او گريه‌ كند، روز قيامت‌ با دو ميليون‌حج ‌و عمره مقبول ‌به ‌ملاقات ‌رحمت‌ خدا نايل مي شود پرسيدند: كساني كه ‌در آن روز در كربلا نباشند، چكار كنند؟ حضرت فرمود:
"به صحرا يا به ‌پشت ‌بام ‌روند، با دست اشاره‌ به كربلا كنند، بر قاتلان ‌آن حضرت‌ لعن‌ و نفرين‌ كنند، دو ركعت‌ نماز بخوانند، بر حسين ‌ندبه‌ و گريه ‌كنند، به‌ ديگران‌ كه ‌در خانه‌ هستند، امر كنند كه ‌براي حسين ‌گريه ‌كنند، اظهار جزع‌ و مصيبت‌ براي‌ مصيبت ‌حسين‌ كنند، اگر چنين ‌كنند، آن‌همه‌ ثواب ‌در نامه اعمالشان ثبت‌ و ضبط ‌مي‌شود".(1)
در کتاب هاي ديگر نقل شده چون تعليم و دستور اين زيارت در روز عاشورا توسط حضرت صادق بوده،(2) اين زيارت امروزه به زيارت عاشورا شهرت يافته، خواندن آن در همه اوقات و هر روز داراي فوائد و بركات زيادي است. اين زيارت تجديد عهد همه روزه پيروان حسين بن علي‏ (عليهما‏ السلام) با مولاي خويش است كه همراه با تولّي و تبري است. خط فكري زائر را در برابر دوستان و دشمنان اسلام و اهل بيت‏ (عليهم‏ السلام) ترسيم مي‏ كند. اعلام همبستگي با موافقان راه حسين‏ (عليه‏ السلام) و اعلان جنگ و مبارزه با دشمنان حق است تا عشق در وي به جهاد بيروني بينجامد.(3)
براي اطلاع بيشتر مي‌توانيد به مقدمه زيارت عاشورا در کتاب مفاتيح الجنان مرحوم شيخ عباسي قمي مراجعه نماييد.

پي‌نوشت‌ها:
1.بحار الانوار، ج 98 ص، ‌290.
2. مفاتيح الجنان، ص 832.
3. جواد محدثي، فرهنگ عاشورا، ص 207.

با سلام و با تشکر از توجه شما در پاسخ دهی چند روز پیش این سوال را پرسیدم که جواب دادید نابودی اسرائیل و یهود بدون شک این واقعه مهم است اما منظور حادثه ی بسیار مهمی قبل از این امر است که بدون شک منشا تمام تحولات در منطقه و دنیا خواهد بود آیا به جز حوادث مربوط به ظهور منجی(عج) حادثه مهم دیگری نیز وجود دارد که به آن پرداخته نشده باشد؟ دوباره از توجه ویژه شما تشکر میکنم

