۱۳۸۹/۰۵/۲۵ ۱۷:۳۱ شناسه مطلب: 16691
با سلام و حسته نباشيد من با دختري آشنا شدم و براي ازدواج اقدام كردم اما خانواده عروس مخالفت كردن اما ما دونفر به هم علاقه داريم و هر دو صبر ميكنيم تا شرايط عالي ازدواج را داشته باشيم و دوباره اقدام كنيم اما مشكل اينجاست كه طاقت دوري همديگر را نداريم و در حال حاظر با هم ارتباط تلفني داريم هر دو هم شديدا" معتقد هستيم و احساس گناه ميكنيم چون هر روز با هم ارتباط داريم ميخواستم بدونم بايد چكار كنيم تا گناه ما كمتر شود. (بجز قطع رابطه چون ما بدون هم زنده نميمونيم) ميخواستم بدونم صيغه محرميت بدون اذن پدر ممكن است؟ راه حل ديگري هيت ؟
با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما در اين ماه عزيز؛ و تشكر به خاطر ارتباطتان با اين مركز؛
هيچ راه حلَ ديگري وجود ندارد . به ياد داشته باشيد که رفتار جنسي هيچ يک از ما نبايد به ديگري لطمه و صدمه وارد آورد. با رفتار خود علاوه بر آنکه خودتان را از مسير عادي زندگي خارج مي سازيد ، فرد ديگري را نيز با اين وضع روبرو مي سازيد. در مورد خودتان شايد بتوانيد اما در مورد ديگري چطور؟ اگر آن دختر بخواهد همچنان منتظر شما بماند و بعد جور نشود چطور ؟ آيا مي دانيد که چه لطمه اي به او وارد خواهيد ساخت. به خوبي مي دانيد که تنها فرد متضرر در اين موارد دختران هستند که آسيب هاي فراواني متوجه آنان مي گردد. يک پسر در جامعه ما به هر حال يک پسر است و عيب و ايراد به او وارد نيست. بدون صيغه امکان ندارد و بايد در صدد ترک رابطه باشيد و يا اين که با ايجاد اعتماد در خانواده هاي خودتان قرار بگذاريد و طي يک مراسم فقط نسبت به يکديگر متعهد باشيد تا زمان مناسب براي ازدواج فرا برسد.
بسياري از ارتباطات بين دو جنس مخالف در ابتدا در قالب آشنايي حاصل مي شود . منجر به ارضاي نياز عاطفي و ارضاي محبت گرديده ، با مرور زمان اين حالت به طور ويژه در خانم ها شدت مي يابد به نحوي که علاقه ابتدايي به شکل وابستگي رواني در خانم ها تبديل مي شود. اين امر گاهي تمام اوقات شبانه روز فرد را پر مي نمايد و فرصت هاي پيشرفت و حتي انجام کارهاي روزمره را از انسان مي گيرد.از طرفي موانع متعدد خانوادگي ، فردي، اقتصادي، رواني(از جمله آن چه گذشت ) مانع از تشکيل زندگي مشترک خواهد بود.
نتيجه اين امر آسيب هاي غيرقابل جبران رواني براي دختران خواهد بود. افسردگي، احساس شکست، ناکامي و حتي در برخي موارد اقدام به خودکشي از عوارض اين وابستگي رواني است.
يکي از توصيههاي هميشگي ما مشاورين به همه دختر و پسرها اين است که پيش از قول جدي در حضور خانواده و متعهد شدن نسبت به همديگر بر اساس عرف، شرع و قانون به همديگر دل نبنديد. دليل آن هم روشن است چون بعد از وابستگي عاطفي امکان دست يابي به يک شناخت مناسب نخواهد بود و از دست مشاورين هم کاري بر نمي آيد مگر در جلسات مشاوره متعدد و تازه آن هم با قصد خود دختر يا پسر!
در مورد فراموش كردن رابطه هاي احساسي و عاشقانه هم توجه داشته باشيد كه اين مسايل مانند شماره تلفن و برخي اطلاعات غير ضروري ديگر نيستند كه در آينده با تغيير منزل و مانند آن از بين بروند. اين دسته از اطلاعات شامل محتواهاي احساسي هستند و ماندگارتر هستند. بنابراين به اين مسأله بستگي دارند كه ديدگاه ابتدايي شما نسبت به آن ها چه چيزي باشد. كسي كه معتقد است نميتواند آن را فراموش كند، يعني كه نميخواهد ماده اطلاعات را كنار بگذارد و علاقمند است همچنان آن را حفظ كند. حال اگر همين فرد واقعاً معتقد گردد كه ميتواند آن را به كمك روانشناس يا مشاور كنار بگذارد ، احتمال كنار آمدن با اين تعارض به زودي صورت خواهد گرفت. به اين نكته توجه كنيد كه نرسيدن به عشق خود بدتر از از دست والدين نيست كه هزاران بار اتفاق افتاده است و افراد با آن كنار آمدهاند و همين طور چگونه وقتي افراد معشوق يا معشوقة خود را از دست مي دهند، معمولاً با سادگي يا كمي دشواري خود را مجبور به ترك ميبينند و از آن عبور مي كنند و به فرد ديگري دل ميبندند و البته در كم ترين موارد(صرفاً موارد مرضي) فرد نميتواند عبور كند. به هر حال همه چيز در انديشه خودتان است كه بخواهيد يا نخواهيد؛ راه سومي وجود ندارد. بله؛ اگر خواستيد ممكن است به تنهايي نتوانيد كه در اين صورت از روانشناس كمك بگيريد. «نمي تونم کس ديگري را در قلبم بنشونم» نيست که نمي گذارد عبور کنيد بلکه نمي خواهيد کس ديگري را در قلب خودتان بنشانيد. زمانه و تجربه به ما بارها نشان داده است که ما اغلب مجبور به پذيرش واقعيات هستيم و با آن کنار مي آييم. چون در بسياري موارد آنچه مي خواهيم نمي شود و آنچه مي خواهيم نمي شود. ضمن آنکه گاهي چيزهايي که ما مي خواهيم، بر خلاف مصالح ما است. البته يادتان باشد که دخترها به دليل جنبه عاطفي اشان گاهي به دست و پا هم مي افتند.
به هر حال يك دختر يا پسر لازم است فرا بگيرد كه دنيا محل به دست آوردن و از دست دادن است؛ يعني همان طور كه ياد مي گيريم
چيزهايي را به دست آوريم ، بايد ظرفيت تحمل از دست دادن برخي چيزها را هم به دست آوريم. اين درست است كه ما چيزهاي زيادي داريم؛ اما همه آن ها همواره در معرض تهديد هستند و ممكن است هر آن هر يك از آن ها را از دست بدهيم. در واقع، چه كسي به ما تضمين داده است كه تمام اين امكانات براي هميشه يا تا آخر عمر با ما همراه باشد؟ به همين دليل هم خداوند ظرفيت سازش با موقعيت هاي شكست و ناخوشايند را در آسان قرار داده است و فرد اندكي بعد با موقعيت سازگار ميشود. در اين بين نكتة مهم خواست قلبي فرد براي تغيير است كه گاهي به دليل برخي مشكلات ديگر فرد نميتواند نسبت به آن راضي شود. در اين موارد افراد با وضعيت دشواري روبرو ميشوند كه بايد با كمك مشاور ادامه دهند و به درمان بپردازند.