پرسش وپاسخ

1- شنيدم سني ها نماز ظهر و عصر و همچنين مغرب و عشا را نيز جدا از هم مي خوانند. آيا درست است؟ چرا سني ها و شيعه ها اين تفاوت را دارند و دليل هر کدام چيست؟

 

امام علي عليه السلام: پيوند با خويشاوندان ، دارايى ها را به بار مى نشاند و مرگ را به تأخير مى اندازد . غرر الحكم و درر الكلم 5847

 

پرسش 1: سوال شرح 1- شنيدم سني ها نماز ظهر و عصر و همچنين مغرب و عشا را نيز جدا از هم مي خوانند. آيا درست است؟ چرا سني ها و شيعه ها اين تفاوت را دارند و دليل هر کدام چيست؟ پاسخ: با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما ؛ و تشكر به خاطر ارتباطتان با اين مركز؛ اهل سنت خواندن نماز را در پنچ وقت (غير از حالت اضطرار) واجب مي دانند ، اما شيعه آن را مستحب و داراي ثواب دانسته و خواندن در سه وقت را نيز در حالت عادي جايز مي داند. دليل هر كدام آيات و روايتي است كه در اين زمينه وارد شده و تفسيرهاي متفاوتي ارائه مي دهند . شيعه به پيروي از اهل بيت خواندن در پنج وقت را مستحب ، نه اينكه واجب باشد ؛ بنابراين اگر كسي نماز را در پنج وقت فضليت بخواند ،‌ ثواب بسيار دارد كه در توضيح المسايل مراجع نيز تحت عنوان وقت هاي فضليت هر يك از نمازها بيان شده است. به عقيده شيعه ، اجازه جمع نمازها در سه وقت فقط براي موارد اضطرار نبوده بلکه موارد غير اضطراري را هم شامل است. اقامة نماز در پنج وقت و اداي هر نماز در وقت فضيلت خود، شيوة پيامبر و پيشوايان ديگر و عموم مسلمانان صدر اسلام بوده و آنان غالباً پنج نماز را در پنج وقت مي‌خواندند. اما آيا «تفريق» و فاصله افکندن ميان نمازها ـ چنان که بسياري از فقهاي اهل تسنّن قائل هستند ـ واجب است يا اين که امري است مستحب و بسان ساير مستحبّات که انسان در فعل و ترک آن مختار است، اجباري بر يک طرف در کار نيست ـ اگر چه انجام آنها به طور جداگانه بهتر مي‌باشد؟ دانشمندان شيعه به پيروي از احاديثي که از عمل پيامبر حکايت مي‌کند و از رواياتي که از پيشوايان بزرگ اسلام رسيده و به پيروي از ظواهر آيات قرآن، در تمام اعصار اسلام، ‌تفريق ميان نمازها را مستحب دانسته و به مردم مي‌گفتند که فاصله انداختن ميان نمازها و اقامه هر نمازي در وقت فضيلت خود مستحب و افضل است. در عين حال مي‌توان اين مستحب را ترک نمود و معني مستحب همين است. البته جمع ميان دو نماز، نه به اين معنى است که يکي را در وقت ديگري مي‌خوانيم، مثلاً ‌اگر نماز مغرب و عشا را در سر شب خوانديم، چنين نيست که عشا را در غير وقت خود به جا آورده باشيم، بلکه هر دو نماز را در وقت مشترک خود گزارده‌ايم؛ زيرا از آغاز مغرب تا نيمه شب، وقت هر دو نماز است (جز اين که از اوّل مغرب به اندازه سه رکعت، به نماز مغرب اختصاص دارد، و از آخر به اندازه چهار رکعت به نماز عشا؛ و باقيمانده وقت ميان هر دو نماز مشترک است).هر موقع عشا را در کنار مغرب ـ‌يعني اوّل شب ـ‌و يا مغرب را در آخر وقت کنار نماز عشا بخوانيم، ‌هر دو را در وقت به جا آورده‌ايم، ولي مستحب است که نمازگزار، نماز مغرب را سر شب و نماز عشا را پس از زوال شفق به جا آورده و اگر کسي اين شرط را رعايت نکند، ‌فقط يک مستحب را ترک کرده است. چرا جمع ميان دو نماز جايز است؟ دليل و گواه ما بر جواز جمع ميان دو نماز احاديثي است که از پيشواي ششم حضرت صادق(ع) نقل شده و مرحوم شيخ حرّ عاملي اين احاديث را در کتاب خود گرد آورده است. تنها محدّثان شيعه نيستند که احاديث را نقل نموده‌اند، بلکه محدّثان اهل تسنن نيز روايات مربوط به جواز جمع ميان نمازها را ـ حتى در مواقعي که عذري در پيش نيست ـ از پيغمبر نقل کرده‌اند. در حدود ده روايت در کتاب‌هاي معتبر خود از ابن عبّاس و معاذ بن جبل و عبدالله بن مسعود و عبدالله بن عمر ذکر نموده‌اند: 1ـ محدّث معروف جهان تسنن، ‌احمد بن حنبل، در کتاب معروف خود از ابن عباس نقل مي‌کند: «صلّى رسول الله(ص) الظهر و العصر جميعاً، والمغرب والعشاء جميعاً من غير خوف ولا سفر؛(2) رسول خدا نمازهاي ظهر و عصر، و مغرب و عشا را با هم در يک جا، بدون داشتن عذري مانند ترس از دشمن و مسافرت به جا آورد».(2) 2ـ باز همان محدّث از طريق جابر بن زيد از ابن عبّاس نقل مي‌کند: « با پيامبر هشت رکعت نماز ظهر و عصر و هفت رکعت نماز مغرب و عشا را يک جا به جا آورده‌ام». اين حديث از ابن عباس به عبارت‌هاي گوناگوني نقل شده است. 3ـ نيز در کتاب خود از عبدالله شقيق نقل مي‌کند: «روزي ابن عباس براي مردم خطابه‌اي ايراد مي‌کرد و سخنراني او به اندازه‌اي طول کشيد که ستارگان در آسمان پيدا شدند، مردي از «بني‌تميم» برخاست و به عنوان اعتراض گفت:اکنون وقت نماز مغرب است و ادامه سخن سبب مي‌شود که وقت آن سپري گردد. ابن عبّاس به وي گفت: من به سنّت و روش پيامبر از شما آشناترم، مي‌ديدم که پيامبر خدا نماز ظهر و عصر و نيز مغرب و عشا را با هم مي‌خواند. راوي مي‌گويد : در اين مطلب به شک و ترديد افتادم، جريان را به ابوهريره گفتم. او گفتار ابن عبّاس را تصديق کرد».(3) 4ـ محدّث معروف مسلم بن الحجاج القشيري متوفّاي سال 261 هجري قمري، يک باب در صحيح خود به عنوان «جمع نماز در حضر» منعقد نموده و چهار روايت در اين زمينه نقل نموده است که سه روايت از آن به «ابن عباس» و يکي به «معاذ بن جبل» منتهي مي‌گردد ؛(4) مضمون اين چهار حديث با آنچه نقل کرديم ،يکي است. در اين روايات به نکته تازه‌اي اشاره شده است : وقتي راوي از علّت جمع مي‌پرسد، وي در پاسخ مي‌گويد:‌« خواست امّت خود را به زحمت و مشقّت نيفکند». اين تعليل در روايات شيعه نيز وارد شده و در رواياتي که از امام صادق(ع) در اين باب نقل شده، اين نکته نيز موجود است.(5) 5ـ راويان اين مسأله (جمع ميان دو نماز) منحصر به ابن عبّاس و «معاذ» نيستند، «طبراني» از «عبدالله بن مسعود» نقل مي‌کند که پيامبر خدا ميان نمازهاي ظهر و عصر و مغرب و عشا را براي اين که امّت وي به زحمت نيفتند جمع نمود.(6) عين اين مطلب از عبدالله بن عمر نيز نقل شده است: «پيامبر در حالي که مسافر نبود، ميان دو نماز جمع نمود تا امّت وي در مشقّت نباشند».(7) اينها قسمتي از احاديثي است که محدّثان اهل تسنن در کتاب‌هاي حديث و تفسير خود نقل کرده‌اند . همگي حاکي از اين است که جدا خواندن نمازها امري مستحبي است . اگر مراعات اين مستحب به اصل اداي فريضه لطمه مي‌زند، به دستور پيامبر مي‌توانيم ترک کنيم ـ يعني هر دو را با هم به جا آوريم. امروز در بسياري از مناطق، وضع زندگي طوري تنظيم شده که مراعات اين استحباب، موجب مشقّت شده است . چه بسا سبب مي‌شود که گروهي از انجام اصل نماز سرباز زنند. در اين موقع با الهام گرفتن از راهنمايي پيامبر، مي‌توان براي مراعات «اهم» مسألة تفريق را ترک نمود. اکنون بسياري از فقهاي اهل تسنن همين نظر را دارند، ‌ولي به ملاحظاتي از اظهار نظر خودداري مي‌کنند.(8) پي‌نوشت‌ها: 1. وسائل الشيعه، کتاب الصلوة، ‌باب‌هاي مربوط به وقت نماز (باب 32 و 33). 2. مسند احمد بن حنبل، ج 1، ص 221. 3. همان، ص 251 و قريب به اين مضمون را زرقاني شارح کتاب «موطأ مالک» در شرح خود، ج 1، ص 263، آورده است. 4. صحيح مسلم، ج 2، ص 151. 5. وسائل الشيعه، کتاب صلوة، ابواب وقت، باب 32، حديث‌هاي 2، 3، 4 و 7. 6. شرح موطأ زرقاني، صفحه 263. 7. کنز العمّال، ج ، ص 242. 8. رساله الاسلام، سال هفتم، شمارة 20، ص 156. پرسش 2: آيا در هنگام رکوع مي توان به جاي ذکرش سه مرتبه (سبحان الله) را گفت؟ 3- براي نماز خواندن استفاده از مُهر واجب است؟ پاسخ: مي توان به جاي ذكر خاص ركوع ، سه بار سبحان الله گفت. در نماز بايد سجده بر چيزي باشد كه صحيح است و اين چيز لازم نيست كه حتماً‌ مهر باشد. شيعه معتقد است سجده بر خاک و سنگ و آنچه از زمين مي رويد (غير از خوردني ها و پوشيدني ها و معدني جات) صحيح است . برغيراين موارد صحيح نيست. در بين آنها سجده بر خاك ، بهتر است. پيامبر(ص) فرمود: "جعلت لي الارض مسجداً و طهوراً؛ خداوند زمين را براي من محل سجده و باعث طهارت دانست". از اصحاب ديده شده است كه آنان نيز بر خاك سجده مي‏كردند. "ابن سعد... مي‏نگارد: "مسروق بن اجدع، به هنگام مسافرت، خشتي را با خود برمي‏داشت تا در كشتي بر آن سجده نمايد". مسروق بن اجدع، يكي از تابعين است. اين سخن روشن، بي‏پايگي گفتار كساني را كه همراه داشتن قطعه‏اي از خاك و تربت را شرك و بدعت مي‏پندارند، اثبات مي‏كند . معلوم مي‏گردد كه پيشتازان تاريخ اسلام بدين كار مبادرت مي‏ورزيدند.(1) در كتاب "الفقه علي المذاهب الاربعه" آمده: "سجده بر هر چيز جايز است حتي دستار دور سر، به شرطي كه پاك باشد، اما پيروان ابوحنيفه سجده بر دستار را در صورت ناچاري مكروه دانسته‏اند، ولي اماميه(شيعه) مي‏گويد سجده جايز نيست مگر روي زمين يا آن چه زمين روياينده و از آن چه خوردني و پوشيدني و معدني است نباشد".(2) اين فتواي شيعه بر اساس فرمايش پيامبر و سيره ائمه اهل بيت مي باشد. برخي از فرقه‏هاي اهل سنت (مانند وهابيت) چون ديده‏اند شيعيان به خاطر ثواب بيشتر به خاک (مهر) سجده مي‏كنند (خصوصاً كه مهر تربت كربلا باشد) از آن جا كه اين عمل برخلاف فقه آنان است، موجب حساسيت آنان شده و يا از روي ناداني و تعصب و دشمني با شيعه اين تهمت را بر شيعه وارد کرده اند كه سجده بر مهر، پرستيدن آن است، با اين كه آن‏ها مي‏دانند سجده بر تربت، پرستش آن نيست ؛ زيرا سجده روي خاک است ،نه براي خاک. ضمناً شيعه اصرار ندارد حتماً سجده بر خاك باشد، بلكه اگر سنگ و چوب و گياه باشد، سجده بر آن را جايز مي‏داند.(3) پي‏نوشت‏ها: 1 . سيد رضا حسيني‏نسب، شيعه پاسخ مي‏دهد، ص 108. 2 . قه تطبيقي، ص 94. 3 . محمد حسين ابراهيمي با كاروان حج، ص 57.

