پاسخ ارائه شده به سؤالِ یک پرسشگر با مشخصات خاص است. در صورتی که سؤال یا ابهامی برای شما ایجاد شده از طریق درگاه های پاسخگویی پیگیری فرمائید.
چرا پيامبر(ص) دستور ترور مخالفان را صادر مي كرد؟
هرگز اينگونه نبوده است كه آن حضرت به صرف هرگونه مخالفتي، به ترور شخص مخالف اقدام كرده باشند.

  چرا پيامبر(ص) دستور ترور مخالفان را صادر مي كرد؟              

به فرموده خداوند متعال در قرآن كريم پيامبر اسلام(ص) رحمة للعالمين است.(1) نمونه بارز اين رحمت و بخشش را مي توان در عفو عمومي آن حضرت بعد از فتح مكه مشاهده كرد و هرگز اينگونه نبوده است كه آن حضرت به صرف هرگونه مخالفتي، به ترور شخص مخالف اقدام كرده باشند. با مطالعه تاريخ مشخص مي شود تعداد افرادي كه به دستور و يا رضايت آن حضرت ترور شده اند، از تعداد انگشتان يك دست هم كمتر است.

اين افراد از آنجايي كه در قالب شعر به هجو و توهين و بدگويي نسبت به پيامبر خدا(ص) و اهانت به مسلمانان بويژه زنان مسلمان و همچنين تحريك دشمنان بر عليه مسلمانان مي پرداختند،مورد برخورد شديد حكومت اسلامي قرار گرفتند.

 از جمله معروفترين اين افراد «كعب بن اشرف» است. قبل از بيان اقدامات كعب بن اشرف كه منجر به ترور او شد، از باب مقدمه لازم است به اين نكته تاريخي اشاره كنيم كه:

« يهوديان قبيله بني قريظه و بني نضير و بني قينقاع نزد پيامبر آمدند و عهدنامه اي نوشتند مبني بر آنكه اگر بر ضد مسلمين خصمانه يا مسلحانه اقدام كنند خونشان هدر است و اموالشان مصادره مي شود.»(2)

بعلاوه در قانون اساسي مدينه يا «عهد موادعه » قيد شده بود كه:« يهود بر كيش خود و مسلمانان بر كيش خويش اند، در اين حكم هم پيمانان يهود و خودشان برابرند، مگر كسي كه ستم كند و گناه (خيانت) ورزد كه در اين صورت كسي جز خود را به هلاكت نخواهد افكند.»(3)

اكنون با بررسي اقدامات كعب بن اشرف، مشخص خواهد شد كه كعب بن اشرف طبق مفاد آن پيمان نامه محكوم به مرگ بود.

كعب بن اشرف، يهودي مالداري بود كه بعد از جنگ بدر به مكه رفت تا مشركان را با اشعار خود بر ضد پيامبر اسلام بشوراند و كينه ها را در دلهايشان بجوش آورد!(4)

وي در برابر بت هاي مشركان سجده كرد تا آنها باوركنند آيينشان برتر از اسلام است تا به جنگ پيامبر بشتابند. او به مشركان وعده داد كه اگر به مدينه حمله كنند آنها را ياري كند.(5)

واقدي و ديگران مي نويسند چون ابونائله نزد كعب بن اشرف آمد و گفت من و دوستانم مي خواهيم مقداري خرما از تو بخريم و كالايي نزدت گرو بگذاريم، كعب پاسخ داد: « فماذا ترهنوني ابناءكم و نسائكم؟ يعني: چه چيزي را نزد من گرو ميگذاريد آيا پسران و زنانتان را گرو مي دهيد؟!»

ابونائله گفت: « زنانمان را به تو بسپاريم با آنكه از همه اهل يثرب خوشگذرانتري؟» (6)

كعب پس از آنكه مشركان مكه را به جنگ با پيامبر تحريك كرد به مدينه بازگشت و بجاي سكوت، درباره زنان مسلمين اشعار عاشقانه مي سرود! و با اين كار مردم مسلمان را آزار مي داد.»(7)

طبري نمونه اي از اشعار زشت و عاشقانه كعب درباره «ام الفضل بنت حارثه»را آورده  كه مي توانيد به جلد 2 تاريخ طبري زير اين عنوان رجوع كنيد.

جابر بن عبدالله انصاري درباره كعب ابن اشرف گويد:« با پيامبر پيمان بسته بود كه نه كسي را بر ضد پيامبر ياري دهد و نه خود به جنگ پيامبر آيد»(8) ولي بر خلاف پيمانش تلاش زيادي كرد تا مشركان و دشمنان پيامبر را به جنگ با آن حضرت وادار كند.

با توجه به اينگونه اقدامات كعب بن اشرف بود كه پيامبر(ص) فرمودند: « من لنا من ابن اشرف؟ كيست كه در برابر كعب بن اشرف از ما دفاع كند؟ او آشكارا به دشمني و هجو مسلمانان پرداخته و بسوي قريش رفته آنان را به جنگ با ما گرد آورد و خداوند مرا از اينكار آگاه كرد. سپس در ناپاكترين راهي كه از قريش انتظار داشت گام نهاد بدين معني كه قرار گذاشت پيشقدم شده به همراه آنان به پيكار با ما روي آورد. آنگاه پيامبر آياتي را در باره گرايش كعب و يارانش به بت هاي مشركان بر مسلمانان خواند.»(9)

 سرانجام محمد بن مسلمه، كه برادر رضاعي كعب بود،اعلام آمادگي كرد كه شرّ كعب را از سر مسلمانان كم كند و اينكار را هم انجام داد.و از آنجايي كه زشتي اقدامات كعب براي خود يهوديان هم مشخص بود، دوباره پيمان نامه اي با پيامبر(ص) نوشتند.(10)

 بنابراين كشتن و ترور افرادي همچون كعب بن اشرف به خاطر كارهايي بود كه بر خلاف پيمان مدينه مرتكب شده و ضمن تحريك دشمنان به جنگ با مسلمانان، موجبات ناراحتي پيامبر(ص) و ديگر مسلمانان را فراهم مي كردند.

پي نوشت ها:

1. سوره انبياء،آيه 107.

2. زيني دحلان، سيره نبويه، ج 1، ص 157؛ طبرسي، اعلام الوري، ص 69.

3. سيره ابن هشام، ج 1، ص 501 ؛ ابن كثير،البداية و النهاية ج 2، ص 322.

4. سيره ابن هشام، ج 2، ص 51؛ تاريخ طبري، ج 2، ص 488.

5. ابن تيميه،الصارم المسلول علي شتم الرسول، چاپ قاهره، ص 76.

6. ابن هشام، ج 2، ص 55.

7. ابن هشام ج2 ص 54.

8. الصارم المسلول علي شتم الرسول، ص 77.

9. همان.

10. واقدي، المغازي، ج 1، ص 192.