حديث

آیا علم رجال اساس روایی و قرآنی، دارد؟
علم رجال بر اساسی عقلایی بنا نهاده شده است.

 من در مورد علم رجال دو پرسش داشتم: 1.آیا علم رجال اساس روایی و قرآنی، دارد؟ 2.با توجه به اینكه برخی احادیث كه از دید رجال صحیح هستند، می گویند هر حدیثی را شنیدید قبول كنید، آیا علم رجال نقض نمی شود؟ برای مثال این حدیث: أحمد بن محمد بن خالد البرقي، عن محمد بن اسماعيل، عن جعفر بن بشير، ( عن أبي الحصين ) عن أبي بصير، عن أبي جعفر (ع) أو عن أبي عبد الله (ع): احاديث را تكذيب نكنيد حتي اگر مرجعي يا قدري يا حروري آن را به ما نسبت دهد . زيرا شما نمي دانيد ، شايد كه در آن چيزي از حق باشد و شما با اين كارتان خداوند را بر فوق عرشش تكذيب مي كنيد

با تشكر به امید ظهور

علم رجال بر اساسی عقلایی بنا نهاده شده است. عاقلان می گویند اگر كسی كه به راستگویی اش باور دارید، خبری داد، به خبرش ترتیب اثر دهید. مثلا اگر فرد مطمئنی خبر داد كه پدر شما از شما خواسته كه فلان كار را انجام دهید ، شما كه به راستگویی او باور دارید، باید دستوری كه به واسطه او از پدر دریافت كرده اید ، انجام دهید و اگر انجام ندهید، مستحق مذمت و كیفر هستید.

آیه زیر می فرماید:

إِنْ جاءَكُمْ فاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَيَّنُوا (1)

اگر شخص فاسقي خبري براي شما بياورد، درباره آن تحقيق كنيد،

بنا بر این وقتی فرد غیر موثقی سخنی گفت و خبری آورد، نمی توان فوری به آن ترتیب اثر داد و باید تحقیق نمود و اگر دلایلی بر رستگویی او و صحت خبرش یافت شد، بدان عمل نمود ولی اگر فرد مطمئنی خبری داد دیگر تحقیق لازم نیست. زیرا او مطمئن است و باید ترتیب اثر داد.

پیامبر و امامان هم بر این دستور عقل تاكید كردند و مردم را به ترتیب اثر دادن به سخن افراد موثق و راستگو سفارش كردند.

علاوه بر این امامان با توجه به روایات جعلی و با توجه به روایات تقیه ای و موارد دیگر كه سبب می شد گاهی دو روایت با سند معتبر، با هم منافات داشته باشند، دستور دادند هر گاه دو روایت به شما رسید كه هر دو معتبر بودند و با هم منافات داشتند به آن كه راویش معتبر تر و ... هست، عمل كنید: 

الحكم ما حكم به أعدلهما وأفقههما وأصدقهما في الحديث وأورعهما (2)

به آنچه راوی عادل تر و فقیه تر و راستگوتر و با ورع تر حدیث می كند، عمل كنید.

با توجه به این راهنمایی ها ، عالمان از همان صدر اسلام به شناسایی و معرفی راویان حدیث پرداختند و نشانه های وثاقت و عدالت و ... را در راوی ها جمع آوری و ثبت كردند و با توجه به آن نشانه ها راجع به راویان اعلام نظر نمودند.

اما این كه نوشته اید بعضی احادیث داریم كه گفته اند هر حدیثی را شنیدید، قبول كنید، پس علم رجال فایده ای ندارد.

چنین حدیثی نداریم كه دستور داده باشند هر حدیثی كه منسوب به معصوم شنیدید ، قبول كنید بلكه همان طور كه گفتیم به حكم عقل و با تایید قرآن و روایات ما باید روایتی كه می شنویم ، اگر سند معتبر دارد، آن گاه آن را به قرآن عرضه كنیم و اگر موافق قرآن بود بپذیریم و در غیر این صورت بدان توجه نكنیم و اگر سند معتبر ندارد، نمی توان با استناد به آن حكم كرد.

بله روایاتی داریم به این مضمون كه اگر بنا به روایتی كه نشانه ای بر دروغ بودن آن نداریم، برای انجام عمل مستحبی ثوابی وعده داده شده و فردی برای رسیدن به آن ثواب به آن روایت عمل كند و مستحب را انجام دهد، به آن ثواب می رسد. حتی اگر آن روایت از معصوم هم صادر نشده باشد.

با توجه به این روایات عالمان در سند روایات مستحبات تسامح به خرج داده و از ریزبینی و سخت گیری دست برداشته اند.

اما روایتی كه نقل كرده اید مربوط به روایات معارف است كه با سند معتبر رسیده، ولی ما به معنای معقول و محكم آن راه نداریم و نمی توانیم معنایش را درك كنیم و به نظرمان معنای صحیحی ندارد، در اینجا این كه ما چون معنای معقولی از حدیث درك نمی كنیم و معنایش به نظر ما معقول نیست نباید ما را وادارد كه فوری اصل حدیث را دروغ بشمریم بلكه باید با توجه به معتبر بودن سند روایت ، آن را قبول كنیم. ولی علمش را به خود معصوم حواله دهیم و بگوییم من چون معنای معقول و مطابق مبانی از روایت نمی فهمم ، بدون این كه آن را تكذیب كنم ، علمش را به صاحبش بر می گردانم.