 

امام علي عليه السلام: راز تو در بند توست . اگر آن را فاش كنى ، تو در بندِ آنى . غرر الحكم و درر الكلم 5630

 

پرسش 1:
مرجع تقليد شرح
قبلا از أيت اله بهجت تقليد مي كردم . ايشون که فوت کردن ، بايد از کس ديگه اي تقليد کنم ؟ 2ـ آيا مي توان مرجع تقليد را به دلخواه ودر هرزماني تغيير داد ؟
پاسخ:
با سلام و تشکر به خاطر ارتباطتان با اين مرکز
1- بايد به مجتهد اعلم زنده رجوع کنيد و طبق فتواي مجتهد اعلم زنده عمل کنيد. مي توانيد در تمام مسائل به مجتهد اعلم زنده رجوع کنيد و به فتواي مجتهد اعلم زنده عمل کنيد . مي توانيد با اجازه مجتهد اعلم زنده بر تقليد خود از حضرت آيت الله بهجت(ره) باقي بمانيد. يعني اگر بخواهيد بر تقليد خود باقي بمانيد، اول بايد در مسئله بقا بر تقليد از يك مجتهد زنده اعلم تقليد كنيد تا اگر مرجع اعلم زنده بقا بر تقليد را در تمام مسائل اجازه بدهد، مي توانيد در تمام مسائل بر تقليد خود باقي بمانيد . اگر مجتهد زنده اعلم، بقا بر تقليد را درخصوص مسائلي که عمل کرده ايد ،اجازه بدهد ،فقط در همان مسائل بر تقليد خود بمانيد . در بقيه مسائل به مرجع اعلم زنده رجوع نماييد. هم چنين مي توانيد در تمام مسائل از مرجع اعلم زنده، تقليد نمائيد(1).
البته طبق گفته دفتر حضرت آيت الله بهجت(ره) نظر آيت الله بهجت آن بوده است که حضرت آيت الله شيخ علي صافي اعلم مي باشد. آيت الله شيخ علي صافي نيز بقا بر تقليد از آيت الله بهجت را در تمام مسائل جايز دانسته است. درصورتي که با اين اعلاميه دفتر آيت الله بهجت اطمينان به اعلميت آيت الله علي صافي پيدا مي کنيد، مي توانيد دراين مسئله به آيت الله علي صافي مراجعه کنيد و طبق فتواي ايشان برتقليد خود باقي بمانيد.
2-به نظر مرحوم آيت الله بهجت، تغيير دادن مرجع تقليد در صورتي که هردو مجتهد با هم مساوي در اعلميت باشند و مجتهد دوم هم زنده باشد ،جايز است، هرچند احتياط مستحب آن است که مقلد، بدون اعلميت مجتهد دوم، مرجع تقليد خود را تغيير ندهد.(2)
پي نوشت ها:
1. آيت الله بهجت، توضيح المسائل، مسئله:11
2- همان، مسئله 6.

 

امام علي عليه السلام: شنيدن گوش با غفلت دل ، سودى نمى بخشد . غرر الحكم و درر الكلم 5618

 

