ازدواج و همسرگزيني

پسر داییمو خیلی دوست دارم برام خواستگار اومده و از همه جهت هم کامله مامانم میگه کیس خوبیه و دلیلی برای رد کردنش ندارم از طرفی پسر داییم سنش واسه ازدواج هنوز کمه الان میگه که منو دوست داره اما نمیدونم شاید در آینده این نظرش تغییر کنه وبه کس دیگه ای گرایش پیدا کنه و در ضمن ممکنه در آینده من همچین موقعیتی نداشته باشم به نظرتون باید چیکار کنم؟ در ضمن تصور اینکه یه لحظه بخوام بدون اون و در کنار یکی دیگه زندگی کنم عذابم میده واصلا قابل هضم برام نیست. لطفا به من بگید که باید چیکار کنم

خواهر آرزوي هرجواني مخصوصا دختران جوان، داشتن ازدواجي پايدار، آرامش بخش و با ريسك پايين است، من در راستاي اين قاعده به معيارهاي يك ازدواج موفق و پايدار اشاره مينمايم تا ببينيد كه آيا معيارهايي را كه براي ازدواج برگزيده ايد براي شروع يك سفر به درازاي يك عمر مناسب است يانه؟ و اما درباره معيارهاي يك ازدواج موفق بايد به ادبيات تحقيق در اين باره مراجعه كرد و معيارهاي خود ساخته كه برخاسته از ديدگاههاي غير واقعي و احيانا احساسي است، و در ادامة زندگي مشترك همچون حبابي محو خواهد شد، نمي تواند كارايي چنداني در اين مورد داشته باشد. واقعيت اينست كه هيچ كدام از ما نمي توانيم از همان آغاز زندگي زناشويي تمام پيچ و خم هاي آن را در سالهاي آتي پيش بيني كنيم و آنچه اين پيش بيني را دشوارتر مي سازد اين است كه در جامعة كنوني ما متاسفانه غالب افراد بيش از آنكه تشابه فرهنگي، اقتصادي و فكري را براي انتخاب زوج در نظر بگيرند، در پيروي از احساسات و عواطف خود و معيارهاي غير ضروري و خود ساخته كه مبتني بر باورهاي غلط است، به دنبال ازدواج مي روند. روال تعيين اينكه دو زوج براي ازدواج مناسب هم هستند و يا نه، بدين گونه است كه طرفين بعد از آشنايي هاي اوليه كه زير نظر خانواده ها انجام مي گيرد به يك مشاوري كه متخصص در امر مشاورة قبل از ازدواج است مراجعه مي نمايند و ايشان با تسلط بر آيتمهايي تعيين كننده اي چون تاريخچة خانوادگي طرفين و خاطرات دوران كودكي آنها و گرفتن تست هاي كتل و گلاسر و Ass و ياساير تستهايي كه بومي شده براي ايران هستند و نيز همخواني و همساني نگرشهاي طرفين در مسائل مختلف اجتماعي، فرهنگي، باورهاي ديني، سياسي و غيره كه در طي سه جلسه انجام مي گيرد نظر خود را راجع به ازدواج آندو اعلام مي كند. بدين صورت كه1- در حدوده پانزده درصد از موارد مي گويد اين پسر و دختر عليرغم علاقه ظاهري كه به هم دارند در صورت ازدواج با همديگر؛ دچار مشكل خواهند شد و بعد از اُفت علايق احساسي و عاطفي به هم؛ وارد فاز درگيري هاي لفظي و احيانا فيزيكي خواهند شد. 2- و در حدود پانزده و بيست درصد از موارد مي گويد اين دو با توجه به آيتم هاي مختلف شخصيتي و خانوادگي و فرهنگي و اجتماعي كاملا به به درد ازدواج با هم مي خورند و بعد از ازدواج با مشكل جدي اي برنخواهند خورد. 3- و در حدود شصت هفتاد درصد از موارد مي گويد اين دو مي توانند با هم ازدواج كنند به شرطي كه فلان توصيه ها را بطور جدي در زندگي مد نظر داشته و فلان امور را رعايت كنند، مثلا به پسر مي گويد شما مي توانيد با اين خانم ازدواج كنيد. اما ايشان بسيار عاطفي و احساسي هستند و لذا اگر فردا از جنبه عاطفي محروميتي را به وي تحميل نماييد ممكن است برسر سفره كس ديگري كه از جهت عاطفي او را سيراب مي كند بنشيند! و يا مثلا به دختر مي گويد دختر خانم ازدواج شما با اين آقا پسر بلامانع است. اما بايد بدانيد كه او وابستگي زيادي به مادرش دارد. لذا بايد در اين جهت با او مدارا نماييد. لازم به ذكر است مشاورة قبل از ازدواج علي رغم در نظر گرفتن پارامترهاي ضروري كه تحقيقات بسياري در سطح جهان بر روي آنها انجام گرفته فقط در حدود 75% مي تواند به پيش بيني موفقيت يك ازدواج حكم نمايد. و 25% بقيه مربوط به رعايت مسائلي است كه بعد از ازدواج مي تواند در غني سازي زندگي مشترك نقش جدي داشته باشد.
پس پيشنهاد ما به شما اينست كه از قواي عقلي ونه احساسي و نيز مشاورة قبل از ازدواج براي انتخاب شريك زندگي آينده خود سود جوييد يعني در مرحلة اول آگاهي بيشتري در مورد خود تان بدست آوريد بدين معني كه با تدبر در خود دريابيد حقيقتا چگونه فردي هستيد؟ اهداف، ارزشها و علايق اساسي و اصلي شما در زندگي چيست؟ و انتظارات اصلي و اساسي شما از زندگي مشترك چيست؟ و در مرحلة بعد به همراه شخصي كه قصد ازدواج با او را داريد نزد يك مشاور با تجربه برويد تا وي با راهكارهاي پيش گفته، نظر خود را در مورد انتخاب شما اعلام كند و احيانا مشكلات فراروي را با توجه به آيتمهاي شخصيتي شما و فرد انتخابي؛ به شما تذكر دهد.
و وقتي اين مراحل را پشت سرگذاشتيد مي توانيد با طيب خاطر و توكل بر خداي مهربان و با جرات مندي اقدام به پذيرش خواستگارتان نماييد. البته قضيه به همين جا ختم نمي شود و انشاء الله بعد از ازدواج راههاي غني سازي زندگي زناشويي و دستوراتي كه اسلام در اين زمينه براي بهتر زيستن ارائه نموده به عرض شما خواهد رسيد.
به نظر من مطالعه دو كتاب زير مي تواند شما را در اخذ تصميم فوق بيشتر ياري نمايد:
1- تحكيم خانواده، تاليف آيت الله محمدي ري شهري انتشارات حوزه نمايندگي ولي فقيه در امور حج و زيارت
2- عشق هرگز كافي نيست. تاليف پرفسور آرون تي بك ترجمه مهدي قراچه داغي انتشارات ذهن آويز
اگر در تهران زندگي مي كنيد من شماره تلفن كلينيك يك مشاور با تجربهي قبل از ازدواج را به شما ارائه مي نمايم. دكتر يونسي02144015879 و 02144030585
موفق باشید.

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

بسم الله الرحمن الرحیم با سلام. دوست من با یک خانومی دوست شدن و فکر کنم بعد 4 سال دیگه ازدواج کنن انشاالله,ولی محرم نیستند. به من میگه گه گاه بیا که با هم باشیم و حرف بزنیم اینم بگم دوست من و او خانوم به طور قطع یقین قصد ازدواج دارند. حالا من می گم که خوب نیست که من با شما باشم.(منظور دوستم و خانومش) ولی اون اسرار میکنه لطفا اگه میشه راهنماییم کنیید. ممنون

پرسش گر گرامي اصل ارتباط دوست تان با آن خانم درست نيست، حتي اگر قصد آن ها ازدواج باشد. بايد اين را بدانيد كه ارتباط با نامحرم در اسلام حرام هست و قصد ازدواج مخصوصا براي چهارسال ديگر، نمي تواند مجوزي براي اين ارتباط باشد. تنها راه ارتباط با نامحرم، ازدواج است و يا رابطه در چهارچوب رسمي خواستگاري.
اصل ارتباط دوستانه با نامحرم براي مدت طولاني حتي به قصد ازدواج درست نيست، چه برسد به بودن شما با آن ها، كه حتما جايز نيست. بهتر است اين مطلب را به دوست تان تذكر دهيد و به ايشان بگوييد اين گونه ارتباط با نامحرم برقرار كردن و صحبت هاي دوستانه و حرف زدن دو نفره با ايشان، از نظر شرعي جايز نيست و اين ارتباط را قطع كنند، و اگر قصد ازدواج دارند بهتر است از طريق رسمي خواستگاري وارد شوند و در اين چهار چوب با ايشان صحبت كنند. شما نيز به هيچ وجه به در خواست ايشان پاسخ مثبت ندهيد.
موفق و موید باشید

سلام ببخشی می خواستم بفهمم من دختری دوست دارم مامان وخواهرم قبول نمی کنندچون این دختر یکبار نامزدی کرده وبهم خورده بهمین خاطر قبول نمی کنندچکار کنم

