احترام به پدر و مادر

با توجه به روایات مختلف، بوسیدن پدر و مادر، بدون ذکر محل خاصی، از عمل‌های پسندیده است. و هیچ روایتی به‌طور صریح بوسیدن دست، پا یا صورت والدین را منع نکرده است.

پرسش:

آیا بوسیدن دست‌وپای پدر و مادر ثواب دارد و توصیه‌ای در روایات بر این کار شده است و یا این‌که بالعکس نهی شده است؟

پاسخ:

مقدمه

در آموزه‌های اسلامی، احترام به والدین از مهم‌ترین و برترین فضایل اخلاقی شمرده می‌شود. یکی از نمادهای بارز این احترام، بوسیدن والدین است که در بسیاری از روایات دینی به آن اشاره شده است. بوسیدن پدر و مادر نه‌تنها به‌عنوان نشانه‌ای از محبت و قدردانی، بلکه به‌عنوان عملی مقدس و عبادی مورد تأکید قرار گرفته است.

 در ادامه به بررسی این روایات و اهمیت بوسیدن والدین در متون دینی پرداخته می‌شود.

 

روایات بوسیدن پدر و مادر

در احادیثی به بوسیدن پدر و مادر اشاره شده است. برخی روایات، بدون اشاره به دست یا پا، به‌صورت کلی بوسیدن پدر و مادر را توصیه می‌کنند. به‌عنوان نمونه امیرالمؤمنین علیه‌السلام می‌فرمایند:

«قُبْلَهُ الْوَلَدِ رَحْمَهٌ وَ قُبْلَهُ الْمَرْأَهِ شَهْوَهٌ وَ قُبْلَهُ الْوَالِدَیْنِ عِبَادَهٌ وَ قُبْلَهُ الرَّجُلِ أَخَاهُ دِین‏؛(1)

بوسیدن فرزند رحمت است و بوسیدن همسر (زن) شهوت است و بوسیدن والدین عبادت محسوب می‌گردد و بوسیدن مرد برادر مؤمنش را، از دین است‏.»

در این حدیث بوسیدن پدر و هم مادر توصیه شده و اشاره به محل خاصی مانند دست یا پای آن‌ها نشده است. در حدیثی دیگر نقل شده که:

«الْحُسَیْنِ بْنِ حَمَّادٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عبدالله ع عَنِ الْمُحْرِمِ یُقَبِّلُ أُمَّهُ قَالَ لَا بَأْسَ هَذِهِ قُبْلَهُ رَحْمَهٍ إِنَّمَا یُکْرَهُ قُبْلَهُ الشَّهْوَهِ؛(2)

حسین بن حمّاد می‌گوید: از امام صادق علیه‌السلام درباره مردی که- در حال احرام- مادر را خود را می‌بوسد سؤال کردم؟ امام صادق علیه‌السلام فرمود: این کار اشکالی ندارد. این بوسه رحمت است. آن بوسه‌ای که پسندیده نیست، بوسه‌ی شهوت است

درست است که این روایت مربوط به موضوع إحرام است ولی می‌توان از آن برای پسندیده بودن بوسیدن مادر و همچنین فضیلت آن‌که بوسه‌ی رحمت است، بهره برد. در این روایت نیز بوسه مطلق و بدون تعیین محل خاصی است. در روایاتی از امام کاظم علیه‌السلام نیز بوسه خویشاوند جایز دانسته شده است:

«مَنْ قَبَّلَ لِلرَّحِمِ ذَا قَرَابَهٍ فَلَیْسَ عَلَیْهِ شَیْ‏ءٌ وَ قُبْلَهُ الْأَخِ عَلَى الْخَدِّ وَ قُبْلَهُ الْإِمَامِ بَیْنَ عَیْنَیْه‏؛(3)

هر که به جهت صله‌رحم خویشاوندى را ببوسد، بر او چیزى نیست و بوسه برادر (دینى) بر گونه‌هاى اوست و بوسه از امام میان دو چشم او است

با توجه به عمومیت این روایت، بوسه زنان خویشاوند مانند مادر و مردان مانند پدر جایز است. البته پرواضح که منظور این روایت، زنان محرم است و همچنین این بوسه نیز بدون شهوت و غرض باطل صورت می‌گیرد. در این روایت، بوسیدن برادر، بر صورت دانسته شده است اما در مورد نحوه‌ی بوسیدن سایر خویشاوندان، سخنی به میان نیامده است؛ اما در حدیثی از پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله، بیان شده که بوسه بر پیشانی مادر فضیلت ویژه‌ای دارد:

«من قبّل بین عینی أمّه کان له سترا من النّار،(4)

هر که میان چشمان مادرش را ببوسد، این بوسه، پرده‌اى در برابر آتش خواهد بود.

