حديث

چگونه احادیث درست را از نادرست تشخیص دهیم؟
حديث ها از نظر اعتبار به چهار دسته كلي تقسيم مي شوند.

چگونه احادیث درست را از نادرست تشخیص دهیم؟

پرسشگر محترم با سلام و تشكر از ارتباطتان با اين مركز؛

حديث ها از نظر اعتبار به چهار دسته كلي تقسيم مي شوند. البته تقسيم بندي هاي ديگري هم وجود دارد كه تقريبا فروع همین تقسيم بندي كلي است.

احاديث از يك نظر به دو دسته تقسيم مي شوند: متواتر و غير متواتر (خبر واحد)

حديث متواتر حديثي است كه صدور آن از معصوم قطعي است و شك و تردیدی در صدور آن از معصوم وجود ندارد . البته خود متواتر تقسيم هايي دارد، ولي احاديث متواتر محدود و كم هستند و غالب احاديث غير متواتر و به اصطلاح "خبر واحد" مي باشند.

احاديث غير متواتر كه بيش تر و اكثريت قريب به اتفاق احاديث هستند ، خود به چهار دسته كلي تقسيم مي شوند:

1. خبر صحيح كه راويان آن تا معصوم افراد شناخته شده، متصل به هم و عادل و شيعه دوازده امامي مي باشند. اين نوع حديث، بهترين نوع بعد از متواتر است و در احكام فرعي حجت مي باشد.

2. خبر موثق به احاديثي گفته مي شود كه راويان آن تا معصوم متصل و شناخته شده اند و همگي مورد اطمينان و در درجه بالاي تقوا و راستگويي و...هستند، گر چه بعضي از آنان شيعه دوازده امامي نيستند.

اين روايات از لحاظ اعتبار در درجه بعد از خبر صحيح هستند.

3. خبر حسن، كه راويان شناخته شده و متصل و شيعه هستند . گر چه مدح هم شده اند، ولي وثاقت آنان يقيني نيست . از لحاظ ايمان و تقوا و راستگويي و حافظه و تقيد بر درستگويي و... مورد يقين و اطمينان نمي باشند. اين روايات كه تعدادشان بيش تر از انواع قبل است، در درجه اعتبار پايين تري از روايات قبل مي باشند.

4. روايات ضعيف كه در سند يا دلالت آن ها ضعف و ايرادي هست ،مثلا راويان تا معصوم متصل نيست و يا اصلا راويان ذكر نشده اند يا راوي بين چند نفر كه ثقه و غير ثقه اند، مشترك مي باشد يا از راوي هيچ مدح و تاييدي نرسيده و...

اين روايات كه از لحاظ تعداد بيش ترين هستند، از لحاظ درجه اعتبار از همه پايين ترند.

براي اطلاع بيش تر به كتاب هاي علوم حديث ، نصيري - دراية الحديث، مدير شانه چي  و دراية و رجال،علي صدرايي خويي مراجعه كنيد.

بنا بر این ما هم روایات متواتر و یقینی داریم ؛ هم روایات صحیح و مشهوری كه با توجه به قرائن داخلی و خارجی اطمینان به صدور آن ها از معصوم داریم.

دليل حجت بودن قول معصوم يعني روايات چيست؟
روايات معصومين (عليهم السلام) را بايد به دو دسته تقسيم نمائيم: یکی روایات پیامبر اسلام(ص) و دیگری روایات ائمه معصومین (ع)

دليل حجت بودن قول معصوم يعني روايات چيست؟ آيا اگر خود روايات بگويد روايت معصوم حجت است كافي است اين مستلزم دور نيست؟

روايات معصومين (عليهم السلام) را بايد به دو دسته تقسيم نمائيم:

يك دسته مربوط به خود پيامبر (ص) است .

 دسته ديگر مربوط به امامان معصوم (عليهم السلام).

اثبات حجيت روايات و سنت پيامبر  به وسيله روايات خود حضرت يا ساير معصومين (عليهم السلام) مستلزم دور است .حجيت سنت پيامبر  را به وسيله آيات قرآن و دليل عقلي اثبات مي كنيم.

آياتي كه دلالت بر لزوم اطاعت مطلق از رسول خدا (ص) دارد و دلايل عقلي كه دلالت بر عصمت رسول خدا  دارد ،بر حجيت روايات مأثوره از پيامبر  دلالت دارد.

از جمله اين آيات به آيه 12 سوره تغابن مي توان اشاره نمود كه خداوند متعال در اين آيه مي فرمايد:

« وَ أَطيعُوا اللَّهَ وَ أَطيعُوا الرَّسُول؛

اطاعت كنيد خدا را، و اطاعت كنيد پيامبر را».

 همچنين در آيه 7 سوره حشر مي فرمايد:

«  ما آتاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا؛

 آنچه را رسول خدا براي شما آورده بگيريد (و اجرا كنيد)، و از آنچه نهي كرده خودداري نماييد».

