پرسش وپاسخ

باعرض سلام من به دلیل مجرد بودن وفعلا" توانایی ازدواج را ندارم و میخاهم از شرع گناه استمنا راحت شود درضمن درگذشته مشکلاتی از نظر جنسی داشتم که روح و فکرم آلوده کرده و درحالی از آن گذشته توبه کرده ام درمورد این یکی کم آوردم چه کار کنم

پرسشگر گرامي باسلام و تشکر از ارتباط با اين مرکز.
براي كنترل شهوت و مهار غريزه جنسي اساسي ترين و بنيادي ترين راهي که با سلامت جسم و روح وروان هماهنگ باشد و رضايت و خشنودي خدا را با خود همراه داشته باشد ، ازدواج است.
پيامبر اسلام فرمود: « اي جوانان ! هر يك از شما كه قدرت ازدواج دارد، حتماً اقدام كند، زيرا بهترين وسيله است كه چشم را از نگاه هاي آلوده و عورت را از بي عفتي محافظت مي كند».(1)
در عين حال قرآن مجيد راه مقابله با طغيان غريزه جنسي را در صورت فراهم نبودن زمينة ازدواج، تقوا و پرهيزگاري ،عفت پيشگي و خويشتن داري در امور جنسي مي داند و مي فرمايد: «آن ها كه وسيلة ازدواج ندارند، بايد عفت پيشه كنند تا خداوند آنان را به فضلش بي نياز كند».(2)
مشكل خودارضايي يكي از مشكلات شايع در نوجوانان و جوانان است كه در واقع غير از مشكل ديني آن، نوعي بيماري بوده و نياز به پيگيري و درمان دارد.
براي درمان به نكات زير توجه نماييد:
1- اضطراب نقش مؤثري در تشديد قواي جنسي دارد . در توليد نياز جنسي کاذب سهم به سزايي دارد. ارضاي جنسي تا حدودي براي کاهش اضطراب مفيد است. اگر ارضاي جنسي از طريق حرام (مانند استمنا) صورت گيرد، با اين که به صورت موقت از اضطراب مي‌کاهد، ولي پس از مدت کوتاهي به خاطر تشديد احساس گناه سطح اضطراب را دوچندان مي‌کند. با اين وصف اضطراب هم علت و هم معلول استمنا محسوب مي‌گردد. کلافگي به هم ريختگي و عصبانيت شما ريشه در اضطراب بالا دارد.
2ـ همان طور که اضطراب در گرايش به خودارضايي مؤثر است، کاهش اضطراب از طريق ورزش سنگين منظم، تنفس عميق 25 تا 30 بار در روز، تن‌آرامي (ريلکسيشن) و داروهاي گياهي و شيميايي سهم بسزايي در کاهش ميل به خودارضايي دارد.
3ـ به هيچ وجه خود را ناپاک ندانيد. پسر مؤمني هستيد که به هر دليلي دچار يک كژ رفتاري گشته‌ايد. هيچ‌گاه خودتان مساوي با رفتار ناشايست خود ندانيد. بنده خدا هستيد و خداوند بنده اي را كه به سويش آيد ،طرد نمي كند. براي جبران گناهان ريز و درشت راه روي همه بندگان باز است؛ زيرا رحمت و بخشايش الهي بسيار بزرگ و گسترده تر از هر گناهي است.
4ـ احساس گناه اگر چه به معناي بيداري وجدان و نفس سرزنشگر انسان و مطلوب است، اما احساس افراطي به هيچ وجه مطلوب خدا و دين نيست، بلکه احساس گناه فزاينده در راستاي وساوس شيطاني است. احساس گناه يکي از بزرگ‌ترين منابع اضطراب‌زاست. مي‌توان دريافت که احساس گناه بيش از حد زمينه‌اي براي خودارضايي بيش تر فراهم مي‌آورد، پس با بالا بردن سطح عزت نفس و اعتماد به نفس و اميد به لطف و بخشش بيکران الهي به تعديل احساس گناه بپردازيد.
5ـ براي کاهش اضطراب و افکار وسواس‌گونه به روانپزشک مراجعه نماييد . در برخي موارد دارو درماني سبک بسيار مؤثر است.
6ـ مانند يک محقق دست به تحقيق در زمينه افکار، احساسات و رفتارهاي انگيزاننده ميل به خودارضايي در خود بزنيد. در طي مدت يک ماه مراحل آغاز تا پايان يک وهله خودارضايي را در برگه‌اي ياد داشت نماييد . اين کار را براي وهله‌هاي ديگري که اتفاق مي‌افتد، تکرار کنيد. زمان و مکان و شرايط جسمي و روحي در قبل و بعد از خودارضايي را ثبت نماييد. در طي يک ماه ببينيد يک وهله خودارضايي با چه فکري آغاز مي‌گردد، سپس اين فکر مزاحم چه احساس در شما برمي‌انگيزد و اين احساس چگونه به رفتار خودارضايي در شما مي‌انجامد، همچنين معمولاً در چه زماني‌هايي و در چه مکان‌هايي و در چه شرايط جسمي ـ روحي ميل به خودارضايي در شما تشديد مي‌گردد.
پس از پايش و رصد رواني يک ماهه به تجزيه و تحليل و جمع‌بندي نتايج بپردازيد . از نتايج اين تحقيق مي‌توانيد راهکارهاي کارآمد ترک يا لااقل تعديل خودارضايي را استخراج نماييد، مثلاً وقتي که اعصاب تان خرد است، وقتي که دوستان متأهل خود را مي‌بينيد، وقتي که با مادرتان جر و بحث مي‌کنيد، وقتي که اضطراب امتحان داريد، يا وقتي که به دختر يا فيلم يا تصوير خاصي مي‌انديشيد.
عيناً همين قضيه در زمينه مکان‌هاي تحريک‌زا تکرار مي‌گردد. وقتي در اتاق خواب هستم، وقتي تنها در خانه هستم، وقتي دستشويي مي‌روم و...
از سوي ديگر نگاهي موشکافانه به پرونده گذشته خودارضايي خويش بيفکنيد، ببينيد در چه شرايطي توانسته‌ايد بر خودارضايي فايق آييد. با چه تکنيک‌هاي فاصله بين وهله‌هاي خودارضايي را افزايش داده‌ايد، چه زماني براي ترک کوتاه مدت يا دراز مدت خودارضايي موفق بوده‌ايد.
در اين مرحله نيز تحقيق نيز به تجزيه و تحليل و جمع‌بندي نتايج بپردازيد. پايش رواني دست شما را براي اتخاذ يک راهکار مناسب باز مي‌کند.
7 ـ خودارضايي نوعي اعتياد رواني محسوب مي‌گردد . در برخي جهات شباهات زيادي با انواع ديگر اعتياد (مانند مواد مخدر و الکل و...) دارد.
همه متخصصان درمان اعتياد در اين موضوع هم‌ عقيده اند که بازگشت ناخواسته به شرايط قبل امري طبيعي و يکي از مراحل درمان محسوب مي‌گردند. بسياري از معتاداني که اقدام به ترک کرده‌اند ، در طول فرايند درمان ناخواسته دچار لغزش‌هاي رفتاري مي‌گردند . لغزش‌هاي رفتاري به هيچ وجه به معناي شکست درمان نيست. يكي از علت هايي غلطيدن دوباره به اعتياد قبلي، قرار گرفتن در محيطي است كه در آن جا اعتياد زياد اتفاق افتاده بود.، مثلاً ياد‌آوري يك صحنه خاص، يا قرار گرفتن در مثلاً حمام و هنگام شستن آلت و... به همين خاطر بسيار توصيه مي شود كه در آن شرايط خاص قرار نگيرند.
در هر حال لغزش‌هاي غير اختياري طبيعي است . نبايد به بزرگ‌نمايي آن پرداخت. متأسفانه در افرادي که به خود درماني اعتياد مي‌پردازند و از نعمت هدايت درمانگر محرومند، هر گونه بازگشت را به منزله شکست قطعي در درمان تلقي مي‌کنند. اين باعث توهم عدم کنترل و بي‌ارادگي فرد مي گردد. اين تصور آسيب‌زا، فرد را از ادامه درمان مأيوس مي‌سازد ، در حالي که درصد پيشرفت درمان فرد بسيار بالاست.
8 ـ منصف باشيد . همان طور که به تنبيه ذهني ـ عملي خودارضايي خويش مي‌پردازيد، به تشويق ذهني ـ عملي موفقيت‌هايي هرچند اندک خود در ترک خودارضايي بپردازيد.
اگر حتى يک روز هم در ترک موفق بوديد، با کمال سخاوت به تشويق خود بپردازيد. خود تشويقي مي‌تواند علاوه بر ارتقاي سطح اعتماد به نفس و عزت‌نفس به کاهش اضطراب شما کمک شاياني کند. خود تشويقي مي‌تواند به صورت کلامي يا غير کلامي (مانند خريد يک بستي يا ديدن يک فيلم جذاب يا سجده شکر و ...) باشد.
9ـ با پرهيز از هر گونه خودسرزنشي و خود ملامت‌گري به يادداشت نکات مثبت خود بپردازيد. هزاران نکته مثبت داريد که نبايد با بزرگ نمايي نکات منفي‌تان به بوته فراموشي سپرده شود. ارزشمندي تان نسبت به خود كمك موثري در ترك اين گناه فراهم مي آورد.
10ـ براي 24 ساعت خود برنامه‌ريزي سبک و سهل الوصول انجام دهيد. با اشتغال ذهني به امور مثبت از هر گونه اشتغال فکري به تفکرات تحريک‌زا پرهيز نماييد. وقت فراغت براي خود قرار ندهيد و بي خود در جاهاي تحريك كننده مانند اينترنت پرسه نزنيد. با وجود آماده بودن شرايط محيطي و...ترك گناه بسيار مشكل و حتي نامقدور است.
11ـ سعي نماييد از تکنيک‌هاي انزجار درماني و شرطي‌زدايي استفاده کنيد. لذت کاذب خود ارضايي را با يک امر منزجر کننده ذهني مانند تصور صحنه تهوع‌آور يا خوردن داروي تلخ پيوند بزنيد و با آن تداعي نماييد يا آن که فرايند شرطي شده (اضطراب - خودارضايي) را به (اضطراب - ورزش يا تفريح سالم، تنفس عميق، رفتن به سر يخچال و آب خوردن و...) تبديل نماييد.
12ـ به هيچ وجه خود را دست و پا بسته فرض نکنيد. بدانيد صدها هزار توانسته‌اند که ترک کنند و شما از آنان مستثنا نيستيد.