نکته‌ی قابل‌توجه این‌که این روایت از منابع اهل سنت نقل شده و در منابع شیعی ذکر نشده است. البته در این حدیث نیز از بوسیدن دست‌وپا منع نشده است. در حدیثی دیگر از رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله نیز بیان شده که:

«إِذَا قَبَّلَ أَحَدُکُمْ ذَاتَ مَحْرَمٍ قَدْ حَاضَتْ أُخْتَهُ أَوْ عَمَّتَهُ أَوْ خَالَتَهُ فَلْیُقَبِّلْ بَیْنَ عَیْنَیْهَا وَ رَأْسَهَا وَ لْیَکُفَّ عَنْ خَدِّهَا وَ عَنْ فِیهَا؛(5)

اگر کسى خواست زن محرم خود را که بالغ شده ببوسد، خواهر باشد یا عمّه یا خاله، میان دو چشم (پیشانى) و سر او را ببوسد و از بوسیدن گونه و دهان او خوددارى نماید

این روایت بیان می‌کند که برای بوسیدن زنان محرم، می‌توان پیشانی را بوسید و باید از بوسیدن گونه و دهان اجتناب کرد. این حدیث در مورد بوسیدن دست ساکت است و نکته‌ای ندارد. البته در روایتی دیگر، حتی این بوسه‌ها برای مادر و خواهر بی‌اشکال دانسته شده است.(6) مشخص است که این روایت نیز بیانگر بوسه‌ی بدون شهوت و اغراض شیطانی است.

در سیره حضرت فاطمه سلام‌الله­علیها نیز نقل شده که ایشان صورت پدر را می‌بوسید.(7) علاوه بر این، روایاتی نیز وجود دارند که بوسه بر پیشانی برادر مؤمن را توصیه می‌کنند. به‌عنوان‌مثال در روایتی از امام صادق علیه‌السلام چنین نقل شده است:

«إِنَّ لَکُمْ لَنُوراً تُعْرَفُونَ بِهِ فِی الدُّنْیَا حَتَّى إِنَّ أَحَدَکُمْ إِذَا لَقِیَ أَخَاهُ قَبَّلَهُ فِی مَوْضِعِ النُّورِ مِنْ جَبْهَتِهِ؛(8)

راستى براى شما هرآینه نورى است که به‌وسیله آن در دنیا شناخته مى‌شوید تا اینکه هرگاه یکى از شماها به برادر خود برخورد، او را در همان جاى نور که از پیشانى او است مى‌بوسد

در اسلام، احترام به پدر و مادر از واجبات و اولویت‌های مهم است. خداوند در قرآن کریم نیز در چندین آیه به احترام و محبت به والدین تأکید کرده است، به‌ویژه در آیه‌ی 8 سوره عنکبوت:

 «وَ وَصَّیْنَا الْإِنسَانَ بِوَالِدَیْهِ حُسْنًا...» توصیه به رفتار نیکو با والدین شده است.

با این توضیح، می‌توان گفت که بوسیدن پیشانی که در روایت امام صادق علیه‌السلام به‌عنوان نشانه‌ای از محبت، احترام و نور معنوی مطرح شده، به‌طور خاص برادران مؤمن را شامل می‌شود، اما با توجه به جایگاه ویژه‌ای که پدر و مادر دارند، این عمل می‌تواند در مورد والدین مؤمن نیز صادق باشد. به‌خصوص درصورتی‌که والدین در تربیت فرزند و هدایت او نقش مؤثری داشته‌اند، آن‌ها شایسته‌ترین افراد برای دریافت چنین نشانه‌ای از احترام و محبت هستند.

