#پاسخگو

گفتگو با حجت الاسلام جواد مرادی رئیس اداره پاسخگویی مکتوب و رسانه مرکز
گفتگو با حجت الاسلام جواد مرادی رئیس اداره پاسخگویی مکتوب و رسانه مرکز ملی

پاسخگویی مکتوب و رسانه در ماه مبارک رمضان

 در گفتگو با حجت الاسلام جواد مرادی رئیس اداره پاسخگویی مکتوب و رسانه، گزارشی از فعالیت های این اداره در ایام ماه مبارک رمضان ارائه شد.

 حجت الاسلام مرادی در توضیح فعالیت بخش های مختلف این اداره گفت: بخش مکتوب و رسانه به مناسبت ماه مبارک رمضان و با توجه به پرسش های پربسامد، اقدام به تولید کتاب الکترونیک، کتاب صوتی، عکس نوشته، پادکست، موشن گرافیک و ویدئو کلیپ کرده است.

 رئیس اداره پاسخگویی مکتوب و رسانه مرکز ملی یکی از اقدامات جدید بخش رسانه مرکز ملی را، تولید موشن گرافیک بیان کرد و افزود: ذائقه مخاطبان فضای مجازی، بخش رسانه را بر آن داشت تا اقدام به تولید محتوا در قالب موشن گرافیک نماید. 

 ایشان در توضیح فعالیت های بخش مکتوب و رسانه، به کتابخانه مجازی مرکز اشاره کرد و گفت: بخش رسانه مرکز با توجه به رصد شبهات، اقدام به پاسخگویی به سوالات و شبهات پرتکرار در قالب کتاب الکترونیک کرده است و توصیه می شود کاربران محترم برای دریافت این کتاب ها به بخش کتابخانه در برنامه کاربردی پاسخگو یا وب پاسخگو مراجعه نمایند: 
 اپلیکیشن پاسخگو: mmps.ir/app.pasokhgoo
 وب‌ پاسخگو: my.pasokhgoo.ir/library

 وی هدف از تولید محتوای در قالب های متنوع را، آشنایی مخاطبین با ذائقه های مختلف با معارف قرآن و مسائل و احکام مربوط به ماه رمضان و شخصیت‌هایی مانند امیرالمومنین علی علیه السلام و حضرت خدیجه سلام‌الله علیها برشمرد.

مرادی در پایان اضافه کرد: کاربران فضای مجازی می توانند برای دریافت تولیدات رسانه ای مرکز به سایت مرکز ملی به نشانی pasokhgoo.ir یا صفحه مرکز ملی پاسخگویی در آپارت به نشانی www.aparat.com/pasokhgoo و پیام رسان های منسوب به مرکز به نشانی

pasokhgoo@

مراجعه نمایند.

به همت مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی؛
مرکز ملی پاسخگویی به سؤالات دینی از اپلیکیشن طوفان الأقصی، در پاسخ به پرسش‌های مطرحِ شده در موضوع طوفان الأقصی رونمایی کرد.

به گزارش روابط عمومی مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی، نرم افزار اندروید «طوفان الأقصی» با امکانات ویژه توسط بخش مکتوب و رسانه مرکز ملی پاسخگویی به سؤالات دینی تولید و منتشر شد.

در این نرم‌‌افزار به مهمترین شبهات و سؤالات روز جامعه با موضوع فلسطین در قالب نوشتار،صوت، پادکست و ویدئو پاسخ داده شده است از جمله: صهیونیسم مسیحی و یهودیت، مورمون‌های صهیونیست، اقدام متقابل غیر انسانی در جنگ، کشتن غیر نظامیان در جنگ، اهمیت بیت المقدس برای اسرائیلی ها، موضع پادشاهان ایرانی نسبت به ساکنان فلسطین، تاریخچه جنایات اسرائیل، اثرات نبرد طوفان الاقصی برای ایران و...

از مزایای مهم این نرم افزار می توان به پادکست ها، کتاب صوتی و امکان اشتراک گذاری متن و همچنین ارسال سؤال کاربران برای دریافت پاسخ اشاره کرد. علاقمندان جهت استفاده و نشر این نرم افزار می‏‌توانند از طریق پیوند https://mmps.ir/xPbVb  فایل نرم افزار طوفان الأقصی را دریافت نمایند.

زیارت درطول تاریخ حیات اسلام با جایگاه سنتی حسنه، همواره در میان مسلمانان وارسته جاری بوده است.

از آن‌جا که پیامبر(ص) و جانشینان بر حقّ او یعنی ائمه معصمومین(ع) از شأن، عظمت و مقام والایی در نزد پروردگار متعال و در نظام تکوین و تشریع برخوردار هستند، زیارت آنان چه در زمان حیات و چه پس از رحلت یا شهادت، دارای فضیلت‌هایی است. در این نوشتار برآنیم تا اهمیت و فضیلت زیارت هشتمین سپهر سعادت حضرت امام رضا(ع) را از دیدگاه پیامبر(ص) و اهل‌بیت(ع) مورد بررسی قرار دهیم:
پیامبراکرم(ص)
جابر جعفی روایت کرده است: از وصی اوصیا و وارث علم انبیا ابوجعفر امام محمد باقر(ع) شنیدم، می‌فرمود: پدرم سیدالعابدین علی‌بن‌الحسین(ع) از پدرش سیدالشهدا حسین‌بن‌علی(ع) از سید اوصیا امیرالمومنین علی‌بن‌ابی‌طالب(ع) حدیث کرد که گفت: رسول خدا(ص) فرمودند: پاره‌ای از تن من در زمین خراسان به خاک سپرده می‌شودکه هیچ دردمندی او را زیارت نمی‌کند، مگر این‌که خداوند ناراحتی و غم او را برطرف می‌کند و هر گناه‌کاری که او را زیارت کند، خداوند متعال گناهانش را می‌بخشد.
امام صادق(ع) از پدران خود از جدّش امیرمؤمنان(ع) از رسول خدا(ص) حدیث کرد که فرمود: زود باشد که پاره‌ای از تن من در زمین خراسان به خاک سپرده شود، آگاه باشید هیچ مؤمنی او را زیارت نمی‌کند، مگر آن‌که حق تعالی بهشت را بر او واجب نماید و بدنش را بر آتش جهنم حرام گرداند.
امام علی(ع)
نعمان‌بن‌سعد روایت کرده است: امیرمؤمنان علی‌بن‌ابی‌طالب(ع) فرمودند: زود باشد که مردی از فرزندان من در خاک خراسان به زهر ستم شهید شود، او هم‌نام من و پدرش هم‌نام موسی‌بن‌عمران است. هرکس او را در غربت زیارت کند، خداوند متعال گناهان قدیم و جدیدش را ببخشد؛ هرچند به تعداد ستارگان آسمان و قطرات باران و برگ درختان باشد.
امام صادق(ع)
حسین‌بن‌زید از امام صادق(ع) روایت کرده است که می‌فرمود: مردی را از اولاد فرزندم موسی که هم‌نام جدّم امیرالمؤمنین است، به توس خراسان می‌برند، وی در آن‌جا با زهر، شهید می‌شود و غریبانه به خاکش می‌سپارند. هرکس مزار او را زیارت کند و به حقّ او عارف باشد، خداوند عزّوجل به او پاداشی همانند پاداش کسی‌که پیش از فتح مکه در راه خدا انفاق کرده و در راه خدا با دشمنان جنگیده است، عطا فرماید.
حمزه‌بن‌عمران گفت: امام صادق(ع) فرمود: نوه‌ام در سرزمین خراسان در شهری که آن را توس می‌نامند، شهید خواهد شد. هرکس او را زیارت کند و به حقّ او عارف باشد، در قیامت دستِ او را گرفته و به بهشت داخل می‌کنم، هرچند از اهل گناه‌کاران بزرگ باشد. راوی پرسید: عرفان در حقّ امام چیست؟ امام فرمود: یقین داشته باشد آن حضرت امام و پیشوایی است که اطاعت و فرمان‌برداری او بر خلق، واجب و امامی است که در غربت شهید شده است. آری کسی‌که آن امام را زیارت کند و عارف به حقّ او باشد، پروردگار جهان، پاداش هفتادهزار شهید از شهیدانی را که در حضور رسول خدا(ص) با حقیقتِ ایمان شهید شده‌اند، عطا فرماید.
امام کاظم(ع)
امام موسی(ع) فرمود: کسی‌که این فرزندم را -و با دست اشاره فرمود به ابی‌الحسن‌الرضا(ع)- زیارت کند، بهشت پاداش اوست.
سلیمان‌بن‌حفص‌ مروزی روایت کرده است: از موسی‌بن‌جعفر(ع) شنیدم، فرمود: به‌راستی که فرزندم علی(ع) از روی ستم با زهر شهید می‌شود و درکنار قبر هارون در توس به خاک سپرده می‌شود. هرکس او را زیارت کند، همانند فردی است که رسول خدا(ص) را زیارت کرده است.
هم‌چنین امام موسی‌بن‌جعفر(ع) فرمود: این فرزندم-اشاره به امام رضا(ع)- در سرزمین غریب ازدنیا خواهد رفت. هرکس زیارت کند او را درحالی‌که حقّ او را بشناسد و مطیع او باشد، پاداش او نزد پروردگار متعال همانند پاداش شهدای بدر است.
امام رضا(ع)
ابن‌ابی‌نصر بزنطی روایت کرده است: از حضرت رضا(ع) شنیدم، می‌فرمود: هرکس از شیعیانم مرا زیارت کند، درحالی‌که عارف به حقّ من باشد، روز قیامت شفاعتش خواهم کرد.
حضرت رضا(ع) فرمود: هرکس مرا با وجود دوری راه زیارت کند، در روز قیامت در سه موقف به یاری او خواهم آمد تا او را از ناراحتی‌های آن حال نجات دهم؛ در آن هنگام که نامه‌های اعمال به دست راست-نیکوکاران- و چپ-زیان‌کاران- می‌رسد، هنگام عبور از پل صراط و در هنگام حساب‌رسی و سنجشِ اعمال.
یاسر خادم روایت کرده است: علی‌بن‌موسی‌الرضا(ع) فرمودند: برای زیارتِ هیچ قبری باروبنه نبندند و سفر
نکنند مگر برای زیارت قبورِ ما اهل‌بیت(ع). آری، آگاه باشید که من با زهر شهید و در غربت به خاک سپرده خواهم شد؛ هرکس برای زیارت من سفر کند، دعایش مستجاب و گناهانش بخشیده خواهد شد.
از امام رضا(ع) روایت شده است که فرموده‌اند: کسی‌که به قصد زیارت من حرکت کند، خداوند متعال دعای او را مستجاب می‌کند و گناهانش را می‌بخشد. آگاه باشید، هرکس قبرم را زیارت کند، اجر و پاداش او همانند کسی است که پیامبر اکرم(ص) را زیارت کرده است و خداوند متعال در نامه عمل زائرم پاداش یک‌هزار حج مبرور و یک‌هزار عمره مقبول می‌نویسد و من و پدرانم، شفیعان او در روز رستاخیز هستیم و به‌درستی‌که این بقعه- محل قبرم- گلستانی از گلستان‌های بهشت و محل رفت‌وآمد فرشتگان است که پیوسته گروهی از آسمان فرود می‌آیند و گروهی دیگر به آسمان صعود می‌کنند، تا این‌که در صور دمیده شود.
در روایتی دیگر امام هشتم(ع) فرمود: روزگار به پایان نخواهد رسید، تا توس محلّ رفت‌وآمد شیعیان و زیارت‌کنندگان من گردد. آگاه باشید هرکس مرا در توس و در غربت زیارت کند، در روز قیامت با من و در درجه من باشد و گناهانش بخشیده شود.
عبدالسلام هروی روایت کرده که گفت: از امام رضا(ع) شنیدم که فرمود: مرا مظلومانه و با زهر ستم شهید می‌کنند و در کنار قبر هارون به خاک می‌سپارند. خداوند قبر مرا زیارت‌گاه و محلّ رفت‌وآمد شیعیان و دوستانم قرار خواهد داد. هرکس مرا در غربتم زیارت کند، زیارت او در روز قیامت بر من واجب می‌شود. سوگند به آن‌که محمد(ص) را به نبوّت گرامی داشت و او را بر تمامی خلقش برگزید، هیچ‌یک از شما در کنار قبر من دو رکعت نماز نگذارد، مگر آن‌که مستحقّ آمرزش پروردگار عزّوجل گردد، در آن روز که او را ملاقات کند. سوگند به کسی‌که ما را پس از محمد(ص) به امامت منصوب فرمود و وصایت پیامبر(ص) را به ما اختصاص داد. زائران قبر من در قیامت گرامی‌ترین افراد نزد خدایند و هیچ مؤمنی نیست که مرا زیارت کند و به روی او قطره‌ای از آب برسد، مگر آن‌که خداوند متعال بدن او را بر آتش جهنم حرام کند.
احمدبن‌محمد بزنطی روایت کرده که گفت: در نامه حضرت رضا(ع) خواندم که مرقوم داشته باشد، به شیعیان من این پیام را برسان که زیارت من معادل یک‌هزار حج است. راوی گوید: به فرزندش امام جواد(ع) عرض کردم، آیا هزار حج؟ امام جواد(ع) فرمود: آری، به‌خدا سوگند هزارهزار حج است برای کسی‌که او را زیارت کند و به حقّ او عارف باشد.
امام جواد(ع)
ایوب‌بن‌نوح روایت کرده است که از ابوجعفر امام جواد(ع) شنیدم که می‌فرمود: هرکس قبر پدرم را در توس زیارت کند، خداوند گناهان قدیم و جدید –تمامی گناهان- او را خواهد بخشید و چون روز قیامت شود، رو‌به‌روی منبر رسول خدا(ص) برای او منبری نصب کنند، روی آن قرار گیرد تا رسیدگیِ خداوند متعال به حسابِ خلایق به پایان رسد.
علی‌بن‌مهزیار روایت کرده که گفت: به ابوجعفر امام جواد(ع) عرض کردم فدایت شوم، زیارت حضرت رضا(ع) برتر است یا زیارت ابی‌عبدالله‌الحسین(ع)؟ امام جواد(ع) فرمودند: زیارت پدرم برتر است؛ زیرا ابوعبدالله‌الحسین(ع) را تمامی مردم زیارت می‌کنند ولی پدرم را جز جمعی از خواص شیعیان زیارت نمی‌کنند.
عبدالعظیم حسنی روایت کرده که گفت: شنیدم که ابوجعفر جوادالائمه(ع) می‌فرمود: خداوند متعال بدن زائران پدرم را که به‌وسیله باران یا سرما و یا گرما رنج و زحمتی متحمل شده باشند، بر آتش جهنم حرام می‌کند.
ابوهاشم جعفری روایت کرده که گفت: شنیدم که اباجعفر جوادالائمه(ع) می‌فرمود: به‌درستی‌که در میان دو کوه شهر توس، مشتی خاک بهشت است و هرکس در آن دشت وارد شود، روز رستاخیز از آتش جهنم درامان خواهد بود.
عبدالعظیم حسنی روایت کرده که گفت: امام جواد(ع) فرمود: من از طرفِ خداوند متعال بهشت را تضمین می‌کنم، برای کسی‌که با معرفت و شناختِ حقیقی، پدرم را در توس زیارت کند.
داوود صرمی گفت: از ابی‌جعفر، امام جوادالائمه(ع) شنیدم که می‌فرمود: کسی‌که قبر پدرم را زیارت کند، پاداشِ او بهشت است.
امام هادی(ع)
علی‌بن‌محمد، امام هادی(ع) فرمود: هرکس به‌سوی خداوند حاجتی دارد، به زیارت جدّم علی‌بن‌موسی‌الرضا(ع) به توس رود و با غسل و طهارت بالای سر آن حضرت دو رکعت نماز گزارد و در قنوت نماز از خداوند متعال حاجت خویش را طلب کند، خداوند متعال حاجت او را درصورتی‌که گناه یا قطع‌رحم نباشد، روا خواهد کرد. به‌درستی‌که محلّ قبر آن حضرت، یکی از کاخ‌های بهشت است و مؤمن آن را زیارت نمی‌کند، مگر آن‌که خداوند متعال او را از آتش جهنم آزاد و در بهشت جاودان وارد می‌کند.
برگرفته از کتاب در حریم آفتاب، فرج‌الله نادری، بنیاد پژوهش‌های اسلامی آستان قدس رضوی.