روایت به شرح زیر است:

عن أبي بصير عن أبي جعفر (ع) أو عن أبي عبد الله عليه السلام قال لا تكذبوا بحديث اتاكم أحد فإنكم لا تدرون لعله من الحق فتكذبوا الله فوق عرشه . (3)

ابی بصیر از امام باقر یا امام صادق (ع) نقل می كند كه فرمود:

حدیثی كه (به طریق معتبر ) به شما می رسد (و شما معنایش را نمی فهمد) ، تكذیب نكنید چه این كه ممكن است ناخودآگاه حقی از خدا را در فوق عرش تكذیب كنید.

در این حدیث نگفته روایاتی كه از طریق افراد ناصالح حروری یا قدری یا ... می رسد ، بپذیرید.

دیگر این كه روایاتی كه از طریق افراد فاسد المذهب رسیده اند ، ضعیف هستند مگر این كه دلیل و نشانه های دیگر بر اعتبار آن باشد.

بله بعض افراد از لحاظ عقیده فاسد هستند ، ولی صداقت و راستگویی آنان مورد اتفاق است از این رو روایت آنها با این كه فاسد المذهب هستند ،قبول است.

برای اطلاع بیشتر از مورد مبانی علم رجال و معیارهای عادل و ثقه شمردن یا مردود اعلام كردن رجال احادیث به "كلیات فی علم رجال" از آیت الله جعفر سبحانی ، قم ، انتشارات اسلامی، 1414 ق مراجعه كنید. 

پی نوشت ها:

1. حجرات (49) آیه 6.

2. شیخ حر عاملی، وسایل الشیعه، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1104 ق، ج 18، ص 75. 

3. محمد به حسن صفار ، بصائر الدرجات، تهران، اعلمی ، 1404 ق، ص 558

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

حدیث قوی و ضعیف چگونه است؟
علماي شيعه در علم حديث، احاديث را از حيث ميزان اعتبار و حجيت دسته بندي كرده اند و حديث صحيح ...

 

1_ اينكه مي گويند فلان حديث با سند صحيح است يعني چه؟ اين سند كه به اعتبار آن صحيح بودن حديث ثابت مي شود چطور سندي است ؟ نسخه خطي است يا اينكه با توجه به اشخاصي كه آن را نقل كرده اند صحيح مي شود؟

2_ رجالي كه اين احاديث را نقل مي كرده اند جزو عوام جامعه و صحابه خوشنام رسول خدا (ص) بوده اند يا اينكه در دربار خلفا پست و مقامي داشته اند ؟

3_ قبل و بعد از وفات رسول خدا (ص) يهوديان تا چه اندازه در جعل حديث توانمند بوده اند و يا اينكه اصلا توان اينكار را داشته اند؟ اين سوال من به اين خاطر است كه در حال حاضر جهان امروز شديدا تحت تاثير تصميمات يهوديان صهيونيست است و مي خواستم بدانم در هنگام ظهور اسلام آنها همين قدرت را داشته اند و يهوديان بعد از ظهور اسلام توان تحريف شديد در دين را داشته اند و يا اينكه اين تحريفات در پي دنيا طلبي برخي از اصحاب رسول خدا (ص) و دشمني آنها با امير مومنان (ع) بوده ؟

ممنون .

علماي شيعه در علم حديث، احاديث را از حيث ميزان اعتبار و حجيت دسته بندي كرده اند و حديث صحيح در ميان انواع روايات در عالي‏ترين درجه اعتبار و حجّيت قرار دارد و همگان در پذيرش آن اتفاق نظر دارند.

از نظر علماي علم حديث شيعه حديثي صحيح است كه: تمامي سلسلهسند آن تا معصوم متصل باشد و راويان آن در تمام طبقات ثقه و دوازده امامي باشند.(1)

بنابراين نسخه خطي بودن يا صحابه پيامبر بودن يا پست و مقام داشتن و غيره در ميزان اعتبار يا عدم اعتبار احاديث نقشي ندارد، بلكه راوي كه از لحاظ اخلاقي مورد اطمينان بوده و اهل كذب نبوده و از نظر اعتقادي دوازده امام را قبول داشته، اگر در سند حديث باشد آن حديث صحيح و معتبر است.

اما اينكه احاديثي كه از ائمه اطهار رسيده تا چه اندازه صحيح هستند، نمي توان دقيق مشخص كرد. زيرا اولا مباني رجالي علماي حديث مختلف است و مثلا ممكن است يك نفر فلان راوي را ثقه بداند و يك نفر ثقه نداند. ثانيا علماي علم حديث به احاديثي هم كه تمام راويان آن ثقه هستند ولي دوازده امامي نيستند عمل كرده و آن را معتبر مي دانند يا بعضي احاديث ضعيف را بخاطر عمل علما معتبر مي دانند ولي با همه اينها در مذهب شيعه چهار كتاب معتبر روايي از قدما( كافي، من لايحضره الفقيه، تهذيب الاحكام و استبصار) و چهار كتاب معتبر روايي از متاخرين( وسائل الشيعه، بحار الانوار، مستدرك الوسائل و الوافي)وجود دارد كه بيشتر احاديث اين كتب معتبر و قابل اعتماد است.

بعد از رحلت پيامبر اكرم(ص) بحث منع تدوين حديث و جعل حديث توسط خلفا رواج يافت و به برخي صحابه و مسلمانان پول مي دادند تا حديث بر عليه امير المومنين(ع) و فرزندانشان جعل كنند و اين كار به دستور خلفا انجام مي گرفت.

