پرسش وپاسخ

من خاله اي دارم كه در مشهد به دنيا آمده است و همه فرزندانش را نيز در مشهد به دنيا آورده است . ايشان چندين سال است كه در چناران زندگي مي كندو قصد زندگي در مشهد را ندارد اما مادر و پدر و خواهرشان و برخي از اقوام ايشان در مشهد زندگي مي كنند و ايشان بدين سبب رفت و آمد زيادي در مشهد دارند .آيا مشهد براي ايشان وطن محسوب مي شود و نماز و روزه كامل دارد ؟ براي فرزندانشان كه در چناران زندگي مي كنند چگونه است ؟ يكي از فرزندانشان كه متولد مشهد است در مشهد دبيرستان شبانه روزي مي رفته و دانشگاه حكم نماز و روزه ايشان چگونه است ؟

با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما در اين ماه عزيز؛ و تشكر به خاطر ارتباطتان با اين مركز؛
1- معناي وطن: جايي را که انسان براي زندگي کردن خود اختيار کرده و قصد دارد. هميشه در آن جا زندگي کند، وطن حساب مي شود ، چه در آن جا به دنيا آمد يا در آن جا به دنيا نيامد. تا زماني که قصد ماندن هميشگي را انسان در جايي نداشته باشد، وطنش حساب نمي شود.
وطن بر دو قسم است:
1- وطن اصلى، يعنى جايى كه وطن پدر و مادر يا‌ يكى از آن ها باشد و انسان همراه آن ها در آن جا مدتى زندگى كرده باشد و چه در آن جا متولد شده باشد يا در جاى ديگر.
2- وطن غير اصلى، يعنى جايى كه انسان با اختيار خود به عنوان وطن انتخاب كند كه در دو صورت محقق مى‌شود:
ا: جايى را براى زندگى خود انتخاب كند و قصد داشته باشد تا آخر عمر در آن جا بماند.
ب: جايى را براى زندگى خود انتخاب كند و قصد رفتن از آن جا را نداشته باشد. بنابراين كسى كه قصد داشته باشد مدتى هر چند طولانى در محلى بماند و بعد به جاى ديگر برود ،آن جا وطن او نمى‌شود.
در غير وطن اصلى و وطن غير اصلى كه ذكر شد، در جاهاى ديگر اگر قصد اقامه نكند، نمازش شكسته است ،چه ملكى در آن جا داشته يا نداشته باشد و چه در آن جا شش ماه مانده يا نمانده باشد.(1)
2- در صورتي که خانم مذکور از مشهد اعراض نکرده ،نماز و روزه اش تمام است .اگر اعراض کرده و در آينده قصد زندگي در مشهد را ندارد، مشهد وطن او حساب نمي شود .چنانچه فاصله چناران با مشهد به مقدار مسافت شرعي باشد، نمازش در مشهد شکسته است . روزه هم نمي تواند بگيرد.مگر آن که قصد ماندن ده روز داشته باشد.(2)
3- فرزندان خانم نيز در صورتي که در مشهد بزرگ نشده و در چناران بزرگ شده اند ويا از مشهد اعراض کرده و قصد بازگشت به مشهد را ندارند ، مشهد وطن فرزندان او نيز حساب مي شود.
نسبت به فرزندي که در مشهد متولد شده و الان هم در دانشگاه مشهد است و دبيرستان را هم در مشهد خوانده ، اگر از مشهد اعراض نکرده است، مشهد وطن او حساب مي شود .
3-اما نسبت به رفت و آمد دائمي که خانم مذکور و يا فرزندانش بين چناران و مشهد دارند ، حکم نماز و روزه آن ها چيست؟ بايد در نامه بعدي اسم مرجع تقليد و فاصله مشهد تا چناران را با مقدار رفت و آمد(هر از چند روز) که دارد توضيح دهيد تا پاسخ آن را نيز ارسال نمائيم.
پي نوشت ها:
1. توضيح المسائل مراجع، ج1، مسأله 3291 و مسأله 1331.
2. همان، مسأله1333و1334.

