۱۴۰۴/۰۷/۲۸ ۱۱:۲۰ شناسه مطلب: 100836
پرسش:
عفت دقیقاً به چه معناست و چه اقسام و مراتبی دارد؟ آیا عفت در جنبههای مختلف زندگی انسان (نگاه، گفتار، رفتار و افکار) قابل تفکیک است؟
پاسخ:
مقدمه
عفت از فضائل اخلاقی برجسته در نظام اخلاق اسلامی است که نقش کلیدی در سعادت و تعالی انسان ایفا میکند. این فضیلت نهتنها در کنترل غریزه جنسی، بلکه در ابعاد گوناگون زندگی فردی و اجتماعی نمود دارد. در متون دینی و اخلاقی، عفت بهعنوان یکی از ارکان چهارگانه فضیلتهای اصلی در کنار حکمت، عدالت و شجاعت معرفی شده است. شناخت معنا، مراتب و اقسام عفت میتواند در فهم جایگاه و کارکردهای آن نقش مهمی ایفا کند که در ادامه به تبیین آن پرداخته میشود.
نکته اول: تعریف عفت
الف: عفت در لغت:
عفت از ریشه «ع.ف. ف» است. بر اساس معاجم لغوی، «عفّت» در لغت به معنای «خودداری» آمده است که شامل: خودداری از حرام، (1) و یا چیزی که حلال نیست (2) و یا هر چیزی که شایسته نیست (3) و همچنین خودداری از سؤال و درخواست از مردم (4) میشود. راغب در معنای لغوی عفت معنایی عام برای آن در نظر گرفته و گفته است: عفت بروز حالتی برای نفس است که بهواسطه آن از چیرگی خواستههای نفسانی جلوگیری میشود. (5) ابن منظور نیز معنایی عام برای عفت در نظر گرفته و گفته است: «عفت یعنی خویشتنداری ازآنچه حلال و زیبنده نباشد.» (6)
ب: عفت در اصطلاح:
در تبیین اصطلاحی عفت، مرحوم نراقی عفّت را اینگونه معنا میکند: «عفّت، ملکه انقیاد و رام شدن قوه شهوت در پیشگاه عقل است بهگونهای که تحت امرونهی آن قرار گیرد؛ یعنی آنجا که عقل مصلحت میداند اقدام کند و آنجا که عقل در آن مفسده میبیند پرهیز کند و هیچگاه با اوامر و نواهی عقل مخالفت نکند.» (7) فضائل اخلاقی مانند عفت، در حقیقت صفاتی هستند که از ملکات نفسانی سر میزنند؛ بنابراین عفت ملکهای در نفس است که واجد آن، نفس خود را تأدیب کرده و به مرحلهای رسیده است که رفتارهای اخلاقی متناسب با آن، برای او عادت شده و از روی مشقت و فشار صادر نمیشوند.
ج: ضد عفت:
در روایتی از امام صادق علیهالسلام نقل شده است که فرمود:
«یکی از سجایای اخلاقی عفت است که ضد آن بیپروایی است.» (8)
صاحب جامع السعادات با تصریح به اینکه معنای عفّت، اعتدال و میانهروی در قوه شهوت است، دو صفت «شره» و «خمود» را جانب افراطوتفریط قوه شهوت میداند. (9)
نکته دوم: انواع و اقسام عفت
الف: انواع عفت بر اساس قلمرو:
بر اساس معانی که برای عفت بیان شد میتوان گفت عفت معنایی عام و گسترده دارد که مدیریت تمامی تمایلات سرکش درونی را شامل میشود. (10) البته در میان تمایلات نفسانی غریزه جنسی جایگاه خاصی دارد. ازاینرو عفت گاه در معنای خاص به مدیریت این غریزه اطلاق میشود. پس عفت در معنای عام به معنای کنترل مطلق خواهشهای نفسانی است (11) و در کاربرد خاص و محدود عفت به معنای کنترل خواهشها و تمایلات جنسی است .(12) بدینسبب در معنای خاص عفت جنسی مورد نظر است از همین جهت برخی محققان از آن به پرهیزکاری در خصوص مسائل جنسی تعبیر نمودهاند. (13)
ب: انواع عفت بر اساس ابعاد وجودی انسان:
گفته شد عفت بروز حالتی برای نفس است که بهواسطه آن از چیرگی خواستههای نفسانی جلوگیری میشود و همچنین عفت به معنای خویشتنداری ازآنچه حلال و زیبنده نباشد دانسته شد. بدینجهت ازآنجاییکه مطلق خودداری از افعال زشت در معنای عفت لحاظ شده است میتوان بر اساس ابعاد مختلف وجودی انسان عفت را به سه قسمت تقسیم نمود که عبارت است از:
1. عفت در اندیشه؛ به معنای پرهیز از افکار و اندیشههای زشت و باطل؛
2. عفت در عواطف؛ به معنای خودداری از تمایلات منفی، باطل و قبیح؛
3. عفت در رفتار؛ به معنای پرهیز از رفتارهای زشت و قبیح.