رییس مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی:
رییس مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی با انتقاد از نحوه برنامه سازی دینی در صدا و سیما و استفاده نکردن مناسب از ظرفیت های این سازمان...
علی مخدوم

به گزارش پاسخگو به نقل از شفقنا، حجت‌الاسلام والمسلمین علی مخدوم، رییس مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی در گفت وگویی اظهار کرد: ما امروز شاهدِ تغییر و رشد متفاوت رسانه ها، تغییر نحوه و گستره تاثیر آن ها، تازه شدنِ رفتارهای رسانه ای و ابداعِ کارکردها و مهارت های مختلف در این زمینه هستیم. من فکر می کنم جنبه های دینی رسانه ملی ما در این زمینه دچار کاستی و گاهی اشکال است. متأسفانه صدا و سیما به خوبی و با سرعتی که رسانه ها در جهان در حال پیشرفت هستند، به خصوص در حوزه دین فعال و روزآمد نبوده و نیست؛ به این معنا که اولا نگاه بخشی به دین در صدا و سیما وجود دارد. نگاه بخشی، به معنی گزارش بخشی، جزیی و ناقص از یک ساختار منسجم اسلام است که معمولاً می تواند به ذهنیت مخاطب آن ساختار، لطمه وارد سازد. شبیه این که من از بعضی گوشه های یک ساختمان زیبا که با هنرمندی معماری خلق شده است تصاویری بگیرم و تصویری کلی و جامع از آن ساختمان ارائه ندهم؛ در این صورت، آنچه که بر ذهن مخاطب من نقش می بندد یک تصویر واقعی و صحیح و کامل از سازه نیست.
او ادامه داد: از این رو معتقد به وجود «بخشی نگری» به «معارف اسلامی» در صدا و سیما هستم. مثلا گاهی اوقات در برخی برنامه های رسانه ملی ما، واقعیت هایی از دین بدون مقدمه آن نقل می شود که خواه ناخواه در ذهن مخاطب، جنبه خرافه یا دریافت ناهمگون پیدا می کند. این رفتار، یک نوع خیانت سفید به دین است. خیانت سیاه نیست که عیان بوده و با نقض یا شبهه، دین را زیر سؤال و انکار ببرد و همگان متوجه آن شوند. خیانت سفید ملموس نیست و اتفاقاً به ظاهر خدمت و کمک کردن است. به عنوان نمونه، خطایی که گاهی از متدینان و دین مداران نیز ناخواسته سر می زند اینکه به هوای این که از دین دفاع کنیم، یافته هایی از دانش تجربی که هنوز قطعیت کافی پیدا نکرده اند را گمانه زنی کرده و با مفاهیم و گزاره های دینی همسان می دانیم و این را سیری برای اثبات و محکم شدن گزاره دینی می شماریم. ظاهر اولیه این کار خدمت به دین است اما اگر مدتی دیگر از قطعیت آن یافته علمی فروکاسته شود، آیا باور دینی ای که ما آن را به این یافته علمی چسباندیم، آسیب نخواهد دید؟ از این دست نگاه های بخشی در صدا و سیما وجود دارد؛ نگاه هایی که تصویری گوشه ای، جزیی و خاص از دین در آن پُررَنگ می شود و قطعا دارای آسیب هایی متفاوت است.
این مدرس معرفت شناسی و کلام اسلامی در حوزه علمیه قم گفت: نقد دیگری که وجود دارد این است که استفاده پیوسته صدا و سیما از بعضی کارشناسان ارجمند دو آسیب دارد. اولا این که فقط نگاه آن کارشناسان به مخاطب القاء می شود. اگرچه ترویج نگاه مراجع و مقام معظم رهبری به عنوان قله های صاحب نظر دینی و فصل الخطاب مسایل دینی درست است، اما می توان این مسایل را از زبان کارشناسان مختلف و متنوع ارائه کرد تا تنوع در بیان و ادبیات و نگاه، زمینه جذاب تر شدن و تأثیر بیشتر را فراهم کند. کارشناسان را که نمی شود با آن ها مقایسه کرد. دوم این که در برخی موارد نحوه بیان برخی کارشناسان موجب ایجاد پرسش های پی در پی برای مخاطب می شود که این سوال ها در همان برنامه یا دست کم در مجموعه رسانه ملی پاسخ داده نمی شود. منظورم از تنوع این است که یک سخنران بیانی استدلالی تر، و دیگری بیانی روانتر و سومی بیانی داستانی تر دارند. تنوعِ اشخاص و شخصیت ها قطعا می تواند پخش سخنرانی مذهبی را برای مخاطب جذاب تر کند.
او افزود: در ایام محرم و صفر، استفاده از مداحان اهل بیت –علیهم السلام- محدودتر از سخنرانان است ظاهرا گزینه های بسیار محدودی در ایام عزاداری در اختیار رسانه ملی است. در حالی که اگر به شهرهای مختلف کشورمان ملاحظه کنیم، مداح ها و ذاکران فراوانی با سبک های بومی مختلف به اهل بیت(ع) عشق می ورزند که با پوشش برنامه سوگواری آنان، هم در احیای آن سنت ها می توان کوشید و هم این تنوع باعث شود که اقوام و اقشار مختلف، بهتر و راحت تر نسبت به برنامه های مذهبی رسانه ملی جذب شوند.
رییس مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی با اشاره به مهمانانی که به برنامه های دینی دعوت می شوند و از ایشان در مورد مسایل آیینی نظرخواهی می شود گفت: ما باید شئون افراد را به اندازه خودشان در نظر بگیریم. مثلا در یک برنامه پزشکی، گاهی ممکن است از شخصی به عنوان یک متخصص چشم پزشکی از آسیب های بینایی و اختلال دید سوال کنند و گاهی هم ممکن است از شخصی دیگر به عنوان یک کاربر عینک استفاده کنند. هر دو می توانند به جای خود اظهار نظر کنند اما بدون شک، نظر کارشناسی از آنِ پزشک متخصص خواهد بود. گاهی در حضور کارشناسان در صدا و سیما این نقش ها خلط می شود که مورد انتقاد قرار می گیرد وگرنه یک بازیگر، یا یک فعال اجتماعی، یا یکی از اصحاب رسانه، یا یک مهندس و یا استاد دانشگاه حق دارند به بعضی رفتارهای دینی نگاه کنند و بعد به عنوان کسانی که این رفتارها را در زندگی خود آزموده اند مورد سوال قرار بگیرند. نقش و کارکرد این حضور معلوم است و بدون شک اهمیت و جایگاه خود را دارا است. منتها گاهی وقت ها به دلیل کیفیت سوال، یا روال بحث یا عدم مراعات خود آن مهمان، نقش وی فراموش می شود و در نقش کارشناس آن زمینه به ایفاد سخن می پردازد؛ یعنی در همان مثال پیشین، من به عنوان کسی که نزدیک بینی به عنوان یک اختلال بینایی را تجربه کرده ام در یک برنامه پزشکی دعوت شده ام ولی به عنوان یک متخصص چشم پزشکی صحبت می کنم. طبیعی است این اظهار نظر به نگاه تخصصی دارای اشکال است.
او ادامه داد: شهید مطهری در کتاب علل گرایش به مادیگری نکته دقیقی دارند. ایشان می گویند که یکی از علل گرایش به مادیگری، اظهار نظر غیرمتخصصان در حوزه های تخصصی دینی است. من فکر می کنم اگر قرار باشد مهمان برنامه های صدا و سیما بزرگوارانی باشند که در زمینه مسایل دینی- فارغ از این که حوزوی باشند یا نه- تخصص ندارند، نباید به عنوان متخصص این حوزه به این حیطه وارد شوند. اگر مهمانان تلویزیون و رادیو به دلیل تحصیلات حوزوی یا دانشگاهی یا به دلیل مطالعات فردی در حوزه مسایل دینی تخصص دارند، که نقش خودشان را در برنامه تلویزیونی یا رادیویی به عنوان یک کارشناس متخصص ایفاء می کنند؛ اما اگر این نقش را ندارند، قطعا برنامه سازان رسانه ملی باید روالِ برنامه را به صورتی ترتیب دهند که نقش مهمان معلوم باشد. متاسفانه در روالِ فعلی برنامه های دینی صدا و سیما این مساله رعایت نمی شود. اگر نقش مهمانان یک برنامه تابع شرایط شناختی، معرفتی و دانشی آن ها باشد، اقدام درستی است؛ اما اگر فارغ از آن نقش باشد و بخواهند نقش یک کارشناس دینی را در این زمینه به عهده گیرند، آسیب زاست.
مخدوم در این زمینه افزود: آیا لازم است که در تمام برنامه های دینی صدا و سیما، کارشناسی که دعوت می شود حوزوی باشد؟ قطعا لازم نیست. اما باید این یک نکته را هم در نظر بگیریم که در کارهای رسانه ای، جلوه های مختلفی در ارائه پیام اثرگذارند. فقط دانش گوینده نیست بلکه صدا، تصویر و نوع گریم و لباس افراد در جا افتادن و تلقی از مفاهیم موثر است. به نظر می رسد فارغ از جنبه دانشی که البته خیلی لازم و به جاست، توجه به لباسی که نماد انتساب به خاندان اهل بیت(ع) و جایگاهی که برای بیان علم دینی است، نباید از بین برود. به این معنا که می شود از فضلا و صاحب نظرانی که دانش کافی در آن زمینه مباحث علوم اسلامی دارند استفاده کرد، اما نه به این قیمت که کلا ترجیح در رسانه ملی استفاده از یک کارشناس غیرملبس باشد. از سوی دیگر، وقتی که از فضلای حوزوی استفاده می شود، تحقیق شود که آن فاضل محترم واجدِ جنبه های دانشی و تخصصی کافی در آن زمینه باشد.
او با بیان اینکه فرصت ها و سرمایه های معنوی و اجتماعی ما در ایام محرم و صفر از چند جهت اهمیت دارد اظهار کرد: یک جهت، محرم و صفر است که اکثر جامعه ما برای عزاداری و توسل به اهل بیت (ع) به آن علاقه مند هستند. که فرصتی فوق العاده به ما می دهد. از طرف دیگر، صدا و سیما یک قدرت بی بدیل است که جایگزین چندانی ندارد. جهت سوم، پیشینه آیین محرم در تاریخ و فرهنگ ماست. و جهت چهارم، معارف عمیق، عقلانی و مستحکم باورهای دینی اسلام. وقتی ما این فرصت ها را کنار هم ملاحظه کنیم چه زمانش که محرم و صفر است و چه بستر و ابزارش که رسانه است و چه محتوا که معارف دینی ماست، دوست داریم از این فرصت ها به بهترین نحو استفاده کنیم لذا گاهی که دردمندانه راجع به رسانه ملی صحبت یا با نگرانی نقد می کنیم، برای این است که ما فرصت هایی فوق العاده استثنایی در کنار هم داریم. همانطور که استفاده از این فرصت ها محتاج هنرمندی ماست، تلف کردن و بی بهره ماندن از این فرصت های استثنائی هم، هنر می خواهد!