پرسش 1:
اخلاقي شرح چه کنم که زود عصباني نشوم و چگونه عصبانيت خود را کنترل کنم؟

پاسخ:
با سلام خدمت شما پرسشگر گرامي

فنون مديريت خشم
فنون مديريت خشم در سطوح گوناگون رفتاري، شناختي و روابط بين فردي مطرحند. اين فنون با توجه به شرايط و مقتضاي حال به كار برده مي‌شوند.نيز با هم ارتباط و تعامل دارند و براي حفظ بهداشت رواني و جسماني به كار مي‌روند.
برخي از اين فنون جهت پيش‌گيري و برخي جهت درمان و تعدادي از آن‌ها نيز براي بازتواني (توان‌بخشي) فرد مبتلا به اختلال خشم به كار مي‌روند.
الف. فنون شناختي
1.زير سؤال بردن باوري غلط:
با زير سؤال بردن اعتقاد و اطمينان راسخ خود براي ابراز خشم، موجب تضعيف آن مي‌شويم. هر قدر بيشتر راجع به چيزي كه ما را خشمگين ساخته است ،فكر كنيم، دلايل قانع‌كننده‌تري براي خشمگين بودن به دست مي‌آوريم. هر قدر سريع‌تر وارد چرخه خشم شويم و آن را زير سؤال بريم، تأثير آن بيشتر خواهد بود. آگاهي از خطاهاي شناختي نيز به ما كمك مي‌كند تا با دقت، باورها و عقايدمان را درباره خود، ديگران و جهان تحليل و بررسي كنيم و خشم غير عقلاني خود را مهار نماييم. برخي از خطاهاي شناختي به قرار ذيل مي باشند:
الف) انديشه‌هاي بايددار:
اين باورها با كلماتي همچون «بايد» و «نمي‌توانم» به كار مي‌روند؛ مانند: «بايد همه به من احترام بگذارند.» به جاي آن، بهتر است از كلمات «دوست دارم» و «مي‌خواهم» استفاده كنيم.
ب) تفكر همه يا هيچ:
اغلب با قواعد پايدار همراه است؛ مانند «مردم بايد به من احترام بگذارند، در غير اين صورت، هيچ محبوبيت و مقبوليتي ندارم.» باور كنيم كه مردم نيز مثل ما ممكن است خطا كنند.
ج) نتيجه‌گيري شتاب‌زده:
اين عمل بر اساس «ذهن‌خواني» و «پيش‌بيني منفي» انجام مي‌شود . به همين دليل، از واقع‌بيني به دور است.
د) برچسب زدن:
صورت حاد تفكر «همه يا هيچ» است: مانند: « نبايد در كارهاي مهم شكست بخورم و حالا كه چنين شده، ناتوان هستم» يا « نبايد به من چنين مي‌گفت؛ حالاكه چنين گفته ،پس بدبختم.»
ه) شخصي‌سازي:
شخص خود را مسئول حادثه‌اي مي‌داند كه به هيچ وجه در كنترل او نبوده است.
و) درشت‌نمايي؛
ز) بي‌توجهي به موارد مثبت؛
ح) تمركز بر موارد منفي؛
ط)كمال ‌نگري:
مانند اينك شخصي مي‌گويد «بايد در هر كاري كاملاً موفق باشم.»
2. توجه به تظاهرات فيزيولوژي خشم:
آگاهي از تظاهرات فيزيولوژي خشم به ما كمك مي‌كند كه هيجان خشم خود را بهتر بشناسيم و منكر آن نشويم . علاوه بر آن، در صدد برآييم با پرس‌ و جو از اطرافيان، در باره خشم خود و زمان بروز آن اطلاعاتي كسب كنيم تا با خودآگاهي، راحت‌تر خشم خود را اداره كنيم، (يادمان نرود كه شناخت به ما قدرت كنترل مي‌دهد.)
3. اسناد مجدد:
به جاي تمركز بر مسئله، كه در آن احساس خشم ايجاد مي‌كند، بايد بر راه حل آن تمركز كنيم تا از بن‌بست مسئله‌مداري خارج شويم.
4. تحليل هزينه و منفعت:
نفع دنيوي و اخروي مهار خشم و ضررهاي دنيوي و اخروي ابراز انفجاري خشم و يا سركوب خشم را فهرست كنيم. توجه به پيامدهاي آن مي‌تواند كمك خوبي براي مهار آن باشد. فوايد آن مثل حفظ بهداشت رواني، مقبوليت اجتماعي، عدم ندامت، و آسيب جسماني و ضررهاي آن مثل طرد شدن، آسيب‌زدن به خود و ديگران است. علماي اخلاق نيز در شيوه درمان علمي اين صفت گفته‌اند: بهتر است با آفات و شرور اين صفت آشنا شويم و در احاديث مربوط به خشم و كظم غيظ(فرو بردن خشم) تأمل كنيم. براي نمونه به موارد ذيل توجه كنيم:
الف) مضرّات؛
مانند: غضب كليد فتنه‌هاست . باعث ظاهر شدن عيوب صاحبش مي‌گردد؛ انسان را به شر نزديك و از خير و نيكي دور مي‌كند. اول غضب جنون، و آخر آن پشيماني است. غضب خِرَد را فاسد مي‌كند.
ب) منافع؛
مانند: هر كس كظم غيظ كند، در حالي كه مي‌توانست آن را ابراز كند، خداوند قلب او را در دنيا و آخرت از امن و ايمان پر مي‌كند. كسي كه خشم خود را فرو برد ،خداوند عيب‌هايش را مي‌پوشاند. قوي‌ترين مردم كسي است كه به واسطه حلم و صبر، غضبش را مهار كند. انسان چون فطرتاً دنبال جلب منفعت و دفع ضرر است، انگيزه بهتري با اين روش براي مهار خشم پيدا مي‌كند.
5. ريزش فكر:
در مشكلات و اختلافات اجتماعي، بايد متوجه باشيم كه با روش‌هاي گوناگون مي‌توانيم از پس مشكل برآييم. بايد با تحريف‌هاي شناختي پنجه درافكنيم و سالم‌ترين، سازنده‌ترين و پرمنفعت‌ترين راه را انتخاب كنيم . توجه داشته باشيم پاسخ‌هاي جنگ و گريز اگر چه فطري‌اند، اما چون مقطعي مسئله را حل مي‌كند، مشكلات ارتباطي ديگري به وجود مي‌آورند.
6 التزام به صفات اضداد:
براي اين كه بتوانيم يك صفت رفتار را خاموش كنيم و يا از بروز آن جلوگيري كنيم، مي‌توانيم نقطه مقابل آن را تقويت كنيم. در علم اخلاق، توصيه شده است با التزام مستمر به انجام اضداد اين صفت (كظم غيظ، صبر، حلم و عدم شتاب) و درمان خودخواهي، ريشه همه صفات بد، از بروز اين صفت پيش‌گيري كنيم. نيز بيان شده است كه برخي از صفات همچون تكبر، شوخي زياد، استهزا، خواري، عيب‌جويي، لجاجت، مجادله، مخالف، مكر و حيله، حرص به مال و جاه مي‌توانند خشم را برانگيزانند؛ كه در اين موارد نيز با عمل به اضداد اين صفات و ريشه‌كن كردن ،در همه رذايل (خودخواهي منفي) آن را محو كنيم.
ب. فنون رفتاري
فنون رفتاري بر اين فرض بنيادي بنا شده‌اند كه رفتارها عمدتاً حاصل يادگيري‌اند. بنابراين، مي‌توان آن‌ها را از ياد برد و يا رفتار مطلوب جايگزين آن‌ها كرد:
1-پاداش يا جريمه پاسخ:
در اين فن، به رفتارهاي مطلوب خود پاداش مي‌دهيم و رفتاراي نامطلوب و خشمگين خود را جريمه مي‌كنيم.در زندگي برخي از علما آمده است كه براي حذف يك صفت بد، گاهي به جريمه خود مي‌پرداختند؛ مثلاً، هر گاه مرتكب خشم نامعقول مي‌شدند ،روزه مي‌گرفتند.
از فن «قرارداد مشروط» نيز مي‌توان كمك گرفت؛ مثلاً مبلغي به كسي بدهيم و به او بگوييم: در صورت بروز اين صفت از من، فلان مبلغ را انفاق كن.
2. مهار محرك‌ها:
خشم ممكن است به خاطر محرك‌هاي فعلي مثل گرسنگي و خستگي ايجاد شود. براي درمان آن بايد بين محرك‌هاي مزاحم را برطرف ساخت. البته گاهي محرك‌ها وسوسه نفس، شيطان و دوستان شيطان‌صفت هستند كه بايد با غفلت‌زايي و مراقبت و گفتن اذكاري مثل «اعوذ بالله من الشيطان الرجيم»، «لا اله الا الله»، خواندن سوره‌هاي ناس و فلق و گفتن «اعوذ بك من وسوسه النفس» و خواندن دو ركعت نماز و پناه بردن به خدا از آن‌ها خلاصي پيدا كرد.
مي‌توانيم از محرك‌ها و مشوق‌هاي مفيد مثل همنشيني با افراد صبور و حليم اين صفت را در خود ايجاد كنيم.
3. تغيير محيطي و وضع:
گاه محيط و محل توقف ما منبع استرس و محرك خشم است كه بايد از آن جا دور شويم تا از خشم نجات يابيم. در كتب اخلاق، از ائمه اطهار عليهم السلام احاديثي نقل شده‌اند كه اشاره دارند به اينكه هنگام غضب، بايد از محل غضب خارج شد و تغيير حال داد؛ اگر شخصي ايستاده است بنشيند، اگر نشسته است ،به پهلو روي زمين دراز بكشد . اگر باز آرامش نيافت ،آب سرد به صورت خود بزند و يا وضو بگيرد.
4-مطالعه زندگي افراد صبور و شيوه رفتار آن‌ها:
ً جهان‌بيني الهي قوي انسان را در برابر سختي‌ها مقاوم مي‌كند و اين همان چيزي است كه افراد صبور و حليم به آن مجهزند. مطالعه زندگي بزرگان به تدريج به باورها، گفتار، رفتار و هيجان‌ها ما جهت مثبت مي‌دهد.
ج )فنون بين‌فردي
بهترين الگوي ارتباطي مؤثر و سازنده «قاطعيت» است. در قاطعيت چون زيربناي آن برقراري روابط صادقانه و صراحت همراه با احترام متقابل است،طرفين بحث راضي مي‌شوند و قضيه به حالت بُرد - بُرد تمام مي‌شود.
1. ايفاي نقش:
پيش از اينكه در موضع خشم قرار بگيريم، صحنه را تجسم ذهني كنيم و رفتارها و بحث‌هاي احتمالي را به طور زنده اجرا كنيم تا آمادگي رو به‌رو شدن با شرايط را داشته باشيم . بهترين شيوه برخورد را از بين شيوه‌هاي ممكن انتخاب كنيم.در اين زمينه، مي‌توانيم از فن «صندلي خالي» كمك بگيريم.
2.همانند سازي:
در روابط بين فردي افراد قاطع دقت كنيم و نكات مثبت رفتاري و عاطفي آن‌ها را بياموزيم و همانندسازي كنيم. از جمله اصولي كه مي‌توانيم از آن‌ها استفاده كنيم، «تظاهر مثبت، نه ريايي، و شبيه‌سازي» است. در روايات آمده است: اگر مي‌خواهيد راضي، صبور و يا حليم و بردبار باشيد، خودتان را به اين حالات درآوريد؛ چون فردي كه به قومي تشبه پيدا مي‌کند، احتمال زياد دارد كه يكي از همان افراد گردد.