بنابراین، با توجه به این مطالب بیان شده، می‌توان نتیجه گرفت که بوسیدن پدر و مادر مورد تائید روایات است و این بوسه می‌تواند بر دست‌وپا و سر آن‌ها باشد. همچنین با جست‌وجوی انجام شده، روایتی که بوسه بر دست، پا یا صورت پدر و مادر را منع کند یافت نشد. بله در برخی روایات بیان شده که دست هیچ‌کس را نباید بوسید،(9) اما با توجه به فراوانی روایاتی که برای بوسیدن پدر و مادر بیان شد، این روایات فارغ از سند ضعیفشان، می‌تواند استثنا داشته باشد و آن نیز بوسیدن دست پدر و مادر و کسی است که احترام آن واجب است.

 

نتیجه

با توجه به روایات مختلف از اهل‌بیت علیهم‌السلام، بوسیدن پدر و مادر، بدون ذکر محل خاصی، از عمل‌های پسندیده و مورد تأکید است. این عمل نه‌تنها به‌عنوان یک نشانه از محبت و احترام بلکه به‌عنوان عبادت و رحمت در نظر گرفته شده است. همچنین، در برخی از روایات، بوسیدن پیشانی مادر فضیلت خاصی دارد و هیچ روایتی به‌طور صریح بوسیدن دست، پا یا صورت والدین را منع نکرده است؛ بنابراین، بوسیدن والدین، به‌ویژه در قالب احترام و محبت، در اصول دینی قابل‌پذیرش و توصیه‌شده است.

پی‌نوشت‌ها:

1. طبرسى، حسن بن فضل‏، مکارم الأخلاق، محقق / مصحح: ندارد، قم: الشریف الرضى‏، 1412 ق‏، ص 220.

2. کلینى، محمد بن یعقوب‏، الکافی، محقق / مصحح: غفارى علی‌اکبر و آخوندى، محمد، تهران: دار الکتب الإسلامیه، 1407 ق‏، ج‏4، ص 377، ح 9.

3. عریضى، على بن جعفر، مسائل علی بن جعفر و مستدرکاتها، محقق / مصحح: مؤسسه آل البیت علیهم‌السلام لإحیاء التراث‏، قم: مؤسسه آل البیت علیهم‌السلام‏، 1409 ق‏، ص 343.

4. پاینده، ابوالقاسم، نهج الفصاحه (مجموعه کلمات قصار حضرت رسول صلی‌الله‌علیه‌وآله)، محقق / مصحح: ندارد، تهران: دنیاى دانش‏، 1382 ش‏، ص 751، ح 2917.

5. راوندى کاشانى، فضل‌الله بن على‏، النوادر (للراوندی)، محقق / مصحح: صادقى اردستانى، احمد، قم: دار الکتاب‏، بی‌تا، ص 19.

6. ابن شعبه حرانى، حسن بن على، تحف العقول، ‏محقق/مصحح، غفارى، علی‌اکبر، قم، جامعه مدرسین‏، چاپ دوم، 1404 ق، ص 450.

7. الحاکم، ابوعبدالله، المستدرک على الصحیحین تحقیق: مصطفى عبدالقادر عطا، بیروت: دار الکتب العلمیه، 1411 ق، ج 3، ص 169، ح 4737.

8. کلینى، محمد بن یعقوب‏، الکافی، محقق / مصحح: غفارى علی‌اکبر و آخوندى، محمد، تهران: دار الکتب الإسلامیه، 1407 ق‏، ج‏2، ص 185، ح 1.

9. ابن شعبه حرانى، حسن بن على، تحف العقول، ‏محقق/مصحح، غفارى، علی‌اکبر، قم، جامعه مدرسین‏، چاپ دوم، 1404 ق، ص 450.

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

خداوند علاقه به کسی که دشمن خدا است را منع کرده و معاشرت با ایشان را اجازه نداده است فقط در موارد خاصی، استثناءاتی را بیان کرده که پدر و مادر یکی از آنها است.
شبهه تناقض بین آیات احترام به پدر و مادر

پرسش:
پدر و مادری که دشمن خدا هستند را دوست داشته باشیم یا نداشته باشیم؟ قرآن از یک‌سو آدمی را از دوستی با دشمنان خدا حتی اگر پدر و مادرش باشند، بازمی‌دارد و از سوی دیگر، به دوستی پدر و مادری که دشمن خدا هستند، فرمان می‌دهد! مشخص است که دچار تناقض‌گویی شده است.
 