 اين آيات و آيات متعدد ديگري از قرآن كريم دلالت بر حجيت سيره پيامبر  و لزوم تبعيت از آن دارد.(1)

اما درباره روايات مأثوره از امامان معصوم (عليهم السلام)  علاوه بر آيات قرآن و دلايل عقلي كه دلالت بر ولايت و عصمت ايشان و در نتيجه حجيت سنت ايشان دارد، به وسيله احاديث رسول خدا همچون حديث ثقلين (2)نيز مي توان حجيت روايات ايشان را اثبات نمود . اين امر مستلزم دور نيست. زيرا در اين جا به وسيله قول امامان حجيت اقوال ايشان اثبات نمي شود ،بلكه به وسيله قول رسول خدا (ص) حجيت اقوال ايشان اثبات مي شود.

از جمله آيات قرآن كه دلالت بر لزوم تبعيت از ايشان و در نتيجه حجيت سنت ايشان دارد، آيه اولي الامر است كه خداوند متعال در اين آيه مي فرمايد:

« يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا أَطيعُوا اللَّهَ وَ أَطيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ ؛ (3) اي كساني كه ايمان آورده‏ايد! اطاعت كنيد خدا را! و اطاعت كنيد پيامبر خدا و اولو الأمر [اوصياي پيامبر] را».

در روايات متعدد و معتبر، مراد از اولي الامر در آيه مذكور ائمه معصومين (عليهم السلام) دانسته شده است.

 شيخ طبرسي از جابر بن عبدالله انصاري نقل مي كند كه وقتي آيه اولي الامر نازل شد، از رسول خدا سؤال نمودم كه  ما خدا و رسول خدا را مي شناسيم . مراد از اولي الامر كيست؟

 فرمود:

« هُمْ خُلَفَائِي يَا جَابِرُ وَ أَئِمَّةُ الْمُسْلِمِينَ بَعْدِي أَوَّلُهُمْ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ (ع) ثُمَّ الْحَسَنُ ثُمَّ الْحُسَيْنُ ثُمَّ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ ثُمَّ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ الْمَعْرُوفُ فِي التَّوْرَاةِ بِالْبَاقِرِ وَ سَتُدْرِكُهُ يَا جَابِرُ فَإِذَا لَقِيتَهُ فَأَقْرِئْهُ مِنِّي السَّلَامَ ثُمَّ الصَّادِقُ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ ثُمَّ مُوسَي بْنُ جَعْفَرٍ ثُمَّ عَلِيُّ بْنُ مُوسَي ثُمَّ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ ثُمَّ عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ ثُمَّ الْحَسَنُ بْنُ عَلِيٍّ ثُمَّ سَمِيِّي وَ ذُو كُنْيَتِي حُجَّةُ اللَّهِ فِي أَرْضِهِ وَ بَقِيَّتُهُ فِي عِبَادِهِ مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ ذَلِكَ الَّذِي يَغِيبُ عَنْ شِيعَتِه...‏؛(4)

 ای جابر !آن ها جانشینان و امامان مسلمانان بعد من هستند. اول آن ها علی بن ابی طالب (ع) سپس حسن و حسین و علی بن حسین و محمد بن علی كه در تورات به باقر معروف است . به زودی ای جابر! وی را ملاقات می كنی. پس سلام مرا به وی برسان . بعد از او صادق، جعفر بن محمد و سپس موسی بن جعفر و علی بن موسی و سپس محمد بن علی و علی بن محمد و حسن بن علی . سپس هم نام و كنیه من و حجت خدا در زمینش و باقیمانده الهی بین بندگانش، محمد بن حسن بن علی است . این همان كسی است كه از شیعیان خود غایب می شود...».

پي نوشت ها:

1.  براي مطالعه تفصيلي دلايل عقلي و قرآني دال بر حجيت سنت مراجعه شود به حكيم، اصول العامه، المجمع العالمي لاهل البيت(عليهم السلام)، 1418ق، ص 117.

2. « إِنِّي تَارِكٌ فِيكُمُ الثَّقَلَيْنِ مَا إِنْ تَمَسَّكْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا كِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِي أَهْلَ بَيْتِي وَ إِنَّهُمَا لَنْ يَفْتَرِقَا حَتَّي يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْضَ ؛ (شيخ حر عاملي، وسائل الشيعه، مؤسسه آل البيت،  1409 هـ.ق، ج 27، ص 34).

 دو چيز گرانبها را در ميان شما به يادگار مي گذارم كه اگر به آن ها تمسك كنيد ،هرگز گمراه نمي شوید :كتاب خدا و عترت و اهل بيتم . اين دو هرگز از يكديگر جدا نمي شوند تا اينكه در حوض كوثر بر من وارد شوند».

3. نسا(4) آيه 59.

4. طبرسي، إعلام الوري بأعلام الهدي، دارالكتب الاسلاميه، 1390 ق، 396

علائم ظهور حضرت مهدي در روايات چه آمده است؟
در روايات نشانه‏هاي ظهور به دو دسته نشانه‏هاي حتمي و نشانه‏هاي غير حتمي تقسيم شده‏اند.