مدت طولاني است كه در مازندران و گلستان برگه هايي به نام پيشبيني فوتبال پخش مي شود و من توانستم با خريد چند برگه به مبلغ 1000 تومان با پيشبيني درست نتايج بازي هاي آن برگه مبلغ 10000 تومان برنده شوم . ميخواهم بدانم مشكلي در خرج اين پول وجود ندارد؟

با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما در اين ماه عزيز؛ و تشكر به خاطر ارتباطتان با اين مركز؛
در صورتي که براي شرکت در مسابقه پول پرداخت مي کنيد. و جايزه افراد برنده نيز از پول شرکت کنندگان در مسابقه داده مي شود، شرکت دراين نوع مسابقه و دادن پول حرام است . کسي هم که برنده مي شود ،نمي تواند در پولي که مي گيرد تصرف کند. (1)
پي نوشت:
1. آيت الله مکارم، احکام جوانان، مسأله 498.

با سللام و خسته نباشید؛ من حدود دو سال است که از آیت الله صانعی تقلید میکنم. اما توسط یک شخص آگاه شنیده ام که آیت الله صانعی جز مراجع تقلید نمی باشد و نمی توانید که از ایشان تقلید کنید به نظر شما باید مرجع تقلیدم را عوض کنم یا نه؟

با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما در اين ماه عزيز؛ و تشكر به خاطر ارتباطتان با اين مركز؛
اگر از اول با تحقيق آيت الله صانعي را انتخاب کرده ايد. و از راه تحقيق، يقين يا اطمينان به اعلم بودن ايشان داشته ايد، الآن نيز تا زماني که اعلم بودن مرجع ديگر ثابت نشود مي توانيد بر تقليد خود باقي بمانيد.
اما اگر از اول بدون تحقيق و بدون اينکه مرجعيت و اعلميت ايشان را تشخيص بدهيد، از ايشان تقليد کرده ايد، تقليد شما از اول باطل بوده است. و حالا تحقيق کنيد، و بعد از تحقيق اگر يقين يا اطمينان به اعلم بودن مرجع خاصي پيداکرديد از همان مرجع تقليد کنيد و اگر اطمينان هم حاصل نشود و از راه تحقيق گمان به اعلم بودن مرجع خاصي پيدا کنيد به گمان خود عمل کنيد.
راه هاي شناخت مرجع تقليد اعلم
مجتهد و اعلم را از سه‌راه مى توان شناخت: اول آن كه خود انسان يقين كند ، مثل آن كه از اهل علم باشد و بتواند مجتهد و اعلم را بشناسد ،.
دوم آن كه دو نفر عالم عادل كه مى توانند مجتهد و اعلم را تشخيص دهند مجتهد بودن يا اعلم بودن كسى را تصديق كنند، به شرط آن كه دو نفر عالم عادل ديگر با گفته آنان مخالفت ننمايند .
، سوم آن كه عده‌اى از اهل علم كه مى توانند مجتهد و اعلم را تشخيص دهند ، و از گفته آنان اطمينان پيدا مى شود مجتهد بودن يا اعلم بودن كسى را تصديق كنند .
اگر شناختن اعلم مشكل باشد بايد از كسى تقليد كند كه گمان به اعلم بودن او دارد ، بلكه اگر احتمال ضعيفى هم بدهد كه كسى اعلم است و بداند ديگرى از او اعلم نيست بنابر احتياط واجب بايد از او تقليد نمايد و اگر چند نفر در نظر او اعلم از ديگران و با يكديگر مساوى باشند بايد از يكى از آنان تقليد كند.(1)
پي نوشت:
1. توضيح المسائل مراجع، ج1، مسأله 3و4و14.

آیا جنب شدن گناه است ؟

با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما در اين ماه عزيز؛ و تشكر به خاطر ارتباطتان با اين مركز؛
جنب شدن اگر بدون اختيار باشد، مثلا کسي در خواب جنب شود. و يا با اختيار باشد اما از راه حلال جنب شود ، مانند نزديکي با همسر، گناه حساب نمي شود.
لطفا هرگاه سوال شرعي مي پرسيد ،نام مرجع تقليد خود را ذکر کنيد تا بر اساس نظر مرجع شما پاسخ بدهيم .

