اخلاق

رابطه حسنه در خانواده ها چه تأثيري در نحوده تربيت فرزندان دارد؟
پدر و مادر از دو راه در وضع اخلاقی فرزند اثر می گذارند: از طریق تكوین و تشریع.

رابطه حسنه در خانواده ها چه تأثيري در نحوده تربيت فرزندان دارد؟

اجتماع بزرگ از واحدهاي كوچكي تشكیل مي‏شود كه" خانواده" نام دارد، و هر گاه این واحدهاي كوچك كه رسیدگي به آن آسانتر است اصلاح گردد كل جامعه اصلاح مي‏شود، و این مسئولیت در درجه اول بر دوش پدران و مادران است. مخصوصا در عصر ما كه امواج كوبنده فساد در بیرون خانواده‏ها بسیار قوي و خطرناك است، براي خنثي كردن آنها از طریق تعلیم و تربیت خانوادگي باید برنامه‏ریزي اساسي‏تر و دقیقتر انجام گیرد. نه تنها آتشهاي قیامت كه آتشهاي دنیا نیز از درون وجود انسانها سرچشمه مي‏گیرد، و هر كس موظف است خانواده خود را از این آتشها حفظ كند.

پدر و مادر از دو راه در وضع اخلاقی فرزند اثر می گذارند: از طریق تكوین و تشریع.

منظور از تكوین، صفاتی است كه درون نطفه ثبت است و از طریق ناخودآگاه به فرزند منتقل می شود.

 منظور از تشریع، تعلیم و تربیتی است كه آگاهانه انجام می گیرد و منشأ پرورش صفات خوب و بد می شود. البته هیچ كدام از این دو جبری نیست، ولی زمینه ساز صفات و روحیات انسان ها است.

كودك بسیاری از سجایای اخلاقی را از پدر و مادر و برادران بزرگ و خواهران خویش می گیرد، سخاوت شجاعت، صداقت و امانت و... اموری هستند كه به راحتی كودكان از بزرگترهای خانواده كسب می كنند و رذائلی مانند دروغ و خیانت و بی عفتی و ناپاكی و مانند آن را نیز از آنها كسب می نمایند(1)

بنابراین محیط سالم و یا ناسالم خانواده تأثیر بسیار عمیقی در پرورش فضائل اخلاقی و یا رشد رذائل دارد اهمیت این موضوع زمانی آشكار می شود كه توجه داشته باشیم

اولا: كودك بسیار اثر پذیر است

ثانیا: آثاری كه در آن سن و حال در روح او نفوذ می كند ماندنی و پا بر جا است.(2)

رابطه حسنه و نیكو در بین خانواده و به دور از هر گونه تنش و نزاعی، به خصوص در بین پدر و مادر تأثیر بسزایی در تربیت فرزندان دارد روشن است كه تفصیل این موضوع  مجال دیگری را می طلبد؛

كودك نیازمند محبت است و اگر ارتباط والدین كه مهمترین كانون تأمین نیازهای عاطفی او است به هم بخورد بزرگترین لطمه روانی به كودك وارد خواهد شد چنین كودكانی وقتی در آینده تشكیل خانواده دهند نمی توانند روابط موفقی با همسر خود بر قرار كنند و حتی در پذیرش مسئولیت در آینده نیز با مشكلاتی روبرو خواهند شد. و لذا می توان گفت كه صمیمیت و همكاری و هماهنگی بین پدر و مادر از مهمترین عوامل رشد كودك است. در خانواده ای كه بین پدر و مادر اختلاف و عدم صمیمیت حاكم باشد انتظار روح صمیمیت و همكاری و تفاهم در فرزندان بی مورد است.(3) درگیرهای مستمر در خانواده ها و فقدان محیطی امن و آرام برای فرزندان راه را برای كودكانی شرور و بزه كار در آینده فراهم می كند، روشن است كه در خانواده ای كه تنازع و زد و خورد در روابط بین افراد حاكم باشد مأمنی امن برای رشد رزائل اخلاقی خواهد بود و كودكی كه در این خانواده رشد یافته به راحتی تحت تأثیر و به طور نا خود آگاه تحت تربیت افراد خانواده قرار خواهد گرفت.

موفق باشید.

 

پی نوشت:

1. مكارم شیرازی، اخلاق در قرآن، قم، مدرسه امام علی بن ابی طالب، چاپ دوم، 1379هش، ج 1، ص 165.

2. همان، ج 1، ص 164

3. فرهادیان، رضا، والدین و مربیان مسئول، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ اول، 1377هش، ص244

آیااین درسته كه بیشتر وقتمون رو عبادت و مقدار كمی تلاش كنیم ؟
نیازی نیست تا از كار و تلاش كم كنیم و به نماز و عبادت بپردازیم بلكه با تمرین و برنامه ریزی می شود خواب را كم و از وقت های تلف شده برای این منظور استفاده کرد.

چند وقت پیش در تلویزیون پسر آیت الله بهجت از ایشون نقل میكردند: سعی كنید كمتر بخورید و صحبت كنید و بیشتر به عبادت و راز و نیاز و نماز بپردازید. من صحبت های ایشون رو قبول دارم ولی توی مورد آخر شك دارم . البته من نماز رو بشدت قبول دارم و به اون اعتقاد دارم ولی میخوام بدونم اگر ما بیشتر وقتمون رو راز و نیاز كنیم پس كی كار كنیم كی درس بخونیم؟ كی مقدمات ظهور آقا امام زمان رو فراهم كنیم؟آیا این درسته كه بیشتر وقتمون رو عبادت و مقدار كمی تلاش كنیم یا اینكه بیشتر تلاش و كوشش كنیم و كسب علم كنیم و قسمتی رو به راز و نیاز بپردازیم چون ما همینطوریش هم كلی از بقیه كشور ها عقب هستیم. واقعا كدوم درسته؟

اولاً شاید منظور ایشان از بیشتر عبادت كردن یعنی در طی روز مقداری وقت بیشتر صرف عبادت كنیم و از فرصت هایی كه هدر می رود برای عبادت استفاده نماییم.

ثانیاً خود آقای بهجت نیز اهل كار و تلاش و درس و بحث بطور جدی بودند كه به این مراتب علمی رسیدند. اگر همۀ وقتشان را به عبادت می پرداختند كه چنین نمی شدند.

ثالثاً شنیدیم و خوانده ایم كه ایشان در طی روز سه ساعت می خوابیدند و بقیۀ بیست و یك ساعت را به كارهای علمی و عبادت می پر داختند

پس نیازی نیست تا از كار و زندگی و تلاش كم كنیم و به نماز و عبادت بپردازیم بلكه با تمرین و برنامه ریزی می شود خواب را كم نمود و از وقت های تلف شده برای این منظور استفاده كرد.

رابعاً چه كسی گفته عبادت یعنی فقط نماز و راز و نیاز ؟ مگر كسب علم از بالاترین عبادت ها نیست؟ مگر كسب روزی حلال از عبادات نیست؟!

مواردی كه شما نوشته اید اگر برای رضای خدا و قرب الهی انجام شود جز عبادت چیز دیگری نیستند.

در روایت وارد شده كسب روزی حلال و سكوت از بالاترین عبادات است، و دعا، مخّ عبادت است و ...

خداوند در شب معراج به پیامبر صلی الله علیه وآله می فرماید: « يَا أَحْمَدُ إِنَّ الْعِبَادَةَ عَشَرَةُ أَجْزَاءٍ تِسْعَةٌ مِنْهَا طَلَبُ الْحَلَال‏؛ (1) عبادت ده بخش است نه بخش از آن در جستجوي حلال است».

