حديث

آیا به غیر از حضرت مهدی (عجل الله فرجه) و عیسی (علیه السلام)، امامان و پیامبران دیگری هم ظهور می کنند؟ بعد از امام زمان چه کسی امامت را به عهده خواهد گرفت؟ آیا روایتی وجود دارد؟

پاسخ:
حضرت مهدی (عجل الله فرجه) آخرین حلقه امامت و خاتم ائمه است. بعد از ظهور حضرتش، دوره امامت اولیاي خدا به پایان خواهد رسید. نشانه های رستاخیز آشکار و گسیل بشر به سوی معاد و برپایی قیامت آغاز خواهد شد.
در کتاب های حدیثی بیان شده است بعد از ظهور و پایان یافتن دوره حکومت امام زمان آثار و علایم قیامت آشکار خواهد شد، به گونه ای که هیچ گونه فرصتی برای برپایی حکومت و حضور امامی دیگر به وجود نخواهد آمد. در نتیجه پس از دولت آن بزرگوار، براى هيچ كس دولت و سلطنتى در زمين نخواهد بود. جز آنچه در روايات آمده كه اگر خدا بخواهد فرزندان حضرت پس از او سلطنت كنند. در اين باره روايتى نرسيده (بلكه موكول به مشيت الهى شده است). در عین حال در برخی از روایات بیان شده با ظهور حضرت، امامان و بعضی از پیامبران و نیز اولیاي خاصه امام عصر را همراهی خواهند کرد.
اینک به آن چه که در بعضی از کتاب ها نگاشته شده است اشاره می کنیم:
1." در بيش تر روايات است كه مهدى اين امت از دنيا نرود. مگر چهل روز پيش از قيامت. در آن چهل روز فتنه و آشوب شود. نشانه‏ هاى زنده شدن مردگان و آمدن شان براى حساب و پاداش پديد آيد و خدا داناتر است به آنچه خواهد شد"(1)
2. "در روايات صحيح آمده كه پس از دولت قائم دولتى ديگر نخواهد بود. رواياتى رسيده كه فرزند او به حكومت خواهد رسيد. ليكن اين گونه روايات صحت سند ندارند. در روايات زيادى رسيده است كه حضرت مهدى عليه السّلام چهل روز قبل از وقوع قيامت از دنيا خواهد رفت، در اين هنگام همه جا را هرج و مرج فرا خواهد گرفت. اين هم علامت خروج مردگان و قيام قيامت است."(2)
3. یکی از فرازهای وصیت پیامبر در غدیرخم چنین بود:
"آنچه را از سوى خداوند در مورد على- كه امير المؤمنين است- ابلاغ كردم، بپذيريد. هم در مورد امامان پس از او كه از من و اويند فرمانبردار باشيد. مهدى قائم (ع) ميان ايشان است كه به حق تا روز قيامت حكم مى‏ كند"(3)
4. "در سلسله اخبار مربوط به قيام مهدى آمده است: در زمان ظهور، پيامبر و اميرالمؤمنين به دنيا رجعت مى‏ فرمايند. امام عصر با عصا و مهرى كه در اختيار دارند، بر پيشانى هر مؤمن و كافرى داغ مى‏ زنند تا به خوبى از يك ديگر باز شناخته شوند. تمام انبيا و اوليا براى يارى على (ع) و مهدى به دنيا باز خواهند گشت. در اين ميان پيامبرانى مانند ذكريا و يحيى و حزقيل كه در راه ابلاغ رسالت خويش آزار و شكنجه بيش ترى را متحمل گشته‏ اند، از سهم فزون ترى برخوردار خواهند بود. آرى آن ها بار ديگر به اين سراى خاكى پاى خواهند نهاد تا نيام انتقام بر كشيده و به خون خواهى حسين بن على (ع) قيام ورزند.
«جميل» از امام صادق (ع) نقل مى‏كند كه از ايشان در مورد آيه: "إِنَّا لَنَنْصُرُ رُسُلَنا وَ الَّذِينَ آمَنُوا فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَ يَوْمَ يَقُومُ الْأَشْهادُ" (سوره غافر- آيه 51) توضيح خواستم، حضرت در پاسخ فرمودند:
به خدا قسم! اين تحول در زمان رجعت به وقوع خواهد پيوست، زيرا بسيارى از انبيا و هم چنين ائمه (ع) در دنيا از يارى ظاهرى مردم محروم مانده؛ چه بسا كه در اين راه به شهادت نيز نائل آمدند. اما منظور از «اشهاد» در آيه مذكور ائمه معصومين (ع) مى‏ باشند.
آيه فوق مؤيد اين مطلب است كه انبيا در زمان رجعت و قيامت صغرى، با قوت و اقتدار و پشتيبانى فرشتگان الهى بازگشتى پيروزمندانه خواهند داشت. همراه مؤمنانى كه خداوند به آن ها حياتى مجدد بخشيده،عليه غاصبان و دشمنان اهل بيت عصمت (ع) و از آن جمله بنى اميه و حاميان جنايتكار آنان خواهند شوريد. با كسب فيض جهاد در ركاب قائم آل محمد (عج) از مزاياى دولت حضرت بهره‏ ها خواهند جست، همچنان كه خداوند به اين مهم اشاره فرموده است: وَ يَوْمَ نَحْشُرُ مِنْ كُلِّ أُمَّةٍ فَوْجاً" ( نمل- آيه 83) (4)
5. ابو سعيد خدرى روايت مى‏ كند كه رسول خدا فرمود:
در آخرين مدت امّت من، مهدى ظهور مى‏ كند. خدا باران رحمتش را بر او و بر پيروانش نازل مى‏ كند. زمين از بركت وجود او گياهان خود را ظاهر مى‏ سازد. همه جا را سرسبز مى‏ گرداند و اموال پاكيزه در اختيار او قرار مى‏ گيرد.(5)
همان گونه که در بعضی از کتاب ها (مطابق با نقل احادیث و روایات) آمده است، بعضی از پیامبران و امامان و نیز اولیا هنگام ظهور حضرت (و در عصر رجعت) با او همراه خواهند بود. البته صحت و عدم صحت و نیز تبیین و تفسیر این گونه احادیث بر عهده عالمان فن (عقائد و کلام ) است، ولی قطعی به نظر می رسد دوره حکومت امام زمان آخرین دوره حکومت بشر روی زمین است. کسی به عنوان امام باقی نخواهد ماند. سپس علایم قیامت نمودار خواهد شد.