اول از همه سلام و تشکر از این سایت به این خوبی خدا خیرتون بده اما مشکل من داستان من خیلی طولانی و پیچیدس ولی خب به امید اینکه شاید کمکی یا راه حلی بتونه پایانی به این سختی ها بده تا جایی که بشه می نویسم 3 سال پیش یعنی سال آخر دوره لیسانسم من با دختری آشنا شدم (سارا)از طریق یک انجمن در اینترنت. انجمن متافیزیم و مسائل روحی بود. در ابتدا با sms زدن جمله های جالب و فلسفی شروع شد ....سارا اصرار داشت که من براش این پیام هارو بفرستم و یادمه که جمله ای نبود که از کتاب هایی مثل نهج البلاغه ، جملات قشنگ اینور اونور که بینمون رد و بدل نمی شد!! من و سارا خیلی به موضوعات متافیزیک علاقه داشتیم من کتاب هایی مثل انسان روح است نه جسد بهش معرفی می کردم و اونم از کتابخانه دانشگاهشون می گرفت..اینم بگم که اونموقع من اصفهان مهندسی عمران می خوندم و سارا هم زبان انگلیسی تو دانشگاه سمنان. بعد از یه هفته ای اولین تماس شروع شد و رابطمون جلو رفت. در مورد مسائل مختلف بحث می کردیم و اکثرا در مورد مرگ صحبت می کردیم چون سارا خیلی به مرگ علاقه داشت! نه اینکه بگم دوست داشت بمیره نه دوست داشت در این زمینه حرف بزنیم مخصوصا بچه ها که میمیرن چی میشن خودکشی آدمای خوب و.. کتاب تا کرانه های عالم اثیری هم خیلی کمک کننده بود و جالب. بعد از 3 ماه تونستیم اولین دیدارمون رو تهران داشته باشیم و ظاهر هم رو هم ببینیم!! من خوانوادم خیلی مذهبین و متعصب. مادر لیسانس معارف و معلم دینی!! خلاصه گذشت و یک روزی مادرم قضیه رو فهمید و گوش رو ازم گرفت و هرچی دهنش بود به سارا گفت. بعد هم من رو سین جین کرد که دختره کیه کجا زندگی می کنه و... منم اونموقع بچه + خوانواده بودم وتقریبا مذهبی و کسی انتظارشو نداشت! خلاصه این شد که من پخمه به حساب صادق بودن یه سری اطلاعاتی رو دادم مثل اینکه بابل زندگی می کنه و ... که الان 3 ساله دارم پاش می سوزم! بعد از این قضیه موبایل رو ازم گرفتن و تو جیبیم رو کم کردن. منم پول کمی که داشتم برای خرید کارت تلفن و تماس نگه می داشتم. این قضیه گذشت و یه وعده گذاشتیم برای دیدار. من براش یه ساعت خریدم که چون هم رو دیر به دیر می دیدیم یادگاری باشه! از شانس ما 3 روز قبل از دیدار مادر ما که خودش یه پا اطلاعاتی بود هدیه رو کشف کرد و باز همه چیز لو رفت. این بار به کتک رفت و فحش و ناسزا. دیدار لغو شد و مادرم به برادرم گفت که با یک تلفن عمومی همه چیز رو تموم کنه! یادمه داداشم زنگ زد و شروع کرد به بی احترامی..ما با هم حتی نماز شب می خوندیم اون موقع...داداشم همه چیز رو به مسخره گرفت و تحقیر کرد...ظاهرا همه چیز تموم شد ولی من از همه چیزم میزدم که بتونم یه کارت تلفن بگیرم و تماس بگیرم. دیدارمون به درازا کشید و نزدیک 6 ماه همو نتنستیم ببینیم. همش صحبت و ناراحتی و سختی. بلاخره من زدم به سیم آخر و نزدیکای تابستون بد که گفتم به بهونه تموم شدن امتحانا می خوام با دوستام برم مشهد! بحث شد که آره معلومه می خوای بری دختره رو ببینی و ... منم دیگه تحمل نداشتم یه روز زنگ زدم گفتم من با دوستام راحیه مشهدم خداحافظ! غافل از اینکه مادرم دفترچه خاطراتمو خونده بود! من یک روز رفتم شمال سارا رو دیدم. برگشتم اصفهان! روز بد نبینین کتک و فحش و انداختن بیرون از خونه..برادرم گفت تو بی غیرتی که دختر شمالی انتخاب کردی مگه جک رشتی نشنیدی!!!!!!!!!!!!!واقعا بعیده از این آدم های تحصیل کرده...منم پیاده زدم بیرونو رفتم تا زاینده رود و اینور اونور راه می رفتم تا زنگ زدن و با یه بدبختی برگردوندم خونه. گفتن یا دختره یا درس..اگه بخوای ادامه بدیم می رم دانشگاه ترک تحصیل کنی بعدم هرجا می خوای برو...منم که به حد کافی بی احترامی دیده بودم گفتم برام هیچی مهم نیست میرم!! اما غافل از اینکه در هر صورت زندانی بودم!! منو انداختن تو زیرمین و 4 روز فقط در حد اینکه برام غذا بیارن بود. دقیقا عین سلول زندان.