باعرض سلام
1.آیا در قرآن و روایات در مورد معیار خداوند برای انتخاب پیامبران و امامان مطالبی وارد شده است؟
2.می دانیم که با توجه به آیه 33 سوره احزاب (آیه تطهیر)پیامبر و امامان معصوم هستند و این عصمت هم اکتسابی نیست بلکه انتسابی است(اگر اشتباه می کنم اصلاح کنید)یا حداقل اینکه پیامبر وائمه از چنان بینشی برخوردارند که با وجود داشتن اختیار و اراده از گناه و اشتباه مصون هستند. آیا این تبعیض بین انسان ها نیست؟ چرا عده ای باید از این نعمت الهی برخوردار باشند و بالیقین سعادتمند شوتد و در بهشت جای گیرند ولی سایر انسان ها نباید اینگونه باشند. البته سوال من در معیار انتخاب است که چرا این عده خاص انتخاب شده اند؟
(در ضمن این رو ذکر کنم که این فقط یک سوال و شبهه است وگرنه من هم به اندازه خودم ائمه رو دوست دارم و در حد توفیق و توان از آنها پیروی خواهم کرد و طرح این سوال هم برای ایجاد محبت بیشتر نسبت به ائمه است)
باتشکر
با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما و سپاس از ارتباط تان با مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی
در پاسخ به سؤال اول شما بايد بگوييم كه به صراحت و به صورت تفصيلي به معيارهاي انتخاب أنبياء توسط خداوند متعال تصريح نشده است و خداوند متعال به صورت اجمالي فرموده كه:« وَ إِذَا جَاءَتْهُمْ ءَايَةٌ قَالُواْ لَن نُّؤْمِنَ حَتىَ نُؤْتىَ مِثْلَ مَا أُوتىَِ رُسُلُ اللَّهِ اللَّهُ أَعْلَمُ حَيْثُ يجَْعَلُ رِسَالَتَهُ...»(1) «و هنگامى كه آيهاى براى آنها [كفار قريش] بيايد، مىگويند: «ما هرگز ايمان نمىآوريم، مگر اينكه همانند چيزى كه به پيامبران خدا داده شده، به ما هم داده شود!» خداوند آگاه تر است كه رسالت خويش را كجا قرار دهد.»
در اين آيه به صورت سربسته اشاره شده كه دريافت وحي الهي و نبوت مستلزم داشتن معيارها و ملاك هايي است كه خود خداوند متعال اين معيارها را بهتر مي داند و لذا مي داند كه چه كسي را به مقام نبوت و رسالت مبعوث نمايد.
البته با توجه به برخي آيات و روايات مي توان برخي معيارها را به صورت اشاره وار كشف نمود؛ به عنوان نمونه خداوند متعال در خصوص حضرت ابراهيم مي فرمايد:
« إِنَّ إِبْرَاهِيمَ كاَنَ أُمَّةً قَانِتًا لِّلَّهِ حَنِيفًا وَ لَمْ يَكُ مِنَ الْمُشْرِكِينَ شَاكِرًا لّأَِنْعُمِهِ اجْتَبَئهُ وَ هَدَئهُ إِلىَ صِرَاطٍ مُّسْتَقِيمٍ(1)
«ابراهيم (به تنهايى) امّتى بود مطيع فرمان خدا، خالى از هر گونه انحراف بود و از مشركان نبود شكرگزار نعمت هاى پروردگار بود، خدا او را برگزيد و به راهى راست هدايت نمود!»
خداوند متعال در اين آيات بعد از ذكر صفات متعدد و برجستگي هاي حضرت ابراهيم(ع) مي فرمايد كه خداوند متعال وي را برگزيد و لذا مي توان گفت كه اين صفات و ويژگي ها در انتخاب و إجتباء وي تأثير داشته است.
يكي از صفات بارز كه در اين آيه اشاره شده همين شكر گزار بودن حضرت ابراهيم است چنانكه در خصوص حضرت نوح(ع) نيز مي خوانيم كه:« إِنَّهُ كاَنَ عَبْدًا شَكُورًا» (2) « او بنده شكرگزارى بود»
همچنين پيامبران الهي در بالاترين مراتب كمالات اخلاقي بوده اند چنانكه خداوند متعال در وصف پيامبر (ص) مي فرمايد:«وَ إِنَّكَ لَعَلىَ خُلُقٍ عَظِيم»(3) «و تو اخلاق عظيم و برجستهاى دارى.»