پرسشگر گرامي با سلام و سپاس از ارتباطتان با اين مرکز
برخي از دانشمندان، يکي از علايم ظهور حضرت مهدي‏ عليه السلام را وقوع معرکه جنگي در منطقه ‏اي به نام هرمجدّون و به تعبير روايات قرقيسيا مي‏دانند. اين قضيه حتّي در کتب اهل کتاب نيز به آن اشاره شده است. (1).
اهل کتاب از يهود و نصارا اين معرکه جنگي را بس عظيم و خطرناک مي‏دانند که در پايان تاريخ بشر اتفاق خواهد افتاد.
«هرمجدون» کلمه ‏اي است مشتق از «هَرْ» به معناي کوه، و «مجدّو» که اسم وادي يا کوه کوچکي در شمال فلسطين است. اهل کتاب را گمان بر اين است که مساحت معرکه اين جنگ از منطقه «مجدّو» در شمال فلسطين تا «ايدوم» در جنوب امتداد دارد که حدود دويست ميل است. (2).
آنان معتقدند که در اين جنگ لشکري با حدود 400 مليون نفر شرکت خواهند داشت. (3) لشکري که از عراق، ايران، ليبي، سودان و قفقاز در جنوب روسيه تشکيل شده است. (4).
دکتر عبدالکريم زبيدي مي‏گويد: «... اين حادثه همان حادثه بزرگي است که قبل از ظهور امام مهدي‏ عليه السلام تحقق خواهد يافت، و در روايات از آن به معرکه «قرقيسيا» ياد شده است. در آن واقعه ميليون‏ها لشکر از آمريکا، اروپا، روسيه، ترکيه، مصر و دولت‏هاي مغرب عربي، و لشکرياني از شهرهاي شام يعني سوريه، اردن، لبنان، فلسطين و اسرائيل شرکت خواهند داشت. همگي در منطقه ‏اي به نام قرقيسيا از بلاد شام با هم مواجهه خواهند داشت، و سفياني در اين هنگام خروج خواهد کرد...». (5).
کليني به سند خود از امام باقرعليه السلام نقل کرده که به ميسّر فرمود: اي ميسّر! چه مقدار بين شما و قرقيسيا فاصله است؟ عرض کرد: نزديک شاطئ الفرات است. حضرت فرمود: أما أنّه سيکون بها وقعة لم يکن مثلها منذ خلق اللَّه تبارک و تعالي السموات و الأرض و لا يکون مثلها ما دامت السموات والارض. مأدبة للطير تشبع منها سباع الأرض و طيور السمآء... ؛ (6) آگاه باش که در آن مکان واقعه‏ اي اتفاق خواهد افتاد که نظير آن از زمان خلقت آسمان‏ها و زمين از جانب خداوند اتفاق نيفتاده است و نخواهد افتاد. آن جا محلّ پذيرايي پرندگان خواهد بود. درندگان زمين و پرندگان آسمان از آن سير خواهند شد.
از مجموعه روايات در اين باب به خوبي استفاده مي‏شود که در اين جنگ فرمانده عملياتي اين جنگ از جانب دشمنان اسلام، شخصي به نام سفياني است. او کسي است که به کمک مراکز جاسوسي يهود و آمريکا در ميان مردم تفرقه انداخته ، مردم را بر ضدّ شيعيان اهل بيت تحريک خواهد کرد، نيز بعد از پناه بردن امام زمان‏ عليه السلام به کعبه با عده‏ اي از ياران خود درصدد مقابله با حضرت برآمده که خود او با لشکريانش درمنطقه ‏اي به نام بيدا به زمين فرو خواهند رفت.
در همين جنگ است که بنيه يهود از هم پاشيده شده و بسياري از آن ها نابود خواهند شد.
بخاري از رسول خدا نقل کرده : «قيامت برپا نمي‏شود تا آن که با يهود بجنگيد، در آن هنگام به حدّي از آنان کشته خواهد شد که حتّي سنگي که يک يهودي در آن پناه گرفته مي‏گويد: اي مسلمان! اين يهودي است که در کنار من پناه گرفته، او را به قتل برسان». (7).
براي آگاهي بيش تر به کتاب (موعود شناسي وپاسخ به شبهات ) از علي اصغر رضواني ، مراجعه نمائيد .
پینوشتها:
1. رؤياي يوحنّا، 16-13/16؛ سفر زکريا، 5-1/14؛ کتاب مقدس، ص 843.
2. شبکه معلومات، ص 4.
3. همان، ص 2.
4. مجله الفکر الجديد، شماره 15و16.
5. همان.
6. کافي، ج 8، ص 245، ح 451.
7. صحيح بخاري، ج 3، ص 232.

اینکه می گویند پیامبر فرموده به سادات اگر خوب هستند بخاطر خودشان و اگر بد هستند بخاطر من احترام بگذارید حقیقت دارد؟منبع و مرجع را معرفی کنید

با سلام و تشكر به خاطر ارتباطتان با اين مركز
از رسول خدا روايت شده:
أَنَا لَهُمْ شَفِيعٌ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَ لَوْ جَاءُوا بِذُنُوبِ أَهْلِ الدُّنْيَا الْمُكْرِمُ لِذُرِّيَّتِي وَ الْقَاضِي لَهُمْ حَوَائِجَهُمْ وَ السَّاعِي لَهُمْ عِنْدَ اضْطِرَارِهِمْ وَ الْمُحِبُّ لَهُمْ بِقَلْبِهِ وَ لِسَانِهِ‏
وَ قَالَ أَكْرِمُوا أَوْلَادِي وَ حَسِّنُوا آدَابِي‏ أَوْلَادِي الصَّالِحُونَ لِلَّهِ وَ الطَّالِحُونَ لِي‏؛
کساني که به ذريه من احترام کنند ، آنان را گرامي بدارند ، حوائج شان را برآورده سازند ، در گرفتاري ها براي رفع گرفتاري آنان بکوشند ، به قلب و زبان دوستدار آنان باشند. اگر آنان با گناه برابر با گناه اهل دنيا در محشر حاضر شوند، من شفيع شان خواهم بود
و فرمود: فرزندان مرا گرامي بداريد ، خوبان شان را براي خدا و بدان شان را به خاطر من .آداب مرا به نيکي حفظ کنيد.(1)
پي نوشت:
1. جامع الأخبار،140 تاج الدين شعيري، انتشارات رضي.