در ادامه توجه شما را به مقاله اي در زمينه خود ارضايي جلب مي نمايم:
خودارضايي يكي از انحرافات جنسي است كه داراي عوارض روحي و جسمي فراواني دارد از جمله؛ افسردگي و بي حالي و ضعف بينايي ، ضعف قواي جسماني ، آسيب دستگاه تناسلى و ناتوانى‏هاى جنسى و توليد مثل، بيماري هاى مقاربتى‏، كم خونى، كم اشتهايى و مشكلات گوارشى؛كم خوابى و اختلال در خواب؛ تنگى نفس؛ سر درد و سرگيجه؛پيدايش تغييرات در نخاع و ستون فقرات، ضعف حافظه، حواس پرتى و ناتوانى در تمركز فكرى‏،اضطراب ،افسردگى‏، پرخاشگرى و بداخلاقى‏، يأس از زندگى‏،از بين رفتن خلاقيت‏ها، توانايى‏ها و سركوب شدن استعدادها، عدم ميل به تحصيل، مطالعه، تحقيقات علمى و فعاليت‏هاى فكرى، افت تحصيلى‏، بزهكارى و ... .

مهم ترين عوامل ترك عبارتند از؛
1- از بين بردن زمينه هاي اين عمل مانند؛ ديدن و خواندن تثاوير و مطالب تحريك زا، دوستان ناباب، استفاده نادرست از اينترنت و ...
2- آگاهي از عوارض و آسيب هاي ناگوار آن.
3- تقويت اراده.
عواملي در تقويت اراده مؤثر است مانند:
1ـ تمركز بخشيدن به فعاليت هاي گوناگون.
2ـ توجه به عبادات به ويژه نماز كه تمرين تمركز فكر است.
3ـ پايان رسانيدن كارهاي نيمه تمام.
4ـ تلقين مثبت:
همواره به خود اين گونه تلقين كنيد كه ارادة انجام اين كار را داريد و شكست مفهومي ندارد. تلقين در ترك عادات نامطلوب و غلبه بر خودارضايي مؤثر است.
پل ژاگو مي گويد: "وقتي بخواهيم با عادت زشتي ستيزه كنيم، ابتدا بايد نتايج نامطلوب آن را در نظر مجسّم سازيم، بعد منافعي را كه در نتيجة ترك آن عايد مي شود، در روح خود تصور كنيم، در نتيجة اين عمل، هر بار كه چنين نمايشي در روح خود مي دهيم، بر آن تحريك يا وسوسه چيرگي يافته و لذت ترك آن را در خود احساس مي كنيم. اگر تلقين به نفس را بلافاصه پيش از خواب اجرا كنيم، مؤثرتر از مواقع ديگر خواهد بود.
به طور كلي، متمركز ساختن فكر در كاري كه مي خواهيم براي اجراي آن فردا صبح در فلان ساعت بيدار شويم كافي است".
بنابراين بايد خود را باور كنيد و ترس و شكست را به خود راه ندهيد. بدانيد كه اگر بخواهيد مي توانيد. اين جمله شعار نيست، بلكه در عمل نيز افراد براي ايجاد و تقويت هر چه بيش تر اراده، به فوايد و آثار آن و نتيجه اي كه به دست خواهيد آورد، نيز اهميت آن و آينده روشني كه داريد، همچنين نجات از مشكل و سختي كه با آن روبرو هستيد، به شما كمك خواهد كرد. به پاداش عظيم اخروي و رضايت حضرت دوست (به جهت سختي و مشكل بودن ترك عمل) توجه نماييد. به خاطر داشته باشيد هر چه گناه و ترك عمل سنگين تر باشد و تلاش بيش تري لازم داشته باشد، در صورت تحقّق، انسان را به كمالات بالاتري مي رساند كه براي ديگران شايد حتي قابل تصوّر نباشد..
از اين رو هرگز يأس به خود راه ندهيد و براي آن برنامه ريزي كنيد. به راهکار هايي كه مطرح مي كنيم، توجه نماييد و آن را به كار ببنديد، قطعاً اثر آن را خواهيد يافت.