وی اضافه کرد: اولاً، صدا و سیما باید در مورد ترویج نگاه سطحی به دینداری تجدیدنظر کند و ثانیا ارائه مستقیم مفاهیم دینی باید بخش محدودی از برنامه های مذهبی صدا وسیما را به خود اختصاص دهد. ثالثاً دقت افزون تری نسبت به برخی انحرافات زیرپوستی در برنامه ها صورت پذیرد. گاهی در خلال برنامه ها و به صورت غیر مستقیم، لطمه های شدیدی به باورها و شئون دین داری مردم وارد می شود که باید مواظبت شود. گاهی جوانب امور به درستی مراعات نمی شود و مستقیم یا غیرمستقیم موجب سوال، ابهام و تردید در آموزه های دینی می شود. این برای مرکز ما -مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی- کاملا محسوس است که در برخی ایام خاص مراجعان ما شبهاتی دارند که ریشه آن در یک برنامه رسانه ای است. برنامه سازان رسانه ملی باید توجه به این داشته باشند که ممکن است یک جنبه از خدمت به دین و انجام آموزش دینی را با برنامه ای که تولید کردیم انجام دهیم، اما در خلال همان برنامه ممکن است موجب ایجاد شکاف بین مخاطب و آن موضوع دینی شویم. خواهش ما این است که در برنامه های صدا وسیما که تلاش دارند یک مفهوم دینی را با ظرافت های خاص ارائه دهند، مراقب باشند که زمینه های ایجاد سوالات و شبهه در ذهن مردم و جوانان ایجاد نشود. یا تلاش کنند در موضوعی ورود پیدا نکنند یا اگر ورود پیدا می کنند، در کنار آن امکان برطرف کردن سوال و ابهام احتمالی وجود داشته باشد.
این مدرس حوزه علمیه قم افزود: نکته دیگر پیرامون برنامه های مذهبی صدا و سیما به خصوص در ماه های محرم و صفر، استفاده زیاد از «فرم های مستقیم» است یعنی ارائه محتوای دینی در «قالب های مستقیم» مانند منبر و مداحی است. در ایام مذهبی، بخش مهمی از برنامه های صدا و سیما به این سمت پیش می رود. ممکن است بخشی از جامعه متدین به لحاظ پیشینه تجربیات دینی این سبک را بپسندیم چرا که احساس می کنیم رسانه ملی ما را به فضای هیات می برد اما خاطرمان باشد که میلیون ها مسلمان دیگر هم مخاطب صدا و سیما هستند و میلیون ها شیعه دیگر هم حق دارند از این زمان استفاده کنند. اگرچه این استفاده باید به نحوی به عزاداری انصراف داشته باشد؛ اما لازم نیست همواره یک سخنران و یک مداح داشته باشیم. مُدام سخنرانی پخش می شود و بعد از آن مداحی شروع می شود و بعد که مداحی تمام شد، یک سخنرانی و مداحی دیگر شروع می شود. شاید من دارم اغراق می کنم اما به نظر می رسد ارائه مستقیم مفاهیم که به ظاهر، شیوه غالب رسانه ملی ماست، چندان شیوه دقیق و کارآمدی نباشد در حالی که شاید بتوان بعضی از مفاهیم را به صورت غیرمستقیم و به نحوی نرم و جذاب در قالب های مختلف ارائه کرد. این باعث می شود که حالت عزاداری برای بیننده و شنونده ما جذاب تر شده و با آن ارتباط نزدیک تری برقرار کند.
مخدوم گفت: امروزه در اکثر ابزارهای رسانه ای و در اکثر مدل های ارائه در رسانه ها، شیوه ارائه های غیرمستقیم یک شیوه کاملا غالب است و البته رسانه ملی هم به طرف این بهره گیری از شیوه حرکت های بسیار با ارزشی داشته است؛ اما واقعا کم است. به عنوان مثال، مجریان برنامه های کودکِ تلویزیون در ایام شهادت اهل بیت(ع) رنگ مشکی می پوشند و وقایع عزاداری را عین سخنران مجلس عزاداری برای بچه ها نقل می کنند. روشن است که با طبع لطیف کودک و نحوه تأثیرپذیری او می توان راه های بسیار اثربخش تر و متناسب تر و غیرمستقیم داشت.
این استاد حوزه علمیه قم اظهار کرد: شاید یکی از قویترین مدل های صدا و سیمای ما در عرضه های غیرمستقیم، ارائه سریال ها و فیلم های مرتبط با مسایل مذهبی است که متاسفانه نمادها، شاخص ها برنامه های نمایشی، بسیار محدود است. علیرغم زحمت فوق العاده­ای که برای تولید این برنامه های تلویزیونی کشیده می شود، گاهی خالی از کمترین خلاقیت نسبت به مسایل دینی هستند. قالب داستان سریال های ما در ایام عزاداری غالباً یا به درگذشت یکی از عزیزان شخصیت های اصلی فیلم منحصر است تا جنبه عزاداری فیلم پر رنگ شود، یا باید یک کرامت و اتفاق معجزه آسای صورت بگیرد که یک تغییر فوق العاده را در پی داشته باشد. به عنوان نمونه، آیا نمی شود در ایام سوگ نبی مکرم اسلام (ص) روی موضوعی مثل بعضی از سجایای روحی پیامبر(ص) کار کرد و آن را مستقیم یا غیرمستقیم در داستان سریال سرایت داد – تا به جای این که حتما کسی در فیلم بمیرد تا بیننده متاثر شود – نبودِ نعمتِ نبی(ص) در جامعه، حسرتی پنهانی در ذهن بیننده ایجاد کند؟ چرا ما از این ظرفیت ها استفاده نکنیم تا هم به من درس انسانیت و اخلاق و تربیت دهد و هم این که مخاطب را قلبا نسبت به نبودِ چنین وجودِ نازنینی محزون کند؟
او گفت: من به عنوان یک طلبه، گاهی احساس می کنم که باید از بعضی هنرمندان برای زحمتی که در حوزه دین و ترویج دین داری می کشند با تمام وجود تقدیر کرد. ولی با تمام زحمتی که کشیده می شود، گاهی در برخی از سریال های دینی می بینیم که برنامه سازان اصرار دارند داستان جنبه رُمانتیک پیدا کند. گویا حتی اگر موضوع فیلم و مناسبت پخش آن، فرارسیدن ماه محرم باشد، لازم است یک جنبه عشقی در داستان دیده شود. گاهی فیلم در ابتداء دغدغه بیان یک مفهوم اخلاقی را دارد، اما در ادامه کُلا موضوع رها شده و به روایت یک داستان عشقی می پردازد. یک وقتی بعضی از دوستان رسانه ای من می گفتند که این مسایل می تواند محصول را جذاب کند اما آیا ما واقعا نمی توانیم جذابیت های دیگری داشته باشیم؟ در بین آثار فیلم سازان برتر دنیا می توان سناریوهای مختلفی را مشاهده کرد که مفهوم مورد نظر خود را بدون بهره گیری از جاذبه های عشق مادی القا می کنند؛ پس می توان گاهی بدون این حواشی جذب کننده، اصل موضوع را قوی و جذاب ارائه کرد.
مخدوم اضافه کرد: این آفت گاهی متوجه سریال های مذهبی تلویزیون است که با قالب هایی محدود، دلدادگی زن و مرد را باید به نحوی روایت کند. حتی اگر داستانی از دلدادگی در صدر اسلام یا زمان جنگ تحمیلی در داستان ایجاد می شود، شکل برقراری این ارتباط به صورتی است که هم اکنون در بین دختران و پسران جامعه ما اتفاق می افتد؛ یعنی تصویری که از ارتباط عاطفی میان زن و مرد در سریال های مذهبی دیده می شود، چند قالب محدود است و اتفاقاً در جهات مختلف ناسازگار با موازین شرعی و دینی جلوه می کند و بیشتر به فرم این ارتباط در حال حاضر شباهت دارد. ظاهرا تنها قالبی که معمولا به ذهن سناریو نویسان تلویزیونی می رسد، فقط همین شکل است. وقتی این شکل قوی و غلیظ می شود که سریال می خواهد یک الگوی اخلاقی از یک شخصیت نشان دهد که رفتارهای خوب و دین پسندی دارد و در عین حال بعضی ارتباطات وی هم مشروع نیست. می توان این را به بعضی نمادهای دینی دیگر در فیلم های صدا و سیما توسعه داد؛ مثلاً گاهی شخصیت را متدین نشان می دهند اما این شخصیت متدین به راحتی خلاف قانون رفتار می کند. واضح است که اگر پنجاه ساعت سخنرانی تأثیرگذار هم از صدا و سیما پخش شود، اثر منفی این نکته فیلم در ذهن مخاطب برطرف نمی شود یا مثال دیگر، استفاده از برخی نمادها مثل چادر برای نقش هایی که در آن ها انحرافاتی یا تخلفات دینی، عرفی، قانونی یا اخلاقی وجود دارد. از طرف دیگر، گاهی در سریال های تلویزیونی، شخصیت­ های متدین به نحوی طراحی می شوند که به قدری خوب، اخلاقی و آسمانی هستند که گویی هیچ خطایی نمی کنند و زندگی عادی ندارند؛ این ارائه، شخصیت های خوب را به شدت دور از دسترس نشان می دهد که باز مخاطب نمی تواند با آن ارتباط برقرار کرده و تأثیر بپذیرد. خوبانی هستند که در دسترس نیستند.
او درباره اختصاص شبکه های تخصصی به قرآن و معارف اسلامی بیان کرد: داشتن رسانه تخصصی مطمئناً یک مزیت است، اما نباید گمان داشت که «با توجه به این که ما شبکه اختصاصی تلویزیونی و شبکه اختصاصی رادیویی در خصوص قرآن و معارف دینی داریم، پس بیان و ارائه مفاهیم قرآنی و اسلامی در شبکه های دیگر و در برنامه های جاری و کلی، ضرورت چندانی پیدا نمی کند». شبکه های تخصصی برای مخاطبان خاص خود مؤثرتر است و در عین حال شبکه های دیگر هم لازم است با رویکردهای خود، نگاه دینی در تولیدات و برنامه هایشان را حفظ کرده و تعمیق بخشند.
رییس مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی پیشنهاد داد: امکان تعامل بعضی نهاد های دینی با صدا و سیما، بلکه به عنوان همفکری قبل از تولید یا بعد از تولید برنامه های دینی نه لزوما تحت عنوان نظارت، وجود داشته باشد تا بتوان هم افزایی کرد و بعضی از ابهامات، سؤالات و شبهات دینی احتمالی برطرف شود و رسانه ملی پویاتر و مؤثرتر به فرموده امام راحل بتواند جایگاه دانشگاهی خود را به نحو مطلوب کسب کند.

