پرسش وپاسخ

مختصری درباره جنگ صفین بیان فرمایید ؟
جنگ صفین از مهمترین نبردهای زمان خلافت امام علی علیه السلام بود كه در سال 37 هجری بین آن امام بزرگوار و معاویه بن ابی سفیان در سرزمین صفین رخ داد.

لطف كنید توضیح مختصری درباره جنگ صفین بیان فرمایید ؟ علت نام گذاری و محل وقوع،نتیجه

جنگ صفین از مهمترین نبردهای زمان خلافت امام علی علیه السلام بود كه در سال 37 هجری بین آن امام بزرگوار و معاویه بن ابی سفیان در سرزمین صفین كه در ناحیه غربی عراق بین رقه و بالس قرار دارد رخ داد، و از همین رو به جنگ صفین شهرت یافت.

امام علی علیه السلام در آغاز خلافت، معاویه را كه كارگزار حكومت در شام بود، از مقامش عزل فرمود و شخص دیگری را به جای وی منصوب كرد ولی معاویه نپذیرفت و ناحیه شام را تحت قلمرو خود نگه داشت.

امیرمؤمنان خلیفه مسلمانان بار دیگر، پس از نبرد جمل، جریر بن عبدالله را برای مذاكره و گرفتن بیعت از معاویه به شام فرستاد، اما معاویه این بار هم تسلیم نشد بلكه به بهانه خونخواهی عثمان سپاه شام را برای مقابله با امام علی علیه السلام آماده ساخت.

امیر مؤمنان نیز چون چارهای ندید آماده جنگ شد، با سپاهی عظیم از كوفه حركت فرمود و در بیابان صفین با معاویه برخورد كرد. و به این ترتیب، نبردی سخت و طولانی بین سپاه عراق و شام درگرفت.

پس از چند روز نبرد، سپاه امیرمؤمنان در آستانه پیروزی بود كه عمرو بن عاص برای گریختن از شكست، به نقشهی شوم قرآن بر سر نیزه كردن متوسل شد. به این ترتیب، جمع زیادی از سپاه عراق با دیدن این صحنه دست از جنگ كشیدند. سرانجام جنگ صفین با ماجرای حكمیت به پایان رسید و به شكست سپاه امام علی منجر شد.

جنگ فرسايشي «صفين» علاوه بر خسارات جاني و مالي براي هر يك از دو سپاه، نتايجي از سود و زيان دربر داشت از جمله آنها:

1- بروز اختلاف شديد ميان سپاهيان عراق پس از بازگشت، بگونه اي كه برخي شديدا از متاركه ي جنگ تأسف خوردند و نسبت به عامل اصلي آن كينه پيدا كردند. اين عداوت و كينه به حدي بود كه برادر از برادر پسر از پدر اظهار تنفر مي كرد و حتي گاهي به زد و خورد منجر مي گشت.

2- هر چند معاويه تلفات سنگيني متحمل شد ولي سرانجام موفق شد به وسيله ي حيله ي عمروعاص موقعيت سياسي خود را تثبيت نمايد. وي تا آن هنگام به عنوان يك كارگزار معزول و باغي بر حكومت اميرمؤمنان (ع)، شناخته مي شد؛ ولي پس از جنگ بر پايه ي قراردادي كه تنظيم شد هم رديف امام (ع) قرار گرفت و رسما به عنوان رهبر شام شناخته شد.

3- هر چند در اين نبرد، تعداد كمي از سپاهيان، هشيار و بيدار شدند و راه حق را برگزيدند؛ ولي گروه زيادي از سپاهيان نادان و ظاهربين عراق به تحريك افراد منافق و قدرت طلب، سرنوشت خود و اسلام را بدست فردي نيرنگ باز و خيانتكار به نام عمروعاص و مردي كج انديش همچون «ابوموسي» سپردند و آن همه گرفتاري به بار آوردند.

4- نتيجه ي مهم ديگر جنگ كه در حقيقت ثمره ي لجاجت و خودسري افراد نادان عراق بود بسته شدن نطفه ي يك آشوب و فتنه ي ديگر بود؛ بدين گونه كه اشعث، قرارداد حكميت را برداشت و در ميان دو سپاه به راه افتاد و مفاد آن را براي همه خواند. شاميان با شنيدن مفاد آن شادمان شدند و پذيرفتند؛ ولي سربازان عراق برخي اظهار رضايت، و عده اي به دل اكراه داشتند. و گروهي هم سخت مخالف و معترض بودند. (2)

پي نوشت ها :

1. جعفر سبحانی، فروغ ولایت، ، قم ، انتشارات صحیفه ،1368 ،چاپ اول ،ص494 به بعد

2. حكميت در صفين و نتايج آن رك <http://www.rasekhoon.net/article/print-29605.aspx>

ماریه قبطیه چگونه شخصی بوده؟
ازدواج های پیامبر نه در پی ارضای خواهش های نفسانی، بلكه در جهت اهداف تربیتی، سیاسی، فرهنگی و اجتماعی و رهایی كنیزان بوده است.

ماریه قبطیه  چگونه شخصی بوده كنیز یا آزاد ? كنیز چه كسی ? چگونه به همسری پیغمبر در آمده؟

1ـ پیامبر در 25 سالگی با حضرت خدیجه كه چهل سالش بود و قبلاً یك یا دوبار شوهر كرده بود و با مرگ شوهر بیوه شده بود، ازدواج نمود، و به مدت بیست و پنج یا بیست و هشت سال با وی زندگی كرد و همسر دیگری نگرفت.

2ـ همه همسران پیامبر (جز عایشه) بیوه بودند. آنان پیش از آن كه به همسری پیامبر در آیند، یك یا دوبار شوهر نموده بودند و بعد از درگذشت و یا شهادت شوهر و انقضای عدّه به عقد پیامبر در آمدند.