حضرت عیسی علیه السلام فرموده: «الْعِبَادَةُ عَشَرَةُ أَجْزَاءٍ تِسْعَةٌ مِنْهَا فِي الصَّمْتِ وَ جُزْءٌ فِي الْفِرَارِ مِنَ النَّاسِ‏؛ (2) عبادت ده جزء است كه نه جزء آن در خاموشي و يك جزء ديگر در فرار از مردم است‏».

امام علی علیه السلام می فرماید: « أَفْضَلُ الْعِبَادَةِ الصَّبْرُ وَ الصَّمْتُ وَ انْتِظَارُ الْفَرَج‏،

در نتیجه می شود انسان دائماً در عبادت باشد و خللی هم به كارهای روز مره اش وارد نشود در واقع كارهای او هم عبادت شمرده می شود.

اما نباید فراموش نمود كه در بین عبادات، نماز جایگاه ویژه ای دارد و انسان باید تلاش نماید نماز ،كه رابطۀ بین خالق و مخلوق  است را اصلاح نماید و یكی از مواردی كه در اصلاح آن پر فایده است نافله های نماز هستند كه در روایات نیز به آن تأكید فراوان شده،لذا آیت الله بهجت رحمةالله علیه نیز به این امر سفارش اكید داشتند.

موفق باشید.

پی نوشت ها:

1. علامه مجلسی، بحارالانوار، ج 74، ص 27، اسلاميه‏، تهران‏، مكرر.

2. ورام بن ابی فراس، مجموعۀ ورام، ج1،ص 106، مكتبه فقیه، قم

کتاب با موضوع شیطان شناسی
1. جن و شیطان، تحقیق قرآنی و روایی و عقلی،2. خطبه قاصعه نهج البلاغه. 3. مجموعه آثار شهید مطهری، ج 1،ص 94؛4. تفسیر نمونه، ج 1، ص 191

تعدادی كتاب خوب در باب شیطان شناسی به من معرفی كنید؟

متأسفانه، كتاب مدونی كه به طور همه جانبه بحث شیطان شناسی را بررسی كرده باشد، سراغ نداریم؛ اما معرفی منابع ذیل، خالی از لطف نیست:

1. جن و شیطان، تحقیق قرآنی و روایی و عقلی، علیرضا رجالی تهرانی.

2. خطبه قاصعه نهج البلاغه.

3. مجموعه آثار شهید مطهری، ج 1،ص 94؛ ج 4، ص 274؛ ج 14، ص 210 به بعد.

4. تفسیر نمونه، ج 1، ص 191

یک دوره کتب تربیتی اسلامی
1- تربیت اسلامی - مجموعه مقالات « همایش تربیت در سیره و كلام امام علی»2- تربیت اسلامی ( كاوشی در رهنمود های تربیتی امام خمینی ) 3- اهداف تربیت از دیدگاه اسلام

معرفی یک دوره کتب تربیتی اسلامی ؟

تربیت یك واژه عام است . پسوند و پیشوند های متعددی می تواند داشته باشد.  ای كاش نیاز خود را معین و مشخص می كردید . تا پاسخ دقیق تر و كوتاه تر دریافت می كردید . از این رو ما مجبوریم  مجموعه كتب تربیتی در چند محور و موضوع را معرفی كنیم تا شاید خواست تان تأمین شود . 

1- تربیت اسلامی - مجموعه مقالات « همایش تربیت در سیره و كلام امام علی» ، مركز مطالعات تربیت اسلامی وابسته به معاونت پرورشی وزارت آموزش و پرورش  ( كتاب چهارم ) .

2-  تربیت اسلامی ( كاوشی در رهنمود های تربیتی امام خمینی ) - مركز مطالعات تربیت اسلامی وابسته به معاونت پرورشی وزارت آموزش و پرورش  ( كتاب پنجم).

3- اهداف تربیت از دیدگاه اسلام - دفتر همكاری حوزه و دانشگاه- زیر نظرعلیرضا اعرافی

4- بررسی تطبیقی تربیت دینی ، مؤلف دكتر ابراهیم ناصر ، مترجم علی حسین زاده

5- تربیت برتر ، رضا فرهادیان - مركز  انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه

6- تربیت و شخصیت انسانی ، سید مجتبی هاشمی - مركز  انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه

7-  كودك از نظر وراثت و تربیت، محمد تقی فلسفی ، انتشارات دفتر نشر فرهنگ اسلامی

8-  تربیت در سیره و سخن امام حسن مجتبي علیه السلام ، پاك نیا  ، مركز اطلاع رسانی غدیر

9- تربیت در نهج‏البلاغه ، علي شریعتمداري‏ ، مركز تحقیقات رایانه ای حوزه علمیه اصفهان

 10- تربیت كودك در جهان امروز ، بهشتی  ، سایت كتابخانه تبیان

11 - مبانی تعلیم و تربیت در قرآن و احادیث ، فرهادیان  ، سایت كتابخانه تبیان

12ـ والدین و مربیان مسئول؛ فرهادیان، قم: مركز انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی (بوستان كتاب)، 1377.

13ـ تربیت كودك در مكتب اهل بیت ، نوشته مرحوم محمد تقی فلسفی .

14ـ  حقوق فرزندان در مكتب اهل بیت(ع)؛ طبسی،  با مقدمه آیت الله معرفت، قم: مركز انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی، 1376.

15- راهنمای پدران و مادران و شیوه های برخورد با كودكان، سادات، تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1372.

16_ ریحانه بهشتی یا فرزند صالح

17-  نقش دين در خانواده،  آيتاللّهصادقاحسانبخش.

 18 ـ تعليمو تربيت در اسلام اثر شهيد مطهري.

 19 ـ رسالت اخلاق در تكامل انسان، تأليفسيد مجتبيموسوي لاري.

20 - مبانی تربیت و اخلاق اسلامی، دكتر علی فایضی ، انتشارات مسعی

21- اسلام و تربیت كودكان ، بهشتی  ، سازمان تبلیغات اسلامی

22- اخلاق و تعلیم و تربیت اسلامی ، زین العابدین قربانی ، قم انتشارات انصاریان

23- روش تربیت دینی نسل جوان و نوجوان ، محمد مهدی پور  ، قم انتشارات شاكر

24- اسلام و تربیت دختران ،دكتر علی قائمی ،تهران انتشارات امیری

25- آداب تعلیم و تعلم در اسلام ، دكتر سید محمد باقر حجتی ، دفتر نشر فرهنگ اسلامی

 جهت اطلاع بیش تر به كتاب ارزشمند « مأخذ شناسی تربیت اخلاقی » ، اثرعلی همت بناری ، گروه پژوهشی تعلیم و تربیت اسلامی رجوع شود . در این منبع هزار و چهار صد و چهل و هفت كتاب تربیتی و اخلاقی فارسی ، عربی و انگلیسی معرفی شده است . موفق باشید.    

ملاک انتخاب همسر
ملاك هایي كه در انتخاب همسر باید در نظر گرفته شود، دو نوع است:

انتخاب همسر باید بر چه اساسی باشد ؟

ملاك هایي كه در انتخاب همسر باید در نظر گرفته شود، دو نوع است:

ا. آن هایي كه ركن و اساس اند و براي یك زندگي سعادتمندانه حتما لازم اند.