راهکارهاي ترک خود ارضايي:
1- سعي كنيد هميشه پيش از خواب مثانه خود را تخليه كنيد . شب‏ها به خصوص غذايي سبك ميل كنيد.
2- هرگز شكم خود را بيش از حد معمول پر نكنيد بلكه اگر تا چند لقمه ديگر جاي داريد، از غذا دست بكشيد.
3- از پوشيدن لباس‏هاي تنگ و چسبان (به خصوص لباس زير ) اجتناب ورزيد.
4-هرگز در حمام به طور کامل لخت نشويد.مثلا در حالي که هنوز زير شلوار به پا داريد ،قسمت فوقاني بدن خود را بشوييد. از ليف و صابون زدن به اندام جنسي خود که باعث تحريک آن مي شود بپرهيزيد.مطمئن باشيد صرف تماس آب وصابون با اندام جنسي بدون دست ورزي براي بهداشت آن کفايت مي کند.
5- هرگز فكر گناه را به ذهن خود راه ندهيد . از تصور و تخيل امور جنسي و شهواني سخت پرهيز كنيد.
6- از خواندن، شنيدن، نگاه كردن به امور و تصاوير شهوت زا دوري كنيد.
7- از خوردن مواد غذايي محرك مانند: خرما،پياز، فلفل، تخم‏مرغ و غذاهاي چرب اجتناب و يا به حداقل اكتفا نماييد.
8- از نگاه كردن و دست‏ورزي به اندام جنسي خود پرهيز كنيد.
9- هرگز به رو نخوابيد.
10- هيچ‏گاه تنها در يك مكان نباشيد تا فرصت و زمينه گناه از بين برود.
11- براي تخليه انرژي زايد بدن به طور منظم و زياد ورزش كنيد.
12- هيچ‏گاه بيكار نباشيد . هميشه براي مشغول ساختن خود به فعاليتي مطلوب و مثبت برنامه داشته باشيد.
13- روزه بگيريد . حتي اگر روزه واجب به عهده نداريد ،روزه مستحبي بگيريد . اگر قادر نيستيد، روزه تربيتي بگيريد، يعني به كم ترين مقدار غذا و كم‏حجم‏ترين نوع غذاها اكتفا كنيد . وعده غذايي خود را كم كنيد.
14- هرگز به نامحرم نگاه نكنيد، حتي اگر به ارتباط كلامي با آن ها مجبور باشيد.
15- با جنس مخالف رفتار متكبرانه داشته باشيد، هرگز با روي باز و نرمي با آن ها برخورد نكنيد.
16- هرگاه افكار جنسي به ذهن شما حمله ور شد ، ذهن خود را مثلاً با بستن يك كش به مچ دست خود و كشيدن و رها كردن آن از آن افکار منصرف کنيد. به خود هشدار دهيد.
17- به بدي اين گناه و عواقب آن بيانديشيد ،ولي احساس گناه شما از اين کار نبايد به حدي باشد که در شما ايجاد اضطراب مخل به سلامت روان کند .
18- به محض لغزش فوراً توبه كنيد. هرگز از رحمت خدا مأيوس نباشيد و بدانيد رحمت خدا از گناه شما بزرگ تر است.
19- قرآن زياد بخوانيد و در معاني آيات آن تفكر كنيد.
20-در مجالس مذهبي، دعا و توسل و موعظه زياد شركت كنيد.
21- از كتبي كه جنبه موعظه و بيدارگري قلبي دارد بهره بگيريد . مقيد باشيد در روز چند ساعت به مطالعه اين‏گونه كتب بپردازيد . براي مثال مجموعه كتاب‏هاي شهيد دستغيب توصيه مي‏شود به خصوص كتاب گناهان كبيره، قلب قرآن، ايمان، قلب سليم و معاد و….
22- اوقات فراغت خود را با مطالعه، ورزش، زيارت، عبادت و عيادت از نزديكان و... پر كنيد.
23-به معاد و قيامت فكر كنيد.
24- ذكر لاحول ولا قوة الا باللَّه را زياد بر زبان جاري سازيد.
25- اگر دوباره وسوسه شديد، با غسل و تيمم حتما سعي کنيد عبادت‏هاي خود مانند نماز و روزه و... انجام دهيد . اين کار به نوبه خود تاثير به سزايي در ترک اين عمل دارد .
26- از محيط هاي آلوده، سخت دوري كنيد .بيش تر وقت خود را در كتابخانه بگذرانيد . بي‏علت در خيابان‏هاي آلوده پرسه نزنيد .
27- بعد از موفقيت در ترک ، حتي به طور موقت ، خود را تشويق نماييد . مثلا اگر يک روز توانستيد استمنا نکنيد ، جايزه اي به خود بدهيد ( مثلا يک بستني يا هر چه که دوست داريد ) . اگر اين مدت بيش تر شد ، اين روند را ادامه دهيد .
اين راهکارها وقتي نتيجه مي‏بخشد كه هر چه دقيق‏تر به آن عمل شود .زمان نتيجه آن بستگي به شرايط و خصوصيات افراد دارد، ازاين‏رو فقط انرژي شما صرف عمل به دستورات شود.
موفق و مويد باشيد.

پي‌نوشت‌ها:
1. بحار الانوار،ج 100،ص 22.
2. غررالحکم،ج 1،ص56 .

کدام پیامبر ترازو را اختراع کرد؟

با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما در اين ماه عزيز؛ و تشكر به خاطر ارتباطتان با اين مركز؛
در برخي متون آمده است اولين کسي که کيل و وزن را (ترازو) اختراع نمود، حضرت شعيب (ع) بود (1)
پي نوشت:
1.معارف ومعارف ،ج ،ص505-506.

ضمن عرض سلام وارزوي قبولي طاعات وعبادات در اين ماه پرخير و بركت به محضر شما بزرگواران اين مركز روشنگر و هدايت گر.عارضم به حضور انورتان اينجانب به دليل پرورش در يك خانواده مذهبي و معتقد هميشه در صدد رعايت و اجراي كامل اصول شرعي ومباني اخلاقي كه توسط بزرگان ديني و قران ما تبيين شده برامده ام و انهارا در تمام زواياي زندگي ام حتي المقدور بكار بسته ام.اما بعضي اوغات بصورت ناخواسته در مواجه با بعضي امور ديگران دچار مقايسه وبعضا حسد ميشوم كه باور بفرماييد شديدا از اين حالت بسيار ناپسند و مذموم كه به نقل از بزرگي به اتشي مي ماند كه اعمال ما را به خاكستر تبديل ميكند متا ثر مي شوم كه غالبا به صلوات واستغفار پناه ميبرم. عاجزانه استدعا دارم روشنگري فرماييد چگونه مي توانم براي هميشه از اين عادت ناخواسته وبسيار ناپسند كه سوهان روحم شده خلاصي يابم. با سپاس فراوان.

