حديث

در مورد احاديث: متن عربي حديث همراه با ترجمه صحيح، حديث از كدام امام معصوم(ع) نقل شده ، منبع و كتابي كه حديث را از آن نقل كرده ايد.

در مورد ترجمه قرآن هم ترجمه آقاي انصاريان  يا آيت الله مكارم شيرازي معتبر تر است.

منابع حديثي دراینترنت موجود است؛ اما اين جور آدرس دادن ناقص است؛ زيرا اين كتاب ها چاپ هاي مختلف دارند با ترجمه يا بي ترجمه. از اين رو بهتر است از همان سايت بخواهيد متن عربي حديث را بنويسد تا بتوانيد با جستجو در سايت هاي مربوطه صحت و سقم آن را به دست آوريد. 

اظهار نظر در خصوص صحت و سقم روايات نيازمند تخصص و تلاش است. فقهاي عظام كه عمر خود را در راه تحصيل روش كشف احكام و معارف از متون ديني صرف نموده اند بعد از طي مقدمات و كسب علوم متعددي همچون ادبيات عرب(صرف و نحو و بلاغت و لغت)، رجال و درايه، اصول فقه و منطق و ...توانايي تشخيص صحت و سقم روايات را بدست آورده اند و اين تلاش ها تا جايي پيش رفته كه مي بينيم حتي دو مجتهد در خصوص صحت و سقم يك روايت دو نظر متفاوت ارائه نموده اند و اين نشان از حساسيت استنباط احكام و معارف دين دارد و لذا اينكه جنابعالي انتظار داشته باشيد كه ما منبعي براي كشف صحت و سقم روايات به جنابعالي ارائه دهيم انتظاري دور از واقعيت است. زيرا به غير از قرآن كريم كه وحي الهي است و شكي در صدور آن از خداوند متعال و منبعي معصوم (يعني خداوند متعال )وجود ندارد بقيه كتب اين حالت را ندارند كه ما در صدورتمام آنها از معصومين (عليهم السلام) ترديدي نداشته باشيم و بگوييم همه روايات آن صدرصد معتبر هستند حتي در كتب اربعه شيعه كه چهار كتاب اصلي روايي شيعه هستند نيز روايات ضعيف (نه جعلي )يافت مي گردد و لذا مجتهدان و فقهاي ما با فراگيري علوم و مقدماتي كه ذكر شد به بررسي صحت و سقم سند روايات مي پردازند.

البته در عصر حاضر با گسترش فناوري هاي اطلاعات در عرصه متون روايي نيز فعاليت هاي چشم گيري صورت گرفته كه تا حدودي كار محققان را آسان نموده است و نرم افزار «درايه النور» يكي از اين فعاليت ها است.

نرم افزار چند رسانه اي دراية النور نخستين نرم افزار تخصصي رجالي شيعه است كه توسط محققان و پژوهشگران مركز تحقيقات كامپيوتري علوم اسلامي نور توليد شده است.

اين نرم افزار شامل كتب متنوعي از جمله :

متن كامل 38 جلد كتاب رجالي مانند رجال النجاشي، فهرست الطوسي، رجال الطوسي، رجال الكشي، ابن الغضائري، رجال البرقي، رجال ابن داود و الخلاصة للحلي.

55 جلد كتاب حديثي: كتب اربعه (الكافي، من لايحضره الفقيه، تهذيب الاحكام،  الاستبصار) و وسائل الشيعة.

 23 جلد معجم رجال الحديث.

 29 جلد لغت نامه: كتاب العين، لسان العرب و مجمع البحرين مي باشد.

 شناخت و ارزيابي راويان احاديث از جهات گوناگون، بازسازي و ارزيابي اسناد كتب اربعه و وسائل الشيعه، امكان تركيب دو يا چند راوي با يكديگر و انجام جستجوهاي متنوع از جمله قابليت هاي اين نرم افزار تخصصي است.

براي تهيه اين نرم افزار مي توانيد به فروشگاه اينترنتي مركز تحقيقات نور مراجعه نماييد.

آدرس سايت: http://www.noorshop.ir

 

پرسشگر محترم چنين روايتي را در كتب روايي و تفسيري نيافتيم.

متاسفانه در سايت هاي ناشناخته از اين حرف هاي سست و بدون مدرك و مستند، زياد زده مي شود و شما لازم است به سايت هاي معتبر مراجعه كنيد و مطالبي كه در سايت هاي ناشناخته مي يابيد، اعتنا نكنيد.