پاسخ:
برخی گمان کرده‌اند که قرآن در زمینه دوستی با پدر و مادر دچار تناقض‌گویی شده است؛ چراکه قرآن از یک‌سو مسلمانان را از دوستی با دشمنان خدا حتی اگر پدر و مادر آنان باشند، بازمی‌دارد و از سوی دیگر به دوستی پدر و مادری که دشمن خدا هستند، فرمان می‌دهد:
هیچ قومی را که ایمان به خدا و روز رستاخیز دارند نمی‌یابی که با دشمنان خدا و رسولش دوستی کنند، هرچند پدران (پدر و مادر) یا فرزندان یا برادران یا خویشاوندانشان باشند‌... (1)

و هرگاه آن دو (پدر و مادر)، تلاش کنند که تو چیزی را همتای من قرار دهی که از آن آگاهی نداری، از ایشان اطاعت مکن، ولی با آن دو، در دنیا به طرز شایسته‌ای رفتار کن‌... . (2)

بنابراین:
قضیه 1: با دشمنان خدا دوستی نکن؛ حتی اگر پدر و مادرت باشند؛
قضیه 2: با پدر و مادرت دوستی کن؛ حتی اگر از دشمنان خدا باشند.

در مقام پاسخ به این پرسش، نخست به سبب نزول این دو ‌آیه نگاهی می‌اندازیم:
سبب نزول ‌آیه 22 سوره مجادله ﴿حاطب بن أبى بلتعه﴾؛ است. او هرچند مسلمان شده و به مدینه مهاجرت کرده بود، اما خانواده‌اش همچنان در مکه بودند. وی برای این‌که مشرکان مکه خانواده‌اش را اذیت نکنند، برای آنان جاسوسی می‌کرد و اخبار مدینه را در قالب نامه به مکه می‌فرستاد. یکی از این خبرها آمادگی سپاه اسلام برای فتح مکه پس از پیمان‌شکنی مشرکان قریش بود. حاطب نامه‌ای نوشت و آن را به زنی به نام صفیه داد تا به مکه ببرد. 
جبرئیل بر پیامبر خدا صلی‌الله علیه و آله نازل شد و ایشان را از جریان مطلع و امیرالمؤمنین علیه‌السلام آن زن را دستگیر کرد. وقتی پیامبر خدا صلی‌الله علیه و آله از حاطب پرسید: چرا این کار را کردی؟ وی گفت: خانواده من در مکه پشتیبانی نداشتند و خواستم با این کار به مشرکان مکه نزدیک شوم. پیامبر صلی‌الله علیه و آله حاطب را بخشید و آزاد کرد. در این هنگام آیه 22 سوره مجادله نازل شد. (3) بنابراین، سبب نزول این ‌آیه همکاری با دشمنان و جاسوسی برای آنان در امر مهمی همچون امور نظامی بوده است.
سبب نزول دیگری که برای این ‌آیه بیان‌شده، بر این پایه است: پسر «عبدالله بن ابی» از پیامبر خدا صلی‌الله علیه و آله خواست تا نیم‌خورده آب خودشان را در اختیار او قرار دهند. حضرت از او پرسیدند: آن را برای چه می‌خواهی؟ او گفت: می‌خواهم به پدرم بدهم تا به برکت این آب، شک او نسبت به شما از بین برود. پیامبر به او اجازه دادند اما پدرش وقتی متوجه شد که او نیم‌خورده پیامبر را برایش آورده، نه تنها نخورد، بلکه زبان به توهین گشود و به ساحت حضرت جسارت کرد. آن پسر نزد پیامبر خدا برگشت و از ایشان اجازه خواست که گردن پدرش را بزند! اما پیامبر به او اجازه نداد و فرمود: برو با او مدارا کن و بساز. (4) مطابق این سبب نزول، مسلمانان هرچند اجازه ندارند با دشمنان خدا و پیامبرش دوست باشند، اما در عین حال زندگی مسالمت‌آمیز با آنان مانعی ندارد.
آیه 15 سوره لقمان نیز درباره «سعد بن ابی وقاص» نازل شده است. پس از اینکه او مسلمان شد، مادرش به او گفت: مگر خدا به تو نگفته که از پدر و مادرت اطاعت کنی؟ من نذر می‌کنم تا زمانی که تو از اسلام دست برنداری، اعتصاب غذا کنم. بعد از سه روز که چیزی نخورد و ننوشید، حالت غش به او دست داد. سعد پیش مادرش رفت و گفت: به خدا سوگند اگر صد جان هم داشته باشی و هر صد جانت یک‌به‌یک در مقابل من از بدنت خارج شوند، من دست از اسلام برنمی‌دارم. مادر سعد وقتی فهمید که این کارش فایده‌ای ندارد، دست از اعتصاب غذا برداشت. (5)
همان‌طور که مشخص است هرکدام از این دو ‌آیه مربوط به واقعه‌ای خاص و مجزای از دیگری هستند و به هم ارتباطی ندارند تا تناقضی در کار باشد. چنانکه بررسی این دو ‌آیه ـ با قطع‌نظر از سبب نزولشان ـ نشان می‌دهد که آن‌ها هم از جهت موضوع و هم از جهت محمول، باهم متفاوت‌اند:

1. اختلاف در موضوع
آیه 22 سوره مجادله درباره پدر و مادری است که دشمن خدا و پیامبرش هستند؛ اما آیه 15 سوره لقمان درباره پدر و مادری است که مشرک هستند و فرزندشان را به شرک دعوت می‌کنند. «مشرک» یعنی کسی که غیر خدا را همتا و شریک او قرار داده است و چنین شخصی لزوماً باخدا و پیامبرش دشمن نیست؛

2. اختلاف در محمول
در ‌آیه 22 سوره مجادله سخن از «مَوَدَّت» اما در ‌آیه 15 سوره لقمان سخن از «مصاحبت و همراهی نیک» یا همان «حُسْن معاشرت» یا به عبارت سوم، همزیستی مسالمت‌آمیز است؛ و نیازی به گفتن ندارد که «مودت» و «حسن معاشرت»، نه‌تنها به یک معنا بلکه حتی باهم ملازم و همراه هم نیستند؛ چراکه می‌توان با افراد مختلفی همزیستی مسالمت‌آمیز داشت، اما به هیچ‌وجه به آنان علاقه، مودت و تمایلی (6) نداشت. (7) به‌ویژه که «مودت» صرف محبت، دوستی و مهربانی نیست، بلکه محبتی است که اطاعت و پیروی را به همراه می‌آورد؛ (8) لذا خداوند در قرآن از مسلمانان خواسته است که نسبت به اهل‌بیت پیامبر خدا صلی‌الله علیه و آله مودت داشته باشند:
بگو: از شما [در برابر ابلاغ رسالتم] هیچ پاداشی جز مودّت نزدیکان را [اهل‌بیت علیهم‌السلام] را نمی‌خواهم. (9)

بنابراین، این دو ‌آیه هم از جهت موضوع و هم از جهت محمول باهم متفاوت‌اند و نمی‌توانند متناقض باشند:
قضیه 1: به دشمنان خدا، حتی اگر پدر و مادرت باشند، مودت نکن؛
قضیه 2: با پدر و مادرت، حتی اگر مشرک باشند، مصاحبت نیکو داشته باش.