ب. آن هایي كه شرط كمال هستند و براي بهتر و كامل تر شدن زندگي اند و بیش تر به سلیقه و موقعیت افراد بستگي دارد.

ملاك هاي دسته اول عبارتند از:

1. تدین و دین دار بودن فرد:

زیرا انساني كه دین ندارد ، هیچ ندارد. انسان بي دین در حقیقت مرده  متحرك است . كسي كه پاي بند به دین (كه اصلي ترین مسئله زندگي است) نباشد، هیچ تضمیني وجود ندارد كه پاي بند به رعایت حقوق همسر و زندگي مشترك باشد. انسان دیندار هرگز نمي تواند با همسر بي دین كنار بیاید و با هم زندگي سعادتمندانه اي داشته باشند. البته منظور از دینداری و تدیّن این است كه  اسلام را با جان و دل پذیرفته و در عمل به آن كوشا باشند، نه تدین سطحی و بی ریشه و بی عمل.

پیامبر (ص) به شخصی كه می‏خواست ازدواج كند، فرمود: "علیك بذات الدین؛ (1) بر تو باد كه همسر دیندار بگیری".

در مورد دیگری فرمود: "كسی كه با زنی به خاطر ثروتش ازدواج كند، خداوند او را به حال خودش وامی‏گذارد . كسی كه فقط به خاطر زیبایی با زنی ازدواج كند، در او امور ناخوشایند خواهد دید. كسی كه به خاطر دین و ایمانش با او ازدواج كند، خداوند همه آن امتیازات را برایش فراهم خواهد كرد". (2)

2. اخلاق نیك داشتن:

اخلاق خوب از ویژگی‏های لازم و اساسی برای همسر است. منظور از اخلاق خوب این است كه علاوه بر خنده رویی و خوش خلقی مؤدب به آداب اسلامی باشد .

پیامبر (ص) فرمود: "اذا جاءكم من ترضون خُلقه و دینه فزوّجوه و ان لا تفعلواتكن فتنة فی الارض و فساد كبیر؛ (3) با كسی كه اخلاق و دینش مورد پسند باشد، ازدواج كنید. اگر چنین نكنید، فتنه و فساد بزرگی در زمین به وجود خواهد آمد".

فردی از امام رضا (ع) سؤال كرد: برای دختری خواستگاری آمده كه بد اخلاق است. آیا دخترم را به او بدهم؟ حضرت فرمود: "لا تزوّجه ان كان سیئی الخُلق؛ (4) اگر بد اخلاق است، دخترت را به او نده".

نمونه اخلاق بد، لجاجت و یكدندگی، تكبر نسبت به همسر، بی ادب بودن، بی وفایی، كینه توزی، سوءظن داشتن، سبكی و هرزگی، كم ظرفیتی و بی تابی، خساست، تنبلی و رخوت، با محبت نبودن و بد چشم بودن است.

3. شرافت و اصالت خانوادگي :

منظور از شرافت خانوادگی، شهرت و ثروت و موقعیت اجتماعی نیست، بلكه منظور نجابت و پاكی و تدین خانوادگی طرفین است، زیرا ازدواج با یك فرد مساوی است با پیوند با یك خانواده و فامیل و ایجاد و یك نسل. در ازدواج و انتخاب همسر معقول نیست كه انسان بگوید: من می‏خواهم با خود این فرد زندگی كنم و كاری به كار خانواده‏اش ندارم.  پیامبر (ص) فرمود: "انظر فی أی شی تضع ولدك فان العرق دساس؛ نیك بنگر كه فرزندت را در كجا قرار می‏دهی، زیرا نطفه و ژن‏ها و خصوصیات ارثی، خواه ناخواه منتقل می‏شود و تأثیر می‏گذارد".

4. عقل:

 باید زن و شوهر براي اداره  زندگي و تربیت فرزندان از نیروي عقل و فهم مجهز برخوردار باشند. رشد عقلي و فهم  كافي پیدا كرده باشند، همان طور كه ائمه اطهار ما را از ازدواج با افراد احمق و كم عقل نهي فرموده اند.

معیارهای دسته دوم :

چهار ملاك مزبور به عنوان ملاك های اصلی و دسته اول می باشند . معیارهای بعدی اگر چه به عنوان ملاك دسته دوم شمرده می شود، ولی نباید از توجه به آن غفلت كرد و به سادگی از آن گذشت، زیرا چه بسیار اتفاق افتاده كه علت ناهنجاری ها در زندگی كه باعث طلاق و جدایی زن و شوهر شده، ناهماهنگی در معیارهای دسته دوم بوده است .

1. زیبایی :

 زیبایی نیز یك امتیاز است . در شیرینی و سعادت زندگی زناشویی تأثیر به سزایی دارد. اگر انسانی، قیافه ظاهری و اندام همسرش را نپسندد و او را دوست نداشته باشد، ممكن است به طور ناخواسته به او ستم و جفا كند و از او بهانه و ایراد بگیرد و زندگی را بر او تلخ نماید یا به مشكلات دیگری گرفتار گردد.

2. تناسب همتایي و كفو همدیگر بودن :

از حساس ترین نكاتي است كه باید در انتخاب همسر مورد توجه قرار گیرد. همتایي و تناسب از جنبه هاي مختلف باید لحاظ شود. برخی جنبه ها جزو دسته اول  قرار می گیرد و برخی دیگر مربوط به دسته دوم است :

ا) تدین و میزان پاي بندي به دستور شرع .

ب) همتایي و هماهنگي فرهنگي و فكري .

ج) همتایي اخلاقی و پاي بندي به آداب اخلاقی .

د) امروزه نزدیك بودن اندیشه های سیاسی و اجتماعی .

ه) تناسب در زیبایي .

و) تناسب سني .

ز) تناسب مالي و سطح اقتصادي .

 براي اینكه بتوانید به یك تصمیم صحیح و عاقلانه اي برسید ،بهتر است با افراد مورد اعتماد مثل والدین، یا اقوام نزدیك دلسوز و عاقل و داراي تجربه مشورت كرده و با دقت كافي تصمیم مناسبي اتخاذ شود.

 

پی‏نوشت‏ها:

1. ثقه الاسلام كليني، الكافي، دار الكتب الاسلاميه، طهران، 1365 ه.ش، ج5، ص 332 .

2. محمد بن الحسن الحر العاملي، وسائل الشيعه،مؤسسه آل البيت، قم، 1409 ه.ق، ج 20 ، ص 51 .

3. همان، ص 76.

4. همان ، ص 81

چرا جوان ها نسبت به پيرها به ملكوت نزديكترند؟
بر اساس تعاليم اسلام از نظر روح انساني در نيل به مقام قرب الهي و مراتب عالي معنوي، هيچ گونه تفاوتي ميان جوان و پير نيست.

چرا جوان ها نسبت به پيرها به ملكوت نزديكترند؟

بر اساس تعاليم اسلام از نظر روح انساني در نيل به مقام قرب الهي و مراتب عالي معنوي، هيچ گونه تفاوتي ميان جوان و پير نيست. بلكه با صراحت ميگويد كه پاداش اخروي و قرب الهي به ايمان و عمل صالح مربوط است، خواه از طرف جوان باشد يا از طرف پير.

بنابراين معيار در كسب مقامات عاليه، انسانيت و ارتقاي معنويت، تنها «ايمان» و «عمل صالح» است و ديگر هيچ قيد و شرطي،از نظر سن و سال، از نظر نژاد، از نظر جنسيت و از نظر پايه و رتبه اجتماعي در كار نيست.(1)

بر اين اساس اين مدعا كه جوان ها نسبت به پيرها به ملكوت نزديكترند، بي دليل است. بسيارند افرادي كه در اوائل سن جواني به مقامات عاليه دست يافته اند و بسيارند افرادي كه بعد از كهولت سن توانسته اند به مقامات بالا برسند.