مسلماً این حق شماست که با دختر دوشیزه و باکره ای ازدواج کنید و اگر می بینید مادر و خواهرتان با ازدواج شما با آن دختر مخالفت می کنند شاید از این نگرانند که در صورت ازدواج شما با آن دختری که قبلاً نامزد داشته و در عقد فرد دیگری بوده است، حق مسلم شما بی جهت تضییع می گردد و یا نادیده گرفته می شود.
گاهی اوقات دیده می شود که برخی از جوانان تحت تأثیر هیجانات قبل از ازدواج، بدون هیچ دلیل روشنی حق مسلم خود را نادیده می گیرند و بدون توجه به آن با دختری که قبلاً نامزد داشته و یا ازدواج ناموفق داشته است ازدواج می کنند اما، بعد از ازدواج با آن دختر و فرو نشستن شور عشق و التهابات ناشی از آن، حسرت ازدواج با دختر دوشیزه و باکره در دل شان زنده می شود و هوس ازدواج مجدد و یا خدای نکرده ارتباط نامشروع با جنس مخالف به سرشان می زند و بدین وسیله همسرشان را تحت فشار قرا می دهند و خواسته و ناخواسته همسرشان را تحقیر کرده و به او ظلم می کنند. اگر شما نیز از این دسته افراد باشید و بدون این که با این مسئله به درستی کنار بیایید اقدام به ازدواج با این چنین دختری بکنید، احتمال این که ازدواج تان به شکست منجر شود و یا دچار مشکلاتی در زندگی گردید وجود دارد به همین جهت، این گونه ازدواج ها قابل توصیه نمی باشد.
البته اگر نامزدی آن دختر در ازدواج قبلی اش صرفاً در حد عقد بود و هیچگاه عروسی برگزار نشده و در این بین به بکارت آن دختر آسیبی وارد نشده است در این صورت، مشکلی برای ازدواج با او وجود ندارد می توانید با انجام معاینه پزشکی قبل از ازدواج از سالم بودن بکارت آن دختر مطمئن شوید و در این خصوص با مادر و خواهرتان صحبت کنید و اطمینان لازم را به آنها بدهید.
تنها چیزی که توجه به آن اهمیت دارد، علت به هم خوردن جریان نامزدی قبلی است. گاهی توجه به علت واقعی آن می تواند همانند سرنخی نقش آفرینی داشته باشد و شما را در درستی یا نادرستی انتخابی که کرده اید یاری رساند. به هم خوردن جریان نامزدی چه از طرف دختر و چه از طرف پسر قابل تأمل بوده و لازم است شما در این زمینه تحقیق کنید و به علت اصلی آن پی ببرید. البته گاهی ممکن است علت اصلی برای همیشه مخفی بماند و خانواده ها اصرار در پوشاندن آن داشته باشند و مخفی کاری بکنند. به هر حال، این گونه مخفی کاری ها مشکل ساز است و شاید یکی از دلایل این که مادر و خواهرتان با ازدواج شما با آن دختر مخالفت می کنند این است که از این می ترسند که به هم خوردن جریان نامزدی آن دختر، شاید علتی داشته باشد و آن خانواده آن را مخفی کنند که اگر شما آن را بدانید حاضر به ازدواج با آن دختر نگردید.
نکته ای مهمی که در اینجا وجود دارد این است که چه دلایل مخالفت مادر و خواهرتان منطقی باشد و غیر منطقی، شما بایستی به هر طریقی که می توانید از استدلال منطقی گرفته تا واسطه قرار دادن افراد سرشناس و صاحب نفوذ آنها را مجاب کنید و و موافقت آنها را جلب کنید. در نهایت اگر نتیجه ای نگرفتید و نتوانستید آنها را مجاب کنید، عاقلانه¬ ترین و منطقی¬ ترین راه این است که دختر مورد نظر را علی رغم علاقه ای که به او دارید فراموش کنید و به گزینه های بهتر بیندیشید تا در زندگی آینده مشکلات کم تری داشته باشید.
این را بدانید، مخالف خانواده با ازدواج و عدم موافقت آنها، مشکل کوچکی نیست که بتوان آن را نادیده انگاشت. بنده بارها در مشاوره های خود با همسرانی برخورد کرده ام که علی رغم علاقه ای که به هم داشته اند و مدتی با هم ازدواج کرده بودند، به خاطر شدت مخالفت خانواده و عدم پذیرش همسر از سوی خانواده طرف مقابل و احیاناً برخی سنگ اندازی ها، آرامش از زندگی آنها برچیده شده بود و در آخر تصمیم به طلاق و جدایی گرفته بودند.

با سلام خسته نباشید سوال بنده اینست که چه تفاوتی بین رابطه ازدواج موقت دو نفر و رابطه ی دوستی بین دو نفر هست؟ ایا هر دو برای مدت کوتاه و صرفا برای تامین نیازهای جنسی و عاطفی دو طرف انجام نمی شود؟ ازدواج موقت چه مزیتی دارد که آنرا حلال می سازد؟ آیا در رابطه ی بین دو نفر وجود توافق و رضایت دو طرف برای تامین جسمی و روانی یکدیگر کافی نیست؟ ایا این نوع رابطه که با احساس بیشتری همراه است بر ازدواج موقتی که غالبا با بنای معاملاتی و قراردادی انجام می گیرد ترجیح ندارد؟ ایا اگر فرضا بنده با شخصی ارتباطی داشته باشم بدون اینکه قصد ادامه زندگی با ایشان را داشته باشم می توانم این رابطه را یک ازدواج موقت بدانم؟