امام علي عليه السلام مي‌فرمايند: «ان لم تكن حليما فتحلم فانه قل من بشبه بقوم الا او شك ان يكون منهم. » ويليام جيمز نيز در اين باره مي‌گويد: هر گاه خواستيد احساس خاصي را در خودتان پديدار سازيد ،كاري كنيد كه اگر آن احساس به شما دست مي‌داد ،خود به خود آن كار را مي‌كرديد.
3. نقد پذيري:
به خود بقبولانيم كه اشتباه كردن ،مساوي با آدم بد بودن نيست. اغلب ما انسان‌ها عموماً يك معادله غلط در ذهنمان حك شده و آن اينكه اشتباه كردن مساوي است با آدم بد بودن، و آدم بد نيز مطرود است.
بايد اين معادله را به نامعادله تبديل كنيم. ما نيز مثل بقيه انسان‌ها ممكن است خطايي داشته باشيم، ولي عيب داشتن ما مساوي با معيوب بودن كل شخصيتمان نيست. پس به استقبال نقد برويم و با پرسيدن از طرف مقابل، سعي كنيم با صفات منفي خود بيشتر آشنا شويم و پس از خودشناسي، از صفات مثبتمان براي برطرف كردن آن عيب كمك بگيريم.
به ياد داشته باشيم كه از نقد و انتقاد نرنجيم. چون اغلب انسان‌ها عادت كرده‌اند خواسته خود را با درست يا نادرست‌هاي اخلاقي، جملات آمرانه و يا انتقاد بيان كنند. البته اگر كسي قصد سلطه‌گري و آزار ما را دارد ،مي‌توانيم انتقاد او را با «پاسخ مه‌آلودن» و فنون مشابه آن پاسخ دهيم؛ يعني به مه تبديل شويد و انتقاد را از خود عبور دهيد ( حالت تدافعي نگيريد) .
وانمود كنيد مسئله را نفهميده‌ايد . براي عدم جدال، به صورت كلي و مبهم با اصول انتقاد به صورت اجمالي موافقت كنيد . از جملاتي مثل «شايد اين‌طور باشد، ممكن است به چنين چيزي منجر شود، بي‌ربط هم نمي‌گوييد، شايد حق با شما باشد» استفاده كنيد تا احتمال تكرار انتقاد مغرضانه را در فرد كاهش دهيد.
گاهي لازم است در مقابل انتقاد، «ابراز وجود منفي» كنيم؛ يعني به اشتباه خود اعتراف كنيم. با توجه به اينكه بين اشتباه واحترام و مقبوليت رابطه‌اي وجود ندارد. اشتباه جزو جدانشدني زندگي است. پس اشتباه را به عنوان يك اشتباه بپذيريم و در صدد اصلاح برآييم.
4. قاطعيت:
اين سازنده‌ترين شيوه در رابطه بين فردي است و هسته آن صداقت (هماهنگي بين رفتار آشكار با فكر و احساس دروني) است؛ تنها شيوه‌اي كه در آن دو طرف به رضايت و حالت بُرد- بُرد مي‌رسند و در برخورد با افراد مورد علاقه يا كساني كه نسبت به آن‌ها احساس مثبت داريم ،دچار دوسوگرايي نمي‌گرديم . شايد به همين دليل است كه در حديثي از امام باقر عليه‌السلام آمده:
«انما رجل غضب علي ذي رحم فليدن منه فليمسه فان الرحم اذا مست سكنت؛ هر گاه فردي از دست اقوام و نزديكان خود خشمگين شد، نزد او برود و او را لمس كند تا ارام گردد».
مؤمنان هنگام غضب بر يكي از نزديكان خود، بايد به نيكوترين شيوه برخورد كنند. به او (از نظر عاطفي، كلامي و بدني) نزديك شوند. اين حالت باعث مي‌شود كه فرد احساس امنيت و آرامش كند.
احساس آرامش و محبوبيت موجب مي‌شود كه او حالت تدافعي و تهاجمي نگيرد . قضيه بدون بگو مگو فيصله پيدا كند. بايد به بهترين وجه، مشكل را حل كنيم تا دچار اختلالات هيجاني و رفتاري نشويم.
5. كمك مصلح:
گاهي وجود فرد سوم، كه دلسوز و همدل است، مي‌تواند از شعله‌ور شدن آتش خشم جلوگيري كند. به مثال ذيل توجه كنيد: پرويز بر سر مسئله‌اي با ساسان اختلاف دارد. پرويز كه فرد فحاش است، به او ناسزا مي‌گويد. ساسان نمي‌تواند تحمّل كند و سريع عصباني مي‌شود. بهزاد دست ساسان را مي‌گيرد و به گوشه‌اي مي‌برد و به او مي‌گويد:
«او تحت فشار روحي است، خودش هم از اين برخورد ناراحت است.» اطلاعات تسكين دهنده بهزاد امكان ارزيابي مجدد به ساسان مي‌دهد. اين امر باعث كاهش ترشح غدد فوق كليوي مي‌گردد و به آرامش او كمك مي‌كند. پس اگر مي‌بينيم كه در شرايطي نمي‌توانيم صحيح تصميم بگيريم و عجولانه برخورد مي‌كنيم، از فرد سومي براي كنترل خشم خود كمك بگيريم.
6.مهارت در انتقاد:
گاهي خشم‌هاي ما به خاطر عدم مهارت در انتقاد كردن هستند. با يادگيري اين مهارت‌ها، بايد از بروز آتش جنگ و خشم اجتناب كنيم. (پرهيز از نقد در جمع- توجه به نقاط مثبت در ابتداي نقد و ايجاد روحيه پذيرش در طرف مقابل، بيان غير مسقيم، گراميداشت شخصيت و عدم بيان نقدهاي پي در پي و فرصت دان براي اصلاح)
7.شوخي:
گاهي شوخي روش خوبي براي حفظ از آتش خشم است؛ يعني فرد به جاي اين كه در تنش روابط هميشه جدّي باشد، اين بار به جنبه‌هاي مضحك و خنده‌دار قضيه و رويداد توجه مي‌كند. اين كار باعث مي‌شود كه فرد قدرت بازبيني و تجديد نظر داشته باشد و عجولانه تصميم نگيرد.
8.حفظ جذابيت بين فردي:
يكي از جذابيت‌ها در روابط بين فردي نشاط و گشاده‌رويي است. افرادي كه عبوسند و چهره‌اي در هم دارند ،از محبوبيت كمتري برخوردارند. به همين دليل، علماي اخلاق با توجه به اين امر، يكي از علاج‌هايي را كه براي غضب ذكر كرده‌اند، توجه فرد به حالت چهره فرد غضبناك است. مي‌گويند: در چهره افراد غضبناك بنگريد، ببينيد چگونه حالت او از حالت انساني خارج شده و صفات او به درندگان شبيه شده و منفور مردم، حتي نزديكان خود، گشته است. مسلماً توجه به اين امر كمك خوبي براي ترك اين صفت است؛ چون مردم از معاشرت با افراد گشاده رو، صبور و حليم لذت مي‌برند و آن‌ها نزد مردم عزز و محترمند.
9.خوش‌بيني:
فرد خوش‌بين عميقاً معتقد است كه به رغم مشكلات و سختي‌ها موجود بر سر راه زندگي، اوضاع سر و سامان مي‌گيرد .همه چيز به خوبي و خوشي مي‌انجامند. سليگمن خوش‌بيني را روشي مي‌داند كه مردم بر اساس ان موفقيت‌ها و شكست‌هاي خود را توصيف مي‌كنند. فرد خوش‌بين ( به خود، ديگران و مسائل زندگي) هر شكست را به عنوان پديده‌اي مي‌بيند كه قابل تغيير است و معتقد است: بار ديگر مي‌تواند موفق شود، در حالي كه فرد بدبين به هنگام شكست (در روابط، زندگي و مانند آن) خود را سرزنش مي‌كند و ناكامي خود را ناشي از برخي خصوصيات شخصي مي‌داند كه غير قابل تغييرند.
به نظر وي، خوش‌بيني و اميد را مي‌توان مثل درماندگي و نوميدي آموخت و زيربناي آن «خود اثربخشي» است: يعني فرد بايد باور كند كه بر همه ماجراي زندگي خود مسلط است و مي‌تواند از عهده مشكلاتي كه بر سر راهش قد علم كرده‌اند، برآيد.
10.مردم حق اشتباه دارند:
اين روش در واقع آن روي سكه يكي از تفكرات غلط و خطاهاي شناختي است؛ يعني انسان عاقل در روابط اجتماعي خود واقع‌بين است و حق اشتباه را براي افراد ديگر به رسميت مي‌شناسد . انتظار معصوم بودن از همه مردم را ندارد؛ همان‌گونه كه خود وي چنين است.
چشم پوشي، مدارا، پاك‌سازي افكار غير منطقي، اخلاص، عفو و پناه بردن به خدا از شرّ وسوسه‌ها مي‌توانند روحيه صبر و حلم و كظم غيظ(فرو بردن خشم) را در ما تقويت كنند.
در مجموع، جهان‌بيني الهي به ما كمك مي‌كند در خط اعتدال (شجاعت) سير كنيم؛ نه دچار افراط (سلطه‌گري، ظلم و تكبّر) شويم و نه دچار تفريط (ترس، بي‌عرضگي، احساس خودكم‌بيني). براي مثال، يكي از اعمال ديني كه مي‌تواند كارگشا باشد و از شدت غضب بكاهد، سرگرمي ذهن به ذكر و ياد خداست. اين امر باعث مي‌شود كه حواس انسان از محرك‌هاي غضب منصرف شود و در مقابل، حضور خداوند را حس كند و در مورد عواقب دنيوي و اخروي غضب و مذمت‌ها آن بيشتر انديشه كند. به همين دليل، برخي از علما سرگرمي به ذكر خدا در هنگام غضب را واجب مي‌دانند.
از ديگر علل ديني، گذشت و عفو به خاطر خداست. تحمل بسياري از سختي‌ها و خشم‌ هابه خاطر رسيدن به مقام مادي و معنوي (كه بالاتر از همه چيز است) راحت است (چون عشق حرم باشد ،سهل است بيابان‌ها.)
ننيدگي و خشم
از نشانه‌ها و تظاهرات روان‌شناختي و رفتاري پريشاني مي‌توان به خشم، دشنام دادن، نوسان خلقي، اعمال تكانشي و خصومت اشاره كرد.
تنظيم غذا، ورزش، استراحت و تفريح، مراقبت تنفس عميق، مالش ماهيچه‌اي، مديريت زمان و شيوه‌هاي حمايتي و روابط صميمانه با نزديكان مي‌توانند كمك‌هاي خوبي باشند.
البته در انجام اين اعمال، بايد زنجيره افكار عصباني كننده و باورهاي غير منطقي قطع شوند؛ چون اين انديشه‌هاي ناسالم مثل هيزم براي آتش هستند. رعايت اعمال ياد شده به ما آرامش مي‌دهد و جوشش غدد فوق كليون (آدرنالين) را تسكين مي‌بخشد و خشم و تظاهرات آن برطرف مي‌شود.