 

 

رئیس مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی خواستار شد:
رئیس مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی از فعالیت۴۰۰ کارشناس حوزوی در این مرکز خبر داد و گفت :راه‎اندازی مرکز فوریت‎های پاسخگویی به سوالات دینی در حوزه ضروری است.
حجت الاسلام علی مخدوم

به گزارش پاسخگو به نقل از خبرگزاری حوزه،حجت الاسلام علی مخدوم، در گفتگویی به پیشینه فعالیت های دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم در زمینه پاسخگویی به مسائل دینی پرداخت و اظهار داشت: این نهاد حوزوی از سال ۱۳۶۲ به عنوان نخستین نهاد رسمی در کشور کار پاسخگویی به سوالات دینی را به صورت مکتوب آغاز کرد.
وی گفت: در سال ۱۳۸۶ بر اساس مصوبه هیات امنای دفتر تبلیغات اسلامی، مرکز فرهنگی معارف قرآن کریم کار را در حوزه پاسخگویی به سوالات قرآنی تشکیل یافت.
ارتباط با مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی با شیوه های مختلف
حجت الاسلام علی مخدوم به بیان چگونگی پاسخ به سوالات شرعی به صورت تلفنی پرداخت و خاطر نشان کرد: همکاران در پاسخگویی به سوالات دینی از ساعت ۸ صبح تا ۸ شب در خدمت مردم هستند و همچنین امکان پاسخگویی به صورت پست صوتی هم وجود دارد، که در آن ابتدا مخاطب سوال خود را بر روی سامانه تلفنی مرکز ضبط می‏ کند، و سپس کد ویژه خود را دریافت و کمتر از ۲۴ ساعت با تماس مجدد و وارد کردن کد خود پاسخ را به صورت ضبط شده می‎شنود.
رئیس مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی در ادامه اظهار داشت: این مرکز در فضای مجازی که به صورت گفتگوی زنده در پاسخگویی به سوالات حضور دارد. ورودی اصلی در فضای مجازی، پایگاه اطلاع رسانی رسمی مرکز به نشانی www.pasokhgoo.ir است.
وی سامانه پیامکی را از دیگر فعالیت های این مرکز در زمینه پاسخگویی خواند و اظهار داشت: پاسخگویی این سامانه صرفا برای پاسخ دادن به سوالات احکام شرعی می باشد، که ابتدا مخاطب سوال خود را با ذکر نام مرجع تقلید خود به سامانه ۳۰۰۰۹۶۴۰  فرستاده و در نهایت کمتر از ۲۴ ساعت نظر مرجع تقلیدش را برای وی ارسال می شود.
رئیس مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی ابراز داشت: پاسخگویی به صورت مکتوب در فضاهای رسانه ‏ای با همکاری رسانه‏ های مختلف صورت می پذیرد
فعالیت  ۴۰۰طلبه در مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی
وی با اشاره به گستره فعالیت های مرکز از نظر کمیت و حضور کارشناسان دینی در این مرکز اظهار داشت: مجموعا نزدیک به ۴۰۰ نفر از فضلای حوزه با این نهاد همکاری می کنند، که
ارشناسان باید علاوه بر تحصیلات حوزوی در رشته ‏ای که پاسخگویی می کنند دست‏ کم سطح سه حوزه یا معادل کارشناسی ارشد را  داشته باشند.
حجت الاسلام مخدوم با اشاره به زمان انتظار سوال کنندگان در بخش پاسخگویی صوتی، گفت:  زمان پاسخگویی به صورت زنده که وابسته به تعداد تماس ها در آن لحظه دارد، و در زمان‎ها و موضوعات مختلف تفاوت دارد، چرا که در مواقعی به جهت مناسبات برخی موضوعات یا رشته‏ های اسلامی، فراوانی سوالات بیشتری پیدا می‏ کنند؛ مثلا در ماه رمضان سوالات شرعی افزایش می‏ یابد.
رئیس مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی در ادامه افزود: در پست صوتی و پیامک، تلاش می کنیم، که کمتر از ۲۴ ساعت به سوالات دینی پاسخ داده شود اما گاهی اوقات محذورات نرم افزاری باعث شرمندگی می‏ شود، به خصوص در سامانه پیامک که از سیستم پیامک انبوه استفاده می کنیم و برخی اوقات سرورها دچار مشکل فنی می‎شوند.
پاسخ‏ های کارشناسان ارزیابی می‎شود
وی با اشاره به ارزیابی پاسخ کارشناسان به سوالات دینی، اظهار داشت: تمام مسیرهای پاسخگویی به صورت رسمی ارزیابی می‏ شود و ارزیابان مرکز می ‏توانند ببینند که چه سوالی شده و چه جوابی داده شده است، لذا اگر در جایی کاستی وجود داشته باشد تذکر داده می شود.
سوالات شرعی و مشاوره‏ای در صدر فهرست سوالات مردم
حجت الاسلام مخدوم به بیان موضوعات مطرح شده مردم در قالب سوالات پرداخت و اظهار داشت: در بحث پاسخگویی به سوالات تلفنی از نظر تعداد، تماس های فقهی یا احکام شرعی بیشتر می باشد، که با قید این نکته که هم سوال شرعی و هم پاسخ آن کوتاه است تعداد بیشتری از آمار را به خود اختصاص می‏ دهند.
وی در ادامه افزود: درخواست‏ های مشاوره (روان شناختی و مباحث اخلاقی) جزء موضوعاتی است که طرفداران زیادی دارد و ما هم به اقتضاء و در حد توان خود تلاش می کنیم ظرفیت پاسخگویی را افزایش دهیم.
ضرورت راه‎اندازی مرکز فوریت‎های پاسخگویی به سوالات دینی
رئیس مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی، راه‎اندازی مرکز فوریت‎های پاسخگویی به سوالات دینی امری مهم و ضروری دانست و افزود:در ماه رمضان امکان پاسخگویی به سوالات دینی در تمام ساعات شبانه روزی فراهم می باشد، اما در غیر آن ظرفیتی که بتواند به صورت زنده و شبانه‎روزی در خدمت مردم باشد وجود ندارد و متأسفانه وقتی این نقیصه شدیدتر می‏ شود که مراکز دیگر پاسخگویی این ظرفیت را ندارند و لذا لازم است جایی به عنوان فوریت پرسش و پاسخ به سوالات دینی وجود داشته باشد.
حجت الاسلام مخدوم گفت: مهم ترین سرمایه مراکز نیروی انسانی است البته وقتی به ظرفیت عظیم حوزه علمیه قم و مراکز تخصصی و رشته‏ های مختلفی که در آن وجود دارد نگاه می ‏کنیم می‎بینیم که می ‏توان از این ذخیره عظیم بهره برد و نیروی انسانی کارآمد را تأمین کرد. اما حمایت های مادی و تهیه امکانات از ضرورت‏ های بعدی است که بطبع مهم‏ترین مانع می باشد، لذا اگر این کاستی ها جبران شود می‏ توان به مردم خدمت افزون‏تری شود.
گستره فرهنگ وقف در تعمق بخشی به مباحث دینی امری ضروری است
وی استفاده از ظرفیت عظیم موقوفات را در عرصه تبیین معارف الهی امری مهم خواند و تصریح کرد: ظرفیت وقف و افزون‏تر از آن  امور خیریه می ‏تواند در مسیر پاسخگویی به سوالات دینی کمک شایانی از جهات مالی و مکانی داشته باشد، لذا در راستای همین امر با مسئولان سازمان اوقاف و امور خیریه صحبت‎هایی کرده‎ایم و آنها اعلام آمادگی کرده‏اند که اگر واقفی تمایل داشته باشد، مکانی یا مالی را برای این کار وقف کند اقدامات لازم را انجام دهند.
حجت الاسلام مخدوم در ادامه گفت: وقف یکی از مسیرهایی می باشدکه کمک مستقیم و واقعی به دغدغه‏ های دینداری مردم می کنند، و ، مسیری است، ارزشمند که در خدمت آموزش، حوزه ها، ساخت مدارس و ... می باشد.
وی با بیان این که قدردانی های مردم از شیرین ترین قسمت های کاری می باشد اظهار داشت: قدردانی‏ هایی و اعتراضاتی که به مرکز می‏ شود بیش از نیمی از آن درباره سخت بودن ارتباط با تلفن‏ های مرکز به سبب شلوغ بودن خط‏ ها و درخواست افزایش ساعات پاسخگویی است، که البته اینها هم گلایه هایی است از جنس محبت و لطف و شیرین ترین مواردی که برای ما پیش می آید برطرف شدن دغدغه‏ های مردم است.
رئیس مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی در ادامه گفت: هیچ شرایط مالی و قدردانی دنیوی نمی تواند جایگزین این شود که ما توانسته ‏ایم خدمتی به یک بنده خدا کنیم و او را با زندگی خانواده و اطرافیانش و مهم‏تر از همه با خدای خود آشتی دهیم.
تماس غیر مسلمانان و کودکان با مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی!
حجت الاسلام مخدوم با بیان تماس های غیر مسلمانان با مرکز پاسخگویی خاطر نشان ساخت:به صورت معدود غیر مسلمانان با این مرکز تماس های برای ارتباط با یک مرکز اسلامی و شیعی به منظور آشنایی با اعتقادات و آموزه های اخلاقی و قرآنی داشته اند، و گاهی هم می ‏خواهند در مسیر باورهایشان تأملاتی داشته باشند که آن را با ما مطرح می‏ کنند تا ببینند ما برای آن موضوع چه پاسخی داریم.
وی در پایان خاطر نشان ساخت: کودکان گاهی اوقات با راهنمایی پدر و مادر تماس می ‏گیرند، و موارد محدودی هم پیش می‏ آید که کودک کم سن و سالی که یاد گرفته از تلفن استفاده کند به ما زنگ می ‏زند و سوال می‏ کند، بعضی اوقات هم بچه‏ ها زنگ می‎زنند و از پدر و مادرشان گله می‏ کنند!