البته اين كه كسي اين آيه يا ديگر آيات قرآن را با خط زيبا بر لوح كاغذي يا فلزي بنويسد و قاب كند و در مقابل چشم خود در خانه ومحل كار قرار دهد تا متذكر شود و متنبه گردد و به ياد پيام آيه باشد و از نورانيت آيه كسب نور كند و به آيه متوسل شود و تبرك بجويد، كار خوبي است اما روايتي به اين مضمون در خصوص اين آيه نديده ايم. 

در روش حديثي و روايي ملاك روايت معصومين عليهم السلام است؛ يعني در تفسير قرآن به روايات تفسيري كه در مورد آيه است استناد مي شود و بيشتر هم ظاهر روايت را مي گيرند؛ ولي در روش اجتهادي خود شخص با استفاده از عقل و فهم خود از آيه يا روايت نظر مي دهد. مثلا كساني كه قرآن را به روش اجتهادي تفسير مي كنند، تنها روايت و آيه را نگاه نمي كنند؛ بلكه با استفاده از آيات ديگر و روايات فهم خودشان از آيه را بيان مي كنند يا در مورد روايات به ظاهر آن ها اكتفا نمي كنند؛ بلكه اصول ديگر و روايات ديگر را هم مد نظر قرار مي دهند.

آيت الله جوادي آملي در اين باره مي گويند:

تفسير متن مقدسي مانند قرآن كريم يا به نقل است كه در اين صورت تفسير حديثي و روايي مي شود و يا به عقل كه به تفطن عقل از شواهد داخلي و خارجي صورت مي پذيرد كه اين همان معناي اجتهادي است. (1)

 

پي نوشت :

1. آيت الله جوادي آملي ، مقدمه تفسير تسنيم ، انتشارات اسراء،ج1، ص 58.

 

اگر شرك نبود مي گفتيم كه شوهرانتان را بپرستيد؟

اين حديث در كتب معتبر شيعه مثل كافي و  فقيه و ... آمده است و با مباني ديني ناسازگار نمي نمايد. روايت به شرح زير است:

عن أبي عبد الله (ع) أن قوما أتوا رسول الله (ص) فقالوا : يا رسول الله إنا رأينا أناسا يسجد بعضهم لبعض فقال رسول الله (ص) : لو أمرت أحدا أن يسجد لأحد لأمرت المرأة أن تسجد لزوجها .(1)

جماعتي خدمت رسول خدا مشرف شدند و گفتند: ما گروهي را ديده ايم كه بعض آنها بعض ديگر را سجده مي كند.

رسول خدا در نهي اكيد از اين كار فرمود:

اگر به فرض محال قرار بود فردي را به سجده بر انساني فرابخوانم ، به زنان دستور مي دادم در برابر شوهرانشان سجده كنند.

سجده نهايت خضوع و تواضع و ابراز اطاعت است و اطاعت زن از مرد كه بدان در قرآن (2) و روايات (3)  بسيار دعوت شده، قوام بخش زندگي و به سود زن و مرد است.

البته اين اطاعت بايد در راستاي اطاعت از خدا باشد يعني هم بر مرد لازم است كه فرمان هايش در راستاي فرمان هاي خدا باشد و هم بر زن لازم است كه اطاعتش از مرد ، مصداق اطاعت از خدا باشد و نه براي مرد جايز است كه امرش مخالف امر خدا باشد و نه براي زن اطاعت از چنين امري پسنديده و جايز است.

در جامعه ايماني كه زن و مرد بنده خدا شده اند، مرد كه رئيس و اداره كننده خانواده است ، اگر مطاع باشد اين جامعه قوام مي يابد و زن كه بعد از مرد دومين ركن خانواده است اگر در اين اطاعت پيش قدم باشد ، فرزندان هم از او ياد گرفته و مطاع بودن مرد خانواده را مي پذيرند و موجبات دوام و استحكام خانواده و اجتماع فراهم مي گردد. 

بنا بر اين با اين كه اطاعت زن از مرد بسيار ارزشمند است. ولي با اين وجود سجده كه برترين نمود خضوع است، فقط براي خدا جايز است و براي هيچ كس ديگر جايز نيست.   

