حضرت اسماعیل

در تورات آمده است، اختلاف سنی حضرت اسماعیل با اسحاق علیهماالسلام 14 سال بوده است. همچنین، ازآنجایی‌که در تورات به ارشد بودن اسماعیل اشاره شده است.

پرسش:

فاصله سنی حضرت اسماعیل و حضرت اسحاق چقدر است؟ و آیا می‌شود نظریه ذبیح بودن اسماعیل را بدون منابع شیعی اثبات کرد؟

پاسخ:

بنا بر دیدگاه قاطبه بزرگان شیعه، ذبیح‌الله همان حضرت اسماعیل علیه‌السلام است. در میان اهل سنت، برخی با استناد به روایاتی، اسماعیل را ذبیح‌الله معرفی می‌کنند. (1) برخی دیگر نیز اسحاق را ذبیح‌الله دانسته‌اند که در جای خود رد می‌شوند و دارای اعتبار نیستند. (2)

نکته این است که گرچه یهودیان معتقدند که ذبیح‌الله همان اسحاق است و در تورات انعکاس یافته است، لکن از تناقضاتی که در تورات پیرامون این قضیه وجود دارد، استفاده می‌شود که ذبیح‌الله اسماعیل بوده است نه اسحاق.

 برای نمونه تنها به بخشی از مطالب تورات که نشان از ذبیح بودن حضرت اسماعیل دارد، اشاره می‌کنیم:

1. در سفر پیدایش باب 22 آمده است که خدای متعال به حضرت ابراهیم علیه‌السلام فرمود: «پسر یگانه خودت یعنی اسحاق را به کوه موریاه ببر و ذبح کن.» (3) این در حالی است که در تورات کنونی، به ارشد بودن حضرت اسماعیل و اینکه وی قبل از اسحاق (زمانی که حضرت ابراهیم 86 ساله بود) از هاجر به دنیا آمد، اشاره شده است. (4) بنابراین قاعدتاً این پسر یگانه باید اسماعیل باشد نه اسحاق، در غیر این صورت، یگانه بودن اسحاق بی‌معناست. به نظر می‌رسد که ماجرای یگانه بودن اسحاق بعدها توسط کاهنان یهود اضافه شده است.

2. با توجه به اختلاف سنی چهارده‌ساله میان اسماعیل و اسحاق (اشاره‌شده در تورات کنونی)، (5) مشخص می‌شود که تغییرات و جابجایی‌هایی در تورات صورت گرفته است تا ذبیح بودن به اسحاق نسبت داده شود. به این صورت که در سفر پیدایش باب 21، تولد اسحاق بلافاصله بعد از ولادت حضرت اسماعیل ذکر شده است. (6) درحالی‌که ترتیب وقایع باید این‌چنین باشد که بعد از تولد حضرت اسماعیل و هجرت او و مادرش به سرزمین مکه و فرمان به ذبح اسماعیل و سربلندی حضرت ابراهیم در این امتحان الهی، خداوند به پاداش این عمل، تولد اسحاق را به او بشارت داد.

3. ازآنجاکه بنا‌بر اذعان تورات، اسماعیل فرزند ارشد بود و از طرفی، در یهود ذبح فرزند نخست و نیز محصول نخست به خدا اختصاص دارد، (7) بنابراین، ذبیح‌الله اسماعیل باید باشد نه اسحاق.

منابعی برای مطالعات بیشتر:

- مقاله «اثبات ذبیح بودن اسماعیل با استفاده از تورات»، نوشته امیر اهوارکی

https://jscenter.ir/jewish-methods/falsification-of-history/846/%D8%B0%D8%A8%DB%8C%D8%AD-%D8%A8%D9%88%D8%AF%D9%86-%D8%A7%D8%B3%D9%85%D8%A7%D8%B9%DB%8C%D9%84-%D8%AF%D8%B1-%D8%AA%D9%88%D8%B1%D8%A7%D8%AA/

 

پی‌نوشت‌ها:

1. قرطبی، محمد بن احمد، الجامع لاحکام القرآن، تهران، ناصرخسرو، 1364 ش، ج 16، ص 100؛ فخر رازی، محمد بن عمر، مفاتیح الغیب، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ سوم، 1420 ق، ج 26، ص 351.