ج: انواع عفت بر اساس متعلق:
از جهت متعلق افعال و با نظر به قلمرو عفت، میتوان چند قسم کلی برای عفت در نظر گرفت که هرکدام از آنها انسان را از مجموعهای از رفتارهای زشت دور میکند. بر این اساس میتوان عفت را فضیلت یا ملکهای دانست که انسان را از انواع مختلفی از خواستهها و تمایلات منفی بازمیدارد. درنتیجه میتوان از حیث متعلق، ابعاد مختلف عفت را از یکدیگر متمایز کرد، هرچند خاستگاه همه آنها ملکهای است که موجب خودداری انسان از انجام کارهای زشت میشود. بر اساس همین تقسیم، میتوان مصادیق ذیل را ازجمله اقسام شاخص عفت که در آیات و روایات به نحوی به آنها تصریح شده است، نام برد:
1. عفت جنسی (عفت فرج)؛ عفت در غریزه جنسی به معنای مدیریت و کنترل شهوت جنسی و تبعیت آن از عقل و شرع است که موجب میشود انسان از رفتارهای ضد اخلاقی و انحرافات مرتبط با این غریزه مانند انواع روابط نامشروع، پرهیز نماید. در برخی روایات عفت جنسی از برترین عبادات دانسته شده است. (14)
2. عفت شکم (عفت بطن)؛ خوردن و آشامیدن ازجمله نیازها و غرایز آدمی است که نیاز به مدیریت و کنترل دارند بهطوریکه انسان نمیتواند هر آنچه میل و اشتهای او میکشد را بخورد یا بنوشد. عفت در شکم به معنای کنترل قوای شهویه و امیال در حوزه خوردن و آشامیدن و انطباق آنها با عقل و شرع است. در روایتی که در قسمت قبل اشاره شد به این نوع از عفت نیز تصریح شده است.
3. عفت در نگاه (عفت چشم) و پوشش؛ در قرآن کریم به عفت در نگاه تأکید شده و فرموده است:
«به مردان مؤمن بگو: چشمان خود را [ازآنچه حرام است مانند دیدن زنان نامحرم و عورت دیگران] فروبندند و شرمگاه خود را حفظ کنند، این برای آنان پاکیزهتر است، قطعاً خدا به کارهایی که انجام میدهند، آگاه است و به زنان باایمان بگو: چشمان خود را ازآنچه حرام است فروبندند.»
همینطور به عفت در پوشش نیز به نحوی اشاره شده است:
«اى فرزندان آدم! لباسى براى شما آفریدیم که اندام شمارا مىپوشاند و مایهی زینت شماست؛ امّا جامهی پرهیزگارى بهتر است. اینها [همه] از آیات خداست تا متذکّر [نعمتهاى او] شوند.»
4. عفت در کلام و بیان: زبان باوجودآنکه عضوی بهظاهر کوچک است، اما عدم کنترل آن و عدم عفتورزی در آن میتواند انسان را به تباهی در اخلاق و دین بکشاند. غیبت، تهمت، دروغگویی، افتراء، عیبجویی، تمسخر و... ازجمله آفات زبان است که عفت ورزی در زبان به معنای حفظ انسان از این آفات است.
نکته سوم: مراتب عفت
بر اساس قلمروی که برای عفت بیان شد و ازآنجاییکه خودداری و پرهیزمداری دارای اقسام، مراتب و سطوحی است، میتوان از مراتب عفت سخن گفت. در این مراتب، اولین مرحله پرهیز از حرام است که حداقل عفتورزی است. در مرتبه بعد، دوری از مکروهات است و در مرتبه بعد دوری از مشتبهات قرار دارد و در مرتبه والاتر، دوری و پرهیز از هر آنچه میتواند انسان را به غفلت یا لغزش بکشاند قرار دارد، مانند ترک برخی لذتهای حلال.