3ـ عمده ازدواج های پیامبر در شرایط سخت و دشوار جنگی صورت گرفته بود، مانند شكست مسلمانان در جنگ اُحد كه وضع مسلمانان بسیار ناراحت كننده بود.

4ـ پیامبر از قبایل مهم عرب مانند: تیم، عدی، بنی امیه، نیز یهودیان مدینه همسر انتخاب كرد، ولی از قبایل انصار زن نگرفت.

دقت در این امور به ما می فهماند كه ازدواج های پیامبر نه در پی ارضای خواهش های نفسانی، بلكه در جهت اهداف تربیتی، سیاسی، فرهنگی و اجتماعی و رهایی كنیزان بوده است. مثلا یكی از اهداف ازدواج رسول خدا با كنیزان این بود كه به مردم بفهماند كه ازدواج با كنیزان اشكال ندارد، یعنی اسلام با برنامه ریزی دقیق و مرحله به مرحله در جهت آزادی اسیران گام برداشت. رسول خدا از شیوه های خوب و متعدد برای آزادی اسیران بهره جست كه ازدواج از جمله آن ها است. جویریه و صفیه كنیز بودند. پیامبر این دو را آزاد كرد و سپس با آن دو ازدواج نمود.

 ازدواج رسول خدا (ص) با ماریه قبطیه نیز بر اساس اهداف عالیه صورت گرفته است ،وآنچه را كه برخی گفته اند ونوشته اند واقعیت ندارد . زندگی ماریه نیز این امر را نشان می دهد:

ماریه قبطیه همسر گرامی رسول­خدا (ص) دختر شمعون (1) از مادر رومی­اش (2) در قریه­ی (حَفن) در یكی از مناطق­ (اَنصِنای) مصر به دنیا آمد. (3) در سال هفتم هجری، رسول­خدا (ص) حاطب بن ابی­بلتعه را به همراه نامه­ای به سوی مقوقس حاكم مصر و اسكندریه می­فرستد تا او را به اسلام دعوت كند. (4)

مقوقس در پاسخ به دعوت پیامبر (ص) ماریه را كه از دختران ملوك مصر بود به همراه خواهرش "سیرین" (5) و به نقلی "شیرین" (6) به همراه هدایایی دیگر، برای رسول­ خدا (ص) می­فرستد. مقوقس همراه این هدایا نامه­ای نیز برای رسول­خدا (ص) می­نویسد كه در بخشی از آن چنین آمده: «من فرستاده تو را اكرام كردم و به سوی تو دو كنیز فرستادم كه در سرزمین " عظیم قبط "، دارای منزلت هستند». (7) نقل است كه عایشه نیز از او به عنوان (دختر حاكم) یاد كرده­است. (8)

 روایت شده كه در بین راه حاطب بن ابی­بلتعه اسلام را بر آن دو عرضه می­دارد و آن ها می­پذیرند و مسلمان می­شوند. (9) ماریه از زنان خوب پیغمبر و مورد عنایت حضرت و علاقمند به حضرت فاطمه و علی علیه السلام بود. پیغمبر برای آسایش او خانه ای  در باغچه ای كنار مدینه تهیه كرد كه به آن "مشربه ام ابراهیم" گویند. ماریه قبطیه، بعد از وفات رسول خدا در زمان خلافت عمر بن الخطاب سال 16 هـ ق از دنیا رفت و در قبرستان بقیع به خاك سپرده شد. (10)

 بر این اساس ماریه قبطیه كنیز حضرت بوده است و ازدواج با كنیز اشكال ندارد.

پی نوشت ها :

1. ابن عبدالبر، الاستیعاب، تحقیق علی محمد البجاوی، بیروت، دارالجبل، چاپ اول، 1992،ج4، ص1912.

2. بلاذری، انساب الاشراف، تحقیق سهیل زكار و ریاض زركلی، بیروت، دارالفكر، چاپ اول، 1996، ج1، ص449.

3. یاقوت حموی، معجم البلدان، بیروت، دارصادر، چاپ دوم، 1995، ج1، ص249 و ابن سعد؛ طبقات الكبری، تحقیق محمد عبدالقادر عطاء، بیروت، دار الكتب العلمیه، چاپ اول، 1990،ج1، ص107 و زركلی، خیرالدین؛ الأعلام، بیروت، دارالعلم للملایین، چاپ هشتم، 1986،ج5، ص225 و ابن هشام؛ السیرة النبویه، تحقیق مصطفی السقا و دیگران، بیروت، دارالمعرفه، بی­تا،ج1، ص191.

4. انساب الاشراف، پیشین، ص448 و طبری، محمد بن جریر؛ تاریخ الامم و الملوك، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، دار التراث، چاپ دوم، 1378، ج11، ص617

 5. ابن قتیبه؛ المعارف، تحقیق ثروت عكاشه، قاهره، الهیئة المصریة العامة للكتاب، چاپ دوم، 1992، ص312 و طبقات الكبری، پیشین، ص107 و انساب الاشراف، پیشین،ص449 و تاریخ طبری، پیشین، ص617.

6. انساب الاشراف، پیشین،ص449.

7. طبقات الكبری، پیشین، ص200 .

8. ابن كثیر؛ البدایه و النهایه، بیروت، دارالفكر، 1407،ج5، ص304.

9. انساب الاشراف، پیشین،ص449 و تاریخ طبری، پیشین، ص617 و ابن اثیر؛ اسدالغابه، بیروت، دارالفكر، 1989،ج8، ص311.

10. http://www.tahoordanesh.com/page.php?pid=109

وقايع اسراي كربلا هنگام ورود به منزلگاه بعلبك
از حِمْص به بعلبك رفتند ، اهالی بعلبك خوشحالي كردند و طبل و شیپور زدند، حضرت امّ كلثوم آنان را نفرين نمود .