پرسشگر گرامي! از اين با اين مركز تماس گرفتيد و مشكل را با ما در ميان گذاشتيد سپاسگزاريم. يقين داريم كه شما جوان فهميده ، كنجكاو و پايبند به اعتقادات ديني هستي . چه اگر غير اين بود راه ديگري در پيش مي گرفتي و خود را نيازمند به پرسش و تحقيق نمي ديديد.
خواهر گرامي ! شايد ندانيد كه طرح شما دهها سال پيش توسط يكى از قضات محاكم جوانان انگليس بنام" بن بى ليندسى" تحت عنوان" زناشويى دوستانه" يا زناشويى آزمايشى مطرح شد. و برتراند راسل آن را با شرايطي قابل بررسي و پذيرش قرار داد.(1) اين طرح به مدت چند دهه در سر زمين هاي غربي به اجرا درآمد اما نتايج حاصله از آن موجب اعتراض بسياري از جامعه شناسان غربي -حتي شخص راسل شد. اگر مايليد از آثار ونتايج اجراي اين طرح در آمريكا و جوامع غربي اطلاعي داشته باشيد آماده ايم در صورت درخواست اطلاعاتي در اختيارتان قرار دهيم. اما در آغازپاسخ تان مي گوييم: شكي نيست كه غريزه جنسى يكى از نيرومندترين غرائز انسانى است، تا آنجا كه پاره‏اى از روانكاوان آن را تنها غريزه اصيل انسان مى‏دانند و تمام غرائز ديگر را به آن باز مى‏گردانند.
اكنون اين سؤال پيش مى‏آيد كه در بسيارى از شرائط و محيط ها، افراد فراوانى در سنين خاصى قادر به ازدواج دائم نيستند، يا افراد متاهل در مسافرت‏هاى طولانى و يا ماموريت‏ها با مشكل عدم ارضاى غريزه جنسى روبرو مى‏شوند.
اين موضوع مخصوصا در عصر ما كه سن ازدواج بر اثر طولانى شدن دوره تحصيل و مسائل پيچيده اجتماعى بالا رفته، و كمتر جوانى مى‏تواند در سنين پائين يعنى در داغ‏ترين دوران غريزه جنسى اقدام به ازدواج كند، شكل حادترى به خود گرفته است.
با اين وضع چه بايد كرد؟
آيا بايد مردم را به سركوب كردن اين غريزه (همانند رهبان‏ها و راهبه‏هاي مسيحي) تشويق نمود؟
يا اينكه آنها را آزاد گذاشت تا به سمت بي بند و باري و فحشا بروند چنان كه در جوامع غربي اين گونه است؟ و يا به عبارت ديگر طرح آزمايش شده " بن بى ليندسى" يعني رابطه دوستي يا زناشويى دوستانه" را يكبار هم در جامعه ايران آزمايش كنيم؟
و يا اينكه راه سومى را در پيش بگيريم كه نه مشكلات ازدواج دائم را به بار آورد و نه آن بى‏بندوبارى جنسى غرب را داشته باشد؟ يعني طرح ازدواج موقت و فرهنگ آن را جايگزين ساير طرح ها كنيم؟
البته ايرادهايى بر ازدواج موقت مى‏شود.
مثلا گاهى مى‏گويند چه تفاوتی بین رابطه ازدواج موقت دو نفر و رابطه ی دوستی بین دو نفر هست؟ ایا هر دو برای مدت کوتاه و صرفا برای تامین نیازهای جنسی و عاطفی دو طرف انجام نمی شود؟ گاهي نيزهمين انتقاد از زاويه ديگري به ازدواج موقت مي شود.اين گروه هم ازدواج موقت را رد مي كنند و هم رابطه دوستي يا ازدواج دوستانه را. از نظر اين گروه هر دو كار نوعي ترويج فحشا و خود فروشي تلقي شده است. اين گروه مي گويند: چه تفاوتى ميان" ازدواج موقت" و" فحشاء" وجود دارد؟ هر دو" خودفروشى" است. و در حقيقت اين نوع ازدواج نقابى است بر چهره فحشاء و آلودگى‏هاى جنسى! تنها تفاوت آن دو در ذكر دو جمله ساده يعنى اجراى صيغه است.(2)
در پاسخ هر دو گروه مي گوييم: از نظر اسلام پايه و ركن اصلي ازدواج دايم باشد يا موقت رضايت دختر و پسر است. اما اين رضايت بايد قانونمند وداراي اعتبار و ضابطه اي متقن و محكم باشد تا هم از سوء استفاده ها جلو گيري شود و هم در صورت بروز هر گونه اختلال در دوستي و عشق هاي طرفين موضوع از طرف مجريان قانون قابل بر رسي باشد. پرسشگر گرامي! درست است «هر دو( ازدواج موقت و ازدواج يا رابطه دوستانه) برای مدت کوتاه و صرفا برای تامین نیازهای جنسی و عاطفی دو طرف انجام مي گيرد ، اما ازدواج موقتي كه اسلام مطرح مي كند هم با خود فروشي و فحشاء فرق دارد و هم با ازدواج دوستانه.
ازدواج موقتي كه اسلام مطرح كرده تنها با گفتن دو جمله تمام نمى‏شود بلكه مقرراتى همانند ازدواج دائم دارد، يعنى چنان زنى در تمام مدت ازدواج موقت، منحصرا در اختيار اين مرد بايد باشد، و به هنگامى كه مدت مقررومعين در عقد پايان يافت زن بايد عده نگاه دارد، يعنى حد اقل چهل و پنج روز بايد از اقدام به هر گونه ازدواج با شخص ديگرى خوددارى كند، تا اگر از مرد اول باردار شده وضع او روشن گردد، حتى اگر با وسائل جلوگيرى اقدام به جلوگيرى از انعقاد نطفه كرده باز هم رعايت اين مدت لازم است، و اگر از او صاحب فرزندى شد بايد همانند فرزند ازدواج دائم مورد حمايت پدر و مادر قرار گيرد و تمام احكام فرزند بر او جارى خواهد شد، در حالى كه در ازدواج دوستانه و درفحشاء هيچ يك از اين شرائط و قيود وجود ندارد. آيا اين دو را با يكديگر هرگز مى‏توان مقايسه نمود؟
البته ازدواج موقت از نظر مسئله ارث (در ميان زن و شوهر) و نفقه و پاره‏اى از احكام ديگر تفاوتهايى با ازدواج دائم دارد ولى اين تفاوتها هرگز نه آن را در رديف فحشاء قرار مي دهد و نه همانند رابطه دوستي بلا تكليف مي گذارد. در واقع ازدواج موقت شكلى از ازدواج است با مقررات ازدواج.
توضيح:کلمات که حکایت از نیّات دارند، نقشی اساسی در همه روابط فردی و اجتماعی ایفا می‌کنند. پذیرش زوجیت به واسطه عقد در حقیقت الزام طرفین به رعایت احکام و ضوابط شرعی و اعلام وفاداری به آن است و این کم چیزی نیست.
اصولاً شرع و قانون در صدد ضابطه­مند کردن رفتارهای فردی و اجتماعی هستند. در تمامی نظام ها، حقوق بر اساس یک یا چند کلمه و یا یک مهر و امضا بر قرار می‌گردد؛ بنابراین خواندن چند كلمه اختصاص به صیغه عقد ازدواج موقت يا دايم ندارد. اصلاً آیا فاصله بین کفر و مسلمانی در ظاهر جز چند کلمه شهادتین است؟ بنابراین نقش کلمات را اندک نشمارید. صیغه ازدواج یک نوع عقد است، با همه مشخصات عقدهای دیگر که حتی در ضمن آن می‌توان شروطی را قرار داد. قانون نیز از آن حمایت می‌کند. آيا لذت جويي ضابطه مند و قانون مدار باشد تا در مواقع به هم خوردن دوستي ها قانون از آنان حمايت كند بهتر از بي قانوني عمل كردن نيست؟
بنابر این آنچه اساس زندگی مشترک است، توافق طرفین است که از هماهنگی خواست‏های دو طرف حاصل می‏شود. الفاظ بیان کننده این خواست‌ها هستند که به طور مشخص و معیّن آن را تأمین می‌کنند.
هرگاه دو نفر همدیگر را برای زندگی مشترک انتخاب کنند تا با عشق و علاقه در کنار هم زندگی نمایند، پیمان استوار و هماهنگی آمیخته با الزام و پایبندی رخ می‏دهد که از آن به تعهد یاد می‏کنند. منظور از عقد این است که این پیمان و توافق استوار بماند و یک سری آثاری حقوقی ایجاد بنماید، نه صرفا یک وعده دوستانه باشد. بلکه برای آغاز زندگی مشترک باید عهدی استوار بست؛ عهدی که به مقتضای آن بتوان حتی حمایت قانون و دادگاه را جلب کرد. این اراده باطنی و خواست واقعی آنان امری درونی و نفسانی است و به تنهایی اثر در جهان حقوق ندارد. برای این که توافق دو اراده ظاهر شود، به ناچار باید اعلان شود تا نیت درونی آنان روشن گردد و هنگام بروز اختلاف، بر اساس آن حکم شود و صیغه عقد همان اعلان است. از شما مي پرسيم . آیا همه کسانی که مدعی عشق و وفاداری هستند، به راستی عاشقند؟ اگر کسی در مقطعی از زمان عاشق باشد چه دلیلی وجود دارد که تا پایان عمر و یا در ادامه زندگی نیز بدان پایبند بماند. مهم‏تر از همه، آیا در زندگی زن و شوهر فقط دوست داشتن آنها نسبت به یکدیگر کافی است یا یک سلسله تعهدات و حقوق و وظایفی برای این نهاد برخاسته از عشق، ضروری است؟ اگر مردي پس ازابراز دوستي و عشق و وفاداري فريبكارانه و پس از ارضاي جنسي خود، دختر را در حالي كه حامله است رها كند و به سراغ فرد ديگري برود چه كسي بايد از اين دختر بخت برگشته و مظلوم حمايت كند ؟با كدام مدرك قانوني از او حمايت كند؟مدركي كه گويايي اين حقيقت باشد كه فلان مرد سرمايه عفت و بكارت اين دختر را از بين برده و اين بچه را در دامن او گذاشته است؟
خواهر محترم ! در ازدواج هاي دائم با اين همه قيود و شروطي که افراد هنگام خواستگاري و قبل از ازدواج مي گذارند و کاملا توافق دارند، باز هم در بسياري از موارد، كار به دادگاه و نزاع براي احقاق حقوق و تعهدات كشيده مي شود ، و راهي جز مراجعه به مفاد توافقات رسمي قبل از ازدواج و هنگام عقد نمي ماند. پس در رابطه هاي دوستي و توافقات و تعهدات مورد نظر شما که صرفا خودتان از آن آگاهي داريد، چطور مي توان جلوي اين مشكلات و سوء استفاده ها را گرفت؟
آيا بهتر نيست كه ازدواج موقت همانند دايم با مدرك و سند قانوني ازدواج و ثبت شده باشد تا در ضمن« تامین نیازهای جنسی و عاطفی» هر دو را موظف به رعايت قانون و حقوق يكديگر كند؟
برای بیان این تعهدات و نیز امکان حمایت قانونی از آن در صورتی که یکی از طرفین عمدا یا ناخواسته قصور ورزد یا تخلف کند باید این عشق و وفاداری و انتخاب آگاهانه در قالب واژه‏ها يعني با خواندن صيغه عقد اعلان شوند.
پي نوشت ها:
1. تفسير نمونه، آيت الله مكارم شيرازي، ج 3 ، ص 345 ، ناشر دارالكتب الاسلاميه ، تهران 1371.
2. همان ، ص 343.

چند وقت پیش از دختری که فامیلمون بود خوشم آمد و حدود5-6ماه باهم ارتباط تلفنی داشتیم اما برسر یک سری مشکلات و نارضایتی خانواده ام مبنی بر ازدواج ما الآن میخواهم اورا فراموش کنم اما نمی توانم.لطفا مرا در این مورد راهنمایی کنید و اگر روایاتی مبنی بر این عمل داریم آنها را بیان کنیددختری را دوست دارم الان میخواهم او را فراموش کنم. مرا راهنمایی کنید.. با تشکر.