باسمه تعالی با سلام وارزوی سلامتی و موفقیت سوالی از محضرشما دارم درکتاب معراج السعاده مرحوم نراقی به مطلبی برخوردم که امید است راهنمایی ام بفرمایید . درباب مفاسد پیروی از شهوت امده است : " ..... چنان آتش شوق و محبت خدا در کانون سینه همایونش افروخته بود که اگر گاهگاهی آبی بر آن نریختی دل او آتش گرفتی و از آنجا سرایت به جسم مبارکش کردی واجزای وجود مسعودش را از هم پاشیدی و.. ..... به این جهت آن جناب زنان متعدده خواستند و نفس مقدس خود را به ایشان مشغول ساختند که فی الجمله التفاتی به دنیا از برای او همیشه باشد و از کثرت استغراق در لجه بحر شوق الهی منجر به مفارقت روح مقدسش نگردد و به این جهت بود که هرگاه کثرت استغراق او را فراگرفتی و از باده انس سرشار گشتی دست مبارک بر ران عایشه می زد و می فرمود : ( کلمینی یا حمیرا اشغلینی یا حمیرا) یعنی ای حمیرا با من سخن گوی و مرا مشغول دنیا کن و........ حال با توجه به آنچه مذکورشد ،آیا این مطالب درست است و در صورت درست بودن آیا نعوذبالله پیامبر شهوتران معرفی نشده اند !؟ واگر افرادی فقط این قسمت مطلب را گرفته ودایم به آن تاکید دارند چه جوابی بدهیم ؟ با تشکر

با سلام و تشکر به خاطر ارتباط تان با اين مرکز .
اساسا اين جمله نقل شده در معراج السعاده نراقي از کتاب احياء العلوم ابو حامد غزالي سني گرفته شده است. پيش از غزالي چنين حديثي در هيچ يک از منابع حديثي سني و شيعي نقل نشده است.
علامه الفتني سني متوفاي 986 نويسد: اين مطلبي را که غزالي نقل کرده هيچ اصل و ريشه‌اي ندارد. (1)
علامه زين ابوالفضل عبدالرحيم بن الحسين العرفي متوفاي 806 در کتاب «تخريج ما في الاحياء من الاخبار» مي‌نويسد: براي اين حديثي را که ابوحامد غزالي به پيامبر اکرم (ص) نسبت داده من هر چه در منابع حديثي گشتم، اصل و اساسي براي آن پيدا نکردم. (2)
علامه سيد مرتضي عسکري از علماي شيعه معاصر نيز مي‌گويد: من اين حديثي را که برخي از عرفا از ابوحامد غزالي نقل کرده‌اند بعد به توجيه عارفانه آن پرداخته اند ، خيلي تفحص کردم اما سند و ريشه‌اي براي آن نيافتم. چون اصل و اساس نداشته تا من آن را پيدا کنم. زيرا پيامبر اکرم (ص) چنين حرفي را نزده است. اين مطلب از جعليات و ساخته هاي شخص غزالي است. او اين حديث را جعل کرده ، بعد به دروغ و افتراء آن را به پيامبر نسبت داده است. اين اولين يا آخرين افتراء غزالي نيست بلکه او به خيال خودش با قصد تقرب به خدا و جهت تربيت و تهذيب نفس اهل سلوک از اين جعليات و افترائات زياد دارد.
علامه عسکري سپس مي‌نويسد: و نحن لا نشک ان الغزالي کتب ما کتب في الاحياء من کل کتب و افتراء و تدليس احتسابا للخير و بقصد التقرب الي الله في تربيته السالکين اليه (3)
يعني ما شک و ترديد نداريم که غزالي در کتاب احياء العلوم خود، از هر کتابي مطلبي ديده آن را نوشته است بدون آن که به راست و دروغ بودن آن کاري داشته باشد. بلکه در اين کتاب مطالب افتراء آميز و غير واقعي و بي‌اصل و ريشه آورده است. تا بتواند از طريق باطل و اين مطالب دروغين کساني را که قصد سير و سلوک الي الله را دارند، هدايت نمايد. او اين عمل را خير و پسنديده مي داند و عامل نزديکي و تقرب به سوي خدا مي‌پندارد .
در حالي که از نظر شيعه و ائمه طاهرين عليهم السلام عملي ارزشمند است که هم هدف فاعلي آن نزديکي به خدا باشد (حُسن فاعلي) و هم راه و عمل بر اساس دستور خدا و رسول باشد (حُسن فعلي) هيچ گاه از راه باطل و دروغ و افتراء نمي‌توان ديگران را به سوي حق و راستگويي و صداقت هدايت کرد.
پي‌نوشت‌ها:
1.الفتني السني، تذکره الموضوعات، ص 196.
2.علامه سيد مرتضي عسگري، احاديث ام المومنين عايشه، ج 2 ص 25.
3.همان، ص 26.