علائم ظهور حضرت مهدي در روايات چه آمده است و چه علائمي علائم ظهور حضرت است؟

در روايات نشانه‏هاي ظهور به دو دسته نشانه‏هاي حتمي و نشانه‏هاي غير حتمي تقسيم شده‏اند. علائم حتمي آن هايي هستند كه تحقق شان بدون هيچ قيد و شرطي الزامي است؛ اما علائم غير حتمي، نشانه‏هايي هستند كه ممكن است تغيير يابند و يا به كلي حذف شوند.

 به برخي از نشانه هاي حتمي اشاره مي شود:

1- خروج سفياني

 پيش از قيام قائم (ع)مردي از نسل ابوسفيان در منطقه شام خروج مي كند. با تظاهر به دين داري، گروه زيادي از مسلمانان را مي فريبد .بخش گسترده اي از سرزمين هاي اسلام را به تصرف خويش در مي آورد . بر مناطق پنجگانه شام، حمص، فلسطين، اردن، منطقه عراف، سيطره مي يابد. در كوفه و نجف به قتل عام شيعيان مي پردازد. براي كشتن و يافتن آن ها جايزه تعيين مي كند. وي آن گاه كه از ظهور مهدي (ع)با خبر مي گردد، با سپاهي عظيم به جنگ وي مي رود. در منطقه (بيداء)بين مكه و مدينه با سپاه امام (ع)برخورد مي كند. به امر خدا، همه لشكريان وي به جز چند نفر، در زمين فرو مي روند و هلاك مي شوند.

2- خروج يماني

 يكي از علايم ظهور خروج يماني است. سرداري از يمن قيام مي كند. مردم را به حق و عدل دعوت مي كند. امام صادق (ع)مي فرمايد:«قيام خراساني و سفياني و يماني، در يك سال و در يك ماه و يك روزخواهد بود . در اين ميان هيچ پرچمي به اندازه پرچم يماني دعوت به حق و هدايت نمي كند». بنا بر اين خروج يماني، از نشانه هاي حتمي ظهور است، هر چند جزئيات و چگونگي قيام وي روشن نيست.

3 - قتل نفس زكيه

 قتل نَفْس زكيه، نيز از علايم ظهور است. گويا در آستانه ظهور مهدي (عج) فردي پاكباخته، مخلصانه در راه امام (ع)مي كوشد و مظلومانه به قتل مي رسد. فرد ياد شده از اولاد امام حسن مجتبي (ع)است كه در روايات گاهي از او به عنوان(نفس زكي) و سيد حسني نيز ياد شده است.

4 - صيحه آسماني

 از ديگر علايم ، صيحه آسماني است . منظور از صيحه آسماني ظاهراً صدايي است كه در آستانه ظهور حضرت مهدي (عج)از آسمان شنيده مي شود . همه مردم كره زمين آن را مي شنوند. محتواي اين پيام آسماني ، دعوت به حق و حمايت و بيعت بامهدي (عج)است . هم زمان با شنيده شدن اين صدا از آسمان و يا كمي پس از آن ، در روي زمين نيز صدايي شنيده مي شود. ندا دهنده شيطان است كه مردم را به گمراهي فرا مي خواند . تلاش مي كند با ايجاد ترديد در مردم، آنان را از حمايت مهدي (عج) و اجابت دعوت آسماني، باز دارد. جبرئيل ، مردم را به حق فرا مي خواند و شيطان و نيروهاي شيطاني و پيروان سفياني به باطل .

 5 -كسوف

 از ديگر نشانه هاي ظهور، كسوف در نيمه ماه رمضان و خسوف در آخر يا اول همان ماه است . كسوف درروزهاي نخست و روزهاي آخر ماه و خسوف در روزهاي مياني ماه ، طبيعي و عادي است . در طول تاريخ بارها و بارها، رخ داده است . از نظر علمي ، خسوف و كسوف در روزهاي ياد شده ، پديده عادي به حساب مي آيد، ولي خورشيد گرفتگي در وسط ماه يا ماه گرفتگي در اول و يا آخر آن ، ظاهراً امري غير عادي است كه تنها در هنگام ظهور امام زمان (ع) اتفاق مي افتد(2)

نشانه هاي غير حتمي زياد مي باشند، از جمله :

1 -درآمدن پرچم هاي سياه

 در آمدن پرچم هاي سياه از خراسان نيز به عنوان نشانهء ظهور، - در روايات- ذكر شده است

مضمون روايات آن است كه پيش از ظهور مهدي (عج) در منطقه خراسان قديم (قسمت هاي زيادي از ايران و افغانستان و تركمنستان و تاجيكستان و ازبكستان ) انقلابي بر پا مي شود . مردم در حالي كه پرچم هاي سياه را به اهتزاز در آورده اند، به حركت در مي آيند.