مهم‌ترین وجه تاریخ شفاهی که از قید شفاهی درمی‌آید این است که تاریخ شفاهی معطوف به رویدادهایی است که شاهدان یا کنش گران آن هنوز زنده هستند
حجت الاسلام والمسلمین دکتر محسن الویری

به گزارش پاسخگو، نشست «تأملاتی در تاریخ شفاهی حوزه های علمیه»  با حضور پژوهشگران و محققین تاریخ و سیره اهل‌بیت (ع) و با سخنرانی حجت الاسلام والمسلمین دکتر محسن الویری در سالن جلسات مرکز ملی پاسخگویی به مسائل دینی برگزار شد.
در آغاز نشست حجت الاسلام و المسلمین دکتر الویری در تعریف تاریخ شفاهی گفت: حدود چهل تعریف از تاریخ شفاهی وجود دارد و سه  تعریف همراه من است که قصد نقد آن‌ها را ندارم؛ اما تحلیل و تعریف خودم را پایه قرار می‌دهم و به هنگام توضیح از تعریف خواهم گفت که چرا این تعبیر را بکار بردم و این تعبیر ناظر به چه مطلبی است؟
وی افزود: تعبیر تاریخ شفاهی یکی از آن تعابیری است که در کاربرد اولیه‌اش بی‌دقتی وجود داشته است و همچنان استمرار دارد. مراد از تاریخ شفاهی چیست؟ یعنی آن حوادثی است که به‌صورت شفاهی رخ‌داده است. شفاهی صفت برای تاریخ است و این ترکیب وصفی است. این‌که این تعریف به سند برمی‌گردد یا به رویداد برمی‌گردد و اینکه به کدام‌یک از معانی نه گانه، تاریخ برمی‌گردد.همچنین می‌گویند تاریخ شفاهی فلان شخصیت یا فلان موسسه یا فلان جریان فکری یا کتاب چاپ می‌شود معنای آن چیست؟
این استاد حوزه و دانشگاه واژه تاریخ نگاری شفاهی را مناسب تر دانست و تصریح کرد:شاید اگر بجای تاریخ شفاهی، تاریخ‌نگاری شفاهی بکار رود بهتر است. در حقیقت تاریخ ورزی و تاریخ پردازی شفاهی است و با مسامحه، تاریخ‌نگاری شفاهی، دقیق‌تر و صحیح‌تر از تاریخ شفاهی است. تعریف منتخب بنده از تاریخ شفاهی این است: تاریخ شفاهی روشی است برای تولید سند تاریخی با تکیه‌بر داده‌های شفاهی. این تعریف بسیار ساده‌ای در برابر تعریف چهار پنج سطری انجمن تاریخ شفاهی است. ما تاریخ شفاهی را به‌مثابه روش نگاه می‌کنیم. نحوه پرداختن به این کار تاریخی است و جنسش معرفتی و مبانی و شیوه پردازش اطلاعات نیست. این‌که اتخاذ مبنا کردیم خود را در برابر پاره‌ای از پرسش‌های محتمل بیمه کردیم.
وی افزود:نکته دوم این است که این روش جهتش تولید سند تاریخی است. خروجی تاریخ شفاهی در این تعریف تولید سند است. کشف حقیقت به معنایی که در خود تاریخ دنبال می‌کنیم در تاریخ شفاهی نیست. درست است غایت سند، کشف واقع است و خود سند آینه‌ای از واقع است ولی در اینجا غایت اصلی این روش، تولید سند است. البته سند اهداف و ویژگی‌هایی دارد که در جای خود بحث می‌شود.
حجت الاسلام والمسلمین الویری گفت : سند در اینجا به معنای اعم آن بکار رفته است و الزاماً کتبی نیست. در آن دسته‌بندی‌هایی که برای روش‌شناسی تاریخی داریم که اسناد را به سه دسته دیداری، نوشتاری و شنیداری تقسیم می‌کنیم در اینجا هم که از سند تاریخی یاد می‌کنیم سند تاریخی اعم است ولی مبنا و نقطه آغاز، داده شفاهی است.
وی در مورد فرایند تبدیل تاریخ شفاهی به سند تاریخی اظهار کرد: نکته مهمی که در این تعریف وجود دارد این است که فرایند را توضیح دادم که در تاریخ شفاهی چه چیزی اتفاق می‌افتد: فرایند تبدیل تاریخ شفاهی به سند تاریخی. داده‌های شفاهی به‌صورت عمده اصوات و سخن انسانی است ولی وقتی‌که می‌خواهد تبدیل به سند شود الزاماً شکل کتبی ندارد. گاه صوت را به همین شکل نگهداری می‌کنم و گاهی هم‌زمان با صوت، ضبط تصویری هم می‌شود و سند دیداری می‌شود و گاهی آن را پیاده می‌کنم و به‌عنوان سند مکتوب نگهداری می‌کنم؛ بنابراین سند اعم است ولی نقطه آغاز و عزیمت کار داده‌های شفاهی است؛ بنابراین با این تعریف، هم فرایند و غایت و جنس تاریخ شفاهی را مشخص می کنیم.
استاد الویری افزود :در این تعریف واکنشی نسبت به برخی تعاریف وجود دارد. به‌عنوان‌مثال برخی از تعاریف بسیار اصرار دارند مرز بین تاریخ شفاهی و خاطره گویی را رعایت کنند. درحالی‌که در این تعریف این محدودیت را برداشتم و مانعی ندارد که خاطره، تاریخ شفاهی باشد. عملاً در این تعریف توسعه‌ای وجود دارد که شامل خاطره نیز می‌شود؛ چون در آنجا نیز ممکن است برای شخص دیگری خاطره گفته شود.هر ایرادی که به خاطره گرفته شود و بین خاطره و تاریخ شفاهی مرز قائل شوند این تعریف جلوی آن ایراد را می‌گیرد. خاطره گویی به شرطی که مطابق معیارهای تاریخ شفاهی صورت بگیرد و فرایندی که به سند تبدیل شود را رعایت کند می‌تواند بخشی از تاریخ شفاهی به‌حساب آید.
وی اتکا به گونه های مختلف از سند در تاریخ شفاهی را مهم دانست و افزود: همچنین در برخی از تعاریف اصرار جدی بر این فرایند مصاحبه‌کننده و مصاحبه‌شونده است که اصرار دارند این دو مقوله حتماً در تعریف گنجانده شود و اگر چیزی مطابق این تعریف نبود خودبه‌خود از تاریخ شفاهی خارج می‌شود؛ مثلاً اگر دو نفر باشند ولی سؤال و جواب صورت نمی‌گیرد طبق آن تعاریف خارج می‌شود ولی طبق تعریف ما، آن‌هم داخل می‌شود. ما هیچ اصرار نداریم تضییقی در اینجا قائل شویم و گونه‌هایی از سند در تاریخ شفاهی را کنار بزنیم و دلیلی بر این کار نیز نمی‌بینیم.
در این‌طور مباحث نوپدید که چند دهه‌ای بیشتر عمر ندارد و فاصله ما با جهان کم است، به خودمان بیشتر جرأت می‌دهیم که حرف‌های خودمان را بزنیم. برخی مسائل هستند که در سطح جهانی وفاق بیشتری در مورد آن‌ها است و به‌راحتی نمی‌توان در موردشان صحبت کرد ولی در این‌طور موارد که فاصله زیادی با جهان نداریم و شاید بیش از سی سال نباشد می‌توان صحبت کرد و معیار را تغییر داد.
بر اساس تعریف ما پرسشگر می‌تواند در محل مصاحبه نباشد و چند سؤال به شخص دیگری بدهد و او سؤال را مطرح کند. اگر بگوید بین طلبه‌ها به‌صورت اتفاقی چند طلبه را انتخاب کن و از آن‌ها سؤال کن که چه عاملی باعث شد به حوزه بیایید می‌تواند یک فرد دیگری را مأمور کند و او این سؤال‌ها را مطرح کند. این‌ها در تعریف ما وارد می‌شود و در نگاه‌های موجود عملاً خارج می‌شود و به‌عنوان تاریخ شفاهی محسوب نمی‌شود.
یک پیامد دیگر این تعریف ما این است که اگر به‌جایی می‌روم مثلاً در اتوبوس نشسته‌ام و پیرمردی خاطره‌ای و سینه‌ای مالامال از رازها و اندرزها دارد اگر آن لحظه صحبت‌های او را ضبط کنم تولید سند کرده‌ام ولی در نگاه‌های موجود جزو تاریخ شفاهی نیست زیرا فرایند هدف‌دار طراحی‌شده از اول را طی نمی‌کند.
ما در شرایطی هستیم که نیاز داریم به شکل‌های مختلفی این تعاریف را توسعه دهیم؛ بنابراین اگر به‌صورت اتفاقی باکسی روبرو شوم و صحبت‌های او را ضبط کنم تاریخ شفاهی است ولو ناخودآگاه باشد و فرد نداند که صدایش ضبط می‌شود. (به‌شرط رعایت مسائلی اخلاقی‌اش)
یکی دو بحث در این مسأله مطرح است:
مهم‌ترین وجه تاریخ شفاهی که از قید شفاهی درمی‌آید این است که تاریخ شفاهی معطوف به رویدادهایی است که شاهدان یا کنش گران آن هنوز زنده هستند و از قید شفاهی می‌توان چنین چیزی را استنباط کرد؛ مثلاً اگر اخبار مربوط به پانزدهم خرداد سال 42 را می‌خواهیم تعقیب کنیم و به سراغ حاضران در آن حادثه برویم که بعضاً هنوز زنده مانده‌اند و گاه شاید زخمی شده است یا فرزند کسی است که شهید شده است یا شاهد بوده است و خود نقشی نداشته است، این تاریخ شفاهی است.
درواقع امتداد حادثه‌ای که شاهد و کنشگر زنده است بسیار مهم است و مزیت تاریخ شفاهی در برابر گونه‌های دیگر تاریخ‌نگاری در این است که از شاهد زنده سخن می‌گوییم.
نکته آخری که در باب تعریف باید بگویم این است که با وجودی که توسعی قائل هستم که در آن الزاماً مصاحبه به معنای متعارف صورت نمی‌گیرد و ضبط اتفاقی نیز داخل است ولی یک نکته وجود دارد و آن این‌که در تاریخ شفاهی برخلاف شیوه‌های پیشین تاریخ‌نگاری و تاریخ ورزی حتماً دو عنصر هم دخالت دارند؛ مثلاً من سخن فرد دیگری را ضبط می‌کنم و در این میانه نقش می‌آفرینم. این دوگانه بودن منشأ تولید سند نیز بحث است.
در برابر تعدادی از پرسش‌های جدی که مورخان و اندیشمندان این حیطه را به واکنش واداشته است خودمان را وارد این بحث‌ها نکنیم که مورخ کیست؟ مصاحبه‌کننده یا مصاحبه‌شونده؟ برخی اصرار دارند بگویند مورخ همان مصاحبه‌کننده است و او است که کار تاریخی می‌کند ولی در نگاه ما الزاماً قرار نیست این‌قدر بسته نگاه شود. واقعاً شأن مصاحبه‌شونده آن‌قدر زیاد است که در مقابل مصاحبه‌کننده پررنگ است.
مثلاً در کتاب خاطرات مردان انقلاب، مصاحبه‌کننده محو است و یادمان می‌رود که سؤال‌کننده کیست؟ یک سؤال کوتاه می‌کند و چند صفحه توضیح می‌دهد. ما اصراری نداریم که بگوییم مورخ کیست؟ مصاحبه‌کننده یا مصاحبه‌شونده؟ می‌گوییم منشأ تولید سند دوگانه است ولی نقش یکی در برخی مواقع پررنگ‌تر است.
ممکن است منشأ تولید سند مصاحبه‌شونده، پرسشگر، ضبط کننده یا فرد به سؤال درآورنده باشد. اصلاً گاهی روش به سخن درآوردن مصاحبه‌شونده این است که نزد او آهی بکشید یا حرف خلافی بزنید که ناچار شود حرف بزند یا خاطره‌ای بگوید تا مطلب خلاف را رد کند. در اینجا نیز روش من روش علمی دقیق سنجیده نیست؛ بنابراین در این تعریف ساده حرف ما این است که هر دو منشأ هستند. روش تولید سند تاریخی از داده‌های شفاهی که منبعش یک فرد دیگر است و روند تولید را که مصاحبه‌کننده مدیریت می‌کند.