پی نوشت ها:
1.ارشاد، ترجمه رسولى محلاتى، ج‏2، ص 362.
2.زندگانى چهارده معصوم ، ص 594.
3. روضة الواعظين،ترجمه مهدوى دامغانى، ص 167.
4.داستان پيامبران يا قصه‏هاى قرآن از آدم تا خاتم، ص 21.
5.فضائل پنج تن در صحاح ششگانه اهل سنت، ج‏4، ص 351.

در حدیثی داریم "خداوند دو شهرت را دشمن دارد:شهرت لباس و شهرت نماز"لطفا راجع به این حدیث توضیح دهید؟

با سلام و تشکر به خاطر ارتباط تان با اين مرکز.
شهرت طلبي يكي از صفات نكوهيده اخلاقي است كه در آيات و روايات زيادي از آن نهي شده ، به اين معني است كه انسان كاري بكند تا مورد توجه ديگران واقع شود . امتياز خود را به ديگران نشان دهد، بدون داشتن امتياز واقعي . چنين افرادي معمولا متمسك به چيزهايي مي شوند كه ارزش تلقي مي شود ، چه ارزش ظاهري و چه ارزش معنوي كه در روايت مورد اشاره از دو چيز مهم ياد شده است كه بيش تر ابزار تمايل نفساني واقع مي شود. انسان هاي شهرت طلب سعي مي كنند با پوشيدن لباس هاي چشمگير در ميان ظاهر بينان و نشان دادن نماز و عبادت خود در بين عبادت پيشگان نفوذ كرده و خود را مطرح سازند . از اين راه به مقاصد نادرست خويش جامه برسند . در واقع از ابزارهاي ارزشي سوء استفاده مي كنند. اين عمل مورد نكوهش دين قرار گرفته است. امام صادق فرمود :

«إِنَّ اللَّهَ يُبْغِضُ الشُّهْرَتَيْنِ شُهْرَةَ اللِّبَاسِ وَ شُهْرَةَ الصَّلَاة»(1)
پي نوشت:
1.مشكاة الأنوار في غرر الأخبار،فضل بن حسن، ص 320.