مشابه اين روايت در مورد عالمان شيعه هم وارد شده، يعني با اين كه اطاعت از اين عالمان در نهايت ارزشمندي است. ولي با اين وجود سجده براي آنان جايز نيست: 

لا ينبغي لأحد أن يسجد لأحد من دون الله يخضع له كخضوعه لله ويعظمه بالسجود له كتعظيمه لله ولو أمرت أحدا أن يسجد هكذا لغير الله لأمرت ضعفاء شيعتنا وسائر المكلفين من متبعينا أن يسجدوا لمن توسط في علوم علي وصي رسول الله (ص) ومحض وداد خير خلق الله علي (ع) بعد محمد رسول الله (ص) (4)

براي احدي جايز نيست خضوعي كه در مقابل خدا دارد، در مقابل غير خدا داشته باشد و با سجده كردن به تعظيم و بزرگداشت كسي غير از خدا اقدام كند و اگر بنا بود به كسي اجازه دهم براي غير خدا سجده كند، به ضعفاي شيعه و پيروانمان دستور مي دادم بر كساني كه واسطه علم علي - وصي رسول الله (ص)- شده اند و محبت خالصانه او را بعد از پيامبر به دل دارند ، سجده كنند .     

پي نوشت ها:

1. كليني، كافي، تهران، اسلاميه،1374 ش، ج 5، ص 508.

2. نساء (4) آيه 34.

3. ر. ك» كليني ، همان، ص 506 - 508 .

4. عاملي ، وسايل الشيعه، بيروت، دار احياء التراث العربي ، 1403ق ، ج 4 ، ص 986. 

أحاديثي درباره مسئله غناء و خوانندگي مطرب وجود دارد و موسيقي و نوازندگي هم اگر متناسب با مجالس لهو و لعب و مطرب باشد همانند حكم غنا و خوانندگي مطرب، حرام مي باشد.

متن عربي روايات مذكور به شرح ذيل است:

1. « كَسْبُ الْمُغَنِّيَةِ حَرَامٌ وَ اعْلَمْ أَنَّ الْغِنَاءَ مِمَّا قَدْ وَعَدَ اللَّهُ عَلَيْهِ النَّارَ؛ (1) در آمد آوزه خوان حرام است و بدان كه غناء از آن چيزهايي است كه خداوند وعده عذاب آتش را درباره آن داده است».

از اين حديث استفاده مي شود كه غنا جزء گناهان كبيره است زيرا وعده آتش جهنم درباره آن داده شده و طبق روايتي ديگر از امام صادق (ع) آنچه وعده آتش درباره آن داده شده باشد گناه كبيره است.

2.  از سماعة نقل است كه امام صادق (ع) فرمود: «لَمَّا مَاتَ آدَمُ (ع) وَ شَمِتَ بِهِ إِبْلِيسُ وَ قَابِيلُ فَاجْتَمَعَا فِي الْأَرْضِ فَجَعَلَ إِبْلِيسُ وَ قَابِيلُ الْمَعَازِفَ وَ الْمَلَاهِيَ شَمَاتَةً بِآدَمَ ع فَكُلُّ مَا كَانَ فِي الْأَرْضِ مِنْ هَذَا الضَّرْبِ الَّذِي يَتَلَذَّذُ بِهِ النَّاسُ فَإِنَّمَا هُوَ مِنْ ذَاكَ؛ (2) وقتي حضرت آدم (ع) درگذشت، ابليس و قابيل خوشحال شدند و او را شماتت كردند. آن گاه اين دو اجتماع كردند و به منظور شماتت حضرت آدم (ع) و ابراز خوشحالي از مرگ او، به نواختن ساز پرداختند. از آن پس هر چيزي كه در زمين از اين نوع وجود دارد كه مردم به واسط? آن لذت مي‌برند، از آن قبيل است».

3. حضرت محمد (ص) : « عن النبيّ صلي الله عليه و آله انّه قال خمسة لا ينظر الله إليهم يوم القيامة الي أن قال و المغني؛ (3) پنج طايفه هستند كه خدا با آن ها نگاه نمي كند ( توجه نمي كند ) ، يكي از آن ها خواننده است».

4. از امام رضا (ع) درباره كسب شخص آوازه خوان سوال شد. حضرت فرمودند: « قَدْ تَكُونُ لِلرَّجُلِ الْجَارِيَةُ تُلْهِيهِ - وَ مَا ثَمَنُهَا إِلَّا ثَمَنُ كَلْبٍ- وَ ثَمَنُ الْكَلْبِ سُحْتٌ وَ السُّحْتُ فِي النَّارِ؛ (4) پولي كه به مغنيه و جاريه (كنيز )مي دهند كه جاريه براي مولاي خود بخواند، مثل پولي است كه در مقابل خريد سگ مي دهند، و پول حاصل از فروش سگ، سحت ( لقمه حرام )و حرام است و سحت (حرام خور) در آتش است».