2- جنگ هاي خونين

جنگ هاي خونين و كشتارهاي بزرگ نيز به عنوان نشانه هاي ظهور ياد شده است .گويا اين جنگ ها، بين اهل باطل روي مي دهد كه در نهايت بدون پيروزي هيچ يك از دو گروه و پس از برجاي گذاشتن انبوهي از كشته ها پايان مي يابد. بروز چنين فاجعه هاي بزرگ ، نتيجه طبيعي فساد و فراگير شدن ظلم و جور است(1)

 3-زياد شدن گناهان و مفاسد اخلاقي

علامه مجلسي، در باب نشانه‏هاي ظهور، روايتي را از امام صادق (ع) آورده كه در آن، بيش از يكصد نوع گناه و انحراف اخلاقي، اجتماعي، اعتقادي و فرهنگي كه در دوران غيبت، دامنگير جوامع اسلامي مي‏شود، پيشگويي شده است. از جمله: رشوه‏خواري، قماربازي، شرابخواري، زياد شدن زنا، قطع صله رحم، سنگدل شدن مردمان، اهتمام مردم به شهوت و شكم، از ميان رفتن شرم، نپرداختن زكات و خمس، كم‏فروشي، بي‏اعتنايي به اوقات نماز... (2)

 درباره مسايل مر بوط به امام زمان (ع)- از جمله نشانه هاي ظهور حضرت - به منابع زير مراجعه فر ماييد:

- امام مهدي (ع) از ولادت تا ظهور، محمد كاظم قزويني

- مو عود نامه، مجتبي تونه اي

- دادگستر جهان، ابراهيم اميني

- نويد امن و امان، لطف اللّه صافي گلپايگاني.

- خورشيد مغرب، محمد رضا حكيمي.

- قيام و انقلاب مهدي از ديدگاه فلسفه تاريخ، شهيد مرتضي مطهري .

- مهدي انقلابي بزرگ، ناصر مكارم شيرازي.

پي نوشت ها:

1. مجله حوزه، ويژه امام زمان (عج) شماره 70ـ 71ص 268-تا 272 .

2. همان، ص‏273.

اعتبار راويان سني نزد شيعيان و بالعكس چه مقدار است؟
اگر فردي صداقت و رعايت امانت در نقل حديث داشته باشد، روايت او مورد توجه قرار مي گيرد خواه شيعه باشد يا سني.

اعتبار راويان سني نزد شيعيان و بالعكس چه مقدار است؟

اعتبار راوي حديث به صداقت و حافظه و امانتداري اوست و اگر فردي صداقت و رعايت امانت در نقل حديث داشته باشد، روايت او مورد توجه قرار مي گيرد خواه شيعه باشد يا سني؛ از اين رو هم اهل سنت از راويان شيعه روايت نقل كرده اند (1) و هم شيعيان از راويان سني؛ مثلا كليني و ديگر محدثان شيعه از "عمار ساباطي" روايات فراوان نقل كرده اند با اين كه او شيعه نبوده است و روايات او را "موثق" مي شمارند كه از برترين و معتبرترين احاديث و در رديف بعد از "صحيح" مي باشد. صحيح  روايتي است كه همه راويانش شيعه دوازده امامي و عادل باشند و "موثق" روايتي كه بعضي از راويانش سني ولي موثق و مورد اطمينان مي باشند. 

بنا بر اين در روايت اعتقاد مذهبي خيلي مهم نيست، بلكه صداقت و امانت داري در سخن مهم است.

پي نوشت ها:

1. سيد شرف الدين در المراجعات 100 نفر از راويان شيعه را نام مي برد كه عالمان اهل سنت از آنها روايت نقل كرده اند.

دعايي از پيامبر (ص) وجود دارد كه به استجابت نرسيده باشد.
ما دعا و تقاضايي از ايشان نيافتيم كه اجابت نشده باشد.

مي خواستم بدانم آيا دعايي از پيامبر (ص) وجود دارد كه به استجابت نرسيده باشد

ما دعا و تقاضايي از ايشان نيافتيم كه اجابت نشده باشد.

خداوند وعده داده كه تقاضا كنيد تا بدهم:

ادْعُوني‏ أَسْتَجِبْ لَكُم (1)

مرا بخوانيد تا شما را اجابت كنم.

اين وعده مطلق است و از جانب خدا هيچ قيدي ندارد و فقط بنده است كه بايد به واقع بخواهد تا خدا اجابت كند.

اگر اجابت نمي شود ، از جانب خدا نيست، بلكه دعاي بنده با موانعي همراه است يا شرايطي كم دارد و دعا و تقاضاي واقعي از خدا نيست، تا اجابت شود.

اگر كسي به واقع خدا را بخواند و از خدا به واقع تقاضا كند، قطعا خدايي كه خلف وعده نمي كند، دعايش را اجابت مي نمايد. بله گاهي دعا شرايط دعا بودن را ندارد يا با موانعي همراه است كه اجابت نمي شود.

دعا بايد شرايطي داشته باشد تا دعا و تقاضاي از خدا باشد از جمله اين كه دعا كننده باور داشته باشد كه اجابت كننده فقط خداست و غير خدا بر اجابت، قدرت ندارد. به وظايف بندگي در قبال خداوندي كه از او تقاضا دارد، عمل كند و ابتدا اثبات بندگي كند يا تصميم بر بندگي بگيرد و بعد دعا كند و تقاضا نمايد. با حضور قلب و خضوع و اظهار فقر و نياز دعا كند نه با تكبر و تبختر و از سر تفنن و بي نيازي.