پرسشگر گرامی در روانشناسی تکنیکهایی برای نجات افراد از دام عشق و عاشقي وجود دارد که در ذیل به آن اشاره می شود: ابتدا توجه به این نکته در ابتدا بسیار حیاتی است که برخي از روان شناسان در این باره مي‌گويند که کار کردن با چنین افرادی( افرادی که عاشق کسی شده اند) بسیار سخت است زیرا اين ها مثل آدمهاي «مانيک»(1) هستند؛ مانيک‌ها ازآن حالت «مانياي» خود‌شان خيلي خوششان مي‌آيد، و راضی به ترک آن حالت نمی شوند. شما اگربه بيمارستان بیمارانی که اختلالات روانی دارند، برويد، موارد جالبي می بینید. مثلا وقتی به قسمت زنان مي‌رويد، مي‌بينيد خانمی که «مانيک»است ومي‌خواند و مي‌رقصد و بسیار خوش است اما همينکه پرستار را مي‌بيند که آمپول دستش است و براي مداواي او مي‌آيد به شما پناه مي‌برد و مي‌گويد مرا از دست آن پرستار که مي‌خواهد اين حالت را از من بگيرد نجات دهيد، وقتي پرستار آمپول را به او مي‌زند مثل لاستيکي که پنچر شده باشد بادش مي‌خوابد و ديگر اصلا از آن حالات خبري نيست، و اين حالت را دوست ندارد و مي‌خواهد در همان حالت شيدايي بماند و لذّت ببرد. روان‌شناسان مي‌گويند: اينهایي که درگير روابط رمانتيک و عاشقانه هستند، مثل افراد مانيک هستند که از مانيا بودن خودشان خيلي لذت مي‌برند ولذا انگيزه‌اي براي خروج از اين حالت ندارند. پس قدم اول و بسیار حیاتی برای حل مشکل شما اینست که در خود اراده ای برای خروج از این حالت آسیب زا ایجاد کنید که توجه دقیق به بحث شناختی قبلی می تواند این انگیزه و اراده را در شما ایجاد کند. به تجربه برای من ثابت شده است که رهایی از این حالت احساسی آسیب زا امکان دارد بشرطی‌که خود شخص، تقاضای کمک برای رهایی از این مشکل بنیان برافکن را داشته باشد و بخواهد از این حالت خلاص شود، زیرا در این صورت شخص عاشق، دیگر آن حالت بی رغبتی افراد مانیک برای درمان را ندارد و انگیزه برای درمان و نجات از این حالت ویرانگر دراو ایجاد شده و مقداری بینش درونی(insight) نسبت به عاقبت بد ادامة این وضعیّت خود پیدا کرده است. در اين زمينه ما يک سري تکنيک‌هاي براي کمک به شما ارائه می دهیم.
قدم اول: تکنیک اوّل: «رُمَنس»(2) زدايي؛ در اولیّن قدم باید برای شما روشن شود که، رومنس و عشق عاشقی يک پديدة پیش پا افتاده و روزمرّه است! حال چطور به اين نکته واقف شوید؟ و به این نقطه برساید؟ سعي کنید با تمام جزئيات اين حالات و تجارب رمانتيک خود را که با فلانی داشته ای بنويسید وبعدآنرا با صدای بلند برای خود بخوانيد و گاهي اوقات استفاده از ضبط صوت و آينه براي اين منظور خيلي خوب است يعني در حين اينکه متنی را که نوشته اید، مي‌خوانيد و یا از ضبط صوت صدای خود را گوش می‌کنید در آينه نیز خودتان را نگاه کن، حال باید گفت که چرا اين کار را انجام مي‌دهيم؟ اگر شما رفته باشيد خانة کسي، و در آن خانه يک غذاي لذت بخشي خورده باشيد و خيلي به شما خوش گذشته باشد، بار اوّل که تعريف مي‌کنيد با لذت تمام آن را تعريف مي‌کنيد، ‌و دفعة دوّم کمي لذت آن کمتر مي‌شود و بار سي‌ام و چهلم ديگري لذتي از تعريف کردن آن نمي‌بريد ويواش يواش رنگ مي‌بازد، اين همان حالتی است که من درمانگر در پی آن هستم ومي‌خواهم، شما به آن برسید و ببینید که اين يک حالت یک پديدة روزمرّه است که اگر انسان عنان خود را دست شیطان بدهد هر روز بارها و بارها انسان را بدام آن می اندازد. فکر نکنید که این حالت شیدایی شما يک چيز خیلی ويژه است و آسمان سوراخ شده و فقط یک مورد برایتان پایین افتاده است، همه از اين تجربه‌ها دارند، امّا آنهايي که ضعیف و «نان اَسِر‌تيو»(3) هستند، بدام آن مي‌افتند و افراد«اَسِر‌تيو» و عزّت مند براحتي از کنار آن ردّ مي‌شوند. اين نوع مردها يا زنهايي که اين حالت را دارند و رمانتيک هستند مي‌گويند: اوه خدای من، يک رویداد فوق العاده و بی‌نظیر برای من رخ داده و باید آنرا غنییمت شمرده و خوب از آن استفاده کنم چون آسمان سوراخ شده، واين مرد يا اين زن براي من از آسمان افتاده!، پس شما باید اين توهم را از ذهن خود بزدائيد و بيرون کنید و تنها راه آن همين است که گفتم(4). توجّه کنيد که هر چقدر اين عمل زياد تکرار شود، آن‌حالت عاشقانه ای که دارید، عادي‌ترمی شود و روزمرّه‌گي بیشتری پيدا مي‌کند، و اگر شما بتوانيد این حالت خاص خود را به حالت روزمره‌گي برسانيد، در «رُمَنس» زدایی ( برطرف کردن حالت عاشقانه) موفق شده‌ايد، همانگونه که گفته شد، اين تکنیک را «رُمَنس» زدايي مي‌گويند. یعنی شخص درگير حالتهاي رمنسي و عشقی است و با نصيحت نمي‌شود او را درست کرد مثلا نمی توان به او گفت: اين کارها بد است وخوبیّت ندارد، او اینها را نمی پذیرد و قبول نمي‌کند و تازه اگر بپذیرد و قبول کند باز سراغ ماجرای عاشقانه خودش می رود زیرا دلش درگیر آن است و اینگونه حرفها به عقل و سر مربوط است یعنی عقلی‌که در سر است آن را می پذیرد، اما دل کاری به عقل و سر ندارد و کار خودش را می‌کند و خود مختار است و به خاطر کششي که دارد، دوباره مي‌رود سراغ عشق و عاشقی و کار خود را انجام مي‌دهد، پس اين یک تکنيک قشنگ و کاربردی برای اینگونه موارد است و اگر دقيق اجرا شود کارآیی زیادی دارد.
بعد از اجرای این تکنیک به عنوان قدم اوّل که باعث می‌شود شخص از حالتهای عاشقانة خود سير و اشباع شود، تکنيک بعدي را بعنوان دومیّن گام در جهت درمان او، برمی داریم.
قدم دوم: تکنیک دوّم که باید به عنوان قدم بعدی برداشته شود بزرگ نمایی نکات منفی معشوق است: این تکنیک بايد بعد از اجرای تکنيک اول انجام گیرد به این صورت که شما باید نقطه‌هاي منفي طرف را هم ببینید و هم بگوييد و بنویسید؛ زيرا بالاخره هر کسي يک نکات مثبت و يک نکات منفي دارد، البته بايد توجه داشته باشيد که ابتدا اوّل بايد تکنيک اوّل را انجام دهيد تا ابرهاي عشق به کناري رود تا شخص بتواند نکات منفي طرف را هم ببيند. زيرا اگر از همان اوّل که عشق او شديد است، به او بگوييد نکات منفي‌معشوقت را هم بگو، بی درنگ خواهد گفت: يار من در حسن و جمال و کمال و رفتار بي‌نظير است و تمامش حسن است و اصلاً عیبی ندارد که من آنرا به شما بگویم! امّا وقتي بوسيلة تکنيک اوّل اندکي ابرهاي توهم کنار رود، شخص مي‌تواند نکات منفي طرف را هم ببيند و بگويد. در تکنيک اوّل شخص معشوق خود را تماماً گل مي‌بيند ومن به عنوان درمانگر با تکنيک اوّل او را وادار مي‌کنم تا اين گل را آنقدرببويد که ديگر بويش براي او عادي شود و آنگاه در تکنيک دوّم مي‌آيم و به خارها مي‌پردازم و به او مي‌گويم که قشنگ با تمام جزئيات فکرکن و هر شب دو مورد از آن خارها و نکات منفي طرف را با جزئيات ريز بنويس و با صداي بلند بخوان و بخواب. بايد اين کار قبل از خواب انجام شود. چون اگر روان‌شناسي «هيلگارد»(5) را خوانده باشيد می دانید که آدمها وقتي يک چيز را قبل از خواب ياد مي‌گيرند وسپس به خواب مي‌روند انبار گرداني مغزي مي‌شود و ذهن شروع مي‌کند به سازمان دادن لذا بايد این کار، درست قبل از خواب اتفاق بيافتد.
قدم سوم: تکنیک سوّم به رخ کشیدن است : وقتي تکنیک دوّم هم به خوبی انجام شد و شما تمام خارها و معایب معشوق خود را هم دیدید و لمس کرید، مي‌توانيد به عنوان قدم سوم روي اين تفسير کار کنيد که: خّوب آيا اين همان کسی است که تو با اين قدرت داري رويش سرمايه‌گذاري مي‌کني و تمام هستي‌ات، رابطة خانوادگی ات، و آبرويت را روي آن گذاشته‌ای! البته بحث شناختی که در ابتدای پاسخ ذکر شد برای این مرحله نیز مفید می باشد. آقای پرفسور بک مثلثي در این زمينة دارد به این صورت که یک راس آن s یک راس آن i و یک راس آن g است مثلاً آن عشق و علاقه ای که تو با این آدم داری چقدر s(6) است، یعنی چقدر استحکام و پایایی دارد، زيرا عشقهاي رنگي گذرا هستند و با آمدن رنگ برتر
همچون حبابی از بین می روند بدین معنی‌که به همان دلیلی‌ که به معشوق اول دل سپرده بودیم به معشوق خوش تیپ‌تر از معشوق اول دل می‌سپریم و از معشوق اوّل دست بر می داریم این طبیعت انسان است که شیطان نیز بخوبی از آن آگاه است و برای کشاندن انسان بدنبال خود با مهارت خاصّی از آن استفاده می کند و چقدرI7) است يعني چقدر از اين مُحَسناتي‌که برای معشوقت برشمردی، جزو خصوصيات ذاتي اين آقا است. و به شرايط ربطي ندارد و طرف فيلم‌بازي نمي‌کند يا مثلا چون رئيس اداره است و دارد اين خرجها را انجام مي‌دهد به نظر خوب مي‌آيد و چقدرG (8) است يعني اين حالت تا چه حدّ مي‌تواند فراگیر باشد و تمام زندگي تو را تحت تأثير خود قرار دهد و آن را از هم بپاشاند و اگر دست برداري تا چه حدّ زندگي تو متحّول مي‌شود و رو به بهبود مي‌رود، تمام اينها را بايد با جزئي‌ترين وجوه براي خودتان تشريح کنيد. مثلا با خود بگویید: اگر دست از این عشق بکشید کلّ زندگي شما چگونه مي‌شود و اگر نکشيد چطور می شود و اگر هر دم دنبال یکی که از قبلی خوش تیپ تر است راه بیافتی و بروی چه می شود و کارت به کجا می کشد. يعني «گلوباليني» و کلیت زندگي تان را در هر دو صورت به طور دقيق با هم مقايسه کنيد و روی نتایج آن تفکر نمایید. کار کردن با این مثلث این خوبی را دارد که وقتی مثلا s مثلث در نظرتان خُرد می‌شود و می‌فهمید که اين عشق یک چیز گذرا و ناپایدار است، ویا i آن ویا g آن خرد می شود و اينها همه ارزش زدايي از حالتهاي «رمنس» و عشق و عاشقی است. يعني زدودن حالت‌هاي رمانتيک است. البته در صورت امکان پیشنهاد ما اینست که این تکنیکها را زیر نظر یک مشاور و یا روان درمانگر با تجربه پی گیری نمایید. اگر در تهران زندگی می کنید ما شماره تلفن یک زوج درمانگر که تجربه فراوان در این مورد دارد را به شما ارائه می دهیم. دکتر یونسی02144015879 و 02144030585
پی نوشت ها:
1. Mania/manic شیدائی، شیدائی یکی از دو شکل بالینی عمده اختلالات خلقی(عاطفی) است، خصوصیات اساسی سندرم شیدائی عبارتند از خلق بالا، افزایش فعالیت، افکار خو مهم پنداری، تحریک پذیری، تحرک زیاد، تکلم سریع و پرحجم و....(فرهنگ جامع روانسناشی و روانپزشکی/ دکتر پور افگاری)
2. romance /ماجرای عاشقانه،رابطة عاشقانه،خیال پردازی عاشقانه
3. nonassertive / ناپایدار، بی ثبات،
4. مشابه همان کاري که ابن سينا برای بیرون کردن عشق آن جوانک از دل آن کنیزک انجام داد، که داستان آن بطور مفصل در مثنوی معنوی آمده است. شاید با توجه به درمانهای شناختی - رفتاری مختلفی که از ابن سینا در کتب مختلف نقل شده، بنیان گذارCBT ایشان باشد!
5. Hilgard s introduction to psychology/زمینه روانشناسی هیلگارد، انتشارات ارجمند
6. stable/stability /دوام،ثبات،پایداری،استحکام،ثبوت
7. Internality/internal درونی، شخصی، ذاتی، خود اثر
8. Globally/globality /عمومیت داشن،فراگیر بودن،کلی،کامل،جهانی بودن،

