سلام علیکم
لطفا تفاوت بین علم و معرفت و حکمت را در فلسفه و عرفان تبیین بفرمائید؟
با تشکر
با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما و سپاس از ارتباط تان با مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی
در ابتدا بايد گفت:"حكمت" رسيدن به حق و واقع به واسطه علم و عقل است.(1)و از ماده "حكم"، به معناى بازداشتن و منع است و اولين معنا از آن، حكم كردن است كه باعث جلوگيرى از ظلم مىشود. از ويژگىهاى حكمت آن است كه جهل و نادانى را از انسان باز مىدارد.(2) اما "علم" يا همان معرفت به معناى دانستن، دانش،(3) درك كردن و فهميدن حقيقت و اساسِ چيزى است.(4) كه بر آثارى دلالت مىنمايد كه در اشيا وجود دارد و به واسطه آن از غير خود تمييز داده مىشود.(5)
علم داراى مراتب است و از مرتبه عاليه هستى (بارى تعالى) تا انسان و حتى موجودات غير ذوي العقول نيز داراى علم هستند و بين همه موجودات عالم هستى و علم مىتوان به تناسب خودشان و ظرف وجوديشان نسبت برقرار كرد. بر خلاف حكمت، كه فقط از ويژگىها و صفات ذوي العقول است.
نكته ديگر اين كه حكمت و علم، دو عنوان عام هستند كه در ابعاد و جنبه هاي گوناگوني قابل تطبيق و مقايسه هستند. به نظر مي رسد تبيين دقيق معناي حكمت در اصطلاح ديني و قرآني، به درك تفاوت هاي اين واژه با علم بينجامد.
حكمت، اتقان در امور، فهم و عقل، نبوت و ... گفته شده است. در مجموع، حكمت، علمي است كه انسان را از از انجام كار زشت بازدارد. (5) بر اين اساس، مي توان گفت حكمت، نوعي معرفت ويژه و خاص است كه بر همه انواع و اقسام علم منطبق نيست.
به عبارت روشن تر، حكمت به معناى رسيدن به حقيقت به وسيله علم و عقل است. علامه طباطبايى درباره معناى واژه "حكمت" مىگويد: حكمت نوعى از محكم كارى يا كار محكمى كه سستى و رخنهاى در آن راه ندارد و غالبا در معلومات عقلى واقعى كه ابدا قابل بطلان و كذب نيست، استعمال مىشود. (6)
از اين رو، مىشود گفت چون دين با واقعيت و حقيقت مطابقت دارد، پس اصول و قواعدى كه با دين آمده، در واقع حكمت اند و پيامبر مأمور است تا اين حكمت را به مردم بياموزد.
برخى نيز گفته اند: با مراجعه به اصل معناى حكمت مىتوان به دست آورد كه حكمت، يك حالت و خصيصه درك و تشخيص است كه شخص به وسيله آن مىتواند حق و واقعيت را درك كند و مانع از فساد شود و كار را متقن و محكم انجام دهد. بنابراين، حكمت نوعى حالت نفسانى و صفت روحى است، نه شىء خارجى؛ بلكه شىء محكم خارجى، از نتايج حكمت است.
نتيجه اين كه به روشني پيدا است كه علم و معرفت انساني، چيزي اعم از حكمت است و موارد عديده اي از علوم و معارف و دانش هاي بشري وجود دارند كه در مقوله حكمت قرار نمي گيرند.
علم ومعرفت كه(شناخت) از نظر مفهوم عامتر از حكمت است و حكمت نوع خاصي از علم.
علم از نظر مصداق شاملتر از حكمت است و حكمت يكي از مصداقهاي علم.
علم به ادراكات غيريقيني نيز گفته ميشود، ولي حكمت مربوط به يقينيات است.
علم اعم از ذات و صفت و فعل است، ولي حكمت مربوط به فعل است و وصف فاعل.(7)
پي نوشت ها:
1. راغب، مفردات نشر دار الاحيا التراث العربي بيروت، ماده "حكم"، ص123.
2. ابن ظهير، معجم مقاييس اللغة، نشر نشر الاعلام الاسلامي، قم ماده "حكم"، ج1، ص 123.
3. قرشى، قاموس قرآن، نشر دارالكتب الاسلاميه، تهران، 1371 ش، ج 5، ص 32، ماده "حكم".
4. مفردات راغب، ماده "حكم"، ص123.
5. طريحى فخر الدين، مجمع البحرين، كتابفروشى مرتضوى، تهران، 1375 ش، ج 6، ص 45.
6. علامه طباطبايى، تفسير الميزان، دفتر انتشارات اسلامى جامعه مدرسين حوزه علميه قم، قم، 1417 ق. ج 3، ص 395.
7. قرشى، سيد علىاكبر، قاموس قرآن، ج 2، نشر دارالكتب الاسلاميه، تهران، 1371 ش، ص 163.
موفق باشید.