وقايع اسراي كربلا هنگام ورود به منزلگاه بعلبك را بيان نماييد

 از  حِمْص به بعلبك رفتند  ، اهالی بعلبك خوشحالي كردند و طبل و شیپور  زدند، حضرت  امّ كلثوم آنان را  نفرين نمود (1 ) و گفت :خدایا زراعت و كشاورزی آنان را نابود كن ، آب را بر آنان گوارا مگردان، همواره ظالم بر آنان مسلط گردان . (2 )

پی نوشت ها:

 1.منتهی الامال ، عباس قمی ،ج 1، ص774، انتشارات هجرت ، قم، 1378 .

2 .ناسخ التواریخ  ، ج 3 ،ص111

قيامت در قرآن چگونه است؟
بيش از يك سوم آيات قرآن، ارتباط با زندگي ابدي و مسئله قيامت دارد ...

قيامت در قرآن چگونه است؟

بيش از يك سوم آيات قرآن، ارتباط با زندگي ابدي و مسئله قيامت دارد: در يك دسته از آيات، بر لزوم ايمان به آخرت تأكيد شده(1)؛ در دسته ديگر، پي آمدهاي انكار آن، گوشزد شده(2)؛ و در دسته سوم، نعمت هاي ابدي(3)، و در دسته چهارم  عذاب هاي جاوداني، بيان شده است. (4) همچنين در آيات فراواني رابطه بين اعمال نيك و بد با نتايج اخرويِ آنها ذكر گرديده؛ و نيز با شيوه هاي گوناگوني امكان و ضرورت رستاخيز و قيامت مورد تأكيد و تبيين قرار گرفته و به شبهات منكران، پاسخ داده شده؛ چنانكه منشأ تبهكاري ها و كج روي ها فراموش كردن يا انكار قيامت و روز حساب، معرّفي شده است.(5)

با توجه به آموزه هاي قرآني بايد بگوييم كه روز قيامت روزي است كه مردگان از عالم قبر و برزخ مبعوث و برانگيخته مي شوند(6) و بعد از طي كردن مواقف گوناگون و حسابرسي و مشاهده نامه اعمال (7) به سوي جايگاه ابدي خود كه بوسيله اعمال خود آماده كرده اند روانه مي شوند.(8)

اوصاف متعددي در خصوص روز رستاخيز و قيامت در قرآن كريم مطرح شده كه در شناخت ما نسبت به روز قيامت تاثيرگذار است. اينك به برخي از آنها اشاره مي شود.

1. «يَوْمَ تَجِدُ كُلُّ نَفْسٍ ما عَمِلَتْ مِنْ خَيْرٍ مُحْضَراً وَ ما عَمِلَتْ مِنْ سُوء...» (9) «روزي كه هر كسي آنچه كار نيك به جاي آورده و آنچه بدي مرتكب شده، حاضر شده مي‏يابد.»

2. «يَوْمَ تَبْيَضُّ وُجُوهٌ وَ تَسْوَدُّ وُجُوهٌ » (10) « [در آن‏] روزي كه چهره‏هايي سپيد، و چهره‏هايي سياه گردد.»

3. «يَوْمَ تُبَدَّلُ الْأَرْضُ غَيْرَ الْأَرْضِ وَ السَّماواتُ وَ بَرَزُوا لِلَّهِ الْواحِدِ الْقَهَّارِ »(11) «روزي كه زمين به غير اين زمين، و آسمانها [به غير اين آسمانها] مبدل گردد، و [مردم‏] در برابر خداي يگانه قهار ظاهر شوند.»

4. «يَوْمَ نَدْعُوا كُلَّ أُناسٍ بِإِمامِهِم» (12)«[ياد كن‏] روزي را كه هر گروهي را با پيشوايشان فرا مي‏خوانيم.»

5. «يَوْمَ نَطْوِي السَّماءَ كَطَيِّ السِّجِلِّ لِلْكُتُبِ كَما بَدَأْنا أَوَّلَ خَلْقٍ نُعيدُهُ وَعْداً عَلَيْنا إِنَّا كُنَّا فاعِلينَ» (13)«روزي كه آسمان را همچون در پيچيدن صفحه نامه‏ها در مي‏پيچيم. همان گونه كه بار نخست آفرينش را آغاز كرديم، دوباره آن را بازمي‏گردانيم. و عده‏اي است بر عهده ما، كه ما انجام دهنده آنيم.»

6. «وَ يَوْمَ يَعَضُّ الظَّالِمُ عَلي‏ يَدَيْهِ يَقُولُ يا لَيْتَنِي اتَّخَذْتُ مَعَ الرَّسُولِ سَبيلا» (14) « و روزي است كه ستمكار دستهاي خود را مي‏گَزد [و] مي‏گويد: «اي كاش با پيامبر راهي برمي‏گرفتم.»

7. «يَوْمَ لَا يَنفَعُ مَالٌ وَ لَا بَنُونَ(*) إِلَّا مَنْ أَتيَ اللَّهَ بِقَلْبٍ سَلِيمٍ(15) « در آن روز كه مال و فرزندان سودي نمي‏بخشد، مگر كسي كه با قلب سليم به پيشگاه خدا آيد!»

براي اطلاعات بيشتر به كتاب معاد در قرآن تاليف آيت الله جوادي كه در سايت اسراء موجود است مراجعه بفرماييد.

پي نوشت ها:

1. بقره(2) آيه 4، نمل (27)  آيه 3 و...

2. اسراء(17) آيه 10، فرقان(25) آيه 11، سبأ(34) آيه 8، و ...

3. الرحمن (55) آيه 46 تا آخر، واقعه (56) آيه 15-38، دهر (76) آيه 11-21 و...

4. الحاقه (69) آيه 20-27، ملك (67) آيه 6-11، واقعه (56) آيه 42 -56 و...

5. ص (38) آيه 26، سجده (32) آيه 14.

6. حج(22) آيه 7.

7. كهف(18) آيه 49.

8. واقعه (56) آيه 1 تا 44.

9. آل عمران(3) آيه 30.