2. قرطبی در کتابش، نام افرادی که اسحاق را ذبیح‌الله می‌دانند، آورده است. ازجمله طبری و مالک بن انس. ج 16، ص 100. (آیت‌الله مکارم شیرازی در تفسیر خود، این دسته از روایات را تحت تأثیر اسرائیلیات دانسته و ساختگی بودن آن‌ها را توسط یهود محتمل دانسته است. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ اول، 1374 ش، ج 19، ص 119-120.)

3. کتاب مقدس، تورات، انتشارات ایلام، چاپ دوم، 2014 م، ترجمه هزاره نو، سفر پیدایش، 22، 2، ص 33.

4. کتاب مقدس، تورات، انتشارات ایلام، چاپ دوم، 2014 م، ترجمه هزاره نو، سفر پیدایش، 16، 1 تا 16، ص 26-27.

5. کتاب مقدس، تورات، انتشارات ایلام، چاپ دوم، 2014 م، ترجمه هزاره نو، سفر پیدایش، 16، 16، ص 27؛ 17، 17، ص 28.

6. کتاب مقدس، تورات، انتشارات ایلام، چاپ دوم، 2014 م، ترجمه هزاره نو، سفر پیدایش، 21، 1 تا 3، ص 32.

7. کتاب مقدس، تورات، انتشارات ایلام، چاپ دوم، 2014 م، ترجمه هزاره نو، سفر اعداد، 11 و 12 و 40، ص 171 و 172.

ما می دونیم برگی از درخت نمی افته مگر به اذن خدا پس چرا خدا گذاشت امام حسین (علیه السلام) به این وضع فجیع شهید بشه؟ مگه این نیست که خدا اگه می خواست دوباره قضیه حضرت ابراهیم و اسماعیل اتفاق می افتاد؟