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

ایا دعایی هست که با خواندنش میل جنسی کم شود

با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما در اين ماه عزيز؛ و تشكر به خاطر ارتباطتان با اين مركز؛
دعايي براي کم شدن ميل جنسي وجود ندارد. مهم ترين راه براي كنترل شهوت ، ارضاي غريزه جنسي از راه ازدواج است.
پيامبر اسلام فرمود: « اي جوانان، هر يك از شما كه قدرت ازدواج دارد، حتماً اقدام كند، زيرا بهترين وسيله است كه چشم را از نگاه هاي آلوده و عورت را از بي عفتي محافظت مي كند».(1)
فراهم شدن زمينه ازدواج تا حد زيادي بستگي به خود شخص دارد. ايجاد آمادگي فكري، رواني و اقتصادي چيزي است كه بايد خود شخص فراهم كند و به نظر ما‌ آمادگي فكري و رواني مهم تر از آمادگي اقتصادي است، اگر چه متأسفانه در جامعه ما خلاف آن تلقين و تبليغ مي شود.
يك جوان با در نظر گرفتن شرايط و با فهميدن اين مسئله كه با ازدواج چه چيزهايي به دست خواهد آورد و علاوه بر نيازهاي طبيعي، بر ارتقاي سطح ايماني و اخلاقي و معنوي خود نيز افزوده و ثواب و پاداش بسيار نيز دارد، طبعاً بسياري از سختي هاي موجود و محتمل را مي تواند تحمل نموده و بر خود آسان كند.
دست يافتن به هر چيز ارزشمندي داراي هزينه خواهد بود و هيچ چيز ارزشمندي بدون سختي به دست نخواهد آمد.
در عين حال قرآن مجيد راه مقابله با طغيان غريزه جنسي را در صورت فراهم نبودن زمينه ازدواج، عفت و يا خويشتن داري در امور جنسي مي داند و مي فرمايد: «آن ها كه وسيله ازدواج ندارند، بايد عفت پيشه كنند تا خداوند آنان را به فضلش بي نياز كند».(2)
البته اين امر، نياز به تلاش بسيار دارد كه در روايات به عنوان جهاد اكبر مطرح شده است.
در چنين مواردي بايدبه جاي اشتغال و تمركز فكري بر موضوع ازدواج و نيازهاي جنسي، به برنامه ريزي تمام وقت و اشتغال به امور ضروري زندگي و... بپردازيد.
براي كنترل بر غريزه جنسي در دوران مجردي به نكات ذيل توجه فرماييد:
1ـ راندن افكار وسوسه انگيز:
مشكل ترين مرحله رويارويي با انحراف جنسي، سالم سازي انديشه و پرهيز از افكار شهوي است. امام علي(ع) مي فرمايد: «كسي كه در باره گناه بسيار بينديشد، سرانجام به آن كشيده خواهد شد».(3)
2ـ پر كردن اوقات فراغت با مطالعه، تفريح، مسافرت و غيره.
3ـ كنترل چشم:
نگاه راهبر دل و دام شيطان و بذر شهوت است. براي مهار غريزه جنسي بايد از ديدن آن چه كه ميل جنسي را تحريك مي كند خودداري كرد. امام علي(ع) مي فرمايد: «بهترين عامل رو گرداني از شهوات، فروبستن چشم ها است».(4)
4ـ عدم آميختگي زن و مرد:
همنشيني زن و مرد و همسخن شدن و خلوت كردن با يكديگر زمينه لغزش را فراهم مي كند.
5ـ كم خوري:
يكي ديگر از راه هاي كنترل غريزه جنسي، دوري از پرخوري است. از اين رو در روايات اسلامي از روزه داري به عنوان عامل تعديل غريزه جنسي ياد شده است.
پيامبر اكرم(ص) مي فرمايد: «اي جوانان، هر يك از شما قدرت ازدواج دارد، ازدواج كند .اگر قدرت ندارد ،روزه بگيرد، زيرا روزه گرفتن براي كنترل شهوت مفيد است».(5)
6ـ يكي از راه هاي آرام كردن طوفان غريزه جنسي در انسان، ورزش و فعاليت بدني است، زيرا ورزش مقدار فراواني از انرژي هاي بدني و فكري انسان را به خود اختصاص مي دهد و از مسايل ديگر كم مي كند.
7ـ آخرت گرايي:
توجه به پاداش اخروي درباره كساني كه دامن خود را از گناه پاك داشته اند. امام علي(ع) مي فرمايد: «كسي كه به بهشت علاقه دارد، خواهش هاي نفس و شهوات را فراموش كند».(6)