اما بعضي داستان ها و قصه هايي كه در بعضي منابع تاريخي و تفسيري اسلام آمده بر خلاف عقل و موازين قطعي اسلام است و به اسرائيليات معروف است. زيرا اين قبيل مطالب به دست يهوديان صدر اسلام كه مسلمان شده اند مانند كعب الاحبار وارد كتب اسلامي شده است مانند بعضي مطالب كه در مورد داستان حضرت سليمان نقل شده و اين بدان جهت است كه علماي يهود با كتب تورات و داستان هاي انبياء گذشته آشنايي داشتند و بعضي مسلمانان تفسير اين آيات را از آنان سوال مي كردند و آنها هم آنچه كه در تورات بوده را نقل مي كردند و همين طور به تدريج اين داستان ها به متون اسلامي راه پيدا كرده است. آيت الله مكارم بعد از نقل يكي از اين موارد درباره آن چنين مي نويسد:«چنين به نظر مي رسد كه اين گونه افسانه‏ها كه به پاره‏اي از كتب اسلامي نيز راه يافته از ساخته‏هاي بني اسرائيل است كه معمولا از آنها به عنوان اسرائيليات نام مي برند، شاهد اين سخن اين است كه در متن تورات فعلي نيز نمونه‏اي از اين افسانه‏ها بچشم مي خورد.»(2)

ولي تفكيك اين مطالب ناموزون و دروغي با مطالب و تفسير صحيح قرآن با مراجعه به متن قرآن و تفاسير معتبر و صحيح آسان است و چنين نيست كه بگوييم يهوديان در دين اسلام تحريف شديد ايجاد كرده اند.

پي نوشت ها:

1. نصيري، علي، آشنايي با علوم حديث، مركز مديريت حوزه علميه قم، ص24و25.

 2. مكارم شيرازي، تفسير نمونه، انتشارات اسلاميه، ج‏4، ص 340.

منشأ حدیث چیست ؟
حدیث، در لغت به معنای هر چیز نو و تر و تازه است اما درباره إصطلاح حدیث كه شایع ترین اصطلاح در علم حدیث است، باید بگوییم

سلام و عرض خسته نباشی حدیث از چه چیز و كجا نشأت می گیرد ؟

پرسشگر گرامی با سلام و سپاس از ارتباطتان با مركز ملی پاسخگویی به سوالات دینی

حدیث، در لغت به معنای هر چیز نو و تر و تازه است (1) و بر این اساس، به شخص كم سن و سال «حدیث السن» گفته می شود.

واژه حدیث، با توجه به عنصر معنایی خود (تری و تازگی داشتن) دو كاركرد لغوی دارد كه عبارت ند از گفتار و رخداد.

به گفتار از آن جهت حدیث می گویند كه به جهت صدور تدریجی هر بند و بخش آن نسبت به گذشته از تری و تازگی برخوردار است.

و إطلاق حدیث به رخدادها نیز به دلیل صدور تدریجی و نو به نو شدن آن ها در مقایسه با رویدادهای پیشین است.

اما درباره إصطلاح حدیث كه شایع ترین اصطلاح در علم حدیث است، باید بگوییم كه درباره حوزه و دامنه مفهومی آن از جهات مختلف اختلاف شده است؛ اما تعریفی كه به نظر ما جامع همه آن ها می باشد، عبارت است از:

«گفتار غیر قرآنی خداوند، معصومان [أعم از پیامبر (ص) و ائمه (علیهم السلام) و حضرت زهرا (س)]، صحابه، تابعان و حكایت فعل و تقریر ایشان».

با توجه به مقدمه مذكور، باید بگوییم از آن جا كه عنصر معنایی حدیث با كردار، گفتار و تقریر رسول خدا (ص) گره خورده است، بسیار طبیعی است كه پیدایش حدیث را همزمان با آغاز رسالت آن حضرت بدانیم؛ هر چند به دلیل شرایط زمانی و محدودیت های موجود در دوران سیزده ساله مكه، كم تر می توان نشانی از اهتمام به حدیث یافت؛ زیرا توجه مسلمانان در آغازین روزهای بعثت به آشنایی با اصل رسالت و معارف بنیادین اسلام و چگونگی مقابله با مشركان معطوف بوده است و با هجرت پیامبر (ص) به مدینه و تشكیل حكومت اسلامی، فضای مناسب برای توجه دادن مسلمانان به ارزش حدیث در كنار قرآن فراهم آمد. از این رو، آنچه در تاریخ از اهتمام رسول خدا (ص) و مسلمانان به ثبت و نشر حدیث گزارش شده، بیش تر ناظر به همین دوره است.

اما بعد از رحلت پیامبر (ص) بی مهری ها و مخالفت های زیادی نسبت به حدیث پیامبر (ص) انجام گرفت و با ممانعت خلفا با كتابت حدیث، صدمات جبران ناپذیری به این میراث فرهنگی مسلمانان وارد آمد.

پس از رحلت پيامبر (ص)، متأسفانه اين منبع سرشار اسلامي از سوي گردانندگان‏ دستگاه خلافت مورد بي‏مهري قرار گرفت و حتّي سوزانده شد. اين سياست تا زمان خلافت عمر بن عبدالعزيز، يعني اواخر قرن نخست هجري دنبال شد. در نتيجه، فضاي فرهنگي جامعه اسلامي از عطر روح ‏بخش سخنان رسول خدا (ص) و جانشينان آن حضرت تهي گشت.