با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما در اين ماه عزيز؛ و تشكر به خاطر ارتباطتان با اين مركز؛
براي درمان بيماري‌هاي جسمي و روحي، قدم نخست شناخت بيماري است . اين قدم را به خوبي برداشته‌ايد و به ضعف اخلاقي و بيماري قلبي خود که حسادت است، پي برده ، به دور از خودخواهي به آن اعتراف کرده ايد. اما اين اندازه کافي نيست، بايد گام‌هاي مهم‌تري را برداريد و بکوشيد از تقويت و رشد حسادت جلوگيري کنيد که هر چه بگذرد، مبارزه با آن مشکل‌تر مي‌شود.
نپنداريد صفات زشت و از جمله حسادت را مي‌توان در مدت زمان کوتاه و با تلاش اندک از بين برد، زيرا اگر چنين بود، مبارزه با نفس را جهاد اکبر نمي‌ناميدند.
چه بسا ممکن است غلبه بر حسادت چندين ماه يا چندين سال به طول بيانجامد.
گفته¬اند: يکي از بزرگان را ديدند که از شدّت خوشحالي در پوست نمي‌گنجيد، وقتي سبب را پرسيدند گفت: چهل سال است مجاهدت کرده‌ام تا حسد را از خود ريشه‌کن سازم . اکنون ديدم که به اين کار موفق شده‌ام.(1) پس بدون يأس و نااميدي و با عزمي راسخ به ميدان نبرد با دشمن دروني قدم بگذاريد.
مبارزه با حسد دو مرحله دارد: پيشگيري و درمان. در مرحله پيشگيري، آن چه انسان را از حسادت باز مي‌دارد، عبارتند از:
1ـ توقع نداشتن؛
2ـ عفو و گذشت؛
3ـ مردم را دوست داشتن؛
4ـ خدمت گزاري؛
5ـ قدرداني؛
6ـ خوشنودي از خوش‌بختي ديگران.
اما در مرحله درمان، حسود بايد چيزهايي را بداند و کارهايي را انجام دهد، که دو بخش علم و عمل را تشکيل مي‌دهد. آن چه را که حسود بايد بداند عبارتند از:
1ـ ريشه‌هاي حسد که عبارتند از:
أ‌) عداوت: کسي که دشمني فردي را در دلش جاي دهد، هميشه آرزوي سلب نعمت از دشمن خود را دارد و از آسايش و نعمت او رنج مي‌برد.
ب‌) شرکت و خوف مزاحمت: بين دو نفري که با هم نزديک و در جهتي شريک باشند و يکي را بر ديگري امتيازي باشد، ممکن است حسادت پديد آيد، مانند حسادت بين دو برادر يا برادر و خواهر.
ت‌) تکبر و خودخواهي: کسي که خود را عزيزتر از ديگري مي‌پندارد و نمي‌تواند شاهد پيشرفت ديگري باشد، به ديگران حسادت مي‌ورزد.
ث‌) طمع و حرص: کسي که به آن چه دارد ،قانع نيست و به آن چه در دست مردم است ،چشم مي‌دوزد، حسادت مي‌کند.
ج‌) بخل شديد: گاهي بخل و چشم تنگي به حدي مي‌رسد که بخيل نمي‌تواند ديگري را در ناز و نعمت ببيند.
‍‍ـ زيان‌هاي حسادت را بداند که عبارتند از:
أ‌) ناراحتي هميشگي: امام علي(ع) مي‌فرمايد: «براي حسود آسايش نيست».(2)
ب‌) ناکامي: حسود که آرزوي گرفته شدن نعمت از ديگري را دارد، تمام عمرش را در ناکامي به سر خواهد برد، زيرا همه چيز در اختيار او نيست. امام صادق(ع) مي‌فرمايد:
«حسود قبل از آن که به ديگري ضرر برساند، به خود زيان مي‌رساند».(3)
ت‌) بيماري: حسود که اندوهگين و ناکام است، از سلامت کامل روحي و جسمي برخوردار نيست. امام علي(ع) مي‌فرمايد: «تندرستي بدن از کمي حسد است».(4) در جاي ديگر مي‌فرمايد: «حسد بدن انسان را ذوب مي‌کند».(5)
ث‌) تنهايي: کسي که نعمت را در ديگري نمي‌تواند ببيند، دشمن وي است و با اين حالت کسي او را همراهي نخواهد کرد و تنها مي‌ماند. امام علي(ع) مي‌فرمايد: «براي حسود دوستي نيست».(6)
ج‌) شکست در زندگي: حسود به جهت حسادتش کارهايي انجام مي‌دهد که با بزرگي و محبوبيت منافات دارد و موجب پستي او مي‌گردد، از اين رو نمي‌تواند موقعيت اجتماعي پيدا کند. امام علي(ع) مي‌فرمايد: «حسود به بزرگي و آقايي نمي‌رسد».(7)
ح‌) نابودي ايمان؛ امام باقر(ع) مي‌فرمايد: «همان طوري که آتش هيزم را مي‌خورد، حسد ايمان را مي‌خورد».(8)
3ـ حسود بايد بداند حسادت براي او سودي ندارد. نه مقامش را بالا مي‌برد، نه محبوبيتش را زياد مي‌کند.
4ـ حسود بايد بداند آن چه بر آن رشک مي‌برد، بر فرض اين که از دست ديگري بيرون رود، معلوم نيست که به دست او بيفتد.
5ـ حسود بايد بداند کوششي که در بيرون کردن نعمتي از چنگ کسي به کار مي‌برد، اگر همان را براي رسيدن به مقصدي به کار برد، به همان نتيجه يا بالاتر از آن خواهد رسيد.
6ـ حسود بايد بداند که جز رنج و غم و بيماري نصيبش نمي‌شود. چشم حسود از ديدن و گوشش از شنيدن و مغزش از دانستن ناراحت مي‌شود. امام صادق(ع) مي‌فرمايد: «حسود بيش از آن که زيانش به ديگري برسد، به خود زيان مي‌رساند».(9)
7ـ حسود بايد بداند حسد براي دين و دنيايش زيان دارد و در عمل با قضا و قدر الهي دشمني مي‌کند. پيامبر(ص) مي‌فرمايد: «خداوند به موسي فرمود: اي پسر عمران! مبادا به مردم حسد بري! بر آن چه به آن‌ها از فضل خود داده ام، چشمانت را به دنبال آن دراز مکن و دل خود را به دنبال آن روانه مکن، زيرا حسود دشمن نعمت من است و از قسمتي که ميان بندگانم کرده‌ام، جلو گرفته است. هر که چنين باشد، از او نيستم و او هم از من نيست».(10)
8ـ حسود بايد بداند اگر از رسيدن نعمت به ديگري ناخرسند است، از دو حال خارج نيست:
نعمت را از خدا نمي‌داند، که در اين صورت کفر ورزيده .
اگر از خدا بداند و باز ناراضي باشد، خود را مقابل خدا بلکه بالاتر از او قرار داده است، زيرا به زبان حال مي‌گويد نعمتي که خدا به او داده، بر خلاف صلاحديد من است و بايد از او گرفته شود، از اين جهت در روايات آمده که: حسد ايمان را مي‌خورد، همان طوري که آتش هيزم را مي‌خورد.(11)
9ـ حسود بايد بداند که تهيدستي و ثروتمندي و تندرستي و بيماري همه از خداست . بر اساس تدبير و مصلحت انجام مي‌گيرد. کسي که به اين مرتبه از يقين برسد، به آن چه خدا به او داده، قانع و راضي و سپاسگزار است . به کسي طمعي ندارد، تا دچار حسادت شود. نيز از تفاوت سطح زندگي خود با ديگران رنج نمي‌برد، چون آن را بر اساس حکمت الهي مي‌داند. اگر براي زندگي متحمل سختي‌ها شد، مي‌داند صبر در برابر مشکلات اجر اُخروي دارد، به طوري که همه کمبودها را جبران مي‌کند. راضي به رضاي حق بودن و تسليم در برابر اراده او شدن در درمان حسادت بسيار مؤثر است.
امام علي(ع) مي‌فرمايد: «کسي که به آن چه دارد راضي باشد، حسد دامان او را نمي‌گيرد».(12)
10ـ حسود بايد بداند دنيايي که در معرض فنا و تغيير است و در قرآن و حديث از آن مذمّت شده، ارزش حسد ورزي را ندارد. قرآن مجيد مي‌فرمايد: «زندگي دنيا درست مانند باراني است که بر کشتزار ببارد و گياه از آن روييده شده، سبز و خرّم باشد، به طوري که کافران را به شگفت آورد اما پس از آن خشک شود، پس آن را بيني که پس از سبزي و خرمي، زرد شده، پس از آن شکسته و خورد گردد».(13)
11ـ حسود بايد بداند آنچه در جهان از طرف خداوند براي انسان قرار داده مي‌شود، امتحان الهي است .امتحان گاهي با نعمت و گاهي با سلب آن است. بنابراين کسي که از طرف خداوند به او نعمت داده شده، با نعمت امتحان و آزمايش مي‌شود . آن که از او سلب شده نيز مورد آزمون الهي است. چنين نيست که نعمت داده شده، هميشه خير باشد؛ چه بسا با کفران نعمت، از رحمت خدا به دور افتاده و نعمت موجب عذاب او خواهد شد، بنابراين انسان با فهم اين مسئله از چيزي که در دست ديگران است (و يا حتي به راحتي به او داده شده) رشک و حسادت نمي‌برد. در ضمن کسي که چيزي را به راحتي و آساني به دست آورد، هيچ گاه آن لذت و سرور را در برابر کسي که به سختي به دست آورده، نخواهد داشت.
اما مرحله عملي درمان حسادت آن است که خواسته دل را زير پا بگذارد، بلکه رفتار خود را مطابق ضد آن قرار دهد، مثلاً اگر دلش مي‌خواهد از کسي بدگويي کند، زبانش را کنترل نمايد، بلکه به مدح و ستايش او بپردازد. اگر مي‌خواهد به کسي زياني برساند، از اين قصد منصرف شود.
اگر در فکر تنزل مقام رفيقش است، در ترفيع درجه او بکوشد و کار هر کس را حمل بر صحت کند. رسول خدا(ص) فرمود: «إذا حسدتَ فلا تبغ؛(14) هنگامي که رشک بردي، در پي آن مرو». يعني بر ضد خواسته خود عمل کن. البته اين عمل بر خلاف نفس است و انجام دادن آن دشوار مي‌نمايد، ولي اگر کسي همت گمارد ،مي‌تواند با قاطعيت آن را محقق سازد. کسي که خواهان اصلاح خويش است، ناگزير هزينه آن را بايد بپردازد و مرارت و تلخي و دشواري راه را تحمل کند.