سلام من 20سالمه.دانشجویه حقوقم.ترم دوم بود که با یکی از همکلاسیام دوست شدم.تقریبا 10ماه با هم رابطه داشتیم.ولی یه روز گفت خواستگار دارم باید ازدواج کنم گفت نمیتونم ای همه شرایط خوب رو از دست بدم.میگفت بایدمنو ببخشی خلاصه تا جایی که اطلاع دارم داره عقد میکنه.حالا من نمیدونم چطوری فراموشش کنم.قبل این خانم من باکسی رابطه نداشتم در واقع اولی نفری بود که وابستش شدم.ازتو خواهش میکنم کمکم کنید اصلا نمیتونم به هیچ خانمی دیگه اعتماد کنم.

پرسشگر گرامی قبل از ذکر تکنیک های برای رهایی از دام وابستگی های عشقی با توجه به تجارب گرانقدر مرکز مان به شما توصیه می‌کنم که بعد از این بخاطر آسیب زا بودن روابط دوستی پسر و دختردر قبل ازدواج، اکیدا از ایجاد چنین دوستی هایی خوداری نمایید. یکی از آسیب های چنین دوستی هایی اینست که در اینگونه دوستی ها دختر و پسر وابستگی شدید بهم پیدا می کنند و چون تا ازدواج آنها صد اما و اگر وجود دارد و اصلا معلوم نیست که موفق به ازدواج باهم می شوند و یانه، و به محض بروز مشکل درمسیر ازدواج و یا ازدواج کردن یکی از آنها با شخص دیگری، آنها کاملا بهم می‌ریزند و توان درس‌خواندن و یا پیگیری اهداف عالیه تحصیلی خود را تا مدت طولانی از دست می دهند و مدت بسیار زیادی به جای درس خواندن و پیشرفت با بحرانهای روحی و روانی دست بگریبان می شوند. و متاسفانه این مسئله ای است که بارها و بارها درمحیطهای آموزشی مختلف تکرار شده و می شود و سلامت روان بسیاری از جوانان را با خطر مواجه می سازد.
و اما در مورد بخش دیگر پرسش شما باید عرض نمایم که در روانشناسی تکنیکهایی برای نجات افراد از دام عشق و عاشقی و وجود دارد که در ذیل به آن اشاره می شود:
توجه به این نکته در ابتدا بسیار حیاتی است که برخي از روان شناسان در این باره مي‌گويند که کار کردن با چنین افرادی( افرادی که عاشق کسی شده اند) بسیار سخت است زیرا اين ها مثل آدمهاي «مانيک»هستند؛ مانيک‌ها ازآن حالت «مانياي» خود‌شان خيلي خوششان مي‌آيد، و راضی به ترک آن حالت نمی شوند. شما اگربه بيمارستان بیمارانی که اختلالات روانی دارند، برويد، موارد جالبي می بینید. مثلا وقتی به قسمت زنان مي‌رويد، مي‌بينيد خانمی که «مانيک»است ومي‌خواند و مي‌رقصد و بسیار خوش است اما همينکه پرستار را مي‌بيند که آمپول دستش است و براي مداواي او مي‌آيد به شما پناه مي‌برد و مي‌گويد مرا از دست آن پرستار که مي‌خواهد اين حالت را از من بگيرد نجات دهيد، وقتي پرستار آمپول را به او مي‌زند مثل لاستيکي که پنچر شده باشد بادش مي‌خوابد و ديگر اصلا از آن حالات خبري نيست، و اين حالت را دوست ندارد و مي‌خواهد در همان حالت شيدايي بماند و لذّت ببرد. روان‌شناسان مي‌گويند: اينهایي که درگير روابط رمانتيک و عاشقانه هستند، مثل افراد مانيک هستند که از مانيا بودن خودشان خيلي لذت مي‌برند ولذا انگيزه‌اي براي خروج از اين حالت ندارند. پس قدم اول و بسیار حیاتی برای حل مشکل شما اینست که در خود اراده ای برای خروج از این حالت آسیب زا ایجاد کنید که توجه دقیق به بحث شناختی قبلی می تواند این انگیزه و اراده را در شما ایجاد کند. به تجربه برای من ثابت شده است که رهایی از این حالت احساسی آسیب زا امکان دارد بشرطی‌که خود شخص، تقاضای کمک برای رهایی از این مشکل بنیان برافکن را داشته باشد و بخواهد از این حالت خلاص شود، زیرا در این صورت شخص عاشق، دیگر آن حالت بی رغبتی افراد مانیک برای درمان را ندارد و انگیزه برای درمان و نجات از این حالت ویرانگر دراو ایجاد شده و مقداری بینش درونی(insight) نسبت به عاقبت بد ادامة این وضعیّت خود پیدا کرده است. در اين زمينه ما يک سري تکنيک‌هاي براي کمک به شما ارائه می دهیم.
قدم اول: تکنیک اوّل: «رُمَنس» زدايي؛ در اولیّن قدم باید برای شما روشن شود که، رومنس و عشق عاشقی يک پديدة پیش پا افتاده و روزمرّه است! حال چطور به اين نکته واقف شوید؟ و به این نقطه برساید؟ سعي کنید با تمام جزئيات اين حالات و تجارب رمانتيک خود را که با فلانی داشته ای بنويسید وبعدآنرا با صدای بلند برای خود بخوانيد و گاهي اوقات استفاده از ضبط صوت و آينه براي اين منظور خيلي خوب است يعني در حين اينکه متنی را که نوشته اید، مي‌خوانيد و یا از ضبط صوت صدای خود را گوش می‌کنید در آينه نیز خودتان را نگاه کن، حال باید گفت که چرا اين کار را انجام مي‌دهيم؟ اگر شما رفته باشيد خانة کسي، و در آن خانه يک غذاي لذت بخشي خورده باشيد و خيلي به شما خوش گذشته باشد، بار اوّل که تعريف مي‌کنيد با لذت تمام آن را تعريف مي‌کنيد، ‌و دفعة دوّم کمي لذت آن کمتر مي‌شود و بار سي‌ام و چهلم ديگري لذتي از تعريف کردن آن نمي‌بريد ويواش يواش رنگ مي‌بازد، اين همان حالتی است که من درمانگر در پی آن هستم ومي‌خواهم، شما به آن برسید و ببینید که اين يک حالت یک پديدة روزمرّه است که اگر انسان عنان خود را دست شیطان بدهد هر روز بارها و بارها انسان را بدام آن می اندازد. فکر نکنید که این حالت شیدایی شما يک چيز خیلی ويژه است و آسمان سوراخ شده و فقط یک مورد برایتان پایین افتاده است، همه از اين تجربه‌ها دارند، امّا آنهايي که ضعیف و «نان اَسِر‌تيو»هستند، بدام آن مي‌افتند و افراد«اَسِر‌تيو» و عزّت مند براحتي از کنار آن ردّ مي‌شوند. اين نوع مردها يا زنهايي که اين حالت را دارند و رمانتيک هستند مي‌گويند: اوه خدای من، يک رویداد فوق العاده و بی‌نظیر برای من رخ داده و باید آنرا غنییمت شمرده و خوب از آن استفاده کنم چون آسمان سوراخ شده، واين مورد بی نظیر براي من از آسمان افتاده!، پس شما باید اين توهم را از ذهن خود بزدائيد و بيرون کنید و تنها راه آن همين است که گفتم. توجّه کنيد که هر چقدر اين عمل زياد تکرار شود، آن‌حالت عاشقانه ای که دارید، عادي‌ترمی شود و روزمرّه‌گي بیشتری پيدا مي‌کند، و اگر شما بتوانيد این حالت خاص خود را به حالت روزمره‌گي برسانيد، در «رُمَنس» زدایی ( برطرف کردن حالت عاشقانه) موفق شده‌ايد، همانگونه که گفته شد، اين تکنیک را «رُمَنس» زدايي مي‌گويند. یعنی شخص درگير حالتهاي رمنسي و عشقی است و با نصيحت نمي‌شود او را درست کرد مثلا نمی توان به او گفت: اين کارها بد است وخوبیّت ندارد، او اینها را نمی پذیرد و قبول نمي‌کند و تازه اگر بپذیرد و قبول کند باز سراغ ماجرای عاشقانه خودش می رود زیرا دلش درگیر آن است و اینگونه حرفها به عقل و سر مربوط است یعنی عقلی‌که در سر است آن را می پذیرد، اما دل کاری به عقل و سر ندارد و کار خودش را می‌کند و خود مختار است و به خاطر کششي که دارد، دوباره مي‌رود سراغ عشق و عاشقی و کار خود را انجام مي‌دهد، پس اين یک تکنيک قشنگ و کاربردی برای اینگونه موارد است و اگر دقيق اجرا شود کارآیی زیادی دارد.
بعد از اجرای این تکنیک به عنوان قدم اوّل که باعث می‌شود شخص از حالتهای عاشقانة خود سير و اشباع شود، تکنيک بعدي را بعنوان دومیّن گام در جهت درمان او، برمی داریم.
قدم دوم: تکنیک دوّم که باید به عنوان قدم بعدی برداشته شود بزرگ نمایی نکات منفی معشوق است: این تکنیک بايد بعد از اجرای تکنيک اول انجام گیرد به این صورت که شما باید نقطه‌هاي منفي طرف را هم ببینید و هم بگوييد و بنویسید؛ زيرا بالاخره هر کسي يک نکات مثبت و يک نکات منفي دارد، البته بايد توجه داشته باشيد که ابتدا اوّل بايد تکنيک اوّل را انجام دهيد تا ابرهاي عشق به کناري رود تا شخص بتواند نکات منفي طرف را هم ببيند زيرا اگر از همان اوّل که عشق او شديد است ، به او بگوييد نکات منفي‌معشوقت را هم بگو، بی درنگ خواهد گفت: يار من در حسن وجمال وکمال و رفتار بي‌نظير است و تمامش حسن است و اصلاً عیبی ندارد که من آنرا به شما بگویم! امّا وقتي بوسيلة تکنيک اوّل اندکي ابرهاي توهم کنار رود، شخص مي‌تواند نکات منفي طرف را هم ببيند و بگويد. در تکنيک اوّل شخص معشوق خود را تماماً گل مي‌بيند ومن به عنوان درمانگر با تکنيک اوّل او را وادار مي‌کنم تا اين گل را آنقدرببويد که ديگر بويش براي او عادي شود و آنگاه در تکنيک دوّم به خارها مي‌پردازم و به او مي‌گويم که قشنگ با تمام جزئيات فکرکن و هر شب دو مورد از آن خارها و نکات منفي طرف را با جزئيات ريز بنويس و با صداي بلند بخوان و بخواب. بايد اين کار قبل از خواب انجام شود. چون اگر روان‌شناسي «هيلگارد» را خوانده باشيد می دانید که آدمها وقتي يک چيز را قبل از خواب ياد مي‌گيرند وسپس به خواب مي‌روند انبار گرداني مغزي مي‌شود و ذهن شروع مي‌کند به سازمان دادن لذا بايد این کار، درست قبل از خواب اتفاق بيافتد.
قدم سوم: تکنیک سوّم به رخ کشیدن است : وقتي تکنیک دوّم هم به خوبی انجام شد و شما تمام خارها و معایب معشوق خود را هم دیدید و لمس کرید، مي‌توانيد به عنوان قدم سوم روي اين تفسير کار کنيد که: خّب آيا اين همان کسی است که تو با اين قدرت داري رويش سرمايه‌گذاري مي‌کني و تمام هستي‌ات، رابطة خانوادگی ات، و آبرويت را روي آن گذاشته‌ای! البته بحث شناختی که در ابتدای پاسخ ذکر شد برای این مرحله نیز مفید می باشد. آقای پرفسور بک مثلثي در این زمينة دارد به این صورت که یک راس آن s یک راس آن i و یک راس آن g است مثلاً آن عشق و علاقه ای که تو با این آدم داری چقدر s است، یعنی چقدر استحکام و پایایی دارد، زيرا عشقهاي رنگي گذرا هستند و با آمدن رنگ برترهمچون حبابی از بین می روند بدین معنی‌که به همان دلیلی‌که به معشوق اول دل سپرده بودیم به معشوق زیباتر تر از معشوق اول دل می‌سپریم و از معشوق اوّل دست بر می داریم این طبیعت انسان است که شیطان نیز بخوبی از آن آگاه است و برای کشاندن انسان بدنبال خود با مهارت خاصّی از آن استفاده می کند و چقدرI است يعني چقدر از اين مُحَسناتي‌که برای معشوقت برشمردی، جزو خصوصيات ذاتي اين آقا است. و به شرايط شما و یا ایشان ربطي ندارد و طرف فيلم‌بازي نمی کند و چقدرG است يعني اين حالت تا چه حدّ مي‌تواند فراگیر باشد و تمام زندگي تو را تحت تأثير خود قرار دهد و آن را از هم بپاشاند و اگر دست برداري تا چه حدّ زندگي تو متحّول مي‌شود و رو به بهبود مي‌رود، تمام اينها را بايد با جزئي‌ترين وجوه براي خودتان تشريح کنيد. مثلا با خود بگویید: اگر دست از این عشق بکشید کلّ زندگي شما چگونه مي‌شود و اگر نکشيد چطور می شود و اگر هردم دنبال یکی که از قبلی بهتر است راه بیافتی و بروی چه می شود و کارت به کجا می کشد. يعني «گلوباليني» زندگي تان را در هر دو صورت به طور دقيق با هم مقايسه کنيد و روی نتایج آن تفکر نمایید. کار کردن با این مثلث این خوبی را دارد که وقتی مثلا s مثلث در نظرتان خُرد می‌شود و می‌فهمید که اين عشق یک چیز گذرا و ناپایدار است، ویا i آن ویا g آن خرد می شود و اينها همه ارزش زدايي از حالتهاي «رمنس» و عشق و عاشقی است. يعني زدودن حالت‌هاي رمانتيک است.
البته در صورت امکان پیشنهاد ما اینست که این تکنیکها را زیر نظر یک مشاور و یا روان درمانگر با تجربه پی گیری نمایید.