10. همان،  آيه 106.

11. ابراهيم(14) آيه 48.

12. إسراء(17) آيه 71.

13. أنبياء(21) آيه 104.

14. فرقان(25) آيه 27.

15. شعراء(26) آيه 88-89.

"یا ایهاالذین امنوا اطیعوا الله واطیعوا الرسول و اولی الامر منكم ...
بنا به اعتقاد ما امامان از پیامبران بلند مرتبه ترند و دلایل فراوانی از قرآن و سنت بر این ادعا داریم از جمله ...

    آیا امامان از پیامبران بالاتر هستند؟چرا؟ و آیا آیه59نساء كه می فرماید:

"یا ایهاالذین امنوا اطیعوا الله واطیعوا الرسول و اولی الامر منكم فان تنازعتم فی شیء فردّوه الی الله و الرسول و ان كنتم..."

می بینیم كه اگر مردم در موردی با هم منازعه كردند پس كافی است به خدا و پیامبر رجوع كنیم و نیازی به رجوع به امام نیست كما اینكه در نهج البلاغه امیرالمومنین با این مضمون می فرماید ای مردم اگر در موردی با من مخالفید پس به آیات قرآن و رسولش مراجعه كنید پس آیا معلوم می شود كه احتمال خطا هم در امامان است؟

بنا به اعتقاد ما امامان از پیامبران بلند مرتبه ترند و دلایل فراوانی از قرآن و سنت بر این ادعا داریم از جمله همه قبول دارند كه رسول خدا برترین مخلوق خداست و از همه خلایق برتر است و امام علی در آیه مباهله (1) "نفس رسول خدا" خوانده شده یعنی هم پایه اوست و برترین مخلوق خدا بعد از پیامبر است همچنان كه حضرت زهرا و امامان "بضعه" و پاره تن او خوانده شده اند و هم چنان كه پیامبر از همه افضل است كسی كه به منزله نفس او و پاره تن اوست ف هم از همه برتر می باشد.

اگر توجه داشته باشید قرآن اطاعت از "اولی الامر " كه همان امامان هستند را واجب شمرده است و وقتی اطاعت از كسی به طور مطلق واجب باشد ، دیگر نزاع با او معنا ندارد. وقتی با كسی نزاع می كنیم كه حرف او را نپذیرفته و حق نمی دانیم. اگر قرار باشد مسلمانان با "اولی الامر" نزاع كنند ، پس مطیع او نیستند و اطاعت از او واجب نیست!

دیگر این كه وقتی با "اولی الامر" نزاع كردیم،به حكم آیه بالا باید برای حل نزاع به خدا و رسول مراجعه كنیم. خدا كه خودش حرف نمی زند و سخنش همین قرآن است و پیامبر هم كه از دنیا رفته و سخنانش به صورت روایات مانده است ، پس این مراجعه چگونه به حل نزاع می انجامد. مگر سخن خدا و رسول را جز از زبان اولی الامر باید شنید؟ اگر فرد دیگری غیر از اولی الامر ، بیان كننده سخن خدا و رسول باشد ، در حقیقت مطاع اوست نه اولی الامر و این با آیه كه اولی الامر را مطاع قرار داده ، نمی سازد.

مثالی می زنیم:

پس از پیامبر به ادله فراوان علی بن ابی طالب ولی امر است؛ ولی مسلمانانی كه این ولی امر بودن را قبول ندارند ، خود ولی امر شده اند و حالا این ولی امر خودخوانده با دختر پیامبر به نزاع بر خاسته است!! یا بگو دختر پیامبر با او به نزاع برخاسته است.دختر پیامبر می گوید فدك را پیامبر كه پدرم بود ، در زمان حیات خودش به من بخشید  و من در بخشش پدر تصرف كردم و مالك شدم و الآن ملك من است؛ ولی ولی امر خود خوانده مدعی است كه فدك ملك زهرا نیست و پیامبر به او نبخشیده بلكه ارث پیامبر است.

زهرا می گوید حتی اگر قبول ندارید كه فدك ملك من است و آن را ارث پدرم می دانید ، باز هم من وارث پدرم هستم و باید فدك به ارث به من برسد و ادله فراون قرآنی می آورد. اما ولی امر خود خوانده می گوید كه این ارث هم به  وارثان پیامبر نمی رسد بلكه به صورت صدقه در اختیار همه مسلمانان است چون او از پیامبر شنیده كه ارث پیامبران صدقه است و یكی دو نفر از اطرافیان ولی امر خود خوانده هم تایید می كنند كه بله آنها هم این سخن را از پیامبر شنیده اند ولی حضرت زهرا نمی پذیرد.

آیا این شد رجوع به پیامبر؟ آیا این شد حل اختلاف؟

این اختلاف نه تنها حل نشد كه هنوز هم سنگ بنای اصلی اختلافات موجود است در حالی كه اگر به دستور قرآن گوش دهیم ، دیگر اختلافی نمی ماند.

قرآن می گوید دین از خدا و رسول است و غیر خدا و رسول نمی تواند چیزی از دین بكاهد یا بر آن بیفزاید اما در امور اجتماعی  مطیع خدا ، پیامبر و اولی الامر باشید كه آنها اطاعتشان بدون چون و چرا واجب است و اگر در موردی بین خودتان نزاع كردید (نه بین شما و ولی امر چون نزاع با ولی امر یعنی رد واجب الاطاعه بودن او) به ولی امر رجوع كنید تا او با استناد به قرآن خدا و سنت پیامبر ، بین شما حل اختلاف كند.

اگر ابوبكر ولی امر بود حضرت زهرا در مورد فدك با او نزاع نمی كرد  و با او  احتجاج نمی نمود اگر هم نزاع می كرد ، سخن او را می پذیرفت و تفسیر و بیان او را قبول می كرد.