پي‌نوشت‌ها:
1. محمد علي سادات، اخلاق اسلامي، ص 132.
2. بحارالانوار، ج 70، ص 252.
3. همان، ص 255.
4. نهج البلاغه، قصار 256.
5. غررالحکم، ج 1، ص 241.
6. همان، ص 223.
7. غررالحکم، ج 1، ص 255.
8. اصول کافي، ج 3، ص 416.
9. بحارالانوار، ج 70، ص 255.
10. الکافي، ج 2، ص 307.
11. همان.
12. تصنيف غررالحکم، ص 300.
13. حديد (57) آيه 20.
14. ميزان الحکمه، ج 1، ص 631.

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

به نام خدا با سلام و ضمن قبولي طاعات و عبادات شما يكي از شبكه هاي وهابي شبهاتي در مورد زيازت جامعه‏ در زيارت جامعه كبيره از قول امام هادي ع مي خوانيم: <وَ اِيابُ الْخَلْقِ اِلَيْكُمْ، وَحِسابُهُمْ عَلَيْكُمْ، وَفَصْلُ الْخِطابِ عِنْدَكُمْ،> اما در سوره مباركه غاشيه در آيات 25 و 26 مي خوانيم: إِنَّ إِلَيْنا إِيابَهُمْ (25) ثُمَّ إِنَّ عَلَيْنا حِسابَهُمْ (26) كه با توجه به آيات قبلي ضمير "نا" به خداوند متعال بر مي گردد اما در حديثي در جلد 7 صفحه 263 كتاب بحار النوار حديث 19 از قول امام صادق ع مي خوانيم: 19- ما، [الأمالي للشيخ الطوسي‏] أَبُو الْقَاسِمِ بْنُ شِبْلِ بْنِ أَسَدٍ عَنْ ظَفْرِ بْنِ حُمْدُونٍ عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ إِسْحَاقَ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ أَحْمَدَ التَّمِيمِيِّ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ إِذَا كَانَ يَوْمُ الْقِيَامَةِ وَكَلَنَا اللَّهُ بِحِسَابِ شِيعَتِنَا فَمَا كَانَ لِلَّهِ سَأَلْنَا اللَّهَ أَنْ يَهَبَهُ لَنَا فَهُوَ لَهُمْ وَ مَا كَانَ لَنَا فَهُوَ لَهُمْ ثُمَّ قَرَأَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع إِنَّ إِلَيْنا إِيابَهُمْ ثُمَّ إِنَّ عَلَيْنا حِسابَهُم‏ لطفا جواب اين شبه را با برهان قوي و مجادله احسن(مناظره از طريق خود قرآن و كتب خودشان ) بدهيد با تشكر