این احساسیه که بعد از چهار سال تجربه تعامل اجتماعی در مقطع لیسانس، در هفته سوم یا چهارم مقطع فوق لیسانس به من دست داده.آقا پسری از یک رشته ی دیگر سر یکی از کلاس های درسی ما شرکت میکرد.بعد از چند جلسه دوستش رو هم به همراه آورد.(مباحث درسی ما مورد نیاز عنوان پایان نامه آنها بود) بعد از دو سه بار صحبت با من برای گرفتن جلسات ابتدایی درس که حضور نداشتند،بعد از حس کردن(تکون خوردن شاخک های خانم ها)نگاههای دوستایشون، تازه متوجه حضورشون شدم.یعنی تا اون لحظه و اون روز چون کاری با دوستشون نداشتم،دلیلی جز سلام و علیک سلام نمیدیدم.دقیقا یادم هست که بعد از دیدار سوم (تو سایت دانشکده)متوجه شدم احساسی در من به وجود آمده. همین الان در تاریخچه تعاملات من افرادی هستند که من برای خودشون، هنرشون، اخلاقشون احترام قائل هستم و واقعا این افراد رو به خاطر این بخش قشنگ از وجودشون دوست دارم ولی هرگزحسی که نسبت بهشون داشتم( ودارم) این حسی نیست که الان دارم(درمورد آقای ز.) تجربه میکنم. قبل از ادامه حرفم هم بگم که همه ی این مسائل و آنچه در ادامه میاد رو از ریز تا درشت برای ماردم تعریف کرده و ایشون رو در جریان گذاشته ام و برای هر حرکت از ایشون کسب اجازه کرده ام. الان از آشنایی ما و توجهمون به هم 3-4 ماه گذشته.البته فقط گه گاه توی محیط دانشگاه از کنار هم رد شدیم و سلام و احوال کردیم.اما مراوده وصحبت های پیامکیمون بیشتر از این حرفا بوده. و البته هرگز هم ازچهارچوب ادب خارج نشدیم و یک بارهم به هم"تو"نگفتیم چه برسه بخوایم صحبت هامون رو با الفاظ سبک یا زشت ویا مخالف این زمان از رابطه بزنیم. ماهپیش به همراه یکی از دوستان متأهل من و یکی از دوستان صمیمی ایشون برای صرف شام بیرون رفتیم.ایشون استقبال کردند از این حرکت. بعد از اون دقیقا تا امروز1ماه بود که به علت امتحانات و اتمام کلاس ها و اینکه من در شهرمان بودم و او در شهر دانشگاهمان یا بالعکس قادر به دیدن همدیگر(ولو در سطح دانشگاه)نبودیم.البته من از این تأخیر استقبال کردم تا احساس خودم رو محک بزنم که آیا یک احساس واقعیه یا آیا شهوانی و بخاطر مسائل جنسیه) بااخره امروز باز با اکیپی از دوستانمون -که توسط دو دوست من که زن و شوهر هستند-سرپرستی میشدیم به پارک کوچکی رفتیم. بچه ها فاصلهخوشونو با ما حفظ میکردند تا وثلا ما با هم حرف بزنیم.ولی واقعا راه رفتن در کنار هم برامون از هر چیزی لذت بخش تر بود.انقدر که در طول2-3 ساعت فقط چندبار درمورد درس و تکالیفمون صحبت کردیم و یک بار هم یک سوالشخصی رو وسط کشیدیم. از ظهر به بعد واقعا احساس سبکی خوبی دارم. الان هم که دارم اینا رو مینویسم قلبم داره از جاش در میاد. میدونم برای ازدواج شرایط زیادی مثل هم کفو بودن خانوادهها وجود داره.میخوام ازتون الان بپرسم که چطور ایشون رو متوجه علاقه ام بکنم، علاقه برای ازدواج نه دوستی(اصلا رابطهی دوست دختر/پسری در مرام و تربیت من نیست).البته از شوخی هایی که دوست نزدیک ایشون با من دارند و به قول خودمون تکه هایی که می اندازند میدونم ایشون متوجه علاقه من شده اند(اما از هدف علاقه ام مطمئن نیستم خبر داره یانه)و البته باز هم از همین طریق متوجه شدم که ایشون همعلاقه(یا کششی) نسبت به من دارند. در آخر بگم این دو آقا پسر از بچه هاب موجه دانشگاه هستند(ظاهر و طرز لباس پوشیدن مردانه و جاافتاده دارند)و اینکه من متولد66 هستم و از ایشون 5ماه بزرگتر. چکار کنم حالا؟ با تشکر از اینکه سرتونو درد آوردم!