از جمله اين افراد، حكيم و عارف بزرگوار جهانگيرخان قشقايي است. وي در اوايل عمر چند سالي در زادگاهش سميرم، به تحصيل پرداخت و قدري كه از عمرش گذشت، به حركت با طايفه اش ـ طايفه قشقايي ـ روي آورد و در ايل قشقايي بيش تر به نواختن تار و شاهنامه خواني مشغول بود. روزي به اصفهان رفت تا تارش را كه شكسته بود، تعمير كند؛ از اين رو از شخصي سراغ تارسازي را گرفت. آن مرد علاوه بر آن كه او را راهنمايي كرد، به وي گفت: «برو علم و دانش بياموز كه بهترين كار است.»

اين گفته آن شخص چنان تأثيري بر جهانگيرخان گذاشت كه به يك باره از ايل خود جدا شده و در مدرسه صدر بازار اصفهان حجره اي براي خود برگزيد و به تحصيل علم و دانش و سير و سلوك پرداخت و به مقام و منزلتي رسيد كه بزرگان از نقاط مختلف براي بهره بردن از محضرش راهي اصفهان مي شدند.

البته به يك نكته در اين زمينه مي توان اشاره كرد كه:

اغلب جوانان به جهت دل پاك و عاري از گناهي كه دارند،بهتر و سريع تر مي توانند با پاسخ قاطع منفي به وسوسه هاي شيطاني و هوس هاي نفساني،پله هاي رشد و ترقي در معنويات را بپيمايند.

 پينوشت:

1. مكارم شيرازي، ناصر، تفسير نمونه، دارالكتب الاسلاميه،‌ج11، ص 389

آيا حسن و قبح اخلاقي بر امر و نهي شرعي استوار است؟
صاحب نظراني در حوزه هاي گوناگون علمي مانند منطق، فلسفه، كلام، حقوق، روانشناسي هر يك از زاويه اي بدان پرداخته اند.

آيا حسن و قبح اخلاقي بر امر و نهي شرعي استوار است؟چگونه؟

تفكر و گفتمان در شناخت حقيقت حسن و قبح از دير زمان اهل انديشه را به خود مشغول داشته است و صاحب نظراني در حوزه هاي گوناگون علمي مانند منطق، فلسفه، كلام، حقوق، روانشناسي و... هر يك از زاويه اي بدان پرداخته اند و در اين خصوص هم تئوري هاي نويني را ارائه كرده اند و هم نقد و بررسي فرضيه هاي پيشين را سامان داده اند و اين تلاش ها هم چنان ادامه دارد.

در فلسفه اخلاق نيز به اين مهم پرداخته شده و با عناوين متفاوتي از آن بحث شده و لي در غالب موارد با اين سوال به اين مساله پرداخته شده است كه : وقتى مىگوييم راستگويى خوب، و مورد سفارش خداوند است، آيا راستگويى ابتدا به وصف خوبى متّصف مىشود و سپس مورد امر الهى قرار مىگيرد يا نخست مورد امر و سفارش الهى قرار گرفته، آنگاه خوب مىشود؟(1)

به هر صورت از آن جايي كه اين مساله داراي زواياي متعددي كه تفصيل و تبيين آنها از حوصله يك نامه خارج است،در اين جا تنها به نكته اي اشاره و منابعي را جهت مطالعه معرفي مي كنيم:

نخستين گام ضروري در تبيين موضوع بحث، بازشناسي معناي حسن و قبح اخلاقي و جداسازي آن از حسن و قبح كلامي و فلسفي و... مي باشد. وقتي حسن و قبح را در آينه انظار و انديشه هاي مختلف به تماشا مي نشينيم، معاني متعددي را براي آن در مي يابيم كه كمال و نقص، سازگاري و ناسازگاري با هدف، هماهنگي و ناهماهنگي با طبع، تفسير حسن و قبح به مدح و ذم و ....از جمله آنهاست.

در اين ميان برخي استحقاق مدح و ذم برخاسته از امر و نهي شرعي دانسته اند.

اين بيان، بياني است اشعري و البته در ميان فلاسفه مغرب زمين، طبيعت گرايان الهي مانند اشاعره (خوب) را به امر و اراده الهي و (بد) را به نهي و عدم اراده الهي تفسير كرده اند. (2)

براين تعريف، اشكالات گوناگوني وارد شده است كه از ميان آنها، اشكال (دور) را مي آوريم و سپس به پيامدهاي آن اشاره اي مي كنيم.

اگر خوب و بد به معناي مامور و منهي عنه الهي باشد، دراين صورت گفتن اين كه (مامور به الهي خوب، و منهي عنه الهي بد است)، مانند گفتن اين است كه (ماموربه الهي،مامور به الهي و منهيّ عنه الهي، منهيّ عنه الهي است. (3)

واين چيزي جز دور مصرّح و روشن نيست. علاوه بر اين كه اين نظريه پيامدهايي دارد كه پذيرفتني نيستند، مانند:

1. اخلاق محدود به متديّنان مي شود. (4)

2. اين نظريه با نسبيت اخلاق سازگار است. زيرا اوامر و نواهي شارع در حوزه مسائل اخلاقي و اجتماعي دين در بستر زمان متغير بوده است.(5)

3. احكام اخلاقي وابسته به امر و نهي شارع هستند و هيچ واقعيت خارجي ندارند.

 براي مطالعه بيشتر به منابع ذيل معرفي كنيد :

1. فلسفه اخلاق (با تكيه بر مباحث تربيتي)، جمعي از نويسندگان، دفتر نشر معارف.

2. فلسفه اخلاق، محمدتقي مصباح يزدي به تحقيق و نگارش احمد حسين شريفي، تهران، نشر بين الملل، 1381.

3. مبادي اخلاق در قرآن، عبدالله جوادي آملي، قم، اسراء، 1379.

4. فلسفة اخلاق، مرتضي مطهري، تهران، صدرا، 1381.

5. فلسفه اخلاق، ويليام كي. فرانكنا، ترجمة هادي صادقي، قم، طه، 1376.

6. مسأله بايد و هست، محسن جوادي ، قم، دفتر تبليغات اسلامي، 1375.

7. دروس فلسفه اخلاق،محمد مقي مصباح يزدي،موسسه امام خميني .

منابع تكميلي:

1. دروس فلسفه اخلاق، محمدتقي مصباح يزدي، تهران، اطلاعات، 1376.

2. فلسفه اخلاق، (پژوهش در بنيانهاي زباني، فطري، تجربي، نظري و ديني اخلاق)، سيدمحمدرضا مدرسي، تهران، سروش، 1376.

3. فلسفة اخلاق، مرتضي مطهري، تهران، صدرا، 1381.

4. مجموعه آثار، مرتضي مطهري، ج 13، مقاله «جاودانگي اصول اخلاقي» تهران، صدرا، 1373.

5. اصول فلسفه و روش رئاليسم، ج 2، مقالة ششم (ادراكات اعتباري) قم، انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزة علميه قم.

6. مسألة بايد و هست، محسن جوادي، قم، دفتر تبليغات اسلامي 1375.