با سلام می خواهم بدانم که آیا حدیث (( ان الله و ملائکته یصلون علی المعلم الخیر ...)) وجود دارد؟ اگر هست در کجا گفته شده و منبع موثقی برای آن موجود است یا خیر؟

پاسخ:
با سلام و تشکر به خاطر ارتباط تان با اين مرکز.
چنین حدیثی به این تعبیراتی که گفتید، در هیچ یک از منابع روایی وجود ندارد ،ولی مضمون این حدیث در کتاب نهج الفصاحه که مجموعه سخنان حضرت رسول اکرم (ص) است وجود دارد :
« فضل العالم على العابد كفضلي على أدناكم إنّ اللَّه عزّ و جلّ و ملائكته و أهل السّموات و الأرضين حتّى النّملة في جحرها و حتّى الحوت ليصلّون على معلّم النّاس الخير؛(1) فضيلت عالم بر عابد چون فضيلت من بر پائين ترين شماست، خداى عز و جل و فرشتگان او و اهل آسمان ها و زمين‏ها حتى مورچه در سوراخ و حتى ماهى كسى را كه نيكى به مردم بیاموزد دعا مي كنند.»
پی نوشت :
1. نهج الفصاحة، مجموعه كلمات قصار حضرت رسول (ص)، ص 589.

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

من شنیدم که امام علی (علیه السلام) فرمودند: «از نشانه های پرهیزکاران فربه نبودن آنهاست»، اگر این روایت صحیح است، پس چرا بسیاری از مؤمنین اندام متناسبی ندارند؟

پاسخ:
امام علی (علیه السلام) یکی از صفات پرهيزكاران را «أَجْسَادُهُمْ نَحِيفَةٌ »می داند یعنی جسم آن ها نحيف است.(1)
در تفسیر سخنان حضرت گفته شده:
نحيف به معناى لاغر است كه از يك سو نشانه زهد و پارسايى و روزه گرفتن و از سوى ديگر دلالت بر چابكى و آمادگى براى انجام وظايف الهى دارد. در هر حال اين وصف مانند بعضى از اوصاف ديگر همواره استثنايى دارد كه بعضى از افرادى كه بر حسب ساختمان جسمانى لاغر نيستند، در صف پرهيزكاران هستند.(2)

پی نوشت ها:
1.نهج البلاغه، خطبه 193.
2.آیت الله مکارم ، پيام امام اميرالمؤمنين ، ج‏7، ص 544.

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

با عرض سلام چندی پیش یک سخنرانی از علامه جوادی آملی در رادیو می شنیدم. ایشان آیه ی واذ اخـذ ربـك مـن بـنـى آدم من ظهورهم ذريتهم واشهدهم على انفسهم... را تفسیر می فرمودند. ایشان این آیه را مربوط به عالم ذر نمی دانستند وگفتند که عالم ذر بخاطر عدم داشتن حدیث متواتر قابل قبول نیست. اگر اشتباه نکنم ایشان گفتند که مفسر باید از احادیث تفسیری به عنوان راهنما استفاده کند نه تعبدی. زیرا احادیثی که تواتر ندارند نمی توانند یقین آور باشند. ایشان تصریح کردند که از انجا که قرآن نور است پس قابل فهم است و می توان با تفسیر قرآن به قرآن آیات آن را تفسیر کرد و فهمید. آنگاه اگر حدیثی در تعارض با فهم ما از قرآن بود می توانید آن را به دیوار بزنیم و باطل بدانیم. می خواستم بپرسم اگر قرآن نور است و روشن است چرا پس در قرآن پیامبر را به عنوان مبیّن و معلم قرآن معرفی می کند. ... یعلمهم الکتاب و الحکمة، ... لتبین للناس ما نزل الیهم. چرا قرآن خود را دارای محکم و متشابه معرفی می کند که فقط راسخون فی العلم دسترسی به آن حقایق را دارند. و اهل بیت هم همیشه خود را تنها کسانی که دارای شأن تفسیر و تأویل قرآن هستند معرفی کرده اند. مثلا نحن الراسخون فی العلم از طرف دیگر اگر روایات غیرمتواتر یقین آور نیست بسیاری از مسائلی که از تاریخ اسلام فقط در احادیث اهل بیت آمده مثل شهادت حضرت زهرا توسط خلفا و بسیاری چیزهای دیگر آیا قابل اعتماد است؟ اساسا آیا ما از روایات می خواهیم کشف حقیقت کنیم یا کسب اعتقاداتی که مورد سوال در قیامت است بنمایید. زیرا من اگر تعبدا حدیثی را که علمای حدیث شناس در کتب خود آورده اند بپذیرم و در قیامت متوجه شوم اشتباه بوده، مورد عقاب نخواهم بود. ولی اگر به منظور کشف حقیقت روایتی را باطل بدانم آیا در قیامت معذب نخواهم بود؟