5. در روايتي از امام صادق (ع)، راجع به خريد و فروش مغنيات سؤال شد: حضرت فرمود: « شِرَاؤُهُنَّ وَ بَيْعُهُنَّ حَرَامٌ- وَ تَعْلِيمُهُنَّ كُفْرٌ وَ اسْتِمَاعُهُنَّ نِفَاقٌ؛(5) خريد و فروش آن ها حرام و آموزش دادن آن ها كفر و شنيدن آن ها نفاق است».

6. رسول خدا (ص) فرموده : «الْغِنَاءُ رُقْيَةُ الزِّنَا؛ (6)غنا مقدمه براي زنا است».

7. امام صادق (ع) مي فرمايد: « أَخْبَثُ مَا خَلَقَ اللَّهُ الْغِنَاءُ شَرُّ مَا خَلَقَ اللَّهُ الْغِنَاءُ يُورِثُ النِّفَاقَ الْغِنَاءُ ‌يُورِثُ الْفَقْرَ‌؛ (7) خبيث ترين و بدترين چيز نزد خدا عزوجل غناء است ، كه عامل نفاق و فقر است».

8. رسول خدا (ص) فرموده: « مَنِ اسْتَمَعَ إِلَي اللَّهْوِ يُذَابُ فِي أُذُنِهِ الْآنُكُ‌؛ (8)

كسي كه به موسيقي لهوي و حرام و غنا گوش دهد، در گوشش سرب مذاب ريخته مي شود».

با توجه به احاديث مذكور و ساير أحاديث و ادله بايد بگوييم كه خوانندگي و نوازندگي اگر متناسب مجالس لهو لعب و به صورت مطرب باشد مشمول صفات و آثاري كه در روايات مذكور آمده قرار مي گيرد.

البته ناگفته نماند كه اصل حرمت غنا و خوانندگي از ادله مذكور استفاده مي شود اما شرايط و موارد آن (مانند مطرب بودن و متناسب با مجالس لهو و لعب و معصيت بودن) در ساير روايات و ادله آمده و اين مجتهدين و فقهاء هستند كه با داشتن تخصص لازم براي استنباط احكام شرعي به أحاديث مراجعه نموده و مسائل شرعي را با توجه به صحت و سقم سند و دلالت روايات و ... استنباط مي كنند.

پي نوشت ها:

1. علامه مجلسي، بحارالانوار، بيروت، مؤسسه الوفاء ، سال 1404 هـ ق، ج‌76، ص 246.

2. كليني، محمد بن يعقوب، كافي، تهران، دار الكتب الإسلامية‌، 1407 ه‍ق‌، ج‌، ص 431‌.

3. بروجردي، آقا حسين طباطبايي‌، جامع أحاديث الشيعة، تهران، انتشارات فرهنگ سبز‌ ، 1429ق، ج‌22، ص 392‌.

4. شيخ حر عاملي، وسائل الشيعه، مؤسسه آل البيت، سال 1409 هـ.ق، ج‌17، ص 124.

5. همان.

6. علامه مجلسي، بحارالانوار، بيروت، مؤسسه الوفاء ، سال 1404 هـ ق، ، ج‌76، ص 247.

7. محدث نوري، مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل، قم، مؤسسه آل البيت، 1408ق، ج‌13، ص 212.

8. همان، ص 222.

 

 

در پاسخ به سؤال اول شما بايد بگوييم كه طبق جستجويي كه در منابع معتبر روايي داشتيم سند معتبري براي حديث مذكور نيافتيم البته روايتي از پيامبر صلي الله عليه و آله نقل شده :مَنْ تَعَلَّمْتَ مِنْهُ حَرْفاً صِرْتَ لَهُ عَبْدا (1)" ازكسي كه حرفي بياموزي عبد او شده اي" كه احتمالا روايت مورد اشاره شما ماخوذ و برگرفته از اين روايت باشد

اما درباره مفاد اين حديث و تناقض آن با توحيد در عبادت بايد بگوييم كه عبد داراي دو كاربرد مي باشد: يك كاربرد به معناي بندگي و پرستش خداوند متعال است چنانكه در آيه 5 سوره حمد به همين معناست  و كاربرد ديگر آن به معناي بردگي مي باشد كه در روايت مذكور همين معنا مراد است ( مانند كنيه جد پيامبر كه عبد المطلب بوده ) و آنچه با توحيد در عبادت منافات دارد اين است كه كسي به اصطلاح اول خود را عبد كس ديگري بداند. اما به اصطلاح دوم چون مستلزم پرستش و عبادت نيست. لذا با توحيد در عبادت منافات ندارد.