پی‌نوشت‌ها:
1. سوره مجادله، آیه 22: ﴿ لاٰ تَجِدُ قَوْماً یُؤْمِنُونَ بِاللّٰهِ وَ اَلْیَوْمِ اَلْآخِرِ یُوٰادُّونَ مَنْ حَادَّ اَللّٰهَ وَ رَسُولَهُ وَ لَوْ کٰانُوا آبٰاءَهُمْ أَوْ أَبْنٰاءَهُمْ أَوْ إِخْوٰانَهُمْ أَوْ عَشِیرَتَهُمْ …﴾.
2. سوره لقمان، آیه 15: ﴿ وَ إِنْ جٰاهَدٰاکَ عَلىٰ أَنْ تُشْرِکَ بِی مٰا لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ فَلاٰ تُطِعْهُمٰا وَ صٰاحِبْهُمٰا فِی اَلدُّنْیٰا مَعْرُوفاً ... ﴾.
3. مقاتل بن سلیمان، تفسیر مقاتل بن سلیمان، محقق: شحاته، بیروت: دار احیائ الثراث العربی، 1423 ق، ج‏4، ص 265؛ فراء، یحیی بن زیاد، معانى القرآن، مصر: الهیئه المصریه العامه للکتاب، 1980 م، چاپ دوم، ج‏3، ص 142.
4. ابوالفتوح رازى، حسین بن على، ‏روض الجنان و روح الجنان فی تفسیر القرآن، مشهد مقدس، آستان قدس رضوى، بنیاد پژوهش‌هاى اسلامى‏، چاپ اول، 1408 ق، ج‏19، ص 91.
5. طبرى، محمد بن جریر، جامع البیان فى تفسیر القرآن (تفسیر الطبرى)، بیروت، دارالمعرفه، چاپ اول، 1412 ق، ج‏21، ص 45؛ ابوالفتوح رازى، روض الجنان و روح الجنان فی تفسیر القرآن، ج‏15، ص 289.
6. مصطفوی، حسن، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی‏، چاپ اول، 1368 ش، ج‏13، ص 64: «أنّ الأصل الواحد فی المادّه: هو تمایل الى شی‏ء».
7. معرفت، محمدهادى، ‏شبهات و ردود حول القرآن الکریم، قم، موسسه فرهنگى انتشاراتى التمهید، چاپ اول، 1423 ق، ص 255.
8. طوسى، محمد بن حسن‏، التبیان فی تفسیر القرآن، بیروت، دار إحیاء التراث العربی‏، چاپ اول، بی‌تا، ج‏9، ص 556: «معنى یواده یوالیه‏ ... و المواده الموالاه بالنصره و المحب».
9. سوره شوری، آیه 23: ﴿ ... قُلْ لاٰ أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلاَّ اَلْمَوَدَّهَ فِی اَلْقُرْبىٰ ... ﴾. احمد بن حنبل، فضائل الصحابه، بیروت، موسسه الرساله، چاپ اول، 1403 ق، ج 2، ص 669: «عن ابن‌عباس قال: لمّا نزلت ﴿قُلْ لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْرًا إِلاَّ الْمَوَدَّهَ فِی الْقُرْبى﴾ قالوا: یا رسول الله، من قرابتنا هؤلاء الذین وجبت علینا مودّتهم؟ قال: «علیّ وفاطمه وابناهما».
 

آیا احترام گذاشتن به پدر ومادر در هر صورتی واجب است؟ اصلا من در این موضوع از خدا شکایت دارم من نمیفهمم که چرا پدر ومادر حق دارن درحق بچه هر غلطی که می توانند بکنند ولی فرزند حق هیچ کاری را ندارد؟ آیا این ظلم به انسان نیست؟؟ من نمیدانم چرا خداوند پدر ومادر را بر ما مسلط ساخته است ؟ اگر پدر ومادر ظلمی بر انسان روا بدارند یا او را از حقوق مادی وروحیش سلب کنند چرا فرد نباید حتی چیزی بگوید وسر آنها داد بزند؟؟ من از خدا نارضیم من از خدا نارضیم من از خدا نارضیم اصلا چرا بدون اجازه از ما ما را آفردد مارا وارد این جهان پلید کرد چرا؟؟ چرا؟؟ پس خدا ظالم است آیا نیست؟؟؟ خدا مرا دوست ندارد، این را از ذره ذره ی عالم میفهمم چرا که برای قدرت نمایی ما را آفرید و عده ای را بدون دلیلی بر ما مسلط ساخت مثل پدر و مادر که اگر ظلم وستمی هم برماکنند به درک؟؟؟ من هیچ دلیلی پیدا نمی کنم که خدا مرا دوست داشته باشد؟؟؟؟؟؟؟و از ای حال دارم سکته می کنم نگویید اگر ما را دوست ندارد پس چرا آفریده ؟ میگویم چون می خواسته قدرت نمایی کند و لا غیر ؟؟؟؟