منع كنندگان از نقل و تدوين حديث براي توجيه سياست خود، گاه مسئله بيم اختلاط احاديث با آيات قرآن، و گاه بيم رها كردن قرآن و اشتغال به غير آن را مطرح مي‏كردند؛ ولي عملكرد و حتي سخنان آنان، بيانگر اين است كه انگيزه اصلي آن ها از منع نقل و كتابت حديث، صرفاً يك انگيزه سياسي بود و مرتبط با مسائل حكومتي مي‏شد.

در مقابل مكتب خلافت، مكتب امامت همواره سعي در نشر احاديث پيامبر (ص) به‏ عنوان ميراثي گران قدر داشت و بر تدوين و كتابت آن براي بهره ‏برداري آيندگان تأكيد مي‏ورزيد. از این رو، تاریخ حدیث شیعه تا عصر رسالت و امامت از اتصال كاملی برخوردار بوده و هیچ حلقه ای از آن نیفتاده است. گرد آورندگان جوامع حدیثی اولیه اهل سنت، احادیث را بر اساس سنت شفاهی فراهم آوردند. در حقیقت، بخاری و مسلم از روی شنیده های روایی كه از طریق اساتید به آن ها منتقل شد، به تدوین صحیحین پرداختند؛ اما گردآورندگان جوامع اولیه حدیثی شیعه، با سنت مكتوب رو به رو بوده اند كه ما آن را به عنوان اصول اربعمأة (چهار صد اصل) می شناسیم و این، از اختصاصات تاریخ حدیث شیعه است. (2)

 

پی نوشت ها:

1. فراهيدي، خليل بن احمد، كتاب العين، قم، نشر هجرت، 1410ق، ج ‏3، ص 177.

2. برای مطالعه بیش تر ر.ك: نصیری، علی، آشنایی با علوم حدیث، قم، مركز مدیریت حوزه علمیه قم، 1382ش، فصل اول تا چهارم

کیفیت نماز شب
نماز شب در مجموع يازده ركعت است كه هشت ركعت آن به صورت چهار تا دو ركعتي (شبيه نماز صبح )خوانده مي شود و دو ركعت . . .

نماز شب چند ركعت است و چطور خوانده ميشود ؟

نماز شب در مجموع يازده ركعت است كه هشت ركعت آن به صورت چهار تا دو ركعتي (شبيه نماز صبح )خوانده مي شود و دو ركعت (شبيه نماز صبح )به نيت نماز شفع و يك ركعت به نيت نماز وتر خوانده مي شود. در ركعات نماز ها يك حمد و يك سوره دلخواه خوانده مي شود. اما بهتر است در قنوت نماز وتر اين اذكار گفته شود: هفت مرتبه «هذا مقام العائذ بك من النار»، هفتاد مرتبه استغفرالله ربي و اتوب اليه، سيصد مرتبه الهي العفو، و دعا و استغفار براي چهل مومن.(1)

پي نوشت:

1. شيخ عباس قمي، مفاتيح الجنان، كيفيت نماز شب، حواشي

جایگاه استخاره در دین اسلام كجاست و برای چه اموری و توسط چه اشخاصی...
استخاره به معنای طلب خیر است؛ یعنی انسان از خداوند بخواهد كه او را به نیكی و خیر برساند. . .

جایگاه استخاره در دین اسلام كجاست و اگر جایگاهی دارد برای چه اموری بوده و چگونه و توسط چه اشخاصی باید انجام شود؟ با تشكر

استخاره به معنای طلب خیر است؛ یعنی انسان از خداوند بخواهد كه او را به نیكی و خیر برساند. كلمه استخاره بعدها به تفأل بر قرآن و انجام با تسبیح یا به نحو دیگر (استخاره ذات الرقاع ) مصطلح شده است. مردم از استخاره، عمل تفأل را میفهمند و متأسفانه بسیاری از ایشان نمیدانند كه استخاره چیست و در چه مواقعی میبایست استخاره كرد! آیا اگر استخاره، خوب یا بد آمد، الزامآور است یا خیر؟ یعنی اگر كسی برخلاف استخاره عمل كرد باید منتظر عواقب آن باشد یا آن كه عواقبی در پی نخواهد داشت؟

خداوند انسان را عاقل آفرید كه با كمك عقل بتواند از گمراهی و ظلمت نجات پیدا كند.

عقل در تمام ابعاد زندگی چون چراغ هدایتی است كه نورافشانی كرده و جهالت را از بین میبرد.

انسان عاقل میبایست در هنگام تصمیم بر هر كاری ابتدا عقل خود را حاكم كرده و از آن نظر بخواهد، مثلاً برای ازدواج، عقل میگوید: فردی را برای همسری برگزین كه دارای اصالت خانوادگی بوده و از اخلاق و ایمان برخوردار باشد.

فهم این موضوع همگانی است. كیست كه نداند؟ استخاره همیشه بعد از استشاره و مشورت است. حال اگر عقل راه به جایی نبرد و هنوز زاویههایی وجود دارد كه ناشناخته مانده است، در این صورت برای اطمینان خاطر و نجات از سردرگمی، به شخص عالمی مراجعه كرده و از او میخواهند كه به قرآن تفأل زند تا با راهنمایی این كتاب آسمانی، از حیرت و اضطراب بیرون آید.

پس انسان ابتدا به عقل مراجعه میكند. عقل آن اندازه اهمیت دارد كه در شرع یكی از منابع استنباط احكام به شمار آمده است و رابطه نزدیكی با شرع و دین دارد.