ولی امر هم اگر مثل پیامبر و خدا معصوم نباشد ، خدا به اطاعت مطلق از او امر نمی كند زیرا اطاعت از كسی كه امرش ولو در یك مورد، غیر امر خداست ، در آن مورد ، اطاعت شرك است و خدا به شرك دعوت و امر  نمی كند .

این كه امام علی هم می فرماید اگر در موردی با من مخالفید ، به آیات قرآن و سنت رسول مراجعه كنید ، اولا محاجه است ثانیا به این معنا نیست كه شما مخالفتتان جایز است بلكه به این معنا است كه به قرآن و سنت پیامبر رجوع كنید تا بدانید ولی امر باید معصوم باشد و شما باید مطیع مطلق او باشید.

شما به كتاب و سنت رجوع كنید و عمل مرا به آن دو عرضه كنید تا ببینید من صد در صد مطابق قران و سنت عمل می كنم و شما به حكم آن دو موظف به اطاعت از من هستید. بله اگر من یك مورد خلاف قرآن و سنت عمل كنم ، دیگر ولی امر نبودم و خدا به اطاعت از من امر نمی كرد.

رجوع كنید تا ببینید این شمایید كه با اطاعت نكردن از من ، گناهكارید و قرآن و سنت را زیر پا نهاده اید.

خلاصه آن كه مهم ترین مورد  نزاع میان مسلمانان كه محقق هم شده است نزاع راجع به مصداق اولی الامر  است به این مراد از اولی الامر چه كسانی هستند ؟ آیا درست بود قرآن بفرماید در این  نزاع به خود اولی الامر مراجعه بفرمایید؟

پی نوشت ها:

1. آل عمران (3) ایه 61.

2. بخاری ف صحیح ف بیروت ، دار الفكر ، 1401 ق ، ج 4 ف ص 210 ؛ صدوق ، امالی ، بیروت ، اعلمی ، 1400 ق ، ص 119 و ... .

در كدام سوره از قران نام پنج تن از پیامبران اولوا العزم امده است؟
آیه 7 سوره أحزاب: « وَ إِذْ أَخَذْنا مِنَ النَّبِيِّينَ ميثاقَهُمْ وَ مِنْكَ وَ مِنْ نُوحٍ وَ إِبْراهيمَ وَ مُوسي‏ وَ عيسَي ابْنِ مَرْيَمَ وَ أَخَذْنا ...

كدام سوره قران است كه در آن نام پنج تن از پیامبران اولوا العزم امده است ؟

در آیه 7 سوره أحزاب می خوانیم:

« وَ إِذْ أَخَذْنا مِنَ النَّبِيِّينَ ميثاقَهُمْ وَ مِنْكَ وَ مِنْ نُوحٍ وَ إِبْراهيمَ وَ مُوسي‏ وَ عيسَي ابْنِ مَرْيَمَ وَ أَخَذْنا مِنْهُمْ ميثاقاً غَليظاً»

« (به خاطر آور) هنگامي را كه از پيامبران پيمان گرفتيم، و (همچنين) از تو و از نوح و ابراهيم و موسي و عيسي بن مريم، و ما از همه آنان پيمان محكمي گرفتيم (كه در اداي مسئوليت تبليغ و رسالت كوتاهي نكنند)

این آیه از پنج پيامبر اولوا العزم نام مي‏برد كه در آغاز آنها شخص پيامبر اسلام به خاطر شرافت و عظمتي كه دارد آمده است، و بعد از او چهار پيامبر اولوا العزم ديگر به ترتيب زمان ظهور (نوح و ابراهيم و موسي و عيسي (علیهم السلام) ذكر شده‏اند.

حضرت اسماعیل وقتی قبول كرد به قربان گاه برود
اسماعیل آن قدر غرق در توحید و عشق الهی بود كه برای رسیدن به وصال حق حاضر شد خود را تسلیم پدر در اجرای امر الهی بكند.اسماعیل می دانست كه در این كار مصلحت بزرگیست

حضرت اسماعیل وقتی قبول كرد به قربان گاه برود  رحمان و رحیم بودن خدا نسبت به نوجوانان پاك را چگونه میافت؟

 

آنچه قرآن كريم از حالت روحي حضرت اسماعيل (ع) در آن هنگام نقل كرده، اين است :

  فَلَمَّا بَلَغَ مَعَهُ السَّعْيَ قالَ يا بُنَيَّ إِنِّي أَري‏ فِي الْمَنامِ أَنِّي أَذْبَحُكَ فَانْظُرْ ما ذا تَري‏ قالَ يا أَبَتِ افْعَلْ ما تُؤْمَرُ سَتَجِدُني‏ إِنْ شاءَ اللَّهُ مِنَ الصَّابِرينَ  (1)  ؛

 هنگامي كه با او به مقام سعي و كوشش رسيد، گفت: پسرم!  در خواب ديدم كه تو را ذبح مي‏كنم، نظر تو چيست؟ گفت پدرم! هر چه دستور داري اجرا كن، به خواست خدا مرا از صابران خواهي يافت!گفت: هر چه به آن مأموري، انجام ده كه اگر خدا بخواهد، مرا از صابران خواهي يافت.

حضرت اسماعیل راضی به رضای خدای متعال شد. رضای حق در جاذبه معشوق نسبت به عاشق، نقش اصلی را ایفا می كند. اسماعیل آن قدر غرق در توحید و عشق الهی بود كه برای رسیدن به وصال حق حاضر شد خود را تسلیم پدر در اجرای امر الهی بكند.اسماعیل می دانست كه در این كار مصلحت بزرگی نهفته است . وجود  مصلحت، موجب شد كه اصلا خودش را نبیند، چون خودیتی برای خود قایل نبود. وقتی به پدرش گفت: ان شاء الله مرا از صابران خواهی دید، حتما می دانست نتیجه صبر هر چه باشد، به رضای معبود ختم می شود.