به حدی دپرس بودم که فکر خودکشی هم کردم ولی تنها چیزی که نجاتم داد ایمانم به اینکه خودکشی گناه بزرگیه و اینکه آینده روشنه! بعد از این قضیه مادرم منو برد پیش ییه مشاوره که بعد از 2 جلسه حق رو به من داد و کلی مادرم رو شماتت کرد که به جای این کار ها تحقیق می کردین بعد تهمت میزدین اونم تهمتی که خدا گفته اگه ثابت نکنی حکم رو رو تو اجرا می کنن!! بعد از این قضیه مادرم یکم نرم تر شد و مهربونتر. موبایل رو پس داد و پول تو جیبیم رو اضافه تر کردن!! بعد از این اتفاق تصمیم گرفتم امتحان فوق بدم!! عمدا رشته ای رو انتخاب کردم که فقط دانشگاه تهران داشت و اونم 10 تا بیشتر نمی گرفت کلا!! برای اینکه ثابت کنم که می تونم.همه می گفتن تو کنکور عمران رو ول کردی رفتی تکنولوژی معماری که فقط 5 تا روزانه میگیره 5 تا شبانه!!!؟ هیشکی باورش نمی شد که من چه جور قبول شدم! اصلا حوصله درس برام نبود 3 روز هم که درس های دوره لیسانسم بود بقیه رز هام روزی 8و9 ساعت خوندم! این قضیه راز جواب داد در کنار توکل به خدا. اونجا بود که فهمیدم که خدا رو اگه بهش اعتماد کنی دستت رو میگیره.و نتیجه ها که اومد من رتبم 5 شد!! آخرین فرد روزانه دانشگاه تهران!! در کنار کنکور سارا هم قصد ارشد جهانگردی رو کرد و رتبش 180 شد مجاز ولی قبول نشد! تا من برم تهران و اون به امید باهم بودن یه سال بشینه پا کنکور! امسال هم رتبش 130 شد باز...تو این مدت مجبور شدیم به دیدارهای کوتاه هر یک ماه یک بار بسنده کنیم و بسوزیم و بسازیم! ایندفعه من گام بزرگتری رو انتخاب کردم و تصمیم گرفتم برای دکتری از دانشگاه تاپ دنیا بورس بگیرم...اگه اراده کنم و توکل می دونم که میشه ولی یه سری مشکل جلو راهمه یک اینکه اگه اکسپت شم ما از هم دورتر میشیم و آوردن سارا هم زمان بره دو اینکه 3 سال دوری بس نیس..تا کی باید صبور باشم و فقط بخاطر اینکه مادرم رنجیده نشه چیزی نگم. برادرم تجربه مشابهی داشت و فقط چون یکی رو خودش انتخاب کرده بود مادرم مقاومت کرد...اون هم رفت و کنکور رتبه 2 شد و با ارشد باز اصرار کرد...آخرش با غش کردن طرفبن قبول کرد مادرم بیاد خ.استگاری و تازه مرحله تحقیق بره جلو!!!!!! اون جنگید و بلاخره پیروز شد و کار رو برام سخت کرد. مادرم هنوز متعصب و مغرور عروس رو تحقیر می کنه و من می ترسم که باز جنگ رو شروع کنم....نتیجش چیزی شبیه برادرم میشه! منم تصمیم خارج گرفتم تا سارا رو ببرم و خلاص شم می خواستم کمکم کنید..من با مادرم چی جور رفتار کنم تا نرم شه و بتونم باش حرف بزنم..اصلا به نظر شما راضی میشه؟ مادری که حاضر غش کنه ولی نره تحقیق برای یه دختر!!!!فقط چون سنتی انتخاب نشده...با اون همه خشونتی که من قبلا ازش دیدم و ترس و تنفر وجودمو گرفته؟ دارم پیر میشم 3 سال سخت با دیدار های دیر به دیر...یکی کمک کنه به نظرتون می چه جور می تونم با سختی کمتر مسئلمو حل کنم تحملم تموم شده و سارا هم شرایطش سختره...تو خانواده ما زن سالاریه و از اون مرد سالاری...پدرش یه چیزیه شبیه مادر من!! خانواده هامون از نظر مذهبی اختلافی ندارن از این نظر خیالم راحته چون مادرشم مذهبیه و مثل ماس تنها مشکل همین گفتنه که غوغا به پا می کنه البته این ترس منه شاید مادرم عوض شده باشه از نظر دینی آیا من باز کوتاه بیام و صبر پیشه کنم یا حکم اینه که چون کار خلافی نمی خوام بکنم و یک نفر هم پسندیدم طبق موازین اسلام هردومون هم مسلمون و مومن به خداییم می تونم خودم اقدام کنم. چرا باید مسلمان های ما اینجور رفتار کنن؟ خیلی ها بخاطر این مسائل از دین زده میشن تنها خدارو شکر میگم که این حوادث منو بی دین نکرد!! اگه کمکمک کنید یه عمر ممنون دارتونم ..چیکار کنم...راه حلش چیه؟ شبای قدر هم یادتون نره خیلی خیلی التماس دعا