7. فلسفه اخلاق در قرن حاضر، وارنوك، ترجمه و تعليقات صادق لاريجاني، تهران، مركز ترجمه و نشر كتاب، 1368.

8. فلسفه اخلاق در قرن بيستم، مري وارنوك، ترجمه و تحشيه ابوالقاسم فنايي، قم، بوستان كتاب، 1380.

9. فلسفه اخلاق، پل ادواردز، ترجمه انشاءالله رحمتي، تهران، تبيان، 1378.

10. مباني اخلاق در فلسفه غرب و فلسفه اسلامي، حسن معلمي، تهران، دانش وانديشه معاصر، 1380.

11. فلسفة اخلاق، (مجموعة مقالات برگرفته از دائره المعارف فلسفه اخلاق)، ويراسته لارنس سي. بكر، ترجمه جمعي از مترجمان، قم، مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني(ره)، 1380.

12.مبادي اخلاق در قرآن، عبدالله جوادي آملي، قم، اسراء، 1379.

13. درآمدي به فلسفه اخلاق، آر. اف. اتكينسون، ترجمه سهراب علوي نيا، تهران، مركز ترجمه و نشر كتاب، 1370.

به آدرس هاي ذيل نيز مي توانيد مراجعه كنيد :

http://www.tebyan-ardebil.ir/description.aspx?id=6995

http://mesbahyazdi.ir/node/3509

http://www.appliedethics.blogfa.com/

http://www.akhlagh.porsemani.ir/term78

 

پي نوشت ها:

1. شهيد مطهري، مرتضي، مجموعه آثار،انشارات صدرا،ج، ص.

2. جوادي، محسن، مسأله بايد و هست، انتشارات دفتر تبليغات اسلامي قم، 98.

3. همان

4. مصباح يزدي، محمد تقي، دروس فلسفه اخلاق،انتشارات موسسه امام خميني، مسئله حسن و قبح عقلي.

5. شهيد مطهري، مرتضي، اسلام و مقتضيات زمان و مكان، انشارات صدرا، ج 2، ص 72.

تفكر و گفتمان در شناخت حقيقت حسن و قبح از دير زمان اهل انديشه را به خود مشغول داشته است و صاحب نظراني در حوزه هاي گوناگون علمي مانند منطق، فلسفه، كلام، حقوق، روانشناسي و... هر يك از زاويه اي بدان پرداخته اند و در اين خصوص هم تئوري هاي نويني را ارائه كرده اند و هم نقد و بررسي فرضيه هاي پيشين را سامان داده اند و اين تلاش ها هم چنان ادامه دارد.

در فلسفه اخلاق نيز به اين مهم پرداخته شده و با عناوين متفاوتي از آن بحث شده و لي در غالب موارد با اين سوال به اين مساله پرداخته شده است كه : وقتى مىگوييم راستگويى خوب، و مورد سفارش خداوند است، آيا راستگويى ابتدا به وصف خوبى متّصف مىشود و سپس مورد امر الهى قرار مىگيرد يا نخست مورد امر و سفارش الهى قرار گرفته، آنگاه خوب مىشود؟(1)

به هر صورت از آن جايي كه اسين مساله داراي زواياي متعددي كه تفصيل و تبيين آنها از حوصله يك نامه خارج است،در اين جا تنها به نكته اي اشاره و منابعي را جهت مطالعه معرفي مي كنيم:

نخستين گام ضروري در تبيين موضوع بحث، بازشناسي معناي حسن و قبح اخلاقي و جداسازي آن از حسن و قبح كلامي و فلسفي و... مي باشد. وقتي حسن و قبح را در آينه انظار و انديشه هاي مختلف به تماشا مي نشينيم، معاني متعددي را براي آن در مي يابيم كه كمال و نقص، سازگاري و ناسازگاري با هدف، هماهنگي و ناهماهنگي با طبع، تفسير حسن و قبح به مدح و ذم و ....از جمله آنهاست.

در اين ميان برخي استحقاق مدح و ذم برخاسته از امر و نهي شرعي دانسته اند.

اين بيان، بياني است اشعري و البته در ميان فلاسفه مغرب زمين، طبيعت گرايان الهي مانند اشاعره (خوب) را به امر و اراده الهي و (بد) را به نهي و عدم اراده الهي تفسير كرده اند. (2)

براين تعريف، اشكالات گوناگوني وارد شده است كه از ميان آنها، اشكال (دور) را مي آوريم و سپس به پيامدهاي آن اشاره اي مي كنيم.

اگر خوب و بد به معناي مامور و منهي عنه الهي باشد، دراين صورت گفتن اين كه (مامور به الهي خوب، و منهي عنه الهي بد است)، مانند گفتن اين است كه (ماموربه الهي،مامور به الهي و منهيّ عنه الهي، منهيّ عنه الهي است. (3)

واين چيزي جز دور مصرّح و روشن نيست. علاوه بر اين كه اين نظريه پيامدهايي دارد كه پذيرفتني نيستند، مانند:

1. اخلاق محدود به متديّنان مي شود. (4)

2. اين نظريه با نسبيت اخلاق سازگار است. زيرا اوامر و نواهي شارع در حوزه مسائل اخلاقي و اجتماعي دين در بستر زمان متغير بوده است.(5)

3. احكام اخلاقي وابسته به امر و نهي شارع هستند و هيچ واقعيت خارجي ندارند.

 براي مطالعه بيشتر به منابع ذيل معرفي كنيد :

1. فلسفه اخلاق (با تكيه بر مباحث تربيتي)، جمعي از نويسندگان، دفتر نشر معارف.

2. فلسفه اخلاق، محمدتقي مصباح يزدي به تحقيق و نگارش احمد حسين شريفي، تهران، نشر بين الملل، 1381.

3. مبادي اخلاق در قرآن، عبدالله جوادي آملي، قم، اسراء، 1379.

4. فلسفة اخلاق، مرتضي مطهري، تهران، صدرا، 1381.

5. فلسفه اخلاق، ويليام كي. فرانكنا، ترجمة هادي صادقي، قم، طه، 1376.

6. مسأله بايد و هست، محسن جوادي ، قم، دفتر تبليغات اسلامي، 1375.

7. دروس فلسفه اخلاق،محمد مقي مصباح يزدي،موسسه امام خميني .

منابع تكميلي:

1. دروس فلسفه اخلاق، محمدتقي مصباح يزدي، تهران، اطلاعات، 1376.

2. فلسفه اخلاق، (پژوهش در بنيانهاي زباني، فطري، تجربي، نظري و ديني اخلاق)، سيدمحمدرضا مدرسي، تهران، سروش، 1376.

3. فلسفة اخلاق، مرتضي مطهري، تهران، صدرا، 1381.

4. مجموعه آثار، مرتضي مطهري، ج 13، مقاله «جاودانگي اصول اخلاقي» تهران، صدرا، 1373.

5. اصول فلسفه و روش رئاليسم، ج 2، مقالة ششم (ادراكات اعتباري) قم، انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزة علميه قم.

6. مسألة بايد و هست، محسن جوادي، قم، دفتر تبليغات اسلامي 1375.

7. فلسفه اخلاق در قرن حاضر، وارنوك، ترجمه و تعليقات صادق لاريجاني، تهران، مركز ترجمه و نشر كتاب، 1368.

8. فلسفه اخلاق در قرن بيستم، مري وارنوك، ترجمه و تحشيه ابوالقاسم فنايي، قم، بوستان كتاب، 1380.

9. فلسفه اخلاق، پل ادواردز، ترجمه انشاءالله رحمتي، تهران، تبيان، 1378.