حرام خوري، گناه و ستم به بندگان خدا هم موانع اجابت هستند.(2)

با اين مقدمه و دقت در شخصيت رسول خدا مي يابيم كه دعاهاي ايشان شرايط اجابت را داشت و از موانع اجابت خالي بود بنابراين حتما به اجابت رسيده اند.

خداوند چنان مقام قربي به ايشان عطا كرده و در آخرت وعده داده كه ديگر فوقي براي آن قابل تصور نبوده تا تقاضا شود كه اجابت نشده بماند:

وَ لَسَوْفَ يُعْطيكَ رَبُّكَ فَتَرْضي(3)

و بزودي پروردگارت آن قدر به تو عطا خواهد كرد كه خشنود شوي!

و در دنيا هم به او كوثر و خير كثير داده:

إِنَّا أَعْطَيْناكَ الْكَوْثَرَ (4)

ما به تو كوثر [خير و بركت فراوان‏] عطا كرديم.

بعد هم او را تربيت كرده به گونه اي كه هيچ گاه چيزي را ندانسته و نابجا نطلبد و جز رضاي خدا نخواهد.

ما در پيامبران تقاضاي اجابت نشده مي يابيم از جمله تقاضاي حضرت نوح به نجات فرزندش كه خداوند در جواب مي فرمايد:

إِنَّهُ لَيْسَ مِنْ أَهْلِكَ إِنَّهُ عَمَلٌ غَيْرُ صالِحٍ فَلا تَسْئَلْنِ ما لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ إِنِّي أَعِظُكَ أَنْ تَكُونَ مِنَ الْجاهِلينَ (5)

او از اهل تو نيست! او عمل غير صالحي است [فرد ناشايسته‏اي است‏]! پس، آنچه را از آن آگاه نيستي، از من مخواه! من به تو اندرز مي‏دهم تا از جاهلان نباشي!!

و ديگري تقاضاي رؤيت خدا از طرف حضرت موسي كه خداوند در جواب مي فرمايد:

لَنْ تَراني‏ وَ لكِنِ انْظُرْ إِلَي الْجَبَلِ فَإِنِ اسْتَقَرَّ مَكانَهُ فَسَوْفَ تَراني (6)

هرگز مرا نخواهي ديد! ولي به كوه بنگر، اگر در جاي خود ثابت ماند، مرا خواهي ديد.

اين تقاضا ها به جا نبوده است تا اجابت شود. حضرت نوح تقاضاي نجات فرزندي را نمود كه صالح و شايسته نجات نبود و وقتي هم به آگاهي دادن خدا متوجه واقع تقاضايش شد، از آن توبه كرد:

َ رَبِّ إِنِّي أَعُوذُ بِكَ أَنْ أَسْئَلَكَ ما لَيْسَ لي‏ بِهِ عِلْمٌ وَ إِلاَّ تَغْفِرْ لي‏ وَ تَرْحَمْني‏ أَكُنْ مِنَ الْخاسِرينَ (7)

پروردگارا! من به تو پناه مي‏برم كه از تو چيزي بخواهم كه از آن آگاهي ندارم! و اگر مرا نبخشي، و بر من رحم نكني، از زيانكاران خواهم بود!

و حضرت موسي در حالي كه در دنيا بود و هنوز كوه نفس را مندك نكرده و به طور كامل متلاشي نكرده و به فنا نرسيده، تقاضاي ديدن خدا و لقاي او را كرد و خداوند فرمود اين لقا بعد از فناي خوديت عبد و رسيدن به فنا و مرگ است كه تو هنوز بدان درجه نرسيده اي.

پيامبر به درجه اي از علم و رضا رسيده بود كه تقاضاي بيجا و غير مرضي خدا نكند. تقاضايي كه با مانع اجابت همراه باشد و هنوز زمينه اش فراهم نشده باشد.

البته در منابع حديثي اهل سنت روايتي از رسول خدا رسيده به اين شرح:

قال إني صليت صلاة رغبة ورهبة سألت ربي عز وجل ثلاثا فأعطاني ثنتين و منعني واحدة سألت ان لا يبتلي أمتي بالسنين ففعل وسألت أن لا يظهر عليهم عدوهم ففعل وسألته ان لا يلبسهم شيعا فأبي عليّ (8)

با ترس و رغبت نماز خواندم و از خدايم سه چيز خواستم كه دو تا را به من داد و از يكي منع كرد.

از خدا خواستم امتم را به قحطي و گرسنگي عمومي مبتلا نكند و دشمنانشان را بر آنها مسلط نگرداند و آنان را لباس تفرقه نپوشاند كه سومي اجابت نشد.