با سلام و تشكر به خاطر ارتباطتان با اين مركز
قرآن نور و هدايت و عربي آشکار و هدايتگر است. کتاب معما نيست که از فهم آن عاجز باشيم و بيان آن به عهده معما شناسان واگذار شده باشد،با اين وجود به چند دليل عموم مردم از فهم همه معاني قرآن ناتوانند . براي فهم مفاهيم آن به تفسير کنندگان محتاجند.
مفاهيم قرآن از عمق و ژرفاي بي نهايت برخوردار است ، همچنان که اوج بي نهايت نيز دارد . عموم مردم گرچه به هنگام مراجعه به قرآن از سفره گسترده آن طعام هايي ارزشمند بر مي گيرند، ولي درک و فهم شان از رسيدن به اوج و ژرفاي قرآن عاجز است . بايد غواصان ماهر و عقابان تيز پرواز را به مدد بطلبند و به کمک آنان مرواريد ها شکار کنند.
قرآن به زبان قوم و مردم نازل شده ، براي بيان مفاهيم متعالي، راهي جز به کار گيري همين الفاظي که براي مفاهيم محسوس وضع شده اند، نداشته ،پس به ناچار براي بيان بسياري از مفاهيم چاره نبوده جز اين که الفاظ را با کنايه و قرينه در آن معاني برتر از حس به کار گيرد . ما انسان هاي مانوس با معاني حسي وقتي آن آيات را تلاوت مي کنيم، معاني محسوس به ذهن مان مي آيد.
(غالب آيات متشابه آياتي هستند که براي بيان مفاهيم برتر از حس و تجربه و مشاهده نازل شده ، مفاهيم را در قالب الفاظ وضع شده براي بيان محسوس ، ريخته اند . چاره اي نداريم جز اين که براي در امان ماندن از بدفهمي اين آيات را به آيات محکم ارجاع دهيم.)
از طرف ديگر چون انسان ها از لحاظ سطح درک و آگاهي ها و انگيزه ها و ...اختلاف دارند ،آگاهانه يا ناآگاهانه گرفتار اختلاف برداشت و بد فهمي و اشتباه مي شوند . اختلاف و بدفهمي و اشتباه ها کم کم عميق مي شود. با گذشت مدت کوتاهي کتابي که براي رفع اختلاف آمده ، خود منشا و منبع اختلاف مي گردد.
براي اين که از بدفهمي ها و نافهمي ها و اختلاف برداشت ها در امان باشيم ، بايد معلمان قرآن يعني ابتدا پيامبر و بعد از ايشان جانشينانش يعني امامان معصوم که از جانب خدا تعليم يافته اند ، اين آيات را براي ما بيان کنند.
به آيات زير توجه کنيد:
«وَ كَيْفَ تَكْفُرُونَ وَ اَنْتُمْ تُتْلى عَلَيْكُمْ آياتُ اللّه‏ِ وَ فيكُمْ رَسُولُهُ؛(1)
چگونه كفر مى‏ورزيد و حال آن كه آيات خدا بر شما تلاوت مى‏شود و رسول خدا در بين شماست».
در اين آيه دو عامل براى هدايت مردم و حفظ آنان از گمراهى معرفى شده است:
يكى آيات كتاب خدا كه بر مردم تلاوت مى‏شود .
دوم رسول خدا كه در بين آن هاست و مضمون وحى را تبيين مى‏كند. از ظهور كلام فهميده مى‏شود كه كتاب خدا بدون ضميمه شدن تفسير پيامبر، به تنهايى براى در امان نگه داشتن آن ها از كفر، كافى نيست. زيرا ممكن است مضمون وحى را درست نفهمند و آن را بد تفسير كنند و گمراه شوند.
«اَنْزَلْنا اِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبيِّنَ لِلنّاسِ مُا نُزِّلَ اِلَيْهِمْ؛(2)
در اين آيه به صراحت وظيفه رسول خدا تبيين و تفسير قرآن معرفى شده است.
در آيات متعددى رسول خدا، معلم كتاب معرفى شده است:
«اَرْسَلْنا فيكُمْ رَسُولاً مِنْكُمْ يَتْلوْ عَلَيْكُمْ اياتِنا وَ يُزَكّيكُمُ وُ يُعَلِّمُكُمْ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ؛(3)
در ميان شما فرستاده‏اى از خودتان روانه كرديم كه آيات ما را بر شما مى‏خواند و تعليم مي دهد و شما را پاك مى‏گرداند».
«رَبَّنَا وَ ابْعَثْ فيهِمْ رَسُولاً مِنْهُمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ اياتِكَ وَ يُعَلِّمُهُمُ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ وَ يُزَكّيهِمْ؛(4)