پي نوشت ها:
1. مكارم الاخلاق، ص 100.
2. نور (24) آيه 33.
3. غررالحكم، ج 5، ص 321.
4. همان، ج 6، ص 164.
5. بحارالانوار، ج 100، ص 220.
6. نهج البلاغه، قصار 30.

ایا روز هایی که شب ان روزها قدر بوده همانند شب قدر است ؟

با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما در اين ماه عزيز؛ و تشكر به خاطر ارتباطتان با اين مركز؛
بله روزهاي قدر هم در فضيلت مانند شب هاي قدر مي باشد .(1)
پي نوشت :
1. مفاتيح الجنان ، اعمال شب هاي قدر.

به نام خدا با سلام و ضمن قبولي طاعات و عبادات شما يكي از شبكه هاي وهابي شبهاتي در مورد زيازت جامعه‏ در زيارت جامعه كبيره از قول امام هادي ع مي خوانيم: <وَ اِيابُ الْخَلْقِ اِلَيْكُمْ، وَحِسابُهُمْ عَلَيْكُمْ، وَفَصْلُ الْخِطابِ عِنْدَكُمْ،> اما در سوره مباركه غاشيه در آيات 25 و 26 مي خوانيم: إِنَّ إِلَيْنا إِيابَهُمْ (25) ثُمَّ إِنَّ عَلَيْنا حِسابَهُمْ (26) كه با توجه به آيات قبلي ضمير "نا" به خداوند متعال بر مي گردد اما در حديثي در جلد 7 صفحه 263 كتاب بحار النوار حديث 19 از قول امام صادق ع مي خوانيم: 19- ما، [الأمالي للشيخ الطوسي‏] أَبُو الْقَاسِمِ بْنُ شِبْلِ بْنِ أَسَدٍ عَنْ ظَفْرِ بْنِ حُمْدُونٍ عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ إِسْحَاقَ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ أَحْمَدَ التَّمِيمِيِّ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ إِذَا كَانَ يَوْمُ الْقِيَامَةِ وَكَلَنَا اللَّهُ بِحِسَابِ شِيعَتِنَا فَمَا كَانَ لِلَّهِ سَأَلْنَا اللَّهَ أَنْ يَهَبَهُ لَنَا فَهُوَ لَهُمْ وَ مَا كَانَ لَنَا فَهُوَ لَهُمْ ثُمَّ قَرَأَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع إِنَّ إِلَيْنا إِيابَهُمْ ثُمَّ إِنَّ عَلَيْنا حِسابَهُم‏ لطفا جواب اين شبه را با برهان قوي و مجادله احسن(مناظره از طريق خود قرآن و كتب خودشان ) بدهيد با تشكر