باسلام و تشکر از اعتماد شما نسبت به مرکز
ما در مورد رفتار مادر و برادر شما با شما موافق هستيم، اگر واقعاً در همين وضعيت رخ داده باشند. اما اين هرگز به معناي موافق بودن با ارتباط نابهنگام براي ازدواج-از روي بهانه يا با قصد واقعي- نيستيم. علت آن هم مشخصاً به وضعيت وابستگي طرفين باز مي گردد که در آن شناخت‌ها مختل شده و ارزيابي دقيق امکان‌پذير نيست.
وابستگي امري جداي از دلبستگي است. هر يک از ما افرادي را مي‌شناسيم که نسبت به آن ها دلبستگي خاصي داريم؛ اما وجود يک دلبستگي هرگز منجر به وابسته بودن نخواهد شد. وابستگي الزاماً امري نامطلوب و نابهنجار به شمار مي آيد . مي‌توان به آن به ديدة يک اختلال نگريست. ما به افراد دلبسته هستيم اما مي‌توانيم بدون آن ها به زندگي ادامه دهيم و در عين حال به ياد آنان باشيم.
از جهات متعددي مي‌توان اجمالاً با اين عقيده موافق بود که «ازدواج پايان راه عشق است»؛ چون نگاه‌ها کاملاً پخته شده و هر يک از طرف مقابل مي‌خواهد که به مسؤوليت خود عمل کند .بر اساس تعهدات خود رفتار نمايد. در اين بين افرادي که پيش‌تر عاقلانه دست به انتخاب نزده‌اند و نگاه صرفاً عاشقانه ـ توام با هوس و شور جنسي- به موضوع داشته اند، چيزي براي تضمين ادامه دادن ندارند. به همين دليل آنچه مي‌توانست به عنوان يک مقوم براي کانون ازدواج باشد، اکنون موجود نيست و اين به معناي يک دردسرحداکثري است.
هرگز از ماهيت مسايل شما مطلع نيستيم. شرايط شما و طرف مقابل را نمي دانيم . بنا بر آن نيست که به تخريب يا محکوم نمودن آن بپردازيم؛ اما به ياد داشتن اين نکته نيز ضروري است که ما در بهترين و آرماني‌ترين شرايط نيز ملتزم به بررسي و دريافت يک تفسير روانشناختي هستيم.
به همين دليل يکي از توصيه‌هاي جدي ما به عموم دختران و پسران آن است که فرصت يک انتخاب خردمندانه را با پيشروي در برقراري روابط از خود نگيريد.
اما دربارة سن خودتان و پدرتان چيزي ننوشته ايد. اين مسأله همچنان در هاله ابهام قرار دارد.
هميشه تلاش کنيد تا با مسايل به صورت خلاق و فعال برخورد نماييد .تا اندازه اي وجود آن در شما محسوس است؛ بنابراين متقابلاً، همواره از رفتار واکنشي در برابر برادر و مادرتان بپرهيزيد. در پايان مشاوره روانشناختي را بهترين و امن‌ترين گزينه مي‌دانم . بهترين روش براي دست يابي به ميزان تناسب و سنخيت شما با يکديگر روش علمي است؛ هر چند معمولاً پس از يک دورة وابستگي طرفيني دست کشيدن و پاسخ ردّ شنيدن دشوار خواهد بود.
اما براي کسب رضايت والدين و به ويژه مادرتان بايد اطمينان آفريني کنيد. اين مسأله با وعده دادن و گفتگوي زود هنگام قطعاً محقق نخواهد شد بلکه با صبر و استفاده از روش هاي ارتباطي مستقر خواهد شد. اطمينان آفريني يک فرايند است که تدريجاً محقق مي‌گردد. ما نمي‌توانيم گذر زمان را در آن دخيل ندانيم.
الزاماً بايد تمام مراحل يک خواستگاري رسمي را طي کنيد و بدون آن همواره در معرض يک خطر بالقوه قرار داريد.