در خصوص حضرت موسي (ع) نيز در منابع روايي مي خوانيم كه:« خداوند به حضرت موسي (ع) فرمود: «بار ديگر كه براي مناجات آمدي، بدترين مخلوق مرا به همراه بياور!» موسي (ع) هنگام بازگشت در فكر فرو رفت كه چه كسي را ببرد؟ به هركس كه مي انديشيد با خود مي گفت: شايد خدا او را دوست داشته باشد. سرانجام موسي (ع) سگي را يافت كه دچار بيماري گال (گري) بود. با خود گفت: شايد اين منفورترين موجود نزد خدا باشد؛ لذا بر گردنش ريسمانى انداخت و او را با خود كشيد، اما در ميان راه ريسمان را گشود و آن سگ را هم رها كرد. هنگامي كه به ميقات رفت، ندا رسيد: « اى موسى! كجاست آنچه كه ما به تو امر كرديم؟ گفت: پروردگارا! آن را نيافتم.» ندا رسيد: « به عزت و جلالم قسم! اگر أحدي را مىآوردى، نام تو را از ديوان «نبوّت» پاك مىكردم»(4)
اما در خصوص سؤال دوم شما بايد بگوييم كه گرچه عصمت أنبياء و امامان معصوم (عليهم السلام) از سوي خداوند متعال إعطاء شده است و خدادادي است. اما اين بدين معنا نيست كه خود ايشان هيچ نقشي در إعطاء اين مقام نداشته باشند. بلكه ايشان لياقت و شايستگي كسب چنين مقامي را داشته اند و لذا خداوند متعال مقام عصمت را به ايشان عنايت كرده است. به عبارت ديگر از آنجا علم خداوند متعال محدود به زمان و مكان نيست قبل از خلقت ايشان مي دانسته كه ايشان بعد از خلقت بندگان شكوري هستند و لذا مقام عصمت را با توجه به لياقت و شايستگي كه ايشان داشته اند به آنان اعطاء نموده مانند آن باغباني كه جنس گل هاي خود را مي شناسد و هر يك را متناسب با جنس خود در جايگاه خاصي قرار مي دهد و اين تبعيضي كه باغبان قائل مي شود به سبب اختلاف جنس خود گل هاست نه اينكه باغبان ظلم كرده باشد.
تذكر اين نكته نيز لازم است كه بايد بين دو تعبير «تبعيض» و «تفاوت» فرق قائل شويم و اين دو را با هم خلط نكنيم. «تبعيض» در جايى است كه با وجود شرايط كاملا يكسان و مساوى همه افراد، براى آنها حقوق و امتيازاتى نامساوى و غير يكسان در نظر بگيريم. اين كار از مصاديق ظلم است؛ اما هر «تفاوتى» ظلم نيست. شاگردى كه درس خوانده، در امتحان نمره عالى مىگيرد و شاگردى كه درس نخوانده و تنبلى كرده، نمره كم مىگيرد. در اين جا بين اين دو، تفاوت وجود دارد، اما هيچ كس اين تفاوت را تبعيض و ناروا نمىداند. در عالم آفرينش نيز، موجودات با هم تفاوت دارند و خداوند متعال به هر موجودي ويژگىهاى خاصى را اعطا مىكند، اما با اين كار حق موجودى تضييع نمىشود؛ چون اولا: هيچ يك از موجودات، قبل از خلقت حقى بر خدا ندارند تا بعد از خلقت طلب كار باشند و تمامى آنچه در عالم تكوين واقع مىشود تنها بر اساس اقتضاى ذات، حكمت و مصلحت الهى است.(5)
ثانيا: برخي تفاوت ها از سوي خود موجودات پديد آمده و لياقت و شايستگي و عملكرد خود آنها در بروز اين تفاوت ها تأثير داشته است.
پي نوشت ها:
1. نحل(16) آيه 120- 121.
2. إسراء(17) آيه 3.
3. قلم(64) آيه 4.
4. ابن فهد حلي، عدة الداعي و نجاح الساعي، تهران، دارالكتب الاسلاميه، 1407ق، ص 218.
5. آيت الله مصباح يزدي، در پرتو ولايت، قم، انتشارات مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني(ره)، 1383ش ، ص 59.
موفق باشید.