با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما در اين ماه عزيز؛ و تشكر به خاطر ارتباطتان با اين مركز؛
وهابيون متاسفانه چشم و گوش بر حقايق بسته و بر دل هاي خود قفل زده اند.
امامان و اهل بيت رسول خدا انسان هايي هستند. که بر صراط بندگي خدا پاي فشرده ، خدا آنان را پاک کرده ، براي خود برگزيده و واسطه بين خود و خلق قرار داده است. اين انسان هاي برگزيده از منيت به طور صد در صد خارج شده ، محو در اراده خدا گشته اند . جز آنچه خدا بخواهد، نمي خواهند و جز آنچه او امر کند، انجام نمي دهند.
آيا خدا نمي تواند بندگاني را در دنيا واسطه فيض و هدايت و در آخرت واسطه در حساب و رسيدگي به خلايق قرار دهد؟ مگر ملائکه موکل اعمال و ميزان و صراط و ...در قيامت در حساب و کتاب بندگان به امر خدا دخالت ندارند؟ آيا اين با توحيد منافات دارد؟ آيا جز اين است که اصناف ملائکه موکل بر مواقف قيامت همگي محو در اراده خدا و مجري فرمان اويند؟ آيا اشکالي دارد که انسان هايي که در عبوديت و بندگي بر ملائکه پيشي گرفته اند و ملک وار محو در اراده و خواست خدا شده اند، در حساب و کتاب بندگان به امر خدا دخالت کنند؟
اگر اين دخالت ها در عرض دخالت خدا و بدون اذن خدا بود، پذيرفتني نبود، زيرا در قيامت جز خدا حاکم نيست . همه مطيع فرمان و امر اويند . فقط اوست که حکمراني مي کند اما اگر کساني به درجه مظهريت رسيدند و عيسي وار در دنيا خلق کننده و ميراننده و زنده کننده به امر خدا شدند (1)، اينان مي توانند در آخرت هم به امر خدا حکومت داشته باشند و به حساب خلايق برسند و پاداش دهند و کيفر نمايند و چشم بپوشند .
خداوند در باره "رجال اعراف" در قيامت مي فرمايد:
وَ عَلَى الْأَعْرافِ رِجالٌ يَعْرِفُونَ كُلاًّ بِسيماهُمْ وَ نادَوْا أَصْحابَ الْجَنَّةِ أَنْ سَلامٌ عَلَيْكُمْ لَمْ يَدْخُلُوها وَ هُمْ يَطْمَعُونَ وَ إِذا صُرِفَتْ أَبْصارُهُمْ تِلْقاءَ أَصْحابِ النَّارِ قالُوا رَبَّنا لا تَجْعَلْنا مَعَ الْقَوْمِ الظَّالِمينَ وَ نادى‏ أَصْحابُ الْأَعْرافِ رِجالاً يَعْرِفُونَهُمْ بِسيماهُمْ قالُوا ما أَغْنى‏ عَنْكُمْ جَمْعُكُمْ وَ ما كُنْتُمْ تَسْتَكْبِرُونَ أَ هؤُلاءِ الَّذينَ أَقْسَمْتُمْ لا يَنالُهُمُ اللَّهُ بِرَحْمَةٍ ادْخُلُوا الْجَنَّةَ لا خَوْفٌ عَلَيْكُمْ وَ لا أَنْتُمْ تَحْزَنُونَ؛ (2)
در ميان آن دو [بهشتيان و دوزخيان‏]، حجابى است و بر «اعراف» مردانى هستند كه هر يك از آن دو(خوبان و بدان) را از چهره‏شان مى‏شناسند و به بهشتيان صدا مى‏زنند كه: «درود بر شما باد!». بهشتيان هنوز داخل بهشت نشده اند ،در حالى كه اميد آن را دارند. هنگامى كه چشم شان به دوزخيان مى‏افتد مى‏گويند: «پروردگارا! ما را با گروه ستمگران قرار مده!» و اصحاب اعراف، مردانى (از دوزخيان را) كه از سيماي شان آن ها را مى‏شناسند، صدا مى‏زنند و مى‏گويند: « (ديديد كه) گردآورى شما (از مال و ثروت و فرزند) و تكبّرهاى شما، به حال تان سودى نداد!» آيا اين ها [اين واماندگان بر اعراف‏] همانان نيستند كه سوگند ياد كرديد. رحمت خدا هرگز شامل حال شان نخواهد شد؟! (ولى خداوند به خاطر ايمان و بعضى اعمال خيرشان، آن ها را بخشيد؛ بعد به بهشتيان گويند:) داخل بهشت شويد، كه نه ترسى داريد و نه غمناك مى‏شويد!
در اين آيات دقت کنيد، مگر غير از اين است که رجال اعراف آزادند که حرف بزنند و ستمگران را محاکمه و توبيخ کنند. و به مؤمنان امر ورود به بهشت بنمايند؟
در آيات قرآن دقت کنيد ببينيد چگونه رسول خدا در خدا محو شده ، رنگ خدايي گرفته به طوري که خدا همچنان که بندگان را به محبت و اطاعت محض از خودش دعوت مي کند، به محبت و اطاعت محض از رسولش هم دعوت مي کند:
وَ مَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ يُدْخِلْهُ جَنَّاتٍ تَجْري مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ(3)
وَ مَنْ يَعْصِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ يَتَعَدَّ حُدُودَهُ يُدْخِلْهُ ناراً خالِداً فيها(4)
إِنَّما جَزاءُ الَّذينَ يُحارِبُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ يَسْعَوْنَ فِي الْأَرْضِ فَساداً أَنْ يُقَتَّلُوا أَوْ يُصَلَّبُوا أَوْ تُقَطَّعَ أَيْديهِمْ وَ أَرْجُلُهُمْ مِنْ خِلافٍ أَوْ يُنْفَوْا مِنَ الْأَرْض‏(5)
وَ مَنْ يَتَوَلَّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ الَّذينَ آمَنُوا فَإِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْغالِبُون‏(6)
در اين آيات بين خدا و رسول هيچ فرقي قرار نداده زيرا رسول خدا بنده برگزيده خدا و خليفه اوست.
آيا اين که خدا افرادي را در قيامت حاکم قرار دهد، با حکومت مطلقه خدا منافات دارد.
اگر بخواهي در مقابل حق تسليم باشي، حق روشن است و اگر عناد داشته باشي با درياي بينات هم در تاريکي خواهي ماند و هدايت نخواهي يافت.
اما اين ها با آيه 25 و 26 غاشيه نه تنها منافات ندارد ، بلکه در همان راستا است. در آن آيات اياب و بازگشت و حساب خلايق به سوي خدا و کارگزاران خدايي اعلام شده ،به همين جهت از ضمير متکلم مع الغير (ما) استفاده کرده ، ما هم گفتيم که رسول خدا و امامان به عنوان کارگزاران خدا و خليفه هاي او و مظاهر حق، محل رجوع خلايق و رسيدگي کننده به حساب آن ها هستند، نه اين که آنان در عرض خدا و رقيب خدا باشند که حاکم يگانه و قهار (شريک ناپذير) قيامت فقط خداست و رسول الله و امامان کارگزاران و مظاهر او در رسيدگي به حساب خلايقند.