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

از سال 83 به کرج عزيمت کردم. و متولد تهران هستم .نماز و روزه من در تهران چه حکمي دارد؟

با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما در اين ماه عزيز؛ و تشكر به خاطر ارتباطتان با اين مركز؛
اگر تهران وطن شما بوده وهنوز اعراض نکرده اي ،نماز و روزه شما در تهران کامل است .
اگر اعراض کرده اي و عملا از تهران صرف نظر نموده اي ،نماز وروزه در تهران بدون قصد ده روزشکسته است.(1)
پي نوشت:
1. آيت الله فاضل لنکراني، توضيح المسائل ،م1343.

با سلام و اميد به قبولي طاعات تان من 22 سالمه و متاهلم براي اولين بار دو بار در ماه عادت شده ام و دومي با فاصله 11 روز از اولي كه در ماه مبارك قرار گرفت ولي لكه بيني بعد از عادت معمول رو دارم يعني هميشه 7 روز تموم بوده ولي اين دفعه روز هشتم پاك بودم و شب لكه شدم و بعد از غسل روز نهم بعد از ظهر لكه شدم ولي روزه ام رو نگه داشتم مي خواستم ببينم چكار بايد بكنم؟ روزه باطل و نياز به نگه داري نداره؟و بايد قضا به جا بيارم؟ از قرص جلوگيري از بارداري استفتده كنم؟ بعد از ده روز اگه ادامه داشت چكار كنم؟ با تشكر

با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما در اين ماه عزيز؛ و تشكر به خاطر ارتباطتان با اين مركز؛
در فرض سؤال اگر لکه بيني تا روز دهم قطع شود، روزه شما باطل است . اگر از روز دهم به بعد يعني روز يازدهم يا دوازدهم هم لکه ببينيد ،روزه شما صحيح است.
توضيح:در صورتي که بين حيض قبلي و شروع خون ريزي دوم حد اقل ده روز فاصله شده باشد و خون دوم نشانه هاي حيض را داشته است ،حيض مي باشد.
از روز اول شروع حيض تا روز دهم هر زمان خون ويا لکه خون ببينيد، در صورتي که از روز دهم بيش تر نشود و تا پايان روز دهم يا پيش از آن خون کاملا قطع شود، تمام خون ها و لکه بيني ها حيض حساب مي شود. اگر لکه بيني ازروز دهم بيش تر شود ، روزهاي عادت حيض و روز هاي ديگري که خون ديده ايد ،خون استحاضه حساب مي شود.
بنابراين در فرض سؤال که عادت شما هفت روز مي باشد، اگر روز نهم لکه خون ببينيد، حکم حيض را دارد .هم چنين تا پايان روز دهم اگر لکه خون ببينيد ،تمام خون ها حيض حساب مي شود و روزه هم باطل مي باشد.
اگر لکه بيني از ده روز بيش تر شود، يعني روز يازدهم يا دوازدهم مثلا هم لکه ببينيد، همان هفت روز را عادت خود قرار دهيد . از روز هشتم به بعد هرخوني که ديده ايد، حکم استحاضه را دارد و به احکام استحاضه عمل کنيد، دراين فرض روزه اي که گرفته ايد ،صحيح است.(1)
پي نوشت:
1. آيت الله خامنه اي ،استفتائات، سؤال 221و امام خميني، توضيح المسائل، مسأله 503- 505(نظر رهبري دراين مسئله مطابق با فتواي امام مي باشد ).