پرسش 2:
چگونه با سيل افکار واهي مبارزه کنم؟

پاسخ:
اين افكار تا حدي طبيعي است كه نبايد از بابت آنها نگران باشيد . در برخي از روايات ديني اشاراتي به اين نوع فكرها شده كه حالت وسواس گونه مي يابد. براي رها شدن از آنها ذكر هايي دستور داده شده است ، مثلاً شخصي از امام صادق(ع) در مورد وسواس و شک سؤال کرد، فرمود: «لا شي فيها، تقول لا اله الا الله؛ اين وسواس مشکلي ندارد. هر گاه به وسواس فکري مبتلا شدي، لا اله الا الله بگو».(1)
همين كه انسان خود را در عبادتي برتر ببيند ، نشان نقص است ، چون كامل ترين انسان ها (ائمه معصومين) عبادت خود را بسيار ناچيز مي دانستند. اين نقص با معرفت و آگاهي بيشتر برطرف خواهد شد.
اما چنانچه اين افكار صورت تكرار و وسواس گونه به خود بگيرد و گاه و بيگاه ناخواسته به ذهن وارد شود ، نشان نوعي اختلال است كه بايد درمان شود . در اين مورد توجه شما را به مطالب ذيل جلب مي كنيم:
1ـ افکار مزاحم تکرار شونده که معمولاً داراي محتواي ناخوشايند هستند، وسواس فکري محسوب مي‌شوند. وسواس فکري ريشه در اضطراب بالا دارد . هرچيزي که اضطراب شما را پايين بيا‌ورد ،در کاهش اين افکار مؤثر است.
2ـ ورزش منظم و روزانه، تفريحات سالم و اشتغال شبانه روزي به امور مثبت سهم بسزايي در بهبود اين افکار دارد.
3ـ افكارسكسي گذشته چون به ذهن ايد ، بايد شما را نگران كند . نگراني به گونه اي باشد كه بايد بر خود بترسيد كه دوباره دچار شويد كه مطمئناً بيرون آمدن از آن ديگر به راحتي گذشته نخواهد بود يا براي هميشه از رحمت خدا دور شويد.
4ـ از نزاع بي‌ثمر و جنگ فرسايشي با افکارتان برحذر باشيد . بر خلاف تصور اوليه، نزاع بيشتر با اين افکار مزاحم به تشديد آنها در شما مي‌انجامد. مثل همه انسان‌ها از نعمت دروازه‌بان فکري محروميد،‌پس بيهوده به دنبال دروازه‌بان فکري نگرديد. با پذيرفتن اين افکار و به نوعي خود را مالک اين افکار دانستن کم کم مقدمات ساده‌سازي(ونه بغرنج سازي)، خنثى سازي و بي‌اعتنايي به اين افکار را فراهم آوريد. اين گونه افکار بايد مانند نسيمي که از توري مشبک مي‌گذرد، از ذهن شما بگذرد . نبايد مانند ديوار در مقابل اين نسيم فکري ايستاد. ورود و خروج آزادانه اين افکار بدون مقاومت ذهني شما به درگيري کمتر ذهني‌تان و تقليل اين افکار مي‌انجامد. فکر گناه تا به مرحله عمل نيامده ،به هيچ وجه گناه محسوب نمي شود.
5ـ با گذشته خود مثل کلاس درس برخورد نماييد . از لابه‌لاي رفتارهاي مثبت و منفي گذشته خود به استخراج تکنيک‌هاي شناختي- رفتاري براي مقابله با اين افکار و رفتارهاي ناشايست بپردازيد .چه بسا در گذشته براي دفع اين امور به تکنيک‌هاي خود ساخته کارآمدي دست مي‌يازيديد.
6ـ در صورت مشاهده اضطراب بالا و مداوم براي يک دارو درماني سبک به متخصصين روانپزشکي مراجعه نماييد.
7ـ گياهان دارويي ضد اضطراب از مراکز معتبر تهيه و تناول فرماييد.
8ـ به فرائض ديني خود اهميت دهيد . در عين حال كه آنها را در مقابل عظمت الهي بسيار ناچيز مي دانيد.
پي نوشت:
1 . کافي، ج‏2، ص 424.
موفق باشيد.