تمام این مطالبي كه شما گفته ايد خلاصه اش این مي شود كه شما يك پسري را در دانشگاه ديده ايد و از ظواهر او خوشتان آمده است، و بدتان نمي آيد كه با او ازدواج كنيد. این را گفتم كه متوجه باشيد كه چيزي بيشتر از این نيست و شناختي در این مورد وجود ندارد. اينكه از ايشان خوشتان آمده است اشكالي ندارد. اما بايد این را دقت كنيد كه خوش آمدن و پسنديدن، براي ازدواج كافي نيست و بايد شرائط ازدواج با هم را داشته باشيد. بايد در مورد شخص او و خانواده اش اطلاعات كافي را به دست آوريد و پس از آن اگر شرائط را مطلوب ديديد، در مورد ازدواج با او تصميم بگيريد. براي اينكه بتوانيد صحبت در مورد ازدواج را با او آغاز كنيد نبايد خودتان مستقيما این علاقه خودتان را به ايشان بيان كنيد، بلكه بهترين كار این است كه از طريق يكي از همين دوستان نزديكتان این كار را بكنيد، به این صورت كه به این دوست نزديكتان بگوييد كه پيشنهاد خواستگاري از شما را به ايشان بدهد، البته این مطلب را بايد از طرف خودش بگويد، نه اينكه از طرف شما براي ايشان پيام ببرد، و علاقه شما به ازدواج با ايشان را فاش كند، بلكه به عنوان يك پيشنهاد از طرف خودش باشد. شما حتما يا این كار را انجام دهيد و يا اينكه رابطه دوستانه خودتان با ايشان را قطع كنيد، چون در صورت عدم ازدواج، ادامه این رابطه به ضرر شماست، و شما را به صورت دختري بي حيا و اهل دوستي هاي نامشروع جلوه مي دهد. به هر حال تكليف خودتان را با این مسئله معلوم كنيد و اگر هم ايشان از شما خواستگاري كرد شما موضوع را كاملا به خانواده ارجاع بدهيد، به عبارت ديگر بگذاريد این مسئله تحت نظر خانواده و با مديريت آنها ادامه پيدا كند.
اما نكته اساسي و مهم این است كه این را بدانيد كه شما در مورد ايشان چيز زيادي نمي دانيد، لذا فعلا معلوم نيست كه مورد مناسبي براي ازدواج باشد. بايد خيلي مواظب باشيد كه علاقه اي كه به ايشان پيدا كرده ايد بر عقلتان غلبه نكند و چشمتان را بر روي شرائط و خصوصيات او نبنديد. شما بايد از ملاك هاي صحيح انتخاب همسر آگاهي پيدا كنيد و آنها را در ايشان جستجو كنيد، و به صرف علاقه و احساس مثبت نسبت به ايشان اكتفا نكنيد. واقعيت این است كه مدتي بعد از ازدواج، این هيجانهاي عاطفي شديد و قوي فروكش مي كنند و متعادل مي شوند و زندگي روال عادي خودش را پيدا مي كند، آن موقع است كه ناسازگاري ها و ناهماهنگي ها خودشان را نشان مي دهند و اگر در ابتداي تصميم گيري براي ازدواج، به آنها دقت نكرده باشيد، مشكل ساز خواهند شد. نمي خواهم شما را بترسانم و قصدم فقط این است كه به شما دقت و احتياط و واقع بيني را تذكر بدهم، همه زن و شوهرهايي كه روزي از هم جدا شدند و طلاق گرفتند، اول آشنايي اشان همين حالت شما را نسبت به همديگر داشته اند، لذا صرف این احساسات و علاقه ها به هيچ عنوان براي ازدواج كافي نيستند.
در مورد اينكه شما از ايشان 5 ماه بزرگتر هستيد به نظر مي رسد كه مشكلي نداشته باشد،‌البته این مسئله بايد در مجموع و با توجه به ساير شرايط این آقا در نظر گرفته شود. گرچه مطلوب این است كه پسر حدود 4 سال از دختر بزرگتر باشد. اما اگر ساير شرايط این آقا خوب باشد با در نظر گرفتن بعضي از مسائل مي توان از این اختلاف سني چشم پوشي كرد. علاوه بر سن شناسنامه ای باید به سن و بلوغ عقلی، اجتماعی، فرهنگی و ظاهر وی نیز توجه کرد. دختری ممکن است 3 سال از پسری بزرگتر باشد، اما با نشاط و پرانرژی است و علاقمندی ها و تمایلات مشترکی با پسر دارد. هم چنين لازم است که به ظاهر، طرز فکر و نگرش هم توجه شود. نحوه تفکر پسر و دختر، نسبت به اختلاف سنی در ازدواج ( بزرگتر بودن دختر از پسر)، بسیار مهم است. اگر پسری از اول با تردید به بزرگتر بودن خانمش بیندیشد، آمادگی دارد که بعدا با کنایه اطرافیان به هم بریزد و این مسئله را مرتب به رخ خانمش بکشد. اما پسری که درگیر این گونه مسائل نیست به سادگی از کنار این مسئله می گذرد. همچنین دختری که به این مسئله (سن زیاد) حساس است، هر مسئله را به خود و سن بالایش نسبت می دهد.
در مجموع اگر دختر و پسر در معیارها و ملاک های اساسی ازدواج از قبیل اعتقادات، خصوصیات اخلاقی، درک و فهم، خانواده و... بیش ترین تناسب و همخوانی را با هم داشته باشند و فقط در معیار سن با هم تفاوت داشته باشند، یعنی اینکه فاصله سنی طبیعی و نرمال بین آن ها نباشد یا همسن بوده و یا سن دختر بزرگ تر از پسر باشد، اگر دختر و پسر شرايط همسر ايده آل را داشته و از هر جهت كفو هم باشند و به وظایف و حدود دینی و قانونی زندگی زناشویی آگاه باشند و سعی نکنند در حوزه وظایف هم دخالت کنند، می توانند با هم ازدواج کرده و با همفکری و کمک هم زندگی موفق و پایداری را رقم بزنند.
در مورد اينكه از دو شهر مختلف هستيد هم بايد دقت داشته باشيد كه بالاخره اختلاف فرهنگي و اختلاف آداب و رسوم و دوري شهرها از همديگر را بايد لحاظ كنيد، و نسبت به مقدار این تفاوت ها آگاه باشيد و به آنها دقت كنيد.
در مجموع اگر فكر مي كنيد كه ايشان مورد مناسبي براي ازدواج هست، همان كاري كه در بالا گفتم را انجام دهيد و به هر حال رابطه دوستي و ارتباطات قبل از ازدواج را تعطيل كنيد تا بتوانيد در این مورد، عاقلانه تصميم بگيريد.
شما می توانید برای آگاهی بیشتر از ملاک های انتخاب همسر به کتاب " جوانان و انتخاب همسر " استاد علی اکبر مظاهری و کتاب " انتخاب همسر" آيت الله اميني مراجعه کنید.
موفق باشید.

سلام من حميدم و 19 سالمه با يه دختر دوست شد يك سالي ميگذره الان من الان ميخوام به طرف مفابلم بگم كه ما به درد هم نميخوريم ولي نميدونم چه جوري بگم خواهشن جواب بديد

از این که می فرمایید: « ما به درد هم نمي خوريم» این گونه استنباط می کنیم که دوست شدن شما با دختر مورد نظر و ارتباط با او به انگیزه ازدواج می باشد و شما قصد داشته اید از این طریق با او آشنا شوید تا اگر شرایط مساعد بود در آن صورت با او ازدواج کنید. اما اگر ارتباط دوستانه شما به انگیزه ازدواج نبوده است در این صورت معلوم است که این گونه روابط به شدت آسیب زا و خطرآفرین بوده و هیچ انسان عاقلی که با مبانی دینی آشنا باشد، چنین روابطی را تأیید نمی کند و در هر شرایطی و به هر نوع ترفندی، قطع ارتباط فوری را لازم و ضروری می داند.
اما اگر انگیزه ازدواج را در سر می پرورانده اید قبل از هر چیز باید بدانید که مسیری را که برای انتخاب همسر و ازدواج خود در پیش گرفته اید، مسیر نامناسب و پر خطری است و آسیب های فراوانی در آن وجود دارد که مشکل فعلی شما یکی از این گونه آسیب هاست. گاهی وقت ها دختر و پسر بدون این که شرایط و موقعیت خود و خانواده شان را در نظر داشته باشند، تحت تأثیر احساسات و تمایلات غریزی، تمامی چارچوب های دینی و ضوابط عرفی را به ورطه فراموشی می سپارند و به ارتباط با جنس مخالف روی می آورند و به دور از انظار خانواده ها روابط پنهانی و دوستانه ای با جنس مخالف بر قرار می کنند. از آنجا که در این گونه روابط، احساسات و عواطف حرف اول را می زند، دختر و پسر به هم وابسته می شوند و نمی توانند به سادگی به روابط دوستانه خود پایان دهند و از رابطه گناه آلود کنار بکشند.
اگر شما در قدم اول بدانید، این گونه دوستی ها مسیر نامناسبی برای ازدواج می باشد و طبق تحقیقات انجام شده، بسیاری از ازدواج هایی که بر اساس ارتباط دوستانه دختر و پسر پیش از ازدواج صورت گرفته است، محکوم به شکست بوده و یا با مشکلات عدیده ای در زندگی مواجه بوده اند. در این صورت انگیزه تان برای قطع ارتباط و فاصله گرفتن از روابط دوستانه با جنس مخالف افزایش می یابد. در گام بعدی این را بدانید که همان طور که شما در برقراری ارتباط دوستانه مقصر بوده اید، دختر مورد نظر هم مقصر بوده است به همین جهت، چگونه گفتن شما و این که او ناراحت بشود یا نشود فرقی نمی کند؛ مهم آن است که شما از این رابطه آسیب زا فاصله بگیرید و با اعمال قاطعیت و جرأت ورزی به آن دختر «نه» بگویید و از رابطه دوستانه با او سر باز زنید. سخن شما هر گونه که باشد و به هر شیوه ای که بیان گردد، ارتباطی با ناراحتی آن دختر نخواهد داشت و شما در هر صورت مسئول ناراحتی و یا خوشحالی او به قیمت قربانی کردن خود نیستید. بنابراین لزومي ندارد كه از ناراحتی احتمالی او احساس گناه كنيد چرا که او نیز در این میان مقصر است. بنابراین اگر از سخن شما ناراحت و برآشفته شود و آرزوهای خود را بر باد رفته بداند و یا از این ناحیه آسیب ببیند، در درجه اول خود او مقصر است که بدون توجه به چارچوب های دینی و ضوابط عرفی به ارتباط دوستانه با شما تن داده است.
توجه داشته باشید که ازدواج يك امر حقيقي و مقدسي است به همین خاطر جنبه تعقل و خردورزی، همراهی و آگاهی خانواده در آن حرف اول را می زند، به هیچ عنوان نمی توان اسیر احساسات گردید و جنبه عاطفی و احساسات را مقدم داشت. از طرف دیگر ازدواج مسیر معین و ضابطه مندی دارد و نیز اهداف روشن و واقع بینانه ای دارد بنابراین نمی توان آن را از مسیر نادرست استیفا نمود و یا در رودربایستی قرار گرفت و از اهداف واقعی ازدواج فاصله گرفت و از روی ترحم و دلسوزی و یا رودربایستی به گزینش همسر مبادرت ورزید که در این صورت احتمال شکست در ازدواج بسیار بالاست. بنابراین توصیه می کنیم شهامت داشته باشید و با اعمال قاطعیت و جرأت ورزی رابطه خود را با آن دختر قطع کنید. البته لزومی ندارد دلایل قطع ارتباط خود را با آن دختر در میان بگذارید، بلکه می توانید یک جانبه ارتباط خود را قطع کنید اما اگر دختر مورد نظر اصرار داشت در این صورت می توانید، نادرست بودن اصل ارتباط، مخالفت احتمالی خانواده با ازدواج، نداشتن موقعیت و شرایط ازدواج و سایر دلایل دیگر را بهانه آورید و چه آن دختر دلایل شما را بپذیرد و یا نپذیرد، به ارتباط خود خاتمه دهید و بعد از این مسیر زندگی خود را به درستی طی کنید.