به نام خدا سلام نمی دانم سوالاتم به بخش ادیان مربوط است یا به احکام و یا به اخلاق لطفا خودتان به بخش مناسب ارجاع دهید. 1)آیا با شخص بهایی که فامیل انسان است باید صله رحم و رفت و آمد داشت ؟ 2)آیا باید از غذایی که این شخص تهیه کرده خورد یا نخورد ؟ 3)آیا بهائیان کافر هستند ؟ 4)آیا رفت و آمد و معامله با فرد کافر حرام است ؟ 5)آیا رفت و آمد و خورد و خوراک و معامله با فرد زرتشتی یا مسیحی مجاز است ؟ 6) همکاری دارم در محل کارم که بی دین و افکارش ضد دین است ،با او چه برخوردی باید بکنم ، اصلا جواب سلام او را باید بدهم یا باید با او دست بدهم یا ندهم ؟ آشکارا باید دشمنی خودم را با او و برائت جویی خودم را نسبت به او در نزد او و سایرین نمایش دهم یا خیر ؟

با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما در اين ماه عزيز؛ و تشكر به خاطر ارتباطتان با اين مركز؛
1- صله رحم با ارحام کافر نيز واجب است. بنابر اگر ارحام کسي بهائي باشد، به مقداري که ارتباط آن ها کاملا قطع نشود، ارتباط بگيرد، مثلا تلفني سلام کردن از طريق تلفن و امثال آن . اگر بتواند او را هدايت و ارشاد کند، لازم است با زبان خوش از نزديک با او رابطه برقرار کند . اگر هدايت و ارشاد بهائي ممکن نباشد و ارتباط با او ممکن است اثر منفي روي ديگران ايجادکند
، نبايد زياد با او ارتباط بگيرد اما به مقداري که قطع رحم نشود، از طريق تلفن وامثال آن گاه گاهي ارتباط بگيرد.البته اگر فاميل دور باشد، صله رحم واجب نيست(1) . درصورتي که بهائي قابل هدايت نباشد ،مي تواند ارتباط خود را قطع کند، بلکه اگر خوف آن باشد که روي ديگران اثرمنفي مي گذارد، بايد ارتباط خود را قطع کند.
2- بهائي نجس است . اگر غذا با دست تر تهيه کرده يا به آن دست تر زده باشد يا مواد گوشتي داشته باشد که خودش يا بهايي ديگر ذبح کرده ، خوردن آن حرام است.
3- بهائي کافر و نجس است.(2)
4- خريد و فروش با کافر در صورتي که محارب با اسلام و مسلمانان نباشد، اشکال ندارد . معامله با صهيونيست ها و بهائي ها جايز نيست (3).
5-زرتشتي (مجوس) اهل کتاب شناخته شده است (4) . مسيحي نيز اهل کتاب هست . بنابر احتياط واجب به نظر آيت الله مکارم اهل کتاب نجس اند ،مگر براي کساني که در خارج مجبور به ارتباط با آن ها هستند(5).
رفت و آمد با اهل کتاب به مقدار ضرورت در صورتي که تأثير منفي نگذارد، اشکال ندارد.(6)
6- سعي کنيد با اخلاق نيک او را نهي از منکر کنيد. اگر اثر نکند، از او اجتناب و دوري کنيد. البته دست دادن به مقدار متعارف اشکال ندارد . ارتباط زياد با او نداشته باشيد.(7)
لطفا هرگاه سوال شرعي مي پرسيد ،نام مرجع تقليد خود را ذکر کنيد تا بر اساس نظر مرجع شما پاسخ بدهيم .

پي نوشت ها:
1. آيت الله مکارم شيرازي، استفتاآت جديد، ج3، ص610، س1752.
2. همان، ج‏2، ص: 503سؤال 1455.
3. سؤال تلفني(7840001-0251) از دفتر آيت الله مکارم شيرازي.
4. آيت الله مکارم کتاب نکاح كتاب النكاح، ج‏4، ص: 126.
5. آيت الله مکارم، استفتائات جديد، ج‏1، ص: 30 سؤال 41.
6 و 7. سؤال تلفني از دفتر آيت الله مکارم شيرازي.

صفحه‌ها