سؤال: اگر فاصله زمانی ما با دنیا در نگاه به یک علم زیاد باشد آیا می‌توانیم تعریف خودمان را مطرح کنیم؟
امکانش هست ولی در آنجا فضای مفاهمه ایجاد نمی‌کند هرچند گاهی اوقات چنین کاری را انجام می‌دهیم و با توجه به این‌که تنها خودمان می‌فهمیم چه می‌گوییم زحمتمان هدر می‌رود؛ مثلاً توسعه نزد غربی‌ها مفاهیمی دارد که برخی از آن‌ها ازجمله توسعه دادن در زندگی مادی که فقط در اقتصاد تدریس می‌شود را ما قبول نداریم و ما بجایش حیات طیبه می‌گوییم؛ اما آن‌ها معنای حیات طیبه را متوجه نمی‌شوند و فضای مفاهمه ایجاد نمی‌شود و ناچاریم عقب‌نشینی کنیم و به شکلی بگوییم که آنها نیز سخن ما را بفهمند. اوایل می‌گفتیم توسعه، بعدها گفتیم توسعه اسلامی و درنهایت گفتیم الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت. در اینجا داریم از حرف‌های آن‌ها فاصله می‌گیریم و به حرف‌های خودمان نزدیک می‌شویم و یک فضای مفاهمه ایجاد می‌کنیم. اگر توانستیم متن و محتوا تولید کردیم به‌گونه‌ای که حرف ما را بفهمند این فضای مفاهمه ایجاد می‌شود. اوایل می‌گفتیم علم اقتصاد اسلامی که متوجه نمی‌شدند و بعد گفتیم مطالعات علم اقتصاد اسلامی. به این خاطر شخصاً اصرار دارم که فضای مفاهمه را نباید به هم زد. در فلسفه تاریخ نیز اصرار دارم که تعابیر را نباید طوری بکار برد که فهمیده نشود تا این‌که بجایی برسیم و بتوانیم فضاسازی کنیم. ولی در آنجایی که فاصله کم است می‌توانیم این کار را انجام دهیم.

سؤال: آیا شما هرکدام از مصاحبه‌کننده و مصاحبه‌شونده را مورخ می‌دانید؟
این‌طور نمی‌گویند که هر دو مورخ باشد. حدود دوازده ملاحظه را در نظر خواهیم گرفت؛ اما هر دو در تولید نقش دارند که گاه نقش مصاحبه‌کننده پررنگ‌تر است و گاهی نقش مصاحبه‌شونده. نقش دوگانه دارند و هرکدام ممکن است نقش پررنگ‌تری نسبت به دیگری دارند. حرف من این است قاعده درست نکنیم. گاهی یک سؤال ساده هم می‌پرسید فرد شروع به صحبت کردن می‌کند و از همه خاطرات می‌گوید و گاهی نیز جواب سؤال شما را نمی‌دهد ولی حرف‌های زیادی در این میانه تولیدشده است. اینجا نقش مصاحبه‌شونده بسیار پررنگ‌تر است.

سؤال: آیا حرف مصاحبه‌شونده باید مستند باشد؟ مثلاً خانمی می‌گفت از خانه ما که در اوایل انقلاب خانه تیمی بوده است گزارش‌هایی بیان می‌شود که من که خودم در متن جریان بودم می‌دانم دروغ است. در این مورد که فردی در ماشین نشسته است و دل پری دارد و حرف‌های او را ضبط می‌کنم آیا این می‌تواند سند باشد؟
حتماً می‌تواند باشد ولی با چند نکته. اصرار دارم در این قسمت در محدوده تعریف حرف بزنیم. در اینجا اگر موضوع بحث من مثلاً شایعات مربوط به اوایل پیروزی انقلاب باشد می‌تواند سند خوبی باشد برای این‌که چنین حرفی دروغ است. مطلب دوم این‌که ما یک سند را به‌صورت کامل صد در صد نمره درست یا غلط نمی‌دهیم. ممکن است یک جمله درست باشد و یک قسمتش غلط باشد. این سند که من تولید کردم در مقام سنجش اطلاعات در کنار ده سند دیگر قرار می‌گیرد و مؤید اسناد جدی‌تر یا تضعیف‌کننده آن می‌شود؛ اما این‌طور نیست که به هرکسی که دلش پر است برسم و خاطره او را ضبط کنم. مصاحبه‌کننده باید هدفی را تعقیب کند. حرف من این است که هدف را مضیق نکنیم و مثلاً بگوید من می‌خواهم روی پیروزی انقلاب اسلامی کارکنم. شاید دغدغه مصاحبه‌کننده هرکدام از این موارد همچون پیروزی انقلاب، جنگ و وضعیت کشور پیش از پیروزی انقلاب اسلامی و وضعیت روحانیون باشد و نمی‌دانم این جمله چه زمانی به درد من می‌خورد. این موجب نمی‌شود که سند تولید نکنم. ممکن است فردی باشد که به‌زودی از بین می‌رود و فرصت تولید سند از دست برود. برای نمونه در تهران یک دندانپزشکی بود که مراجعه می‌کردم. خانمی بود که همسرش سرهنگ بازنشسته دوران شاه بود و بعد از بازنشستگی کار منشی‌گری او را انجام می‌داد. او به‌شدت شاه‌دوست بود و از ما می‌ترسید ولی کم کم  شروع به صحبت کردن کرد. چیزهایی در شجاعت شاه تعریف می‌کرد که بسیار عجیب بود؛ مثلاً می‌گفت یک‌بار به کرمانشاه رفته بودم غاری بود همه می‌ترسیدند در آن وارد شوند و شاه ‌گفت: همه کنار بروند تا خودم داخل غار شوم  و تنها وارد آنجا شد. این را سند شجاعت شاه می دانست. خیلی به او اصرار می‌کردم که خاطراتت را بگو و اگر کسی هم نیست، خودت ضبط کن. الزاماً همه آن چیزی که می‌گوید نمی‌تواند درست باشد؛ اما این سند است و اینجا فرصت را مغتنم بشمارم و حتی ممکن است به کار بنده نیاید ولی یک جایی در این کشور که بر روی عصر پهلوی تحقیق می‌کنند به این سند نیاز داشته باشند. طبق خیلی از تعاریف این مطلب از دایره تاریخ شفاهی خارج می‌شود ولی طبق تعریف ما داخل در این دایره است.

سؤال: آیا می توان کارهایی مانند ابومخنف را می‌توان تاریخ شفاهی دانست؟
خیر، در تعریف ما کنش­گر یا شاهد باید زنده باشد. ازاین‌جهت که داده‌های شفاهی را تبدیل به داده‌های کتبی کردند شاید نزدیک باشد ولی این فرایند بسیار مهم است و در یک دوره‌ای فرایند تبدیل سند شفاهی به سند کتبی را داشته‌ایم ولی اقتضائات آن فرق می‌کند. اینجا در سند شفاهی نود درصد فن‌آوری دخالت دارد ضمن این‌که می‌توان یادداشت کرد ولی عمدتاً این‌طوری نیست. تاریخ شفاهی از زمانی باب شد که دستگاه ضبط اختراع شد.
ما بر این اساس قبول داریم که خاطره با تاریخ شفاهی متفاوت است ولی گونه‌ای از خاطره گویی می‌تواند از مصادیق تاریخ شفاهی باشد. به یک معنا بین خاطره و تاریخ شفاهی قائل به عام و خاص من وجه هستیم. فرق خاطره با تاریخ شفاهی در این است که در خاطره، یک پرسشگر به معنای وسیع کلمه، دیگری را در قالب پرسش تحریک می‌کند، گاهی با گزاره اخباری شروع می‌شود، گاهی آه می‌کشد و گاهی عکس نشان او می‌دهد.
زمانی که آیت‌الله مهدوی کنی زنده بودند بسیار به ایشان برای مصاحبه و ضبط خاطرات ایشان از دوران مبارزه مراجعه می‌شد. ایشان می‌گفت که حوصله ندارم که بنشینم و خاطره بگویم ولی ممکن است زمانی که در خانه نشستم و خاطره‌ای به یاد آوردم آن را می‌نویسم. هرکسی نزد ایشان می‌رفت و سؤالی می‌کرد در کنار پاسخ نکاتی از علمای گذشته و جریاناتی که اتفاق افتاده بود نیز مطرح می کردند این یکی از نمونه هایی است که سند تولید می‌شود.
فرق خاطره و تاریخ شفاهی در این است که در خاطره پرسشگر وجود ندارد ولی اگر پرسشگر باشد تاریخ شفاهی است. پس مطلق خاطره‌ها تاریخ شفاهی نیست. ممکن است خودش بنویسد یا ضبط کند که این، تاریخ شفاهی نیست ولی اگر کسی او را به حرف درآورد و مدیریت کند و تبدیل به سند کند و نگهداری کند خاطره است ولی می‌تواند به‌عنوان تاریخ شفاهی به‌حساب بیاید.

سؤال: تاریخ شفاهی به این صورت، تا چه زمانی می‌تواند ادامه پیدا کند؟
می‌تواند شفاهی بماند و به همان صورت شفاهی ارجاع داده شود. به‌هرحال نقطه آغاز، شفاهی است ولی می‌تواند بعداً تبدیل به سند و مکتوب شود. البته خروجی‌اش الزاماً شفاهی نیست.
سؤال: ممکن است برخی مطالبی که به‌صورت شفاهی مطرح می‌شود شایعه باشد و ما حجم زیادی از این اطلاعات را گردآوری کرده‌ایم بدون این‌که آن‌ها را سنجش کنیم دراینجا ما دچار یک مشکل می‌شویم. تعریف حضرت‌عالی این مورد را در برنمی‌گیرد که این کار موجب تحریف تاریخ نشود.
این اشکال عیناً به تاریخ کتبی هم برمی‌گردد. از این نظر هیچ تفاوتی میان سند شفاهی و کتبی وجود ندارد و هر دو به یک‌میزان نیازمند سنجش و راستی آزمایی هستند. سند زیاد باشد قدرت مانور و ابتکار و سنجش شما بالا می‌رود و این مزیت است. انگار پیش‌فرض شما این است که سند شفاهی باشد دروغ است درحالی‌که این‌گونه نیست. تمام ضوابط تاریخ کتبی در اینجا نیز وجود دارد. من از شما سؤال می‌کنم که در تاریخ کتبی از چه سنجه‌هایی استفاده می‌کنید؟ پاسخ شما هر چه باشد همان را ما در تاریخ شفاهی نیز بکار می‌بریم و تنها تفاوت در شفاهی و کتبی بودن آن‌ها است. تفاوت در چیستی آن نیست؛ چیستی آن تاریخ است. طبیعی است که در این زمینه روایت‌های مختلفی ممکن است وجود داشته باشد؛ مثلاً هم‌اکنون در مورد پایان جنگ تحمیلی دو روایت متفاوت بر اساس تاریخ شفاهی وجود دارد. برای پیروزی انقلاب به‌کرات پیش‌آمده است فلان موضوع مورد اختلاف گروه‌های مختلف بوده است. درهرصورت معیار ارزیابی مهم است که همان معیارهای تاریخ کتبی را در اینجا نیز بکار می‌بریم.
در اینجا هدف نهایی من این است که بابی در جهت تاریخ شفاهی حوزه‌های علمیه باز شود. این‌ها مقدمات آن بحث است. این بحث‌ها با آن جهت‌گیری است. آنچه موردنظر بنده است این موضوع است.