10. مباني اخلاق در فلسفه غرب و فلسفه اسلامي، حسن معلمي، تهران، دانش وانديشه معاصر، 1380.

11. فلسفة اخلاق، (مجموعة مقالات برگرفته از دائره المعارف فلسفه اخلاق)، ويراسته لارنس سي. بكر، ترجمه جمعي از مترجمان، قم، مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني(ره)، 1380.

12.مبادي اخلاق در قرآن، عبدالله جوادي آملي، قم، اسراء، 1379.

13. درآمدي به فلسفه اخلاق، آر. اف. اتكينسون، ترجمه سهراب علوي نيا، تهران، مركز ترجمه و نشر كتاب، 1370.

به آدرس هاي ذيل نيز مي توانيد مراجعه كنيد :

http://www.tebyan-ardebil.ir/description.aspx?id=6995

http://mesbahyazdi.ir/node/3509

http://www.appliedethics.blogfa.com/

http://www.akhlagh.porsemani.ir/term78

 

پي نوشت ها:

1. شهيد مطهري، مرتضي، مجموعه آثار،انشارات صدرا،ج، ص.

2. جوادي، محسن، مسأله بايد و هست، انتشارات دفتر تبليغات اسلامي قم، 98.

3. همان

4. مصباح يزدي، محمد تقي، دروس فلسفه اخلاق،انتشارات موسسه امام خميني، مسئله حسن و قبح عقلي.

5. شهيد مطهري، مرتضي، اسلام و مقتضيات زمان و مكان، انشارات صدرا، ج 2، ص 72.

اگر بخواهیم خودمون رو بشناسیم از طریقه علم روان شناسی‌برسیم چطور؟
علم روانشناسی علمی است كه رفتارها و اعمال انسان را مورد بررسی قرار می دهد و با معرفت نفس و خود شناسی دینی و اسلامی تفاوت دارد.

 اگر بخواهیم خودمون رو بشناسیم از چه راهی می تونم و اگر از طریقه علم روان شناسی‌برسیم چطور؟ چون كه می گن اگر خودتو بشناسی خدای خودتو بهتر می شناسی؟

علم  روانشناسی علمی است كه رفتارها و اعمال انسان را مورد بررسی قرار می دهد و با معرفت نفس و خود شناسی دینی و اسلامی تفاوت دارد. اگر از طریق علم روانشناسی دنبال خود شناسی باشید، تنها به بخشی از وجود انسان علم پیدا می شود و به تمام حقیقت انسان معرفت كسب نمی شود.

 مهم ترین رابطة انسان با خودش این است كه خویش را بشناسد.

 تا انسان خود را نشناسد و از استعدادها و لیاقتهای روحی و جسمی خود آگاه نشود و موقعیت خود را در جهان آفرینش نشناسد، نمیتواند به شخصیت و ارزش وجودی خود پی ببرد و در رسیدن به هدف نهایی از آفرینش خویش  استفاده نماید.

 خودشناسی به معنای این است كه انسان مقام واقعی خود را درك كند و حقوقی را كه هر یك از اعضا و جوارح بر او دارند بشناسد و ادا نماید. انسان از طریق خودشناسی میفهمد كه آزاد، مختار و مسئول آفریده شده،  هدف از خلقت او قرب به درگاه الهی، رسیدن به مقام عبودیت و بندگی و آراستگی به اخلاق و صفات كمال و جمال حق گشتن است، كه این بالاترین سیر كمال بشر است.

آن چه خداوند در وجود انسان به ودیعه نهاده، نشانههای روشنی از علم و قدرت و حكمت پروردگار است، و در میان مخلوقات هیچ موجودی به اندازة انسان دارای این همه سرّ و حكمت نیست.

شناخت انسان در شناخت خدا نقش مهمّی دارد و  خودشناسی راهی به سوی خداشناسی است: "من عرف نفسه فقد عرف ربّه"(1) انسان با خودشناسی به قابلیتها، توانمندیها، تحولات و ویژگیهای فطری و غیر فطری خود پی برده،  ضعف، فقر، نیازمندی و تعلق به قدرت لایتناهی پروردگار را در خود حس خواهد كرد، و این مقدمهای برای سلوك عملی و رفتن به سوی خدا و كمال مطلوب خواهد بود. در روایات، خودشناسی برترین و نافعترین شناخت، شمرده شده است

"راههای خودشناسی": خودشناسی از دو راه امكانپذیر است:

 1. با سیر درونی (انفس)، و مطالعه، تفكر و تعقّل در درون انسان اعم از جسم و روح.

 2. با سیر بیرونی (آفاقی)، و این كه انسان در بین موجودات جهان هستی چه جایگاهی دارد؟  چرا به عنوان "خلیفة الله" (جانشین خدا در زمین) قرار داده شده است؟ و...

سیر آفاقی (بیرونی) و انفسی (درونی) به شكلهای گوناگون امكان پذیر است:

الف) از طریق وحی و مطالعة كتاب و سنت و این كه قرآن و روایات دربارة انسان چه گفته است مانند آیات:

 "هُوَ الَّذِی خَلَقَكُم مِّن تُرَابٍ ثُمَّ مِن نُّطْفَةٍ ثُمَّ مِنْ عَلَقَةٍ; (غافر، 67):

 "إِنَّ الاْ نسان خُلِقَ هَلُوعًا ; (معارج، 19)

 "خُلِقَ الانسان مِنْ عَجَلٍ; (انبیأ، 37)

 "لَقَدْ خَلَقْنَا الاْ نسان فِیَّ أَحْسَنِ تَقْوِیمٍ ; (تین، 4)، و آیات: نحل، 78; مؤمنون، 12 - 16; حج، 5; روم، 54; واقعه، 57 - 62; یس، 77; انسان، 1 - 3; نبأ، 8; عبس، 18 - 24; انفطار، 7 - 19; و...(2)جهت آگاهی بیشتر ر.ك: مبانی خداشناسی، محمدی ری شهری، ص 91 - 154، دارالحدیث ؛ معارف قرآن، استاد محمدتقی مصباح یزدی، ص 321ـ442، مؤسسة در راه حق.

در یكی از اشعار منسوب به امیرالمؤمنیننیز آمده است : أتزعم انك جرم صغیر  و فیك انطوی العالم الاكبر؛ گمان میكنی  جسم كوچكی هستی، در حالی كه این گونه نیست، بلكه  درونت عالم بزرگی نهفته است". (3)

ب) از طریق مطالعة كتابهایی كه در مورد خصوصیات جسمی و روحی انسان و شناخت: چشم، گوش، پوست، مغز، اعصاب، قلب، سلولها، استخوانها و ... نوشته شده است .

 این گونه مطالعات اگر با تفكر و تعقل صحیح همراه باشد انسان را به شناخت خدا خواهند رساند. قرآن مجید می فرماید:

"وَ فِی خَلْقِكُمْ وَ مَا یَبُثُّ مِن دَآبَّةٍ ءَایَـَتٌ لِّقَوْمٍ یُوقِنُونَ ؛ و در آفرينش خودتان و آنچه از [انواع‏] جنبنده [ها] پراكنده مي‏گرداند، براي مردمي كه يقين دارند نشانه‏هايي است."(4)

ج) سیر و شناخت از راه عرفان و شهود كه انسان به وسیلة تقوا، تزكیه نفس و سیر و سلوك عملی به آن نائل میگردد.