پرسش 3:
فرق بين شهوت و لذت در چيست؟

پاسخ:
«شهوت» در لغت داراي مفهوم عامي است که به هرگونه خواهش نفس و ميل و رغبت به لذّات مادي اطلاق مي‏شود؛ گاهي علاقه شديد به يک امر مادي را نيز شهوت مي‏گويند.مفهوم شهوت، علاوه بر مفهوم عام، در خصوص «شهوت جنسي» نيز به کار رفته است. آن چه بيش تر از واژه شهوت به ذهن متبادر مي شود ،به معناي خاص يعني شهوت جنسي است. مقصود از شهوت در بسياري از موارد لذت بردن جنسي است.
در بحث‏هاي فلسفي معمولاً لذّت را سه قسم مي‏دانند:
1. لذّت حسي، که عبارتست از لذّتي که نفس انسان از راه ابزارهاي جسمي و جسماني به آن مي‏رسد؛ مثل لذت شيريني از راه حس ذائقه يا لذت بوي خوش از راه حس بويايي.
2. لذّت خيالي، که عبارتست از لذّتي که نفس انسان از راه تصور صورت خيالي بعضي از لذّت‏هاي حسي به آن مي‏رسد.
مستقيما با ابزارهاي حسي کاري ندارد؛ مثل اين که انسان از تصور و خيال فلان صحنه‏ي زيبا لذت مي‏برد.
3. لذت عقلي، که عبارتست از لذّتي که نفس انسان از طريق رسيدن به کمالات عقلي به آن مي‏رسد. (1)
لذت هاي انسان دو گونه اند: 1- لذت هاي مادي 2- لذت هاي روحي و معنوي.
لذت هاي مادي لذت هايي است که از راه ابزارهاي حسي و جسماني و قواي بينايي و شنوايي و چشايي و لامسه و بويايي براي انسان حاصل مي گردد. مثلا لذتي که انسان از خوردن غذايي لذيذ مي برد و يا از استشمام بويي خوش به انسان دست مي دهد. ديدن منظره اي زيبا و شنيدن صدايي خوش و دل انگيز و تماشاي بهار طرب انگيز و شنيدن چهچهه بلبل و قناري و صداي ريزش آبشار و بوي باران و نگريستن به طبيعت زيبا، همگي نمونه اي از لذت هاي مادي و دنيوي مي باشد.
البته لذت هاي مادي گاهي لذت هاي خيالي مي باشند. يعني گاهي انسان با تصور منظره زيبايي که قبلا ديده و يا جنگل سرسبز و خرم و رودخانه و دريايي که در گذشته تماشا کرده، سرزنده و خوشحال مي گردد و لذت مي برد. اين لذت هاي مادي حسي و خيالي، پاسخگوي نيازهاي غريزي انسان مي باشند ،گرچه مي توانند پاره اي از فطريات انسان را شکوفا سازند. مثلا ديدن منظره اي زيبا و دلکش، يکي از لذت هاي حسي انسان است ،ولي اگر همراه با تفکر و انديشه و توجه باشد ،مي تواند انسان را در برابر عظمت و حکمت و علم و قدرت خالق آن به کرنش و تعظيم وادارد . محبت و عشق به خداوند را در درون انسان تقويت نمايد . از اين راه به لذتي معنوي و روحي منجر شود.
هنگام خوردن غذايي لذيذ و گوارا، لذتي که انسان مي برد ، حسي و مادي و دنيوي است. اگر توجه کند که لذت از خود غذا نيست، بلکه از خالق و هستي بخش آن است، لذتي معنوي که از اين راه به انسان دست مي دهد، از لذت مادي آن غذاي لذيذ بيشتر و قوي تر است. در روايت داريم: انسان هاي پست و دون مايه از غذا خوردن لذت مي برند ،ولي انسان هاي والا و کريم و بزرگوار از غذا دادن به ديگران لذت مي برند.
لذت هاي معنوي و روحي، لذت هايي هستند که مربوط به روح و روان و درون انسان مي باشند. باعث بهجت و صفا و خرمي دروني انسان مي گردد. حال خوشي که انسان در حال نماز و دعا و عبادت دارد و يا لذتي که از خدمت و کمک به ديگران و ايثار و فداکاري مي برد و يا لذتي که از دانستن مطلبي و حل مسأله پيچيده و معمايي به او دست مي دهد ، از لذت هاي روحي و معنوي مي باشند .
گاه اين لذت ها در عالم خواب و رؤيا نصيب انسان مي گردد .انسان در عالم خواب غرق سرور و خوشحالي مي گردد.
انسان مي تواند با نيت خالص و ياد خدا و انجام اعمال و کارهايش براي رضاي خداوند و خشنودي او، حتي لذت هاي مادي را نيز با لذت معنوي ياد و رضاي الهي همراه سازد . لذت هاي دنيوي را به اخروي و دنيا را به آخرت و ماده را به معنا تبديل سازد . اين از ويژگي هاي دين مقدس اسلام است که بين دنيايي که با ياد و ذکر و خشنودي خدا همراه است و آخرت تفاوت و فاصله اي قايل نيست، يعني انسان در عين زندگي در دنيا و در عالم ماده مي تواند با انگيزه و نيت خدايي کار آخرتي انجام دهد.
پي نوشت:
1- نهاية‏الحکمه، علامه طباطبايي، ص 124.

پرسش 4:
فرق بين شوخي و خوش رو بودن با خنديدن کاذب چيست؟

پاسخ:
دين اسلام، دين تعقل و متانت و اعتدال است. در اين دين همه نيازهاي فردي و اجتماعي و رواني و عاطفي و دنيايي و آخرتي انسان مورد توجه دقيق قرار گرفته، راه تأمين اين نيازها به طور معقول معرفي گرديده است.
در اين دين مقدس هر دستوري كه داده شده ،همراه با رعايت همه جوانب آن مي باشد .چون اين تعاليم و آموزه ها از طرف خداوندي است كه به همه اشيا و همه امور احاطه دارد و هيچ چيز از ديد او پنهان نمي ماند، همه جوانب و ابعاد هر دستور و تعليمي مورد توجه كامل قرار گرفته است.
در دين اسلام نه تنها از خنده منع نشده، بلكه سيره و سنت و برنامه عملي پيشوايان آن در موارد زيادي بر خوش طبعي و خنداندن و شاد نمودن مؤمنان بوده ، از جمله اشكالاتي كه معاويه بر امير مؤمنان(ع) وارد مي كرد ،خوش طبعي و مزاح بودن ايشان مي باشد.
خنديدن و خنداندن اگر از حد اعتدال بگذرد ،بر قواي عقلاني انسان و اراده او تأثير سوء مي گذارد . جدي بودن و قاطعيت و اعمال نظر و اراده را در مواردي كه مورد نياز و ضرورت مي باشد، از انسان مي گيرد. اسلام، انسان معتدل و ميانه رو در همه ابعاد مي خواهد . عملا ما را به چنين جهتي هدايت نموده ، اعتدال در همه كارها را خط مشي و برنامه كلي خود قرار داده است.

همان گونه كه زياده روي در خنده را كه باعث ضعف قواي عقلاني و نيروي اراده و تصميم گيري انسان مي شود ،منع نموده، از خشك
و عبوس بودن و خوش برخورد نبودن ،منع كرده ، از مؤمنان خواسته كه هنگام رو به رو شدن با يكديگر ،با روي باز و گشاده يكديگر را ملاقات كنند .دستور داده كه اگر غمي درون داريد، آن را هنگام مواجهه با ديگران آشكار نسازيد تا غم شما، ديگران را ملول و افسرده نسازد.
بين آنچه اسلام مي گويد و آنچه روان شناسان مطرح مي كنند ،فرق اساسي وجود دارد ،زيرا مبناي دستور اسلام وحي است، ولي مبناي سخن روان شناسان تجربه است. روان شناسان براي تخليه هيجانات تجربه كرده و به اين نتيجه رسيده اند كه يكي از مكانيزم هاي تخليه هيجاني خنديدن است (البته اينكه با صداي بلند و با قهقهه خنديدن توصيه شده ،شايد موردي بوده است، يعني يك مورد خاصي كه دچار مشكل هيجاني بوده، روانشناس تشخيص داده كه بايد از راه هاي مختلف اين هيجانات تخليه شود . يكي از راه هاي آن نيز با صداي بلند خنديدن است ،پس توصيه كرده) اگر روان شناسان در موارد خاصي چنين توصيه را به برخي از افراد مشكل دار مي نمايند، منافاتي با دستور دين ندارد. اگر اين توصيه را براي همه افراد ارائه مي كنند، قابل قبول نيست، زيرا از نظر شرع خنديدن با صداي بلند و قهقهه، مذموم است . آنچه اسلام توصيه كرده ،خوشروئي، تبسم و گشاده رو و شاد بودن است.
اما مرز بين خوشروئي و بذله گوئي و اخلاق اين است كه خوشرو بودن و بذله گوئي اگر در حد اعتدال باشد ، منافاتي با اخلاق ندارد و موجب سبك شدن انسان نمي شود . مرز بين شوخ طبع بودن و گناه اين است كه در شوخ طبعي اولا نبايد گونه اي عمل كرد كه شخصيت انسان لوث شود . ثانيا به شخصيت ديگران نيز نبايد آسيب رساند. بنابراين از كلمات و رفتارهايي كه از نظر شرعي اشكال دارد ،نبايد استفاده شود، مثل مسخره كردن ديگران يا بيان مطالب دروغ يا ريختن ابروي ديگران ،همچنين شوخ طبع بودن بايد در جاي مناسب باشد ،يعني
وقتي انسان يك مطلب جدي و مهم را براي ديگران بيان مي كند، به خاطر افراط در شوخ طبعي باعث نشود ديگران مطلب را جدي نگيرند و تلقي ديگران از انسان اين باشد كه اين فرد جدي نيست و نمي شود كارهاي مهم را به او سپرد ،زيرا همه چيز را به شوخي مي گيرد. بنابراين هر كجا شوخ طبعي منجر به آسيب زدن به شخصيت خود يا ديگران شود، از حد اعتدال خارج شده و انسان وارد حيطه گناه مي شود.