زمینه‌های پیدایش تاریخ شفاهی
این سؤال مطرح می‌شود که تاریخ شفاهی چگونه پیدا شد؟

این متأثر از دو نکته بود:
سخت‌افزاری: پیشرفت فن‌آوری
نرم‌افزاری: تغییر رویکرد نگاه تاریخی به تاریخ اجتماعی
این دو زمینه سبب شد که تاریخ شفاهی مطرح شود و به‌سرعت رشد کند. سرعت چشمگیر تاریخ شفاهی مربوط به بیست سال اخیر در جهان و کشور ما است.
کلمه فن‌آوری واضح است. وقتی دستگاه ضبط آمد این ایده به وجود آمد که سخنان را ضبط کنند. فن‌آوری به طرز شگفت‌آوری گسترده شده است و امکان تولید و انتقال اطلاعات فراهم آمده است به رشد تاریخ شفاهی کمک کرده است.
در قسمت دوم که تغییر رویکرد است تاریخ‌نگاری سنتی ما شرقی‌ها همیشه تاریخ‌نگاری اجتماعی داشته است. اگر تاریخ مسعودی را نگاه کنید مشحون از مطالب ریزودرشت است. ساختار را قبول دارم که بر اساس حاکمان طراحی می‌شده است. در کتاب‌های جغرافیایی اغلب جغرافیای انسانی است. وقتی‌که صاحب معجم البلدان درباره شهرها حرف می‌زند درباره مردم آن شهر اظهارنظر می‌کند. دیگر جغرافی‌دانان نیز همین‌گونه هستند؛ مثلاً مردمان فلان شهر به فلان صفت متصف هستند. از آداب‌ورسوم مردم حرف می‌زنند. نگاه تاریخی ما اجتماعی‌تر است ولی بهر حال قاعده، بر اساس تکیه‌بر حاکمان است.
در غرب و اروپا بیشتر این‌طور بود تا این‌که مکتب آنال در دهه دوم قرن بیستم پیدا شد که تحولی ایجاد کردند که نگاه از قله‌ها را به کف و کوهپایه سوق دادند. بعد از جنگ جهانی دوم اولین مراحل که منجر به تاریخ شفاهی شد مصاحبه‌ای بود که روان شناسان با سربازان انجام می‌دادند. رفتند سراغ این‌ها و رفته‌رفته سند تولید شد تا سال 1968 میلادی که رفته‌رفته این نگاه ایجاد شد و دانشگاه کلمبیا رشته دانشگاهی‌اش را ایجاد کرد. این نگاه که یک تاریخ فقط تاریخ حاکمان و دولتمردان نیست؛ تاریخ زندگی مردم هم هست و باید به توده‌ها نیز نگریست این نکته سبب شد که تاریخ اجتماعی مورد اقبال قرار بگیرد.
یک قسمت این بود که در تاریخ شفاهی این امکان وجود داشت که از قشر وسیعی از زنان کارگران بی‌سوادان و اقشار فرودست جامعه به‌عنوان منبع تولید خبر و گزارش تاریخی استفاده کرد. این یک معنی‌اش این بود که منبع تولید خبر تاریخی که پیش‌ازاین فقط مورخان بودند، اکنون با یک تدبیر ساده تبدیل به بخش‌های قابل‌توجهی از توده‌های مردم شد. توده‌های مردم نیز منشأ تولید سند تاریخی شدند. مردم به صحنه می‌آمدند. با اقشار مختلف مصاحبه می‌شد و اظهارنظر می‌کردند و انگیزه داشتند که با آن‌ها مصاحبه شود. این یک بعد تغییر نگرش بود که بر تاریخ شفاهی اثر گذاشت.
یک بعد دیگری این بود که تابوی مورخ رسمی شکسته شد و یک مورد دیگرش مشارکت بود. این مشارکت جمعی منهای آن جنبه‌اش که از انحصار درمی‌آید روح مشارکت در تولید تاریخ است. تغییر رویکرد به تاریخ اجتماعی زمینه مشارکت عمومی برای تولید سند را ایجاد کرد. در آن قسمت اول یک نوع مقاومت و موضع‌گیری مدنظرم بود. در اینجا موضع‌گیری منفی نیست بلکه مشارکت برای تولید سند تاریخی است.
یک بعد دیگرش این بود که در تاریخ‌نگاری رسمی همان‌گونه که همه شاهد هستیم یک مورخ رسمی بر کلیات تکیه می‌کند و تا یک حدی از کل پایین می‌آید و به مسائل خرد می‌پردازد. کمتر مورخی است که بتواند ریز مطالب را بتواند بیان کند. حداکثر هم که بیان کند از یک سطحی فراتر نمی‌رود. یک تاریخ در سطح و آشکار داریم و یک تاریخ نیز لایه‌های زیرین دارد. یک قسمت لایه‌های زیرین داریم. مثل کشتی که در آب حرکت می‌کند ولی این کشتی صورتی در زیر در آب دارد که مهم است و حرکت قسمت بالای کشتی بدون اتکا به قسمت پایین کشتی غیرممکن است. تحولات اجتماعی و سیاسی در جوامع بشری مبتنی بر توده‌های مردم است و تاریخ شفاهی به ما اجازه داد و این امکان را فراهم کرد که سهم لایه‌های زیرین هم در رویدادهای تاریخی دیده شود. جزئیاتی بیان شود که به فهم کلیات کمک می‌کند. اگر این‌ها نباشد کلی را نمی‌فهمیم.
در خاطرات ایام انقلاب می‌خوانیم که مشهد با انقلاب همراهی کرد. اگر کسی در خاطراتش بگوید که ما از این فرد با این واسطه اطلاعیه گرفتیم و هنگام سال‌تحویل رفتیم بالای حرم و این اطلاعیه‌ها را از بالا پخش کردیم روشن‌تر می‌شود که مشهد چگونه وارد صحنه شد. خدا رحمت کند مهدی شمس‌الدین عالم لبنانی که جانشین امام موسی صدر در مجلس اعلای شیعیان لبنان بود می‌گفت اگر امام خمینی هیچ معجزه‌ای نداشت جز این معجزه که مشهدی‌ها را انقلابی کرد برایش کافی بود. این‌که چه شد مشهد انقلابی شد را در خاطرات ریز می‌توان فهمید.
در حوزه‌های علمیه در سال 42 میدانیم مأموران رژیم در فیضیه ریختند و طلبه‌ها را از بالای حجره‌ها پرت کردند. این‌که چه شد و بر این طلبه‌ها چه گذشت؟ هیچ نمی‌دانیم و تنها کلیتی را می‌دانیم؛ اما واقعاً یک فیلم بوده است که تنها یک عکس آن را گرفته‌اید. چه گذشت؟ طلبه‌ها در آن مدرسه چه می‌کردند؟ همه انقلابی بودند؟ چقدر پرسش می‌توان مطرح کرد؟ ولی اگر یک نفر را پیدا کنیم بخشی از آن‌ها مشخص می‌شود. این‌ها لایه‌های تحولات بزرگ است. تحولات بزرگ جز بر گرده تحولات خرد صورت نمی‌گیرد. قله‌ها حتماً دامنه و کوهپایه دارند و شناخت یک قله رهین این است که بدانید در کوهپایه چه می‌گذرد. این نتیجه تغییر نگرش تاریخ سنتی بود و تاریخ شفاهی به‌سرعت این امکان را برای ما فراهم کرد تا از این فرصت استفاده کنیم تا تاریخ را بیشتر و بهتر بشناسیم.
پس این دو زمینه فن‌آوری و تغییر نگاه از تاریخ سنتی به اجتماعی سبب شد که تاریخ شفاهی شکل بگیرد و چون هر چه می‌گذرد اهمیت تاریخ شفاهی بیشتر نمایان می‌شود، و به سمت مطالعات بین‌رشته‌ای سوق پیدا می‌کند؛ یعنی تاریخ شفاهی موضوعات مختلف پیدا می‌کند مانند تاریخ شفاهی صنعت ایران، تاریخ شفاهی کفش در ایران و تاریخ شفاهی بیمه ایران. تاریخ را با یک حیطه‌ای از شئون اجتماعی می‌گیرند.

سؤال: تاریخ شفاهی و خاطره در محتوا نیز با هم تفاوت دارند؟
اگر تعاریف مضیق موجود را بپذیریم که تاریخ شفاهی یک حیطه‌ای از قبل تعیین‌شده مشخص داشته باشد و مثلاً بخواهیم نقش روحانیان محلی را در انقلاب بررسی کنم جهت خاص دارد ولی این‌طور که عرض کردم که ما این جهت خاص را نداریم زندگی شخصی افراد ذاتاً می‌تواند موضوع باشد.
زندگی شخصی افراد ربطی به تاریخ شفاهی می‌تواند نداشته باشد ولی به نظر ما در زندگی شخصی افراد به دلیل این‌که در خاطرات شخصی وجوه انسان‌شناختی و جهان شناختی که به جنبه‌های زندگی مردم می‌پردازد بسیار مهم است. حتی اگر این چهره، حاکم یک جایی باشد. اگر شاه خاطرات شخصی خودش را می خواهد مطرح کند مثلاً این‌که در آشپزخانه‌اش چه می‌گذشته است؟ می‌توان غذای خوب در آن زمان را فهمید. یا یک پادشاه گیاه موردنیاز خودش را از فلان مزرعه می‌آورده است. وجوه مردم شناختی و فرهنگ شناختی و مرتبط با جنبه‌های اجتماعی در زندگی بزرگان غیر مردمی نیز بسیار زیاد است؛ به این خاطر در خاطره محتوا هم هرچه باشد اغلب داده‌های خیلی خوبی برای تاریخ شفاهی دارد و از این نظر، از جهت محتوا قائل به فرق نیستیم.

در نشست سوم تاریخ شفاهی حوزه های علمیه مطرح شد:
به همت مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی، سومین نشست تاریخ شفاهی حوزه های علمیه، با رویکرد حوزه علمیه نجف و قم چهارشنبه 27 آبان 1394 برگزار شد.
 با دستور آیت الله بروجردی در راستای تقریب مذاهب اسلامی، جلد ملاحم و فتن بحار الانوار ممنوع الطبع شد