اسماعیل در واقع با تن دادن به این كار بزرگ و صبوری پیشه كردن به مقام بزرگی رسید . نتیجه چنین امتحانی به نفع او شد. او هر چند به ظاهر قربانی نشد، اما "ذبیح الله" لقب گرفت.

در معركه عشق پروانه و شمع، پروانه می سوزد تا عشق بر افروزد. این جذبه نور است كه پروانه را به سوی خود

 می كشد. پروانه با سوختن خود عاشقی خود را ثابت می كند. آن چه اسماعیل در قربانگاه از خود نشان داد، چنین عشقی بود. تسلیم به همراهی صبر در مقابل بذل جان به شكوفایی عشق واقعی می انجامد. 

 آن چه مهم است، این كه اسماعیل  تقابلی در اطاعت امر خدای متعال كه نسبت به تمام موجودات عالم هستی  "ارحم الراحمین" است، با عشقی كه رضای حق در آن متبلور بود، نمی دید.وجود چنین امتحانی سخت موجب شد انسان هایی كه می خواهند در مسیر حق گام بردارند، الگو گرفته، برای تحصیل رضای حق مشكلات پیش روی خود را تحمل كنند تا بهترین نتیجه را بگیرند.

 از آیه قرآن می شود فهمید  اسماعيل در رویارویی با آن امتحان بزرگ و حساس، روحيه خود را نباخت. به پدرش گفت: اگر خدا بخواهد ،مرا از صابران خواهي يافت،پس او در آن حال به رحمت الهي كاملاً اميدوار بوده و خداوند با رحمت خود بر او جلوه كرده كه او را صبور و شكيبا نموده، با رضایت خاطر چنین پیشنهادی  را پذيرا شد. اين امر براي همه  انسان ها درسآموز است كه هر گاه با امتحانات الهي مواجه شدند، روحيه اميدواري را از دست نداده و با اعتقاد كامل به رحمت الهي در مسير خواست و اراده حق قرار گيرند و از آن  سرپیچی نكنند.

خدای متعال آن ها را مورد محبت و رحمت خود قرار می دهد و اسماعيلگونه نجات می يابند.

تجربه ذبح اسماعيل، هرگز براي كسي قابل تكرار نيست . آن مسئله اختصاص به همان مورد دارد. در دين اسلام ذبح فرزند، جایز نيست؛ ولي از آن ماجرا ميتوان در امور كلي و آزمونهاي الهي كه در زندگي رخ ميدهد، تجربه گرفت.

 

پی نوشت :

1. صافات(37) آیه 102 .

حضرت اسماعیل وقتی قبول كرد به قربان گاه برود
اسماعیل آن قدر غرق در توحید و عشق الهی بود كه برای رسیدن به وصال حق حاضر شد خود را تسلیم پدر در اجرای امر الهی بكند.اسماعیل می دانست كه در این كار مصلحت بزرگیست

حضرت اسماعیل وقتی قبول كرد به قربان گاه برود  رحمان و رحیم بودن خدا نسبت به نوجوانان پاك را چگونه میافت؟

 

آنچه قرآن كريم از حالت روحي حضرت اسماعيل (ع) در آن هنگام نقل كرده، اين است :

  فَلَمَّا بَلَغَ مَعَهُ السَّعْيَ قالَ يا بُنَيَّ إِنِّي أَري‏ فِي الْمَنامِ أَنِّي أَذْبَحُكَ فَانْظُرْ ما ذا تَري‏ قالَ يا أَبَتِ افْعَلْ ما تُؤْمَرُ سَتَجِدُني‏ إِنْ شاءَ اللَّهُ مِنَ الصَّابِرينَ  (1)  ؛

 هنگامي كه با او به مقام سعي و كوشش رسيد، گفت: پسرم!  در خواب ديدم كه تو را ذبح مي‏كنم، نظر تو چيست؟ گفت پدرم! هر چه دستور داري اجرا كن، به خواست خدا مرا از صابران خواهي يافت!گفت: هر چه به آن مأموري، انجام ده كه اگر خدا بخواهد، مرا از صابران خواهي يافت.

حضرت اسماعیل راضی به رضای خدای متعال شد. رضای حق در جاذبه معشوق نسبت به عاشق، نقش اصلی را ایفا می كند. اسماعیل آن قدر غرق در توحید و عشق الهی بود كه برای رسیدن به وصال حق حاضر شد خود را تسلیم پدر در اجرای امر الهی بكند.اسماعیل می دانست كه در این كار مصلحت بزرگی نهفته است . وجود  مصلحت، موجب شد كه اصلا خودش را نبیند، چون خودیتی برای خود قایل نبود. وقتی به پدرش گفت: ان شاء الله مرا از صابران خواهی دید، حتما می دانست نتیجه صبر هر چه باشد، به رضای معبود ختم می شود.

اسماعیل در واقع با تن دادن به این كار بزرگ و صبوری پیشه كردن به مقام بزرگی رسید . نتیجه چنین امتحانی به نفع او شد. او هر چند به ظاهر قربانی نشد، اما "ذبیح الله" لقب گرفت.

در معركه عشق پروانه و شمع، پروانه می سوزد تا عشق بر افروزد. این جذبه نور است كه پروانه را به سوی خود

 می كشد. پروانه با سوختن خود عاشقی خود را ثابت می كند. آن چه اسماعیل در قربانگاه از خود نشان داد، چنین عشقی بود. تسلیم به همراهی صبر در مقابل بذل جان به شكوفایی عشق واقعی می انجامد. 

 آن چه مهم است، این كه اسماعیل  تقابلی در اطاعت امر خدای متعال كه نسبت به تمام موجودات عالم هستی  "ارحم الراحمین" است، با عشقی كه رضای حق در آن متبلور بود، نمی دید.وجود چنین امتحانی سخت موجب شد انسان هایی كه می خواهند در مسیر حق گام بردارند، الگو گرفته، برای تحصیل رضای حق مشكلات پیش روی خود را تحمل كنند تا بهترین نتیجه را بگیرند.