پاسخ:
خداوند برای جهان هستی و برای زندگی انسان ها سنت هایی مقرر نموده است که ثابت و پایدار بوده و غیر قابل تغییر هستند، همان گونه که خود در آیات بسیاری به این حقیقت تأکید نموده است. ازجمله سنت های حاکم بر زندگی انسان ها، یکی سنت امتحان و ابتلا و دیگری اختیار و انتخاب انسان ها است. خداوند هم ملائک را داشت و هم موجودات مادی و زمینی را؛ ولی هیچ کدام شایستگی مقام خلافت را نداشتند زیرا فرشتگان اقتضای فساد نداشتند و جز خیر و خوبی و نور و کمال نمی طلبیدند.
بر این اساس خدا انسان ها را آفریده و به آنها قدرت و توان داده و آنان را به سوی حق دعوت کرده و از پیمودن غیر آن نهی کرده تا با اختیار و آگاهی رهرو حق یا باطل گردند. آنان هم می توانند رهرو حق شوند و هم باطل و این گونه نیست که امکان ظلم و ستم و تجاوز و... نداشته باشند زیرا اگر این امکان را نداشتند، امتحان معنا پیدا نمی کرد. شما باید بتوانید شمشیر به گردن مظلوم بزنید و این شمشیر وقتی به گردن او می خورد، باید آن را ببرد تا بتوان به شما گفت با این شمشیر به گردن مظلوم نزن. اگر نتوانید بزنید یا اگر شمشیر نبرد، دیگر نمی توانید بگویید: من نزدم و نبریدم.
اگر بنا باشد این سبب کارگر نباشد، باید قانون علت و معلول نقض گردد و با وجود علت، معلول وجود نیابد و این نقض سنت حاکم بر جهان، از خدای حکیم صورت نمی گیرد همچنان که سنت امتحان خدشه دار می شود. بنابراین خدا راضی نیست که ظلم صورت گیرد و انسان ها ظالم یا مظلوم شوند. به همین جهت از ظلم کردن و ظلم پذیری نهی کرده اما اگر امکان و توان ظلم کردن را هم می گرفت، نظام امتحان و نظام علت و معلول را به هم ریخته و خلقت را بی پایه و اساس ساخته بود و این مخالف هدف او از خلقت است.
خداوند بارها اعلام کرده که اگر می خواستیم شما را به گونه ای می آفریدیم که جز حق نخواهید (آفرینش فرشته گونه به شما می دادیم) یا با نشان دادن آیات قهر و غضب، جرأت و امکان انتخاب گناه و فساد را از شما می گرفتیم اما در این صورت خوب بودن شما انتخابی و ارزشمند نبود و بد و خوب از هم متمایز نمی شدند؛ زیرا کسی را جرأت و امکان بد بودن نبود. اراده خدا بر خوب بودن اختیاری است. از این رو باید امکان و توان بد بودن به انسان داده شود و با قهر و غلبه به راه خوبی برده نشود. تأثیر گذاری اسباب هنگام استفاده از آنها در مسیر بد گرفته نشود.
در نتیجه هرچند شهادت امام حسین بر خداوند ناگوار است و این یکی از بزرگترین جنایات بشریت محسوب می شود، اما در عین حال خداوند برخلاف سنت خود آن ظالمان و جابران را از کار خودشان باز نداشت تا زشتی و زیبایی انتخاب بشری بر همگان آشکار گردد و به همین دلیل داستان کربلا رقم خورد که یک طرف آن زشتی انتخاب بشری سپاه کوفه بود و طرف دیگرش زیبایی و شکوه انتخاب بشری اباعبدالله و یارانش با همه تأثیرات مثبت و برکاتی که به دنبال داشت و دارد.
به یقین اگر خداوند می خواست می توانست مانع این کار شود و همانند ذبح اسماعیل داستان را به گونه دیگری رقم بزند، اما در آن واقعه مهم آزمایش شدن ابراهیم (علیه السلام) بود که انجام شد، اما در داستان کربلا تنها نکته مهم آزمایش شدن امام حسین و یارانش و کوفیان نبود.
اینکه خداوند بر این عالم احاطه داشته و هیچ امری بدون علم و اراده او محقق نمی شود، امری مسلم و قابل قبول است اما اراده خداوند در دو معنا به كار مي رود: اراده تكويني و ارده تشريعي.
اراده تكوينى يعنى اگر قضا و قدر حتمى الهى به چيزي تعلق بگيرد، وقوعش حتمي و يقيني است، مثلاً مشيت الهي به آن تعلق گرفته كه زمين در مداري به دور خورشيد در حركت باشد يا نظام الهي بر آن تعلق گرفته كه هر معلول از سببي محقق شود و ...
اما ارده تشريعي، حُب و رضايت خداوند به وقوع امري است. چنين امري غيرحتمي و وقوعش غيرضروري است. در مورد روزه مي فرمايد: "يُريدُ اللَّهُ بِكُمُ الْيُسْرَ وَلا يُريدُ بِكُمُ الْعُسْرَ؛(1) ...خداوند، راحتى شما را مى‏ خواهد، نه زحمت شما را..." يا خداوند ارده كرده است كه افراد به يكديگر ظلم نكنند و ... حال آن كه هر روز در عالم هزاران ظلم و... اتفاق مي افتد. اراده تشريعي وقوعش غير حتمي است.
حال با اين بيان روشن مي شود كه ارده و يا علم خدا در اين گونه امور، به هيچ عنوان زمينه و شرائط را براي افراد فراهم نكرده تا در نتيجه آن از افراد سلب اختيار شده و به نوعي مجبور باشند. البته اگر چه شايد در برخي موارد، زمينه هاي محيطي، خانوادگي و... كه در سؤال به آن اشاره كرده ايد، در ايجاد امري مؤثر باشند اما اين امر اولاً با اراده خدا نبوده و ثانياً وجود زمينه هيچ گاه سلب كننده اختيار از افراد نيست. بهشت و جهنم انسان ها بر اساس اعمال اختياري آنهاست.

پي نوشت:
1.بقره(2)آيه 185.