اين روايت از طريق اهل سنت رسيده و در مجامع روايي شيعه يا نيست يا به نقل از كتب اهل سنت است و با رواياتي كه پيامبر از اختلاف امتش خبر مي دهد، سازگاري ندارد و بعيد است چنين تقاضايي از رسول خدا واقع شود زيرا مختلف نشدن امت يعني همگي بر گمراهي باشند يا همگي بر هدايت بمانند. طبيعي است كه تا دنيا باشد و بشر بر زمين باشد ، اختلاف و چند دستگي وجود دارد و وحدت بر هدايت يعني همان بهشت كه فقط در آخرت حاصل مي شود و تقاضاي متفرق نشدن امت يعني همه بر هدايت بمانند كه با دنيا سازگاري ندارد و عدم سازگاري اش هم روشن است. 

پي نوشت ها:

1. غافر(40)آيه60.

2. ر.ك: ري شهري، ميزان الحكمه، قم، دار الحديث، 1416ق، ج2، ص873-875.

3. ضحي(93) آيه5.

4. كوثر(108) آيه1.

5. هود(11) آيه46.

6. اعراف(7) آيه143.

7. هود(11) آيه47.

8. احمد بن حنبل، مسند احمد، بيروت، دارصادر، ج 3، ص 146

تفاوت حدیث قدسی با حدیث غیر قدسی و تفاوت این دو با آیات قرآن کریم
در حدیث قدسی معنا و مضمون آن بر قلب پیامبر القا می شود و پیامبر با لفظ خود آن را بیان می كند اما در قرآن کریم كلام از آن خداست و فقط پیامبر واسطه رساندن این سخن

تفاوت حدیث قدسی با حدیث غیر قدسی و تفاوت این دو با آیات قرآن كریم در چیست؟

حدیث قدسي ، حدیثي است كه گفتار خداوند است و از زبان پیامبران حكایت شده است یعنی معنا و مضمون آن بر قلب پیامبر القا می شود و پیامبر با لفظ خود آن را بیان می كند.

اما حدیث غیر قدسی كلام و سخن پیامبر یا امام است و معنا و مضمون و محتوی هم همه از سوی ایشان است.(اگرچه به اذن الهي است )

در مورد قرآن هم معنا و مفهوم و محتوی و هم لفظ و كلام از آن خداست و فقط پیامبر واسطه رساندن این سخن به مردم است.

پس تفاوت حدیث قدسی با قرآن در این است كه لفظ و معنای قرآن از ناحیه خداوند است ولی در حدیث قدسی تنها معنا و مفاد به خداوند منسوب است و ساختار لفظی آن از سوی پیامبر است.

وبرخي هم گفته اند هم حديث قدسي و هم قرآن   لفظ و معناي آن ها  از طرف خداست. اما حديث قدسي برخلاف قرآن به قصد تحدي بيان نشده است. (1)

 

پی نوشت :

1. نصیری،علی،آشنایی با علوم حدیث،مركز مدیریت حوزه علمیه قم،ص24و25

چرا اين همه احاديث درست و غلط وجود دارد؟
یكی از علل اختلاف وجود روایات مجعول است ، اما بدان معنا نیست كه همه آیات و روایات واقعیت ندارند . برای آگاهی بیش تركتاب علم حدیث از زین العابدین قربانی مفید است

آيا تاريخ ، پيامبران ، ائمه -وحي - كتب آسماني ،احاديث، اصالت و واقعيت دارند؟پس چرا اين همه احاديث درست و غلط وجود دارد؟

قرآن اصالت و واقعیت دارد .در جای خود- با دلایل متقن - اثبات شده است كه قرآن كلام خدا  و محتوای مطابق با واقع می باشد ، از این رو است كه یكی از منابع مهم احكام، دستورات و قوانین الهی قرآن می باشد. نكته قابل دقت اینكه در برخی آیات از قصه های قرآنی به عنوان" حق" یاد شده كه به معنای واقعیت است.در قرآن مسایل افسانه ای وجود ندارد. قرآن در آیات متعددی ضمن بیان داستانها، روی این موضوع تأكید میكند كه این داستانها حقایقی است كه برای شما بیان میشود:

 إنّ هذا لهو القصص الحقّ (1) ؛ این داستان حقیقت است.

نحن نقص نبأهم علیك بالحقّ (2) ؛ داستان آنان را كه حقیقت دارد ، برای تو نقل كردیم.

نتلو علیك من نبأ موسي وفرعون بالحقّ؛(3) داستان موسي و فرعون كه حقیقت دارد ، برای تو بیان كردیم.

 قرآن پژوهان نیز یكی از ویژگیهای داستانهای قرآن را حق و راستین بودن آن ها دانستهاند، در حالی كه تمامی قصههای دیگر عالم، آمیخته با خیال و دروغ و افسانه است، چون اگر چنین نباشد، زیبایی خود را از دست میدهند، ولی زیبایی قصههای قرآن به جهت حقانیت و اعجاز آن هاست.(4)، مهم تر از همه اینكه قـرآن تـصـريـح دارد الفاظ و عبارات قرآن و ساختار آن ، از آن خدا است و با دست وحي انجام گـرفـتـه است .عـلاوه بر آن در قرآن از كتاب الهی به عنوان كلام اللّه  ياد شده :

و ان احد من المشركين استجارك فاجره حـتي يسمع كلام اللّه .