با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما در اين ماه عزيز؛ و تشكر به خاطر ارتباطتان با اين مركز؛
وهابيون متاسفانه چشم و گوش بر حقايق بسته و بر دل هاي خود قفل زده اند.
امامان و اهل بيت رسول خدا انسان هايي هستند. که بر صراط بندگي خدا پاي فشرده ، خدا آنان را پاک کرده ، براي خود برگزيده و واسطه بين خود و خلق قرار داده است. اين انسان هاي برگزيده از منيت به طور صد در صد خارج شده ، محو در اراده خدا گشته اند . جز آنچه خدا بخواهد، نمي خواهند و جز آنچه او امر کند، انجام نمي دهند.
آيا خدا نمي تواند بندگاني را در دنيا واسطه فيض و هدايت و در آخرت واسطه در حساب و رسيدگي به خلايق قرار دهد؟ مگر ملائکه موکل اعمال و ميزان و صراط و ...در قيامت در حساب و کتاب بندگان به امر خدا دخالت ندارند؟ آيا اين با توحيد منافات دارد؟ آيا جز اين است که اصناف ملائکه موکل بر مواقف قيامت همگي محو در اراده خدا و مجري فرمان اويند؟ آيا اشکالي دارد که انسان هايي که در عبوديت و بندگي بر ملائکه پيشي گرفته اند و ملک وار محو در اراده و خواست خدا شده اند، در حساب و کتاب بندگان به امر خدا دخالت کنند؟
اگر اين دخالت ها در عرض دخالت خدا و بدون اذن خدا بود، پذيرفتني نبود، زيرا در قيامت جز خدا حاکم نيست . همه مطيع فرمان و امر اويند . فقط اوست که حکمراني مي کند اما اگر کساني به درجه مظهريت رسيدند و عيسي وار در دنيا خلق کننده و ميراننده و زنده کننده به امر خدا شدند (1)، اينان مي توانند در آخرت هم به امر خدا حکومت داشته باشند و به حساب خلايق برسند و پاداش دهند و کيفر نمايند و چشم بپوشند .
خداوند در باره "رجال اعراف" در قيامت مي فرمايد:
وَ عَلَى الْأَعْرافِ رِجالٌ يَعْرِفُونَ كُلاًّ بِسيماهُمْ وَ نادَوْا أَصْحابَ الْجَنَّةِ أَنْ سَلامٌ عَلَيْكُمْ لَمْ يَدْخُلُوها وَ هُمْ يَطْمَعُونَ وَ إِذا صُرِفَتْ أَبْصارُهُمْ تِلْقاءَ أَصْحابِ النَّارِ قالُوا رَبَّنا لا تَجْعَلْنا مَعَ الْقَوْمِ الظَّالِمينَ وَ نادى‏ أَصْحابُ الْأَعْرافِ رِجالاً يَعْرِفُونَهُمْ بِسيماهُمْ قالُوا ما أَغْنى‏ عَنْكُمْ جَمْعُكُمْ وَ ما كُنْتُمْ تَسْتَكْبِرُونَ أَ هؤُلاءِ الَّذينَ أَقْسَمْتُمْ لا يَنالُهُمُ اللَّهُ بِرَحْمَةٍ ادْخُلُوا الْجَنَّةَ لا خَوْفٌ عَلَيْكُمْ وَ لا أَنْتُمْ تَحْزَنُونَ؛ (2)
در ميان آن دو [بهشتيان و دوزخيان‏]، حجابى است و بر «اعراف» مردانى هستند كه هر يك از آن دو(خوبان و بدان) را از چهره‏شان مى‏شناسند و به بهشتيان صدا مى‏زنند كه: «درود بر شما باد!». بهشتيان هنوز داخل بهشت نشده اند ،در حالى كه اميد آن را دارند. هنگامى كه چشم شان به دوزخيان مى‏افتد مى‏گويند: «پروردگارا! ما را با گروه ستمگران قرار مده!» و اصحاب اعراف، مردانى (از دوزخيان را) كه از سيماي شان آن ها را مى‏شناسند، صدا مى‏زنند و مى‏گويند: « (ديديد كه) گردآورى شما (از مال و ثروت و فرزند) و تكبّرهاى شما، به حال تان سودى نداد!» آيا اين ها [اين واماندگان بر اعراف‏] همانان نيستند كه سوگند ياد كرديد. رحمت خدا هرگز شامل حال شان نخواهد شد؟! (ولى خداوند به خاطر ايمان و بعضى اعمال خيرشان، آن ها را بخشيد؛ بعد به بهشتيان گويند:) داخل بهشت شويد، كه نه ترسى داريد و نه غمناك مى‏شويد!
در اين آيات دقت کنيد، مگر غير از اين است که رجال اعراف آزادند که حرف بزنند و ستمگران را محاکمه و توبيخ کنند. و به مؤمنان امر ورود به بهشت بنمايند؟
در آيات قرآن دقت کنيد ببينيد چگونه رسول خدا در خدا محو شده ، رنگ خدايي گرفته به طوري که خدا همچنان که بندگان را به محبت و اطاعت محض از خودش دعوت مي کند، به محبت و اطاعت محض از رسولش هم دعوت مي کند:
وَ مَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ يُدْخِلْهُ جَنَّاتٍ تَجْري مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ(3)
وَ مَنْ يَعْصِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ يَتَعَدَّ حُدُودَهُ يُدْخِلْهُ ناراً خالِداً فيها(4)
إِنَّما جَزاءُ الَّذينَ يُحارِبُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ يَسْعَوْنَ فِي الْأَرْضِ فَساداً أَنْ يُقَتَّلُوا أَوْ يُصَلَّبُوا أَوْ تُقَطَّعَ أَيْديهِمْ وَ أَرْجُلُهُمْ مِنْ خِلافٍ أَوْ يُنْفَوْا مِنَ الْأَرْض‏(5)
وَ مَنْ يَتَوَلَّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ الَّذينَ آمَنُوا فَإِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْغالِبُون‏(6)
در اين آيات بين خدا و رسول هيچ فرقي قرار نداده زيرا رسول خدا بنده برگزيده خدا و خليفه اوست.
آيا اين که خدا افرادي را در قيامت حاکم قرار دهد، با حکومت مطلقه خدا منافات دارد.
اگر بخواهي در مقابل حق تسليم باشي، حق روشن است و اگر عناد داشته باشي با درياي بينات هم در تاريکي خواهي ماند و هدايت نخواهي يافت.
اما اين ها با آيه 25 و 26 غاشيه نه تنها منافات ندارد ، بلکه در همان راستا است. در آن آيات اياب و بازگشت و حساب خلايق به سوي خدا و کارگزاران خدايي اعلام شده ،به همين جهت از ضمير متکلم مع الغير (ما) استفاده کرده ، ما هم گفتيم که رسول خدا و امامان به عنوان کارگزاران خدا و خليفه هاي او و مظاهر حق، محل رجوع خلايق و رسيدگي کننده به حساب آن ها هستند، نه اين که آنان در عرض خدا و رقيب خدا باشند که حاکم يگانه و قهار (شريک ناپذير) قيامت فقط خداست و رسول الله و امامان کارگزاران و مظاهر او در رسيدگي به حساب خلايقند.

پي نوشت ها:
1. (آل عمران، (3)آيه 49)أَنِّي أَخْلُقُ لَكُمْ مِنَ الطِّينِ كَهَيْئَةِ الطَّيْرِ فَأَنْفُخُ فيهِ فَيَكُونُ طَيْراً بِإِذْنِ اللَّهِ وَ أُبْرِئُ الْأَكْمَهَ وَ الْأَبْرَصَ وَ أُحْيِ الْمَوْتى‏ بِإِذْنِ اللَّهِ وَ أُنَبِّئُكُمْ بِما تَأْكُلُونَ وَ ما تَدَّخِرُونَ في‏ بُيُوتِكُمْ
نشانه‏ اى از طرف پروردگار شما، براي تان آورده‏ام . از گِل، چيزى به شكل پرنده مى‏ سازم. سپس در آن مى‏دمم و به فرمان خدا، پرنده ‏اى مى‏ گردد. به اذن خدا، كورِ مادرزاد و مبتلايان به برص [پيسى‏] را بهبودى مى ‏بخشم . مردگان را به اذن خدا زنده مى‏ كنم . از آنچه مى‏خوريد، و در خانه‏ هاى خود ذخيره مى‏ كنيد، به شما خبر مى‏ دهم .
2. اعراف(7)آيه46-49.
3.نساء(4)آيه13.
4. همان،آيه14.
5. مائده(5)آيه33.
6.همان،آيه56.
7.انفال(8)آيه1.
8. همان،آيه13.

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما در اين ماه عزيز؛ و تشكر به خاطر ارتباطتان با اين مركز؛
بوسيدن دست و موي سر نامحرم هرچند بدون قصد لذت باشد، حرام و گناه مي باشد . در صورتي که بوسيدن نامحرم با اختيار و رضايت دو طرف باشد، هردو مرتکب گناه مي شوند، هم چنين دست دادن با نامحرم و نگاه کردن به موي نامحرم هرچند بدون قصد لذت، گناه مي باشد.(1)
لطفا هرگاه سوال شرعي مي پرسيد ،نام مرجع تقليد خود را ذکر کنيد تا بر اساس نظر مرجع شما پاسخ بدهيم
پي نوشت:
1. امام خميني، تحرير الوسيله، ج2، کتاب النکاح، مسئله 19و20.ص243.

آیا این حکایت در بحارالنوار آمده و سندیت دارد؟ علی علیه السلام در غزوه صفین ، قصد عبور از نهر فرات را داشت ولی معبرش معلوم نبود . به نصیر بن هلال فرمود برود کنار فرات ، واز طرف من ماهیی به نام کرکره را صدا کن ، و از او محل عبور را بپرس . نصیر اطاعت نمود و بر کنار فرات آمد و فریاد برآورد که یا کرکره ، بالفورهفتاد هزار ماهی سر از آب بیرون آوردند ، لبیک لبیک ، چه می گویی ؟ نصیر جواب داد ، مولایم معبر فرات را می خواهد ، هفتاد هزار ماهی آواز برآوردند که ما همه کرکره نام داریم ، بگو این شرف در حق کدامیک مرحمت شده است تا اطاعت کنیم . نصیر برگشت و ماجرا را به عرض مولایش علی رسانید . فرمود ، برو کرکرة بن صرصره را بخوان . برگشت و ندا داد . این بار شصت هزار ماهی سر برآوردند که ما کرکرة بن صرصره هستیم ، این عنایت در حق کدام شده است ؟ نصیر برگشت و پرسید . فرمودند ، برو کرکرة بن صرصرة بن غرغره را بخوان . نصیر بازگشت و چنین کرد . این بار پنجاه هزار ماهی و ماجرای پیشین تکرار شد . برگشت و مولا گفت : برو کرکرة بن صرصرة بن غرغرة بن دردرة را بخوان . تا اینکه در دفعه هشتم که فریاد برآورد ، ای کرکرة بن صرصرة بن غرغرة بن دردرة بن جرجرة بن عرعرة بن مرمرة بن فرفرة ! آن وقت ماهی بسیار بزرگی سر از آب برآورد و قاه قاه خندید که ای نصیر ، به درستی که علی ابن ابیطالب با تو مزاح فرموده است ، زیرا او خودش همه راه های دریا و معبر ها و دجله ها را از ماهیان بهتر میداند ، ولی اینک به او بگو که معبر فرات آنجا است . نصیر برگشت و صورت حال را عرض کرد . حضرت فرمودند ، آری من به همه راه های آسمانها و زمین آگاهم . پس نصیر صیحه زده غش کرد . و چون به هوش آمد فریاد برآورد ، شهادت میدهم که تو همان خدای واحد قهاری . و آنگاه حضرت فرمود . چون نصیر کافر به خدا شده ، قتلش واجب است . آنگاه شمشیر از غلاف کشید و گردنش را بزد .