پي نوشت ها:
1. (آل عمران، (3)آيه 49)أَنِّي أَخْلُقُ لَكُمْ مِنَ الطِّينِ كَهَيْئَةِ الطَّيْرِ فَأَنْفُخُ فيهِ فَيَكُونُ طَيْراً بِإِذْنِ اللَّهِ وَ أُبْرِئُ الْأَكْمَهَ وَ الْأَبْرَصَ وَ أُحْيِ الْمَوْتى‏ بِإِذْنِ اللَّهِ وَ أُنَبِّئُكُمْ بِما تَأْكُلُونَ وَ ما تَدَّخِرُونَ في‏ بُيُوتِكُمْ
نشانه‏ اى از طرف پروردگار شما، براي تان آورده‏ام . از گِل، چيزى به شكل پرنده مى‏ سازم. سپس در آن مى‏دمم و به فرمان خدا، پرنده ‏اى مى‏ گردد. به اذن خدا، كورِ مادرزاد و مبتلايان به برص [پيسى‏] را بهبودى مى ‏بخشم . مردگان را به اذن خدا زنده مى‏ كنم . از آنچه مى‏خوريد، و در خانه‏ هاى خود ذخيره مى‏ كنيد، به شما خبر مى‏ دهم .
2. اعراف(7)آيه46-49.
3.نساء(4)آيه13.
4. همان،آيه14.
5. مائده(5)آيه33.
6.همان،آيه56.
7.انفال(8)آيه1.
8. همان،آيه13.