یکی از چیزهایی که در قرآن و روایات مورد تاکید قرار گرفته است. احترام به پدر و مادر است. خداوند احترام و نیکی به والدین را در کنار پرستش و عبادت خود ذکر کرده است و می فرماید:«وَ قَضى‏ رَبُّكَ أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا إِيَّاهُ وَ بِالْوالِدَيْنِ إِحْسانا» (1) پروردگارت فرمان داده: جز او را نپرستيد! و به پدر و مادر نيكى كنيد».
امام رضا (ع) در روایتی می فرمایند: «بِر الوالدین واجِبٌ وإن كانا مُشرِكَينِ، ولا طاعَةَ لَهُما فى مَعصِيَةِ الخالِقِ» نیکی و رفتار مناسب با پدر و مادر واجب است اگر چه آن دو مشرک باشند؛ ولی اطاعت کردن از آن دو در مورد معصیت خداوند جایز نیست». (2)
بنابر این شما حق ندارید تحت هیچ شرایطی حتی اگر پدر و مادر شما، به شما بی احترامی کنند با پدر و مادر خود رفتار نامناسبی داشته باشید. بلکه در هر حالی باید احترام آنها را نگه بدارید و در حق آنها نیکی کنید.
ما نکاتی را در اینجا به اختصار برای شما بیان می کنیم؛
1. توجه داشته باشید که هر مشکلی یک راه حلّی دارد و برای باز کردن هر گره ای در زندگی باید از راه آن وارد شد با داد و فریاد و نارضایتی از خداوند نه تنها مشکلی حل نمی شود. بلکه به مشکلات شما افزوده نیز خواهد شد.
2. طبق آموزه های دینی وظیفه ما فقط احترام به پدر و مادر است. هرچند پدر و مادر کافر باشند. پس به خدا توکل کرده و و در برابر رفتار بد آنها اگر رفتار بدی دارند صبور باشید.
3. اگر می توانید، سعی کنید که با حفظ احترام آنها، نظرات خود را ابراز کنید و آنان را از رفتار نامناسبشان باز دارید و اگر والدین شما کار اشتباهی انجام می دهند، و واقعا ظلمی در حق شما روا داشته و یا شما را از حقوق مادی و روحیتان باز داشته اند، سعی کنید آنها را از آن کار باز دارید. مطمئن باشید خداوند حتما شما را یاری خواهد کرد. بنابراین توصیه مؤکد ما این است که در مرحله اول به رویه خود و احترام والدین ادامه داده و تحت هیچ شرایطی با گفتار و کردار خود ایشان را ناراحت نکنید.
4. به زحماتی که والدین شما برایتان کشیده اند، بیش تر فکر کنید. زحمات ایشان را در ذهن و درون خود بزرگ تر و نمایان تر کنید. این مسئله در آرامش روان و در انجام بهتر مسئولیت ها در مقابل والدین به شما کمک می کند و قدرت تحمل شما را در برابر رفتار نا مناسب آنها بالا می برد.
5. به این نکته توجه داشته باشید که رفتار خوب شما در رابطه با رفتار بد پدرتان از دید خداوند پنهان نیست. در روایات وارد شده همانطوری که فرزند در برابر کوتاهی و آزار و اذیت والدین ممکن است مورد عاق والدین قرار گیرد والدین نیز، در برابر کوتاهی نسبت به فرزندان خود ممکن است مورد عاق آنها قرار گیرند. پیامبر اسلام (ص) در این باره خطاب به امیر المؤمنین می فرمایند: اى على! والدين، عاقّ فرزند خود مى‏شوند، همان گونه كه فرزند، عاقّ پدر و مادر مى‏گردد. (3)
در سؤال خود به این نکته اشاره کرده اید که من نمی دانم چرا خداوند پدر ومادر را بر ما مسلط ساخته است ؟
ما از آنچه در خانواده شما اتفاق افتاده اطلاعی نداریم و نمی دانیم که والدین شما در حق شما چه کاری انجام داده اند که این قدر ناراحت هستید؛ ولی توجه داشته باشید که خداوند هیچ کس را بر دیگری مسلط نکرده است، تنها چیزی که خداوند از ما خواسته است این است که ما احترام پدر و مادر خود را داشته باشیم.
دوست عزیز! به این نکته توجه داشته باشید که در آینده روزی خود شما پدر خواهید شد بنا بر این الآن همانگونه باشید و همانگونه رفتار کنید که دوست دارید، در آینده، فرزندان شما در حق شما رفتار کنند.