با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما در اين ماه عزيز؛ و تشكر به خاطر ارتباطتان با اين مركز؛
اين روايت را نيافتيم. اين روايت (اگر وجود داشته باشد) و امثال آن سند محکم و متقني ندارند. و در متن آن ها هم اضطراب و غلو به چشم مي خورد مثل اين که فردي به شهري وارد شود و بپرسد احمد نام ها بيايند و هفتاد هزار نفر خود را معرفي کنند. و بعد بگويد احمد بن حسن ها بيايند و شصت هزار خود را معرفي کنند وبعد بگويد. احمد بن حسن هايي که نام مادرشان فاطمه است بيايند و پنجاه هزار نفر بيايند و ....
کرکره، صرصره، غرغره و... اين هم وزني ها و اين نظم در گم و...نشان از متين نبودن اين نقل دارد، ولي کلا در مورد معجزات و کرامات امامان بايد عرض کنيم :
چون امامت شاني خدايي است و امام مانند رسول، برگزيده خدا براي بيان دين و هدايت مردم و الگوي عملي آنان است، بايد راهي براي شناختن او وجود داشته باشد . همچنان که معجزه و انجام کار خارق العاده به اذن خدا آيت و نشانه اي بر رسالت است، انجام چنين کارهايي که از عهده ديگران خارج است ،از جانب مدعي امامت ، نشانه امامت اوست.
البته از جانب پيامبر و امام براي تقويت اعتقاد مؤمنان هم گاهي کارهاي خارق عادت سر مي زد. و قرآن و سنت از چنين کارهايي نمونه هاي بسيار سراغ مي دهد .
در زندگي امام علي (ع) از اين کرامات به وفور مي يابيم که در تاريخ با سند هاي معتبر ثبت شده است. متاسفانه اهل غلو که دشمن ناآگاه مي باشند، در بعضي از اين نقل ها دست برده و پيرايه ها بر آن ها بسته يا کراماتي جعل کرده اند.
آنچه مهم است اين که امامان بندگان برگزيده خدا و مجراي اراده او بودند . به امر و اذن ايشان مي توانستند در جهان تصرف کنند . کارهاي خارق عادت انجام دهند. اين مطلب قطعي و اثبات شده و مستند به برهان است اما در مورد تک تک کراماتي که نقل شده ، نمي توان ادعا کرد که نقل مطابق واقع بوده و در آن دست نبرده و کم و زياد نکرده باشند.