آیا این حکایت در بحارالنوار آمده و سندیت دارد؟ علی علیه السلام در غزوه صفین ، قصد عبور از نهر فرات را داشت ولی معبرش معلوم نبود . به نصیر بن هلال فرمود برود کنار فرات ، واز طرف من ماهیی به نام کرکره را صدا کن ، و از او محل عبور را بپرس . نصیر اطاعت نمود و بر کنار فرات آمد و فریاد برآورد که یا کرکره ، بالفورهفتاد هزار ماهی سر از آب بیرون آوردند ، لبیک لبیک ، چه می گویی ؟ نصیر جواب داد ، مولایم معبر فرات را می خواهد ، هفتاد هزار ماهی آواز برآوردند که ما همه کرکره نام داریم ، بگو این شرف در حق کدامیک مرحمت شده است تا اطاعت کنیم . نصیر برگشت و ماجرا را به عرض مولایش علی رسانید . فرمود ، برو کرکرة بن صرصره را بخوان . برگشت و ندا داد . این بار شصت هزار ماهی سر برآوردند که ما کرکرة بن صرصره هستیم ، این عنایت در حق کدام شده است ؟ نصیر برگشت و پرسید . فرمودند ، برو کرکرة بن صرصرة بن غرغره را بخوان . نصیر بازگشت و چنین کرد . این بار پنجاه هزار ماهی و ماجرای پیشین تکرار شد . برگشت و مولا گفت : برو کرکرة بن صرصرة بن غرغرة بن دردرة را بخوان . تا اینکه در دفعه هشتم که فریاد برآورد ، ای کرکرة بن صرصرة بن غرغرة بن دردرة بن جرجرة بن عرعرة بن مرمرة بن فرفرة ! آن وقت ماهی بسیار بزرگی سر از آب برآورد و قاه قاه خندید که ای نصیر ، به درستی که علی ابن ابیطالب با تو مزاح فرموده است ، زیرا او خودش همه راه های دریا و معبر ها و دجله ها را از ماهیان بهتر میداند ، ولی اینک به او بگو که معبر فرات آنجا است . نصیر برگشت و صورت حال را عرض کرد . حضرت فرمودند ، آری من به همه راه های آسمانها و زمین آگاهم . پس نصیر صیحه زده غش کرد . و چون به هوش آمد فریاد برآورد ، شهادت میدهم که تو همان خدای واحد قهاری . و آنگاه حضرت فرمود . چون نصیر کافر به خدا شده ، قتلش واجب است . آنگاه شمشیر از غلاف کشید و گردنش را بزد .

با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما در اين ماه عزيز؛ و تشكر به خاطر ارتباطتان با اين مركز؛
اين روايت را نيافتيم. اين روايت (اگر وجود داشته باشد) و امثال آن سند محکم و متقني ندارند. و در متن آن ها هم اضطراب و غلو به چشم مي خورد مثل اين که فردي به شهري وارد شود و بپرسد احمد نام ها بيايند و هفتاد هزار نفر خود را معرفي کنند. و بعد بگويد احمد بن حسن ها بيايند و شصت هزار خود را معرفي کنند وبعد بگويد. احمد بن حسن هايي که نام مادرشان فاطمه است بيايند و پنجاه هزار نفر بيايند و ....
کرکره، صرصره، غرغره و... اين هم وزني ها و اين نظم در گم و...نشان از متين نبودن اين نقل دارد، ولي کلا در مورد معجزات و کرامات امامان بايد عرض کنيم :
چون امامت شاني خدايي است و امام مانند رسول، برگزيده خدا براي بيان دين و هدايت مردم و الگوي عملي آنان است، بايد راهي براي شناختن او وجود داشته باشد . همچنان که معجزه و انجام کار خارق العاده به اذن خدا آيت و نشانه اي بر رسالت است، انجام چنين کارهايي که از عهده ديگران خارج است ،از جانب مدعي امامت ، نشانه امامت اوست.
البته از جانب پيامبر و امام براي تقويت اعتقاد مؤمنان هم گاهي کارهاي خارق عادت سر مي زد. و قرآن و سنت از چنين کارهايي نمونه هاي بسيار سراغ مي دهد .
در زندگي امام علي (ع) از اين کرامات به وفور مي يابيم که در تاريخ با سند هاي معتبر ثبت شده است. متاسفانه اهل غلو که دشمن ناآگاه مي باشند، در بعضي از اين نقل ها دست برده و پيرايه ها بر آن ها بسته يا کراماتي جعل کرده اند.
آنچه مهم است اين که امامان بندگان برگزيده خدا و مجراي اراده او بودند . به امر و اذن ايشان مي توانستند در جهان تصرف کنند . کارهاي خارق عادت انجام دهند. اين مطلب قطعي و اثبات شده و مستند به برهان است اما در مورد تک تک کراماتي که نقل شده ، نمي توان ادعا کرد که نقل مطابق واقع بوده و در آن دست نبرده و کم و زياد نکرده باشند.

صفحه‌ها