 از آیه قرآن می شود فهمید  اسماعيل در رویارویی با آن امتحان بزرگ و حساس، روحيه خود را نباخت. به پدرش گفت: اگر خدا بخواهد ،مرا از صابران خواهي يافت،پس او در آن حال به رحمت الهي كاملاً اميدوار بوده و خداوند با رحمت خود بر او جلوه كرده كه او را صبور و شكيبا نموده، با رضایت خاطر چنین پیشنهادی  را پذيرا شد. اين امر براي همه  انسان ها درسآموز است كه هر گاه با امتحانات الهي مواجه شدند، روحيه اميدواري را از دست نداده و با اعتقاد كامل به رحمت الهي در مسير خواست و اراده حق قرار گيرند و از آن  سرپیچی نكنند.

خدای متعال آن ها را مورد محبت و رحمت خود قرار می دهد و اسماعيلگونه نجات می يابند.

تجربه ذبح اسماعيل، هرگز براي كسي قابل تكرار نيست . آن مسئله اختصاص به همان مورد دارد. در دين اسلام ذبح فرزند، جایز نيست؛ ولي از آن ماجرا ميتوان در امور كلي و آزمونهاي الهي كه در زندگي رخ ميدهد، تجربه گرفت.

 

پی نوشت :

1. صافات(37) آیه 102 .

عاقبت اهل كتاب پس از ظهور اسلام در آخرت چه خواهد شد ؟
قرآن کریم صریحا می فرماید: « وَ مَنْ يَبْتَغِ غَيْرَ الْإِسْلامِ ديناً فَلَنْ يُقْبَلَ مِنْهُ وَ هُوَ فِي الْآخِرَةِ مِنَ الْخاسِرينَ»

از نگاه قرآن كريم ، عاقبت اهل كتاب كه پس از ظهور اسلام، مسلمان نشده اند و بر شريعت خود تا به امروز باقي مانده اند در آخرت چه خواهد شد ؟ لطفا شرح مفصل با ذكر آيات ؟

از آيات و روايات استفاده مي‏شود بهشت براي كساني است كه ايمان به خدا و پيامبر اسلام (ص) داشته باشند و عمل صالح و تقوا پيشه كرده باشند: " الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ طُوبي‏ لَهُمْ وَ حُسْنُ مَآب"(1)كساني كه ايمان و عمل صالح دارند، خوشا به حال آنان كه خوش جايگاهي خواهند داشت.

مراد، ايمان به خدا و پيامبر و وحي الهي است و مراد از عمل صالح، عمل به دستورهاي قرآن و اطاعت از پيامبر صلوات الله عليه  است.

پيروان ديگر اديان الهي هم به حكم كتاب خودشان كه در آن اشاره به آمدن پيامبر اسلام شده  و هم به حكم عقل كه بايد به آخرين پيام الهي گوش فرا دهند،اگر بخواهند آخرتي آباد داشته باشند؛ بايد دين اسلام را بپذيرند.

اين نص صريح كتاب خدا است كه فرمود: " وَ مَنْ يَبْتَغِ غَيْرَ الْإِسْلامِ ديناً فَلَنْ يُقْبَلَ مِنْهُ وَ هُوَ فِي الْآخِرَةِ مِنَ الْخاسِرينَ"(2)

يعني هر كسي غير از اسلام (دين واقعي) ديني را بپذيرد، هرگز از او پذيرفته نيست و او در آخرت از زيان كاران خواهد بود.

بنابراين، پيروان ساير اديان الهي وظيفه دارند درباره دين خود و دين اسلام تحقيق كنند و دستورهاي اديان را با هم مقايسه كنند و پس از تحقيق دقيق و علمي، به حقيقت اسلام و حقانيت اين دين پي خواهند برد و آن را خواهند پذيرفت.

در عين حال اگر به هر دليلي نتوانستند در مورد دين اسلام آگاهي پيدا كنند و يا به حقانيت آن دست يابند و به اين نتيجه رسيدند كه دين خودشان درست است و از طرفي به محتواي دين خود عمل كردند و بر كسي ظلم نكردند، چون حجت و دليل بر اعتقاد خود دارند، خداوند آنان را عذاب نمي ‏كند و چه بسا به مرتبه اي نائل شوند كه اهل بهشت شوند، ولي اگر تحقيق نكردند و با لجاجت بر دين خود پا فشاري كردند و با اين كه احتمال دادند دين اسلام دين حقي باشد، به دنبال آن نرفتند، در وظيفه خود كوتاهي كرده، در نتيجه مورد مواخذه قرار مي گيرند.

بنابراين اصل در حق طلبي انسان ها و تسليم در مقابل آن، يا انكار حقيقت است.

شهيد مطهري نوشته است: اگر كسي در روايات دقت كند، مي‏يابد كه ائمه سلام الله عليهم اجمعين تكيه ‏شان بر اين مطلب بوده كه هر چه بر سر انسان مي‏آيد، از آن است كه حق بر او عرضه بشود و او در مقابل حق، تعصب و عناد بورزد و يا لااقل در شرايطي باشد كه مي ‏بايست تحقيق و جستجو كند، اما افرادي كه ذاتاً و به واسطه قصور فهم و يا به علل ديگر در شرايطي به سر مي‏برند كه مصداق منكر و يا مقصر به شمار نمي ‏روند، در رديف منكران و مخالفان نيستند.

ائمه اطهار بسياري از مردم را از اين طبقه مي‏دانند. اين گونه افراد داراي استضعاف و قصور هستند و اميد عفو الهي درباره آنان مي‏رود.