عامل دیگری كه همسو با عقل است، مشورت است كه میتواند تأثیر بسیاری در رفع اضطراب و شك بگذارد. قرآن میفرماید: «و شاورهم فی الامر؛ (1) ای پیامبر! در كارها با آنان مشورت كن!».

پس در هر كاری ابتدا تعقل و سپس مشورت و در نهایت اگر حیرت بر طرف نشد، استخاره انجام شود و بهتر است استخاره با قرآن به دست عالمی وارسته انجام شود.

خاصیت استخاره رفع تحیر و خروج از بن بست و توكل بر خدا است و نمیتوان گفت كه استخاره واقعیت را به انسان مینمایاند، مگر این كه استخاره به دست اولیای خدا صورت گیرد.

استخاره میتواند توسط خود شخص انجام شود، به خصوص اگر با آیات قرآن مأنوس بوده و در فهم معنا و مفهوم آیات مشكلی نداشته باشد و یا توسط شخص دیگری كه دارای شرائط استخاره باشد .

پینوشت‌‌ها:

1. آل عمران (3 ) آیه 159.

طبق آيه 102سوره بقره سحروجادو حقيقت دارد ولي تا زماني كه خدا نخواهد...
آنچه مراجع مي گويند اين است كه سحر و جادو كه به اذن خدا واقع مي شود بسيار كم است و راه نجات

باسلام. طبق آيه 102سوره بقره سحر و جادو حقيقت دارد ولي تا زماني كه خدا نخواهد اتفاقي رخ نمي دهد با اين وجود بعضي از مراجع مراجعه به كساني را كه ابطال اين اعمال را مي دانند درست دانسته و مي گويند اينها وسيله اي از سوي خدا هستند. سوال من اين است پس مراجعه ما به قرآن,مفاتيح,صحيفه سجاديه و يا نذر به درگاه معصومين چه مي شود؟ آيا اينطور نيست كه براي هر حاجت و گرفتاري بايد خدا راصدا زد و نياز را به درگاه او برد نه خلقش چرا كه او نيز نيازمند است؟ آيا تناقض وجود ندارد با خواست و اراده خدا كه در آيه آمده؟

است و اگر جايي سحري واقع شد بايد به كساني كه توانايي باطل كردن سحر را دارند مراجعه كرد و اين مراجعه به اسباب و وسايل، با توحيد منافات ندارد و مثل مراجعه به پزشك براي درمان بيداري است و با توسل و دعا و  حاجت خواستن از خدا هم منافات ندارد و مي تواند در ضمن مراجعه به باطل كننده سحر، دعا و توسل هم داشته باشد و اصولا راه صحيح هم توأم ساختن اين دو است.

آنچه مراجع مي گويند اين است كه سحر و جادو كه به اذن خدا واقع مي شود بسيار كم است و راه نجات هم نه اوراد و راه هاي بي سند و مدركي است كه افراد دعاخوان، فال بين و رمال و ... ارائه مي دهند، بلكه راه در امان ماندن از آن فقط دعا و پناه بردن به خدا و توكل به او و سپردن خود به خداست.

اين ها كه ادعاي ابطال سحر و جادو را دارند غالبا فريبندگاني هستند كه از جهل و سادگي مردم سوء استفاده كرده و آنها را سركيسه مي كنند و مراجعه به آنها رونق دادن به بازار خرافات است و گر نه اگر به واقع سحري انجام شد و كسي راه ابطال سحر مي دانست، مراجعه به او هيچ منعي ندارد.

تكليف برخي احاديث كه در تضاد با هم هستند چيست؟ . . .
اصولا رواياتي كه به دست ما رسيده، مسير طولاني تقريباً هزار ساله را پيموده تا به ما رسيده است. . .

با عرض سلام

تكليف برخي احاديث كه در تضاد با هم هستند چيست؟

مثل احاديث پيرامون نحوه ي ازدواج فرزندان آدم(ع) يا احاديث مربوط به نشانه هاي ظهور.

مدتي قبل امام جماعت مسجدمان گفت شفاعت ائمه فقط در روز قيامت است و در برزخ شفاعتي نداريم به استثناي امام حسين(ع) كه در برزخ هم دستگيري مي كنند. همان روزها ديدم در يكي از برنامه هاي مذهبي تلويزيون گفته شد دستگيري ائمه از لحظه ي مرگ تا روز قيامت است

اصولا رواياتي كه به دست ما رسيده، مسير طولاني تقريباً هزار ساله را پيموده تا به ما رسيده است. اگر مشاهده شده روايات با هم در برخي موارد جزئي متناقض هستند، مسلّماً يكي از آن دو صحيح نيست يا هر دو صحيح نيست يا علّتي مانند تقيه در كار بوده است وامام معصوم يكي را از روي تقيه فرموده است. گاهي امامان بزرگوار شيعه در جواب سؤال كنندگان به جهت تقيه و وجود  حكام ظالمي مانند بني اميه و بني عباس، به صورت متفاوت جواب مي دادند چون گاهي مخالفت كردن با حكام ظالم، به ضرر شيعيان يا امامان(ع) تمام مي شد.

علت ديگر در اختلاف بين روايات، مقدار فهم سؤال كنندگان و حاضران بود. بديهي است اگر عالمي از امام سؤال مي كرد، يكجور جواب مي شنيد و همان سؤال را اگر شخص عامي و كم سوادي سؤال مي كرد، امام جور ديگري جواب مي داد.