در آخر نامه خودناگهان از احترام پدر و مادر به آفرینش خود و نارضایتی از خداوند روی آورده اید؛ از نامه شما به خوبی مشخص است که به خاطر همان اتفاق و برخوردی که بین شما و خانواده شما رخ داده، از شدت ناراحتی این کلمات را بر زبان جاری کرده اید، ای کاش جزئیات ماجرا را بیشتر برای ما بیان کرده بودید.
در هر حال ما در پایان به اختصار نکاتی را عرض می کنیم:
1. جهان هستی با تمام نظم و زیبایی هایش نمادی از لطف، مهربانی، علم، قدرت، حکمت و... خداست، به طوری که بدون آفرینش، صفات جمال و جلال خدا مخفی و پنهان می ماند .
به عبارتی هر «بود»ی ، «نمود»ی دارد؛ نمی شود فیاض باشد، اما فیضی نداشته باشد، همان گونه که نمی تواند روغن باشد. اما چربی نداشته باشد و رحمت باشد. اما بخشش نداشته باشد!
بنابراین از همین جا می توان نتیجه گرفت که خلقت جهان نتیجه صفات خداوند است.
2. این که فردی دوست نداشته باشد مخلوق و دارای حیات باشد. یعنی میل به حیات و زندگی دنیا نداشته باشد تكوينا(ونه شرعا)در اختیار خودش و کاملا مربوط به خود او ست، اما این امر واقعیت ها را تغییر نمی دهد، مثلا بنده دوست دارم که زمستان گرم باشد و تابستان سرد، یا اصلا فصل سردی نباشد، یا در برابر ویروس ها بیمار نشوم و ... اما قوانین و قواعدی در عالم برقرار است که بر اساس اصول خود عمل می کند و میل و خواسته های افراد در عملکرد آن ها تاثیری نخواهد داشت.
اصل به دنیا آمدن ما هم از همین قبیل است؛ بر اساس یک رابطه علٌی و معلولی و در نتیجه ازدواج و پیوند والدین مان خلق شده و به دنیا آمدیم، همانند ولادت همه موجودات دیگر و رخ دادن همه حوادث ریز و درشت عالم؛ این یک قانون عام در عالم است که به صورت حتمی و جبری در عالم جریان دارد و خواست ما آن را تغییر نمی دهد.
البته ممکن است گفته شود که چرا از اساس چنین ساختار و مجموعه ای ایجاد شده و ساختار علی و معلولی در آن نهادینه شده است تا در نتیجه تحقق همه علل و عوامل ما به ناچار و از روی جبر به دنیا بیاییم و در این موقعیت دشوار قرار گیریم؛ اما پاسخ این سوال همان فلسفه آفرینش خداوند و هدف مهم ایجاد همه موجودات است که بحثی جداگانه و مفصل است.
در واقع عقل در نگاهی کاملا کلان و آزاد درک می کند که اصل آفرینش عالم با این همه عظمت و شکوه از نیافریدن آن ارزشمند تر است و جایگاه خلقت فارغ از دغدغه ها و نگرانی های ما بسیار رفیع و ارزشمند است؛ در این عالم هم ساختار و قانون معین علت و معلول حقیقتی بسیار لازم و منطقی و مفید است و تحقق معلول بر اثر شکل گیری علت هم امری لازم و منطقی و حکیمانه است.
به هر حال ممکن است فردی از اساس نسبت به این خلقت و قرار گرفتن در این مجموعه آفرینش و مسیری که در برابر اوست رضایت نداشته باشد و از آن شاکی باشد، اما این امر تفاوتی در نتیجه ایجاد نمی کند و حکم عقل در مورد رفتارهای درست و نادرست او را متفاوت نمی سازد همان طور که اگر فردی از جاری شدن سیل در شهرش ناراضی است، نباید بگوید حال که این گونه شد، من هم از آن فرار نمی کنم و جان خود را نجات نمی دهم .
بنا بر این انسان مانند هر موجود دیگری در آفرینش خود نقشي ندارد ، اما در چگونگی زندگی اختیار دارد.(4)
موفق باشید.
پی نوشت‏ها:
1. اسراء (17) آیه 23.
2. محمدی ری شهری، محمد، قم، دارالحدیث ، (ویرایش دوم) ، ج13، حدیث22658.
3. صفاخواه، محمد حسین، گلچین صدوق، تهران ، فیض کاشانی ، 1376هش، ج2، ص106.
4.برای مطالعه بیشتر رجوع کنید به مجموعه آثار، شهید مطهری، نشر صدرا ، 1378 ش، ج 1، ص 386.

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.