به عبارت ديگر مراد از اين روايت ، اين است كه ازكسي كه نكته اي آموخته اي گويي برده او شده اي و اين عبارت در مقام بيان لزوم احترام به معلم مي باشد يعني مقام معلم و آموزگار آن قدر بالا است كه دانش آموز همانند برده اي كه به مولا و مالك خود احترام مي گذارد بايد حرمت وي را حفظ نمايد و اين عبارت نمي خواهد بگويد كه كسي كه نكته اي به من بياموزد معبود من و قابل پرستش و عبادت است.

بنابراين تناقضي بين مفاد روايت و آيه 5 سوره حمد وجود ندارد زيرا تناقض در جايي است كه درباره يك معنا ما دو حكم متقابل داشته باشيم اما در اينجا عبد به يك معنا استعمال نشده است.

 

پینوشت ها:

(1) بحار الأنوار "  علامه مجلسي‏ "ج 74 ص 167

 

 

 

پيامبر اكرم صل الله عليه و آله: من بعد از 8000 پيامبر مبعوث شدم

حديثي كه سؤال كرده ايد ، وجود دارد و به شرح زير است:

بعثت علي أثر ثمانية آلاف نبي (1)

عالمان در توضيح اين حديث گفته اند كه با توجه به روايات متعدد، تعداد انبياء 124 هزار بوده اند و اين كه در اين حديث 8000 يا در بعض احاديث معراج (2) تعداد آنها  4414 نفر شمرده شده، حتما تعدادي مد نظر بوده كه خصوصيتي داشته اند كه ما از آن آگاهي نداريم و گر نه طبق اخبار متعدد و معتبر تعداد آنها همان 124 هزار نفر است و اين اعتقاد قطعي شيعيان است. (3)

پي نوشت ها:

1. قصص‏الأنبياء ، جزائري ، ص 4، قم ، منشورات الشريف الرضي.

2. بحارالأنوار ، مجلسي، ج 18 ،ص ٌ318 ، هشتم، بيروت ، مؤسسه الوفا، 1403 قمري.

3. همان ، ج11، ص21 به نقل از طبرسي  و ص28 به نقل از العقائد شيخ صدوق ؛ أعلام‏الدين ، حسن بن ابي الحسن ديلمي ، ص 463.

سوال:

مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَي عَنْ سَعْدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ مُحَمَّدٍ الثَّقَفِيِّ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْمُعَلَّي عَنْ أَخِيهِ مُحَمَّدٍ عَنْ دُرُسْتَ بْنِ أَبِي مَنْصُورٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَبِي حَمْزَةَ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ لَمَّا وُلِدَ النَّبِيُّ ص ‍ مَكَثَ أَيَّاماً لَيْسَ لَهُ لَبَنٌ فَأَلْقَاهُ أَبُو طَالِبٍ عَلَي ثَدْيِ نَفْسِهِ فَأَنْزَلَ اللَّهُ فِيهِ لَبَناً فَرَضَعَ مِنْهُ أَيَّاماً حَتَّي وَقَعَ أَبُو طَالِبٍ عَلَي حَلِيمَةَ السَّعْدِيَّةِ فَدَفَعَهُ إِلَيْهَا اصول كافي جلد 2 صفحه 339 روايت 27 و فرمود: چون پيغمبر صلي اللّه عليه وآله متولد شد، چند روز بي شير بود (گويا مادرش بيمار بوده يا شير نداشته است ) ابوطالب آن حضرت را به سينه خود افكند، خدا در سينه او شير جاري ساخت و تا چند روز پيغمبر از آن شير مي خورد، تا آنگاه كه ابوطالب حليمه سعديه را پيدا كرد و پيغمبر را باو داد. 

پاسخ:

گرچه اين روايت در بسياري از كتب روايي و تاريخي آمده است. اما نويسنده كتاب موسوعه التاريخ الاسلامي آن را دروغ دانسته و مي نويسد: كشي در رجالش اخبار بسياري از علي بن ابي حمزه بطائني كه از جمله راويان اين حديث است، آورده و او را متهم  به كذب كرده و گفته: لعنت خدا بر او باد . (1)

پي نوشت:

1. محمد هادي يوسفي غروي . موسوعه التاريخ الاسلامي ،ج 1 ،ص 262 .

صفحه‌ها