علت ديگر اختلاف بين روايات، نقل به معنا بودن بيش تر روايات است، زيرا برخي ازكساني كه مطالبي و حديثي را ازامامان مي شنيدند، عين الفاظ امام را نقل نمي كردند، بلكه مضمون و محتواي كلام امام را به ديگران منتقل مي كردند و اين نحوه از نقل روايات باعث اختلاف در روايات مي شد.

علاوه بر اينكه بسياري از رواياتي كه به ظاهر متعارض مي نمايند، در واقع متعارض نيستند؛ بلكه مكمل و قرينه همديگرند. توهم تعارض در اين گونه روايات، از نگاه ابتدايي و بدون تامل ناشي مي شود، در حالي كه با تامل، مي توان اين روايات به ظاهر متعارض راجمع كرد. گاه روايتي حكمي عمومي را بيان مي كند و روايت ديگر، مواردي خاص را از شمول حكم خارج مي نمايد، يا روايتي حكمي را با اطلاق بيان مي كند و روايت ديگر قيدهاي آن حكم را مشخص مي نمايد.

از آن جا كه در زمان حيات معصومين (ع) بسياري از اين عوامل باعث پيدايش روايات متعارض شده است، خود آنان راه علاج روايات متعارض را آموزش داده اند. راهي كه مي تواند فقيه را در شناخت راي صحيح امام معصوم (ع) ياري كند. بنابراين، وجود روايات متعارض، نشانه تعارض در دين يا عدم عصمت ائمه اطهار (ع) نيست. روايات متعارض گرچه فهم احكام ديني را براي فقيه دشوارمي كند، خود دين راه علاج آن را آموزش داده است و با رعايت قواعد آن ، اين مشكل برطرف مي شود، يا به حداقل مي رسد. براي شناخت كامل ديدگاه دين در يك مسئله، نمي توان تنها به يك روايت بسنده كرد، بلكه بايد همه آيات و روايات و دلايل عقلي مربوط به آن مسئله را به دقت بررسي كرد.

بعد از مقدمه فوق درباره روايات متعارض و متضاد، بايد بگوييم كه اين روايات اگر در باب فقه و احكام اسلامي باشد، يك بحثي دارد كه علماي فقه و اصول در باب روايات متعارض، بحث هاي زيادي دارند و راه قبول و رد اين روايات را بيان كرده اند از جمله اينكه اگر دو روايت با هم متعارض شد، بايد به مرحجات مراجعه كرد. اين گونه روايات چون به جنبه عملي دين مربوط است و بايد تكليف درباره آن مشخص شود، از اهميت بيشتري برخوردار بوده و به همين دليل راهكارهاي تشخيص روايت صحيح از غير صحيح مشخص شده است. اما اگر روايات متعارض مربوط به اعتقادات باشد، مانند نمونه هايي كه در سوال ذكر كرده ايد، نمي توان گفت تمام آنها متعارضند، بلكه بعضي از آنها مثل روايات باب شفاعت، مطلق و مقيد هستند، يعني بعضي روايات اصل شفاعت را بيان مي فرمايد كه شفاعت چيزي است كه وجود دارد و قابل انكار نيست، و بعضي روايات ديگر آن را مقيد مي كند به اذن خدا يا مربوط به قيامت و...

روايات شيعه با عقل جور نيست و اينا دستي نوشتشون و خيلياشون از شعوبيه..
اولين شبهه اي كه در پرسش شما مطرح است، تعارض روايات شيعه با عقل است. . .

سلام عليكم

ببخشيد يكي هس بهم ميگه روايات شيعه با عقل جور نيست و اينا دستي نوشتشون و خيلياشون از شعوبيه گرفته شدن.خواستم ببينم قضيه چيه؟اصلا شعوبيه چي هست؟به ابوحاتم سجستاني چهر ه ي نامدار شعوبي استناد ميكنه كه ظاهرا از روات شيعه هستشو ميگه اينا خيلي از احاديث شيعه رو اوردن،جنبش و حركتشون هم ايران بوده واسه همين اكثر شيعه ها دور و ور ايران جمع شدن و سنيا تمام دنيا پخشن،مدينه و خونه ي خدا اونجا همه سنين.اينا همه حرفاش بود جوابشو بدين من 18 سالمه همين چيزاي كوچيك خداي نكرده بعد حاد ميشه،منتظرتون هستم""" ازتون ممنونم يا علي""""

پرسش شما مشتمل بر شبهات گوناگوني است كه پاسخ گويي تفصيلي به همه آنها مجال ديگري را مي طلبد و در اينجا به صورت اجمالي به برخي از آنها پاسخ مي دهيم.

 اولين شبهه اي كه در پرسش شما مطرح است، تعارض روايات شيعه با عقل است. اين نسبت ناروا براي كساني كه با تفكرات شيعه و اهل سنت آشنا هستند آن قدر واضح و روشن است كه نياز به جواب و پاسخ ندارد. چرا كه اكثر اهل سنت كه طبق اصطلاع علم كلام به اشاعره معروف هستند. اساسا نقشي براي عقل قائل نيستند تا اشكال كنند كه روايات شيعه در تعارض با عقل است گروه هاي مختلفي چون حشويه، اهل حديث، ظاهريه و ... در اهل سنت هستند كه از جمله نظرات و آراء آنان مي توان به  عدم جواز استفاده از اجتهاد، به دليل ابتنا بر عقل انسان وحرمت كلام و بحث استدلالي درباره اصول دين اشاره كرد و لذا تا آنجا پيش رفته اند كه براي خداوند متعال جسم قائل شده اند و گفته اند خداوند متعال قابل ديدن با چشم است!