نتیجه
«عفت» به معنای خودداری یا خویشتنداری ازآنچه حلال یا زیبنده نیست، تعریف میشود. در اصطلاح، عفت ملکهای است که قوه شهوت را تحت انقیاد و فرمان عقل درمیآورد، بهگونهای که کاملاً تحت امرونهی عقل قرار گیرد؛ نقطه مقابل آن «بیپروایی» است. عفت را میتوان بر اساس ابعاد مختلف، به انواع گوناگونی چون عفت عام و خاص و همچنین عفت در اندیشه، عاطفه و رفتار تقسیم کرد. ازنظر متعلق (آنچه باید کنترل شود)، انواع شاخص آن شامل عفت جنسی، عفت در خوردن (شکم)، عفت در نگاه و پوشش و عفت در کلام است. همچنین، مراتب عفت را میتوان از خویشتنداری در برابر حرام شروع کرده و تا پرهیز از مکروهات، امور مشتبه و حتی لذتهای حلال دستهبندی نمود.
جهت مطالعه بیشتر
1. شجریان، مهدی، واکاوی معنای عفت در دانش فقه و اخلاق، اصول فقه، ش 2، تابستان 1404، ص 201-232.
2. اکبری، محمود، عفت و پاکدامنی در اسلام، فتیان، قم ۱۳۹۵ ش.
3. اخوی، رضا، زلال عفت، بهار دلها، قم، ۱۳۸۸ ش.
پینوشتها
1. الجوهری، اسماعیل بن حماد، الصحاح تاج اللغه و صحاح العربیه، بیروت، دارالعلم، 1404 ق، ج 4، ص 1406.
2. فراهیدی، خلیل بن احمد، العین، بیروت: موسسه الاعلمی. العین، 1408 ق، ج 1، ص 92.
3. ابیالحسن، احمد بن فارس بن زکریا، معجم مقاییس اللغه، تحقیق: عبدالسلام و محمد هارون، قم: مکتب اعلام الاسلامیه، 1404 ق، ج 4، ص 3 و ج 6، ص 104.
4. ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان¬العرب، بیروت: دار احیا التراث العربی، 1408 ق، ج 9، ص 243.
5. راغب اصفهانی، ابوالقاسم حسین بن محمد، معجم مفردات الفاظ قرآن، تهران، المکتبه المرتضویه، 1416 ق، ص 573.
6. «العفه الکف عما لایحل و لایجمل»؛ ابن منظور، محمد بن مکرم، لسانالعرب، بیروت: دار احیا التراث العربی، 1408 ق، ج 9، ص 243.
7. نراقی، مهدی بن ابی ذر، جامع السعادات، ترجمه کریم فیضی، قم، قائم آل علی علیهالسلام، 1396، ج 2، ص 12.
8. «والعفه و ضدها التهتک»؛ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، محقق: علیاکبر غفاری، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1407 ق، ج 1، ص 21
9. نراقی، مهدی بن ابی ذر، جامع السعادات، ترجمه کریم فیضی، قم، قائم آل علی علیهالسلام، 1396، ج 1، ص 528.
10. مکارم شیرازی، ناصر، اخلاق اسلامی در نهجالبلاغه: خطبه متقین، قم، نسل جوان، 1385، ج 1، ص 340.
11. ابوحیان توحیدی، علی بن محمد، الصداقه و الصدیق، دمشق، درالفکر، 1421 ق، ص 226-228
12. بیهقی، احمد بن حسین، شعب الایمان، بیروت، دارالکتب العلمیه، 1421 ق، ج 4، ص 351.
13. مکارم شیرازی، ناصر، اخلاق در قرآن، قم، مدرسه امام علی بن ابیطالب، 1385، ج 1، ص 316.
14. «ان افضل العباده عفه البطن والفرج»؛ ابن شعبه حرانی، تحف العقول عن آل الرسول، مصحح علیاکبر غفاری، قم، جامعه مدرسین، 1404 ق، ص 296.
15. «قُلْ لِلْمُؤْمِنِینَ یَغُضُّوا مِنْ أَبْصَارِهِمْ وَیَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ ذَلِکَ أَزْکَى لَهُمْ إِنَّ اللَّهَ خَبِیرٌ بِمَا یَصْنَعُونَ* وَقُلْ لِلْمُؤْمِنَاتِ یَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصَارِهِنَّ»؛ سوره نور، آیه 30 و 31.
16. «یا بَنی آدَمَ قَدْ أَنْزَلْنا عَلَیْکُمْ لِباساً یُواری سَوْآتِکُمْ وَ ریشاً وَ لِباسُ التَّقْوى ذلِکَ خَیْرٌ ذلِکَ مِنْ آیاتِ اللهِ لَعَلَّهُمْ یَذَّکَّرُونَ»؛ سوره اعراف، آیه 26.