وي از مرحوم علامه طباطبايي نقل مي‏كند: همان طوري كه ممكن است منشأ استضعاف، عدم امكان تغيير محيط باشد، ممكن است اين جهت باشد كه ذهن انسان متوجه حقيقت نشده باشد و به اين سبب از حقيقت محروم مانده باشد.(3)

بنابراين،اين امكان وجود دارد كه غير مسلمانان نيز داخل بهشت شوند و اين ها گروهي هستند كه به عنوان مستضعفان شناخته مي شوند، يا واقعا و حقيقتا دنبال دين حق بودند،اما به دلايلي بر آن دست نيافتند و نيز انسان هاي درست كار و پاك بودند و  طبق فطرت پاك و عقل خود عمل كرده اند.

محاسبه  اعمال آنان، بر پايه عدل خداوندي است و بر اساس عقل و فطرت و كردارشان، هم چنين اعتقادات و باورهايشان (اگر صحيح و مطابق با اسلام باشد) مورد حساب قرار مي ‏گيرند.

پينوشت‏ها:

1. رعد، آيه 29.

2. سوره آل عمران،آيه 85.

3. مطهري مرتضي، مجموعه آثار،تهران،انتشارات صدرا،بي تا، ج 1، ص 323.

خداوند چه بلاهايي را از خواننده و شنونده قرآن دور مي كند؟
ویژگی هایی برای قاری قرآن ذكر شده است از جمله اینكه: 1. از ناخوشنودي در جان و مال، در امان است 2. دور شدن فقر و ديوانگي و مطلق بلا 3. دوري از زلزله و صاعقه و..

خداوند  چه بلاهايي را از خواننده و شنونده قرآن دور مي كند؟

ویژگی هایی برای قاری قرآن ذكر شده است از جمله اینكه

 1. از ناخوشنودي در جان و مال، در امان است:

امام سجّاد (ع) روايت نموده كه پيامبر خدا (ص) فرمود: «هر كه چهار آيه نخست سوره بقره و آية الكرسي و دو آيه پس از آن و سه آيه پاياني آن سوره را تلاوت كند، در جان و دارايي‏اش هيچ گونه ناخوشايندي نبيند و شيطان به او نزديك نشود و قرآن را از ياد نبرد». (1)

2. دور شدن فقر و ديوانگي و مطلق بلا:

امام صادق (ع) فرمود: «هر كه سوره ابراهيم و حجر را هر جمعه در ركعت اول و دوم نماز يك بار تلاوت كند، هرگز تهيدستي و ديوانگي و بلا به او نرسد». (2)

3. دوري از زلزله و صاعقه و مطلق آفات دنيوي:

امام صادق (ع) فرمود: «از تلاوت سوره "إذا زلزلت الارض" دلخسته نگرديد؛ زيرا به راستي، هر كه در نمازهاي مستحب خويش آن را تلاوت كند، خداي گرامي و بزرگ هرگز او را گرفتار زلزله نسازد و با زلزله و صاعقه و آفتي از آفات دنيا نميرد و چون جان سپارد فرمان در آمدن به بهشت را دريافت نمايد و خداي گرامي و بزرگ فرمايد: بنده من! بهشت را بر تو حلال كردم». (3)

4. دوري از بلاي دنيوي:

امام صادق (ع) فرمود: «هر كه سوره صافّات را هر روز جمعه تلاوت كند، همواره از هر آفتي نگاه داشته شود و هر بلايي در زندگي دنيا از او به دور ماند و به زيبا‏ترين صورت روزي داده شود. خداوند او را در دارايي و فرزند و بدنش‏ گرفتار بدي شيطان رانده شده و شخص گردنكش زورگو نسازد. اگر در آن روز يا آن شب جان سپارد، خداوند او را شهيد برانگيزاند و شهيد ميراند و او را همراه شهيدان در يك مقام به بهشت درآورد». (4)

5. دور شدن قبرش از گزندگان و حشرات و فشار قبر:

امام باقر (ع) فرمود: «هر كه بر تلاوت سوره زخرف مداومت و پايداري ورزد، خداوند او را در قبرش از گزندگان و حشرات زمين و فشار قبر در امان دارد تا در پيشگاه خداي گرامي و بزرگ ايستد. سپس آن سوره آيد تا به فرمان خدا او را به بهشت در آورد». (5)

6. مورد ترحمّ خدا قرار گرفتن:

امام صادق (ع) فرمود: «سوره‏هايي كه با «حم» آغاز مي‏شوند (غافر، فصلت، شوري، جاثيه، زخرف، دخان) گياهان خوشبوي قرآن اند. پس چون آن ها را تلاوت نمودي، به سبب حفظ و تلاوت آن ها خدا را بسيار ستايش نما و سپاس دار. به راستي، بنده بر مي‏خيزد و سوره‏هاي «حم» را تلاوت مي‏كند. پس از دهانش بويي نيكوتر از مشك ناب و عنبر بر مي‏آيد. همانا خداي گرامي و بزرگ بر تلاوتگر و خواننده آن و بر همسايگان و دوستان و آشنايان و همه خويشان و نزديكان او رحم آورد. بي‏گمان در رستاخيز، عرش و كرسي و فرشتگان تقرّب يافته خداوند، براي او آمرزش جويند». (6)

در اين جا لازم مي‏دانيم كه اين حقيقت مهم را بيان كنيم كه ثواب ها و فضيلت ها و پاداش هاي مهمي كه براي

تلاوت قرآن يا سوره‏ها و آيات خاصي نقل‏ شده، هرگز مفهومش اين نيست كه انسان آن ها را به صورت اوراد بخواند و تنها به گردش زبان قناعت كند؛ بلكه خواندن قرآن براي فهميدن، و فهميدن آن براي انديشيدن، و انديشيدن هم براي عمل است. ‏(7)

پي نوشت ها:

1. ثواب الاعمال، ترجمه حسن زاده، ص 239.

2. همان، ص 245.

3. همان، ص 287.

4. همان، ص 257.

5. همان، ص 226.

6. همان، ص 261.

7. تفسير نمونه، آيت الله مكارم، ج ‏1، ص 60.

صفحه‌ها