به بیان دیگر یكی از ره های خود شناسی  راه اصلاح نفس و تهذیب اخلاق و پرورش ملكات والای انسانی  است. انسان ازاین طریق  به كرامت نفس و عظمت خلقت بزرگ الهی و اهمیت روح آدمی كه پرتوی از انوار الهی است، پی میبرد و از همین راه خالق خویش را شناخته و مسیر عبودیتش را طی مینماید . 

برای اطلاع بیشتر به كتاب "معرفت نفس" علامه حسن زاده آملی،"انسان كامل" شهید مطهری مراجعه نمائید.

 

پی نوشت ها:

 1 . عبد الواحد تميمي آمدي‏،غرر الحكم ، ج 5 ، ص 194 ، مادة عرف.شرح آقا جمال الدين خوانساري‏،دانشگاه تهران‏،تهران،1366ش.

2.  مبانی خداشناسی، محمدی ری شهری، ص 91 - 154، دارالحدیث ،قم؛ معارف قرآن، استاد محمدتقی مصباح یزدی، ص 321ـ442، مؤسسة در راه حق، قم.

3. الاربعین، الشیخ الماحوزی، تحقیق: سید مهدی رجائی، ص 281، طبع امیر.

4. جاثیه ‌(45) آیه 4

برای خدا چه فرقی میكند كه ما چطور زندگی كنیم؟
قرآن می فرماید:«اگر شما و همه مردم روي زمين كافر شويد [زياني به خدا نمي‏رسد] زيرا خدا بي‏نياز و ستوده است».

برای خدا چه فرقی میكند كه ما چطور زندگی كنیم؟ خوب باشیم یا بد؟ عبادت بكنیم با نكیم؟ دینمان چه باشد؟ با تشكر

پرسش گر گرامی برای خدا هیچ فرقی نمی كند كه ما چطور زندگی كنیم؟ خوب باشیم یا بد؟ عبادت بكنیم با نكنیم؟ دینمان چه باشد؟

چون او غنی و بی نیاز مطلق است و به هیچ چیز و هیچ كس نیاز ندارد این تصریح قرآن كریم است :« وَ قالَ مُوسي‏ إِنْ تَكْفُرُوا أَنْتُمْ وَ مَنْ فِي الْأَرْضِ جَميعاً فَإِنَّ اللَّهَ لَغَنِيٌّ حَميد» (1)و موسي [به بني‏اسرائيل‏] گفت: اگر شما و همه مردم روي زمين كافر شويد [زياني به خدا نمي‏رسد] زيرا خدا بي‏نياز و ستوده است. 

این ما هستیم كه به برنامه ای جامع برای درست زندگی كردن و به خوب بودن و به عبادت نیاز داریم تا  بتوانیم به كمال دنیوی و اخروی برسیم. خدا راضی نیست كه ما راه بی دینی را انتخاب كنیم و از سعادت دور شویم، چرا كه او دوست دارد همه شاكر باشند و به سعادت واقعی خود برسند. «إِنْ تَكْفُرُوا فَإِنَّ اللَّهَ غَنِيٌّ عَنْكُمْ وَ لا يَرْضي‏ لِعِبادِهِ الْكُفْرَ وَ إِنْ تَشْكُرُوا يَرْضَهُ لَكُمْ وَ لا تَزِرُ وازِرَةٌ وِزْرَ أُخْري‏ ثُمَّ إِلي‏ رَبِّكُمْ مَرْجِعُكُمْ فَيُنَبِّئُكُمْ بِما كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ إِنَّهُ عَليمٌ بِذاتِ الصُّدُور»(2)

اگر ناسپاسی كنید خداوند از شما بی نیاز است و هرگز ناسپاسی را برای بندگانش نمی پسندد، سپس بازگشت همه شمابه سوی پروردگارتان است و شما را از آنچه انجام می دادید آگاه می سازد، چرا كه او به آنچه درون سینه هاست آگاه است.

پس خدایی كه ما را خلق كرده فرموده باید درست زندگی كنید و عبادت كنید،خوب باشید و دین تان، دین حق، یعنی اسلام باشد، تا بتوانید به سعادت برسید، وگرنه ضررش به خود شما برمی گردد، و روز قیامت از اعمال تان باخبر می شوید، و از نعمت های بهشت بی بهره خواهید ماند.و در صورت اشتباه و گناه، تاوان كارهای خود را پس می دهید.

پی نوشت ها :

1. ابراهیم (14) آیه 8.

2. زمر (39) آیه 7

خدا،پیامبران و امامان(ع) كه پیروانشان اقلیتند، شكست خوردگان تاریخند؟
همچنین انبیا و امامان شكست خوردگان تاریخ نبودند، چون آنچه كه در اسلام محوریت اهمیت دارد انجام وظیفه است.

عوامل درونی (عقل. فطرت وجدان) و عوامل بیرونی ( پیامبران و اینهمه تبلیغات دینی و اخلاقی) نتوانستند اكثریت انسانها را در مسیر حق قرار دهند؟ نه در حكومت علی ع و نه در حكومت اسلامی ایران؟ چرا؟ اگر اكثریت معیار درستی یا نادرستی شود . خدا . پیامبران و امامان شیعه (ع) كه پیروانشان اقلیتند. بزرگترین شكست خوردگان تاریخ اند. و ابلیس و پیروانش كه اكثریت اند پیروز اند. معیار اكثریت در مقبولیت حكومت اسلامی. در انتخابات . در سنجش علم و ایمان دانش آموزان و در نظر سنجی ها هنوز به كار می رود؟چرا؟

 در ابتدا باید گفت: عدم هدایت اكثر مردم مربوط به انبیا و امامان نیست، زیرا آنان همه سختی ها را متحمل و از همه پتانسیل ها استفاده نمودند كه مردم هدایت شوند، اما برخی انسان ها در تشخیص حق دچار مشكل شدند، لذا این امر را باید در عوامل دیگر جستجو نمود. همچنین انبیا و امامان شكست خوردگان تاریخ نبودند، چون آنچه كه در اسلام محوریت اهمیت دارد انجام وظیفه است ، كه آنان انجام دادند، مهمتر از همه اینكه عدم هدایت مردم به خود آنان وزمینه های دیگر بر می گردد د. - به آنها اشاره خواهدشد - قبل از بیان این عوامل لازم است به ارزش اكثریت اشاره نمائیم :مطالعه آيات روايات حضرت رسول(ص) و امامان ما را به اين نكته رهنمون مي‏سازد كه بر خلاف ديدگاه قرار داد اجتماعي ـ كه منشأ مشروعيت همه مسائل سياسي را در رأي اكثريت مي‏داند ـ در انديشه سياسي اسلام، اكثريت از آن جهت كه اكثريت است، اعتبار و ارزشي ندارد ، بلكه اكثريت از آن جهت ارزش دارد كه نمودار ارزش‏هاي انساني و اسلامی باشد. در قرآن و ديگر منابع اسلامي به اين دو نوع اكثريت اشاره شده است: بندگان خدا كساني هستند كه سخنان را مي‏شنوند و بهترينش را پيروي مي‏كنند.(1)،). اين آيه معيار «احسن» را براي گزينش مطرح مي‏كند، نه كميت افراد را. امام علي(ع) نيز مي‏فرمايد: درطريق هدايت و رستگاري، از كمي نفرات وحشت نكنيد؛ زيرا مردم در اطراف سفره‏اي اجتماع كرده‏اند كه مدت سيري آن كوتاه و گرسنگي آنطولاني است (2)از این رو در قرآن عبارات از این دست وجود دارد : اكثرهم لایعلمون واكثرهم لا یعقلون، این عبارات نشان می دهد كه اكثریت مطرح در اسلام ، با اكثریت كه در فلسفه غرب مطرح است تفاوت دارد، آنچه كه در اسلام وجود دارد اكثريت هوشمند، مؤمن و آگاه به مسايل، ارزش است. اگر جامعه در چارچوب اسلام و اصول و ارزش‏هاي آن و با آگاهي و هوشياري در مسايل سياسي وارد شود و در راهيابي به حقايق و عدالت و يا تشخيص قانون درست از نادرست، اختلاف پيش آيد، رأي چنين اكثريّتي بر رأي اقليّت ترجيح دارد؛ زيرا در اين صورت، اكثريت به واقعيات نزديك‏ترند و آراي چنين اكثريتي را عقل و شرع تأييد مي‏كند. رأي چنين اكثريتي بر وفق فطرت پاك و سرشت اوليه انسان‏ها مي‏باشد كه در قرآ ن به آن اشاره شده است: فأقم وجهك للدين حنيفا فطرت الله التي فطر الناس عليها لا تبديل لخلق الله...، (3) امام علي(ع) نیز انسان ها را به همراهی با اكثریت دین مدار فرا می خواند(4) بر این اساس باید گفت: آن دسته انساهای كه ارزش مدار نباشند، -اگر چه زیاد باشند- اكثر محسوب نمی شود.