علاوه بر اين صرف اينكه ما بگوييم روايات شيعه با عقل در تعارضند و مدركي براي سخن خود نداشته باشيم قابل پذيرش براي هيچ عاقلي نيست. چند مورد را بياوريد تا جواب بدهيم.

شبهه ديگري كه در پرسش شما مطرح شده است اين است كه منشأ روايات شيعه شعوبي ها هستند!

 مدركي كه براي اين ادعا مطرح شده اين است كه چون ابوحاتم سجستاني چهره  نامدار شعوبي از جمله راويان شيعه است و لذا همه روايات شيعه از شعوبي هاست!

 در پاسخ به اين ادعا بايد بگوييم كه اولا: ابو حاتم سهل بن محمد بن عثمان سجستاني كه از شاگردان دانشمند نحوي معروف «اخفش» بوده در علوم نحو، لغت، قرائت و حديث نزد اهل تسنن شهرت داشته و در كتابهاي اهل سنت در توصيف وي آمده:« الإمام العلامة أبو حاتم سهل بن محمد بن عثمان السجستاني ثم البصري المقريء النحوي اللغوي صاحب التصانيف... حدث عنه أبو داود والنسائي في كتابيهما» (1)

 «امام  و علامه ابوحاتم سهل بن محمد بن عثمان سجستاني بصري، قاري، نحوي، لغوي و صاحب تأليفات گوناگوني است...ابوداود و نسائي در كتاب خود از وي روايت كرده اند»

اين توصيفي است كه خود اهل سنت درباره وي دارند و حتي در دو كتاب روايي اساسي اهل سنت يعني سنن ابوداود و سنن نسائي از وي روايت نقل شده است!

از سوي ديگر ابوحاتم سجستاني جزء روات شيعه نيست و در هيچ يك از كتب رجال شيعه از وي به عنوان يكي از راويان شيعه نام برده نشده است. بر فرض كه به تعداد انگشتان دست از وي روايت هم نقل شده باشد آيا صرف اينكه يكي از راويان به فلان فرقه منتسب است باعث مي شود كه همه روايات يك مذهب از آن فرقه خاص باشد اگر اين قاعده را بپذيرم بنابراين در كتب اهل سنت نيز از ابوحاتم روايت نقل شده پس تمام روايات اهل سنت هم به شعوبيه بر مي گردد؟! آيا اين استدلال قابل پذيرش است؟!

نكته ديگر اينكه «شعوبيه» به جماعتي اطلاق مي‏شود كه مخالف جدي فضيلت عرب بر ساير اقوامند و مي‏گويند كليه ملل و امم عالم، برابر و مساويند(شعوب جمع شعب به معناي قوم و ملت است) و براي اثبات منطق خود به آيات قرآن و احاديث نبوي استناد مي‏كردند؛ از جمله‏ اين آيه كه خداوند متعال مي فرمايد:

« يا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْناكُمْ مِنْ ذَكَرٍ وَ أُنْثي‏ وَ جَعَلْناكُمْ شُعُوباً وَ قَبائِلَ لِتَعارَفُوا إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاكُمْ إِنَّ اللَّهَ عَليمٌ خَبيرٌ » (2)

« اي مردم! ما شما را از يك مرد و زن آفريديم و شما را تيره‏ها و قبيله‏ها قرار داديم تا يكديگر را بشناسيد (اينها ملاك امتياز نيست،) گرامي‏ترين شما نزد خداوند با تقواترين شماست خداوند دانا و آگاه است! »

اين جنبش واكنشي بود به تبعيض نژادي برخي اعراب خصوصا بني اميه كه اينان، ملل غيرعرب را بندگان يا به قول خودشان موالي خطاب مي‏كردند و از دادن مشاغل كشوري و مذهبي به آنها خودداري مي‏نمودند.(3)

گرچه اين نهضت توسط ايرانيان آغاز شد اما بايد توجه داشت كه اين نهضت ربطي به تشيع ندارد و  لذا اثري در تضعيف روايات شيعه ندارد علاوه بر اينكه، ملاك صحت روايات ، بررسي عدالت و وثاقت راوياني است كه روايات را نقل كرده اند اعم از اينكه ايراني هستند يا غير ايراني و اگرايراني بودن موجب تضعيف روايات باشد بايد «صحاح سته» اهل سنت يعني شش كتاب روايي اساسي اهل سنت براي اهل سنت معتبر نباشد. زيرا نويسندگان اين كتب روايي ايراني بوده اند.

پرسش ها و شبهات ديگري نيز در سؤال شما وجود دارد كه در صورت تمايل مي توانيد با تفكيك سؤالات آنها را براي ما ارسال كنيد تا به پاسخ گويي آنها بپردازيم.

پي نوشت ها:

1. ذهبي، سير أعلام النبلاء، بيروت، موسسه الرساله، 1413ق،ج 12، ص 269.

2. حجرات(49) آيه 13.

3. ر.ك: راوندي، مرتضي، تاريخ اجتماعي ايران، تهران، انتشارات نگاه، 1382 ش، ج‏2، ص 120.

استحباب زيارت امامزادگان عليهم السلام در روايات
«شكّي نيست كه يكي از مكان هاي كسب فيض و نزول رحمت الهي، قبور امام زادگان والا مقام است، قبوري كه . . .