 يريدون ان يبدلوا كلام اللّه .

 در حديثی نیز آمده : هو كلام اللّه. (5)

 همین طور احادیث و مسایل تاریخی واقعیت و اصالت دارند ، به عبارت دیگر خیلی از مسایل تاریخی از طریق تواتر به ما رسیده و از مسلمات هستند و این مطالب در منابع معتبر آمده اند ، البته برخی از موضوعات تاریخی تحریف شده و برخی نیز واقعیت ندارند ، اما بدان معنا نیست كه همه مسایل تاریخی واقعیت و اصالت ندارند . اگر این طور بود ، تدوین ده ها كتاب در باره تاریخ انبیا، اقوام وملل ، و امامان معنا نداشت.

 احادیث نیز واقعیت دارند ، بدین معنا كه آنچه را معصومان گفته اند ،مطابق با واقع هستند، از این رو است كه یكی از منابع مهم احكام ،روایات می باشند.اگر  احادیث واقعیت نداشتند ، استباط احكام از روایات معنا نداشت . فقها نمی توانستند از آن ها احكام را استنباط نمایند. از همه مهم تر این كه خود معصومان سفارش نمودند كه كلام و گفتار ما برای شما حجت است و آن ها را الگوی زندگی خود قرار دهید. این امر مبتنی بر واقع بودن روایات می باشد . همچنین برای روایات تقسم بندی هایی وجود دارد - از جمله روایات صحیح و مجعول ، روایت قوی و ضعیف  (6) . تقسیم بندی نشان از واقعی بودن بعضی روایات دارد. به خاطر تقسیم بندی روایات است كه در علم رجال معیارهایی برای تشخییص روایت ضعیف از غیر ضعیف و نادرست از درست وجود دارد. اگر روایات واقعیت نداشت ،وجود معیارها بی معنا بود،  وجود اختلاف در روایات معنایش این نیست كه احادیث واقعیت و اصالت ندارد. علل اختلاف روایات را باید در عوامل دیگر جستجو نمود . البته یكی از علل اختلاف وجود روایات مجعول است ، اما بدان معنا نیست كه همه آیات و روایات واقعیت ندارند . برای آگاهی بیش تر به كتاب علم حدیث از زین العابدین قربانی مراجعه نمائید .

پینوشتها:

1. آل عمران (3) آیه 62.

2. كهف (18) آیه 13.

3. قصص (28) آیه 3.

4. دانشنامه قرآن و قرآن پژوهی، خرمشاهی، ج 2، ص 1767.

5.محمد هادی معرفت ، علوم قر آنی ، ص47 ، قم ،موسسه فر هنگی  التمهید،1384، چاپ ششم

6. زین العابدین قربانی، علم الحدیث ، ص 109،قم،انتشارات انصاریان،1424ه ؛

كاظم مدیر شانه چی، علم الحدیث ، ص 179به بعد ، قم، دفتر انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین، چاپ شانزدهم

مرسل چه حدیثی است ؟
در اصطلاح، به حدیثی گفته می شود كه راوی آن از معصوم (ع) روایتی را نقل می كند؛ در حالی كه محضر معصوم را درك نكرده.

 با عرض سلام . سوال در مورد حدیث مرسل است .مرسل چه حدیثی است خواهشمندم با ذكر نام كتاب مرا راهنمایی نمایید

كلمه مُرْسل از حیث لغوی، از «إرسال الدابه» به معنای رها نمودن و برداشتن قید و بند از چهارپا آمده است و در اصطلاح، به حدیثی گفته می شود كه راوی آن از معصوم (ع) روایتی را نقل می كند؛ در حالی كه محضر معصوم را درك نكرده، اعم از این كه واسطه هایی كه در سلسله سند ذكر نكرده، یك نفر باشد یا بیش تر و در سلسله سند واسطه را اصلا ذكر نكرده باشد یا این كه با عبارات مبهمی همچون «عن رجل» یا «عن بعض اصحابنا» بیان كرده باشد.

این معنای عام مرسل بود كه این معنا شامل مرفوع و موقوف و معلق و مقطوع و معضل در تقسیمات حدیثی می باشد.

اما معنای خاص مرسل این است كه یكی از تابعین (كساني كه پیغمبر را درك نكرده اند، ولي صحابه را درك كرده‏اند) روایتی را از رسول خدا (ص) نقل كند؛ بدون این كه واسطه را ذكر كند؛ مثلا سعید بن مسیب كه از تابعان است، بگوید كه پیامبر خدا این چنین گفته است. (1)

البته معنای متداول این اصطلاح مرسل، همین معنای خاص است. (2)

كتاب آشنایی با علوم حدیث، نوشته علی نصیری را جهت استفاده شما معرفی می كنیم.

پی نوشت ها:

1. جدیدی نژاد، محمد رضا، معجم مصطلحات الرجال والدرایه، انتشارات دارالحدیث، ص 1552.