نكته ديگري كه در اين جا لازم به ذكر مي‏باشد جايگاه اكثريت در ارتباط با تشكيل حكومت اسلامي است: اما قبل از پرداختن به آن بايد توجه شود مراد از مشروعيت، مشروعيت به مفهوم مقبوليت (agreement) و مورد رضايت مردم در حوزه جامعه‏شناسي سياسي نمي‏باشد بلكه منظور مشروعيت به مفهوم حقانيت (truthability) در برابر غصب (usurpation) يعني ناحق بودن حكومت مي‏باشد. بر اساس آيات و روايات متعدّد مشروعيت حاكم اسلامي(اعم از ائمه اطهار در زمان حضور و ولي فقيه در عصر غيبت) وابسته به رأي و رضايت مردم نمي‏باشد بلكه رأي و رضايت كمك و همدلي مردم باعث به وجود آمدن و تحقق حكومت اسلامي مي‏شود حضرت امير(ع) مي‏فرمايد: ا؛ اگر حضور بيعت‏كنندگان نبود و با وجود ياوران حجّت بر من تمام نمي‏شد...رشته كار [حكومت] را از دست مي‏گذاشتم،(4) همچنين مي‏فرمايد: لا رأي لمن لا يطاع؛ كسي كه فرمانشپيروي نمي‏شود رأيي ندارد(5)

 بعد از بیان این مطالب به عوامل عدم هدایت پذیری مردم می پردازیم كه برخی از آنان عبا رتند :

ا)فرهنگی تربیتی

1- جهل و ضعف بینش و نداشتن آگاهی درست از ماهیت دین و نقش و كاركرد آن در تأمین سعادت دنیوی و اخروی انسان.

2- ابلیس و شیطانهای جنی و انسانی كه مهمترین نقش را در عدم گرایش انسان به حق دارند

3- تقویت بعد حیوانی

انسان دو بعد مادی و معنوی دارد. اگر انسان بعد مادی خود را تقویت نماید، از مسیر حقخارج میگردد.- متأسفانه- بیشتر انسانها به دلیل سطحی نگری و ظاهر بینی بیش تربه تقویت بعد مادی خود میپردازند و سعادت خود را در مال دنیا و زندگی زودگذر جستجو میكنند ،و این در حالی است كه بعد معنوی انسان مانند گرایش به خدا و معاد باوری مورد توجه انسانها قرار نمیگیرد، زیرا بعد مادی انسان به صورت غریزی می باشد- كه ملموس و محسوس است-، اما بعد معنوی انسان با تأمل و تفكر و طهارت باطنی حاصل شود. كه بیشتر مردم كمتر از عقل بهره می گیرند، از این رو در قرآن تعابیری همچون «أكثرهم لا یعقلون»، «أكثرهم لا یتفكرون» آمده ، و در تضاد بین غریزه جنسی و عقل، غریزه جنسی بر عقل غالب میگردد.

 ب) زمینههای خانوادگی

1- وراثت و ژنتیك

با توجه به قانون وراثت، بسیاری از خویهای زشت و زیبا، از طریق ژن به فرزندان منتقل میشود. خُلق و خویها و عملكردهای والدین و اجداد زمینه را برای افزایش یا كاهش گرایش انسان هابه حق را فراهم میسازد

2- سطح آگاهیهای دینی خانواده

 میزان توجه و اهمیت دادن به ترتیب هدایت، شیوه آموزشها و برخوردها از جمله مسایلی است كه میتواند در هدایت وعدم هدایت انسان ها موثر باشند، و بیشتر خانواده ها نمی توانند زمینه ای حق گرایی، فرزندان خود را فراهم نمایند.

3- تأثیر خودآگاه و منفی غذاهای حرام و شبه ناك در نطفه و بینشها و گرایشهای مذهبی.

ج) زمینههای اقتصادی

1- قدرت و ثروت

احساس بینیازی و همچنین كاخنشینی، روحیهای در انسان ایجاد میكند كه باعث گناه طغیان روحی و فكری میشود. زمینه را برای كاهش یا عدم پایبندی به مسایل دینی فراهم میسازد. قرآن كریم میفرماید: "ان الإنسان لیطغی ان راه استغنی؛ انسان چون خود را بینیاز ببیند، طغیان میكند".(6)

2- فقر و تهیدستی

د) زمینههای اجتماعی

1- محرومیتها و وازدگیهای اجتماعی

افرادی كه كارهایشان برای خدا و برپایه اخلاص و نزدیكی به خدا نیست،وابسته به جامعه هستند. تعریف و تكذیب جامعه، معیار خوشبختی و بدبختیآنها است. چنین افرادی اگر از جامعةخود، رانده و دلزده گردند، عقدة حقارت و احساس خودكمبینی میكنند، عقده در آنها كینه و عداوت به وجود میآورد، در نتیجه به سوی گناهان سوق داده میشوند.(7)

2- سیاست های حاكمان ظالم

 داده های تاریخی نشان می دهد كه حاكمان ظالم عوامل مهم گمراه مردم می باشند؛ درطول تاریخ این فرعون ها بودند كه با استفاده از همه ابزار وامكانات مردم را گمرا می نمودند ونمی گذاشتند كه مردم دنبال حق بروند، متاسفانه عملكرد آنان به گونه ای موثر بودكه مردم به نصایح انبیا ووجدان خود كم تر توجه می نمودند و تحت تاثیر تبلیغات وبر نامه های حكومت ها ورهبران ظالم قرار می گرفتند، البته حب دنیا ودنیا گرایی عامل مهم نیز عامل مهم حق گریزی مردم به حساب می آید.

پی نوشت ها :

1.زمر، آيه 18 .

2.صبح صالح،نهج‏البلاغه، خطبه 201، ص 319.

3.سوره روم، آيه30.

4. فیض الاسلام ، نهج‏البلاغه، تهران ، چاب آفتاب ، ص 43 ، خطبه3

5. همان ، خطبه 27.

6. علق، آیه 6.

7. محسن قرائتی، گناهشناسی ، انتشارات پیام آزادی،چاپ سوم ص 169.

صفحه‌ها