 

امام علي عليه السلام: آسايش زندگى در مدارا كردن است . غرر الحكم و درر الكلم 5607

 

پرسش 1:
اذکار و ختومات شرح
آيا اذکار و ختومات موجود در برخي کتب نظير دو هزار و يک ختم و يا رهنماي گرفتاران و... موثق هستند و استفاده از اين کتب و اذکار آنها کار صحيحي است؟

پاسخ:
پرسشگر گرامي باسلام و تشکر از ارتباطتان با اين مرکز
توسل به خدا و ذکر زباني و قلبي و تکرار اين ذکر ها از جمله تکرار "استغفر الله ربي و اتوب اليه " يا هر ذکر ديگري که بر عظمت خدا و حقارت بنده دلالت کند يا خواندن دعاهاي مشهور و دعاهاي غير مشهور يا ختم آيات يا سوره ها يا کل قرآن که بر توجه و توسل به درگاه خدا و توبه و طلب آمرزش دلالت دارد و توسل به آيات قرآن و نذر براي برآورده شدن حاجات؛ به اين صورت که نذر کند اگر حاجتش برآورده شد ،هزار بار استغفار کند يا پانصد بار صلوات بفرستد يا چند صد بار تسبيح ( سبحان ربي الاعلي و بحمده - سبحان ربي العظيم و بحمده )يا تهليل (لا اله الا الله) يا حوقله (لا حول و لا قوة الا بالله العلي العظيم) بگويد يا چند بار فلان سوره را بخواند يا ...؛ به خواست خدا باعث برآورده شدن حاجات مي شود .
اگر هم اجابت تقاضايمان به مصلحتمان نباشد ، باعث ريخته شدن گناهان مي گردد. آيات زير در مورد استغفار است :
استغفروا ربکم ثم توبوا اليه يمتعکم متاعا حسنا (1)
از پروردگارتان آمرزش بطلبيد و به سوي او باز گرديد تا خدا شما را بهره نيکو دهد.
يا قوم استغفروا ربکم ثم توبوا اليه يرسل السماء عليکم مدرارا و يزدکم قوة الي قوتکم (2)
اي قوم ،از خدايتان آمرزش بطلبيد و به سوي او بازگرديد تا آسمان را بر شما بباراند و قوت بر قوت شما بيفزايد.
استغفروا ربکم انه کان غفارا يرسل السماء عليکم مدرارا و يمددکم باموال و بنين و يجعل لکم جنات و يجعل لکم انهارا (3)
از خدايتان آمرزش بطلبيد که او بسيار آمرزنده است . آسمان را بر شما مي باراند . شما را با مال و فرزند ياري مي دهد و براي شما باغ ها و نهرها قرار مي دهد.
بنا بر اين همه ختم هايي که گفته شده خوب است. به خواست خدا تاثير دارد چون ياد خدا و دعا و توسل و استغفار هستند . به تصريح قرآن دعا و توسل و استغفار باعث برآورده شدن حاجت ها ( در صورت به مصلحت بودن براي بنده ) مي شوند اما ختم هايي که در کتاب هاي مورد اشاره شما آمده، غالبا سند معتبر از معصوم ندارد. نمي توان به يقين آنها را به عنوان دستور معصوم توصيه کرد. البته گفتيم که به جا آوردن آنها منعي ندارد ، ولي نمي توان آنها را از معصوم دانست. اگر موردي با سند معتبر به معصوم برسد، مي توان آن را به عنوان دستور معصوم به جا آورد ، ولي بقيه موارد را فقط به عنوان کلي دعا و توسل مي توان انجام داد.
پي نوشت ها:
1. هود(11)،آيه 3.
2. همان،آيه 52.
3. نوح(71)،آيه .

 

امام علي عليه السلام: با مردم در آشتى باش تا سالم باشى و براى آخرت كار كن تا غنيمت يابى . غرر الحكم و درر الكلم 5598

 

پرسش 1:
پارتي بازي شرح
دانشجوي دانشگاه ساري ام.در نيم سال چهارم مهمان دانشگاه گرگان شدم.با توجه به اينکه پدرم بازنشسته دانشگاه گرگان ومادرم کارمندان است و با پارتي بازي وحضور والدينم در دانشگاه گرگان درآن مهمان شدم در حالي که حد نصاب لازم را از لحاظ معدل نداشتم... آيا گناه کرده ام و وظيفه ام چيست؟
پاسخ:
با سلام و تشکر به خاطر ارتباطتان با اين مرکز
پارتي بازي و بر خلاف مقررات جمهوري اسلامي عمل كردن و تبعيض، چون باعث تضييع حق ديگران مي شود حرام است. به علاوه اين گونه كارها باعث مخدوش شدن وجهه ‌نظام مي شود، و اين گناه است. بنابراين از پارتي بازي بايد خود داري شود تا حق ديگران ضايع نشود و آبروي نظام مخدوش نشود. اگر دانشگاه گرگان شما را به عنوان ميهمان پذيرفته است ،حضور شما در دانشگاه اشکالي ندارد و خواندن نماز در دانشگاه و يا حضور در آن شهر اشکالي ندارد.(1)
لطفا هرگاه سوال شرعي مي پرسيد ، نام مرجع تقليد خود را ذکر کنيد تا بر اساس نظر مرجع شما پاسخ بدهيم .
پي نوشت :
1. سوال از دفتر آيت الله خامنه‌اي،

 

امام علي عليه السلام: پيش از [خريد] خانه ، درباره همسايه پرس و جو كن . غرر الحكم و درر الكلم 5598

 

پرسش 1:
عقد موقت شرح
دختري را دوست دارم ولي هنوز موضوع را با خانواده خود و دختر در ميان نگذاشته ام (تابستان اين کار را مي کنم) براي جلوگيري از گناه در تماس تلفني و sms پيشنهاد عقد موقت دادم و او پذيرفت .مرجع تقليد من (آيت الله سيستاني) عقد بدون اذن پدر را اجازه نمي دهد ولي حکم مرجع تقليد او (آيت الله مکارم) احتياط واجب است .
پاسخ:
با سلام و تشکر به خاطر ارتباطتان با اين مرکز
بايستي ازدواجتان بر اساس نظريه و فتواي مرجعتان صحيح باشد . شما که مقلد آيت الله سيستاني هستيد ،نمي توانيد با ايشان بدون اذن پدرش ازدواج بکنيد . هر کدامتان بايستي طبق نظر مرجعتان عمل کنيد. تکليفتان اين است که بدون اجازه پدر دختر نبايد باهم ازدواج بکنيد .

 

امام علي عليه السلام: دعا ، سلاح مؤمن است . غرر الحكم و درر الكلم 5559

 

پرسش 1:
عمومي شرح دفتر زيارتي دارم و مدير کاروان هاي زيارتي مشهد ، کربلا و ... وظيفه بنده در اين شغلم در قبال امام زمان چيست ؟
پاسخ:
ّْْبا سلام و تشکر به خاطر ارتباطتان با اين مرکز .
از آن جايي كه رضايت و خشنودي خداوند ، رضايت و خشنودي حضرت بقيه الله الأعظم امام زمان(عج) است، بهترين راه تحصيل رضايت ايشان، عبوديت و بندگي خالص خداوند است.
انسان در هر لباس و در هر شغلي که هست، بايد واجبات شرعي را انجام دهد و از محرمات پرهيز كند . به گونه اي رفتار كند كه بندگان الهي اعم از اقوام، همسايه ها و ديگران از وي راضي باشند. سعي كند كه دلي را شاد كند. كوشش كند كه دلش خالي از حق و كينه و حسد باشد . قلبش سليم شود. وقتي انسان كردارش را نيك كرد و از اوامر و نواهي الهي سرپيچي نكرد و از آلودگي هاي ظاهري و باطني خود را پاكيزه كرد، انساني امام زمان(عج) پسند مي شود . هنگامي كه پرونده اعمالش را به خدمت ولي عصر عرضه مي دارند، حضرت خوشحال مي شود.
امام صادق(ع) فرمود: " در هر پنج شنبه اعمال بندگان به رسول خدا(ص) و امامان(ع) عرضه مي شود".(1) حضرت در حديثي ديگر فرمود: چرا رسول الله(ص) را ناراحت مي كنيد؟ مردي عرض كرد: چگونه ناراحتش مي كنيم؟ حضرت فرمود: آيا نمي دانيد اعمال شما بر حضرت عرضه مي شود؟ اگر گناهي ببيند ناراحت مي شود، پس رسول خدا را ناراحت نكنيد، بلكه خوشحالش كنيد.(2)
انسان با بندگي و خودسازي و عمل به وظيفه خود در زمان غيبت مي تواند قدمي در جهت خشنودي حضرت ولي عصر(عج) بردارد.
بعضي از وظايف زمان غيبت عبارتند از: انتظار فرج، خواندن دعاي فرج و دعاي ندبه و دعاي عهد و صدقه دادن براي سلامتي حضرت ؛ انجام حج و زيارت به نيابت از ايشان و كارهاي خير ديگر .
ايمان و عمل صالح دو ركن اساسي در زندگي انسان به شمار مي رود . براي كسب رضايت امام مهدي(عج) بايد هر چه بيشتر آن دو را تقويت كرد. گفته اند در دوره آخر الزمان مردم لباس اسلام را وارونه به تن مي كنند؛ اين سخن ممكن است به اين معنا باشد كه برخي از ارزش هاي اسلامي جايگاه خود را از دست مي دهد . برخي از امور بي ارزش يا ضد ارزش، ارزشمند مي گردد. يكي از اموري كه موجب مي شود فرد از اين آسيب تا حد زيادي در امان بماند، اين است كه بايد تلاش كند اسلام را درست بفهمد و به آثار دانشمندان اسلامي مورد اعتماد مراجعه نمايد. بعد از شناخت اسلام صحيح آن را به بهترين وجه ممكن در زندگيش پياده كند. در اين صورت انتخاب و تصميم گيري از روي هواي نفس نخواهد بود بلکه بر اساس خواست خدا اتخاذ خواهد شد که مورد تاييد امام زمان است. در هر شغلي که باشيد ، اين بهترين راه جلب رضايت امام زمان است .