سلام دختر 20 ساله ایی هستم که 3 سال پیش به طور ناخواسته وارد رابطه ی احساسی بایه پسر شدم.پسری که سه سال ازم بزرگتره. پدر مادرش طلاق گرفتن. و به پدرش گویا در سال های خیلی دور یک بار به جرم اعتیاد توی زندان بوده.طرف من وضع مالی خیلی خوبی ندارن واین پسر خرجش رو خودش در می یاره وتحصیلاتش دیپلمه. خانواده ی من مثل خیلی از خانواده های دیگه ی این شهر تاحالا خوشبختانه مورد طلاق یا زندان توی فامیل نداشتیم. تحصیلات من لیسانسه.و ضع مالی نسبتا خوبی داریم. سه سال پیش که من یه دختر 17 ساله بودم عاشق این پسر بودم واون موقع در مورد فلسفه ی ازدواج چیزی نمی دونستم. ولی الان که بزرگتر شدم احساس میکنم به این پسر دلبستگی زیادی ندارم. حس می کنم لیاقت من و خانوادم خیلی بیشتر از اینه.واینکه ناراحتم که چرا پدر مادری که اینقدمنو دوس دارن به خودم اجازه دادم بهشون دروغ بگم.این پسر بی نهایت به من محبت می کنه و فوق العاده به من وابستس. موندم که باید چی کار کنم واگه بگم نه با احساساته یه نفر بازی کردم و می ترسمبه خاطر شکستن دله یه نفر زندگیم نابود شه. واینکه مطمئن نیستم که اگه ردش کنم آیا همسری به مهربونی اون پیدا می کنم من چیکار کنم؟؟؟؟ ببخشید که طولانی شد.پیشابیش به خاطر پاسخگویی تون تشکر می کنم.

برای بررسی مشکل شما لازم است سوالتان را به چند بخش تقسیم کنیم.
بخش اول: احتمالا شما و در آینده والدین شما (درصورت اطلاع از طلاق والدین فرد مورد نظر) نگرانی هایی خواهید داشت:
1.نگران آسیب های روحی ایشان به دلیل دعواها و درگیری های پدر و مادرشان پیش از جدایی خواهند بود؛ قطعا این درگیری ها تأثیر مستقیمی بر فرزندان خانواده طلاق خواهد داشت؛
2.نگران خلأهای عاطفی ایشان به سبب فقدان پدر و مادر خواهید بود؛
3.نگران آسیب های اجتماعی ایشان به دلیل نبودن والدین حمایت گر و در نتیجه فقدان کنترل لازم خواهید بود؛
4.نگران کمبودهای اقتصادی ایشان و در نتیجه عقده های ناشی از این کمبودها خواهید بود؛
همه مواردی که در بالا گفته شد، می تواند عاملی جهت مخالفت والدین شما باشد. پس با این پیش فرض می توانید خود را آماده مخالفت های خانواده خود کنید.
بخش دوم: اما از سویی دیگر مشکل اساسی دیگری که شاید با آن درگیر شوید، احتمال اعتیاد پدر فرد مورد نظر است. البته اعتیاد پدر و مادر و یا حتی خواهر و برادر، مانند اعتیاد خود فرد نیست که مانع جدی برای ازدواج باشد؛ ولی طبیعی است که مقداری از فرصت ها را از شخص مورد نظرتان گرفته و می تواند باعث بروز مخالفت والدین شما شود. در این صورت، بهترین گزینه برای ایشان ازدواج با همتای خودشان است؛ یعنی دختری که او نیز والدینش چنین مشکلی یا مشابه آن را داشته باشند تا در زندگی زناشویی، عاملی برای سرکوفت وتحقیر باقی نماند.
بخش سوم: رعایت کفویت یا همتایی در ازدواج از مهمترین ملاکهای ازدواج موفق است. عدم رعایت این اصل مهم، موجب انتقال مشکلات عدیده ای به زندگی پس از ازدواج می شود. این همتایی از جهات گوناگونی بررسی می شود. دو مورد از مصادیق کفویت که بنظر می رسد باید بیشتر بررسی شود، شامل همتایی طبقاتی و تحصیلی است که در ذیل به آن می پردازیم
1.همتایی طبقاتی: تفاوت تمکن مالی اگر زیاد نباشد، اشکالی ندارد؛ اما اگر فاصله زیاد باشد؛ به گونه ای که از دو طبقه ثروتمند و کم بضاعت باشند، مشکلاتی را فراهم خواهد آورد. اگر دختر و خانواده اش ثروتمند باشند، پسر با دیدن نزدیکان او احساس حقارت خواهد کرد. این در صورتی است که تحقیر و سرزنشی در کار نباشد که اگر چنین شود، رنج ها افزون تر خواهد شد. بنابراین مطلوب این است که وضعیت مالی پسر بهتر باشد تا زندگی به کام دختر شیرین تر شود.
2.آسیب دیگر این ازدواج، عدم همتایی تحصیلی است. مطلوب است که تحصیلات آقا، یک مقطع بالاتر از خانم باشد. این مسئله می تواند به دلیل این باشد که فاصله زیاد تحصیلی، با ویژگی غرور و ثبات اقتدار مرد منافات دارد. زیرا مرد دوست دارد محل اتکای همسر خود قرار بگیرد. حتی اگر زن با تواضع و فروتنی، برای تحصیلات بالاتر خود، جایگاهی قائل نباشد و مدرک تحصیلی اش را به رخ همسرش نکشد، باز هم ممکن است مرد از تذکرات او در زندگی مشترک، برداشت درستی نداشته باشد و تصور کند که دچار خود بزرگ بینی شده و جایگاه معلمی یافته است. البته دریک صورت، ممکن است تحصیلات بالاتر زن مشکل ایجاد نکند و آن این که مرد دارای خصوصیتی بارز درزمینه هنر، ورزش، صنعت، مطالعات علمی و ... باشد.
بخش چهارم: همان طور که فرمودید، به نظر می رسد ایشان دارای شخصیت وابسته ای باشد، از آنجا که افراد وابسته دارای اختلالات عمیق روانشناختی هستند، توصیه اکید ما این است که اولا از فکر ازدواج با این فرد بیرون بیایید و ثانیا از او بخواهید تا در اولین فرصت با مراجعه به یک روانشناس مجرب به اصلاح شخصیت خود بپردازد.
بخش پنجم: شما به هیچ وجه از دادن جواب منفی به ایشان نگران نباشید. نفرین یا هر چیز دیگری که شما تصور بکنید برای شما متصور نخواهد بود؛ زیرا شما در ازدواج حق انتخاب دارید و مطمئن باشید که خداوند هیچ گونه اثری را در نفرین احتمالی او قرار نخواهد داد. البته باید پذیرفت که رابطه چند ساله شما، به هر علتی بوده و یا از سوی هر کسی بوده، در هر صورت نیاز به یک توبه واقعی دارد. قطعا کسی که بیش از همه باید دغدغه شما باشد، خداوند است که با امید به او می توانید دست از خطاهای گذشته برداشته و به آینده پاک و امیدبخشی جهت موردهای بهتر بیندیشید.
اما در پایان باید گفت سعی کنید با پرهیز از احساسات زودگذر، دچار شتاب زدگی در ازدواج نشوید. اگر به این جمع بندی رسیدید که این مورد مناسب نیست، باید بدانید که در ابتدای جوانی هستید و می توانید امیدوار باشید که موردهای بهتری هم به سراغ شما بیایند. شتاب زدگی در ازدواج، عواقب بسیار منفی دارد و حسرت و پشیمانی بعد از ازدواج هم سودی نمی بخشد.

صفحه‌ها