2. نصیری، علی، آشنایی با علوم حدیث، ناشر انتشارات مركز مدیریت حوزه علمیه قم، چاپ چهارم، سال 1383ش، ص 188

دحو الارض یعنی چه؟
منابع ديني ما مي‏گوید نخستین نقطه‏اي كه از زیر آب سر برآورد، «كعبه» و شهر مكه بود، سپس خشكی هاي زمین از كنار آن گسترش یافت كه دحو الارض نامیده شد.

در تعریف دحو الارض اینچنین گفته شده كه زمین از زیر كعبه گسترده میشود.این یعنی چه لطفا كاملتر توضیح بفرمایید چون گنگ است؟

روایات اسلامي تصریح مي‏كند كه همه زمین، نخست پوشیده از آب بود . در پی فرورفتن آب در زمین و خشك شدن بخشی از آب ها، خشكی ها تدریجا سر از آب بیرون آوردند . منابع ديني ما مي‏گوید نخستین نقطه‏اي كه از زیر آب سر برآورد، «كعبه» و شهر مكه بود، سپس خشكی هاي زمین از كنار آن گسترش یافت كه از آن به عنوان دحو الارض (گسترش زمین) یاد شده است.(1) زیرا ماده "دحو" به معنای بسط و گسترش است (2) البته به زمین زیر آب هم زمین اطلاق نمی شود و در استعمال عرفی زمین به خشكی گفته می شود .

بر این اساس گسترش زمین به معنای فرو رفتن آب در درون زمین و اشكار شدن بیشتر خشكی ها می باشد ، امری كه در شكل گیری بسیاری از جزیره های آتشفشانی و ... هم رخ می دهد و به مرور زمان یك خشكی گسترش پیدا می كند .

علم امروز نیز این معني را پذیرفته است. بر اساس تئوري «بيگ بنگ» در كيفيت شكل گيري كائنات اين امر پذيرفته شده كه بعد از جدا شدن زمين از خورشيد و قرار گرفتن اين جرم داغ در مدار دور خورشيد و در مسير سرد شدن زمين ، گازهاي گوناگوني از آن متصاعد شدند .

نتيجه تراكم  گازها در اتمسفر زمين ، باران هاي سيل آسايي بود كه باريدن گرفت . سطح زمين را به طور كامل پوشاند . در گام بعدي كه شايد قرن ها طول كشيد ، پس از اتمام اين بارش ها بخشي از آب ها به زمين فرو رفت .بخشي ديگر تبخير شد تا در نهايت خشكي و سطح قاره ها از زير آب خارج شده و منطقه خاكي بر سطح زمين نمايان شد . (3) 

 

پي نوشت ها :

1. ثقة الاسلام كليني، الكافي،  دار الكتب الإسلامية ،تهران، 1365 ه ق ، ج 4 ،ص 189 .

 2. طریحی، مجمع البحرین، مكتبه المرتضویه، تهران، 1375 ش، ج 1 ص 134

 3. رك : ژان گيتون و برادران بوگدانف ، خدا و علم (خدا و دانش) ، ترجمه  آگاهي، دفتر نشر فرهنگ اسلامي،تهران، 1374

اگر احكام از قرآن و سنت استخراج مي شود پس چرا احكام مجتهدين متفاوت است
امامان(ع)در دوران خفقان بودند و گاهي مجبور بودند كه به جهت رعايت تقيه علم خود را كتمان كنند، از طرف ديگر نهضت شوم جعل حديث با گستردگی و حمايت حاكمان ...

 اگر احكام از قرآن و سنت استخراج مي شود؟ پس چرا احكام مجتهدين متفاوت است؟

احكام از قرآن و سنت استخراج مي شود، ولي به جهت اين كه امامان(ع)در دوران خفقان بودند و آزادي نداشتند كه علم خود را آزادانه انتشار دهند و گاهي مجبور بودند كه به جهت رعايت تقيه علم خود را كتمان كنند و مطابق رأي مخالفان سخن بگويند. از طرف ديگر نهضت شوم جعل حديث با گستردگي و حمايت حاكمان احاديث فراواني به نام امامان(ع) ساختند و توسط افراد فريب خورده نشر دادند و در كتب روايات شيعه وارد ساختند.

راويان حديث شيعه هم مورد قهر حاكمان بودند و امامان براي محفوظ ماندن آنان گاهي مجبور مي شدند از آنان بد بگويند تا آنان از خشم دشمن در امان باشند همان گونه كه حضرت خضر كشتي سالم يتيمان را معيوب كرد تا از دست دزدان در امان باشد.

بنا بر اين روايات موجود و راويان به اين جهات و جهات ديگر بسيار مختلف شدند و فقيهان با توجه به مجموع روايات وآيات به طور طبيعي اختلاف نظر پيدا مي كنند واين حدّ از اختلاف طبيعي است و منعي ندارد.

علاوه بر اين، مبنا هاي اصولي و فقهي فقها كه از روايات برداشت مي شود مختلف است و طبيعي است كه با اختلاف مبناها ،برداشتشان از روايات و فتواها هم تفاوت داشته باشد.

صفحه‌ها