پي نوشت ها:
1. بحارالانوار، ج 23، ص 345.
2. كافي، ج 1، ص 219.

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

سلام لطفا نظر آیت الله سیستانی را در مورد مسئله زیر بفرمایید: مسابقات اس ام اسی را که تلویزیون و بعضی از سایتها برای پیش بینی مسابقات فوتبال می گذارند و به قید قرعه به کسانی که مسابقه را درست پیش بینی کرده اند جایزه می دهند.آیا شرکت در این مسابقات حکم قمار دارد و حرام است؟

با سلام و تشکر به خاطر ارتباط تان با اين مرکز
در صورتي که شرط بندي نباشد و بابت اشتراک در مسابقه پول داده نشود، فقط از طريق اس ام اس مسابقه را پيش بيني کند و مسئولان تلويزيون از بودجه صدا و سيما به کساني که درست پيش بيني کرده اند ، جايزه بدهند، اشکال ندارد و قمار حساب نمي شود (1)
پي نوشت:
1. سؤال تلفني (7741415-0251) از دفتر آيت الله سيستاني.

دعایی وجود . قبل از که کسی برایمان بیاید دعا وحاجت کنیم واثر بخش واسان باشد . برای شوهری که دوستش داشته باشیم دعایی وجود دارد اگر کسی امد خواستگاریمون قرار شد شوهرم شودبر ورو داشته باشدو علاقه وعشقمان دو طرفه باشد وی عمر باخوشی و علاقه زندگی کنیم وخوش اخلاق وپاک وبا ایمان و... باشد توضیح دهید 2-سر وعلانیه یعنی چه؟3- کتاب هزار ویک ختم اثر گذار است برای حاجت ها

پرسش: لب شرح : دعايي وجود . قبل از که کسي برايمان بيايد دعا وحاجت کنيم واثر بخش واسان باشد . براي شوهري که دوستش داشته باشيم دعايي وجود دارد اگر کسي امد خواستگاريمون قرار شد شوهرم شودبر ورو داشته باشدو علاقه وعشقمان دو طرفه باشد وي عمر باخوشي و علاقه زندگي کنيم وخوش اخلاق وپاک وبا ايمان و... باشد توضيح دهيد 2-سر وعلانيه يعني چه؟3- کتاب هزار ويک ختم اثر گذار است براي حاجت ها

پاسخ:
1@@پرسشگر گرامي با سلام و سپاس از ارتباطتان با اين مرکز
خواهر گرامي ، دنيا بر اساس قانون ها و سنت هاي ثابت اداره مي شود . خدا حاکميت اين سنت ها را اراده کرده است. از جمله اين سنت ها ، قانون علت و معلول است . دعا نيز يکي از علت ها است لکن علت ها منحصر در علت هاي معنوي نيست. بلکه علت هاي ديگري نيز در سرنوشت انسان ها تأثير دارند. بعد از تشکيل خانواده اگر چه با دعا پايه هاي زندگي محکم مي شود اما دوام عشق و علاقه بين زوجين متوقف براسبابي غير از دعا است که در صورت نياز در مکاتبات بعدي بيان مي کنيم.
دعا براى فراهم شدن زمينه ازدواج با همسري شايسته از کارهاي مستحب و مورد ترغيب خداوند است، چرا كه قبل از اقدامات شخصى و تصميم گرفتن بر اساس فهم و شناخت فردى، به خداوند روى آورده و از او خيرخواهى نموده‏ و از او هدايت جسته‏ايد. در روايات متعدد حضرات ائمه(ع) ما را به دعا كردن و نماز خواندن براى دست يافتن به ازدواج موفق توصيه و سفارش نموده‏اند. كافى است با حسن اعتماد و قلب پاك رو به درگاه الهى آوريد و دعا كنيد.
آيه ذيل به عنوان دعا براي انتخاب همسر ذکر شده :
رَبَّنا هَبْ لَنا مِنْ أَزْواجِنا وَ ذُرِّيَّاتِنا قُرَّةَ أَعْيُنٍ وَ اجْعَلْنا لِلْمُتَّقينَ إِماماً (1)
از اميرالمؤمنين نقل شده كه هر كس قصد ازدواج داشته باشد، دو ركعت نماز گذارد. در هر ركعت پس از حمد سوره ياسين بخواند. پس از اتمام نماز حمد و ثناى پروردگار گذارد و اين دعا را بخواند (که به صورت معرب تقديم مي شود ) :
« اللَّهُمَّ ارْزُقْنِي زَوْجَةً صَالِحَةً وَدُوداً وَلُوداً شَكُوراً قَنُوعاً غَيُوراً إِنْ أَحْسَنْتُ شَكَرَتْ وَ إِنْ أَسَأْتُ غَفَرَتْ وَ إِنْ ذَكَرْتُ اللَّهَ تَعَالَى أَعَانَتْ وَ إِنْ نَسِيتُ ذَكَّرَتْ وَ إِنْ خَرَجْتُ مِنْ عِنْدِهَا حَفِظَتْ وَ إِنْ دَخَلْتُ عَلَيْهَا سُرَّتْ وَ إِنْ أَمَرْتُهَا أَطَاعَتْنِي وَ إِنْ أَقْسَمْتُ عَلَيْهَا أَبَرَّتْ قَسَمِي وَ إِنْ غَضِبْتُ عَلَيْهَا أَرْضَتْنِي يَا ذَا الْجَلَالِ وَ الْإِكْرَامِ هَبْ لِي ذَلِكَ فَإِنَّمَا أَسْأَلُكَ وَ لَا أَجِدُ إِلَّا مَا قَسَمْتَ لِي » (2)
بار پروردگارا !مرا همسري شايسته و نيكوكار ، غيرعقيم و بچه زا، مهربان و پاكدامن، قانع و سازگار عطا فرما.
اگر كار خوب انجام دادم، شكرگذار باشد. اگر خطايي انجام دادم ببخشد. اگر به ياد خدا باشم ،كمك كارم باشد. اگر فراموش كردم، يادآوري نمايد. اگر از او دور شدم ، خود نگهدار و امانت دار باشد . اگر بر او داخل شدم، شادمان باشد. اگر او را امري نمودم ،اطاعت كند، اگر قسمش دادم، قبول نمايد . اگر بر او غضب كردم، مرا راضي گرداند. اي خداوند داراي شوكت و جلال ! بر من اين گونه همسر را عطا نما كه از تو مي خواهم و....
البته اين دعا براي مردي است که خواهان ازدواج است . خانم ها بايد ضميرو صفت مذکر به کار ببرند و بگويند زوجا صالحا...

پي نوشت ها :
1. فرقان (25) آيه 74.
2.بحارالانوار، ج 103، كتاب النكاح، باب الدعاء عند التزويج.

************************************
پاسخ سوال 2

با توجه به آيه 274 سوره بقره روشن مي شود مراد از سر و علانيه در آيه شريفه ، انجام اعمال خير به صورت پنهان و آشکار است . مراد اين است که مهم انجام عمل است ،اگرچه پنهاني بودن آن بهتر است .(1) بعضي از مفسران تقدم سر بر علانيه را از آن جهت دانسته اند که انجام کار خير به صورت پنهاني فضيلت بيش تري نسبت به انجام آن به صورت آشکار دارد.(2)

پي نوشت :
1. تفسير نمونه ، ج1 ، ذيل آيه 274.
2. تفسير نور ، ج1 ، ذيل آيه 274، به نقل از تفسير مراغي .
************************************
پاسخ سوال3
اين کتاب را نديده ايم . ظاهرا مراد شما کتابي است که مشتمل بر مطالبي در ادعيه و طلسمات و علم حروف و علوم غريبه و اذکار و تسخيرات است. از نظر متخصصان اهل فن ، اين گونه اوراد و اذکاربه گونه‌اي نيستند كه به صحّت آن‌ها بشود اعتماد كرد. اگر چه نمي توان به طور کامل آن ها را نيز نقض کرد. چنانچه دعاها و اوراد مأثور باشد، يعني از ائمه رسيده باشد، خواندن آن ها مي تواند موثر باشد. با اين توضيح كه دعا تنها بخشي از علت ها است . اجابت خواسته ها طبق مصلحت انسان ها و عناصر ديگري است كه در تفسير دعاها و اجابت ها بيان مي شود.

صفحه‌ها