علت سستی و کم رغبتی به نماز چیست؟

با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما در اين ماه عزيز؛ و تشكر به خاطر ارتباطتان با اين مركز؛
بعضي از عوامل که به طور كلي موجب سستي و ترک نماز مي‌شود، عبارتند از:
1ـ عدم آشنايي به فلسفه و حقيقت نماز که مهم ترين عامل سستي در نماز و ارتباط با خدا است. آنچه که موجب مي‏گردد برخي از نماز، رويگردان باشند و يا نسبت به آن تساهل کنند، ندانستن فلسفه نماز و يا درکي غلط از آن است. يا علم و معرفت آن ها از ذهن و فكر به درون و جان نيامده است.
2ـ تنبلي و سستي و تن پروري: عادت به سستي و از زير بار مسئوليت‌ها در رفتن باعث مي‌شود که جوان براي خواندن نماز بي اهميت باشد.
3ـ مسامحه و سهل انگاري و عدم مسئوليت پذيري که در بعضي از کارها دامنگير جوانان است، در مسئله اي مانند نماز و عبادت خدا نيز وجود دارد. پدران و مادراني که به نماز اهميتي نمي‌دهند يا آن را با سستي و تنبلي، خارج از وقت فضيلت انجام مي‌دهند، نمي‌توانند از فرزندان خود انتظار داشته باشند که براي نماز اهميتي خاص قائل شوند.
4ـ عدم شناخت درست از آثار سبک شمردن يا ترك نماز: اگر افراد به اهميت نماز آگاه شوند و بدانند نماز ستون دين و بازدارنده از فحشا و منکرات است و سستي در انجام نماز چه پيامدهايي دارد، قطعاً سستي نخواهند کرد.
براي تداوم نماز عوامل متعددي وجود دارد كه جهت رعايت اختصار به برخي از آن ها اشاره مي‌شود:
1ـ شناخت اهميت نماز.
نماز از منظر اسلام اهميت ويژه اي دارد؛ تا آن جا كه از آن به عنوان ستون دين(1) و نور چشم پيامبر(ص) ياد شده است. (2)
از سوي ديگر ترك نماز از گناهان كبيره به حساب آمده است.(3)
پيامبر فرمود: " از ما نيست كسي كه نماز را خوار شمارد ".(4)
نماز است سرخط آزادگي * دواي غم و درد دل مردگي(5)
نماز عامل مهمي در تزكية روح و درون انسان است و اهميت ندادن به نماز به لحاظ عدم آشنايي به حقيقت آن و احساس نياز نكردن نسبت به آن، از عوامل ترك نماز و سستي در آن به شمار مي‌آيد. انسان بر اساس فطرت خود،همواره به سوي چيزي كه برايش اهميت دارد، توجه و اهتمام مي‌كند. اگر براي انسان، امري مهم و ضروري جلوه كند، آن را به هر صورت ممكن انجام خواهد داد. آشنا شدن به حقيقت نماز و اين كه نماز جزء نياز ما است، جزء زندگي حيات ما است و فايده و آثار نماز در دنيا و آخرت تجلّي مي‌كند، باعث مي‌شود انسان با شوق بيش تري به اقامة نماز بپردازد و از سستي در نماز و يا ترك آن خودداري نمايد.
كسي كه نماز را سربار خود و صرفاً يك تكليف طاقت فرسا بداند، به حقيقت آن پي نبرده و اهمتي به آن نمي‌دهد.
‌ نماز مهم‌ترين فريضه از فرايض الهي است، اقامه آن مايه سعادت و ترك آن باعث شقاوت مي‌باشد امام ‌صادق(ع) فرمود: "‌محبوب‌ترين اعمال پيش خداوند عزوجل نمازاست، و آخرين وصيت پيامبران الهي نماز‌است"(6) حضرت در حديث ديگر فرمود: "‌تارك الصلاه بهره‌اي از اسلام نبرده است"(7) اگر انسان به درستي فكر‌كند كه خداوند چرا دستور داده كه بندگانش نماز بخوانند هيچ‌گاه نماز را ترك نمي‌كند و چنانچه به هر علتي‌نمازش ترك شود، فوراً جبران نموده و قضا مي‌كند.
قرآن مي‌فرمايد: "‌يا ايها الناس انتم الفقراء الي ا‌لله و ا‌لله هو الغني‌الحميد؛ ‌اي مردم شما همگي نيازمند خداييد، تنها خداوند است كه بي نياز و شايسته هر گونه حمد و ستايش‌است"(8) وقتي خداي متعال از عبادت ما سودي نمي‌برد و از طرفي نماز و ساير عبادت‌ها را واجب نموده است‌،معلوم مي‌شود اين دستورات براي خوش بختي و سعادت خود ما است.
هنگامي كه از عمق جان درك كرديم كه‌ نماز در تأمين خوش بختي و سعادت ما نقش اساسي و تعيين كننده دارد ،با عشق و علاقه نماز مي‌خوانيم چرا كه ‌نماز محور قبولي ساير اعمال است و در قيامت اولين سوال از نماز مي‌باشد. امام باقر(ع) فرمود: "‌اولين محاسبه بنده در مورد نماز انجام مي‌گيرد، اگر نماز مورد قبول واقع‌شد، بقيه اعمال هم مقبول مي‌افتد"(9).
نماز از واجباتي است كه خداوند در هيچ حالتي حتي در هنگام بيماري،‌راضي به ترك آن نيست. تارك نماز بيش ترين ظلم را نسبت به خود روا مي­دارد و خود را از شفاعت پيامبر(ص)‌محروم مي‌كند. حضرت فرمود: "‌هر كه نماز را عمداً ترك كند، از پناه خدا و پناه پيغمبرش بيزاري جسته‌است"(10). پس انساني كه معتقد به خدا و قيامت است و مي‌داند هر چه از خوب و بد انجام بدهد، نتيجه‌اش به‌خودش باز مي‌گردد ،عاشقانه به سوي نماز مي‌شتابد و آن را در اول وقت مي‌خواند.
نبي گرامي اسلام(ص) ‌فرمود:"‌فضيلت اول وقت نماز بر آخر وقت مانند فضيلت آخرت بر دنيا است"(11).
2ـ شناخت پيامدهاي ترك نماز.
يكي از عوامل و راهكار مهم دوباره نماز خواندن شناخت پيامدهاي منفي ترك نماز است. در قرآن بر ترك نماز وعدة عذاب داده شده است: " بهشتيان از دوزخيان مي‌پرسند: چه چيز شما را به دوزخ كشانيد، جهنميان در پاسخ گويند: ما از نمازگزاران نبوديم ". (12)
رسول خدا (ص) مي‌فرمايد: "كسي كه نماز خود را سبك گيرد و در به جا آوردنش سستي نمايد، خداوند او را به پانزده بلا مبتلا مي‌كند؛ شش بلا در دنيا و سه تا در موقع مردنش و سه در قبر و سه در قيامت و هنگامي كه از قبر بيرون مي‌آيد.
اما شش بلاي دنيوي:
1ـ خداوند بركت را از عمرش كم مي‌كند.
2ـ بركت را از روزيش بر مي‌دارد.
3ـ از صورتش نشانة نيكوكاران را بر مي‌دارد.
4ـ هر كار خيري كند، پذيرفته نمي‌شود و براي آن اجري ندارد.
5ـ دعايش مستجاب نمي‌شود.
6ـ از دعاي نيكوكاران بهره اي ندارد".(13)
3ـ رفع موانع.
ترك نماز مبتني بر عواملي است كه بايد از آن ها پرهيز شود. انسان بالفطره گرايش به عبارت دارد. معصيت، دنياگرايي، ندادن زكات، تكبر، حرام خوردن، آشاميدن شراب، حسد و ... از عوامل و موانع تأثير گذار ترك نماز به حساب آمده است.
4ـ شناخت آثار نماز.
يكي از راه هاي تداوم نماز، شناخت آثار معنوي، سياسي و اجتماعي نماز است. اگر انسان با فلسفه و علل تشريع نماز اشنايي داشته باشد، نماز را ترك نمي‌كند.
5ـ توبه.
بي تردي ترك نماز گناهي است كه نياز به گناه زدايي دارد. يكي از عوامل مهم تأثيرگذار گناه زدايي، توبه است. توبه كه نوعي بازگشت و دگرگوني است، سبب مي‌شود كه قلب انسان صفا گرفته و بار ديگر معنويت در آن تجلي نموده و از گناه جلوگيري شود. امام علي(ع) فرمود: " جز اين نيست كه پشيماني بر گناه سبب ترك آن مي‌شود".(14)
كسي روز محشر نگردد خجل كه شب ها به درگه بَرَد سوز دل
اگر هوشمندي، ز داور بخواه شب توبه تقصير روز گناه
اگر بنده اي، دست حاجت برار وگر شرمسار، آب حسرت ببار
نيامد بدين در كسي عذر خواه كه سيل ندامت نشستن گناه(15)
6ـ استعانت از خداوند:
انجام عبادت، به ويژه نماز خواندن توفيق عبادت را مي‌طلبد. عبادت و ارتباط با خدا بر قرار نمودن مي‌طلبد كه از خدا خواسته شود توفيق عبادت دهد. شايد بر همين اساس معصومان (ع) و بزرگان دين از خدا مي‌خواستند كه به آنان توفيق عبادت دهد. در دعاي حضرت مهدي (عج) آمده است : "اللّهم ارزقنا توفيق الطاعه ..."(16) كه يكي از مصاديق بارز طاعت، عبادت است.
از ديگر موجبات سستي در نماز و عدم اهتمام به آن، عادت به عبادت است ; به اين معنا كه انسان، اصل نماز وافعال و اذكار آن را از روي عادت به جا آورد، به طوري كه به حقيقت و روح نماز توجه نداشته باشد. عمل بر اثرعادت، عبادت را از حالت آگاهانه خارج مي‌نمايد و تبديل به يك عمل غير آگاهانه مي‌كند، به طوري كه روح اعمال فراموش شده و تنها ظاهر اعمال هدف قرار مي‌گيرد.
مذموم بودن عادت به اين معنا نيست كه استمرار، مداومت و كثرت اعمال اشتباه است، بلكه ملاك ارزش، مقدار توجه و آگاهي در عمل است . مردان الهي در عين كثرت عبادت و دعا، به مقدار توجه و آگاهي خود در اعمال مي‌افزايند و از عبادت لذت بيش تري مي‌برند.

پي‌نوشت‌ها:
1. من لا يحضره الفقيه، ج 1، ح 639.
2. مكارم الاخلاق، ج 2، ص 461.
3. عبدالحسين دستغيب، گناهان كبيره، ج 2، ص 183.
4. فروع كافي، ج 3، ص269.
5. نماز از ديدگاه قرآن و حديث، ص 77 - 78.
6. محمد محمدي‌ري‌شهري، ميزان الحكمهْْ، ماده صلاهْْ، شماره 10534.
7. بحارالانوار، ج 79، ص 232.
8. فاطر (35) آيه 15.
9. ميزان الحكمهْْ ماده صلاهْْ، شماره 10570.
10. صادق احسانبخش، آثار الصادقين، ج 1، ص 133، حديث 15796 - ح 2.
11. همان، ص 110، حديث 15708، ح 2.
12. مدثر (74) آيات 40 ـ 41.
13. گناهان كبيره، ج 2، ص 187 ـ 188.
14. وسائل الشيعه، ج 11، ص 349.
15. عبدالحسين دستغيب، گناهان كبيره، ج 2، ص 408.
16. مفاتيح الجنان، دعاي حضرت مهدي (عج) .

صفحه‌ها