در آغاز این نشست استاد یوسفی غروی در پاسخ به پرسش چرایی و چگونگی تعطیلی حوزه علمیه نجف در ایام شهادت ائمه، این تعطیلی ها را پاسداشت مقام پیشوایان دینی در حوزه نجف دانستند که از دیرباز مرسوم بود. ایشان افزودند: البته در همان روزهای تعطیل، در واقع درس فقه و اصول تعطیل می شد و حوزویان درسهای جنبی مثل مباحث اعتقادی مانند باب حادی عشر را می خواندند.
در ادامه دبیر نشست جناب دکتر صفری فروشانی با پیگیری موضوع نشستهای پیشین، پرسشهایی درباره علت و نحوه ورود علامه عسکری به تاریخ نگاری مطرح کردند که استاد یوسفی غروی در پاسخ، نخست شخصیت و علت شهرت علامه عسکری را مورد توجه قرار دادند و گفتند: با اینکه شهرت خانوادگی پدری علامه عسکری، شریف ساوجی بود، اما ایشان به لقب عسکری که شهرت خاندان مادریشان بود شهرت یافتند.
استاد یوسفی غروی با بیان وضعیت جهان تشیع در آن دوره ،چرایی حضور علامه عسکری، در عرصه تاریخ پژوهی را برگرفته از ایده پاسخگویی به شبهات اهل سنت در آن دوره دانستند و گفتند : با نشر کتابهای شیعیان در بیروت و جوامع عربی، آنها احساس خطر کردند و به نشر کتابهای زیادی علیه شیعیان با هدف شبهه سازی پرداختند و از آنجا که عبدالله بن سبا، پایه بسیاری از شبهه سازی ها بود، علامه عسکری با این اندیشه که با پاسخ به این شبهه، می توانست کار بسیاری از هجمات را یکسره کند، کار تاریخی اش را با کتاب عبدالله بن سبا آغاز کرد و بعدها درباره صحابه و تقدیس آنها نزد اهل سنت واکاوی نموده و کتاب صد و پنجاه صحابی ساختگی را در این راستا به رشته تحریر در آورد.
ایشان به ماجرای آقای شیخ محمد تقی قمی، و طرح دارالتقریب پرداخت و ضمن بیان تاریخچه این مرکز، به علاقه مندی آیت الله بروجردی برای همکاری با دار التقریب و هماهنگی های فراوان ایشان اشاره کرد و گفت: بر اساس دستور این مرجع تقلید بود که جلد هشتم بحار چاپ قدیم که همان ملاحم و فتن و حوادث پس از رحلت پیامبر بود، در راستای تقریب مذاهب اسلامی، چاپ نشد و اینکه برخی می گفتند با پیروزی انقلاب اسلامی، این جلد ممنوع الطبع شد، حقیقت تاریخی ندارد.
در ادامه استاد یوسفی غروی به چگونگی جابجایی مرجعیت از نجف به قم اشاره کردند و نقش شیخ نصرالله خلخالی وکیل سابق آیت الله سید ابوالحسن اصفهانی که در آن زمان وکیل آیت الله بروجردی بود، را مورد توجه قرار دادند که که با جمع آوری 400 امضا این امر را تحقق بخشید.
این استاد حوزه همچنین به جایگاه تقریب مذاهب در اندیشه مراجع و اندیشمندان حوزه نجف پرداخت و کتاب اصل الشیعه و اصولها از آیت الله شیخ محمد حسین کاشف الغطا و شماری از کتب شهید صدر، آیت الله سید محسن حکیم و علامه عسکری را بخشی از همین رویکرد در میان حوزویان دانستند. 
سپس دکتر صفری پرسشی درباره رویکرد دانشگاهی علامه عسکری طرح کردند که استاد یوسفی غروی به پیشینه همکاری علامه عسکری با مجامع دانشگاهی، همچنین بنیان گذاری مدارس در بغداد، تاسیس حزب الدعوه عراق و همکاری علمی با آیت الله طالقانی در ایران پرداخت. ایشان در ضمن توضیح جریان مسافرت آیت الله حکیم به حج و همراهی علامه عسکری با ایشان به داستان معروف خطاب قرار گرفتن بن باز مفتی وهابی از سوی آیت الله حکیم اشاره کردند.
در ادامه دکتر صفری دبیر نشست ضمن اشاره به تاریخ نگاری مقدس در حوزه نجف و تقسیم آن به دو بخش «متعهدانه» مثل دکتر عبدالله فیاض، دکتر احمد وائلی و «مستشرقانه» مانند سید جواد علی یا کامل مصطفی شیبی، این پرسش را مطرح کردند که تاریخ نگاری مقدس در میان این طیفها چگونه بود؟ استاد یوسفی غروی در پاسخ، به زندگی نامه هر یک از این شخصیتها پرداخت و چند و چون نگارش کتابها و سا ختار فکریشان را توضیح داد. افزون بر آن، به تاریخ نگاری شهید صدر و نگارش کتاب فدک اشاره کردند و گفتند: شهید صدر با رویکرد تقریبی علاقه ای به چاپ این کتاب نداشت و در عین حال در پاسخ عباس محمود العقاد تاکید داشتند که دوران آزاد اندیشی در مصر مربوط به عهد فاطمیان مصر بود. استاد یوسفی غروی گفتند: شهید صدر معتقد بود آنچه عادل ادیب در الائمه الاثنی عشر، مطرح کرده است به تمامه نظرات اوست.
گفتنی است در این نشست که به دعوت گروه تاریخ مرکز ملی پاسخگویی برگزار شد، استاد میرباقری و شماری از اساتید پژوهشگاه ها و دانشجویان تاریخ سایر مراکز نیز حضور داشتند.

اگر به افرادی ظلم وارد نموده باشی و اکنون بدانی که دستیابی به آنها سخت است و در استان دیگری نیز هستند و باعث ظلم به خانواده و.ابسته شده به آنها نیز شده ای تکلیف چیست؟

با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما؛ و تشكر به خاطر ارتباطتان با اين مركز؛
در صورتي که حقوق مالي از افراد بر عهده شما باشد و آن ها را مي شناسيد ، بايدآن افراد را پيدا کرده و بدهي خود را پرداخت کنيد . در صورتي که اصلا به آن ها دسترسي نداريد و آنها را پيدا نمي کنيد ، مي توانيد از طرف آنها صدقه (فقط به فقرا) بدهيد .(1)
و بنا بر احتياط از دفتر مرجع تقليد بايد اجازه بگيريد .
و در صورتي که از قبيل حقوق مالي نباشد اگر به آنها دسترسي داريد بايد حلاليت بطلبيد و در غير اين صورت استغفار کنيد .
پي نوشت :
1 . .سوال تلفني از دفتر(7746666-0251) آيه الله خامنه اي .

سلام یه جا یه بحثی با بچه ها کردیم در باب اینکه نگاه به نامحرم حرام همه جور ه و همینطور حرف و ... برای اینکه از نتیجه بحثمون مطمئن شم این سوالات رو لطفا جواب بدین: 1.نگاه به نامحرم همه جوره حرام ه و گناه؟ 2.حرف زدن با نا محرم چطور؟ این حرف زدن اگر غیرمستقیم نباشه..مثل چت چی؟ همچنین کامنت گذاشتن در وبلاگها؟و شوخی کردن تو اون محیطهای مجازی؟ کلا حدوحدودش رو اگه میشه با آیات و رواات بگین ممنون میشم و در آخر یکی از بچه ها گفت حالا فرضا من آلوده به اینها شدم...راهکار رهایی چیه؟ میشه راجع به اینم خوب توضیح بدین؟ ممنون

پرسش: نگاه و حرف با نامحرم شرح :
.نگاه به نامحرم همه جوره حرامه و گناه؟
پاسخ: با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما در اين ماه عزيز؛ و تشكر به خاطر ارتباطتان با اين مركز؛
نگاه کردن به نامحرم اگر از روي لذت يا مايه فساد و گناه باشد، به هر قسمت بدن که باشد ،حرام است .اگر از روي لذت و.... نباشد، نگاه به صورت و دست ها تا مچ اشکال ندارد . (1 )
حرف زدن با نامحرم اگر موجب مفسده و تحريک جنسي وبه قصدلذت نباشد، اشکال ندارد . (2)
پي نوشت ها:
1 . تحرير الوسيله ،ج 2 ، ص 231 ،م 19 و 26.
2 . همان ، ص233 ،م29.

پرسش: 2.حرف زدن با نا محرم چطور؟ حرف زدن اگر غيرمستقيم نباشه..مثل چت چي؟ همچنين کامنت گذاشتن در وبلاگ ها؟ شوخي کردن تو محيط هاي مجازي؟
حالا فرضا من آلوده به اين ها شدم...راهکار رهايي چيه؟

پاسخ: 1. حرف زدن با نامحرم به مقداري که ضرورت باشد و مفسده نداشته باشد و با قصد لذت هم نباشد، اشکال ندارد ،ولي با قصد لذت حرام است.(1)
2- چت کردن با نامحرم نيز اگر به مقدار ضرورت باشد و تحريک کننده نباشد، اشکال ندارد.
چت کردن با جنس مخالف اشکال دارد، و غالبا پيامدهاي منفي به همراه دارد، مگر اينکه مقدمه ازدواج باشد يا ضرورت ديگري در بين باشد که د راين صورت به مقداري که جهت ازدواج لازم است، و به مقداري که ضرورت باشد و مفسده نداشته باشد ،اشکالي ندارد.(2)
3- شوخي کردن با نامحرم و هرکاري که سبب تحريک باشد و مفسده داشته باشد ،هر چند در محيط هاي مجازي باشد ،جايز نيست.
اگر قصد شهواني و مفسده دار نباشد و در شوخي سخنان تحريک کننده و شهواني هم نباشد، در حين ارتباطاتي که ضرورت دارد، اشکال ندارد.(3)
قرآن کريم محدوده روابط با نامحرم را به صورت کلي در امور زير بيان مي کند.
1- زن ها در برابر نامحرم بايد حجاب کامل را رعايت کنند و از بدحجابي هم خودداري نمايند:
وَ لْيَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلى‏ جُيُوبِهِنَّ و(يا أَيُّهَا النَّبِيُّ قُلْ لِأَزْواجِكَ وَ بَناتِكَ وَ نِساءِ الْمُؤْمِنِينَ يُدْنِينَ عَلَيْهِنَّ مِنْ جَلَابِيبِهِنَّ ذلِكَ أَدْنى‏ أَنْ يُعْرَفْنَ فَلا يُؤْذَيْنَ...؛
بگو: جلباب ها [روسرى‏هاى بلند] خود را بر خويش فرو افكنند. اين كار براى اين كه شناخته شوند و مورد آزار قرار نگيرند ،بهتر است».
هدف اين است كه زنان مسلمان هم کاملا بدن خود را بپوشانند و هم در پوشيدن حجاب سهل‏انگار و بى‏اعتنا نباشند ،مثل بعضى از زنان بى‏بند و بار كه در عين داشتن حجاب ، چنان بى‏پروا و لاابالى هستند كه غالبا قسمت هايى از بدن هاى آنان نمايان است . همين وضع توجه افراد هرزه را به آن ها جلب مى‏كند.
2- از نگاه به نامحرم خانم ها نيز خودداري کنند ،يعني همان طوري که براي مردها نگاه به زنان نامحرم حرام است، براي خانم ها نيز حرام است:
وَ قُلْ لِلْمُؤْمِناتِ يَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصارِهِنَّ.
3- عفت و حيا را حفظ کنند: وَ يَحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ.
4- زينت ها را از نامحرم بپوشانند: وَ لا يُبْدِينَ زِينَتَهُنَّ إِلَّا لِبُعُولَتِهِنَّ . (وَ قَرْنَ فِي بُيُوتِكُنَّ وَ لا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجاهِلِيَّةِ الْأُولى‏). اندام و وسائل زينت خود را در معرض تماشاى ديگران قرار ندهيد.
5 - در هنگام صحبت کردن با نامحرم بايد به گونه تحريک کننده و مفسده دار صحبت نکند :فَلا تَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ فَيَطْمَعَ الَّذِي فِي قَلْبِهِ مَرَضٌ؛پس به گونه‏اى هوس‏انگيز سخن نگوييد كه بيماردلان در شما طمع كنند».
6 - هنگام راه رفتن آرام و با وقار و متنانت راه بروند. از راه رفتن تحريک کننده خود داري کنند:
وَ لا يَضْرِبْنَ بِأَرْجُلِهِنَّ لِيُعْلَمَ ما يُخْفِينَ مِنْ زِينَتِهِنَّ وَ تُوبُوا إِلَى اللَّهِ جَمِيعاً أَيُّهَا الْمُؤْمِنُونَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ‏؛
هنگام راه رفتن پا‏هاى خود را به زمين نزنند تا زينت پنهاني شان دانسته شود ( صداى خلخال كه بر پا دارند به گوش رسد). يعني از هر نوع راه رفتن تحريک کننده که سبب جلب توجه نامحرم شود خود داري کنند.(4)
روايات در تفسير اين آيات و در بيان جزئيات ارتباط زياد است . روايات نيز آيات قرآن کريم ، جزئيات ارتباطات را بيان نموده ، مراجع با استفاده از آيات و روايات فتوي داده اند. نتيجه آن است که ارتباطات غير ضروري و تحريک کننده و مفسده دار با نامحرم حرام مي شود.
5- اگر کسي آلوده به گناه ارتباط با نامحرم شده باشد ،بايد توبه کند . شرط توبه آن است که اول از ارتباط خود پشيمان باشد . بعد ارتباط خود را با نامحرم قطع کند. بعد از آن در برابر خداوند هم توبه و استغفار کند. از خداوند بخواهد او را ببخشد .سعي کند با حفظ حجاب و انجام کارهاي خير و انجام واجبات و ترک گناهان ، گذشته خود را جبران کند.
پي نوشت ها:
1.آيت الله مکارم، استفتائات جديد، ج2،سؤال 1387.
2. آيت الله مکارم شيرازي، بخشي از مسائل کثير الابتلاء، مسئله 89.
3.سؤال از دفتر رهبري.
4. نور(24) آيات 32 و 33 و احزاب(33) آيه 23.