آيا استحباب زيارت امامزادگان عظام عليهم السلام در روايات ثابت شده است ؟

آيت الله مكارم شيرازي در فضيلت زيارت امامزادگان مي نويسد:

«شكّي نيست كه يكي از مكان هاي كسب فيض و نزول رحمت الهي، قبور امام زادگان والا مقام است، قبوري كه علماي اعلام به استحباب زيارات آن، تصريح كرده اند، و بحمدالله در بسياري از مناطق شيعه نشين قبورشان شناخته شده است و مورد توجّه همگان مي باشد و مردم از اين طريق مي توانند به خدا نزديك شوند. پس بر مؤمنان و شيفتگان خاندان عصمت است كه قبور اين بزرگ زادگان والامقام را زيارت كنند، كساني كه به جهت حاكميّت فشار و اختناق اموي و عبّاسي بر دو كشور حجاز و عراق (كه عرصه را بر عموم شيعه، خصوصاً سادات و ذراري رسول گرامي اسلام(ص) تنگ كرده و انواع ناامني و خطرهاي جاني و ساير مشكلات را براي آنان به وجود آورده بودند) بر اساس«أَلَمْ تَكُنْ أَرْضُ اللهِ واسِعَةً فَتُهاجِرُوا فيها»(1) هجرت از ديار خويش را برمي گزيدند و از زادگاه خود و از آن محيط هاي پرخفقان به مكان هاي ظاهراً امن و شهرها و روستاهاي شيعه نشين، پناه مي آوردند و آنها مقدمشان را گرامي مي داشتند، هر چند عدّه اي از آنان سرانجام به توسّط مأموران خشن و مزدور آن ظالمان و جبّاران به شهادت مي رسيدند.»(2)

بعد از نقل مقدمه مذكور در خصوص ادله اي كه دلالت بر فضيلت زيارت امامزادگان دارد بايد بگوييم كه برخي ادله به صورت عام دلالت بر فضيلت زيارت آنان دارد و در برخي ادله به صورت خاص بر زيارت برخي از امامزادگان مانند عبدالعظيم حسني، حضرت معصومه و .. تأكيد ويژه شده است.

ادله عامي كه دلالت بر فضيلت زيارت ايشان دارد اين است كه زيارت امامزاده ها، مانند زيارت امامان معصوم (عليهم السلام) تعظيم شعائر الهي مي باشد.

 خداوند متعال در قرآن كريم مي فرمايد:« ... وَ مَنْ يُعَظِّمْ شَعائِرَ اللَّهِ فَإِنَّها مِنْ تَقْوَي الْقُلُوب»(3)« و هر كس شعائر الهي را بزرگ دارد، اين كار نشانه تقواي دلهاست».

همان گونه كه حجرالأسود، صفا، مروه، عرفات، مشعر و شتري كه در حج قرباني مي‏شود همگي از شعائر الهي هستند، انبياء و اولياء الهي نيز از شعائر الهي محسوب مي‏شوند و هر نوع تعظيم آنها تعظيم شعائر است و چون در اسلام اصل بر اباحه است، به هر صورتي كه مرسوم ميان عقلاء باشد و شارع مقدس از آن نهي نكند، مي‏توان انبيا و اوليا را تعظيم نمود كه از جمله آنها زيارت قبور آنهاست.

از سوي ديگر خداوند متعال محبت و مودت اهل بيت پيامبر (ص) را اجر رسالت پيامبر (ص) قرار داده و فرموده:« قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبي» (4) « بگو: «من هيچ پاداشي از شما بر رسالتم درخواست نمي‏كنم جز دوست‏داشتن نزديكانم [اهل بيتم‏]» و در جاي ديگر مودت ايشان را وسيله و راهي براي رسيدن به خدا قرار داده، چنانكه فرموده:« قُلْ ما أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍ إِلاَّ مَنْ شاءَ أَنْ يَتَّخِذَ إِلي‏ رَبِّهِ سَبيلا» (5) « بگو: «من در برابر آن (ابلاغ آيين خدا) هيچ گونه پاداشي از شما نمي‏طلبم مگر كسي كه بخواهد راهي بسوي پروردگارش برگزيند.»

بديهي است كه يكي از طرق ابراز علاقه به خاندان رسالت، همان زيارت قبور آنهاست و اين راه و رسم در ميان تمام ملل جهان وجود دارد و همگي آن را نوعي اظهار علاقه به صاحب قبر مي‏دانند و لذا شخصيت‏هاي بزرگ سياسي و علمي را در كليساها و يا مقابر معروف دفن كرده و اطراف آن را گل كاري و درخت كاري مي‏كنند.

بنابراين برافراشته نگه داشتن حرم امامان و امام زادگان و زيارت آنها نه تنها استحباب و فضيلت دارد. بلكه وظيفه عقلي و شرعي ما در راستاي تعظيم شعائر الهي و اظهار مودت و محبت به اهل بيت پيامبر(ص) مي باشد.

پي نوشت ها:

1. « آيا زمين خداوند وسيع نبود تا در آن (از محيط كفر به محيط اسلام) مهاجرت كنيد؟» (نساء(4) آيه 97).

2. آيت الله مكارم شيرازي، مفاتيح نوين، بخش سوم (زيارات)، فصل دوازدهم( زيارت انبياي عظام و امام زادگان و قبور مؤمنين) بخش دوم: (زيارت امامزادگان)، ص 575.

3. حج(22) آيه 32.

4. شوري(42) آيه 23.

5. فرقان(25) آيه 57.

صفحه‌ها