«پروردگارا در ميان آنان فرستاده‏اى از خودشان برانگيز تا آيات تو را بر آنان بخواند و كتاب و حكمت بدانان بياموزد و پاك شان گرداند».
معلوم است كه منظور از تعليم كتاب، آموزش خواندن آن نبوده است. زيرا آنان عرب بودند. هم معانى ظاهرى الفاظ قرآن را مى‏فهميدند و هم باسوادهاى آنان مى‏توانستند نوشته‏هاى قرآن را تلاوت كنند . تعليم خواندن و نوشتن به بى سوادهاى آنان هم، تعليم قرآن نبود. بلكه تعليم خواندن و نوشتن عربي بود . پس منظور از تعليم كتاب يعنى تبيين مضامين و پيام‏هاى قرآن و تفسير آيات آن.
رسول خدا درمدت كوتاه دوران رسالت فرصت نيافت همه آيات را تبيين و تفسير كند . اگر بعد از ايشان مفسرانى معصوم و عالم معرفى نمى‏شدند، دوباره در تفسير آيات قرآن اختلاف پيش مى‏آمد . مذاهب مختلف رخ مى‏نمود . حجيت و حقانيت هيچ كدام از آن ها قطعى نبود و پيروان پيامبر دوباره به حيرت و گمراهى مى‏افتادند، بنابراين همان حكمت و لطفى كه ارسال رسول را اقتضا مى‏كرد، نصب امام و مرجع معصوم دينى را هم اقتضا داشت تا بعد از پيامبر، مسلمانان در موارد اختلافى به او رجوع كنند . با خيال راحت به تفسير او گردن نهند . حجت بر منحرفان تمام باشد . در قيامت هيچ عذرى نداشته باشند. حديث متواتر و قطعى ثقلين براى تعيين مفسر رسمى بعد از پيامبر است. رسول خدا فرمود:
«من دو چيز گران بها و ارزشمند در بين شما به ارث مى‏گذارم . اگر بعد از من به آن دو متمسك شويد، هرگز گمراه نخواهيد شد . آن دو عبارتند از: كتاب خدا و عترت و اهل بيتم».(5)
اين بيان مشابه همان آيه 101 آل عمران است كه سبب صيانت از گمراهى را كتاب خدا و رسول خدا معرفى كرده بود.
بنا بر اين پيامبر و امامان معصوم به تعليم خدايي همه مفاهيم قرآن را مي دانند . ما براي درک همه مفاهيم متعالي آن و در امان ماندن از بدفهمي چاره اي جز مراجعه به آن ها نداريم . در غير اين صورت هم خود را از فهم بسياري از مفاهيم قرآن محروم کرده ايم و هم ممکن است دچار بدفهمي و اشتباه شويم.
اما راجع به قسمت دوم سوال شما يعني حجيت روايات، اگر روايتي متواتر باشد و به سند قطعي از معصوم صادر شده باشد، در هر زمينه که باشد، حجت و مطابق حق است. زيرا از معصوم جز حق صادر نمي شود.
اما روايت اگر متواتر نباشد و خبر واحد معتبر باشد ،يعني خبري که يک يا چند راوي از معصوم نقل کرده باشند و سند آن ها هم محکم و از افراد موثق باشد، چون علم و يقين ايجاد نمي کند و فقط حداکثر گمان قوي ايجاد مي نمايد، در باب احکام شرعي حجت است . در غير باب احکام از جمله در اعتقادات و تاريخ و...، روايات حجت تعبدي نيستند، بلکه بايد در راستاي قرآن و اصول قرآني و روايي و عقلي و مبين قرآن باشند.(6)
سخن آيت الله جوادي ناظر به اين اصل است و مي فرمايد روايات اگر متواتر نباشند، فقط نشانه است .اگر مجموع امارات و نشانه ها هم راستا بوده و افاده علم کند، از باب علم آور بودن مفيد و حجت اند. اما اگر در مجموع علم آور نباشند، در غير باب احکام حجت نيستند . نمي توان به استناد آن ها به مطلبي يقين پيدا کرد.
در باره مسائل تاريخي هم که سخن از اعتقاد نيست بلکه سخن از وقوع يا عدم وقوع است . با توجه به ادله و قرائن يا يقين پيدا مي کنيم که فلان واقعه اتفاق افتاده يا گمان قوي مي يابيم . روايات و نقل هاي تاريخي از افراد معتبر دليل گمان يا يقين ما است.
پي نوشت:
1.آل عمران(3)آيه101.
2.نحل(16)آيه44.
3.بقره(2)آيه151.
4. همان،آيه129.
5. محمد قمى، حديث ثقلين ،مصر: دارالتقريب، 1371 ق، ص 9.
6. ترجمه الميزان، ج10،ص526-527.

صفحه‌ها